جمعه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Friday 17 May 2024
|
همزمان با پایان ضربالاجل اجرای حکم اعدام احمدرضا جلالی در اردیبهشت، فرهاد میثمی به بیمارستان رجایی کرج منتقل شده است. او همچنان به اعتصاب غذای خود ادامه میدهد و از دریافت سرم نیز خودداری کرده است. از سوی دیگر هوشنگ رضایی و علی موسینژاد فرکوش دو تن از زندانیان سیاسی که با این اعتصاب غذا همراهی کرده بودند به اعتصاب غذای خود پایان دادند.
به همین مناسبت، یادداشتی از سوی فرهاد میثمی ارسال شده است.
یادداشت فرهاد میثمی:
برای پایان ضربالاجل
ضربالاجلِ معهود و از پیش اعلام شدهی قوهی قضاییه برای اعدام دکتر جلالی (انتهای اردیبهشت) به پایان رسید و خوشبختانه تجدیدنظرِ عاقلانهی تصمیمگیران برای اصلاحِ خطای پیشین موجب لغو “اجرا”ی این اعدام شد. این نتیجه حاصلِ مجموعه کنشهای عدیدهای در سطوح مختلف بود؛ از ورود نیروهایی بزرگ به صحنه (۲۷ کشور اتحادیه اروپا) و پیوند خوردنِ این مسأله به تداومِ مذاکرات برجام گرفته تا کنش ظاهراً کوچکِ آن کنشگری که در صفحهی اجتماعیِ شخصیاش شعری در این باره سرود، آوازی خواند یا طرحی را گلدوزی کرد.
نهایتاً، مستقل از هر مجموعه عواملی که در کار بوده باشد، نتیجه همان شد که میخواستیم: لغو اجرای اعدام جلالی. در این میان، کنشگرانی هم از پشتِ میلهها تلاش کردند با محکم گرفتنِ میلهها و سعی در تکان دادنِ آنها، و گذاشتنِ صورتشان بین دو میله و فریاد و فریاد و باز هم فریاد، کسانی را آن سویِ میلهها به چنین نامردمیِ بزرگی حسّاستر کنند. آنان البته توهّمی دربارهی میزانِ اثرگذاریشان بر این فرآیند نداشتند و ندارند، خصوصاً از آن نوع که خروسِ آن کشاورز داشت. حکایتش را به یادتان بیاورم:
میگویند کشاورزی خروسی داشت پَروار و درشتاندام، خوش آبورنگ و سینهستبر؛ در آن مزرعه برای خودش یکپا صاحب قلمرویی حساب میشد. سحرگاهان بالای پرچین میپرید و آواز سر میداد. همهی اهل مزرعه از انسان و غیرانسان، به آوای او از خواب برمیخاستند و پی کارهاشان میافتادند؛ خورشید هم اندکی بعد از آن بالا میآمد. سالهایی چنین بود تا یک روز که بنا بود کشاورز میهمانانی ارجمند داشته باشد، به نظرش رسید آن خروس را برایشان طبخ کند. او را گرفت و به زیر یک بغلش زد و با چاقویی در دستِ دیگر به سمتِ مسلخ میبُرد. خروس هم ناامیدانه دست و پا میزد و خطاب به او میگفت: ای نادانِ ناسپاس ... چه میکنی؟ رهایم کن! ... تمامِ زحمتهایم به کنار ... تشکرت را هم نخواستم ... اما حتی این را هم نفهمیدهای که خورشید هر روز به آواز من بیدار میشود و بالا میآید؟ ... آیا میخواهی از فردا خودت و همهی جهان در تاریکی بمانید؟[!]
کنشگران پشتِ میلهها نمیپندارند که اثری مهم در این نتیجه داشتهاند، بلکه میدانند که فقط جزئی از آن صدها و هزاران پروانهی کوچکی بودهاند که سعی کردند با تمامِ توان در کنارِ هم بال بزنند، شاید که تجمیعِ اثر همهی آن بالزدنها بتواند به اثرِ بزرگتری منجر شود. آنان با تمامِ کوچکیِ اثرشان، فقط در پی این بودهاند که در چنین لحظهای بتوانند با خود بگویند: من آنچه در توان داشتم انجام دادم.
***
نه، هنوز تمام نشده! اگرچه لغو “اجرا”ی این اعدام خود یک موفقیتِ مرحلهای است، اما اصل حکمِ اعدام هنوز باقیست، و این یعنی بساطِ آن شکنجهی روحفرسا هنوز برپاست: اعدام جلالی برای مرتبههای ۱۰۱ و یا بعدتر از آن! انتظاری مطابق با واقع نیست که بخواهیم فعالانِ این عرصه با همان شدت و حدّتی که در این ایّام داشتند به کنشهای خود ادامه دهند تا مرحلهی دوم هم با تداومِ همین فشارِ حاد از همین حالا لغو شود؛ اما باید طرحی برای آینده در میان باشد. ما البته از یک مزیّت نسبی در برخوردِ احتمالیِ بعدی با این مسأله برخوردار شدهایم. گلبولهای دفاعیِ جامعهی مدنی یکبار در برابرِ ویروسِ مرگاندیشیِ تمامیتخواهان قرار گرفتهاند و دورهای از تلاش برای پسزدنِ آن را آزمودهاند. طبعاً این باعثِ حساسیتِ بیشتر به آن ویروس و برخاستنِ واکنشی شدیدتر (اعم از داخلی یا بینالمللی) در نوبتِ بعدیِ چنین مواجههای خواهد شد. اما اقداماتی هم تا همان زمانِ احتمالی لازم است.
یک پیشنهاد میتواند این باشد - اگرچه اصلاً به لحاظ حقوقی صلاحیتش را ندارم - که کنشگرانِ حقوقی ارزیابی فرمایند که آیا میتوان دربارهی این مصداقِ بارزِ شکنجه بهصورتِ منظم و تعمّدی، یعنی قراردادنِ چندین و چند بارهی یک انسان در معرضِ اجرای اعدام، در مجامعِ ذیصلاحِ داخلی یا بینالمللی طرح دعوی کرد. بسیار کنشها در حوزههای دیگر هم به صورت مستمرّ همچنان ممکناند. آنها را میبایست به خلاقیتِ جامعهی مدنی واگذاریم.
***
کنشگرانِ پشتِ میلهها، مستقل از یکدیگر تصمیم گرفتند در این راستا تلاش کنند. اینک که مرحلهی اولِ مسأله به خیری گذشته نیز، هرکدام به صورتِ مستقل دربارهی ادامه، تعلیق یا تبدیلِ کنششان به نوعی دیگر تصمیم خواهند گرفت و بهصورتی مستقل نیز اطلاع خواهند داد.
اینجانب شخصاً علاوه بر پایش و حساسیت بر مرحلهی دومِ کنشِ پیشین (تلاش برای قطع این زنجیرهی خبیثهی تهدید به اجرا برای بارهای ۱۰۱، ۱۰۲ یا بعدتر)، در ادامه، بند دومِ خواستههایم در نامهی اداری تحویلی به مقامات (به تاریخ ۱۷ اردیبهشت) را پی خواهم گرفت که مشتمل بود بر درخواستِ آزادیِ تنیچند از زندانیان مدنی-صنفی. دربارهی قالبِ متفاوتِ آن کنش در نوشتاری دیگر شرح خواهم داد.
با احترام
فرهاد میثمی
بند ۴ زندان رجاییشهر
فیسبوک رضا خندان
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|