شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۴ -
Saturday 16 August 2025
|
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین ایران
فارین پالیسی – ۱۵ اوت ۲۰۲۵
غرب آسیا در نقطهای خطرناک و تعیینکننده قرار دارد. فجایع در حال وقوع در غزه، تجاوز اخیر علیه ایران که با ایستادگی مردم و نیروهای مسلح ایران دفع شد، و تداوم بیثباتسازی سوریه، همگی بهروشنی نشان میدهد که برای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، و پشتیبانان جهانیاش، تنها «تهدید موجودیتی» واقعی، نه جنگ، بلکه صلح و آرامش است. ترکیب آپارتاید داخلی اسرائیل با جنگ و تنش دائمی در منطقه، بنیانهای نظم منطقهای و جهانی را تهدید میکند.
هرچند دفاع قدرتمند ضروری است، اما راهحل پایدار مستلزم یک ابتکار دیپلماتیک جسورانه است؛ یک تغییر تاریخی برای ایران و منطقه، از «الگوی تهدید» عمیقاً ریشهدار به «الگوی امکان» توانمندساز که شامل موارد زیر باشد: گسترش روابط با همسایگان و کشورهای جنوب جهانی، ایجاد یک شراکت منطقهای جدید میان کشورهای مسلمان غرب آسیا، و آغاز دوباره گفتوگو با اروپا و ایالات متحده.
مدتهاست که ملتهای منطقه در چرخههای درگیری و فرصتهای از دست رفته گرفتار شدهاند. ساختن آیندهای متفاوت نیازمند بینش، شجاعت و تصمیمی آگاهانه برای رهایی از جبر تاریخی است. برای ایران، این تغییر از داخل کشور آغاز میشود و به همسایگانش نیز سرایت میکند. ایران که توانسته نشان دهد طعمه آسانی نیست و میتواند در برابر دو متجاوز مسلح به سلاح هستهای مقاومت کند، ظرفیت این گذار حیاتی را از رویکردی متمرکز بر مقابله با تهدیدهای دائمی به رویکردی متمرکز بر بهرهبرداری از فرصتها دارد. این امر نه تنها امکانپذیر است، بلکه عمیقاً به نفع ایران، منطقه و جامعه جهانی است. دستیابی به آن مستلزم عزم راسخ داخلی و عدم دخالت خارجی است؛ امری که نه لزوماً ناشی از اخلاق یا قوانین بینالمللی، بلکه صرفاً ناشی از منافع شخصی است.
مهمترین امکان ایران در مردم آن نهفته است. هزاران سال تاریخ گواه مقاومت فوقالعاده آنهاست. مهاجمان سرزمین ایران را اشغال کردهاند، اما همواره در فرهنگ پایدار آن جذب شدهاند و هرگز نتوانستهاند ارزشهای خود را به مردم ایران تحمیل کنند. این مقاومت عامل تعیینکنندهای است که دشمنان به ظاهر برتر را گیج میکند، از حمله عراق در سال ۱۹۸۰ (با حمایت قدرتهای جهانی) گرفته تا ترفندهای اخیر نتانیاهو و دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده. به همین دلیل است که چهار دهه «فشار حداکثری» و تحریمهای فلجکننده نتوانستهاند به اهداف خود برسند.
با وجود محدودیتهای بیسابقه جهانی – از قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل گرفته تا محدودیتهای صادراتی که بهطور عمدی برای جلوگیری از پیشرفت فناوری ایران طراحی شده بودند – مردم ایران توانستهاند به شکلی بومی، پیشرفتهای علمی و فناورانه، بهویژه در حوزههای دفاعی و انرژی هستهای، را محقق کنند. بنابراین، مردم ایران نه موضوعی برای مهار کردن، بلکه مهمترین سرمایه ملیاند که باید توانمند، حمایت و شکوفا شوند.
دومین ستون حیاتی «امکان» ایران، در همسایگی آن قرار دارد. ایران با داشتن مرز مشترک با ۱۵ کشور، در چهارراه منحصربهفرد اوراسیا جای گرفته است. مهمتر آنکه این منطقه، پیوندهای تاریخی و فرهنگی عمیقی دارد که در طول قرنها توسط شاعران، عارفان، فیلسوفان و دانشمندان ایرانی تنیده شده است. این پیوندها از امپراتوریها، تهاجمات و بحرانها جان سالم به در بردهاند.
با این حال، همکاری واقعی منطقهای همچنان دستنیافتنی مانده است. در طول دههها فعالیت دیپلماتیک خود بهعنوان نماینده ایران، در تدوین ابتکاراتی مشارکت داشتهام که همواره قربانی الگوی بیاعتمادی و تهدید شدهاند. از پیشنهادهای امنیتی برای خلیج فارس در دوران جنگ ایران و عراق، تا اعلامیههای همکاری با همسایگان در سواحل جنوبی خلیج فارس پس از اشغال کویت توسط عراق در سال ۱۹۹۰، و ابتکارهای بعدی همچون «انجمن گفتوگوی منطقهای»، «پیمان عدم تجاوز»، «ابتکار صلح هرمز»، «انجمن گفتوگوی مسلمانان غرب آسیا» و تازهترین آن، «شبکه خاورمیانه برای پژوهش و توسعه هستهای»، همگی به دلیل بیاعتمادی متقابل ناکام ماندند.
اما تشدید اقدامات اخیر اسرائیل، آگاهی تازهای از آسیبپذیری مشترک در منطقه ایجاد کرده است. اکنون یک پنجره حیاتی از فرصت گشوده شده است. ایران، در کنار بحرین، مصر، عراق، اردن، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی، سوریه، ترکیه، امارات متحده عربی و یمن – و در آینده با احتمال گسترش به پاکستان، آسیای مرکزی و قفقاز – باید از این لحظه بهره گیرد. تحت چتر سازمان ملل میتوانیم یک توافقنامه تازه را بنا کنیم که مبتنی بر تغییر راهبردی از پراکندگی به همافزایی باشد. مسیرهای مشترک انرژی، چارچوبهای قدرتمند همکاری و عدم اشاعه هستهای، همکاریهای اقتصادی و همبستگی فرهنگی میتوانند موتورهای محرک شکوفایی مشترک شوند.
از دریچه «الگوی امکان»، ایران – و حتی روسیه و ترکیه – میتوانند توافق اخیر میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان در واشنگتن را نه تهدید، بلکه فرصت ببینند؛ فرصتی برای احیای همکاری ترانزیتی پیشنهادی پیشین در قفقاز میان ایران، روسیه و ترکیه، همراه با ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان. این توافق جدید، بستر جهانی تازهای ایجاد کرده که ابتکار منطقهای ما در سال ۲۰۱۹ را عملیتر و پایدارتر میسازد. همچنین این مسیر، فرصتهای سرمایهگذاری بیمانندی را برای بخش خصوصی در ایالات متحده و سایر کشورها فراهم خواهد کرد.
سومین ستون – که به دیپلماسی جهانی مربوط میشود – شاید چالشبرانگیزترین بخش برای ایران باشد، با توجه به سرخوردگی عمیق ناشی از تجربههای گذشته. با این حال، من قاطعانه باور دارم که ایران و جامعه جهانی در گذر از آن تجربهها و ساختن آیندهای متفاوت، منافع حیاتی مشترک دارند.
ایران در طول دههها، نقش مهمی در ثبات جهانی ایفا کرده است. بهعنوان یکی از اعضای بنیانگذار سازمان ملل، ابتکارهای برجستهای را پیشنهاد کرده است: از پیشنهاد سال ۱۹۷۴ برای ایجاد «منطقه عاری از سلاح هستهای در خاورمیانه» گرفته تا ابتکار «گفتوگوی تمدنها» در سال ۱۹۹۷ و «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) در سال ۲۰۱۵. با این حال، قدرتهای بزرگ جهان بارها و بارها این تلاشهای ایران را تضعیف کردهاند.
الگوی تاریخی کاملاً آشکار است: واکنش تهاجمی غرب به ملی شدن صنعت نفت ایران در سال ۱۹۵۱ که به کودتای ۱۹۵۳ انجامید؛ حمایت از تجاوز صدام حسین به ایران در سال ۱۹۸۰؛ اقداماتی که امکان دستیابی اسرائیل به صدها کلاهک هستهای را فراهم آورد؛ قرار دادن نام ایران در «محور شرارت» در سال ۲۰۰۲، با وجود همکاری ایران پس از حوادث ۱۱ سپتامبر؛ و کارزار بیامان انتشار اطلاعات نادرست علیه برنامه هستهای صلحآمیز ایران. طنز تلخ آنجاست که این حملات را اسرائیلی هدایت کرده که نه تنها از امضای پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) خودداری کرده، بلکه بهطور مخفیانه زرادخانه هستهای عظیمی را توسعه داده است.
ماجرای برجام، نماد وعدههای برآوردهنشده دیپلماسی است. این توافق در سال ۲۰۱۵ در سراسر جهان بهعنوان پیروزی دیپلماتیک ستوده شد. اما تصمیم دونالد ترامپ برای خروج از توافق سه سال بعد، اعتماد به دیپلماسی را در ایران بهشدت آسیب زد. فراتر از تحریمهای فلجکننده، اقدام اخیر اروپا در فعالسازی «مکانیسم حلوفصل اختلافات» برجام در بحبوحه حملات اسرائیل به تأسیسات ایران، عملاً اقدامی عمیقاً ریاکارانه بود. اروپا طی هفت سال بهطور نظاممند از اجرای تعهدات خود در قبال برجام و قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل سر باز زد. معامله اصلی – عادیسازی اقتصادی در برابر پایبندی هستهایِ راستیآزماییشده – با خروج آمریکا فروپاشید و اروپا نیز ناتوان یا بیمیل به اجرای حتی ابتداییترین سازوکارهای اقتصادی نظیر اینستکس (سازوکاری که خود برای دور زدن تحریمهای آمریکا پیشنهاد داده بود) بود.
ایران، در مواجهه با عدم پایبندی ایالات متحده و سه کشور اروپایی (بریتانیا، آلمان و فرانسه)، بهطور قانونی از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ «اقدامات جبرانی» مندرج در برجام را فعال کرد. اما بهجای حمایت از دیپلماسی، این سه کشور در ژوئن گذشته از حملات نظامی اسرائیل علیه ایران پشتیبانی کردند؛ تا جایی که صدراعظم آلمان، فریدریش مرتس، حتی گفت اسرائیل «کار کثیف غرب» را انجام میدهد. حمایت اروپا از جنگ، و سپس توسل به سازوکار حلوفصل اختلافات توافق هستهای – برای دستیابی به همان اهدافی که جنگ از تحققشان بازماند – بیش از پیش احترام ایران به دیپلماسی را متلاشی کرده است.
با این پیشینه سنگین تاریخی، قانع کردن مردم و دولت ایران به باور دوباره در امکانپذیری دیپلماسی دشوار خواهد بود. اما بدیل آن – ادامه مسیر «جنگهای بیپایان» – بهطور اجتنابناپذیر به تجزیه منطقه، گسترش افراطگرایی و هرجومرجی منتهی خواهد شد که غرب آسیا و فراتر از آن را در بر میگیرد و خطر گرفتار کردن ایالات متحده و غرب در باتلاقی با ابعاد تاریخی را به همراه دارد.
ایالات متحده و اروپا – و نه فقط ایران – منافعی موجودیتی در تشویق به تغییر الگویی که پیشتر شرح دادم دارند. آنان با انتخاب جنگ، حتی در زمانی که مذاکرات جریان داشت، عملاً درِ دیپلماسی را کوبیدند و بستند. اکنون اگر انتظار پاسخ مثبت ایران را دارند، مسئولیت تغییر مسیر بر عهده خودشان است. ایران نیز با ورود به گفتوگویی چندبُعدی، آیندهنگر و نتیجهمحور، هم میتواند منافع چشمگیری به دست آورد و هم از رنج و خسارتهای عظیم پیشگیری کند. مسیر پیش رو میتواند شامل تشکیل شبکهای منطقهای برای عدم اشاعه و همکاری هستهای صلحآمیز، همراه با احتمال امضای یک پیمان عدم تجاوز میان ایران و ایالات متحده باشد.
ما نمیتوانیم گذشته را نادیده بگیریم و نباید از آموختن از آن دست بکشیم. اما باید از زندانی شدن در شکستهای گذشته سر باز زنیم؛ وگرنه خود را به تکرار بیپایان فجایع محکوم کردهایم.
جنگطلبان از بستن هر روزنهای برای دیپلماسی تغذیه میکنند. ما باید این فرصت را از آنان بگیریم تا نتوانند الگوی ویرانگر «تهدید» را تثبیت کنند و امید را خاموش سازند. اکنون بر سر دو راهی هستیم. انتخاب پیشِ روی ایران، منطقه و قدرتهای جهانی روشن است: تکرار فاجعههای گذشته، یا شجاعت برای ساختن آیندهای مشترک. زمان تغییر پارادایم، همین حالاست.
———————
محمدجواد ظریف، دانشیار مطالعات جهانی در دانشگاه تهران و بنیانگذار و رئیس اندیشکده غیردولتی «معماران امکان: الهامبخش صعود فراتر» در ایران است.
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|