دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴ - Monday 4 August 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 03.08.2025, 15:48

چرا موساد از حذف روح‌الله خمینی سرباز زد؟


جروزالم پست / ۲ اوت ۲۰۲۵

در اواسط ژانویه ۱۹۷۹، هنگامی‌که محمدرضا پهلوی، شاه ایران، از کشور گریخت، الیعزر تسافریر، رئیس ایستگاه موساد در تهران، در حال عبور از میان خرابه‌های ساختمان فروپاشیده ساواک، سازمان مخوف اطلاعاتی شاه بود. کیسه‌های شن و مسلسل‌ها پنجره‌ها را پوشانده بودند، در حالی‌که انقلابیون با کلاشنیکف در خیابان‌ها گشت می‌زدند؛ در همین حال، یک ژنرال مضطرب به تسافریر چنگ زده و با التماس گفت: «من را هم با خودت ببر!»

شاپور بختیار، نخست‌وزیر موقت ایران، تسافریر را فراخوانده بود تا درخواستی صریح را به اسرائیل منتقل کند: ترور آیت‌الله روح‌الله خمینی در محل تبعیدش در نزدیکی پاریس.

در ۲۸ ژانویه، اسحاق حوفی، رئیس وقت موساد، جمعی از افسران ارشد از جمله یوسی آلفر، تحلیل‌گر ارشد پرونده ایران، را گرد آورد. در این جلسه، معضلی که پیش‌تر نیز پیش آمده بود دوباره مطرح شد: چند ماه قبل، صدام حسین به شاه پیشنهاد کرده بود که خمینی را در دوران تبعیدش در عراق حذف کند — پیشنهادی که به دلیل ارزیابی نادرست از خطرات و نگرانی از پیامدهای منطقه‌ای رد شده بود. اکنون، اسرائیل با انتخابی مشابه روبه‌رو شده بود.

حوفی جلسه را با مخالفت با این عملیات از منظر اخلاقی آغاز کرد. یوسی آلفر در خاطرات خود پیرامونی: جست‌وجوی اسرائیل برای متحدان خاورمیانه‌ای (۲۰۱۵) نوشت: «او با ترور رهبران سیاسی خارجی مخالف بود.»

یکی از روسای باسابقه بخش‌های موساد — که سال‌ها در ایران مستقر بود — استدلال کرد که خمینی تهدیدی جدی نیست: «بگذار به تهران برگردد. دوام نمی‌آورد. ارتش و ساواک با او و روحانیونی که در خیابان‌ها تظاهرات می‌کنند مقابله خواهند کرد. او نماینده گذشته ایران است، نه آینده آن.»

آلفر در ادامه اذعان کرد که در زمینه اطلاعاتی با شکاف جدی روبه‌رو هستند: «ما واقعاً نمی‌دانیم خمینی دقیقاً چه می‌خواهد که بشود مبنای تصمیم‌گیری.»

با وجود حضور حدود ۱۵۰۰ اسرائیلی در ایران و همکاری‌های امنیتی عمیق، موساد در شناخت نیروهای مخالف ضعف داشت. یکی از افسران ارشد عملیات مخفی سزارئا گفت که حذف خمینی در نزدیکی پاریس «از نظر سازمانی کار پیچیده‌ای نبود» — گزارشی که رونن برگمن در کتاب برخیز و نخست بکش: تاریخچه محرمانه ترورهای هدفمند اسرائیل (۲۰۱۸) نیز آورده است. با این حال، نگرانی‌های دیپلماتیک در اولویت قرار گرفت: شکست عملیات می‌توانست روابط با فرانسه را نابود کند، خشم جهانی مسلمانان را برانگیزد، خمینی را به شهید بدل کند و به روابط با مسکو و واشینگتن لطمه بزند.

پس از ساعت‌ها بحث و مشورت، حوفی قاطعانه اعلام کرد: «ما وارد این کار نمی‌شویم.»

تسافریر به بختیار اطلاع داد که اسرائیل «نقش پلیس جهان را ایفا نخواهد کرد» و به اصل عدم مداخله استناد نمود.

در اول فوریه ۱۹۷۹، دو هفته پس از فرار شاه، خمینی سوار هواپیمای ایرفرانس شد و در میان استقبال میلیون‌ها تن وارد تهران شد. بختیار در واکنشی نمادین، ساواک را منحل کرد. تا ۱۱ فوریه، دولت سکولار و میانه‌روی او سقوط کرد. ناصر مقدم، آخرین رئیس ساواک، چند هفته بعد اعدام شد و خود بختیار نیز به پاریس گریخت؛ جایی که در سال ۱۹۹۱ به دست عوامل جمهوری اسلامی ترور شد.

خمینی پس از بازگشت، بی‌درنگ ایران را به یک نظام تئوکراتیک بدل ساخت. او اسرائیل را «شیطان کوچک» و آمریکا را «شیطان بزرگ» نامید و بحران گروگان‌گیری ۴۴۴ روزه در سفارت آمریکا را آغاز کرد که روابط ایران با غرب را به کلی قطع نمود. اندکی بعد، صدام حسین با تصور بهره‌برداری از آشوب داخلی، به جمهوری اسلامی نوپا حمله کرد و جنگی هشت‌ساله و خونبار را آغاز نمود. در همین زمان، ایران صدور ایدئولوژی انقلابی خود به سراسر منطقه را آغاز کرد.

در اقدامی نمادین، ایران ساختمان سفارت اسرائیل را به سازمان آزادی‌بخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات واگذار کرد — سازمانی که اردوگاه‌های آن در لبنان تحت نظارت سپاه پاسداران به آموزش کادرهای اولیه حزب‌الله پرداختند.

در طول دهه‌ها، بقای رهبری کاریزماتیک آیت‌الله خمینی نظمی تازه در منطقه پدید آورد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران به امپراتوری شبه‌نظامی‌ای تبدیل شد که شبکه‌ای از نیروهای نیابتی را در سراسر خاورمیانه در اختیار دارد. حتی یکی از بنیان‌گذاران اولیهٔ آن، محسن سازگارا، بعدها در گفت‌وگو با جروزالم پست سپاه را چنین توصیف کرد: «هیولایی که هرگز قصد ساختنش را نداشتیم.»

تهران از طریق گروه‌های نیابتی، راهبردی برای محاصرهٔ اسرائیل در پیش گرفت، حضور غرب در خلیج فارس را به چالش کشید و به تعمیق درگیری‌های فرقه‌ای در عراق، لبنان و سوریه دامن زد. از بمب‌گذاری مرکز یهودیان آرژانتین (AMIA) در بوئنوس آیرس در سال ۱۹۹۴ گرفته تا مشارکت ایران در جنگ علیه اسرائیل در حمایت از حماس پس از اکتبر ۲۰۲۳، پژواک تصمیم سال ۱۹۷۹ در سراسر جهان طنین‌انداز شده است.

خطای محاسباتی اسرائیل از پیش‌فرض‌های اشتباهی ناشی می‌شد که بنیان «دکترین پیرامونی» آن را شکل داده بودند. این دکترین که در سال ۱۹۵۷ در دفتر دیوید بن‌گوریون طراحی شد، هدفش ائتلاف با نیروهای غیرعرب منطقه‌ای ــ مانند ایران، ترکیه، اتیوپی، کردهای عراق ــ در برابر ناسیونالیسم عربی بود. همکاری‌های اطلاعاتی رونق گرفت؛ موساد سیستم‌های جنگ الکترونیک به ساواک تحویل داد؛ مهندسان اسرائیلی زیرساخت‌های انرژی ساختند؛ در مقابل، ایران نفت به اسرائیل صادر کرد و نیمی از هزینهٔ خط لوله ایلات-اشکلون را پرداخت؛ مئیر آمیت (رئیس موساد بین سال‌های ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۸) به نمایندگی از اسرائیل در جشن‌های تخت‌جمشید در سال ۱۹۷۱ شرکت کرد.

این نزدیکی، اعتماد به نفس ایجاد کرد. همان‌طور که الیفر اشاره می‌کند، «صفی طولانی از مقامات عالی‌رتبهٔ اسرائیل مطمئن بودند که ایران را مثل کف دستشان می‌شناسند.»

موساد بر دولت‌ها تمرکز کرده بود و قدرت ایدئولوژی تندروانه را نادیده گرفت، هنگامی که تخمین زده می‌شود حدود ۶۰۰ هزار نوار خطابهٔ خمینی از فرانسه وارد ایران شد. وقتی شاپور بختیار فاش کرد که از آمریکا، بریتانیا و فرانسه نیز خواسته بود تا خمینی را ترور کنند ــ و همه رد کرده بودند ــ روشن شد که اسرائیل در سوءتشخیص تهدید تنها نمانده است.

اگر اسرائیل با درخواست بختیار موافقت می‌کرد و خمینی را در تبعید در پاریس از میان برمی‌داشت چه می‌شد؟ در این باره هنوز میان مقامات سابق اختلاف نظر وجود دارد. برخی معتقدند که مرگ خمینی می‌توانست مسیر انقلاب را منحرف یا زمینه را برای روی کار آمدن یک جمهوری سکولار فراهم کند. دیگران می‌گویند که شور انقلابی به نقطه‌ای برگشت‌ناپذیر رسیده بود و کشته شدن خمینی تنها می‌توانست سقوط سلطنت را تسریع کند.

با این حال، یک چیز روشن است: جمهوری اسلامی نه اجتناب‌ناپذیر بود و نه قابل پیش‌بینی ــ حتی برای نزدیک‌ترین ناظران وقایع.

رد کردن پیشنهاد صدام از سوی شاه در سال ۱۹۷۸ و رد درخواست بختیار از سوی موساد در سال ۱۹۷۹، هر دو سه خطای مرگبار مشترک داشتند: نخست، هر دو به راه‌حل نظامی بیش از اندازه امید بسته بودند. شاه معتقد بود ساواک می‌تواند ناآرامی‌ها را سرکوب کند؛ موساد نیز اطمینان داشت ارتش جلوی خمینی را خواهد گرفت. دوم، ملاحظات دیپلماتیک بر تصمیمات چیره شد؛ اسرائیل و شاه هر دو نگران بی‌ثباتی منطقه بودند. سوم، سازمان‌های اطلاعاتی جهان نفوذ خمینی را دست‌کم گرفتند. سیا، ام‌آی‌۶ و ساواک، همگی او را «پدیده‌ای گذرا» می‌پنداشتند، با وجود آن‌که او در تبعید ۱۵ ساله‌اش روحانیون را بسیج کرده بود. رونن برگمن می‌نویسد که این دیدگاه بازتابی بود از احتیاط نهادی موساد در حذف چهره‌های سیاسی یا مذهبی خارجی، حتی در شرایط تهدیدات حیاتی.

اسرائیل در این سوءتخمین تنها نبود. فرانسه، بریتانیا و آمریکا ــ هر سه دارای توان اطلاعاتی درون ایران ــ نیز جاذبهٔ خمینی را دست‌کم گرفتند. دولت فرانسه به خمینی اجازه داد تا از اقامتگاهش در نوفل‌لوشاتو، با نظارتی حداقلی که به مرزهای سهل‌انگاری رسیده بود، سازماندهی کند. کشورهای غربی همچنین از سرعت انقلاب ایران غافلگیر شدند و در قطع رابطه با متحد پیشین خود رویکردی محتاطانه اتخاذ کردند. به گفتهٔ الیفر، اطرافیان خمینی به فرستادگان مشتاق آمریکایی وعده داده بودند که آیت‌الله جریان نفت را حفظ خواهد کرد و ارتش ایران نیز در صف غرب باقی خواهد ماند. در پاسخ، نمایندگان دولت جیمی کارتر به او چراغ سبز نشان دادند و طبق گزارش‌ها، آندرو یانگ، سفیر آمریکا در سازمان ملل، (ظاهراً) خمینی را «قدیس» توصیف کرده بود.

تسافریر بعدتر چنین تأمل کرد: «اگر ما خمینی را حذف می‌کردیم و این مسئله برملا می‌شد، آیا جهان درک می‌کرد که از چه چیزی نجاتش داده‌ایم؟»

الیفر نیز با حسرت اذعان کرد: «با توجه به تمام آسیبی که خمینی وارد کرد، اگر دوباره تصمیم‌گیری می‌کردم، توصیه‌ام دربارهٔ درخواست بختیار متفاوت می‌بود.»



 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net