جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Friday 9 May 2025
|
ايران امروز |
«شما حرب را انتخاب کردید!»
چنگیزخان پس از یکپارچه کردن اقوام مغول و تارومار کردن تاتارها، قلمرو خود را تا مرزهای خوارزمشاهیان گسترش داد.
با اینکه ایران هدف جذابی برای تصرف و کسب غنائم فراوان بود، اما چنگیزخان پیشتر نرفت و دست از جنگ کِشید. او راهبرد جدیدی پیش گرفته بود. او دریافته بود که سرزمینش در مسیر جادۀ ابریشم قرار گرفته و در نتیجه، میتواند به سرزمین گستردهاش و زندگی مردمانش به جای جنگ و خونریزی با دادوستد و تجارت سروسامان بخشد.
چنگیز خان پیامی مکتوب به سلطان محمد فرستاد: «خان بزرگ سلام میرساند. بزرگی تو بر من پوشیده نیست و بزرگی ممالک ترا میدانم و صلح با تو را واجب میشمارم، تو به مثابه عزیزترین فرزندان من هستی و میدانی که چین و ترکستان را گرفتهام و ولایت من معدن سپاه و زر و سیم است، و هر که را چنین سرزمینی باشد از ممالک دیگر بینیاز است، اگر مصلحت بدانی راه را بر بازرگانان باز کنیم که سود آن به همۀ مردم برسد.»
پس از «عقد معاهده»، جمع کثیری از بازرگانان مغول، ۴۵۰ الی ۵۰۰ نفر، با مقدار هنگفتی کالای گرانبها و سه فرستادۀ مخصوص با هدایای ویژه، در قالب یک کاروان بزرگ از مغولستان به سمت ماوراءالنهر حرکت نمودند. در این هیئت سیاسی-تجاری تعدادی از تجار هندی نیز حضور داشتند.
ابن اثیر مینویسد: «کاروان در نظر غایرخان، حاکم محلی و طماع شهر اُترار (یکی از شهرهای مرزی خوارزمشاهیان در شمال شرقی ایران) چنان باشکوه و پُرزرق و برق بود که او نتوانست از آن چشمپوشی کند و اقدام به توقیف کاروان کرد.»
و به سلطان محمد پیام فرستاد: «کاروانی از بازرگانان مغول، قصد ورود به قلمرو شاهنشاهی دارند، با آنها چه کنم؟»
سلطان پاسخ داد: «فرض کن این فرستادگان مغول، جاسوس هستند. جز قتل عام کردن میتوان حکمی در مورد جاسوسان صادر کرد؟»
غایرخان که منتظر چنین پاسخی بود تا اموال کاروان را تصاحب کند، بلافاصله تمامی بازرگانان و سفرای مغول را قتلعام و اموال آنان را با حکومت مرکزی تقسیم کرد.
خبر به چنگیزخان رسید. او اما بر خشم خود فایق آمد و این قتل عام را یک حادثه به سبب عدم شناخت دو همسایه از یکدیگر تلقی کرد. چنگیز خان کاروان دوم را همراه با پیام دوستی نزد دولت خوارزمشاهیان فرستاد.
بازرگانان ترسِ خود را برای رفتن به ایران با چنگیزخان در میان گذاشتند. چنگیزخان اما به آنان اطمینان داد و از آنان خواست باکی به دل راه ندهند.
کاروان دوم نیز توقیف و بازرگانان مغول کشته و هدایا و اموال آنان غارت شد. علاوه براینها، غایرخان به قصد تحقیر سفرای چنگیز، فرمان داد سبیل سفیران را تراشیده و آنان را برهنه از شهر بیرون کنند. سلطان محمد از این تحقیر خرسند بود؛ او از اینکه چنگیز خان خود را قدرتمند، صاحب چین و سرزمینش را معدن سپاه معرفی کرده و مهمتر از همه، سلطان را فرزند خود خوانده بود، خشمی به دل داشت.
چنگیز خان اما به جای انتقام، نمایندۀ دیگری به نشانۀ اعتراض به سمت ایران روانه کرد و از سلطان محمد مجازات مسببین را درخواست نمود، همراه با یک پیام: «خط امان به دست خود نبشتی و به ما فرستادی که هیچکس، از جماعت تجار را در ولایت متعرض نشود. آنکه عذر کردی و آن عهد را شکستی و شکستن عهد بد است و از سلطان مسلمان بدتر. اگر میگویی غایر خان بی امر و فرمان تو چنین کاری کردهاست، او را به من تسلیم کن تا جزای فعل او بدو دهم. تا بعدالیوم خون خلق ریخته نشود، ولایت و رعیت ساکن و آسوده باشند والا حقیقت دان که حربی (جنگی) واقع خواهد بودن.»
اما سلطان محمد از تسلیم غایرخان امتناع کرد. خان خانان آخرین پیام را توسط پیکی به سلطان محمد فرستاد که بسیار ساده ولی ترسناک بود: «شما حرب را انتخاب کردید.»
بیتدبیری سلطان محمد خوارزمشاه در برخورد با همسایهای که جنگ و کشورگشایی را کنار گذاشته و قصد همسایگی و بازرگانی داشت، فاجعۀ مغول را به بار آورد؛ فاجعه.
«تو ترسو و بزدلی!»
معمر قذافی، رهبر لیبی در سال ۲۰۰۱، بعد از سالها تنش با آمریکا که به دنبال بهبود روابط واشینگتن و طرابلس بود، از وزیر خارجۀ خود، عبدالرحمن الشلقم، خواست عبدالعزیز بوتفلیقه، رئیسجمهور الجزایر را برای میانجیگری میان او و جورج بوش پسر متقاعد کند. بوتفلیقه پذیرفت و پیام را به واشنگتن ارسال کرد. به شلقم اطلاع داده شد که بوش میگوید: «یا خود سلاحهای کشتار جمعیتان را کنار میگذارید، یا ایالات متحده شخصاً آنها را نابود خواهد کرد و همه چیز را بدون هیچگونه مذاکرهای از بین خواهد برد.» شلقم این پیام را به قذافی منتقل کرد، قذافی خشمگین شد و گفت: «تو ترسو و بزدلی!»
قذافی با درک تغییر معادلات در گذر زمان ناگزیر رویکرد دیگری اتخاذ کرد و در نتیجه، نجات نظامش را به رویارویی با آمریکا ترجیح داد.(۱) چنین شد که سیفالاسلام قذافی با سازمان اطلاعات بریتانیا تماس گرفت و پیامی صوتی گذاشت: «من سیفالاسلام، فرزند معمر قذافیام و میخواهم دربارۀ سلاحهای کشتار جمعی با شما صحبت کنم.» وقتی برای او جلسهای ترتیب داده شد، گفت که پدرش در ازای دست کشیدن از سلاحهای کشتار جمعی، خواستار بهبود روابط با غرب است.
مقامات لیبی شروع به ملاقات مخفیانه با مقامات انگلیسی، روسیه و ایالات متحده کردند تا رسما برنامۀ هستهای خود را کنار بگذارند. در مارس ۲۰۰۳، چند روز قبل از حملۀ آمریکا به عراق، فرستادگان شخصی قذافی با جورج دبلیو بوش، ولادیمیر پوتین و تونی بلر در مورد تمایل لیبی برای برچیدن برنامۀ هستهای خود تماس گرفتند و برای نشان دادن حسن نیت خود، مقامات لیبیایی به دستور قذافی، اسناد و جزئیات بیشتر در مورد فعالیتهای شیمیایی، بیولوژیکی، هستهای و موشکهای بالستیک لیبی را در اختیار دیپلماتهای ۳ کشور قرار دادند. قذافی همچنین به مقامات روسیه، آمریکا و بریتانیا اجازه داد تا از ۱۰ سایت مخفی و دهها آزمایشگاه و کارخانۀ نظامی لیبی بازدید کنند تا شواهدی را مبنی بر فعالیتهای مرتبط با چرخۀ سوخت هستهای و برنامههای شیمیایی و موشکی جستجو کنند.
در ۲۲ ژانویه ۲۰۰۴، هواپیماهای ترابری نظامی آمریکا حدود ۵۵۰۰۰ پوند (۲۵۰۰۰ کیلوگرم) اسناد و تجهیزات مربوط به برنامههای موشکی هستهای و بالستیک لیبی را به آزمایشگاه ملی اوک ریج در تنسی حمل کردند. در مارس ۲۰۰۴، بیش از ۱۰۰۰ قطعه سانتریفیوژ و موشک اضافی هم از لیبی خارج شد.
«الگوی لیبی»: شمشیر داموکلس
در خرداد ۱۳۹۸، ترامپ نامهای را از طریق شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن جهت مذاکره و حل اختلافات به علی خامنهای فرستاد. نخستوزیر ژاپن در مقدمۀ کوتاهش از جمله گفت: «من قصد دارم پیام رئیس جمهور آمریکا را به جنابعالی برسانم.»
علی خامنهای که نخست وزیر ژاپن را با دمپایی به حضور پذیرفته بود گفت: «ما در حسن نیت و جدی بودن شما تردیدی نداریم. اما در خصوص آنچه از رئیس جمهور امریکا نقل کردید، من شخص ترامپ را شایستۀ مبادلۀ هیچ پیامی نمیدانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد.»
شینزو آبه بعد از شنیدن سخنان خامنهای، نامۀ ترامپ را به آرامی از روی میز برداشت و زیر خودش گذاشت.
همزمان با دیدار شیئزو آبه با علی خامنهای، دو کشتی حامل کالای ژاپنی در سواحل دریای عمان مورد هدف قرار گرفتند. حمله کنندگان وقتی که متوجه شدند یکی از کشتیها بگونهای مورد اصابت قرار گرفته که غرق نمیشود مجددا به آن شلیک کردند.
ترامپ در اسفند ۱۴۰۳، نامۀ دوم خود را این بار توسط انور قرقاش، مشاور دیپلماتیک رئیس امارات، محمد بن زاید آل نهیان به علی خامنهای فرستاد. اینبار برخلاف روندهای گذشته، این نامه نه از طریق یک مقام بلندپایه از کشوری معتبر یا حتا عمان یا قطر، بلکه توسط امارات متحدۀ عربی ارسال شد. این انتخاب یک پیام جانبی هم در خود داشت؛ قرقاش در سالهای اخیر بارها علیه سیاستهای منطقهای ایران موضعگیری کرده بود. او پس از مداخلۀ ایران در سوریه و لبنان هشدار داده بود که «ایران باید درک کند که تهاجم به جهان عرب از طریق نیروهای نیابتی، برای ایران امنیت ایجاد نخواهد کرد.»
از سوی دیگر، امارات بهطور رسمی ایران را به اشغال سه جزیرۀ خلیج فارس متهم میکند و این موضوع را در مجامع بینالمللی هم پیگیری میکند.
انور قرقاش، علی باقری کنی و خلیفه شاهین المرر
علی خامنهای معتقد بود: «اینکه بعضی از دولتهای قلدر اصرار به مذاکره میکنند، مذاکره آنها برای حل مسائل نیست، برای تحکم است.» و در ۱۹ بهمن ۱۴۰۳، در دیدار با شماری از افسران و فرماندهان نیروی هوایی گفت که با توجه به تجربۀ مذاکرات هستهای پیشین و سرانجام برجام، مذاکره با آمریکا (بخوان مذاکره با ترامپ؛ قاتل سردار قاسم سلیمانی)، «عاقلانه نیست، هوشمندانه نیست، شرافتمندانه نیست.»
شیپور جنگ بلندتر از هر صدای دیگر است
یک ضربالمثل عربی میگوید: «شاخۀ زیتون وقتی از نوک شمشیر ارائه شود، پذیرش پذیرتر است.»
همزمان با نامۀ دوم، دونالد ترامپ بخشنامهای برای بازگشت «فشار حداکثری» امضا کرد، دوباره اعلام نمود که آمریکا مانع دستیابی ایران به سلاح هستهای خواهد شد و بر آرایش تسلیحاتی و لجستیکی خود در دریا، زمین و هوا به صورت کمنظیر افزود، اما در عین حال گفت که مایل است با ایران به یک «توافق صلح هستهای تاییدپذیر» دست یابد.
به قول ظریفی: «ج. ا. زیر بار زور نمیرود، مگر اینکه زور خیلی پرزور باشد.» وقتی دونالد ترامپ در پی تهدیدات سرداران سپاه، متقابلا تهدید کرد که اگر او یا دیگر مقامهای ارشد آمریکایی هدف سوءقصد ج. ا. قرار بگیرند «ایران محو خواهد شد و چیزی از آن باقی نخواهد ماند.» علی خامنهای، سرداران نظامی و کارگزاران وی دریافتند که این بار زور خیلی پرزور است. بنابراین، مسعود پزشکیان و عباس عراقچی با چاشنی ابراز بدبینی نسبت به سیاستهای دونالد ترامپ در قبال ایران، گفتند: «به طور اصولی برای مذاکره آمادگی» دارند و امروزها دارند برای «بقای نظام»، غیرعاقلانه، غیرهوشمندانه و غیرشرافتمندانه چانه میزنند.
در بازۀ زمانی نامِۀ اول ترامپ تا نامۀ دوم وی، دیپلماسی خارجی و داخلی ج. ا. به صورت غیرمنتظرهای شکست خورده است. بهرغم صرف میلیاردها دلار، بازوهای نیابتیاش متلاشی شدهاند، در پی تحریمهای بیشتر، درآمد ج. ا. از طریق فروش نفت کمتر و کمتر شده است. پول ملی بیش از پیش ارزش خود را از دست داده است، تورم لجام گسیخته سفرۀ مردم را کوچک و کوچکتر کرده است، مردم بدون آب و گاز و برق روزگار میگذرانند، شکاف بین مردم و حکومت عمیقتر شده و جمهوری اسلامی در عرصۀ بینالملل بیش از پیش منزویتر شده است.
سخن پایانی
چنگیز خان در سال ۶۱۵ قمری (۱۲۱۸) از مغولستان به سمت ایران حرکت کرد و در ۶۱۶ با لشکری بین صد و پنجاه تا دویست هزار نفر به شهر اُترار رسید. پیش از رسیدن چنگیز خان، سلطان محمد با سپردن ماوارءالنهر به دست حکام خود از رود جیحون گذشته و به سمت غرب در حال فرار بود.
ترکان خاتون، مادر قدرقدرت سلطان محمد به قلعۀ ایلال در مازندران پناه برد ولی طولی نکشید که مغولان قلعه را محاصره کردند. ترکان خاتون به علت خشکسالی و خالی بودن مخازن آب در قلعه خود را به قشون مغول تسلیم کرد. مغولان تمام پسران سلطان را کشتند و زنان و دختراناش بین فرماندهان مغول تقسیم شدند و ترکان خاتون را به اسارت گرفتند و در اردوی چنگیز باقی گذاشتند تا از پس ماندهٔ غذاها ارتزاق کند. وی با ذلت تمام در اسارت مغولها درگذشت.
مغولان هم چنان به دنبال سلطان محمد بودند. سلطان بعد از مدتی فراروگریز سرانجام به توصیۀ همراهان، به جزیره آبسکون در جنوب شرقی دریای خزر پناه برد. هنگامی که سلطان به جزیره رسید از لحاظ جسمی بسیار ضعیف شده بود و از ناحیه سینه و ریه احساس درد میکرد. سلطان چهار ماه در این جزیره زندگی کرد ودر ۶۱۷ درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. مدتی بعد جلال الدین استخوانهای پدرش را به قلعه اردهن در ری منتقل کرد اما بعدها توسط مغولان نبش قبر شد و سوزانده شد.
***
... زمانی که نیروهای شورشی وارد طرابلس شدند، قذافی به همراه پسرش معتصم و دیگر اعضای رژیمش، با یک کاروان کوچک از خودروها، از صحاری خشک و ناسازگار عبور کردند و خود را به شهر سرت رساندند. انقلابیون در پی یافتن قذافی بودند. برخی گمانه زنیها حکایت از این داشت که قذافی در صحراهای جنوبی کشور پنهان شده است. اما او در تمام این مدت در شهر زادگاهش سرت مخفی شده بود.
شورشیان به انتقام مقاومت اهالی شهرهای غرب کشور در برابرشان، در مسیر راه خود در پی یافتن قذافی، به هر شهر و آبادی که رسیدند، غارت کردند و به آتش کشیدند.
نبرد برای تسخیر شهر سرت نیز عاری از قساوت و سنگدلی نبود. اهالی سرت تصمیم گرفته بودند که تا آخرین نفس به نبرد و مقاومت ادامه دهند. انقلابیون نمیدانستند که صیدشان در همان جا، در سرت مخفی شده است. شهر ویران و تاراج شده بود و قذافی در روزهای پایانی با خوردن اندکی ماکارونی و برنج زنده مانده بود.
باری، او و همراهان وقتی دیدند توان مقاومت ندارند تصمیم گرفتند از سرت فرار کنند و به خانهای در نزدیکی دهکدۀ محل تولد قذافی بروند. آنها قرار بود ساعت ۳ صبح راه بیفتند اما به دلیل پارهای مشکلات مجبور شدند فرارشان را پنج ساعت به تأخیر بیندازند. آنها در ساعت هشت صبح ۲۱ اکتبر ۲۰۱۱، در قالب یک کاروان موتوری مرکب از چهل خودرو از شهر سرت بیرون آمدند و به سوی مقصد راه افتادند. قذافی با یک خودرو تویوتا همراه با دو نفر دیگر حرکت میکرد.
نیروهای ناتو موفق به شناسایی کاروان کوچکی از خودروها شدند که در حال خروج از شهر سرت بودند. آنها بلافاصله هواپبمای جنگندۀ خود را روانه کردند. بر اثر شلیک موشکهای هواپیما، شیشۀ جلوی خودرو قذافی شکست و هر دو پایش جراحت مختصری برداشت. قذافی و همراهان از خودرو پایین آمدند تا در لابلای درختان کنار جاده پناه بگیرند. آنها دو لولۀ فاضالب سیمانی در زیر جاده یافتند که برای انتقال آبهای سطحی، کار گذاشته بودند. آنها داخل لولههای فاضالب شدند تا خود را پنهان کنند.
شورشیان خیلی زود به محل اختفای قذافی و محافظهایش پی بردند. آنها او را از داخل لولۀ فاضالب بیرون کشیدند. قذافی گیج و آشفته به نظر میرسید. او را روی ماسههای پراز زباله به سمت یکی از خودروها که آن طرفتر پارک شده بود، کشیدند. آنها بالای سر قذافی دور زدند و بیتوجه به درخواست ترحم قذافی، تیرهای هوایی شلیک کردند. لایهای از خاک و خون چهرۀ وحشت زدۀ دیکتاتور را پوشانده بود. دو تن از انقلابیون فریاد برآوردند که قذافی باید زنده بماند. اما جمع آنها تشنۀ خون دیکتاتوری بودند که سالها خون آنها را ریخته بود. یکی ازآنها ضربۀ پایانی را به قذافی زد و سپس از فاصلۀ نزدیک به او شلیک کرد. جنازۀ لت وپار شدۀ قذافی را در خیابانهای سرت روی زمین کشیدند و سپس به داخل یک آمبولانس انداخته و به شهر مصراته بردند.
***
سرانجام علی خامنهای...؟
عبدالرحمن الراشد، ستون نویس روزنامه الشرق الاوسط: «شکست درسی است برای کسانی که از خواندن تاریخ عبرت نمیگیرند.»
____________________
۱ــ بمب گذاری همراه با انفجار یک هواپیمای مسافربری آمریکایی بر فراز لاکربی در اسکاتلند در سال ۱۹۸۸، از عوامل عمده در تحریم بین المللی لیبی بود. قذافی بعد از ۱۵ سال انکار، دستور انفجار هواپیما را بهعهده گرفت. قاضی دادگاه فدرال در واشنگتن پس از رسیدگی به شکایت خانوادههای هفت آمریکایی که در سقوط هواپیما جان باخته بودند، لیبی را به پرداخت بیش از شش میلیارد دلار غرامت محکوم کرد.
قذافی در سال ۲۰۰۴ دستور داد مبلغ یکصد و هفتاد میلیون دلار به بازماندگان یکصد و هفتاد سرنشین هواپیمای فرانسوی پرداخت شود. اکثر سرنشینان این هواپیما شهروندان فرانسه، بریتانیا، ایتالیا و چند کشور آفریقایی بودند.
۸ ماه می ۲۰۲۵ / ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
سعید سلامی
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|