پنجشنبه ۱۲ تير ۱۴۰۴ -
Thursday 3 July 2025
|
فخرالسادات محتشمیپور
گفتم من اصلا آن طرفها را بلد نیستم. خانم رحیمی(قدیانی) گفت بیا اکباتان با هم برویم. همسرجان گفته بود مبادا برای یک ملاقات کابینی چند دقیقهای تا اینجا بیایی و من گفته بودم عزیزم بگذار من کار خودم را بکنم.
قبل از ساعت ۷ صبح از خانه بیرون زدم و به قرار ساعت ۸ رسیدم مقداری لباس و ملحفه و حوله برداشته بودم بفکرم رسید روزنامه و مجله هم بگیرم که مایه حیات مصطفیاست به امید این که برسانم به دستش. خواهر و برادران آقای قدیانی زودتر از ما رسیده بودند و من خانم رحیمی و خانم جوادی مادر خشایار سفیدی هم در ماشین احمدآقا فرزند آقا ابوالفضل بودیم.
به سختی مسیر را یافتیم و به زندان تهران بزرگ وسط بیابانی که آنسویش کوه بو، رسیدیم. هرم گرما میرفت که گرمازدهمان کند. تازه پس از ورود متوجه شدم که باید شناسنامه همراه داشته باشم. رفتم سراغ میز خدمت گفتم من همسر تاجزادهام مسئولش گفت این نام در سیستم نیست!
بعد از پیگیری معلوم شد «تاج» ثبت کردهاند. گفتند برو پیش مسئول سالن ملاقات. حالم دگرگون شد در تمام مدتی که انتظار دیدن او را میکشیدم روزهای ملاقات پیشین و فرایند آن مقابل چشمانم بود. بالاخره رفتم پیش مسئول و مشکل را گفتم. گفت از کجا معلوم شود شما همسرش هستید. همه آن مکالمات سه سال پیش هجوم آورد به مغزم حالم بد بود دیگر نتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم. یکایک مأموران ومسئولان سالن ملاقات اوین جلوی چشمم رژه میرفتند. گفتند تشریف داشته باشید ببینیم چه میشود کرد.
گفتم تا چند روز قبل ما مقابل باجههایی بودیم که میشناختنمان راهمان میانداختند و آرزوی آزادی عزیزانمان را میکردند. خانم نوریزاد از راه رسید گفت نبینم گریان باشی گفتم مگر میشود؟! یاد از دست رفتگان مظلوم آتش به جان میزند. با افسوس سرش را تکان داد. سوگ بزرگ مهرانگیز خانم مادرهمسر فائزه وقربانی مظلوم تهاجم به اوین را تسلیت گفتم. نسرین ستوده هم آمده بود و خانوادههای دیگری که بعضی هایشان را نمیشناختم.
با همراهی مسئول عزیز امکان ملاقات مهیا شد. گفتند هشت دقیقه وقت دارید سریع صحبت کنید.همسرجان دیر آمد مثل همیشه برایم دستی تکان داد و رفت سراغ کابینهای دیگر که با خانوادههای دوستانش حال و احوال کند. به شوخی گفتم همیشه من ته صفم و نوبت آخر. خندید و گفت مخلص شما هستم.
حال و احوال کردیم مثل همیشه با روحیه عالی گزارش وضعیت داد. گفت کمکم مسئولین اوین دارند میآیند اینجا و احتمالا اوضاع بهتر میشود.
انگار کمکم مسئولین ومآمورین زندان جدید دارند با پروتکلهای مربوط به نحوه نگهداری زندانیان سیاسی آشنا میشوند. من به چشم خود، از نحوه برخوردشان، نشانههایی را دیدم. اما مطالبه ما آزادی سریع عزیزانمان است.
هیچ چیز به اندازه رساندن چند روزنامه و مجله به همسرجان حالم را خوب نکرد. ملحفه و حوله را قبول نکردند و ما از مقررات زندان غیرسیاسی سردرنمیآوریم!
قصههای این ملاقات کوتاه زیاد است در این مختصر نمیگنجد شاید وقتی دیگر بنگارمشان.
تلگرام مصطفی تاجزاده
MostafaTajzadeh
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|