دوشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Monday 6 May 2024
|
روزنامه اعتماد / آیدا مطلق
سه فانوس در میان رزهای پرپر شده روی قبر سرهنگ و همسایههای چپ و راستش سوسو میزنند. چقدر باید خوششانس باشی که پس از ۵۲ سال هنوز کسی باشد که در ظهر تابستان بر سر قبرت بیاید و فانوس بگذارد و گل سرخ پرپر کند.
اینجا در قبرستان ابنبابویه شهرری همه مثل سرهنگ فامیل و آشنا ندارند اگرچه قرار است همه ما فامیلشان باشیم؛ از میرزاده عشقی و نسیم شمال و تختی گرفته تا دهخدا و شیخ رجبعلی خیاط و حسین بهزاد. گاهی به یاد کسی مثل عشقی هستیم و میان آن همه خاک و خل، تکهای از شعرش را در روزنامهای قدیمی بر قبرش میچسبانیم و گاهی مثل نسیم شمال، وسایل هیئت را روی قبرش میریزیم.
ابوالفضل که ۷۲ سال دارد و به قول خودش ۵۰ سال از زندگیاش را در این قبرستان گذرانده، در سایه حجرهاش کنار قبر «حسین بهزاد» نقاش نامدار و همسرش عزیزه و برادران ناتنیاش حبیباله و یداله عنقا و بتول همسر یداله نشسته و میگوید: «یک زمانی اینجا اینطور بی آب و علف نبود. ابنبابویه پر از کاج بود. روز خاکسپاری «مهوش» به اندازه هر درخت کاج این گورستان یک آدم اینجا بود. ولولهای بر پا بود. مهوش را از بهارستان تا اینجا پیاده آوردند؛ کاری که برای پدر خودشان هم نمیکنند. روز دفن تختی که قیامت بود؛ از زمین و آسمان آدم میجوشید.»
اینجا حجرههای زیادی هست که در واقع قبر خانوادگیاند و معمولا یک نفر هم مثل ابوالفضل مسوول آن حجره که با رسیدن به قبور خانوادگی و همینطور قبرهای دور و بر، امرار معاش میکنند. آنها وقتی اشتیاق شما را برای جستوجو در گورستان میبینند، مثل یک راهنمای گردشگری به دادتان میرسند و پا به پایتان میآیند: «قبر دخترهای مظفرالدین شاه را دیدی؟ قبر موذنزاده هم این طرف است درست کنج دیوار.» مصطفی به اندازه ابوالفضل مو سپید این کار نیست اما درباره پولی که از این کار درمیآورد، میگوید: «من کارم مردمی است. بالای قبور گل میکارم، اطراف قبرها را تمیز میکنم و معمولا ماهی یکبار یا هفتهای یکبار که خانوادههایشان میآیند، پول من را هم میدهند.»
مصطفی هشت سال خادم رجبعلی خیاط عارف پرآوازه و قبور اطراف آن بوده اما حالا در حجره عبدالحسینیهاست. درست پشت خانواده عبدالحسینیها و کمی آن طرفتر از مهوش قبر آشیخ سیدرضا دربندی است که میگویند مالک زمینهای دربند بوده است.
صدای حاج سلیم موذنزاده اردبیلی بلند میشود: «زینب زینب زینب، کنز حیا زینب، کان وفا زینب» و آن طرفتر شیون و گریه زنان و مردانی که بر سر قبر تازه درگذشتهای ناله میکنند و ضجه میزنند. همان حوالی در سکویی خاکی خاندان فرمانفرمانیان را میتوانی ببینی که به همراه مادر این خانواده یعنی همسر میرزا عبدالحسین فرمانفرمانیان و دختر مظفرالدین شاه قاجار، عزت الدوله خفتهاند و ظاهرا منطقه فرمانیه تهران هم ملک آنها بوده. با کمی فاصله خواهر ناتنی عزت الدوله یعنی فخرالدوله مادر علی امینی، نخستوزیر وقت را میبینید که در کنار دکتر امیراعلم، وزیر فرهنگ و طبیب احمدشاه، وزیر بهداری محمدرضاشاه و موسس بیمارستان امیراعلم خفته است.
پایین این سکوی خاکی قبر بلند میرزاده عشقی خودنمایی میکند و شعری از او که در کناره قبر کنده شده: «خاکم به سر، ز غصه به سر خاک اگر کنم/ خاک وطن که رفت چه خاکی به سر کنم» در همسایگی عشقی سنگ قبرهای قدیمی زیادی هست که خیلی از آنها خوانده نمیشوند بعضی تکهای از آن مانده و بعضی نیمی در خاک فرو رفته نیم دیگرش را بوته گیاهی پوشانده است. اما آنهایی را که میشود خواند واقعا خوش آهنگند: سیدرضا برغانی، زکیه فخرفاضلی از طایفه علیشیروان و مریم دستان که فقط نامش را روی سنگ قبر کوچکش نوشتهاند؛ سنگ قبری به اندازه کف دست. اینجا پل و قرنیز و سکو یکسره قبر است و سکوهایی که دیگر خاک خالی است، قبرهای بینام و نشانی که دیگر از سنگشان هم اثری نمانده است. اگر بخواهی قبرهای محرابی شکل سکوی خاکی سمت چپ میرزاده عشقی را ببینی باید پا روی قبری بگذاری که عمری بیش از ۱۵۰ سال دارد و درحال فرو رفتن. در این سالها بیش از صد سنگ قبر از جا درآمده و یکسره از یاد و خاطره همه محو شده است. در سال ۱۳۹۰ برای توسعه بقعه شیخ صدوق تعداد زیادی از سنگ قبرهای تاریخی این قبرستان تخریب شد و در این میان سنگ قبر هادی تجویدی نوازنده و حسین کوهیکرمانی شاعر گم شد. تقدیری همچون سرنوشت قبر علامه عبدالعظیم قریب ادیب معاصر و میرزا اعتضاد السلطنه نویسنده و پسر پنجاه و چهارم فتحعلیشاه که در حرم امامزاده شاه عبدالعظیم(ع) دفن بودند و هنگام جابهجایی سنگها گم شدند.
قبرهایی که دور از طرح همسانسازی و توسعه بقعه ماندهاند و سنگشان هم گم و گور شده، جایش را خاک گرفته و علف و زباله. بعضی جاهای این قبرستان ۱۴ هکتاری انگار نخاله ریختهاند یا خانهای ویران شده و رهایش کردهاند. اینجا تنها اصالت مخصوص سنگ قبرها نیست، اسمها هم آوا و اصالتی دیگر دارند: عبداله الماس گنج، بانو ملوک صدیق، اکبر نکووقت تک، بانو فرخنده مجدالادبا و... همینطور که محو نامها شدهای، چشمت به سنگ بزرگی میخورد که از وسط دو نیم شده است؛ تکهای از سنگ با قامتی راست ایستاده و آن یکی تکه روی زمین افتاده است؛ یادمان مصدق. اسفند سال ۱۳۴۵ مصدق نخستوزیر وقت در حصر چشم از جهان فرو بست. او وصیت کرده بود که در کنار شهدای سیتیر قبرستان ابنبابویه دفن شود اما محمدرضاشاه اجازه نداد و او را وسط اتاق ناهارخوری خانهاش در احمدآباد مستوفی دفن کردند. بعد از انقلاب در سال ۵۸ یادمانی درست روبهروی شهدای سیتیر برای او برپا کردند که بعد از یک هفته از وسط شکست و بر زمین افتاد؛ طوری که فکر میکنی از اول هم باید همینطور ساخته میشد. کسی چه میداند؛ عدهای میگویند شکستند، عدهای هم میگویند باد شکست. ازجمله چهرههای برجسته ملی مذهبی این قبرستان میتوان به غلامحسین صدیق اشاره کرد که نایبرییس نخستوزیر بود و حسین فاطمی وزیر امور خارجه در دولت مصدق.
شهدای سیتیر بیشترشان ۱۳ تا ۱۹ ساله بودند مانند اسماعیل عینکچی، رستمی کانحوران، اصغر اسکندریان، رستم زینعلی تهرانی و محمد سرندینژاد. برخی سنگها فقط شهید راه وطنشان خواناست اما برخی مانند محمود یموتی انگار خانوادهاش سنگ جدیدی برایش کار گذاشتهاند.
نقش برجسته برخی قبور قدیمی که دیگر خطوط آن از بین رفته، نشان میدهد که آن قبر برای یک نوزاد بوده یا یک مرد. ابنبابویه اولین قبرستان شهرری و دومین قبرستان تهران است. این قبرستان کشتزار وسیعی بوده که با فرو نشست سیل در عهد فتحعلیشاه، پیکر شیخ محمد بن بابویه ملقب به شیخ صدوق آنطور که میگویند سالم از آب بیرون آمد و سنگ قبرش نشان میداد که اشتباهی در کار نیست و او خود شیخ صدوق فقیه بلندپایه و بلند آوازه شیعیان است. شیخ را در زمینهای میرزا ابوالحسن طباطبایی زوارهای نایینی متخلص به جلوه فیلسوف و عارف زمانه خویش دفن کردند که قبر خود او نیز در آستانه بقعه شیخ صدوق و در سایه کاشیهای فیروزهای آرامگاهی شبیه مقبره حافظ خفته است و در کنار او شاگردش میرزا طاهر تنکابنی فیلسوف، ملا محمد آملی، محمود رازی مجتهد تهرانی، حاج میرزا محمد معاون الحکما و صدیقه جلوه از نوادگان او و خادمش سیدمهدی. از اینجا تا مقبره خانوادگی بنیصدرها و فرزندان صدرالعلمای همدانی میتوانی نامهای دیگری را روی زمین بیابی مثل آقاباجی خانم، اسماعیل گنجهای، تاجماه رحیمی، ابراهیم کنعانی، عصمت صلح طلب، قاسمعلی معمار، مشهدی موسی نجارباشیها، گلشن الملوک قهرمانی قاجار و درنهایت قبرهای خانوادگی فروغیها از محمدعلی فروغی فیلسوف و نخستوزیر وقت تا فرزندش محسن که معماری کاخ نیاوران، آرامگاه سعدی و باباطاهر یادگار اوست.
آرامگاه خانودگی دهخدا هم حجرهای است دیوار به دیوار حجره خانواده سرتیپ غلامرضا یاوری مهاجر ایروانی که چندان شناخته شده نیست و حالا در حجره او محمدمهدی فولادوند مترجم قرآن، نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه خفته است. نوید که در این حجره کار میکند، درباره دلیل کنار هم بودن این حجرهها و مهمانان غریبه هر حجره میگوید: «خانوادههای زیادی اینجا حجره خانوادگی داشتهاند که بازماندگانشان دوست داشتند اشخاص نامی را مهمان خود کنند مانند مهدی فولادوند که مهمان حجره ایروانیهاست یا تختی که مهمان خانواده شمشیریهاست.» ظاهرا یکی از دلایل خانوادهها برای پذیرش مهمان این بوده که خیالشان بابت پابرجا ماندن قبور خانوادگی راحت باشد. حاج محمدحسن شمشیری از بازاریان ثروتمندی بود که کمکهای مالی او به دکتر مصدق نقش مهمی در موفقیت نهضت ملی شدن صنعت نفت داشت. بازماندگان این خانواده تختی را مهمان کردند و حالا خیالشان راحت است که حجره همچنان پابرجا خواهد ماند. کنار حجره تختی و شمشیریها هنوز میتوانی رد سیاهی آتشسوزی چند وقت پیش را دور و بر قبرهای اطراف ببینی. اما قبل از اینکه به آرامگاه تختی برسی باید از کنار آرامگاه احمد ناظرزادهکرمانی شاعر، خانواده قطبزاده و هادی اسلامی بازیگر سینما رد شوی.
آنهایی که برای گورستان گردی به ابنبابویه میآیند، حتما دنبال مرشد چلویی هم خواهند گشت؛ همان شاعر و جوانمردی که هر شاگرد مغازهای به چلوکبابیاش میرفت، یک سیخ کباب با روغن حیوانی جلویش میگذاشت که سیر به مغازه برگردد. روی قبرش نوشتهاند: «بهترین کاسب قرن»
اینجا نمیتوانی بر سر تکتک قبور بایستی و فاتحه بخوانی مگر اینکه هفتهای وقت بگذاری. ناچاری اسامی را بخوانی و بگذری؛ رکن الدین مختاری موسیقیدان، وحدت کرمانشاهی عارف و شاعر عهد قاجار، محمد کرمانشاهی پزشک حاذق عصر قجر، میرزا غلامرضا اصفهانی خوشنویس برجسته نستعلیق، احمد هاشمی کارگردان، سیدحسن رزاز پهلوان باستانیکار، محمدصادق کوپال سیاستمدار، حیدر رقابی متخلص به هاله شاعر، محمود محمود نویسنده و سیاستمدار، سیدابوالقاسم انجوی شیرازی ادیب، ابراهیم حکیمی نخست وزیر وقت، آیتالله سیدمحمد حسین موسوی درچهای از علمای حدیث و...
زنی میگوید مادر همسرم کنار شهدای سیتیر دفن است، دو ماه پیش که همسرم فوت کرد، میخواستیم در همان قبر به صورت دو طبقه دفن کنیم، گفتند ۴۲ میلیون باید بدهی که نداشتیم و نشد. هرچه گفتیم قبر خودشان است، قبول نکردند. یک نفر هم هست که نمیخواهد نامی از او در گزارش آورده شود. میگوید: «قیمت هر قبر روبهروی بقعه شیخ صدوق ۸۰ میلیون، سمت چپ و راست
۶۰ میلیون و حاشیه قبرستان ۴۰ میلیون است.»
در ابنبابویه هر قبری نام و نشان شهری از ایران را دارد؛ تبریزی، کرمانشاهی، اصفهانی، بندری، مشهدی، آملی و... ابنبابویه قبرستان شهر ری نیست، بخشی از شناسنامه تاریخی ایران است؛ شناسنامهای رها شده، مچاله و رنجور، لابهلای علفهای هرز، خاک و خل، بوتههای خار و باد و باران.
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|