دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Monday 29 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 31.12.2020, 22:45

بیانیه‌ی توضیحی اتحاد جمهوری‌خواهان ایران


در آستانه‌ی سال نو

جهان، آسیب دیده و اندوهگین از «پاندمی کرونا» و رابطه‌های ناسازنده و ستیزنده و گاه دشمنانه‌ میان دولت‌ها،  ‏بدون جشن‌ و شادی مرسوم سال نو جهانی را آغاز می‌کند. با دریغ بسیار، نیمی از شمع‌هایی که این بار به‌هنگام سال نو ‏روشن می‌شوند به‌یاد بیش از یک میلیون و هفتصد هزار کشته‌ی گزارش شده‌ی پاندمی کرونا است. در سراسر دوران ‏پس از جنگ جهانی دوم، بحرانی این‌گونه سخت و جهانگیر با پیامدهای منفی دراز مدت رخ نداده است. پیامدهای مادی ‏و معنوی که بسیاری تا چشم‌انداز‌های دور با جامعه و جهان خواهند بود. ایران ما نیز در قله‌ی این وضعیت سخت و ‏خشن جای‌دارد. کشوری که همزمان با سه بحران ویرانگر روبروست؛ پاندمی بی‌مهار کرونا با کشتار ده‌ها هزار نفری ‏مردم و فلج شدن کشور، تحریم و محاصره‌ی اقتصادی کمرشکن از سوی آمریکا و استبداد دینی و دولت ناکارآمد. این ‏همه همراه است با سرکوب‌ خونین اعتراض‌ها، ترور مخالفان، فلج شدن سیاست‌پردازی خردمندانه و بسته شدن راه ‏چاره‌جویی برای نجات کشور. ایران، با سخت‌ترین حد همه‌گیری و کشندگی بیماری کرونا، در نتیجه‌ی تحریم‌ها و ‏بی‌توجهی حکومت از امکان تهیه‌ی بسیاری نیازمندی‌های بهداشتی و درمانی محروم شده است. مردم ما از سوی دولت ‏آمریکا و جمهوری اسلامی گروگان گرفته شدند. دولت‌های جهان، حتی آن‌ها که مخالف سیاست‌های دولت ترامپ هستند، ‏ترسان از زورگویی آمریکا و بیزار از حکومت ایران، تسلیم فشارهای دولت ترامپ شدند و مردم ما را در چنگال مرگ ‏و بیماری تنها گذاشتند. این آزمونی زشت است که نشان می‌دهد تمدن و فرهنگ جهان تا چه حد در خطر است و چه آسان ‏ممکن است قدرت‌های جهانی راه ستیز وحشیانه‌ی بقا را در پیش بگیرند. ‏

ایرانیان برای نجات جامعه‌ی خویش لازم است در کشور و در مناسبات آن با جهان تحولی بنیادی ایجاد کنند. ‏کشتی ایران نیازمند نیروی حرکت، خرد هدایت و واقع‌بینی سیاسی است. میلیونها ایرانی هیچ زیستگاهی جز کشور ‏خود ندارند. هیچ ایرانی در هیچ کجای جهان نیست که به گونه‌ای با خوب و بد کشور خود پیوند نخورده باشد. پاسداری ‏از این خانه‌ی امید ایرانیان نیازمند تأمین جای شایسته‌ی ایران در خانواده‌ی جهانی است. «ولایت فقیه» ایران را به‌سوی ‏ویرانی می‌کشاند. «ولایت فقیه» یک بیماری مرگبار اجتماعی و سیاسی و فرهنگی است که از خفاش خرافات و نادانی و ‏بنیادگرایی به جامعه ما منتقل شده است. این پدیده به سیمای فرهنگ و مذهب مردم آسیبی سنگین وارد کرده است. این ‏بیماری لازم است با خرد جمعی و مشارکت دموکراتیک همه‌ی مردم درمان شود. این خواست مردم ایران است.‏

وضعیت جهان و مسئولیت جهانی

چگونه ممکن است کشورهای قدرتمند جهان در نتیجه‌ی فشار دولت‌های زورگو کشوری بزرگ را محاصره کنند، ‏مردم آن را در چنگال  پاندمی مرگبار رها کنند، اقتصاد آن را ویران نمایند و امکان تهیه‌ی دارو و نیازهای بهداشتی و ‏درمانی را نیز از آن بگیرند؟ این رویداد به اندازه‌ی کافی چگونگی وضعیت کنونی جهان را فاش می‌کند. همان‌گونه که ‏مقام‌های سازمان ملل متحد بارها گفته‌اند، و با استناد به بررسی‌های نهادهای مسئول، شماری از دولت‌ها همدیگر را در ‏برابر پاندمی کرونا تنها گذاشتند و حتی به احتکار دارو و نیازمندی‌های بهداشتی و ربودن آن‌ها دست زدند. این ‏ناهمبستگی و نابرابر‌خواهی، افزون بر مناسبات میان کشورها، در مناسبات طبقات و لایه‌های اجتماعی و گروه‌های ‏قومی و سنی نیز دیده شده است. در طول تاریخ دنیای مدرن دیده نشد که در یک بحران در برخی موارد کهنسالان در ‏خانه‌ی سالمندان به حال خود رها شوند، یا نیازمندی‌های بهداشتی و درمانی از آن‌ها دریغ شود. ‏

پاندمی کرونا زمانی جهانگیر شد که قبل از آن، خاصه با روی کار آمدن دولت آقای ترامپ، جهان دچار پاندمی ‏قدرت‌گیری نیروهای افراطی راست در برخی کشورها شده بود. بسیاری از ارزیابی‌های مبتنی بر نگرانی بر این تأکید ‏دارند که به دلایل گوناگونی مانند بحران زیست‌بومی، افزایش جمعیت و مصرف سرانه، ورود قدرتهای جدید اقتصادی ‏چون چین و هند و برزیل، تشدید رقابت قدرت‌ها در جهان و بروز پاندمی کرونا، جهان پساکرونا روندی متفاوت را ‏خواهد پیمود. یکی از عناصر بسیار منفی در این روند، تلاش برای بازگشت از جهانی شدن، نیرو‌گیری ناسیونالیسم، ‏بومی‌گرایی در اقتصاد، افزایش رقابت‌های هم‌ستیز، افزایش ستیزه‌جویی در جامعه و جهان، و بی‌مسئولیتی در پاسداری ‏از زیستبوم است. ارزیابی صندوق بین‌المللی پول این است که میزان رشد اقتصادی در سال دو هزار و بیست و یک  ‏کم‌تر از پیش‌بینی های پیشین خواهد بود. بر این پایه، بیکاری و فقر گسترش بیشتری پیدا می‌کند، که این مایه‌های ستیز ‏را افزایش می‌دهد. برآمد اقتصادی و نظامی و به تبع آن سیاسی چین و احتمال تبدیل آن به رقیب تهدید کننده‌ی موقعیت ‏آمریکا اکنون زمینه‌های جنگ سرد جدیدی را فراهم می کند که می‌تواند پیامدهای منفی برای همه‌ی جهان داشته باشد.‏

دولت ترامپ هم‌چون شورش ناسیونالیسم و گرایش راست، نیروی فرار از ساختار‌ها و سامان‌های دموکراتیک ‏کشوری و بین‌المللی بود. این دولت پیمان زیست بومی پاریس، سازمان بهداشت جهانی، توافقنامه‌ی برجام و بسیاری از ‏توافقنامه‌های بین دولتی آمریکا را ترک کرد و در اوج پاندمی کرونا و وضعیت اقتصادی بحرانی در جهان بسیاری از ‏امکانات آمریکا را به ضد امکان بدل کرد. دولت ترامپ که مدعی «احیای عظمت» آمریکا بود تا حد زیادی از اهمیت و ‏مشارکت این کشور در رهبری جهان کاست. دولت‌های نادموکرات چین و روسیه نیز یا در برابر تعرض‌های دولت ‏ترامپ واپس نشستند و یا هر کجا که توانستند به‌زیان دوستان و هم بازاریان خود برای سود و سودای خویش کوشیدند. ‏اتحادیه‌ی اروپا، با این که توانست در این شرایط دشوار از دموکراسی درونی خود دفاع کند، اما به‌گونه‌ی ترسناکی ‏ضعف خود در برابر آمریکا را فاش کرد و روشن شد که این اتحادیه بدون بازسازی جایگاه و سیاست خود نمی‌تواند ‏یک بازیگر موفق در میدان جهانی باشد. این نیاز را رهبران آلمان و فرانسه بارها به‌زبان آوردند. امید که دموکراسی ‏اروپا بتواند روی پای خود بایستد و نقش موثرتری برای به‌سازی مناسبات جهانی ایفا کند. ‏

اکنون، پس از انتخابات ایالات متحده آمریکا، جهانیان انتظار دارند که با رهبری رئیس جمهوری جدید این ‏کشور سیاست داخلی و خارجی خود را بازنگری کند و دوباره، برای ایفای برخی نقش‌های مثبت در نظام مناسبات ‏جهانی تلاش کند. بازگشت آمریکا به پیمان زیست محیطی پاریس، سازمان بهداشت جهانی، توافقنامه‌ی برجام، مناسبات ‏تجاری پیشا‌ترامپ، روند جهانی شدن و بازآفرینی سیاست مستقل آمریکا در مناسبات با ایران و کنترل تلا‌ش‌های ‏دولت‌های اسرائیل و عربستان علیه بهبود مناسبات آمریکا و ایران از جمله انتظارات جامعه جهانی از دولت جدید است. ‏به موازات امیدها نگرانی‌های‌ بسیاری نیز وجود دارند. مسأله این است که با سامان یابی وسیع نیروهای راست در ‏آمریکا دولت دموکرات تا چه حد موفق خواهد بود. ‏

برای ایران اهمیت بسیار دارد که روی قطعی بودن توان و امکان دولت جدید آمریکا برای عمل به همه‌ی ‏وعده‌های انتخاباتی حساب یک‌جانبه باز نکند. ایران بدون در پیش گرفتن سیاستی مبتنی بر یاری و ترغیب نیروهای ‏معتدل در آمریکا، بدون نشان‌دادن حسن نیت و میل به حل مسایل، بدون مستحق نشان دادن خود برای برخوردهای مبتنی ‏بر نرمش و سازندگی، هم بر دشواری‌های کشورمی‌افزاید و هم برای دولت بایدن و نیروهای دموکرات و معتدل ‏مانع‌تراشی می‌کند. چگونگی برخورد نیروهای ماجراجو و افراطی تا کنون بیشترین خدمت را به نیروهایی کرده است ‏که خواهان محاصره و آسیب‌رسانی به ایران هستند. نتیجه‌ی عملی سیاست این نیروها تفاوتی با کنش نیروهای نفوذی ‏دولتهای ستیزه‌جوی خارجی ندارد. ‏

جهان و محیط زیست

‏ بحران جامعه و جهان معاصر اکنون بنیاد ژرف زیست محیطی یافته است. اغلب بحران‌های اقتصادی تا نیم ‏قرن پیش، بیش از هر چیز با افزودن فشار نیروهای مولد جامعه بر محیط زیست رو به مهار گذاشتند. اما اکنون فشار ‏متقابل محیط زیست بر اقتصاد و زندگی و تمدن بشری به یک عامل سخت‌درمان بدل شده است. هیچ عامل دیگری به ‏اندازه بحران زیست محیطی چیرگی بر بحران‌های عمده‌ی جامعه و جهان را دشوار نمی‌کند. اکنون، تا پایان سال جاری، ‏جمعیت جهان برابر آمارهای رسمی حدوداً به هفت میلیارد و نهصد میلیون خواهد رسید. افزایش جمعیت تنها در سال ‏جاری حدود هفتاد و هفت میلیون نفر برآورد شده است. یعنی امسال به اندازه یک ایران بر جهان افزوده شده است. در ‏مقابل، در سال ۲۰۲۰، نزدیک به پنج میلیون هکتار جنگل از بین رفته است. حدود شش میلیون و پانصد هزار هکتار ‏زمین کشاورزی فرسوده و از بین رفته است. حدود دوازده میلیون هکتار بر کویرهای جهان افزوده شده است. با وجود ‏پاندمی کرونا، که بسیاری فکر می‌کردند به دلیل کم شدن تحرک و زمین‌گیر شدن صنعت هواپیمایی سال خوبی برای ‏محیط زیست خواهد بود، آرزوها برآورده نشد و انتشار گازها به میزان سرسام آور ادامه دارد.‏

محیط زیست تنگ و تنگ‌تر و مصرف‌کنندگان محیط زیست بیشتر و بیشتر می‌شوند. خشک‌بومی به سرعت ‏قلمروهای سبز را می‌بلعد. جنگل‌ها و سبزدشت‌ها و رودها و چشمه‌ها و منابع زیرزمینی آب خشک و نابود می‌شوند. ‏یخ‌های قطبی ذوب می شوند و سطح آب بالا می‌آید و خشکی‌های کشورهای ساحلی را در خود فرو‌می‌برد. شمار جمعیت ‏مصرف کننده، شامل انسان‌ها، حیوان‌های خوراکی و مصرفی و ماشین‌ها و ابزارهای مصرف کننده‌ی محیط زیست، ‏همچ‌نان افزایش می‌یابند. افزون بر افزایش جمعیت مصرف کننده‌ی انسانی و حیوانی،  سرانه‌ی مصرف نیز افزایش ‏می‌یابد. لگام گسیختگی نظام سرمایه‌داری متکی بر جامعه‌ی مصرفی و گسترش بی رویه مصرف، جامعه را علیه محیط ‏زیست پیش می‌برد. ماشین سود و سودا به همان میزان که تحرک اقتصادی ایجاد می‌کند تحرک در تخریب‌ِ محیط‌ زیست ‏هم ایجاد می‌کند. اکنون فضای زیستی و امکان‌های زیستی در خطر جدی قرار گرفته‌اند و تعادل بین جامعه و طبیعت به ‏میزان زیادی به هم خوردهاست. چنین روندی، اگر مهار نشود جامعه بشری را به‌سوی دوران ستیز بر سر زیست بوم و ‏تنازع بقا سوق می‌دهد. راه نجات تمدن بشری کوشش برای ایجاد تعادل میان جامعه و طبیعت، هم‌خوان کردن جامعه با ‏محیط زیست، متکی شدن بر انرژی تجدید پذیر و در پیش گرفتن راه توسعه پایدار بسوی جامعه‌ی پایدار است. جامعه و ‏جهان باید به‌خود آید و از ژرف‌تر شدن این بحران جلوگیری کند. محیط زیست دارایی مشترک همه‌ی جهانیان است. ‏آگاهی و احساس مسئولیت مردم و افزایش کوشش‌ها برای کنترل و محدود کردن مصرف و سوخت‌های فسیلی و تولید ‏گازهای آلاینده می‌تواند گامی بزرگ به جلو باشد. مهار این بحران نیازمند همبستگی و همکاری جهانی و منطقه‌ای است. ‏هم‌ستیزی و تنش‌ها و مناسبات ناعادلانه نیروی جامعه‌ی جهانی برای رویارویی با بحران زیست‌بومی را می‌فرساید. ‏

روند جهانی شدن، که اکنون با مقابله‌ی برخی دولت‌ها و جریان‌های ناسیونالیست روبروست، پیامدهای مثبت و ‏منفی بسیاری داشته است. هر کشوری لازم است در برنامه‌ریزی برای آینده خود این تأثیرات  را در نظر بگیرد. روند ‏جهانی شدن، هم‌چون یک روند در مجموع مثبت، به بسیاری کشور‌ها کمک کرد تا اقتصاد و تکنولوژی خود را رشد ‏دهند و از دوران فقر و عقب ماندگی بگذرند. تحول ناشی از جهانی شدن روی نیروها و صف‌آرایی‌های جهانی تاثیر ‏گذاشت و بطور خاص موقعیت آسیا در جهان را دگرگون کرد. به موازات آن، در این روند برخی کشورها مانند ایران، ‏که با کاروان رشد به اندازه کافی همراه نشدند و نتوانستند یک عضو فعال این روند باشند، با دشواری‌های بیشتری جهت ‏یافتن سهم در بازار جهانی روبرو هستند. ایران با برون افتادن از مسیرهای اصلی رشد دهه‌ها باید وقت صرف کند تا به ‏اندازه سهم خود وارد بازار جهانی شود. حرکت برای جبران این عقب ماندگی به‌شدت بستگی می‌یابد به اتخاذ یک ‏سیاست واقع‌بینانه که اساس آن درک اهمیت مناسبات عادی و سازنده با دیگر دولت‌ها و گزینش راه دوستی و همکاری ‏به‌جای تنش و ستیز است. در مسیر شتابناک جهانی‌شدن و تشدید رقابت‌های اقتصادی، تفاوت رشد و ثروت کشورهای ‏جهان بسیار بیشتر شده است. در درون کشورها فاصله‌ی طبقاتی و شکاف میان دارا و ندار افزایش یافته است. مردم ‏دنیا، به موازات برخورداری عمومی از نعمت‌های پیشرفت جهانی، شاهد نزول نسبی سطح زندگی زحمتکشان در قیاس ‏با افزایش نجومی سود و سرمایه‌ی شرکت‌ها هستند. نارضایتی ناشی از این وضعیت گاه مورد بهره‌برداری سیاستگران ‏پوپولیست و ناسیونالیست و گرایش‌های ضد جهانی شدن می‌شود. آن‌ها به‌جای تلاش برای اصلاح جامعه و بهسازی ‏روند جهانی شدن و همخوان کردن آن با نیازهای تأمین حقوق مردم  جداسری در پیش می‌گیرند و می‌کوشند با نوعی ‏ملی‌گرایی واپسگرایانه جلو این روند را بگیرند. دولت ترامپ از این شرایط بهره گرفت و به تعرض علیه نظام‌ها و ‏نهادهای تنظیم کننده مناسبات جامعه جهانی پرداخت. رفتار دولت ترامپ گواهی دیگری شد بر نادرستی سمتگیری‌هایی ‏که به جای بهسازی جهانی شدن قصد قربانی کردن آن به‌پای خودمحوری ناسیونالیستی را دارند. «آمریکا اول» آقای ‏ترامپ به آمریکا آخر از نظر رعایت نظم‌ها و نهادهای بین المللی شد، امری که برای جهان بسیار خطرناک است. ‏

وضعیت خاورمیانه ‏

در این دوران پر خطر، خاورمیانه و ایران از هرسو در محاصره‌ی دشواری‌ها دست و پا می‌زنند. بحران ‏زیست‌محیطی در این منطقه بسیار شدیدتر است. هم اکنون نشانه‌های ستیز بر سر آب و خاک آشکار شده است و در ‏نقاطی مثل مصر و سوریه و ترکیه و عراق زمینه‌های تنش جدی فراهم می‌شود. مشکل حاد جابه‌جایی‌های درون‌کشوری ‏و مهاجرت‌های انبوه مردم بر اثر جنگ و ویرانی‌ و ستم و سرکوب دولت‌ها، از وضعیت وخیم محیط زیست نیز متأثر ‏است. کشورهای منطقه هر یک به‌گونه‌ای درگیر ستیز با هم‌د‌یگر هستند. جنگ‌های کلاسیک و جنگ‌های نامتعارف و ‏تروریستی برخی از کشورها را ویران کرده و صدها هزار کشته بر جای گذاشته است. ستیزه‌جویی جنایتکارانه‌ی ‏بنیادگرایی دینی و قومی، درآمیخته با دخالت‌های مخرب و تحریک ‌کننده‌ی دولت‌های خارجی، برخی دولت‌ها و عوام ‏متعصب و فریب‌خورده را به جان هم انداخته است. با همه‌ی کشتارها و ویرانی‌ها، هنوز چشم انداز روشنی برای مهار ‏این فاجعه‌ها وجود ندارد. اما این وضعیت نمی‌تواند و نباید ادامه یابد. مردم و دولت‌های این منطقه اگر نخواهند هستی ‏کشورها را از دست بدهند، لازم است برای اقدام سازنده دست صلح و آشتی و هم‌ز‌یستی به‌سوی هم دراز کنند. خاورمیانه ‏نیازمند صلح و آشتی و همکاری همه‌ی کشورهای منطقه است. سوءاستفاده از این شرایط اندوهبار برای آسیب رساندن ‏به همد‌یگر کنشی به تمام معنی جنایتکارانه است. چگونگی وضعیت اقتصادی و سیاسی ایران با وضعیت خاورمیانه ‏عمیقا گره خورده است. بدون آن که کشور ما یک عامل صلح و سازندگی و دموکراسی بشود، حل شماری از عمده‌ترین ‏مشکلات منطقه با دشواری روبرو خواهد بود. ‏

دشواری‌های ایران

ایران در گرفتاری‌های گوناگونی غرق شده و توانایی‌های آن برای حرکت بسوی حل مسائل فرسوده شده است. ‏دست‌های بسته‌ی کشور ما باید باز شود. ایران باید با درک فرآیندهای بحرانی به فوریت برای نجات خود اقدام کند. همه ‏چیز در گرو شناخت درست عامل‌های بازدارند و حرکت برای رفع دشواری‌ها با اتکا به خرد و نیروی مشترک ملت ‏است. عمده‌ترین عامل‌های بحران در ایران چنین است:‏

ـ‎ «ولایت فقیه» و ساختار سیاسی متکی بر درآمیزی دین با دولت و شرع با قانون، بنیاد بحران سیاسی ـ ‏اجتماعی کشور ماست. ساختار بحران‌زای این نظام تمامی کشور را در دشواری‌ها غرق کرده و دولت و سیاست را فلج ‏کرده است.‏

ـ استبداد، نفی آزادی‌های سیاسی، نفی انتخابات آزاد، دست‌یازی به سرکوب و کشتار در رویارویی با جنبش‌های ‏اعتراضی، تلاش برای خفه کردن دگراندیشی، ویران کردن فرهنگ جامعه،  پایمال کردن حقوق زنان و اقلی‌تهای قومی ‏و دینی، این‌ها همه تشعشعات تاریک یک نظام فاسد و مرتجع هستند.  ‏

‏- ویرانی اقتصادی، بی‌برنامگی، آشوب، اقتصاد رانتی، چپاول حکومتیان و نهادهای تو در توی دولتی و دینی، ‏انتقال بخش عمده‌ی اقتصاد به سپاه و افراد پرنفوذ، بیکاری، زحمت بی‌مزد، سرکوب اعتراضات زحمتکشان، رساندن ‏رنج مردم به حداکثر ممکن، چنین است کارنامه این نظام سیاسی.‏

ـ چندگانگی و هم‌ستیزی کانون‌های قدرت و تبدیل دولت به یک ابزار ناتوان و کمتر مسئول و تابع حکومت ‏فقاهتی،  پیامد دیگری از نظم مبتنی بر رهبری دینی است.‏

ـ فتوا‌سالاری در دستگاه دینی و تبدیل آن به یک قدرت خوفناک هرج و مرج طلب و ضد قانون، که مستقیماً ‏اندیشه و کنش دگراندیشان، اصلاح‌طلبان، متفکران و روشنفکران دینی را به گونه‌ی تروریستی در هر کجای جهان ‏تهدید می‌کند نیروی منفی دیگری به موازات ولایت فقیه است. ‏

ـ بی‌سامانی اقتصادی و بی صاحب شدن ثروت‌های کشور، غرق شدن جامعه در انواع دزدی‌های کلان، درست ‏شدن گروهبندی ها و دسته ها و باند‌های همسود و همدست و تبدیل این مجموعه به یک عامل هولناک بر گرفتار‌ی‌های ‏کشور افزوده است. ‏
ــ فرار مغز‌ها و شایستگی‌ها و ثروت‌ها، فرار صدها هزار خانواده‌ی ایرانی به هر گوشه‌ی دنیا، تهی شدن کشور ‏از ثروت‌های معنوی و مادی خود. ‏

ـ سیطره‌ی نامتخصصان و کم‌دان‌ها و ناآزموده‌ها بر اغلب پست‌های کلیدی سیاسی و اداری و هرج و مرج و ‏ویرانگری ناشی از این پدیده. ‏

با این دشواری‌های چندین‌گانه، پرسمان‌های پیش روی ما نیز بسی سخت و سنگین هستند. همان‌گونه که «اتحاد ‏جمهوریخواهان ایران‎»‏ پیش از این گفته و نگاشته است، پاسخ به پرسمان‌های بنیادی کشور جز از راه پایان یافتن ‏‏«ولایت فقیه» ممکن نخواهد بود. «ولایت فقیه» ساختاری درخور بازسازی و اصلاح نیست و شایستگی اداره و ‏رهبری این کشور را ندارد. به‌روشنی باید گفت، اندیشه‌ای که به جای مبارزه و تلاش روشنگرانه جهت الغای این نهاد ‏ویرایش آن را پیش می‌کشد تنها عمر ارتجاع را افزایش می‌دهد. «ولایت فقیه» به شکل اتفاقی و بدون هرگونه فهم سیاسی ‏و مسئولیت مردمی به قانون اساسی و کشور تحمیل شد. تحمیل این ساختار سیاسی و نهادهای مرتبط با آن سبب کنار ‏رفتن مسئولیت دولت در هدایت کشور و غیر‌پاسخگو شدن نهادهای اصلی رهبری و به بن‌بست کشیده شدن تمام زندگی ‏سیاسی ما ایرانی ها شد. روشن است که خرد خیرخواه از هرگونه تعدیل و اصلاح و تعقلی که بتواند مرحمی بر ‏زخم‌های کشور باشد استقبال می‌کند. اما، چنان‌چه دشواری‌های بنیادین طرح نشوند و تلاش نشود که از رأس تا قاعده‌ی ‏جامعه در گفتمان ساختار سیاسی مشارکت کنند، آن‌گاه مرحم‌ها می‌توانند به جای زخم‌های کشور بر زخم‌های استبداد ‏قرار بگیرند. اتحاد جمهوری خواهان ایران کار روشنگرانه و بسیج کننده جهت متحول کردن جامعه‌ی ایران را با ‏استقبال از هر حرکت به‌سازانه همراه می‌کند. ما خشونت‌گرایی و برخورد کین‌توزانه و نفی گفتگو و گفتمان را ‏نمی‌پذیریم. ما  می‌خواهیم کمک کنیم تا گفتمانی با شرکت همه‌ی لایه‌های اجتماعی و از آن جمله با شرکت دست ‏اندرکاران قوای حکومتی در جامعه پیش‌برود. در چنین گفتمانی نظر ما این است که، راه حل بحران‌های ژرف سیاسی و ‏ساختاری در ایران الغای «ولایت فقیه» و نهادهای مکمل آن و سپردن مسئولیت سیاسی و اداری کشور به دولت، متکی ‏کردن دولت بر اراده و رأی کاملا آزادانه‌ی مردم، بازسازی بنیادی دستگاه دادگستری کشور در هم‌بنیادی با موازین ‏حقوق بشر و نیازهای جامعه‌ی مدرن و جداسازی همه جانبه‌ی دستگاه اداری از دستگاه دینی کشور است. اتحاد ‏جمهوریخواهان ایران در برنامه‌ی مصوب کنگره خود، راهکار گذار به دموکراسی را بدین‌گونه اعلام کرده است: ‏

‏«اتحاد جمهوریخواهان ایران مناسب ترین راه رسیدن به آزادی و دمکراسی و تثبیت آن را برگزاری «انتخابات ‏آزاد» می داند و بر گشايش فضای سیاسی و تامین آزادی های مدنی و سیاسی، آزادی فعاليت احزاب سیاسی، آزادی ‏مطبوعات و مبادله‌ی آزادانه‌ی اطلاعات به مثابه‌ی پیش شرط برگزاری انتخاباتی آزاد، تحت نظارت یک هیات مردمی ‏مورد قبول همگان، برای تشکیل مجلسی برآمده از رای آزادانه‌ی مردم، به‌عنوان بالاترین نهاد قانونگذاری و تصمیم ‏گیری کشور تأکید دارد. انتخابات در جمهوری اسلامی که مردم میهن ما در آن به قصد تاثیر گذاری در مدیریت کشور به ‏پای صندوق های رای می روند، تاکنون به خاطر سلطه‌ی ولایت فقیه و نهاد های وابسته به آن و ایجاد محدودیت در ‏انتخاب نمایندگان واقعی مردم و نقش محدود ارگان های انتخابی در ساختار قدرت، عمدتا در خدمت تنظیم مناسبات قدرت ‏در درون جمهوری اسلامی و رقابت بين جريان های حکومتی بوده‌است.»‏

ما بر راه دموکراتیک حل مسایل، یعنی شرکت آزادانه و همگانی در گفتمان تحول ساختاری، تأکید داریم  و ‏می‌خواهیم حق ما برای گفتگو در باره این برنامه در درون کشور تأمین شود. مدعیان مبارزه با خشونت باید بدانند تنها ‏نیرویی به‌راستی راه زدودن خشونت از جامعه را می‌پیماید که ریشه‌های خشونت و ستم را به آشکار ترین کلام بیان ‏می‌کند و همه را به گفتگو و هم‌اندیشی برای نجات کشور فرامی‌خواند. ‏

درباره‌ی‎ ‎مسائل پیشِرو

‏«اتحاد جمهوریخواهان ایران» به موازات پیگیری برنامه‌ی بلند مدت خود برای نجات کشور، در چارچوب ‏امکانات موجود برای مسائل حاد پیش‌ رو چاره‌ اندیشی می‌کند. در این راستا، با توجه به مجموع مسائلی که در بالا گفته ‏شد، نظر و سیاست خود را در باره‌ی عمده‌ترین مسائل‌ِ  پیش روی کشور در سال جدید طرح می‌کنیم. ‏

توافق «برجام»‏

‏«برنامه‌ی جامع اقدام مشترک» یا «برجام» برای همه‌ی طرف‌های آن، با توجه به مجموع شرایط، توافقی مثبت ‏بوده است و می‌توان آن را برد همه‌ی شرکت کنندگان در توافق دانست. اگر چه سرمایه‌ی این توافق محدویت‌های تعیین ‏شده برای برنامه‌ی هسته‌ای ایران است، اما به دلیل این که حق ایران حفظ شده است و به تأمین صلح و رفع بخش بزرگی ‏از تحریم‌ها کمک می‌کند برای ایران نیز برد بزرگی بوده است. این برد دولت روحانی، پس از امضای توافقنامه با ‏انتقاد‌های فزاینده‌ی ولایت فقیه و نیروهای تندرو هم‌سو با آن روبرو شد. «ولایت فقیه» و نهادها و نیروهای مستقیم آن در ‏جمهوری اسلامی، پس از پایان موفقیت‌آمیز گفتگو‌ها، با هدف  جلوگیری از بهره‌مند شدن دولت و نیروهای اصلاح طلب ‏و میانه‌رو از نتایج توافق و ریختن سود توافق به کیسه‌ی خود، انتقاد و اعتراض و حمله به دولت را گسترش دادند. ‏مهم‌ترین ضربه‌‌های آن‌ها به برجام یکی ایجاد بی اعتمادی و شک در طرف‌ها‌ی مذاکره به خصوص آمریکا بود و ‏دیگری جلوگیری از طرح و اجرای برنامه برجام دو و سه. سه مسأله‌ی بسیار مهم و تعیین کننده که در روند اجرای ‏برجام‌ دو و سه ممکن بود جامه عمل بپوشند، یکی به‌سازی مناسبات با آمریکا و اروپا ، دیگری فرونشاندن تنش و ستیز ‏با اسرائیل و در منطقه و مورد سوم برداشتن گام‌هایی در سمت فضای باز سیاسی بود. «ولایت فقیه» با برخورد ‏ماجراجویانه و ویران کننده، در حالی که همه‌ی تلاش‌ها را خنثی می‌کرد، این انتظار را برای خود نگه‌داشته بود که ‏تحریم‌ها زدوده شود. اما دود خرابکاری آن‌ها به چشم کشور رفت. خروج دولت آقای ترامپ از برجام و تشدید تحریم و ‏محاصره‌ی خرد‌کننده اقتصادی ایران، توامان با کارشکنی‌های درونی مکمل آن، برجام را سترون کرد و دشواری ‏بزرگی پیش روی مردم ایران گذاشت. ‏

اکنون، با پیروزی آقای جو بایدن در انتخابات، انتظار می‌رود که امکان برای بازگشت مجدد ایالات متحده ‏آمریکا به برجام و به اجرا درآمدن مفاد توافقنامه پس از دور دیگری از گفتگو‌ها فراهم شود. دولت روحانی مدافع برجام ‏است و اگر نیروهای تندرو و ولایت فقیه مانع نشوند، مایل به زنده کردن برجام‌های دو سه نیز هست. این حکومت آقای ‏خامنه‌ای است که باید تصمیم بگیرد ضربه‌ای سخت‌تر به مردم ایران بزند و یا خود را از رویارویی با مدافعان برجام ‏کنار بکشد و بگذارد که دولت مجری سیاست خود باشد. ایران نمی‌تواند امید خود را به برخورد نیک حریفان خود در ‏برجام متکی کند. ایران باید امید را بر تلاش خود برای تبدیل امکان‌های مثبت به واقعیت متکی کند. یک دولت مسئول باید ‏امید تولید کند و از امید پاسداری کند. تکدی یا سرقت و زورگیری امید از دیگران ناممکن شده‌است. تقویت امکان و امید ‏برای زنده کردن برجام نیازمند آن است که ایران به صورت مدافع و متعهد به برجام در میدان باشد. ایجاد شک و تردید ‏موضع کشور را تضعیف می‌کند. ایران نمی‌تواند طرف‌های مذاکره را به مرگ بگیرد تا به تب راضی شوند. جهان و ‏منطقه و مناسبات ایران با دیگر دولت‌ها نیازمند اعتماد و پایبندی است. دولت وظیفه دارد در برابر «ولایت فقیه» بایستد ‏و به هرقیمت مانع شود که ایران ناقض و نامتعهد به برجام معرفی شود. تسلیم شدن دولت به تحمیلات ولایت فقیه زیرپا ‏گذاشتن وعده‌هایی است که به کمک آن‌ها رأی شرکت کنندگان در انتخابات به روحانی تعلق گرفت. زنده کردن برجام راه ‏دشواری است. با توجه به نیروی عظیم مخالفان برجام در آمریکا و منطقه‌ی خاورمیانه، هرگونه ماجراجویی از سوی ‏حکومت دستمایه خرابکاری بیشتر آن نیروها خواهد شد.‏

«برجام دو و سه»‏

رفع تحریم‌ و محاصره‌ی اقتصادی ایران بدون پشتوانه‌ی برجام دو و سه اگر ناممکن نباشد بسیار ناقص و ‏شکننده و کم‌مایه خواهد بود. در این دوران، برای قدرت‌های هسته‌ای جهان جلوگیری از هسته‌ای شدن دیگر کشورها ‏خیلی دشوار نیست. وضعیت ایران با کره‌ی شمالی همسایه و متحد چین مقایسه‌پذیر نیست. هیچ نیروی مثبتی در جهان و ‏ایران از افزایش کشورهای هسته‌ای حمایت نمی‌کند. ژرفای مسأله‌ی آمریکا با ایران محدود به برنامه هسته‌ای نیست. ‏جایگاه ایران در سنگرگیری‌های جهانی اصل مسئله است. ایران تا زمانی که مناسبات عادی با آمریکا نداشته باشد و ‏نشان ندهد که علیه آن تبلیغ و بسیج نیرو نمی‌کند، حتی اگر تمام برنامه‌ی هسته‌ای و موشکی را پایان دهد، هم‌چنان تنش و ‏ستیز و تهدید وجود خواهد داشت. ایران لازم است درک کند که در چشم‌انداز، دشمنی‌ها باید به دوستی بدل شوند. باید ‏نشان داد که ایران آماده‌ی آغاز کردن روند به‌سازی مناسبات است. سند این تمایل همان است که دولت روحانی به‌درستی ‏آن را برجام دو و سه نامیده است. «ولایت فقیه» بدون تن دادن به برجام دو و سه، زنده کردن برجام را دشوار، راه ‏پس‌نشاندن تحریم‌ها را سخت، و رنج مردم ایران را از آن چه هست، بیشتر خواهد کرد.‏
‎  ‎
مذاکره شیوه‌ی اصلی حل مسائل‎  ‎

گفتگو وسیله‌ی اصلی حل مسائل به شکل مسالمت‌آمیز است. ایران نمی‌تواند منتظر آن باشد که دیگران برای حل ‏دشواری‌های مناسبات طرفین گام پیش بگذارند. دولت و حکومت ایران مسئول اصلی اقدام برای این گفتگو‌ها هستند. ‏بازگشت به گفتگوهای دوجانبه و چندجانبه‎ ‎درباره‌ی برجام و غیره تنها یک عرصه از گفتگو‌های ضروری است. افزون ‏بر مسأله‌ی برجام، کشور ما نیازمند ارتباط و گفتگو با دولت آمریکا برای حل مجموع‎ ‎مسائل است. یک دولت مسئول در ‏پیشنهاد برای باز شدن سفارتخانه‌های دو کشور و شروع چنین روندی پیشگام می‌شود و تردید به خود راه نمی‌دهد. ‏میراث‌داران بینش و روش آقای خمینی باید از خود بپرسند، آیا اشغال سفارت آمریکا امنیت ایران را بهتر تأمین کرد و یا ‏زدودن آثار آن اشغال از ساختمان سفارت و در نظر گرفتن آن به عنوان محل بازگشایی آینده می‌تواند به این هدف کمک ‏کند؟ آنان که حمله به سفارت عربستان را محکوم کردند، می‌توانند در این زمینه نیز نظری همانند داشته باشند، اگر ‏شجاعت بیان آن را بیابند. با سیاست کشور نمی‌توان با قهر و آشتی برخورد کرد. سیاست وسیله‌ی حل مسائل گریبانگیر ‏کشور است نه وسیله‌ی تأمین وجاهت و غرور و غیرت تبلیغاتی برای حکام و جریان‌های سیاسی. ‏

برنامه‌ی هسته‌ای

ایران مانند هر کشور دیگری در جهان برای تأمین انرژی مورد نیاز خود در آینده ممکن است به استفاده ‏صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای نیاز داشته باشد. از دیدگاه حقوقی ایران این حق را دارد و حق آن باید رعایت شود. تبعیض ‏پذیرفتنی نیست. اما، بسیاری کشورها با داشتن این حق برای تعطیل نیروگاه‌های هسته‌ای خود اقدام می‌کنند. بحران محیط ‏زیست نیازمند روی کردن کشورها به‌سوی انرژی‌های پاک و بازیافتی است. صلاح ایران و خواست نیر‌وهای زیست ‏محیطی این است که کشور ما به انرژی‌های جانشین برای انرژی فسیلی و هسته‌ای روی آورد و بر نیروی هسته‌ای تکیه ‏نکند. از آن‌جایی که جمهوری اسلامی اعلام مخالفت با تسلیحات هسته‌ای و آن را «حرام» اعلام کردهاست، دست آن ‏برای انعطاف‌های لازم باز است. اما دست ابتکار در دستبند ولایت فقیه گیر است. اگر ولایت فقیه و کانون‌های فشار ‏وابسته به آن مانع نشوند، مشکلی برای گزینش یک سیاست موثر و سازنده جهت رسیدن به توافق با آمریکا نیست. ‏

ایران، اسرائیل و عربستان

در جهان معاصر ارتباط‌های خارجی هیچ کشوری نمی‌تواند بر بنیاد دینی و ایدئولوژیک باشد. اساس مسئولیت ‏در برابر کشور و مردم این است که ایران و نیازهای آن در رابطه با هر دولتی مبنا باشد. سود و نیاز مردم ایران فراتر ‏از هر گرایش دینی و ایدئولوژیک حکم می‌کند که کشور ما با کشور اسرائیل نیز مثل کشورهای دیگر برخورد کند و مثل ‏بسیاری از دولت‌ها مخالفت با سیاس‌تهای غلط دولت‌های این کشور را در چارچوب مناسبات متقابل و بر پایه مصوبات ‏و اصول مورد قبول سازمان ملل متحد انجام دهد. برای دفاع از حقوق مردم فلسطین و مخالفت با گرفتن سرزمین‌های ‏آنان زیانبار است که برقراری مناسبات با اسرائیل رد شود. این ناممکن است که با ادامه‌ی وضعیت کنونی بحران‌های ‏عمده‌ی منطقه راه حلی پیدا کنند. در مرحله‌ی نخست تنش زدایی و تعدیل سیاسی و در گام بعد برقراری مناسبات، گامی ‏در سمت راه حل است. قطع رابطه خود بزرگ‌ترین عامل زاینده‌ی دشواری است. همین سیاست شامل مناسبات ایران با ‏عربستان و مصر نیز می‌شود. ویژگی مناسبات ایران و اسرائیل در این است که عادی کردن کامل مناسبات با آمریکا ‏زیر تأثیر سیاست ایران در رابطه با  اسرائیل است و عادی کردن مناسبات با اروپا در حد معینی به نوع مناسبات با ‏آمریکا بستگی می‌یابد. در یک جمع‌بندی کلی، ما خواهان مناسبات رسمی و دوستانه و سازنده ایران با همه‌ی کشورهای ‏جهان هستیم. شرایط جامعه‌ی جهانی و وضعیت خطرناک محیط زیست همه‌ی کشورهای منطقه را، از ایران تا مصر، ‏به همبستگی و همکاری فرامی‌خواند. ‏

«برجام آزادی»

جمهوری اسلامی نباید این تصور را به خود راه دهد که می‌تواند در سیاست خارجی برای حل مسائل اقدام کند ‏اما در داخل به سرکوب اعتراضات و ترور و تداوم استبداد ادامه دهد. چنین نگاهی به تمام معنی ضد مردمی است و ‏نمی‌تواند نیروی لازم را برای اصلاح و موفقیت سیاست خارجی گردآورد. جانمایه‌ی نیرویی که ایران را در مذاکرات و ‏مناسبات خارجی توانا و موفق می‌کند نگاه مثبت و حمایت مردم از روند حل مسائل است. مردم عاصی شده‌ای که نان ‏سفره خود را نیز از دست می‌دهند نه آرزوی موفقیت که آرزوی مرگ حکومت و دولت وقت را خواهند داشت. جمهوری ‏اسلامی تا خود را همراه با کشتی ایران در دریای بحران‌ها غرق نکرده است باید با خواست مردم و آزادیخواهان همراه ‏شود. نخستین گام در یک روند تحول مثبت در چارچوب شرایط موجود می‌تواند گشایش فضای سیاسی از طریق آزاد ‏کردن زندانیان و محصو‌ شدگان سیاسی، رفع ممنوعیت احزاب سیاسی، تأمین شرایط لازم برای عملی کردن یک ‏انتخابات آزاد و برگزاری انتخابات آزاد باشد. انتخابات آزاد مهم‌ترین اقدام دموکراتیک در راستای پایان دادن به بحران ‏سیاسی کشور است. آن‌ها که میخواهند خود را به رأی بگذارند، باید این کار را در شرایطی آزاد و مساوی برای همه ‏انجام دهند. برجام آزادی روی میز شماست. این را با مردم و آزادیخواهان باید به گفتمان بگذارید. بدون «برجام آزادی» ‏زیر پای همه‌ی برجام‌ها خالی خواهد ماند. ‏

ایران از آن همه‌ی مردم‌ِ ایران است
‎                                                                                              ‎‎                      ‎
مجموع مسائل سیاسی؛ مجموع تدبیر‌ها و راهکارها، همه باید وسیله‌ای باشند در خدمت مردم. در خدمت ‏بهسازی وضعیت کار و معیشت و مسکن و بهداشت مردم. در خدمت حفاظت از محیط زیست و رفاه  طبیعی و آسایش و ‏امنیت اجتماعی و آموزش و فرهنگ مردم. مهم‌ترین و بدترین مشکل در سیاست ایران باور به پدیده‌های مافوق مردم ‏است که گویا سیاست نخست باید در خدمت آن‌ها باشد. تعصبات ایدئولوژیک، مذهبی و قشری سبب شده است زندگی ‏مردم ما بازیچه‌ی دست سرنیزه‌داران و جریان‌های سیاسی ماجراجو بشود.‏

مردم رنج می‌برند. کارخانه‌ها و مؤسسات ویران و تعطیل می‌شوند. بیکاری سراسر کشور را فرا گرفته‌است. ‏تحریم‌ها از یک سو و ناکارآمدی و فساد و دزدی از سوی دیگر دارایی‌های کشور را به‌پایان رسانده‌است. فریاد ‏ستمدیدگی مردم بگوش کسی نمی‌رسد و حرکت ستم‌ستیزانه آنان سرکوب می‌شود. مردم نومید شده‌اند. بسیاری کشور را ‏ترک می‌کنند. مغزها و استعدادها و امکانات ما مثل یک سیل پرخروش به آن‌سوی مرزها می‌روند. این خونی‌ست که از ‏رگان کشور خارج می‌شود. ایران در خطر بسیار جدی قرار دارد. خطر اصلی برای ایران تداوم این استبداد است. مردم ‏می‌خواهند که  تغییر بنیادین این وضع آغاز شود. مذکرات برجام، مذاکره با آمریکا، تنش زدایی از منطقه، پایان دادن ‏تنش در رابطه با کشورهای منطقه، این‌ها اموری شخصی و مذهبی و ایدئولوژیک نیستند. این‌ها امر مردم هستند. چرا که ‏بدون حل این مسائل زندگی مردم از این که هست بدتر می‌شود. تداوم استبداد، سرکوب آزادی‌ها و به‌خون کشیدن ‏اعتراضات، همه، اقدام علیه امنیت کشور و علیه امنیت مردم است. آن‌که اعتراض می‌کند علیه امنیت نیست، خواهان ‏امنیت است. علیه امنیت نیروهایی هستند که مردم را نسبت به آینده‌ی کشورشان نومید می‌کنند. نیروی مخل امنیت و ‏آسایش کشور آن‌است که بودجه‌ی کشور را میان نهادهای انگلی وابسته به خود تقسیم می‌کند، اما مزد کارگران را پس از ‏شش ماه و یکسال هم نمی‌پردازد. کسی با تبلیغات نمی‌تواند جای دزد و دزد زده را با هم عوض کند. مردم طی نزدیک به ‏نیم قرن مشارکت فعال در مبارزه‌ی سیاسی آن چه را که لازم است درک می‌کنند و نمی‌توان آن‌ها را فریب داد. مردم ‏خواهان اقدام بی‌درنگ برای حل مسائل خود هستند. مردم می‌خواهند که پرداخت مزد کارگران اولین رقم در پرداخت‌ها ‏باشد. به‌سود همه‌ است که دولت نه از دهان ولایت فقیه که از دهان مردم و نمایندگان واقعی آن‌ها پیام‌ها را بشنود. ایجاد ‏این یقین در شناخت مردم که هیچ حرفی شنیده نمی‌شود و هیچ تحولی صورت نمی‌گیرد هراس‌انگیزاست. گوش‌ها را باز ‏کنید و حرف‌ها را بشنوید و خشم مردم را درک کنید و برای پایان دادن به این وضعیت اقدام کنید. تمام مسئولیت بر گردن‌ِ ‏گردانندگان کشور است.‏


هیات سیاسی اجرائی‎ ‎اتحاد جمهوریخواهان ایران
‏۱۲ دی ۱۳۹۹ - یکم ژانویه ۲۰۲۱‏



 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024