پنجشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۴ -
Thursday 19 June 2025
|
ايران امروز |
![]() |
حمله قابل انتظار
حمله اسرائیل در ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ به زیرساختهای نظامی جمهوری اسلامی ایران، تنها کسانی را غافلگیر کرد که بر نشانههای هشداردهنده چشم فروبسته بودند. تنشافروزی و دشمنی آشکار جمهوری اسلامی در منطقه و گسترش برنامه هستهای نمیتوانست واکنش اسرئیل را برنیانگیزد.
رژیمی که از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ برآمد پیوسته خواستار محو اسرائیل بود. این نه لفاظی انقلابی، بلکه یک استراتژی سیاسی بود با نشانههایی چون پشتیبانی از گروههای مسلح نیابتی، حضور نظامی گسترده در سوریه و برنامه هستهای مبهم. پاسخ اسرائیل به این چالشگری همخوان استراتژی بنیادین دولت یهود بود: زدن پیش از خوردن.
سرانجام رویارویی اسرائیل با نظام ولایی سرنوشت خاورمیانه را رقم خواهد زد: منطقهای همچنان درگیر تنشهای فرقهای و سیاسی یا سرزمینی با طرحی نو بهمانند اروپایی که از خاکستر جنگهای برخاست و خود را بازساخت. هر عمل نظامی، هر سکوت دیپلماتیک، هر اتحاد، یا هر انفعالی به کار یکی از این دو سرنوشت خاورمیانه خواهد آمد.
دکترین پیشگیرانه اسرائیل
تهدید جمهوری اسلامی علیه اسرائیل گام به گام در حال اجرا بود. چنانکه همواره حزبالله در لبنان، حماس در غزه و حوثیها در یمن و بسیاری دیگر از نیروهای نیابتی را تأمین مالی و تسلیحاتی میکرد و در سوریه، همسایه اسرائیل، پایگاه داشت و افزون بر اینهمه، برنامه هستهایاش که هر از چندی مورد اخطار آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار میگرفت، را ادامه کی داد.
در چنین شرایطی، اسرائیل به حق دفاع از خود اشاره میکند. دکترین بگین که در سال ۱۹۸۱ پس از تخریب راکتور اوسیراک در عراق تدوین شد، دستیابی دشمنان اسرائیل به بمب هستهای را برنمیتابد. در دولت نتانیاهو، این دکترین ابعاد قاطعانهتری به خود گرفت و از به تأخیر انداختن برنامه هستهای نظام ولایی فراتر رفت و برچیدن آن، تضعیف ساختار نظامی و فروپاشاندن تشکیلات ایدئولوژیک رژیم را هدف گرفت. از منظر حقوقی، اسرائیل به ماده ۵۱ منشور سازمان ملل در مورد دفاع از خود استناد میکند. در این چارچوب، میباید نخست به شورای امنیت گزارش کرد و از آن پروانه گرفت. اما به گفته اسرائیل، به دلیل حق وتوی برخی از کشورها، شورای امنیت نمیتواند در مواقع اضطراری ژئوپلیتیکی میانجی مؤثری باشد.
اندیشه سیاسی مدرن به طور کامل جنگ را رد نمیکند. به باور ایمانوئل کانت در کتاب «به سوی صلح پایدار»، صلح تنها میان کشورهای با حاکمیت قانون میتواند وجود داشته باشد. برتراند راسل که صلحطلبی سرسخت بود در سال ۱۹۳۸ استدلال کرد که پرهیز نخست وزیر انگلستان از جنگ با هیتلر را تسلیم در برابر بربریت میداند. در پی این دو، مایکل والزر، در کتاب «جنگهای عادلانه و ناعادلانه»، جنگ پیشگیرانه مبتنی بر شواهد ملموس حمله قریبالوقوع را قابل توجیه دانست.
اسرائیل، با توجه به این آموزهها و تجربه ها، حمله خود به جمهوری اسلامی را رویکردی منطقی، پیشگیرانه و ضروری دانست.
نظام ولایی در بنبستهای خودساخته
برای پی بردن به موضع ایران در برابر این درگیری، میباید میان سه قطب رژیم، مخالفان و مردم تمیز گذاشت.
موضع رسمی رژیم ولایی جایی برای ابهام نمیگذارد: اسرائیل بالفطره دشمن و نابودی آن هدف است. با چنین باوری، نظام ولایی برای دههها از گروههای مسلح حزبالله، حماس، حوثیها حمایت کرد، در سوریه حضور نظامی یافت و یک برنامه هستهای با نقض پی در پی تعهدات بینالمللی را پیش برد. این موضع دشمنانه، بیاعتمادی اسرائیل را برانگیخت و به حمله به پدافند هوایی، فرماندهی نیروهای مسلح و سایت هستهای نطنز کشاند. در پاسخ، سپاه پاسداران پهپادهای انفجاری بسیاری فرستاد که بیشترشان رهگیری شدند و آنها که نشدند بازدارنده نبودند.
در چنین روزگاری، و به ویژه اگر آمریکا به پشتیبانی از اسرائیل به طور مستقیم دخالت کند، نظام ولایی دو راه بیشتر ندارد: به رویارویی ادامه دهد و بر خطر فروپاشی خود بیافزاید یا تن به مذاکره و به دیگر سخن پذیرفتن شرایط آمریکا دهد. شماری از محافظهکاران نظام همچنان خواستار واکنش نظامی و شماری از اصلاحطلبان خواهان گفتگو با ایالات متحده هستند.
اما اپوزیسیون. اپوزیسیون دموکراتیک ایران، به نوبه خود، دچار اختلاف است. برخی حمله اسرائیل را فرصتی تاریخی برای سرنگونی رژیمی نامردمی میدانند و برخی دیگر، به ویژه چپگرایان، نگرانند که مبادا پیروزی اسرائیل و آمریکا در این جنگ به فرادستی غرب در ایران بیانجامد و از این رو، شعاری مبهم سر میدهند: “نه به جنگ، نه به جمهوری اسلامی!”
مردم ایران که شهره میهندوستی دارند، به حملههای اسرائیل که بیش از هر چیز چهرهها و ساختمانهای ویژه نظام را هدف گرفته بود واکنش خصمانه نشان ندادند. در روزهای حمله، شهرهای بزرگ شاهد اعتراض ملیگرایانه نبود و بلکه بسیاری از خبر از میان رفتن بلندپایگان نظام شادی کردند. در رسانههای اجتماعی، واکنشها بین پشتیبانی، سکوت، طنز گزنده و نیز ابراز نگرانی از آینده در نوسان بود. این واکنش ها بیش از هر چیز نشانه شکاف ژرفی است میان حکومتی بیاعتبار و مردمی جان به لب رسیده.
عدم دخالت دروغین ایالات متحده
ایالات متحده، اگر چه رسماً در نخستین حملههای اسرائیل به جمهوری اسلامی شرکت نداشت، اما از آن غایب نبود. دونالد ترامپ، رئیس جمهور، پشتیبانی خود را از اسرائیل اعلام کرد و گویا خود نیز در پی حمله است. عملیات پیدرپی و دقیق اسرائیل نمیتوانست بدون تبادل اطلاعات در سطح بالا انجام پذیرد.
هدف آمریکا تضعیف جمهوری اسلامی ایران بود، اما در عین حال میهراسید که مبادا ناامیدی از رویارویی در جنگ، نظام ولایی را به کارهای ناسنجیده همچون بمباران راه عبور نفت در تنگه هرمز بکشاند. اگر نیز نظام ولایی پایگاهها یا پرسنل آمریکایی را هدف قرار دهد، ایالات متحده بیتردید وارد درگیری میشود و سرسختانه تلافی میکند.
پرسشی تعیینکننده هنوز به جای خود است: آیا ایالات متحده بمبهای سنگرشکنی را که قادر به نابودی عمیقترین زیرساختهای هستهای جمهوری اسلامی هستند، در اختیار اسرائیل قرار خواهد داد؟ این تصمیم استراتژیک به تنهایی میتواند نه تنها مدت جنگ، بلکه سرنوشت منطقه را نیز تعیین کند.
ناهمبستگی کشوریهای مسلمان و عرب با نظام ولایی
مداخله نظامی گسترده جمهوری اسلامی در لبنان، سوریه و یمن و دیگر نتیجهای جز نارضایتی کشورهای خاورمیانه نمیتوانست داشت. در نگاه بسیاری از کشورهای خلیج فارس، نظام ولایی نه نماد مقاومت، بلکه عامل بیثباتی و تنشافروزی در خاورمیانه است.
از همین رو، حمله «دشمن صهیونیستی» به جمهوری اسلامی به همبستگی اسلامی نیانجامید و حتی در بسیاری از کشورهای عرب منطقه با رضایت محتاطانه همراه شد. البته تشریفاتی به جا آوردند و به زبان دیپلماتیک، و آن هم بیشتر از سوی وزرای امور خارجه تا روسای حکومتی، به حمله اسرائیل انتقاد کردند، اما نه بیشتر. حتی شماری از آن ها در رهگیری پهپادهای ولایی هم شرکت کردند.
افکار عمومی عرب هم تغییر کرده است. در شبکههای اجتماعی و رسانهها، شکست نظام ولایی به حمله اسرائیل به جمهوری اسلامی با نوعی بیتفاوتی طعنهآمیز برخورد شد. حتی حزبالله لبنان، که به گونهای شاخه نظامی نظام ولایی در منطقه بود، با رهبری نعیم قاسم به جای حسن نصرالله، در نمایش وفاداری به نظام ولایی محتاطانهتر بود. چنانکه در یکی از آخرین مصاحبههایش، نمادهای لبنانی را جایگزین تصاویر خمینی و خامنهای و پرچم جمهوری اسلامی کرد. سکوت حزبالله، نمادی از تنهایی فزاینده نظام ولایی در میان کشورهای اسلامی و بلکه در جهان است.
اتحادیه اروپا از انتقاد بشردوستانه تا پشتیبانی راهبردی
با وجود انتقاد چند کشور عضو از سیاست دولت نتانیاهو در غزه، اتحادیه اروپا بهروشنی از اسرائیل در برابر جمهوری اسلامی پشتیبانی کرد. این موضع مشترک ناشی تمیز اروپاییها میان مسئله فلسطین و تهدید نظام ولایی در منطقه و جهان است. اورسولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا، خواستار کاهش تنش و احترام به قوانین بینالمللی شد، اما از هرگونه محکومیت حملات اسرائیل پرهیخت.
در واقع، اتحادیه اروپا به دنبال تعادلی ظریف است میان تندروی ارتش اسرائیل در رویارویی با حماس در غزه و مهار توسعهطلبی نظامی و ایدئولوژیک نظام ولایی در منطقه.
بپاخیزی مردمی و پایانی خوش؟
ناتوانی، انزوای بیسابقه و دورنمای سقوط رژیم اسلامی، پرسشی به دنبال دارد: آیا مردم ایران قیام میکنند، نظام ولایی را بر میاندازند و حکومتی نو به پا میکنند؟ به گمان قوی. اما قیام مردم بدون رهبری پراکنده خواهد بود و ای بسا که دستآوردی بیش از جنبش سبز و خیزش مهسا نداشته باشد. گذشته از این، در نبود رهبری ساختارمند خلاء در حکومت سیاسی به وجود میآید که برای بمانی و یکپارچگی ملی خطرناک است و ممکن است به تجزیه بیانجامد.
چه کسی رهبر این جنبش خواهد بود؟ سه امکان رهبری چنیناند:
● رهبری در برون مرز که بیش از هر کس یادآور رضا پهلوی است. وی بیتردید پرآوازهترین شخصیت سیاسی اپوزیسیون ایران در درون و برون مرز است، اما هنوز به نظر نمیرسد که در پی بسیج و سازماندهی نیروهای مردمی باشد.
● رهبری نوآمد در درون مرز. اگر چنین چهره تا کنون ناشناختهای برآید، باید با وعده و بسیج، جنبشهای اجتماعی و سیاسی را در کوتاهترین مدت متحد کند.
● کودتای داخلی در درون نظام. با توجه به گسست عملی و ذهنی نحبگان و مردمان از این نظام، چنین رهبری میباید به روشنی وعده برونشد از نظام دهد یا سرکوب گسترده کند و نظام را، گیرم با اصلاحاتی، نگه دارد.
وظیفه و مسئولیت جامعه جهانی برای خاورمیانهای بهتر
جنگ که بسیاری با هراس در انتظارش بودند سرانجام آمد. این جنگ، سرنوشت خاورمیانه را هم رقم خواهد زد: منطقهای همچون پیش از این درگیر ستیزهای فرقهای و سیاسی یا سرزمینی با صلح سیاسی و رونق اقتصادی و رفاه اجتماعی.
در نظم بینالمللی جدید در حال برآمد، قطب غرب مسئولیت تاریخی یگانهای در مورد تنش اسرائیل و نظام ولایی بر دوش دارد. سپهر غرب که با دموکراسی لیبرال و اقتصاد بازار مشخص میشود و اسرائیل در خاورمیانه هم هموند آن است، میباید همواره به روشنی اهداف عملیات نظامی را به زبان فارسی برای ایرانیان بگوید. بدون این، قطب اقتدارگرای نظم نوین جهانی و پیروان آن در درون مرز میتوانند بخشی از ایرانیانی که آرزوی آزادی و نزدیکی به غرب دارند، اما از بینظمی حکومتی در رنجاند به دنبال گزینه اقتدارگرا بروند.
جهان آزاد میباید با ایرانیان به زبان ایرانیان سخن بگوید.
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|