شنبه ۳۱ شهريور ۱۴۰۳ -
Saturday 21 September 2024
|
حجت الاسلام مرتضی روحانی مدیر مسؤول سایت «ترجمان» و از چهرههای رسانهای اصولگرایان:
جریان اصولگرایی، جریانی است که از جهت نظری ضعیف و از جهت عملی ناکارآمد است.
خواستههای بزرگ دارد ولی شعورش کم است.
بدن بزرگ و مغز کوچک نیز آدم را ناخودآگاه به یاد انتقراض دایناسورها میاندازد(!)
این جریان نه در حوزه «اقتصاد سیاسی» ـ به عنوان یکی از مهمترین عرصههای نظری برای هر دولتی ـ حرف خاصی دارد
و نه در باب «اندیشه سیاسی» از کتاب «ولایت فقیه» امام جلوتر آمده.
در تبیین رابطهی حاکمیت با مردم به شدت ناتوان است
و حداقلش اینست که نتوانسته یک «ادبیات نظری مناسب و مقبول» برای این مسئله تولید کند.
علاوه بر این ضعفهای نظری،
«ناکارامدیهای عملی» نیز بیش از همیشه به حیثیت اصولگرایان لطمه زده
تجربه دولت نهم و دهم و مجلس هفتم و هشتم و نهم سند خوبی بر ناکارآمدی این جریان در وجه کلان است.
اصولگرایی نتوانسته اصول ابتداییاش را حتی در حد اصول تبلیغاتی و انتخاباتی بسط بدهد(!)
چه برسد در عرصۀ سیاست خارجی و داخلی و اقتصاد و ... (!)
آیا وضع اصلاح طلبها بهتر است؟
به من ربطی ندارد که نقدی بکنم یا فحشی بدهم(!)
ولی واضح است که در حوزۀ نظر «با استفاده از نظریات موجود غربی» و «پژوهشهای تاریخی»، توانستهاند «ظاهر و عقبۀ نظری جذابی» برای خود فراهم کنند.
خلاصه آنکه یادم نمیآید که در ۱۵ سال گذشته اصولگرایان (به معنای عام) و جریانهای وابستهشان بدون هزینه کردن از رهبری، فعالیت مناسبی در عرصه سیاست انجام داده باشند
مشکل کجاست؟
تا زمانیکه هستۀ مرکزی جریان اصولگرائی «پیگیری منویات رهبری» است، وضع ما از این بهتر نمیشود(!)
تا زمانی که به دنبال «عقلانیت سیاسی» نباشیم
و سعی نکنیم با «فعالیتهای نظری و عملیِ» خودمان بخشی از هزینههای رهبری را بر دوش بکشیم،
و دائماً به دنبال این باشیم که منویات رهبری را اجرائی کنیم؛
یعنی نمیخواهیم «مسئولیت» کاری را که انجام میدهیم، خود بر عهده بگیریم.
یعنی میخواهیم شخص دیگری مدام تصمیم بگیرد و ما آن را اجرا کنیم.
همیشه منتظریم که ایشان فرمایشی داشته باشند تا ما کاری بکنیم (!)
نتیجه این رویکرد این میشود که اصولگرایان دائما ادبیات نظری تولید شده توسط رهبر انقلاب را
در سخیفترین لایۀ ممکن و در بَدویترین امور هزینه کنند!
بدون آنکه توانایی آن را داشته باشند که خطی بر آن بیافزایند
یا آن را با شرایط کاری شان تطبیق دهند(!)
نتیجه این میشود که حتی شعارهای تبلیغاتی شان نیز بدون هیچ خلاقیتی، مستقیم از سخنان رهبری وام گرفته میشود.
«کپی پیست کردن» حرفهای رهبری پای عکسهای جناح مقابل!
این رویکرد، برآمده از نگاه «اشعری مسلکانه» و «اخباریگرایانهای» است
که عمل و نظر را از یکدیگر جدا میداند
و به جای آنکه باور داشته باشد که حُسن و قُبح، امری ذاتی است
آن را حاصل امر و نهی «مولا» میداند؛
و این دقیقاً خلاف رویۀ حکمای شیعه و رفتار سیاسی امام و رهبری است.
به همین خاطر میتوان تفاوتهای بسیاری را بین سخنان رهبری و رفتار اصولگرایان نشان داد.
اولینش هم همین «اهمیتِ نشان دادن و ارزش قائل شدن واقعی و همیشگیِ رهبری، برای مردم و جریانهای سیاسی رقیب» است
در حالیکه به وضوح، جایگاه مردم در اندیشه اصولگرایان، صرفا جایگاهی زینتی است(!)
در حکم «سبزیِ سر سفره» که اگر باشد خوب است و اگر نبود هم مشکلی نیست(!)
من میخواهم به برادران «اصولگرایمان» بگویم:
بیایید کمی از مغزهایمان کار بکشیم!
توابع تصمیمات را بسنجیم
و سعی کنیم با حرکتی عقلانی موجب ارتقاء خود و جامعهمان شویم.
در این میان از نصایح رهبری استفاده کنیم
و سعی کنیم با «جهاد علمی و عملی گستره»، تاثیر و نفوذ کلام ایشان را بالاتر ببریم
نه اینکه به مانند کودکانی، بنشینیم تا ایشان طعام حاضر و آماده در دهانمان بگذارند.
***
ایران امروز: پیداست که خود حجتالاسلام مرتضی روحانی هم بهنوعی دچار بیماری «رهبریزدگی» است و یا هنوز به آن درجه از شهامت نرسیده که حقیقتگویی را تا خود «رهبری» ادامه دهد. عجالتا ما جور ایشان را میکشیم:
هیچ فرقی میان «رهبری» با دیگر اصولگرایان نیست. خامنهای هم به همان اندازه اصولگرایان - بلکه هم بیشتر! - کمشعور، دارای بدن بزرگ و مغز کوچک است. در این ۲۸ سال رهبریش هیچ نوع کونسپتی، ایدهای و برنامهای قابلاجرا و مفید برای کشور ارائه نداده است. «منویات رهبری» هیچگاه به درد کشور نخورده. هنرش فقط دشمن دشمن کردن و مخالفت و یاوهگویی است. اگر چیزی بارش بود اصولگرایان به این روز نمیافتادند. قدرت او، جایگاه حقوقیاش و اتکایش به نهادهای قضایی و امنیتی و نظامی است. بهطور مثال ذرهای از آن احترام و اعتبار واقعی که سیدمحمد خاتمی در میان مردم دارد، برخوردار نیست. اگر همین الان خود را مانند نامزدهای ریاست جمهوری به رای مردم میگذاشت، احتمالا بیشتر از میرسلیم رای نمیآورد. شاید بشود گفت مشکل اصلی جریان اصولگرایی خود همین «رهبری»، «ولایت فقیه» و «تفکر ولایی» است. این جریان اگر دست از دامن ولایت فقیه و تفکر ولایی بردارد، ممکن است در مسیر شکوفایی فکری و سیاسی قرار گیرد و گرنه همچنان در همین منجلابی که گرفتار است، دستوپا خواهد زد.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|