پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ -
Thursday 12 June 2025
|
دیوانه سالار
نویسنده: رعنا سلیمانی
ناشر: انتشارات 49Books
دیوانهسالار اثری است که در بستر جامعه ایران به بررسی قتلهای ناموسی و تأثیرات فرهنگ مردسالاری بر زندگی فردی و اجتماعی میپردازد.
این کتاب با نوعی گفتگوی ساده اما عمیق سعی بر این دارد که خواننده را به عمق روانشناسی و ساختارهای اجتماعی کشوری با سنتها و باورهای پیچیده ببرد.
تکهای از کتاب:
جمعیت چون موجی خروشان از دریایی سیاه به فضای داخل غسالخانه هجوم آوردند. صدای ضجه و فریادهای بلندی در سالن پیچید. زنان سیاهپوش به همدیگر تنه میزدند و سعی داشتند به ته سالن برسند. من هم با زحمت از میان تنهای عرقکرده راه باز کردم. از پشت قاب شیشهای روی تخت غسالخانه دختربچه مردهای را دیدم که با موهای مشکی، همچون آبشاری بلند از سر تخت آویزان بود آرام دراز کشیده بود. بدن لاغر دختر، مانند تکهای کاغذ شکننده، در دستهای سرد مردهشورها حرکت میکرد.
زنی با مشت به پشت شیشه میکوبید و فریاد میزد: «این فرشته را آرام بشویید! زن دیگری موهایش را میکشید و جیغ میزد نوهام نوه عزیزم». صدای زنی دیگر میگفت الهی تو توی تخت مردشورخونه بودی، بشکنه دستت آخه کدوم پدری اینچنین بچهاش رو می کشه؟
مردهشوری که مشغول کارش بود، سطلی پر از آب روی تن و بدن دختر ریخت، آن دیگری دختر را جابجا کرد و سطل آب دیگری روی دختر خالی شد. ناگهان نگاهم افتاد به سر دختر که به طور عجیبی به گردنش وصل شده بود. زنی جلوی پای من بیهوش روی زمین افتاد. صدای جیغ و گریه زنان بلندتر شده بود. دور تا دور گردن دختر نخهای بخیه بود که با کوکهای بزرگ سر را به گردنش وصل کرده بود.
رد زنان سیاهپوشی را که بر سینهشان میکوبیدند گرفتم و رسیدم به زنی که روی زمین نشسته بود و چنگ میزد به زمین و مشتمشت خاک سیاه روی سروصورتش میریخت. از میان نالهها و مویههایش فهمیدم که او مادر آن دختربچه است.
کیف مدرسه صورتیرنگی را روی زانو داشت و یکییکی مداد رنگیها و لوازمتحریر دخترش را بیرون میآورد و به سینه میفشرد؛ صدایش خسته و بیجان بود. میگفت امروز اول مهر است، روز شروع مدرسهات قرار بود بیام ظهر دنبالت. همچنان زن قصهای تلخ از شب گذشته را روایت میکرد؛ شبی که با قهر از خانه بیرون رفته و همسرش گمان کرده بود او برای همیشه رفته است، پس در انتقامی بیرحم، سر دختر کوچکشان را با چاقو بریده بود.
قسمت دیگری از کتاب:
حالا میفهمم که چرا این الگوها مدام تکرار میشوند و چطور این ساختارها بستری برای ادامه این استبدادها در جامعهاند. به نظر میرسد حضور دیکتاتور تنها وقتی ممکن است که همان ساختار استبدادی در خانواده، تربیت، فرهنگ، زبان و حتی روابط جنسی و جنسیتی به شکلهای مختلف حاکم باشد و خودش را مدام بازتولید کند. این چرخهی باطل و کورکننده که در فرهنگ ما ریشه دوانده، بهخوبی در “بوف کور” هدایت به تصویر کشیده میشود؛ جایی که ادیپ مالیخولیایی بارها و بارها با کشتن لکاته به پیرمرد خنزرپنزری تبدیل می شود، انگار این دو ،گذشته و آینده ی یکدیگرند .
تهیه کتاب از سایت رسمی نویسنده:
https://ranasoleimani.se/fa/
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|