جمعه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Friday 3 May 2024
|
مصطفی تاجزاده در نامهای به مدیر مسئول روزنامه رسالت با این توضیح که روزنامه رسالت مطالبی علیه وی و نامههایش منتشر میکند اما جوابیههای وی را انتشار نمیدهد توضیحاتی را برای تنویر افکار عمومی ارائه داده است.
این زندانی سیاسی سبز معتقد است که در ۲۵ سال گذشته آمریکاستیزی و آزادی کشی دوروی یک سکه بودهاند. اکثریت ایرانیان شعارهای ضد آمریکایی اقتدارگراها را قبل از هر چیز پوششی برای توجیه بی کفایتیها، استبدادورزیها، تنگ نظریها و رانت خواریها میبینند و نیز آمریکایی نمایاندن هر ندای اعتراضی. مدعیان تنها با برچیدن فضای پلیسی و باز و آزاد کردن فضای سیاسی کشور میتوانند ثابت کنند که هدفشان از تبلیغات ضدآمریکایی کلمه حقی نیست که اراده باطلی از آن کردهاند.
متن نامه سیدمصطفی تاجزاده که برای انتشار در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
به نام خدا
مدیر مسئول محترم رسالت
با سلام
آن روزنامه محترم در تحلیلی با عنوان «انفرادی نویسی جدید تاجزاده» با اشاره به نامه اخیرم به رهبر نوشت که من: «اندر فواید مذاکره با آمریکا ۱۲ دلیل آوردهام که برای رد هر دلیل دهها برهان وجود دارد.» هم چنین ادعا نمودید که اینجانب مسئولان نظام را با این گزاره تضعیف کرده ام که «از بگیر و ببندهای ۲۵ ساله چه نتیجهای گرفته اید؟»منظور شما پرسش من از رهبر بود که «نتیجه ۲۵ سال مبارزه با آزادی به نام مقابله با تهاجم فرهنگی چه بود؟» رسالت در خاتمه از من توضیح خواست که چرا «بگیر و ببندهای ۲۵ سال اخیر» را جایز نمیدانم و «در عوض مذاکره و برقراری روابط با آمریکا» را روا میشمارم. (۲۱ آبان ۹۴) با وجود آگاهی از این که باز هم از انتشار جوابیه من خودداری خواهید کرد، توضیحات زیر را برای دامن زدن به بحث و تنویر افکار عمومی تقدیم میدارم:
یکم) جاسوسی در نظام حقوقی ایران، عنوانی مجرمانه است و تعریف روشنی دارد. فردی که با دریافت پول اطلاعات طبقه بندی شده کشور را در اختیار طرف خارجی قرار میدهد. من سیاست ورزی را در جمهوری اسلامی نمیشناسم که با بازداشت و محاکمه جاسوسان مخالف باشد و از این نظر بین دوران کنونی با دهه اول انقلاب فرق بگذارد.
من با ارائه تعاریف من درآوردی از جاسوسی، و اخیرا از نفوذ، مخالفم که در حقیقت به منظور حذف منتقدان و اصلاح طلبان مطرح میشوند. به این عبارات توجه فرمایید: «جاسوس تنها کسی که مستمری بگیر و دریافت کننده حقوق از دشمن باشد، نیست. بلکه [هم چنین کسی است که] میآید و زمینه را برای ورود دشمن فراهم میکند. یعنی دشمنی دشمن را کمتر میکند و میگوید آمریکا دیگر دشمن نیست و سرعقل آمده است. چرا ما اجازه نمیدهیم با اوباما دست داده شود؟… نوع دیگری از جاسوسها توانایی و امکانات ملت خود را دست کم میگیرند و میگویند ما آنچنان که گفته میشود امکانات زیاد و بسیجیانی که منسجم باشند نداریم و از طرفی برای حل مشکلات آدرس غلط میدهند و میگویند همه مشکلات به دلیل تحریم است.» (محسنی اژه ای، رسالت، ۹ مهر ۹۴) هم چنین: «نفوذ دشمن و بستری که برای دشمن ساخته میشود عمدتا به دو طریق صورت میگیرد. اول از طریق جاسوسی اصطلاحی است که تعریف شده و این افراد مستمری بگیرند و اخبار طبقه بندی شده را مکتوب و غیرمکتوب در اختیار دشمن قرار داده و دشمن ضربه میزند. دسته دوم جاسوس اصطلاحی نیستند یعنی مواجب بگیر نیستند اما ضرر آنها از دسته اول بیشتر است چرا که کاملا در جهت رسیدن دشمن به هدفش همکاری میکنند… کسانی هستند که سعی میکنند قدرت دشمن را بزرگ جلوه دهند تا مردم از آنها بترسند … و جنایتهای دشمن به فراموشی سپرده شود.» (اژه ای، شهروند، ۱۰ مهر ۹۴) این سخنان غیرحقوقی و غیرقانونی است و هنگامی که از زبان مقامات قضائی بیان میشود، بسیار خطرناک میشود. براساس تعریف معاون اول قوه قضائیه اکثر ایرانیان که در عین بی اعتمادی به نیات کاخ سفید موافق مذاکره و برقراری رابطه با آمریکا و دست دادن با اوباما هستند جاسوس از نوع دوم محسوب میشوند که البته زیانشان برای میهن از جاسوسان نوع اول، یعنی مواجب بگیران، بیشتر است پس لابد مستحق مجازات سنگین تری نیز هستند.
رسالت که بین «مذاکره و برقراری رابطه» با «عدم برخورد با جاسوسان آمریکا» رابطه برقرار میکند، آیا نمیداند کشورهایی که با هم رابطه دارند، حتی با وجود همکاریهای استراتژیک به جاسوسی طرف دیگر حساساند و در این زمینه اندک تسامحی روا نمیدارند؟ به علاوه آیا واشنگتن برای جاسوسی از ایران منتظر آغاز مذاکرات یا برقراری رابطه است؟ و اگر مذاکره شروع شود جمهوری اسلامی از پیگرد جاسوسان آمریکایی دست میکشد؟ به هر رو من ضمن مفید دانستن گفت و گوهای دو یا چند جانبه با ایالات متحده، موافق برخورد قاطع و البته قانونی با هر جاسوسی، برای آمریکا یا هر دولت خارجی دیگری، هستم اما جاسوسنمایی منتقدان را بر نمیتابم و آن را افشا میکنم.
دوم) ما موافقان برجام با شما مخالفان آن درباره نیت جهانخوارانه واشنگتن اختلاف نداریم. استانداردهای دوگانه کاخ سفید در مورد دموکراسی و حقوق بشر در دنیا (چشم پوشی از نقض حقوق و آزادیهای اساسی در کشورهای دوست یا متحد و برجسته سازی نقض حقوق شهروندی در دولتهای مستقل یا مخالف) نیز از نظر هر دوی ما محکوم است. ما حتی درباره این که ایالات متحده برای غارت منابع نفتی منطقه و تضمین امنیت اسرائیل آغازگر جنگ و اشغال کشورها میشود و فقط در عراق، طبق تحقیقات معتبر، پانصد هزار نفر را به کشتن میدهد، یکسان میاندیشیم. اختلاف ما درباره انگیزهها، اهداف و عملکرد توسعه طلبانه و برتری جویانه آمریکا در جهان نیست. عمدتا در نوع مواجهه با آن است و این که راه صحیح اداره کشور تقلید از مک کارتی نیست.
اولین اختلاف ما به این موضوع برمیگردد که آمریکاستیزی دلواپسان عمدتا مصرف داخلی دارد. منظور اصلی آنان از مقابله با تهاجم فرهنگی حذف رقبا و تک صدا کردن حکومت و جامعه و نیز توجیه وضع موجود با همه نابسامانی و نارساییهای آن است. به همین دلیل هر زمان که صداوسیمای مصباحی، به بهانه یکی از سخنرانیهای رهبر، بر شدت و غلظت تبلیغات ضدآمریکایی خود میافزاید، موج جدیدی از بگیر و ببندها راه میافتد و فضا امنیتیتر میشود. آخرین و زندهترین نمونه آن داستان نفوذ است و روانه کردن تعدادی از روزنامه نگاران به سلولهای انفرادی دو الف اوین.
در ۲۵ سال گذشته آمریکاستیزی و آزادی کشی دوروی یک سکه بودهاند. همین پیوند، تأثیر تبلیغات ضد استکباری رسمی را روز به روز کمتر کرده، بر گرایش به سبک زندگی آمریکایی افزوده است. تا زمانی که این وصلت برقرار است، اکثریت ایرانیان شعارهای ضد آمریکایی اقتدارگراها را قبل از هر چیز پوششی برای توجیه بی کفایتیها، استبدادورزیها، تنگ نظریها و رانت خواریها میبینند و نیز آمریکایی نمایاندن هر ندای اعتراضی. مدعیان تنها با برچیدن فضای پلیسی و باز و آزاد کردن فضای سیاسی کشور میتوانند ثابت کنند که هدفشان از تبلیغات ضد آمریکایی کلمه حقی نیست که اراده باطلی از آن کردهاند.
سوم) اختلاف دوم ما درباره تقلیل دیپلماسی به اعلان مواضع و بیانیه خوانی است. راهبردی که با وجود اظهارات انقلابی ضد آمریکایی، در عمل اما بیشترین سود را به واشنگتن میرساند و در همان ریلی حرکت میکند که به ویژه جناح نژادپرست، جنگ سالار و اسلام ستیز آمریکایی خواهان آن است. بزرگترین دلیل من آن است که اگر مریدان مصباح از سیاستها و برنامههای آمریکا درک درستی میداشتند، هرگز نمیگذاشتند واشنگتن اجماعی جهانی علیه ایران تشکیل دهد.
غربیها رمز استمرار چند قرنه امپراتوری روم باستان را آن میدانستند که در آن واحد در دو جبهه نجنگید مگر آن که خارج از اختیار و انتخابش در هنگام نبرد با دشمن جنگ دیگری یه آن تحمیل میشد. احمدی نژاد لابد چون خیلی ضد غربی بود با گشودن چند جبهه در آن واحد، فرصتی طلایی برای اوباما خلق کرد تا او پس از ارجاع پرونده هستهای ما به شورای امنیت سازمان ملل با صدور قطع نامههای الزام آور علیه جمهوری اسلامی، دیگر نه به اسم آمریکا، بلکه به نام جامعه جهانی با ایران سخن بگوید و منویات خویش را پیش برد و جهان را در اعمال تحریمها علیه ایران بسیج کند.
جورج بوش جنگ افروز، با آن که جمهوری اسلامی را محور شرارت خواند، اما به علت دیپلماسی خردمندانه خاتمی نتوانست حتی در داخل آمریکا، ادعا و در حقیقت اتهام خود را ثابت کند و حمایت و هم دلی جناح رقیب، رسانهها، محافل علمی و دانشگاهی و روشنفکری آمریکا را در لزوم برخورد با ایران جلب نماید. در سطح جهانی نیز نتوانست حتی یک گام عملی علیه ملت ما بردارد. در نقطه مقابل، اوباما با اغتنام فرصت از دیپلماسی نابخردانه احمدی نژاد توانست با کسب توافق همه بخشها در آمریکا و همه دولتهای صاحب حق وتو، چنان تحریمی علیه ایران و ایرانی وضع و اعمال کند که رهبر به درستی متذکر شد که نام این دیگر تحریم نیست، جنگ تمام عیار است. کاش وی قبل از شروع این جنگ به توصیه منتقدان خیرخواه توجه میکرد.
دیپلماسی دشمن تراش و منزوی ساز احمدی نژاد، مانند مشی سیاسی اش، نتیجهای نداشت جز برانگیختن همه علیه خود. او هم چنان که در داخل همه را از رهبر و مراجع تا حوزویان و دانشگاهیان، از اصولگراها و اصلاح طلبان تا مؤتلفان انتخاباتی و وزرای خود، از بسیجیها و لباس شخصیها تا روشنفکران و تکنوکراتها و از مداحان تا اصحاب فرهنگ و هنر و ادب را علیه خود بسیج کرد و از میان عالم و آدم به مشایی بسنده نمود، در خارج نیز غرب و شرق عالم را علیه جمهوری اسلامی به وحدت رساند تا آن جا که تحریمهای نفتی و بانکی و … ایران توسط همه دولتها، از آمریکا و اروپا تا روسیه و چین، و از هند و ژاپن و کره جنوبی تا ترکیه و عربستان اجرا شد و البته او هنوز خشنود بود چرا که چاوز با او بود!
در کار نابلدی نامزد مورد نظر مصباح همین بس که کار دولت خود را با قطع مذاکرات با سه کشور اروپایی آغاز کرد در حالی که ایران تحریم نبود و از نظر اقتصادی و بین المللی در موقعیتی مناسب قرار داشت. در سال آخر اما دولت احمدی نژاد به مذاکرات دوجانبه و البته محرمانه با آمریکا تن داد درحالی که کشور گرفتار تحریمهای نفتی و بانکی رو به تزاید بود و در بدترین شرایط اقتصادی به سر میبرد.
چهارم) اختلاف سوم ما به نحوه مقابله با تحریم مفاد تهدیدهای آمریکا برمی گشت. میدانید که بسیاری از صاحب نظران «تحریک حداکثری – تجهیز حداقلی» را استراتژی شکست خوردهای میدانند که طبق آن دولتی بر تعداد مخالفان خود بیفزاید و در عین حال آمادگی خود را برای مقابله با ایشان کاهش دهد. واقع بینانهترین و موفقترین استراتژی، «همکاری و دوستی حداکثری – تجهیز تمام عیار» است. زیرا امروز حتی «تحریک حداقلی – تجهیز حداکثری» نیز پاسخ گو نیست. با همه اینها رئیس دولت مورد حمایت شما با راهبرد «تحریک جهانی – تخریب داخلی» زیان بارترین استراتژی ممکن را آغاز کرد. از یک سو فرصت تحمیل جنگی تمام عیار را به اوباما تقدیم کرد و از سوی دیگر ۷۰۰ میلیارد درآمد افسانهای نفت را به باد فنا داد و پشت کشور را خالی کرد. شما اگر اندکی به شعارهای خویش باور میداشتید، ایران را، هم زمان با تحریمهای نفتی و بانکی کمرشکن، اول وارد کننده پورشه در دنیا نمیکردید آن هم با ارز دارو!
پنجم) چهارمین اختلاف ما در مورد دیپلماسی بدون مذاکره است. تعمیم الگوهای برجام یا متوقف کردن و اعلان شکست آن؟ رسالت مدعی است که به ازای هر دلیل من برای مذاکره با آمریکا دهها برهان در رد آن وجود دارد. پس باید در مقابل ۱۲ دلیل موافق من، ۳۶۰ برهان مخالف داشته باشد. پس چرا در طول این دو ماه حتی یکی از آنها را عرضه نکرده است تا مردم خود درباره قوت براهین ما داوری کنند. من آمادگی بحث در این زمینه را دارم. شما آیا آماده اید؟
ششم) دلواپسی غیرطبیعی شما درباره دبه کردن امریکاییها و برگشت تحریمها پنجمین اختلاف نظر ماست. قبل از هرچیز باید توضیح دهید که چرا تا قبل از دولت یازدهم منکر تأثیر جدی تحریمها بر اقتصاد میهن بودید و حتی گاه آن را بسیار مفید ارزیابی میکردید اما اینک از ترس مرگ، یعنی بازگشت تحریمها، پیشنهاد میکنید دولت تدبیر و امید خودکشی کند و از اجرای برجام بپرهیزد! آیا درک شما از مناسبات بین المللی آنقدر نازل است که نمیفهمید اعلام توقف برجام توسط ایران، چه فرصتهایی را از ملت میگیرد و چه ضربههای غیرضرور را بر آنان تحمیل میکند؟ دو ماه مانده به توافق نهایی پیشنهاد سه فوریتی قطع مذاکرات با آمریکا را تقدیم مجلس کردید و اینک بر اعلان ختم برجام توسط ایران پافشاری میکنید؟ براستی دلیل این پافشاری چیست؟ امیدوارم ربطی به کاسبی سیاسی و اقتصادی تحریم نداشته باشد.
فرض کنیم امروز واشنگتن اعلام کند که به برجام متعهد نیست. چه رخ میدهد؟ به نظر شما چند دولت صرف نظر از افکار عمومی در دنیا و حتی در غرب پس از بسته شدن پرونده پی. ام. دی در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی میپذیرند که برنامه هستهای ایران نظامی است و به همین دلیل برای نظم و امنیت جهان خطر محسوب میشود؟ اتخاذ چنین تصمیمی توسط کاخ سفید آیا با انتقاد بسیاری از سیاستمداران، روزنامه نگاران، دانشگاهیان، روشنفکران و حتی هنرمندان آمریکایی مواجه نخواهد شد؟ همان کسانی که تا امروز از برجام حمایت کرده اند؟ آیا صدای مخالفت اتحادیه اروپا بلند نخواهد شد؟ آیا روسیه و چین به عهد شکنی آمریکا حمله نخواهند کرد و آیا خطر از هم پاشیدگی اجماعی که لازمه اعمال موفق تحریمهاست، واشنگتن را به تجدیدنظر در تصمیم خود مجبور نخواهد کرد؟
در بدترین حالت، آمریکا خواهد توانست با پشت سر گذاردن همه انتقادها و اعتراضها تحریمهای نفتی و بانکی را به همان شدت و حدتی برساند که در زمان احمدی نژاد – جلیلی تجربه کردیم. در آن صورت ایران نیز میتواند ظرف مدت کوتاهی تعداد سانتریفیوژهای فعال خود را از ۶ هزار پسابرجام به ۱۰ هزار پیشابرجام برساند و اراک را نیز بازسازی کند. میماند مدت زمانی که برخی فعالیتهایمان را تعلیق کردیم و البته در ازای آن تحریمها متوقف شده بود. توجه دارید چنانچه مذاکرات و توافقات مرحلهای هستهای نبود، اکنون صادرات نفت کشور به صفر نزدیک شده بود. در آن صورت با اقتصاد تقریبا ورشکسته به ارث مانده از احمدی نژاد، چه فشارهای جدیدی بر مردم، به ویژه قشرهای محروم و آسیب پذیر وارد میشد؟ گذشته از آن در این مدت حقانیت ایران ثابت شد و این بار به جای جمهوری اسلامی، ایالات متحده سیبل انتقادهای دولتها قرار خواهد گرفت.
هفتم) ماه گذشته فهرست و میزان رانت خواری مطبوعات پاکدست و ضد آمریکایی در دولت احمدی نژاد منتشر و معلوم شد که کیهان به تنهایی ۱۰ درصد کل یارانه پرداختی به همه روزنامهها را به مبلغ ۱۰۳ میلیارد ریال دریافت کرد. متأسفانه رسالت نیز از این خوان یغما بی نصیب نبود و همراه با کیهان و جوان و وطن امروز که مجموع شمارگانشان به ۷۰ هزار نسخه نمیرسد و فروششان در دکهها نصف این عدد است، جمعا یک چهارم یارانه کل نشریات کشور را به خود اختصاص دادید. این مبلغ جدای از آگهیهای دولتی است که در اختیارتان قرار گرفت (بهار ۵ آذر ۹۴) پیش از این هشدار داده بودم که حرام خواری اقتصادی در ایران فرزند ویژه خواری سیاسی است و مبارزه با مفاسد اقتصادی به نتیجه نمیرسد مگر آن که به فساد سیاسی خاتمه داده شود. فهرست اخیر دلیل تازهای در تأیید این مدعاست. اکنون شایسته است که رسالت در نقد بعدی خود به اینجانب، درباره این رانت خواری رسوا توضیح دهد و بعد از آن هرچه خواست به فتنهگران بگوید.
با احترام
سیدمصطفی تاجزاده
بند انفرادی اوین/ دی ماه ۹۴
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|