يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
خبرگزاری رویترز: اسرائیل کاتز، وزیر دفاع اسرائیل، روز شنبه اعلام کرد که ارتش این کشور جسد یک گروگان تایلندی به نام ناتاپونگ پینتا را که از زمان حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ در غزه نگهداری میشد، بازگرداند. به گفته پزشکان محلی، حملات هوایی اسرائیل در این روز ۵۵ نفر را کشته است.
کاتز اظهار داشت که جسد پینتا توسط گروه شبهنظامی فلسطینی موسوم به تیپهای مجاهدین نگهداری میشد و از منطقه رفح در جنوب غزه بازیابی شد. خانواده پینتا در تایلند از این موضوع مطلع شدهاند.
پینتا، که کارگر کشاورزی بود، از کیبوتس نیر اوز، یک جامعه کوچک اسرائیلی نزدیک مرز غزه، ربوده شده بود. در حمله حماس که جنگ ویرانگر غزه را به دنبال داشت، یکچهارم جمعیت این منطقه کشته یا به گروگان گرفته شدند.
«بنیاد بشردوستانه غزه» (GHF)، گروه امدادی مورد حمایت آمریکا و اسرائیل، روز شنبه اعلام کرد که به دلیل تهدیدات حماس، قادر به توزیع کمک به غیرنظامیان فلسطینی نیست. حماس، گروه شبهنظامی غالب در غزه، این اتهامات را رد کرد.
ارتش اسرائیل اعلام کرد که پینتا زنده ربوده شده و توسط گروگانگیرانش کشته شده است. ارتش اسرائيل همچنین اعلام کرد که اجساد دو گروگان دیگر اسرائیلی-آمریکایی که پیشتر و در همین هفته بازگردانده شده بودند، نیز توسط همین گروه کشته و به غزه منتقل شده بودند.
هیچ اظهارنظر فوری از سوی تیپهای مجاهدین، که پیشتر اتهام کشتن گروگانهای خود را رد کرده بودند، یا حماس ارائه نشد. ارتش اسرائیل اعلام کرد که تیپهای مجاهدین همچنان جسد یک تبعه خارجی دیگر را در اختیار دارند. تخمین زده میشود که از ۵۵ گروگان باقیمانده، تنها ۲۰ نفر هنوز زنده باشند.
به گفته مقامات اسرائیلی، تیپهای مجاهدین همچنین شری بیباس، گروگان اسرائیلی، و دو پسر خردسال او را نگه داشته و کشته بودند. اجساد آنها در جریان یک آتشبس دو ماهه که در ماه مارس به دلیل عدم توافق طرفین بر سر تمدید به مرحله دوم فروپاشید، بازگردانده شد.
ارتش اسرائیل روز شنبه اعلام کرد که اسعد ابوشریعه، رئیس تیپهای مجاهدین، را کشته است، اما این گروه این موضوع را تأیید نکرد.
اسرائیل در هفتههای اخیر حملات خود را در سراسر نوار غزه گسترش داده است. همزمان تلاشهای تحت رهبری آمریکا، قطر و مصر برای دستیابی به آتشبس دیگر ناکام مانده است.
پزشکان در غزه اعلام کردند که در مجموع ۵۵ نفر در حملات هوایی اسرائیل در سراسر این منطقه در روز شنبه کشته شدند.
به گفته مقامات بهداشتی محلی، دستکم ۱۵ فلسطینی کشته و ۵۰ نفر دیگر در حملات هوایی در منطقه صبرا در شهر غزه در شمال نوار غزه زخمی شدند.
شاهدین و رسانهها گزارش دادند که بیش از یک موشک به این منطقه اصابت کرده است. به نظر میرسد هدف یک ساختمان مسکونی چندطبقه بوده، اما انفجار به چندین خانه اطراف نیز آسیب رسانده است.
ارتش اسرائیل بلافاصله اظهارنظری نکرد. ارتش اسرائیل بعداً به مردم هشدار داد که منطقه جبلیه در نزدیکی را تخلیه کنند، زیرا قرار بود پس از شلیک راکت توسط شبهنظامیان در این منطقه، آنجا را هدف حمله قرار دهد.
وزارت بهداشت فلسطین روز شنبه اعلام کرد که بیمارستانهای غزه تنها برای سه روز دیگر سوخت دارند و اسرائیل مانع دسترسی سازمانهای امدادی بینالمللی به مناطقی شده است که ذخایر سوخت برای بیمارستانها در آنها قرار دارد.
در همین حال، ارتش اسرائیل اعلام کرد که یک “مسیر تونل زیرزمینی، شامل یک مرکز فرماندهی و کنترل که فرماندهان ارشد حماس از آن فعالیت میکردند” را در زیر مجموعه بیمارستان اروپایی در جنوب غزه کشف کرده است.
ارتش اسرائیل افزود که چندین جسد از شبهنظامیان را پیدا کرده است که هویت آنها “در حال بررسی” است.
دولت و ارتش اسرائیل ماه گذشته اعلام کردند که محمد سینوار، رئیس حماس در غزه، را کشتهاند، اما حماس مرگ او را تأیید نکرد.
توقف توزیع کمکهای گروه مورد حمایت آمریکا
سازمان ملل متحد هشدار داده است که پس از محاصره ۱۱ هفتهای اسرائیل، اکثر ۲.۳ میلیون نفر جمعیت غزه در معرض خطر قحطی قرار دارند و نرخ کودکان خردسالی که از سوءتغذیه حاد رنج میبرند، تقریباً سه برابر شده است.
توزیع کمکها روز جمعه پس از آنکه «بنیاد بشردوستانه غزه» اعلام کرد ازدحام، ادامه فعالیتها را ناامن کرده است، متوقف شد.
«بنیاد بشردوستانه غزه» که به دلیل ادعای عدم بیطرفی مورد انتقاد شدید سازمانهای بشردوستانه قرار گرفته است، اعلام کرد که به دلیل “تهدیدات مستقیم” حماس علیه عملیاتش، قادر به توزیع کمکهای بشردوستانه در روز شنبه نبوده است.
این گروه در بیانیهای اظهار داشت: «این تهدیدات ادامه کار را بدون به خطر انداختن جان افراد بیگناه غیرممکن کرد.» «بنیاد بشردوستانه غزه» همچنین اعلام کرد که قصد دارد توزیع کمکها را “بدون تأخیر” از سر بگیرد.
یک مقام حماس به رویترز گفت که از چنین “تهدیدات ادعایی” اطلاعی ندارد.
چهارشنبه گذشته نیز «بنیاد بشردوستانه غزه» عملیات خود را متوقف کرد و از ارتش اسرائیل خواست پروتکلهای امنیتی را بازنگری کند، پس از آنکه مقامات بیمارستانی فلسطینی اعلام کردند بیش از ۸۰ نفر در نزدیکی نقاط توزیع کمک بین ۱ تا ۳ ژوئن کشته و صدها نفر زخمی شدهاند.
شاهدین عینی سربازان اسرائیلی را مسئول این کشتار دانستند. ارتش اسرائیل اعلام کرد که در دو روز شلیکهای هشداردهنده انجام داده، در حالی که روز سهشنبه اعلام کرد سربازان به سمت فلسطینیهای “مشکوک” که به سمت مواضع آنها پیش میرفتند، شلیک کردهاند.
ارتش اسرائیل روز شنبه اعلام کرد که ۳۵۰ کامیون کمکهای بشردوستانه متعلق به سازمان ملل و دیگر گروههای امدادی بینالمللی در این هفته از طریق گذرگاه کرم شالوم به غزه منتقل شده است.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
خبرگزاری رویترز: دونالد ترامپ روز شنبه اعلام کرد که رابطهاش با ایلان ماسک، حامی مالی میلیاردر خود، به پایان رسیده و هشدار داد که اگر ماسک از دموکراتهای آمریکایی که علیه جمهوریخواهان حامی لایحه جامع مالیاتی رئیسجمهور رقابت میکنند، حمایت مالی کند، با “عواقب جدی” مواجه خواهد شد.
ترامپ در گفتوگویی تلفنی با شبکه خبری انبیسی (NBC) از توضیح درباره این عواقب خودداری کرد و افزود که هیچ مذاکرهای درباره تحقیق در مورد ماسک نداشته است.
وقتی از او پرسیده شد که آیا فکر میکند رابطهاش با مدیرعامل تسلا (TSLA.O) و اسپیسایکس به پایان رسیده است، ترامپ پاسخ داد: «بله، فکر میکنم همینطور است.»
ترامپ در پاسخ به این سؤال که آیا تمایلی به ترمیم رابطهاش با ماسک دارد، به انبیسی گفت: «خیر.»
او افزود: «من هیچ قصدی برای صحبت با او ندارم.»
با این حال، ترامپ گفت که به فسخ قراردادهای دولت آمریکا با شرکتهای استارلینک (اینترنت ماهوارهای ماسک) یا اسپیساکس (شرکت پرتاب موشک) فکر نکرده است.
ماسک و ترامپ این هفته شروع به تبادل توهین کردند، زمانی که ماسک لایحه پیشنهادی ترامپ را «توهینآمیز و نفرتانگیز» خواند. مخالفت ماسک با این لایحه، تلاشها برای تصویب آن در کنگره را پیچیده کرد، جایی که جمهوریخواهان تنها اکثریت شکنندهای در مجلس نمایندگان و سنا دارند.
این لایحه ماه گذشته با اختلاف اندک در مجلس نمایندگان تصویب شد و اکنون در سنا در حال بررسی است، جایی که همحزبیهای ترامپ در حال بررسی ایجاد تغییراتی در آن هستند. تحلیلگران غیرحزبی تخمین زدهاند که این لایحه در طول ۱۰ سال، ۲.۴ تریلیون دلار به بدهی ۳۶.۲ تریلیون دلاری ایالات متحده اضافه خواهد کرد، موضوعی که بسیاری از قانونگذاران، از جمله برخی جمهوریخواهان محافظهکار مالی، را نگران کرده است.
ماسک همچنین اعلام کرد که زمان ایجاد یک حزب سیاسی جدید در ایالات متحده فرا رسیده است، حزبی که «۸۰ درصد میانهروها را نمایندگی کند!»
ترامپ روز شنبه گفت که اطمینان دارد این لایحه تا تعطیلات روز استقلال آمریکا در ۴ ژوئیه تصویب خواهد شد.
او به انبیسی گفت: «در واقع، افرادی که قرار بود به آن رأی بدهند، حالا با اشتیاق به آن رأی خواهند داد و ما انتظار داریم که تصویب شود.»
جمهوریخواهان از زمان آغاز دومین دوره ریاستجمهوری ترامپ در ۲۰ ژانویه، به شدت از ابتکارات او حمایت کردهاند. اگرچه برخی از قانونگذاران جمهوریخواه در رسانهها اظهاراتی درباره نگرانی از برخی انتخابهای ترامپ ابراز کردهاند، اما تاکنون هیچیک از سیاستها یا نامزدهای پیشنهادی او را رد نکردهاند.
پستهای حذفشده ماسک
ماسک برخی از پستهای شبکههای اجتماعی خود که انتقاد از ترامپ داشتند، از جمله پستی که حمایت از استیضاح رئیسجمهور را نشان میداد، حذف کرده است. این اقدام به نظر میرسد تلاشی برای کاهش تنش در اختلاف عمومی آنها باشد که روز پنجشنبه شدت گرفت. در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ، مجلس نمایندگان که در آن زمان تحت کنترل دموکراتها بود، دو بار برای استیضاح او رأی داد، اما سنا در هر دو مورد او را تبرئه کرد.
کاخ سفید و ماسک روز شنبه به درخواستها برای اظهارنظر درباره پستهای حذفشده پاسخی ندادند.
افرادی که با ماسک صحبت کردهاند، گفتند که خشم او رو به کاهش است و معتقدند که او مایل به ترمیم رابطهاش با ترامپ خواهد بود.
یکی از پستهای شبکه اجتماعی X که ماسک ظاهراً حذف کرده بود، پاسخی به کاربری بود که نوشته بود: «رئیسجمهور در برابر ایلان. چه کسی برنده میشود؟ من روی ایلان شرط میبندم. باید ترامپ استیضاح شود و (معاون رئیسجمهور) جیدی ونس جای او را بگیرد.» ماسک در پاسخ نوشته بود: «بله.»
در پادکست «This Past Weekend» تئو ون - که پنجشنبه در اوج اختلافات ترامپ و ماسک ضبط شد و روز شنبه منتشر شد - ونس انتقاد ماسک از ترامپ را «اشتباه بزرگی» خواند.
ونس گفت: «من همیشه به رئیسجمهور وفادار خواهم بود و امیدوارم که در نهایت ایلان به جمع ما بازگردد. شاید حالا که او اینقدر تند رفته، این ممکن نباشد. اما امیدوارم که ممکن باشد.» او ماسک را «کارآفرین شگفتانگیزی» توصیف کرد.
ترامپ قرار است روز شنبه در رویداد «مسابقه مبارزه قهرمانی نهایی» (UFC) در نیوجرسی شرکت کند. او از زمان پیروزی در انتخابات دوم خود، در دو رویداد قبلی UFC با حضور ماسک شرکت کرده بود. انتظار نمیرود ماسک در رویداد روز شنبه حضور داشته باشد.
ماسک، ثروتمندترین فرد جهان، بخش بزرگی از کارزار انتخاباتی ترامپ در سال ۲۰۲۴ را تأمین مالی کرد و نزدیک به ۳۰۰ میلیون دلار در انتخابات سال گذشته آمریکا هزینه کرد. او همچنین ادعا کرد که به حفظ اکثریت کرسیهای جمهوریخواهان در مجلس نمایندگان و بازپسگیری اکثریت در سنا کمک کرده است.
ترامپ، ماسک را برای رهبری تلاش برای کاهش نیروی کار فدرال و کاهش هزینهها منصوب کرد و حدود یک هفته پیش در کاخ سفید از او به خاطر کارش بهعنوان رئیس دپارتمان کارایی دولت ستایش کرد. ماسک تنها حدود نیم درصد از کل بودجه را کاهش داد، رقمی که بسیار کمتر از برنامههای جسورانهاش برای حذف ۲ تریلیون دلار از بودجه فدرال است.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
دو آهنگ قدیمی به نوعی توصیفکنندهی جلسات اخیر بین مذاکرهکنندگان آمریکایی و ایرانی هستند که به دنبال توافق جدیدی برای مهار برنامهی هستهای ایران در ازای کاهش تحریمهای اقتصادی ایالات متحده هستند. برای ایرانیها، این آهنگ «بالاخره یک جایی باید کوتاه آمد» (Something’s Gotta Give) است. برای طرف آمریکایی، «هر کاری شما میتوانید انجام دهید، من بهتر از آن را انجام میدهم» (Anything You Can Do I Can Do Better) است.
در آهنگ اوّل برای جمهوری اسلامی یک ادّعای تجریدی و یک نیاز مبرم بههم آمیختهاند. ادّعای تجریدی ولی فقیه امتناع از مذاکره با آمریکا است. در چهل و شش سال گذشته، بهجز در موارد ضروری، ایران دستور آیتالله خمینی را مراعات کرده است: «چرا با آمریکا معامله کنیم؟ گوسفند چگونه میتواند با گرگ معامله کند؟»
هم زمان، جمهوری اسلامی، تحت رهبری روحانیون و اقوام و وابستگان خود، برای ثبات و بقای نظام از تمکین به دستور دیگر خمینی کوتاهی نکردهاند: «برای مصلحت نظام حاکم میتواند نماز را هم در مواقع لازم تعطیل کند.»
پیروی از این اصل بوده که جمهوری اسلامی، علیرعم جنگ، انزوا، خصومت و تحریمهای بینالمللی و خشم و نارضایتی اکثريّت بزرگ مردم ایران (خصوصاٌ زنان) قادر به بقای خود باشد. بدینسان فقر و فساد مدیريّت کشوری ثروتمند با جمعیتی تحصیل کرده را با پول رایج بیارزش، گذر نامهای بیاعتبار، مشکلات معیشتی و کمبود گاز، برق و آب مواجه کرده. به بیان دیگر، رژیم حاکم برای حفظ قدرت، کاخها و امتیازاتش، دست به هر کاری زده است؛ از جمله آزار، ضرب و شتم، بازداشت و تیراندازی به زنان بیحجاب و کنترل ضد روشنگری نویسندگان، موسیقیدانان، فیلمسازان، فعالان سیاسی، حقوقدانان و گروگان گرفتن اتباع دوتابعیتی.
در عین حال هر وقت که ثبات و بقای رژیم به خطر میافتد صاحبان قدرت انعطاف پذیرمیشوند. در دوره جنگ ایران وعراق (۱۳۷۷-۱۳۶۹) که صدّام حسین آغاز کرده بود خمینی برای بقا در جنگی مرگبار اجازه داد که ایران از طریق اسرائیل مورد تنفّرش سلاح آمریکایی بخرد. یک سال و نیم بعد از آغاز جنگ ارتش ایران نیروهای نظامی عراق را مجبور به عقب نشینی از خاک ایران کرد. کشورهای عربی خلیج فارس از ادامه جنگ نگران بودند و برای پایان دادن به آن یشنهاد کردند که چنانچه خمینی قطعنامه آتشبس سازمان ملل را بپذیرد حاظرند برای بازسازی ویرانیهای جنگ بیست میلیارد دلار به ایران کمک کنند. خمینی این پیشهاد را رد کرد وشعار داد که هدف او تسخیر عراق و حمله به إسرائیل است. وقتی که ادامه جنگ ثبات رژیم را به خطر انداخت خمینی بدون هیچگونه دستآورد و تمکین به ادامه حاکميّت صدّام حسین، آتشبس را پذیرفت و تصمیم خود را به نوشیدن جام زهر تشبیه کرد.
در سال ۲۰۱۳، جانشین خمینی، علی خامنهای، با وجود شعارهای سرسختانه مشابه، اجازه داد مقامات ایرانی ـــ بهویژه محمدجواد ظریف وزیر خارجه وقت و علی صالحی دانشمند هستهای ـــ تماسهای مستقیم و بیسابقهای با همتایان آمریکایی خود داشته باشند، که در نهایت به «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) انجامید. اکنون، در جستجوی راهی برای ترمیم اقتصاد نابودشده ایران و ائتلافهای گسستهاش، خامنهای مجوز تماسهای «غیرمستقیم» را صادر کرده که مقامات ایرانی و آمریکایی هر دو آن را «مثبت» و «سازنده» توصیف کردهاند، صفتهایی که بهندرت برای توصیف تعاملات ایران و آمریکا به کار میروند.
از طرف آمریکا، اولویتهای دولت ترامپ روشن است: او از یک جنگ جدید دوری میکند و میخواهد به توافقی برسد که رئیسجمهور ـــ که خود را استاد معامله میداند ـــ بتواند آن را بهعنوان پیروزی معرفی کند. مخالفت شدید ترامپ با برجام ربطی به محتوای توافق نداشت. چیزی که ترامپ و بسیاری از جمهوریخواهان کنگره را آزار میداد، این بود که این توافق دستاورد رئیسجمهور دموکرات، باراک اوباما، بود. برای ترامپ، توافق بهطور پیشفرض مشکلدار بود، چون: «هر کاری که تو [اوباما] میکنی، من بهتر انجام میدهم.»
ممکن است دو طرف در نهایت به نسخه اصلاحشدهای از برجام برسند که در ازای کاهش تحریمها، ظرفیت غنیسازی اورانیوم ایران و توانایی آن در ساخت سلاح هستهای را محدود کند. کسانی که با چنین توافقی مخالفاند و میگویند باید غنیسازی کامل ایران یا برنامه موشکی آن متوقف شود، در واقع میگویند که آمریکا باید به جای توافق بر پایه بده بستان، خواستار تسلیم ایران در برابر تهدید به جنگ و فشار حداکثری شود.
طنز ماجرا اینجاست که اگر ترامپ و مذاکره کنندگانش به توافقی برسند که عملاً برجام ۲ محسوب میشود، بسیاری از همان کسانی که توافق ۲۰۱۵ را نقد میکردند، از رئیسجمهور به خاطر دستاوردش و تعهدش به صلح تمجید خواهند کرد. آنها وفاداری خود را به آنچه ایرانیان «حزب باد» مینامند ـــ یعنی کسانی که با جهت باد سیاسی حرکت میکنند ـــ نشان خواهند داد تا دچار سرنوشت افرادی مانند جان بولتون مشاور امنیت ملی سابق ترامپ نشوند؛ کسی که با فشار برای درگیری مخرب با ایران رئیس خود را خشمگین کرد و اکنون بهعنوان مفسر در برنامههای خبری تلویزیون مشغول است ـــ بدون محافظت رسمی در برابر تهدیدهای مرگ از سوی ایران.
البتّه هانطور که «یوگی برا» (Yogi Berra) توضیح داده است «مذاکرات پایان نخواهد داشت تا پایان یابد.» یکی از ویژه گیهای روابط ایران و آمریکا این است که هر وقت احساس میشود که گفتگوی آنان در حال پیشرفت است فردی به نحوی اوضاع را بههم میریزد. اظهارنظر ترامپ پیش از سفرش به خاورمیانه در ماه مه دربارهی تغییر نام «خلیج فارس» تاریخی به «خلیج عربی» ـــ که نامی جعلی است و از سوی ایرانیان با هر گرایش سیاسی رد شده است ـــ به نظر میرسید که ممکن است کل روند مذاکرات را به خطر بیندازد.
فهرست اشتباهات آمریکا و بیتوجهیها و غرورهای گوناگونش نسبت به ایران طولانی است. (همانگونه که فهرست حملات و اقدامات تحریکآمیز ایران علیه آمریکاییها و متحدانشان نیز چنین است): حمایت سیا از کودتای ۱۳۳۲ علیه نخستوزیر ملیگرای وقت محمد مصدق؛ پافشاری بر مصونیت قضایی مستشاران نظامی آمریکایی در ایران در سال ۱۳۴۳؛ اعزام رئیس پیشین سیا بهعنوان سفیر به تهران در سال ۱۳۵۲؛ پذیرش شاه مخلوع برای درمان پزشکی در آمریکا در سال ۱۳۵۸ (که پیامدهای ناخوشایندی برای نویسنده و ۵۱ آمریکایی دیگر داشت)؛ فروش تسلیحات به یک «جناح میانهرو» خیالی در جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۴ در جریان ماجرای ایران-کنترا و سرانجام متهم کردن ایران به بمباران شیمیایی کردها توسط صدام حسین در سال ۱۳۶۷.
اگر مذاکرات به نتیجه نرسد احتمال دارد که آمریکا وارد جنگی دیگر در خاورمیانه شود که پیامدهای پیشبینینشده و فاجعهباری برای آمریکاییها و ایرانیها خواهد داشت. در بهترین حالت، دو طرف همان کاری را ادامه خواهند داد که در چهلوشش سال گذشته انجام دادهاند: فریاد زدن و توهین به یکدیگر. آمریکا تحریمهای بیشتری وضع خواهد کرد و به رقبا و دشمنان ایران اسلحه خواهد داد، و ایران نیز راههایی برای آزار دادن آمریکا و دوستانش خواهد یافت.
آیا این سیاستها تاکنون به نفع هیچ یک از طرفین بودهاست؟ بهوضوح نه ـــ اما به نظر میرسد که این موضوع اهمیتی ندارد. این سیاستها باعث شدهاند که تندروها در هر دو سو احساس حقانیت کنند و یکی از قواعد آهنین روابط ایران و آمریکا را دنبال کنند: «بهتر است سرت را به دیوار بکوبی تا اینکه از دری باز عبور کنی.»
شاید بد نباشد به آنچه رئیسجمهور اوباما در سال ۲۰۰۹ هنگام دریافت جایزه صلح نوبل گفت، توجه کنیم:
«میدانم که تعامل با رژیمهای سرکوبگر، آن پاکیِ رضایتبخشِ خشم و اعتراض را ندارد. اما این را هم میدانم که تحریم بدون دیپلماسی – محکومیت بدون گفتوگو – تنها میتواند وضعیت نابسامان و فلجکننده موجود را ادامه دهد.»
* جان لیمبرت (John Limbert)، دیپلمات بازنشسته وزارت خارجه آمریکا، رماننویس و استاد دانشگاه است. او از آخرین دیپلماتهای آمریکایی بود که در ایران خدمت کرد و ۱۴ ماه را در اسارت اشغالکنندگان سفارت آمریکا در تهران گذراند.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
* آمریکا اروپا را کنار زده و برای پیشبرد مذاکرات هستهای با ایران به سراغ کشورهای خلیج فارس رفته است
کشورهای خلیج فارس جای اروپا را بهعنوان بازیگران اصلی در تلاشهای آمریکا برای دستیابی به توافق هستهای جدید با ایران گرفتهاند؛ تغییری چشمگیر در نقشها، آنهم یک دهه پس از آنکه این کشورها در جریان توافق تاریخی پیشین با تهران به حاشیه رانده شده و دچار سرخوردگی شدند.
تا حدی، این تغییر نشاندهنده آن است که سیاست «اول آمریکا»ی دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، و به حاشیه راندن متحدان سنتی اروپایی، فضا را برای قدرتهای میانی در خلیج فارس و سایر مناطق باز کرده تا در سیاست خارجی آمریکا اثرگذار شوند.
در حالی که دولت اوباما برای دستیابی به توافق سال ۲۰۱۵ که بهطور رسمی با نام برجام شناخته میشود، یک فرآیند چندجانبه با حضور بریتانیا، آلمان، فرانسه، روسیه و چین را دنبال کرد، ترامپ عملاً در پی توافقی دوجانبه با جمهوری اسلامی ایران است؛ هدف او دستیابی سریع به توافق و تهدید به اقدام نظامی در صورت شکست دیپلماسی است.
اما این تغییر همچنین بازتابدهنده نوعی تنشزدایی چشمگیر میان قدرتهای اصلی خلیج فارس — عربستان سعودی و امارات متحده عربی — با ایران نیز هست.
این کشورهای سنیمذهب که جمهوری اسلامی عمدتاً شیعه را دههها رقیبی خصمانه و بیثباتکننده میدانستند، اکنون در پی کاهش تنش با تهران و پرهیز از بروز دور جدیدی از درگیری در خاورمیانهاند.
در نتیجه، ریاض و ابوظبی که پیشتر از سرسختترین حامیان خروج ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸ و اعمال کارزار «فشار حداکثری» علیه ایران بودند، اکنون آشکارا از تلاشهای دیپلماتیک برای حلوفصل بنبست هستهای میان تهران و غرب حمایت میکنند.
به این ترتیب، کشورهای خلیج فارس در حال بهرهبرداری از روابط نزدیک خود با ترامپ هستند تا بهعنوان وزنهای مهم در برابر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، عمل کنند؛ نتانیاهویی که خواهان اقدام نظامی علیه ایران است.
علی واعظ، کارشناس مسائل ایران در گروه بحران (Crisis Group)، میگوید همراهی کشورهای خلیج فارس «تغییردهنده قواعد بازی» است، چرا که این کشورها در واشنگتن نفوذ زیادی دارند.
واعظ میافزاید: «در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ، او مشاورههایی از نتانیاهو و محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی، دریافت میکرد که هر دو مخالف توافق با ایران بودند. اما اکنون عربستان سعودی او را به سمت توافق با ایران سوق میدهد، و محمد بنسلمان نفوذ بیشتری از نتانیاهو دارد، بنابراین این مسأله بسیار مهم است.»
مذاکرات غیرمستقیم میان دولت ترامپ و ایران با میانجیگری عمان انجام شده؛ کشوری که از دیرباز روابط خوبی با تهران داشته و تلاش کرده تا خود را بهعنوان یک قدرت بیطرف در خاورمیانه معرفی کند. مسقط پیش از آنکه مذاکرات ایران و دولت اوباما علنی شده و به ژنو و وین منتقل شوند، در اوایل سال ۲۰۱۳ میزبان گفتگوهای محرمانه میان دو کشور بود.
این بار تلاشهای عمان با حمایت قطر همراه شده است؛ کشوری کوچک که میزبان بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه است و همزمان روابط نزدیکی با ایران دارد.
عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، در روزهای منتهی به سفر ترامپ به خلیج فارس در ماه گذشته، با شیخ محمد بن عبدالرحمن آلثانی، نخستوزیر قطر دیدار کرد.
دوحه که اغلب بهعنوان کانالی برای تبادل پیام میان واشنگتن و تهران عمل میکند، اندکی پس از ترک منطقه توسط رئیسجمهور آمریکا، میزبان رئیسجمهور ایران، مسعود پزشکیان، شد.
چرخش سعودیها: از فشار حداکثری تا حمایت از توافق
عنصر کلیدی دیگر این روند، عربستان سعودی است؛ کشوری که در سال ۲۰۲۳ و پس از شش سال قطع روابط، مناسبات خود با ایران را از سر گرفت و اکنون پشت تلاشهای خلیج فارس برای برقراری صلح ایستاده است.
در ماه آوریل، محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی، برادر خود، خالد بنسلمان، وزیر دفاع عربستان را برای گفتگو با مقامهای بلندپایه ایرانی، از جمله آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، به تهران اعزام کرد.
این سفر که بالاترین سطح سفر یک مقام سلطنتی سعودی به ایران در چند دهه اخیر به شمار میرفت، با هدف تأکید بر حمایت ریاض از دستیابی به توافقی میان ایران و آمریکا انجام شد.
به گفته یک مقام سعودی، پیام عربستان به رهبران ایران این بود که پادشاهی سعودی خواهان حفظ گفتگو با جمهوری اسلامی است و در هیچ اقدام خصمانهای مشارکت نخواهد کرد. این مقام افزود: همچنین از تهران خواسته شد تا با ترامپ به توافق برسد.
آنچه کشورهای خلیج فارس را نگران کرده، این است که در صورت شکست دیپلماسی و حمله احتمالی آمریکا و اسرائیل به ایران، جنگی دربگیرد که در آن تهران ممکن است مستقیماً یا از طریق نیروهای نیابتی، زیرساختهای نفتی و دیگر تأسیسات منطقه را هدف قرار دهد — همانطور که در سال ۲۰۱۹ رخ داد.
این مقام سعودی گفت: «ما نمیخواهیم سوءتفاهمی باعث آغاز جنگ میان ایران و آمریکا شود.»
امارات متحده عربی نیز که ترامپ امسال آن را برای ارسال نامهای به آیتالله خامنهای برگزید، اظهارات مشابهی داشته است.
پس از دیدار عباس عراقچی با همتای اماراتی خود، شیخ عبدالله بن زاید، در ماه گذشته، امارات اعلام کرد که دو طرف درباره اهمیت مذاکرات هستهای در «تحکیم بنیانهای امنیت و ثبات در منطقه» گفتگو کردهاند.
این موضعگیری در تضاد آشکار با ناامیدیهای پیشین رهبران سعودی و اماراتی از باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا، است؛ کسی که آنها را به دلیل مشارکت ندادن بیشترشان در مذاکرات برجام و نادیده گرفتن نگرانیهایشان درباره برنامه موشکی ایران و حمایت تهران از نیروهای شبهنظامی منطقهای، خشمگین کرده بود.
ایران نیز خواهان حضور همسایگان عرب است
از سوی دیگر، ایران خواهان آن است که کشورهای خلیج فارس «جزئی جداییناپذیر از روند مذاکرات باشند، تا هم مانعی برای توافق نباشند و هم از آن جهت که این کشورها در صورت تحقق توافق، تضمینکنندگان اقتصادی آن خواهند بود — حتی اگر از نظر سیاسی چنین نقشی نداشته باشند.» این را صنم وکیلی، مدیر برنامه خاورمیانه در اندیشکده چتم هاوس، گفته است.
کشورهای خلیج فارس در صورت موفقیت مذاکرات میتوانند نقش ایفا کنند، چرا که گفتگوها شامل احتمال ایجاد یک کنسرسیوم برای توسعه تأسیسات غنیسازی با سطح پایین اورانیوم با مشارکت آمریکا و کشورهای منطقه نیز هست.
این ایده بهعنوان راهحلی میانه برای پر کردن شکاف میان اصرار ایران بر حق غنیسازی اورانیوم، و خواسته علنی ترامپ برای برچیدن کامل این برنامه مطرح شده است.
واعظ میگوید: «کنسرسیوم میتواند شرایطی پدید آورد که کشورهای منطقه در قالب یک پروژه مشترک منطقهای درگیر شوند؛ موضوعی که تاکنون سابقه نداشته است.»
بهعنوان نمونه، امارات هماکنون دارای نیروگاه هستهای است اما با آمریکا توافق کرده که از غنیسازی داخلی اورانیوم صرفنظر کند، در حالی که عربستان سعودی خواهان توسعه برنامه هستهای خود و غنیسازی داخلی اورانیوم است.
در حالی که کشورهای خلیج فارس در کانون این تحولات قرار گرفتهاند، دولتهای اروپایی که نقشی اساسی در مذاکرات برجام داشتند، اکنون به حاشیه رانده شدهاند.
مقامهای اروپایی از سپتامبر گذشته چندین دور گفتگوهای سطح پایین با همتایان ایرانی خود داشتهاند، اما دیپلماتهای اروپایی اذعان کردهاند که نقش آنها در مذاکرات آمریکا و ایران بسیار محدود است.
در سالهای اخیر، تنشها میان کشورهای اروپایی و ایران نیز رو به افزایش بوده است.
تهران، کشورهای اروپایی را — با وجود مخالفتشان با تصمیم ترامپ برای خروج از برجام — به دلیل عدم تلاش کافی برای تضمین بهرهمندی ایران از منافع اقتصادی توافق، پس از خروج آمریکا، مقصر میداند.
در سوی دیگر، اروپاییها بهطور فزایندهای نگران پیشرفتهای تهاجمی برنامه هستهای ایران هستند و تهدید کردهاند که در صورت عدم کنترل فعالیتهای ایران، ممکن است امسال فرآیند موسوم به «مکانیسم ماشه» را برای بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل فعال کنند.
یک دیپلمات غربی در تهران هشدار داد که اگر مذاکرات شکست بخورد، ترامپ ممکن است اروپا را «قربانی» کند و برای فعالسازی مکانیسم ماشه تحت فشار بگذارد.
صنم وکیلی میگوید: «اروپاییها به شدت به حاشیه رانده شدهاند. دقیقاً در موقعیتی قرار دارند که نمیخواستند باشند؛ نه در اتاق مذاکرات حضور دارند، نه مسائل خود را مطرح میکنند و اکنون در موضوع مکانیسم ماشه تحت فشار قرار گرفتهاند. این بدترین سناریوی ممکن برای آنهاست.»
اندرو انگلند در لندن، نجمه بزرگمهر و بیتا غفاری در تهران / فایننشال تایمز / ۶ ژوئن
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
جیکوب یهودا، پاول سون و آنتون ترویانوفسکی
نیوریورک تایمز / ۷ ژوئن ۲۰۲۵
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، در ملاء عام میگوید دوستی رو به رشد کشورش با چین تزلزلناپذیر است - یک همکاری استراتژیک نظامی و اقتصادی که وارد دوران طلایی شده است.
اما در راهروهای لوبیانکا، مقر آژانس امنیت داخلی روسیه، معروف به FSB، یک واحد اطلاعاتی مخفی، چینیها را «دشمن» مینامد.
این واحد که قبلاً فاش نشده بود، هشدار داده است که چین تهدیدی جدی برای امنیت روسیه است. افسران آن میگویند که پکن به طور فزایندهای در تلاش است تا جاسوسان روسی را جذب کند و به فناوریهای حساس نظامی دست یابد، که گاهی اوقات با فریب دانشمندان ناراضی روسی انجام میشود.
افسران اطلاعاتی میگویند که چین در حال جاسوسی از عملیات ارتش روسیه در اوکراین است تا در مورد سلاحها و جنگافزارهای غربی اطلاعات کسب کند. آنها نگرانند که دانشگاهیان چینی در حال زمینهسازی برای ادعای مالکیت بر خاک روسیه باشند. و هشدار دادهاند که مأموران اطلاعاتی چین با استفاده از شرکتهای معدنی و مراکز تحقیقاتی دانشگاهی به عنوان پوشش، در حال جاسوسی در قطب شمال هستند.
این تهدیدها در یک سند برنامهریزی داخلی هشت صفحهای FSB که توسط نیویورک تایمز به دست آمده، مطرح شدهاند که اولویتها را برای دفع جاسوسی چین تعیین میکند. این سند بدون تاریخ است و این احتمال را مطرح میکند که پیشنویس باشد، اگرچه از متن به نظر میرسد که در اواخر سال ۲۰۲۳ یا اوایل سال ۲۰۲۴ نوشته شده است.
یک گروه جرایم سایبری به نام «Ares Leaks»، این سند را به دست آورد اما نگفت که چگونه این کار را انجام داده است. این امر تأیید قطعی را غیرممکن میکند، اما نیویورک تایمز این گزارش را با شش سازمان اطلاعاتی غربی به اشتراک گذاشت که همگی آن را معتبر ارزیابی کردند. این سند دقیقترین دیدگاه پشت صحنه تا به امروز از تفکر ضداطلاعات روسیه در مورد چین را ارائه میدهد.
از زمان حمله روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲، پیوند جدید مسکو با پکن، تعادل قدرت جهانی را تغییر داده است. این همکاری که به سرعت در حال گسترش است، یکی از مهمترین و مبهمترین روابط در ژئوپلیتیک مدرن است.
روسیه سالها از تحریمهای مالی غرب پس از تهاجم جان سالم به در برده و اشتباه بسیاری از سیاستمداران و کارشناسانی را که فروپاشی اقتصاد این کشور را پیشبینی میکردند، ثابت کرده است. این بقا تا حد زیادی مدیون چین است.
دفتر اصلی آژانس امنیت داخلی روسیه در مسکو
چین بزرگترین مشتری نفت روسیه است و تراشههای کامپیوتری ضروری، نرمافزار و قطعات نظامی موردنیاز روسیه را تأمین میکند. وقتی شرکتهای غربی از روسیه فرار کردند، برندهای چینی جای آنها را گرفتند. دو کشور میگویند که میخواهند در زمینههای زیادی از جمله ساخت فیلم و ساخت پایگاه در ماه همکاری کنند.
آقای پوتین و شی جین پینگ، رهبر چین، سرسختانه آنچه را که مشارکت «بدون محدودیت» مینامند، دنبال میکنند. اما یادداشت فوق سری FSB نشان میدهد که در واقع محدودیتهایی وجود دارد.
آندری سولداتوف، متخصص سرویسهای اطلاعاتی روسیه که در تبعید در بریتانیا زندگی میکند و به درخواست نیویورک تایمز این سند را بررسی کرده است، گفت: «شما رهبری سیاسی را دارید و همه این افراد طرفدار نزدیکی با چین هستند. شما سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی را دارید و آنها بسیار مشکوک هستند.»
دمیتری اس. پسکوف، سخنگوی آقای پوتین، از اظهار نظر خودداری کرد. وزارت امور خارجه چین به درخواستها برای اظهار نظر در مورد این سند پاسخی نداد.
نبرد اطلاعاتی پنهان بین دو کشور
سند روسی، نبرد اطلاعاتی پنهانی و «تنشزا و در حال توسعه» بین دو کشور ظاهراً دوست را توصیف میکند.
این سند نشان میدهد که سه روز قبل از حمله آقای پوتین به اوکراین در سال ۲۰۲۲، سرویس امنیت فدرال (FSB) یک برنامه ضداطلاعاتی جدید به نام «آنتنته-۴» را تصویب کرد. این نام رمز، که ظاهراً اشارهای طعنهآمیز به دوستی رو به رشد مسکو با پکن بود و هدف واقعی این عملیات اطلاعاتی را که جلوگیری از تضعیف منافع روسیه توسط جاسوسان چینی بود، پنهان میکرد.
زمانبندی به احتمال قریب به یقین تصادفی نبود. روسیه تقریباً تمام منابع نظامی و جاسوسی خود را به اوکراین، که بیش از ۴۰۰۰ مایل از مرز خود با چین فاصله دارد، منتقل میکرد و به احتمال زیاد نگران بود که پکن بتواند از این حواسپرتی بهرهبرداری کند.
از آن زمان، طبق این سند، سرویس امنیت فدرال مشاهده کرد که چین دقیقاً همین کار را انجام میدهد. این سند میگوید، مأموران اطلاعاتی چین تلاشهای خود را برای جذب مقامات، کارشناسان، روزنامهنگاران و بازرگانان روسی نزدیک به قدرت در مسکو افزایش دادهاند.
برای مقابله با این، سرویس امنیت فدرال (FSB) به افسران خود دستور داد تا «تهدید» را رهگیری کرده و «از انتقال اطلاعات مهم استراتژیک به چینیها جلوگیری کنند». طبق این سند، به افسران دستور داده شده بود تا جلسات حضوری با شهروندان روسی که از نزدیک با چین همکاری میکنند، برگزار کنند و به آنها هشدار دهند که پکن در تلاش است تا از روسیه سوءاستفاده کرده و به تحقیقات علمی پیشرفته دست یابد.
این سند میگوید که سرویس امنیت فدرال (FSB) دستور «انباشت مداوم اطلاعات کاربران» در برنامه پیامرسان چینی ویچت را داده است. این شامل هک کردن تلفنهای اهداف جاسوسی و تجزیه و تحلیل دادهها در یک ابزار نرمافزاری ویژه که توسط یک واحد از سرویس امنیت فدرال نگهداری میشود، بوده است.
نگرانی عمیق در واشنگتن از همسویی پکن و مسکو
همسویی احتمالی بلندمدت دو دولت اقتدارگرا، با جمعیتی نزدیک به ۱.۶ میلیارد نفر و مسلح به حدود ۶۰۰۰ کلاهک هستهای، نگرانی عمیقی را در واشنگتن برانگیخته است.
برخی از اعضای دولت ترامپ معتقدند که از طریق ارتباط با آقای پوتین، واشنگتن میتواند شروع به جدا کردن روسیه از چین کند و از آنچه مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، «دو قدرت هستهای متحد علیه ایالات متحده» نامیده است، جلوگیری کند.
نیروهای سرویس امنیت نظامی روسیه
دونالد ترامپ کمی قبل از انتخابات نوامبر گفت: «من مجبور خواهم شد آنها را از هم جدا کنم و فکر میکنم میتوانم این کار را هم انجام دهم. من باید آنها را از هم جدا کنم.»
از یک طرف، سند FSB به این نظریه اعتبار میبخشد که با رویکرد درست، روسیه میتواند از چین جدا شود. این سند بیاعتمادی و سوءظن در هر دو طرف این رابطه را شرح میدهد. در این سند آمده است که چین به محض بازگشت ماموران خود به خانه، از آنها دروغسنجی میکند، کنترل دقیق ۲۰ هزار دانشجوی روسی در چین را تشدید میکند و سعی دارد روسهایی را که همسران چینی دارند به عنوان جاسوسان بالقوه جذب کند.
اما از طرف دیگر، خوانش این سند به نتیجهای متضاد منجر میشود. این واقعیت که آقای پوتین ظاهراً از خطرات رابطه نزدیکتر با چین به خوبی آگاه است و تصمیم گرفته است که به هر حال به پیش برود، میتواند نشان دهد که فرصت کمی برای ایالات متحده برای تغییر مسیر روسیه وجود دارد.
الکساندر گابوئف، مدیر مرکز کارنگی روسیه اوراسیا، که به درخواست نیویورک تایمز این سند را بررسی کرده است، گفت: «پوتین معتقد است که میتواند عمیقتر در این آغوش چینی فرو رود و این بدون ریسک نیست، اما ارزشش را دارد. اما ما همچنین میبینیم افرادی در درون سیستم وجود دارند که نسبت به این رویکرد تردید دارند.»
آقای پوتین سالهاست که در بیش از ۴۰ جلسه شخصی با آقای شی، همکاری نزدیک با چین ابراز علاقه کرده و از زمان حمله به اوکراین، همکاری بسیار عمیقتری با چین برقرار کرده است. دو کشور از نظر اقتصادی به طور طبیعی با هم همکاری دارند، روسیه یکی از بزرگترین تولیدکنندگان انرژی جهان و چین بزرگترین مصرفکننده انرژی جهان است.
این موضوع چالشی حساس برای مأموران ضداطلاعات روسیه ایجاد میکند. این سند نشان میدهد که آنها در تلاشند تا خطرات ناشی از اطلاعات چین را بدون ایجاد «عواقب منفی برای روابط دوجانبه» مهار کنند. به مأموران هشدار داده شده بود که از هرگونه «اشاره عمومی به سرویسهای اطلاعاتی چین به عنوان دشمن بالقوه» خودداری کنند.
این دستورالعمل که به احتمال زیاد برای توزیع به دفاتر میدانی FSB نوشته شده است، نگاهی نادر به دنیای درونی یکی از قدرتمندترین بخشهای سازمان اطلاعات روسیه ارائه میدهد: اداره عملیات ضداطلاعات FSB، معروف به DKRO؛ این سند توسط اداره هفتم DKRO نوشته شده است که مسئول مقابله با جاسوسی چین و سایر نقاط آسیا است.
نگرانی در مورد آسیبپذیری روسیه در برابر پکن که به طور فزایندهای قدرتمند میشود، بر این یادداشت غالب است. اما مشخص نیست که این نگرانیها در سراسر سازمان اطلاعات روسیه، فراتر از واحد ضداطلاعات، چقدر رایج است. حتی کشورهای متحد نیز مرتباً از یکدیگر جاسوسی میکنند.
رژه روز پیروزی در ولادیواستوک واقع در شرق دور روسیه
پاول کولب، عضو ارشد مرکز علوم و امور بینالملل بلفر هاروارد که ۲۵ سال در اداره عملیات سازمان سیا، از جمله در روسیه، خدمت کرده است، میگوید: «برای بازگشت به ضربالمثل قدیمی، چیزی به نام سرویسهای اطلاعاتی دوستانه وجود ندارد. لازم نیست خیلی عمیق به هر مقام نظامی یا اطلاعاتی روسیه نگاه کنید تا به چین سوءظن عمیق پیدا کنید. در درازمدت، چین، علیرغم مشارکت نامحدود و مفید بودنشان، یک تهدید بالقوه نیز هست.»
چین اسرار جنگی و دانشمندان روسیه را هدف قرار میدهد
کمی پس از آنکه نیروهای روسی از مرز اوکراین عبور کردند، مقامات شرکتها و مؤسسات دفاعی چینی مرتبط با اطلاعات چین شروع به هجوم به روسیه کردند. هدف آنها، طبق سند FSB، درک بهتر جنگ بود.
چین دانشمندانی در سطح جهانی دارد، اما ارتش آن کشور از زمان درگیری یک ماهه با ویتنام در سال ۱۹۷۹، جنگی نکرده است. نتیجه، اضطراب در چین در مورد چگونگی عملکرد ارتشش در برابر سلاحهای غربی در درگیری بر سر تایوان یا دریای چین جنوبی است. مقامات اطلاعاتی چین مشتاقاند تا مبارزه روسیه علیه ارتشی که توسط غرب حمایت میشود را درک کنند.
در سند FSB آمده است: «اطلاعات مربوط به روشهای جنگی با استفاده از پهپادها، نوسازی نرمافزارها و روشهای مقابله با انواع جدید سلاحهای غربی، مورد توجه ویژه پکن است.» و اضافه میکند که پکن معتقد است جنگ در اوکراین طولانی خواهد شد. این درگیری، فناوری و تاکتیکهای جنگی را متحول کرده است.
چین مدتهاست که در حوزه تخصص هوانوردی از روسیه عقب مانده است و این سند میگوید که پکن این موضوع را به عنوان یک هدف اولویتدار قرار داده است. چین خلبانان نظامی و محققان در زمینه آیروهیدرودینامیک، سیستمهای کنترل و آیروالاستیسیته را هدف قرار میدهد. طبق این سند، متخصصان روسی که روی اکرانوپلان، یک کشتی جنگی از نوع هاورکرافت که برای اولین بار توسط اتحاد جماهیر شوروی به کار گرفته شد، کار میکردند، نیز مورد توجه چین هستند.
در این گزارش آمده است: «اولویت استخدام به کارمندان سابق کارخانههای هواپیماسازی و مؤسسات تحقیقاتی و همچنین کارمندان فعلی که از تعطیلی برنامه توسعه اکرانوپلان توسط وزارت دفاع روسیه ناراضی هستند یا با مشکلات مالی مواجه هستند، داده میشود.»
از این سند مشخص نیست که آیا این تلاشهای استخدامی محدود به استخدام متخصصان روسی برای پروژههای چینی است یا به استخدام آنها به عنوان جاسوس نیز گسترش مییابد.
این سند همچنین نشان میدهد که روسیه بسیار نگران نحوه نگاه چین به جنگ اوکراین است و سعی دارد اطلاعات مثبتی در مورد عملیات روسیه به جاسوسان پکن بدهد. و به ماموران ضد اطلاعات روسیه دستور میدهد تا گزارشی برای کرملین در مورد هرگونه تغییر احتمالی در سیاست پکن تهیه کنند.
رهبران غربی چین را به تأمین قطعات ضروری سلاح برای روسیه و تلاش برای پنهان کردن آن متهم کردهاند. سند FSB از این ادعا پشتیبانی میکند و بیان میکند که پکن پیشنهاد ایجاد زنجیرههای تأمین به مسکو را داده است که تحریمهای غرب را دور میزند و پیشنهاد مشارکت در تولید پهپادها و سایر تجهیزات نظامی پیشرفته نامشخص را داده است. این سند نمیگوید که آیا این پیشنهادها اجرا شدهاند یا خیر، اگرچه چین پهپادهایی را برای روسیه تأمین کرده است.
یادداشت FSB همچنین به علاقه چین به گروه مزدور واگنر، یک گروه شبهنظامی تحت حمایت روسیه که سالها از دولتها در آفریقا حمایت کرده و در کنار نیروهای روسی در اوکراین جنگید، اشاره دارد.
در این دستورالعمل آمده است: “چینیها قصد دارند از تجربه جنگجویان واگنر در نیروهای مسلح خود و شرکتهای نظامی خصوصی که در کشورهای جنوب شرقی آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین فعالیت میکنند، استفاده کنند.”
جملهبندی گزارش نشان نمیدهد که آیا FSB معتقد است که چین میخواهد جنگجویان سابق واگنر را برای تشکیلات خود جذب کند یا صرفاً میخواهد از تجربه آنها درس بگیرد.
مسکو نگران است که پکن در تلاش برای تجاوز به خاک خود باشد. روسیه مدتهاست که از تجاوز چین در امتداد مرز مشترک ۲۶۱۵ مایلی خود بیم دارد. و ملیگرایان چینی سالهاست که با معاهدات قرن نوزدهم که در آن روسیه بخشهای بزرگی از زمین، از جمله ولادی وستوک امروزی را ضمیمه خود کرده بود، مشکل دارند.
این موضوع اکنون از نگرانیهای اصلی است، چرا که روسیه در اثر جنگ و تحریمهای اقتصادی ضعیف شده و کمتر از همیشه قادر به مقابله با پکن است. گزارش FSB نگرانیهایی را ایجاد میکند مبنی بر اینکه برخی از دانشگاهیان در چین ادعاهای ارضی علیه روسیه را ترویج میکنند.
نفتکش روسی در بندر کیگدائو چین
این سند میگوید چین در حال جستجوی ردپایی از «مردمان باستانی چین» در خاور دور روسیه است، احتمالاً برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی محلی که به نفع ادعاهای چین هستند. در سال ۲۰۲۳، چین نقشهای رسمی منتشر کرد که شامل نامهای تاریخی چینی برای شهرها و مناطق داخل روسیه بود.
اف.اس.بی (FSB) به افسران دستور داد تا چنین فعالیتهای «انتقامجویانه» و همچنین تلاشهای چین برای استفاده از دانشمندان روسی و بودجههای بایگانی برای تحقیقات با هدف پیوند دادن وابستگی تاریخی به مناطق مرزی را افشا کنند.
در این یادداشت دستور داده شده است: «در مورد شهروندان روسی که در این فعالیتها مشارکت دارند، اقدامات پیشگیرانه انجام دهید. ورود خارجیها به کشور ما را به عنوان معیاری برای نفوذ محدود کنید.»
چین روسیه را در آسیای مرکزی و قطب شمال نگران میکند
نگرانیها در مورد گسترش نفوذ چین محدود به مناطق مرزی خاور دور روسیه نیست.
کشورهای آسیای مرکزی در دوران شوروی به مسکو وابسته بودند. امروز، سرویس امنیت فدرال (FSB) گزارش میدهد که پکن «استراتژی جدیدی» برای ارتقای قدرت نرم چین در منطقه تدوین کرده است.
طبق این سند، چین شروع به اجرای این استراتژی در ازبکستان کرده است. جزئیات این استراتژی در سند ذکر نشده است، جز اینکه گفته میشود شامل تبادل بشردوستانه است. ازبکستان و کشورهای همسایه برای آقای پوتین که احیای حوزه نفوذ شوروی را بخشی از میراث خود میداند، مهم هستند.
این گزارش همچنین علاقه چین به قلمرو وسیع روسیه در قطب شمال و مسیر دریای شمال را که سواحل شمالی روسیه را در بر میگیرد، برجسته میکند. از نظر تاریخی، این آبها برای کشتیرانی قابل اعتماد بسیار یخزده بودهاند، اما انتظار میرود به دلیل تغییرات اقلیمی به طور فزایندهای شلوغ شوند.
این مسیر زمان کشتیرانی بین آسیا و اروپا را کاهش میدهد. توسعه این مسیر، فروش کالاهای چین را برای چین آسانتر میکند.
روسیه از نظر تاریخی سعی کرده است کنترل دقیقی بر فعالیتهای چین در قطب شمال داشته باشد. اما طبق سند سرویس امنیت فدرال، پکن معتقد است که تحریمهای غرب، روسیه را مجبور خواهد کرد برای حفظ «زیرساختهای قدیمی قطب شمال» خود به چین روی آورد. پیش از این، شرکت بزرگ گاز روسی نواتک، پس از استفاده از شرکت خدمات نفتی آمریکایی بیکر هیوز، برای نجات پروژه گاز طبیعی مایع قطب شمال خود به چین متکی شده است.
اف.اس.بی (FSB) ادعا میکند که جاسوسان چینی نیز در قطب شمال فعال هستند. این گزارش میگوید که اطلاعات چین در تلاش است تا با استفاده از مؤسسات آموزش عالی و بهویژه شرکتهای معدنی، اطلاعاتی در مورد توسعه قطب شمال توسط روسیه به دست آورد.
اما با وجود همه این آسیبپذیریها، گزارش اف.اس.بی روشن میکند که به خطر انداختن حمایت چین بدتر خواهد بود. این سند به صراحت به افسران هشدار میدهد که قبل از هرگونه اقدام حساس، باید از بالاترین ردههای نهاد امنیتی روسیه تأییدیه دریافت کنند.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
نسترن فرخه / روزنامه شرق
بدون صوت قرآن یا نوای غمانگیزی که سوگ این خانواده را نشان دهد، بنرهای تسلیت را به دیوار این خانه سیاهپوش میچسبانند. تمایلی به حرفزدن ندارند: «به ما گفتهاند مصاحبه نکنیم، گفتهاند هیچ کاری نکنیم». اهالی محل و همسایهها هم به عزاداری بیسروصدای آنها اشاره میکنند که داغ دختر جوانشان را در سکوت پیش میبرند. ساعت ۱۱ صبح جمعه شانزدهم خرداد، یکی از کوچههای منتهی به چهارراه قائم اسلامشهر، مقابل خانه «الهه حسیننژاد» غرق سکوت است. نه صدای گریه میآید، نه نالههای عزاداری. آدمها با رخت سیاه از در بزرگ خانه میروند و میآیند.
گوشهکنار کوچه، زنانی از محله، دور هم جمع شدهاند، صدای پچپچشان به سختی میآید. خبر پیداشدن پیکر بیجان دختر جوان، صبح پنجشنبه به خانواده حسیننژاد رسید؛ پیکری که بعد از ۱۱ روز در بیابانهای اطراف فرودگاه امام خمینی پیدا شد. این پایان امید برای پیداکردن دختر ۲۴سالهای بود که ۱۱ روز همه به دنبالش بودند. تشییع الهه بدون اعلام قبلی برگزار شد. با اینکه خبرنگار «شرق» تا ساعت ۱۲:۳۰ ظهر مقابل خانه الهه حضور داشت، خبری از تشییع جنازه نبود. ساعاتی بعد ویدئویی منتشر شد که نشان میداد او را عصر روز گذشته تشییع کرده و در قبرستان دارالسلام اسلامشهر به خاک سپردهاند.
الهه در یک سالن زیبایی در سعادتآباد، ناخنکار بود که چهارم خرداد، به درخواست خانواده، برای نگهداری از برادر معلولش زودتر از همیشه محل کارش را ترک کرد. او که در ساعت ۱۹:۴۰ به خانواده اعلام کرده بود ۲۰ دقیقه دیگر به خانه میرسد، توسط خودرویی خارج از خط تاکسیرانی ربوده شد و هرگز به خانه بازنگشت. صبح پنجشنبه چهاردهم خرداد، خبر رسید که جسد الهه پیدا شده است. خبر ناپدیدشدنش از چهارم خرداد در رسانهها منتشر شده بود و در نهایت صبح پانزدهم خرداد، دادستان تهران اعلام کرد او توسط مسافرکشی که برای دزدیدن گوشی همراهش چند ضربه چاقو به او زده بود، کشته شده است. مرکز رسانه قوه قضائیه درباره ماجرای کشف جسد الهه نوشت: «روز جنایت، الهه حسیننژاد برای مراجعه به خانه، سوار یک خودروی سمند نقرهای میشود.
راننده سمند قصد و نیت شومی داشته که به دلیل مقاومت او با وارد آوردن دو ضربه چاقو به قفسه سینه، او را به قتل رسانده است». حالا علی صالحی، دادستان تهران، از ارجاع پرونده به شعبه ویژه بازپرسی خبر داده است: «پروندهای در شعبه ویژه بازپرسی تهران تشکیل و تحقیقات آغاز شده است». متهم به قتل الهه، پس از دستگیری در ویدئویی که از او بدون نشاندادن چهرهاش منتشر شده، مدعی شد که برای سرقت گوشی این دختر، با او درگیر شده و از چاقو استفاده کرده و سپس جسد دختر را در بیابان رها کرده است. علت فوت الهه همچنان در دست بررسی است و سازمان پزشکی قانونی کشور اعلام کرده که معاینات تخصصی برای شناسایی علت فوت در حال انجام است؛ افکار عمومی اما بر این باور است که در این پرونده اهمالکاری شد و در نهایت حس ناامیدی را در جامعه دوچندان کرد.
خانه الهه کجاست؟
جادههای بیابانی اطراف تهران را باید پشت سر گذاشت تا به اسلامشهر رسید؛ شهرستانی که صبح جمعه پانزدهم خرداد، خلوت است و در خیابانها و کوچههایش کمتر رهگذری به چشم میخورد. از فروشنده یک گلفروشی تا صاحب سوپرمارکتهای کوچک و بزرگ، همه ماجرای قتل الهه حسیننژاد را میدانند، اما کسی آدرس دقیقی از خانهاش ندارد؛ خانهای که حالا داغ جوانی را به دوش میکشد که حدود ۱۰ روز تمام رسانههای داخلی و تعدادی از رسانههای خارجی خبر مفقودی او را منتشر کرده بودند. پیداکردن آدرس خانه سخت است.
بیشتر خیابانها و کوچهها را بالا و پایین کردیم تا ردی از خانه آنها پیدا شود. کمکم تابش عمودی آفتاب، نزدیکشدن به ظهرگاه را نشان میدهد که رانندههای خطی چهارراه قائم اسلامشهر، آدرسی حدودی از خانه آنها را میدهند. باید مسافتی نزدیک به یک کیلومتر را پیاده پیش رفت تا به کوچه آنها رسید؛ مسیری که بیشتر روزها الهه، این دختر جوان برای رفتن به محل کار از آن عبور میکرد. نزدیک ۱۲ ظهر است و رفت و آمد چندانی در این خیابان به چشم نمیخورد.زمینهای وسیع خاکی و پیادهراههایی که حتی تیر برقی در آن دیده نمیشود تا شبهای این جاده را روشن کند، همه نشان از ناامنی منطقه در ساعتهای خلوت و تاریک دارد.
داغ جوانی بر پیکر خانه
جلوی در خانه، چند مرد سیاهپوش ایستادهاند. یکی با زانوهای خمیده گوشه دیواری را گرفته و بلند گریه میکند. جوانی به سمتش میرود و صحنههای عزاداری در هم گم میشوند. چشمهای سرخ آنها، داغی که بر جانشان نشسته را نمایان میکند. چند جوان با بیحوصلگی به دیوارهای ساختمان داربست میزنند تا بنرهای ترحیم را روی آن بچسبانند. صدای قرآن یا نوای غمانگیزی که سوگ این خانواده را نشان دهد به گوش نمیرسد. کوچه در سکوت فرو رفته و چند گروه زن جوان و میانسال دور هم جمع شدهاند که از همسایه و هممحلیهای خانواده حسیننژاد هستند.
آنها از الهه میگویند که دختر سربهزیر و آرامی بود. چند نفرشان توضیح میدهند که روز قبل چند بنر به ساختمان زده بودند و بعد آنها را برداشتند. پیرزن چادر رنگی را از جلوی صورتش کنار میزند و پشت هم تکرار میکند: «واقعا دختر زیبایی بود. حیف از او، لعنت بر باعث و بانی این اتفاق». زن دیگر که کمی جوانتر است، توضیح میدهد: «ما از فامیلهایشان شنیدیم چون جسد این دختر چند روز در بیابان مانده بوده، در پزشکی قانونی خیلی کار دارد و هنوز جسد را تحویل ندادهاند، چیزی که به ما گفتند گویا تا شنبه طول میکشد».
به ما گفتند مصاحبه نکنیم
مردهای جلو در خانه، بیحوصله گوشهای ایستادهاند، بیشترشان از اقوام نزدیک هستند. یکی از آنها توضیح میدهد که: «از پلیس آگاهی به ما گفتهاند فعلا مصاحبهای نکنیم. گفتند فعلا هیچ کاری نکنیم». آنها حتی اجازه نمیدهند، خبرنگار «شرق» وارد خانه شود و با عذرخواهی، مانع از ورودش به این خانه میشوند. مرد میانسال یکی از اقوام نزدیک الهه است، سرش را پایین انداخته و عرض کوچه را بالا و پایین میکند. خیسی چشمانش را پاک میکند و تماسهای پشت هم تلفن همراهش را پاسخ میدهد. او در پاسخ به اینکه تاریخ مراسم چه زمان است؟
تنها یک جمله میگوید: «نمیتوانم بگویم». بعد با صدای آرامی ادامه میدهد: «این قاتل خیلی نامردی کرد، باید این بساط از کشور جمع شود. حداقل به ما زنگ میزد و میگفت الهه را کجا انداخته است. این بچه خیلی بیآزار بود. راننده گفته گوشی را بده وقتی بچه ما مقاومت کرده، اول چاقو را به قلبش زده، وقتی الهه جیغ زده، دوباره ضربه دیگری به او میزند و الهه را میکشد». با لرزهای در صدایش درباره تحویل جسد میگوید: «جسد اول باید کالبدشکافی شود و بعد آن را تحویل میگیریم ولی نباید به کسی بگوییم چه زمانی این اتفاق میافتد. ما تاریخی نمیگوییم که مسئلهای پیش نیاید و این چیزها دیگر دست ما نیست، از دست ما خارج است». بین حرفهایش از خواهر و برادر الهه میگوید که در بهت این ماجرا ماندهاند. گریه شانههایش را به لرزه درمیآورد و میگوید: «برادر معلولش این چند روز فقط الهه را صدا کرده. اسم الهه از زبانش نیفتاد. چه بگویم؟ همه بیتابیم، این حق ما نبود، بچه ما را کشتند».
عزاداری در سکوت
گروه دیگری از همسایهها کنار دیوار در نزدیکی خانه الهه ایستادهاند، آنها منتظرند تا با هم برای همدردی با خانواده عزادار، وارد خانهشان شوند. زن میانسال از حال مادر الهه میگوید که «خیلی بیتابی میکند، الهه یک برادر معلول و خواهری بزرگتر از خودش داشت، همه میگویند برادرش مدام بیتابی او را میکند». زن دیگر توضیح میدهد: «الهه در مدرسه همکلاس دختر من بود. دختر خوب و آرامی بود، حدود ۲۴ سال بیشتر نداشت. دقیقا همسن دختر من.
خدا به خانوادهاش صبر دهد. این بچه فقط سر کار میرفت و برمیگشت». یکی از هممحلهایها که این خانواده را میشناسد، کمی دورتر از شلوغی اطراف خانه ایستاده و میگوید: «از همسایهها شنیدم که این بچه سرکار بوده، مادرش تماس میگیرد که برای مراقبت از برادر معلولش زودتر برگردد. بعد هم خانواده تماس میگیرد کجایی؟ که میگوید: ۲۰ دقیقه دیگر میرسم. از میدان آزادی تاکسی آزاد سوار شده بود، ظاهرا عجله داشت. دختر زیبایی بود، کمکخرج خانواده بود. عجیب است که آنقدر بیسروصدا برایش مراسم گرفتهاند. اصلا نخواستند شلوغ شود».
محلهای ناامن
آنطورکه اهالی این محله میگویند، آنها بارها شاهد دزدی و زورگیری در این منطقه بودهاند. یکی از آنها میگوید: «چند هفته قبل دو سارق جلوی خانه یکی از اهالی رفته بودند، زن خانه تا در را باز کرده، دهانش را گرفتند و همه انگشتر و طلاهایی را که به خودش آویزان کرده بود، از دست، گوش و گردنش کشیدند، بعد هم سوار ماشین شدند و رفتند». یکی دیگر از آنها توضیح میدهد: «اینکه یک نفر به این شکل دزدیده شود را نشنیده بودیم، اما در این منطقه دزدی و زورگیری زیاد اتفاق میافتد. مثلا یک یا دو سال قبل یک دختر را دزدیده بودند ولی اینطور نبود».
زن میانسال دیگری هم ادامه صحبتهای هممحلیهایش را میگیرد و میگوید: «این اطراف دزدی زیاد رخ میدهد، هر وقت از خانه بیرون میآییم باید مراقب باشیم». زمینهای وسیع بیابانی اطراف شهرستان اسلامشهر ناامن است، آنجا حتی چراغ کافی برای روشنایی شب ندارد. این داستان بسیاری از مناطق حاشیهای شهر تهران است که با افزایش مهاجرت به این مناطق حتی برنامهریزی خاصی برای امکانات زیربنایی آن نشده است. مسیری که «الهه» هر روز برای رسیدن به محل کارش در آن رفت و آمد میکرد، از جادههای حاشیه شهر تهران و بیابانهایی گذر میکند که کیلومترها با فضای شهری فاصله دارد؛ جادههایی که تا همین حالا قربانیهای بسیاری به خود دیده و شاید بیش از این هم شاهد قربانیهای دیگری باشد.
بازسازی صحنه
عصر پانزدهم خرداد یعنی چند ساعت پس از پیداشدن جسد الهه، رئیس پلیس آگاهی تهران از بازسازی صحنه قتل او خبر داد. به احتمال زیاد امروز شنبه، صحنه قتل بازسازی میشود. علی ولیپور گودرزی، این را هم گفته بود که با هماهنگی قضائی حتما چهره قاتل نمایش داده میشود: «اقدامات پلیسی برای کشف جرائم قاتل در حال پیگیری است و به اطلاع مردم میرسد». براساس گفتههای او، فرد شناساییشده، دارای محکومیتهایی بوده که آن را سپری کرده و در کمترین زمان ممکن دستگیر شده است.
مردم چه میگویند؟
از زمانی که خبر ناپدیدشدن «الهه» منتشر شد، بسیاری از مردم در فضای مجازی شروع به پیگیری این ماجرا کردند. موج ایجادشده به رسانهها هم رسید و پلیس آگاهی تهران هم اعلام کرده بود تیمی تخصصی و مشترک را برای یافتن سرنخهای پرونده گمشدن «الهه حسیننژاد» در پایتخت تشکیل داده و تحقیقات میدانی و دیجیتال را بهصورت ویژه آغاز کرده است. هرچند همان زمان هم بسیاری به این موضوع اشاره کردند که ردیابی گوشی همراه الهه، به زمان چندانی برای پیگیری نیاز ندارد و چند روز بررسی این پرونده توسط بسیاری از مردم زیر سؤال رفته بود.
پس از آنهم با انتشار خبر قتل این دختر جوان، واکنشهای عموم مردم جنس جدیدی به خود گرفت و بیشتر مردم از گستردگی ناامنی و موج ناامیدی اجتماعی سخن میگفتند. در آخرین اخبار رسمی پلیس آمده است که قاتل نه راننده تاکسی رسمی بود و نه عضو تاکسیهای اینترنتی، بلکه یکی از هزاران مسافرکش عبوری و بیهویت بود که بدون هیچگونه نظارت، مجوز یا ثبتنام، در معابر شلوغ تهران پرسه میزنند.
با این حال بخشی از انتقادهای اجتماعی، به افزایش ناامنی، به دلیل فشارهای اقتصادی مربوطه است که منجر به این میزان سرقت و زورگیری در جامعه شده است. خبر پیداشدن پیکر بیجان الهه با واکنشهای فراوانی همراه بود. یکی از آنها زهرا بهروز آذر، معاون رئیسجمهوری در امور زنان و خانواده است. او در یادداشتی نوشت: «این رخداد تلخ زنگ خطری جدی درخصوص تغییر جرایم به سمت خشونتآمیزشدن است. این جنایت صرفا یک فاجعه فردی نیست و نباید تنها در قالب یک قتل بررسی شود؛ چراکه ما با پدیدهای پیچیده و چندلایه مواجه هستیم که از اختلالات روانی، بحرانهای فرهنگی و اقتصادی، ضعف در زیرساختهای پیشگیرانه، و خلأهای حمایتی و قانونی نشئت میگیرد.
بر خود واجب میدانیم با بهرهگیری از تمام ظرفیتهای علمی، این پدیده را همهجانبه بررسی کنیم. بیشک تنها از طریق طراحی و اجرای راهکارهای عملی، اصلاح سازوکارهای ناهماهنگ و تقویت نظامهای پیشگیری و حمایت اجتماعی میتوانیم امیدوار باشیم که دیگر شاهد تکرار چنین فجایعی در جامعه نباشیم». او در ادامه به آغاز تدوین دستورالعمل «شهر امن و دوستدار خانواده» برای ارتقای امنیت از طریق اصلاح زیرساختهای شهری و روستایی هم اشاره کرد و نوشت: «اکنون این مسیر را با بالاترین اولویت دنبال خواهیم کرد. این پروژه فقط یک دستورالعمل نیست، بلکه تعهدی برای حفظ جان و امنیت شهروندان است».
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
محدودشدن ظرفیت پالایشی در کشور و افزایش مصرف فرآوردههای نفتی، ایران را از صادرکننده فرآوردههای نفتی به واردکننده تبدیل کرده است. با این حال، مسئولان به طور مرتب افزایش ظرفیت پالایشی کشور را وعده میدهند.
به گزارش تجارت نیوز، شبکه اطلاعرسانی نفت و انرژی شانا به نقل از محمدعلی دادور، معاون مدیرعامل شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی ایران، عنوان کرد: ظرفیت پالایشی کشور به دو میلیون و ۴۰۰ هزار بشکه در روز افزایش یافت. در آغاز کار دولت چهاردهم ظرفیت پالایشی کشور حدود دو میلیون و ۲۴۰ هزار بشکه بود.
این در حالی است که هوشنگ فلاحتیان، معاون وقت برنامهریزی وزیر نفت، در سال ۱۴۰۲ به شانا گفت: رویکرد و هدف وزارت نفت در دولت سیزدهم این است که ظرفیت پالایشی کشور را از ظرفیت دو میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه در روز به بالای سه میلیون بشکه در روز برساند.
لازم به ذکر است که شرکت ملی پالایش و پخش نیز ظرفیت پالایشی کشور در سال ۱۴۰۲ را دو میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه دانست، اما آمار فلاحتیان ۱۰۰ هزار بشکه بیشتر است.با این حال، اکنون دو سال از وعده دستیابی به ظرفیت پالایشی کشور به سه میلیون بشکه میگذرد و ظرفیت پالایشی کشور تا سال ۱۴۰۴، بین ۱۰۰ هزار تا ۱۶۰ هزار بشکه اضافه شده است.لازم به ذکر است که وعده افزایش ظرفیت پالایشی به سه میلیون بشکه در روز تنها مختص به دولت سیزدهم نبود.
شاهرخ خسروانی، قائممقام وقت مدیرعامل شرکت ملی پالایش و پخش، در سال ۹۳ به شانا گفت: ظرفیت پالایش نفت کشور تا پایان سال ۱۳۹۷ به حدود سه میلیون بشکه در روز میرسد.ظرفیت پالایشی کشور در آن سال، حدود یک میلیون و ۸۰۰ هزار بشکه در روز بود.باید دید در سالهای گذشته روند افزایش ظرفیت پالایشی کشور چگونه بوده است و چه خطراتی این صنعت را تهدید میکنند؟
تنها ۴۵۳ هزار بشکه در ۵ سال گذشته به ظرفیت پالایشی کشور اضافه شد
شبکه اطلاعرسانی نفت و انرژی در بهمن سال ۹۷، روند افزایش ظرفیت پالایشی از انقلاب ۵۷ تا همان سال را بررسی کرد. مطابق این گزارش، ظرفیت پالایشی در سال ۹۷، روزانه یک میلیون و ۹۴۷ هزار بشکه در روز بوده است.
این بدان معناست که از سال ۹۷ تاکنون تنها ۴۵۳ هزار بشکه به ظرفیت پالایشی کشور اضافه شد. این در حالی است که روند مصرف بنزین، گازوئیل و دیگر فرآوردههای نفتی سال به سال افزایش یافت و کشور به دلیل کافینبودن ظرفیت پالایشی کشور، نیازمند واردات فرآوردههای نفتی شد.
در نمودار زیر روند افزایش ظرفیت پالایشی از ابتدای انقلاب ۵۷ مشاهده میشود. آنطور که از شواهد پیداست ظرفیت پالایشی کشور از سال ۵۷ تاکنون یک میلیون و ۲۲۵ هزار بشکه افزایش یافته است.
زنگ خطر تبدیلشدن به واردکننده نفت
عبدالله باباخانی، کارشناس انرژی، در مورد ظرفیت پالایشی ۲.۴ میلیون بشکهای در کانال تلگرامی خود نوشت: ظرفیت پالایشی کشور به ۲.۴ میلیون بشکه نفت و میعانات گازی رسیده است. اگر اقدامی در دستور کار قرار نگیرد، با توجه به افزایش مصرف به دلیل افزایش هدررفتها و کاهش راندمان پالایشگاهها تا حداکثر یک دهه دیگر، نفتی برای صادرات موجود نیست.
به گفته او، روند فرسودگی تجهیزات پالایشگاهها، افت کاهش برداشت از میادین گازی و نفتی، نبود سرمایهگذاری کافی در میادین گازی و نفتی که در نیمه دوم عمر خودشان هستند، افزایش مصرف فرآوردههای نفتی به دلیل فرسودگی خودروها و تجهیزات منازل به دلیل مشکلات اقتصادی مردم، روز به روز بدتر میشود. با توجه به مسیر ده سال گذشته، در سال ۱۴۱۵ بهجای صادرکننده نفت، احتمال تبدیلشدن به واردکننده نفت وجود دارد.
با ادامه روند فعلی و با توجه به رشد مصرف فرآوردههای نفتی و جبراننشدن آن با توجه به ظرفیت پالایشی کشور، زنگ خطر تبدیلشدن به واردکننده نفت به صدا درآمده است. کشور با توجه به بحران کمبود بنزین، اکنون حجم قابل توجهی بنزین وارد میکند.ناصر عاشوری، دبیر انجمن صنفی کارفرمایی صنعت پالایش، اردیبهشت ۱۴۰۳ به ایسنا گفت: در سال ۱۴۰۲، حدود سه میلیارد دلار بنزین وارد کشور شد.
با توجه به روند رشد مصرف فرآوردههای نفتی و جبراننشدن آن توسط تولید، تشدید بحران ناترازی فرآوردههای نفتی موضوعی دور از ذهن به نظر نمیرسد، چراکه آینده صنعت پالایشی ایران با توجه به مشکلات بیانشده، همچنان مشخص نیست.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
نسیم سلطانبیگی و سارا سبزی/ هممیهن
«سبز خواهم شد، میدانم، میدانم....»؛ یکسال پیش الهه حسیننژاد شعر فروغ فرخزاد را با تصویری از خودش در صفحه اینستاگرام شخصیاش منتشر کرد، انگار که آگهی ترحیمی برای یکسال بعدش. کارزار نامرئی انتشار خبر گمشدن الهه، پنجشنبه صبح به پایان رسید و شماره تلفنی که پای آگهی گمشدن او منتشر شده بود، دیگر به هیچ تلفنی پاسخ نمیدهد؛ الهه ۲۴ ساله بعد از ۱۱ روز پیدا شد؛ اما در بیابانهای اطراف فرودگاه امام خمینی و با پیکری خونین. حالا نوبت سوگواری دستهجمعی برای یک زن جوان دیگر است، مرثیهای برای زنانی که هرگز به خانه برنگشتند.
روایت قتل الهه در دو روز گذشته بارها مرور شد؛ دختری ۲۴ ساله و ساکن اسلامشهر که چهارم خردادماه از میدان آزادی سوار خودرویی گذری شد، آخرین تماساش با خانواده ۲۰ دقیقه قبل از رسیدن به خانه بود و بعد از آن گوشی تلفن همراهش برای همیشه خاموش شد. الهه جوان که حالا برای یادآوری نامش، عکسهایش، پستهای اینستاگرامش و تصویر کار کردن در آرایشگاهی در میدان سعادتآباد مدام دستبهدست میشود، برای سرقت گوشی تلفن همراهش، جانش را از دست داد (آنطور که پلیس میگوید و خبرهای مربوط به تعرض از سمت پزشکیقانونی تکذیب میشود)؛ یکی از صدها قربانی ناامنی زنان که نامشان در میان خبرها گم میشود. بعد از خبر قتل الهه، مردم هزاران بار خودشان را جای او گذاشتند؛ یک دختر عادی، در مسیری همیشگی، یکی از هزاران مسافر این شهر. تنها یک روز بعد از تایید به قتل رسیدن او، خبر گمشدن شکیلا شهریوریان، ساکن آستارا هم منتشر شد.
از چهارم خردادماه خبر گمشدن الهه بهشکلی گسترده توسط کاربران عادی شبکههای اجتماعی، سلبریتیها، بلاگرها و سایتهای خبری منتشر و باعث شد پلیس نسبت به آن واکنشهای رسانهای داشته باشد؛ اتفاقی که سابقه زیادی ندارد. با این خبر نام همه قربانیان ناامنی و زنکشی به میان آمد؛ نام امیرمحمد خالقی، رومینا اشرفی، سما جهانباز و... بیشتر به میان آمد و حافظه جمعی دوباره آنها را بازخوانی کرد. در این میان هم بعضی از صفحات اینستاگرامی بهنام پدر الهه و دریافت پول برای دیه قاتل به راه افتاده است.
اولین خبرها از قتل او صبح پنجشنبه با انتشار تصاویری از دستگیری متهمان منتشر شد و در متن خبر خبرگزاری میزان از «نیت شوم» راننده خودروی سمند گفته شد. تا عصر دیروز خبری از تکذیب قصد تعرض و تجاوز نبود، اما پزشکی قانونی در بیانیهای آن را تکذیب کرد. اسنپ هم روز گذشته بیانیهای منتشر و تاکید کرد که خودروی قاتل الهه حسیننژاد، عبوری بوده و هیچ ارتباطی با پلتفرم اسنپ نداشته است. طبق این اطلاعیه، صلاحیت تمام متقاضیان، عضویت در ناوگان تاکسیهای اینترنتی، توسط پلیس نظارت بر اماکن عمومی فراجا بررسی میشود و این حادثه نیز خارج از اسنپ رخ داده است.
روایت ترس
محل زندگی الهه در جنوب غرب تهران، تحصیلات حسابداری، کمک به تامین هزینههای خانواده و پستهای اینستاگرامش از او چهرهای درکشدنی ساخت و بعد از به قتل رسیدناش روایتهای زیادی از ناامنی در مسیرهای مختلف شهری و راههای محافظت از خود در شبکههای اجتماعی، جمعها و گروهها به میان آمد؛ بازخوانی یک اتفاق روزمره برای زنان و مردان در تهران. بخشی از این ناامنی به تعداد پایین تاکسیها و اتوبوسها در مسیرهای مختلف بهخصوص از تهران به سمت شهرهای اطراف برمیگردد.
نمونه آن پایانه غرب (میدان آزادی) است؛ پایانهای که حجم بالایی از مسافر و خطوط تاکسی و اتوبوس به شهرهای اطراف دارد، اما از ساعت ۹ شب بهبعد دیگر امکان دسترسی به حملونقل عمومی حداقل در این مسیرها در دسترس نیست و تنها خط بیآرتی تهرانپارس و خاوران است که فعال میماند. همان پایانهای که محل تردد الهه بود؛ یکی از هزاران مسافر روزانه این ترمینال.
شبنم ساکن ابراهیمآباد، یکی از محلات جنوب غرب تهران است و بهواسطه شغلاش گاهی بعد از ساعت ۹ شب به پایانه آزادی میرسد. اگر دیرتر از ساعت ۹ به پایانه اتوبوسرانی آزادی برسد و پولی برای تاکسیهای اینترنتی نداشته باشد، مجبور است از تاکسیهای گذری استفاده کند. آن هم در مسیری که مسیرهای فرعی زیادی دارد؛ مثل بزرگراه آیتالله سعیدی که ماههاست بهدلیل عملیات عمرانی ساخت پل در میدان فتح، مسدود شده و رانندگان باید بخشی از این مسیر را در بزرگراه فتح دور بزنند و به مسیر اصلی برگردند؛ بزرگراهی که محیطی صنعتی و ناامن دارد.
شبنم میگوید، هرشب باید تلاش کند قبل از ساعت ۹ به پایانه آزادی برسد؛ چون بعد از آن نه تاکسی در ترمینال پیدا میشود، نه اتوبوس. در این ساعات فقط ابتدای زیرگذر آیتالله سعیدی، تاکسیهای گذری مستقر میشوند که آنها هم فقط تا ابتدای بلوار معلم میروند و بعد از آن هم دوباره باید با یک تاکسی گذری خودش را به ابراهیمآباد برساند: «در این شرایط فقط سوار تاکسی گذری دو رانندهای میشوم که از قبل آنها را میشناسم و اگر آنها نباشند هم مجبورم اسنپ بگیرم.
از آزادی تا چهارراه یافتآباد و ابراهیمآباد هم مسیرهای فرعی زیادی وجود دارد که راننده اگر قصد بدی داشته باشد، میتواند مسیرش را تغییر دهد؛ چند مسیر دارد که به سمت شادآباد و بازار آهن میرود و یک اتوبان جدید ساخته شده در میدان جانبازان که بسیار خلوت و دسترسی به آن هم راحت است و اگر راننده به این سمت بپیچد، دیگر کاری از کسی برنمیآید.»
روندی مشابه آنچه زهرا، ساکن فردیس کرج تجربه میکند. او هرروز ساعت ۶:۳۰ صبح باید خودش را به متروی کرج ـ تهران برساند؛ شلوغی مسیر و فصل مدرسه باعث میشود تعداد تاکسیهای خطی مسیر بسیار کم شود و مسافران زیادی از تاکسیهای گذری استفاده کنند. او هم میگوید اگر تا ساعت مشخصی به مترو برسد، میتواند با ون به خانه برود، اما بعد از آن دیگر به تاکسی و ون دسترسی وجود ندارد.
بهدلیل ترافیک پل فردیس، تاکسیها ترجیح میدهند از ساعت هفت و هشت شب بهبعد، کمتر تردد کنند: «اگر ساعت ۹ شب از مترو پیاده شوی، دیگر به تاکسی و ون دسترسی نداری و باید ۴۰ دقیقه صبر کنی که شاید یکی از این تاکسیها برسد یا سوار خطی و گذری شوی که من ترجیح میدهم اسنپ بگیرم. صبح زود، حدود ساعت ۶:۳۰ هم باید خودم را به مترو برسانم، پیش آمده که گذری سوار شوم. بههمیندلیل سعی میکنم اولین نفر سوار تاکسی نشوم. تا اتفاقات اخیر به این دقت نمیکردم که همه سرنشینان خودرو مرد نباشند.
در این مسیر معمولاً باید تاکسیهای خطی باشند، اما در زمان فعالیت مدارس، تاکسیها بهعنوان سرویس مدرسه کار میکنند و تعدادشان خیلی کم میشود. حجم مسافر هم از کرج به تهران بسیار زیاد است و خیلی کم پیش میآید که تاکسی خطی در این مسیر پیدا شود. اگر هم مترو را از دست بدهیم، از نظر کاری اذیت میشویم و مجبور میشویم تاکسی گذری بگیریم. در این مسیر هم احساس ناامنی دارم و نگرانم مسافرها چه رفتاری دارند، حتی گاهی برای مادرم موقعیت مکانی خودم را هم میفرستم. مسیر سمت فردیس، کوچههای فرعی زیادی دارد که فضایی را برای رفتن راننده از یک مسیر دیگر ایجاد میکند.»
این نقطه پایان ترس از رفتوآمد در سطح شهر حتی در مسیرهای شلوغ نیست؛ نگین کارمند و ساکن حصارک پایین در اسلامشهر است و از ایستگاه متروی آزادگان باید به سمت این محله، تاکسی گذری بگیرد؛ چون حصارک ایستگاه تاکسی و اتوبوس ندارد، آن هم در شرایطی که با آخرین ایستگاه اسلامشهر یعنی میدان قائم تنها دودقیقه فاصله دارد. مسافران محلههای اکبرآباد و سلطانآباد شهرستان بهارستان هم به تاکسی و اتوبوس دسترسی ندارند و در این شرایط باید منتظر اتوبوسهایی بمانند که از نعمتآباد یا آزادی میآیند و اکثراً هم به سمت آدران و رباطکریم میروند.
در غیر این صورت هم باید سوار تاکسیهای گذری شوند. این اتوبوسها تا حدود ساعت هشت در این مسیر تردد میکنند و بعد از این ساعت حتی تعداد تاکسیهای گذری هم کم میشود. در روزهای بارانی هم نهتنها ماشینها کمتر میشوند، بلکه کرایهها هم بیشتر میشود. نگین تعریف میکند که تجربههای تلخ زیادی از تاکسیهای گذری آزادگان به حصارک دارد: «یکبار راننده اصرار میکرد که بداند مسیر من کجاست و آیا همیشه در همین مسیر رفتوآمد میکنم؟ او از من شماره تلفنم را درخواست کرد. تجربه تلاش برای نزدیکشدن از طرف مسافر و راننده را هم داشتم، حتی یکبار پیرمردی درها را قفل کرده بود و باز نمیکرد. اگر سوار تاکسی زرد یا سبز خطی بشوم، اصولاً نگرانی ندارم؛ ولی از آنجایی که اکثراً با گذری میرم، همیشه نگران دزدیده شدن خودم، گوشیم، کیفم، مزاحمت و هر چیز دیگری هستم. این ناامنی برای مردانی که در این مسیر رفتوآمد میکنند هم وجود دارد.»
رقیه هم حدود ششسال ساکن خیابان طالقاتی در محله نعمتآباد تهران بود و در تمام این مدت با احساس ناامنی به خانه برمیگشت؛ چون مسیر مترو تا محل زندگی او، تاکسی خطی نداشت و تنها گزینه در دسترس، تاکسیهای گذری بودند. او میگوید، در ۸۰ درصد موارد امنیتی در این منطقه نداشته و بارها افرادی با قصد مزاحمت سعی داشتند او و زنان دیگر را به اجبار سوار ماشین کنند؛ با وجود این شرایط بابت این مشکلات نمیتوان شکایتی کرد. بافت محله بسیار سنتی است و اگر برای زنی اتفاقی رخ دهد، همه او را مقصر میدانند: «اگر ساعت ۹ شب به متروی نعمتآباد برسی و زنی تنها باشی، احتمال زیادی وجود دارد که کیف یا گوشیات به سرقت برود؛ به همین دلیل اعضای خانواده باید تا دم مترو دنبال فرزندانشان بیایند.»
تامین امنیت زنان، فقط با یک برنامه
بعد از قتل رومینا اشرفی به دست پدرش، لایحه رومینا از سوی معاونت زنان و خانواده دولت یازدهم تدوین شد و هدف آن، پیشگیری و کاستن از خشونت علیه زنان با سازوکارهای قانونی محکم بود، اما این لایحه هم مانند لایحه تامین امنیت زنان در برابر خشونت به نتیجه نرسید. پس از قتل الهه حسیننژاد هم دوباره موضوع تامین امنیت زنان به میان کشیده شد و دو کارزار برای نصب شنود و دوربین در تمام تاکسیهای اینترنتی و درونشهری بهراه افتاد و تا امروز حدود دوهزار نفر به آن پیوستهاند.
پس از کشوقوسهای چندینساله بر سر تصویب این لایحه، دولت چهاردهم این لایحه را مسترد کرد و آنطور که زهرا بهروزآذر، معاون زنان و خانواده ریاستجمهوری خبر داده است، قرار است برنامه «دستورالعمل شهر امن و دوستدار خانواده» ارائه شود؛ برنامهای که هدف آن ارتقای امنیت و احساس امنیت، از طریق ایجاد محیطی امن برای تردد همگان در فضای شهری است که شامل توسعه مسیرهای پیادهروی ایمن، حذف فضاهای بیدفاع و تاریک و دور از دید، توسعه و اصلاح سامانه حملونقل عمومی و ایجاد سامانههای هوشمند تماس اضطراری و پاسخگویی سریع است.
او روز گذشته در یک رشته توئیت نوشت: «چندی پیش تدوین دستورالعمل شهر امن و دوستدار خانواده برای ارتقای امنیت از طریق اصلاح زیرساختهای شهری و روستایی کشور را آغاز کرده بودیم. اکنون این مسیر را با بالاترین اولویت دنبال خواهیم کرد. این پروژه فقط یک دستورالعمل نیست، بلکه تعهدی برای حفظ جان و امنیت شهروندان است. هدف این سند، ارتقای امنیت و احساس امنیت از طریق ایجاد محیطی امن برای تردد همگان در فضای شهری است که شامل توسعه مسیرهای پیادهروی ایمن، حذف فضاهای بیدفاع و تاریک و دور از دید، توسعه و اصلاح سامانه حملونقل عمومی و ایجاد سامانههای هوشمند تماس اضطراری و پاسخگویی سریع است.
از سوی دیگر، پس از آنکه لایحه تامین امنیت زنان در برابر خشونت در کمیسیون مجلس دچار استحاله و دولت ناگزیر به استرداد آن شد، بلافاصله تدوین یک برنامه جامع و عملیاتی برای پیشگیری از خشونت را در حوزه اختیارات دولت و با هماهنگی معاون اول رئیسجمهور در دستور کار قرار دادیم. این برنامه با هدف پیشگیری از بروز خشونت، حمایت موثر از افراد خشونتدیده و ارتقای سطح آگاهی و مسئولیتپذیری در جامعه با مشارکت دستگاههای تخصصی و صاحبنظران در حال تدوین است.» از میان چهرههای دولتی، محمدجعفر قائمپناه، معاون اجرایی رئیسجمهور هم به قتل الهه حسیننژاد واکنش نشان داده است.
رویه فعلی معاونت زنان ریاستجمهوری و مسیر طولانی تصویب لایحه تامین امنیت زنان که با دیوار سخت مجلس روبهرو شد، منتقدانی هم دارد؛ یک فعال حقوقزنان و نماینده پیشین مجلس به هممیهن میگوید: «لایحه ۳۰ مادهای (تامین امنیت زنان) طرح شده و من نمیدانم چه چیزی را پوشش میدهد؛ زیرا بسیار گنگ است. درحالیکه قانون باید صراحت داشته باشد، مخاطب آن مشخص باشد و بدانیم چه چیز را میخواهد هدف قرار دهد. من از طرح ۳۰ مادهای چنین چیزی را برداشت نکردم. امیدوارم بحثی که بین مجلس و دولت به راه افتاده، اصلاح شود.
کاری که دولت انجام داد اشتباه بود. ما دو دولت را در مجلس دیدیم و حضور معاونت امور زنان و پارلمانی و مشاور پارلمانی معاونت زنان بهویژه معاونت پارلمانی دولت، پررنگ بود. آنها هرروز در مجلس حضور داشتند، با نمایندگان صحبت میکردند و تعامل داشتند. این مسئله بسیار مهم است. فارغ از هر جناحی این یک مسئله ساختاری است که در دولت چهاردهم رعایت نشد. درنتیجه نمیتوان تنها مجلس را مقصر دانست چون تعامل وجود نداشته است.»
او اعتقاد دارد که معاونت زنان یک دستگاه سیاستگذار است، سیاستگذاری میکند و براساس قوانین در حوزه تکالیفاش سیاستگذاری میکند و دستگاه اجرایی نیست. این موضوع مهمی است و اگر برنامهگذاری و تدوین برنامهای قرار است صورت بگیرد، باید مشخص شود که چه کسی میخواهد آن را اجرا کند: «اثربخشی برنامه و لایحه یکسان نیست و در کشور ما قانونگذاری یک مسئله است و اجرای قانون، مسئله دیگری است.
باید مشخص شود این برنامه براساس کدام وظایف آنها تدوین میشود. معاونت براساس تشکیلات خود حوزه وظایفی دارد، اهداف و ساختار معاونت کاملاً روشن است و براساس حوزه وظایف زمانی که من در معاونت زنان بودم بحث بدحجابی مطرح شد. فارغ از اتفاقات ۱۴۰۱ که همه این بحثها را شست و برد، ما میگفتیم جزء وظایف معاونت زنان بحث بدحجابی نیست. باید مشخص شود این مسئله در حوزه وظایف معاونت زنان است؟ براساس کدام ماده و تبصره این برنامه را تدوین میکنند.»
مجازاتها بازدارنده نیست
مجازاتهایی مانند اعدام یا حبسهای طولانیمدت که برای جرمهایی مشابه آنچه در پرونده الهه حسیننژاد رخ داده تاکنون نتوانستهاند هدف بازدارندگی را پیگیری کنند و همچنان چنین جرائمی تکرار میشوند. پیمان حاجمحمودعطار، حقوقدان در این باره به «هممیهن» میگوید: «اصلیترین رکن مجازات و کیفر این است که اعمال کیفر، اجرای مجازات نسبت به مجرم و بزهکار موجب پیشگیری و بازدارندگی شهروندانی شود که آمادگی و امکان ارتکاب آن جرم یا جرائم شبیه به آن را داشته باشند.
در قضایای مختلفی که شاهد سرقت مسافران و سرنشینان خودروهای گذری یا خودروهای رسمی مسافری هستیم، افراد قربانی سرقت، ضربوجرح یا تجاوز و قتل میشوند و دستگاه انتظامی، امنیتی و قضایی فرد را با زمان کوتاه یا بلند درنهایت شناسایی، دستگیر و محاکمه میکند، اما هیچکدام از مراحل شناسایی، دستگیری، بازجویی، محاکمه، اجرای مجازات و پوشش گسترده خبری در رسانه ملی، کاغذی و مجازی هیچگاه نتوانسته هدف و انگیزه قانونگذار را از فلسفه اجرای این مجازاتها که بازدارندگی است، محقق کند.»
به گفته او چند ماه، هفته یا سال بعد، عین همان موضوع توسط یک راننده دیگر بر یک قربانی دیگر انجام میشود و همین حالت بهشکل دور در حال تکرار است: «ریشهکنی اساسی توسط نهادهای سیاستگذار و قانونگذار یا نهادهای پیشگیری از جرم چه در قوه مقننه، مجریه یا قضائیه صورت نپذیرفته است.» عطار مهمترین علت این موضوع را در جرمشناسی اقتصاد میداند: «اقتصاد جرم، یک گرایش جرمشناسی است و به علل و عوامل اقتصادی، معیشتی و مالی رویآوردن شهروندان به جرائم میپردازد.»
بسیاری از مردم بهدلیل پایینبودن حقوقها که تکافوی گرانی و تورم افسارگسیخته اقتصادی خانوادهها را نمیدهد، ناگزیرند در زمانهایی خارج از ساعت کاریشان مسافرکشی کنند: «دستگاههای متولی نظارت بر ناوگان درونشهری و برونشهری مسافربری هیچگونه نظارتی درباره رانندگانی که بهدلیل بیکار بودن در طول شبانهروز ناگزیر به رانندگیاند و تنها محل درآمدشان مسافرکشی است و آنهایی که خارج از ساعت ادارای برای تامین کسری بودجه خود و خانواده ناگزیر از مسافرکشیاند، ندارد و این مسئله سبب میشود در کنار فقر و نداری، شخص راننده به سرقت طلا و گوشی تلفن همراه او یا حتی تجاوز، وسوسه شود و در شکل جنونآمیزش به کشتن یا قطعهقطعه کردن فرد میپردازد. چون دستگاههای متولی نظارت بر ناوگان حمل مسافر، به این وظیفه قانونی خود عمل نمیکنند.»
او با انتقاد از نداشتن نظارت بر رفتار افرادی که مستعد ارتکاب جرم هستند و نبود نظارت بر ناوگان مسافری درونشهری و برونشهری توسط شهرداریها و وزارت راه و شهرسازی و راهنمایی و رانندگی، میگوید: «هر شخصی به آسانی، بهصورت نقدی، قسطی یا امانی میتواند یک خودرو با قیمتهای مختلف تهیه کند و بدون نظارت هیچ دستگاه نظارتی اقدام به مسافرکشی کند. به همین دلیل باید پیشبینی چنین وقایعی برای آینده را هم داشته باشیم.»
عطار درباره کاستیهای نهادهای انتظامی و امنیتی در پرونده الهه حسیننژاد میگوید: «او در یکی از مهمترین میادین پررفتوآمد و پرجمعیت کلانشهر پایتخت ایران یعنی میدان آزادی سوار ماشین شده و براساس اعلام رسانههای نیروی انتظامی دوربین نتوانسته لحظه سوار شدن او و خودروی قاتل را شناسایی کند. پرسشی که مسئولان نیروی انتظامی باید پاسخ دهند این است که در میدان بزرگ آزادی پایتخت، کیوسک ثابتی که رفتوآمد شهروندان، خودروها و کاسبهای ثابت یا متغیر را کنترل کند، وجود دارد؟ نیروی انتظامی باید در تمام جادهها دوربینهای سالم و عاری از هرگونه خرابی داشته باشد که شبانهروز تمام فعل و انفعالات شهروندان را فیلمبرداری و عکسبرداری کند و برای مواقع لزوم ذخیره شود.
به اذعان خود نیروی انتظامی و رسانهها، دوربینی که در این میدان بسیار مهم پایتخت ایران که وظیفه نیروی انتظامی بوده مستقر کند، از عهده این وظیفه ناتوان مانده و نتوانسته به آن عمل کند. اگر دوربینی بود که استانداردهای انتظامی و پیشگیری از جرم را داشته باشد این همه مدت این پرونده جنایی معطل نمیشد و چند ساعت یا چند دقیقه پس از اطلاع خانواده و نیروهای امنیتی، انتظامی و دادگستری، فرد بزهکار، خودروی او و نحوه رفتوآمدش شناسایی میشد.»
عطار همین ترک فعل نیروی انتظامی را در نحوه پیدا شدن پیکر بیجان الهه حسیننژاد مقصر میداند: «جنازه او پس از گذشت چندروز و بهصورت تصادفی توسط یکی از شهروندان شناسایی شده، آیا جنازههای مجهولالهویه یا جنازهای که از چندروز قبل تمام مقامات رسمی به دنبال شناسایی زنده یا مرده او بودند، باید توسط یک شهروند رهگذر پیدا شود؟ آیا نیروی انتظامی آن مناطق در گشتهای شبانهروزی برای پیدا کردن زنده یا مرده این خانم، به وظیفه خود عمل کردهاند؟ آیا نباید جنازه این خانم به جای اینکه توسط یک شهروند پیدا شود، توسط گشتهای نیروی انتظامی شناسایی میشد.» به گفته او سهلانگاری و ترک فعل ماموران و مقامات نیروی انتظامی درونشهرها و مناطق بیرونشهر که سبب استمرار این جرائم در کشور میشود، باید بررسی شود.
او در ادامه از نبود دیه برابر برای زن و مرد در قوانین دادرسی کشور انتقاد میکند و میگوید: «اگر مردی بهعمد مرتکب قتل یک زن بیگناه بشود، برای قصاص قاتل خانواده مقتول باید هم داغ از دست دادن دختر، مادر، همسر یا خواهرش را بکشد، هم باید برای اجرای حکم قصاص قاتلی که بهعمد آن زن را به قتل رسانده، نصف دیه را از جیباش بدهد تا قانون اجرا شود.
این معضلی است که باعث گستاخشدن و وقاحت مردانی میشود که مستعد و آماده ارتکاب جرم قتل نسبت به زنان هستند.» این زن میتواند همسر یا دختر آنها باشد یا مانند الهه حسیننژاد توسط یک راننده کشته شود: «همه این مردان مستعد ارتکاب قتل، آسودگی قانونی دارند که اگر مرتکب قتل عمدی شوند، باید خانواده او نصف دیه را برای قصاص بدهند و بسیاری از خانوادههای داغدیده توان پرداخت تفاضل دیه را ندارند و عدالت درباره قاتل اجرا نمیشود، قاتل در زندان میماند و هزینه نگهداری او در زندان از خزانه دولت پرداخت میشود و این باعث گستاخی افرادی مانند این راننده در قتل زنان میشود.»
او در پاسخ به سوال دیگری درباره اعتماد به نیروی انتظامی برای حل کردن این پرونده و بازتاب آن در فضای مجازی میگوید: «در دورانی که تمدن جامعه بشری پیشرفته نبود و نیروی انتظامی، دادسرا و دادگاه کیفری و حقوقی نبود، مردم بهناچار استیفای حقوق پایمالشده خودشان را شخصاً انجام میدادند و در حقوق کیفری به این دوره، «انتقام خصوصی» میگویند.
ما در حال بازگشت به قهقرا هستیم و به سمت این حرکت میکنیم که مردم بهدلیل کاهش اعتماد به نیروی انتظامی برای خودشان محافظ بگذارند، چون نگرانند که نیروی انتظامی به وظیفه خودش عمل نکند.» به گفته او مردم ناچارند هزینههای گزاف برای دزدگیر ماشین، خانه و گاردهای محافظتی و دوربینهای مداربسته بپردازند: «این هزینههای گزاف برای حفظ جان و مال شهروندان به این علت پرداخت میشود که آنها اعتماد کافی به مقامات مجری امنیت کشور ندارند.»
تامین امنیت مردم کجاست؟
در دو روز گذشته حکم قاتل الهه حسیننژاد و قانون تفاوت دیه زن و مرد برای اجرای حکم قصاص او، بسیار پررنگ شد و به میان آمد. محمدهادی جعفرپور، وکیل دادگستری، قتل الهه حسیننژاد را از زوایایی دیگر هم بررسی میکند و توضیح میدهد آنچه ظرف۲۴ساعت گذشته درباره این موضوع از سوی کارشناسان مطرح شده، بیشتر حول چگونگی رسیدگی به اتهام متهم و اجرای مجازات قصاص باتوجه به بحث تفاوت دیه زن و مرد و پرداخت نصف دیه کامل به متهم برای اجرای حکم قصاص و چگونگی پرداخت دیه مورداشاره توسط حکومت و شرایط اعمال ماده۴۲۸ قانون مجازات بوده است. طبق این ماده در مواردی که جنایت، نظم و امنیت عمومی جامعه را برهمزده یا احساسات عمومی را جریحهدار کرده... پرداخت تفاضل دیه با درخواست دادستان و تایید رئیس قوهقضائیه از بیتالمال صورت میگیرد.
او میگوید، فارغ از اهمیت این موضوع که سالهاست از سوی فعالان حقوق بشر و مدافعان حقوق زنان بهمنزله یک نقص مورد نقد واقع شده و آن را میتوان یکی از عوامل موثر در ارتکاب بزه قتل از سوی مردان علیه زنان دانست، آنچه بیش از هر امری در چنین موضوعاتی اهمیت دارد، شناسایی عوامل موثر و راههای پیشگیری از وقوع بزه است و تامین امنیت اجتماعی در رأس این عوامل قرار دارد.
او میگوید: «اصل۲۲ قانون اساسی در مقام تبیین حقوق ملت، حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و حتی شغل اشخاص را از هرگونه تعرض مصون میداند و تصریح به مقوله امنیت مردم در عالیترین قانون کشور میکند و نشاندهنده اهمیت نقش امنیت در یک نظام سیاسی بهعنوان حق مسلم شهروندان و تکلیف حکومت است. در همین راستا اصول متعددی ازجمله اصلهای ۱۲۲و ۱۱۳قانون اساسی در مقام تشریح وظایف دولت و رئیسجمهور، به تکلیف دولت در تامین حقوق ملت اشاره میکند. این اصول نشاندهنده اهمیت تامین مصادیق حقوق ملت در فصل سوم قانون اساسی است و برقراری امنیت زیربنای تامین سایر حقوق شهروندی است.»
او تاکید میکند، به همان میزان که تامین امنیت و حراست از حیثیت و جان مردم بدیهیترین حق ملت و مهمترین تکلیفی است که در ساختارهای سیاسی با هر نوع گرایشی ذیل تکالیف حکومت تعریف میشود، تامین معیشت و امنیت اقتصادی مردم نیز اهمیت دارد و بیتوجهی به هریک از مصادیق حقوق ملت، مقدمهای برای هنجارشکنی و اتخاذ رفتارهای مجرمانه است: «اینجاست که باید پذیرفت تامین امنیت و عدالت اجتماعی لازم و ملزوم هم تلقی شده و تحقق هریک بدون دیگری، ممکن نخواهد بود. در جامعهای که منابع اقتصادی و امکانات رفاهی بهدور از عدالت برای شهروندان تعریف میشود، فاصله طبقاتی شکل گرفته و در چنین وضعیتی است که هر طبقهای تصور میکند طبقه بالاتر حقوق او را تضییع کرده و برای جبران کمبودهای خویش از هیچ رفتاری دریغ ندارد.»
جعفرپور اعتقاد دارد که موضوعات مرتبط با اقتصاد و معیشت مردم مهمترین پدیدهای است که نظام سیاسی کشورها با اتکای به آن برنامههای راهبردی را تدوین میکنند: «تامین حقوق طبیعی و ابتدایی مردم آنچنان بدیهی و ضروری است که نظریهپردازان جامعهشناسی سیاسی و... نگرانی و دغدغه ملت درباره چنین نیازهایی را نشانه ناکارآمدی دولت و بیثباتی نظام سیاسی میدانند. مصائب و مشکلات معیشتی مقدمه و زمینه سلب آرامش و آسایش شهروندان و بالطبع این امر خشونت بر رفتارهای فردی اجتماعی مردم غلبه کرده و در چنین وضعیتی امکان وقوع هرگونه هنجارشکنی و رفتار مجرمانه امری بدیهی تلقی میشود.
ریشهیابی خشونت حاکم بر رفتار شهروندان مهمترین فاکتور در شرایط امروز جامعه است و این موضوع غیر از توسل به دانش روز در مقولهی مبانی رفتارشناسی و توجه به دادههای دانش جامعهشناسی رفتاری، جرمشناسی، جامعهشناسی جنایی و... ممکن نیست. در جامعهای که خشونت در جزءبهجزء رفتارهای افراد جامعه جریان دارد تمام مردم اعم از دارا و ندار، بزهدیده و بزهکار و... قربانی هستند.»
او توضیح میدهد که دو نکته در جریان قتل الهه حسیننژاد نیازمند دقت بیشتری است که یکی از آنها سابقه قاتل الهه است: «شخصی که پیشتر مرتکب جرم شده، پس از تحمل کیفر مجدد به سمت ارتکاب جرم سوق یافته و این نشان میدهد که مجازاتهای تعریفشده در قوانین کیفری کارایی لازم برای تحقق هیچیک از اهداف مجازاتها را ندارد.
نکته دوم وضعیت معیشتی الهه و قاتل اوست که لازم است بنا بر دادههای علوم جنایی-روانشناسی جنایی و... تحلیل شود، اما فارغ از دادههای دانشگاهی و تخصصی در یک نگاه ساده و سطحی، الهه، راننده را فردی تصور میکند که مالک خودروست و درآمدی مکفی دارد و از طرفی راننده، دختری ۲۴ ساله را میبیند که ارزش گوشی تلفن همراهاش برابر با درآمد یکسال اوست؛ درحالیکه تصور هریک خلافواقع است و همین نگاه و برداشت ساده زمینهساز جنایتی شده که احساسات جامعه را جریحهدار کند.»
این وکیل دادگستری توضیح میدهد، تا امروز قتل الهه و چگونگی اجرای آن مورد توجه قرار گرفته اما آنچه مغفول مانده، وضعیت و شرایط بزهدیده و شرایطی است که منجر به وقوع جرم شده و نشاندهنده بیتوجهی تصمیمسازان در تعریف سیاست جنایی تقیینی در انشای قوانین کارآمد و موثر است: «شاهد این مدعا معطلماندن و مسترد کردن لایحه حفظ کرامت و حمایت از زنان در برابر خشونت است که در سال ۹۹ مطرح شد یا عدمتصویب لایحه منع خشونت علیه زنان یا لایحه تامین امنیت زنان و سایر طرحها و پیشنهادات مطرحشده با هدف صیانت از حریم خصوصی زنان و تامین جانی ـ روانی بانوان مطرح و هیچیک از این طرحها بهثمر نرسیده است.
تکرار جنایاتی شبیه به آنچه خانوادهی الهه را داغدار کرده، بهترین دلیل است برای شنیدن زنگ خطر عواقب خشونت رفتاری و عصبانیت مردم که عوامل متعددی در آن دخیل هستند که معیشت و عدم امنیت اقتصادی را میتوان سرآمد این عوامل تلقی کرد، لذا تا دیر نشده باید برای کنترل خشونت در جامعه، سپس اصلاح قوانینی مانند عدم تساوی دیهی مرد و زن، اذن به قتل زنان در بحث قتل در فراش، عدم قصاص پدر و جدپدری در صورت قتل فرزند و تشریع قانون متناسب با وضعیت روز جامعه دست به کار شد.»
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
فرشتگان و سایهها: گفتوگو با استیون پینکر درباره سرشت انسان
مقدمه مختصر مترجم:
استیون پینکر، استاد روانشناسی در دانشگاه هاروارد، از نامآشناترین چهرههای علمی دوران ماست که آثارش در زمینه زبانشناسی، روانشناسی تکاملی و فلسفه علم، مخاطبان بسیاری را به خود جذب کرده است. او در کتابهای پرفروشی چون فرشتگان بهتر سرشت ما و حس سبک نهتنها دادهها و الگوهای رفتاری بشر را تحلیل میکند، بلکه نگاهی بدبینناپذیر و مبتنی بر عقلانیت به پیشرفت اخلاقی و انسانی ما دارد. در این گفتوگو، آنجلا تان با پینکر درباره موضوعاتی گسترده و پیچیده — از سیاست و زبان گرفته تا مرگ، استعاره و امید — سخن گفته است. پرسشهایی که او را نهتنها به واکاوی علمی وا میدارد، بلکه به تأملاتی شخصی درباره ذهن، طبیعت بشر و امکان گفتوگویی معنادار در دنیایی پُرآشوب. این مصاحبه فرصتیست برای دیدن جهان از دریچه ذهن یکی از تأثیرگذارترین روانشناسان معاصر و تأمل بر پرسشی اساسی: آیا میتوان در جهانی که پر از هیاهو و قطبیشدگی است، همچنان به پیشرفت باور داشت؟ این گفتوگو تنها بررسی خشونت نیست. سفری است به ژرفای زبان، مرگ، تعهدات انسانی و امید. پینکر با ترکیب روانشناسی تکاملی و دادههای تاریخی نشان میدهد که چگونه میتوان — حتی با پذیرش «طبیعت تاریک انسان»—به آیندهای روشنتر اندیشید. برای هر جوانی که میپرسد «چگونه میتوان در جهانی قطبی شده، گفتوگو را زنده نگه داشت؟»، پاسخهای پینکر همچون نقشهای راهگشاست.
استیون پینکر استاد روانشناسی در دانشگاه هاروارد است و نویسنده پرطرفداری در زمینه زبانشناسی و روانشناسی تکاملی محسوب میشود. آنجلا تان از طرف نشریه «اکنون فلسفه» با او درباره سیاست، زبان، مرگ و دلایل خوشبینی گفتوگو کرده است.
* سلام پروفسور پینکر. در کتاب شما با عنوان «فرشتگان بهتر سرشت ما» (۲۰۱۱) درباره کاهش خشونت صحبت کردهاید و اینکه چگونه علیرغم ظواهر امر، دوران ما به مراتب صلحآمیزترین دوره در تاریخ بشر بوده است. آیا به عنوان یک جامعه بشری، تعصبات ناخودآگاهی داریم که مانع از دیدن این کاهش خشونت میشود؟
تعمیم دادن به کل جامعه کار دشواری است. اما قطعاً میتوان درباره باورهای یک فرد صحبت کرد، و تعدادی سوگیری شناختی وجود دارد که به صورت فردی مانع از درک ما از شیوههای کاهش خشونت میشود. به ویژه، تعاملی بین یک سوگیری شناختی وجود دارد که آموس تورسکی و دانیل کانمن (Amos Tversky and Daniel Kahneman) آن را «سوگیری در دسترس» (availability bias) نامیدند، جایی که ما از تصاویر، روایتها و کلیشههای حافظه به عنوان راهنمایی برای تخمین احتمال و فراوانی خطر استفاده میکنیم.
آیا اگر به دریا بروید در خطر حمله کوسه قرار می گیرید؟ خب، اگر بتوانید حمله کوسه ای در سال گذشته در آن ساحل را به خاطر بیاورید، از آب دوری میکنید، حتی اگر از نظر آماری خطر مرگ در تصادف رانندگی در مسیر رفتن به ساحل برای شما بسیار بیشتر باشد. تحریفهای زیادی درباره خطرات وجود دارد که منشأ آنها اعتماد بر لطیفه های شخصی افراد است. سپس وقتی فکر میکنید اخبار جدید در رسانه ها نمونهای غیرتصادفی از چشمگیرترین و معمولاً بدترین رویدادهای جهان در هر لحظه هستند، به طور طبیعی این تمایل در افراد بوجود می آید، که با توجه به پیش داوری متداول و همه جایی آنچه اکنون در باره وضعیت جهان در رسانه ها توصیف می شود بدترین رویدادهای ممکن هستند.
بنابراین در حالی که قطعاً فجایعی وجود دارد - و در این لحظه شما و من درگیریکی از آنها در اوکراین و دیگری در اسرائیل و غزه هستیم، همراه با جنگ داخلی در اتیوپی و سودان –آن گاه دیگر تمایلی به فکر کردن درباره بخشهای صلحآمیز جهان که قبلاً درگیر جنگ بودند، مانند آمریکای لاتین نداریم. واین که اکنون در جنوب شرقی آسیا هیچ جنگی بین کشورها وجود ندارد. اما ما تمایل داریم شیوع جنگ و خشونت را بر اساس ترکیبی از آنچه اخبار به ما میدهد و آنچه ذهن انسان به آن میچسبد، بیش از حد تخمین بزنیم. تنها زمانی که دادهها را ببینید و تعداد کشتهشدگان جنگ، قتل، میزان نژادپرستی و خشونت خانگی را در طول زمان ترسیم کنید، میتوانید تشخیص دهید که آیا خشونت واقعاً افزایش یافته است یا خیر.من در کتاب «فرشتگان بهتر سرشت ما» استدلال میکنم که وقتی به این دادهها نگاه میکنید، اغلب تعجبآور است که چه تعداد از آنها کاهش یافتهاند، علیرغم برداشتهایی که از رسانهها داریم. استعارهپردازی بیماریها برایم جالب است، بهویژه وقتی درباره پیشداوریهای تاریخی صحبت میکنیم. برای مثال، سل به عنوان بیماری شور و اشتیاق (passion) شناخته میشد و حتی گاهی بار طبقاتی هم داشت، تا اینکه رابرت کخ باکتری مسبب آن را کشف کرد. تنها وقتی علت بیماری کشف شد، خیالپردازیها و استعارههای فرهنگی از آن جدا شدند.
* استعارهها چگونه شکل میگیرند و چگونه به عنوان سلاح استفاده میشوند؟
خب، بخش زیادی از زبان ما استعاری است. از آنجا که ما با واژگانی برای همه چیزهایی که ممکن است بخواهیم دربارهشان صحبت کنیم به دنیا نیامدهایم، مجبوریم برای مفاهیم جدید واژگان جدیدی بسازیم. و واژههایی که استفاده میکنیم باید به اندازهای شفاف باشند که دیگران بفهمند درباره چه چیزی صحبت میکنیم. بنابراین، مثلاً اگر ویروس جدیدی وجود داشته باشد، اگر فقط آن را «بلیکت»یا «ادراپسی» (blicket, or adropsy) بنامم، واژههای لازم را ساختهام، اما هیچکس نمیفهمد درباره چه حرف میزنم. پس طبیعی است که به استعاره متوسل شویم تا مردم بتوانند آن را بر اساس چیزی مشابه درک کنند. این روش جواب میدهد، چون مردم میدانند که واژه ی جدید به معنای واقعی، درست نیست، اما به آنها کمک میکند تا اصطلاح جدید را بهتر بفهمند. برای مثال، وقتی میگوییم یک «ممه (meme) (1) مانند ویروس عمل می کند» ، تا حدی از استعارههای ترکیبی استفاده میکنیم، یعنی هنگامی که اصطلاح جدیدی بین مردم پخش میشود و بسیاری از کسانی که آن را دریافت میکنند، به نوبه خود آن را منتشر میکنند و این روند ادامه پیدا میکند و در نهایت به انفجاری تصاعدی میرسد [و در تمام جامعه پخش و متداول می شود]. استعاره در اینجا،به طور تصاعدی تکثیرمی شود. این همان روشی است که ویروسها عمل میکنند. و شما این را حتی اگر مفهوم رشد تصاعدی را ندانید، متوجه میشوید. حتی اگر ریاضیات دبیرستان را به خاطر نیاورید، این استعاره به شما کمک میکند مفهوم را درک کنید.
در واقع، وقتی یک استعاره به اندازه کافی مفید واقع میشود، دیگر استعاری باقی نمیماند. مردم منشأ آن را فراموش میکنند و آن کلمه فقط بخشی از زبان میشود. در واقع بسیار شگفتانگیز است که چه مقدار از زبان ما استعاری است یا حداقل در گذشته بوده است. واقعاً پیدا کردن واژههایی که در اصل استعاری نبودهاند، کار سادهای نیست. این نکته درباره استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم، توسط زبانشناس جورج لیکاف و فیلسوف مارک جانسون (George Lakoff and Mark Johnson) مطرح شده است. آنها اشاره میکنند که مثلاً ما نمیتوانیم درباره بحثهای روشنفکری بدون استفاده از استعارههای جنگ صحبت کنیم: «به استدلالهایش حمله کردم و او سعی کرد از آن دفاع کند، اما من در بحث برنده شدم: او را شکست دادم!» و درباره روابط میان انسان ها طوری حرف میزنیم که گویی در باره ی مسافرت سخن می گوئیم: «راه زیادی را با هم آمدیم، اما فکر کنم حالا میخواهیم راهمان را جدا کنیم. من میخواهم از این رابطه خارج شوم.» میتوان گفت که در این مرحله، اینها دیگر استعاره نیستند، بلکه فقط واژههایی در زبان انگلیسی هستند که معانی مشخصی دارند. و احتمالاً دورهای انتقالی وجود دارد که در آن بعضی از مردم تصویر اصلی را درک میکنند و بعضی دیگر نه. اما این یکی از راههایی است که واژگان جدید به وجود میآیند. و به همین دلیل است که استعارههای ترکیبی به وجود میآیند، مثل «کشتی دولت در یک خیابان یکطرفه در حال حرکت است.» سیاستمداری که این جمله را گفته، تقریباً ارتباط شناختی خود را با تصویر اصلی از دست داده و فقط لفاظی و واژهپردازی کرده است، که این اتفاق اغلب در نوشتههای خستهکننده و متکلف میافتد – نکتای که در کتاب راهنمای نویسندگیام، «حس سبک» (The Sense of Style) (۲۰۱۴)، به آن اشاره کردهام.
* از نظر تاریخی، مثلاً در مصر باستان، مرگ مورد احترام بود و بخشی از فرآیند زندگی به شمار میرفت. اما سپس، با تغییرات جامعه، مرگ بیشتر به یک مفهوم آماری انتزاعی تبدیل شد که از زندگی جدا شده است و ما دیگر فرآیند آن را به رسمیت نمیشناسیم. این تغییر نگرش جامعه نسبت به مرگ چگونه بر سلامت روان و دیدگاه ما نسبت به زندگی تأثیر میگذارد؟
در واقع ما هنوز هم برای مرگ اهمیت زیادی قائل هستیم: مراسم تشییع جنازه و یادبود برگزار میکنیم، خاکسپاری یا سوزاندن انجام میدهیم، و سنگ قبرها و پلاکهای یادبود داریم. بنابراین صرفاً آن را به عنوان یک رویداد عادی روزمره در نظر نمیگیریم. با این حال همانطور که بسیاری از مفسران گفتهاند، ما به گونهای از مرگ جدا شدهایم که اجدادمان اینگونه نبودند. به نظرم امروزه کمتر از تابوتهای باز استفاده میشود. مردم کمتر جسد را در اتاق پذیرایی خانه نگه میدارند، و مرام به لحاظ فیزیکی از ما دور شده است. اهمیت مرگ برای هر فردی همواره بوده و هنوز هم برای ذهن انسان پردازش دشواری دارد. اما ما با دیگر انسانها عشق میورزیم و تعامل داریم، و صرفاً با جسم آنها تعامل نمیکنیم، بلکه آنها را به عنوان ذهنی غیرمادی، کانونی از باورها و خواستهها در نظر میگیریم، نه صرفاً به عنوان محصولی از فعالیتهای بدن یا عضوی از آن. ما ناخودآگاه ذهن را غیرمادی تصور میکنیم، و از نظر شهودی نیز این تصور که ذهن به سادگی نابود شود - اینکه تجربیات، احساسات و ادراکات یک شخص ناگهان ناپدید شوند - کاملاً غیرمنطقی به نظر میرسد. البته وقتی با نگرش علمیتر به موضوع نگاه میکنیم، میدانیم که هوشیاری ما محصول فعالیت مغز است، و مغزها نیز مانند تمام اشیاء فیزیکی، ابدی نیستند، و وقتی از کار میافتند، هوشیاری مرتبط با آنها نیز از بین میرود. اما از نظر شهودی درک این موضوع بسیار دشوار است، به ویژه وقتی پای خود فرد و هوشیاری شخصی او در میان باشد. این تصور که آگاهی شما به کلی نابود شود، چیزی نیست که به سادگی بتوان آن را درک کرد. علاوه بر این، ما در درک قطعیت و دوام مرگ با محدودیتهای شناختی مواجه هستیم. بنابراین به طور طبیعی بسیار مستعدیم که مفهوم زندگی پس از مرگ یا تناسخ، یا ارواح جدا شده از بدن هایشان که در داستانهای ترسناک به تصویر کشیده میشوند را ابداع یا بازآفرینی کنیم.
از سوی دیگر، ما نسبت به افراد در طول حیاتشان تعهداتی داریم که دوست نداریم تصور کنیم که با مرگ آنها به سادگی این تعهدات قطع می شوند. برای مثال، وقتی عزیزی در کنارمان نیست، به او خیانت نمیکنیم یا بدگویی نمیکنیم، حتی اگر بتوانیم از پیامدهای اعمال مان نسبت به آنها قسر در برویم. ما نسبت به فرد تعهد، موضع و نگرشی مستمر داریم که در آن او برایمان عزیز و ارزشمند باقی میماند، حتی اگر نتواند محبت ما را جبران کند. این دقیقاً معنای انسان شریف بودن است. وقتی زندگیتان را با تعهد به کسی که دوست دارید و احترام میگذارید سپری میکنید، این چیزی نیست که بتوانید مانند یک کلید آن را روشن و خاموش کنید. بنابراین وقتی فردی از دنیا میرود، نمیتوانید ناگهان تظاهر کنید که آنچه بر او واقع شده دیگر اهمیتی ندارد. منظورم این است که اگر میتوانستید پس از مرگشان چنین کاری کنید، در زمان حیاتشان نیز میتوانستید این کار را انجام دهید، و این به معنای تعهد کمتر شما به عنوان یک دوست، متحد یا شریک زندگی بوده است. از آنجا که نمیتوانیم به سادگی احساساتمان نسبت به فرد درگذشته را خاموش کنیم، به گونهای با مردگان رفتار میکنیم که با زندهها رفتار میکردیم. بنابراین شاهد بسیاری از آیینها هستیم، مثلاً در روز مردهها در فرهنگ اسپانیاییزبانان که غذا برای جذب روح فرد گذاشته میشود، و شما همچنان با او مانند کسی که دوستش دارید رفتار میکنید، هرچند که دیگر در کنارتان نیست. به نظر من این نوع نگرش بسیار رایج است و بخشی از روانشناسی تعهد عاطفی و شخصی محسوب میشود.
* آیا در تحقیقات شما نکات خاصی وجود داشته که تأثیر عمیق و ماندگاری بر دیدگاه اخلاقی یا حتی رابطهتان با بدن خودتان گذاشته باشد؟
چند موردی هست. آنچه از روانشناسی، از جمله روانشناسی تکاملی، درباره وسعت خودفریبیهایمان آموختهام - به ویژه در مورد فضایل و شایستگیهای خودمان - و این واقعیت که برای فریب مؤثرتر دیگران، اول به خودمان دروغ میگوییم، باعث شده الآن اغلب دوبار فکر کنم و خودم را بررسی نمایم. و به برداشتهای اولیهام به سادگی اعتماد نمیکنم، چون ممکن است نوعی تبلیغات از سوی ناخودآگاهم باشند تا مرا فردی خوب یا شایسته توجه و لطف دیگران جلوه دهند. در واقع به عنوان روانشناس در موقعیت ممتازی قرار دارم: تقریباً از هرچه مطالعه میکنم در زندگی روزمره استفاده میبرم. از مسائل ادراکی مثل «چرا غروب خورشید را زیبا میبینم؟»یا «چرا چهرهای را زیبا مییابم؟» گرفته تا روابط بین جنسیتها. فکر نمیکنم ما به عنوان لوحهای سفید پای به جهانی می گذاریم که در آن مردان و زنان از نظر روانی غیرقابل تمیز دادن از یک دیگر باشند، بنابراین تأمل میکنم که چه چیز باعث میشود مردان و زنان واکنشهای متفاوتی نشان دهند. حتی در تعاملات خودم با زنان هم بازتاب میدهم تا به خودم یادآوری کنم آنچه برای من کاملاً طبیعی به نظر میرسد، ممکن است برای یک زن معمولی اینگونه نباشد. به نظرم در نظر گرفتن این واقعیت که همه ما به یک چیز واکنش یکسانی نشان نمیدهیم، میتواند درک متقابل بین جنسیتها را افزایش دهد.
در مقیاسی بزرگتر، تحت تأثیر این واقعیت قرار گرفتهام که با دادههای مختلفی درباره پیشرفت بشر مواجه شدهام: اینکه کمتر همدیگر را میکشیم، شکنجه کمتری داریم، خشونت خانگی کمتر شده، قتل و مجازات اعدام کاهش یافته، و چگونه به عنوان یک گونه تقریباً قربانی کردن انسان را حذف کردهایم و بردهداری قانونی را منسوخ نمودهایم. همه اینها پیشرفت محسوب میشوند، اگر این واژه اصلاً معنایی داشته باشد. و همه اینها تعهد و امید - انتظار معقول - را در من تقویت کرده که پیشرفت بیشتر امکانپذیر است، حتی با وجودی که معتقدم چیزی به نام طبیعت انسان وجود دارد و ما لوح سفید نیستیم. اما فکر نمیکنم ما «وحشیهای نجیب» باشیم: معتقدم تکامل باعث شده صفات زشت و ناخوشایند زیادی داشته باشیم، اما همچنین ابزارهایی برای غلبه بر آنها داریم، همانطور که کاهش بسیاری از رفتارهای بدمان در طول تاریخ گواه این موضوع است. و این واقعیت که توانستهایم - همانطور که آبراهام لینکلن گفت - «فرشتگان بهتر سرشتمان» را بروز دهیم، به این معنی است که تلاش برای پیشرفت بیشتر در حل مشکلاتمان - برای گسترش حقوق بشر، کرامت انسانی و رفاه انسان عملی رمانتیک، آرمانشهری یا ناامیدکننده نیست. با نگاهی به دادهها، میدانم که این امکان وجود دارد.
* به عنوان یک دانشآموز دبیرستانی، نگران قطبیشدن فزاینده تفکر و گفتمانی هستم که گاهی به خشونت میانجامد. چه توصیهای به جوانانی دارید که میخواهند این قطبیشدن را کاهش دهند و گفتگوهای سازندهتر و صلحآمیزتری در جوامعمان ترویج کنند؟
به نظر من حتی طرح این پرسش شروع خوبی است، چون نشاندهنده آگاهی نسبت به مشکل قطبیشدن است. قطبیشدن ناشی از اعتمادبهنفس بیش از حد دو طرفه است، از این باور که نظرات ما بدون نیاز به بررسی، صحیح هستند. آنچه باید پرورش دهیم مجموعهای از نگرشهاست که به هر یک از ما یادآوری کند ممکن است در مورد اکثر چیزها اشتباه کنیم، آن هم به این دلیل ساده که اکثر مردم در مورد اکثر چیزها اشتباه میکنند. و ما همه انسانیم: نه فرشتهایم و نه خدا. همچنین باید بدانیم همه در معرض سوگیریهایی هستیم، مثل سوگیری «قبیلهگرایانه»یا «جانبدارانه» که در آن همیشه فکر میکنیم خود ما هستیم که حقیقت را می گوئیم.
حتی وقتی در درون احساس میکنیم آن افراد دیگر احمق و شرورند و ما همه معصومیم، خوب است بتوانیم از خودمان فاصله بگیریم و از این سوگیری آگاه باشیم - با خود فکر کنیم که شاید طرف مقابل هم حرف درستی دارد. این یعنی یاد بگیریم نظرات خود را به عنوان فرضیههایی ببینیم که با شواهد جدید تقویت یا تضعیف میشوند: فرضیههایی که باید در صورت تغییر شواهد کنار گذاشته شوند، نه تعهداتی که نشاندهنده استواری، شجاعت و شرافت شما به عنوان یک فرد باشند. اینطور نباید با باورهای خود رفتار کنید. بلکه باورهای شما باید چیزهایی باشند که به طور موقت و بسته به این که شواهد موجود تا چه اندازه نظر شما را تقویت می کنند مورد تأیید شما قرار بگیرند، و باید آماده باشید آنها را [به موقع] رها کنید تا از مغالطههایی مثل حمله به خود شخص به جای حمله به دیدگاه فکری مقابل، یا سایر عادات فکری غلط که متأسفانه به ویژه در نسلهای جوان شایعتر شدهاند، اجتناب کنید.
گرگ لوکیانوف (Greg Lukianoff) و جاناتان هیت (Jonathan Haidt) در کتاب «نازپروردگی ذهن آمریکایی» (۲۰۱۸) اشاره میکنند که این توصیه تقریباً برعکس برخی دستورالعملهای درمان شناختی-رفتاری (cognitive behaviour therapy) است که میگویند باید به احساسات خود اعتماد کنید، همانطور که بسیاری از مردم امروز معتقدند. این ایده بدی است. در عوض، باید یاد بگیرید چگونه احساسات خود را کماهمیت جلوه دهید. در واقع، یکی از کارهایی که در درمان شناختی-رفتاری توصیه میشود این است که عواطف خود را کنترل کنید و نگذارید احساسات بر ذهن شما غلبه کنند. علاوه بر این، دیگران را شیطانپنداری (demonize) نکنید، جهان را به سادهترین شکل ممکن به خوب و بد تقسیم نکنید، و تصور نکنید پیشرفت یعنی قربانیان و آدم خوب ها میز را بر ستمگران (آدمهای بد) برگردانند [دست بالا را پیدا کنند]. بلکه هر کسی در درون خود خوبی و بدی دارد. ما باید به دنبال پرورش ایدهآلها باشیم، نه تنبیه افراد. و همچنین باید بتوانیم به تجربیات خود نگاه کنیم و فکر کنیم که از آنها درس گرفتهایم. هر چیزی یک ضربه روانی نیست، و هر بار که با نظری مواجه میشوید که شما را ناراحت میکند، نگویید «آیا آسیب دیدهام؟ آیا صدمه خوردهام؟» برعکس، مواجهه با نظرات مخالف باعث قویتر شدن نظرات شما میشود. اگر نظرات مخالف درست باشند، ممکن است شما را وادارند که نظرات خود را کنار بگذارید. و اگر نظرات مخالف غلط باشند؟ آنگاه این دقیقاً چیزی است که میخواهیم کشف کنیم.
● آنجلا تان دانشآموز مدرسه یورک هاوس در ونکوور کانادا است. او به فصل مشترک میان اخلاق و آموزش علاقهمند است. به عنوان مجری پادکست oxfordpublicphilosophy.com امیدوار است از طریق گفتوگو به کاهش قطبیشدن کمک کند.
—————————
زیر نویس مترجم:
واژهی meme نخستین بار توسط ریچارد داوکینز(Richard Dawkins)، زیستشناس تکاملی بریتانیایی، در کتاب مشهورش «ژن خودخواه، ۱۹۷۶» ابداع شد. داوکینز این واژه را از واژهی یونانی mimeme (به معنی “چیزی که تقلید میشود”) و با الهام از gene (ژن) ساخت. او میخواست مفهومی معادل ژن، ولی در قلمرو فرهنگ، ارائه دهد. ممه واحدی از انتقال فرهنگی است — مثل یک آهنگ، ایده، ژست، مد، یا هر چیزی که از فردی به فرد دیگر تقلید و منتقل میشود. همانطور که ژنها از راه وراثت تکامل مییابند، ممهها هم از راه تقلید تکامل مییابند. ممهها میتوانند جهش پیدا کنند، تقویت شوند، یا از بین بروند. امروزه، بهویژه در فضای مجازی، «ممه» بیشتر به تصاویر، ویدیوها یا نوشتههای طنزآمیز، اغلب با متنی خاص و قابلتکرار اطلاق میشود که بهسرعت در اینترنت پخش میشوند. این کاربرد مدرن جنبهای از تعریف اصلی داوکینز را حفظ کرده، چون این تصاویر از طریق تقلید و اشتراکگذاری “تکثیر” میشوند.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
وزارت خزانهداری آمریکا روز جمعه اعلام کرد که تحریمهای مرتبط با ایران را علیه بیش از ۳۰ فرد و نهاد که بخشی از یک شبکه “بانکی مخفی” هستند و میلیاردها دلار را از طریق سیستم مالی جهانی پولشویی کردهاند، اعمال کرده است.
به گزارش خبرگزاری رویترز، این تحریمها که اتباع ایرانی و برخی نهادها در امارات متحده عربی و هنگکنگ را هدف قرار دادهاند، در حالی اعلام شد که دولت دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در تلاش برای دستیابی به توافق هستهای جدید با تهران است. وزارت خزانهداری آمریکا اعلام کرد که دستکم دو شرکت از این شبکه با شرکت ملی نفتکش ایران مرتبط هستند.
اسکات بسنت، وزیر خزانهداری، اظهار داشت: «نظام بانکی مخفی ایران یک خط حیاتی برای رژیم است که از طریق آن به درآمدهای حاصل از فروش نفت دسترسی پیدا میکند، پول جابهجا میکند و فعالیتهای بیثباتکننده خود را تأمین مالی میکند.»
ایالات متحده معتقد است این شبکه به تهران کمک میکند تا برنامههای هستهای و موشکی خود را تأمین مالی کرده و از گروههای شبهنظامی نیابتی خود در سراسر خاورمیانه حمایت کند. به گفته خزانهداری آمریکا، این اولین دور از تحریمهای آمریکا علیه زیرساختهای بانکی مخفی ایران از زمان اعمال مجدد سیاست “فشار حداکثری” بر این کشور توسط ترامپ در ماه فوریه است.
مذاکرات بین ایران و ایالات متحده که با هدف حلوفصل اختلافات چندین دههای بر سر جاهطلبیهای هستهای تهران انجام میشود، به دلیل اختلافنظرها درباره غنیسازی اورانیوم به بنبست رسیده است.
خزانهداری اعلام کرد که افراد و نهادهای تحریمشده با برادران ایرانی منصور، ناصر و فضلالله زرینقلم مرتبط هستند که بهطور جمعی میلیاردها دلار را از طریق سیستم مالی بینالمللی پولشویی کردهاند.
خزانهداری اظهار داشت که برادران زرینقلم، صرافیهایی در ایران و شبکهای از شرکتهای صوری در هنگکنگ و امارات متحده عربی اداره میکنند، اما محل اقامت آنها مشخص نشده است.
هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد در نیویورک به درخواست اظهارنظر فوری پاسخ نداد. رویترز نیز نتوانست برای دریافت نظر برادران زرینقلم با آنها تماس برقرار کند.
خزانهداری اعلام کرد که شرکتهای صوری در این شبکه حسابهایی با ارزهای مختلف در بانکهای متعدد دارند تا پرداختها را برای نهادهای ایرانی مسدودشده که نفت ایران را میفروشند، تسهیل کنند.
«دفتر کنترل داراییهای خارجی خزانهداری» (OFAC) شرکتهای Ace Petrochem FZE و Moderate General Trading LLC، که هر دو در امارات متحده عربی ثبت شدهاند، را به فهرست اتباع ویژه تعیینشده اضافه کرد و داراییهای آنها در آمریکا را مسدود کرد. OFAC اعلام کرد که هر دو شرکت با شرکت ملی نفتکش ایران، که به دلیل صادرات نفت ایران تحت تحریمهای آمریکا قرار دارد، مرتبط هستند.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
۱. به کسی نمیگوید مثل من باش؛
۲. تلاش میکند دنیای هر فردی را کشف کند؛
۳. تفاوتهای خود با اطرافیانش را فرصت تلقی میکند؛
۴. میگذارد دیگران بدیها و خوبیها را خودشان تجربه کنند؛
۵. به جای خشم، عصبانیت و کلام، بیشتر از زبان بدن استفاده میکند؛
۶. اکثر واکنشهای او به اسلحۀ سکوت مجهز هستند؛
۷. سالها سکوت میکند تا افراد متوجه اشتباهاتشان شوند؛
۸. گذشتۀ خودش در یک سی دی همیش جلوی چشمش است؛
۹. این باعث میشود به خودش بگوید همه یک سی دی دارند؛
۱۰. چون ضعفهای خودش را نوشته، به ندرت در پی عیب جویی دیگران است؛
۱۱. قضاوتهایش در مورد دیگران را بارها و بارها تجدید نظر میکند؛
۱۲. چون سینوسهای ذهن و عمل عمر خود را ترسیم کرده، برای دیگران هم سینوس قائل است؛
۱۳. به دنبال خوب و بد نیست، در پی ترکیبهای مختلف رنگهاست؛
۱۴. به کسی نمیگوید شما بی سواد هستید، فکر میکند بهتر است بگوید: ما متون مختلف خواندهایم؛
۱۵. قبل از آنکه در مورد فرد حسودی قضاوت کند، سعی میکند بفهمد چرا او حسود است؛
۱۶. روزی یک ساعت برای شناسایی اختلالات رفتاری و روحی خود وقت میگذارد؛
۱۷. ناراحتی و گلۀ خود از کسی را پخش نمیکند؛
۱۸. در جمع به کسی نمیگوید: من صد در صد با شما مخالفم. میگوید: اجازه دهید از زاویۀ دیگری، نظرم را بیان کنم؛
۱۹. بسیار وقت میگذارد تا بفهمد چرا انسانها اینقدر متفاوتند؛
۲۰. چون متفاوت بودن را حق انسانها میداند، واکنشها و سخنان او نیش ندارد؛
۲۱. بر افقها و برنامههای خود متمرکز است. از افقها و برنامههای دیگران میآموزد؛
۲۲. چون تجربیات و زندگی خود را خاص میداند، خود را با کسی مقایسه نمیکند؛
۲۳. افراد و مسائل اطراف خود را با دقت بررسی میکند و به صورت دیتا در مخزن ذهن برای ارزیابی بعد ذخیره میکند؛
۲۴. خود را از دالان سختترین آموزشها گذرانده تا حریم دیگران را رعایت کند؛
۲۵. هر انسانی را یک کهکشان میداند. کوشش میکند او را بفهمد؛
۲۶. نه دنبال مُرید میگردد و نه مراد کسی است؛
۲۷. مورد انتقاد قرار گرفتن را، متفاوت بودن افراد تلقی میکند؛
۲۸. داوطلب نمیشود دیگری را تغییر دهد. اگر از او خواسته شود، نظر خود را در میان صدها نظر توضیح میدهد؛
۲۹. با کلام، رفتار و اطمینان بخشی نمیگذارد دیگران نسبت به او احساس نا امنی کنند؛
۳۰. دیگران صرفاً از حضورش در کنارشان لذت میبرند.
کانال تلگرام نویسنده
https://t.me/sariolghalam
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
ایران در حال آمادگی برای واکنش به احتمال صدور قطعنامه انتقادی شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی است. قطعنامهای که انتظار میرود در نشست هفته آینده آژانس در وین تصویب شود.
روزنامه «تهران تایمز» به نقل از یک منبع آگاه که «با وزارت خارجه و سازمان انرژی اتمی ایران در ارتباط است»، نوشت که ارزیابیهای داخلی در تهران حاکی از آن است که شورای حکام در نشست پیشرو قطعنامهای در انتقاد از فعالیتهای هستهای ایران صادر خواهد کرد.
این گزارش افزود که مقامات ایرانی هماکنون در حال بررسی مجموعهای از اقدامات متقابلاند که در صورت تصویب این قطعنامه، بلافاصله به اجرا گذاشته خواهند شد.
تنش میان تهران و آژانس طی روزهای اخیر بار دیگر شدت گرفته است. در هفته گذشته ایران با انتشار یادداشتی ۱۹ صفحهای، بازرسان آژانس را به «جاسوسی و ارائه شواهد بیاساس» متهم کرد.
افزایش ذخیره غنیسازی اورانیوم تا نزدیکی درجه تسلیحاتی و همچنین خودداری ایران از ارائه پاسخهای شفاف درباره فعالیتهای هستهای در چند سایت اعلامنشده، محور اصلی این اختلاف محسوب میشوند.
هشدار عباس عراقچی به سه کشور اروپایی
عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران به سه کشور اروپایی عضو «برجام» هشدار داد که در صورت اقدامی در شورای حکام آژانس انرژی اتمی با «واکنش قاطع» ایران روبرو خواهند شد.
عراقچی در پستی در «ایکس» نوشت: «ایران در برابر هرگونه نقض حقوق خود، واکنشی قاطع نشان خواهد داد. مسئولیت کامل و انحصاری بر عهدهی بازیگران بیمسئولیتی است که برای وارد کردن خود، به هر کاری دست میزنند.»
فرانسه، آلمان و بریتانیا، سه کشور عضو برجام پیشنویسی را برای ارائه به شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی تهیه کردهاند که به گزارش «آسوشیتدپرس» دولت ایران را به نقض تعهدات پادمانی از پیمان منع توسعه سلاحهای هستهای متهم میکند که این اقدام پس از ۲۰ سال میتواند باردیگر پرونده ایران را به شورای امنیت سازمان ملل بکشاند.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی هفته گذشته یک گزارش جامع به همراه گزارش تفصیلی ضمیمه درباره فعالیتهای هستهای ایران منتشر کرد که در آن به سوالات بیپاسخ مانده، فعالیتهای هستهای پنهانی و همچنین کاهش سطح همکاری ایران با آژانس به «کمتر از رضایتخش» پرداخته شده است.
نشست شورای حکام هفته آینده در وین برگزار خواهد شد و انتظار میرود این بار نیز بین آمریکا و سه کشور اروپایی برای تصویب قطعنامهای علیه ایران هماهنگی صورت گیرد. لارنس نورمن خبرنگار «وال استریت ژورنال» میگوید که آمریکا قصد دارد از قطعنامه سه کشور اروپایی حمایت کند، این درحالی است که برگزاری دور ششم مذاکرات هستهای ایران و آمریکا برای رسیدن به توافق همچنان در ابهام باقی مانده است.
عراقچی همچنین در پست خود با اشاره به سابقه «همکاری ایران با آژانس» نوشته است: « سه کشور اروپایی در سال ۲۰۰۵ به جای تعامل، همین رفتار نادرست را پیش گرفتند ، نتیجه آن از بسیاری جهات، تولد واقعی غنیسازی اورانیوم در ایران بود. آیا واقعاً سه کشور اروپایی طی دو دهه گذشته هیچ درسی نیاموختهاند؟»
وزیر خارجه ایران «اتهامات مربوط به نقض تعهدات پادمانی» را براساس «گزارشهای نادرست و سیاسی» و با هدف «ایجاد بحران» دانسته است. برخی از کارشناسان و خبرنگاران بینالمللی میگویند با توجه به گزارش اخیر آژانس انرژی اتمی درباره فعالیتهای هستهای ایران، احتمال ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت نظیر اتفاقی که در سال ۲۰۰۶ رخ داد وجود دارد.
العربیه فارسی
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
ائتلاف این دو، همواره نامحتملترین ائتلافها بود.
سال گذشته، دو میلیاردر غیرقابلپیشبینی با یکدیگر شراکتی را آغاز کردند و وعده دادند که کشور را در مسیری تازه هدایت کنند. دونالد ترامپ قدرت سیاسی را در اختیار داشت. ایلان ماسک نیز پول و نفوذ در شبکههای اجتماعی را.
اما روز پنجشنبه، اتحاد آنها به شکلی بسیار علنی و سریع فروپاشید؛ دو مرد درگیر حملاتی لفظی علیه یکدیگر شدند، هم بر سر مسائل مهم و هم بر سر موضوعاتی پیشپاافتاده.
فارغ از این درام آنی، فروپاشی رابطه میان رئیسجمهور و ثروتمندترین مرد جهان، یکی از تأثیرگذارترین مناسباتی را که بر دور دوم ریاستجمهوری آقای ترامپ سایه افکنده بود، برهم زد.
مشاجره آنها چند روز پیش بر سر لایحه اصلی سیاست داخلی رئیسجمهور آغاز شد؛ لایحهای که ماسک آن را «چیزی چندشآور و نفرتانگیز» خوانده بود. اما این اختلاف بهسرعت در روز پنجشنبه شدت گرفت و به نزاعی تمامعیار بدل شد؛ بر سر اینکه چه کسی شایسته دریافت اعتبار بیشتری برای پیروزی انتخاباتی ترامپ است، اینکه چرا ماسک در ظاهر شدن هفته گذشتهاش در دفتر بیضی، کبودی چشمش را با آرایش نپوشانده بود، و اینکه چرا ترامپ ناگهان حمایت خود را از یکی از افراد مورد اعتماد ماسک که برای ریاست ناسا نامزد شده بود، پس گرفت.
این درگیری خیلی زود به تهدیدهای متقابل در پلتفرمهای اجتماعی آنها کشیده شد. ترامپ تهدید کرد میلیاردها دلار قرارداد دولتی با شرکتهای ماسک را لغو خواهد کرد. در مقابل، ماسک نیز حملاتی تند و پیاپی را علیه مردی آغاز کرد که زمانی او را با تمجیدهای اغراقآمیز ستایش میکرد.
ماسک از احتمال تشکیل یک حزب سیاسی جدید سخن گفت، مدعی شد که در اسناد دولتی مربوط به جفری اپستین، سرمایهگذار فقید و متهم به سوءاستفاده جنسی، نام ترامپ آمده است، و از پستی حمایت کرد که خواستار استیضاح رئیسجمهور بود.
این جدال علنی آنچنان زشت و ناخوشایند شد که در مقطعی، اشلی سنت کلر — نویسندهای با گرایش راستگرا که از ماسک صاحب فرزند است اما اکنون از او جدا شده — نیز وارد ماجرا شد. او در پلتفرم ایکس نوشت: «هی @realDonaldTrump اگه واسه جدایی نیاز به مشاوره داری، خبر بده.»
هر دو مرد چیزهای زیادی برای از دست دادن دارند
این فروپاشی ناگهانی، به شراکتی نزدیک به یک سال پایان داد؛ شراکتی که طی آن ماسک به ترامپ برای رسیدن به کاخ سفید کمک کرد و به یکی از مشاوران ارشد رئیسجمهور بدل شد؛ کسی که در پیشبرد طرحی برای کاهش گسترده نیروی انسانی دولت و قراردادهای دولتی نقش اصلی را ایفا کرد؛ طرحی که شوکی عمیق به دستگاه اداری فدرال وارد ساخت.
اکنون هر دو مرد چیزهای زیادی برای از دست دادن دارند. ماسک که حدود ۲۷۵ میلیون دلار برای پیروزی ترامپ در انتخابات ۲۰۲۴ هزینه کرده بود، وعده داده بود که پیش از انتخابات میاندورهای ۲۰۲۶، ۱۰۰ میلیون دلار به نهادهای تحت کنترل تیم ترامپ پرداخت کند — وعدهای که هنوز محقق نشده و اکنون بهشدت در هالهای از ابهام قرار دارد.
از سوی دیگر، ترامپ نهتنها باید با قطع حمایتهای انتخاباتی مواجه شود، بلکه اکنون باید با خشم متحدی سابق دستوپنجه نرم کند که ظاهراً مصمم است جایگاه او را در میان جناح راست تضعیف کند.
شرکتهای ماسک میلیاردها دلار از قراردادهای دولتی سود بردهاند و در موقعیتی بودند که میلیاردهای بیشتری نیز دریافت کنند — منبعی پرسود برای امپراتوری تجاری او که اکنون از سوی ترامپ تهدید شده است.
به گفته یکی از افراد نزدیک به رئیسجمهور که برای شرح گفتوگوهای درونی خواست نامش فاش نشود، مشاوران سیاسی ترامپ خود را برای نبردی فرسایشی با ماسک آماده میکنند؛ نبردی که در آن متحدان دو طرف، چه در حوزه فناوری و چه در عرصه سیاست، ناگزیر خواهند بود جانب یکی را بگیرند.
کارولاین لویت، سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید، در بیانیهای گفت: «این یک رویداد ناخوشایند از سوی ایلان است؛ او از “لایحه بزرگ و زیبا” ناراضی است، چون سیاستهایی را که مد نظر داشت، در آن نیافته است. رئیسجمهور بر تصویب این قانون تاریخی متمرکز است تا کشورمان را دوباره عظمت ببخشد.»
اما تا شب پنجشنبه، بهنظر میرسید که ماسک در تلاش برای کاهش تنش بود. هنگامیکه بیل آکمن، میلیاردر فعال در حوزه صندوقهای پوشش ریسک، در شبکههای اجتماعی نوشت که ماسک و ترامپ «باید برای خیر کشور بزرگمان با یکدیگر آشتی کنند»، ماسک پاسخ داد: «بیراه نمیگویی.»
در همین حال، دوستان و نزدیکان ماسک در بهت و ناباوری از این جدایی خصمانه و ناگهانی بهسر میبردند و روز پنجشنبه را پای رایانهها و تلفنهای همراهشان گذراندند تا ببینند دوستشان چگونه با ترامپ درگیر شده، بیآنکه نقشه روشنی از مسیر پیشرو داشته باشند.
نگرانی در حلقه نزدیکان ماسک
برخی از اطرافیان ماسک با اطمینان میگفتند که این مدیر فناوری در نهایت از حیث نفوذ جهانی از ترامپ پیشی خواهد گرفت. اما در عین حال، در حلقه نزدیکان ماسک نوعی نگرانی وجود داشت؛ نگرانی از اینکه او وارد نبردی عظیم شده — حتی با معیارهای خودش — نبردی که ممکن است به زیان او و به ضرر دنیای «راستِ فناوریمحور» تمام شود؛ یعنی همان اکوسیستم مدیران دره سیلیکون که به آغوش دولت ترامپ رفتهاند.
بیشتر اطرافیان ماسک انتظار نداشتند این رابطه تا ابد دوام داشته باشد. اما آنها میگفتند از اینکه این ائتلاف به چنین پایانی تلخ رسیده، ناراحتاند.
در ماههای ابتدایی دولت، ماسک حضوری دائم در کنار ترامپ داشت؛ آخر هفتهها با او به مارالاگو سفر میکرد و در حالی که رهبری تلاشهای سراسری برای کاهش هزینههای دولت فدرال را بر عهده گرفته بود، در مصاحبهای مشترک با فاکسنیوز شرکت کرد.
اما همکاری او با «وزارت کارآمدسازی دولت» موجب اصطکاک با مقامهای بلندپایه کابینه شد؛ آنها با ماسک بر سر میزان و نحوه کاهشها درگیر بودند. ترامپ عمدتاً از ماسک حمایت میکرد، اما بهگفته افرادی که با این تعاملات آشنا هستند، با افزایش شکایتها از رویکرد ماسک، روابط دو طرف شروع به سست شدن کرد.
برای چند روز، ترامپ در ظاهر از درگیری با ماسک خودداری میکرد، حتی با وجود آنکه این مدیر فناوری لایحه اصلی ترامپ را به باد انتقاد گرفته بود و آن را طرحی میخواند که کسری بودجه را افزایش میدهد و «عظیم، رسوا، و پر از ریختوپاش» است.
اما ماسک دستبردار نبود. او استدلال میکرد که این لایحه تمام تلاشهایش برای کاهش هزینههای دولت را نابود خواهد کرد و تلویحاً هشدار داد که در انتخابات میاندورهای سال آینده، جمهوریخواهان حامی این طرح را هدف خواهد گرفت.
روز پنجشنبه، وقتی خبرنگاران درباره انتقادهای ماسک از ترامپ پرسیدند، رئیسجمهور واکنش نشان داد.
ترامپ در دفتر بیضی و در جریان دیدار با فریدریش مرتس، صدراعظم جدید آلمان گفت: «من از ایلان بسیار ناامیدم. من خیلی به ایلان کمک کردهام.»
او همچنین میزان کمک مالی متحد سابقش در کارزار انتخاباتی را کماهمیت جلوه داد و گفت که حتی بدون ماسک هم میتوانست در پنسیلوانیا پیروز شود؛ ایالتی کلیدی که ماسک بخش زیادی از پول و وقت خود را صرف آن کرده بود.
ماسک هم در پاسخ، واکنش نشان داد.
او در پلتفرم ایکس نوشت: «بدون من، ترامپ انتخابات را میباخت، دموکراتها کنترل مجلس نمایندگان را بهدست میگرفتند و جمهوریخواهان در سنا ۴۹–۵۱ عقب میافتادند.»
سپس لحظهای بعد افزود: «عجب ناسپاسیای!» و به شکلی بیسابقه، خود را عامل پیروزی ترامپ در انتخابات معرفی کرد.
این حملات میان دو مرد همچنان در پلتفرمهای اجتماعی شخصی آنها ادامه یافت.
تهدیدهای متقایل ترامپ و ماسک
ترامپ در پلتفرم «تروث سوشال» نوشت: «سادهترین راه برای صرفهجویی در بودجه ما — به میزان میلیاردها و میلیاردها دلار — قطع یارانهها و قراردادهای دولتی ایلان است. من همیشه متعجب بودم که چرا بایدن این کار را نکرد!»
در پاسخ، ماسک گفت که شرکت فناوری فضاییاش، «اسپیسایکس»، روند کنار گذاشتن فضاپیمای «دراگون» را آغاز خواهد کرد، هرچند بعداً بهنظر رسید که از این تهدید عقبنشینی کرده است. ناسا برای انتقال فضانوردان، غذا و سایر تدارکات به ایستگاه فضایی بینالمللی به این فضاپیما متکی است.
بهگفته فردی که با این گفتوگوها آشناست و به شرط ناشناسماندن صحبت کرده است، در هفتههای اخیر، با کنارهگیری از بخشی از فعالیتهای دولتیاش، ماسک ظاهراً روحیه خوبی داشت و به دوستانش میگفت که همچنان میخواهد در برخی حوزههای کاهش هزینهها فعال بماند، از جمله جلوگیری از تأمین مالی برنامههایی که بهزعم او مهاجرت غیرقانونی را ترویج میکردند.
اما او روز پنجشنبه، تمام ملاحظات پیشین را کنار گذاشت و رئیسجمهور را به شکلی تمسخرآمیز به چالش کشید — رفتاری که برای بسیاری از مشاوران سابق ترامپ که از دایره نزدیکان او کنار گذاشته شدهاند، آشناست.
تا بعدازظهر، ماسک احتمال خروج از حزب جمهوریخواه و تشکیل حزبی جدید را مطرح کرد و حتی بهصورت علنی گمانهزنی کرد که ترامپ — کسی که زمانی با افزایش کسری بودجه مخالف بود — «با بدل جایگزین شده است.»
با شروع درگیری میان این دو نفر، حوالی ظهر پنجشنبه، ارزش سهام شرکت تسلا با ۱۴ درصد کاهش روبهرو شد. ارزش سهام شرکت مادر «تروث سوشال»، یعنی «گروه رسانهای و فناوری ترامپ»، نیز ۸ درصد افت کرد.
فقط یک هفته پیش، ترامپ در مراسمی در دفتر بیضی، شخصاً با ماسک خداحافظی کرده بود. او در آن مراسم ماسک را «یکی از بزرگترین رهبران تجاری و نوآورانی که جهان تا بهحال به خود دیده» خواند و کلیدی طلایی با نشان رسمی کاخ سفید به او اهدا کرد. ماسک نیز وعده داد که همچنان «دوست و مشاور رئیسجمهور» باقی بماند.
در همان مراسم، ماسک کبودیای زیر چشم داشت که آن را به مشتزدن پسر خردسالش نسبت داد. ترامپ روز پنجشنبه، از اینکه ماسک برای پوشاندن این کبودی آرایش نکرده بود، تمسخرش کرد. او همچنین گفت که این مدیر فناوری، مانند سایر دستیاران سابق، پس از خروج از حلقه درونی کاخ سفید دچار «سندروم جنون ترامپ» شده است.
رئیسجمهور گفت: «صبح از خواب بیدار میشوند، جادوی قدرت از بین رفته، همه دنیا برایشان تغییر کرده و به آدمهایی دشمنخو تبدیل میشوند.»
ماسک نیز در پاسخ گفت که تعرفههای ترامپ تا پایان سال باعث رکود اقتصادی خواهد شد و پستهای قدیمی ترامپ در شبکههای اجتماعی را منتشر کرد که در آنها از جمهوریخواهان بابت نپرداختن به مسأله فزاینده کسری بودجه انتقاد کرده بود.
ترامپ گفت که انتقاد ماسک از لایحه سیاست داخلیاش صرفاً ناشی از منافع شخصی است و او زمانی با این قانون مخالفت کرد که جمهوریخواهان مشوقهای مالی مربوط به خودروهای برقی را — که به نفع شرکت تسلای ماسک بود — از آن حذف کردند. (ماسک پیشتر خواستار حذف این معافیتهای مالیاتی شده بود.)
ترامپ در تروث سوشال نوشت: «ایلان داشت از کنترل خارج میشد، من از او خواستم کنار برود، فرمان خودروی برقی را که همه را مجبور به خرید ماشینهایی میکرد که هیچکس نمیخواست — و خودش هم ماهها بود میدانست که قرار است آن را لغو کنم — برداشتم، و او دیوانه شد!»
ماسک نیز در پلتفرم ایکس پاسخ داد: «دروغی چنین آشکار. واقعاً که جای تأسف دارد.»
تایلر پیجر و تئودور شلایفر / نیویورکتایمز / ۵ ژوئن ۲۰۲۵
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
هشدار مقام رسمی: بریتانیا با تهدید “بیسابقه” از توطئههای روسیه و ایران مواجه است
جاناتان هال، مشاور دولت بریتانیا، در مصاحبهای اعلام کرد که کشورهای متخاصم از مجرمان محلی برای انجام اقدامات خشونتآمیز، جاسوسی و ارعاب استفاده میکنند.
در یکی از اتاقهای دادگاه اولد بیلی در لندن، این هفته شش نفر به اتهام ایجاد عمدی آتشسوزی در یک کسبوکار که تجهیزات ماهوارهای به اوکراین ارسال میکرد، محاکمه شدند. در همان ساختمان، جلسهای جداگانه درباره توطئهای ادعایی برای اعمال “خشونت شدید” علیه روزنامهنگاران ایرانی شاغل در بریتانیا برگزار شد. ماه گذشته نیز شش بلغاری به دلیل عضویت در یک شبکه جاسوسی روسیه که در یک مهمانخانه در ساحل شرقی انگلستان فعالیت میکرد، به زندان محکوم شدند.
این پروندههای متفاوت نشاندهنده آن است که بریتانیا به محلی برای شبکهای از عملیات جاسوسی خارجی تبدیل شده است. برای مشاور ارشد بریتانیا در زمینه تهدیدات دولتی و تروریسم، این موارد پسزمینهای روشن برای هشدار او فراهم میکنند که روسیه و ایران با “بهرهبرداری از شکافهای موجود در غرب” از طریق رسانههای اجتماعی اقدام به جذب عاملان میکنند.
جاناتان هال، مشاور دولت بریتانیا، به دلیل قوانین سختگیرانه گزارشدهی در انگلستان نمیتواند درباره پروندههای کیفری فعال صحبت کند. اما او در مصاحبهای با نیویورک تایمز گفت که تلاشهای روسیه و ایران برای انجام اقدامات خصمانه در خاک بریتانیا، سطح “بیسابقهای” از تهدید را ایجاد کرده است، هرچند که درک این تهدید برای عموم مردم ممکن است دشوارتر از تهدیدات تروریستی باشد.
هال اظهار داشت: «تروریسم موضوعی است که توجه عمومی را جلب میکند»، بخشی به دلیل «مرگ، تخریب و هرجومرج» ناشی از حملات. اما تهدیدات دولتی، به گفته او، برای مردم «بسیار سختتر قابل درک» هستند.
هشدارهای هال و دیگر مقامات ارشد بریتانیایی در تضاد آشکار با رویکرد ایالات متحده قرار دارد، جایی که رئیسجمهور ترامپ درباره تلاشهای روسیه و ایران برای بیثبات کردن جامعه آمریکا کمتر صحبت کرده و ترجیح داده است بر روی ابتکارات دیپلماتیک با این دو کشور در موضوعاتی مانند جنگ در اوکراین و برنامه هستهای تهران تمرکز کند.
رویکرد ترامپ در حالی است که مقامات آمریکایی گزارشهایی از توطئههای ادعایی ایران برای ترور رئیسجمهور را رصد کردهاند — ادعاهایی که ایران آنها را رد میکند — و مقامات سابق اطلاعاتی از حضور مأموران روس در مکزیک سخن گفتهاند که سعی در تشویق مهاجرت غیرقانونی به ایالات متحده داشتهاند.
تهدیدهای تروریستی تا بیخ گوش نخستوزیر
در بریتانیا، مانند ایالات متحده، برخی از این پروندهها ممکن است به سطوح بالای حکومتی مرتبط باشد. روز جمعه، یک قاضی اعلام کرد که سه متهم در ماه آوریل به دلیل ایجاد آتشسوزی در دو ملک و یک خودرو مرتبط با کیر استارمر، نخستوزیر، محاکمه خواهند شد. رسانههای خبری بریتانیا گزارش دادهاند که سرویسهای امنیتی در حال بررسی احتمال دخالت روسیه در این آتشسوزیها هستند — اتهامی که دولت روسیه آن را رد میکند.
هال اذعان کرد که برخی جزئیات پروندههای اخیر، از جمله پرونده شش بلغاری که در شبکه جاسوسی روسیه در مهمانخانهای در گریت یارموث فعالیت میکردند، ممکن است به نظر «بامزه» بیاید.
او گفت: «اما بدون اینکه بخواهم شوخطبعی را خراب کنم، فکر میکنم این موضوع خطر اصلی این افراد را نادیده میگیرد. آنها در حال برنامهریزی برای ترور افراد بودند و به وضوح توانستند به اهداف خود بسیار نزدیک شوند، بنابراین هیچ چیز خندهداری در این مورد وجود ندارد.»
بلغاریها در حال انجام نظارت بر اهدافی از جمله روزنامهنگاران، مخالفان روس و شخصیتهای سیاسی بودند. رهبر این گروه درباره امکان ربودن و کشتن یک گزارشگر تحقیقاتی صحبت کرده بود. این گروه تحت دستورات یان مارشالک، یک فراری اتریشی و تاجر سابق که به گفته دادستان برای اطلاعات روسیه کار میکرد، عمل میکرد.
در پروندهای دیگر که اخیراً رخ داده، دانیل خلیفه، سرباز جوان ارتش بریتانیا که برای ایران جاسوسی میکرد، با تماس گرفتن با سازمان اطلاعات داخلی بریتانیا (MI5) و پیشنهاد بیثمر خود برای فعالیت بهعنوان مأمور دوجانبه، هویت خود را لو داد. خلیفه پس از فرار از زندان با بستن خود به زیر یک ون تحویل غذا، دستگیر شد، محاکمه شد و در فوریه به ۱۴ سال زندان محکوم شد.
هال در مورد استخدام مأموران توسط کشورهای متخاصم گفت: «برای آنها اهمیتی ندارد که فردی ناشی را به کار گیرند، زیرا حجم بالای این فعالیتها کافی است و طبیعی است که وقتی رویکردی گسترده دارند، برخی افراد ناشی و برخی دیگر بسیار توانمند را جذب کنند.»
هال، که وکیل و دادستان سابق متخصص در جرایم بینالمللی و امنیت است، در سال ۲۰۱۹ از سوی دولت بریتانیا برای بررسی اثربخشی قوانین ضدتروریسم این کشور منصوب شد و در سال ۲۰۲۴ وظیفه مشاوره درباره تهدیدات دولتی نیز به او واگذار شد.
در گزارش رسمی که ماه گذشته منتشر شد، هال از دولت بریتانیا خواست تا اختیارات قانونی جدیدی ایجاد کند که امکان ضبط گذرنامههای مظنونان به فعالیت بهعنوان مأموران خارجی، صدور هشدار درباره فعالیتهای سرویسهای اطلاعاتی خارجی و پیگرد قانونی افرادی که قربانیان را در خارج از کشور هدف قرار میدهند، فراهم کند.
او تنها مقامی نیست که زنگ خطر را به صدا درآورده است. در آخرین ارزیابی سالانه تهدیدات، سازمان اطلاعات داخلی بریتانیا (MI5) هشدار داد که روسیه، ایران و چین بزرگترین تهدیدات دولتی برای امنیت ملی هستند و عملیات جاسوسی و خرابکاری را برای ایجاد اختلال و بیثباتی در بریتانیا برونسپاری میکنند.
مأموریت برای ایجاد هرجومرج در خیابانها
کن مککالم، مدیرکل MI5، در ماه اکتبر اظهار داشت که مأموران اطلاعاتی روسیه در مأموریتی برای «ایجاد هرجومرج در خیابانهای بریتانیا و اروپا» هستند، در حالی که ریچارد مور، رئیس سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا (MI6)، گفت که سرویسهای اطلاعاتی روسیه «کمی وحشی شدهاند.»
سفارتخانههای روسیه و ایران در لندن به درخواست اظهارنظر درباره این پروندههای اخیر پاسخی ندادند.
یکی از جسورانهترین اقدامات خارجی اخیر در خاک بریتانیا، حمله با عامل اعصاب به سرگئی اسکریپال، مأمور دوجانبه سابق روس، در سالزبری، جنوب غربی لندن، در سال ۲۰۱۸ بود. پیامدهای این حمله باعث شد دولت بریتانیا در سال ۲۰۲۳ قوانین جدید امنیت ملی را معرفی کند که جاسوسی خارجی، خرابکاری و نفوذ را بهعنوان جرایم کیفری تعریف کرد.
در فوریه، هال با مقامات وزارت دادگستری ایالات متحده در واشنگتن دیدار کرد تا رویکرد آنها در برخورد با تهدیدات کشورهای متخاصم را بررسی کند. او از «رویکرد ایالات متحده که هرچه کارساز باشد» استفاده میکند، تمجید کرد؛ رویکردی که از طیف گستردهای از قوانین فدرال و ایالتی برای مختل کردن توطئهها بهره میبرد.
آقای هال گفت، چشمگیرترین روند در سالهای اخیر، استفاده از گروههای جرایم سازمانیافته توسط قدرتهای خارجی بوده است. او گفت که این نتیجه موج اخراجهای دیپلماتیک است که افسران اطلاعاتی را از بریتانیا بیرون رانده است، به این معنی که کشورها «نمیتوانند از افسران اطلاعاتی تحت پوشش دیپلماتیک برای جذب و هماهنگی توطئهها استفاده کنند.»
آقای هال گفت که روسیه و ایران هر دو به مجرمان محلی پول میدهند تا در خاک بریتانیا اعمال خشونتآمیز، جاسوسی و ارعاب انجام دهند. چنین تلاشهایی موفقیتهای متفاوتی داشتهاند، به طوری که پیگرد قانونی جاسوسان بلغاری و دیگران به دلیل نقص در امنیت عملیاتی، منجر به افشای نادری از جاسوسی شده است.
هال هشدار داد که روسیه و ایران همچنین از اینترنت برای یافتن، تأثیرگذاری و استخدام افراد ناراضی سیاسی در بریتانیا و ایالات متحده استفاده میکنند، کشورهایی که هر دو از درجاتی از دوقطبی شدن رنج میبرند.
او خاطرنشان کرد که به دلیل فیدهای عمیقاً هدفمند و شخصیسازیشده رسانههای اجتماعی، «مقابله با این امر به طور فزایندهای دشوار است». «هر فرد فید متفاوتی دریافت میکند و ما نمیدانیم دیگران چه چیزی میبینند.»
هال افزود: «اگر شما یک مأمور اطلاعاتی باشید، چرا نباید از شکافهای موجود در غرب بهرهبرداری کنید و سعی کنید نوعی همافزایی فرهنگی بین خود و هدفتان پیدا کنید؟»
لیزی دیردن و مارک لندلر / نیویورک تایمز / ۶ ژوئن ۲۰۲۵
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
والاستریت جورنال: ایران هزاران تن مواد لازم برای سوخت موشک بالستیک به چین سفارش داده است
روزنامه آمریکایی والاستریت جورنال در گزارشی اختصاصی نوشت که ایران در میانهٔ مذاکرات هستهای با ایالات متحده، هزاران تن مواد اولیه برای ساخت موشک بالستیک به چین سفارش داده است تا قدرت نظامی خود را بازسازی کند.
در این گزارش که روز پنجشنبه ۱۵ خرداد و به نقل از «منابع آشنا» به این معامله منتشر شده است، پیشبینی شده که «محمولههای پرکلرات آمونیوم در ماههای آینده به ایران برسد و میتواند برای ساخت صدها موشک بالستیک به کار گرفته شود».
مقامات آمریکایی میگویند ایران دارای یکی از بزرگترین برنامههای موشکی در منطقه است. پرکلرات آمونیوم، یک اکسیدکننده است که در آتشبازیها استفاده میشود و برای تولید سوخت جامد مورد استفاده در مؤثرترین موشکهای بالستیک ایران ضروری است.
اوایل امسال، دو کشتی ایرانی که در چین لنگر انداخته بودند، بیش از ۱۰۰۰ تن سدیم پرکلرات، پیشمادهای برای تولید پرکلرات آمونیوم، بارگیری کردند.
به گزارش وال استریت جورنال، بر اساس رهگیریهای ترابری، این ماده در اواسط فوریه و اواخر مارس به بنادر ایرانی تحویل داده شد. مقامات گفتند این مقدار سدیم پرکلرات برای سوخت حدود ۲۶۰ موشک کوتاهبرد کافی است.
این روزنامه میافزاید برخی از این مواد احتمالاً برای گروههای شبهنظامی در منطقه، از جمله حوثیهای یمن، ارسال میشود.
در این گزارش آمده که «شرکت پیشگامان تجارت رفیع نوین» در چند ماه گذشته مواد موشکی را به شرکت «لیون کامودیتیز»، مستقر در هنگکنگ، سفارش داده است.
دو شرکت در زمینهٔ این گزارش اظهارنظر نکردهاند. سفارت جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل نیز به درخواست والاستریت جورنال برای اظهارنظر پاسخ نداده است.
یک سخنگوی وزارت خارجه چین اعلام کرد که پکن اطلاعی دربارهٔ این قرارداد ندارد.
این سخنگو گفت: «طرف چینی همواره کنترل دقیقی بر اقلام دومنظوره مطابق با قوانین و مقررات کنترل صادرات چین و تعهدات بینالمللی خود داشته است».
بر اساس این گزارش، ایران در حالی که در میانهٔ مذاکرات پر تنش با دولت ترامپ دربارهٔ برنامه هستهایش قرار دارد، در پی یافتن راههایی برای بازسازی گروههای نیابتی خود موسوم به «محور مقاومت» است که در نتیجه حملات اسرائیل به لبنان و غزه بسیار ضعیف شدهاند.
به دنبال سقوط رژیم اسد در سوریه که آذرماه پارسال اتفاق افتاد، ایران یک متحد دیگر منطقهای خود را از دست داد.
ایران به تازگی موشکهای بالستیک را به گروههای شبهنظامی شیعه در عراق منتقل کرده است که ممکن است از آنها برای هدف قرار دادن اسرائیل و نیروهای آمریکایی در منطقه استفاده کنند.
تهران همچنین به گسترش ذخایر اورانیوم غنیشده به سطح نزدیک به سلاح هستهای ادامه داده و دربارهٔ اعمال محدودیت بر برنامه موشکیاش مذاکره نمیکند.
بر اساس آخرین گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ایران تا تاریخ ۱۷ مه (۲۸ اردیبهشت)، ۴۰۸ کیلوگرم اورانیوم با غنای تا ۶۰ درصد ذخیره کرده است. این رقم نسبت به گزارش پیشین در ماه فوریه، افزایشی نزدیک به ۱۳۴ کیلوگرم، معادل حدود ۵۰ درصد داشته است.
رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، پیشتر گفته بود که میزان ذخایر اورانیوم ایران در صورت غنیسازی با خلوص بالاتر، برای ساخت دستکم شش بمب اتمی کافی است.
رادیو فردا
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
خاطرات اگون کرنتس، «آدمک چراغ راهنمایی دفتر سیاسی»*
اگون کرنتس ۸۸ ساله، آخرین رهبر حزب واحد سوسیالیستی آلمان شرقی و ماقبل آخرین رئیس شورای حکومتی آلمان شرقی (DDR)، در مراسمی در برلین از سومین جلد کتاب خاطرات خود رونمایی کرد. کتاب به بازه زمانی انتهایی آلمان شرقی در سالهای ۱۹۸۹-۱۹۹۰ میپردازد که معروف به دوره «چرخش» (Wende) است، مفهومی که خود کرنتس آن را رایج کرد. هولگر فریدریش، ناشر روزنامه «برلینر تسایتونگ» که او نیز از آلمان شرقی است، مدیریت جلسه معرفی کتاب و سوال و جواب را برعهده داشت.
کتاب با عنوان «از دست دادن و انتظار» (Verlust und Erwartung) وقایعی را به تصویر میکشد که منجر به سقوط اریش هونکر، فرو ریختن دیوار برلین، وحدت آلمان، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و به مفهومی «پایان تاریخ» شدند.
در مرکز روایت، پاییز ۱۹۸۹ قرار دارد – لحظاتی پرتلاطم و سرنوشتساز که در آن اگون کرنتس پس از سالهای طولانی انتظار به عنوان جانشین اریش هونکر، عاقبت به آرزوی خود میرسد و رهبری حزب و دولت آلمان شرقی را به عهده میگیرد، اما پس از فقط ۵۰ روز از مقام، خانه، و عملاً از صحنهی تاریخ کنار زده میشود. گویی این تقدیر فاجعه بار کافی نبود، او در سال ۱۹۹۷ به گونهای سمبولیک به نمایندگی از کل رهبری سابق آلمان شرقی، به دلیل دستور تیراندازی به فراریان از آلمان شرقی در مرزها، که منجر به کشته شدن تعداد زیادی شد، محکوم به چندین سال زندان گردید.
کتاب در دورانی منتشر میشود که تاریخ سیاسی هنوز تحت سلطه خطوط تقابل و جبههگیریها قرار دارد، و کرنتس تلاش میکند تا با جزئیات فراوان دیدگاهش درباره مسائل مختلف را به عنوان صدایی مخالف توضیح دهد – غالبا نه در قالب تبرئه یا بازسازی تصویر خود، بلکه بهعنوان کوششی برای یافتن جایگاه خویش در بستر تاریخ. او درباره اریش هونکر، درباره «وضعیت ناپایدار اقتصادی» آلمان شرقی، و درباره «بازی شیطانی» میخائیل گورباچف، رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی، در همراهی با غرب میگوید و نقش خود را همواره عقلانی، محتاط و خودمختار توصیف میکند.
این سالهای پایانی آلمان شرقی و دوران بلافاصله پس از آن است که به این جلد اتوبیوگرافی کرنتس تنش خاص خود را میبخشد: نه فقط بهعنوان یک وقایعنگاری سیاسی، بلکه بهعنوان واکنش مستند مردی که خود را نه یک بزهکار، بلکه بخشی از یک تلاش شکست خورده میبیند. علاوه بر این، کتاب نه تنها بازگشتی شخصی به دورهای پرتلاطم از دگرگونی تاریخی است، بلکه همچنین تلاشیست برای واکاوی انتقادی چگونگی ثبت و روایت تاریخ، و اینکه چه کسانی در این فرآیند به حاشیه رانده یا برجسته میشوند. به همین دلیل کرنتس میگوید: «من در سال ۱۹۹۰ تصمیم گرفتم که آلمان شرقی را – آنطور که من آن را تجربه کردم – توضیح دهم و به دست تهمت زنندگان نسپارم.» زیرا که به نظر او، در تاریخ آلمان این کشور (آلمان شرقی) چیزی بیش از یک «پاورقی» است – بلکه یک فصل کامل است، و نه بدترین فصل آن.
کرنتس تلاش میکند تا به نقش خود در آن زمان نگاهی انتقادی نیز بیاندازد و مینویسد «امروز باید با این بار سنگین زندگی کنم که در آن زمان نگاهی انتقادی به این روند (سیر امور در آلمان شرقی) داشتم، اما از یک رویارویی اساسی و محتوایی با هونکر اجتناب کردم. من برای چنین کاری آن زمان را هنوز مناسب نمیدانستم.»
همچنین، کرنتس در خاطراتش این افتخار را برای خود قائل است که در آن زمان نیروهای امنیتی آلمان شرقی را مهار کرده بود. تفسیری از تاریخ که فرانک شیرماخر، یکی از سردبیران روزنامه فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ که در سال ۲۰۱۴ درگذشت، نیز از آن حمایت میکرد و در اینباره نوشت: «کسی که بیخشونتی و رویدادهای شب ۹ نوامبر را ارج مینهد، نمیتواند این کار را بکند بدون آنکه نقش تعیینکنندهای برای او (اگون کرنتس) قائل شود.»
به همین دلیل، مجری برنامه هولگر فریدریش که به گفته خودش در آن روزهای پر هیجان و بحرانی «در اوت ۱۹۸۹ در ارتش بود و سوار بر کامیون» (احتمالا در دوران خدمت نظام وظیفهاش)، اجازه میخواهد تا بار دیگر از اینکه نه پلیس و نه ارتش ناچار به دخالت نشدند، تشکر کند.
اما در ادامه گفتوگو، فریدریش و کرنتس موفق میشوند تا همین دستاورد را نیز تقریباً مضحک جلوه دهند: هنگامیکه فریدریش آن را «یک دستاورد بزرگ تمدنی»، قلمداد میکند و کرنتس نیز توضیح میدهد که او «مکتب انسانگرایی آلمان شرقی» را پشت سر گذاشته بود.
یا هنگامی که، کرنتس در پاسخ به پرسش فریدریش درباره قربانیان دیوار برلین گفت: «هر مورد مرگ، در دفتر سیاسی با تأسف بسیار همراه بود.» و اینکه در جریان محاکمهاش پس از وحدت آلمان، از قربانیان عذرخواهی کرده است. اما همزمان میافزاید: «من تا به امروز نمیدانم که چه کار دیگری میتوانستیم انجام دهیم»، زیرا که به گفته او، «مرز باید محافظت میشد.» در واقع، کرنتس حرف کلیشهای رهبران آلمان شرقی را تکرار میکند که گویی پذیرفتن «پیامدهای منفی» تیراندازی در مرزهای دو آلمان برای محافظت از مرزهای میان دو بلوک شرق و غرب «در خدمت صلح جهانی» بوده و اجتناب ناپذیر، تا بدین وسیله ثابت کند که هنوز دقیقاً عمق فاجعه انسانی حاصل از دستور هیئت سیاسی حزب حاکم آلمان شرقی را درک نکرده است.
اما به رغم روایت های اگون کرنتس درباره نقش خود، نام او بهویژه در شرق آلمان اغلب واکنشهای تدافعی برمیانگیزد و این تصادفی نیست. کرنتس نه یک نوساز بزرگ، بلکه واپسین کارگزار نظام بود – فردی که تلاش کرد با اصلاحاتی محتاطانه، سیستمی را نجات دهد که در حال فروپاشی بود. او به معنای دقیق کلمه یک «آپاراچیک» بود: وفادار، منضبط، بی حاشیه – و تا پایان عمر سیاسیاش معتقد بود که مدل سوسیالیستی ذاتاً اشتباه نبوده، بلکه در اجرا دچار انحراف شده است.
با اینکه دوران کوتاه ریاست کرنتس بر کشور چندان تعیین کننده نبود، اغلب مردم دلخوشی از او نداشتند – دلیل اصلی این امر، نه آن فصل پایانی، بلکه مسیر شغلیش در سالهای پیش از آن بود. کرنتس برای دههها بخشی از طبقه حاکم حزبی بود که هیچگاه خواهان تغییراتی نشد – چه برسد به آنکه ابتکار عمل به خرج دهد – تغییراتی که میتوانستند زندگی و بهویژه آزادی شهروندان را بهبود ببخشند.
او نه فقط کسی بود که در پایان میخواست چیزی را نجات دهد که دیگر قابل نجات نبود، بلکه پیشتر نیز هرگز با پیشنهادهای اصلاحی، چه در درون دستگاه حکومتی و چه در برابر مردم، دیده نشده بود. از اینرو، در ذهنیت عمومی، کرنتس اغلب به یک نماد بدل شده است: نماد شکست آلمان شرقی، نماد تصلب ایدئولوژیک حزب، نماد نوعی درک نخبهگرایانه از سیاست که دیگر هیچ ارتباطی با واقعیت زندگی شهروندان نداشت.
با همه این داوریها درباره اگون کرنتس، پرداختن به تاریخ آلمان شرقی بدون در نظر گرفتن نخبگانش – حتی اگر این نخبگان مسئلهدار بوده باشند – ناقص خواهد بود. همین نکته است که کتاب «از دست دادن و انتظار» را به سندی قابل توجه بدل میکند: این اثر نگاهی به پشت پرده واپسین ماههای آلمان شرقی میگشاید و همزمان نشان میدهد که یک «عامل معتقد» چگونه با بیارزش شدن تاریخیِ کارنامه زندگیاش روبهرو میشود – بیآنکه خود را بهطور کامل در برابر آن تسلیم کند.
با انتشار این جلد سوم، مجموع خاطرات کرنتس به بیش از ۱۰۰۰ صفحه میرسد. او در مراسم رونمایی گفت: «کار به پایان رسید. این سه جلد، زندگینامه من است – تأکید میکنم: زندگینامه من.» دیگران ممکن است تجربهها و خاطرات متفاوتی داشته باشند، اما او در سال ۱۹۹۰ تصمیم گرفت «آلمان شرقی را همانگونه که خود تجربه کرده است، به دست بدگویان نسپارد.» در انتها، اگون کرنتس مورد استقبال فراوان حضار قرار گرفت و در این جمع او چیزی شبیه «آدمک چراغ راهنماییِ کمیته سیاسی» است – یادگاری از آلمان شرقی که همه دوستش دارند.
—————-
* توضیح: «آدمک چراغ راهنمایی» نماد کوچک انسانی در چراغ راهنمایی مخصوص عابران پیاده در آلمان شرقی است که بعد از وحدت آلمان به عنوان یک یادگار محبوب همگان از آن دوران، مورد استفاده قرار گرفت. «دفتر سیاسی» اشاره به حزب حاکم کمونیستی در آلمان شرقی دارد. تعبیر کنایه آمیز «آدمک چراغ راهنمایی دفتر سیاسی» از یک نوشته زوددویچه تسایتونگ به عاریت گرفته شده است.
■ با تشکر بسیار از مقاله بسیار خوب و آموزنده شما. بسیار استفاد کردم. این اقای کرنس را با آن چهره خنده رو همیشه در مستندهای کانالهای آلمانی زبان در باره آلمان شرقی میدیدم. به یک سایت روسی که ما در ایران از آن بسیار استفاده میکنم رفتم و دیدم چندین کتاب از ایشان در آنجا رایگان قابل دانلود است اما از خاطرات ایشان فکر کنم فقط همان جلد اول در این سایت وجود دارد. همین طور کتابی نوشته است در باره والتر اولبریشت، اولین رهبر آلمان شرقی که باید آن را دانلود کنم و بخوانم. و یک بار دیگر تشکر از شما.
علیمحمد طباطبایی
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
اکونومیست ۱۴ مه ۲٠۲۵
مقدمه مترجم: در این مقاله هفتهنامه اکونومیست(۱) به سادگی، نه در قالب یک تحلیل تئوریک، خطوط کلی سیاست خاورمیانهای دولت ترامپ را شرح و به چند کشور از جمله ایران میپردازد.
اینکه ج. اسلامی از سیاست جدید ترامپ در رابطه با سوریه دلگرم شده، علامت سوالهای بزرگی با خود دارد.(۲)
اما حوادث چند ماهه به میزان زیادی نشان داده که مقایسه ج. اسلامی با حکومت نوبنیاد سوریه مقایسه واقعبینانهای نیست. مقایسه کنیم برخورد با اقلیتها(اگر از چند حادثه خشونتبار صرفنظر کنیم)، نحوه انتخاب وزرا و کادرها، سیاستهای کلی در رابطه با آمریکا و اسرائیل...
بهعلاوه چنانکه در این مقاله توضیح داده میشود، در حال حاضر دولت جدید ترامپ اولویتهای متفاوتی نسبت به دوره نخست ریاست جمهوری او دارد، همچنین کشورهای عرب خلیج فارس روشهای دیگری در رابطه با ج. اسلامی در پیش گرفتهاند.
از سوی دیگر اسرائیل که دیگر تهدید موشکباران حزبالله و دیگر نیابتیها جدی تهدیدش نمیکند، کشورهای اروپایی که در اوکراین نفسهای زهراگین این عجوزه را بر چهره خویش حس میکنند، بسیار مصممتر از گذشته بر آنند که اجازه ندهند او از این مغاک پیروزمند برآید.
اما سرنوشت این نبرد منطقهای هرچه باشد: اینکه به رژیم اجازه داده شود جند درصدی غنیسازی را ادامه دهد یا در سایتهایش برای همیشه بسته شوند، برای ما ایرانیان مسائل اصلیمان همچنان برجای میمانند.
اینجاست که چشمها به بازیگری دوخته میشوند که هنوز دست خود را در این بازی سرنوشت رو نکرده، یا بهتر بگوییم جدی وارد بازی نشده است. اوست که همین روزها که یگانهای رزمندهاش پا در میدان گذاردهاند، تمامقد به میدان آید (۳). ملت ایران چنانکه در جنبش زن، زندگی، آزادی مستقل در صحنه آمد، اکنون هم با خواسته خویش میتواند جایگهه خود را باز یابد. بدون این ورود، نمیتواند انتظار براورد شدن خواستها را داشته باشد.
این بدون شک معادلات را دگرگون خواهد کرد، چگونه دگرگون؟
بهتر است اندکی صبر کنیم و ببینیم. اما واضح است که بدون این ورود ما نمیتوانیم انتظار زیادی از نبرد رژیم با آمریکا، اروپا و اسرائیل داشته باشیم.
ملت ما در بیش از ۴۵ سال گذشته قربانیان زیادی را در نبرد با این اهریمن تقدیم کرده از صف اعدامیان دهه ۶٠ تا گلهای پرپر دهههای ۷٠ و ۸٠ و بالاخره انبوه عزیزان سالهای ۹۶، ۹۷، ۹۸ و ۱۴٠۱ که جویبار خون و اشک در پس آنان هنوز سر بازایستادن ندارد.
پس گام نهایی را برداریم همه اصناف و طبقات به رانندگان و کامیونداران اعتصابی بپیوندیم. در خارج از کشور انجماد زمستانی را با خروش و فریادهای خشم آزادیخواهانه از خود بزداییم. ما به ایران و رزمندگان در خون خفته مدیونیم.
ای وطن، ای همه آرامشم از تو
پریشانت نبینم
ترامپ میکوشد در این سفر خاورمیانه خود، سیاست جدیدی در خلیج فارس پایهریزی کند
این هفته در اثنای سفر ترامپ، سعودیها چندین نمایش باشکوه برایش ترتیب داده بودند:
اسکورت جت او از سوی گروه «اف ۱۵»ها، همراهی کاروان ترامپ از سوی گروهی از اسبسواران، تزئین سالن نهارخوری با لوسترهایی به بزرگی یک اتومبیل، اما از همه ماندگارتر خاطره ملاقاتی در یک سرسرای معمولی با رئیس جمهوری جدید سوریه، احمد الشرع، در ۱۴ مه بود؛ همان احمد الشرع که آمریکا برای سرش ۱۰ ملیون دلار جایزه تعیین کرده بود.
به این ترتیب بعد از ۲۵ سال روسای جمهوری آمریکا و سوریه همدیگر را ملاقات کردند، ملاقاتی که تنها چند دقیقه قبل از وقوع تایید شد، اما سورپرایز واقعی قبل از آن در سخنرانی ترامپ بود: ما تحریمهای سوریه را که از دوران بشار اسد تا کنون ادامه داشتهاند، لغو میکنیم، اسد دیکتاتوری که زمانی طولانی بر سوریه حکم راند و در دسامبر سرنگون شد؛ حضار با دست زدنهای ممتد به استقبال سخنان ترامپ رفتند و او افزود شاد زی سوریه، و به ما ویژگیهای خود را نشان بده.
چنانکه رسما اعلام شد، تمرکز این سفر به سه کشور خلیج فارس و بر سرمایه گذاری و تجارت بود، و در حالیکه عربستان سعودی یک قرارداد ۶۰۰ میلیارد دلاری امضاء کرد، دو کشور امارات و قطر هر کدام ابرقراردادهایی که چشم نشریات جهان را خیره کرد، به امضاء رساندند. البته شاید بتوان گفت حجم این قراردادها چنان بزرگ بود، که در مواردی خیال پردازانه به نظر میرسیدند.
عربستان سعودی احتمالا در قولهایش برای سرمایهگذاری در زمینه هوش مصنوعی، مراقبتهای پزشکی(۴) و ورزش جدی است. اینها زمینههایی هستند که با وعدههایش برای توسعه و تنوع صنعتی تطبیق میکند؛ اما مسئله در زمینه خرید ۱۴۲ میلیاردی اسلحه است که تطبیق کمتری دارد، چرا که این مبلغ دو برابر بودجه دفاعی ۷۸ میلیاردی کشور است. بهعلاوه باید به فشارهایی که به بودجه کشور به سبب افول بهای نفت، وارد میشود نیز توجه داشت؛ پارهای از این سلاحها فقط در سالهای آینده خریداری خواهند شد و پارهای هرگز.
اما برای آقای ترامپ این مهم نیست، چرا که او عاشق بالاترینهاست، و پادشاهی عربستان سعودی این شانس را به او میدهد که بالاترین رکورد فروش دفاعی تاریخ را ثبت کند.
در واقع سعودیها نشان دادند حتی در جزئیات دقیق هستند و مهمان خود را میشناسند، آنها دوتا از ایدههای اصلی کارزار انتخاباتی ترامپ را در اثنای سخنرانیش به نمایش گذاشتند. او با آهنگ «خدا حافظ آمریکا باشد» (۵) شروع کرد و صحنه را با قطعه یام کا (۶) ترک کرد. پس از آن محمد بن سلمان، ولیعهد، او را با یک واگن گلف برای شام برد، در حالیکه یک واگن مک دونالد در بیرون آماده پذیرایی کسانی بود که شیفته «فست فود» هستند.
ترامپ هم متقابلا به محبت انها پاسخ داد و سخنرانی یک ساعتهاش پر از عبارات تملقآمیز نسبت به بن سلمان و پادشاه سلمان بود، اگرچه غیبت پادشاه در مراسم، شایعاتی را در رابطه با سلامتش بر سر زبانها انداخته.
ترامپ پیوند آمریکا و سعودی را ستود و از عصر طلایی خاورمیانه سخن راند.(۷) البته او نخستین رئیس جمهور آمریکا نیست که ندای آغازی نو در منطقه را میدهد؛ چرا که بارک اوباما در ۲۰۰۹ این ایده را مطرح کرد. سخنان او خوشامدگویی به منطقه بعد از دوران جنگهای جورج دابلبو بوش بودند. در آن زمان دقیقا روشن نبود که معنای آغازی نو چیست.
اما درست یک سال بعد بهار عربی در منطقه آغاز شد و همه آنچه را اوباما تعریف کرده بود، معکوس کرد. از اینرو او مجبور شد باقی دوره ریاست جمهوری خود را به آرام کردن اوضاع در منطقه بپردازد(در مواردی هم به شدت بخشیدن به درگیریها).
رئیس جمهور کنونی آمریکا به دنبال چبست؟
او رویه کاملا دیگری دارد، و به دنبال اتوکراسی «نظم و ترتیب» است خاورمیانه (۸)، در حالیکه اوباما به دنبال دموکراسی و حقوق بشر بود.
ترامپ در سخنرانیش البته به انتقادهایی از خود یا بهتر بگوییم از کشور خود هم پرداخت؛ مداخلهگران امریکایی که همه چیز را در منطقه خراب کردند.
او ادامه داد این معجزه چشمگیر که ریاض و ابوظبی بدست آوردند، محصول آنهایی که در فکر ملتسازی(۹) بودند، نبود، بلکه خاورمیانه مدرن را خود مردم منطقه ساختهاند.
او در نطق خود کوتاه به اسرائیل اشاره و از عربستان خواست که به پیمان ابراهیم بپیوندد. چهار کشور عرب قبلا در ۲۰۲۰ به این پیمان پیوسته و اسرائیل را به رسمیت شناختهاند. او افزود که میتوانید سرفرصت و بر اساس اولویتهای خود اقدام کنید، یعنی این امر ضرورت لحظه کنونی نیست.
برای بسیاری از اعراب این سخنان نویدبخش عصری جدید بود؛ عصری که در آن آمریکا به تنهایی سخن نمیگوید، بلکه با کشورهای منطقه وارد مکالمه میشود. بدینگونه پارهای سنتهای دیپلماتیک کهن به دور افکنده میشوند.(۱۰)
اما بیانیه در رابطه با سوریه نشان داد که کار در عمل چگونه پیش میرود. آقای ترامپ بازها را که احمد الشرع را با دیده تردید مینگرند، نادیده گرفت. آنها مسائل حقوقی با توجه به روابط خارجی را مطرح میکردند، اما ترامپ متوجه شد که اکنون در سوریه شانس آن وجود دارد تا بیپروا سیاستی را به جلو برد و او از این شانس استفاده کرد.
کشورهای دیگر خاورمیانه و ترامپ
ج. اسلامی ایران که هنوز از سقوط اسد رنج میبرد، ممکن است که از حمایت ترامپ از سوریه قوت قلبی گرفته باشد، ترامپ توانست تحریمهای سوریه را بردارد و دشمن قدیمی آمریکا را در آغوش بگیرد و حتی او را جوان و جذاب خطاب کند، شاید در رابطه با ایران هم همین کار را انجام دهد.
نکته دیگر اینکه ترامپ اعلام کرد که سیاست جدیدش در رابطه با سوریه به سفارش بن سلمان و رجب طیب اردغان، رئیس جمهور ترکیه، شکل گرفته، که هر دو قبلا از اینکه آمریکا به سخنان آنها توجهی ندارد، گلهمند بودند. اما حال میبینم که انها توانستهاند آقای ترامپ را متقاعد کنند که سیاست دیگری را در پیش بکیرد، سیاستی که در رابطه با خود آمریکا نیز میتواند مفید باشد.
آنچه در اینجا نه کمتر قابل توجه است، اینست که دو دشمن قدیمی، یعنی عربستان و ترکیه، متحدا سیاست حمایت احمد الشرع را در پیش گرفتهاند.
آنچه اکنون در فضای سیاسی خاورمیانه مشهود است بر خلاف دوران اوباما، منطقه اکنون آمادگی حرکت در جهت مثبت را دارد. سقوط رژیم اسد به آمریکا فرصت بیرون کشیدن سوریه از مدار ج. اسلامی را داد. بهعلاوه مذاکرات سوریه-اسرائیل را ممکن ساخت. از سوی دیگر میبینیم که ژوزف اون، رئیس جمهور لبنان، با جدیت به خلع سلاح حزبالله، گروه مورد حمایت ج. اسلامی، پرداخته، که دههها کشور را وحشیانه در چنگال داشت.
اکنون کشورهای خلیج (فارس) به شدت مشتاقند که آرامش خود را با ایران حفظ کنند، حال آنکه ایران چندان امیدی به یک معامله موفق با آمریکا ندارد، معاملهای که ایران امید دارد رژیم بیثباتش را نجات خواهد داد.
آیا ترامپ بر این سیاست پایبند خواهد ماند؟
این سیاست تا چه زمانی ادامه خواهد یافت؟ نسخه جدید سیاست ترامپ در منطقه، مقابله با سیاست مداخلهگرایانه است که در رابطه با غزه اظهار کرده مردم غزه شایسته آینده بهتری هستند.
در حالیکه دو ماه قبل از آن او به پنتاگون دستور داد به بمباران بیوقفه برعلیه گروه شیعه حوثی در یمن بپردازد. از سوی دیگر اجازه داد که نتانیاهو از آتشبس بپرهیزید و به عملیات خود بر علیه حماس ادامه دهد.
خلاصه آنکه، بازدید ترامپ از منطقه خلیج (فارس) یک شروع مجدد است؛ اما نقطه ضعف او یعنی عدم پیگیری و ژرفنگری را هم میشناسیم. از این رو میتوان انتظار بازنگری در سیاستهای منطقهای و حتی ترک منطقه را مد نظر داشت.
————————————————
۱. The Economist, May 17th—23RD 2025
۲. اصل مقاله را لطفا نگاه کنید.
۳. صرف نظر از آنچه نتیجه موقت نبرد رانندگان کامیون است، نبرد نهایی ما به زودی در عرصه معیشتی شروع و بعد تمام عرصهها را در بر خواهد گرفت
۴. Health care
۵. God bless the USA From Lee Green Woods
۶. YMCA, Trump‘s Favorit Group
۷. Golden age
۸. Save and orderly autocracy
۹. Nation-building
۱۰. Client-patron relation
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
بیانیههای مطبوعاتی
بازداشت، فشار سنگینی بر احمدرضا جلالی وارد کرده است: کارشناسان سازمان ملل خواستار آزادی فوری او از ایران شدند
کارشناسان سازمان ملل روز پنجشنبه ۵ ژوئن، اعلام کردند که ایران باید احمدرضا جلالی، شهروند ایرانیتبار سوئد را که از سال ۲۰۱۶ بهصورت خودسرانه بازداشت شده است، با توجه به هشدارهای مکرر درباره وضعیت رو به وخامت سلامتیاش، آزاد کند.
جلالی از سال ۲۰۱۶ در زندان بدنام اوین بازداشت بوده و ماه گذشته دچار حمله قلبی شده است. بازداشت او همچنان ناقض قوانین بینالمللی است.
کارشناسان گفتند: “ما به ایران تعهداتشان را برای رفتار با آقای جلالی مطابق با استانداردهای حقوق بشر یادآوری کردهایم.” «مقامات ایرانی در نهایت مسئول فراهم کردن شرایط انسانی بازداشت و مراقبتهای بهداشتی با همان استانداردی هستند که برای ایرانیان در جامعه وجود دارد. متأسفانه ایران به مداخلات قبلی توجه نکرده است.»
آنها افزودند: «مداخلات متعدد تغییری در وضعیت سلامتی آقای جلالی ایجاد نکرده و این وضعیت به وخامت بیشتر انجامیده و در ماه مه منجر به حمله قلبی شده است. بدون دسترسی فوری به مراقبتهای پزشکی مناسب، ما نگرانیم که سلامتی او ممکن است بهصورت جبرانناپذیری آسیب دیده باشد و اکنون زندگیاش را تهدید کند.»
جلالی پزشک، مدرس و پژوهشگر است که در آوریل ۲۰۱۶ هنگام سفر به ایران برای شرکت در کارگاههای علمی درباره پزشکی فاجعه بازداشت شد. او به اتهام جاسوسی محکوم و به اعدام محکوم شد. این حکم بر اساس اعترافی صادر شده که گفته میشود تحت شکنجه اخذ شده و پس از محاکمهای که ظاهراً با استانداردهای بینالمللی مطابقت نداشته، به دست آمده است. پیشتر بازداشت او بهعنوان بازداشت خودسرانه تشخیص داده شده بود.
کارشناسان به الگوی مستندی از بازداشتهای غیرقانونی و خودسرانه در ایران برای اتباع یا ساکنان دو تابعیتی و خارجی و استفاده از آنها به عنوان ابزار چانهزنی برای اعمال فشار بر دولتهای خارجی و در تبادل زندانیان که ممکن است جلالی را تحت تأثیر قرار دهد، اشاره کردند.
آنها اظهار داشتند: «این اتهامات باید بهطور کامل بررسی شوند. بر اساس قوانین بینالمللی، بازداشت، محاکمه یا صدور حکم خودسرانه برای یک فرد یا استفاده از شرایط بازداشت او برای اعمال فشار بر نهاد دیگری غیرقانونی است.»
کارشناسان همچنین ابراز نگرانی کردند: «ما بهویژه نگران این هستیم که در صورت بیتوجهی به درخواستهای ما، حکم اعدام اجرا شود. از مقامات ایرانی التماس میکنیم که این پرونده را بازنگری کنند و مسیر خود را تغییر دهند.»
کارشناسان به دولت جمهوری اسلامی ایران و دولت سوئد نامه نوشتهاند. ایران اعلام کرده است که اطلاعات ارائهشده در این گزارش را مورد مناقشه قرار میدهد. کارشناسان همچنان این پرونده را از نزدیک دنبال خواهند کرد.
کارشناسان امضاکننده بیانیه:
آلیس جیل ادواردز، گزارشگر ویژه شکنجه و سایر رفتارها یا مجازاتهای ظالمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز؛
تلالنگ موفوکنگ، گزارشگر ویژه حق همه برای بهرهمندی از بالاترین استاندارد قابل دستیابی سلامت جسمی و روانی؛
موریس تیدبال-بینز، گزارشگر ویژه اعدامهای فراقضایی، شتابزده یا خودسرانه؛
بن سائول، گزارشگر ویژه ترویج و حمایت از حقوق بشر و آزادیهای اساسی در حین مقابله با تروریسم؛
مای ساتو، گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران؛
گانا یودکیوسکا (رئیس-گزارشگر)، متیو ژیلت (معاون ارتباطات)، میریام استرادا کاستیلو (معاون پیگیری) و مومبا مالیلا - گروه کاری بازداشتهای خودسرانه.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
در جریان اعتصابات کامیونداران در ایران که از یکم خردادماه آغاز شد، بیش از ۴۰ کامیوندار، راننده و شهروند حامی این اعتراضات در شهرهای مختلف بازداشت شدند. این اعتصابات در اعتراض به افزایش هزینهها، کاهش کرایهها، شرایط دشوار معیشتی و بیتوجهی دولت به مطالبات صنفی رانندگان، شکل گرفت.
به گزارش خبرگزاری هرانا، هویت هفت تن به نامهای فرزاد رضایی از دیواندره، زانکو رستمی در دهگلان، رزگار مرادی، صدیق محمدی و عطا عذیری از سنندج، علیرضا فغفوری از بهبهان و شهاب دارابی در اسلامآباد غرب احراز شده است. در میان این افراد، شهاب دارابی اخیرا آزاد شده است.
پس از شروع اعتصابات؛ اتحادیه تشکلهای کامیونداران و رانندگان سراسر ایران از بازداشت ۱۱ راننده در کرمانشاه و شماری در سنندج خبر داد.
علاوه بر این؛ یک شهروند توسط نیروهای سپاه قدس استان گیلان به دلیل حمایت از اعتصابات سراسری کامیونداران در رشت بازداشت شد.
معاونت روابط عمومی و تبلیغات سپاه خوزستان نیز از بازداشت دو شهروند در بندر “امام خمینی” به دلیل حمایت از اعتصاب سراسری کامیونداران، خبر داد. همچنین ویدیویی از “اعترافات اجباری” این دو شهروند توسط رسانه های رسمی منتشر شده است.
افزون بر این؛ فرمانده انتظامی شهرستان بندرلنگه اعلام کرد که یک شهروند به دلیل حمایت از اعتصاب کامیونداران بازداشت شد. به گفته او، این فرد با تهیه و انتشار کلیپ در شبکههای اجتماعی، رانندگان خودروهای سنگین را به مشارکت در این اعتصاب تشویق کرده و ویدئو را در اختیار رسانههای خارج از کشور قرار داده است.
در کنار این موارد؛ دادستان شیراز از بازداشت تعدادی از رانندگان معترض خبر داد و آنان را به ایجاد اختلال در حمل و نقل متهم کرد. وی بدون اشاره به تعداد شهروندان بازداشتی مدعی شد که این افراد “به صورت هدفمند و سازمانیافته در سیستم حملونقل اختلال ایجاد کرده بودند.”
در همین راستا؛ رسانه های رسمی از بازداشت و انتقال به زندان ۹ شهروند در استان قزوین در پی فعالیت در جریان اعتصاب کامیونداران خبر دادند.
همچنین، دو شهروند در شهرستان بهار و پنج تن دیگر در استانهای خوزستان و همدان در پی فعالیت در جریان اعتصاب کامیونداران بازداشت شدند.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
میشل ال. پرایس / آسوشیتدپرس / ۵ ژوئن ۲۰۲۵
اتحاد دونالد ترامپ و ایلان ماسک همانند یکی از موشکهای اسپیساکس به هوا برخاست؛ با نیرویی فوقالعاده پرتاب شد و اوج گرفت — و سپس منفجر شد.
این سقوط تماشایی روز پنجشنبه به اوج خود رسید؛ جایی که ترامپ تهدید کرد قراردادهای دولتی ماسک را لغو خواهد کرد و ماسک مدعی شد که دولت ترامپ همه اسناد مربوط به متهم جنسی، جفری اپستین را منتشر نکرده زیرا نام ترامپ در آنها آمده است.
این کارآفرین حوزه فناوری حتی پُستی در شبکههای اجتماعی منتشر کرد که خواستار استیضاح ترامپ بود و سیاستهای اقتصادی دونالد ترامپ، بهویژه تعرفهها، را به باد انتقاد گرفت و پیشبینی کرد که امسال رکود اقتصادی در راه است.
این درگیری پر سر و صدای رئیسجمهور ایالات متحده و ثروتمندترین مرد جهان در شبکههای اجتماعی متعلق به هر دو نفر علنی شد؛ پس از آنکه ترامپ در جریان نشستی در کاخ سفید با صدراعظم جدید آلمان، در پاسخ به پرسشی درباره انتقادهای ماسک به لایحه بودجه، واکنش نشان داد.
ترامپ طی روزهای گذشته در برابر حملات ماسک در شبکه اجتماعیاش «ایکس» عمدتاً سکوت کرده بود؛ حملاتی که ماسک در آنها بهشدت «لایحهی بزرگ و زیبای» رئیسجمهور را محکوم کرده بود. اما روز پنجشنبه ترامپ در دفتر بیضی کاخ سفید واکنش نشان داد و گفت از ماسک «بسیار ناامید» شده است.
ماسک نیز بلافاصله در شبکه اجتماعی پاسخ داد. ترامپ که قرار بود روز پنجشنبه درباره پایان جنگ روسیه و اوکراین با صدراعظم آلمان، فریدریش مرتس، گفتوگو کند، با انتشار پستی در شبکه اجتماعی خود «تروث سوشال» شدت درگیری را بالا برد و تهدید کرد که از دولت ایالات متحده برای آسیب زدن به منافع اقتصادی ماسک استفاده خواهد کرد؛ از جمله لغو قراردادهای شرکت اینترنتی استارلینک و شرکت فضایی اسپیساکس.
ترامپ نوشت: «آسانترین راه برای صرفهجویی میلیاردها و میلیاردها دلار در بودجه ما، لغو یارانهها و قراردادهای دولتی ایلان است.»
ماسک در «ایکس» به سرعت پاسخ داد: «بفرمایید، روزم را بسازید.»
ساعاتی بعد، ماسک اعلام کرد که اسپیساکس روند خروج از خدمت فضاپیماهایی را آغاز خواهد کرد که برای حمل فضانوردان و محموله به ایستگاه فضایی بینالمللی برای ناسا مورد استفاده قرار میگیرند.
ماسک همچنین بدون ارائه مدرکی درباره چگونگی دسترسی به اطلاعات، گفت که ترامپ «در فایلهای اپستین» حضور دارد. او نوشت: «این دلیل واقعی منتشر نشدن آنهاست. روز خوش، DJT!»
شکاف فزاینده میان این دو، همانگونه که آغاز شده بود ــ سریع، شدید و کاملاً علنی ــ گسترش یافت. و این اتفاق بهسرعت برای ماسک تبعات مالی داشت.
ماسک: بدون من، ترامپ انتخابات را میباخت
پس از شروع انتقادهای ترامپ از ماسک، سهام شرکت خودروسازی تسلا بیش از ۱۴ درصد سقوط کرد و حدود ۱۵۰ میلیارد دلار از ارزش بازار آن کاسته شد. در نتیجه، ماسک حدود ۲۰ میلیارد دلار از دارایی شخصی خود در سهام تسلا را از دست داد.
رؤسای جمهور و حامیان مالیشان به ندرت کاملاً همنظر هستند. اما بزرگی حمایت مالی ماسک از ترامپ ــ دستکم ۲۵۰ میلیون دلار برای حمایت از کارزار انتخاباتی او ــ و وسعت اختیاراتی که رئیسجمهور به او داده بود تا در وزارتخانهای بهنام «وزارت بهرهوری دولتی» دست به اصلاحات و مداخلات بزند، تنها با سرعت فروپاشی رابطهشان قابل مقایسه است.
ماسک ضربهای خاص به ترامپ زد، آن هم در نقطهضعف همیشگیاش: جایگاه او در میان رأیدهندگان. ماسک نوشت: «بدون من، ترامپ انتخابات را میباخت.»
و در پستی دیگر افزود: «چه بیوفایی!»
ماسک نخستینبار اندکی پس از آنکه ترامپ ــ که آن زمان هنوز نامزد انتخابات بود ــ در جریان یک گردهمایی در پنسیلوانیا بهشکلی معجزهآسا از یک سوءقصد جان سالم به در برد، حمایت خود از او را علنی کرد. چند روز بعد، خبر تشکیل کمیته اقدام سیاسی ماسک در حمایت از ترامپ منتشر شد.
ماسک بهسرعت تبدیل به مشاور نزدیک و همراه همیشگی ترامپ شد؛ بهطوری که در یکی از تجمعات انتخاباتی در ماه اکتبر، لحظهای بهیادماندنی خلق کرد و پشت سر ترامپ به هوا پرید. پس از پیروزی ترامپ، میلیاردر دنیای فناوری پشت سر او هنگام ادای سوگند ریاستجمهوری ایستاد، با هواپیمای اختصاصی ریاستجمهوری به مار-ئه-لاگو رفت، در اتاق خواب لینکلن اقامت کرد و در جلسات کابینه با کلاه معروف «دوباره آمریکا را عظیم کن» ـــ گاهی حتی با بیش از یک عدد از آنها ـــ شرکت میکرد.
سه ماه پیش، ترامپ برای نشان دادن حمایت علنی از کسبوکار ماسک در بحبوحهی انتقادها، یک دستگاه تسلای قرمز از او خریداری کرد.
ماسک هفته گذشته در کنفرانسی خبری با حالتی اندوهگین در دفتر بیضی، رسماً با ترامپ خداحافظی کرد. در آن نشست، او چشمی کبود داشت که گفت بر اثر بازی پسر خردسالش به وجود آمده، اما بهنظر میرسید این کبودی استعارهای باشد از دوران پرآشوبش در خدمت دولتی.
ترامپ، که به ندرت فرصت طعنه زدن به ظاهر منتقدانش را از دست میدهد، روز پنجشنبه به این موضوع اشاره کرد.
او گفت: «بهش گفتم “میخوای یه کم گریم کنیم؟ برات یه کم آرایش میاریم.” خیلی جالب بود.»
اظهارات رئیسجمهور جمهوریخواه در حالی مطرح شد که ماسک طی چند روز گذشته در شبکههای اجتماعی به لایحهی بودجه ترامپ حمله کرده و هشدار داده بود که این لایحه باعث افزایش کسری بودجه فدرال خواهد شد. ماسک این لایحه را «هیولایی مشمئزکننده» خوانده بود.
ترامپ روز پنجشنبه در دفتر بیضی گفت: «تا حالا چیزی مستقیماً درباره من نگفته، ولی مطمئنم اونم میاد.»
او ادامه داد: «خیلی از دست ایلان ناامیدم. من خیلی بهش کمک کردم.»
دو میلیاردر جسور و زبانتلخ
مدتها بود که ناظران سیاسی این پرسش را مطرح میکردند که آیا دو میلیاردر جسور و زبانتلخ که به پرتاب توهین در فضای مجازی مشهورند، در نهایت به شکلی تماشایی با هم درگیر خواهند شد. این اتفاق ظرف کمتر از یک سال افتاد.
کارمندان کاخ سفید روز پنجشنبه در حالی که نمایش پرهیاهوی این نزاع را در دو شبکه اجتماعی دنبال میکردند، با کنجکاوی و سرگرمی آخرین پیچ و تابهای دعوای میان رئیس خود و همکار سابقش را، همراه با واکنشهای کاربران و موجی از میمها، بین یکدیگر رد و بدل میکردند. برخی از مقامهای دولت که غرق در فضای آنلاین هستند، بهطور خصوصی معتقد بودند که این درگیری، مانند دیگر جدالهای دیجیتال که بخش جداییناپذیر کارنامه سیاسی ترامپ بوده، در نهایت به نفع او تمام خواهد شد.
ترامپ روز پنجشنبه در دفتر بیضی گفت رابطهاش با ماسک «عالی» بوده، اما تأملکنان افزود: «نمیدانم دیگر اینطور خواهد بود یا نه.»
او گفت برخی از کسانی که دولتش را ترک کردهاند، «چنان دلتنگ آن میشوند» که «در واقع به آدمهای خصمانهای تبدیل میشوند.»
ترامپ گفت: «این را بهش میگن سندروم روانپریشی از نوع ترامپ، ظاهراً اینجوری صداش میکنن.»
او نقش ماسک را در کمک به انتخاب مجدد خود نیز بیاهمیت جلوه داد؛ از جمله بختآزمایی یکمیلیوندلاری روزانه برای رأیدهندگان در ایالت پنسیلوانیا. ولخرجی عظیم ماسک که نشان میداد تا چه اندازه حاضر است هزینه کند، باعث شده بود بسیاری او را متحدی ارزشمند برای جمهوریخواهان در آینده بدانند. اما اکنون که او از ترامپ ـــ رهبر حزب ـــ جدا شده، این پرسش مطرح است که آیا جمهوریخواهان یا دیگران میتوانند در آینده انتظار چنین حمایت مالی کلانی را داشته باشند یا نه.
ترامپ گفت ماسک «فقط زمانی با لایحه مشکل پیدا کرد» که متوجه شد در آن، مشوقهای مالیاتی برای خودروهای برقی کاهش یافته است.
ماسک بلافاصله در شبکه اجتماعی خود نوشت: «نادرست!»
ماسک افزود: «این لایحه حتی یکبار هم به من نشان داده نشد و در دل شب، آنقدر سریع تصویب شد که تقریباً هیچکس در کنگره حتی فرصت خواندنش را پیدا نکرد!»
در پستی دیگر نوشت: «میتونی بخش کاهش هزینهها رو نگه داری، ولی اون کوه از خرجهای «چندشآور و حیفومیل» توی لایحه رو بنداز دور.»
علاوه بر موضوع مشوقهای مالیاتی برای خودروهای برقی که به گفته ترامپ باعث «آزردگی» ماسک شده، رئیسجمهور گفت اختلاف دیگر، مربوط به ارتقای جایگاه جرد آیزاکمن از سوی ماسک برای ریاست ناسا بود. ترامپ آخر هفته گذشته نامزدی آیزاکمن را پس گرفت و روز پنجشنبه او را «کاملاً دموکرات» نامید.
ماسک همچنان به پاسخگویی در شبکههای اجتماعی ادامه داد. او پستهایی از ترامپ در بیش از یک دهه قبل را بازنشر کرد که در آنها جمهوریخواهان را بهخاطر خرجتراشیهایشان مورد انتقاد قرار داده بود؛ زمانی که خودش نیز تنها یک میلیاردر دیگر بود که افکارش را در فضای مجازی منتشر میکرد.
ماسک نوشت: «مردی که این حرفها را نوشته کجاست؟ نکنه با بدلش جاش رو عوض کردن؟»
بعدازظهر پنجشنبه، در محوطه کاخ سفید، خودروی تسلای قرمز رنگ ترامپ همچنان در پارکینگ دیده میشد.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
پیشگفتار
انگیزهٔ نگاشتن این سری یادداشتها، نشان دادن ویژگیهای فکری باور یک فرقهٔ یهودمسیحی و کتاب آن قرآن(۱) است، کتابی که در آغاز برای استفادهٔ عملی مروجین آن فرقه در بین عربهایِ منطقهٔ میانرودان نگاشته شده بود. این باور بعدها در پهنهٔ اتمسفر فکری ایران و بهعنوان چهارچوب ایدئولوژیک حکومت عربی، به یک دین جدید بهنام «اسلام» تبدیل شد. پیرامون چرایی این دگردیسی میتوان انگیزههای گوناگونی را برشمرد که از مهمترین آنها بایستی به ضرورت ساختن یک ایدئولوژی در خدمت مشروعیت بخشیدن به حکومت تازهپای عربی اشاره کرد. در این زمینه لازم به یادآوری است، که بدون جدایی از دین سکتاریستی یهود، که تنها ژن یهودی را بعنوان «ژن منتخب» یهوه برسمیت میشناخت، ترویج ایدئولوژی حکومتی عربها در بین اقوام غیریهود ناممکن مینمود. از اینرو دوری جستن از باورهای آغازین، ولو در اندازهٔ نمایشی و زبانی آن، امری پرهیزناپذیر بشمار میآمد و انگیزهای شد برای یک دشمنی کور با یک قوم، که در زمینههای فکری هیچ اختلافی باورمندی با دین جدید نداشت.
***
در افسانههای موجود پیرامون داستان مهاجرت ابراهیم از شهر «اور» در تورات آمده است که؛ «ابراهیم در مبارزه با جامعهٔ بتپرست کلدانی خشم نمرود را، که در بینش و گرایش یکتاپرستانهٔ او حکومتش را در خطر میدید، برانگیخت و از همین روی وی را به “کیفر مرگ در آتش” محکوم کرد. از اینرو خداوند برای نجات ابراهیم، به او فرمان ترک شهر “اور کلدانیان” را داد».
این گزارش، یعنی رهایی ابراهیم از «کیفر مرگ در آتش» در کتاب نخست تورات (یعنی پیدایش ۱۵:۷) اینگونه بازتاب یافته است:
در واقع افسانهٔ رهایی ابراهیم از «آتش گداخته» در تورات موجود نیست و تنها، آنچنانکه در بالا آمده، به «بیرون آوردن ابراهیم از شهر “اور کاسدیم”» بمعنی “اور کلدانیها” اشاره شده است. همانگونه ما این موارد را از روایات اسلامی هم میشناسیم، افسانههای اعجازگونهٔ اینچنینی بیشتر ساخته و پرداختهٔ روحانیون و مفسرین دینی بودند، که بعدها در کتابهای گوناگونی نگاشته و برخی از آنها حتا در فهرست کتابهای معتبر (قانونی و رسمی) دینی هم جای گرفتند. یکی از این نوشتهها در دین یهود «تَلْمود بابلی»(۲) است، که محل نگارش آن در نامش گنجانده شده است. پایه فکری تلمود، تفسیر کتاب اصلی دین یهود یعنی تورات است و این همان فرهنگی است، که ما دیرتر در نوشتههایی همچون «تفسیر طبری» نیز دنبال میکنیم.
«رابینو یوناه» یکی از مهمترین مفسران تلمود و شخصیتهای اخلاقی در تاریخ یهود در مورد چراییِ و چونیِ سوزاندن ابراهیم در آتش مینویسد:
اینگونه شد که در تفاسیر داستانیِ کتاب َتلْمود بابلی، نام شهر “اور” (אוּר) با واژهٔ “اُُر” (אֹור) به مفهوم «آتش» تعبیر و موجب یک برداشت دوگانه گردید و همین نکته، به زمینهای تبدیل شد تا بر پایهٔ آن، این داستان در انگاشت عرفان کابالای یهودی و در کتاب «میدراش قدیم»(۴) به گونههای گوناگون و با روایات “ربانهای” مختلف بال و پر بگیرد:
در «میدراش متأخر» بر پایه و بدنبال این اشتباه چرخهای کامل از افسانهها ساخته شد، که به آن شاخ و برگهای بیشتری دادند:
در همین راستا و در کتاب «پساخیم»(۶) این داستان دامنهٔ گستردهتری گرفت و ریزهکاریهای بیشتری به آن افزوده گشت:
در میدراش «شموت ربّا» به این دخالت شخصی خداوند اینگونه تأکید گردیده است:
حال با بازبینی کوتاه این تاریخچه از تغییرات در چگونگی بازگویی و چراییِ مهاجرت ابراهیم از شهر خود و همچنین نگاهی به آنچه که در اسلام در پیوند با این داستان آورده شده، بنظر میآید که برداشت قرآن (در سورهٔ انبیاء، آیههای ۶۸ و ۶۹، عنکبوت آیههای ۱۶ و ۲۴) درست برگرفته از همین بدفهمی آغازین کابالای یهودی و ترکیب دو روایت متأخر از آن یعنی «پادرمیانی شخصی خداوند» و «گفتهٔ میکائیل» مبنی بر “بیآزار ساختن آتش” باشد:
————————————-
زیرنویسها:
۱- توجه شود که نام عربی «قرآن» میتواند برگرفته از نام سُریانی «قریانا» (Qaryāana) گرفته شده باشد، که مسیحیان سریانی به مجموعهای از «قرائتهای کتاب مقدس» برای مراسم عبادی در کلیساها داده بودند.
۲- «تلموت یا تَلْمود» (به عبری: תלמוד) بمعنی آموختن یا «تلمّذ» - که از آن بهعنوان «تورات شفاهی» نیز یاد میشود - یکی از کتابهای اصلی یهودیت ربانی است. نام تلمود، معمولاً با «تلمود بابِلی» گره خورده است، هرچند که تلمود دیگری به نام «تلمود اورشلیمی» نیز موجود میباشد، که رواج کمتری دارد. تلمود، دارای دو بخش اصلی است: نخستین بخش «میشنا» (משנה) نام دارد که از حدود سدهٔ دوم م. موجود است و تفسیر خاخامهای یهودی بر تورات میباشد. بخش دوم «گمارا» نام دارد که به سدهٔ پنجم م. نسبت داده میشود که در بسیاری موارد به مسائلی فراتر از آنچکه در تورات آمده، میپردازد. میشنا دارای شش بخش است: زراعیم (זרעים) (دانهها)، موعد (מועד) (جشنها)، نشیم (נשים) (زنان)، نزاکین (נזיקין) (ضررها)، کداشیم (קדשים) (مقدسات) و طهورت (טהרות) (پاکیزگیها).
۳- تلمود از نظر محتوایی به دو دسته «هلاخا» و «آگادا» بخش شده است. «هلاخا» به فتاوا و نظرات فقهى روحانیون یهود گفته میشود که با استناد به متن تورات نگاشته شدهاند. «هاگادا» (آگادا: در لغت به معناى داستان و حکایت) بیان حکایتها یا داستانهایى است که براى رفع ابهام شرعی، بگونهٔ بازگویی از زندگىنامه، حکایتها و برای تشویق افراد به پاکدامنى و پیروى از شریعت هستند، ولی پایهٔ توراتی ندارند، آورده شدهاند.
۴- «میدراش» (جمع: midrashim) تفسیر متون مذهبی در یهودیت خاخامی است. کلمه میدراش از فعل عبری “darash” (דרש) به معنای “طلب کردن یا جستجو کردن” گرفته شده و برابر خود را در فقه اسلامی با “درس، مدرسه و طالب” مییابد. میدراش به فرآیند تفسیری معاصر متون کتاب مقدس اشاره دارد.
۵- «برشیت ربّا» یا کتاب «پیدایش ربّا» تفسیری در کتاب «میدراش» در باب کتاب پیدایش است.
۶- «پساخیم» متعلق بخش دوم میشنا در تلمود یعنی «موعد و یا جشنها» میباشد.
۷- «شموت ربّا» در میدراش، تفسیر در کتاب دوم موسی، یعنی «خروج» است.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
برگردان: علیمحمد طباطبایی
بخش اول
مقدمهی مترجم:
کمتر شخصیتی در تاریخ علم به اندازهی جی. رابرت اوپنهایمر در کانون تضادهای اخلاقی، سیاسی و روانشناختی قرن بیستم قرار گرفته است. فیزیکدانی نابغه، رهبری کاریزماتیک، روشنفکری حساس و در عین حال مردد، و چهرهای فرهنگی که مرز میان قهرمان و ضدقهرمان را بارها درنوردید. او خالق یکی از سهمگینترین دستاوردهای علمی بشر بود، اما همزمان خود را در برابر پیامدهای اخلاقی این دستاورد تنها و گاه گناهکار یافت. در این مقاله، کورتیس دبلیو. هارت، روانپزشک و پژوهشگر دین، با نگاهی نو و بینارشتهای، به بازخوانی زندگی و شخصیت اوپنهایمر میپردازد. او از چارچوبی روانشناختی بهره میگیرد که جیمز فاولر برای رشد ایمان دینی و تحول معنوی انسان طراحی کرده است، مدلی که به بررسی نحوهی شکلگیری و تکامل باورها، ارزشها و معنا در طول زندگی فرد میپردازد. هارت با استفاده از این الگو، جنبهای کمتر دیدهشده از زندگی اوپنهایمر را برجسته میکند: سیر تحولات درونی و معنوی او، با تأکید بر تنشهای عمیق میان شک، ایمان، علم و اخلاق. ترجمهی این مقاله تلاشی است برای روشن کردن یکی از وجوه مغفول اما مهم زندگی اوپنهایمر: تلاش خاموش و شاید دردناک او برای یافتن معنا در جهانی که خودش به نابودی آن یاری رسانده بود. در این مسیر، مقالهی هارت نه تنها به شرح زندگی فردی او میپردازد، بلکه نمونهای ارزشمند از تلفیق تاریخ علم، روانشناسی دین و اخلاق معاصر را پیش چشم ما میگذارد.
چکیده
جی. رابرت اوپنهایمریکی از مهمترین و مرموزترین چهرههای علمی قرن بیستم بود. او بیشتر به خاطر مدیریت موفقیتآمیز پروژه منهتن شناخته میشود که اولین بمبهای هستهای را تولید نمود و در پایان جنگ جهانی دوم بر روی ژاپن انداخته شد. پس از آن، او به عنوان یک دانشمند و سیاستمدار به مشاوره دولت ایالات متحده در زمینه توسعه سلاحهای اتمی و سیاستگذاری عمومی پرداخت. او بعدها در سال ۱۹۵۴ تحت بررسیهای قضایی در باره وابستگیهای سیاسی گذشته و رفتارهای شخصی اش قرار گرفت که به لغو مجوز امنیتی او منجر گردید. این مقاله به دنبال ثبت دوران شکلگری اوپنهایمر به عنوان یک روشنفکر عمومی با نگاهی به تاریخچه روانشناختی خود او و به ویژه در ارتباط با مراحل رشد ایمان [دینی] او است که توسط جیز فاولر (James Fowler) و همکارانش بیان شده است. علاوه بر این، اگرچه اوپنهایمر بهصورت متعارف مذهبی نبود، زندگی و اندیشههای او آکنده از مضامین و ایدههایی با ماهیت مذهبی و اخلاقی بود که شخصیت بزرگسالی او را شکل داده و نگاهش به جهان را معین نمود. این مقاله در ابتدا در سمینار تحقیقاتی تاریخ روانپزشکی ریچاردسون در کالج پزشکی ویل کرنل ارائه شده است.
مقدمه
راینهولد نیبور(Reinhold Niebuhr) (۱) اثر کلاسیک خود «ماهیت و سرنوشت انسان» را با این جملات آغاز میکند: «انسان همواره برای خودش دردسرسازترین مسئله بوده است. چگونه باید به خودش بیندیشد؟ هر ادعایی که درباره منزلت، فضیلتیا جایگاهش در کیهان مطرح میکند، وقتی بهطور کامل تحلیل شود، با تناقضهایی مواجه میگردد.» (نیبور۱۹۴۱، ص ۱)
این گفته نیبور از سخنرانیهای گیفورد (Gifford Lectures) در سال ۱۹۳۹، بهخوبی به عنوان معیاری برای بررسی زندگی و کار جی. رابرت اوپنهایمر (۱۹۰۴–۱۹۶۷) عمل میکند. در واقع، کلمات نیبور نهتنها ماهیت مسئلهساز وضعیت انسان را نشان میدهد، بلکه چیزی از تناقضها و ابهامات فراوان موجود در شخصیت و رفتار اوپنهایمر را نیز منتقل میکند. او فردی بود باهوش و سادهدل، فوقالعاده حساس و در عین حال بیتوجه، بخشنده و متکبر، فداکار و حیلهگر، علمی و شاعرانه، رهبری که از قرار گرفتن در کانون توجه عمومی لذت میبرد، اما در اصل درونگرا باقیمی ماند. او یک لاادری(آگنوستیک) بود که مجذوب متون مقدس گوناگون شده بود. حضور و شخصیت او برای مردان و زنان جذاب بود. اوپنهایمریکبار به پرزیدنت ترومن گفت که به خاطر نقش رهبریاش در توسعه بمب هسته ای «دستش به خون آلوده است». سالها بعد، خودش را اینگونه توصیف کرد: «پسرک خوبِ چاپلوس و منفور» که «زندگیام در کودکی مرا برای این واقعیت آماده نکرد که جهان پر از چیزهای ظالمانه و تلخ است.»
همکار سابق و زندگینامهنویس او، جرمی برنشتاین (Jeremy Bernstein)، خاطرنشان میکند: «یکبار کسی گفت وقتی دکتر جانسون وارد اتاق میشد، بار الکتریکی آن را تغییر میداد. این در مورد اوپنهایمر نیز صادق بود. شما نمیتوانستید بیطرف باشید.» (برنشتاین۲۰۰۴، ص x) اکنون ۴۰ سال از مرگ اوپنهایمر در سال ۱۹۶۷ به دلیل سرطان میگذرد، بیماریای که در نتیجه اعتیاد مادامالعمر او به سیگار در بیمارستان مموریال تحت درمان قرار گرفت. حتی قبل از زمان مرگش، بهخاطر موقعیتهای تأثیرگذاری که در عرصههای علم و سیاستگذاری عمومی داشت در مسیر تبدیل شدن به یک نماد فرهنگی قرار گرفته بود.
بیشتر اوقات، او به خاطر رهبری پروژه منهتن که به توسعه بمب اتمی انجامید و اولین بار در ژوئیه ۱۹۴۵ در صحرای نیومکزیکو آزمایش شد و سپس ماه بعد بر روی شهرهای هیروشیما و ناگازاکی در ژاپن پرتاب شد، به یاد آورده میشود. پس از جنگ جهانی دوم، اوپنهایمر به چهرهای محوری در تعیین نقش علم و دانشمندان در سیاستگذاری عمومی تبدیل شد و به عنوان متخصص در توسعه بیشتر سلاحهای هستهای و انرژی اتمی شناخته گردید. او تا قبل از سقوطش در سال ۱۹۴۵ و در جلسه رسیدگی امنیتی معروف در برابر هیأتی که از طرف کمیسیون انرژی هسته ای انتخاب شده بودند ، مشاوری مورد تقاضا برای دولت و ارتش بود.
در آنجا، اوپنهایمر تحقیر عمیقی را تجربه کرد، یعنیهنگامی که مجوز امنیتیاش که به او دسترسی به مهمترین اسرار علمی و نظامی آمریکا را میداد، لغو گردید. پرونده این جلسات خود یک درام تمامعیار است. نتیجه هیئت گرِی (۲) (Gray Board) (که به نام رئیس آن، گوردون گری، رئیس وقت دانشگاه کارولینای شمالی نامگذاری شده بود) این بود که اگرچه اوپنهایمر خیانتکار نبود، اما در برخورد با مواد حساس و در مشاورههایش در مورد مسائل نظامی و دفاعی قضاوت ضعیفی از خود نشان داده بود. این هیئت همچنین نگرانی قابلتوجهی در مورد گذشته سیاسی چپگرای او ابراز کرد. اما آنچه اغلب فراموش شده است دستاوردهای علمی قبلی اوپنهایمر در دهه ۱۹۳۰می باشد. باز هم به نقل از برنشتاین:
بار دیگر به نقل از برنشتاین:«او فیزیکدانی فوقالعاده بود. اگر بیشتر عمر میکرد–او در سال ۱۹۶۷ در ۶۲ سالگی درگذشت –تردیدی ندام که کار پیشگامانهای که او و دانشجویانش روی ستارههای نوترونی و سیاهچالهها انجام دادند، احتمالاً با جایزه نوبل تقدیر میشد.» (برنشتاین ۲۰۰۴، ص viii) به نظر میرسد بررسی میراث چندوجهی اوپنهایمر پایانی ندارد. زندگی و کار او موضوع حداقل دو فیلم سینمایی،یک مجموعه تلویزیونی، مستندهای متعدد، دو نمایشنامه و اخیراً اپرای «دکتر اتمی» بوده است. این زندگی غنی و چندبعدی بهطور قابلدرکیبررسی دقیق تاریخی قابلتوجهی را برانگیخته است. این همگرایی رویدادها چیزی نیست جز تمرینی در اسطورهسازی فرهنگی و خلق حافظه تاریخی.
اوپنهایمر که بود؟
جهت ارائه زمینهای برای مطالب تحلیلی بعدی، لازم است بخشی از داستان زندگی اوپنهایمر را بررسی کنیم. اوپنهایمر فرزند بزرگ خانواده بود که مورد علاقه، توجه و حمایت شدید مادرش، الا فریدمن اوپنهایمر قرار داشت که رویاهای بزرگی برای این فرزندش داشت. پدرش، جولیوس، اگرچه بهوضوح به او بسیار علاقهمند بود، اما در روابط اجتماعی ناشیانه و در نقش پدر و الگو برای پسر بزرگش شخصیت متزلزلی بود. جولیوس اوپنهایمر از آلمان به نیویورک مهاجرت کرد و در کسبوکار پوشاک که بستگانش آغاز کرده بودند، بسیار موفق شد. این موفقیت مالی به خانوادهاش امکان داد در خانهشان در محله آپر وست ساید(Upper West Side) در منهتن و خانه تابستانیشان در خلیج شور (Bay Shore)، در لانگ آیلند، زندگی بسیار مرفهی داشته باشند.
اوپنهایمر بهوضوح در کودکی بسیاراستثنایی بود. علایق عمیق و انفرادی او در جمعآوری سنگها و کانیها، خواندن و نوشتن شعر، و ساختمانسازیهای کودکانه، اولین نشانههای واضح از استعدادهای غیرمعمولی بود که او را از بسیاری از همسالانش متمایز میکرد. اوپنهایمریک برادر کوچکتر به نام لوئیس فرانک داشت که در سال ۱۹۰۸ به دنیا آمد و در دوران نوزادی درگذشت. برادر دیگرش، فرانک فریدمناوپنهایمر، هشت سال پس از او در سال ۱۹۱۲ متولد شد. با گذشت سالها، رابرت تقریباً به یک پدر مجازی برای برادر کوچکترش تبدیل شد و به او در مورد موضوعاتی مانند مدرسه، دوستان و مسائل جنسی توصیههای پدرانه میکرد. ماهیت رابطه نزدیک آنها در نامههایی که این دوره را ثبت کردهاند، آشکار است. البته فرانک هم مانند برادر بزرگترشیک فیزیکدان شد، اما نه در سطحی که او بود. برادر کوچکتر در دهه ۱۹۳۰همانند همسرش عضو تمامعیار حزب کمونیست بود. در دهههای اولیه زندگیشان، رابرت و فرانک زمان قابلتوجهی را با هم می گذراندند و احترام متقابل آنها در طول سالهای بزرگسالیشان ادامه یافت.
جولیوس و الا فریدمن اوپنهایمر به پسرشان راحتی و مزایایی از جمله سفرهای گسترده ارائه میدادند، و ثروت انباشته خانواده این امکان را فراهم می کرد که رابرت بدون نگرانی در مورد وضعیت مالیاش به دنبال علایق خود برود. خانواده یهودی بودند اما نه مقید به آداب مذهبی. آنها اعضای فعال جامعه فرهنگ اخلاقی(Ethical CultureSociety) بودند که جولیوس در طول سالها در آن سمتهای مهمی داشت. رابرت در مدرسه فیلدستون و هاروارد در رشته شیمی تحصیل کرد و در سال ۱۹۲۵ در سه سال با بالاترینسطح افتخارات تحصیلی (summacum laude) فارغالتحصیل شد. پس از یک دوره کوتاه و ناخوشایند در آزمایشگاه کاوندیش ارنست رادرفورد در انگلستان، برای تحصیل در مقطع دکترای فیزیک در دانشگاه گوتینگنبه آلمان رفت، جایی که تحت آموزش فیزیکدان نظری، ماکس بورن (Max Born) قرار گرفت. مانند بسیاری از محققان جوان و بلندپرواز آمریکایی آن دوران، اوپنهایمر قبل از بازگشت بهیک موقعیت دوگانه در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی و مؤسسه فناوری تازهتأسیس کالیفرنیا (California Institute of Technology)، به اروپا رفت تا براییک حرفه در پژوهش و تدریس آماده شود. او زمان خود را سالانه بین برکلی و پاسادنا تقسیم میکرد، اگرچه انتخاب کرد در منطقه خلیج سانفرانسیسکو ساکن شود.
دو دوره آشکار از آشفتگیروحی روانی، سالهای اولیه زندگی اوپنهایمر را مشخص میکند. اولین دوره مربوط به یک سری افسردگی در سالهای نوجوانی و زمان تحصیل در دانشگاه او بود. او همچنین در دوره ای که خانه را برای دانشگاه ترک میکرد، مشکلات سلامتی دیگری داشت، کولیت(colitis) که به یک نگرانی مادامالعمر تبدیل شد و اسهال خونی(dysentery) که باعث شد ورود او به دانشگاه یک سال به تعویق بیفتد. در آن زمان او به فراوانی در منطقه ی غرب آمریکاو به همراهیک معلم و استادشبه مسافرت پرداخت. اوپنهایمر به این بخش از کشور که بسیار متفاوت و از نظر جغرافیایی دور از خانه و ریشههای شرقی او بود، علاقهمند شد. اما دوره دوم آشفتگیروحی او بهمراتب جدیتر بود. در زمانی که پس از دانشگاه در انگلستان بود، علائمی از یک اختلال افسردگی،آشکار گردید که تا حدی به تجربیات اولیه عاشقانه و جنسی مربوط میشد. دوستان اوپنهایمر در آن زمان شاهد طغیانها و دورههایی از اضطراب و بدخلقی هایاو بودند.در نتیجه آنهادچار نگرانی برایاوپنهایمر شده و او را تشویق به انجام معالجات روانپزشکی کردند. این درمان در انگلستان انجام شد و اگرچه کاملاً موفقیتآمیز نبود، اما بحران را پشت سر گذاشت. زندگینامهنویسان اوپنهایمر، مارتین جی. شروین(Martin J. Sherwin) و کای برد (Kai Bird)، این مشاهده جرالد هولتون (Gerald Holton)، فیزیکدان و مورخ علم، را درباره اوپنهایمر در این دوره ثبت کردهاند:«با این حال، برخی آسیبهای روانی باقی ماند، به ویژهنوعی شکنندگی و حساسیت که مانند یک گسل زمینشناسی در شخصیت او جریان داشت و قرار بود در زمینلرزه بعدی آشکار شود.» (برد و شروین۲۰۰۵، ص ۱۲۶)
ادامه دارد ...
* کلیه تصاویر این مقاله توسط هوش مصنوعی برای همین متن تهیه شده است.
J. Robert Oppenheimer: A Faith Development Portrait
Curtis W. Hart
Published online: 2 August 2007
Blanton-Peale Institute 2007
————————————————
زیر نویسهای مترجم:
۱. راینهولد نیبور (Reinhold Niebuhr). وی ۱۸۹۲ در میسوری به دنیا آمد. پدرش یک کشیش آلمانی-آمریکایی بود. او در دانشگاه ییل الهیات خواند و بعدها به عنوان کشیش در دیترویت مشغول به کار شد. مواجهه او با فقر و بیعدالتی در جامعه صنعتی دیترویت، دیدگاهش را درباره تعامل دین و سیاست شکل داد. نیبور از ۱۹۲۸ تا ۱۹۶۰ استاد الهیات و فلسفه در اتحادیه الهیات نیویورک بود و شاگردان مشهوری مانند دیتریش بونهوفر را تربیت کرد. او با ترکیب الهیات پروتستان و تحلیل سیاسی، به نقد آرمانگرایی لیبرال و سادهانگاری اخلاقی پرداخت. نیبور معتقد بود انسانها به دلیل گناه اولیه ذاتاً مستعد فساد و قدرتطلبی هستند، بنابراین نظامهای سیاسی باید با در نظر گرفتن این واقعیت طراحی شوند. او از پایهگذاران رئالیسم اخلاقی در سیاست خارجی بود و استدلال میکرد که قدرت باید با مسئولیت اخلاقی همراه باشد. از نظر نیبور هر دو ایدئولوژی مارکسیسم و سرمایه داری به دلیل نادیده گرفتن پیچیدگیهای طبیعت انسان ناقص هستند. او از دموکراسی اجتماعی حمایت میکرد که عدالت و آزادی را توأمان بپذیرد. جمله کلیدی از نیبور چنین بود: دموکراسی شکلی از حکومت است که بهترین فرصت را برای تبدیل اخلاقیات شخصی به اخلاقیات اجتماعی فراهم میکند، اما این فرصت را تضمین نمیکند.
۲. هیئت ویژه خاکستری (Gray Board) در کنار کمیسیون انرژی اتمی ایالات متحده (AEC) در سال ۱۹۵۴ نقش محوری در محاکمه امنیتی و لغو مجوز امنیتی رابرت اوپنهایمر ، پدر بمب اتمی آمریکا، داشتند. پیشینه و زمینه تاریخی این جریان به این ترتیب است که رابرت اوپنهایمر، فیزیکدان برجسته و مدیر پروژه منهتن (سازنده اولین بمب اتمی در جنگ جهانی دوم)، پس از جنگ به دلیل مخالفت با توسعه بمب هیدروژنی و ارتباطات گذشتهاش با چپگرایان، تحت بررسی امنیتی قرار گرفت. در دوران مککارتیسم و جنگ سرد، هرگونه ارتباط با کمونیستها بهعنوان تهدید امنیتی تلقی میشد. اما هیئت خاکستری (Gray Board) چه بود؟ این هیئت توسط کمیسیون انرژی اتمی (AEC) تشکیل شد تا در مورد وفاداری اوپنهایمر و ادامه دسترسی او به اسرار اتمی تصمیم بگیرد. اتهاماتی که علیه اوپنهایمر مطرح شده بود شامل: ارتباطات کمونیستی، عضویت سابق اوپنهایمر در گروههای چپگرا در دهه ۱۹۳۰، دوستی با اعضای حزب کمونیست آمریکا، از جمله همسرش کیت هریسون، مخالفت با بمب هیدروژنی بودند. اوپنهایمر بهعنوان رئیس کمیته مشورتیAEC، با توسعه بمب هیدروژنی مخالفت کرد که خشم هواداران تسلیحات هستهای مانند ادوارد تلر را برانگیخت. ادوارد تلر (پدر بمب هیدروژنی) علیه اوپنهایمر شهادت داد و گفت: “رفتار اوپنهایمر برای من غیرقابل درک است... احساس میکنم کشورم با فرد دیگری راحتتر خواهد بود”. در سال ۲۰۲۲، وزارت انرژی آمریکا بهصورت نمادین مجوز امنیتی اوپنهایمر را پس از مرگش بازگرداند. اما نکته تاریخی جالب این که در سال ۲۰۲۳، فیلم سینمایی اوپنهایمر به کارگردانی کریستوفر نولان ، به این محاکمه پرداخت و هیئت خاکستری را بهعنوان نمادی از پارانویای مککارتیسم نشان داد.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
اِما باروز / آسوشیتد پرس
هدفها، جنگندههای روسی بودند؛ از جمله بمبافکنهای استراتژیک و هواپیماهای فرماندهی و کنترل که ارزشی بالغ بر صدها میلیون دلار داشتند. سلاحها، پهپادهای اوکراینی بودند که هر یک کمتر از ۱۰۰۰ دلار هزینه داشتند و از کانتینرهای چوبی نصبشده بر روی کامیونها پرتاب شدند.
«عملیات تارعنکبوت» که به گفته اوکراین بیش از ۴۰ هواپیمای پارکشده در نزدیکی پایگاههای هوایی سراسر روسیه را در روز یکشنبه منهدم یا دچار آسیب کرد، نهتنها ضربهای به اعتبار کرملین بود، بلکه هشداری برای غرب به منظور تقویت سیستمهای دفاع هوایی خود در برابر چنین تاکتیکهای ترکیبی به شمار میرود، به گفته کارشناسان نظامی.
اوکراین از فناوری پهپادهای ارزانقیمت که در دهه گذشته بهسرعت پیشرفت کردهاند، بهره برد و با تفکری خلاقانه و غیرمتعارف، پیروزی روحیهبخشی را در جنگ سهسالهای که اخیراً به نفع مسکو پیش رفته، به دست آورد.
تأثیر عمیق این حمله بر عملیات نظامی روسیه هنوز مشخص نیست. اگرچه مقامات کییف تخمین زدهاند که این حمله ۷ میلیارد دلار خسارت وارد کرده، وزارت خارجه روسیه این رقم را رد کرده و هیچ ارزیابی مستقلی در این زمینه انجام نشده است. مسکو همچنان هواپیماهای بیشتری برای پرتاب بمبها و موشکهای کروز علیه اوکراین در اختیار دارد.
با این حال، به گفته ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، این عملیات نشان داد که «جنگ مدرن واقعاً چگونه است و چرا پیشرو ماندن در فناوری بسیار مهم است».
نقاط آسیبپذیر غرب
به گفته داگلاس باری، پژوهشگر ارشد حوزه هوافضای نظامی در مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک (IISS) در لندن، برای دولتهای غربی، این یک هشدار است که «طیف تهدیداتی که باید در نظر بگیرند، تنها گستردهتر میشود».
در دهه گذشته، کشورهای اروپایی، روسیه را متهم به اجرای کارزار خرابکاری علیه غرب کردهاند؛ اهدافی از مدیران دفاعی و شرکتهای لجستیکی گرفته تا کسبوکارهای مرتبط با اوکراین. در سال گذشته، پهپادهای ناشناس در نزدیکی پایگاههای نظامی در آمریکا، بریتانیا و آلمان و همچنین بالای کارخانههای تسلیحاتی در نروژ مشاهده شدهاند.
به گفته کیتلین لی، متخصص جنگ پهپادی در مؤسسه رند در واشنگتن، سلاحها و فناوریهای باارزش در این مکانها «اهداف بزرگ و جذابی برای بازیگران دولتی و غیردولتی هستند».
او میگوید: «اکنون زمان سرمایهگذاری در دفاعهای ضدپهپادی است.»
گزینههای کمهزینه برای محافظت از هواپیماها شامل استفاده از پناهگاههای مستحکم، پراکنده کردن اهداف در پایگاههای مختلف، استتار آنها یا حتی ساخت طعمههای جعلی است.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، ماه گذشته برنامهای ۱۷۵ میلیارد دلاری به نام «گنبد طلایی» را اعلام کرد که از سلاحهای فضایی برای محافظت از کشور در برابر موشکهای دوربرد استفاده میکند.
در این برنامه، اشارهای به دفاع در برابر پهپادها نشده است، در حالی که به گفته لی، دفاع در برابر پهپادها میتواند چالشبرانگیز باشد، زیرا آنها در ارتفاع پایین و با سرعت کم پرواز میکنند و در رادار ممکن است شبیه پرندگان به نظر برسند. همچنین، این پهپادها میتوانند از داخل مرزهای یک کشور پرتاب شوند، برخلاف موشکهای مافوق صوت که از خارج شلیک میشوند.
فابیان هینز، متخصص موشکی و پژوهشگر مؤسسه IISS میگوید، پهپادها «ظرفیت خرابکاری قابلتوجه» توسط یک دولت یا گروه متخاصم را «بهطور چشمگیری افزایش میدهند». «چه تعداد هدف در یک کشور وجود دارد؟ چگونه میتوان هر یک از آنها را در برابر چنین تهدیدی بهخوبی محافظت کرد؟»
تفکر خلاقانه و غیرمتعارف اوکراین
در «عملیات تارعنکبوت»، اوکراین اعلام کرد که «پهپادهای دید اول شخص« (FPV) ـــ پهپادهایی که با اتکا به تصاویر دوربین ثابت نصب شده بر روی آنها هدایت میشوند ـــ پرواز کند را بهصورت مخفیانه به روسیه منتقل کرده است. این پهپادها در کانتینرهای چوبی قرار داده شده و سپس با کامیون به نزدیکی پایگاههای هوایی در مناطق ایرکوتسک در سیبری، مورمانسک در قطب شمال، آمور در خاور دور و همچنین دو پایگاه در غرب روسیه منتقل شدند.
سرویس امنیت اوکراین (SBU) اعلام کرد که این پهپادها دارای قابلیتهای خودکار پیشرفتهای بودند و بخشی از پرواز آنها توسط اپراتور و بخشی دیگر با استفاده از هوش مصنوعی هدایت میشد که در صورت قطع سیگنال، آنها را در مسیر از پیش برنامهریزیشده هدایت میکرد. چنین فناوری هوش مصنوعی احتمالاً پنج سال پیش برای اوکراین در دسترس نبود.
ویدئوی منتشرشده توسط سرویس امنیت اوکراین نشان میداد که پهپادها بر فراز و زیر هواپیماهای روسی حرکت میکنند، برخی از این هواپیماها با لاستیک پوشانده شده بودند. کارشناسان معتقدند که این لاستیکها ممکن است برای گمراه کردن سیستمهای هدفگیری خودکار با تغییر شکل ظاهری هواپیما یا برای ارائه حفاظت ابتدایی استفاده شده باشند.
داگلاس باری میگوید: «نحوهای که اوکراینیها این عملیات را سازماندهی کردند، خلاقانه بود و بهوضوح روسها را کاملاً غافلگیر کرد.»
تصاویر ماهوارهای تحلیلشده توسط آسوشیتد پرس نشان داد که در پایگاه هوایی بلایا در ایرکوتسک، که یکی از پایگاههای اصلی نیروی بمبافکن دوربرد روسیه است، هفت بمبافکن منهدم شدهاند. دستکم سه بمبافکن توربوپراپ چهارموتوره Tu-95 و چهار بمبافکن مافوق صوت دوموتوره Tu-22M تخریب شدهاند.
از زمان آغاز تهاجم تمامعیار روسیه در سال ۲۰۲۲، ارتش اوکراین که از نظر تسلیحاتی و تعداد نیرو در تنگنا قرار دارد، رویکردی خلاقانه به جنگ اتخاذ کرده است. نیروهای اوکراینی از طعمههای چوبی برای شبیهسازی سیستمهای دفاع هوایی گرانقیمت HIMARS آمریکا استفاده کردند تا موشکهای روسیه را به خود جذب کنند، یگانهای ضدپهپادی مجهز به وانت تشکیل دادند و از تسلیحات غنیمتی بازسازیشده بهره بردند.
کارشناسان این حمله روز یکشنبه را با عملیات اسرائیل در سال گذشته مقایسه کردند که در آن پیجرهای مورد استفاده اعضای گروه شبهنظامی حزبالله بهصورت تقریباً همزمان در لبنان و سوریه منفجر شدند. اسرائیل همچنین از پهپادهای کوچک انفجاری برای حمله به اهدافی در لبنان و ایران استفاده کرده است.
ایالات متحده بیش از یک دهه پیش از پهپادهای پرداتور برای کشتن شبهنظامیان در افغانستان از فاصله هزاران مایلی استفاده کرد. پیشرفتهای فناوری، این قابلیتها را در پهپادهای کوچکتر نیز فراهم کرده است.
هینز این وضعیت جنگ پهپادی را با توسعه تانک مقایسه کرد که در سال ۱۹۱۶ در جنگ جهانی اول معرفی شد. مهندسان در آن زمان به دنبال یافتن بهترین راه برای ادغام تانکها در سناریوهای میدان نبرد بودند و از وسایل نقلیه کوچک تا غولپیکر با «۱۸ برجک» را بررسی کردند تا در نهایت به نسخهای که در جنگ جهانی دوم استفاده شد، رسیدند.
او درباره پهپادها گفت: «ما در مرحله کشف این موضوع هستیم و همه چیز چنان سریع تغییر میکند که آنچه امروز کار میکند، ممکن است فردا کارآمد نباشد.»
تأثیر حمله بر عملیات روسیه در اوکراین
بمبافکنهای Tu-95 که هدف اوکراین قرار گرفتند، «عملاً غیرقابل جایگزین» هستند زیرا دیگر تولید نمیشوند، به گفته هینز، کارشناس IISS. اوکراین همچنین اعلام کرد که یک هواپیمای هشدار زودهنگام و کنترل A-50، مشابه هواپیماهای آواکس(AWACS) غرب که حملات هوایی را هماهنگ میکنند، را هدف قرار داده است. تعداد این هواپیماها در روسیه حتی کمتر است.
توماس ویتینگتون از مؤسسه خدمات متحد سلطنتی در لندن میگوید: «به هر شکلی که حساب کنید، این برای روسیه هزینهبر است. میلیاردها دلار خسارت در حال انباشته شدن است.»
او افزود که روسیه باید هواپیماهای آسیبدیده را تعمیر کند، از هواپیماهای باقیمانده بهتر محافظت کند و توانایی خود را برای مختل کردن چنین عملیاتی بهبود بخشد. کارشناسان همچنین پیشنهاد کردند که این حملات ممکن است مسکو را وادار به تسریع برنامه جایگزینی Tu-95 کند.
اگرچه این حمله آسیبپذیریهای روسیه را برجسته کرد، مشخص نیست که آیا منجر به کاهش حملات هوایی علیه اوکراین خواهد شد یا خیر.
روسیه در طول جنگ بر غلبه بر دفاع هوایی اوکراین با استفاده از پهپادها، از جمله پهپادهای طعمه بدون بار انفجاری، تمرکز کرده است. در برخی شبها در ماه گذشته، مسکو بیش از ۳۰۰ پهپاد پرتاب کرد.
لی گفت: «حتی اگر اوکراین توانسته باشد بخش قابلتوجهی از نیروی بمبافکن روسیه را آسیب بزند، کاملاً مشخص نیست که نیروی بمبافکن در این مرحله از جنگ نقش کلیدی داشته باشد.»
دادههای نیروی هوایی اوکراین که توسط آسوشیتد پرس تحلیل شده، نشان میدهد که از جولای ۲۰۲۴ تا دسامبر ۲۰۲۴، روسیه ۱۴ بار از بمبافکنهای Tu-22M3 و Tu-95 علیه اوکراین استفاده کرده، اما تقریباً هر شب از پهپادها بهره برده است.
لی افزود که عملیات روز یکشنبه ممکن است توانایی روسیه برای انجام حملات موشکی استراتژیک را بهطور موقت کاهش دهد، اما احتمالاً راههایی برای جبران آن پیدا خواهد کرد.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
زهرا علیاکبری / خبرآنلاین
تصویری از گفتگوی عبدالناصر همتی با محمد حسین رنجبران، مجری صدا و سیما در شبکههای اجتماعی در حال چرخیدن است که البته در رسانههای رسمی نیز بازتاب داشته است.
بر این اساس همتی اعلام کرده است که نمایندگان پیش از استیضاح تصمیم قطعی خود را گرفته بودند و از این رو حرف زدن فایدهای نداشته است.
جلسه استیضاح عبدالناصر همتی، نخستین استیضاح وزرای دولت چهاردهم جمهوری اسلامی ایران بود که در روز ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ برگزار و وی با ۱۸۲ رأی موافق از سمت وزارت اقتصاد برکنار شد.
همتی در این فایل تصویری اعلام میکند که نمایندگان مجلس خواستههایی از وی داشتهاند که قادر به برآوردن آن نبوده است.
وی گفته است من واقعا نمیخواستم با مجلس کل کل کنم. اگر دیده باشید من صحبتهایم را هم تمام نکردم و خیلیها پرسیدند چرا صحبتهایت را تمام نکردی؟ علت اینکه از بیست دقیقهی وقتم استفاده نکردم این بود که دیدم چه فایده دارد؟ من که میدانم تصمیمشان را گرفتهاند که من را بیندازند. برای چی بیایم اطلاعات کشور را بدهم و چیزی بگویم که به عدهای بربخورد؟ من میتوانستم بیایم یکی دو تا را بشمارم و بگویم فلان آقای نماینده میگوید مدیرعاملی فلان جا را بده به من و فلان آقای نماینده میگوید مدیرعاملی فلان شرکت را بده به من.
او در جواب پرسش مجری که گفت: صراحتا میگفتند؟ با لحنی قاطع تاکید کرد: بله. همهشون میخواستند. طبق قانون وزیر اقتصاد طبق اختیاراتی که دارد ۱۶۰۰ تا ۱۸۰۰ حکم میزند. شما ببینید این همه مناطق آزاد هیات مدیره دارند. همه میخواستند یک عضو هیات مدیره بگذارند، یک عضو هیات مدیره بانکها را بگذارند. مدیرعامل فلان شرکت را تعیین کنند و به محض اینکه مدیری را عوض میکردی آشکارا اعتراض میکردند. من چه جوابی بدهم؟ بیایم آشکارا در مجلس بنشینم همهی اینها را یکی یکی اسم ببرم. این که خوب نیست. بیایم علیه بانک مرکزی صحبت کنم؟ به صلاح نیست علیه بانک مرکزی صحبت کنم. در مورد کی صحبت کنم؟ طبیعی است که محکوم میشوی و میگویند شما نتوانستید جواب بدهید.
لازم به توضیح است که امیرحسین ثابتی و حمید رسایی ابتدا ایده و طرح استیضاح وی را دادند. روز پیش از استیضاح اعلام شد تعداد امضاهای استیضاح به ۱۱۶ امضا رسیده است. نمایندگان با استناد به افزایش قیمت دلار و تورم نسبت به استیضاح همتی اقدام کردند اما در همان زمان نیز برخی بر این باور بودند استیضاح نوعی تسویه حساب با دولتی بود که با اجرای لایحهی عفاف و حجاب مخالف بود و در صدد بود با طرح مسالهی وفاق، امکان همکاری میان گروههای مختلف با دولت را مهیا کند.
همتی کمتر از شش ماه در راس وزارت امور اقتصادی و دارایی در قامت وزیر حضور داشت و استیضاح زودهنگام وی به عقیدهی ناظران سیاسی به نوعی رکوردشکن بود. در این جلسه نمایندگان مخالف همتی با پیروی از استراتژی خاصی تلاش میکردند وقت را میان خود تقسیم کنند تا شمار سخنرانان مخالف همتی افزایش یابد.
استناد اغلب نمایندگان افزایش نرخ دلار بود و اینکه وعدههای مهار تورم و رشد هشت ردصدی اقتصادی قابل تحقق نیست. در این نشست حتی تذکر پزشکیان در خصوص اینکه کشور در حال جنگ اقتصادی است و با استیضاح وزارت امور اقتصادی و دارایی تضعیف میشود از سوی نمایندگان شنیده نشد.
با اعلام همتی در خصوص پشت پردهی این استیضاح به نظر میرسد دور جدیدی از اصطکاک میان دولت و مجلس آغاز شود چرا که همتی صراحتا، اما بدون بردن نامی اعلام کرده است که مخالفانش در مجلس خواستههایی فراتر از قانون را داشتهاند.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
یکی از اعضای ائتلاف راستگرای اسرائیل روز چهارشنبه تهدید کرد که از کابینه خارج میشود و از طرح مخالفان برای انحلال پارلمان که برای هفته آینده ارائه شده است، حمایت میکند و فشار را بر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، افزایش میدهد.
به گزارش خبرگزاری رویترز، آخرین نظرسنجیها نشان میدهد که اگر امروز انتخاباتی برگزار شود، ائتلاف نتانیاهو قدرت را از دست خواهد داد، زیرا بسیاری از رأیدهندگان از ادامه جنگ در غزه که ناشی از حمله شبهنظامیان حماس به جنوب اسرائیل در اکتبر ۲۰۲۳ است، ناراضی هستند.
اتحاد یهودیت توراتی، یکی از دو حزب ارتدکس افراطی در ائتلاف دولت نتانیاهو، اعلام کرد که از دولت خارج خواهد شد مگر اینکه در آخرین لحظه امتیازاتی را برای رسمی کردن معافیت مردان ارتدکس افراطی از خدمت سربازی به دست آورد.
در حالی که ارتش اسرائیل به نبرد با حماس در نوار غزه ادامه میدهد، حزب مخالف یش آتید، به رهبری یائیر لاپید، نخستوزیر سابق، رأیگیری پارلمانی را برای هفته آینده برای سرنگونی دولت پیشنهاد داد. برای موفقیت، این امر به حمایت ۶۱ نفر از ۱۲۰ عضو پارلمان نیاز دارد. لاپید گفت: «این کنست (پارلمان) تمام شده است. جایی برای رفتن ندارد.»
نتانیاهو، طولانیترین نخستوزیر اسرائیل، در مورد بحران پیش رو سکوت کرده است.
سخنگوی اسحاق گلدکنوپف، رهبر حزب اتحاد یهودیت توراتی، به رویترز گفت که این حزب به نفع انحلال پارلمان رأی خواهد داد، مگر اینکه قانون معافیت تصویب شود.
با یک هفته مانده به رأیگیری، نتانیاهو و متحدانش هنوز فرصت دارند تا در مورد موضوعی که ماههاست ائتلاف را درگیر کرده است، مذاکره کنند.
یک منبع نزدیک به دولت، به شرط ناشناس ماندن، گفت که مذاکرات درون ائتلاف ادامه دارد.
ائتلاف نتانیاهو متشکل از احزاب راست سکولار و ارتدکس افراطی، اکثریت ۸ کرسی را در پارلمان در اختیار دارد. اتحاد یهودیت توراتی ۷ کرسی دارد در حالی که متحد آن، شاس، دیگر حزب ارتدکس افراطی، ۱۱ کرسی دارد.
شرطبندی روی یک بلوف
ائتلاف به شدت بر سر اینکه آیا مردان جوان ارتدکس افراطی که در حوزههای علمیه مذهبی تحصیل میکنند باید از خدمت سربازی اجباری معاف شوند یا خیر، اختلاف نظر دارد.
عدم تصویب معافیت، خطر خروج قانونگذاران ارتدکس افراطی را به همراه دارد، در حالی که تصویب آن میتواند منجر به خروج اعتراضی احزاب سکولار شود.
اوهاد تال، عضو ائتلاف از حزب صهیونیسم مذهبی بزالل اسموتریچ، از گلدکنوپف به دلیل تهدید به برگزاری انتخابات انتقاد کرد و از این قانونگذار ارتدکس افراطی خواست استعفا دهد.
او از دیگران خواست تا برای یک توافق جدید مذاکره کنند، اما معافیت کامل از خدمت سربازی دیگر نمیتواند پابرجا باشد.
اوفر شلح، عضو سابق کنست، گفت نتانیاهو احتمالاً شرط میبندد که قانونگذاران ارتدکس افراطی بلوف میزنند، زیرا نظرسنجیها نشان میدهد که آنها در هر انتخابات زودهنگامی با شکست مواجه خواهند شد.
در ماه مارس، قانونگذاران ارتدکس افراطی تهدید کردند که دولت نتانیاهو را به خاطر همین موضوع سرنگون خواهند کرد، اما زمان بدون هیچ اقدامی گذشت. نارضایتی از معافیت غیررسمی داده شده به طلاب علوم دینی رو به افزایش است و قانونگذاران ائتلاف حاکم و مخالفان میگویند که این معافیت دیگر قابل دفاع نیست.
نتانیاهو در سال ۲۰۲۲ در انتخابات پیروز شد و تا سال ۲۰۲۶ مجبور به بازگشت به پای صندوقهای رأی نیست. از نظر تاریخی، تعداد کمی از دولتهای اسرائیل دوره کامل خود را میگذرانند.
او به دلیل عدم جلوگیری از حمله غافلگیرکننده حماس در اکتبر ۲۰۲۳ که منجر به کشته شدن تقریباً ۱۲۰۰ نفر شد، با انتقادات گستردهای روبرو شده است و با درخواستهای فزایندهای از سوی معترضان و خانوادههای گروگانهایی که هنوز در غزه در بازداشت هستند برای پایان دادن به جنگ و آزادی آنها روبرو است.
اما برخی در ائتلاف او میگویند که جنگ باید تا ریشهکن شدن حماس ادامه یابد.
تحلیلگران سیاسی میگویند که قانونگذاران ارتدکس افراطی میتوانند به سادگی از دولت استعفا دهند تا به عدم موفقیت خود در کسب امتیازات، بدون سرنگونی ائتلاف حاکم، اعتراض کنند.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
جیدیونس معاون دونالد ترامپ در سخنانی استراتژی دولت ترامپ در استفاده از نیروی نظامی را تشریح کرد
سخنرانیهایی از این دست، سخنرانیهایی معمولی نیستند. سخنرانی جیدیونس، معاون رئیسجمهوری آمریکا در آکادمی نیروی دریایی، دربردارنده چارچوبی از سیاستخارجی آمریکا و نقش نیروی زمینی در این سیاست است. آنچه که ونس در این سخنرانی گفته، منعکسکننده قصد دولت ترامپ برای ایجاد یک چرخش بزرگ در نگاه ایالات متحده به استفاده از نیروی نظامی در جهت حفظ منافعش در سراسر جهان است. نگاه انزواگرایانه در این سخنان کاملاً مشهود است. ونس علیه دخالتهای نظامی آمریکا در خارج از خاک خود سخن میگوید.
طبق سخنان ونس، ایالات متحده در دولت ترامپ از ورود به درگیریهای نظامی طولانیمدت فراری است و صرفاً زمانی از نیروی نظامی استفاده میکند و وارد جنگ میشود که استراتژی خروج برای آن تعیین شده باشد. این سیاست، به کلی با سیاستی که دولتهای آمریکا در ۲۵ سال گذشته در پیش گرفته بودند، تفاوت دارد.
ترجمه این سخنرانی ـــ که در تاریخ ۲۳ مه ۲۰۲۵ در آکادمی نیروی دریایی انجام شد ـــ برای آشنایی بیشتر مخاطب ایرانی با دیدگاههای سیاستگذاران آمریکایی در دولت ترامپ ارائه میشود.
***
همیشه خطرناک است که به یک سیاستمدار میکروفن بدهید اما میدانم که من یکی از آخرین چیزهایی هستم که بین شما و ماموریت و مدرکتان قرار دارد. بنابراین از روی احترام، فقط میخواهم بدانید که این سخنرانی فقط سهساعتونیم یا چهار ساعت طول خواهد کشید. امیدوارم همه شما کِرِم ضد آفتاب خود را آورده باشید زیرا اینجا هوا روشن است.
شما، همه محصول یک میراث باورنکردنی هستید. افرادی که سخت تلاش کردند تا به شما آموزش خوب، غذا روی میز و حس مهم بودن بدهند. افرادی که شما را به کلیسا، به تمرینها، به جلسات تدریس خصوصی بردند. افرادی که وقتی در سختی بودید برای شما دعا کردند و در لحظاتی مانند امروز با شما جشن گرفتند. بیشتر شما به اندازه کافی خوششانس هستید که کسی را اینجا دارید تا با شما جشن بگیرد. برخی از شما ندارید. اما چه آنها اینجا با شما باشند و چه نباشند، بهترین توصیهای که میتوانم به شما بدهم این است که زندگی خود را در ناوگان با روحیه قدردانی آغاز کنید.
در سخنرانیهایی مانند این، مرسوم است که افرادی مانند من تبریک بگویند و شاید کمی نصیحت کنند. البته، من هم دقیقاً همین کار را میکنم. اما شما فقط فارغالتحصیلان یک دانشگاه معمولی نیستید که در شرف شروع کار در بخش خصوصی هستند. من فقط یک سخنرانی سیاسی ارائه نمیدهم. من معاون رئیسجمهور شما هستم و به محض اینکه با مدرک و حکم خود از این دانشگاه خارج شوید، افسران نیروی دریایی ایالات متحده و سپاه تفنگداران دریایی ایالات متحده خواهید بود. این خارقالعاده است.
شما مردان و زنان، رهبران ما در نیروهای مسلح ما خواهید بود. بنابراین، درحالیکه من و رئیسجمهور ترامپ به خاطر این دستاورد باورنکردنی به شما تبریک میگوییم، فکر کردم مناسب است که کمی در مورد اینکه من و رئیسجمهور در مورد ماموریت شما در این دوران جدید و بسیار خطرناک برای کشورمان چگونه فکر میکنیم، با شما صحبت کنم.
هفته گذشته، رئیسجمهور سفری بسیار تاریخی به خاورمیانه داشت و با سران کشورهای قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی دیدار کرد. بیشتر تیترها بر تریلیونها دلار سرمایهگذاری جدید که رئیسجمهور برای کشورمان تضمین کرده بود، متمرکز بود و البته این نکته مهمی است اما من در واقع فکر میکنم مهمترین بخش آن سفر این بود که پایان یک رویکرد چنددههای در سیاست خارجی را رقم زد که به نظر من گسستی از سابقهای است که توسط پدران بنیانگذار ما ایجاد شد.
ما یک تجربه طولانی در سیاست خارجی خود داشتیم. براین اساس که دفاع ملی و حفظ اتحادهایمان را با ملتسازی و دخالت در امور کشورهای خارجی معاوضه میکردیم. حتی زمانی که آن کشورهای خارجی ارتباط بسیار کمی با منافع اصلی آمریکا داشتند. آنچه از رئیسجمهور ترامپ میبینیم، یک تغییر نسلی در سیاست است که پیامدهای عمیقی برای کاری دارد که از تکتک شما خواسته خواهد شد انجام دهید.
درسهایی از سیاستخارجی گذشته
اکنون، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، سیاستگذاران ما فرض کردند که برتری آمریکا در صحنه جهانی تضمین شده است. برای مدت کوتاهی، ما یک ابرقدرت بدون رقیب بودیم و باور نداشتیم که هیچ کشور خارجی بتواند برای رقابت با ایالات متحده آمریکا به پا خیزد. بنابراین رهبران ما قدرت سخت را با قدرت نرم معامله کردند. ما ساخت چیزها را متوقف کردیم؛ همه چیز، از اتومبیل گرفته تا رایانه و سلاحهای جنگی. ما ساخت کشتیهایی که از آبهای ما محافظت میکنند و سلاحهایی که در آینده استفاده خواهند داشت را متوقف کردیم. چرا این کار را کردیم؟ خب! بسیاری از ما معتقد بودیم که ادغام اقتصادی بهطور طبیعی با شبیهتر کردن کشورهایی مانند جمهوری خلق چین به ایالات متحده، به صلح منجر میشود.
با گذشت زمان، به ما گفته شد که جهان صرفنظر از فرهنگ یا کشور، به سمت مجموعهای یکنواخت از آرمانهای بیروح، سکولار و جهانی همگرا خواهد شد. کسانی که نمیخواستند همگرا شوند سیاستگذاران ما را مجبور کردند هدف خود را به همراه کردن آنها با توسل به هر ابزاری قرار دهند.
بنابراین، به جای اینکه انرژی خود را صرف واکنش به ظهور رقبای جدید مانند چین کنیم، رهبران ما کاری را دنبال کردند که تصور میکردند برای ابرقدرت برتر جهان آسانتر خواهد بود. ساختن چند دموکراسی در خاورمیانه چقدر میتواند سخت باشد؟ خب، معلوم شد که تقریباً به طرز عجیبی سخت و به طرز باورنکردنی پرهزینه است
و این سیاستمداران ما نبودند که عواقب چنین محاسبه اشتباهی را متحمل شدند. این مردم آمریکا بودند که تریلیونها دلار متضرر شدند اما بیش از هر کسی، این هزینه را افرادی که همین چند سال پیش در جایگاه شما بودند، یعنی اعضای ارتش ما و خانوادههایشان، متحمل شدند. دهها هزار جنگجو که وقت، انرژی گرانبها و در برخی موارد، جان خود را در حین انجام وظیفه فدا کردند؛ آنها کسانی هستند که هزینه شکستهای گذشته را متحمل شدند.
رهبران ما اهداف استراتژیک واضح و روشن را به خاطر ایدههای انتزاعی بلندپروازانه و اغلب نامنسجم خودشان رها کردند. بهعنوان مثال، اینگونه بود که ما در نهایت به دنبال ساخت یک اسکله ۲۳۰ میلیون دلاری در غزه رفتیم که در مجموع ۲۰ روز کارآیی داشت و در عین حال بیش از ۶۰ عضو ارتش آمریکا در ساخت و نگهداری این اسکله زخمی شدند. دولت ما توجه خود را از رقابت با قدرتهای بزرگ برداشت و برای رویارویی با یک دشمن همتا آماده نشد. در عوض، ما خود را وقف وظایف پراکنده و بیسروته کردیم. مانند جستوجو و ترور تروریستهای جدید؛ آنهم در حین ایجاد کردن رژیمهای جدید.
بازگشت به استراتژی منظم
حالا میخواهم واضح سخن بگویم. دولت ترامپ این مسیر را معکوس کرده است. دیگر خبری از ماموریتهای نامشخص نیست. دیگر خبری از درگیریهای بیپایان نیست. ما در حال بازگشت به یک استراتژی مبتنی بر واقعگرایی و محافظت از منافع ملی اصلی خود هستیم. البته این سیاست، به معنای نادیده گرفتن تهدیدها نیست. اما به این معنی است که ما با نظم و انضباط به تهدیدها نزدیک میشویم و وقتی شما را به میدان نبرد میفرستیم، این کار را با مجموعهای از اهداف بسیار مشخصی که در ذهن داریم، انجام میدهیم.
در نظر بگیرید که چگونه این موضوع در آخرین درگیری بزرگی که با حوثیها در خاورمیانه داشتیم، به وقوع پیوست. ما با یک هدف دیپلماتیک روشن وارد نبرد با حوثیها شدیم. نه اینکه پرسنل نظامی خود را درگیر یک درگیری طولانیمدت با یک بازیگر غیردولتی کنیم. بلکه قصد داشتیم با مجبور کردن حوثیها به توقف حملاتشان به کشتیهای آمریکایی، آزادی ناوبری آمریکا را تضمین کنیم. این دقیقاً همان کاری است که ما انجام دادیم.
ما این هدف را از طریق نیروی عظیم علیه اهداف نظامی حوثیها دنبال کردیم. تنها در ۱۰۰ روز اول دولت ترامپ، توانستیم در درگیریای که تقریباً دو سال ادامه داشت، به آتشبس برسیم. اینگونه باید از قدرت نظامی استفاده شود. قاطعانه اما با یک هدف مشخص. ما باید در تصمیمگیری برای ضربه زدن محتاط باشیم، اما وقتی ضربه میزنیم، محکم ضربه میزنیم و قاطعانه عمل میکنیم، و این دقیقاً همان چیزی است که ممکن است از شما بخواهیم انجام دهید.
اکنون، این تغییر در تفکر از جنگهای صلیبی ایدئولوژیک به یک سیاست خارجی اصولی، به بازگرداندن اعتبار بازدارندگی آمریکا در سال ۲۰۲۵ و پس از آن کمک خواهد کرد. در دولت ترامپ، دشمنان ما اکنون میدانند وقتی ایالات متحده خط قرمزی تعیین میکند، آن را اجرا خواهد کرد و وقتی ما درگیر میشویم، این کار را هدفمند، با نیروی برتر، با سلاحهای برتر و با بهترین افراد انجام میدهیم.
آینده جنگ و فناوری
اجازه دهید چیزی در مورد سلاحها و آینده جنگ بگویم. البته، اولویت این دولت نهتنها حفظ، بلکه گسترش برتری تکنولوژیکی ارتش ایالات متحده بر دشمنان ما در سراسر جهان است. پس از جنگ سرد، آمریکا از تسلط تقریباً بلامنازع بر منابع مشترک، حریم هوایی، دریایی، فضا و فضای مجازی برخوردار بود. اما دوران تسلط بلامنازع ایالات متحده به پایان رسیده است.
امروزه، ما با تهدیدات جدی روبهرو هستیم و چین، روسیه و سایر کشورها مصمم هستند که ما را در هر حوزهای، از ایدهپردازی گرفته تا مدار پایین زمین و زنجیرههای تأمین و حتی زیرساختهای ارتباطی، شکست دهند. فناوری هزینههای اختلال ایجاد کردن را کاهش داده است، بنابراین همه ما باید باهوشتر باشیم. ما باید مطمئن شویم که وقتی نیروهای خود را به جنگ میفرستیم، این کار را با ابزارهای مناسب انجام میدهیم. دیگر نمیتوانیم فرض کنیم که تعاملات ما بدون هزینه خواهد بود.
به همین دلیل است که دولت ترامپ در حال سرمایهگذاری در تکنولوژی، پاداش دادن به افراد ریسکپذیر در وزارت دفاع و سادهسازی تهیه تسلیحات برای قرن جدید است. سرمایهگذاری در ساخت سلاحهای پیشرفته مانند موشکهای هایپرسونیک مهم است، اما فناوریهای کمهزینه و تأثیرگذاری که در حال حاضر میدان نبرد را متحول میکنند، مانند پهپادها نیز به همان اندازه مهم هستند.
ضمناً، وقتی در مورد نوآوری صحبت میکنیم، باید گفت که این نوآوری فقط در آزمایشگاه یک پیمانکار دفاعی اتفاق نمیافتد. نوآوری بهطور فزایندهای در همان میدانهای نبردی که شما سربازان آن را مدیریت خواهید کرد، اتفاق میافتد؛ بهطوری که شما فقط دریافتکننده فناوری نیستید. شما فقط اپراتور نیستید. شما در این قرن جدید در حال توسعه ابزارها خواهید بود.
قانونگذاران و افسران ارشد نظامی ما باید یاد بگیرند که با دنیایی از پهپادهای ارزان، موشکهای کروز در دسترس و حملات سایبری که خسارات زیادی به داراییهای نظامی و اعضای سرویس ما وارد میکنند، دست و پنجه نرم کنند و شما فارغالتحصیلان که امروز اینجا جمع شدهاید، راه را برای بقیه ما رهبری خواهید کرد.
خدمت نظامی شما چالشها و عرصههای جدیدی را به همراه خواهد داشت. از جمله مواردی که حتی برای کسانی که قبل از شما خدمت کردهاند، آشنا هم نیستند. شما تجهیزات جدید، سیستمهای جدید و فناوری جدید را به کار خواهید گرفت و از طریق این تجربیات، این شما هستید که یاد خواهید گرفت، به دیگران آموزش خواهید داد و به نیروهای مسلح و کل کشور ما کمک خواهید کرد تا با آیندهای که با آن روبهرو هستیم، سازگار شوند.
سرمایهگذاری در رهبری نظامی آمریکا
اکنون، آموزش فوقالعادهای که دریافت کردهاید، سرمایهگذاری مردم آمریکا است؛ سرمایهگذاری نهتنها در شجاعت شما، بلکه در قدرت ذهن شما و رهبری شما. زیرا ملت شما با دانستن اینکه ما درخشانترین استراتژیستها و تاکتیکدانها را در اختیار داریم، شبها آسودهتر میخوابند. مردان و زنانی مانند شما، به اندازه کافی درخشان هستند که میتوانند در جنگهای فردا پیشدستی کنند و در صورت لزوم، بجنگند و پیروز شوند و از آنجایی که تغییرات فناوری همچنان میدان نبرد را تغییر میدهد، این امر اهمیت سرمایهگذاری در سرمایه انسانی ارتش ما - یعنی شما - و رفاه جنگجویان ما را در درخشش و نوآوری استراتژیک افزایش میدهد.
نوسازی فقط مربوط به تاکتیکها و ابزارها نیست، بلکه مربوط به برآوردن نیازهای پرسنل نظامی ما است. رهبران گذشته، پرسنل نظامی ما را بدون هیچ استراتژی خروجی، بدون هیچ چشماندازی و با کمترین توضیحی برای مردم آمریکا یا برای جنگجویان در مورد کاری که انجام میدادیم، به ماموریتهای مختلف میفرستادند.
وقتی ما استقرار یک ناو هواپیمابر را تمدید میکنیم، این تأثیر واقعی بر زندگی مردم دارد و ما از آن آگاه هستیم. آنها دلتنگ خانوادههایشان هستند، البته دلتنگ عزیزانشان و زندگیشان هستند. آنها این فداکاری را میپذیرند و این وظیفهای است که شما بر عهده گرفتهاید. اما وظیفهای که ما بر عهده گرفتهایم این است که هرگز از این فداکاری سوءاستفاده نکنیم یا هرگز از شما نخواهیم که بدون یک مأموریت مشخص و یک مسیر روشن برای برگشت به خانه، کاری انجام دهید.
دولت ترامپ اذعان دارد که ارزشمندترین منابع ما شما هستید. جوانانی که به اندازه کافی شجاع هستند که یونیفرم بپوشند و جان خود را برای این کشور به خطر بیندازند و ما قول میدهیم که این منبع را پرورش دهیم، از آن محافظت کنیم و فقط زمانی که منافع ملی ایجاب کند، از آن استفاده کنیم. نقش دوگانه رهبری و چیزی که زندگی جدید شما را بسیار منحصربهفرد میکند این است که باید دیدگاه چندوجهی داشته باشید.
شما افسران جزء خواهید بود، البته، پاسخگو به فرماندهان، کاپیتانها، دریاسالارها، ژنرالها و افرادی مثل من. شما باید از دستورات پیروی کنید، حتی وقتی که تمایلی به اطاعت ندارید اما مهم این است که شما فقط از دستورات پیروی نمیکنید. اغلب اوقات، شما هستید که دستور صادر میکنید و همانطور که من شما را به عنوان گرانبهاترین منبع خود میبینم، شما نیز باید حفاظت از مردان و زنانی را که شما را آقا و خانم صدا میزنند، مقدسترین مسئولیت خود بدانید. شما یاد خواهید گرفت که هیچ مرز مشخصی بین زندگی شخصی و حرفهای برای افسران نیروی دریایی و تفنگداران دریایی وجود ندارد. اما من شما را تشویق میکنم که سربازان را نهفقط به عنوان افرادی که باید از دستورات شما پیروی کنند، بلکه به عنوان رهبرانی در نوع خود ببینید که خرد و پتانسیلی باورنکردنی دارند.
فکر کردن به این موضوع تکاندهنده است، اما افراد ارشدی در ارتش وجود دارند که حرفه خود را در نیروی دریایی یا تفنگداران دریایی قبل از تولد شما آغاز کردهاند و شما را آقا و خانم صدا میزنند و از دستورات شما پیروی میکنند. به این فکر کنید که چه افتخار باورنکردنیای است، و به این فکر کنید که چه فرصت باورنکردنیای است؛ نهفقط رهبری این مردان و زنان، بلکه یادگیری از این مردان و زنان و این وظیفه پیش روی شماست. البته شما به آن تجربه تکیه خواهید کرد، اما با این حال، بیشتر اوقات، مسئولیت با شما است. این یک افتخار است. اما این مسئولیتی است که تن شما را به لرزه درمیآورد.
میراث آکادمی نیروی دریایی
شما اکنون از یکی از سختترین موسسات در کل جهان فارغالتحصیل شدهاید. شما مأموریتهایتان را میدانید و در لحظهای که کشورتان بیش از هر زمان دیگری به شما نیاز دارد، برای خدمت قدم پیش گذاشتهاید. اما شما در حال حاضر پا جای پای بزرگانی میگذارید و ارزش دارد که هنگام آماده شدن برای دریافت مأموریت خود، این موضوع را در نظر بگیرید.
شما وارثان یک سنت ملی هستید که قدمت آن به ۲۵۰ سال پیش برمیگردد. این سنت با جان پل جونز آغاز شد و بنیانگذاران این کشور از نیروی دریایی ایالات متحده خواستند تا با قدرتمندترین نیروی دریایی روی زمین مقابله کند و ما پیروز شدیم. اولین میهنپرستان ما از خطرات آگاه بودند. آنها به دنبال جنگ نبودند. آنها هر کاری که از دستشان بر میآمد برای دفاع و حفاظت از آزادیهای خود انجام دادند. ارتش را تقویت کردند، نیروی دریایی را تقویت کردند و به سختی جنگیدند.
میخواهم به همه شما بگویم، من حدود ۱۲۰ روز است که معاون رئیسجمهور هستم و تابستان امسال چهل و یکمین سالگرد تولدم را جشن میگیرم، اما در این ۴۱ سال هرگز به اندازه امروز به شما افتخار نکردهام، به شما افتخار میکنم، از شما تجلیل میکنم و به شما برای کار خوبی که انجام دادهاید تبریک میگویم. مطمئنم که بعضی از شما با سیاستهای من موافق هستید و بعضی نه، اما میدانم که امروز وقتی میگویم از شما، فارغالتحصیلان سال ۲۵ آکادمی نیروی دریایی، حمایت میکنیم، از طرف یک ملت سپاسگزار صحبت میکنم. ما به شما افتخار میکنیم و به شما وابستهایم.
منبع ترجمه: روزنامه هممیهن
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، روز چهارشنبه با امضای فرمانی ورود اتباع ۱۲ کشور به آمریکا را ممنوع کرد و اعلام نمود که این اقدام برای محافظت در برابر “تروریستهای خارجی” و سایر تهدیدات امنیتی ضروری است.
این دستور بخشی از سختگیریهای مهاجرتی است که ترامپ در ابتدای دوره دوم ریاستجمهوری خود در سال جاری آغاز کرده است. این اقدامات شامل اخراج صدها ونزوئلایی مظنون به عضویت در گروههای گانگستری به السالوادور، تلاش برای جلوگیری از ثبتنام برخی دانشجویان خارجی و اخراج دیگران بوده است.
کشورهای مشمول این محدودیت جدید عبارتاند از: افغانستان، میانمار، چاد، کنگو، گینه استوایی، اریتره، هائیتی، ایران، لیبی، سومالی، سودان و یمن.
ورود اتباع هفت کشور دیگر شامل بوروندی، کوبا، لائوس، سیرالئون، توگو، ترکمنستان و ونزوئلا نیز بهصورت جزئی محدود خواهد شد.
ترامپ در ویدیویی که در شبکه اجتماعی X منتشر کرد، گفت: «ما به افرادی که قصد آسیب رساندن به کشورمان را دارند، اجازه ورود نخواهیم داد.» او افزود که این فهرست ممکن است بازنگری شود و کشورهای جدیدی به آن اضافه شوند.
ترامپ:
حمله تروریستی اخیر در بولدر، کلرادو، خطرهای شدیدی را که ورود اتباع خارجی بدون بررسی دقیق و همچنین افرادی که بهعنوان بازدیدکننده موقت وارد کشور شده و بیش از مدت ویزای خود میمانند، برای کشور ما به همراه دارد، برجسته کرده است.
ما آنها را نمیخواهیم. در قرن بیست و یکم، شاهد حملات تروریستی پیاپی بودهایم که توسط افرادی با ویزای غیرقانونی از مناطق خطرناک در سراسر جهان انجام شدهاند. به لطف سیاستهای درهای باز بایدن، امروز میلیونها نفر از این افراد غیرقانونی که نباید در کشور ما باشند، حضور دارند.
در دوره اول ریاستجمهوریام، محدودیتهای مسافرتی قدرتمند من یکی از موفقترین سیاستهای ما بود و نقش کلیدی در جلوگیری از حملات تروریستی بزرگ خارجی در خاک آمریکا داشت. ما اجازه نخواهیم داد آنچه در اروپا رخ داد، برای آمریکا اتفاق بیفتد.
به همین دلیل، در اولین روز بازگشت به دفتر کارم، به وزیر امور خارجه دستور دادم تا بررسی امنیتی مناطق پرریسک را انجام داده و پیشنهاداتی برای اعمال محدودیتها ارائه دهد. در میان تهدیدات امنیت ملی، تحلیل آنها شامل حضور گسترده تروریستها، عدم همکاری در زمینه امنیت ویزا، ناتوانی در تأیید هویت مسافران، نگهداری ناکافی سوابق کیفری، و نرخ بالای مداوم اقامت غیرقانونی ویزا و سایر موارد بود. به بیان ساده، ما نمیتوانیم مهاجرت باز از کشوری داشته باشیم که در آن نتوانیم بهطور ایمن و قابل اعتماد افرادی که قصد ورود به ایالات متحده را دارند، بررسی و غربال کنیم.
به همین دلیل، امروز من یک فرمان اجرایی جدید امضا میکنم که محدودیتهای مسافرتی را برای کشورهایی از جمله یمن، سومالی، هائیتی، لیبی و چندین کشور دیگر اعمال میکند. شدت محدودیتهایی که اعمال میکنیم به میزان تهدید موجود بستگی دارد.
این فهرست ممکن است بر اساس بهبودهای اساسی که انجام میشود، بازنگری شود و به همین ترتیب، با ظهور تهدیدات جدید در سراسر جهان، کشورهای جدیدی میتوانند به آن اضافه شوند. اما ما به افرادی که قصد آسیب رساندن به ما را دارند، اجازه ورود به کشورمان را نخواهیم داد و هیچ چیز مانع از حفظ امنیت آمریکا نخواهد شد.
بسیار متشکرم.
این فرمان از تاریخ ۹ ژوئن ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۰۱ بامداد به وقت شرقی (۰۴:۰۱ به وقت گرینویچ) اجرایی خواهد شد. بر اساس این دستور، ویزاهای صادرشده قبل از این تاریخ باطل نخواهند شد.
ترامپ در دوره اول ریاستجمهوری خود نیز محدودیت سفری برای اتباع هفت کشور با اکثریت مسلمان وضع کرد که پس از چندین اصلاح، در سال ۲۰۱۸ توسط دیوان عالی آمریکا تأیید شد.
جو بایدن، رئیسجمهور پیشین آمریکا از حزب دموکرات که پس از ترامپ به قدرت رسید، در سال ۲۰۲۱ این محدودیت را برای اتباع ایران، لیبی، سومالی، سوریه و یمن لغو کرد و آن را «لکهای بر وجدان ملی ما» توصیف نمود.
ترامپ اظهار داشت که کشورهای مشمول محدودیتهای شدید به دلیل وجود «حضور گسترده تروریستها»، عدم همکاری در زمینه امنیت ویزا، ناتوانی در تأیید هویت مسافران، ناکافی بودن سوابق کیفری و نرخ بالای تخلفات ویزا در ایالات متحده انتخاب شدهاند.
او گفت: «ما نمیتوانیم مهاجرت آزاد از کشورهایی داشته باشیم که نمیتوانیم بهطور ایمن و مطمئن هویت افرادی که قصد ورود به ایالات متحده را دارند، بررسی کنیم.»
ترامپ به حادثه روز یکشنبه در بولدر، کلرادو اشاره کرد که در آن مردی بمب بنزینی به سمت گروهی از معترضان طرفدار اسرائیل پرتاب کرد و این را نمونهای از ضرورت محدودیتهای جدید دانست.
یک تبعه مصری به نام محمد صبری سلیمان در ارتباط با این حمله متهم شده است. مقامات فدرال اعلام کردند که سلیمان ویزای توریستی خود را بیش از حد مجاز استفاده کرده و مجوز کارش منقضی شده بود، اگرچه مصر در فهرست کشورهای مشمول محدودیت سفر قرار ندارد.
حضور در آمریکا “ریسک بزرگی” است
سومالی بلافاصله متعهد شد که با ایالات متحده برای رفع نگرانیهای امنیتی همکاری کند.
داهیر حسن عبدی، سفیر سومالی در ایالات متحده، در بیانیهای اظهار داشت: «سومالی به رابطه دیرینه خود با ایالات متحده اهمیت میدهد و آماده است تا در گفتوگو برای رفع نگرانیهای مطرحشده مشارکت کند.»
دیوسدادو کابلو، وزیر کشور ونزوئلا و از نزدیکان نیکلاس مادورو، رئیسجمهور این کشور، روز چهارشنبه در پاسخ به این اقدام، دولت آمریکا را فاشیستی توصیف کرد و به ونزوئلاییها درباره حضور در آمریکا هشدار داد.
او گفت: «حقیقت این است که حضور در ایالات متحده برای هر کسی، نه فقط ونزوئلاییها، ریسک بزرگی است... آنها هموطنان ما، مردم ما را بدون دلیل آزار میدهند.»
این محدودیت سفر، برنامه یک معلم ۳۱ ساله میانماری برای شرکت در برنامه تبادل وزارت خارجه آمریکا که قرار بود در سپتامبر آغاز شود را به خطر انداخته است.
این معلم که در حال حاضر در تایلند زندگی میکند و به دلیل وضعیت در حال بررسی درخواست ویزای خود نخواست نامش فاش شود، گفت: «درخواست و پذیرش در این برنامه آسان نیست و نیاز به چندین نامه توصیهنامه داشت.»
او افزود: «در مورد من، قرار بود در دانشگاههایی که آموزش دیجیتال ارائه میدهند کار کنم.» وی پس از اعلام ترامپ، هنوز هیچ بهروزرسانی از برنامه دریافت نکرده است.
کارزار انتخاباتی ترامپ بر استراتژی سختگیرانه مرزی متمرکز بود و او در سخنرانی اکتبر ۲۰۲۳ خود این طرح را رونمایی کرد و متعهد شد که ورود افراد از نوار غزه، لیبی، سومالی، سوریه، یمن و «هر جای دیگری که امنیت ما را تهدید کند» محدود شود.
ترامپ در ۲۰ ژانویه فرمانی اجرایی صادر کرد که بررسی امنیتی شدیدتر برای هر فرد خارجی که قصد ورود به ایالات متحده را دارد، برای شناسایی تهدیدات امنیتی ملی الزامی میکرد.
خبرگزاری رویترز
ایرانیانی که از منع سفر به آمریکا مستثنی شدهاند
دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا با صدور یک فرمان اجرایی ورود شهروندان ۱۲ کشور از جمله ایران را به آمریکا از روز ۹ ژوئن (۴ روز دیگر) ممنوع کرده است.
به گزارش عصرایران، بر خلاف فرمان منع سفر دوره گذشته دولت ترامپ (در سال ۲۰۱۷)، این بار دولت ترامپ استثنائاتی مشخص را برای ورود شهروندان کشورهای منع شده از جمله ایران اعلام کرده است.
استثنائات شامل موارد زیر است:
دارندگان “گرین کارت” آمریکا
ساکنین دائمی یا دارندگان “گرین کارت” از این فرمان ترامپ مستثنی هستند.
در سری پیش (سال ۲۰۱۷) دستور منع سفر باعث ایجاد سردرگمی و هرج و مرج در فرودگاه های آمریکا شد اما این بار در فرمان اجرایی به طور مشخص دارندگان کارت اقامت دائم در آمریکا از این فرمان مستثنی شدهاند.
شهروندان دوتابعیتی
افراد دارای تابعیت دوگانه در ایالات متحده تحت تاثیر این فرمان قرار نمیگیرند. اگر شخصی هم پاسپورت آمریکایی و هم پاسپورت یک کشور از مجموع ۱۲ کشور منع سفر شده را داشته باشد، در سفر خود به ایالات متحده آزاد خواهد بود.
دارا بودن پیوند خانوادگی درجه یک با شهروندان آمریکا
مهاجرانی که دارای روابط خانوادگی مستقیم و درجه اول هستند - همسر، والدین یا فرزندان شهروندان ایالات متحده - همچنان میتوانند برای ویزای سفر به آمریکا درخواست دهند. این اعلامیه خاطرنشان میکند که مسافران باید “شواهد واضح و قانع کنندهای از هویت و رابطه خانوادگی” ارائه دهند که ممکن است شامل آزمایش DNA هم باشد.
ورزشکاران جهانی و المپیکی و مربیان
ورزشکاران و مربیانی که در رویدادهای مهم ورزشی شرکت میکنند از این فرمان معاف هستند. با توجه به نقش ایالات متحده به عنوان میزبان مشترک جام جهانی فوتبال ۲۰۲۶ و میزبانی بازی های المپیک تابستانی ۲۰۲۸، این فرمان تضمین میکند که بازیکنان و مربیان تیمهای ورزشی کشورهایی مانند ایران همچنان میتوانند در قالب شرکت در المپیک تابستانی یا جام جهانی فوتبال، به آمریکا سفر کنند.
پناهندگان با وضعیت پناهندگی
آنهایی که پیشتر وضعیت پناهندگی در ایالات متحده دریافت کردهاند تحت تاثیر این فرمان قرار نگرفتهاند.
اقلیتهای مذهبی ایران
این فرمان با ادعای وجود ایرانیانی که از آزار مذهبی فرار میکنند، مانند مسیحیان و سایر اقلیتهای مذهبی، اجازه ورود آنها را به خاک ایالات متحده میدهد.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
الهه حسیننژاد، دختر ۲۴ ساله ساکن اسلامشهر که از تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴ پس از ترک محل کار خود در سعادتآباد بهطرز مشکوکی ناپدید شده بود، متأسفانه پیکرش پیدا شد.
به گزارش رکنا، او در روز حادثه بهتنهایی از سالن زیبایی محل کارش خارج شد و پس از تماس تلفنی با خانوادهاش در مسیر بازگشت به اسلامشهر، دیگر اثری از او یافت نشد. تلاشها و پیگیریهای خانواده، رسانهها و پلیس آگاهی برای یافتن او، با حمایت چهرههای شناختهشده، از جمله هادی حجازیفر، در شبکههای اجتماعی گسترده شد.
در نهایت، طبق اعلام منابع رسمی، جسد او صبح امروز در حاشیه یکی از مناطق اطراف تهران کشف شد. تحقیقات برای شناسایی عوامل احتمالی این حادثه تلخ همچنان ادامه دارد.
قاتل الهه حسیننژاد دستگیر شد
سردار کامیار گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران، درباره این پرونده گفت: «پیرو اعلام گزارش مفقودی خانم الهه حسیننژاد و بررسیهای صورتگرفته، مشخص شد وی به قتل رسیده است. با آغاز اقدامات پلیسی گسترده، تلاش برای شناسایی و دستگیری عامل این جنایت در دستور کار قرار گرفت که در نهایت با پیگیری شبانهروزی مأموران، قاتل دستگیر شد.»
رئیس پلیس آگاهی تهران درباره جزئیات قتل الهه حسیننژاد دختر ۲۴ ساله گفت: این خانم ساعت ۱۹:۳۵ دقیقه از میدان آزادی سوار یک دستگاه خودرو عبوری به مقصد اسلامشهر میشود. در مقصد، قصد پرداخت کرایه داشته و راننده بعد از رویت گوشی همراه این خانم که گران قیمت بوده قصد سرقت گوشی را داشته، اما با مقاومت جدی این خانم، چند ضربه چاقو به او وارد میکند و در لحطه فوت میکند. قاتل سپس جسد را به بیابانهای اطراف تهران منتقل میکند.
او افزود: شب گذشته این فرد شناسایی و دستگیر شد.
تحقیقات برای روشن شدن ابعاد دقیق ماجرا همچنان ادامه دارد و جزئیات بیشتری از انگیزه قتل و هویت قاتل در آینده منتشر خواهد شد.
قاتل مسافرکش عبوری بود
خبرگزاری رکنا: قتل تلخ الهه حسیننژاد، دختر ۲۴ سالهای که تنها میخواست از محل کار به خانه بازگردد، بار دیگر واقعیتی دردناک را پیش چشم جامعه نهاد؛ ناامنی ساختاری در حملونقل شهری تهران. الهه قربانی مسافرکشی شد که هیچ نهاد رسمی او را نمیشناخت؛ نه شهرداری، نه تاکسیرانی، نه پلیس. اینبار فقط یک قاتل محاکمه نمیشود؛ مجموعهای از نهادهای مسئول در نظارت، ساماندهی و ایمنی حملونقل شهری نیز باید پاسخگو باشند. وقتی خیابانها به جولانگاه رانندگان ناشناس تبدیل شده و سازوکار قانونی بازدارنده وجود ندارد، امنیت نهتنها تهدید، بلکه قربانی میشود.
شهری با هزار چهره، اما چهرهی حملونقل آن، سالهاست که زخمیست. زخمی که اینبار قربانیاش دختر ۲۴ سالهای به نام الهه حسیننژاد شد.
الهه حسیننژاد، دختری ۲۴ ساله، روزی معمولی از سر کار خود بازمیگشت تا در خانه از برادر معلول خود نگهداری کند. در میدان آزادی تهران، آخرین پیام یا تماسش را با پدرش برقرار کرد و اعلام کرد که تا بیست دقیقه دیگر به خانه میرسد. اما آن “بیست دقیقه” هرگز به پایان نرسید. از آن لحظه تا یازده روز بعد، الهه دیگر دیده نشد. میلیونها ایرانی در شبکههای اجتماعی، با عکسهایی که دست به دست میچرخید، چشمانتظار بازگشت او بودند. امید، هر روز رنگ میباخت، تا آنکه پلیس اعلام کرد جسد الهه کشف شده و قاتلش مردی جوان، رانندهی مسافرکش عبوری، بوده است.
این خبر، جامعهای را عزادار کرد. نه تنها به خاطر مرگ تلخ یک دختر جوان، بلکه به دلیل شکستی دوباره در اعتماد عمومی به امنیت اجتماعی، به خدمات شهری، و به نظمی که وظیفه دارد شهروندانش را سالم به خانه بازگرداند.
یک فاجعه
حادثهی قتل الهه، در ظاهر، یک فاجعهی شخصی و جناییست، اما لایههای عمیقتری از ناکارآمدی را نمایان میسازد. او در دل پایتخت کشور، در یکی از شلوغترین و پایششدهترین نقاط شهر، به دست فردی که صرفاً یک خودرو در اختیار داشته برای مسافرکشی کشته شد.
آیا الهه تنهاست؟ آیا این اتفاق استثناست؟ قطعاً نه. این حادثه، چکیدهای تلخ از واقعیتیست که شهروندان تهرانی، به ویژه زنان، روزانه در مواجهه با “مسافرکشهای غیررسمی” تجربه میکنند.
تهران؛ پایتخت بیسامانی حملونقل شهری
تهران سالهاست با پدیدهای به نام «مسافرکشهای عبوری» روبهروست؛ خودروهایی بدون مجوز، بینظارت، بیهویت و پرریسک. این خودروها، نه وابسته به تاکسیرانیاند، نه به شرکتهای اینترنتی، و نه حتی به شهر تعلق دارند. برخی از آنها از شهرهای دیگر آمدهاند، شبها در خودرو میخوابند و روزها در خیابانها بهدنبال مسافر میچرخند. هزینهی نبود مدیریت برای این رانندگان، امروز به شکل خون الهه، به جامعه تحمیل شده است.
آنچه خطر این رانندگان را دوچندان میکند، نبود هیچ سازوکار شناسایی یا حتی بازدارنده برای فعالیت آنهاست. پلیس، شهرداری، و نهادهای قانونگذار، تا امروز هیچ پاسخی عملی برای این بخش پرخطر از حملونقل عمومی ارائه نکردهاند.
امنیت در حملونقل شهری، نه یک دغدغه لوکس، بلکه نیاز ابتدایی هر شهروند است. بااینحال، در تهران، نشانههای ناامنی روزبهروز پررنگتر میشود. حملات کلامی، تهدید، آزارهای جنسی و حتی قتل، دیگر استثنا نیستند، بلکه بخشی از تجربه روزمرهی بسیاری از زنان شهر شدهاند.
مردان سایه؛ مسافرکشهای ناشناس در شهر
در گزارش رسمی پلیس آمده است که قاتل نه راننده تاکسی رسمی بود و نه عضو تاکسیهای اینترنتی. بلکه یکی از هزاران مسافرکش عبوری و بیهویت بود که بدون هیچگونه نظارت، مجوز یا ثبتنام، در معابر شلوغ تهران پرسه میزنند. برخی از این افراد حتی ساکن تهران نیستند و خودروخواباند؛ فاقد هرگونه شناسایی، پرونده قضایی، آموزش یا حتی شماره تماس ثبتشده.
در سالهای اخیر، بارها رسانهها و فعالان اجتماعی نسبت به ناامن بودن این بخش از حملونقل شهری هشدار داده بودند، اما حادثه الهه حسیننژاد آن را به یک بحران واقعی و خونین بدل کرد.
نقش نهادهای نظارتی؛ مسئولیتهایی که بر زمین ماندهاند
مجموعهای از نهادها و دستگاههای دولتی در این فاجعه، مستقیم یا غیرمستقیم مسئولیت دارند:
شهرداری تهران و سازمان تاکسیرانی: مسئول ساماندهی و صدور مجوز برای حملونقل عمومی هستند. اما همچنان بخش قابلتوجهی از حملونقل شهری، خارج از چارچوب مجاز و بدون نظارت انجام میشود.
پلیس و پلیس آگاهی: انتظار میرود در پیگیری ناپدیدشدن افراد، فناوریهایی چون ردیابی تلفن همراه و بررسی دقیقتر دوربینهای شهری را سریعتر و هدفمندتر بهکار گیرند. که پلیس آگاهی تهران در این مورد مهم رسیده است.
وزارت کشور و فرمانداریها: مسئول نظارت کلان بر تردد خودروها و ورود و خروج غیرمجاز از شهرها هستند. ورود خودروهای غیربومی و بدون شناسنامه که به صورت خودروخواب فعالیت میکنند، یک زنگ خطر امنیتی جدی است.
امنیت تاکسیهای شهری
اگر بخواهیم حملونقل شهری در تهران را به سه دسته تقسیم کنیم، باید گفت:
الف) تاکسیهای رسمی تحت نظارت تاکسیرانی
اگرچه دارای مجوز و شناسه هستند، اما بهدلیل نبود آموزشهای اخلاقی و رفتاری کافی، همچنان گزارشهایی از تخلفات دیده میشود. نارضایتی عمومی از رفتار برخی رانندگان، نبود رسیدگی به شکایات مردمی، و فرسودگی ناوگان از معضلات عمده در این بخش است.
ب) تاکسیهای اینترنتی
هرچند ورود آنها به حملونقل شهری یک تحول محسوب میشد، اما امروز در غیاب نظارت کیفی واقعی، شاهد افزایش نارضایتیها هستیم. ثبت تخلفات، ارزیابی روانی رانندگان، پیگیری شکایات و پاسخگویی حقوقی در موارد بحران، همه نیازمند بازنگری فوری است.
ج) مسافرکشهای عبوری
اینجا دقیقاً خلأ مرگبار شهر است. افرادی که بدون کوچکترین نظارت، تنها با بوق زدن یا ایستادن در گوشهای از خیابان، در نقش راننده ظاهر میشوند. هیچ نهادی مسئول پاسخگویی درباره آنها نیست و هیچ ضمانتی برای سلامت روان، سابقه کیفری، یا حتی صحت خودروشان وجود ندارد. قتل الهه تنها یک نمونه است؛ اما احتمال دارد دهها یا صدها مورد آزار، سرقت، یا حتی خشونت دیگر رخ داده باشد که رسانهای نشدهاند.
اصلاح، نه تکرار
افکار عمومی پس از مرگ الهه در شوک فرو رفته است. میلیونها نفر که تا دیروز با امید، تصویر او را در فضای مجازی به اشتراک میگذاشتند، حالا تنها یک خواسته دارند: این قتل، آخرین باشد.
اصلاح ساختار حملونقل شهری، پاکسازی خیابانها از مسافرکشهای ناشناس، استفاده هوشمندتر از فناوریهای ردیابی، و شفافیت در رسیدگی به پروندههای ناپدیدشدن، اقداماتی است که در صورت بیتوجهی، میتواند به یک زنجیره حوادث تلخ تبدیل شود.
پایان یک زندگی؛ آغاز یک مطالبه
الهه حسیننژاد دیگر زنده نیست، اما شاید مرگ او نقطه عطفی شود در ساماندهی این بیسامانی دیرینه. وقت آن رسیده که مسئولان با مردم صادق باشند، و با شجاعت، نقاط ضعف را بپذیرند و برای اصلاح آن برنامه دهند.در غیر این صورت، این شهر همچنان قربانی خواهد گرفت.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
ایالات متحده روز چهارشنبه درخواست شورای امنیت سازمان ملل برای «آتشبس فوری، بدون قید و شرط و دائمی» بین اسرائیل و شبهنظامیان فلسطینی حماس در غزه و دسترسی بدون مانع به کمکهای امدادی در سراسر این منطقه محصور را وتو کرد.
به گزارش خبرگزاری رویترز، دوروتی شیا، سفیر موقت ایالات متحده در سازمان ملل متحد، پیش از رأیگیری به شورا گفت: «ایالات متحده به روشنی گفته است که از هیچ اقدامی که حماس را محکوم نکند و خواستار خلع سلاح و ترک غزه توسط حماس نشود، حمایت نمیکند.»
سفیر موقت آمریکا در مورد متنی که توسط ۱۰ کشور از ۱۵ عضو شورای امنیت ارائه شده بود، گفت: «این قطعنامه تلاشهای دیپلماتیک برای دستیابی به آتشبس که منعکسکننده واقعیتهای میدانی باشد و حماس را جسورتر کند، تضعیف میکند.»
۱۴ عضو باقیمانده شورا به پیشنویس قطعنامه رأی مثبت دادند.
اسرائیل درخواستها برای آتشبس بیقید و شرط یا دائمی را رد کرده و گفته است که حماس نمیتواند در غزه بماند. این کشور از زمان پایان آتشبس دو ماهه در ماه مارس، حمله نظامی خود به غزه را از سر گرفته است.
مقامات بهداشتی غزه اعلام کردند که در حملات روز چهارشنبه اسرائیل ۴۵ فلسطینی کشته شدند. اسرائیل نیز اعلام کرد که یک سرباز این کشور در درگیری جان خود را از دست داده است. بحران انسانی نیز این منطقه محصور با بیش از ۲ میلیون نفر را درگیر کرده است: قحطی در راه است و کمکهای بشردوستانه از زمانی که اسرائیل در ۱۹ مه محاصره ۱۱ هفتهای را لغو کرد، بسیار کمتر از میزان مورد نیاز به این منطقه رسیده است.
«بنیاد بشردوستانه غزه» تحت حمایت ایالات متحده روز چهارشنبه هیچ کمکی توزیع نکرد. پس از یک حادثه مرگبار در محل توزیع کمکها، «بنیاد بشردوستانه غزه»، اسرائیل را برای افزایش ایمنی غیرنظامیان تحت فشار قرار داده است.
«بنیاد بشردوستانه غزه» اعلام کرد که از ارتش اسرائیل خواسته است تا “ترافیک پیاده را به گونهای هدایت کند که سردرگمی یا خطرات تشدید درگیری را به حداقل برساند”. در نزدیکی مواضع نظامی، راهنماییهای واضحتری برای غیرنظامیان تدوین کند و آموزشها را برای حمایت از ایمنی غیرنظامیان افزایش دهد.
مقامات بیمارستانی گفتهاند که در یک دوره سه روزه از روز یکشنبه، بیش از ۸۰ نفر در نزدیکی نقاط توزیع به ضرب گلوله کشته و صدها نفر زخمی شدهاند، از جمله دستکم ۲۷ نفر در روز سهشنبه.
وضعیت بحرانی کمکرسانی در غزه
روند جدید توزیع کمکها ـــ که در حال حاضر فقط از سه مکان انجام میشود ـــ هفته گذشته آغاز شد. سازمان ملل و سایر گروههای امدادی میگویند که این مدل که از کارکنان امنیتی و لجستیکی خصوصی ایالات متحده استفاده میکند، کمکها را نظامی میکند.
پیش از رأیگیری شورای امنیت سازمان ملل، تام فلچر، رئیس کمکهای سازمان ملل، بار دیگر از سازمان ملل و گروههای امدادی خواست تا به مردم غزه کمک کنند و تأکید کرد که آنها برنامه، تدارکات و تجربه دارند.
فلچر در بیانیهای گفت: «گذرگاهها را باز کنید - همه آنها را. اجازه دهید کمکهای نجاتبخش در مقیاس بزرگ و از همه جهات وارد شوند. محدودیتهای مربوط به نوع و میزان کمکی که میتوانیم وارد کنیم را بردارید. اطمینان حاصل کنید که کاروانهای ما با تأخیرها و انکارها متوقف نمیشوند.»
سازمان ملل مدتهاست که اسرائیل و بیقانونی در منطقهی محصور غزه را به دلیل مانعتراشی در رساندن کمک به غزه و توزیع آن در سراسر منطقهی جنگی سرزنش میکند. اسرائیل، حماس را به دزدیدن کمکها متهم میکند و حماس آن را انکار میکند.
سازمان تازه تأسیس «بنیاد بشردوستانه غزه» روز سهشنبه اعلام کرد که از زمان شروع فعالیت خود در یک هفته پیش، بیش از هفت میلیون وعده غذایی توزیع کرده است. جان آکری، مدیر اجرایی موقت این بنیاد، از امدادگران در غزه خواست: “با ما همکاری کنید و ما کمکهای شما را به دست کسانی که به آن وابسته هستند، خواهیم رساند.”
جنگ در غزه از سال ۲۰۲۳ پس از آن آغاز شد که شبهنظامیان حماس در حملهای در ۷ اکتبر، ۱۲۰۰ نفر را در اسرائیل کشتند و حدود ۲۵۰ نفر را به گروگان گرفتند، طبق آمار اسرائیل. بسیاری از کشتهشدگان یا اسیرشدگان غیرنظامی بودند.
به گفتهی مقامات بهداشتی غزه، اسرائیل با یک کارزار نظامی پاسخ داد که بیش از ۵۴۰۰۰ فلسطینی را کشته است. آنها بین جنگجویان و غیر جنگجویان تمایزی قائل نمیشوند، اما میگویند غیرنظامیان بیشترین آسیب حملات را متحمل شدهاند و هزاران جسد دیگر در زیر آوارها گم شدهاند.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا از گفتوگو با همتای روس خود ولادیمیر پوتین درباره مذاکرات اتمی با جمهوری اسلامی خبر داد و ضمن اعلام احتمال شرکت روسیه در مذاکرات آتی، از تاخیر تهران در پاسخگویی انتقاد کرد.
او روز چهارشنبه در «تروت سوشال» نوشت که با رئیس جمهور روسیه از جمله درباره این گفتوگو کرده است که «زمان برای تصمیمگیری ایران در مورد سلاح هستهای رو به پایان است؛ تصمیمی که باید سریعاً اتخاذ شود!»
دونالد ترامپ ادامه داد: «به رئیسجمهور پوتین گفتم که ایران نباید به سلاح هستهای دست یابد، و بهنظر من در این موضوع با هم توافق داشتیم.»
به گفته رئیس جمهور آمریکا: «پوتین پیشنهاد داد که در مذاکرات با ایران شرکت کند و شاید بتواند در رساندن این موضوع به نتیجهای سریع، نقش مثبتی ایفا کند.»
او گفت: «به عقیده من، ایران در این مسئله بسیار مهم، روند تصمیمگیری را عمداً به تأخیر انداخته است و ما به پاسخی قاطع در مدت زمانی بسیار کوتاه نیاز داریم!»
این اظهارات در حالی بیان شده است که علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی پیشنهاد اخیر ایالات متحده را برای توافق درباره برنامه هستهای رد و تأکید کرد که حکومتش به غنیسازی اورانیوم ادامه خواهد داد.
کارولین لیویت سخنگوی دولت آمریکا پیشتر گفته بود که نماینده ویژه آمریکا، استیون ویتکاف پیشنهادی «بسیار دقیق و قابل قبول» در خصوص حل و فصل پرونده هستهای به تهران ارائه کرده و هشدار داده بود: «همانطور که رئیسجمهوری بارها تصریح کرده است، در صورت رد این پیشنهاد، جمهوری اسلامی با پیامدهای جدی روبهرو خواهد شد.»
علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی، اما روز چهارشنبه در سخنانی تند گفت: «چرا دخالت میکنید ایران غنیسازی داشته باشد یا نداشته باشد، به شما چه! شما چهکارهاید؟»
او با بیان اینکه تهران به «چرخهٔ کامل سوخت هستهای» دست یافته، مدعی شد که «غنیسازی اورانیوم کلید مسئله هستهای است و دشمنان نیز روی همین موضوع تمرکز کردهاند».
اظهارات خامنهای در واکنش به سخنان مقامهای مختلف آمریکایی از جمله دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا بیان شده که بارها تاکید کردهاند تهران باید در هر توافقی با آمریکا به «غنیسازی صفر» تن دهد.
دونالد ترامپ اعلام کرده است که در صورت دستیابی به توافق هستهای جدید با جمهوری اسلامی، اجازه غنیسازی اورانیوم در این کشور داده نخواهد شد.
او شامگاه دوشنبه در پیامی در شبکه اجتماعی خود، «تروت سوشیال»، تأکید کرده بود: «در توافق احتمالی، هیچ مجوزی برای غنیسازی اورانیوم صادر نخواهد شد!»
خامنهای در واکنشی پرخاشگرانه و خارج از عرف دیپلماتیک به این موضع دولت آمریکا گفت: «پاسخ ما به یاوهگویی آمریکا معلوم است: نمیتوانند در این مورد هیچ غلطی بکنند».
کارولین لیویت سخنگوی دولت آمریکا پیش از این سخنان خامنهای ضمن هشدار به جمهوری اسلامی گفته بود همچنین گفت دونالد ترامپ در بیان مواضعش نمیتوانست از این شفافتر باشد و افزود رئیسجمهوری ایالات متحده «امیدوار است جمهوری اسلامی این پیشنهاد را بپذیرد».
عباس عراقچی وزیر خارجه جمهوری اسلامی هم پس از سخنان خامنهای در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «با نفی غنیسازی ایران، توافقی در کار نخواهد بود اما با هدف نفی سلاح هستهای، توافق ممکن است.»
سخنگوی دولت آمریکا پیشتر در واکنش به پرسشی درباره برخی گزارشها و گمانهزنیها درباره طرحی که به جمهوری اسلامی «اجازه غنیسازی در سطح پایین» را میدهد، گفت: «ما از طریق رسانهها مذاکره نمیکنیم. این رویکرد به احترام روند گفتوگوهایی است که بهوسیله نماینده ویژه، آقای ویتکاف، هدایت میشود.»
همچنین تمی بروس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، در واکنش به سوالی درباره ادامه دیدگاه مثبت دونالد ترامپ نسبت به دستیابی به توافق با جمهوری اسلامی گفت: «ترامپ وارد هیچ مسیری نمیشود مگر آنکه واقعاً باور داشته باشد میتواند به هدف برسد. بهنظرم این اطمینان، تا حد زیادی از همان دیدگاه خوشبینانهاش نشأت میگیرد.»
در همین حال سناتور چاک شومر رهبر اقلیت دموکرات در سنای آمریکا بر لزوم ادامه موضع سرسختانه در قبال جمهوری اسلامی در مذاکرات تهران - واشنگتن تاکید کرده است.
او گفت: «هرگونه مذاکرهای با ایران باید بهصورت شفاف و علنی، با بهرهگیری کامل از تمام اهرمهای فشار ما انجام شود و تنها به مسائل هستهای محدود نماند، بلکه موضوعاتی مانند حمایت ایران از تروریسم و نیروهای نیابتیاش در منطقه را نیز در بر گیرد.»
صدای آمریکا
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
سازمان حقوق بشر ایران همراه با ۸۳ سازمان و نهاد ایرانی و بینالمللی در بیانیهای خواستار تلاش جامعه جهانی برای توقف اعدام شهروندان افغانستانی در ایران شدند.
اعدام شهروندان افغانستانی در ایران به طرز کمسابقهای افزایش یافته است. این اعدامها بلافاصله پس از سلطه مجدد طالبان بر افغانستان در سال ۲۰۲۱ با اعدام پنج شهروند افغانستانی آغاز شد.
این روند با ۱۶ اعدام در سال ۲۰۲۲ ادامه یافت، در سال ۲۰۲۳ به ۲۵ اعدام رسید و در سال ۲۰۲۴ آمار چشمگیر ۸۰ اعدام در سال ۲۰۲۴ ثبت شد. اکنون که پنج ماه از سال ۲۰۲۵ میلادی میگذرد، دستکم ۳۲ شهروند افغانستانی اعدام شدهاند.
محمود امیریمقدم، مدیر سازمان حقوق بشر ایران، در این باره گفت: «شهروندان افغانستانی که در ایران زندگی میکنند، جزو ضعیفترین اقشار جامعه و کمهزینهترین قربانیان ماشین اعدام جمهوریاسلامی محسوب میشوند- ماشین اعدامی که هدفش هراسافکنی در جامعه و حفظ نظام است.»
او افزود: «حکومت با ترویج گفتمان افغانستانیستیزی راه را برای اعدامهای بیشتر هموار میکند. مردم ایران، نهادهای مدنی و جامعه جهانی باید با واکنش قوی هزینه سیاسی اعدام افغانستانیها را بالا ببرند و برای توقف این اعدامها تلاش کنند.»
متن کامل بیانیه ۸۴ سازمان و نهاد ایرانی و بینالمللی را در ادامه میخوانید:
فراخوان اعتراض به اعدام شهروندان افغانستانی در ایران
اعدام شهروندان افغانستانی در ایران نسبت به سالهای گذشته افزایش چشمگیری داشته است. در سال ۲۰۲۴ میلادی دستکم ۸۰ مرد افغانستانی در ایران اعدام شدند که نسبت به سال گذشتهاش سهبرابر شده است. این اعدامها در سکوت خبری انجام میشوند بهطوری که از ۸۰ اعدام در سال ۲۰۲۴ تنها شش مورد از طریق منابع رسمی اعلام شدند.
این روند در سال جاری میلادی هم ادامه پیدا کرده و در پنج ماه نخست سال ۲۰۲۵ دستکم ۳۲ شهروند افغانستانی در زندانهای ایران اعدام شدند.
جمهوری اسلامی نشان داده است که برای اعدام تهیدستترین اقشار، بهحاشیهراندهشدگان و افرادی که قتل حکومتیشان هزینه سیاسی چندانی نداشته باشد، با دست گشاده عمل میکند.
با توجه به شرایط سیاسی داخلی افغانستان، جمهوری اسلامی ایران نیز خود را موظف به اعطای دسترسی کنسولی به متهمان افغانستانی نمیبیند. اگر هزینه این اعدامها کماکان برای جمهوریاسلامی پایین باشد، بیم آن میرود که در ماههای آینده دهها شهروند افغانستانی دیگر به اتهامهای مختلف اعدام شوند.
تاکید میکنیم که دادرسیها، بهویژه دادرسی اتهامهایی که میتواند منجر به صدور حکم اعدام شود، در نظام قضایی جمهوری اسلامی بهطور غیرعادلانه و اغلب بر مبنای اعترافات زیر شکنجه صورت میگیرد.
از سوی دیگر، موج مهاجرستیزی، بهویژه افغانستانیستیزی که حکومت برای انحراف افکار عمومی نسبت به سوءمدیریتهای اقتصادیاش به آن دامن زده، راه را برای هرچه کمتر کردن هزینه اعدام افغانستانیها باز میکند.
ما امضاکنندگان این نامه از تمام نهادها و فعالان حقوقبشری، کنشگران سیاسی و عموم مردم میخواهیم تا به هر نحو ممکن اعتراض خود را به اعدام شهروندان افغانستانی نشان دهند. همچنین از جامعه جهانی میخواهیم تا با واکنش مناسب مانع از ادامه این روند شود.
امضاکنندگان:
۱. سازمان حقوق بشر ایران
۲. ائتلاف جهانی علیه مجازات اعدام
۳. ایمپکت ایران
۴. کارزار جهانی نه به اعدام در ایران
۵. کمیته بینالمللی علیه اعدام
۶. کانون مدافعان حقوق بشر (شیرین عبادی)
۷. عدالت برای ایران
۸. باهم علیه مجازات اعدام
۹. سازمان مدافعان حقوق بشر، ایالات متحده آمریکا
۱۰. سازمان بینالمللی کاهش آسیب
۱۱. شبکه آسیایی ضد مجازات اعدام
۱۲. فدراسیون بینالمللی حقوق بشر
۱۳. سازمان حقوق بشری کردپا
۱۴. جمعیت حقوق بشر کردستان- ژنو
۱۵. سازمان اتحاد برای ایران
۱۶. ششرنگ (شبکه لزبینها و ترنسجندرهای ایرانی)
۱۷. مرکز مطالعات جوانان و عدالت، کانادا
۱۸. سازمان حقوق بشری هانا
۱۹. حال وش
۲۰. بنیاد عبدالرحمن برومند برای حقوقبشر در ایران
۲۱. کمپین فعالین بلوچ
۲۲. مرکز اسناد حقوق بشر ایران
۲۳. شبکه حقوق بشر کردستان
۲۴. کمپین حقوق بشر ایران
۲۵. بنیاد سیامک پورزند
۲۶. سازمان توسعه بینالمللی آموزش
۲۷. گروه حقوق بشر بلوچستان
۲۸. جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران
۲۹. رسانک
۳۰. همه حقوقبشر برای همه در ایران
۳۱. اتحاد برای پایاندادن به اعدامها در ایران
۳۲. سازمان حقوقبشر کارون
۳۳. نهاد حقوق بشر مردم آذربایجان در ایران- آهراز
۳۴. بنیاد منافع عمومی، ایالات متحده آمریکا
۳۵. تمرکز بر مجازات اعدام، ایالات متحده آمریکا
۳۶. شاهدان بیگناهی، ایالات متحده آمریکا
۳۷. سازمان لغو مجازات اعدام در عراق
۳۸. اودیکار، بنگلادش
۳۹. اقدام برای بیگناهی و مجازات اعدام در ژاپن
۴۰. پروژه عدالت در مجازات اعدام، استرالیا
۴۱. ائتلاف برای پایاندادن به مجازات اعدام در تایوان
۴۲. گزینههای نجات لیبریا
۴۳. بنیاد ابتکار حقوق بشر، اوگاندا
۴۴. لایفاسپارک – جنبش ضد مجازات اعدام، سوئیس
۴۵. سازمان پکس کریستی اوویرا، جمهوری دموکراتیک کنگو
۴۶. سازمان فرانسوی اومانیتی دیاسپو
۴۷. آکات لیبریا
۴۸. سازمان نجات، پاکستان
۴۹. اتحادیه مسیحی برای پیشرفت و دفاع از حقوق بشر، جمهوری دموکراتیک کنگو
۵۰. ائتلاف آلمانی برای لغو مجازات اعدام
۵۱. نمایندگان پارلمان برای اقدام جهانی
۵۲. آکات بلژیک
۵۳. آکات آلمان
۵۴. کمیسیون حقوقبشر کنیا
۵۵. دیدهبان آگاهی حقوقی در پاکستان
۵۶. مرکز اندیشه، سنگاپور
۵۷. رکورتس سرو (نه به کاهش خدمات عمومی)، اسپانیا
۵۸. مؤسسه امداد حقوقی به جامعه، اندونزی
۵۹. وکلای بینالمللی مدافع حقوق بشر، هند
۶۰. کرایماینفو، ژاپن
۶۱. فدراسیون حقوق بشر ایتالیا
۶۲. اتحادیه حقوق بشر، فرانسه
۶۳. آکات غنا
۶۴. زنان فمینیست بینالمللی، اسپانیا
۶۵. فدراسیون انجمنهای زنان جامعه مادرید
۶۶. انجمن زمین و فرهنگ، اسپانیا
۶۷. کمیته آزادی زندانیان سیاسی
۶۸. اتحاد علیه آپارتاید جنسیتی
۶۹. انسان آزاد، آلمان
۷۰. بنیاد حقوق بشر سندیگو
۷۱. انجمن زن زندگی آزادی نورنبرگ-ارلانگن
۷۲. انجمن ایرانی دفاع از حقوق بشر در اسپانیا
۷۳. انجمن مانا، ایتالیا
۷۴. سالیداریتی با ایرانیان-ونکوور، کانادا
۷۵. انجمن کردی اندلس
۷۶. کانون حامیان عدالت
۷۷. زن زندگی آزادی آلمان
۷۸. برمش (صدای زنان بلوچستان)
۷۹. کنشگران حقوق بشر ایران
۸۰. کمپین برای آزادی کارگران زندانی در ایران
۸۱. کمیته حقوق بشری نوران، نروژ
۸۲. گروه زن زندگی آزادی گوتنبرگ، سوئد
۸۳. سازمان هانای رۆژهەلات
۸۴. نهاد اکسمسلم اسکاندیناوی
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
اقتصاد۲۴- بررسی آمارهای وزارت آموزش و پرورش حکایت از این دارد که نرخ «ترک تحصیل» دانشآموزان در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ نسبت به سال قبل کاهشی بوده، اما در عین حال تعداد «کودکان بازمانده از تحصیل» از ۹۰۲ هزار و ۱۸۸ کودک در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ به ۹۲۸ هزار و ۷۲۹ نفر در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ افزایش یافته است؛ روایت پژوهشها از دلایل این پدیده، ترکیبی است از فقر معیشتی، اشتغال کودکان، باورهای عرفی، مشکلات هویتی و موانع جغرافیایی که پیشروی کودکان ایرانی و خانوادههایشان ترسیم شده است.
به گزارش ایسنا، بر اساس آمار وزارت آموزش و پرورش، در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱، ۹۰۲ هزار و ۱۸۸ کودک در مقاطع مختلف تحصیلی از تحصیل بازماندهاند که در این آمار، به تفکیک تعداد بازماندگان از تحصیل در مقطع ابتدایی ۱۵۶ هزار و ۸۳۵ نفر، در دوره اول متوسطه ۱۹۵ هزار و ۵۶۸ نفر و در دوره دوم متوسطه ۵۴۹ هزار و ۷۸۵ نفر اعلام شده است. این درحالیست که در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ تعداد کل بازماندگان از تحصیل به ۹۲۸ هزار و ۷۲۹ نفر افزایش یافته است که از این تعداد، ۱۷۱ هزار و ۹۹۲ نفر در مقطع ابتدایی، ۱۹۸ هزار و ۱۰۹ نفر در دوره اول متوسطه و ۵۵۸ هزار و ۶۲۸ نفر در دوره دوم متوسطه بودهاند.
تعداد بازماندگان از تحصیل افزایشی شد
از سوی دیگر اما، نرخ ترک تحصیل در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲ در کل دورههای تحصیلی ۱.۹۷ درصد (معادل ۲۸۷ هزار و ۶۱۷ نفر) بوده است که این نرخ در مقطع ابتدایی ۰.۹۷ درصد (۸۷ هزار و ۵۴۴ نفر)، در دوره اول متوسطه ۴.۰۹ درصد (۱۴۹ هزار و ۲۸۸ نفر) و در دوره دوم متوسطه ۲.۵۹ درصد (۵۰ هزار و ۷۸۵ نفر) گزارش شده است. اما نرخ ترک تحصیل در سال ۱۴۰۲-۱۴۰۳ در کل دورههای تحصیلی به ۱.۶۵ درصد (معادل ۲۴۷ هزار و ۲۴۲ نفر) کاهش یافته است که در مقطع ابتدایی ۰.۹۱ درصد (۸۴ هزار و ۱ نفر)، در دوره اول متوسطه ۳.۴۷ درصد (معادل ۱۳۰ هزار و ۴۳۲ نفر) و در دوره دوم متوسطه ۱.۶۵ درصد (معادل۳۲ هزار و ۸۰۹ نفر) اعلام شده است.
بر اساس این آمار، اگرچه تعداد بازماندگان از تحصیل در سال تحصیلی جدید نسبت به سال قبل افزایش داشته، اما نرخ ترک تحصیل در مقایسه با سال گذشته روند کاهشی را طی کرده است. باتوجه به اینکه پدیده بازماندگی از تحصیل ماهیتی پیچیده و چندبعدی و ریشه در عوامل مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در درون و بیرون نظام آموزش و پرورش دارد که میزان اثرگذاری این عوامل در دورههای مختلف تحصیلی متفاوت است، در همین راستا مرکز پژوهشهای مجلس طی گزارشی به علل و عوامل بازماندگی از تحصیل در کشور پرداخته است.
رابطه سن دانشآموزان با بازماندگی از تحصیل آنان
بررسی ریشهها و ملل بازماندگی از تحصیل کودکان و نوجوانان در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ نشان میدهد به طور میانگین حدود ۳ درصد دلایل بازماندگی از تحصیل در دوره ابتدایی به موضوع مشکلات مالی و معیشتی خانواده و یک درصد به دلیل اشتغال به کار کودکان باز میگردد. با این وجود در دوره متوسطه اول، ۱۰ درصد عوامل بازماندگی از تحصیل به موضوع مشکلات مالی خانواده و حدود ۱۳ درصد به دلیل اشتغال به کار کودکان باز میگردد. همچنین در متوسطه دوم حدود ۱۱ درصد ریشهها و دلایل بازماندگی از تحصیل به دلیل مشکلات مالی خانواده و حدود ۲۵ درصد آن به دلیل اشتغال به کار نوجوانان باز میگردد.
در واقع این عامل در دوره متوسطه دوم شایعتر میشود. این امر نشاندهنده این است که با وجود برخی تنگناهای اقتصادی برای خانوادهها، تحصیل کودکان در دوره ابتدایی برای خانوادهها مهم بوده و تحت هر شرایطی امکان تحصیل را برای فرزندان خود فراهم میکنند، اما با افزایش سن کودکان و رسیدن سن آنها به دوره متوسطه، برخی خانوادهها از ظرفیت نوجوانان به عنوان نیروی کار و تأمین کمک معیشت خانوار استفاده میکنند که پدیده همزمانی تحصیل و کار در پارهای مواقع به ترک تحصیل و در نتیجه بازماندگی از تحصیل در دوره متوسطه اول و دوم منجر میشود.
دلایل بازماندگی یا ترک تحصیل موقت یا دائمی کودکان و نوجوانان در دوره متوسطه
در واقع مشکلات مالی خانواده و اجبار فرزندان به کار کردن برای کمک به ترمیم اقتصاد و معیشت خانواده در کوتاه مدت و امید به جبران آموزش برای آنها در آینده و عواملی همچون هم زمانی اوج کار در مزرعه و دامداری با زمان آموزش و امتحانات در مناطق روستایی و عشایری کشور از دلایل مهم بازماندگی یا ترک تحصیل موقت یا دائمی کودکان و نوجوانان در دوره متوسطه است.
در فقدان یا عدم شفافیت در قوانین مرتبط با کار کودکان و نوجوانان، برخی از کودکان در شهرها و حواشی شهرهای بزرگ جایگزین نیروی کار بزرگسال شده یا در روستاها در مزارع و دامپروریهای خانوادگی به کار گرفته میشوند. هر چند این عامل در دوره ابتدایی در مقایسه با سایر عوامل بازماندگی از تحصیل چندان قابل توجه نیست، اما با افزایش سن کودکان در دورههای اول و دوم متوسطه به عنوان اولین عامل بازماندگی از تحصیل یا ترک تحصیل زودهنگام دانشآموزان شناسایی شده است.
ناتوانی دهکهای پایین جامعه در تهیه تجهیزات آموزشی عاملی در بازماندگی از تحصیل کودکان در دوره کرونا
در نتایج پژوهشهای پیشین نیز اقتصاد خانوادهها را مهمترین عامل بازماندن از تحصیل کودکان مطرح کرده است. به نظر میرسد یکی از دلایل افزایش نرخ ترک تحصیل به دلیل مسائل اقتصاد خانوادهها در سالهای اخیر به بیماری کووید ۱۹ باز میگردد که باتوجه به مجازی شدن آموزش، بسیاری از خانوارها توان تهیه تجهیزات موردنیاز برای آموزش مجازی را نداشته و به ناچار برخی دانشآموزان از تحصیل بازماندند. از سوی دیگر با مجازی شدن مدارس در دوران کرونا برخی دانشآموزان به ویژه در دوره اول و دوم متوسطه به بازار کار وارد شدند که با آغاز مجدد مدارس به آموزش برنگشته یا همزمان با تحصیل همچنان در بازار کار باقی ماندهاند، لذا در کنار موضوع ناتوانی دهکهای پایین جامعه در تهیه تجهیزات آموزشی، کمکی که اشتغال کودکان به اقتصاد خانواده داشته است را میتوان از دلایل مهم ترک تحصیل دانشآموزان در این دوره دانست.
مشکلات و باورهای غلط عرفی و اجتماعی در خصوص تحصیل کودکان بعد از مقطع ابتدایی و ازدواج
یکی از مهمترین عوامل ترک تحصیل دانشآموزان به ویژه در میان دختران در دوره اول و دوم متوسطه مشکلات و باورهای غلط عرفی و اجتماعی و ترجیح برخی خانوادهها به عدم ادامه تحصیل فرزندان خود به ویژه بعد از دوره ابتدایی یا پس از ازدواج است. این عامل ۵ درصد از ریشهها و علل بازماندگی از تحصیل در دوره ابتدایی، حدود ۲۲ درصد در دوره اول متوسطه و حدود ۳۸ درصد در دوره متوسطه دوم را شامل میشود؛ لذا این عامل در دوره ابتدایی در مقایسه با سایر عوامل بازماندگی از تحصیل چندان قابل توجه نیست، اما با افزایش سن کودکان در دورههای اول متوسطه به عنوان دومین عامل اصلی و در دوره دوم متوسطه به عنوان اولین عامل بازماندگی از تحصیل شناسایی شده است.
همچنین بیسوادی والدین و بیتفاوتی آنها نسبت به تحصیل فرزندان و نگرش منفی نسبت به تحصیل دختران بعد از دوره ابتدایی در مناطق روستایی و عشایری، نگرش منفی نسبت به تدریس معلم غیرهمجنس و مخالفت خانوادهها با تشکیل کلاسهای مختلط در مناطق روستایی و عشایری در کنار موضوعات دیگر همچون فقدان مدرسه یا دوری مدارس متوسطه از محل سکونت افراد از یک سو و عدم اعتقاد خانوادهها به وقتگذاری یا انجام هزینه بیشتر برای ایاب و ذهاب مربوط به تردد از محل سکونت تا مدرسه از سوی دیگر، از جمله دلایل بازماندگی یا ترک تحصیل زودهنگام کودکان و نوجوانان است.
بدسرپرستی کودکان و ترک تحصیل یا بازماندگی از تحصیل آنان
مسائل و مشکلات خانوادگی یکی دیگر از عوامل و ریشههای ترک تحصیل یا بازماندگی از تحصیل است. حدود ۳ تا ۴ درصد از کودکان بازمانده از تحصیل در دورههای مختلف تحصیلی به دلیل بدسرپرستی و مسائل و مشکلات مرتبط با والدین خود نتوانستهاند در مدرسه حضور داشته باشند. بر این اساس، کودکان تکسرپرست یا کودکانی که تحت سرپرستی افرادی غیر از پدر و مادر خود هستند، کودکان والدینی که به دلایل کیفری تحت تعقیب هستند، کودکان حاصل از ازدواجهای غیرقانونی، کودکان طلاق و کودکان دارای والدین درگیر در اعتیاد یا بیماریهای خاص بیش از سایر کودکان در معرض خطر ترک تحصیل یا بازماندگی از تحصیل قرار دارند.
بیماریهای خاص و صعبالعلاج کودکان
وجود بیماریهای خاص یا صعبالعلاج در کودکان و پیگیری روند درمان آنها که به عدم ثبتنام، ثبتنام دیرهنگام یا غیبتهای طولانی مدت در مدارس منجر میشود، زمینهساز ترک تحصیل یا بازماندگی از تحصیل کودکان میشود. این امر در تلفیق با مشکلات ناشی از هزینههای درمان، مراقبت و حمایت از این کودکان و عوامل دیگری همچون مشکلات خانوادگی تشدید شده و کودکان از تحصیل باز میمانند. حدود ۵ درصد از این کودکان به دلیل بیماریهای صعبالعلاج نتوانستهاند در مدرسه حضور داشته باشند. اثر این عامل با افزایش سن دانشآموزان از دوره ابتدایی به متوسطه کاهش مییابد.
موانع جغرافیایی، دوری از مدرسه و ضعف در زیرساختهای آموزشی
برخی از خانوادهها دلیل عدم ثبتنام کودکان خود در مدرسه را دوری محل سکونت آنها از مدارس و مشکلات ناشی از ترددهای روزانه یا هزینههای مربوط به این امر عنوان میکنند. عامل دوری محل زندگی از مدرسه در دوره ابتدایی حدود ۱.۵ درصد، در دوره متوسطه اول حدود ۶ درصد و در متوسطه دوم حدود ۴ درصد از دلایل بازماندگی از تحصیل را پوشش میدهد. این امر به ویژه در مناطق روستایی و عشایری، مرزی و حاشیه شهرهای بزرگ و در کنار موضوع فقر خانوادهها بسیار چالش برانگیز است.
هر چند وزارت آموزش و پرورش برای دسترسپذیری آموزش تعداد زیادی مدارس با جمعیت پایین دانشآموزی و حتی مدارس تک دانشآموزی را ایجاد کرده است، اما کماکان در برخی مناطق کشور دسترسی به مدارس به ویژه مدارس دوره اول و دوم متوسطه به سختی صورت میپذیرد.
فقر، باورهای غلط و موانع جغرافیایی؛ چند ضلعی بازماندگی از تحصیل
دوری از مدرسه یا صعب العبور بودن مسیرهای دسترسی به مدرسه یا فاصله زیاد میان مدرسه و محل زندگی به ویژه برای دختران در دورههای تحصیلی متوسطه اول و دوم، فقدان مراکز پیشدبستانی در مناطق روستایی و عشایری، نابسندگی در تعداد مدارس سیار عشایری، فقدان مدارس شبانهروزی در کنار موضوعاتی همچون کوچ زودهنگام عشایر در مناطق عشایری کشور از جمله موانع فیزیکی و جغرافیایی دسترسی آسان به مدارس کشور است که به صورت مستقیم بر نرخ بازماندگی از تحصیل در این مناطق تأثیر میگذارد.
مشکلات سجلی با فقدان مدارک هویتی
حدود ۵ درصد از کودکان بازمانده از تحصیل به دلیل مشکلات سجلی یا فقدان مدارک هویتی از حضور بهنگام در مدرسه باز میمانند؛ کودکانی که شناسنامه ایرانی ندارند، کودکان حاصل از روابط خارج از ازدواج، کودکانی که خانوادهشان مدارک هویتی را گم کردهاند یا اهمال کرده و برای فرزندشان شناسنامه نگرفتهاند و کودکان حاصل از ازدواج مادر ایرانی با مرد خارجی، اغلب برای ثبتنام بهنگام در مدرسه با مشکل مواجه میشوند. این افراد حتی ممکن است به دلیل طولانی شدن فرایند صدور شناسنامه و بالا رفتن سن، شرایط تحصیل در یک دوره تحصیلی خاص را از دست دهند.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
این قطعه شعر، از هوشنگ ابتهاج را چند سال پیش جوانی که تقاضای پناهندگیش در هلند مورد قبول قرار گرفته بود از طریق من برای اداره مهاجرت هلند ارسال نمود. نظر به کشوقوسهائی که بین ایران و آمریکا در جریان است، بیمناسبت ندیدم این شعر را تیتر مقاله خود قرار دهم.
سران جمهوری اسلامی، بر خلاف تفاوت بزرگی که بین ژست جسورنمائی کاذب در خیابان و رفتار آرام در سر میز مذاکره از خود نشان میدهند، ولی در صورت دستیابی به یک توافق با آمریکا، که اتفاقا امکان وقوعش هر روز چهره جدیتری به خود میگیرد، تعجب نکنید چنانچه پشت درهای بسته، به سبک درویشان، به رقص و سماع برخیزند و این شعر مولانا را بخوانند. این رقص و سماع در آن آینده احتمالی، و سر به زیری و آرامش کنونی هیئت ایرانی، هنگام گفتوگوها در مسقط، نشان از تضاد بزرگی دارد با آنچه که مذاکرهکنندگان ایرانی و حتی رهبر، در رسانهها برای گوش مخاطبان ایرانی ابراز میدارند.
زمانی که ترامپ بهطور علنی در جلوی دوربین رسانهها، زبان گویای ملت ما شد و بهطور فهرستوار دردها، کمبودها، ناتوانیها و ناکامیهای رژیم ایران، در برآوردن خواستهها و نیازهای جامعهمان را بیان داشت، پزشکیان با لحنی بسیار دور از شان گفت: ما از شما نمیترسیم!! حالا کاش عکسالعمل احمقانه به همینجا ختم میشد، یکی از زنان عضو کابینهاش، ترامپ را “مگس” خواند. عراقچی هم غنیسازی را خواسته مردم ایران نامید، همان مردمی که هیچگاه حتی پشیزی برای خواستههایشان ارزش قایل نبودند. حیف که هنگام مذاکرات پشت درهای بسته، نه میکروفن و نه دوربینی وجود دارد تا افکار عمومی ببینند و بشنوند، آن که گفت ما نمیترسیم و آن دیگری که حاضر نبود بر خلاف خواسته مردم!! از غنیسازی عدول کند، هر دو (بر خلاف شعارهای قبلیشان) مجبور به قبول خواستههای دیکته شده آمریکا گردیدهاند.
تصور نکنید هیئت ایرانی را به خاطر عدول از شعارهایشان برای دستیابی به یک تفاهم، مورد سرزنش یا تمسخر قرار میدهم، نه چنین نیست، چون تحریمها جز توسعه فقر، گرسنگی و ورشکستگی برای طبقه پائین، متوسط و شرکتها، از یک سو و سوءاستفادههای کلان از سوی دیگر، نتایج دیگری برای جامعه ما نداشته. من مانند کسانی که در همین صفحه “ایران امروز، تحریمها را به عنوان نوعی ابزار برای شعلهور شدن خشم مردم و نهایتا “انقلاب بینوایان” میپنداشتند، نمیاندیشم، چون “انقلاب بینوایان” به خاطر نان و آب است نه دموکراسی.
حالا باید بیدار و هوشیار بود تا چنانچه مژده “پسندیدن یار” به گوشمان رسید و حتی پیش از آن، بهطور حتم خواستار گنجاندن تضمینهای لازم برای جلوگیری از سوء استفادههای مالی و پر شدن جیب غارتگران درون رژیم، در متن قرارداد گردیم. جنس رژیم اسلامی از آن نوع میباشد که چنانچه “ماشهای” در کار نباشد نمیتوان به نوشتهها و گفتههایش اعتماد نمود. طبق اطلاعیه آژانس بینالمللی انرژی اتمی، حتی در این ماههای اخیر که ایران مشغول مذاکره درباره کنترل فعالیتهای اتمی ایران میباشد، ایران اقدام به بالا بردن ظرفیت غنیسازی نموده.
ایران نمیتواند از یکسو به دلبری در برابر “یار” خارج کشوری باشد و از سوی دیگر، بیاعتنا به خواستهها و نیازهای به حق “یار” داخل کشور، یعنی مردم این سرزمین باشد. نا آرامی داخلی محال است بدون تا ثیر بر روابط بینالمللی باشد. قرائت فهرستوار، نیازهای براورده نشده مردم ایران از سوی ترامپ در عین حال حامل این پیام غیر مستقیم خطاب به رژیم بود که: “تو با وجود این همه کمبود، نیاز و نارضایتی، چنانچه از گزینه “ماشه” استفاده کنیم مردمت هم به ما خواهند پیوست”.
در رابطه با رفتار دونالد ترامپ در برابر جمهوری اسلامی، دو نکته به چشم میخورد که میتوان غیر متعارف نامید و ترامپ در موارد دیگر چنین رفتاری را از خود نشان نداده. نکته اول، این که ترامپ در مذاکرات خصوصی با فرستادگان ایران، اینطور که به بیرون درز پیدا کرده، تقریبا دوستانه و با رعایت پروتکلها و رسوم دیپلوماتیک صحبت میکند ولی در بیرون، کاملا متفاوت و حتی با چاشنی تهدید سخن میگوید. نکته دوم، در جلسهای که با حضور سران عرب داشت اشاره به کمبودها و عقب افتادگی ایران از کشورهای عرب نمود. نوع صحبت او و اطلاعات دقیقی که از کمبودهای وسیع، مانند محیط زیست، راهها و جادهها و معیشت و نارضایتی مردم ایران، برشمرد نمیتواند نتیجه تحقیقات خود او باشد. یا مشاور ایرانی او بیژن کیان و یا عربهائی که با او صحبت کردهاند این اطلاعات را به او دادهاند.
رژیم نمیتواند دچار این خطای فراموش ناشدنی گردد و جو مساعدی که بعد از توافق احتمالی با آمریکا حاصل میشود را به نوعی چک سفید برای ادامه سرکوب و فساد تعبیر کند. سرزمینمان در آتش فقر، خفقان و اعتصابهایی که در حال وسیع تر شدن است میسوزد. میگویند در درون رژیم انسانهایی نیز وجود دارند که متاثر و هراسان از عواقب شدت نیازها و کمبودها میباشند ولی جرات ابراز آنرا ندارند.
شور و غلیان جامعه مدنی که مبارزه موفق بر علیه حجاب اجباری و توسعه اعتصاب کامیونداران به سایر قشرها، از نتایج آن است و حتی رفتن پشت میز مذاکره با آمریکا، با هدف دستیابی به یک توافق را هم میتوان مرتبط با بیدار شدن احساسات خفته جامعه مدنی دانست.
آن وجدانهای بیداری که، حتی به صورت قلیل، در درون رژیم وجود دارند باید قادر به فهم این واقعیت باشند که رژیم در موضع دفاعی قرار گرفته. اعدامها و سرکوبها هم بسان آن بومرانگ معروف که هرطور پرتابش کنی باز هم جلوی پایت به زمین میافتد رژیم را کاملا مستاصل و ناتوان و در عین حال منفور و مغضوب جامعه نموده.
بیانیه پایانی نشست “جبهه اصلاحطلب” که در “ایران امروز” هم انتشار یافت، تصویری از جامعه مورد خواست و هدف آنها نشان داد که هیچ سنخیت یا تشابهی با حکومت سرکوب و اختناق حاکمان کنونی سرزمینمان نداشت. چنانچه رژیم حاکم در کشورمان قادر به درک نیاز جامعه و در عین حال درک شرایط مناسب برای تغییر را نداشته باشد روزی به اجبار و تحت شرایط خطرناکتری از مسند حکومت به زبالهدانی معروف تاریخ پرتاب خواهد شد.
داریوش مجلسی، ژوئن ۲۰۲۵
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، روز چهارشنبه گفت که تهران غنیسازی اورانیوم را رها نخواهد کرد و درخواست کلیدی ایالات متحده برای حل اختلاف هستهای چند دههای را که به گفته او خلاف منافع جمهوری اسلامی است، رد کرد.
خامنهای در سخنرانی خود در مراسم درگذشت آیتالله خمینی گفت: «غنیسازی اورانیوم نکته کلیدی صنعت هستهای است و دشمنان ما نیز بر روی این نکته دست گذاشتهاند. صعنت هستهای بدون داشتن فناوری غنیسازی یک چیز بیفایده است.»
خامنهای افزود: نیروگاه هستهای احتیاج به سوخت دارد و در صورتی که نتوانیم سوخت را در داخل کشورش تولید کنیم باید طرف آمریکا دست دراز کنیم و آنها برای دادن سوخت هستهای ممکن است دهها شرطی بگذارند. ما این را امتحان کردیم. در دهه هشتاد، رئیس جمهور آمریکا سر سوخت ۲۰ درصدی دو نفر از روسای جمهوری کشورهای دوست را واسطه کرد که به ایران بگویید مقداری از غنیسازیهای ۳.۵ درصد را به ما بدهد و ما اورانیوم ۲۰ درصد مورد نیاز ایران را به آنها میدهیم. ما به ۲۰ درصد نیاز داشتیم و مسئولین موافقت کردند.
او افزود: بنده گفتم که این مبادله باید به این صورت باشد که آنها ۲۰ درصد را بیاورند و ما آزمایش کنیم و ببینیم که درست است یا نه. در صورت درست بودن اورانیوم ۳.۵ درصد را میدهیم. آنها وقتی دیدند که ما در گرفتن ۲۰ درصد دقت و اصرار داریم زیر قول خودشان زدند. البته بعدا دانشمندان ما در داخل همان ۲۰ درصد را تولید کردند.
خامنهای در بخش دیگری از سخنان خود با انتقاد از مقامات آمریکایی اظهار داشت: پاسخ ما به یاوهگوییهای دولت پر سر و صدا و بیتدبیر آمریکا معلوم است. چند سال پیش یکی از روسای جمهور آمریکا گفت که اگر بتوانم پیچ و مهرههای صنعت هستهای ایران را باز میکنم اما نتوانست و پیچ و مهرههای صعنت هستهای ما محکمتر شده است.
او افزود: «رهبران گستاخ و متکبر آمریکا بارها و بارها درخواست میکنند که ما نباید برنامه هستهای داشته باشیم. شما چه کسی هستید که تصمیم بگیرید آیا ایران باید غنیسازی داشته باشد یا خیر؟»
پیشنهاد جدید آمریکا برای رفع بنبست مذاکرات
پس از پنج دور مذاکره میان نمایندگان آمریکا و ایران که با میانجیگری عمان صورت گرفته، مذاکرات به دلیل اصرار ایران بر حفظ غنیسازی اورانیوم در خاک خود و امتناع از ارسال کل ذخایر موجود اورانیوم با غنای بالا به خارج از کشور، عملا به بنبست رسیده است.
برای غلیه بر این بنبست، آمریکا پیشنهاد جدیدی به ایران ارائه کرده که گویا بخشی از خواست ایران برآورده میکند..
از جزئیات پیشنهاد جدید ایالات متحده اطلاع موثقی در دست نیست. گزارشهای منتشر شده در رسانههای غربی در این باره تنها گمانهزنی است.
باراک راوید در وبسایت آکسیوس در این باره نوشته است: طبق پیشنهاد ایالات متحده، توافق هستهای بر ایجاد یک کنسرسیوم غنیسازی منطقهای تحت شرایط زیر متمرکز خواهد بود:
- به ایران اجازه داده نخواهد شد که قابلیتهای غنیسازی داخلی را فراتر از آنچه برای اهداف غیرنظامی لازم است، توسعه دهد.
- پس از امضای توافقنامه، ایران باید موقتاً غلظت غنیسازی خود را به ۳٪ کاهش دهد. این مدت در مذاکرات مورد توافق قرار خواهد گرفت.
- تأسیسات غنیسازی زیرزمینی ایران باید برای مدت زمانی که طرفین توافق میکنند، “غیرعملیاتی” شوند.
- فعالیت غنیسازی در تأسیسات روی زمینی ایران به طور موقت به سطح مورد نیاز برای سوخت راکتور هستهای محدود خواهد شد.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
قطع برق صنایع سیمان و فولاد در فصل گرم سال به دلیل افزایش مصرف لوازم برقی سرمایشی و همچنین افزایش مصرف صنایع پایین دستی همواره رخ میدهد اما امسال کار به جایی رسیده که گویا مسئولان باید میان صنایع انتخاب کنند! در این شرایط، کارگران از تعطیلیهای گاه و بیگاه متضرر شدهاند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، یکی از اصلیترین دلایل رکود این روزهای صنایع کلیدی کشور، موضوع ناترازی برق و کمبود چند هزار مگاواتی انرژی الکتریکی در شبکههای مصرفی خانگی و صنعتی کشور است. شدت این کمبود و ناترازی مصرفی به حدی است که برخلاف سال گذشته که از خردادماه بحران آن آغاز و به تدوین جدول خاموشی صنایع منتهی شد، امسال از همان فروردین ماه شاهد تعطیلی برخی صنایع بودیم.
صنایع سیمان، از اولین دسته صنایعی بودند که به دلیل مصرف بالای برق، دچار تعطیلیهای پیاپی شدند. کار به جایی رسید که در نیمه اردیبهشتماه یعنی ماه گذشته، تولید سیمان کشور به مرز صفر رسید. این موضوعی بود که برخی مدیران شرکتهای بزرگ تولیدکننده سیمان کشور به آن اشاره کردند. کار به جایی رسید که نهایتاً در تاریخ ۳۱ اردیبهشت، الوندیان دبیر انجمن سیمان پس از فشار شدید قیمتی و چند برابر شدن قیمت سیمان در بازار با اطلاعرسانی پیرامون تعامل صورت گرفته، ادعا کرد که «محدودیت برق ۹۰ درصد صنایع تولیدکننده سیمان و مشتقات مشابه رفع شد»!
کاهش بحران کمبود برق صنایع کلیدی سیمان -که در کنار فولاد اصلیترین صنایعی هستند که افزایش قیمتشان مستقیماً به افزایش تورم میانجامد- در روزهای ابتدایی خردادماه اندکی مشهود بود، اما آنچه که بهعنوان گمانه زنی از سوی برخی تولیدکنندگان و صنایع مهم مطرح میشد، موضوع ناترازی در سایر صنایع بود؛ گویی برق صنایع کلیدی دیگر مانند فولاد، تولید ورق، پتروشیمیها و معادن و ککسازیها، همگی قربانی تامین برق لازم برای تولید سیمان شده است.
در این میان، اولین گروهی که از قطعیهای گاه و بیگاه برق و ناترازیهای پایدار انرژی ضرر میبینند، کارگران هستند. اولین آسیب جدی، کاهش ساعات کار، قطع اضافهکار و پاداش تولید است؛ قطع برق سطح تولیدات را کاهش میدهد اما آسیب جدیتر، احتمالی تعطیلی چند خط کارخانه و فرستادن کارگران به بیمه بیکاریست.
در این رابطه به سراغ برخی کارگران در کارخانجات مختلف رفتیم. یک کارگر اخراجی یک کارخانه فولاد میگوید: ما همواره مشکل مواد اولیه داشتیم اما از ماه اردیبهشت مشکل قطع شدن مداوم برق نیز مزید علت شد. به همنی دلیل حدود پنجاه کارگر در واحد ما بیکار شدند....
همچنین سیدعلی موسوی (از پرسنل گروه ملی فولاد در اهواز و فعال کارگری) نیز این مشکل را معضل عمده تولیدکنندگان فولادی در استان خوزستان معرفی کرده و گفت: در بسیاری از کارخانجات فولادی و مشتقات آن، شاهد فعالیت با حداقل ظرفیت هستیم. برای مثال فولاد خوزستان و گروه ملی فولاد در اهواز هر دو، تعداد هفت کوره و هفت خط تولید دارند که از این تعداد هرکدام تنها یک خط فعال تولیدی دارند. این وضعیت از دو هفته پیش آغاز شده است.
وی در ادامه گفت: ما چند کارخانه ورقسازی و تولید سایر محصولات فولادی نیز در اطراف خود داریم که یا گاه تعطیل هستند یا بخاطر مشکل فقدان برق با حداقل ظرفیت تولید میکنند. البته در تامین مواد اولیه که باید از ما بگیرند نیز مشکل دارند.
رضا عرب احمدی (عضو هیات مدیره کانون شوراهای اسلامی کار استان سمنان) نیز در این رابطه توضیح داد: در هفتههای اخیر فشار ناشی از کمبود برق بر تولیدکنندگان سیمان کاسته شده و اولویت وزارت نیرو، تامین برق صنایع انرژیبر مانند سیمان شده است. لذا قاعدتاً صنایع دیگری مانند صنایع معدنی کشور، چندان دچار تنش ناشی از قطع تولید ناشی از قطع برق نیستند.
وی افزود: تولید سیمان چون به سطحی رسید که قیمت آن در بازار ناگهان به ده برابر رسید، اقدام فوری صورت گرفت. البته در استان سمنان ما در تولید فروسیلیس مشکل جدی داریم چون واحدهای تولیدکننده با کمترین ظرفیت درحال فعالیت بوده و ۵ ساعت در روز برق ندارند. البته در شبها برق در استان سمنان برای همه صنایع کاملاً وصل است. بعضی تولیدکنندههای لولههای نورد نیز فقط شبها تولید میکنند و شیفت روز برای تولید ندارند. اکنون ولی سیمانیها به شبکه تولید بازگشتهاند. در برخی از کارخانجات استان، شیفت کاری کارگران و در نتیجه دستمزد ماهانه آنها کاهش یافته.
محمد محسنی (عضو شورای اسلامی کار کارخانه سیمان دماوند) اما میگوید هنوز حال و روز سیمانیها خوب نشده است. وی اظهار میکند: طی هفتههای گذشته میزان قطعی برق در واحدهای سیمانی بهتر شده اما هنوز وضعیت تولید خراب است. امروزه سیمان بدون بازار سیاه به قیمت پاکتی ۵۰۰ هزار تومان رسیده و این وضعیت خرید و فروش سیمان، حالِ همه از تولیدکننده تا کارگر را خراب کرده است. مقصر اصلی در این میان خود دولت است و باید رسیدگی میکرد.
طرف کارفرمایی نیز در این میان دچار بحران و مشکلات جدی شده است. علی اصغر آهنیها (عضو اتاق بازرگانی و نماینده کارفرمایان در شورای عالی کار) در این رابطه با اطلاع درباره آخرین مذاکرات دولت و بخش خصوصی درباره تولید اقلام ضروری صنعتی در شرایط ناترازی برق گفت: سیمان و فولاد اصلیترین صنایع کشور بوده که در نرخ تورم تولیدکننده و مصرف کننده سریعاً نقش ایفا میکنند و مادر دیگر صنایع هستند. این دو صنعت همزمان بیشترین برق را نیز مصرف میکنند و نمیتوان میان یکی از این دو انتخاب کرد. ساختمانهای ما نمیتوانند همزمان مدتی بحران بتن داشته باشند و بعد فوراً دچار بحران تامین میلگرد و تیرآهن و داربست شوند.
وی افزود: اگر کمبود در هرکدام از این صنایع باشد، فوراً نارضایتی و تورم شدید ایجاد میشود. ناترازی برق ما ریشه در گذشته دارد اما ما مواردی را داریم که میتوانیم زودتر از آنچه برخی فکر میکنند مشکل را حل کنیم. شاید برخی تا دیروز جدی نمیگرفتند اما ما با انبوهی از مزارع قانونی و غیرقانونی بیت کوین در کشور مواجه هستیم که اجازه رسیدن برق به صنایع کلیدی کشور را نمیدهد و ما را دچار بحران کردهاند. اظهارات اخیر وزیر نیرو در برخورد با مزارع بیتکوین و تولید رمز ارز نیز فعلا در سطح حرف است و با تولیدکنندهگان عمده این بخش که بخش زیادی از برق صنایع را میبلعند، برخورد صورت نگرفته است.
این فعال کارفرمایی ادامه داد: ما بارها تلاش کردیم وارد کنسرسیومهایی برای مشارکت در تولید برق به عنوان بخش خصوصی شویم. اما شرط این موضوع این است که وزارت نیرو نیز مانند سایر وزارتخانهها برای تضمین قرار داد یک بانک عامل معرفی کند تا ما به اتکای آن سرمایهگذاری خود را پیش ببریم و بدانیم اگر روزی پولی پرداخت نشد، اصل مبالغ ما زنده میماند؛ اما وزارت نیرو هیچ تضمینی در این زمینه نمیدهد و هیچ بانک عاملی را بهعنوان بانک تخصصی یا همپیمان خود به بخش خصوصی معرفی نمیکند.
وی با اشاره به مشکلات تولید برق خورشیدی و بادی در کشور گفت: بخش خصوصی در این حوزه نیز آمادگی خود را برای کار اعلام کرده اما دولت هیچ اقدام موثری برای تسهیلگری در اخذ مجوزهای لازمه برای این بخش را به ما نمیدهد. ما نباید فراموش کنیم که صنایع فولاد و سیمان ما به شدت نیروی انسانیبر بوده و شاغلان و کارگران بسیاری از آن نان میخورند و تعطیلی آنها آسیبی راهبردی به کل کشور، بخش خصوصی و کارگران خواهد بود. دولت باید حرکت انقلابی کند و صنعت برق را اقتصادی کند. نیروگاههای متعدد کوچکمقیاس ما باید احیا شوند. ما باید قراردادهای بلندمدت با ضمانت میان تولیدکننده و وزارت نیرو داشته باشیم که اگر وزارت نیرو تعهد خود را انجام نداد، تولیدکننده به کار ادامه دهد تا خسارات یک طرفه وارد نشود. در شرایط فعلی هم راندمان و بهرهوری تولید پایین آمده و هم درآمد-هزینه تولیدکننده سیمان و فولاد ما سر به سر شده و کار در معرض توقف است و هم حقوق دریافتی کارگران با کاهش تولید کاهش یافته؛ در بسیاری از واحدهای اقتصادی از پرداخت پاداش تولید یا اضافهکار دیگر خبری نیست.
مجوز تولید برق به تولیدکنندگان سیمان و فولاد داده شود
اکبر شوکت (دبیر اجرایی خانه کارگر قم و رئیس کانون انجمنهای صنفی کارگران ساختمانی) نیز در این رابطه توضیح داد: استان قم رتبه اول تولید مسکن ملی در کشور است و ۷۰ هزار واحد در دست ساخت در این استان وجود دارد. این حجم بسیار بالا قاعدتاً مصرف بسیار زیاد فولاد، سیمان و بتن را دارد که در شرایط ناترازی فصل گرم سال و کمبود برق، دچار رکود شدید در تولید شده است.
وی افزود: ما بتن آماده را ۱ میلیون و ۹۰۰ هزار تومان میخریدیم و اکنون همه پیمانکاران قراردادهای قبلی را به خاطر افزایش قیمت سیمان لغو کرده و قیمت را تا ۲ میلیون و ۹۰۰ هزار تومان در هر متر مکعب بتن افزایش دادند. بلوک سیمانی برای دیوارچینی استفاده میشد که ۱۵ در ۵۰ آن ۷۰ درصد افزایش قیمت داشته است. ساخت و سازهای کوچکمقیاس البته چون اسیر بازار سیاه شدند، تا ۱ میلیون تومان نیز بابت یک پاکت سیمان پول دادهاند. این موضوع باعث رکود شدید ساخت و ساز هم شده است؛ زیرا شما تنها در تولید بزرگمقیاس است که میتوانید حداقل ۵۰ تن سیمان از بورس بخرید و قیمت ارزان به نرخ کارخانه و بدون واسطه تحویل بگیرید که بسیار دشوار است.
شوکت ادامه داد: همه افراد نیز دسترسی به کد بورسی نیستند و چون کرایه دریافت چند کامیون سیمان بسیار بالا رفته است، این راه نیز برای مصرف کننده سیمان ارزان در نمیآید. در چنین شرایطی، دولتیها ناگزیر فشار ناشی از کمبود برق را بر صنایع دیگری به جز سیمان آوردند که باعث تقسیم بیبرقی در شهرکهای صنعتی شد و در عین حال سیمان را ارزان نکرد! تولیدکنندگان سیمان تازه دارند هزینههایی که در زمان قطعی برق دادند را جبران میکنند. چون قطع تولید دائمی سیمان خود هزینههای جانبی فراوان دارد.
این فعال کارگری تصریح کرد: دولت باید اقدامی کند که برق تولیدکنندگان سیمان و فولاد کشور قطع نشود و میان هیچ صنعت حساسی انتخاب نشود. بسیاری از کارخانههای سیمان ما خودشان ژنراتور برق دارند، اما وزارت نفت و وزارت نیرو همکاری و مجوزهای لازم را نمیدهند. وزارت نفت و شرکت ملی فراوردهها باید این مجوز را بدهد که گازوئیل و سوخت لازم برای تولید برق محلی فعلا به کارخانههای تولیدکننده سیمان که اغلب به ژنراتور مجهز هستند، تخصیص یابد و از گرفتن آن جلوگیری نشود و اتفاقا خود وزارتخانه ارزان به آنها بدهد. این موضوع برای کارخانههای فولاد کشور هم صدق میکند! روند فعلی قطعا به بیکاری بسیاری از کارگران از کارخههای فولاد و سیمان و خودرو و میلگردسازی میانجامد و موج بحران بیکاری تا کارگاههای ساختمانی و... ادامه مییابد؛ باید جلوی آن را گرفت. نیازمند تدبیر جدی هستیم تا از این بحران مقطعی عبور کنیم!
گزارش: رضا اسدآبادی
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
باراک راوید / اکسیوس
یک مقام ارشد ایرانی به اکسیوس میگوید ایران آماده است تا توافق هستهای با ایالات متحده را حول ایده یک کنسرسیوم غنیسازی اورانیوم منطقهای بنا کند، البته تا زمانی که این کنسرسیوم در داخل ایران واقع شده باشد.
کنسرسیوم منطقهای غنیسازی اورانیوم، عنصر کلیدی پیشنهادی است که استیو ویتکاف، فرستاده کاخ سفید، روز شنبه به ایران ارائه داد. این تلاشی برای تطبیق موضع رئیسجمهور ترامپ مبنی بر اینکه ایران نمیتواند اجازه غنیسازی اورانیوم داشته باشد و اصرار تهران بر ادامه غنیسازی در خاک خود است.
این مقام ارشد ایرانی به اکسیوس گفت: “اگر کنسرسیوم در داخل خاک ایران فعالیت کند، ممکن است مورد بررسی قرار گیرد. با این حال، اگر در خارج از مرزهای کشور مستقر باشد، مطمئناً محکوم به شکست است.”
این پاسخ نشان میدهد که تهران ممکن است پیشنهاد ویتکاف را به طور کامل رد نکند، بلکه در عوض به دنبال مذاکره در مورد جزئیات باشد.
اکسیوس اولین بار جزئیات پیشنهاد ویتکوف را در روز دوشنبه گزارش داد.
این پیشنهاد به وضوح مشخص نمیکند که کنسرسیوم کجا قرار خواهد گرفت.
در تئوری، کنسرسیوم شامل ایالات متحده، ایران و کشورهایی مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر و حتی ترکیه خواهد بود.
این کنسرسیوم سوخت هستهای را به کشورهایی که میخواهند برنامههای هستهای غیرنظامی توسعه دهند و توسط بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) نظارت شوند، تأمین میکند.
ممکن است مسیری وجود داشته باشد که ایالات متحده بتواند اعلام کند که ایران مجاز به غنیسازی اورانیوم نیست ـــ زیرا غنیسازی به مرور زمان توسط یک گروه گستردهتر و نه فقط دولت ایران نظارت خواهد شد ـــ و ایران میتواند ادعا کند که خط قرمز آن در مورد غنیسازی دست نخورده باقی میماند.
اما توافق بر سر شرایطی که هر دو طرف بتوانند با آن موافقت کنند، یک چالش خواهد بود، چه برسد به ایجاد چنین کنسرسیومی.
طبق پیشنهاد ایالات متحده، توافق هستهای بر ایجاد یک کنسرسیوم غنیسازی منطقهای تحت شرایط زیر متمرکز خواهد بود:
● به ایران اجازه داده نخواهد شد که قابلیتهای غنیسازی داخلی را فراتر از آنچه برای اهداف غیرنظامی لازم است، توسعه دهد.
● پس از امضای توافقنامه، ایران باید موقتاً غلظت غنیسازی خود را به ۳٪ کاهش دهد. این مدت در مذاکرات مورد توافق قرار خواهد گرفت.
● تأسیسات غنیسازی زیرزمینی ایران باید برای مدت زمانی که طرفین توافق میکنند، “غیرعملیاتی” شوند.
● فعالیت غنیسازی در تأسیسات روی زمینی ایران به طور موقت به سطح مورد نیاز برای سوخت راکتور هستهای محدود خواهد شد.
ایالات متحده هنوز منتظر دریافت پاسخ ایران برای این پیشنهاد در روزهای آینده است.
مقامات ایرانی پیش از این گفته بودند که خواهان شفافیت بیشتر در مورد زمان و چگونگی لغو تحریمهای ایالات متحده تحت این پیشنهاد هستند.
منابع میگویند که دور ششم مذاکرات هستهای بین استیو ویتکوف، نماینده کاخ سفید، و عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، ممکن است این آخر هفته در خاورمیانه برگزار شود.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
زنده یاد هدایتالله دیدهبانی که ساعاتی پیش در منطقه حفاظت شده “خائیز” به ضرب گلوله شکارچیان کشته شد محیطبانی به تمام معنا عاشق حیات وحش بود.
به گزارش ایرنا، آن طور که همکاران محیط بان تازه جان باخته شاغل در منطقه حفاظت شده “خائیز”می گویند: “هدایت الله دیدهبانی”محیط بان منطقه حفاظت شده “خائیز” ۲۲ سال از عمر ۵۱ ساله خود را برای دفاع از حیات وحش این گوشه از زاگرس سپری کرد و سرانجام در این راه جان خود را از دست داد.
آنان با اشاره به اینکه این محیط بان خستگی ناپذیر با هزینه های شخصی خود بروزترین تجهیزات حفاظت از حیات وحش را خریداری کرده بود، تاکید می کنند که “هدایت الله دیدهبانی” به علت عشق عجیبش به حیات وحش تا سن ۴۵ سالگی ازدواجش را به تاخیر انداخت و می گفت: می ترسم مساله ازدواج میزان رسیدگی به حیات وحش “خائیز” را کاهش دهد.
جزییات درگیری محیط بان “خائیز” با شکارچیان متخلف
مدیرکل حفاظت محیط زیست کهگیلویه و بویراحمد گفت: هدایت الله دیدبان یکی از بهترین محیطبانان استان و کشور عصر روز سه شنبه سیزدهم خرداد ماه مورد اصابت گلوله مستقیم شکارچیان متخلف از ناحیه سر قرار گرفت و در لحظه جان خود را از دست داد.
عبدال دیانتی نسب تاکید کرد: درحالی که صدای شلیک گلوله در تنگ “بیستم” منطقه حفاظت شده “خائیز” شنیده شد، محیط بان هدایت الله دیدبان، ضمن تماس و هماهنگی با سایر همکاران خود به سمت محل شنیده شدن صدای شلیک گلوله در تنگ بیستم منطقه حفاظت شده خاییز حرکت کرد.
وی بیان کرد: این محیط بان ساعی بدلیل شناختی که از رفتار متخلفان و این منطقه حفاظت شده داشت، خیلی زود به متخلفان رسید و در جاده منطقه خاکی تنگ بیستم با آنان روبه رو و متاسفانه متخلفان در همان ثانیههای نخست مواجهه اجازه پیاده شدن از خودرو را به او نداند و درحالی که وی پشت فرمان بود ،از ناحیه سر نزدیک به گردن مورد اصابت مستقیم گلوله اسلحه کلاشینکف قرار گرفت و در همان لحظات نخست جان خود را از دست داد.
دیانتی نسب تاکید کرد: قصاوت قلب متخلفان به اندازه ای بود که آنان اسلحه سازمانی و سایر تجهیزات شخصی محیط بان را نیز با خود برده و متواری شدند.
وی با اشاره به اینکه هنوز اطلاعات دقیق و موثقی از تعداد متخلفان در دست نیست تاکید کرد: تلاش برای شناسایی و دستگیری آنان ادامه دارد.
منطقه حفاظت “خائیز”
منطقه حفاظت شده “خائیز” با مساحتی افزون بر ۳۳ هزار هکتار از جمله مناطق زیست حیات وحش در جنوب کشور است که در فاصله ۱۵ کیلومتری دهدشت مرکز شهرستان کهگیلویه قرار دارد.
شاخص ترین گونه جانوری منطقه حفاظت شده “خائیز” کل و بز است که براساس بررسی سازمان حفاظت محیط زیست ، این منطقه از مطلوب ترین زیستگاه های کل و بز در کشور است.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
دولت ترامپ طرحی را پیشنهاد داده که به ایران اجازه میدهد بهصورت محدود و در سطح پایین به غنیسازی اورانیوم ادامه دهد.
این پیشنهاد در واقع پلی دیپلماتیک است برای عبور از وضعیت فعلی ــ که در آن ایران با سرعت در حال تولید اورانیوم با غنای نزدیک به درجه تسلیحاتی است ــ بهسمت هدف نهایی آمریکا یعنی توقف کامل غنیسازی در خاک ایران. اما هنوز مشخص نیست که آیا ایرانیها با این طرح موافقت خواهند کرد یا خیر.
طبق این پیشنهاد، ایالات متحده در ساخت نیروگاههای هستهای برای ایران نقش تسهیلگر خواهد داشت و مذاکره درباره احداث تأسیسات غنیسازی تحت مدیریت یک کنسرسیوم متشکل از کشورهای منطقه را دنبال خواهد کرد. ایران نیز پس از دریافت منافع مشخصشده در این طرح، موظف خواهد بود غنیسازی در داخل خاک خود را متوقف کند.
به گفته مقامهای ایرانی و اروپایی که بهشرط ناشناسماندن صحبت کردهاند، این طرح پیشنهادی در آخر هفته گذشته به ایران ارائه شده و مقامات تهران اعلام کردهاند که در روزهای آینده پاسخ خواهند داد.
این اولین نشانه ملموس از زمان روی کار آمدن ترامپ است که ممکن است ایالات متحده و ایران به راهی برای مصالحه دست یابند که مانع از بروز جنگی منطقهای بر سر تلاشهای هستهای تهران شود.
با این حال، جزئیات هنوز مبهم است، شکاف بین دو طرف در برخی مسائل اساسی پابرجاست و سیاست داخلی در هر دو کشور پیچیده است. آقای ترامپ در دوره نخست ریاست جمهوریاش توافق دوران اوباما را لغو کرد؛ توافقی که هدف آن نیز جلوگیری از دستیابی ایران به بمب هستهای بود.
کنسرسیوم منطقهای با شرکت آمریکا
بر اساس طرح کنونی، در سالهای آغازین اجرای آن ــ که طی آن تأسیسات غنیسازی جدید برای تولید سوخت نیروگاهی با همکاری کشورهای عربی ساخته میشود ــ ایران اجازه خواهد داشت در سطح پایین به غنیسازی ادامه دهد. این در حالیست که ترامپ روز دوشنبه در رسانههای اجتماعی گفته بود: «ایالات متحده هیچگونه غنیسازی اورانیوم را نخواهد پذیرفت». (احتمال دارد منظور او مرحله نهایی توافق پیشنهادی بوده باشد، نه دوره گذار آن.)
ایده کنسرسیوم منطقهای در واقع قرار است ایران را در چارچوبی از همکاری با کشورهایی همچون ایالات متحده، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و دیگران قرار دهد؛ چارچوبی که اجازه تولید سوخت با درجه غلظت کم برای نیروگاهها را میدهد و همزمان تلاش میکند مانع از آن شود که ایران سوخت را برای ساخت بمب بهتنهایی غنیسازی کند.
اما یکی از مسائل حلنشده کلیدی آن است که آیا رهبری ایران با توافقی نهایی که بر اساس آن هیچ سوخت هستهای در خاک کشور تولید نشود، موافقت خواهد کرد یا نه. عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، روز سهشنبه گفت: «ما برای غنیسازی اورانیوم نیاز به اجازه هیچکس نداریم.»
اسرائیل نیز نسبت به هرگونه توافقی که ایران را صاحب ظرفیت هستهای باقی بگذارد، بهشدت بدبین است و بارها گفته اکنون زمان مناسب برای حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران است، با استناد به ضعف پدافند هوایی تهران و شرایط شکننده متحدان منطقهایاش مانند حماس و حزبالله.
با این حال، ایران همچنان دارای زرادخانهای قدرتمند از جنگافزارهای متعارف از جمله موشکهای بالستیک است که میتواند اسرائیل، همسایگان خلیج فارس و پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه را هدف قرار دهد.
مقامهای ایرانی هشدار دادهاند که در صورت حمله نظامی به تأسیسات هستهایشان، بهشدت پاسخ خواهند داد، از پیمان عدم اشاعه خارج خواهند شد و دسترسی بازرسان بینالمللی به سایتها را قطع خواهند کرد.
به گفته مقامهای ایرانی و اروپایی، متن طرح جدید که توسط استیو ویتکاف، نماینده ویژه ترامپ در امور خاورمیانه، تهیه شده، در بسیاری از مسائل کلیدی بهطور مبهم نگاشته شده که نشاندهنده لزوم مذاکرات گسترده بعدی است.
برای نمونه، مشخص نیست این توافق با آنچه ترامپ هفته گذشته گفت مطابقت دارد یا نه؛ او گفته بود توافق باید طوری باشد که «ما هرچه بخواهیم را بگیریم و هرچه بخواهیم را نابود کنیم». مقامهای ارشد ایرانی این سخنان پرطمطراق را «خیالپردازی» خواندهاند.
عراقچی:یک گشایش دیپلماتیک در راه است
عراقچی روز دوشنبه در حاشیه دیدارهایی در مصر گفت ایران بهزودی «پاسخی مناسب» به آمریکا خواهد داد. او افزود: «بدون بهرسمیت شناختن حق ما برای غنیسازی اورانیوم، توافقی در کار نخواهد بود.»
وی در ادامه ابراز اطمینان کرد که یک گشایش دیپلماتیک در راه است که مانع از بحرانهای بیشتر خواهد شد.
پیشتر برخی جزئیات این پیشنهاد توسط وبسایت Axios گزارش شده بود.
کارولین لویت، سخنگوی کاخ سفید، درباره طرح پیشنهادی ویتکاف گفت: «رئیسجمهور ترامپ بارها تأکید کرده که ایران نباید هرگز به سلاح هستهای دست یابد.»
او در بیانیهای به نیویورکتایمز افزود: «نماینده ویژه ویتکاف طرحی دقیق و قابلقبول برای رژیم ایران ارسال کرده و به نفع آنهاست که آن را بپذیرند. دولت بهدلیل احترام به روند مذاکرات، درباره جزئیات آن با رسانهها صحبت نخواهد کرد.»
هرگونه پیشرفتی در این مذاکرات یک پیروزی دیپلماتیک برای ترامپ خواهد بود؛ بهویژه در شرایطی که تلاشهایش برای برقراری آتشبس در جنگ اوکراین و روسیه شکست خورده است. دیپلماسی با ایران نیز بهنوبه خود غیرمنتظره بوده؛ بهویژه آنکه او پس از خروج از توافق اوباما، در سال ۲۰۲۰ دستور ترور یکی از ژنرالهای ارشد ایران را صادر کرد. در پاسخ، مقامهای آمریکایی ایران را متهم کردهاند که برای ترور ترامپ در جریان کارزار انتخاباتی ۲۰۲۴ آدمکش اجیر کرده بود. ایران این اتهام را رد کرده است.
بهگفته دو مقام ایرانی، طرح پیشنهادی دولت ترامپ مشخص نکرده که برای توقف برنامه هستهای ایران، چه اقداماتی باید انجام گیرد.
ایران میلیاردها دلار در ساخت دو سایت اصلی غنیسازی خود، یعنی نطنز و فردو، و در توسعه برنامه پیشرفته هستهایاش سرمایهگذاری کرده؛ برنامهای که منبعی برای غرور ملی تلقی میشود. بهگفته یکی از مقامهای مطلع، تعطیلی این تأسیسات هم تحقیرآمیز خواهد بود و هم دشوار از نظر توجیه داخلی.
این تأسیسات صدها دانشمند را نیز به کار گرفتهاند ـــ از جمله برخی از بااستعدادترین متخصصان کشور ـــ و دولت نگران است در صورت بیکاری، بسیاری از آنها از کشور خارج شوند، آنهم در حالیکه هنوز ساختار کنسرسیوم شکل نگرفته است. اسرائیل در سالهای گذشته چندین دانشمند هستهای برجسته ایران از جمله محسن فخریزاده را ترور کرده است.
پیشنهاد همکاری آمریکا در ساخت نیروگاه جدید در ایران
در این پیشنهاد همچنین احتمال همکاری آمریکا در ساخت نیروگاه جدید در ایران مطرح شده است. ایران در حال حاضر تنها یک نیروگاه هستهای فعال دارد که با کمک روسیه ساخته شده و تأمین میشود. ایران اعلام کرده قصد دارد ۱۰ نیروگاه دیگر نیز بسازد. (پروژهای مشابه در دهه ۱۹۹۰ برای کره شمالی از سوی دولت کلینتون طراحی شده بود، اما ده سال بعد شکست خورد و کره شمالی نخستین آزمایش تسلیحاتی خود را انجام داد.)
پیشنهاد جدید آمریکا مشخص نکرده که کدامیک از صدها تحریم اعمالشده علیه ایران در صورت دستیابی به توافق نهایی لغو خواهد شد. ایران اعلام کرده که تنها در صورت رفع کلیه تحریمها، نه فقط تحریمهای هستهای، توافق را امضا خواهد کرد.
مقامهای ایرانی تصریح کردهاند که بدون کاهش همزمان تحریمها، هیچ محدودیتی در برنامه هستهای خود اعمال نخواهند کرد؛ بهویژه درباره رقیقسازی یا صادرات ذخایر عظیم اورانیوم غنیشدهای که بهگفته نهاد نظارتی سازمان ملل، میتواند برای ساخت ۱۰ بمب اتمی کافی باشد.
ایالات متحده طی سالها ایران را به دلیل پیشبرد برنامه هستهای، حمایت از تروریسم، کمک به روسیه در جنگ اوکراین، توطئه برای ترور مقامات غربی و نقض حقوق بشر، هدف تحریمهای شدید نفتی و بانکی قرار داده است.
مقامهای ایرانی میگویند به دونالد ترامپ اعتماد ندارند؛ نهتنها بهدلیل خروج یکجانبه او از توافق هستهای دوران اوباما، بلکه بهخاطر اظهارات متناقض مقامهای آمریکایی در هفتههای اخیر. یکی از مباحث اصلی در تهران این است که واشنگتن چه تضمینی خواهد داد تا آقای ترامپ یا جانشینانش در آینده ایران را از کنسرسیوم کنار نگذارند.
در حالیکه نتیجه مذاکرات هنوز مشخص نیست، استراتژی پیشنهادی استیو ویتکاف رفتهرفته شفافتر میشود.
کنسرسیوم پیشنهادی قرار است سوخت هستهای مورد نیاز ایران و دیگر کشورهای منطقه را که بهدنبال توسعه برنامههای صلحآمیز هستهای یا تحقیقاتی هستند، تأمین کند. در این سازوکار، کشورها فعالیتهای یکدیگر را زیر نظر خواهند داشت و آژانس بینالمللی انرژی اتمی ــ نهاد وابسته به سازمان ملل متحد ــ نیز بر روند تولید و مصرف سوخت هستهای نظارت خواهد کرد و در صورت مشاهده انحراف بهسوی برنامه تسلیحاتی هشدار خواهد داد.
احداث تاسیسات غنیسازی در یکی از جزایر خلیج فارس
با این حال، در این پیشنهاد بهروشنی مشخص نشده که تأسیسات غنیسازی قرار است کجا احداث شود. ایالات متحده تأکید دارد که این تأسیسات نباید در خاک ایران باشد، اما مقامهای ایرانی بر استقرار آن در داخل کشور پافشاری میکنند و تأکید دارند که بر اساس معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT)، از حق غنیسازی برخوردارند.
ایران اگرچه عضو این معاهده است، تاکنون «پروتکل الحاقی» آن را که بازرسان آژانس را از امکان نظارت گستردهتری برخوردار میسازد، تصویب نکرده است.
در طرح ایالات متحده اشارهای به محل احتمالی تأسیسات نشده، اما برخی مقامهای عمان و عربستان سعودی پیشنهاد ساخت این تأسیسات در جزیرهای در خلیج فارس را مطرح کردهاند؛ پیشنهادی که شاید به هر دو طرف امکان ارائه تفسیر مطلوبشان را بدهد: ایران میتواند بگوید همچنان در حال غنیسازی است و آمریکا نیز تأکید کند که این فرایند در خاک ایران انجام نمیشود.
به گفته دو مقام ایرانی، جمهوری اسلامی از اصل ایده کنسرسیوم استقبال کرده است، چرا که نمیخواهد مذاکرات به شکست بینجامد. با این حال، مذاکرهکنندگان ایرانی در نظر دارند در دور بعدی گفتگوها، ساخت تأسیسات در یکی از جزایر ایران را پیشنهاد دهند؛ جزایری چون کیش یا قشم که از پیش مطرح شدهاند.
ایران مالکیت این جزایر را در اختیار دارد و احتمالاً استدلال خواهد کرد که استقرار تأسیسات در آنها به معنای حفظ غنیسازی در خاک ایران است. با اینحال، چنین تأسیساتی نسبت به سایتهای فعلی ایران ــ که عمدتاً زیرزمینیاند و یکی از آنها در دل کوه برای مقابله با حمله احتمالی اسرائیل ساخته شده ــ بسیار آشکارتر خواهند بود.
یکی دیگر از متغیرهای ناشناخته، واکنش اسرائیل به این طرح آمریکایی است. آقای ویتکاف در جریان یکی از نشستهای مذاکره در رم با ران درمر، از مشاوران نزدیک نخستوزیر بنیامین نتانیاهو، دیدار کرد. دو کشور در طول مذاکرات در تماس منظم بودهاند، حتی در شرایطی که نتانیاهو همچنان بر گزینه اقدام نظامی پافشاری میکند.
در ایران، همانند ایالات متحده، اقلیتی از سیاستمداران تندرو با هرگونه امتیازدهی به آمریکا بهشدت مخالفاند. این افراد پیشنهاد آمریکا را شکستی برای ایران دانسته و خواستار خروج از مذاکرات شدهاند. با این حال، نفوذ آنها محدود است، زیرا آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، با ادامه مذاکرات با هدف دستیابی به توافق موافقت کرده است.
برخی تحلیلگران ایده کنسرسیوم را راهحلی «برد-برد» میدانند؛ راهحلی که به ایران امکان حفظ آبرو را میدهد و همزمان متحدان منطقهای و ناظران آمریکایی را در فعالیتهای هستهای ایران دخیل میسازد. این سازوکار همچنین نگرانی ایالات متحده از وقوع رقابت منطقهای برای غنیسازی را کاهش میدهد.
علی واعظ، مدیر پروژه ایران در گروه بینالمللی بحران، میگوید: «حتی اگر دو طرف بر سر این ایده به توافق برسند، همچنان باید بر سر جزئیات به نتیجه برسند. همچنین به راهحلی موقت نیاز دارند، چون تشکیل کنسرسیومی عملیاتی احتمالاً چند سال زمان خواهد برد.»
او افزود: «تا زمانی که اختلاف بر سر مسائل بنیادی، بهویژه حق غنیسازی اورانیوم، پابرجاست، توافق نهایی دور از دسترس خواهد بود. در بهترین حالت، طرفین میتوانند بر سر سندی کلی درباره چارچوبهای توافق آینده به تفاهم برسند.»
فرناز فصیحی، دیوید ای.سنگر و جاناتان سوان
نیویورک تایمز / ۳ ژوئن ۲۰۲۵
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
آقای سعید مدنی، جامعهشناس زندانی که چند روز پیش نهمین سال زندانی شدنش را پشت سرگذاشت، در نوشته اخیر خود از زندان دماوند به تحلیل شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حاکم بر کشور پرداخته است. در آغاز این نوشته نسبتا طولانی، سعید مدنی درباره انقلاب و علل وقوع آن صحبت کرده است. ایشان از یکسو انقلاب را امری ارادی میدانند اما از سوی دیگر از اینکه «انقلاب میشود» سخن گفته است. گزارههای سعید مدنی درباره «ارادی بودن انقلاب» و همچنین تاثیر تودههای انقلابی بر نیروهای سیاسی و برعکس تاثیر ارادی نیروهای سیاسی بر تودههای انقلابی از صراحت کافی برخوردار نیست. مطلب زیر، بازنشر بخشی از مطلبی است که تحت عنوان «انقلاب میکنند، انقلاب نمیشود» در سایت ایران امروز منتشر شده است و اشارهای دارد به این ناروشنی در صحبت سعید مدنی.
سعید مدنی درباره انقلاب چنین میگوید:
درست است که نظامهای بسته، استبدادی و یا ناکارآمد زمینه انقلابها را فراهم میکنند و این هم درست است که یک نیروی سیاسی یا یک شخصیت کاریزماتیک به تنهایی تصمیم نمیگیرد و نمیتواند انقلاب کند، اما مردمی که انقلاب میکنند نیز بدون آماده سازی ذهنی از سوی روشنفکران، نمایندگان فکری و شخصیتهای مرجع جامعه وارد چنین پروسهای نمیشوند. پس، درست است که انسانها تحت تاثیر شرایط مادی و اقتصادی زندگیشان هستند، اما ذهن در برابر شرایط مادی یکسان، پاسخهای مختلف میدهد.
در حقیقت فیلسوفان یا دانشمندان نظریهپردازی میکنند، روشنفکران تبیین و تبلیغ میکنند، گفتمان ساخته میشود، انقلابیون از نحلههای مختلف با پرداخت هزینههای گوناگون سازماندهی، برنامهریزی و ترویج آن را به عهده میگیرند، جرقهای زده میشود و نهایتا مردم و گروههای مختلف اجتماعی که مشغول زندگی خودشان بودند کمکم به صحنه میآیند و پس مدتی با ساقط کردن نظام پیشین کار را تمام میکنند. آن نیرویی که بیشترین عده و عُده را داراست، قدرت را در دست میگیرد و نه تنها رقبا یکی پس از دیگری حذف میشوند، که انقلاب فرزندان خود را نیز میخورد.
پس اگر نظریه انقلابی، قلم روشنفکری، اجماع نخبگانی، سیاهنمایی مصلحتی درباره شرایط موجود، بیارزش یا کمارزش خواندن امکانات موجود، فعالیت ماشین حزبی و سازمانی، دیو و فرشتهسازی از شخصیتهای سیاسی، ذهن متقاعد شده، شور انقلابی، سخنرانیهای آتشین، فداکاری مردمی و امیدواری ملی نسبت به انقلاب نباشد، صرف وجود شرایط سخت زندگی و نارضایتی گسترده عمومی از شرایط بد اقتصادی و نبود آزادیهای سیاسی به انقلاب، به معنای واژگونی یک نظام سیاسی و جایگزینی یک نظام جدید، منجر نمیشود. پس تجمیع این عوامل (عوامل عینی) گرچه شرط لازم انقلاب است، اما شرط کافی آن نیست.
انقلاب قبل از اینکه وارد مرحله حضور گسترده مردم انقلابی و پیروزی شود، حتما از ایستگاههای مختلفی گذشته است. در ذهنهای مختلفی پرورده شده و به عنوان تنها راه نجات، رستگاری یا رهایی به مردم عرضه شده است. مردم با حساب هزینه و فایده، مزایای مادی و معنوی انقلاب را بیش از اصلاح یا تحمل مضرات رژیم آماج انقلاب، ارزیابی کرده و به تدریج آماده هزینه دادن و ورود به عرصه خیابان شدهاند. احتمالا مدینهای فاضله یا جامعهای آرمانی، بیطبقه یا توحیدی یا حداقل در چنین مسیری حرکت کردن از سوی روشنفکران، فعالان سیاسی، شخصیتهای مرجع و رهبر/ رهبران انقلاب به مردم وعده داده شده است. روشنفکران و نیروهای سیاسی که حامل چنین ایدههایی هستند تلاش میکنند آنها را در جامعه خود به شکل وارداتی ترویج کنند یا اینکه با استفاده از اسطورههای فرهنگی و باورهای دینی این ایدهها را بومیسازی کنند تا از سوی اذهان عمومی پذیرفتنیتر شوند. از زمانی که اکثریت مردم یا حداقل اکثریت مردمی که بیتفاوت نیستند، باور کردند یا به این نتیجه رسیدند که با واژگونی قدرت حاکم و به قدرت رساندن انقلابیون فردای بهتری از نظر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و استقلال کشور در انتظارشان خواهد بود، تا انقلاب راه زیادی نیست.
شاید الان برای اکثریت مردم ایران در شرایط کنونی سخن گفتن از مجانی شدن آب، برق و وسایل نقلیه عمومی خندهدار به نظر برسد، اما در سال ۵۷ این موضوع نه تنها از نگاه آیتالله خمینی، که از نظر بسیاری از نیروهای سیاسی با اتکا به درآمد نفت ایران عملی بود و مطرح شد.
هماکنون طبق نظریه لنین درباره انقلاب، حداقل بخشی از «شرایط عینی انقلاب» در ایران تقریبا فراهم است، اما علیرغم مشکلات اقتصادی بسیار عظیمتر از سالهای ۵۶ و ۵۷، وضعیت انقلابی بر کشور حاکم نیست. حتی «شرایط ذهنی انقلاب» نیز فراهم نیست. اجماع عقلا، نهادهای مرجع و دیدگاههای بخش بزرگی از نیروهای سیاسی نیز در حقیقت نشان از آماده نبودن شرایط ذهنی انقلاب دارد.
شورشها، اعتراضها و خواستههای صنفی مانند اعتصاب اخیر کامیونداران، میتوانند تکرار شوند و ادامه یابند. روشن است که پائینیها مدتهاست که ناراضیاند و نمیخواهند مثل گذشته زندگی کنند، حتی میان بالاییها نیز تا حدی اختلاف وجود دارد. مشکلات پائینیها البته میتواند به تشدید اختلاف بالاییها دامن زند، ولی گاه برعکس، میتواند به اتحاد آنها برای حفظ نظام کمک کند.
به امید آزادی این جامعهشناس دردمند و آزاده و همه زندانیان سیاسی.
————————-
۱. نامه سعید مدنی از زندان دماوند
■ جناب فرخنده با درود! فکر میکنم در یادداشت شما، که حاومی مطالب جالبی هم هست، نکات اصلی مقاله دکتر سعید مدنی “سرود شکست انقلاب” نادیده گرفته شده و موضوعی که بحث اصلی او در این مقاله نبوده بررسی شده است. دکتر مدنی در بررسی وضعیت جمهوری اسلامی ایران در آستانه مذاکرات با آمریکا و چالشهای داخلی و خارجی آن با اشاره به شکستهای جمهوری اسلامی در حوزههای مختلف، این پرسش را مطرح میکند که آیا مذاکرات با آمریکا میتواند به بهبود وضعیت کشور منجر شود یا خیر. توضیح آنکه وی در ارزیابی عملکرد جمهوری اسلامی از زمان تشکیل آن در سال 1358 به این سو نشان میدهد که جمهوری اسلامی در همه پروژه های اصلی خود:
- پروژه دینی: با توجه کاهش گرایش به دینداری رسمی و نهادهای مذهبی در میان مردم، بهویژه نسل جوان،
- پروژه اجتماعی-اخلاقی: به دلیل افزایش آسیبهای اجتماعی مانند خودکشی، اعتیاد، طلاق و کاهش شادکامی،
- پروژه اقتصادی: با عنایت به تورم بالا، فقر گسترده، فساد مقامات،کاهش تولید ناخالص داخلی و فرار سرمایه،
- پروژه سیاسی: با در نظر گرفتن کاهش مشروعیت نظام، افزایش اعتراضات و تمایل گسترده به مهاجرت، شکست خورده است.
بنابراین، وی نتیجه میگیرد که حتی در صورت توافق با آمریکا و ورود دلارهای حاصل از آن، بدون اصلاحات ساختاری و دموکراتیک، بحرانهای ایران حل نخواهد شد. او به سه عامل کلیدی در سقوط احتمالی نظام اشاره میکند: کاهش منابع مالی، شکاف نخبگان و قدرت بسیج مخالفان. در نهایت، پیشنهاد میکند که تنها راه نجات ایران، گذار دموکراتیک و اصلاحات اساسی است، نه صرفاً مذاکرات خارجی.
ملاحظه میشود که ارادی و یا غیر ارادی بودن انقلاب بحث اصلی او در این مقاله نبوده است. در واقع در یک خوانش منصفانه ارزیابیهای او در شکست ج. ا. در به ثمر رساندن پروژه های خود و نیز نتیجه گیری او مبنی ضرورت گذار خشونت پرهیز به دموکراسی برای اصلاحات ساختاری در کشور بطور کلی درست است، هر چند در جزئیات این موضوع ها میتوان بحث و گفتگو کرد. از آنجا که شما هم به شرایط عینی و ذهنی انقلابها اشاره کرده اید یادآوری میکنم که با توجه به ادبیات گسترده مربوط به انقلابهای اجتماعی-سیاسی در جوامع دنیا میتوان گفت در مجموع شرایط لازم برای یک انقلاب اجتماعی-سیاسی در ایران وجود دارد هر چند شرایط کافی هنوز تحقق نیافته است. شرایط لازم بطور خلاصه عبارتند از:
- سقوط مشروعیت رژیم سیاسی حاکم، که در مقاله دکتر مدنی هم به آن اشاره شده است،
- بروز اختلاف و شکاف های بزرگ در الیت سیاسی حاکم (آشکار بوده و نیازی به توضیح ندارد)، - بحران مالی دولت و وجود نارضایتی عمیق در مردم به دلیل شرایط نامطلوب اقتصادی-اجتماعی (اعتصاب بزرگ کامیونداران،..)،
- زوال و کمرنگ شدن باور اکثر مردم به ایدئولوژی رسمی رژیم ( در اینجا ولایت فقیه- اسلام سیاسی) و گرایش آشکار مردم جامعه به گفتمانهای رقیب (ملی گرایی، سکولار دموکراسی) (منعکس شده درشعارهای مردم و شکست رژیم در تحمیل حجاب اجباری بر زنان جامعه)،
- شرایط بین المللی، (انزوای منطقه ای و بین المللی رژیم و تهدیدهای مداوم آمریکا و اروپا و .. بر علیه رژیم). با اینحال دو شرط کافی برای پیروزی انقلاب سکولار دموکراسی ایران هنوز تحقق نیافته که عبارتند از:
- شکل گیری یک بدیل یا جایگزین توانمند سیاسی در اپوزسیون که دارای پایگاه گسترده مردمی بوده و قادر به حل معضل اقدام جمعی انقلابیون و آزادیخواهان باشد،
- خنثی شدن نیروی سرکوب رژیم، میتوان گفت با توجه به وجود “شرایط لازم” با تحقق این دو “شرط کافی” مهم وقوع انقلاب اجتماعی-سیاسی در ایران اجتناب ناپذیر خواهد بود. فکر میکنم این همان چیزی است که آقای دکتر مدنی، البته با عبارات دیگر، در مقاله خود بیان کرده است. واضح است که اراده تک تک افراد و آحاد جامعه، هر چند از رهبران سیاسی و یا اجتماعی باشند، برای وقوع یک انقلاب اجتماعی-سیاسی بزرگ کفایت نمیکند بلکه شکل گرفتن شرایط لازم و کافی برای این منظور لازم است. یعنی وضعیتی که در آن جامعه قادر به حل معضل کنش جمعی برای به زیر کشیدن حاکمیت خودکامه فاسد و ناکارآمد و استقرار یک رژیم سیاسی ملی و دموکراتیک باشد.
خسرو
■ دوستان، آقای مدنی نامه ی خود با عنوان در آستانه (زوال سیاسی، مذاکرات ایران و آمریکا و گذار دموکراتیک) سئولاتی را طرح کرده ست که مربوط به مسائل امروز ایران و همین لحظه ست.
ایشان پس از توضیح مفصل از انقلاب ۵۷ ایران و دیگر کشور ها و ارائه ی تعریف های مختلف برای انقلاب در نهایت و فرآیند شکست انقلاب ۵۷ موضوع را با مذاکرات کنونی ایران و آمریکا به این صورت ختم می کند:
“حتی در صورت توافق ایران و آمریکا، چشماندازی جز ادامه روند کنونی و تشدید بیش از پیش بحرانها و افزایش تنش ها متصور نیست. در این فرآیند مقاومت مدنی مردم ایران نقش فزایندهای ایفا میکند. تقویت مقاومت مدنی نه تنها مانع از هر گونه فاجعه مداخله دیگر کشورها در فرآیند تحولات دموکراتیک ایران می شود؛ بلکه احتمال گذار دموکراتیک را در مسیری خشونت پرهیز تقویت می کند.”
به این گزاره توجه و روی خطوط آن مکث کنیم. آقای فرخنده «بخشی» از نوشته ی آقای مدنی در باره «انقلاب »را دست مایه مقالهی خود کرده ست.
به همین دلیل نگارنده به عرض میرساند اگر بنا باشد در مورد «انقلاب» حرف بزنیم. هردوی دوستان در مورد علل انقلاب ۵۷ ایران و دیگر انقلاب ها که آقای مدنی اشاره کرده ست. یک نکته مهم دیگر هم وجود دارد که هر دو به آن توجه نکردهاند. خیلی خلاصه اشاره میشود:
عوامل زیادی در جوامع استبدادی روی هم انباشته می شود که اصطلاحا آن جا را به بشکه ی باروت تبدیل می کند با عاملی چون جرقه یا «خرجِ انفجار» انقلاب صورت میکرید. ( البته پیامد های انقلاب شکست و پیروزی موضوع دیگر یست...)
✔ بدون نقش مظفراالدین شاه فرمان تدوین قانون اساسی مشروطه و پیروزی انقلاب مشروطه امکان نداشت. بعداز مرگ او محمد علی شاه مجلس را به توپ بست و بقیه نیز علاقه ای به مشروطه نشان ندادند......
✔ در بحبوحه جنگ جهانی اول بلشویکهای روسیه توانستند انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ را به ثمر برسانند. (جنگ باعث سقوط امپراتوری های آلمان ، اتریش و عثمانی هم شد)
✔ اگر جیمی کارتر در سال ۵۵ موضوع حقوق بشر ایران ، شیلی و نیکاراگوئه را در جریان رقابت های انتخاباتی ۱۹۷۶ مطرح نمی کرد معلوم نیست سرنوشت حکومت محمد رضا شاه چگونه رقم میخورد. ولی موضع گیری جیمی کارتر در مورد ایران و نیکاراگوئه بشدت تاثیر گذاشت و دخالت مستقیم آمریکا در دیماه ۵۷ به فروپاشی حکومت پادشاهی ایران و سوموزا در نیکاراگوئه شتاب داد. در حالیکه در شیلی ژنرال پینوشه به نوع دیگری تا سال ۱۹۸۹ به حکومت نظامی خود ادامه داد که با رفراندوم کنار رفت.
مثال های دیگری وجود دارد که در شرائط خاص به تحقق انقلاب کمک می کند مثل حمایت جهانی در محکوم کردن سیستم آپارتهاید در آفریقای جنوبی.
با توجه به مجموعهی عوامل شناخته شده در شرائط کنونی تکرار انقلاب مانند نمونه های فوق الذکر در ایران و تحت تسلط فاشیسم مذهبی «ناشناخته» ست.
دخالت نظامی هم بعداز فروپاشی «سوسیالیسم واقعا موجود» از بمباران یوگسلاوی تا سوریه در همین چندی پیش فرجامی جز تخریب ، جنگهای نیابتی ، تکثیر تروریسم ، ضایعات عظیم جانی و مالی و میلیونها پناهنده نداشته ست. به نظر میرسد که حکومت اسلامی ایران «صلاح » خود در حمله نظامی به ایران می داند که سایت ایران امروز حرفهای اخیر رهبر ایران مبنی به غنی سازی هسته ای را پوشش داده ست. او گفت صعنت هستهای بدون غنیسازی یک چیز بیفایده است.
یعنی باید منتظر واکنش های آمریکا و اسرائیل به اشکال مختلف بود. این ها را نوشتم که بگویم جناب سعید مدنی حکومت اسلامی ایران صلاح امور خود را در بحران ها می شناسد و شکست مذاکره نیز آنها را ارضاء خواهد کرد . حال چگونه مردم در این تنگنا مفّری برای جلوگیری از انقجار مخرّب بشکه باروت توسط حکومت جنایتکار و مخالفان خارجی آن پیدا خواهند کرد.
موضوعی ست که به حمایت وسیع مردم در جنبش «زن ، زندگی ، آزادی » و دیگر جنبش ها و اعتصاب کامیونداران دارد.
کامران امیدوارپور
■ جناب خسرو گرامی، ممنون از نکاتی که مطرح کردهاید. قصد من در این یادداشت کوتاه پرداختن به همه نکات مطرح شده در تحلیل سعید مدنی نبود. فقط خواستم به این نکته بپردازم که برخلاف اینکه میگویند «انقلاب میشود» چنانکه سعید مدنی نیز میگوید، به گمان من «انقلاب میکنند».
«انقلاب میشود» این را تداعی میکند که گویا ارادهای و برنامهای برای انقلاب در کار نیست و ناگهان با نارضایتی و خشم مردم انقلاب میشود. اراده و آمادگی نیروهای سیاسی برای بسیج مردم و انقلاب کردن (شرایط ذهنی) عامل اصلی و ارادی انقلاب است. اینکه دیکتاتورها با رفتار خودشان باعث انقلاب میشوند، درست است. اما انقلاب نیز قرار نیست در دموکراسیها اتفاق بیفتند. یعنی با فرض اینکه شما با یک دیکتاتوری روبرو هستید میتوانید از نظر ذهنی و برنامه تشکیلاتی آماده انقلاب باشید یا اگر ذهن شما چنین عملی را علیرغم آماده بودن شرایط عینی صلاح نمیداند، آماده انقلاب کردن نباشید. کمااینکه الان در ایران شرایط عینی انقلاب با تعریف لنینی آماده هست.
در خارج کشور نیز هستند نیروهایی که راهبرد سرنگونی انقلاب را دنبال میکنند که در داخل نیز هواداران زیادی دارند، در میان بالاییها نیز تا حدودی اختلاف وجود دارد، اما چرا انقلاب نمیشود؟ چون فرض لنین این بود که «اگر مردم نخواهند به شیوه گذشته حکومت شوند» و حزب انقلابی و بسیجگر نیز وجود داشته باشد و «بالاییها نیز نتوانند به شیوه گذشته حکومت کنند»، انقلاب میشود. به گمان من فرض لنین (بر اساس شرایط آن دوران) این بوده که: حزب و تشکیلات انقلابی+ نارضایتی گسترده مردم از وضع موجود+اختلاف میان حاکمان=انقلاب یعنی در این معادله لنینی نارضایتی گسترده مردم را با آمادگی آنها برای انقلاب یکی دانستهاند. درحالیکه همیشه چنین نیست، یعنی علیرغم آماده بودن دیگر متغیرهای معادله، اگر نهایتا مردم در ذهن و فکر خود انقلاب را صلاح خود ندانند، انقلاب نمیشود.
با احترام/ حمید فرخنده
■ جناب فرخنده، با تشکر از توجه شما به اظهار نظر من. فکر نمیکنم لنین و استاد او مارکس و امثال آنها امروز و در برابر توسعه و پیشرفتهای نظریه های علوم سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و مدیریتی حرف زیادی برای گفتن در این عرصه ها داشته باشند. پل سامئوئلسن، اقتصاددان بزرگ (از MIT برنده جایزه نوبل) که مقاله ای معروف در سال ۱۹۷۱ نوشته و با ریاضیات ساده نشان داده بود که استدلال و تجزیه و تحلیل مارکس در کاپیتال اشتباه بوده گفته بود مارکس با معیارهای علوم اقتصادی معاصر حتی یک اقتصاددان متوسط هم محسوب نمیشود.
حال چرا ما باید بجای علوم انسانی و سیاسی پیشرفته هنوز به سخنان لنین استناد کنیم که اصولا نه یک متفکر و نظریه پرداز بلکه یک انقلابی زیرک عملگرا و فرصت طلب و البته سازماندهی قهار بوده است. چون اگر باسواد بود تا آنموقع باید متوجه ایرادهای بنیانی نظریه مارکس شده بود و آن بدبختی ها را در شوروی ایجاد نمیکرد.
مثلا نظریه لنین در مورد ضرورت حزب پیشتاز برای موفقیت انقلاب چیزی نیست غیر از سازماندهی برای حل مساله مهم اقدام جمعی (Collective Action) که دهه ها محل بحث اقتصاددانان بزرگ از منکور اولسون گرفته تا خانم النور اوستروم (برنده جایزه نوبل اقتصاد) بوده است. بنابراین نباید اکنون از گفته ها و نوشت های امثال مارکس و لنین و استالین و مائو امثالهم انتظار راهنمایی داشته باشیم. اگر به یاداشت قبلی بنده که شرایط لازم و کافی انقلاب اجتماعی-سیاسی گذار به سکولار دموکراسی در کشورمان را ذکر کرده بودم. اینها ساخته و پرداخته من نیست بلکه از ادبیا انقلابهای اجتماعی سیاسی برآمده است. در واقع دانشمندان علوم انسانی و اجتماعی تمام این مسائل را بحث کرده اند. انواع مدلهای ریاضی (بهینه سازی) و اقتصاد سنجی و شبیه سازی کامپیوتری برای بررسی جنبش ها و انقلابهای اجتماعی در جوامع مختلف طرح و اجرا و منتشر شده است که طبعا روح مارکس و لنین و امثالهم از آنها بیخبر بوده است.
نهایتا بر خلاف شما فکر میکنم مردم ایران در ذهن و فکر خود انقلاب اجتماعی-سیاسی گذار به دموکراسی را به صلاح خود میدانند و اینرا از انتخابات خرداد ۱۳۷۶ و انتخاب خاتمی به اینطرف به روشنی نشان داده اند. اما نیروی سرکوب ولایت فقیه اجازه این گذار مسالمت آمیز را نمیدهد. مردم حتی حاضرند دراین راه فداکاری کنند اما بشرطی که مطمئین باشند فداکاری آنها فایده ای داشته و به نتیجه ای خواهد رسید. این مهم هم در گرو پیدایش رهبری سیاسی توانمند و مورد اعتماد مردم است تا مساله اقدام جمعی را حل کند. معروف است سربازی در جریان جنگهای نادر برای اخراج افاغنه اشغالگر از ایران رشادت زیادی کرده بود وقتی نادر از او پرسید پس شما هنگامی که افاغنه اصفهان را اشغال کردند کجا بودید؟ گفت قربان ما بودیم نادر نبود. حالا داستان آزادیخواهان و مبارزان ایرانی است که هستند و آماده فداکاری برای خلاص کردن ایران و ایرانی از شر این حکومت فاسد ارتجاعی و بقول دارون عجم اوغلو (برنده جایز نوبل اقتصاد در سال گذشته) این حکومت دزد سالار هستند اما منتظر رهبری سیاسی توانمند و قابل اعتماد هستند تا مردم ایران را بسیج و قوای سرکوب را خنثی و گذار به دموکراسی در ایران را امکانپذیر کند. امیدوارم تحصیلکردگانی مانند جنابعالی نیز در طرف درست تاریخ ایستاده با قطع وابستگی ذهنی به ایدئولوژی های قدیمی امثال لنین و مارکس و نظریه های مندرس آنها در مورد امپریالیسم و غیره از حکومت دزدسالار خامنه ای وابسته به رفیق پوتین سردار اولیگارشی رویه حمایت نکنید.
خسرو
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
کارولین لیویت سخنگوی دولت آمریکا گفت که نماینده ویژه، استیون ویتکاف پیشنهادی «بسیار دقیق و قابل قبول» در خصوص حل و فصل پرونده هستهای به تهران ارائه کرده و هشدار داد: «همانطور که رئیسجمهوری بارها تصریح کرده است، در صورت رد این پیشنهاد، جمهوری اسلامی با پیامدهای جدی روبهرو خواهد شد.»
او همچنین گفت دونالد ترامپ در بیان مواضعش نمیتوانست از این شفافتر باشد و افزود این دیدگاه رسمی اوست. به گفته لیویت رئیسجمهوری ایالات متحده «امیدوار است جمهوری اسلامی این پیشنهاد را بپذیرد»
او در واکنش به پرسشی درباره برخی گزارشها و گمانهزنیها درباره طرحی که به جمهوری اسلامی «اجازه غنیسازی در سطح پایین» را میدهد، گفت: «ما از طریق رسانهها مذاکره نمیکنیم. این رویکرد به احترام روند گفتوگوهایی است که بهوسیله نماینده ویژه، آقای ویتکاف، هدایت میشود.»
همچنین تمی بروس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، در واکنش به سوالی درباره ادامه دیدگاه مثبت دونالد ترامپ نسبت به دستیابی به توافق با جمهوری اسلامی گفت: «ترامپ وارد هیچ مسیری نمیشود مگر آنکه واقعاً باور داشته باشد میتواند به هدف برسد. بهنظرم این اطمینان، تا حد زیادی از همان دیدگاه خوشبینانهاش نشأت میگیرد.»
او در توضیح گفت: «مواضع و تصمیمهایش بر اساس ماهیت گفتوگوهایی شکل گرفته که خودش بهطور مستقیم در آنها نقش داشته و از جزئیاتشان مطلع است.»
دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا، کمی پیش از آن اعلام کرده بود که در صورت دستیابی به توافق هستهای جدید با جمهوری اسلامی، هیچگونه اجازهای برای غنیسازی اورانیوم در این کشور داده نخواهد شد.
او شامگاه دوشنبه در پیامی در شبکه اجتماعی خود، «تروت سوشیال»، با کنایه به دولت قبلی ایالات متحده نوشت: «ماشین امضا باید خیلی وقت پیش جلو غنیسازی ایران را میگرفت».
دونالد ترامپ همچنین تأکید کرد: «در توافق احتمالی، هیچ مجوزی برای غنیسازی اورانیوم صادر نخواهد شد!»
در پی این تاکید دونالد ترامپ، مسعود پزشکیان، رییس جمهوری اسلامیه گفت: «آمریکا به ما میگوید حق ندارید اورانیوم غنیسازی کنید، اما هیچ انسان آزادهای زیر بار ناحق نخواهد رفت.»
در همین حال سناتور چاک شومر رهبر اقلیت دموکرات در سنای آمریکا بر لزوم ادامه موضع سرسختانه در قبال جمهوری اسلامی در مذاکرات تهران - واشنگتن تاکید کرد.
او گفت: «هرگونه مذاکرهای با ایران باید بهصورت شفاف و علنی، با بهرهگیری کامل از تمام اهرمهای فشار ما انجام شود و تنها به مسائل هستهای محدود نماند، بلکه موضوعاتی مانند حمایت ایران از تروریسم و نیروهای نیابتیاش در منطقه را نیز در بر گیرد.»
همزمان خبرگزاری رویترز در گزارشی اعلام کرد که بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی، دیگر دسترسی کامل و نظارت مؤثر خود را بر بخشهای کلیدی و حساس برنامه هستهای جمهوری اسلامی از دست دادهاند.
طبق ارزیابیهای رسمی آژانس، اطلاعات مهمی که برای ارزیابی دقیق فعالیتهای اتمی تهران ضروری است، در دسترس این نهاد نیست. از جمله این نقاط کور، بیاطلاعی از شمار دقیق سانتریفیوژهای فعال، محل تولید این تجهیزات و محل نگهداری قطعات و ماشینآلات مرتبط با آنهاست.
علاوه بر این، آژانس دیگر قادر به انجام بازرسیهای سرزده از تأسیسات و مکانهای اعلامنشده توسط جمهوری اسلامی نیست، که این موضوع نگرانیهای جدی در مورد شفافیت برنامه هستهای این کشور ایجاد کرده است.
رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، روز دوشنبه در جریان دیدار با وزرای خارجه جمهوری اسلامی و مصر خواستار شفافیت بیشتر تهران درباره فعالیتهای هستهای خود شده بود.
این اظهارات پس از انتشار گزارشی از سوی آژانس بیان شد که نشان میدهد ذخایر اورانیوم غنیشده جمهوری اسلامی به سطحی نزدیک به مواد مورد نیاز برای ساخت سلاح هستهای رسیده است.
صدای آمریکا
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
فرانسوا مورفی و جان آیریش / خبرگزاری رویترز / ۳ ژوئن ۲۰۲۵
بازرسان سازمان ملل متحد که بر سایت هستهای فوردو در ایران نظارت دارند، سال گذشته با شکاف بزرگی در اطلاعات خود مواجه شدند، زمانی که شاهد ورود کامیونهایی حامل سانتریفیوژهای پیشرفته غنیسازی اورانیوم به این تأسیسات زیرزمینی در کوهی در جنوب تهران بودند.
اگرچه ایران به آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) اطلاع داده بود که صدها سانتریفیوژ پیشرفته IR-6 در فوردو نصب خواهد شد، بازرسان هیچ اطلاعاتی درباره منشأ این ماشینهای پیچیده نداشتند. این موضوع را یکی از مقامات آگاه به فعالیتهای نظارتی سازمان ملل به شرط محفوظ ماندن هویتش به رویترز اعلام کرد.
این رویداد نشاندهنده آن است که چگونه آژانس هستهای سازمان ملل از زمان خروج دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، از توافق هستهای سال ۲۰۱۵ که محدودیتهای سختگیرانهای را اعمال کرده و نظارت دقیق آژانس را برقرار کرده بود، کنترل خود را بر برخی عناصر کلیدی فعالیتهای هستهای ایران از دست داده است.
همانطور که گزارشهای سهماهه آژانس نشان میدهد، نقاط کور کلیدی شامل عدم آگاهی از تعداد سانتریفیوژهای ایران یا محل تولید و ذخیرهسازی این ماشینها و قطعات آنهاست. آژانس همچنین توانایی انجام بازرسیهای سرزده در مکانهایی که ایران اعلام نکرده را از دست داده است.
ایالات متحده مذاکرات جدیدی را با ایران آغاز کرده است تا محدودیتهای هستهای جدیدی را بر تهران اعمال کند. اما به گفته بیش از دوازده نفر از افراد آگاه به فعالیتهای هستهای ایران، از جمله مقامات، دیپلماتها و تحلیلگران، برای موفقیت هر توافقی، این نقاط کور آژانس باید برطرف شوند.
علی واعظ، مدیر پروژه ایران در اندیشکده گروه بینالمللی بحران، میگوید: «شکافهایی در دانش ما درباره برنامه هستهای ایران وجود دارد که باید برطرف شوند تا درک پایهای از مقیاس و گستره کنونی آن به دست آید.»
وی افزود: «ممکن است ماهها طول بکشد تا این اطلاعات گردآوری شود، اما این امر برای اطمینان آژانس و طرفهای مذاکرهکننده از مزایای منع اشاعه یک توافق حیاتی است.»
آژانس بینالمللی انرژی اتمی، که به ۱۸۰ کشور عضو پاسخگوست، از اظهارنظر درباره این گزارش خودداری کرد. وزارت امور خارجه ایران و سازمان انرژی اتمی ایران به پرسوجوها پاسخ ندادند.
ایران مدتهاست که ادعا میکند پس از خروج یکجانبه ایالات متحده از توافق ۲۰۱۵، حق داشته تعهدات خود به نظارت پیشرفته آژانس را لغو کند. ایران اتهامات غربی مبنی بر اینکه حداقل گزینه ساخت سلاح هستهای را باز نگه داشته رد میکند و میگوید اهدافش کاملاً صلحآمیز است.
با این حال، جمهوری اسلامی در سالهای اخیر پیشرفتهای بزرگی در غنیسازی اورانیوم داشته است.
هنگامی که ایالات متحده و قدرتهای جهانی در سال ۲۰۱۵ توافق هستهای با ایران را امضا کردند، با محدود کردن خلوص غنیسازی اورانیوم به کمتر از ۴ درصد، هدفشان محدود کردن «زمان گریز» تهران ـــ مدت زمانی که برای تولید مواد شکافتپذیر کافی برای یک بمب اتمی نیاز است ـــ به حداقل یک سال بود.
اکنون این زمان گریز تقریباً از بین رفته است. ایران سانتریفیوژهای پیشرفتهتری نصب کرده و اورانیوم را تا خلوص ۶۰ درصد غنیسازی میکند، که نزدیک به خلوص حدود ۹۰ درصد مورد نیاز برای تسلیحات است.
بر اساس گزارش محرمانه آژانس در آخر هفته هفته گذشته، ایران طبق معیار آژانس به اندازه کافی اورانیوم با این سطح غنیسازی برای ساخت ۹ سلاح هستهای در صورت پالایش بیشتر دارد.
آژانس افزود هیچ کشور دیگری بدون تولید سلاح، اورانیوم را تا این سطح بالا غنیسازی نکرده است. نیروگاههای هستهای معمولاً از سوخت غنیشده بین ۳ تا ۵ درصد استفاده میکنند.
یک مقام اروپایی که برنامه هستهای ایران را دنبال میکند، به رویترز گفت که برنامه غنیسازی ایران اکنون چنان پیشرفته است که حتی اگر کاملاً متوقف شود، ایرانیها میتوانند در عرض چند ماه آن را از سر بگیرند و بازسازی کنند.
پس از پنج دور مذاکره بین مذاکرهکنندگان ایرانی و آمریکایی، موانع متعددی باقی مانده است. از جمله این موانع، رد درخواست آمریکا توسط ایران برای تعهد به توقف غنیسازی و امتناع از ارسال ذخیره موجود اورانیوم با غنای بالا به خارج از کشور است.
با توجه به اینکه امکان بازگرداندن زمان گریز طولانی مانند سال ۲۰۱۵ از بین رفته، هر توافق جدید باید نظارت آژانس بر برنامه هستهای را تقویت کند، به گفته مقامی که به دلیل حساسیت موضوع خواست نامش فاش نشود.
حدود سه سال پیش، ایران دستور حذف تمام تجهیزات نظارتی و مانیتورینگ اضافهشده توسط توافق ۲۰۱۵، از جمله دوربینهای نظارتی در کارگاههای تولید قطعات سانتریفیوژ را صادر کرد. در آن زمان، آژانس بیش از یک سال بود که به فیلمهای این دوربینها دسترسی نداشت.
در حالی که آژانس حدود ۲۰,۰۰۰ سانتریفیوژ نصبشده در تأسیسات غنیسازی ایران را مشاهده و تایید میکند، نمیداند چه تعداد دیگر در سالهای اخیر تولید شده و اکنون در مکانهای دیگر هستند.
سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا گفت نظارت آژانس برای درک کامل گستره برنامه هستهای ایران توسط جامعه بینالمللی حیاتی است، اما افزود که مذاکره درباره این مسائل به صورت عمومی به نفع آمریکا نیست.
ایران درخواست آمریکا برای توقف غنیسازی را رد کرد
توافق سال ۲۰۱۵، در دوران اوباما، خلوص غنیسازی اورانیوم ایران را به ۳.۶۷ درصد محدود کرد، که بسیار پایینتر از ۲۰ درصدی بود که ایران پیش از آن به آن رسیده بود، و تعداد و نوع سانتریفیوژهای قابل استفاده و مکان آنها را محدود کرد. غنیسازی در فوردو مجاز نبود.
ایران در مقابل، با بازرسیهای سرزده و گسترش نظارت آژانس بر حوزههایی مانند تولید سانتریفیوژ و ذخیره اورانیوم خام (معروف به کیک زرد) که غنیسازی نشده، موافقت کرد.
گزارشهای آژانس نشان داد که ایران تا بیش از یک سال پس از خروج ترامپ از توافق در سال ۲۰۱۸، در دوره اول ریاستجمهوریاش، به محدودیتهای کلیدی برنامه هستهای خود، از جمله غنیسازی، پایبند بود. رئیسجمهور آمریکا این توافق را «وحشتناک و یکطرفه» خواند که به مسائل دیگری مانند برنامه موشکهای بالستیک ایران یا نقش آن در درگیریهای منطقهای نپرداخته بود.
خروج او باعث شد تهران تلافی کند، هم با فراتر رفتن از محدودیتهای غنیسازی و سانتریفیوژ و هم با لغو نظارت اضافی آژانس که پس از توافق ۲۰۱۵ برقرار شده بود.
با این حال، ایران همچنان به بازرسان آژانس دسترسی منظم به تأسیسات خود را به عنوان بخشی از تعهدات دیرینهاش به عنوان امضاکننده پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای (NPT) فراهم میکند، که در آن محدودیتی برای سطح غنیسازی وجود ندارد اما فناوری هستهای باید برای مقاصد صلحآمیز استفاده شود.
مذاکرهکنندگان آمریکایی و ایرانی در حالی که ترامپ تهدید به اقدام نظامی در صورت عدم دستیابی به توافق کرده بود، مذاکرات هستهای جدید خود را در آوریل آغاز کردند.
رافائل گروسی، رئیس آژانس، در آوریل در واشنگتن گفت که مهم است ایران محدودیتهای «ضروری» را بپذیرد تا آژانس بتواند به جهان درباره نیتهای ایران اطمینان دهد، بدون اینکه این محدودیتها را مشخص کند. او هفته گذشته نیز اظهار داشت که هر توافق جدید باید شامل «بازرسیهای بسیار قوی توسط آژانس» باشد.
آژانس میگوید در حال حاضر نمیتواند «اطمینان دهد که برنامه هستهای ایران کاملاً صلحآمیز است».
تکمیل پازل
دیپلماتها سالهاست انتظار دارند هر توافق جدید به آژانس وظیفه ایجاد یک بهاصطلاح خط پایه را محول کند، یعنی تصویری کامل از وضعیت همه بخشهای برنامه هستهای ایران، که تا حد ممکن شکافهای دانش آژانس را پر کند.
ایجاد این خط پایه بهویژه چالشبرانگیز خواهد بود، زیرا برخی نقاط کور چنان طولانی شدهاند که نمیتوان آنها را کاملاً پر کرد؛ آژانس در گزارشهای سهماهه به کشورهای عضو گفته است که «تداوم دانش» خود را از دست داده و نمیتواند آن را درباره تولید و موجودی سانتریفیوژها، قطعات خاص سانتریفیوژ و کیک زرد بازسازی کند.
اریک بروئر، تحلیلگر سابق اطلاعاتی آمریکا که اکنون در مؤسسه تهدید هستهای، یک سازمان غیردولتی متمرکز بر امنیت در واشنگتن فعالیت میکند، گفت: «تکمیل این پازل بخش ضروری هر توافقی خواهد بود. میدانیم ایجاد این خط پایه جدید دشوار خواهد بود.»
او افزود: «این امر به بخشی به همکاری ایران بستگی دارد.»
با این حال، خطر قابلتوجهی وجود دارد که آژانس تصویر کاملی از فعالیتهای تهران نداشته باشد. او گفت: «آیا این عدم اطمینان برای ایالات متحده قابل قبول است؟ سؤال مهمی است.»
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
تصاویر ماهوارهای از یک پایگاه هوایی روسیه که اندکی پس از حمله پهپادی اوکراین در عمق خاک روسیه در آخر هفته گرفته شده، نشان میدهد چندین بمبافکن استراتژیک تخریب شده یا به شدت آسیب دیدهاند. این اطلاعات بر اساس تحلیل سه تحلیلگر منبع باز ارائه شده است.
اوکراین با استفاده از ۱۱۷ پهپاد بدون سرنشین که از محفظههایی نزدیک به اهداف پرتاب شده بودند، دستکم چهار پایگاه هوایی در سراسر روسیه را هدف قرار داد. تصاویر پهپادی از این عملیات که توسط رویترز تأیید شده، نشان میدهد چندین هواپیما در حداقل دو مکان مورد اصابت قرار گرفتهاند.
شرکت ماهوارهای کاپلا اسپیس (Capella Space) تصویری از یکی از این پایگاههای هوایی واقع در منطقه سیبری ایر کوتسک را در اختیار رویترز قرار داده است. این تصویر در تاریخ ۲ ژوئن، یک روز پس از یکی از پیچیدهترین و مؤثرترین عملیاتهای اوکراین در بیش از سه سال جنگ، گرفته شده است.
ابرها میتوانند تصاویر ماهوارهای معمولی را مخدوش کنند، اما دادههای این تصویر از ماهوارههای رادار دهانه مصنوعی (SAR) بهدست آمدهاند که با ارسال پرتوهای انرژی به زمین و دریافت بازتاب آنها، امکان شناسایی جزئیات کوچک توپوگرافی را فراهم میکنند.
تصویر ارائهشده - که نسبت به عکسهای با وضوح بالا معمولی دانهدارتر و سیاهوسفید است - به نظر میرسد بقایای چندین هواپیما را نشان میدهد که در امتداد باند پایگاه هوایی نظامی بلایا یا در پناهگاههای حفاظتی نزدیک آن پارک شده بودند.
جان فورد، پژوهشگر مرکز مطالعات منع گسترش تسلیحات جیمز مارتین در کالیفرنیا، اظهار داشت: «بر اساس بقایای قابل مشاهده، مقایسه با تصاویر ماهوارهای اخیر و فیلمهای پهپادی منتشرشده در تلگرام که در توییتر به اشتراک گذاشته شده، میتوانم تخریب چندین هواپیما را تأیید کنم.»
فورد افزود که تصاویر SAR ارائهشده توسط رویترز نشاندهنده بقایای دو بمبافکن استراتژیک سوپرسونیک تو-۲۲ بکفایر است که برای حملات موشکی علیه اوکراین استفاده میشدند.
تصاویر SAR و همچنین فیلمهای پهپادی از حملات که در شبکههای اجتماعی منتشر شدهاند، نشان میدهند که چهار بمبافکن سنگین استراتژیک تو-۹۵ نیز تخریب شده یا به شدت آسیب دیدهاند.
تصاویر ماهوارهای از فرودگاه بلایا در منطقه ایرکوتسک روسیه، پس از حمله پهپادی اوکراینی
برادی آفرین، تحلیلگر اطلاعات منبع باز، تأیید کرد که تصاویر SAR از پایگاه هوایی ایر کوتسک نشاندهنده تخریب و آسیب به چندین هواپیمای تو-۹۵ و تو-۲۲ است، هرچند برای ارزیابی دقیقتر به تصاویر بیشتری نیاز است. او افزود: «اما واضح است که حمله به این پایگاه هوایی بسیار موفق بوده است.»
او همچنین خاطرنشان کرد که هواپیماهای هدف قرار گرفته در این حمله ترکیبی از بمبافکنهای تو-۲۲ و تو-۹۵ بودند که روسیه از آنها برای حملات علیه اوکراین استفاده کرده است.
آفرین افزود که پایگاه هوایی بلایا محل استقرار چندین هواپیمای تقلبی مسطح است که به نظر میرسد در این مورد نتوانستهاند پهپادهای اوکراینی را فریب دهند.
انفجار بزرگ
رویترز هنوز تصاویر SAR از پایگاه هوایی اولنیا در مورمانسک، واقع در شمال غربی دورافتاده روسیه که مورد حمله قرار گرفته، به دست نیاورده است. اما فیلمهای پهپادی از پایگاه اولنیا که توسط مقامات اوکراینی ارائه و توسط رویترز تأیید شده، نشاندهنده دو بمبافکن تو-۹۵ در حال سوختن و سومی که به نظر میرسد تو-۹۵ است و توسط انفجاری بزرگ مورد اصابت قرار گرفته است.
انیمیشن نحوه تدارک و اجرای عملیات را نشان میدهد
وزارت دفاع روسیه اعلام کرد که اوکراین حملات پهپادی را علیه پایگاههای هوایی نظامی در مناطق مورمانسک، ایر کوتسک، ایوانوو، ریازان و آمور انجام داده است. پدافند هوایی در سه منطقه این حملات را دفع کرد، اما در مورمانسک و ایر کوتسک موفق به این کار نشد و در نتیجه چندین هواپیما دچار آتشسوزی شدند.
آژانس امنیت داخلی اوکراین (SBU) مسئولیت این عملیات با نام رمز «تار عنکبوت» را بر عهده گرفت و اعلام کرد که در مجموع ۴۱ جنگنده روسی مورد اصابت قرار گرفتهاند.
ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، این حمله را که اهدافی تا فاصله ۴۳۰۰ کیلومتری (۲۶۷۰ مایلی) از خط مقدم جنگ را هدف قرار داد، «کاملاً درخشان» توصیف کرد.
آندری کووالنکو، مقام شورای امنیت ملی و دفاع اوکراین، اظهار داشت که از بیش از ۴۰ هواپیمای مورد اصابت، ۱۳ فروند تخریب شدهاند.
ارتش اوکراین روز سهشنبه ۱۲ هواپیما را به فهرست تلفات نظامی روسیه در زمان جنگ اضافه کرد، بدون ارائه جزئیات بیشتر.
آژانس امنیت داخلی اوکراین اعلام کرد که خسارت ناشی از این عملیات به ۷ میلیارد دلار رسیده و ۳۴ درصد از حاملهای موشک کروز استراتژیک در پایگاههای اصلی هوایی روسیه مورد اصابت قرار گرفتهاند.
رویترز نتوانسته است این ادعاها را بهطور مستقل تأیید کند.
برخی کارشناسان اظهار داشتند که این عملیات برای جلوگیری از حملات موشکی روسیه علیه اوکراین با استفاده از بمبافکنهای استراتژیک کافی نخواهد بود، اما جایگزینی هواپیماهای آسیبدیده دشوار، اگر نگوییم غیرممکن، است زیرا برخی از آنها دیگر تولید نمیشوند.
مؤسسه مطالعات جنگ (ISW) اعلام کرد که این حمله احتمالاً روسیه را وادار به بازنگری در پیکربندی پدافند هوایی خود خواهد کرد. ISW افزود: «این عملیات مقامات روسی را مجبور میکند تا توزیع مجدد سیستمهای پدافند هوایی خود را برای پوشش محدوده وسیعتری از قلمرو در نظر بگیرند و احتمالاً گروههای پدافند هوایی متحرک را مستقر کنند که بتوانند به سرعت به حملات پهپادی مشابه اوکراین در آینده واکنش نشان دهند.»
تام بالفورث و میلان پاویچیچ / خبرگزاری رویترز / ۳ ژوئن ۲۰۲۵
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
امر مطلق دموکراسی: بررسی نقادانه یک پیشفرض رهاییبخش
«دموکراسی راستین آن است که هیچ جریان فکری خواهان و خواستار طرد دیگریهای مخالف نباشد بلکه همه آنها را بر سر سفره کشور بنشاند و اخلاقاً آنی را برای دیگران نپسندد که برای خود نمیپسندد. این موضوع زمانی اهمیت مضاعف مییابد که در اپوزیسیون ایرانی افراد به جای مبارزه فکری جهت رسیدن به یک وضعیت یا رهبری هژومونیک زمینه را برای طرد دیگریها فراهم میکنند که نه تنها با اصول دموکراتیک ناسازگاراست بلکه اخلاقاً نیز زشت و نکوهیده میباشد. رهبران اپوزیسیون واقف باشند که اگر شعارشان رستگار کردن مردم ایران و رهایی بخشی شان از ستمگری مستقر است این دیگریها اعم از پنجاه و هفتی، سلطنت طلب، اقلیتهای مذهبی و جنسی و قومیتهای ایرانی نیز بخشی ازهمین مردماند. دموکراسی علیرغم دموس معنایی ندارد و درصورت تحقق چیزی جز بازنمایی چهره زشت سیاست نخواهد بود.»
مفهوم دموکراسی در نظریه سیاسی معاصر به یک «امر مطلق» تبدیل شده است؛ پیشفرضی که ارتباطی ناگسستنی میان دموکراسی و نوع خاصی از سیاست رهاییبخش و پیشرو را مفروض میگیرد. این مقاله به بررسی این «چرخش دموکراتیک» میپردازد و استدلال میکند که چگونه این رویکرد، در عین تلاش برای حفظ اعتبار هنجاری دموکراسی، ناخواسته به تناقضاتی در تمایز میان شکل و محتوای سیاسی منجر میشود و در نهایت دموکراسی را «علیرغم دموس» (مردم) تعریف میکند.
۱. محدود کردن دموکراسی و ایدئولوژی رهاییبخش: نقدی بر تحلیلهای رایج
تادمی در فراکاوی خود از دموکراسی، آن را ذاتاً وظیفهای متعلق به چپ میداند و «به چالش کشیدن سنتها» و «تغییر بهسوی دنیای بهتر» را با چپگرایی هم چم میانگارد. وی معتقد است دموکراسی به «همه» تعلق دارد، نه فقط به «کسانی که در قدرت هستند.» بااینحال، این دیدگاه بیدرنگ با پرسشهایی مواجه میشود: آیا تغییرات دلخواه راستگرایان، مانند برچیدن برنامههای بهزیستی اجتماعی یا محدودیتهای مهاجرتی، در این چارچوب جایی ندارند؟ اگر دموکراسی به «همه» تعلق دارد، آیا راستگرایان را نیز شامل میشود؟ و اگر چنین است، چگونه میتواند همزمان خاص چپگرایان باشد؟
این ابهام، ریشهی اصلی نقدی است که این نوشتار بر «چرخش دموکراتیک» وارد میکند. در بسیاری از محافل نظریه سیاسی انتقادی، این ایده که دموکراسی لزوماً به جامعهای کمتر ستمگرانه یا واپسگرا منجر میشود، به یک پیشفرض تردیدناپذیر تبدیلشده است. مفهوم دموکراسیهالهای رهاییبخش به خود گرفته، اما این اعتبار رهاییبخش وابسته به تعریف دقیق «دموس» (مردم) است؛ یعنی مشخص کردن اینکه قدرت به کدام «مردم» باید داده شود. دموکراسی به طور ضمنی یا صریح، هم به عنوان یک چارچوب رسمی و هم به عنوان حامل محتوایی خاص فهمیده میشود.
این موقعیت دوگانه حتی در اندیشمندانی چون کورنل وست و لری دایموند نیز دیده میشود. وست در کتاب «دموکراسی مهم است» بیان میکند که اساس رهبری دموکراتیک، تمایل شهروندان عادی برای بازپسگیری کشورشان از دست نخبگان فاسد است؛ اما او همزمان ظهور «راست مسیحی» را با زوال قدرتهای دموکراتیک مرتبط میسازد. این نشان میدهد که به نظر وست، اعضای «راست مسیحی» در دسته «شهروندان عادی» که واجد شرایط تحقق اراده دموکراتیک هستند، قرار نمیگیرند.
لری دایموند نیز در «در جستجوی دموکراسی» تأکید میکند که صرف شکل دموکراسی کافی نیست. او دنیایی را تصور میکند که در آن تمام دولتها دموکراتیک هستند، اما بسیاری از آنها ممکن است غیرلیبرال باشند. بااینحال، او معتقد است که چارچوب دموکراسی و جامعه باز، فشاری عمومی ایجاد میکند که به تدریج آنها را به سمت لیبرالتر شدن سوق میدهد و به دنیایی با نقض حقوق بشر کمتر، آزادیهای بیشتر، فساد کمتر و درگیریهای خشونتآمیز کمتر منجر میشود. او حتی ادعا میکند که چنین دنیایی کشتارهای جمعی مانند نسلکشی رواندا را حمایت یا تحمل نخواهد کرد و دنیایی بدون قحطی و عادلانهتر خواهد بود.
این ادعا، با وجود سادهانگاری زیاد، فرض را بر این میگیرد که میان «کیفیتهای دموکراتیک» و نتایج مطلوب، ارتباط مستقیمی وجود دارد. این دیدگاه به طور ضمنی این امکان را رد میکند که حتی با انتخابات عادلانه، شفافیت دولت و «فشار عمومی»، خود «دموس» (مردم) ممکن است در تأیید یا مشارکت در نسلکشی، جنگهای بیندولتی و نقض حقوق بشر نقش داشته باشند، زیرا آنها خود میتوانند بخشی از «مردم» باشند.)قابل توجه کسانی که جامعه را مقدس میدانند!)
این «چرخش دموکراتیک» حتی در نظریهپردازان مارکسیستی نیز مشهود است. جری هریس در «سرمایهداری جهانی و بحران دموکراسی» میپرسد: «آیا قدرت دموکراسی میتواند بر قدرت سرمایهداری جهانی غلبه کند؟» الن میکسینز وود در «دموکراسی علیه سرمایهداری» ریشههای دموکراسی را به «حکومت طبقه کارگر» بازمیگرداند. ریچارد وولف در «دموکراسی در محل کار» از مالکیت و مدیریت کارگران بر شرکتهای تجاری دفاع میکند. وندی براون نیز در «خنثی کردن دموس» نئولیبرالیسم را سیستمی میداند که به دنبال نابودی ارزشها و سنتهای دموکراتیک است.
۲. نقد پیشفرض «مردم» در مقابل «نخبگان»
تمام این تحلیلها بر این فرض بنا شدهاند که مردم در همه جا خواهان کاهش سرمایهداری، نئولیبرالیسم و موارد مشابه هستند و اینکه تنها نهادها یا افراد قدرتمند این خواسته را خنثی میکنند. این رویکرد، مسئله را به «مردم» در برابر «تعداد انگشتشماری از نخبگان» تقلیل میدهد، گویی که مردم از پیش با این سیستمها مخالفاند و رهایی تنها به معنای اعطای قدرتی است که از آن محروم شدهاند. این نگاه از پرداختن به این احتمال که خود «دموس» (مردم) ممکن است به نوعی در همدستی با سیستمهای مورد انتقاد باشند و در نتیجه بخشی از مشکل محسوب شوند، ممانعت میکند.
برای مثال، هریس به «بنیادگرایی بازار» سیاستمدارانی چون جب بوش حمله میکند، اما نادیده میگیرد که میلیونها نفر به بوش و سیاستمداران مشابه او رأی دادهاند. وولف معتقد است که «شرکتهای خودگردان کارگری» از نظر زیستمحیطی بهتر خواهند بود، اما این احتمال را در نظر نمیگیرد که کارگرانی که یک شرکت انرژی خاص را اداره میکنند، ممکن است به تغییرات اقلیمی اعتقادی نداشته باشند. براون، با تقابل مطلق نئولیبرالیسم و دموکراسی، این حقیقت را نادیده میگیرد که بخشهای قابل توجهی از «دموس» (مانند جنبش تیپارتی در ایالات متحده) طرفدار و حتی مبارز «انقلاب پنهان» نئولیبرالی بودهاند. اگر به گفته وود، طبقه کارگر در واقع ستم خود را ناشی از سرمایهداری نمیداند، آنگاه «دموکراسی در برابر سرمایهداری» یک دوگانگی کاذب خواهد بود، زیرا تقویت قدرت طبقه کارگر به خودی خود به سیاستهای ضدسرمایهداری تبدیل نخواهد شد.
۳. ابهام میان دموکراسی و پوپولیسم
این ابهام در تلاشها برای ترسیم مرز مفهومی بین دموکراسی و «پوپولیسم» نیز آشکار است. در حالی که برخی نظریهپردازان مانند موفه و لاکلاو این دو اصطلاح را اساساً مترادف میدانند، برخی دیگر تلاش کردهاند پوپولیسم را به عنوان نیرویی متخاصم با نهادها و رویههای دموکراتیک تعریف کنند. پانیتزا پوپولیسم را نه به عنوان عالیترین شکل دموکراسی، بلکه به عنوان «آینهای» میبیند که دموکراسی میتواند تمام عیبها و نقصهای خود را در آن مشاهده کند.
در پیشنهادات رایجتر، دموکراسی به عنوان فرآیندی «باز» و «محدود» در نظر گرفته میشود، به این معنا که هیچ جنبش یا شکلی از سیاست نمیتواند بهطور قطعی «مردم» را نمایندگی کند. در مقابل، پوپولیسم به عنوان یک «بستار»، تصویری ثابت و یکپارچه از مردم واقعی ارائه میدهد. اوچوآ اسپیخو مینویسد که «پوپولیستها هرگونه محدودیتی را که ممکن است بر ادعاهایشان مبنی بر تجسم اراده مردم باشد، رد میکنند». در حالی که در جنبشهای لیبرال-دموکراتیک، درخواست از «مردم» به شکلی ساختارمند صورت میگیرد که کثرتگرایی را تضمین کرده و هر هدف خاصی قابل نقد است. موده و کالتواسر نیز تفاوتی میان پوپولیسم «فراگیر» (که مردم نادیدهگرفتهشده را در بر میگیرد) و «طردکننده» (که کسانی را که بهطور افراطی در تعریف مردم گنجانده شدهاند، طرد میکند) قائل میشوند.
مشکل این تمایزات آن است که به تفسیر مقولات کلیدی خود (باز بودن و بستار، شمول و طرد) نیاز دارند که این خود به طور ناخودآگاه با کاربرد سازگار این مفاهیم در تضاد قرار میگیرد. به عنوان مثال، اگر یک جنبش پوپولیستی دستراستی ادعا کند که چندفرهنگگرایی سکولار لیبرالی یک «بستار» دموکراتیک است که ارزشهای جهانیگرایانه را تحمیل میکند و مداخله خود را تجسمی از کثرتگرایی فرهنگی بداند، پاسخ به این ادعا نیازمند تمایز اضافی بین «باز بودن واقعی» و «باز بودن کاذب» است. این تمایز جدید، در نهایت همان «بستاری» را که قرار بود نقد شود، دوباره به صورت عملی پیادهسازی میکند.
این تمایزات معمولاً برای حفظ ارزشهای هنجاری دموکراسی به کار میروند، در حالی که از مواجهه با نتایج بالقوه و نگرانکننده سیاستهای دموکراتیک خودداری میکنند. به جای پذیرش جدی محدودیتهای ذاتی دموکراسی، چنین جنبشهایی معمولاً نه به عنوان جنبشهای دموکراتیک، بلکه به عنوان «پوپولیستی» («پوپولیستی طردکننده») طبقهبندی میشوند. رویکرد پانیتزا که پوپولیسم را «چهره زشت مردم» توصیف میکند، همین گرایش را نشان میدهد. سؤال اینجاست که این «زشت» بودن بر اساس کدام معیار زیبایی شناختی سیاسی است و چرا چهره دموکراسی زمانی که جذاب است «دموکراتیک» و زمانی که جذاب نیست «پوپولیستی» قلمداد میشود؟ در اینجا دموکراسی همان ژانوس دوچهره نیست که رویی خندان دارد و دگر رویی گریان؟
این نظریهپردازان با ترسیم تمایز میان کلمات یونانی باستانی برای «مردم» و واژه لاتینی مشابه آن، آنچه را که در معرض خطر است، به طور پنهانی آشکار میکنند: برخی از مردم و جنبشهای سیاسی خوب هستند و برخی دیگر بد؛ اما انگیزه برای بنیانگذاری یک نظریه سیاسی هنجاری بر «حکومت مردم» آنقدر قوی است که گروه دوم باید به طور کامل از دایره مفهومی «مردم» کنار گذاشته شود که ناخودآگاه نوعی دلالت مبهم میان نخبگان و پوپولیستها ایجاد میکند.
۴. دموکراسی به مثابه یک غایت: خودمختاری و عدم قطعیت
تمام اندیشمندانی که تاکنون ذکر شد، به طور ضمنی فرض میکنند که محتوای خاص چپگرایانه و پیشرو به طور طبیعی در درون اصطلاح «دموکراسی» (چه در قالب لیبرال-انسانگرایانه و چه در قالب سوسیالیستی-کمونیستی) نهفته است. این پروژه بر توجیه خودآگاهانهتری برای «چرخش دموکراتیک» تمرکز خواهد کرد؛ توجیهی که دموکراسی را به عنوان یک هدف خودبهخودی مطرح میسازد.
این استدلال بر دو فرضیه اساسی و نزدیک به هم استوار است. نخست، بیان میکند که «امر سیاسی» به طور مستقل از مقولات دیگر مانند «امر اقتصادی»، خودمختار و غیرقابل تقلیل است. به این معنا که امر سیاسی ساختار خاص خود را دارد و مشکلات و پاداشهای ویژهای برای خود در بر میگیرد. دوم، امر سیاسی را به عنوان قلمرو عقیده و بحثهای متعارض میبیند، نه به عنوان مسئلهای از حقیقت که توسط عقل هدایت شود و برای غلبه بر توهمات و برپایی جامعهای قطعی و تکبعدی تلاش کند.
بیان موجز و پرکاربرد از تز اول را میتوان در مقاله «پارادوکس سیاسی» پل ریکور (۱۹۵۷) یافت که در آن او به «خودمختاری نسبی امر سیاسی [le politique] در مقایسه با تاریخ اجتماعی-اقتصادی جوامع» اشاره میکند. اگر «امر سیاسی» منطقی خاص و خودمختار داشته باشد، به این معنا که کالاها و آسیبهای سیاسی خاصی وجود دارند، آنگاه این ویژگی به مفهوم دموکراسی نیروی هنجاری و مشروعیت میبخشد.
تز دوم به طور برجسته در عبارت معروف کلود لفور از مقالهای در سال ۱۹۸۳ خلاصه شده است: [د] موکراسی با انحلال نشانههای قطعیت بنیان گذاشته و حفظ میشود. «استدلال او این است که پایه قدرت سیاسی مشروع، به عنوان»مکانی خالی «ظاهر میشود، مکانی که از نظر تاریخی مشروط است و فاقد هرگونه بنیاد نهایی است که بتوان از طریق تحقیق یا تحلیل عقلانی آن را کشف کرد. یک جامعه دموکراتیک جامعهای است که خود را حول این عدم قطعیت سازماندهی میکند، در حالی که تمامیتگرایی تلاش میکند با اتکا به برخی اسطورههای بنیادی، فقدان یک پایه نهایی را انکار کند.»
هر دو این لحظات مستلزم رد کردن جاهطلبی فلسفی برای تجویز محتوای سیاسی قطعی یا معتبر است. ریکور و لفور هر دو به صراحت این نکته را بیان میکنند از آنجا که امر سیاسی خودمختار است و نشانههای قطعیت آن از میان رفتهاند، پروژههای فکری همچون پادشاه- فیلسوف افلاطون و اراده عمومی روسو، در بهترین حالت به عنوان تلاشهای فکری ناامیدانه و در بدترین حالت به عنوان فانتزیهای تمامیتگرایانه ستمگرانه ظاهر میشوند. سیاست مرتبط با دوکسا (عقیده) است، نه حقیقت و نمیتوان آن را به عنوان مکانیزمی برای ساخت جامعهای «درست» در نظر گرفت. تنها سیستم سیاسی یا اصل ارزشی که با این درک از «امر سیاسی» سازگار است، دموکراسی است.
۵. امر مطلق دموکراسی و ارتباط با کانت: پارادوکس فرمالیسم و محتوای رهاییبخش
این دو تز، جریانی گسترده از چرخش دموکراتیک در نظریه سیاسی را شکل میدهند که هدف آن پیوند دادن پروژه انتقادی رهایی بخشانه با مفهوم دموکراسی است. از آنجا که استناد این جریان به شمایلنگاری دموکراتیک به عنوان یک بنیاد انتقادی به طور ضمنی بر این دو فرض هستیشناختی تکیه دارد، میتوان این گرایش را «امر مطلق دموکراسی» نامید.
این اصطلاح به نظام اخلاقی کانتی اشاره دارد، به ویژه به نحوه توصیف کانت از رابطه میان امر مطلق و خودمختاری اراده. کانت معتقد است اگر اراده قانون را در جایی جز در تناسب اصول خود برای قانونگذاری جهانی بجوید، همواره هترونومی (دگرآیینی) حاصل میشود. امر مطلق، به دلیل عدم تأثیرپذیری از خواستهها یا شرایط خارجی، قادر به تجویز یک قانون اخلاقی است و تنها توسط ساختار درونی خود اراده شکل میگیرد.
امر مطلق دموکراتیک نیز اعتبار هنجاری خود را بر ساختار رسمی «امر سیاسی» بنا میکند، نه بر هر محتوای سیاسی خاصی. اذعان به اولویت هستیشناختی خودمختاری و انحلال قطعیت به این معناست که دموکراسی به عنوان یک هدف فینفسه شناخته میشود، نه به عنوان یک ارزش ابزاری یا مشروط. تعیین نوع «صحیح» سیاست از طریق چیزی غیر از ماهیت خود آن، مانند تقلیل آن به منافع اقتصادی یا تصمیمگیری آن از طریق حقایق، به معنای معرفی چیزی هترونوموس (دگرآیین) به امر سیاسی و در نتیجه تحریف جایگاه آن است.
بااینحال، پارادوکس در اینجا نهفته است: این فرمالیسم قرار است همزمان با یک جهتگیری سیاسی رهاییبخش و پیشرو سازگار باشد. همانطور که قانون اخلاقی انتزاعی کانت در نهایت با اخلاقیات مسیحی زمان خود همخوانی پیدا میکند، به طور نهان، هترونومی که از آن گریخته بود، دوباره خود را اثبات میکند. دستهبندیهای رسمی با محتوایی که ذاتاً به آنها تعلق ندارد، پر میشوند و همین آمیزه نامشروع است که در نهایت به مفهوم دموکراسی اعتبار انتقادی میبخشد.
این امر از طریق محدود کردن «دموس» (مردم) محقق میشود؛ یعنی با تمرکز توجه نظری بر نمونههایی از شمایلنگاری رسمی دموکراتیک که با محتوای خاصی سازگار است، در حالی که سایر محتواهای نامطلوب به وضعیتی پایینتر یا متضاد با این دستهبندیهای رسمی تنزل پیدا میکنند یا کاملاً نادیده گرفته میشوند. این همان چیزی است که به عنوان «دموکراسی علیرغم دموس» از آن یاد میشود.
۶. نمونههایی از تناقض در «امر مطلق دموکراسی»
برای روشن شدن این تناقض، به دو مثال میپردازیم: ویلیام کانلی و نانسی فریزر.
۶.۱. تناقض در کثرتگرایی کانلی
ویلیام کانلی در کتابهای خود گزارشی از «کثرتگرایی عمیق» ارائه میدهد که آن را «جهتگیری دوگانهگرایانه نسبت به زندگی سیاسی» خلاصه میکند. این جهتگیری شامل دو دیدگاه متضاد است: تعهد به ایمان، دکترین یا فلسفه خود (مانند مارکسیسم، مسیحیت، نئومحافظهکاری) و در عین حال، قدردانی از اینکه این عقیده چگونه برای بسیاری از کسانی که در آن شرکت ندارند، مبهم و قابل مناقشه به نظر میرسد. رویکرد کانلی فراتر از دفاع از حمایت قانونی رسمی از باورهای خصوصی است و نیازمند «اخلاق عمومی» و درک «چندبعدی» از سیاست است. او کثرتگرایی عمیق را برای دموکراسی ضروری میداند و بالعکس.
اگرچه او این مفهوم را با اصطلاحات دقیق بیان نمیکند، اما گزارش او از کثرتگرایی دوگانهگرایانه بر مفهومی از امر سیاسی به عنوان خودمختار و نامعین استوار است. بااینحال، کانلی گاهی اشاره میکند که وضعیت سیاسی معاصر، چشمانداز تحقق این آرمان دموکراتیک را تیره کرده است. او مینویسد: «برنامه کثرتگرایی عمیق، ‘امروز’ قابل تحقق نیست، زیرا جناح راست بسیاری از آن برگها را در دست دارد».
اینجا همان تناقض آشکار میشود: در حالی که کانلی محتوا را همتراز میکند (مسیحیت، مارکسیسم، نئومحافظهکاری همگی «عقاید» هستند)، بیدرنگ این نکته را مطرح میکند که برخی تعهدات سیاسی («راست») اساساً نامناسب هستند. محتوا ابتدا به عنوان نامربوط طرد میشود و سپس با اهمیت تعیینکننده باز میگردد. ظاهراً توضیح این است که سیاست دستراستی ذاتاً ضدکثرتگرا است و بنابراین «امر مطلق دموکراتیک» مورد نیاز «دوگانهگرایی» را نقض میکند.
اما با تعریف کثرتگرایی با چنین اصطلاحات رسمی، هیچ دلیل پیشینی وجود ندارد که چرا راست باید بر اساس محتوای خود از پذیرش منع شود. کانلی توضیحی نمیدهد که چگونه یا چرا برخی «عقاید» بیشتر از دیگران به زندگی سیاسی دوگانهگرایانه کمک میکنند. هم انسانگرایی لیبرال و هم محافظهکاری مسیحی میتوانند کثرتگرا باشند یا ضدکثرتگرا. در نتیجه، هیچ توضیحی وجود ندارد که چرا یکی لزوماً دموکراتیکتر از دیگری است. کانلی با برابر دانستن سیاست چپگرای-پیشرو با کثرتگرایی و حذف راست، در واقع شکل و محتوا را در هم میشکند، در حالی که همزمان از یک نظریه سیاسی هنجاری کاملاً رسمی دفاع میکند.
کانلی ممکن است استدلال کند که راست، هنگامی که در قدرت است، تمایل دارد با جهانیسازی عقیده خاص خود (بنیادگرایی بازار آزاد، اخلاقیات سنتی مسیحی و غیره) در قالب قوانینی که دیدگاههای دیگر را به حاشیه میبرد یا سرکوب میکند، ضدکثرتگرا باشد؛ اما از دیدگاه کسانی که به این عقیده پایبند هستند، انسانگرایی لیبرال سکولار طرف مقابل هم وقتی در قدرت قرار میگیرد، همین کار را انجام میدهد. آنها ممکن است سقط جنین قانونی را بهعنوان حملهای به سیستم اعتقادی مذهبی خود ببینند و جهانیسازی اجباری ارزشهای سکولار را به پای دیگران بنویسند. با نادیده گرفتن این امکان، کانلی همان اشتباه دوگانهنگری را مرتکب میشود که هدف مداخله نظری او همین بوده که به آن پرداخته شود.
۶.۲. «کسری دموکراتیک» از منظر نانسی فریزر
نمونه جزئیتری از این ابهام را میتوان در کتاب «مقیاسهای عدالت» نانسی فریزر مشاهده کرد. تز اصلی او این است که یک نظریه سیاسی که به عدالت میپردازد باید ابعاد اقتصادی و فرهنگی «بازتوزیع و به رسمیت شناختن» را با توجه به نابرابریها و تحریفهای خاص سیاسی ترکیب کند. او با استناد به «ویژگی تقلیلناپذیر امر سیاسی» استدلال میکند که نوع منحصر به فردی از بیعدالتی زمانی رخ میدهد که برخی بازیگران از دسترسی به فرآیند «چارچوببندی» محروم میشوند؛ چارچوببندی به معنای تعیین اینکه چه کسی میتواند به عنوان یک سوژه سیاسی شناخته شود و چه چیزی میتواند به عنوان یک مسئله سیاسی محسوب گردد.
فریزر معتقد است نابرابریها در دسترسی و نمایندگی نه تنها در سطح تصمیمات سیاسی خاص، بلکه در سطح «دستور دادن» که سیاست از طریق آن قابل فهم میشود، در سطح هستیشناسی اجتماعی نیز بروز میکنند. پایداری «مدل وستفالیایی» (که در آن سیاست تنها به «شهروندان» مربوط میشود و صرفاً در درون و بین «کشورها» اتفاق میافتد) به «کسری دموکراتیک» منجر شده است که مناسب یک جهان فزاینده جهانیشده و پیچیده نیست؛ بنابراین، برای یک نظریه عدالت ضروری است که «مبارزات برای دموکراسی فراسیاسی» را نیز شامل کند و راههایی برای بازیگران حاشیهنشین سیاسی فراهم کند تا شکایات خود را از «چارچوببندی نادرست» ابراز کرده و در این سطح تغییر ایجاد کنند. نکته این نیست که به چارچوب نهایی یا «درست» برسیم، بلکه ارائه مکانیزمهایی است که از طریق آنها چارچوبها قابل مناقشه و قابل تکثیر باشند و روز به روز طیف وسیع تری از مردم را به درون قاب و چهارچوب تعیین شده خود پذیرا بشوند.
در رویکرد فریزر نیز دو لحظه امر مطلق حضور دارند: امر سیاسی دارای منطق خاصی است، اما محتوای آن نامعین و در معرض مناقشه قرار دارد؛ بنابراین یک نظریه سیاسی هنجاری باید ریشههای خود را در دموکراسی قرار دهد؛ اما فریزر همزمان به ضرورت دموکراتیزه کردن فرآیند چارچوببندی و به مفهوم «چارچوببندی نامناسب» متوسل میشود. آیا کسانی که از مدل «وستفالیایی» منسوخ سیاست حمایت میکنند، در فرآیند دموکراتیک چارچوببندی گنجانده خواهند شد، حتی اگر از پیش تصمیم گرفته باشیم که چارچوب آنها نامناسب است؟ پاسخ ممکن است این باشد که این مدل غالب است، در حالی که دموکراسی در سطح چارچوببندی به معنای صدا دادن به اشکال ستم است که در سیستم غالب نامفهوم هستند. بااینحال، نتیجه این امر مشروعیت بخشیدن بیرویه به هر «دستور» جدید است که میتواند به جایگاه مبهمی در نقد دموکراسی منجر شود.
نتیجهگیری
مفهوم «امر مطلق دموکراسی» در نظریه سیاسی معاصر، با وجود تلاش برای تثبیت دموکراسی به عنوان یک اصل رهاییبخش، با چالشها و تناقضات جدی مواجه است. با اصرار بر محتوای خاصی از سیاست (معمولاً چپگرایانه و پیشرو) در حالی که به طور رسمی بر خودمختاری و عدم قطعیت امر سیاسی تأکید میشود، این رویکرد ناخواسته به طرد یا به حاشیه راندن بخشهایی از «دموس» منجر میشود که با این محتوای از پیش تعیین شده سازگار نیستند. این پارادوکس، دموکراسی را به جای حکومتی متعلق به «همه»، به «دموکراسی علیرغم دموس» تبدیل میکند که نیازمند بازنگری انتقادی در مبانی نظری خود است تا از به دام افتادن در نخبهگرایی پنهان و نادیده گرفتن پیچیدگیهای واقعی پدیدههای سیاسی، از جمله پوپولیسم، اجتناب شود. دموکراسی راستین آن است که هیچ جریان فکری خواهان و خواستار طرد دیگریهای مخالف نباشد بلکه همه آنها را بر سر سفره کشور بنشاند و اخلاقاً آنی را برای دیگران نپسندد که برای خود نمیپسندد. این موضوع زمانی اهمیت مضاعف مییابد که در اپوزیسیون ایرانی افراد به جای مبارزه فکری جهت رسیدن به یک وضعیت یا رهبری هژومونیک زمینه را برای طرد دیگریها فراهم میکنند که نه تنها با اصول دموکراتیک ناسازگاراست بلکه اخلاقاً نیز زشت و نکوهیده میباشد. رهبران اپوزیسیون واقف باشند که اگر شعارشان رستگار کردن مردم ایران و رهایی بخشی شان از ستمگری مستقر است این دیگریها اعم از پنجاه و هفتی، سلطنت طلب، اقلیتهای مذهبی و جنسی و قومیتهای ایرانی نیز بخشی ازهمین مردماند. دموکراسی علیرغم دموس معنایی ندارد و درصورت تحقق چیزی جز بازنمایی چهره زشت سیاست نخواهد بود.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
با گذشت دو روز از این که تهران از دریافت پیشنهاد توافق هستهای آمریکا خبر داد، خبرهای ضدونقیضی درباره محتوای این پیشنهاد از سوی رسانههای آمریکایی به نقل از «منابع آگاه» منتشر شده است. نقطه اختلاف اصلی در این گزارشها همانند موضع طرفین مذاکرات، مساله غنیسازی اورانیوم است.
دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا در شبکه اجتماعی «تروتسوشال» تاکید کرد که واشنگتن در توافق احتمالی پیشرو با تهران اجازه «هیچگونه غنیسازی اورانیوم» را به جمهوری اسلامی ایران نمیدهد.
او که بارها عبارت «قلم خودکار» را برای جو بایدن، رئیسجمهوری پیشین آمریکا استفاده کرده است، نوشت: «قلم خودکار باید مدتها پیش جلوی غنیسازی ایران را میگرفت. ما در توافق احتمالی اجازه هیچگونه غنیسازی اورانیوم نخواهیم داد.»
رویترز روز دوشنبه دوم ژوئن در گزارشی به نقل از یک دیپلمات ایرانی اعلام کرد که موضع آمریکا درباره غنیسازی در خاک ایران در پیشنهاد ارائه شده تغییری نکرده و تهران درحال تهیه پاسخ منفی به این پیشنهاد است.
این دیپلمات گفت: «موضع آمریکا درباره غنیسازی در خاک ایران در این پیشنهاد تغییری نکرده و همچنین هیچ توضیح روشنی درباره لغو تحریمها ارائه نشده است.»
او افزود که بنابر ارزیابی «کمیته مذاکرات هستهای ایران»، پیشنهاد آمریکا «کاملا یکطرفه» است و نمیتواند منافع تهران را تامین کند.
این دیپلمات گفت: «از نظر تهران، این پیشنهاد بیپایه و اساس بوده و تلاش یکجانبه برای تحمیل یک “توافق بد” به ایران از طریق خواستههای بیشازحد تلقی میشود.»
پیشنهاد «نامنسجم و از هم گسیخته»
سیانان هم به نقل از یک مقام ایرانی اعلام کرد که پیشنهاد آمریکا «از هم گسیخته و نامنسجم» است. این شبکه خبری به نقل از منابع آگاه از روند مذاکرات گفت که به نظر میرسد شتاب پشت مذاکرات برای رسیدن به یک توافق جدید در حال فروپاشی است.سیانان همچنین دریافته که موضع آمریکا درباره غنیسازی اورانیوم در پیشنهاد جدید تغییر کرده و ممکن است با سرمایهگذاری در برنامه هستهای صلحآمیز ایران به کنسرسیومی بپیوندد که بر غنیسازی اورانیوم با غلظت پایین در ایران برای مدتی نظارت داشته باشد.
به گزارش سیانان، انتظار میرود که این کنسرسیوم شامل کشورهای خاورمیانه و آژانس بینالمللی انرژی اتمی باشد.
پیشنهاد تشکیل کنسرسیوم در مذاکرات کنونی ایران و آمریکا نخستین بار از سوی نیویورکتایمز و پس از دور چهارم مذاکرات گزارش شد. این موضوع یکی از نقاط مشترک در همه روایتها از پیشنهاد اخیر و مکتوب واشنگتن به تهران است.مقامات ایرانی بارها اعلام کردهاند که با ایده تشکیل کنسرسیوم غنیسازی مخالفتی ندارند، اما ایران باید کنترل توانمندیهای غنیسازی خود را حفظ کند.
یک مقام ارشد ایرانی در گفتگو با سیانان ضمن انتقاد از پیشنهاد جدید گفت: «در نگاه نخست، بنابر ارزیابی ما، این متن بسیار غیرواقعگرایانه، آشفته و مملو از درخواستهای زیادهخواهانه است.»او با تاکید بر این که مانع اصلی پیشرفت در مذاکرات فعلی «تغییر موضع مداوم» آمریکاست، گفت: «اینکه آمریکاییها مدام مواضع خود را تغییر میدهند، تا اینجا مانع اصلی موفقیت مذاکرات بوده و اکنون کار را بیش از همیشه دشوار کرده است.»
این دیپلمات ایرانی افزود: «این متن آشکارا با آخرین توافق حاصلشده در دور پنجم مذاکرات مغایرت دارد.»
غنیسازی در خاک ایران
از سوی دیگر، اکسیوس به نقل از دو منبع آگاه یکی از آنها جز به جز پیشنهاد آمریکا را تشریح کرده، اعلام کرد که این پیشنهاد برای مدت مشخص و هنوز تعیین نشده به ایران اجازه غنیسازی اورانیوم در خاک خود را میدهد. چنین اجازهای کاملا در تناقض با اظهارات پیشین مقامات ارشد آمریکا است.
به گزارش اکسیوس، به نظر میرسد که پیشنهاد واشنگتن که شامل «ایدههای اولیه» برای بحث در دورهای بعدی مذاکرات است، مسیر روشنی برای توافق ارائه داده است.
بنابر این گزارش، در پیشنهاد آمریکا ایران اجازه ساخت تاسیسات غنیسازی اورانیوم جدید را نخواهد داشت و باید «زیرساختهای حیاتی برای تبدیل و فرآوری اورانیوم» را برچیند. ایران همچنین ملزم به توقف تحقیق و توسعه جدید در زمینه سانتریفیوژها میشود.
به گزارش اکسیوس، بر اساس این پیشنهاد، توافق هستهای جدید بر تشکیل یک کنسرسیوم منطقهای برای غنیسازی اورانیوم متمرکز است.بنابر این گزارش، از جمله شرایط این کنسرسیوم این است که ایران مجاز به توسعه ظرفیت داخلی غنیسازی فراتر از مقدار لازم برای اهداف غیرنظامی نخواهد بود.
همچنین ایران پس از امضای توافق باید غلظت غنیسازی خود را به طور موقت به ۳ درصد کاهش دهد که مدت زمان این کاهش غلظت در مذاکرات تعیین میشود.
تاسیسات زیرزمینی غنیسازی اورانیوم ایران باید برای مدت مورد توافق دوطرف «غیرفعال» شوند و فعالیت غنیسازی اورانیوم در تاسیسات روی زمین ایران نیز موقتا به سطح مورد نیاز برای سوخت نیروگاههای هستهای و طبق دستورالعمل آژانس بینالمللی انرژی اتمی محدود میشود.بنابر این پیشنهاد، توافق منجر به ایجاد «سیستم نظارتی و راستیآزمایی قدرتمند» به انضمام تایید فوری پروتکل الحاقی آژانس بینالمللی انرژی اتمی میشود.نیویورکتایمز نیز روز شنبه در گزارشی به نقل از مقامات آگاه به مذاکرات ایران و آمریکا، به محتوای پیشنهاد آمریکا پرداخت.
بنابر این گزارش، آمریکا در این سند خواستار توقف کامل غنیسازی اورانیوم در ایران و تشکیل یک کنسرسیوم منطقهای با حضور ایران، عربستان سعودی، کشورهای عرب و آمریکا برای تولید انرژی هستهای صلحآمیز شده است.
یورونیوز فارسی
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
اسیدپاشی یکی از شدیدترین نوع خشونت علیه دیگران است که بیشتر از سوی مردان رخ میدهد و به واسطه خسارتهای جسمانی شدیدی که به فرد اسیدپاشی شده وارد میکند، حتی ممکن است منجر به مرگ او شود.
اسیدپاشی حملهای است که نه به قصد قتل، بلکه معمولا برای انتقام و نابودی زندگی اجتماعی و آینده قربانی انجام میشود. این پدیده در کشورهای زیادی در دنیا دیده میشود. اکثر کارشناسان معتقدند که بسیاری از موارد اسیدپاشی مشخص نمیشود، مواردی که در مناطق دورافتاده اتفاق میافتد، مواردی که شدت و وسعت جراحت کم است و مواردی که به دلایل مختلف به درستی گزارش نمیشوند. با این حال از ابتدای سال ۱۴۰۴ تاکنون نیز اخباری مبنی بر اسیدپاشی منتشر شده که «اعتماد» در این گزارش به آنها پرداخته است.
● ۱۰ خرداد ماه ۱۴۰۴، «حسین مافی»، فرمانده انتظامی شهرستان ری از شناسایی و دستگیری عاملان اسیدپاشی روی یک دستگاه خودرو در محدوده شمسآباد خبر داد و گفت: «برابر گزارش واصله مبنی بر وقوع یک مورد اسیدپاشی روی خودروی شهروندان در شهرک صنعتی شمسآباد، بلافاصله شناسایی و دستگیری عامل یا عاملان به صورت ویژه در دستور کار ماموران کلانتری ۱۷۸ شمسآباد قرار گرفت. ماموران انتظامی پس از انجام تحقیقات اولیه همچنین استفاده از ابزارهای نوین پلیسی توانستند ۲ متهم اصلی را شناسایی و در عملیاتی منسجم دستگیر کنند. طی بررسیهای صورت گرفته، متهمان دستگیر شده از خویشاوندان شاکی بودند و دلیل این کار را اختلافات قبلی نامیدند که پس از تشکیل پرونده تحویل مراجع قانونی شدند.»
● ۳ خرداد ماه ۱۴۰۴، موسوی، معاون اجتماعی سازمان اطلاعات فاتب از دستگیری فردی خبر داد که به جرم اسیدپاشی، تیراندازی و تخریب اموال عمومی در شهرک دانشگاه دستگیر شد. معاون اجتماعی سازمان اطلاعات فاتب گفت: «با شکایت شهروندان ساکن شهرک دانشگاه، مبنی بر اینکه یکی از اشرار این محدوده ضمن عربدهکشی در محله اقدام به اسیدپاشی، تیراندازی هوایی و تخریب تعدادی از واحدهای صنفی این محله کرده است، تیمی از ماموران پایگاه پنجم پلیس امنیت عمومی برای دستگیری متهم وارد عمل شدند. ماموران در محل حاضر شده و بررسیهای خود را آغاز کردند که در نهایت با تحقیقات تخصصی متهم شناسایی و طی اقدامی ضربتی در مخفیگاهش دستگیر و در بازرسی از مخفیگاه او یک قبضه سلاح گرم، سه قبضه سلاح سرد و چند بطری حاوی اسید کشف شد. متهم پس از دستگیری به پلیس امنیت عمومی منتقل شده و تحت بازجویی قرار گرفت که در جریان بازجوییها اعتراف کرد که با یکی از شهروندان این محله اختلاف مالی و خانوادگی داشته که برای تسویه حساب، ارعاب و انتقام از طرف مقابل، اقدام به این عمل مجرمانه کرده است.»
● ۲۸ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴، مسلم انصاری، سرپرست فرمانده انتظامی خرامه گفت: «در پی اعلام به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ مبنی بر وقوع یک فقره اسیدپاشی در یکی از محلههای این شهرستان، بررسی موضوع در دستور کار ماموران پلیس آگاهی قرار گرفت. با حضور ماموران در محل مشخص شد فردی با سواری پژو در حال حرکت بوده که راکب یک دستگاه موتورسیکلت اقدام به پاشیدن اسید به صورت او کرده و متواری شده است. شاکی برای سیر مراحل درمان روانه بیمارستان شد. کارآگاهان تحقیقات خود را آغاز کردند و موفق شدند عامل اسیدپاشی را شناسایی و او را دستگیر کنند. متهم در تحقیقات فنی پلیس انگیزه خود را اختلافات شخصی عنوان کرد. فرد اسیدپاش پس از تشکیل پرونده برای سیر مراحل قانونی به مرجع قضایی معرفی شد.»
● ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴، رسانهها نوشتند که مرد جوانی در کرج با ورود به مدرسه، اقدام به پاشیدن اسید روی صورت خانم ناظم مدرسه کرد و بلافاصله از محل گریخت. بعد از این حادثه، گشت پلیس به محل حادثه رسید و با تحقیقات سریع و اظهارات قربانی اسیدپاشی دریافت که عامل اسیدپاشی، همسرش بوده است. بنابراین با دستور فوری بازپرس پرونده، همسر این زن تحت تعقیب قضایی قرار گرفت و با حکم ورود به منزل، ماموران پلیس توانستند او را هنگام بستن چمدانش که قصد فرار داشت، دستگیر کنند. متهم پس از اعتراف به اسیدپاشی مدعی شد: «چند وقتی بود که با همسرم اختلاف داشتم. مدام پنهانی با تلفن حرف میزد و من به او مشکوک شده بودم تا اینکه تصمیم به جدایی داشتیم. روز حادثه او به من ناسزا گفت و از خانه بیرون رفت. این موضوع تمام ذهنم را درگیر کرده بود. بنابراین تصمیم گرفتم با پاشیدن اسید این ماجرا را تمام کنم. پس از اینکه او به مدرسه رفت، من هم به دنبالش رفتم و در مدرسه بطری اسیدی را که از قبل تهیه کرده بودم، روی صورتش پاشیدم تا او را تنبیه کنم.»
مجازات اسیدپاشی
بنا بر ماده ۲ قانون تشدید مجازات اسیدپاشی و حمایت از بزهدیدگان، مجازات حبس تعزیری اسیدپاشی با توجه به میزان آسیب وارد شده به بزهدیده تعیین میشود. اگر در نتیجه اسیدپاشی بزهدیده فوت شده باشد، اسیدپاش به بیش از بیست و پنج سال حبس تعزیری محکوم میشود. در صورتی که بزهدیده فوت نشده باشد، مجازات حبس اسیدپاش به این ترتیب تعیین میشود: ۱) اگر شکل صورت بزهدیده بهطور دایمی تغییر کند، اسیدپاش به بیش از بیست و پنج سال حبس محکوم میشود. ۲) اگر دیه آسیبی که وارد آمده است بیش از نیمی از دیه کامل انسان باشد، اسیدپاش به پانزده تا بیست و پنج سال حبس محکوم میشود. ۳) اگر دیه آسیبی که وارد آمده است از یکسوم تا نیمی از دیه کامل باشد، اسیدپاش به ده تا پانزده سال حبس تعزیری محکوم میشود. ۴) اگر دیه آسیبی که وارد آمده است تا یکسوم دیه انسان کامل باشد، اسیدپاش به حبس تعزیری درجه چهار یعنی پنج تا ده سال محکوم میشود؛ در خصوص تشدید مجازات اسیدپاشی مطابق ماده ۳ قانون تشدید مجازات اسیدپاشی مشروط، تعلیق و تخفیف مجازات در مورد مرتکب اسیدپاشی قابل اعمال نیست. البته استثنای این امر وقتی است که بزهدیده یا اولیای دم اعلام گذشت کرده باشند که در این صورت مجازات حبس تا یک درجه قابل تخفیف است.
با این حال مجازات تهدید به اسیدپاشی تعیین نشده و تابع مقررات کلی مربوط به تهدید و اکراه است، اما طبق بخش پنجم قانون مجازات اسلامی (تعزیرات) طی دو ماده، جرم تهدید و مجازات آن مشخص شده است. به موجب ماده ۶۶۹ قانون مجازات اسلامی اگر کسی دیگری را به قتل یا آسیبهای جسمی، حیثیتی یا مالی تهدید کند، به زندان از دو ماه تا دو سال یا شلاق تا هفتاد و چهار ضربه محکوم میشود.
اسیدپاشیهای مهم ایران
از جمله اسیدپاشیهای مهمی که در تاریخ ایران ثبت شده، میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
صبح ۱۷ بهمن ماه ۱۳۷۵ بود که آن حادثه هولناک رخ داد. فائزه ۱۷ ساله به همراه خواهر ۹ سالهاش در سرمای زمستان پایتخت و در خلوتی خیابان قدمهایشان را تند کرده بودند که هر چه زودتر به مدرسه برسند، اما درست وقتی به کوچه شالیفروشها در محله آهنگ رسیدند، سایه دو پسر جوان را دیدند که در تعقیبشان بود. آنها حتی فرصت نکردند به چهره دو جوان نگاه کنند و در چشم برهم زدنی سوزش مایعی که روی صورتشان پاشیده شده بود، صدای فریادهای سوختم، سوختمشان را به آسمان برد. هر چند پرونده اسیدپاشی به فائزه و فتانه همانند پرونده آمنه بهرامی جنجال زیادی بهپا کرد، اما آنچه باعث شد این ماجرا در تاریخ ثبت شود، حکم دادگاه علیه متهمان بود؛ حکمی منحصربهفرد، شجاعانه و تکاندهنده. این نخستینباری بود که دادگاه، فردی را به جرم طراحی نقشه اسیدپاشی به اعدام محکوم میکرد که اگر چنین احکام قاطعانه و بازدارندهای ادامه پیدا میکرد، شاید دیگر کسی جرات نمیکرد برای جبران ناکامیها و شکستهایش، دست به هولناکترین جنایت دنیا یعنی اسیدپاشی بزند. دادگاه انقلاب عمل حمیدرضا خوشنویس را از مصادیق بارز افسادفیالارض تشخیص داد و او را به اعدام محکوم کرد. دادگاه انقلاب اسلامی همچنین محمود (یکی از اسیدپاشها) را به 25سال تبعید در زندان و حمید (متهم ردیف سوم) را به ۱۱ سال تبعید در زندان محکوم کرد.
مهناز کاظمی به دلیل دادن دادخواست طلاق توسط شوهرش مورد حمله اسیدپاشی قرار گرفت. او ۲۱ بار صورتش را عمل جراحی کرده و پزشکان برای ساختن بینی یک ماه دست چپ وی را به صورتش وصل کرده بودند. محمد مصطفایی، وکیل دادگستری وکالت او را به صورت رایگان به عهده گرفت و توانست پس از سه ماه از زمان وقوع جرم مقدمات دستگیری همسر فراری مرتکب جرم را فراهم کند. مهناز بعد از این اتفاق به صورت ناشناس با دو دختر خردسالش در محلی مخفی زندگی میکند.
آمنه بهرامی، مهندس الکترونیک بود که بعد از حادثه اسیدپاشی، با وجود ۱۷ بار عمل جراحی، بینایی و پوست صورتش را از دست داد. خواستگار او به دلیل شنیدن «جواب نه» به صورت آمنه اسید پاشید. پس از یک سلسله مزاحمتهای تلفنی بالاخره در ۱۲ آبان ۱۳۸۳ آمنه، در پارک روبهروی بیمارستان رسالت در راه بازگشت به خانه از محل کار به یکباره مورد حمله مجید موحدی قرار میگیرد. مجید پس از ۶ ساعت انتظار ۱۰ صبح تا ۴ و نیم عصر در مسیر همیشگی رفتوآمد به محل کار آمنه به کمین نشستن، آمنه را در حالی یافت که عازم رفتن به خانه از محل کار بود، تعقیب میکند و این در حالی است که آمنه اصلا متوجه او نمیشود و مجید که در پشت سر او راه میرفته، سعی میکند از آمنه جلو بزند و آمنه با این تصور که یک رهگذر مزاحم است به او راه میدهد که عبور کند و ناگهان مجید را در برابر خود مییابد و مجید در یک لحظه محتوی پارچ قرمز پر از اسید سولفوریک را روی صورت آمنه ریخته و پا به فرار میگذارد. آمنه تصور میکند پارچ حاوی آب جوش است، اما پس از چند ثانیه دچار درد و سوزش زیادی میشود و پس از داد و فریاد زیاد، با کمک مردم به بیمارستان رسالت منتقل میشود. پس از حدود ۲ روز جستوجوی پلیس آگاهی تهران، مجید خودش را به پلیس معرفی و به اسیدپاشی اعتراف میکند و روانه بازداشتگاه میشود.
داود روشنایی در سال ۱۳۸۴ به دست یک مرد ناشناس و به دلایل نامعلومی قربانی اسیدپاشی شد. او در این حادثه چشم چپ خود را از دست داد و گردن، قسمتهایی از قفسه سینه، دست و پایش نیز در این حادثه دچار صدماتی شد، این درحالی است که چشم راستش نیز دارای بینایی ۲۰ درصدی است.
طاهره بهرامی، زن جوان ۲۶ ساله همدانی در آغازین ساعات روز ۱۵ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹ با شنیدن صدای زنگ حیاط منزلش به همراه دختر ۳ سالهاش به سمت حیاط میرود. پس از باز کردن در حیاط با زن ناشناس و بلندقامتی روبهرو میشود که دستکشی بر دست و سطل آبی رنگی به همراه داشت و این زن با بیان اینکه شیره انگور از طرف مادرشوهرش برای او آورده است از طاهره میخواهد که برای آوردن ظرف بزرگتر به خانهاش برود. هنگامی که طاهره برای برداشتن ظرف بزرگتر به داخل خانهاش رفت. مونا این زن ناشناس از فرصت استفاده کرده و بهطور ناگهانی وارد خانه شد به گونهای که هنگامی که طاهره از آشپزخانه خارج میشود، زن ناشناس در فرصتی مناسب با آچاری که به همراه داشت، ضربات متعددی به سر طاهره میکوبد. پس از آنکه طاهره بیحال روی دو زانوی خود قرار میگیرد، مونا، چهار لیتر اسید سولفوریک که در سطل آبی رنگ به همراه داشت را روی بدن طاهره میریزد و این در حالی است که کودک طاهره که پشت مادر پناه گرفته بود نیز از این جنایت مصون نماند و قسمتی از صورت و بدنش در اسید میسوزد. مونا در اعترافات خود بیان کرد که با همسر طاهره (جعفر) رابطه داشته و برای انتقامجویی از طاهره اقدام به اسیدپاشی کرده است. با شکایت طاهره پروندهای در دادگاه کیفری استان همدان تشکیل شد. طاهره بر قصاص اصرار داشت. دادگاه کیفری در نهایت حکم به قصاص متهم صادر شد. پرونده به دلیل تجدیدنظرخواهی به دیوان عالی کشور ارسال شد. آبان ماه سال ۱۳۹۰ مقامات پزشکی قانونی اعلام کردند که مونا متهم در زندان همدان خودکشی کرده است.
معصومه عطایی در شهریور سال ۱۳۸۹ از سوی پدر شوهر سابقش مورد اسیدپاشی واقع شد. علت اسیدپاشی مخالفت معصومه در مقابل اصرار پدرشوهر برای بازگشت به زندگی سابق بود. با شکایت معصومه پروندهای تشکیل و جلسه رسیدگی به آن در بهمن ماه ۱۳۹۰ در شعبه ۱۷ دادگاه کیفری استان اصفهان برگزار شد. شعبه مذکور متهم را به قصاص چشم و پرداخت یکدوم از ۷۲درصد دیه کامل بابت ارش سوختگی صورت، اندامهای فوقانی، قفسه صدری، نقص زیبایی و تخریب صورت و تحمل ۵ سال حبس تعزیری محکوم کرد. پس از صدور حکم، معصومه عطایی به میزان دیه در نظر گرفته شده اعتراض داشت و محکومعلیه نیز معتقد بود که معصومه نابینا نشده و به همین دلیل پرونده با اعتراض طرفین به دیوان عالی کشور رفت. دیوان عالی کشور نیز با رسیدگی به این پرونده، رای شعبه ۱۷ دادگاه کیفری استان اصفهان را به علت نقص تحقیقات نقض و پرونده را برای رسیدگی مجدد به دادگاه بدوی ارجاع کرد. شعبه ۱۷ دادگاه کیفری استان اصفهان بار دیگر پدر شوهر سابق معصومه عطایی را به قصاص چشم و پرداخت دیه اعضا به عروس سابقش محکوم کرد. مهر ماه سال گذشته بود که وکیلمدافع معصومه عطایی از گذشت موکلش از اجرای حکم قصاص که دادگاه برای متهم صادر کرده بود، خبر داد. این اعلام گذشت از اجرای حکم قصاص در برابر این بود که شوهر معصومه در مقابل حضانت فرزندشان هیچگونه ادعایی نداشته باشد و حضانت فرزند به معصومه عطایی واگذار شود.
بامداد اواخر اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۰ مردم روستای براتآباد شهرستان بم با صدای فریادهای کمک زنی جوان به نام سمیه روبهرو شدند که بلند فریاد میزد سوختم و از مردم درخواست آب میکرد. هر چند همسایهها در لحظات اولیه تصور میکردند که این زن ۲۴ ساله دچار برقگرفتگی شده است، اما هنگامی که صورت تخریب شده او و دختر دو و نیم سالهاش رعنا را دیدند، متوجه شدند که این زن قربانی اسیدپاشی شوهر معتادش شده است.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|
در حالی که اکثر افراد بخش عمده توجه خود را به قدرتمندترین ارزهای جهان معطوف میکنند، همواره ایده خوبی است که به ضعیفترین ارزها نگاهی بیندازیم و از داستانها و اشتباهات آن درس بگیریم.
به گزارش اقتصاد24، هر کشوری در سراسر جهان میخواهد به ثبات اقتصادی دست یابد، زیرا این نشان دهنده قدرت است. با این وجود، این هدف چالش برانگیز شده، زیرا ما با مشکلات زیادی در سراسر جهان، از جمله مسائل سیاسی، تورم و نگرانیهای اقتصادی، دست و پنجه نرم میکنیم.
ارزهای ضعیف قدرت خرید پایینی دارند و در حال حاضر، ضعیفترین ارز جهان پوند لبنان است. ریال ایران، کیپ لائوس، سوم ازبکستان، پوند سوریه، فرانک گینه و گوارانی پاراگوئه جزو ضعیفترین ارزهای جهان پس از پوند لبنان هستند. به نقل از روزنامه «بیزینس پُست» چاپ نیجریه در این گزارش عواملی که میتوانند بر قدرت واحد پول ملی یک کشور تأثیر بگذارند را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و به ضعیفترین ارزهای جهان میپردازد.
عوامل موثر بر قدرت پول فیات چه هستند؟
عوامل اقتصادی
عوامل اقتصادی پول فیات (پولی که ارزش آن توسط دولت تعیین میشود به وسیله یک کالای فیزیکی مانند طلا یا نقره پشتیبانی نمیشود) از مهمترین جنبههایی هستند که میتوانند نشان دهند یک ارز قوی است یا ضعیف. در حالت ایدهآل، یک کشور باید نرخ تورم پایینی داشته باشد تا بتواند قدرت خرید بهتری نسبت به سایر ارزها داشته باشد. از سوی دیگر، کشورهایی که نرخ تورم بالایی دارند، کاهش ارزش ارزهای خود را تجربه خواهند کرد، زیرا این امر منجر به نرخ بهره بالا نیز میشود که بر قدرت یک ارز تأثیر میگذارد. بنابراین، ترکیبی از تورم، نرخ بهره و نرخ ارز، قوی یا ضعیف بودن یک ارز را تعیین میکند.
عوامل سیاسی
سیاست نیز بر قدرت یا ضعف یک ارز تاثیر میگذارد. متاسفانه بسیاری از کشورهای جهان با مسائل سیاسی مانند فساد یا تغییرات دولتی مواجه هستند که میتواند منجر به کاهش ارزش واحد پول ملیشان شود. وقتی رخدادهای سیاسی مهمی مانند جنگ رخ میدهند، شهروندان تمایل بیشتری به مبادله پول خود با ارز دیگری دارند که میتواند باعث کاهش بیشتر ارزش پول شود.سقوط پوند لبنان نتیجه مدیریت ضعیف سیاسی و اقتصادی است. سایر کشورهایی که با ارزهای ضعیف مواجه هستند، کره شمالی و ایران میباشند که در طول سالیان متمادی با تحریمهای بینالمللی زیادی مواجه بودهاند. به همین دلیل، آن کشورها به اندازه کافی درهایشان به روی بازارهای مالی جهانی باز نبوده است.
عوامل خارجی
هم چنین، عوامل خارجی میتوانند تعیین کنند که آیا یک ارز قوی میماند یا ضعیف میشود. زمانی که تعداد زیادی از سرمایهگذاران به یک ارز علاقمند باشند، میتوانند آن را حتی قویتر کنند. علاوه بر این، کشورها دارای ذخیره ارزی هستند که نشاندهنده داراییهای نقدشونده و ارزهای خارجی یک کشور است که کشورها میتوانند هنگام تمایل به تثبیت ارز خود از آن استفاده کنند. البته کشورهایی که ذخیره بالایی دارند، میتوانند از خود در برابر شوکهای مالی بهتر محافظت کنند. کشورهایی که از ذخایر ارزی بالایی برخوردارند مانند سوئیس و چین، ابزارهایی برای جلوگیری از کاهش ارزش پول خود دارند.
از سوی دیگر، کشورهایی چون سریلانکا و پاکستان که از ذخایر ارزی کمی برخوردارند تمایل بیشتری به کاهش ارزش پول خود دارند. علاوه بر این، منابع یک کشور مانند گاز، نفت، طلا یا کالاهای کشاورزی نیز میتوانند بر ارزش پول تاثیر بگذارند. از این نظر، زمانی که قیمت یک کالا افزایش مییابد، یک کشور میتواند درآمد بیش تری کسب کند و جایگاه واحد پول ملی خود را تقویت کند. این امر به صورت معکوس نیز رخ میدهد.
پوند لبنان
در حال حاضر، پوند لبنان ضعیفترین ارز جهان است. واحد پول ملی لبنان برای حفظ جایگاه بالا تلاش کرده و دچار کاهش ارزش قابل توجهی شده است. این نتیجه چالشهای عظیم اقتصادی، بیثباتی سیاسی، تورم شدید و بحران است. این شهروندان لبنانی هستند که اکنون باید با اثرات کاهش ارزش پول ملی کشورشان روبهرو شوند. فساد و فروپاشی بخش بانکی از دیگر دلایلی است که منجر به کاهش ارزش واحد پول ملی لبنان شده است.
ریال ایران
دومین عنوان ضعیفترین ارز متعلق به ریال ایران است که در نتیجه تحریمهای سنگینی که در سال ۲۰۱۵ بر آین کشور اعمال شد، رخ داد. پس از آن تحریمها بود که ارزش ریال ایران به دلیل فشارهای جدید ناشی از تنشها در خاورمیانه کاهش یافت. ایران به دلیل مواجهه با تحریم نتوانسته در تجارت بینالمللی مشارکت زیادی داشته باشد و این امر با بیثباتی سیاسی و تورم بالا نیز همراه است.
کیپ لائوس
کیپ واحد پول ملی لائوس نیز در سال ۲۰۱۵ میلادی یک ارز ضعیف بود. این ارز به دلیل عوامل زیادی در وضعیت فعلی خود قرار دارد که از جمله بارزترین آنها میتوان به نرخ تورم بالا، بدهی خارجی و فشارهای اقتصادی اشاره کرد. عدم تعادل تجاری، عدم صنعتی شدن و سرمایهگذاری خارجی محدود از دیگر دلایل این امر هستند.
سوم ازبکستان
ازبکستان ذخایر مهم گاز و نفت در اختیار دارد، به همین دلیل برخی ممکن است بگویند که آن کشور هر آن چه برای یک ارز با ارزش بالا مورد نیاز است را در اختیار دارد. با این وجود، این موضوع در مورد ازبکستان صدق نمیکند، چرا که آن کشور برای حفظ ارزش بالای ارز خود تلاش کرده است. متاسفانه ازبکستان از دوران فروپاشی شوروی به این سو بهبود نیافت و این موضوع را میتوان در نرخ تورم بالا و فساد مشاهده کرد.
پوند سوریه
واحد پول ملی سوریه به دلیل تحریمهای اقتصادی و جنگ داخلی که بر ارز آن کشور تاثیر گذاشته به یک ارز ضعیف تبدیل شده است. سرمایه گذاران علاقهای به سرمایهگذاری بر روی این ارز ندارند و ساکنان سوریه برای فرار از نرخ بالای تورم، تمایل زیادی به تبدیل پول خود به ارزهای دیگر دارند.
جمع بندی
متاسفانه بسیاری از کشورهای جهان اقتصاد ناپایداری دارند که تاثیر زیادی بر کاهش ارزش پول دارد. کشورهای ناپایدار مترادف با نرخ تورم بالا هستند که قدرت خرید با واحد پول ملی آن کشورها را کاهش میدهد. متاسفانه کشورهای زیادی از اقتصادهای ناپایدار بهبود نمییابند، زیرا این موضوع میتواند یک چرخه معیوب ایجاد کند که در نهایت بر ارزش ارز تاثیر میگذارد.
سرمایهگذاران کمتر احتمال دارد که در اقتصادهای ناپایدار، جایی که کشورها با فساد و نرخ تورم بالا دست و پنجه نرم میکنند، با پول خود ریسک کنند. بیثباتی سیاسی میتواند منجر به ضررهای بیشتر در مورد ارزش واحد پول ملی یک کشور شود و این موضوع در نمونههای متعددی در طول سالیان متمادی مشاهده شده است.
يكشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 8 June 2025
|