|
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۴ -
Monday 17 November 2025
|
جامعه ایران در چهار دهه گذشته تجربهای بیسابقه از خشونت دولتی، شکنجه، اعدامهای سیاسی، تبعیض سیستماتیک و حذف شهروندان از مشارکت اجتماعی و سیاسی را پشت سر گذاشته است. این تاریخ سنگین، نیاز به دادخواهی را نه بهعنوان یک انتخاب، بلکه بهعنوان ضرورتی تاریخی، اخلاقی و اجتماعی مطرح میکند که میتواند مسیر گذار ایران به آزادی، عدالت و دموکراسی را تعیین کند.
دادخواهی فراتر از یک فریاد فردی یا خانوادگی است؛ پروژهای چندبعدی است که شامل کشف حقیقت، پاسخگویی عاملان جنایت، جبران خسارت قربانیان و اصلاح نهادها و ساختارهای حکومتی است. این فرایند نه تنها کرامت انسانی را بازمیگرداند، بلکه حافظه جمعی جامعه را زنده نگاه میدارد و پایهای برای جلوگیری از تکرار خشونت فراهم میآورد.
قربانیان در ایران را میتوان در دو دسته کلی جای داد. نخست، قربانیان مستقیم؛ کسانی که بهطور بیواسطه با خشونت حکومتی روبهرو شدهاند و تجربههایی چون شکنجه، زندان، اعدام، تیراندازی، جراحت، ناپدیدشدگی یا تبعید را از سر گذراندهاند. دوم، قربانیان ساختاری؛ گروههایی که در ساختار سیاسی–اجتماعی موجود همواره و بهطور نظاممند تحت تبعیض و سرکوب قرار گرفتهاند: اتنیک ها، زنان، دگرباشان، اقلیتهای مذهبی، جوانان، دانشجویان، کارگران، تبعیدیان و محرومان اجتماعی
در این میان، باید به کسانی توجه کرد که در خیزشهای متعدد و تاریخی، از نخستین سالهای پیدایش جمهوری اسلامی تا اعتراضهای گسترده و سراسری همچون آبان خونین ۱۳۹۸ و همچنین خیزش شهریور ۱۴۰۱ بهنام و یاد مهسا (ژینا) امینی آسیب دیدهاند. آنان نهتنها قربانی خشونتاند، بلکه شاهدان زندهی سرکوب، نقض حقوق بنیادین انسان و استمرار بیعدالتی نیز بهشمار میآیند.
سرگذشت این افراد، روایت رنج، مقاومت و امید است؛ روایتی که نه باید فراموش شود و نه میتوان آن را از تاریخ حذف کرد. حفظ یاد و صدای آنان، بخشی جداییناپذیر از تلاش جمعی برای حقیقت، عدالت و آزادی و علیه فراموشی است.آسیب دیدگان شاهدان زنده سرکوب و نقض صریح حقوق بشر نیز محسوب میشوند.
بسیاری از آنان آسیبهای جسمی و روحی، از جمله آسیبهای چشمی، دیدهاند و همزمان نقش شاکی و دادخواه را بر عهده دارند. این واقعیت نشان میدهد که دادخواهی، صرفاً یک مطالبه سیاسی یا حقوقی نیست، بلکه تجربه زنده قربانیان و حافظه جمعی جامعه است که باید شنیده شود. هر زخم، هر ناپدیدسازی و هر قربانی در خیزشها، نماد گستره خشونت نظام است و نشان میدهد که جامعه در مقابل کسانی ایستاده که این آسیبها را رقم زدهاند؛ کسانی که داغدیدگان، شاهدان و دادخواهان امروز را ایجاد کردهاند.
در کنار این، باید تأکید کرد که اعدام در ایران نه ابزار کیفری بلکه ابزار سیاسی و سرکوب کلان است. جمهوری اسلامی از اعدام بهعنوان یک ابزار فراقانونی و فراقضایی برای حذف مخالفان و کنترل جامعه استفاده میکند و این امر در جهان بیسابقه است. در حالی که در بسیاری از کشورها اعدام تابع قوانین کیفری و محدود به جرائم خاص و شدید است، در ایران اعدام به ابزاری تبدیل شده که سیاستهای کلان نظام را پیش میبرد، خشونت حکومتی را مشروعیت میبخشد و ترس را در جامعه نهادینه میکند. این واقعیت، ضرورت ایجاد و تقویت جنبش «نه به اعدام» را آشکار میسازد؛ جنبشی که باید مانند جنبش «نه به حجاب اجباری» تبدیل به یک حرکت سراسری، علنی و مدنی در مقابل جمهوری اسلامی شود و صدای قربانیان را به جامعه و جهان منتقل کند.
هانا آرنت در تحلیل توتالیتاریسم خود میگوید: «شر، وقتی پایدار میشود که حافظه جمعی خاموش گردد.»
در خاستگاههای توتالیتاریسم، آرنت توضیح میدهد که رژیمهای توتالیتاریستی برای تثبیت قدرت خود نیاز دارند:
• روایتهای تاریخی را پاک یا دستکاری کنند،
• حافظهٔ جمعی را از میان بردارند،
• نسلها را از گذشته، تجربهٔ سیاسی و سنتهای مشترک جدا کنند.
توتالیتاریسم برای بقای خود «انسان بدون گذشته» میسازد؛ انسانی که در فقدان حافظهٔ جمعی، در برابر شر و خشونت
دادخواهی، حافظه جمعی را احیا میکند و روایت تاریخی را از انحصار قدرت خارج میکند، همان جایی که حقیقت سیاسی دشمن طبیعی حکومتهای توتالیتر است. خانوادههای اعدامیان، بازماندگان شکنجه و شاهدان خیزشهای اخیر، با ایستادن و سخن گفتن، مسیر تاریخ را تغییر میدهند و نشان میدهند که دادخواهی میتواند جنبشی همگانی و اخلاقی ایجاد کند.
تجربههای جهانی نشان دادهاند که دادخواهی میتواند از درد فردی به نیروی تغییر اجتماعی تبدیل شود. نمونههای آرژانتین و مادران میدان مایو، آفریقای جنوبی و کمیسیون حقیقت و آشتی، رواندا و دادگاههای گاکاکا، و شیلی و اسپانیا نشان دادهاند که شهادت قربانیان و بازماندگان، حتی پس از دههها، میتواند عدالت برقرار کند، خاطره قربانیان را احیا کند و نهادهای سرکوبگر را از مشروعیت ساقط نماید. در ایران امروز، کسانی که در خیزشهای آبان ۱۳۹۸ و مهسا آسیب دیدهاند، نمونه بارزی از این قدرت تحولآفرین هستند: افرادی که هم شاهد، هم شاکی و هم دادخواهاند و رنجشان همزمان شخصی و اجتماعی است.
دادخواهی نه تنها مطالبه عدالت، بلکه شکل ویژهای از مقاومت مدنی است. این مقاومت سه سطح دارد: سطح فردی که شامل شهادت و روایت است، سطح اجتماعی که شامل همبستگی، نافرمانی مدنی و اعتراض مسالمتآمیز میشود، و سطح سیاسی که شامل سازماندهی و مطالبه تغییر ساختاری است. وقتی این سه سطح با هم پیوند میخورند، دادخواهی به جنبش همگانی تبدیل میشود، جنبشی که میتواند پایه آزادی، برابری و عدالت اجتماعی باشد.
در ایران امروز، دادخواهی علیه خشونت سیستماتیک، شکنجه و زندان، اعدام، تبعیض و حذف شهروندان باید به ابزار همبستگی ملی، کارزار مدنی و سیاسی و پایه مقاومت اجتماعی تبدیل شود. جنبش «نه به اعدام» باید از همین امروز، در داخل و خارج و حتی در دل زندانها، به یک مطالبه گسترده و علنی تبدیل شود، مطالبهای که زندانیان خود با اعتصابها، بیانیهها و مقاومت مدنیشان بارها بیان کردهاند و باید از آنها دفاع شود. هر صدای خاموش باید تبدیل به صدا شود، تکرار شود و بازتاب یابد، زیرا راه رسیدن به عدالت انتقالی، از همین لحظه آغاز میشود.
نقش حافظه جمعی در این مسیر غیرقابل انکار است. هر روایت قربانی که ثبت و شنیده شود، هر زخم و هر شهادت، قدرت سرکوب را به چالش میکشد و فضای عمومی را برای گفتوگو و کنش جمعی باز میکند. عدالت انتقالی زمانی کامل میشود که جامعه بتواند از تجربههای دردناک خود، هم آموزه و هم هشدار بسازد؛ تجربهای که در آرژانتین، آفریقای جنوبی، رواندا و شیلی دیده شده است. این تجربهها نشان میدهند که دادخواهی نه تنها درباره گذشته است، بلکه پروژهای برای ساختن آینده است.
در ایران، دادخواهی میتواند زمینهای برای بازسازی اعتماد اجتماعی، بازگرداندن کرامت آسیبدیدگان، ایجاد ساختارهای حقوقی پایدار، آموزش نسل بعد و جلوگیری از تکرار جنایت فراهم کند. هر زنجیری که برای خاموش کردن صدای قربانیان ساخته شده بود، روزی خواهد شکست؛ هر سکوتی که در برابر ظلم برقرار شد، شکسته خواهد شد؛ و هر جامعهای که رنج خود را به رسمیت بشناسد، میتواند آزادی بسازد.
دادخواهی آغاز آزادی است، و ما باید آن را با قدرت، شجاعت و همبستگی دنبال کنیم تا ایران فردا، جامعهای آزاد، برابر و انسانی باشد. کسانی که در خیزشهای اخیر آسیب دیدهاند و زندانیان سیاسی و عقیدتی، نمونه زنده این مسیر هستند و با ایستادگی، شهادت و خواست خود، نشان میدهند که دادخواهی میتواند هم عدالت فردی و هم عدالت اجتماعی را شکل دهد. امروز ما کنار قربانیان و حافظه جمعی جامعه ایستادهایم و با جنبش «نه به اعدام»، نه فقط برای عدالت فردی، بلکه برای ساختن ایران آزاد و انسانی.
و بدون جمهوری اسلامی، گام برمیداریم
جامعهای که نتواند رنجش را به زبان بیاورد، دیر یا زود آن رنج را به خشونت تبدیل میکند.
و جامعهای که بتواند رنج خود را در قالب دادخواهی بیان کند، رنج را به نیروی تغییر بدل میسازد.
و چنین باد
نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم
زن زندگی آزادی
ژن ژیان آزادی
بهروز اسدی فعال حقوق بشر
نوامبر ۲۰۲۵
|
| |||||||||||||
|
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|