|
دوشنبه ۱ دي ۱۴۰۴ -
Monday 22 December 2025
|
محمدجواد ظریف و امیر پارسا گرمسیری
فارن افرز / ۲۲ دسامبر ۲۰۲۵
محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین ایران، به همراه امیرپارسا گرمسیری، یکی از دانشجویانش در دانشگاه تهران، در یادداشتی تحلیلی در نشریه «فارن افرز» به این پرسش پاسخ دادهاند که آمریکا و ایران چگونه میتوانند بنبست در برنامه هستهای را از میان بردارند.
ظریف و گرمسیری مینویسند «جمهوری اسلامی»، تبدیل به «خطر اصلی برای نظام بینالملل» شده و این «امنیتیسازی خارجی» به امنیتیسازی در داخل ایران نیز سرایت پیدا کرده و نظام حاکم در ایران هر چالشی در داخل کشور را امنیتیسازی کرده است.
در روابط بینالملل معاصر، «امنیت» صرفاً چیزی نیست که کشورها برای خود جستوجو کنند؛ بلکه مفهومی است که از آن برای توجیه کنترل، محدودسازی و هدایت رفتار دیگران نیز استفاده میشود. هنگامی که دانشمندان علوم سیاسی از «امنیتیسازی» سخن میگویند، منظورشان فرایندی است که طی آن یک مسئله خاص بهعنوان تهدیدی وجودی تصویر میشود؛ تهدیدی که به اتخاذ اقدامات فوقالعاده نیاز دارد، نه مسئلهای که دولتها بتوانند آن را از طریق سیاستورزی عادی حلوفصل کنند.
جمهوری اسلامی ایران نمونهای روشن از این پدیده است. طی دو دهه گذشته، اسرائیل و ایالات متحده کوشیدهاند جهان را متقاعد کنند که ایران را نه بهعنوان یک کشور عادی، بلکه بهمثابه خطر اصلی برای نظام بینالملل تلقی کند. نتیجه این رویکرد، محکومیتهای مداوم، تحریمهای فلجکننده، تهدیدهای نظامی و در نهایت، عملیات نظامی علیه خاک ایران بوده است؛ عملیاتی که حتی در جریان مذاکرات دیپلماتیک میان تهران و واشنگتن انجام شدهاند. ایران نیز در واکنش، ناگزیر شده است منابع و توجه بیشتری را به حوزه دفاعی اختصاص دهد. همچنین برای نشان دادن اینکه تحت فشار وادار به تسلیم نخواهد شد، غنیسازی اورانیوم را افزایش داده است. امنیتیسازی خارجی ایران، به شکلگیری پویشی موازی در داخل کشور نیز دامن زده است؛ بهگونهای که دولت در مواجهه با چالشهای اجتماعی داخلی، رویکردی سختگیرانهتر اتخاذ کرده و با اعمال محدودیتهای شدیدتر به این چالشها پاسخ داده است.
حاصل این وضعیت، شکلگیری یک «چرخه امنیتیسازی» است: مارپیچی معیوب که در آن ایران و طرفهای مقابلش، در واکنش به رفتار یکدیگر، خود را ناچار به اتخاذ سیاستهایی هرچه خصمانهتر میبینند. این پدیده تا حدی به «معمای امنیتی» شباهت دارد؛ وضعیتی که در آن تصمیم یک دولت برای تقویت توانمندیهای خود، دیگران را نیز به انجام اقدامی مشابه وامیدارد. اما تفاوت در اینجاست که در معمای امنیتی، هر طرف به افزایش مادی و واقعی ظرفیتهای طرف مقابل واکنش نشان میدهد. این چرخه معمولا از کلام آغاز میشود: کشور هدف بهعنوان تهدید معرفی میشود و سپس با آن همچون تهدید رفتار میشود. در پاسخ، آن کشور به اقداماتی — مانند تقویت توان موشکی یا افزایش غنیسازی — روی میآورد که میتوان از آنها برای تأیید ادعای اولیه استفاده کرد. به بیان دیگر، این چرخه به یک پیشگویی خودمحققشونده میانجامد. کشور امنیتیشده بهتدریج از کنشگری مستقل فاصله میگیرد و در دام مجموعهای از رفتارهای واکنشی گرفتار میشود.
شکستن این چرخه آسان نخواهد بود و مستلزم آن است که قدرتهای خارجی به حقوق و کرامت ایران احترام بگذارند و از بدنامسازی، تهدید و اعمال فشار مداوم علیه یک دولت-تمدن چند هزارساله دست بردارند. با این حال، تهران نیز میتواند گامهایی برای کمک به شکستن این چرخه معیوب امنیتیسازی بردارد. نخست، میتواند با انجام اصلاحات اقتصادی، حمایت داخلی را تقویت کند و از این طریق، موقعیت خود را در مذاکرات بینالمللی بهبود بخشد. در نهایت، مردم ایران ثابت کردهاند که بزرگترین سرمایه کشور در مقاومت و بازدارندگی در برابر تجاوز خارجی هستند. تهران همچنین میتواند تأکید خود بر قدرت دفاعی مادی — که اغلب به تشدید برداشتهای تهدیدآمیز میانجامد — را بازتنظیم کرده و در عوض، همکاری و هماهنگی، بهویژه در سطح منطقهای، را در اولویت قرار دهد. ایران میتواند گفتوگویی صریح با آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای رسیدگی به نگرانیهای متقابل و یافتن راهی برای ازسرگیری همکاریها برقرار کند. افزون بر این، تهران میتواند با ایالات متحده برای مدیریت اختلافات، از مسئله هستهای و تحریمها آغاز کرده، وارد تعامل شود.
تحت فشار شدید
در دو دهه گذشته، ایران هدف امنیتیسازی شدید از سوی اسرائیل و ایالات متحده بوده است. این دو کشور با همکاری یکدیگر، روایتی ساخته و ترویج کردهاند که ایران را نهتنها تهدیدی وجودی برای منطقه خود، بلکه خطری برای کل جهان معرفی میکند. بنیامین نتانیاهو که دولت ایران را «فرقهای آخرالزمانی و مسیحایی» خوانده است، در سخنرانی سال ۱۹۹۲ خود در کنست ادعا کرد که «ایران سه تا پنج سال با توانایی تولید سلاح هستهای فاصله دارد». دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، نیز در میان توهینهای متعدد خود، ایران را «جایی بسیار شرور» توصیف کرده است. پوچی آشکار این ادعاها مانع از آن نشده که هیچیک از این دو کشور از ادامه طرح آنها و ورود به رفتارهایی هرچه جنگطلبانهتر دست بردارند. ایالات متحده تحریمهای اقتصادی بیسابقهای علیه ایران اعمال کرده است. اسرائیل نیز با کمک واشنگتن، زیرساختهای ایران را بمباران کرده و فرماندهان نظامی، دانشمندان و شهروندان عادی ایران را به قتل رسانده است.
در نتیجه، ایران ناچار شده است بهجای پیگیری برنامههای اولیه و هدفمحور خود، با سیاستهایی چالشگرانه واکنش نشان دهد. در پاسخ به افزایش فشارهای ایالات متحده و اسرائیل، سطح غنیسازی اورانیوم را به ۶۰ درصد افزایش داد و همکاری خود با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را کاهش داد. پس از حملات مشترک و تحریکنشده آمریکا و اسرائیل، شهروندان عادی ایران به این بحث پرداختند که آیا دکترین دفاعی کشور باید بهگونهای تغییر کند که شامل سلاح هستهای نیز بشود یا خیر. همچنین، فراخوانها برای بستن تنگه هرمز شدت گرفته است. اگر چنین تجاوزهایی صورت نگرفته بود، ایران همکاری بیسابقه خود با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را در چارچوب توافق هستهای ۲۰۱۵ ادامه میداد. تهران بهجای آن، تمرکز خود را بر همکاریهای منطقهای — رویکردی که از سال ۱۹۸۵ پرچمدار آن بوده است — معطوف میکرد.
امنیتیسازی ایران به شکلگیری ذهنیت «کشور در محاصره» انجامیده است؛ ذهنیتی که اغلب به اعمال کنترلهای اجتماعی سختگیرانهتر منجر میشود. این اقدامات شامل محدودیت بر اینترنت و شبکههای اجتماعی و تدابیر نظارتی با هدف شناسایی جاسوسان و خرابکاران است. بیتردید، چنین سیاستهایی در حل ریشههای نارضایتی داخلی — از جمله دشواریهای اقتصادی، فرسایش سرمایه اجتماعی و شکاف روبهگسترش میان دولت و جامعه — کارآمد نیستند. اما این همان پیامدی است که زمانی رخ میدهد که ذهنیت محاصره برای دههها بر یک کشور تحمیل شود. در مورد ایران، این روند امنیتیسازی با صدام حسین، رهبر عراق — که جنگی هشتساله را علیه ایران به راه انداخت — و نیز با خشونتهای جداییطلبانه و عملیات گسترده تروریستی در سالهای بلافاصله پس از انقلاب ۱۹۷۹ آغاز شد. این روند با تهدیدها و فشارهای مداوم آمریکا و اسرائیل ادامه یافته است. در چنین شرایطی، هر دولتی ناگزیر میشود بخش عمده توجه خود را صرف تهدیدهای وجودی خارجی — چه واقعی و چه ادراکشده — علیه کرامت و استقلال کشور کند.
افزون بر این، تهدیدهای خارجی خود بخشی از علت دشواریهای کنونی ایران هستند. تهران ناچار بوده است بهدلیل حملات عراق، اسرائیل و ایالات متحده، هزینه بیشتری را صرف امور نظامی و منابع کمتری را به توسعه و رفاه اختصاص دهد. علاوه بر این، جنگ اقتصادیای که واشنگتن علیه ایران به راه انداخته است — ابتدا از طریق تحریمهای فلجکننده دولت باراک اوباما و سپس با کارزار «فشار حداکثری» دونالد ترامپ — به سقوط شدید ارزش ریال، تورم کمرشکن و گسترش فساد برای دور زدن تحریمها انجامیده است. با این حال، قدرتهای خارجی بهجای پذیرش نقش خود در فقیرتر شدن مردم ایران، تصویری سیاسیشده، اغراقآمیز و گزینشی از جمهوری اسلامی بهعنوان ناقض حقوق بشر ارائه دادهاند. این رویکرد نیز به نوبه خود چرخه امنیتیسازی را تشدید کرده و توان ایران برای کنشگری مستقل در عرصه جهانی را بیش از پیش کاهش داده است.
دولت و جامعه
برای ساختن ایرانی بهتر و جهانی امنتر، تهران و مخالفانش ناگزیرند راهی برای خروج از این چرخه معیوب بیابند. آنچه کارساز نبوده، روشن است. فشار نتوانسته است ایران را به تغییر رفتار وادار کند. به همین ترتیب، سیاستهای دفاعی ایران — مانند افزایش غنیسازی هستهای — هرگز از شدت تهدیدهای ادراکشده نکاستهاند. امنیتیسازی بیش از آنکه در حوزه توانمندیهای مادی عمل کند، در قلمرو ادراکات ذهنی جریان دارد. در نتیجه، اقدامات دفاعی کشور هدف اغلب ناخواسته به سود نیروهای خصمانه تمام میشود و روایتهای آنان را تقویت میکند. این امر بهویژه درباره لفاظیهای تحریکآمیز صادق است؛ از جمله اظهارات غیرمسئولانه و مضحک برخی سیاستمداران ایرانی در دهه ۲۰۱۰ که مدعی بودند ایران کنترل چهار پایتخت عربی — دمشق، بغداد، بیروت و صنعا — را در اختیار دارد؛ سخنانی که نیروهای امنیتیساز از آنها برای توجیه فشارهای خود علیه ایران بهره گرفتند.
این وضعیت ممکن است چنین جلوه دهد که تهران بهطور گریزناپذیری در این چرخه گرفتار شده است. اما تاریخ نشان میدهد که ایران میتواند از طریق دیپلماسی سنجیده راهی برای خروج بیابد. ایران در نیمه نخست دهه ۲۰۱۰ با ورود به گفتوگو با ایالات متحده توانست چرخه امنیتیسازی را بشکند؛ روندی که به توافق جامع اقدام مشترک (برجام) در سال ۲۰۱۵ انجامید. این توافق با هدف آن منعقد شد که در ازای عادیسازی اقتصادی، اطمینان حاصل شود ایران هرگز به دنبال توسعه سلاح هستهای نخواهد رفت. برجام — هرچند بهطور موقت — محیط بینالمللی ایران را دگرگون کرد. شورای امنیت سازمان ملل متحد این واقعیت را در قطعنامه ۲۲۳۱ تأیید کرد و اعلام داشت که «انعقاد برجام نشاندهنده تغییری بنیادین در نحوه بررسی این موضوع است» و همچنین «تمایل خود را برای ساختن رابطهای جدید با ایران، که با اجرای برجام تقویت میشود»، ابراز کرد.
موفقیت ایران در دستیابی به این توافق، پیش از هر چیز نتیجه مشارکت گسترده مردم در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۳ بود؛ مشارکتی که توهمات موجود در ایالات متحده و اروپا درباره فروپاشی قریبالوقوع جمهوری اسلامی — توهماتی که ریشه در ناآرامیهای پس از انتخابات ۲۰۰۹ داشت — را از میان برد. انتخابات ۲۰۱۳ همچنین به دولت تازهرویکارآمده حسن روحانی مشروعیت داخلی بخشید؛ دولتی که میکوشید حقوق مردم ایران را از مسیر گفتوگو، نه تقابل و چالشگری، حفظ و حراست کند. به بیان دیگر، شکستن چرخه امنیتیسازی از داخل کشور آغاز شد؛ با ایجاد اجماعی فراگیر در داخل. ایران میتواند بار دیگر چنین اجماعی را شکل دهد، اما تحقق این هدف مستلزم برقراری گفتوگویی ملی میان جریانهای سیاسی، گروههای اجتماعی و عموم مردم است. خوشبختانه، ایران هماکنون از پلتفرمهای آنلاین ایجادشده توسط سازمانهای غیردولتی برخوردار است که شهروندان میتوانند از طریق آنها شکایات خود را درباره سیاستها و عملکرد بوروکراتها ثبت کنند. این پلتفرمها همچنین میزان گستردگی چنین شکایاتی را رصد میکنند. دولت باید این سازوکارهای گزارشدهی را تشویق کند و نهادهای دولتی را ملزم سازد که در پاسخ به این شکایات اقدامات اصلاحی انجام دهند. چنین رویکردی سرمایه اجتماعی دولت را افزایش میدهد و زمینه لازم برای اجرای سیاستهایی را فراهم میکند که هدف آنها مقابله با امنیتیسازی است.
دولت ایران همچنین میتواند با بهبود شرایط زندگی مردم، اعتماد عمومی را بیش از پیش تقویت کند. اگرچه جنگ اقتصادی ایالات متحده علیه ایران، امکان جهشهای بزرگ اقتصادی را در آینده نزدیک محدود میسازد، اما دولت همچنان میتواند با فساد مبارزه کند، شفافیت را افزایش دهد و رفتارهای رانتجویانهای را که در نتیجه دور زدن تحریمها شکل گرفتهاند، مهار کند. انجام این اقدامات به کاهش نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی، افزایش رضایت عمومی و در نتیجه کاهش نیاز به سیاستهای امنیتیشده در داخل کشور میانجامد.
همسایه خوب
همزمان با ایجاد اجماع در داخل، تهران میتواند برای بهبود وجهه بینالمللی خود گام بردارد. مقامهای ایرانی باید اقدامات اعتمادساز را — با تمرکز بر تقویت گفتوگو با همسایگان — در اولویت قرار دهند. برای نمونه، میتوانند ابتکار «صلح هرمز» پیشنهادی رئیسجمهور پیشین ایران، حسن روحانی، را پیگیری کنند؛ ابتکاری که هدف آن تقویت همکاری و اعتمادسازی میان کشورهای همجوار تنگه راهبردی هرمز بود. همچنین میتوانند «انجمن گفتوگوی اسلامی غرب آسیا» را ایجاد کنند؛ نهادی که میکوشد از طریق گفتوگو میان هشت کشور ساحلی خلیج فارس بههمراه مصر، اردن، سوریه و ترکیه، دشمنی را با دوستی جایگزین کند. یا میتوانند «شبکه خاورمیانهای پژوهش و پیشرفت هستهای» را بنیان بگذارند؛ شبکهای که با ایجاد سازوکارهای منطقهای برای تضمین عدم اشاعه و خلع سلاح هستهای، همزمان همکاری در استفادههای صلحآمیز از فناوری هستهای را میان کشورهای منطقهای که سلاح هستهای را رد میکنند، تقویت کند.
ایران از نظر مجموع قدرت، و نیز منابع انسانی، طبیعی و ژئواستراتژیک، در جایگاهی برتر در منطقه قرار دارد و از این رو، منطقی است که در پیشبرد چنین ابتکارهایی نقشی پیشرو ایفا کند. با این حال، تهران باید آگاه باشد که قدرتش میتواند برای دیگران نگرانکننده باشد؛ از همین رو، کشور باید از روایت «ایران قوی» — که ممکن است یکجانبه و تهدیدآمیز تلقی شود — به سمت روایت «منطقهای قوی» چرخش کند. برای مثال، مقامهای ایرانی میتوانند ظرفیتهای علمی و فرهنگی کشور را نه بهعنوان نشانه نفوذ و برتری ایران، بلکه بهمثابه منابعی معرفی کنند که میتوانند به نفع کل غرب آسیا به کار گرفته شوند.
البته دیگر کشورهای منطقه نیز باید سهم خود را در شکستن چرخه امنیتیسازی ایفا کنند. برای این منظور، آنها باید بر منزویسازی شخصیتی تمرکز کنند که بیش از همه در امنیتیسازی ایران نقش داشته است: بنیامین نتانیاهو. او و متحدانش نشان دادهاند که صلح و آرامش را تهدیدی وجودی برای منافع و بقای سیاسی خود میدانند. این رویکرد آنان را از ایران متمایز میکند؛ کشوری که بنا بر اصل دوم قانون اساسی خود، بر «نفی هرگونه ستمگری، ستمپذیری، سلطهگری و سلطهپذیری» و نیز «بهکارگیری علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشری و تلاش در پیشبرد آنها» تأکید دارد؛ اموری که «استقلال سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، عدالت، برابری و همبستگی ملی» را به همراه میآورند.
رفتارهای اخیر اسرائیل فرصتی برای رهبران ایران فراهم کرده است. جنایات هولناک در غزه موجی از خشم جهانی را برانگیخته و وجدانها را فراتر از مرزهای ایدئولوژیک بیدار کرده است. با این حال، کمتر دولتی به اندازه تهران در انتقاد مستمر از اسرائیل و حمایت از مردم فلسطین پایداری نشان داده است. از این رو، مقامهای ایرانی میتوانند با سازمانها و نهادهای بینالمللی — از جمله سازمان ملل متحد و دیوان بینالمللی دادگستری — همکاری کنند تا همدلی جهانی را تقویت کرده و اجماعی قدرتمند علیه آپارتاید، نسلکشی و تجاوز شکل دهند. از این طریق، ایران شاید بتواند روند امنیتیسازی علیه خود را خنثی کند و حتی آن را معکوس سازد. منطقی نیست که ایران با اتهام اشاعه هستهای امنیتیسازی شود، آن هم در حالی که اصلیترین مروج این اتهامات، رژیمی است که خود دارای زرادخانهای هستهای و غیرقانونی است.
کنار آمدن
اولویت اصلی ایران در سیاست خارجی همواره همسایگانش خواهد بود. با این حال، تهران باید بکوشد روابط خود را در دیگر نقاط جهان نیز تعمیق بخشد. این امر شامل همکاری نزدیک با روسیه است. هماهنگی با چین، که قدرتی روبهخیزش در سطح جهانی است، یک ضرورت مطلق به شمار میآید. با این حال، تهران میتواند از بهبود روابط با اروپا و مدیریت اختلافات خود با ایالات متحده نیز بهرهمند شود. چنین رویکردی کمک میکند تا ایران شریکی جدی، برابر و بلندمدت برای چین و روسیه باشد — نه صرفاً کشوری که از سر اجبار و فشار تحمیلی با آنها تعامل میکند.
مدیریت و مهار اختلافات با ایالات متحده نیز ممکن است برای شکستن چرخه امنیتیسازی ضروری باشد. شاید هیچ دولتی به اندازه واشنگتن برای منزویسازی ایران تلاش نکرده باشد (هرچند هیچ بازیگری به اندازه اسرائیل در ترغیب ایالات متحده به دشمنی با ایران و ایرانیان نقش نداشته است). از این رو، تهران باید امکان ازسرگیری گفتوگوی مستقیم با واشنگتن را، بر پایه احترام و برابری، مورد بررسی قرار دهد. در عین حال، انتظارات باید بهدرستی مدیریت شود؛ چراکه هدف مذاکرات نمیتواند بازگرداندن روابط دوستانه میان دو کشور باشد. ایران و ایالات متحده اختلافات عمیق و حلناشدنیِ هویتی و ایدئولوژیک دارند که هیچیک بهطور واقعبینانه نمیتواند از آنها چشمپوشی کند: برای واشنگتن، این اختلافات شامل ماهیت نظام سیاسی انقلابی ایران و موضع آن در قبال اسرائیل است؛ و برای تهران، شامل حمایت بیقیدوشرط آمریکا از اسرائیل و حضور گسترده و مداخلهگرانه آن در سراسر جهان. با این حال، اگر دو طرف بر سر این اختلافات ایدئولوژیک به «پذیرش اختلاف» تن دهند، مذاکرهکنندگان میتوانند راههایی برای جلوگیری از تبدیل شدن آنها به بحرانهای غیرضروری بیابند. همچنین بسیاری از اختلافات سیاسی را میتوان از طریق بدهبستان متقابل حلوفصل کرد.
در صدر این فهرست، برنامه هستهای ایران و تحریمهای آمریکا قرار دارد؛ همان گره اصلیای که توافق جامع اقدام مشترک (برجام) برای حل آن طراحی شده بود. ایالات متحده باید دریابد که قادر به نابود کردن توانمندیهای قابلتوجه ایران نیست، چراکه بیشتر این توانمندیها بومی هستند و امکان بازسازی آنها وجود دارد. با این حال، دو کشور میتوانند بر سر دو هدف مشترک به توافق برسند: ایران هرگز سلاح هستهای نسازد، و ایالات متحده هرگز ایران را تهدید نکند و وارد جنگ نظامی یا اقتصادی علیه آن نشود. برای تحقق این اهداف، ایران میتواند شفافیت بیشتر، محدودیتهایی بر سطح غنیسازی و حتی سازوکاری منطقهای — مانند کنسرسیوم غنیسازی — را پیشنهاد دهد. در مقابل، ایالات متحده باید تحریمهای خود را لغو کند و امکان لغو تحریمهای سازمان ملل متحد را نیز فراهم سازد.
ایران میتواند با افزایش شفافیت درباره برنامه هستهای خود و از طریق همکاری مناسب با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، زمینه دستیابی به توافق را تقویت کند. نگرانی مقامهای ایرانی از این بابت که اطلاعات ارائهشده به آژانس ممکن است برای هدفگیری نظامی مورد استفاده قرار گیرد، قابل درک است؛ بهویژه با توجه به این باور که در گذشته اطلاعات محرمانهای از داخل این سازمان درز کرده است. همچنین اظهارات مدیرکل آژانس در ماه ژوئن مبنی بر اینکه تهران «به پرسشهای آژانس پاسخ نداده یا پاسخهای فنی معتبر ارائه نکرده است»، از سوی اسرائیل برای توجیه کارزار بمباران آن ماه مورد سوءاستفاده قرار گرفت. از این رو، ایران حق کامل دارد که در قبال تداوم همکاری، از آژانس بخواهد در رعایت رویهها و اصول حرفهای خود — از جمله بیطرفی، عینیت، محرمانگی و توجه به ملاحظات امنیت ملی — دقت کامل به خرج دهد. با این حال، تا زمانی که این ریسکها مدیریت شوند، منافع همکاری بر هزینههای آن میچربد. شفافیت در تعامل با آژانس میتواند به توقف انتشار روایتهای بیپایه امنیتیساز علیه ایران کمک کرده و زمینه یک توافق سیاسی با ایالات متحده را فراهم آورد.
چنانچه تهران و واشنگتن یک توافق هستهای بهروزشده را اجرا کنند، ممکن است بتوانند به دیگر مسائل دشوار نیز بپردازند؛ مسائلی مانند امنیت منطقهای، کنترل تسلیحات و مقابله با تروریسم. برای مثال، از ایران ممکن است خواسته شود که در ازای تضمین متقابل از سوی ایالات متحده و شرکایش، تعهد دهد که به آمریکا یا متحدانش در منطقه حمله نکند. تهران همچنین میتواند متعهد شود که از توان نظامی خود جز در چارچوب دفاع مشروع در برابر حمله مسلحانه قبلی استفاده نکند، مشروط بر آنکه تعهدی متقابل دریافت کند. در مقابل، ایالات متحده باید به شکایات امنیتی ایران رسیدگی کند؛ از جمله حضور تهدیدآمیز خود در پیرامون ایران و سرازیر کردن بیسابقه تسلیحات پیشرفته آمریکایی به منطقه. با وجود همه نگرانیهای واشنگتن درباره خریدهای دفاعی ایران، تهران در مقایسه با متحدان آمریکا در منطقه، چه از نظر واقعی، چه سرانه و چه نسبت به تولید ناخالص ملی، تنها کسری از هزینههای نظامی آنها را صرف میکند.
کنشها و واکنشها
ایران و ایالات متحده ممکن است دریابند که فرصتهایی برای یاری فعال به یکدیگر نیز در اختیار دارند. برای نمونه، ایران از شبکهای قدرتمند از دانشگاهها، جمعیتی بزرگ و تحصیلکرده و بخش خصوصی پویا با پیوندهای تاریخی دیرینه با بازارهای جهانی برخوردار است. در واقع، ایران یکی از بکرترین، باثباتترین و سودآورترین اقتصادهای جهان به شمار میآید. از این رو، ایران و ایالات متحده میتوانند در حوزههای مهم علمی و فناوری با یکدیگر همکاری کنند.
به همین ترتیب، دو کشور ممکن است زمینههایی برای هماهنگی کوتاهمدت در سیاست خارجی بیابند. تهران و واشنگتن، با وجود اختلافات راهبردی، در سالهای آغازین این قرن در افغانستان و عراق و در سالهای اخیر علیه «دولت اسلامی» (داعش) با یکدیگر همکاری کردهاند. امروز نیز آنها با چالشهای مشترکی در زمینه افراطگرایی و تهدیدهای علیه آزادی کشتیرانی روبهرو هستند. این موارد میتوانند دستکم به مسیرهایی برای کاهش تنش — و اگر نه هماهنگی کامل — منجر شوند. ایران و ایالات متحده همچنین از همکاریهایی هرچند محدود در مبارزه با قاچاق بینالمللی مواد مخدر سود خواهند برد. ایران که در امتداد مسیرهای اصلی ترانزیت مواد مخدرِ منشأ گرفته از افغانستان قرار دارد، سهمی نامتناسب از هزینههای انسانی و مالی مبارزه با مواد مخدر را متحمل شده است؛ از جمله جانباختن هزاران نفر از نیروهای انتظامی کشور. هماهنگی آرام و کمسروصدا — خواه از طریق تبادل اطلاعات، کمکهای فنی یا حمایت از سازوکارهای منطقهای مقابله با قاچاق — میتواند به مقابله با یک تهدید امنیتی مشترک کمک کند، بیآنکه مستلزم همسویی سیاسی در مناقشات ایدئولوژیک گستردهتر باشد.
چرخه امنیتیسازی، ایران، منطقه و کشورهای عضو ناتو — بهویژه ایالات متحده — را در وضعیتی پیچیده و خودتقویتشونده گرفتار کرده است. اقدامات دفاعی و واکنشی ایران، بهجای کاهش تهدیدها، برداشتهای امنیتیشده از ایران را تشدید کرده و به پیشبرد این روایت کمک کرده است که تهران کشوری خطرناک است. شکستن این چرخه برای تهران ضرورتی حیاتی به شمار میآید. ممکن است این تصور که ایران تهدیدی وجودی است کاملاً نادرست باشد، اما همین تصور، تهدیدهایی وجودی برای ایرانیان ایجاد کرده است — واقعیتی که حملات ماه ژوئن آن را بهطرزی دردناک آشکار ساخت.
رهایی از امنیتیسازی مستلزم مجموعهای از راهبردهای همزمان، جامع و هماهنگ است. این امر به دیپلماسی فعال و متوازن در سطوح منطقهای و جهانی، اصلاحات داخلی، اقدامات اعتمادساز در داخل و خارج، بازگشت به قدرت ایدهای انقلاب اسلامی، تقویت غیرتحریکآمیز توان دفاعی کشور و تغییر در ارتباطات و پیامرسانی راهبردی نیاز دارد.
در عین حال، شکستن چرخه امنیتیسازی برای ایالات متحده و اروپا نیز اهمیتی کلیدی دارد. آنها باید تعامل با ایران را نه از منظر تهدید، بلکه بهعنوان یک شریک آغاز کنند و به یاد داشته باشند که این رویکرد در خدمت منافع خودشان نیز خواهد بود. ایالات متحده و اروپا با گرفتار شدن در گفتمانی خصمانه و امنیتیساز علیه ایران، تنشهای منطقهای و جهانی را تشدید کردهاند، بیآنکه به هیچیک از اهداف اعلامی خود دست یابند. احترام به استقلال، کرامت و حقوق مشروع ایران، همراه با معطوف کردن تمرکز به عامل اصلی بیثباتی در منطقه — یعنی رفتارهای غیرقانونی و غیرانسانی اسرائیل — بهمراتب سودمندتر خواهد بود.
ایران یک میانجی طبیعی است. فرهنگ، تاریخ و موقعیت جغرافیایی آن این امکان را فراهم میکند که گفتوگو و همکاری میان آسیا و اروپا را تسهیل کند. ایران میتواند به قطبی برای تجارت، بهویژه با کشورهای محصور در خشکی آسیای مرکزی، بدل شود. سرمایه انسانی کشور نیز این ظرفیت را دارد که ایران را به شریکی مهم در نوآوریهای فناورانه جهانی تبدیل کند. شکستن چرخه امنیتیسازی علیه ایران و فراهم کردن امکان دستیابی آن به جایگاه شایستهاش، میتواند در دهههای پیشرو به صلح، توسعه و ثبات بینجامد.
|
| |||||||||||||
|
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|