دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Monday 20 May 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 12.10.2023, 20:00

خطرناک‌ترین برهه از سال ۱۹۴۸


یووال نوح هراری

مترجم: سودابه قیصری
منبع: گاردین

اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها با خطرناک‌ترین برهه از زندگی خود از سال ۱۹۴۸ روبرو هستند. اسرائیل بدترین روز تاریخش را تجربه کرده است. فقط در یک روز، شهروندان اسرائیلی بیشتری از مجموع شهروندان و سربازان اسرائیلی جان‌باخته در جنگ سینا ۱۹۵۶، جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷ و جنگ دوم لبنان ۲۰۰۶، سلاخی شدند. داستان‌ها و تصاویر منتشره از مناطق تحت اشغال حماس وحشتناک‌اند. بسیاری از دوستان و اعضای خانواده خودم از خشونت‌های غیرقابل وصفی رنج برده‌اند. این یعنی فلسطینی‌ها نیز اکنون با خطر عظیمی روبرو هستند. قدرتمندترین کشور خاورمیانه با رنج، ترس و خشم آکنده شده. نه اطلاع و نه توان اخلاقی دارم که بگویم از دید فلسطینی‌ها قضایا چگونه دیده می‌شود. اما در برهه‌ی بزرگ‌ترین رنج اسرائیل، مایلم درباره چگونه دیدن قضایا از طرف اسرائیل، از این سوی حصار بگویم‌.

سیاست اغلب مانند آزمایش علمی عمل می‌کند و با معدود محدودیت اخلاقی روی میلیون‌ها انسان اجرا می‌شود. چیزی را تست می‌کنی - افزایش بودجه رفاهی، انتخاب رئیس‌جمهوری پوپولیست یا پیشنهاد صلح - نتایج را نظاره می‌کنی و تصمیم می‌گیری همان مسیر را ادامه دهی یا برگردی و مسیری دیگر را امتحان کنی. آزمایش و خطا چیزیست که دهه‌ها بر درگیری اسرائیلی-فلسطینی‌ها غلبه داشته است.

طی پروسه صلح اسلو دهه‌ی ۱۹۹۰، اسرائیل به فرایند صلح فرصت داد. می‌دانم که از دیدِ فلسطینی‌ها و برخی ناظران بیرونی، پیشنهاد صلح اسرائیل ناکافی و متکبرانه بود، با این‌همه، سخاوتمندانه‌ترین پیشنهادی بود که تا آن زمان ارائه کرده بود. طی فرایند صلح، اسرائیل کنترل نسبی نوار غزه را به تشکیلات خودگردان فلسطین (محمود عباس) سپرد. نتیجه برای اسرائیل بدترین کمپینِ تروری بود که تا آن زمان تجربه کرده بود. اسرائیلی‌ها هنوز کابوس زندگی روزانه در اولین روزهای دهه ۲۰۰۰، با اتوبوس‌ها و رستوران‌هایی که هر روز منفجر می‌شدند، را فراموش نکرده‌اند. آن کمپین ترور نه تنها صدها شهروند اسرائیلی را کشت بلکه فرایند صلح و جنبش چپ اسرائیلی را نیز به باد داد. شاید پیشنهاد صلح اسرائیل ناکافی بود، اما آیا تروریسم تنها واکنشِ ممکن بود؟

پس از شکست فرایند صلح، آزمایش بعدی اسرائیل در غزه عقب‌نشینی و عدم مداخله بود. در اواسط دهه ۲۰۰۰، اسرائیل به طور یکجانبه از کل نوار غزه عقب‌نشینی، همه‌ی ساکنان آنجا را تخلیه کرد و به مرزهای شناخته‌شده بین‌المللی پیشا ۱۹۶۷ برگشت. درست است که به تحمیل محاصره نسبی بر غزه و اشغال کرانه باختری ادامه داد. با این همه، عقب‌نشینی از غزه گامی بسیار بزرگ از سوی اسرائیل بود و اسرائیلی‌ها نگران و مشتاق منتظر بودند ببینند این آزمایش چه نتیجه‌ای در بر خواهد داشت. بازماندگان چپ اسرائیلی امیدوار بودند فلسطینی‌ها برای تبدیل غزه به دولت شهری پررونق و صلح‌جو، سنگاپوری خاورمیانه‌ای، صادقانه بکوشند و به جهان و به راست اسرائیل نشان دهند که اگر به فلسطینی‌ها فرصت اداره‌ی خودشان داده شود، قادر به چه کاری‌اند.

به حتم تحت محاصره نسبی، ساخت یک سنگاپور دشوار است، با این حال، تلاشی صادقانه امکان‌پذیر بود و در آن‌صورت، هم قدرت‌های خارجی هم مردم اسرائیل بر دولت اسرائیل فشار می‌آوردند که محاصره غزه را بردارد و به پیمانی محترمانه با کرانه‌ باختری نیز تن دهد. برعکس، حماس بر نوار غزه حاکم شد و آن را به پایگاهی تروریستی تبدیل کرد که از آن مرتبا به شهروندان اسرائیلی حمله می‌شد. آزمایشی دیگر به شکست انجامید.

این اتفاق بقایای چپ اسرائیلی را بی‌اعتبار کرد و بنیامین نتانیوهو و دولت جنگ‌خواه او را به قدرت رساند. نتانیاهو نیز آزمایشی را کلید زد. از آن‌جا که همزیستی مسالمت‌آمیز شکست خورده بود، او سیاست همزیستی خشنونت‌آمیز را در پیش گرفت. اسرائیل و حماس به طور هفتگی به هم ضربه می‌زدند و تقریبا هر سال یک عملیات مهم نظامی انجام شد‌ اما به مدت ۱۵ سال، شهروندان اسرائیلی می‌توانستند به زندگی در چند صد متری  پایگاه‌های حماس در آن‌سوی حصار ادامه دهند.

حتی افراطیون اسرائیلی تعصب و حرارت کمی نسبت به بازپس‌گیری نوار غزه نشان می‌دادند و حتی جناح راست امیدوار بود مسئولیت‌های مرتبط با اداره‌ی بیش از دو میلیون نفر مردم غزه، به مرور حماس را معتدل کند.

بسیاری از راست‌های اسرائیلی به درستی حماس را شریک بهتری نسبت به تشکیلات خودگردانِ محمود عباس می‌دانستند. زیرا جنگ‌طلبان اسرائیلی می‌خواستند به کنترل کرانه باختری ادامه دهند و از پیمان صلح هراس داشتند.

به نظر می‌رسید حماس بهترین‌های جهان را به راست اسرائیلی هدیه می‌دهد: خلاص‌کردن اسرائیل از نیاز به اداره‌ی نوار غزه، بدون ارائه‌ی هرگونه پیشنهاد صلحی که می‌توانست کنترل اسرائیل بر کرانه باختری را به خطر بیندازد.

روز وحشتی که اسرائیل اکنون تجربه کرده نشانه‌ایست از پایان آزمایش همزیستی خشونت‌آمیز نتانیاهو.

خب، گام بعدی چیست؟ هیچ‌کس مطمئن نیست، اما برخی صداها در اسرائیل از تغییر جهت به بازپس‌گیری نوار غزه یا بمباران آن تا ویرانی کامل می‌گویند. نتیجه‌ی چنین سیاستی می‌تواند به بدترین بحران انسانی که منطقه از سال ۱۹۴۸ به خود دیده منجر شود.

بویژه اگر حزب‌الله و نیروهای فلسطینی در کرانه باختری وارد این جنگ شوند، آمار مرگ می‌تواند به هزاران نفر برسد، با میلیون‌ها نفر که از خانه‌هایشان آواره می‌شوند. در هر دو سوی حصار، متعصبان مذهبی حضور دارند که بر وعده‌های الهی و جنگ ۱۹۴۸ متمرکزند.

فلسطینی‌ها رویای معکوس‌کردنِ نتایج آن جنگ را در سر دارند و متعصبان مذهبی یهودی چون وزیر دارایی بزالل اسموتریچ حتی به شهروندان عرب اسرائیل هشدار داده‌اند که “شما اشتباها اینجایید زیرا بن گوریون [اولین نخست‌وزیر اسرائیل] در سال ۴۸ کار را تمام نکرد و شما را بیرون نینداخت.”  ۲۰۲۳ می‌تواند متعصبان هر دو طرف را قادر سازد تا فانتزی‌های مذهبی خود را پی گیرند و جنگ ۱۹۴۸ را با شدت بیشتر به صحنه ببرند.

حتی اگر اوضاع به این شدت وخیم نشود، این احتمال وجود دارد که جنگ کنونی آخرین میخ را بر تابوت فرایند صلح اسرائیل- فلسطین بکوبد. کیبوتیزم (مزرعه اشتراکی) در طول نوار غزه، کمون‌ها (جوامعی) سوسیالیستی و مستحکم‌ترین دژهای چپ اسرائیلی بوده‌اند. افرادی را از این کمون‌ها می‌شناسم که به رغم حملات راکتی تقریبا روزانه از غزه، همچنان مانند آیینی مذهبی به امید صلح آویخته‌اند. این کیبوت‌ها اخیرا کم‌رنگ شده‌اند و برخی از آخرین صلح‌طلبان یا به قتل رسیده‌اند، عزیزان خود را به خاک سپرده‌اند یا در غزه گروگان گرفته شده‌اند. مثلا ویویان سیلور، فعال صلح از کیبوتز بئری که سال‌ها بیماران غزه‌ای را به بیمارستان‌های اسرائیل انتقال می‌داد، گم شده و احتمالا به عنوان گروگان به غزه برده شده است.

آن‌چه قبلا روی داده قابل‌تغییر نیست. مرده‌ها را نمی‌توان به زندگی برگرداند و تروماهای شخصی هرگز به طور کامل درمان نمی‌شوند. اما باید از وسعت و گسترش جنگ جلوگیری کنیم. بسیاری از نیروهای منطقه در حال حاضر توسط متعصبان مذهبی بی‌مسئولیت هدایت می‌شوند. بنابراین، نیروهای خارجی باید برای کاستن از شدت جنگ دخالت کنند. هر کس در آرزوی صلح است، باید بدون ذره‌ای تردید قساوت‌های حماس را محکوم و برای آزادی فوری و بی‌قیدوشرط گروگان‌ها بر حماس فشار آورد و به باز داشتنِ حزب‌اله و ایران از دخالت کمک کند. این کار به اسرائیلی‌ها کمی فضای تنفس و بارقه‌ای از امید می‌دهد.

دوم این که، اتحادی از داوطلبان - از ایالات متحد و اتحادیه اروپا تا عربستان سعودی و تشکیلات خودگردان فلسطین - مسئولیت خارج کردن نوار غزه از دست حماس را به عهده گیرند، غزه را بازسازی کرده و همزمان حماس را کاملا خلع‌سلاح و نوار غزه را از حالت نظامی خارج کنند.

شانس بسیار کمی وجود دارد که این گام‌ها پذیرفته شوند، اما پس از وحشت‌های اخیر، غالب اسرائیلی‌ها فکر نمی‌کنند که بتوانند با چیز دیگری به زندگی ادامه دهند.


تلگرام سودابه قیصری


نظر خوانندگان:


■ نوشته منصفانه‌ای است هر پیشنهاد صلح با وجود حماس راه به جایی نمی‌برد و فقط فرصتی برای درگیری‌های خشونت‌آمیز فردا ایجاد می‌کند. غزه تکه‌ای جدا شده از فلسطین است و ادعای برآورده کردن همه خواسته‌های مردم فلسطین در حد و اندازه آن نیست. از طرف دیگر نه با مشکل شهرک‌نشینان اسراییلی روبروست و نه با ایست و بازرسی‌های رو در رو در داخل خاک غزه. خواسته‌های آن می‌تواند کاهش و یا لغو محاصره دریایی و آزادی تبادل با جهان خارج و شناساندن خود به عنوان یک دولت‌شهر مسِئول در جهت مدارا و جذب سرمایه و توریسم باشد که نمونه خوبی برای کنار گذاشتن عصبیت‌ها در کل فلسطین خواهد شد و به قول اقای هراری رویای سنگاپوری شدن و می‌بایست یکبار برای همیشه تکلیف این سران متوهم و بی‌مسئولیت از سر مردم غزه کم شود.
بهرنگ


■ تحلیل واقعبینانه‌ای ست و راه حل پیشنهادی در آخر در ارتباط با همکاری نیروهای بین‌المللی برای بیرون راندن حماس از نوار غزه و خلع سلاح آن عملی و درست است. بنظر من اما برای انجام موفقیت آمیز اینکار نه تنها نیروهای داوطلب از آمریکا و اتحادیه اروپا و کشورهای عربی و تشکیلات خودگردان فلسطین، آنطور که هراری می‌گوید، لازم است، بلکه همیاری سازمانهای بین‌المللی و همدلی و پشتیبانی نیروها و احزاب مختلف در جهان، منجمله نیروهای چپ، لازم است. احزاب چپ باید یکبار برای همیشه نسبت و رابطه خود را با اسلام گرایان افراطی بازبینی کنند و تغییر دهند.
فرهاد


■ عباس عبدی یادداشتی در نقد این مطلب نوال هراری که در روزنامه گاردین منتشر شده نوشته است که به گمان من بر این نویسنده سرشناس وارد است. بخشی از نقد عبدی که در روزنامه اعتماد منتشر شده است:
هراری در یادداشت خود که با عنوان؛ «خطرناک‌ترین بُرهه از سال ۱۹۴۸» است به نکاتی می‌پردازد که کاملاً یک سویه است. گر چه برای توجیه این رویکرد خود آورده است که: ”نه اطلاع و نه توان اخلاقی دارم که بگویم از دید فلسطینی‌ها قضایا چگونه دیده می‌شود. اما در برهه بزرگ‌ترین رنج اسراییل، مایلم در باره چگونه دیدن قضایا از طرف اسراییل، از این سوی حصار بگویم.“
چنین توجیهی پذیرفتنی نیست، حداقل از نویسنده و مورخی چون هراری؛ این فقط نوعی فرار کردن از زیر بار مسئولیت اخلاقی و حرفه‌ای است. او که تاریخ چند هزار ساله را ورق زده و تحلیل کرده است، چگونه قادر نیست که از احساس و دید کسانی بگوید که فقط چند کیلومتر یا حداکثر چند ده کیلومتر آن سوتر او در حال زندگی هستند؟
حمید فرخنده


■ بنظر من نگاه منصفانه و علمی و درستی دارند. آقای هراری خواهان صلح برای هم مردم اسراییل و هم مردم فلسطین هستند؛ از راه حل دو کشور دفاع کرده و مخالفین این راه حل را از دو سو طرد کرده است؛ و بدرستی بر پایان جنگ و خونریزی تاکید دارند. به علاوه آقای هراری با راست‌های اسراییل نیست و از ما هم می‌خواهد با راستهای فلسطینی یعنی حماس و جهاد اسلامی نباشیم. بنظر من هیچ انسانی تروریسم را تایید نمی‌کند؛ هرکس وحشی‌گری تروریستی حماس و جهاد اسلامی را مستقیم یا تلویحا تایید کند نمی‌تواند - انسان به معنی دارا بودن خصایص انسانی - باشد.
اقبال نظرگاهی




نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024