شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۳ -
Saturday 15 February 2025
|
شش سال و نیم پیش، من و دوست فرهیخته ام، فرهاد میثمی، همسرم نسرین و تعداد دیگری از دوستان، در پی سالها مبارزه زنان برای به دست آوردن حقوق بدیهیشان، دست به کار شدیم تا به نوبه ی خود سهم اندکی در راه احقاق حق آزادی پوشش زنان داشته باشیم.
ما به مدنیترین و متمدنانهترین شکل ممکن به حجاب اجباری اعتراض کردیم. «جنایتی » که ما مرتکب شدیم نوشتن یک جمله بود: «من به حجاب اجباری اعتراض دارم.»
در آن سال فرهاد میثمی بازداشت و بارها دست به اعتصاب غذاهای طولانی و نفسگیر زد که در یک مورد منجر به آزادی موقت من از زندان شد. همزمان با بازداشت من و فرهاد عده زیادی از دوستان احضار و تهدید شدند.
بیش از ۶ سال و نیم است، چه در زندان و چه بیرون، درگیر پروندهای هستم که جرمام نوشتن جملهی مورد اشاره بوده است.
اکنون که به گذشته نگاه میکنم و حقوقی که زنان ایران با وجود تغییر نکردن قانون حجاب، با چنگ و دندان و جانفشانیها و فداکاریهای خیره کننده خود کم و بیش به دست آوردهاند و همچنان با قدرت از آن محافظت میکنند، به کارمان افتخار میکنم و مطمئنام که راه را درست پیمودهایم.
بازداشت امثال من و فعالان جنبش زنان و معترضان به حجاب اجباری آخرین تلاشهای مذبوحانه و بیخردانهای است که میشود انجام داد.
قریب دو ماه است از ورود همسر و دخترم (در مدتی که ایران بود) به بهانهی نداشتن حجاب اجباری جلوگیری میکنند. این در حالی است که من دقیقا به دلیل اعتراض به حجاب اجباری زندانی شدهام.
در ادامهی مزاحمتها و فشارهای گوناگون به ویژه در روزهای ملاقات، چهارشنبهی گذشته با اینکه با ملاقات حضوریام به صورت کتبی و شفاهی موافقت کرده بودند و من با در دست داشتن برگهی ملاقات حضوری حاضر شده بودم، از ملاقاتم جلوگیری کردند.
همزمان با ممانعت از ملاقات حضوری، کارت تلفنام را نیز غیر فعال کردند تا از وضعیت وحشتناک پیش آمده برای خانوادهام در آن سوی سالن ملاقات خبردار نشوم.
از طریق تلفن همبندیام متوجه گوشهای از اتفاقات هولناک آن سوی سالن ملاقات شدم که بلافاصله کارت تلفن همبندیام را نیز از کار انداختند.
اکنون که این خطوط را مینویسم با چند واسطه خبردار شدهام چندین تن از ماموران سالن ملاقات به به دلیل اعتراض فرزندمان، نیما بابت لغو ناگهانی ملاقات حضوری به او حمله کرده و او را به شدت کتک زدهاند.
حال مادر کهنسال و بیمارم با دیدن این صحنهها وخیم شده و او را بیمارستان منتقل کردهاند. نیما به همراه ماموران به کلانتری ولنجک منتقل شده است. عصر چهارشنبه پس از آزادی نیمای عزیزم، توسط همسرم جهت معاینات و تشکیل پرونده به پزشکی قانونی مراجعه کردهاند.
با وجود تمام این اتفاقات تا این لحظه نتوانستهام با خانوادهام تماس برقرار کنم و از حجم اتفاقات بیرون بیخبرم.
چند ماه پیش بود که ضیا نبوی به دلیل اعلام وجود گسترده ساس در زندان اوین با شکایت فرزدی محاکمه و البته به دلیل مستند بودن گفته هایش تبرئه شد. ساس همچنان از سر و کول زندانیان بالا میرود. مواد مخدر در اینجا بیداد میکند. حیاط زندان به دلیل مصرف مواد به صورت علنی در مقابل دوربینهای فعال زندان، غیرقابل استفاده شده است. نیمهشبها به سختی میشود دستشویی خالی پیدا کرد، چرا که مصرف کنندگان مواد گاهی دو نفره در یک دستشویی مشترکا مشغول استفاده از موادند.
این اتفافات در حالی رخ میدهند که تمام توجه روی زندانیان سیاسی است و مدام تحت نظر و پیگردند.
کوچکترین اعتراض و ایرادی به عملکرد مدیران زندان به شدت سرکوب میشود. آنها از قوانین خود نوشته نیز تبعیت نمیکنند. ظرف ۲۴ ساعت گذشته تلفن ۵ تن از ما، صرفا به دلیل تماس با خانواده و پیگیری احوال خانوادهام غیرفعال شده است. همین چند روز پیش بود که آقای نوریزاد توسط یکی از زندانیان مالی از ناحیه سر به قصد کشت مورد حمله قرار گرفت که خوشبختانه نجات پیدا کرد.
به دنبال این حوادث و کارساز نبودن هشدارها و اعتراضها لاجرم از عصر چهارشنبه به دنبال حمله به خانوادهام و ضرب و شتم پسر ۱۷ سالهام در سالن ملاقات و قطع ارتباطام با خانواده دست به اعتصاب غذا زدهام و تا رسیدن به حقوق قانونی و اعاده حیثیت از خانوادهام و تغییر شرایط اداره زندان ادامه خواهم داد. باشد تا روزی سایه وحشت و استبداد از کشور عزیزمان دور شود.
در آخر اضافه میکنم: «من به حجاب اجباری اعتراض دارم».
رضا خندان
زندان اوین
۱۱ بهمن ۱۴۰۳
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|