دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۴ - Monday 11 August 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 04.08.2025, 6:36

اعدام بابک‌ها، بهای مصونیت خامنه‌ای‌ست


مهدی محمودیان

تا وقتی طناب دار در این کشور آویزان است، همه‌ی ما کمی مرده‌ایم.

امروز در زندان، هوا سنگین بود. از آن سنگینی‌هایی که فقط کسانی درک می‌کنند که سال‌ها در این چهاردیواری، آدم‌ها را یکی‌یکی تا پای مرگ همراهی کرده‌اند. صبح که گفتند بابک شهبازی، هم‌بندمان، حکم اعدامش را گرفته و فردا قرار است از زندان تهران بزرگ به قزل‌حصار منتقل شود، چیزی در هوا شکست. آن‌قدر واضح که انگار می‌توانستی صدای خردشدنش را بشنوی.

من درباره درستی یا نادرستی اتهام بابک حرف نمی‌زنم. نمی‌خواهم نقش قاضی بازی کنم. اما هیچ‌چیز از تلخی این لحظه کم نمی‌کند. تلخیِ نگاه‌کردن به چشمان کسی که می‌دانی شاید آخرین شب‌اش را در کنار تو می‌گذراند. کسی که با او ماه‌ها یا سال‌ها زیسته‌ای، خندیده‌ای، بحث کرده‌ای، سفره تقسیم کرده‌ای، و حالا باید با او مثل مرده‌ای در آستانه دفن وداع کنی، بی‌آنکه بمیرد. این مرگِ زنده‌بودن است، هم برای او، هم برای ما.

در این سال‌هایی که در زندان بوده‌ام، بارها چنین وداع‌هایی را تجربه کرده‌ام. لحظه‌هایی که انسانی را که هنوز زنده است، باید در ذهن‌ات دفن کنی. و هر بار، بخشی از تو با او به قزل‌حصار یا رجایی‌شهر می‌رود، و دیگر برنمی‌گردد.

حکم اعدام، حتی اگر در دادگاهی عادلانه و بی‌طرف صادر شود، باز هم چیزی جز خشونتِ نهادینه نیست. حالا فکرش را بکنید وقتی همین حکم در بیدادگاه‌هایی صادر می‌شود که قاضی‌اش مأمور امنیتی است، بازجویش داغ‌دیده‌ی داغ‌های خودش، و نهاد صادرکننده‌ی حکم، بخشی از ماشین سرکوب. چه اعتباری می‌ماند برای چنین حکمی؟

در این سال‌ها بارها دیده‌ایم که چطور اعتراف‌گیری‌ها با شکنجه‌های نرم و سخت، با تهدید به بازداشت خانواده، با وعده‌ی دروغ و با تحقیر و ارعاب پیش می‌رود. در دادگاه‌هایی که اسم‌شان دادگاه انقلاب است و هیچ نسبتی با عدالت ندارند. احکامی که پیش از باز شدن پرونده نوشته شده‌اند، فقط منتظرند بازجو پرونده‌اش را ببندد و قضاتی چون صلواتی یا افشار یا مظلوم، با لبخند یا بی‌لبخند، همان را تأیید کنند.

اما مسئله فقط این نیست که چرا بابک‌ها اعدام می‌شوند؛ پرسش بزرگ‌تر این است که چرا این اعدام‌ها، دقیقاً در همین زمان‌ها و فضاها شدت می‌گیرد؟ چرا در روزهایی که مردم از بی‌برقی و بی‌آبی و بی‌نان و بی‌امیدی خسته‌اند، ناگهان «جاسوس‌ها» و «مفسدان فی‌الارض» یکی‌یکی اعدام می‌شوند؟

واقعیت این است که حکومت، با اعدام، از خود رفع مسئولیت می‌کند. این نه اجرای عدالت، که نوعی عملیات انحرافی برای فرافکنی است. اعدام کسانی چون بابک، تلاش مذبوحانه‌ای‌ست برای اینکه مردم فراموش کنند چه کسانی واقعاً مسبب وضعیت کنونی‌اند؛ فراموش کنند که ویرانی این سرزمین نه حاصل خیانت چند نفر در سایه، بلکه نتیجه‌ی مستقیم حاکمیت سال‌ها بی‌کفایتی، فساد، خشونت و سرکوب است.

من نه خواهان اعدام بابکم، نه خواهان اعدام حاکمان. من با اعدام مخالفم. اما این را هم نمی‌توانم نگویم که اگر قرار باشد کسی پاسخ‌گو باشد، اگر قرار باشد به‌خاطر ویرانی این کشور کسی محاکمه شود، باید آنانی پاسخ دهند که اختیار و قدرت را تمام‌قد در دست داشتند و هیچ نکردند جز ویرانی.

بابک هنوز اینجاست. چند ساعت دیگر، احتمالاً نیست. شاید بتواند یک تماس بگیرد. شاید آخرین لبخندش را صبح موقع رفتن ببینم. شاید چیزی بگویم و یا نگویم. شاید فقط نگاهش کنیم، بی‌کلام. و او برود به سوی طنابی که قرار است کار حکومت را تمام کند، نه کار او را.

من بابک را نه بی‌خطا می‌دانم، نه قدیس. اما می‌دانم که حق حیات، از هر حقی بنیادین‌تر است. و مرگ، راه هیچ گرهی را باز نمی‌کند. تنها چیزی که اعدام می‌کشد، خود جامعه است.

این حکومت، انسان‌ها را می‌کشد تا حکومت کند. این ماجرا دیگر فقط ظلم نیست؛ یک برنامه‌ی سیستماتیک برای انهدام امید است. و تا وقتی طناب دار در این کشور آویزان است، همه‌ی ما کمی مرده‌ایم.


* زندان تهران بزرگ/ مرداد ۱۴۰۴

تلگرام نویسنده
https://t.me/MahmoudianMehdi



 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net