سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۴ -
Tuesday 3 June 2025
|
ايران امروز |
مقدمه
الیگارشی فناوری دیجیتال، به سلطه گروه کوچکی از شرکتهای فناوری اشاره دارد که بخش عظیمی از اقتصاد دیجیتال، زیرساختهای فناوری نوین، جریان اطلاعات… و گفتمان عمومی را در کنترل خود دارند. شرکتهایی مانند گوگل، آمازون، فیسبوک (متا)، اپل و مایکروسافت، با قدرت اطلاعاتی خود، نه تنها رفتار مصرفکنندگان و سمت و سوی نوآوری را شکل میدهند، بلکه نفوذی جدی بر سیاست، رسانهها و حتی سیاست خارجی دارند. به نظر میرسد با سیاستهای ترامپ رئیسجمهورآمریکا، سیستم نوآوری آمریکا America’s innovation system هم، هرچه بیشتر به نفع انحصارهای فناوری و تضعیف نهادهای سنتی مانند دانشگاهها متمایل شده است.
در این زمینه، تحول رابطه دونالد ترامپ، با شرکتهای بزرگ فناوری پدیدهای جالب توجه و درعین حال بسیار مهم است. ترامپ در دوره اول ریاست جمهوریاش به شدت با این پلتفرمها درگیر شد و آنها را به سانسور و جانبداری از لیبرالها و چپها متهم کرد، اما تعاملات اخیر او با این شرکتها سمت و سوی دیگری دارد که نشان از تغییری شگفتانگیز است. همسویی آنها در زمینههایی مانند حذف مقررات پیشین، سرمایهگذاری جهانی، هوش مصنوعی و زیرساختهای نظارتی کاملا بارز است.
این نوشته به بررسی گسترده شدن قدرت الیگارشی فناوری در امریکا، تغییر موضع ترامپ نسبت به این شرکتها، تغییر نگرش آنها نسبت به ترامپ، و پیامدهای همگرایی این دو، بر دموکراسی، انحصار و کنترل اطلاعتی، نوآوری و ساختارهای قدرت سیاسی میپردازد.
بخش اول: درک مفهوم الیگارشی فناوری دیجیتال
اصطلاح «الیگارشی» به طور سنتی به حکمرانی گروه کوچکی از نخبگان اطلاق میشود. در زمینه فناوری، این اصطلاح به سلطه اقتصادی و اجتماعی تعداد معدودی از شرکتهای فناوری اشاره دارد که پلتفرمهایشان در تقریباً تمام جنبههای زندگی مدرن نفوذ دارند. الیگارشی سنتی معمولا بر پایه ثروت و یا قدرت نظامی، ارکان حکومت و سیاست را در دست دارد. اما آنچه الیگارشی فناوری دیجیتال را خطرناک تر میکند، افزون بر قدرت گسترده اقتصادی-ملی، کنترل و انحصار دادهها و اطلاعات است. به این مجموعه باید کنترل جریان نوآوری و زیرساختهای فناوری را هم افزود.
قدرت اقتصادی
شرکتهای بزرگ فناوری سهمی نامتناسب از ارزش بازار سرمایه را در اقتصاد ایالات متحده در اختیار دارند. ارزش آنها اغلب از تولید ناخالص داخلی اکثریت کشورها فراتر میرود. برای نمونه، اپل اولین شرکتی بود که ارزش آن به سه تریلیون دلار رسید. این رقم به تنهایی، چند برابر تولید ناخالص ملی اغلب کشورهاست.(۱) این ارزش عظیم سرمایه تنها محدود به یک شرکت نیست، اما فقط در دستان چند شرکت است. بررسیها نشان میدهد که هشت شرکت بزرگ فناوری آمریکایی ارزشی بالغ بر ۱۶ تریلیون دلار دارند (۲) که ۳۴ درصد از ارزش تمام شرکتهای جهان را تشکیل میدهد. این ارقام به وضوح نشاندهنده مقیاس عظیم ثروت و قدرت اقتصادی این شرکتهاست که برتری اقتصادی آنها را در مقیاس جهانی آشکار میسازد. این شرکتها زیرساختهای دیجیتال مانند خدمات ابری (۳) (Amazon Web Services و Microsoft Azure)، پلتفرمهای تبلیغاتی، اکوسیستمهای تجارت الکترونیک و سیستمهای عامل (Windows، Android و iOS) را کنترل میکنند.
کنترل اطلاعات
این شرکتها همچنین جریان کنترل اطلاعات را در اختیار دارند. الگوریتمهای ساخت گوگل تصمیم میگیرند نتایج جستجوی ما چه باشد و چه ببینیم. متا (فیسبوک و اینستاگرام) آنچه میلیاردها کاربر در تلفن و کامپیوتر خود میبینند را تعیین و کنترل میکند. توییتر (X کنونی) پلتفرمی برای کنترل و جهت دهی گفتمان سیاسی است. الگوریتمهای این پلتفرمها، آنچه کاربران میآموزند، باور میکنند و با آن سر و کار دارند را شکل میدهند. این کنترل بر جریان اطلاعات، به شرکتهای فناوری قدرتی بیش از حد در شکلدهی به افکار عمومی، نتایج انتخاباتی و حتی کشمکشهای سیاسی داده است. آخرین مثالهای ملموس و گسترده در این زمینه اطلاعات و فیلمهای دروغین از درگیری اخیر بین هند و پاکستان و یا حتی عکس و فیلمهای نمایش داده شده در ملاقات ترامپ با رئیس جمهور آفریقای جنوبی بود. در ادامه، به عدم مسئولیت پذیری این پلتفرمها بیشتر اشاره میکنیم.
نفوذ سیاسی
شرکتهای بزرگ فناوری اکنون به یکی از قدرتمندترین نیروهای لابیگری در واشنگتن تبدیل شدهاند. تنها در سال ۲۰۲۲، پنج شرکت بزرگ فناوری بیش از ۷۰ میلیون دلار برای لابیگری هزینه کردند (۴). آنها به اندیشکدهها کمک مالی میکنند، در کمپینهای انتخاباتی سرمایهگذاری میکنند و در تدوین قوانین مرتبط با رقابت، حریم خصوصی دادهها و مالیات تأثیرگذارند.
نظارت، قدرت هوش مصنوعی و خطر جهانی
با پیشرفت هوش مصنوعی و جمعآوری انبوه دادهها، شرکتها به تواناییهایی رسیدهاند که پیشتر تنها در اختیار نهادهای اطلاعاتی بود و البته نه با این حجم و گستردگی! ابزار شناسایی چهره، ارائه و تحلیل پیشنهادها و نظارت بر رفتار انسانها، نه تنها برای کاربردهای تجاری، بلکه در همکاری با دولتها برای نظارت و مراقبت نیز به کار گرفته میشوند. اینها همگی بر اجرای قانون، کنترل مهاجرت و عملیات امنیت ملی تاثیر میگذارند.
هوش مصنوعی به محرک اصلی این دگرگونی تبدیل شده است. الگوریتمها همه چیز را، از تولید محتوا، رهگیری پست در اینستاگرام و فیس بوک… و X گرفته، تا فرایندهای استخدامی را کنترل و مدیریت میکنند. هرچه این سامانهها پیچیدهتر میشوند، پرسشهایی بیشتر درباره عدالت، بی طرفی، شفافیت مطرح میشود. علاوه بر این، تمرکز تخصص و منابع هوش مصنوعی در دست چند شرکت معدود، قدرت آن را بیش از پیش افزایش میدهد.
انباشت فناوری هوش مصنوعی در دستان شمار اندکی از شرکتهای کنترلکننده، پیامدهایی ژرف در سطح جهانی دارد. با کنترل ابزار پیشرفته هوش مصنوعی توسط تنها یک یا چند شرکت، امکان سوءاستفاده، نظارت، و مهندسی رفتاری به شکل چشمگیری افزایش مییابد. این شرکتها تنها ماشینهای هوشمند نمیسازند، بلکه نحوه زندگی، کار و اندیشیدن میلیاردها انسان را شکل میدهند. اگر این قدرت کنترل نشود، میتواند به یکی از بزرگترین تهدیدها علیه حاکمیت دموکراتیک و آزادی فردی تبدیل شود.
به قول شوشانا زوبوف Shoshana Zuboff، ما وارد عصر سرمایه داری نظارتی مراقبتی شدهایم. او در The Age of Surveillance Capitalism استدلال میکند که شرکتهای فناوری منطق اقتصادی تازهای ابداع کردهاند. آنها دادههای شخصی را جمعآوری میکنند، اما نه برای بهبود خدمات، بلکه برای پیشبینی و هدایت رفتارما به منظور سودآوری. زوبوف این پدیده را «جهش سرکش سرمایهداری نظارتی» مینامد. جایی که نظارت بر دیگران، منشاء کسب درآمد میشود. این تحلیل به ما کمک میکند بفهمیم چرا شرکتهایی مانند گوگل و فیسبوک تا این اندازه در رهگیری کاربران، پروفایلسازی، و جهتدهی به رفتار کاربران سرمایهگذاری کردهاند.
یووال نوح هراری در نکسوس Nexus هشدار میدهد که این روند میتواند هم آزادی فردی و هم حکمرانی دموکراتیک را تضعیف کند، به ویژه اگر با روندهای اقتدارگرایانه سیاسی همراه شود که هم اکنون شاهد آن هستیم.
بخش دوم: رانت خواری و سرمایهداری پلتفرمی
رانت خواری
هر چند که ما با مفهوم رانت خواری دولتی کم یا بیش آشنا هستیم ولی جالب است بدانیم که این پدیده، فقط محدود به دولت نمیشود، بلکه رکن اساسی الیگارشی فناوری هم هست. Rent-seeking یا همان رانت خواری، به “استخراج” یا کسب ارزش از سیستمهای موجود به جای ایجاد ثروت یا نوآوری جدید اشاره دارد. به عنوان مثال، گوگل با فروش فضای تبلیغاتی از طریق انحصار جستجو سود کلانی کسب میکند. آمازون از زیرساخت لجستیکی خود برای تسلط بر تجارت الکترونیک استفاده میکند و اغلب در این فرآیند فروشندگان کوچک را تحت فشار قرار میدهد. اپل اکوسیستم فروشگاه اپلیکیشن خود را کنترل میکند تا از توسعهدهندگان هزینه دریافت کند. اینها همه نمونههایی از رفتارهای رانتخوارانه هستند. کسب درآمد از طریق کنترل و محدودیت به جای سرمایهگذاری مولد. برخی منتقدان استدلال میکنند که این رفتار به خود سرمایهداری آسیب میزند. این امر رقابت را خفه میکند، موانع انحصاری برای ورود ایجاد میکند، و ثروت و نفوذ را در دست تعداد کمی از مدیران اجرایی و سهامداران متمرکز میکند.
رانت خواری، شرایطی است که در آن شرکتها به جای تولید ارزش واقعی، درآمد خود را از طریق بهرهبرداری از موقعیتهای انحصاری یا قوانین خاص خود به دست میآورند. فعالیتهای رانتجویی معمولاً شامل استفاده از نفوذ سیاسی، لابیگری، یا سایر روشهای غیرتولیدی برای به دست آوردن امتیازات خاص، یارانهها، تعرفهها، یا انحصارات از دولت یا سایر نهادهاست.
در مجموع، رانت خواری، به دنبال “گرفتن” و یا کسب به جای “ساختن” در عرصه اقتصادی است.
مدل کسب و کار پلتفرم
مدلهای کسبوکار بسیاری از شرکتهای فناوری، مانند گوگل، آمازون، اپل و متا، اساساً بر پایه پلتفرمهای بیطرف ساخته نشدهاند. این پلتفرمها ساختارهایی دیجیتال هستند که کاربران، توسعهدهندگان، تبلیغکنندگان و دیگر بازیگران را گرد هم میآورند. آنها نه تنها خدماتی را ارائه میدهند و جمعآوری داده میکنند، بلکه نقش دروازهبان را نیز ایفا میکنند: آنها تصمیم میگیرند چه کسی به بازار دسترسی داشته باشد و با چه شرایطی.
وقتی یک پلتفرم به نقطه تمرکز شبکهای میرسد، رقابت عملاً از بین میرود. برای مثال، توسعهدهندگان نرمافزار چارهای جز استفاده از اپ استور اپل ندارند، زیرا کاربران آیفون تنها از طریق آن میتوانند برنامهها را نصب کنند. اپل از این موقعیت برای گرفتن کارمزد ۳۰ درصدی استفاده میکند. درآمدی نه از نوآوری، بلکه از کنترل انحصاری. آمازون نیز با سود ناخالص حدود ۵۰ درصد از فروش خود، نمونه دیگری از کسب “رانت انحصاری” است.
سرمایهداری پلتفرمی و تمرکز قدرت
سرمایه داری پلتفرمی، دیدگاه و ایدهای است که پیش از همه توسط نویسندگانی مانند نیک سرنیچک(Nick Srnicek) و ماریانا مازوکاتو (Mariana Mazzucato) طرح و پرورده شد.(۵) این دو تأکید میکنند که شرکتهای فناوری دیجیتال از طریق سرمایه داری پلتفرمی، ارزش را از محیط اطراف خود “استخراج” میکنند. آنها بدون مشارکت مستقیم در تولید، از کاربران، تولیدکنندگان محتوا، فروشندگان مستقل…، سود و سرمایه استخراج میکنند، مثل یک معدن. این معدن، من و شما هستیم با تمام چیزهایی که تولید کرده ایم، اطلاعات ما… و فعالیتهای ما در App یا اپلیکیشنها مثل فیسبوک و اینستاگرام. این شرکتها مانند “اربابان فئودال دیجیتال” (۶)، از کار دیگران بهرهبرداری میکنند، در حالی که خودشان کمترین مسئولیت را میپذیرند. به عبارت دیگر، آنها نه تنها بازار را در اختیار دارند، بلکه آن را طراحی و مدیریت میکنند، و در این مسیر، جریان سرمایه، اطلاعات، و سود را به نفع خود منحرف میسازند.
رابطه با دولت و فرار از مسئولیت
در حالی که این شرکتها از موقعیتهای انحصاری خود سود میبرند، همزمان تلاش میکنند تا از نظارت و مسئولیتپذیری فرار کنند. آنها خود را نه به عنوان ناشر بلکه به عنوان «پلتفرم بیطرف» معرفی میکنند. آنها محتوایی که منتشر میکنند را از تبعات قانونی مصون میدارند، حتی اگر از آن محتوا سود ببرند یا در گسترش آن نقش داشته باشند. همزمان، آنها به لابیگری میپردازند تا قوانین ضد انحصار، حفاظت از داده، و مالیات را به نفع خود تغییر دهند یا تضعیف کنند. در این ساختار اقتصادی چند غول دیجیتالی توانستهاند بدون پاسخگویی واقعی و مسئولیت پذیری، بر زیرساختهای حیاتی جامعه تسلط یابند.
بخش سوم: تغییر رویکرد ترامپ پس از دور دوم ریاست جمهوری و همسویی با نخبگان فناوری
ریاست جمهوری اول ترامپ: درگیری با فناوری بزرگ
دوران ریاست جمهوری ترامپ دورهای پر تلاطم در رابطه میان قدرت سیاسی و شرکتهای بزرگ فناوری بود. او همزمان، هم از این پلتفرمها به طور کم سابقهای استفاده میکرد و هم یکی از منتقدان پر سر و صدای آنها بود. ترامپ از توییتر برای ارتباط مستقیم با پایگاه مردمیاش استفاده کرد و شیوههای رسانهای سنتی را دور زد. ترامپ پیوسته شرکتهای فناوری را به جانبدار بودن متهم میکرد. به اعتقاد او این پلتفرمها به واسطه گرایش ضد محافظه کارانه، جلوی نشر و پخش پستها و محتوی تولید شده با این مشخصات را میگرفتند. او مدعی بود الگوریتمهای گوگل سوگیرانه هستند و متا/فیسبوک و توییتر دیدگاههای راستگرا را سانسور میکنند.
دولت اول ترامپ حتی برای ایجاد فشار بیشتر بر آنها و محکوم کردن گوگل و فیسبوک در دادگاه، از قوانین ضد انحصار بر علیه آنها استفاده کرد و آغازگر تحقیقات قانونی بر علیه آنها بود.
چرخش پس از ریاست جمهوری
از زمان ترک کاخ سفید، موضع ترامپ در برابر فناوری بزرگ به طور غیرمنتظرهای نرمتر شده است. او در حالی که همچنان از شرکتهایی که او را از پلتفرمهایشان حذف کردند انتقاد میکرد، روابط خود را با چندین چهرهی تاثیرگذار فناوری دگرگون کرد. این چرخش رویکرد در سال گذشته، هنگام مبارزات انتخاباتی کاملا آشکار شد. و امروزه. آنقدر پیشرفته که ترامپ حاضر است سیلیکون ولی Silicon Valley، مرکز غولهای فناوری دیجیتال، را جایگزین سیستم سنتی نوآوری در امریکا، یعنی دانشگاهها کند. درگیری شدید او با معتبرترین و شناخته شده ترین دانشگاههای آمریکا، از جملههاروارد مثال خوبی است. او با حمله به دانشگاهها و قطع بودجه نهادهای تحقیقاتی فدرال (مانند NSF و NIH) سیستم سنتی نوآوری مبتنی بر علم و دانشگاه را زیر فشار گذاشته است. در زیر به این چرخش بیشتر میپردازم.
تجدید صفوف نخبگان
همانطور که پیش از این اشاره شد تمامی شرکتهای بزرگ کامپیوتری که در دور اول ریاست جمهوری ترامپ مخالف سیاستهای او بودند در دور دوم، برای حمایت از ترامپ با هم رقابت میکردند. تصویر و جایگاه رهبران این شرکتها در مراسم تحلیف در دوم، کاملا گویا بود. این در حالی است که در دور اول، همین غولهای تکنولوژی دیجیتال بر علیه برخی از فرمانهای اجرایی ترامپ بیانه مشترک میدادند. در این میان قصه ایلان ماسک قصه دیگری است. او تنها سرمایه دار بزرگی است که مستقیما و بی پروا از مواضع سیاسی ترامپ دفاع میکند و حتی گاهی از او تند تر است. (البته ماسک در دور اول هم، در انتقاد بی پروا تر بود).
همگرایی در اهداف
بسیاری از نخبگان فناوری اکنون با برنامههای ملیگرایانه وبه ویژه ضد مقررات محدود کننده ی ترامپ احساس نزدیکی میکنند. آنها به طور معمول مخالف قوانین دست و پا گیر استخدامی، رقابت، مالیاتی … و کلا کنترل و نظارت هستند. به شرکتهای فناوری دیجیتال باید طرفداران رمز ارز، سرمایهگذاران خطرپذیر را هم افزود. این مخالفت با نظارت و مقررات دولتی یکی از نقاط اصلی همگرایی میان ترامپ و نخبگان فناوری است. ترامپ در دوران ریاست جمهوریاش تلاش کرد تا مقررات زیستمحیطی، مالی و کارگری را کاهش دهد. این رویکرد با منافع شرکتهای فناوری همخوان است، زیرا آنها اغلب به دنبال انعطافپذیری بیشتر در قوانین کار، حداقل مداخله دولت در اقتصاد، حداقل مالیات بر سودها و عدم کنترل در نوآوری هستند. شرکتهای فناوری که به دنبال گسترش در عرصه ملی و جهاناند، این سیاست را فرصتی برای رشد خود میدانند.
برای توضیح بیشتر و روشن تر شدن این همگرایی، میتوان به سفر اخیر ترامپ به خاورمیانه اشاره کرد.
در این سفر رهبران فناوری نوین همراه و در کنار ترامپ بودند و گفتگوها پیرامون زیرساخت هوش مصنوعی AI، خدمات ابری (۳)، فناوری نظامی و ارز دیجیتال، اهمیت برجستهای داشت . این گفتگوها و همکاریها، مدلی از دیپلماسی ترکیبی نوین را به نمایش گذاشتند. جایی که منافع سیاسی و تجاری به طور مشترک پیگیری میشوند. “نوین” بودن از آن روست که غولهای فناوری دیجیتال، نظیر، سم آلتمن از OpenAI/ChatGPT، جنسن هوانگ از Nvidia، روث پورت از Alphabet و اندی جسی Andy Jassy از آمازون و ایلان ماسک در رکاب ترامپ بودند. این حضور پر رنگ میلیاردرهای فناوری دیجیتال در چنین دیداری، نشانه یک تغییر است.
اکنون، نه دولتها و نه سازمانهای غیر انتفاعی، بلکه میلیاردرها درباره زیرساختهای مالی جهانی و دیپلماسی AI مذاکره و توافق میکنند.
سخن پایانی: پیامدهای همگرایی ترامپ و نخبگان فناوری و چالش پیش رو
همگرایی فزاینده میان ترامپ و نخبگان فناوری نگرانیهای جدی درباره آینده آمریکا و جهان برمیانگیزد.
هنگامی که رهبران پوپولیست با نخبگان فناوری یا الیگارشهای شرکتی همسو میشوند، خطر تضعیف نهادهای دموکراتیک جدی تر میشود. عدالت و برابری کمرنگ میشود. نهادهای نظارتی کم اثر میشوند، شفافیت کاهش مییابد، و صداهای مخالف توسط الگوریتمها به حاشیه رانده میشوند.
الیگارشی فناوری دیگر صرفاً یک قدرت اقتصادی نیست، بلکه در شرف تبدیل شدن به یک نیروی غالب سیاسی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی است. درهمتنیدگی رو به رشد آن با چهرههای پوپولیستی مانند دونالد ترامپ، نشاندهنده یک تحول محوری در ساختارهای قدرت آمریکاست. ما شاهد همگرایی پیچیدهای هستیم که مرزهای بین دموکراسی، سرمایهداری و اقتدارگرایی را کمرنگ میکند. زمانی که پلتفرمهای فناوری و بهره گیری از هوش مصنوعی و الگوریتمها دست بالا را داشته باشند، یک دست کردن گفتمان عمومی و خاموش کردن صدای دگراندیشان ساده تر خواهد شد.
درک این همگرایی برای هر کسی که به تمامیت دموکراتیک، عدالت اقتصادی در همان چارچوب سرمایه داری، و حقوق دیجیتال اهمیت میدهد ضروری است. فارغ از سرنوشت سیاسی ترامپ، همپیوندی فناوری بزرگ دیجیتالی با قدرت دولتی، آن هم در بزرگترین اقتصاد دنیا، در حال بازتعریف بنیادهای حکمرانی است. این باز تعریف، محدود به آمریکا نخواهد ماند.
پرسش امروز این نیست که آیا فناوری بزرگ بیش از حد قدرتمند شده است، بلکه این است که آیا هنوز میتوان این قدرت را به چالش کشید و کنترل کرد؟
پاسخ قطعی به این پرسش چندان آسان نیست.
خوشبختانه، بنیانهای دموکراتیک در امریکا علیرغم زیر فشار بودن، هنوز بسیار پر قدرت هستند. نهادهای علمی و دانشگاهی به سیاستهای دولت جدید، بیشتر واگرایی نشان دادهاند تا همگرایی. قضات مستقل کم نیستند. نهادهای لیبرال و دموکراتیک داخلی به آرامی در حرکتاند. مخالفان شخص ترامپ و سیاستهای او در سطح ملی و جهانی کم نیستند… اینها همه از جمله عواملی است که میتواند الیگارشی دیجیتال و همگرایی آن با ترامپ را به چالش بکشند.
اما نابسامانی بازار و اقتصاد بیشترین تاثیر را بر گسست این همگرایی خواهد گذاشت. جالب است بدانیم، هفت شرکت غول (۷) فناوری، تنها در یک روز (۱۳ مارچ) در مجموع ۷۵۹ میلیارد دلار (۸) از دست دادند. هیچ سرمایه داری و حتی سهام دار کوچکی برای رسیدن به اهداف سیاسی راضی به ضرر مالی نیست. فراموش نکنیم که بخش بزرگی از سرمایه مردم عادی هم از طریق صندوقهای بازنشستگی و نظایر آن در این شرکتها سرمایه گذاری شده است.
سرمایه و سرمایه دار از تلاطم بازار بیزار است. مردم هم از شرایط نابسامان اقتصادی و بیکاری و تورم. عدم موفقیت ترامپ در اقتصاد بزرگترین ضربه به او و پیوند او با غولهای فناوری خواهد بود.
——————————————
توضیحات:
۱- دو شرکت اپل و مایکروسافت هر یک، حدود ۳ تریلیون دلار ارزش دارند. این در حالی است که GDP، تولید ناخالص ملی فقط ۷ کشور مثل امریکا، چین،... و آلمان بالای ۳ تریلیون است. برای بدست آوردن تصویری روشن تر به دیاگرامهای انتها و یا صندوق صندوق بینالمللی پول https://www.imf.org/en/Home مراجعه کنید.
۲- بزرگترین شرکتها از نظر ارزش سهام Largest tech companies by market cap
۳- خدمات ابری Cloud Services، به سرویس و خدماتی گفته میشود که در تملک کاربر نیست. شرکتها به جای خریدن کامپیوتر و سرورهای بزرگ و کوچک و فضا برای ذخیره سازی اطلاعات، این قبیل خدمات را از شرکتهای بزرگتر مثل آمازون، مایکروسافت… و گوگل میخرند یا اجاره میکنند.
۴- Apple ramped up lobbying spending in 2022، outpacing tech peers
۵- برای آشنایی بیشتر با این دو اقتصاددان میتوانید به یوتیوب یا کتابهای آنها مراجعه کنید. چند کتاب مانند “دولت کارآفرین” و “ارزش همه چیز” از ماریانا مازوکاتو به فارسی هم ترجمه شده است.
سرمایه داری پلتفرمی Platform Capitalism، Nick Srnicek به تفصیل به بررسی شرکتهای سرمایه داری نوین ناظر، گوگل، متا،... و اوبر میپردازد. این کتاب به فارسی هم ترجمه شده است.
۶- اربابان فئودال دیجیتال، اصطلاحی است که اقتصاد دان یونانی، “یانیس واروفاکیس” به کار میبرد. او در کتاب بحث برانگیز خود به نام “فئودالیسم فناورانه: سرمایهداری چگونه از بین رفت”، پایان سرمایه داری و ورود به شكل بندی فئودالیسم نوین را اعلام میکند.
Yanis Varoufakis: Technofeudalism: What Killed Capitalism
۷- هفت غول فناوری یا هفت شگفتانگیز دنیای فناوری The Magnificent Seven به شرکتهای زیر گفته میشود:
اپل، متا (فیس بوک)، آمازون، آلفابت (گوگل)، مایکروسافت، انویدیا و تسلا.
۸- رجوع کنید به https://www.proactiveinvestors.com/companies/news/1067680/tech-stocks-suffer-record-market-cap-decline-1067680.html
ارزش “هفت شگفت انگیز” به میلیارد دلار. این اعداد در هر روز میتواند بالا/پایین برود. هدف ارائه تصویری کلی است. اپل و مایکروسافت حدود ۳ تریلیون دلار(۳۰۰۰ میلیارد دلار).
تولید ناخالص داخلی (GDP) چند کشور در سال ۲۰۲۳ به دلار آمریکا. نمایش داده شده است. همانطور که مشاهده میکنید، تولید ناخالص داخلی هفت کشور به بالای ۳۰۰۰ میلیارد یا ۳ تریلیون (بیشتر از ارزش اپل و مایکروسافت) میرسد. ایالات متحده با فاصله قابل توجهی در صدر قرار دارد.
(منبع دادهها: صندوق بینالمللی پول (IMF) و بانک جهانی)
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|