جمعه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Friday 17 May 2024
|
نویسنده: کارل بیلت (Carl Bildt)، نخستوزیر اسبق سوئد
منبع: فارن افرز / تحریریه دیپلماسی ایرانی
پیش از یورش پوتین به اوکراین، مسئله عضویت ناتو، به ندرت در گفتمان سیاسی فنلاند و سوئد مطرح میشد. هر دو کشور، تاریخچه درازی از عدم تعهد دارند و هرچند به تدریج همکاری نزدیکتر با آمریکا و ناتو را پی میگرفتند، برایشان عضویت در ناتو، چندان مسئله الزامیای نبود. یورش پوتین، همه چیز را دگرگون کرد و هر دو کشور در واکنش به این تجاوز، در حال بازسنجی سیاستهای امنیتی خود هستند و درخواست عضویت آنها در ناتو به سرعت به عنوان واقع بینانهترین گزینه، سر بر میآورد.
نظرسنجیهای اخیر هم این نکته را به روشنی نشان میدهد و اکثریت مردم این دو کشور از پیوستن به پیمان ناتو حمایت میکنند. گذشته از این، سوئد و فنلاند هر دو، مقادیر کارسازی از جنگافزار را در اختیار اوکراین گذاشتهاند که شامل ده هزار قبضه سلاح ضدزره با قابلیت حمل انفرادی میشود که از سوئد ارسال شده است.
ولادیمیر پوتین با یورش به اوکراین، نه تنها در پی بازگرداندن این کشور به دایره نفوذ خود بود بلکه میخواست نظم امنیتی اروپا را هم دگرش دهد. او موفق شد اما درست در مسیری عکس آنچه میخواست! هجوم روسیه، ناتو را یکپارچه کرد و گسترش آن را محتملتر ساخت.
اگر سوئد و فنلاند هم به ناتو بپیوندند، که به نظر میرسد در آستانه این کار قرار دارند، ظرفیتهای کارساز تازهای را با خود میآورند که از جمله شامل توانمندیهای هوایی و زیردریایی است که معماری امنیتی شمال اروپا را دگرش میدهد و کمک بیشتری به بازدارندگی تجاوز روسیه میکند.
کشورهای شمال اروپا، از بسیاری جهات شبیه یکدیگرند اما از زمان جنگ دوم جهانی، سیاستهای امنیتی بسیار متفاوتی را پی گرفتهاند. این تفاوتها تا حد زیادی بازتاب تجربههای متفاوت این همسایگان در دوران جنگ بود. دانمارک و نروژ، خواهان بیطرفی بودند اما در سال ۱۹۴۰ توسط آلمان نازی اشغال شدند. فنلاند در آغاز، تهاجم شوروی را در جنگهای ۱۹۳۹ و ۱۹۴۰ دفع کرد. بعدها خود را در کنار آدولف هیتلر یافت تا اینکه توانست از جریان جنگ کنار بکشد.
سوئد تنها کشور این منطقه بود که با سیاست بیطرفیای که برای تضمین ادامه حیاتش طراحی شده بود، از دهشت جنگ و اشغال گریخت. اینکه این سیاست به موفقیت رسید، تاحدود زیادی به دلیل سنجش نظامی هیتلر بود که نیازی به تسخیر سرزمین سوئد نداشت و میتوانست از راههای دیگری به اهدافش برسد.
پس از جنگ، سوئد در پی شکل دادن به یک اتحادیه دفاعی شمال با شراکت دانمارک و نروژ برآمد اما گفتوگوهایشان شکست خورد آن هم عمدتا به این دلیل که نروژ بر این باور بود که تنها یک اتحاد با قدرتهای دریایی آنگلو – ساکسون میتواند امنیتش را تضمین کند. سوئد آماده چنین اتحادی نبود، تا حدودی به دلیل اوضاع فنلاند که برای شش قرن تا سال ۱۸۰۹، با سوئد کشور واحدی را تشکیل میداد.
فنلاند با وضعیت آشفته و بلاتکلیفی از جنگ دوم سر برآورد. دومین شهر بزرگ خود یعنی فیبورگ Viborg را از دست داده و مجبور به پذیرش پیمانی دوستی با اتحاد جماهیر شوروری شده بود. همچنین محدودیتهایی در نیروهای مسلح داشت و شوروی هم یک پایگاه نظامیاش را در خاک فنلاند و درست در پاشنه در هلسینکی، پایتخت، مستقر کرده بود. روسها همچنین بر کمیسیون کنترل متفقین اشراف داشتند که مسئول نظارت بر آن کشور در سالهای پس از جنگ بود.
برای سوئد، تضمین اینکه فنلاند به دامن روسها نیفتد، یک مسئله حیاتی به شمار میرفت. رهبران سوئد بر این باور بودند که هر گونه حرکت به سمت یک اتحاد گستردهتر غربی، موقعیت فنلاند را از این هم آشفتهتر خواهد کرد و هرچند آشکارا حرفی نمیزدند، این ملاحظه، دلیل اصلی سیاست بیطرفی مسلح سوئد در دوران جنگ سرد بود. اما بیطرفی، به معنای نادیده گرفتن نیروهای مسلح نبود.
در طول دوران جنگ سرد، سوئد نیروهای قبراق نظامی خود را حفظ کرد از جمله یک نیروی هوایی که زمانی به عنوان چهارمین نیروی هوایی قدرتمند جهان شناخته میشد. سیاست رسمی سوئد یک عدم تعهد نظامی محدودشده بود اما همزمان آمادگی همکاری با آمریکا و ناتو در صورت بروز جنگ را هم داشت و موضع عمومیاش، گرایشی به منافع امنیتی غرب در منطقه داشت.
با سقوط اتحاد جماهیر شوروی، وضعیت امنیتی شمال اروپا هم به شکل کارسازی دگرش یافت. فنلاند که به تدریج موقعیت خود را به عنوان یک دمکراسی مستقل شمالی مستحکم کرده بود، اکنون میتوانست آخرین بارهای دوران پساجنگ را بر زمین گذارد. سه کشور بالتیک یعنی استونی، لتونی و لیتوانی، حتی پیش از فروپاشی شوروی از آن گسستند. در سال ۱۹۹۵ هم، فنلاند و سوئد به اتحادیه اروپایی پیوستند، حرکتی که هر دو کشور، پیشتر دستیابی به آن را به دلیل سیاست بیطرفیشان، ناممکن میدیدند. این تحول، به معنی فاصله گرفتن از مفهوم بیطرفی بود اما بحثی هم درباره پیوستن به ناتو در نگرفت. البته این تحولات در سالهای پس از توافق ۱۹۸۹ پاریس رخ میداد که در پی یک نظم امنیتی اروپایی با مشارکت روسیه بود و نیز کنفرانسهایی که به ایجاد سازمان امنیت و همکاری اروپا انجامید. فنلاند و سوئد هر دو امیدوار شدند که بتوانند روابط امنیتی سازندهای با یک روسیه مردمسالار و رو به اصلاح، برقرار کنند. حتی پس از آنکه استونی، لتونی و لیتوانی یک دهه بعد به عضویت اتحادیه اروپایی و نیز ناتو در آمدند، در سوئد و فنلاند بحث چندانی درباره بازنگری در سیاست عدم تعهد نظامی این دو کشور سر نگرفت.
با این حال، از سال ۲۰۰۸، اوضاع در مسکو به شکل قابل توجهی روی به دگرگونی گذاشت. یورش روسیه به گرجستان در آن سال نشان داد که کرملین چندان پرهیزی از بهکارگیری زور برای رسیدن به اهداف سیاسیاش ندارد و نیز بیانیههای سیاستی مسکو، لحن تجدیدنظرطلبانهای به خود میگرفت. این روندها در سال ۲۰۱۴ سرعت گرفت، زمانی که روسیه در پی بازداشتن اوکراین از رسیدن به توافقی با اتحادیه اروپایی برآمد و تلاش کرد این کشور را با تجاوز نظامی دوپاره کند.
تهاجم تمام عیار ۲۰۲۲ روسیه به اوکراین، یک بار دیگر در حال ایجاد دگرشی بنیادین در سپهر ژئوپولیتیک است. هدف اولیه و فوری پوتین این است که اوکراین را به زیر کشد اما همچنین او جنگی را هم علیه غرب به راه انداخته است. رهبر روسیه و همدستانش روشن ساختهاند که آنها در آرزوی جایگزینی نظم امنیتی دوران پساجنگ سرد در اروپا با تدابیری هستند که حاکمیت دیگر کشورها را مختل میسازد و درست همان گونه که فروپاشی شوروی، به بازنگری سوئد و فنلاند در روابطشان با اروپا منجر شد، زلزله سیاسی کنونی هم آنها را به بازنگری در عناصر بنیادین سیاستهای امنیتی شان واداشته که از جمله آنها، عضویت در ناتو است.
برونداد جنگ اوکراین، هنوز هم ناروشن است. نمیتوان پیشبینی کرد که در دهههای آینده، روسیه چگونه کشوری خواهد بود اما احتمالا هم اقتصاد و هم نیروی نظامی ضعیفتری خواهد داشت و از حیث سیاسی هم کلافهتر و خطرناکتر خواهد بود. رژیم پوتین – حال چه خودش بماند یا یکی از حلقه همدستانش – بعید است تا زمانی که سر پا هست، از جاه طلبیهای امپریالیستیاش دست بردارد.
اما برای کشورهای شمال اروپا، از این پس تقویت تواناییهای دفاعی به تنهایی کفایت نمیکند و به همین دلیل است که عضویت در ناتو، به سرعت به یک واقعیت تبدیل میشود. علاوه بر آن، ابتکارات مهمی برای تقویت توان دفاعی اتحادیه اروپایی و سیاست ادغام امنیتی آن در جریان است اما تا جایی که به دفاع سرزمینی باز میگردد، ایجاد نهادها و ساختارهای فرماندهی موازی ناتو، چندان معقول نیست و چنین هم نخواهد شد.
هنگامی که فنلاند و سوئد به ناتو بپیوندند، معماری امنیتی شمال اروپا هم دگرش خواهد یافت. هریک از این دو کشور، توانمندیهای نظامی قابل ملاحظهای را وارد این پیمان خواهند کرد: فنلاند از ارتشی با نیروهای ذخیره چشمگیر برخوردار است و سوئد هم نیروهای قدرتمند هوایی و دریایی به ویژه در بخش زیردریاییها را در اختیار دارد. با اضافه شدن جنگندههای پیشرفته گریپن Gripen سوئد به جنگندههای اف ۳۵ آمریکا که در حال تحویل به نروژ، دانمارک و فنلاند هستند، بیش از ۲۵۰ جنگنده بسیار مدرن در این منطقه در دسترس خواهند بود.
با این همه، مهمترین پیامد پیوستن فنلاند و سوئد به ناتو، افزایش استحکام سیاسی این پیمان به عنوان ستون دفاعی اروپا و منطقه فراآتلانتیک است که به هماهنگی عمیقتر میان ناتو و اتحادیه اروپایی کمک میکند، هدفی که با توجه به انتظارات بزرگتری که ایالات متحده در شرق آسیا با آن روبه روست، اهمیت فزایندهای مییابد.
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|