يكشنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۳ -
Sunday 8 December 2024
|
ايران امروز |
چشمهای جوشید. چشمهای میجوشد. چشمهای از خون پاک مهسا جوشید. چشمهای از چشم صدها دختر و پسر این سرزمین جوشید. چشمهها به هم پیوستند، جویبارها رود شدند. رودی خروشان، سیلی که میرود تا همه کثافات تاریخ ما را بشوید. به این سیل بپیوندیم. دستهای گنهکار خود را بشوئیم ولی آب را گل نکنیم!
نگاه کنیم! همه واقعیت را نگاه کنیم. تمام تاریخ را در جلوی چشم داشته باشیم ولی اصل و فرع را از هم باز بشناسیم. وقت و انرژی خود را صرف خنثی کردن کار و وجود همدیگر نکنیم. دستگاه پروپاگاندای رژیم با سرمایه میلیاردی و مزدوران بیشرم، به خوبی میداند که چگونه در میان ما موش بدواند و برخی از سادهاندیشان ما را پی نخود سیاه بفرستد.
بگذارید، فاش بگویم: تا دیروز در باره تضاد راست و چپ در میان ما میگفتند. بعد تضاد داخل کشوری و خارج کشوری مطرح شد. بعد عکسی از یکی از قدیمیترین کارکنان رژیم سابق را علم کردند و عدهای راه افتادند که بعد از چهل و چند سال، کارزاری در باره محاکمه او به راه بیندازند. بعد انشای بدخطی از یک متکلم را پیرهن عثمان کردند تا بر او بتازند و او را به زنستیزی متهم بکنند و او هم، بینوا، غیرت مردانگیاش گل کرد که چرا دختر وطنش در مسیر کار حرفهای بازیگری، خود را عریان کرد و از این قبیل مزخرفات که، چه به حق و چه به ناحق، ربطی به دستور روز ندارد.
چشم بگشائیم و جامعه رنگارنگ را ببینیم. تمام همت خود را جمع کنیم که دست در دست یک دیگر، این لکه ننگ و سیاه چهل و چند ساله را از تاریخ خود پاک کنیم. ما در این راه به نیروی همه نیازمندیم. فرد فرد جامعه ما از هر قوم و قبیله، در داخل و خارج از کشور، باید در این کار سترگ شرکت کنند و سهم داشته باشند.
بر فرهیختگان و رهبران جامعه است که هر سخنی را که میگویند، در دهان خود مزه مزه بکنند. مبادا که ترکش تیر سخن سینه همسنگری را زخمی کند.
بر قلمبدستان است که قدر کلمه را بدانند. قدر هر حرف را بشناسند و متاع گرانبهای خود را فقط به زرشناسان عرضه کنند.
به عبارت دیگر، دعوا بر سر لحاف ملا نیست. آنان که فریاد «آی دزد، آی دزد!» میزنند، از قبیله همان دزدانند. دزد اصلی را از جلوی چشم گم نکنیم. هر آدرس دیگری برای آشفته کردن این بازار است تا سیدعلی و سیدعلیها را با سر و صدای «دزدبگیران» در این شب ظلمانی که چشم چشم را نمیبیند، گم کنند. چشم از این دزد و دزدان اصلی برنگیریم!
مهربان باشیم
عطا گیلانی
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
■ آقای گیلانی گرامی، با درود!
در صداقت و نیت نیک شما، تردیدی روا نیست. اما، ما چند بار باید از یک جا، گزیده شویم. از مشروطیت تا سال ۳۲ و تا سال ۵۷، همواره ما را به «وحدت کلمه» دعوت می کردند. در همین ۵۷، تا آمدیم و «اما و اگری» گفتیم، توی دهنمان زدند و گفتند: « بحث بعد از شاه». بعد از شاه چه شد؟ همین بلائی به سرمان آمد، که هنوز گرفتار آنیم. همواره گفته میشود که، مردم در ۵۷ «میدانستند که، چه نمیخواهند» اما «نمیدانستند که چه میخواهند». مگر نه اینکه باید ار تاریخ درس بگیریم، و این بار بدانیم که «چه میخواهیم»؟ آیا جریان های مختلف سیاسی، «یک چیز» را برای فردای ایران میخواهند؟ مگر نه اینکه برخی بدنبال «احیای سلطنت» در ایران هستند؟ آیا ما که خواهان این عقبگرد ارتجاعی تاریخی نیستیم، باید دم فرو بندیم و حرفی نزنیم، و فقط خواهان جایگزینی دزدان دزدان امروز بوسیله دزدان دیروز شویم؟ قدیمیها هم ضرب المثلهای خوبی بجا گذاشتند، وقتی تجربه زیسته آنها، به آنها نشان میداد که «جنگ سر خیش، بهتر از صلح سر خرمن است». تا نظر جنابعالی چه باشد.
با مهر، حسن نکونام
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|