جمعه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Friday 17 May 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 09.02.2022, 22:19

بیانیه تحلیلی ۳۴ نفر در سالگرد انقلاب۱۳۵۷


بیانیه تحلیلی ۳۴ نفر از فعالان سیاسی و اجتماعی در سالگرد انقلاب ۱۳۵۷

به نام هستی بخش

در چهل‌وسومین سالگرد انقلابِ ضداستبدادی - ضداستعماری ۱۳۵۷ کدامین درس‌ از این رخداد بزرگ تاریخ معاصر برای ترسیم چشم‌انداز آینده‌ی کشور ما اهمیت حیاتی دارد؟ بدیلی که طرح‌افکندن و تحقق یافتن آن‌را تعقیب می‌کنیم در قیاس با گذشته از چه مشخصاتی برخوردار است و کدام نتایج را در پی دارد؟ چه چاره‌ای باید اندیشید که از سویی، راه بازگشت از کژراهه‌ها و بُن‌بست‌های‌ گذشته را از صدر مشروطه تا کنون نشانمان دهد و از دیگرسو، راه‌ برون‌رفتن از دالان بحران‌های تودرتوی کنونی در راستای بهروزی و پیشرفت را بنماید؟

از میان همه‌ی نکات و جمع‌بندی‌ها‌‌، کاستی در آگاهی و روشن‌بینی و در یک کلام ضعف نظری- تشکیلاتی را آیا نمی‌توان یکی از مهم‌ترین عامل‌ها و علت‌های ناکامی‌های کنونی دانست؟

به بیان دقیق‌تر و جامع‌‌تر، مردم و نیروهای سیاسی به‌دلیل تشکل‌نیافتگی مُکفی مدنی (اجتماعی و سیاسی)، به‌لحاظ تاریخی و ساختاری توان ممانعت از انحراف انقلاب از مسیر اصلی خود را نداشتند. از این‌رو، در هنگام دگردیسی «نهضت» (مردمی) به «نظام» (فقاهتی) و در چرخش گفتمانی رهبری و در تندباد حوادث پس از انقلاب و هنگامه‌ی گشت دورانی بعدی، بویژه در شرایط سخت و پیچیده‌ی جنگ خارجی و درگیری داخلی، جامعه‌ی مدنی و جنبش مردمی توان دفاع از کیان خویش در برابر قدرت و نظارت بر حاکمیت را نداشتند.

بنابراین شرط نخست توفیق جنبش مدنی امروز جامعه‌ی ما، تلاش در مسیر سامان‌یابی سیاسی جامعه‌ی مدنی و اطمینان از درستی طرح خود برای تحقق اهداف بلندی چون توسعه و دمکراسی، آزادی و عدالت، و سرانجام، سامان‌دادن به همه‌ی این اهداف در قالب یک جبهه و تشکل ملی و مدنی و تلاش برای هدایت و مدیریت این همسویی به‌سمت اهداف مشترک ملی و مردمی است.

در طول انقلاب پُرشتاب، کوتاه‌مدت و تمام‌خلقی بهمن ۵۷، هر نیروی فکری و سیاسی چشم‌انداز آرمانی و مطلوب خویش را تعقیب می‌کرد و از این‌رو در مجموع، انتظارات گوناگون و گاه متناقض‌نمایی در جنبش آن‌روز مشهود بود. در جنبش مدنی امروز اما برآیند همه‌ی خواست‌ها و مطالبات اقشار و طبقات و نیروهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، تحققِ حداقل‌های ممکن، حقوق و آزادی‌های بشری و شهروندی و اجرای مرحله‌ای برنامه‌ی عدالت و توسعه، با گذار از اشرافیت‌سالاری روحانی، نظامی و اقتصاد فاسد رانتی، به‌سمت برقراری نظمی جمهوریخواهانه و ‌مردم‌سالار، از طریق مشی مقاومت مدنی خشونت‌پرهیز و تفهیم ضرورت اولویت دادن به خیر و مصلحت عمومی بر منافع فردی، گروهی، فرقه‌ای، طبقاتی اصحاب قدرت و ثروت مدعی قداست است.

و اما در صورت عدم اجابت به موقع این راهکار مدنی و ملی از سوی نظام حکمرانی و ممانعت از طرح منطقی‌ترین خواست‌های مردمی، ادامه‌ی رویه و روندگذشته به انفجارعمومی، فروپاشی سراسری، «اسقاط نظام» و حتی ظهور انواع واکنش‌های کور ارتجاعی داخلی همراه با مداخله‌ قدرت‌های خارجی میانجامد، چنان‌که در تجربه‌‌های ناکام جنبشهای گذشته‌ی میهن‌مان و یا در خیزش‌های اخیر منطقه‌ی خاورمیانه و در کشورهای مسلمان و در جنبش‌های موسوم به «بهار عربی» شاهد بوده‌ایم.

از اینرو، روشن و شفاف، و ممکن و کارا بودن بدیل مطلوب آینده‌ی ایران، اقتضای منطقی و تضمین عملی توفیق جنبش مدنی در مقطع تاریخی کنونی به‌شمار می‌آید. در شرایط کنونی دغدغه‌ی گذار و جایگزینی بدیل مطلوب، جز از طریق بازگشت به اصل نظام جمهوری ممکن نیست تا به‌واسطه آن راه رشدی از سنخ دیگر و توسعه‌ای متوازن و پایدار و متناسب با بوم‌زیست طراحی شود.

جمهوری، نظم یا نهادی است یکپارچه و مبتنی بر حاکمیت قانون که نماینده‌ی خواست و اراده‌ی ملت و تنها پاسخ‌گو به مردم و مجلس ملی است. از همین‌رو، جدایی نهاد دین (یا روحانیت) از نهاد دولت (یا حکومت)، اصل سازنده و مقوّم هر جمهوری مردم‌سالار است (حکومت اکثریت با تحمل اقلیت و احترام به تکثر) زیرا نخستین تعریف و خصیصه‌ی ذاتی هر نظام جمهوری متعارف، دموکراتیک بودن آن در ساحت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است.

حوزه‌ی کار نهاد دینی و روحانی در بطن جامعه‌ی مدنی است و نه در عرصه‌ی سلطه‌ی حکومتی و قدرت دولتی که سپهری است متعلق به همه‌ی شهروندان با هر نوع باور دینی و عقیدتی و مشارکت در آن تنها از طریق ساز وکار دمکراتیک متصور و ممکن خواهد گردید.

به رغم نوپدید بودن نظام جمهوری و دموکراسی در تاریخ عمومی بشری، فرهنگ ملی ما شاهد تداوم سنت جنبش‌های آزادی‌خواه و عدالت‌طلب‌ مردمی و مبارزات و تلاش‌های مستمر برای برقراری نظمی آزاد و عادلانه‌ بوده است. از اینرو سلطه‌ی دیرین نظام‌های شاهنشاهی و امپراطوری‌های خلافتی، نمی‌تواند توجیهی مشروع برای بازتولید سنت استبدادی سلطنت و مونارشی موروثی باشد. بر همین سیاق، به بهانه‌ی خودویژگی‌های مذهبی و فرهنگ و خُلق‌وخوی دینی نمی‌توان موجبات امتناع تحقق اراده‌ی جمهور مردم و اصل دمکراسی و حاکمیت ملی و قانون را فراهم آورد. محصول تلاش جنبش نوپیرایی و اصلاح دینی در تاریخ جهان (مسیحیت) و در جهان اسلام و در ایران، نمایاندن همسویی و همراهی اخلاقی و معنوی خوانشی از دین و ایمان و ارزش‌های اعتقادی و آئینی با جنبش‌های انسانی و مردمی عدالت‌خواه و رهایی‌بخش و رشد و تعالی‌ مادی و معنوی است.

بنابر همه‌ی این مقدمات، بازگشت از بیراهه‌هایی که پس از دو انقلاب مشروطه با برآمدن دیکتاتوری ۵۷ساله‌ی پهلوی و پس از انقلاب ضدسلطنتی بهمن ۵۷ با برآمدن حاکمیت اقتدارگرای دینی طی چهار دهه‌ی گذشته شاهد آن بوده‌ایم، بازگشت به اصول اولیه و آرمان‌های نخستین انقلاب‌ و جنبش‌های پیشین ملت پیشآهنگ ما از هنگامه‌ی ورود به عصر جدید و با درس‌آموزی تاریخی از شکست‌ها و ناکامی‌های گذشته ممکن و میسر خواهد شد. در غیراین‌صورت، مسئولیت حقوقی و اخلاقی تمامی عواقب و پیآمدهای ناشی از فروپاشی کشور متوجه مسئولان وضع موجود و نظم حاکم خواهد بود و نه ناقدان، روشنفکران، مصلحان، و تمامی نیروهای حامی تغییرات ساختاری.

اینک وظیفه هر ایرانی خواهان جامعه‌ای آزاد و دمکراتیک و توسعه یافته، تقویت جامعه مدنی و جنبش‌های اجتماعی به عنوان تنها ضامن توفیق اصلاحات ساختاری برای پویش آینده‌ است.

چهارشنبه بیستم بهمن ماه هزار و چهارصد

ابراهیم خوش سیرت - ابوالفضل قدیانی - احسان شریعتی - احمد معصومی - امیر خرم - بهزاد حق پناه - بهمن رضاخانی - پروانه سلحشوری - جلال جلالی زاده - حبیب الله پیمان - حسن اسدی زید آبادی - حسین رفیعی - رحمان کارگشا - رضا رییس طوسی - سعید مدنی - سید محمد سیف زاده - طاهره طالقانی - عبدالله مومنی - علیرضا بهشتی حسینی - علیرضا رجایی - فاطمه گوارایی - فخرالسادات محتشمی‌پور - فریدون سحابی - فیروزه صابر - قربان بهزادیان‌نژاد - کمال اطهاری - کیوان صمیمی - محمد داوری - محمدعلی عمویی - محمد کارخانه‌چین - محمد محمدی اردهالی - مصطفی تاج‌زاده - مینو مرتاضی - نظام الدین قهاری.


نظر خوانندگان:


■ بیانیه با امضای ۳۴ تن از نخبگان فکری ایران با این جمله آغاز می‌شود: “در چهل‌وسومین سالگرد انقلابِ ضداستبدادی - ضداستعماری ۱۳۵۷ کدامین درس‌ از این رخداد بزرگ تاریخ معاصر برای ترسیم چشم‌انداز آینده‌ی کشور ما اهمیت حیاتی دارد؟” به کلیات دیگری که در بیانیه آمده است کاری ندارم. آیا انقلاب ایران ضداستعماری بود؟ مگر ایران کشور مستعمره بود؟ مستعمره کدام قدرت استعمارگر؟ همین خطاهای بینشی سبب شد که ما همچنان در چاله‌ی توسعه نیافتگی و دیکتاتوری باقی بمانیم. انقلاب ایران دو شعار اصلی یعنی آزادی و استقلال داشت. آزادی به دست نیامد. اما نه صرفا به دلیل اینکه صنف ضدآزادی فقها انحصار تمام قدرت را گرفتند و بقیه را حذف و سرکوب کردند و دیکتاتوری اسلامی را جایگزین دیکتاتوری سلطنتی کردند. بلکه به این دلیل که هیچ کدام از نیروهای شرکت کننده در انقلاب نمی‌دانست آزادی چگونه کسب می‌شود. اگر این نیروها در پی آزادی بودند الگو و تجربه‌ی آنرا در غرب پیدا می‌کردند که آزادی بود، نه در شرق و دیکتاتوری پرولتاریایی آن که هر نوع آزادی و آزادی‌خواهی را با خشن‌ترین شیوه سرکوب کرده بود؛ و یا نظریه‌ی “باز گشت به خویشتن خویش” یا صدر اسلام. در میان تمام گروه‌های معتقد به دیکتاتوری جدید نیرویی که از سازماندهی و تشکیلات و رهبری و دسترسی به هزاران اماکن تجمع و هزاران سخنور و ایدئولوژی مذهبی نهادینه شده در ذهنیت مردم برخوردار بود قدرت را به دست گرفت و بقیه را حذف و سرکوب کرد. چه انتظار دیگری؟
اگر انقلابیون در پی آزادی بودند شاهپور بختیار داشت زمینه آن را فراهم می‌کرد و اولین گام‌های آن یعنی آزادی زندانیان سیاسی و رسانه را عملی کرده بود. اما پاسخ انقلابیون چه بود؟ “بختیار نوکر بی اختیار!” خیر ما دنبال آزادی نبودیم؛ و نمی دانستیم آزادی چگونه به دست می آید. ما دنبال نوع دیگری از دیکتاتوری لنینیستی یا اسلامی آن بودیم.
شعار اصلی دیگر انقلاب استقلال بود. منظور و مقصود سیاسیون انقلابی آنروز از استقلال چه بود؟ استقلال از دید آنها یعنی مقابله با سرمایه‌داری نو پای صنعتی ایران با انگ “سرمایه داری وابسته”. این در حالی است که این مارکسیست ها قاعدتا می بایست می دانستند که مارکس سرمایه داری را پدیده ای جهانی می‌دانست و گذر از آن را یک ضرورت تاریخی. چه فرصتی بهتر از آن که غرب با تجربه دو قرنی خودش اندک اندک تکنولوژی جدید را به ایران منتقل می‌کرد. دولت بازرگان تمام تلاشش را انجام داد که نگذارد قرار دادهایی که با کشورهای غربی پیش از انقلاب بسته شده بود و در خدمت رشد صنعتی نو پا و توسعه ایران بود باطل شود و در پی آن میلیاردها دلار زیان به ایران وارد نشود. تلاش بازرگان دومین تلاش بعداز بختیار در ممانعت از تخریب ایران بود. اما مخالفان “سرمایه‌داری وابسته” و آمریکاستیز در مخالفت با حفظ رابطه عادی با غرب و رشد سرمایه‌داری صنعتی ایران تمام همت خود را بکار بردند که او را به زمین بزنند، و زدند. همان به اصطلاح سرمایه‌داری وابسته، امروز کره جنوبی را درکنار همه پیشرفت‌های صنعتی چشم‌گیرش، که همگان آگاهند، به یکی از بزرگترین سازندگان کشتی تجارتی در جهان، و برزیل را به چهارمین سازنده هواپیماهای کوچک تجارتی جهان تبدیل کرده است. صنعت ایران در کجا قرار دارد؟ مسئول این وضعیت کیست؟ تهمت زدن به بازرگان لیبرال و چریک پیر آمریکایی خواندن او زمینه‌ساز شد تا گروهی عقب‌مانده و تندروی طرفدار خمینی برای تکمیل استقلال ایران به سفارت آمریکا حمله کنند و دیپلمات‌های آمریکایی را گروگان بگیرند. نتیجه استقلال مورد نظر گروه‌های آمریکاستیز، تحریم ۴۳ ساله ایران بوده است. تا امروز برای دستیابی به تکنولوژی غرب که قبل از انقلاب مشتاقانه به ایران داده می‌شد، به سراغ دلالان و بازار سیاه بروند و آن را با قیمت بالاتر بخرند. آیا منصافانه نیست که بعد از گذشت ۴۳ سال حداقل برای نسل‌های بعداز انقلاب توضیح بدهیم که آنچه امروز تجربه می‌کنند برخی پی‌آمد خطاهای فکری، عقیدتی و ایدئولوژیک ما بوده است؟ شعار استقلال سبب شد که جمهوری اسلامی تصور کند که برای کسب استقلال کامل، الگوی “توسعه خودکفا” را آنهم حول کشاورزی متمرکز کند. الگوی شکست خورده و مطرودی که پی‌آمدهای مخرب و استراتژیکی مانند از بین بردن محیط زیست داشته است. بعد از گذشت ۴۳ سال هنوز جمهوری اسلامی در پی کشف الگوی اسلامی توسعه است. به‌راستی نقش استعمار در این میان این همه فجایعی که بر سر ملت ایران آمده چه بوده است؟
کاظم علمداری




 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024