چهارشنبه ۵ شهريور ۱۴۰۴ -
Wednesday 27 August 2025
|
اندرو انگلند و نجمه بزرگیمهر / فایننشال تایمز / ۲۷ اوت ۲۰۲۵
چند ساعت پس از آنکه اسرائیل مجتمع صداوسیمای ایران را بمباران کرد، عبدالله مؤمنی – فعال سیاسیای که بارها بهدلیل فعالیتهایش روانهی زندان بدنام اوین در تهران شده – تماسی از سوی یک مقام بلندپایه اطلاعاتی دریافت کرد.
با توجه به اینکه رهبران ایران قانع شده بودند بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، به دنبال تغییر رژیم است ــ هراسی که حمله مرگبار به استودیوهای صداوسیما آن را تشدید کرده بود ــ آن مقام امنیتی میخواست مطمئن شود مؤمنی قصد ندارد از این موقعیت برای صدور بیانیههای سیاسی سوءاستفاده کند.
مؤمنی به یاد میآورد: «به او گفتم: آیا مرا تهدید میکنید؟ من هر کاری را که به سود کشورم بدانم انجام میدهم، اگر میخواهید مرا بازداشت کنید، بفرمایید.» اما آن مقام اطلاعاتی اصرار داشت که میداند مؤمنی «میهنپرست» است و افزود: «بعد از جنگ بازمیگردیم و وارد گفتوگو میشویم.»
در واقع، نیازی به آن تماس نبود. جنگ اسرائیل علیه جمهوری اسلامی در ماه ژوئن ــ بر خلاف آنچه نتانیاهو خواستار آن شده بود ــ به جای برانگیختن ایرانیان به شورش علیه حکومت، بهطور موقت جامعهی قطبیشده را در مخالفت با دشمن خارجی متحد کرد. مؤمنی هم در میان کسانی بود که به احساس میهندوستی آمیخته شدند. او میگوید: «من همیشه درباره اهمیت ایران صحبت میکردم، اما هیچگاه درنیافته بودم ایران برایم تا این اندازه مهم است.»
این همبستگی جنگی هم رهبران خودکامه را غافلگیر کرد و هم در تاریکترین لحظات، جان تازهای به حکومت بخشید. طی ۱۲ روز، اسرائیل فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هستهای ایران را ترور کرد، پدافندهای هوایی کشور را نابود ساخت و با دخالت کوتاهمدت آمریکا، مراکز اصلی هستهای ایران را بمباران نمود.
اما اکنون که گردوغبار فرو نشسته است، ایرانیان میپرسند رهبرانشان چگونه به این حمله پاسخ خواهند داد؛ حملهای که جمهوری اسلامی را زخمی و آکنده از اضطراب بر جای گذاشت.
در سراسر شکافهای اجتماعی و سیاسی ایران نوعی اجماع وجود دارد که این جنگ باید محرکی برای تغییر باشد، زیرا حملات اسرائیل ضعفهای نظامی را آشکار کرد که همزمان با نارضایتیهای داخلی و فشارهای خارجی فزاینده دستبهگریبان است.
اما موضوع اصلیِ بحث، چه در درون حاکمیت و چه بیرون از آن، این است که جمهوری اسلامی در چه مسیری گام خواهد گذاشت؛ آن هم در شرایطی که غریزهی اصلی نظام حفظ خود است.
آیا حکومت خواهد کوشید با امتیازدهی به مردمی سرخورده از طریق کاهش بیشتر برخی محدودیتهای اجتماعی آنان را آرام کند؟ یا حتی پا را فراتر گذاشته و به سمت تغییر در ساختار سیاسیِ نظام دینی حرکت خواهد کرد؛ ساختاری که در آن رهبر عالی، آیتالله علی خامنهای، تصمیمگیر نهایی در همه امور مهم داخلی و سیاست خارجی است؟
یا آنکه مراکز اصلی قدرت، بهویژه سپاه پاسداران، از این لحظه برای پیشبرد مدلی نظامیتر از حکومت استفاده خواهند کرد که بر دشمنی با غرب و اسرائیل بیش از پیش پای میفشارد؟
ترس حکومت از فروپاشی
محمدعلی ابطحی، معاون پیشین رئیسجمهور و عضو جریان اصلاحطلب وفادار به جمهوری اسلامی اما خواستار تغییر از درون، میگوید: «رهبران ایران در موقعیت دشواری هستند. از یک سو به فکر کاهش برخی محدودیتها هستند تا مردم را متحد نگه دارند، اما از سوی دیگر نگرانند اگر این محدودیتها را کاهش دهند، به فروپاشی نظام منجر شود.»
او میافزاید: «بین مطالبات مردم و نظام شکافی بیستساله وجود دارد. بهسختی میتوان این دو نیرو را یکشبه به هم رساند.»
تا کنون نشانهها متناقض بوده و فضایی از عدم قطعیت بر کشوری سایه افکنده که نه در وضعیت جنگ است و نه در صلح.
حاکمیت همزمان با دستوپنجه نرم کردن با پویاییهای درونی و جایگاه تضعیفشدهاش در منطقه، باید بیثباتی ناشی از رفتار دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، و تهدید اسرائیل جسورتر شده را نیز مدنظر داشته باشد.
آشکارترین نشانهی امتیازدهی به افکار عمومی، کاهش بیشتر در اجرای قانون حجاب اجباری برای زنان است. کار به جایی رسیده که شمار فزایندهای از زنان در تهران حتی زحمت انداختن شالی بر شانههایشان را هم به خود نمیدهند و نیروهای امنیتی نیز نقض این قانونی را که دههها از ارکان به ظاهر خدشهناپذیر ارزشهای جمهوری اسلامی بود، نادیده میگیرند.
اما بسیاری از ایرانیان خواستار تغییرات بسیار گستردهتری شدهاند؛ از جمله آزادی زندانیان سیاسی، کاهش سلطه ایدئولوژیک و تندروانه صداوسیمای دولتی، و نیز کاهش محدودیتهای اینترنت ــ اقداماتی که دستکم میتوانست این امید را ایجاد کند که اصلاحات عمیقتر شاید امکانپذیر باشد.
با این حال، در هفتههای پس از پایان جنگ، دولت لایحهای را تدوین کرد که به گفته مقامات با هدف مقابله با «انتشار اخبار جعلی در شبکههای اجتماعی» بود، اما منتقدان آن را بهانهای برای سرکوب بیشتر استفاده از اینترنت دانستند. دولت پس از موجی از انتقادها، این لایحه را پس گرفت؛ اقدامی که نشانهای از حساسیت پساجنگ نسبت به افکار عمومی تلقی شد.
از سوی دیگر، مسعود پزشکیان، رئیسجمهور، ماه گذشته در دیداری با اصلاحطلبان گفت دولت او آماده است با مخالفان گفتوگو کند و افزود: مشکلات کشور «نیازمند گفتوگوست، نه تقابل».
در ظاهر، این سخن شاخ زیتونی کمسابقه از سوی یک نظام خودکامه به شمار میآمد که طی دههها سرکوب، مخالفان را زندانی کرده و بهطور سیستماتیک مانع شکلگیری هرگونه اپوزیسیون سازمانیافته یا بدیل سیاسی شده است. اما بیشتر مردم همچنان بدبیناند.
این نظام دیگر کارآمد نیست
عبدالله مؤمنی میگوید: «اگر قرار بود تغییری در سیاستها رخ دهد، باید شاهد رفتار بهتر با زندانیان سیاسی میبودیم، اما چنین چیزی ندیدیم. برای تغییر از درون، خیلی دیر شده است.»
تجربه شخصی او نیز این نگاه را شکل داده است. به جای «گفتوگوهایی» که آن مقام اطلاعاتی وعده داده بود، پس از پایان جنگ، مؤمنی به دادگاه احضار شد و به دلیل امضای بیانیهای پس از جنگ که خواستار برگزاری همهپرسی درباره قانون اساسی جدید بود، به «همدستی با مخالفان» متهم شد.
این فعال ۴۸ ساله با وثیقه آزاد شد. و هرچند با حملات اسرائیل مخالف بود، بر این باور است که این حملات ضربهای سنگین به جمهوری اسلامی وارد آورد؛ چراکه توانایی اسرائیل برای ضربه زدن به نظام در هر زمان و حتی ترور فرماندهان ارشد در خانههایشان، نمایش چند دههای قدرت حکومت از طریق دستگاه امنیتیاش را تضعیف کرد.
مؤمنی میگوید: «۲۰ سال به مردم میگفتند همه این سیاستها را برای امنیت شما اجرا کردهایم. اما ما میدانستیم این نظام دیگر کارآمد نیست، مشروعیتش را از دست داده بود و با این جنگ، همان تنها چیزی که برایشان باقی مانده بود ــ یعنی امنیت ــ نیز از بین رفت.»
او یکی از صداهای رادیکالتر منتقدان درون جمهوری اسلامی است. اما نارضایتیهای اجتماعی و اقتصادی دیرینه بار دیگر سربرآورده است.
اقتصاد، که زیر فشار تحریمهای آمریکا به خفگی افتاده، همچنان در وضعیت بحرانی است و نرخ تورم بالای ۳۵ درصد در نوسان است.
بحران کمبود آب و برق در سه هفته گذشته دو بار دولت را واداشته تا در استان تهران ــ با جمعیتی بیش از ۱۴ میلیون نفر ــ تعطیلی عمومی اعلام کند. و در کشوری که یکی از بزرگترین ذخایر نفت و گاز جهان را دارد، قطعیهای برق باعث شده ادارات دولتی در بعدازظهر تعطیل شوند.
بسیاری رهبران خود را مقصر این مشکلات میدانند؛ به دلیل بیکفایتی، سوءمدیریت و فساد، و نیز سیاستهایی که سالهاست دشمنی با غرب و اسرائیل را تشدید کرده است.
ابطحی، معاون پیشین رئیسجمهور، میگوید: «صدای سرزنش در جامعه شنیده میشود. اصلاحطلبان و جامعه مدنی هشدار داده بودند که اوضاع به این نقطه \[جنگ] خواهد رسید.»
غرولندها در سراسر تهران شنیده میشود ــ در ادارهها، رستورانها و دالانهای پرپیچوخم بازار تاریخی پایتخت.
علیرضا، صاحب یک کافه، معتقد است هم دولت ایران و هم اسرائیل در درک واکنش مردم ایران دچار خطا شدند.
او کافهاش را باز نگه داشت، حتی زمانی که اطرافش هدف حملات هوایی اسرائیل قرار میگرفت. وقتی یک کلانتری نزدیک بمباران شد، او و کارکنانش برای کمک شتافتند. او میگوید: «نتانیاهو... به جهنم.» و توضیح میدهد که چرا با وجود هشدار اسرائیل برای تخلیه محلهاش، همچنان به کار ادامه داد. مانند دیگران، او نیز گمان میکند نخستوزیر اسرائیل میخواست مردم را به شورش علیه حکومت تحریک کند، در حالی که حتی رهبران ایران هم از موج ملیگرایی غافلگیر شدند.
با این حال، او به کاهش پشتیبانی ایدئولوژیک از نظام اسلامی اشاره میکند و به یاد میآورد که در جنگ ایران و عراق در دهه ۱۳۶۰، مردم دستهدسته در مراسم تشییع پیکر شهدا حضور مییافتند.
علیرضا میگوید: «در همین جنگ اخیر با اسرائیل دیدم که در مراسم تشییع یک شهید، کمتر از ۱۰ نفر شرکت کرده بودند.»
این مرد ۳۳ ساله که خود به رهبری آیتالله خامنهای وفادار است، از رشوهخواهی پلیس و وجود «تندروها» و «جریانهای ناکارآمد» در قدرت گلایه دارد.
او میگوید: «همان نوع تغییری که پیش از جنگ لازم داشتیم، اکنون هم به آن نیاز داریم... مسئله تغییر نگرش است. دیگر مزاحم زنان نمیشوند. اما این بار فرق دارد. آنها فهمیدهاند مردم انتظار چیزی بزرگتر را دارند.»
تغییر از خیابان خواهد آمد
برخی پا را فراتر میگذارند. یک دانشجوی دانشگاه میگوید از کشته شدن فرماندهان سپاه پاسداران به دست اسرائیل خوشحال شده است. او همچنان از سرکوب خونین اعتراضات سال ۲۰۲۲ ــ که پس از مرگ مهسا امینی در بازداشت پلیس به دلیل «بدحجابی» آغاز شد ــ خشمگین است.
او میگوید: «اگر رفتار حاکمیت به همین شکل ادامه پیدا کند، تغییر از خیابان خواهد آمد.»
بسیاری از مسائل به خامنهای بستگی دارد.
سالیان دراز است که سیاست ایران حول محور جانشینی و اینکه چه کسی جایگزین رهبر ۸۶ سالهای شود که نزدیک به چهار دهه جمهوری اسلامی را رهبری کرده، میچرخد.
اکنون جنگ، احساس فوریت بیشتری را وارد این بحث جانشینی کرده است؛ با این تصور که تغییراتی که بههرحال پس از مرگ او رخ میداد، ممکن است شتاب بگیرد.
تحلیلگران میگویند دیگر صرفاً مسئله این نیست که چه کسی جانشین او شود، بلکه این پرسش هم مطرح است که آیا چنین نقش مطلقالعنانی اساساً قابل دوام هست یا نه. با این حال، کمتر کسی باور دارد که تا زمانی که خامنهای زنده است تغییر سیاسی بزرگی رخ دهد.
او که در جریان جنگ ناگزیر به اختفا رفت، پس از آن حضور اندکی در انظار عمومی داشته است.
خامنهای هرچند در را بهطور کامل به روی امکان ازسرگیری مذاکرات هستهای نبسته، اما در معدود سخنانش بر روحیه ملیگرایانه تکیه کرده، از وحدت جناحهای رقیب سیاسی سخن گفته و علیه اسرائیل و غرب خشم گرفته است.
اما هیچ نشانهای از اصلاحات سیاسی ارائه نکرده است. تنها تغییر مهم در رأس ساختار رهبری، انتصاب علی لاریجانی ــ مقام باسابقه نظام و مذاکرهکننده پیشین هستهای ــ به سمتی بلندپایه در شورای عالی امنیت ملی بوده است.
تحلیلگران ارتقای لاریجانی، که گرچه اصولگرا اما از نظر سیاسی میانهرو به شمار میآید، را نشانهای دانستهاند از اینکه حکومت رویکردی محتاطانه و عملگرایانه را در سیاست داخلی و خارجی در پیش خواهد گرفت؛ از جمله در صورت ازسرگیری مذاکرات هستهای با آمریکا.
احتمال تشدید اقتدارگرایی
اما درون نظام نوعی بیصبری رو به افزایش است، زیرا نگرانی وجود دارد که زمان برای تضمین بقا در حال از دست رفتن است. سعید لیلاز، تحلیلگر اصلاحطلب، میگوید: «حتی احتمال دارد خامنهای تحت فشار بیشتری از سوی درون حاکمیت قرار گیرد تا بر روند جانشینی یا تغییرات در ساختار رهبری نظارت کند، تا ریسک بیثباتی کاهش یابد.»
لیلاز میگوید: «از نظر سیاسی و اجتماعی، امکان ادامه اداره کشور به این شکل وجود ندارد. خیلی روشن است؛ ما آب نداریم، گاز نداریم، امیدی برای آینده نیست، پولی برای پرداخت حقوقها وجود ندارد.»
او پیشبینی میکند تغییری در جهت آنچه «بناپارتیسم» مینامد رخ دهد ــ یعنی تشدید اقتدارگرایی، اما با رنگوبویی کمتر ایدئولوژیک و همراه با سیاستهای اجتماعی و خارجی معتدلتر.
با این حال، تندروها معتقدند درسهای جنگ باید حکومت را متقاعد کند که به سراغ جانشینی بروند که نسبت به غرب حتی تندروتر باشد.
فؤاد ایزدی، دانشیار مطالعات آمریکا در دانشگاه تهران که به جریان تندرو نزدیک است، میگوید: «آنها میخواهند مطمئن شوند رهبر بعدی کسی خواهد بود که کشور را امن نگه دارد و به دنبال فردی میگردند که از این نظر قدرتمند باشد.»
او میافزاید: پس از ترور فرماندهان باسابقه نظامی جمهوری اسلامی توسط اسرائیل، نسل جدیدی از فرماندهان رادیکالتر ممکن است ظهور کند.
ایزدی میگوید: «توان نظامی کمتر شده، اما اراده برای استفاده از آن بیشتر است. باید نشان دهند هزینهای جدی نه فقط برای اسرائیل بلکه برای آمریکا نیز در کار خواهد بود.»
او درباره ازسرگیری احتمالی مذاکرات هستهای با دولت ترامپ نیز نگرشی مشابه دارد و میگوید: کسانی که مخالفت با گفتوگو، فشار برای تقویت نظامی و بیاعتمادی به آمریکا را تبلیغ میکردند، اکنون تأیید شدهاند.
او میگوید: «آن گروه اول \[عملگراتر] پس از سالها مذاکره هیچ دستاوردی نداشتند. خیلی طبیعی است؛ شما نهتنها شاهد ادبیات تندتر خواهید بود، بلکه ذهنیت سختتر هم خواهید دید.»
اما خطر دنبال کردن خطمشی سختتر آن است که جمعیتی را که از فشار اقتصادی طاقتفرسا خسته شده و بهشدت مشتاق خروج از انزواست، بیش از پیش بیگانه سازد.
عبدالله مؤمنی میگوید: «اگر \[حکومت] مشکلاتش را با غرب و آمریکا حل نکند، شاید مردم دفعه بعد دیگر همبستگی نشان ندهند. این وضعیت شکننده است و مردم ممکن است به این نتیجه برسند که نظام آنقدر خشک و تمامیتخواه است که حاضر به هیچ مذاکره معناداری نیست.»
حتی تندروها نیز به نظر میرسد پذیرفتهاند که رهبری باید دستکم بیشتر از آنچه محافظهکاران «مدارا» مینامند نسبت به مردم نشان دهد، چرا که جنگ نشان داد خطر ناآرامی اجتماعی در بحبوحه درگیری چقدر بالاست.
ایزدی میگوید جنگ به تندروها «بهانه» داد تا با برخی اصلاحات اجتماعی کنار بیایند و افزود: «آنها این وحدت را دوست دارند، چون میدانند ایده پشت حمله، تغییر رژیم بود.»
برای اثبات حرفش، به زنی در کافه که بیحجاب نشسته اشاره میکند.
ایزدی میگوید: «شما \[محافظهکاران] دیگر به او به چشم کسی که قوانین اسلامی را رعایت نمیکند نگاه نمیکنید، بلکه او را ایرانیای میبینید که مورد حمله قرار گرفته است. شما احساس مسئولیت میکنید که از او محافظت کنید.»
واهمه طبقه متوسط از آشوب عمومی
اما عامل دیگری هم هست که محافظهکاران سیاسی روی آن حساب باز کردهاند: ترس.
مدتهاست این احساس در جامعه وجود دارد که ایرانیان، بهویژه طبقه متوسط، از آشوب عمومی و پیامدهای احتمالی آن واهمه دارند. ویرانی سوریه پس از قیام مردمی علیه رژیم اسد که به جنگ داخلی انجامید، همچنان در ذهنها زنده است.
اکنون حمله اسرائیل لایه تازهای از ترس افزوده است ــ این تصور که ایران درگیر جنگی برای بقاست. ایزدی میگوید: «تا زمانی که مردم احساس تهدید کنند، عمر جمهوری اسلامی طولانیتر خواهد شد.»
زندگی در تهران در ظاهر به وضعیت عادی پیش از جنگ بازگشته است: خیابانها پر از خودرو، کافهها و رستورانها مملو از مشتری.
کار تعمیر خسارات ناشی از حملات هوایی اسرائیل آغاز شده است؛ دیوارهای ورودی زندان اوین که بمباران شده بود بازسازی شده و زندانیان سیاسی به سلولهایشان بازگشتهاند؛ داربستهایی گرداگرد برج مسکونی چندطبقه برپا شده که طبقه پنتهاوس آن ــ محل اقامت علی شمخانی، مقام بلندپایه نظام ــ نابود شد؛ و پرچمهای بزرگ ایران از ساختمانهای چندطبقه در محلهای بمباران آویزان است.
با این حال، بسیاری نگراناند که حملات ژوئن تنها دور نخست بوده باشد. دیپلماتهای غربی میگویند اگرچه حملات اسرائیل و آمریکا تأسیسات هستهای ایران را بهشدت آسیب زده، اما این برنامه نابود نشده است.
ایران میگوید همچنان توانایی غنیسازی اورانیوم را دارد و بر حق خود برای ادامه آن پافشاری میکند. تصمیم ترامپ برای حمایت از جنگ اسرائیل درست زمانی که تهران در حال مذاکره با آمریکا بود، موضع حکومت را در قبال ازسرگیری گفتوگوها با واشنگتن برای حل بنبست هستهای سختتر کرده است.
مانند سیاست داخلی، پیام تهران در سیاست خارجی نیز متناقض است.
عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، میگوید ایران همچنان آماده گفتوگوست، اما فقط اگر آمریکا تضمین دهد در جریان مذاکرات هیچ حمله نظامیای رخ نخواهد داد. او به فایننشال تایمز گفت تهران همچنین میخواهد دولت ترامپ با پرداخت غرامت بابت خسارات جنگ موافقت کند ــ درخواستی که واشنگتن فوراً آن را «مضحک» خواند.
این خواستههای ایران بازتابی است از تمایل حکومت برای نمایش سرسختی پس از ضربات جنگ، اما در عین حال نشاندهنده مقاومت روبهرشد در بخشی از حاکمیت است که مخالف بازگشت به مذاکرات با ترامپاند؛ کسی که در دوره نخست ریاستجمهوریاش با خروج از توافق هستهای ۲۰۱۵ میان تهران و قدرتهای جهانی، همین بنبست را رقم زد.
عراقچی میگوید: «مردم به من میگویند، دیگر وقتت را تلف نکن، دوباره فریبشان را نخور.»
اما هرچه نبود راهحل دیپلماتیک بیشتر ادامه یابد، خطر دور تازهای از درگیری نیز بیشتر میشود. تحلیلگران و دیپلماتها هشدار میدهند: «ممکن است چرخه دیگری \[از درگیری] آغاز شود، زیرا عملیات نظامی هیچچیز را حل نکرده است. بحث بر سر این است که تأسیسات هستهای تا چه اندازه آسیب دیده، اما آنقدر نیست که برنامه نابود شده باشد.»
پزشکیان، که سال گذشته با پیروزی در انتخابات نخستین رئیسجمهور اصلاحطلب ایران در دو دهه اخیر شد، بهصراحت معضلات حکومت را بیان کرده است.
او اواخر ماه گذشته گفت دولت «بهطرز وحشتناکی گیر افتاده» و با تأسف افزود که دولتش پیدرپی گرفتار یک فاجعه پس از دیگری شده است.
او گفت: «بهمحض اینکه به کمی ثبات میرسیم، فاجعه بعدی از راه میرسد.»
ده روز بعد، او به فشار تندروهای مخالف مذاکره با آمریکا اشاره کرد.
او در جمعی از اهالی رسانه گفت: «نمیخواهید مذاکره کنید؟ خیلی خب. پس چه میخواهید بکنید؟ میخواهید بجنگید؟ آنها \[اسرائیل و آمریکا] به ما ضربه زدند؛ اگر \[تأسیسات هستهای] را بازسازی کنیم، دوباره ضربه خواهند زد. یکی باید بگوید چه باید کرد. اینها مسائلی نیست که بتوان با احساسات به آنها پرداخت.»
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|