شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
نئوکانها به دنبال جنگ با ایران هستند
استیو ویتکاف، نماینده ایالات متحده در خاورمیانه، از کسانی که تلاش میکنند مذاکرات رئیسجمهور برای محدود کردن برنامه هستهای ایران را تضعیف کنند، انتقاد کرد و گفت آنها «تمایل به اقدام نظامی» دارند. او افزود که او و ترامپ در روابط خارجی آمریکا اولویت را به دیپلماسی میدهند.
ویتکاف در مصاحبه با نشریه محافظهکار «برایتبارت» که بخش نخست آن روز پنجشنبه ۸ مه ۲۰۲۵ منتشر شد، گفت: «در ذهن آنها، هر چیزی که ماهیت نظامی داشته باشد، راهحل مشکل است و به آن تمایل دارند. آنها هیچ توجهی به پیامدهای این اقدامات نمیکنند.» او افزود: «عنصر نومحافظهکار معتقد است که جنگ تنها راه حل مسائل است.»
ویتکاف ادامه داد: «ترامپ به صلح از طریق قدرت اعتقاد دارد، به این معنا که توسل به خشونت و جنگ لزوماً به نفع کشور و بهترین راه برای برقراری آتشبس، صلح دائمی یا هر آنچه که میخواهیم نامش را بگذاریم، نیست. گفتوگو و دیپلماسی مسیری است که او هر بار میخواهد دنبال کند، زیرا اگر بتواند به راهحلی موفق برسد که به نفع ایالات متحده باشد، این بهترین گزینه است.»
اظهارات ویتکاف در حالی مطرح میشود که محافظهکاران تندروتر در حال سازماندهی کارزاری برای مخالفت با دیپلماسی دولت ترامپ با ایران هستند. اما کاخ سفید و متحدانش در حال مقاومت هستند.
اخیراً گزارش شده که ترامپ مشاور امنیت ملی خود، مایک والتز، را به دلیل فشار برای جنگ با ایران در گفتوگوهای داخلی برکنار کرده است. همچنین متحدان ترامپ خارج از دولت، مانند مارجوری تیلور گرین، نماینده جمهوریخواه جورجیا، و تامر کارلسون، ستاره رسانهای محافظهکار، بهطور فزایندهای از جنگطلبان علیه ایران انتقاد کردهاند.
در همین حال، جمهوریخواهان مجلس نمایندگان و سنا این هفته شروع به ترغیب همکاران خود کردهاند تا خواستار برچیده شدن کامل برنامه هستهای ایران شوند.
ویتکاف در مصاحبه خود با برایتبارت، ضمن تأکید بر رویکرد دیپلماسیمحور، به نظر میرسد که با این تلاش مخالفت کرده است.
او گفت: «من به سیاست [ترامپ] برای حل مناقشه ایران از طریق گفتوگو اعتقاد دارم. اولاً، این راهحل دائمیتری برای این بحران نسبت به هر گزینه دیگری است. اگر بتوانیم آنها [ایران] را بهصورت داوطلبانه از برنامه غنیسازی که در آن میتوانند سانتریفیوژ داشته باشند یا موادی که میتوانند تا سطح تسلیحاتی ۹۰ درصد غنیسازی شوند، دور کنیم، این دائمیترین راه برای اطمینان از این است که آنها هرگز به سلاح هستهای دست پیدا نکنند.»
ایران نباید غنیسازی اورانیوم داشته باشد
به گزارش سیانان، استیو ویتکبف در ادامه مصاحبهاش با نشریه «برایتبارت» که که بخش دوم آن روز جمعه ۹ مه ۲۰۲۵ منتشر شد، گفت که ایالات متحده هفته گذشته از برگزاری دور دیگری از مذاکرات خودداری کرد «زیرا نیاز داشتیم به تفاهمات خاصی با ایران برسیم» تا مذاکرات مفید باشد.
ویتکاف هشدار داد که اگر مذاکرات روز یکشنبه با ایران سازنده نباشد، «ادامه نخواهد یافت و ما باید مسیر دیگری را در پیش بگیریم.»
او گفت: «امیدواریم این یکشنبه مذاکرات سازنده باشد. امیدواریم این به این معنا باشد که مذاکرات ادامه خواهد یافت.»
مذاکرات روز یکشنبه در عمان تنها در سطح مقامات ارشد برگزار خواهد شد، که نشان میدهد دو طرف درباره چارچوب کلی برای پیشبرد مذاکرات بحث خواهند کرد.
منبعی آگاه به سیانان گفت که تیم فنی، که درباره جزئیات دقیقتر توافق مانند رفع تحریمها مذاکره میکند، انتظار نمیرود در این نشست حضور داشته باشد.
این منبع افزود: «مناسب بود که دور بعدی مذاکرات در سطح مقامات ارشد برگزار شود.»
منبع آگاه دیگری گفت که انتظار میرود مذاکرات بهصورت مستقیم و غیرمستقیم انجام شود.
ویتکاف در مصاحبه با برایتبارت، انتظارات ایالات متحده از مذاکرات را با جزئیات بیشتری نسبت به گذشته تشریح کرد.
او گفت: «برنامه غنیسازی هرگز نباید دوباره در ایران وجود داشته باشد. این خط قرمز ماست. بدون غنیسازی. این به معنای برچیدن است، به معنای عدم تسلیحاتی شدن است، و به این معناست که نطنز، فردو و اصفهان ــــ سه تأسیسات غنیسازی آنها ــــ باید برچیده شوند.»
ایران اعلام کرده که باید اجازه غنیسازی اورانیوم داشته باشد و این موضوع غیرقابل مذاکره است.
نماینده رئيس جمهور آمریکا در خاورمیانه افزود، ایران امروز بسیار شکنندهتر از ۱۰ سال پیش است، زمانی که در دوران اوباما توافقی حاصل شد. من معتقدم که ایران گزینهای جز پذیرش شروط ما برای توافقی که منجر به انهدام کامل برنامه نظامی هستهایاش شود، ندارد.
او تاکید کرد، آزمایش اراده رئیسجمهور ترامپ از سوی ایران اقدامی ناپخته خواهد بود. ما توافق ضعیف را نمیپذیریم و اگر توافق پیشنهادی به اندازه کافی قوی نباشد، از آن خارج خواهیم شد.
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، که انتظار میرود روز یکشنبه با ویتکاف دیدار کند، یک هفته پیش در شبکه ایکس نوشت: «ایران حق دارد چرخه کامل سوخت هستهای را در اختیار داشته باشد.»
مشابه مذاکرات با روسیه، که در آن ایالات متحده مشوقهایی برای پایان جنگ در اوکراین پیشنهاد کرده، ویتکاف به مشوقهای مشابهی برای تهران اشاره کرد.
او گفت: «ما از ایران دعوت میکنیم که عضوی از جامعه ملل باشد. به ایران میگوییم: شما میتوانید کشوری بهتر باشید. ما میتوانیم با شما تجارت کنیم. میتوانیم روابط استراتژیک با شما داشته باشیم. اما نمیتوانید عامل تحریک باشید.»
ویتکاف گفت که ایران به ایالات متحده اعلام کرده که به دنبال سلاح هستهای نیست ـــ موضعی که تهران مدتهاست حفظ کرده است.
او افزود که مذاکرات صرفاً بر موضوع هستهای متمرکز است، تغییری نسبت به تلاشهای دولت اول ترامپ برای رسیدگی گسترده به اقدامات تهاجمی ایران در منطقه.
او گفت: «آیا معتقدیم که آنها باید حمایت از حماس، حزبالله، حوثیها و تحریکآمیز بودن را متوقف کنند؟ بله، ما این را باور داریم. این بحث ثانویه است. آیا معتقدیم که آنها نباید به کسانی که ما دشمن خود میدانیم سلاح بدهند؟ ما این را باور داریم. اما باز هم، نمیخواهیم بحث هستهای را با این مسائل مخلوط کنیم، زیرا برای ما موضوع هستهای مسئله حیاتی است. این مسئلهای است که باید امروز و بهسرعت حل شود.»
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
ایران در حال آمادهسازی برای ارسال پرتابگرهای موشکهای بالستیک کوتاهبرد به روسیه در آینده نزدیک است؛ موشکهایی که آمریکا میگوید تهران سال گذشته برای استفاده در جنگ علیه اوکراین به روسیه تحویل داده بود. این خبر را دو مقام امنیتی غربی و یک مقام منطقهای اعلام کردهاند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، اگر این پرتابگرهای موشک فاتح-۳۶۰ واقعاً تحویل داده شوند، به پشتیبانی از حملات فرسایشی روسیه علیه همسایهاش کمک خواهند کرد و بار دیگر پیوندهای امنیتی عمیق میان مسکو و تهران را به نمایش خواهند گذاشت.
تحلیلگران میگویند موشک فاتح-۳۶۰ با بردی معادل ۷۵ مایل (۱۲۰ کیلومتر)، توان جدیدی در اختیار نیروهای روسیه قرار میدهد تا مواضع خط مقدم اوکراین، اهداف نظامی نزدیک، و مناطق مسکونی در نزدیکی مرز با روسیه را هدف قرار دهند.
ایالات متحده در سپتامبر گذشته اعلام کرد که ایران این موشکها را از طریق ۹ کشتی با پرچم روسیه ـــ که واشنگتن آنها را تحریم کرد ـــ به روسیه فرستاده، اما سه منبع در همان زمان به رویترز گفتند که پرتابگرها در آن محمولهها وجود نداشتند.
مقامهای امنیتی غربی و مقام منطقهای ــــ که به شرط ناشناس ماندن صحبت کردند ـــ گفتند که تحویل پرتابگرهای فاتح-۳۶۰ قریبالوقوع است.
آنان از ارائه جزئیات بیشتر درباره این انتقال قریبالوقوع، از جمله اینکه چرا تصور میشود پرتابگرها همراه با موشکها ارسال نشده بودند، خودداری کردند.
وزارت دفاع روسیه و نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد به درخواستهای اظهارنظر پاسخ فوری ندادند.
شورای امنیت ملی آمریکا درخواست برای اظهارنظر را به وزارت امور خارجه ارجاع داد، اما این وزارتخانه نیز بلافاصله پاسخی نداد. سازمان سیا نیز از اظهارنظر خودداری کرد.
روسیه و ایران پیشتر انکار کردهاند که تهران موشک یا هرگونه تسلیحات دیگری برای کمک به تهاجم تمامعیار روسیه به اوکراین ــــ که در فوریه ۲۰۲۲ آغاز شد ــــ ارسال کرده است. اما مقامهای آمریکایی، اوکراینی و اروپایی میگویند ایران هزاران پهپاد و گلوله توپخانه در اختیار روسیه قرار داده است.
ژنرال کریستوفر کاوولی، فرمانده ستاد فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا(سنتکام)، ماه گذشته در اشارهای آشکار به موشکهای فاتح-۳۶۰، به قانونگذاران آمریکایی گفت که ایران بیش از ۴۰۰ موشک بالستیک کوتاهبرد در اختیار روسیه گذاشته است.
تاکنون هیچ گزارشی در دست نیست که نشان دهد ایران نوع دیگری از موشکهای بالستیک کوتاهبرد را به مسکو منتقل کرده باشد یا نیروهای روس از موشک فاتح-۳۶۰ استفاده کرده باشند.
پیچیدگی احتمالی برای مذاکرات صلح
استقرار این موشکها توسط روسیه ممکن است تلاشهای دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، برای ترتیب دادن آتشبس و مذاکرات صلح میان اوکراین و روسیه و همچنین دستیابی به توافقی جداگانه با ایران برای محدود کردن برنامه هستهای آن را با مشکل روبرو کند.
مقام منطقهای گفت که گفتوگوهای غیرمستقیم هستهای میان آمریکا و ایران که با میانجیگری عمان انجام میشود، از جمله «چند دلیل» برای تأخیر در تحویل پرتابگرها بوده است.
این مذاکرات با اختلالاتی روبرو شده، هرچند ایران روز جمعه اعلام کرد که با برگزاری دور چهارم مذاکرات در روز یکشنبه در عمان موافقت کرده است.
جک واتلینگ، پژوهشگر ارشد اندیشکده «مؤسسه خدمات متحد سلطنتی بریتانیا» (RUSI)، گفت مقامهای ایرانی موضوع ارسال تسلیحات به روسیه را جدا از مذاکرات هستهای تلقی خواهند کرد.
او گفت: «اینکه ایرانیها درباره مسائل هستهای با آمریکا مذاکره میکنند، از نظر آنها به همکاری احتمالی با روسها ارتباطی ندارد.»
تحلیلگران گفتند یک پیچیدگی دیگر نیز ممکن است در میان بوده باشد: ایران برای زرادخانه داخلی خود از موشکهای فاتح-۳۶۰، مجبور شده بود کامیونهای تجاری ساخت اروپا را برای نصب پرتابگرها تغییر کاربری دهد، و شاید برای روسیه نیز همین کار را انجام داده باشد، بهویژه با توجه به تلفات گسترده خودروهای نظامی روسیه در اوکراین.
کارشناسان گفتند، با دریافت پرتابگرها، روسیه خواهد توانست فشار بیشتری بر اوکراین وارد کند.
فابیان هینتس، پژوهشگر «مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی» (IISS) گفت: «برای نیروهای روسی بسیار سادهتر خواهد بود که با سرعت بسیار بیشتری حملاتی علیه اهداف پرارزش انجام دهند... این موشکها (فاتح-۳۶۰) به آمادگیهای پرتاب زیادی نیاز ندارند. زمان پرواز آنها به طرز شگفتانگیزی کوتاه است.»
تحلیلگران میگویند استفاده از فاتح-۳۶۰ میتواند به روسیه اجازه دهد تا موشکهای پیشرفتهتر خود، مانند «اسکندر»، را برای حملات دوربردتر علیه زیرساختهای حیاتی ــــ از جمله شبکه برق ــــ نگه دارد و بدین ترتیب فشار بیشتری بر سامانههای پدافند موشکی ارزشمند اوکراین وارد کند.
رالف ساولسبرگ، دانشیار در آکادمی دفاعی هلند، گفت: «موشک فاتح-۳۶۰ طوری طراحی شده که بتوان آن را توسط افرادی با آموزش نسبتاً کم بهکار گرفت و هدایت کرد.»
او افزود: «چرا روسیه باید موشکهای ایرانی که کیفیت پایینتری دارند بخرد؟ تنها دلیلی که به ذهنم میرسد این است که آنها قادر به تولید تعداد کافی از موشکهای خودشان نیستند.»
«این موشکها خیلی دقیق نیستند و مهمات زیادی حمل نمیکنند. اما همین موضوع باعث دردسر بیشتر برای اوکراین میشود.»
جاناتان لندِی و جاناتان سُل / خبرگزاری رویترز / ۹ مه ۲۰۲۵
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
توماس ال. فریدمن / نیویورک تایمز / ۹ مه ۲۰۲۵
آقای رئیسجمهور ترامپ،
تعداد بسیار اندکی از ابتکاراتی که از زمان ورودتان به کاخ سفید پی گرفتهاید، مورد تأیید من بودهاند — جز آنچه در خاورمیانه انجام دادهاید. اینکه هفته آینده به این منطقه سفر میکنید و با رهبران عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر دیدار خواهید داشت — و هیچ برنامهای برای دیدار با نخستوزیر بنیامین نتانیاهو در اسرائیل ندارید — به من نشان میدهد که درک یکی از واقعیات حیاتی را آغاز کردهاید: اینکه دولت فعلی اسرائیل به گونهای رفتار میکند که منافع راهبردی ایالات متحده در منطقه را تهدید میکند. نتانیاهو دوست ما نیست.
البته او تصور میکرد که میتواند شما را فریب دهد و ملعبهی خود کند. به همین دلیل است که من از اینکه شما با مذاکرات مستقلی که با حماس، ایران و حوثیها انجام دادهاید، به او پیام دادهاید که به شما تسلطی ندارد — و اینکه شما زیر نفوذ او نخواهید رفت — تحت تأثیر قرار گرفتهام. بیتردید این مسئله او را به وحشت انداخته است.
هیچ تردیدی ندارم که بهطور کلی مردم اسرائیل همچنان خود را متحدان وفادار مردم آمریکا میدانند — و این رابطه دوطرفه است. اما این دولت افراطی، فوقملیگرای اسرائیل، متحد ایالات متحده نیست. چرا که این نخستین دولت در تاریخ اسرائیل است که اولویتش نه صلح با همسایگان عرب بیشتر و نه بهرهمندی از امنیت و همزیستی بیشتر، بلکه الحاق کرانهی باختری، اخراج فلسطینیهای غزه و برپایی دوبارهی شهرکهای اسرائیلی در آن منطقه است.
این تصور که اسرائیل دولتی دارد که دیگر همچون یک متحد آمریکایی رفتار نمیکند و نباید چنین تلقی شود، برای دوستان اسرائیل در واشنگتن واقعیتی تلخ و تکاندهنده است — اما باید آن را بپذیرند.
زیرا این دولت نتانیاهو، در پیگیری دستورکار افراطیاش، در حال تضعیف منافع ماست. اینکه شما اجازه نمیدهید نتانیاهو با شما همان کند که با سایر رؤسای جمهور آمریکا کرده، مایهی اعتبار شماست. و این همچنین برای حفظ ساختار امنیتی ایالات متحده در منطقه که دولتهای پیشین بنا نهادهاند، حیاتی است.
ساختار کنونی اتحاد میان آمریکا، اعراب و اسرائیل، پس از جنگ اکتبر ۱۹۷۳، به دست ریچارد نیکسون و هنری کیسینجر پایهگذاری شد تا روسیه از منطقه بیرون رانده شود و آمریکا به قدرت غالب جهانی در خاورمیانه بدل شود — ساختاری که از آن زمان تا کنون به منافع ژئوپولیتیکی و اقتصادی ما خدمت کرده است. دیپلماسی نیکسون – کیسینجر منجر به توافقنامههای عقبنشینی سال ۱۹۷۴ میان اسرائیل، سوریه و مصر شد. آن توافقها، زمینهساز معاهدهی صلح کمپدیوید شدند. و کمپدیوید نیز مقدمات توافقهای صلح اسلو را فراهم کرد. نتیجه این روند، منطقهای تحت سلطهی آمریکا، متحدان عرب آن و اسرائیل بود.
اما این کل ساختار، تا حد زیادی، بر پایهی تعهد مشترک آمریکا و اسرائیل به راهحل دوکشوری شکل گرفت — تعهدی که خود شما در دورهی نخست ریاستجمهوریتان با طرح تأسیس کشور فلسطین در غزه و کرانهی باختری در کنار اسرائیل سعی در پیشبرد آن داشتید — البته به شرط آنکه فلسطینیها اسرائیل را به رسمیت بشناسند و بپذیرند که کشورشان غیرنظامی باقی بماند.
این دولت نتانیاهو اما، زمانی که در اواخر سال ۲۰۲۲ به قدرت رسید، الحاق کرانهی باختری را در اولویت خود قرار داد — بسیار پیشتر از تهاجم وحشیانهی حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ — و نه ساختار امنیتی-صلحی که ایالات متحده برای منطقه بنا نهاده است.
دولت بایدن تقریباً به مدت یک سال از نتانیاهو خواست و تمنا کرد که فقط یک کار را برای آمریکا و برای اسرائیل انجام دهد: موافقت با گشودن گفتوگو با تشکیلات خودگردان فلسطین دربارهی یک راهحل دوکشوری در آینده، با یک نهاد اصلاحشده — در ازای آنکه عربستان سعودی روابط خود را با اسرائیل عادی کند. این امر مسیر تصویب یک پیمان امنیتی میان آمریکا و عربستان در کنگره را هموار میکرد تا توازن در برابر ایران برقرار شود و چین نیز از معادله کنار گذاشته شود.
نتانیاهو از انجام این کار سر باز زد، چرا که افراطگرایان یهودی حاضر در کابینهاش اعلام کردند در صورت چنین اقدامی، دولت او را سرنگون خواهند کرد — و با توجه به اینکه نتانیاهو در چندین پروندهی فساد در حال محاکمه است، او نمیتوانست از امتیاز نخستوزیری که موجب طولانی شدن روند محاکمه و احتمالا جلوگیری از زندان میشود، چشمپوشی کند.
نتیجه آن شد که نتانیاهو منافع شخصی خود را بر منافع اسرائیل و آمریکا مقدم دانست. عادیسازی روابط میان اسرائیل و عربستان سعودی — مهمترین قدرت مسلمان — که بر پایهی تلاش برای تحقق راهحل دوکشوری با فلسطینیهای میانهرو استوار میبود، میتوانست درهای جهان اسلام را به روی گردشگران، سرمایهگذاران و نوآوران اسرائیلی بگشاید، تنش میان مسلمانان و یهودیان در سرتاسر جهان را کاهش دهد و مزایای آمریکا در خاورمیانه که از زمان نیکسون و کیسینجر پایهریزی شده بود را برای یک دهه یا بیشتر تثبیت کند.
اما پس از دو سال فریبکاری نتانیاهو، ظاهراً هم آمریکاییها و هم سعودیها تصمیم گرفتهاند از دخالت اسرائیل در این توافق صرفنظر کنند — که این، ضربهای واقعی به منافع اسرائیل و مردم یهودی است. خبرگزاری رویترز روز پنجشنبه گزارش داد که «ایالات متحده دیگر عادیسازی روابط عربستان سعودی با اسرائیل را بهعنوان شرط پیشرفت در مذاکرات همکاری هستهای غیرنظامی مطالبه نمیکند.»
توماس ال. فریدمن
و اکنون ممکن است اوضاع از این هم بدتر شود. نتانیاهو در حال آمادهسازی برای حملهی دوباره به غزه است؛ با طرحی برای راندن جمعیت فلسطینی آن منطقه به گوشهای کوچک، که از یک سو به دریای مدیترانه و از سوی دیگر به مرز مصر محدود است — در حالیکه همزمان با سرعت و وسعتی روزافزون، الحاق عملی کرانهی باختری را نیز پیش میبرد. این اقدامات موجب خواهد شد که اسرائیل (و بهویژه رئیس ستاد جدید ارتش آن، ایال زمیر) با اتهامات بیشتری در زمینهی ارتکاب جنایات جنگی روبرو شود — اتهاماتی که نتانیاهو انتظار دارد دولت شما از او در برابر آنها محافظت کند.
من هیچگونه همدردی با حماس ندارم. آن را سازمانی بیمار میدانم که زیانی عظیم به آرمان فلسطین وارد کرده است. حماس مسئول اصلی فاجعه انسانی غزهی امروز است. رهبران حماس باید مدتها پیش گروگانها را آزاد میکردند و از غزه خارج میشدند، تا دیگر بهانهای برای ازسرگیری جنگ از سوی اسرائیل وجود نداشته باشد. اما طرح نتانیاهو برای حملهی دوباره به غزه، با هدف ایجاد جایگزینی میانهرو برای حماس و تحت رهبری تشکیلات خودگردان فلسطین نیست. هدف، اشغال نظامی دائمی اسرائیل است؛ با هدف نانوشتهی تحت فشار قرار دادن همهی فلسطینیها برای ترک این منطقه. این یعنی نسخهای دائمی از شورش و مقاومت — یعنی ویتنام در کرانهی مدیترانه.
در یک سخنرانی در یک کنفرانس در ۵ مه، که توسط روزنامهی صهیونیستی مذهبی «بِشِوا» برگزار شد، بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی تندروی اسرائیل، با لحنی سخن گفت که گویی هیچ اهمیتی نمیدهد شما چه فکری میکنید: «ما غزه را اشغال میکنیم که بمانیم»، گفت. «دیگر خبری از ورود و خروج نخواهد بود.» جمعیت محلی در کمتر از یکچهارم نوار غزه فشرده خواهند شد.
آموس هرئل، تحلیلگر نظامی روزنامه «هاآرتص»، یادآور شده است: «از آنجا که ارتش سعی خواهد کرد تلفات خود را به حداقل برساند، تحلیلگران انتظار دارند از نیرویی بهویژه خشن استفاده شود که به تخریب گسترده زیرساختهای غیرنظامی باقیماندهی غزه منجر خواهد شد. جابهجایی جمعیت به مناطق اردوگاههای انسانی، همراه با کمبود مداوم غذا و دارو، میتواند منجر به مرگهای جمعی بیشتری در میان غیرنظامیان شود. ... شمار بیشتری از رهبران و افسران اسرائیلی ممکن است با پیگردهای قانونی شخصی مواجه شوند.»
در واقع، اگر این استراتژی اجرا شود، نهتنها ممکن است باعث طرح اتهامات بیشتری در زمینهی جنایات جنگی علیه اسرائیل شود، بلکه بیتردید ثبات اردن و مصر را نیز به خطر خواهد انداخت. این دو ستون ساختار اتحاد ایالات متحده در خاورمیانه، هر دو نگران آناند که نتانیاهو در پی آن است که فلسطینیها را از غزه و کرانهی باختری به داخل کشورهای آنان براند — اقدامی که حتی اگر خود فلسطینیها چنین نکنند، بیتردید ناآرامیهایی ایجاد خواهد کرد که به داخل مرزهای آن کشورها سرایت خواهد کرد.
و این سیاستها به شیوههای دیگری نیز به ما آسیب میزند. هانس وکسل، مشاور پیشین ارشد سیاستگذاری در فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام)، به من گفت: «هرچه چشمانداز تحقق خواستههای فلسطینیان نومیدانهتر شود، آمادگی منطقه برای گسترش همگرایی امنیتی میان آمریکا، اعراب و اسرائیل — که میتوانست مزایای بلندمدت در برابر ایران و چین را تثبیت کند، و آن هم بدون نیاز به منابع نظامی فراوان آمریکا در منطقه — کاهش خواهد یافت.»
آقای رئیسجمهور، شما در خصوص خاورمیانه شمّی مستقل و درست دارید. از آن پیروی کنید. در غیر این صورت باید خود را برای این واقعیت تلخ آماده کنید: نوههای یهودی شما، نخستین نسلی از کودکان یهودی خواهند بود که در جهانی رشد میکنند که در آن، کشور یهود به کشوری مطرود بدل شده است.
اجازه دهید شما را با جملاتی از سرمقالهی «هاآرتص» در ۷ مه تنها بگذارم:
«در روز سهشنبه، نیروی هوایی اسرائیل ۹ کودک، بین ۳ تا ۱۴ ساله، را کشت. … ارتش اسرائیل اعلام کرد که هدف، “مرکز فرماندهی و کنترل حماس” بوده و “تدابیری برای کاهش آسیب به غیرنظامیان بیارتباط اتخاذ شده بود.” … ما میتوانیم همچنان تعداد فلسطینیهای کشتهشده در نوار غزه — بیش از ۵۲ هزار تن، از جمله حدود ۱۸ هزار کودک — را نادیده بگیریم؛ در صحت آمار تردید کنیم، از تمام سازوکارهای سرکوب، انکار، بیتفاوتی، فاصلهگذاری، عادیسازی و توجیه بهره ببریم. اما هیچکدام از اینها واقعیت تلخ را تغییر نمیدهد: اسرائیل آنها را کشت. دستان ما این کار را کردند. ما نباید نگاهمان را برگردانیم. باید بیدار شویم و با صدای بلند فریاد بزنیم: جنگ را متوقف کنید.»
—-
* توماس ال. فریدمن، ستوننویس سیاست خارجی در بخش دیدگاه نیویورک تایمز است. او از سال ۱۹۸۱ به این روزنامه پیوسته و سه بار برندهی جایزهی پولیتزر شده است. وی نویسندهی هفت کتاب، از جمله «از بیروت تا اورشلیم» است که جایزهی ملی کتاب آمریکا را دریافت کرده است.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
ایران پست: ترامپ و خامنه ای دو روی سکه در بازی سیاسی برد-برد
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
قطع برق در ایران: ابعاد نمادین، حقیقی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی
مقدمه
قطع برق در ایران، بهویژه از دهه ۱۳۹۰ به بعد، به معضلی مزمن تبدیل شده که زندگی میلیونها نفر را مختل کرده و اعتراضات گستردهای را برانگیخته است. این قطعیها، که به دلایلی مانند فقدان سرمایهگذاری برای مدرنسازی تولید، کارآمدی توزیع و مصرف، فرسودگی زیرساختها، کمبود سوخت، افزایش تقاضا، خشکسالی، استخراج غیرمجاز رمزارزها و تحریمها رخ دادهاند، نهتنها یک مشکل فنی، بلکه نشانهای از ناکارآمدیهای ساختاری و شکاف فزاینده میان دولت و ملت هستند و موجب از بین رفتن سرمایه اجتماعی حاکمیت شده است. این بحران تأثیرات عمیقی بر عرصههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ژئوپلیتیکی دارد و با تضعیف رشد اقتصادی، تشدید فرار سرمایه و ناتوانی در جذب سرمایه خارجی، جایگاه ایران را در عرصه بینالمللی تهدید میکند.
ابعاد نمادین قطع برق
قطع برق در ایران به نمادی از ناکارآمدی نظام مدیریت و ضعف سیاستگذاری کلان تبدیل شده است. در گفتمان عمومی، بهویژه در شبکههای اجتماعی، این قطعیها بهعنوان نشانهای از «عقبماندگی» مطرح شده و برخی آن را به «بازگشت به قرون وسطی» تشبیه کردهاند. این روایتها بازتابدهنده سرخوردگی و ناامیدی از پیشرفت ملی هستند.
خاموشیهای بدون اطلاع قبلی و عدم اجرای دقیق جدولهای قطعی، احساس بیتوجهی و بیعدالتی را در میان شهروندان تقویت کرده و اعتماد عمومی به نهادهای حاکمیتی را کاهش داده است. این موضوع بهویژه در مناطق محروم مانند سیستان و بلوچستان، که با محرومیت تاریخی مواجهاند، به اعتراضاتی منجر شده که قطعی برق را به نمادی از «تبعیض» و «ظلم» تبدیل کرده است.
از منظر سیاسی، قطع برق به ابزاری برای ابراز نارضایتی از نظام حاکم بدل شده است. شعارهای اعتراضی در تجمعات مرتبط با خاموشیها نشاندهنده پیوند این بحران با نارضایتیهای سیاسی عمیقتر است. برخی حتی قطعیها را بهعنوان مانورهایی برای آمادگی در برابر حملات خارجی تفسیر کردهاند، که عمق بیاعتمادی به انگیزههای حاکمیت را نشان میدهد. در مجموع، قطع برق به نمادی از شکاف فزاینده میان دولت و ملت تبدیل شده و احساس انزوا و ناامیدی را در جامعه تقویت کرده است.
ابعاد حقیقی قطع برق
پیامدهای ملموس قطع برق زندگی روزمره، سلامت عمومی و زیرساختهای حیاتی را به شدت تحت تأثیر قرار داده است:
● اختلال در زندگی روزمره: قطعی برق به قطع آب (به دلیل از کار افتادن پمپها)، اختلال در اینترنت و شبکههای مخابراتی و توقف دستگاههای حیاتی مانند اکسیژنسازهای خانگی منجر شده است. در دوران همهگیری کرونا، این اختلالات نگرانیهایی درباره نگهداری واکسنها و سلامت بیماران ایجاد کرد. همچنین، شکست ورزشکاران ایرانی در مسابقات آنلاین، مانند شطرنج قهرمانی آسیا، به دلیل قطعی اینترنت، نمونهای از تأثیرات غیرمستقیم این بحران است.
● تهدید سلامت عمومی: قطعی برق در بیمارستانها، بهویژه در بخشهای مراقبت ویژه، جان بیماران را به خطر انداخته است. استفاده از سوخت آلاینده مازوت برای جبران کمبود برق، آلودگی شدید هوا در کلانشهرها را تشدید کرده و بیماریهای تنفسی و قلبی را افزایش داده است.
ابعاد اقتصادی قطع برق
قطعی برق تأثیرات منفی گستردهای بر متغیرهای کلان و خرد اقتصادی داشته و اقتصاد ایران را در معرض رکود و ناپایداری قرار داده است:
● رشد اقتصادی: صنعت برق حدود یک درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) ایران را تشکیل میدهد و قطعی برق به کاهش تولید در بخشهای صنعتی، خدماتی و کشاورزی منجر شده است. توقف ۵۰ درصد ظرفیت صنعتی در تابستان ۱۴۰۳ مستقیماً تولید و ارزش افزوده را کاهش داده و رشد اقتصادی را محدود کرده است.
● سرمایهگذاری: قطعی برق اعتماد سرمایهگذاران داخلی و خارجی را به توانایی ایران در تأمین انرژی پایدار کاهش داده و تمایل به سرمایهگذاری را کم کرده است. قیمتگذاری دستوری برق و عدم شفافیت، سرمایهگذاری در نیروگاهها و انرژیهای تجدیدپذیر را غیرجذاب کرده است. تحریمها و جهش نرخ ارز نیز هزینههای پروژههای برقی را افزایش داده و بازگشت سرمایه را دشوار کرده است.
● فرار سرمایه و ناتوانی در جذب سرمایه خارجی: قطعی برق با ایجاد نااطمینانی اقتصادی و کاهش ثبات زیرساختی، به فرار سرمایه داخلی دامن زده است. سرمایهگذاران داخلی ترجیح میدهند منابع خود را به کشورهای باثباتتر منتقل کنند. همچنین، ناتوانی در تأمین انرژی پایدار، ایران را برای سرمایهگذاران خارجی غیرجذاب کرده و مانع ورود سرمایه خارجی به پروژههای زیرساختی و صنعتی شده است. این موضوع چرخه سرمایهگذاری را تضعیف کرده و رشد بلندمدت اقتصادی را محدود میکند.
● اشتغال: قطعی برق به کاهش ساعت کاری، توقف تولید و تعدیل نیرو در واحدهای صنعتی منجر شده است. موج اخراج کارگران در سال ۱۴۰۳ برخی شهرکهای صنعتی را به تعطیلی کشانده و نرخ بیکاری را افزایش داده است. بخش صنعت، که ۳۶ درصد مصرف برق ایران را به خود اختصاص داده، بزرگترین قربانی این بحران بوده است.
● تورم (گرانی): قطعی برق با افزایش هزینههای تولید و کاهش عرضه کالاها و خدمات، به تورم فشار تقاضا و هزینهای منجر شده است. توقف فعالیتهای تجاری و صنعتی، زنجیره تأمین را مختل کرده و قیمت کالاها را افزایش داده است. استفاده از سوختهای آلاینده نیز هزینههای سلامت عمومی را بالا برده و به تورم غیرمستقیم کمک کرده است.
● شاخص فلاکت: شاخص فلاکت، که از جمع نرخ تورم و بیکاری به دست میآید، به دلیل قطعی برق و پیامدهای آن به شدت بدتر شده است. افزایش بیکاری و تورم، قدرت خرید خانوارها را کاهش داده و نارضایتی عمومی را افزایش داده است.
● سایر متغیرها: قطعی برق بهرهوری نیروی کار و سرمایه را کاهش داده، اعتماد به نظام مالی و اقتصادی را تضعیف کرده، هزینههای خانوار (مانند خرید ژنراتور) را افزایش داده و توانایی ایران برای رقابت در بازارهای جهانی را محدود کرده است.
ابعاد ژئوپلیتیکی قطع برق
قطعی برق جایگاه ایران در رقابتهای منطقهای و بینالمللی را تضعیف کرده است:
● کاهش اعتبار بینالمللی: در حالی که ایران برق به کشورهایی مانند عراق صادر میکند، خاموشیهای داخلی به نارضایتی عمومی دامن زده و این تناقض، اعتبار بینالمللی ایران را کاهش داده است. ناتوانی در تأمین انرژی پایدار، تصویر ایران بهعنوان یک قدرت منطقهای را مخدوش کرده است.
● افزایش آسیبپذیری در برابر تحریمها: وابستگی به گاز طبیعی برای تولید برق و کمبود سوخت در زمستان، ایران را در برابر تحریمها و محدودیتهای انرژی آسیبپذیرتر کرده است. این موضوع توانایی ایران برای مقاومت در برابر فشارهای خارجی را کاهش داده و اهرمهای مذاکراتی آن را تضعیف کرده است.
● تضعیف رقابتپذیری منطقهای: قطعی برق با کاهش تولید و صادرات غیرنفتی، توانایی ایران برای رقابت با کشورهای همسایه مانند ترکیه و عربستان سعودی را محدود کرده است. این موضوع در بلندمدت میتواند جایگاه ژئوپلیتیکی ایران را در منطقه خاورمیانه تضعیف کند.
دلایل کلان و ساختاری
دلایل اصلی قطع برق شامل فرسودگی زیرساختها، کمبود سرمایهگذاری به دلیل فساد گسترده و اختصاص منابع مالی به ماجراجویی منطقه ایی، رانت به گروه های وابسته به حاکمیت و گروه های نیابتی ولایی، افزایش تقاضا، خشکسالی، استخراج غیرمجاز رمزارزها و تحریمها هستند. کارشناسان فرسودگی شبکه و توقف سرمایهگذاری را دلایل اصلی میدانند. برای رفع این بحران، راهکارهای زیر پیشنهاد میشود:
● نوسازی زیرساختها: سرمایهگذاری در بازسازی شبکه تولید و توزیع برق برای کاهش هدررفت انرژی.
● توسعه انرژیهای تجدیدپذیر: بهرهگیری از ظرفیتهای خورشیدی و بادی برای کاهش وابستگی به گاز طبیعی.
● اصلاح قیمتگذاری انرژی: حذف قیمتگذاری دستوری و ایجاد جذابیت برای سرمایهگذاری در صنعت برق.
● مدیریت مصرف: اجرای طرحهای هوشمندسازی کنتورها و تشویق صرفهجویی در مصرف.
● شفافیت و اطلاعرسانی: انتشار جدولهای خاموشی دقیق و اطلاعرسانی بهموقع برای کاهش نارضایتی عمومی.
● جذب سرمایه خارجی: ایجاد مشوقهای مالی و تضمین ثبات زیرساختی برای جلب سرمایهگذاران خارجی و کاهش فرار سرمایه داخلی.
نتیجهگیری
بحران قطع برق در ایران، فراتر از یک چالش فنی، پدیدهای با ابعاد گوناگون نمادین، حقیقی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی است که ناکارآمدی مدیریت، کاهش اعتماد عمومی و تنگناهای ساختاری در نظام انرژی را آشکار میکند. از منظر نمادین، این قطعیها شکاف میان دولت و ملت و احساس محرومیت را برجسته کرده است.
از منظر حقیقی، پیامدهای آن شامل اختلال در زندگی روزمره و تهدید سلامت عمومی است. از منظر اقتصادی، این بحران رشد اقتصادی، سرمایهگذاری، اشتغال، تورم و شاخص فلاکت را تحت فشار قرار داده و با تشدید فرار سرمایه و ناتوانی در جذب سرمایه خارجی، اقتصاد ایران را در معرض رکود و ناپایداری قرار داده است.
از منظر ژئوپلیتیکی، قطعی برق اعتبار بینالمللی ایران را کاهش داده و آسیبپذیری آن را در برابر تحریمها و رقابتهای منطقهای افزایش داده است. رفع این بحران نیازمند اصلاحات ساختاری در مدیریت انرژی، سرمایهگذاری در زیرساختها، توسعه انرژیهای تجدیدپذیر، شفافیت در سیاستگذاری و ایجاد جذابیت برای سرمایهگذاری خارجی است. در غیر این صورت، تداوم خاموشیها میتواند به تشدید ناآرامیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و تضعیف جایگاه ژئوپلیتیکی ایران به مثابه یک کشور منجر شود.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
آتشسوزی ویرانگر بندرعباس چون دیگر حوادث دردناک سالهای گذشته بهزودی در گرد و غبار مشکلات و خبرهای دیگر از یادها خواهد رفت بدون آنکه این بار هم جامعه از چرایی چنین فاجعههایی باخبر شده باشد و یا سیاستهایی برای تکرارنشدن آنها شکل گیرد.
حادثه بندرعباس، آتشسوزی، مرگ و آسیبدیدن صدها انسان و خرابیهای گسترده بحث و جدلهای پرشماری را در عرصه عمومی دامن زد و بازار شایعه و خبرهای ضد و نقیض چون گذشته داغ بود و روایت حکومتی هم مانند گذشته مورد نقد و اعتراض قرار گرفت.
در کمتر کشوری شاید این همه مناقشه بر سر رویدادهای این چنینی مشاهده میشود. مردم حتا گاه روایت رسمی درباره حوادثی مانند سقوط هلیکوپتر رئیسی و یا مرگ رفسنجانی را هم چندان باور نمیکنند رسانههای مجازی هم نوعی قدرت مدنی برای جامعه در به چالش کشیدن سانسور دولتی به وجود آوردهاند.
دلیل این بیاعتمادی فراگیر چیزی نیست جز فروپاشی مشروعیت و اعتبار رسانههای حکومتی و نیز نهادهای رسمی. حرفهای متناقض، پنهانکاری، نبودن امکان دخالت کارشناسان و رسانههای داخلی و خارجی مستقل بستر مناسبی برای رونق خبرهای غیررسمی میشود. اینکه قوه قضائیه در اولین واکنش خود دست به تهدید جامعه و رسانهها میزند این پرسش را به میان میکشد که حکومت از چه نگران است و چه چیزی برای پنهان کردن وجود دارد؟
در فاجعه بندرعباس چیزی که روشن است نقش مواد شیمیایی موجود در وقوع آتشسوزی است و رعایت نشدن “نرمهای ایمنی از سوی صاحبان این محموله و همچنین رعایت نکردن دستورالعملهای ثبت کالای وارداتی”. اما هنوز کسی به روشنی نمیداند این کالاهای شیمیایی چه بودند، به چه قصدی و توسط چه کسانی به ایران رسیده بودند و چرا موارد ایمنی لازم رعایت نشده است؟
آنچه بیشتر بر ابهامات میافزاید تناقضات و ناروشنیها در روایت رسمی حکومتی است. آیا آتشسوزی حادثهای اتفاقی بوده است؟ برای مثال توضیح روشنی درباره وجود چند نقطه شروع آتشسوزی با فاصله از یکدیگر و یا چرایی شدت انفجارها و رنگ آتش داده نمیشود. همین پرسشها زمینهساز شایعاتی درباره احتمال خرابکاری و یا نوع کالای شیمیایی وارداتی و عوامل آن شده است.
آنچه در این میان اما روشن نیست دلیل پنهانکاری اشخاص و نهادهایی است که در این کار دست داشتند. آیا پنهانکردن نوع کالا فقط با انگیزه سودجویی صورت گرفته و یا دلایل نظامی و امنیتی هم داشته است؟ آیا پای “برادران قاچاقچی” و نهادهایی در میان است که به برکت قدرت سیاسی، اسلحه، رسانه و پول میتوانند همه جا کارشان را پیش ببرند، قاچاقی کالا وارد کشور کنند، مقررات قانونی و ایمنی را نادیده بگیرند و دستشان برای هر نوع تقلب و قانونشکنی باز باشد؟ در میان پرسشها و شایعات موضوع خرابکاری نیروهای داخلی و خارجی هم مطرح میشود.
در جامعهای که نهادهای رسمی مشروعیت و مرجعیت خود را از دست دادهاند، بخش بزرگی از افکار عمومی اعتنای چندانی هم به آنچه حکومت میگوید ندارد و یا به روایت حکومتی همواره با شک و تردید نگاه میشود. در دنیای امروز تفکیک قوا و استقلال آنها از یکدیگر به عنوان اصول کلیدی حکمرانی مدرن سبب میشود هنگام وقوع چنین حوادثی ساز و کارهای قانونی شفاف با مشارکت کارشناسان مستقل برای بررسی چرایی و مسئولیت افراد یا نهادها وجود داشته باشد. هر سه قوه میتوانند کارگروه مستقل و تخصصی حقیقتیاب درباره چند و چون و چرایی یک حادثه بزرگ مرگبار تهیه کنند و کارشناسان و رسانهها هم امکان دخالت و نقد دارند. هدف اصلی پی بردن به حقیقت، تعیین مسئولیت حادثه و تغییر سیاستها و معیارها برای جلوگیری از تکرار فاجعه است.
در ایران حکومت جامعه را به کلی کنار گذاشته و کسی اجازه ندارد به حیاط خلوت حکومتی سرک بکشد. هر سه قوه در عمل زیر نظر نهاد رهبری هستند و همانگونه که در گذشته نیز دیده شده برای آنها مصلحت حکومت، مصونیت آهنین نهادهای قدرت و مسئولین، برملانشدن رازهای حکومتی در اولویت مطلق قرار دارد. در کنار این گره کور ساختاری، نهادهای قدرت مانند سپاه و دیگر باندهای درونی حکومت به بهانههای گوناگون در برابر سازوکارهای شفاف و مستقل از نهادهای رسمی مقاومت میکنند. کسانی هم که بخواهند حقیقت دولتی را به پرسش بکشند متهم به “تشویش افکار عمومی” میشوند. به همین خاطر هم در همه سالهای گذشته در هیچ حادثهای از سرنگونی هواپیمای اوکرائینی وقایع خونین اعتراضات خیابانی تا فروریزی ساختمان متروپل به نهادی مستقل از حکومت و یا رسانهها اجازه بررسی و تهیه گزارش میدانی داده نشده است.
اگر حکومت به راستی قصد روشنشدن چرایی این نوع حوادث را دارد و برایش شناختن حقیقت به قصد اصلاح امور و نیز قانعکردن افکار عمومی مهم است میتواند راه تشکیل کمیسیون مستقل و فراحکومتی را برای بررسی دلایل فاجعه بندرعباس هموار کند. تنها راه بازسازی اعتماد و مشروعیت از دست رفته برای هر حکومتی تن دادن به قواعد بازی شفاف و امکان دخالت مستقل جامعه، رسانهها و کارشناسان است.
کانال شخصی سعید پیوندی
https://t.me/paivandisaeed
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
خبرگزاری «فرات»، نزدیک به پکک، روز جمعه اعلام کرد که حزب کارگران کردستان (پکک) پس از درخواست رهبر زندانیاش برای انحلال، «تصمیمات تاریخی» را در کنگره این هفته اتخاذ کرد ـــ که میتواند گامی کلیدی در حل مناقشه طولانی با ترکیه باشد.
این خبرگزاری گزارش داد که پکک اعلام کرده است که کنگره خود را در تاریخ ۵ تا ۷ مه در شمال عراق، جایی که این گروه غیرقانونی اکنون مستقر است، برگزار کرده است. اما در بیانیه پ.ک.ک که منتشر شده، اشارهای به این نشده است که آیا شورشیان تصمیم به انحلال یا خلع سلاح گرفتهاند یا خیر.
به گزارش خبرگزاری رویترز، هرگونه تصمیم پکک برای خلع سلاح رسمی و انحلال، که تضمین شده نیست، پیامدهای سیاسی و امنیتی گستردهای برای منطقه، از جمله در سوریه همسایه که نیروهای کرد با نیروهای آمریکایی متحد هستند، خواهد داشت.
این امر همچنین به رئیس جمهور طیب اردوغان فرصتی تاریخی برای توسعه جنوب شرقی ترکیه که عمدتاً کردنشین است، میدهد، جایی که خشونت در ۴۰ سال درگیری بین پ.ک.ک و دولت ترکیه هزاران نفر را کشته و اقتصاد منطقهای را فلج کرده است.
خبرگزاری فرات با اشاره به عبدالله اوجالان، رهبر پکک که به مدت ۲۶ سال در ترکیه زندانی است، به نقل از پکک گفت: «دوازدهمین کنگره پکک بر اساس فراخوان رهبر آپو، تصمیماتی با اهمیت تاریخی در مورد فعالیتهای پ.ک.ک اتخاذ کرد.»
این بیانیه افزود: اطلاعات دقیقتر «خیلی زود» با عموم به اشتراک گذاشته خواهد شد.
اوجالان، که در حال گذراندن حکم حبس ابد است، در ۲۷ فوریه بیانیهای صادر کرد و خواستار خلع سلاح و انحلال پ.ک.ک شد.
پکک توسط ترکیه و متحدان غربی آن به عنوان یک گروه تروریستی شناخته میشود. در طول این سالها تلاشهای صلح متناوبی صورت گرفته است، که مهمترین آنها آتشبس بین سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ بود که در نهایت فروپاشید.
«سلاح برای گفتگو»
حزب کارگران کردستان (PKK) در ماه مارس پس از درخواست خلع سلاح اوجالان، آتشبس اعلام کرد و حزب طرفدار کردها، DEM، سومین حزب بزرگ در پارلمان ترکیه، انتظار اعلام کنگره آن را داشت.
آیشهگول دوغان، سخنگوی حزب DEM، پس از جلسه هیئت مدیره حزب به خبرنگاران گفت: «همه ما با جدیت و اهمیت زیادی منتظر این تصمیم تاریخی هستیم.»
او گفت: «این فرصت تاریخی باید دائمی شود. سلاحها باید جای خود را به گفتگو بدهند.» او افزود که DEM امیدوار است گامهای متقابلی به سوی صلح پایدار برداشته شود و زمینهسازی سیاسی و قانونی ضروری است.
حزب DEM که طرفدار کردهاست، نقش کلیدی در تسهیل فراخوان عمومی اوجالان به PKK، از جمله بازدید از زندان جزیرهای او در نزدیکی استانبول، ایفا کرده است و از آن زمان با اردوغان و دیگر مقامات دولتی برای پیشبرد روند صلح بالقوه گفتگو کرده است.
پکک از سال ۱۹۸۴ علیه دولت ترکیه شورش کرده است که عمدتاً در جنوب شرقی این کشور متمرکز بوده است.
اوایل این هفته، عمر چلیک، سخنگوی حزب عدالت و توسعه اردوغان، گفت که از بین بردن تنشها از طریق انحلال و خلع سلاح پ.ک.ک، دموکراسی ترکیه را تقویت خواهد کرد.
هر گام ملموسی که در جهت پایان دادن به تروریسم، انحلال خود و زمین گذاشتن سلاح توسط این سازمان تروریستی برداشته شود، پاسخها و گامهای مثبت جدیدی را به همراه خواهد داشت.
چلیک افزود: “بسیار مهم است که این سازمان تروریستی تصمیم خود را برای انحلال و زمین گذاشتن سلاح در اسرع وقت اعلام کند.”
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
با تقدیم و احترام به معلمان جامعه ایران
در جنگل انبوهی از تپهای بالا میروم. نمیتوانم بالای تپه را به خوبی ببینم. به نظرم راه کمی نیست. چرا همهچیز تیره و تار است؟ چرا با این همه تلاش انگار اصلاً بالا نمیروم؟ چرا، چرا تنهایم؟ همسرم و دوستانم کجایند؟ عجیب است که از طلوع آفتاب زمانی گذشته است اما هیچ نشانی از آفتاب نیست. حتی در بالای تپه هم. دلهره دارم. چرا اینقدر سنگین شدهام و اصلاً نمیتوانم به جلو و به بالا بروم؟ عجیب است، چرا دائماً سُر میخورم؟ به کفشهایم نگاه میکنم. کفش کتانی پارهپورهای به پای دارم. عجیب است، مگر تصمیم نگرفته بودم که حتی برای پیادهروی روزانه هم کفش کوه بپوشم؟ تا زانوهایم و کمرم درد نگیرد، تا سُر نخورم. اینجا که مسیر پیادهروی روزانه هم نیست. اصلاً کجا هستم؟ چرا این مسیر را اصلاً نمیشناسم. چرا همهچیز قاطیپاتی ست؟ اصلاً این کفش کتانی پارهپورهی لعنتی از کجا پیدایش شده که همش مرا سُر میدهد؟ ابری در آسمان نیست، اما عجیب است که از آفتاب هم نشانی نیست. چرا همش سُر میخورم؟ چه کنم؟ دستم را دراز میکنم تا درختی یا شاخهای را بگیرم. همه چیز از من دور میشود. چرا دستم به اینها نمیرسد؟ پاهایم باز سُر میخورند. پاهایم را بر زمین میفشارم. اگر میتوانستم این لعنتیها را در زمین فرو میکردم تا اینقدر سُر نخورند. تا بالای تپه چقدر راه مانده است؟ کی میرسم؟
سرم را بالا میکنم تا ببینم. به ناگهان تیغهی آفتاب پیدا شده است. جوانی برومند بالای تپه ایستاده است. از من خیلی جوانتر. چهرهای مهربان و صمیمی دارد. انگار میشناسماش. خیلی آشنا ست. اصلاً با هم رفیقیم انگار. چرا اسماش یادم نمیآید. “دستات را به من بده!” دستهایم را دراز میکنم. به دستاش نمیرسد. به نظرم خیلی دور است. فاصلهاش از من زیاد است. او بالای تپه است و من این پائین. از بالای سرش آفتاب میتابد و همه چیز را روشن میکند. آن دلهرهی ناشی از تاریکی که مرا در بر گرفته بود، رخت بر میبندد. به او نگاه میکنم. آخ یادم آمد، فرزاد است، فرزاد کمانگر. او که به جایی، به سفری رفته بود. الان چرا اینجاست؟
دستش را به سوی من دراز میکند. دستانم به او نمیرسد. یکی دو قدم پائین میآید. اصلاً سُر نمیخورد. چشمم به کفشهایش میافتد. کفش کوهی حسابی به پای دارد. انگار تازه خریده اشان. محکم ایستاده است. دستم را میگیرد و مرا مثل آبخوردن به بالا میکشد. عجیب است که ناگهان اینقدر سبک شدهام. حالا کنارش ایستادهام. دستاناش را میفشارم. میپرسم: “فرزاد جان چرا اینجایی؟ مگر به سفر نرفته بودی؟”. با لبخندی بر لب و مهربانی و صمیمیت میگوید: “علی جان من بازگشتهام”. صدایش در گوشم میپیچد: من بازگشتهام، من بازگشتهام. به دور و برم نگاه میکنم، آفتاب همه جا را روشن کرده است. حتی دوردستها را میتوانم ببینم.
از خواب بیدار میشوم. هنوز همهجا تاریک است. کجا بودم؟ کجا هستم؟ این دیگر چه خوابی ست؟ انگار فیلمی دیده باشم. به روال همیشه موبایل را بر میدارم تا تقویمام را ببینم و به یاد بیاورم که امروز چه در پیش دارم. چند تا یادداشت هست. یک یادداشت در ساعت هفت دارم. “سالروز اعدام فرزاد کمانگر، ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹”. به فکر فرو میروم. چهرهی مهربان و صمیمی و نگاه مصمماش، که در خواب دیدهام، یادم میآید. خودم را بازخواست میکنم. مرد حسابی یک روز را نامگذاری کردهای به “سالروز اعدام فرزاد کمانگر، ...”؟ یعنی تصور میکنی کوردلانی حقیر که هراسی عظیم از فرزاد کمانگر و انسانهایی چون او دارند، توانسته باشند فرزاد کمانگر را به عدم بفرستند؟ مگر نمیبینی اینهمه معلمان آگاه و مسئولیتپذیر را؟ پس چگونه بنامم این روز را؟ سالروز شهادت فرزاد کمانگر؟ مبهم و گمراهکننده و بیمعنا ست این کلمه شهادت، تصمیم گرفته بودی این کلمه را از مجموعهی لغتهایت خارج کنی. پس چگونه بنامم این روز را؟ “سالروز جانباختن فرزاد کمانگر، ...”؟ مسخره است، فرزاد کمانگر نه جانش را به بازی گرفته بود و نه جانش را به قمار گذاشته بود تا ببازد. باید بپذیری که ادبیات و زبان فارسی را نیاموختهای که بتوانی واژهای مناسب پیدا کنی، ...
صدای فرزاد دوباره در گوشم میپیچد. اکنون فرزاد کمانگر نه در خواب بلکه در بیداری به یاریام آمده است. “من بازگشتهام، من بازگشتهام، ...”
چرا پیامش را درنیافتهام؟ فرزاد کمانگر که اینچنین زنده و مهربان و مصمم به من آشکار میشود و پیام میدهد، دیگر چگونه بگوید که بازگشته است؟
دیگر چگونه بگوید که امروز را باید بنامم به:
روز بازگشت فرزاد کمانگر و نه هیچ چیز دیگر (۱).
نمیتوانم تصور کنم
در سرزمین و زمین ”فرزاد کمانگر”
زاده شده باشم
و دستان “فرزاد”ها را نفشارم
و به همراهیشان برنخیزم.
با اقتباس از این شعر فرزاد کمانگر
“مگر میتوان معلم بود
و راه دریا را به ماهیان کوچولوی این سرزمین نشان نداد؟
حالا چه فرقی می کند
از ارس باشد یا کارون،
سیروان باشد یا رود سرباز،
چه فرقی میکند
وقتی مقصد دریاست و یکی شدن،
وقتی راهنما آفتاب است.
بگذار پاداشمان هم زندان باشد.
مگر میتوان بار سنگین مسئولیت معلم بودن
و
بذر آگاهی پاشیدن را
بر دوش داشت و دم برنیاورد ؟
مگر میتوان بغض فروخورده دانش آموزان و
چهرەی نحیف آنان را دید و دم نزد ؟
مگر میتوان در قحط سال عدل و داد
معلم بود،
اما “الف” و “بای”
امید و برابری را تدریس نکرد،
حتی اگر راه
ختم به اوین و مرگ شود؟
نمیتوانم تصور کنم
در سرزمین” صمد”،” خانعلی” و “عزتی” معلم باشیم
و همراه ارس جاودانه نگردیم.
نمیتوانم تجسم کنم که
نظارەگر رنج
و فقر مردمان این سرزمین باشیم
و دل به رود و دریا نسپاریم
و طغیان نکنیم؟...”
———————
۱. https://t.me/aliporsan/1588
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
«شما حرب را انتخاب کردید!»
چنگیزخان پس از یکپارچه کردن اقوام مغول و تارومار کردن تاتارها، قلمرو خود را تا مرزهای خوارزمشاهیان گسترش داد.
با اینکه ایران هدف جذابی برای تصرف و کسب غنائم فراوان بود، اما چنگیزخان پیشتر نرفت و دست از جنگ کِشید. او راهبرد جدیدی پیش گرفته بود. او دریافته بود که سرزمینش در مسیر جادۀ ابریشم قرار گرفته و در نتیجه، میتواند به سرزمین گستردهاش و زندگی مردمانش به جای جنگ و خونریزی با دادوستد و تجارت سروسامان بخشد.
چنگیز خان پیامی مکتوب به سلطان محمد فرستاد: «خان بزرگ سلام میرساند. بزرگی تو بر من پوشیده نیست و بزرگی ممالک ترا میدانم و صلح با تو را واجب میشمارم، تو به مثابه عزیزترین فرزندان من هستی و میدانی که چین و ترکستان را گرفتهام و ولایت من معدن سپاه و زر و سیم است، و هر که را چنین سرزمینی باشد از ممالک دیگر بینیاز است، اگر مصلحت بدانی راه را بر بازرگانان باز کنیم که سود آن به همۀ مردم برسد.»
پس از «عقد معاهده»، جمع کثیری از بازرگانان مغول، ۴۵۰ الی ۵۰۰ نفر، با مقدار هنگفتی کالای گرانبها و سه فرستادۀ مخصوص با هدایای ویژه، در قالب یک کاروان بزرگ از مغولستان به سمت ماوراءالنهر حرکت نمودند. در این هیئت سیاسی-تجاری تعدادی از تجار هندی نیز حضور داشتند.
ابن اثیر مینویسد: «کاروان در نظر غایرخان، حاکم محلی و طماع شهر اُترار (یکی از شهرهای مرزی خوارزمشاهیان در شمال شرقی ایران) چنان باشکوه و پُرزرق و برق بود که او نتوانست از آن چشمپوشی کند و اقدام به توقیف کاروان کرد.»
و به سلطان محمد پیام فرستاد: «کاروانی از بازرگانان مغول، قصد ورود به قلمرو شاهنشاهی دارند، با آنها چه کنم؟»
سلطان پاسخ داد: «فرض کن این فرستادگان مغول، جاسوس هستند. جز قتل عام کردن میتوان حکمی در مورد جاسوسان صادر کرد؟»
غایرخان که منتظر چنین پاسخی بود تا اموال کاروان را تصاحب کند، بلافاصله تمامی بازرگانان و سفرای مغول را قتلعام و اموال آنان را با حکومت مرکزی تقسیم کرد.
خبر به چنگیزخان رسید. او اما بر خشم خود فایق آمد و این قتل عام را یک حادثه به سبب عدم شناخت دو همسایه از یکدیگر تلقی کرد. چنگیز خان کاروان دوم را همراه با پیام دوستی نزد دولت خوارزمشاهیان فرستاد.
بازرگانان ترسِ خود را برای رفتن به ایران با چنگیزخان در میان گذاشتند. چنگیزخان اما به آنان اطمینان داد و از آنان خواست باکی به دل راه ندهند.
کاروان دوم نیز توقیف و بازرگانان مغول کشته و هدایا و اموال آنان غارت شد. علاوه براینها، غایرخان به قصد تحقیر سفرای چنگیز، فرمان داد سبیل سفیران را تراشیده و آنان را برهنه از شهر بیرون کنند. سلطان محمد از این تحقیر خرسند بود؛ او از اینکه چنگیز خان خود را قدرتمند، صاحب چین و سرزمینش را معدن سپاه معرفی کرده و مهمتر از همه، سلطان را فرزند خود خوانده بود، خشمی به دل داشت.
چنگیز خان اما به جای انتقام، نمایندۀ دیگری به نشانۀ اعتراض به سمت ایران روانه کرد و از سلطان محمد مجازات مسببین را درخواست نمود، همراه با یک پیام: «خط امان به دست خود نبشتی و به ما فرستادی که هیچکس، از جماعت تجار را در ولایت متعرض نشود. آنکه عذر کردی و آن عهد را شکستی و شکستن عهد بد است و از سلطان مسلمان بدتر. اگر میگویی غایر خان بی امر و فرمان تو چنین کاری کردهاست، او را به من تسلیم کن تا جزای فعل او بدو دهم. تا بعدالیوم خون خلق ریخته نشود، ولایت و رعیت ساکن و آسوده باشند والا حقیقت دان که حربی (جنگی) واقع خواهد بودن.»
اما سلطان محمد از تسلیم غایرخان امتناع کرد. خان خانان آخرین پیام را توسط پیکی به سلطان محمد فرستاد که بسیار ساده ولی ترسناک بود: «شما حرب را انتخاب کردید.»
بیتدبیری سلطان محمد خوارزمشاه در برخورد با همسایهای که جنگ و کشورگشایی را کنار گذاشته و قصد همسایگی و بازرگانی داشت، فاجعۀ مغول را به بار آورد؛ فاجعه.
«تو ترسو و بزدلی!»
معمر قذافی، رهبر لیبی در سال ۲۰۰۱، بعد از سالها تنش با آمریکا که به دنبال بهبود روابط واشینگتن و طرابلس بود، از وزیر خارجۀ خود، عبدالرحمن الشلقم، خواست عبدالعزیز بوتفلیقه، رئیسجمهور الجزایر را برای میانجیگری میان او و جورج بوش پسر متقاعد کند. بوتفلیقه پذیرفت و پیام را به واشنگتن ارسال کرد. به شلقم اطلاع داده شد که بوش میگوید: «یا خود سلاحهای کشتار جمعیتان را کنار میگذارید، یا ایالات متحده شخصاً آنها را نابود خواهد کرد و همه چیز را بدون هیچگونه مذاکرهای از بین خواهد برد.» شلقم این پیام را به قذافی منتقل کرد، قذافی خشمگین شد و گفت: «تو ترسو و بزدلی!»
قذافی با درک تغییر معادلات در گذر زمان ناگزیر رویکرد دیگری اتخاذ کرد و در نتیجه، نجات نظامش را به رویارویی با آمریکا ترجیح داد.(۱) چنین شد که سیفالاسلام قذافی با سازمان اطلاعات بریتانیا تماس گرفت و پیامی صوتی گذاشت: «من سیفالاسلام، فرزند معمر قذافیام و میخواهم دربارۀ سلاحهای کشتار جمعی با شما صحبت کنم.» وقتی برای او جلسهای ترتیب داده شد، گفت که پدرش در ازای دست کشیدن از سلاحهای کشتار جمعی، خواستار بهبود روابط با غرب است.
مقامات لیبی شروع به ملاقات مخفیانه با مقامات انگلیسی، روسیه و ایالات متحده کردند تا رسما برنامۀ هستهای خود را کنار بگذارند. در مارس ۲۰۰۳، چند روز قبل از حملۀ آمریکا به عراق، فرستادگان شخصی قذافی با جورج دبلیو بوش، ولادیمیر پوتین و تونی بلر در مورد تمایل لیبی برای برچیدن برنامۀ هستهای خود تماس گرفتند و برای نشان دادن حسن نیت خود، مقامات لیبیایی به دستور قذافی، اسناد و جزئیات بیشتر در مورد فعالیتهای شیمیایی، بیولوژیکی، هستهای و موشکهای بالستیک لیبی را در اختیار دیپلماتهای ۳ کشور قرار دادند. قذافی همچنین به مقامات روسیه، آمریکا و بریتانیا اجازه داد تا از ۱۰ سایت مخفی و دهها آزمایشگاه و کارخانۀ نظامی لیبی بازدید کنند تا شواهدی را مبنی بر فعالیتهای مرتبط با چرخۀ سوخت هستهای و برنامههای شیمیایی و موشکی جستجو کنند.
در ۲۲ ژانویه ۲۰۰۴، هواپیماهای ترابری نظامی آمریکا حدود ۵۵۰۰۰ پوند (۲۵۰۰۰ کیلوگرم) اسناد و تجهیزات مربوط به برنامههای موشکی هستهای و بالستیک لیبی را به آزمایشگاه ملی اوک ریج در تنسی حمل کردند. در مارس ۲۰۰۴، بیش از ۱۰۰۰ قطعه سانتریفیوژ و موشک اضافی هم از لیبی خارج شد.
«الگوی لیبی»: شمشیر داموکلس
در خرداد ۱۳۹۸، ترامپ نامهای را از طریق شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن جهت مذاکره و حل اختلافات به علی خامنهای فرستاد. نخستوزیر ژاپن در مقدمۀ کوتاهش از جمله گفت: «من قصد دارم پیام رئیس جمهور آمریکا را به جنابعالی برسانم.»
علی خامنهای که نخست وزیر ژاپن را با دمپایی به حضور پذیرفته بود گفت: «ما در حسن نیت و جدی بودن شما تردیدی نداریم. اما در خصوص آنچه از رئیس جمهور امریکا نقل کردید، من شخص ترامپ را شایستۀ مبادلۀ هیچ پیامی نمیدانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد.»
شینزو آبه بعد از شنیدن سخنان خامنهای، نامۀ ترامپ را به آرامی از روی میز برداشت و زیر خودش گذاشت.
همزمان با دیدار شیئزو آبه با علی خامنهای، دو کشتی حامل کالای ژاپنی در سواحل دریای عمان مورد هدف قرار گرفتند. حمله کنندگان وقتی که متوجه شدند یکی از کشتیها بگونهای مورد اصابت قرار گرفته که غرق نمیشود مجددا به آن شلیک کردند.
ترامپ در اسفند ۱۴۰۳، نامۀ دوم خود را این بار توسط انور قرقاش، مشاور دیپلماتیک رئیس امارات، محمد بن زاید آل نهیان به علی خامنهای فرستاد. اینبار برخلاف روندهای گذشته، این نامه نه از طریق یک مقام بلندپایه از کشوری معتبر یا حتا عمان یا قطر، بلکه توسط امارات متحدۀ عربی ارسال شد. این انتخاب یک پیام جانبی هم در خود داشت؛ قرقاش در سالهای اخیر بارها علیه سیاستهای منطقهای ایران موضعگیری کرده بود. او پس از مداخلۀ ایران در سوریه و لبنان هشدار داده بود که «ایران باید درک کند که تهاجم به جهان عرب از طریق نیروهای نیابتی، برای ایران امنیت ایجاد نخواهد کرد.»
از سوی دیگر، امارات بهطور رسمی ایران را به اشغال سه جزیرۀ خلیج فارس متهم میکند و این موضوع را در مجامع بینالمللی هم پیگیری میکند.
انور قرقاش، علی باقری کنی و خلیفه شاهین المرر
علی خامنهای معتقد بود: «اینکه بعضی از دولتهای قلدر اصرار به مذاکره میکنند، مذاکره آنها برای حل مسائل نیست، برای تحکم است.» و در ۱۹ بهمن ۱۴۰۳، در دیدار با شماری از افسران و فرماندهان نیروی هوایی گفت که با توجه به تجربۀ مذاکرات هستهای پیشین و سرانجام برجام، مذاکره با آمریکا (بخوان مذاکره با ترامپ؛ قاتل سردار قاسم سلیمانی)، «عاقلانه نیست، هوشمندانه نیست، شرافتمندانه نیست.»
شیپور جنگ بلندتر از هر صدای دیگر است
یک ضربالمثل عربی میگوید: «شاخۀ زیتون وقتی از نوک شمشیر ارائه شود، پذیرش پذیرتر است.»
همزمان با نامۀ دوم، دونالد ترامپ بخشنامهای برای بازگشت «فشار حداکثری» امضا کرد، دوباره اعلام نمود که آمریکا مانع دستیابی ایران به سلاح هستهای خواهد شد و بر آرایش تسلیحاتی و لجستیکی خود در دریا، زمین و هوا به صورت کمنظیر افزود، اما در عین حال گفت که مایل است با ایران به یک «توافق صلح هستهای تاییدپذیر» دست یابد.
به قول ظریفی: «ج. ا. زیر بار زور نمیرود، مگر اینکه زور خیلی پرزور باشد.» وقتی دونالد ترامپ در پی تهدیدات سرداران سپاه، متقابلا تهدید کرد که اگر او یا دیگر مقامهای ارشد آمریکایی هدف سوءقصد ج. ا. قرار بگیرند «ایران محو خواهد شد و چیزی از آن باقی نخواهد ماند.» علی خامنهای، سرداران نظامی و کارگزاران وی دریافتند که این بار زور خیلی پرزور است. بنابراین، مسعود پزشکیان و عباس عراقچی با چاشنی ابراز بدبینی نسبت به سیاستهای دونالد ترامپ در قبال ایران، گفتند: «به طور اصولی برای مذاکره آمادگی» دارند و امروزها دارند برای «بقای نظام»، غیرعاقلانه، غیرهوشمندانه و غیرشرافتمندانه چانه میزنند.
در بازۀ زمانی نامِۀ اول ترامپ تا نامۀ دوم وی، دیپلماسی خارجی و داخلی ج. ا. به صورت غیرمنتظرهای شکست خورده است. بهرغم صرف میلیاردها دلار، بازوهای نیابتیاش متلاشی شدهاند، در پی تحریمهای بیشتر، درآمد ج. ا. از طریق فروش نفت کمتر و کمتر شده است. پول ملی بیش از پیش ارزش خود را از دست داده است، تورم لجام گسیخته سفرۀ مردم را کوچک و کوچکتر کرده است، مردم بدون آب و گاز و برق روزگار میگذرانند، شکاف بین مردم و حکومت عمیقتر شده و جمهوری اسلامی در عرصۀ بینالملل بیش از پیش منزویتر شده است.
سخن پایانی
چنگیز خان در سال ۶۱۵ قمری (۱۲۱۸) از مغولستان به سمت ایران حرکت کرد و در ۶۱۶ با لشکری بین صد و پنجاه تا دویست هزار نفر به شهر اُترار رسید. پیش از رسیدن چنگیز خان، سلطان محمد با سپردن ماوارءالنهر به دست حکام خود از رود جیحون گذشته و به سمت غرب در حال فرار بود.
ترکان خاتون، مادر قدرقدرت سلطان محمد به قلعۀ ایلال در مازندران پناه برد ولی طولی نکشید که مغولان قلعه را محاصره کردند. ترکان خاتون به علت خشکسالی و خالی بودن مخازن آب در قلعه خود را به قشون مغول تسلیم کرد. مغولان تمام پسران سلطان را کشتند و زنان و دختراناش بین فرماندهان مغول تقسیم شدند و ترکان خاتون را به اسارت گرفتند و در اردوی چنگیز باقی گذاشتند تا از پس ماندهٔ غذاها ارتزاق کند. وی با ذلت تمام در اسارت مغولها درگذشت.
مغولان هم چنان به دنبال سلطان محمد بودند. سلطان بعد از مدتی فراروگریز سرانجام به توصیۀ همراهان، به جزیره آبسکون در جنوب شرقی دریای خزر پناه برد. هنگامی که سلطان به جزیره رسید از لحاظ جسمی بسیار ضعیف شده بود و از ناحیه سینه و ریه احساس درد میکرد. سلطان چهار ماه در این جزیره زندگی کرد ودر ۶۱۷ درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. مدتی بعد جلال الدین استخوانهای پدرش را به قلعه اردهن در ری منتقل کرد اما بعدها توسط مغولان نبش قبر شد و سوزانده شد.
***
... زمانی که نیروهای شورشی وارد طرابلس شدند، قذافی به همراه پسرش معتصم و دیگر اعضای رژیمش، با یک کاروان کوچک از خودروها، از صحاری خشک و ناسازگار عبور کردند و خود را به شهر سرت رساندند. انقلابیون در پی یافتن قذافی بودند. برخی گمانه زنیها حکایت از این داشت که قذافی در صحراهای جنوبی کشور پنهان شده است. اما او در تمام این مدت در شهر زادگاهش سرت مخفی شده بود.
شورشیان به انتقام مقاومت اهالی شهرهای غرب کشور در برابرشان، در مسیر راه خود در پی یافتن قذافی، به هر شهر و آبادی که رسیدند، غارت کردند و به آتش کشیدند.
نبرد برای تسخیر شهر سرت نیز عاری از قساوت و سنگدلی نبود. اهالی سرت تصمیم گرفته بودند که تا آخرین نفس به نبرد و مقاومت ادامه دهند. انقلابیون نمیدانستند که صیدشان در همان جا، در سرت مخفی شده است. شهر ویران و تاراج شده بود و قذافی در روزهای پایانی با خوردن اندکی ماکارونی و برنج زنده مانده بود.
باری، او و همراهان وقتی دیدند توان مقاومت ندارند تصمیم گرفتند از سرت فرار کنند و به خانهای در نزدیکی دهکدۀ محل تولد قذافی بروند. آنها قرار بود ساعت ۳ صبح راه بیفتند اما به دلیل پارهای مشکلات مجبور شدند فرارشان را پنج ساعت به تأخیر بیندازند. آنها در ساعت هشت صبح ۲۱ اکتبر ۲۰۱۱، در قالب یک کاروان موتوری مرکب از چهل خودرو از شهر سرت بیرون آمدند و به سوی مقصد راه افتادند. قذافی با یک خودرو تویوتا همراه با دو نفر دیگر حرکت میکرد.
نیروهای ناتو موفق به شناسایی کاروان کوچکی از خودروها شدند که در حال خروج از شهر سرت بودند. آنها بلافاصله هواپبمای جنگندۀ خود را روانه کردند. بر اثر شلیک موشکهای هواپیما، شیشۀ جلوی خودرو قذافی شکست و هر دو پایش جراحت مختصری برداشت. قذافی و همراهان از خودرو پایین آمدند تا در لابلای درختان کنار جاده پناه بگیرند. آنها دو لولۀ فاضالب سیمانی در زیر جاده یافتند که برای انتقال آبهای سطحی، کار گذاشته بودند. آنها داخل لولههای فاضالب شدند تا خود را پنهان کنند.
شورشیان خیلی زود به محل اختفای قذافی و محافظهایش پی بردند. آنها او را از داخل لولۀ فاضالب بیرون کشیدند. قذافی گیج و آشفته به نظر میرسید. او را روی ماسههای پراز زباله به سمت یکی از خودروها که آن طرفتر پارک شده بود، کشیدند. آنها بالای سر قذافی دور زدند و بیتوجه به درخواست ترحم قذافی، تیرهای هوایی شلیک کردند. لایهای از خاک و خون چهرۀ وحشت زدۀ دیکتاتور را پوشانده بود. دو تن از انقلابیون فریاد برآوردند که قذافی باید زنده بماند. اما جمع آنها تشنۀ خون دیکتاتوری بودند که سالها خون آنها را ریخته بود. یکی ازآنها ضربۀ پایانی را به قذافی زد و سپس از فاصلۀ نزدیک به او شلیک کرد. جنازۀ لت وپار شدۀ قذافی را در خیابانهای سرت روی زمین کشیدند و سپس به داخل یک آمبولانس انداخته و به شهر مصراته بردند.
***
سرانجام علی خامنهای...؟
عبدالرحمن الراشد، ستون نویس روزنامه الشرق الاوسط: «شکست درسی است برای کسانی که از خواندن تاریخ عبرت نمیگیرند.»
____________________
۱ــ بمب گذاری همراه با انفجار یک هواپیمای مسافربری آمریکایی بر فراز لاکربی در اسکاتلند در سال ۱۹۸۸، از عوامل عمده در تحریم بین المللی لیبی بود. قذافی بعد از ۱۵ سال انکار، دستور انفجار هواپیما را بهعهده گرفت. قاضی دادگاه فدرال در واشنگتن پس از رسیدگی به شکایت خانوادههای هفت آمریکایی که در سقوط هواپیما جان باخته بودند، لیبی را به پرداخت بیش از شش میلیارد دلار غرامت محکوم کرد.
قذافی در سال ۲۰۰۴ دستور داد مبلغ یکصد و هفتاد میلیون دلار به بازماندگان یکصد و هفتاد سرنشین هواپیمای فرانسوی پرداخت شود. اکثر سرنشینان این هواپیما شهروندان فرانسه، بریتانیا، ایتالیا و چند کشور آفریقایی بودند.
۸ ماه می ۲۰۲۵ / ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
سعید سلامی
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
محمد جلال، شهروند عراقی، ۱۰ سال از عمر خود را در جستوجوی پناهندگی در آلمان از دست داد، اما بینتیجه. به جای اعطای پناهندگی، او به سرزمینی که از آن فرار کرده بود بازگردانده شد. اکنون با همان چالشهایی روبهروست که او را وادار به ترک منطقه کردستان در شمال عراق کرد. بیش از یک سال گذشته است و او هنوز بیکار است.
جلال تنها یکی از هزاران عراقی و مهاجران دیگر کشورهاست که با تشدید سیاستهای مهاجرتی اروپا تحت تأثیر رشد راست افراطی، از این قاره اخراج شدهاند. کشورهای اروپایی اکنون با همکاری عراق، برنامههایی را عمدتاً برای مقابله با بیکاری تأمین مالی میکنند تا بازگشت این افراد را تسهیل کنند. جلال در شهر رانیه در اقلیم کردستان، به آپارتمان کوچک دواتاقه پدر سالخوردهاش بازگشته، جایی که روی تشکهایی روی زمین سرد بتنی میخوابند.
او به خبرگزاری فرانسه گفت: «اگر میتوانستم به اروپا برگردم، حتماً این کار را میکردم.» این مرد ۳۹ساله هنوز رویای روزی را در سر میپروراند که مقامات آلمانی به او پناهندگی دهند: «میتوانستم قانونی شوم و در یک رستوران کردی کار کنم. اینجا اما شغلی ندارم.»
در سال ۲۰۱۵، جلال سفر پرخطر خود را از دریای مدیترانه و از شهر ازمیر ترکیه به یونان آغاز کرد. سپس به مقدونیه شمالی، صربستان و کرواسی رفت و نهایتاً به آلمان رسید. او در یک مرکز اسکان پناهندگان ساکن شد و ماهانه ۳۰۰ یورو (۳۸۵ دلار) دریافت میکرد. با وجود محدودیتهای شغلی برای پناهجویان، جلال به شهرهایی مانند نورنبرگ و مونیخ سفر کرد و بهصورت غیرقانونی کار میکرد، در حالی که باید مراقب میبود تا دستگیر نشود.
درخواستهای پناهندگی جلال دو بار رد شد و آلمان در ژانویه سال گذشته او را اخراج کرد.
پس از بازگشت به خانه و یک تلاش ناموفق برای راهاندازی نانوایی، او دو ماه در یک کیوسک فلافل با دستمزد روزانه ۷ دلار کار کرد. اکنون که دوباره بیکار است، ماهانه ۱۵۰ دلار از خانوادهاش در خارج از کشور دریافت میکند. او گفت: «با همین مبلغ ناچیز زندگی میکنم.»
در سهماهه پایانی سال ۲۰۲۴، حدود ۱۲۵ هزار نفر از اتباع غیراروپایی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا اخراج شدند که ۱۶ درصد بیشتر از مدت مشابه در سال ۲۰۲۳ است. سفارت آلمان در بغداد به خبرگزاری فرانسه گفت: «آلمان به عنوان یک اصل، افرادی را که موظف به ترک کشور هستند، به کشورشان بازمیگرداند.»
سفارت آلمان افزود که این کشور «به میلیونها نفر که از جنگ و خشونت در کشورهای خود گریختهاند، پناه داده است»، از جمله بسیاری از عراقیها، بهویژه از مناطق شمالی. اما هشدار داد که «برای کسانی که به امید زندگی بهتر و بدون نیاز واقعی به حمایت، به صورت غیرقانونی وارد آلمان میشوند، هیچ چشماندازی برای اقامت وجود ندارد.»
منطقه کردستان با وجود معرفی خود به عنوان واحهای از ثبات در عراق آشفته، با چالشهای اقتصادی دستوپنجه نرم میکند که جوانانش را به جستوجوی فرصتهایی در جای دیگر وادار میکند. بسیاری نیز در راه رسیدن به اروپا جان خود را از دست دادهاند.
حردی احمد در سال ۲۰۲۱ از رانیه، شرق اربیل، پایتخت اقلیم کردستان، خارج شد. او سفر خود به بریتانیا را «مسیر مرگ» نامید، چرا که سه دوستش در این راه غرق شدند، از جمله یکی در کانال مانش بین فرانسه و بریتانیا.
او به محض ورود متوجه شد که مورد استقبال نیست. به فرانسه بازگردانده شد و سفارت عراق در آنجا به او کمک کرد تا به خانه بازگردد. حالا این مرد ۳۹ساله در کردستان بیکار است و معتقد است مقامات باید شغل فراهم کنند: «در غیر این صورت، جوانان مجبور خواهند شد... به اروپا بروند.»
عراق پس از دههها درگیری، از جمله حمله به رهبری آمریکا و ظهور گروههای جهادی مانند داعش، اکنون تا حدی ثبات یافته است. آژانس توسعهای آلمان (GIZ) که وابسته به دولت این کشور است، از مراکزی در اربیل و بغداد حمایت میکند که به بازگشتکنندگان مشاوره میدهند، در یافتن شغل کمک میکنند و برای راهاندازی کسبوکارهای کوچک آموزش و کمک مالی ارائه میدهند. این مراکز با بودجه آلمان، سوئیس و اتحادیه اروپا، بین ژوئن ۲۰۲۳ تا آگوست ۲۰۲۴ به ۳۵۰ نفر کمک کردهاند.
توماس زیلر، سفیر اتحادیه اروپا در عراق، به خبرگزاری فرانسه گفت: «برخی از کشورهای عضو با عراق در مورد توافقنامههای دوجانبه بازگشت و بازپذیرش به توافق رسیدهاند» و اتحادیه اروپا نیز در حال نهایی کردن توافقی مشابه است. او هشدار داد که ظرفیت بسیاری از شهرها و روستاهای اروپایی «برای پذیرش و ادغام مهاجران مدتهاست به حد نهایی رسیده است» و «اکنون باید بهوضوح از مهاجرت غیرقانونی جلوگیری کرد.»
زیلر گفت اتحادیه اروپا برنامههایی را برای کمک به عراق در بازگشت اتباعش تأمین مالی میکند و همچنین دهها میلیون یورو برای حمایت از ابتکاراتی اختصاص داده که هدفشان کمک به «عراقیها برای ماندن در عراق» است.
با بودجه دانمارک و فنلاند، بنیاد روانگا در کردستان برنامهای برای ادغام مجدد بازگشتهها راهاندازی کرده است. این بنیاد تاکنون به ۱۲۰ نفر آموزش راهاندازی کسبوکارهای کوچک داده و به ۱۵ نفر از آنها تا ۵۶۰۰ دلار کمک مالی اعطا کرده است. کامران شیوان، رئیس برنامههای این بنیاد، گفت که حوزههای فعالیت این افراد شامل ساختمانسازی، نجاری، تعمیرات موبایل و الکترونیک، رستورانها و سالنهای زیبایی میشود.
بسیاری از عراقیها با بدهیهای ناشی از هزینه سفر به اروپا به خانه بازمیگردند. شیوان گفت: «آنها بدون منبع درآمد یا دارایی خاصی که بتوانند بدهیهای خود را پرداخت کنند، بازمیگردند.»
محمد اسماعیل، ۲۹ ساله، در سال ۲۰۱۶ به آلمان رفت تا به دنبال زندگی بهتر و گذرنامه اروپایی باشد. اما پس از بیش از پنج سال، هیچ چیز برای او تغییر نکرد. آلمان درخواستهای پناهندگی او را سه بار به این دلیل که اربیل منطقهای امن تلقی میشود، رد کرد.
او پس از بازگشت به کردستان، کمک مالی از بنیاد روانگا دریافت کرد تا شریک یک کارگاه مکانیکی شود که ماهانه ۵۵۰ دلار برای او درآمد دارد — مبلغی که برای تأمین زندگی همسر و کودک سهسالهاش کافی است. او گفت: «دیگر به مهاجرت فکر نمیکنم. اگر روزی به اروپا برگردم، فقط به عنوان توریست خواهد بود.»
خبرگزاری فرانسه / ۸ مه ۲۰۲۵
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
باراک راوید / آکسیوس
* ترامپ پیش از سفر به خاورمیانه، «دیداری خصوصی» با مشاور نتانیاهو داشت
به گفته دو منبع مطلع از این دیدار، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، روز پنجشنبه با ران درمر، وزیر امور راهبردی اسرائیل و از مشاوران نزدیک بنیامین نتانیاهو نخستوزیر این کشور، دیدار کرده و در مورد مذاکرات هستهای با ایران و جنگ در غزه گفتوگو کرده است.
چرا این موضوع مهم است: این دیدار که از سوی دولتهای ایالات متحده و اسرائیل علنی نشد، در کاخ سفید و پیش از آغاز دور چهارم مذاکرات هستهای میان آمریکا و ایران که قرار است روز یکشنبه در مسقط برگزار شود و همچنین پیش از سفر ترامپ به خاورمیانه که از روز دوشنبه آغاز میشود، انجام شده است.
ترامپ در این سفر به عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی خواهد رفت، اما از اسرائیل بازدید نخواهد کرد.
نکته قابل توجه: این دیدار از آن جهت غیرمعمول است که رؤسایجمهور معمولاً با مقاماتی خارجی که رئیس دولت یا رئیس کشور نیستند، دیدار نمیکنند.
نقطه تنش: این دیدار تنها دو روز پس از آن صورت گرفت که نتانیاهو و تیمش از اعلام آتشبس ترامپ با حوثیها غافلگیر شدند؛ رخدادی که شکافهای موجود در اعتماد و هماهنگی میان دو دولت را نمایان کرد.
این اعلامیه اندکی پس از آن منتشر شد که اسرائیل در پاسخ به حمله حوثیها به فرودگاه بینالمللی تلآویو، بندر و فرودگاهی مهم در یمن را هدف حمله قرار داده بود. مقامات اسرائیلی نگران بودند که آتشبس اعلامشده توسط ترامپ شامل حملات علیه اسرائیل نمیشود.
یکی از مقامات اسرائیلی در گفتوگو با آکسیوس گفت: «ما از اینکه دولت ترامپ هیچ چیزی به ما نگفت و از طریق تلویزیون از ماجرا باخبر شدیم، شوکه شدیم.»
این ماجرا نگرانیهایی را درباره حدود احتمالی نفوذ اسرائیل بر رویکرد آمریکا در قبال مذاکرات هستهای با ایران برانگیخت. نتانیاهو نسبت به دیپلماسی تردید دارد و میخواهد ترامپ گزینه نظامی را نیز مدنظر داشته باشد.
پشت پرده: به گفته یک منبع آگاه، درمر روز چهارشنبه با مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، دیدار و نگرانیهای اسرائیل را ابراز کرده است.
روز پنجشنبه، درمر چندین دیدار در کاخ سفید داشت که یکی از آنها با ترامپ بود.
به گفته یکی از منابع، معاون رئیسجمهور ونس، روبیو و استیو ویتکوف، فرستاده کاخ سفید نیز در این دیدار حضور داشتند.
کارولاین لویت، سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید، دیدار ترامپ با درمر را تأیید کرد و گفت که این یک «دیدار خصوصی» بوده است.
گام بعدی: طبق گفته دو منبع مطلع، ویتکوف و تیمش قرار است روز یکشنبه در عمان دور جدیدی از مذاکرات هستهای با ایران را برگزار کنند.
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، ریاست هیأت ایرانی را برعهده خواهد داشت.
ترامپ روز پنجشنبه بار دیگر تأکید کرد که در تلاش است توافقی هستهای با ایران حاصل کند بدون آنکه مجبور به استفاده از نیروی نظامی شود.
نکته قابل توجه: اسرائیل پایان سفر ترامپ را بهعنوان ضربالاجل برای دستیابی به توافقی جدید در مورد آزادی گروگانها و آتشبس در غزه تعیین کرده و تهدید کرده است که در صورت عدم دستیابی به توافق، عملیات گستردهای برای ویرانسازی و اشغال کامل این منطقه و آوارگی کل جمعیت آن انجام خواهد داد.
در روزهای اخیر، ویتکوف با میانجیگران قطری و مصری در حال کار برای تحت فشار قرار دادن حماس جهت پذیرش آزادی برخی گروگانها در ازای آتشبس موقت بوده است، اما این گروه همچنان بر شرط خود مبنی بر پایان کامل جنگ توسط اسرائیل در قبال آزادی همه گروگانها پافشاری میکند.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
جروزالم پست/ ۷ مه ۲۰۲۵
پس از بیش از چهار دهه استبداد، حمایت از تروریسم و توسعهطلبی انقلابی، جمهوری اسلامی ایران ممکن است سرانجام به پایان راه خود نزدیک شده باشد.
تنها یک سال پیش، ایران از همیشه قدرتمندتر به نظر میرسید، اما اکنون جهت باد بهشدت تغییر کرده و این رژیم زیر بار تناقضهای درونی خود و نیز برآیند نیروهای بیرونی در حال فروپاشی است.
شرایط برای چیزی که فقط میتوان آن را “طوفان بزرگ” نامید، در حال فراهم شدن است ــــ ترکیبی از ناامیدی اقتصادی، شکستهای نظامی سنگین، سرخوردگی داخلی و یک کارزار فشار حداکثری از سوی ایالات متحده. آنچه در گذشته فقط به عنوان یک آرزو از آن صحبت میشد، اکنون محتملتر از همیشه به نظر میرسد.
از زمان استقرار انقلاب در سال ۱۹۷۹، رژیم ایران قدرت خود را نه از راه ارتقاء زندگی مردم، بلکه از طریق صدور خشونت به خارج و اعمال سرکوب در داخل حفظ کرده است.
میلیاردها دلار برای ترور
تنها در یک دهه گذشته، ایران حدود ۶۰ تا ۸۰ میلیارد دلار صرف حمایت از گروههای تروریستی و شبهنظامیان نیابتی کرده است، از جمله حزبالله در لبنان، حوثیها در یمن، شبهنظامیان شیعه در عراق، حماس و جهاد اسلامی فلسطین در غزه، و همچنین برای حفظ رژیم سوریه.
بخش عمدهای از این منابع مالی مستقیماً به بهای معیشت مردم ایران تأمین شده است؛ مردمی که بارها دچار بحرانهای اقتصادی شدهاند و در عین حال شاهد بودهاند که ثروت کشورشان صرف جنگهای خارجی میشود.
این استراتژی «حلقه آتش» برای محاصره اسرائیل و تهدید منافع ایالات متحده در سراسر خاورمیانه طراحی شده بود تا ایران بتواند داعیهدار رهبری جهان اسلام شود. تنها توجیهی که ایران برای هواداران و حتی منتقدان خود داشت، این بود که در راه یک «هدف والا» هزینه و فداکاری میکند تا برتری اسلام بر سایر ادیان را تسریع کند و «دشمنان» خود (ایالات متحده و اسرائیل) را شکست دهد.
اما در ماههای اخیر، این راهبرد بهطور کامل فروپاشیده و بهوضوح شکست خورده است. طرفداران عادی رژیم با مجموعهای از پرسشهای بنیادینی مواجه هستند: آیا این همه فداکاری ارزش داشت؟ و چگونه میتوان از رژیمی حمایت کرد که اینگونه شکست خورده است؟ بدون حمایت بدنه اجتماعی، رژیم ایران قادر نخواهد بود در برابر فشارهای یادشده مقاومت کند.
چهار عامل در این وضعیت نقش ایفا میکنند: نارضایتی در میان حدود ۸۰ درصد از جمعیت داخل ایران، تضعیف روحیه هواداران اصلی آن که ۲۰ درصد دیگر را تشکیل میدهند، تأثیر اسرائیل بر ایران از نظر نظامی، و راهبرد فشار حداکثری آمریکا.
پوسیدگی داخلی
ایران از درون در حال پوسیدن است. نرخ تورم از ۴۰ درصد گذشته و پول ملی – ریال – طی دهه گذشته بیش از ۹۰ درصد از ارزش خود را از دست داده است. بانک جهانی برآورد کرده که بیش از ۵۰ درصد از مردم ایران اکنون زیر خط فقر زندگی میکنند و نرخ بیکاری در میان جوانان از ۲۷ درصد فراتر رفته است. کالاهای اساسی مانند آب و برق محدود شدهاند و گوشت، دارو و سوخت یا یافت نمیشوند یا از توان مالی مردم خارج هستند.
این شرایط وخیم، موجهای مکرری از اعتراضات سراسری را شعلهور کرده است که جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۲۰۲۲ نقطه عطفی در آن بود. نسل جوان ایران – بهویژه زنان – ترس خود از خشونت رژیم را کنار گذاشتهاند.
نابودی موفقیتآمیز توانمندیهای نیابتی ایران در سوریه، غزه و لبنان توسط اسرائیل، در کنار ناتوانی ایران در جلوگیری از تلافی شدید پس از حمله موشکیاش در آوریل ۲۰۲۴، ضعف راهبردی رژیم را آشکار کرده است. میلیاردها دلار به هدر رفته و رژیم چهره واقعیاش را بهعنوان یک «ببر کاغذی» به نمایش گذاشته است.
فشار حداکثری
بازگشت دولت ترامپ و اعمال مجدد کارزار «فشار حداکثری» ایران را از نظر اقتصادی و سیاسی در تنگنا قرار داده است. گواه موفقیت این کارزار این است که ایران در حال حاضر با دشمن قسم خورده خود، ایالات متحده، برای برچیدن توانمندیهای هستهای خود در حال مذاکره است. بهعنوان نمونه، در نخستین دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ، صادرات نفت ایران از بیش از ۲.۵ میلیون بشکه در روز به کمتر از ۳۰۰ هزار بشکه سقوط کرد و رژیم حدود ۲۰۰ میلیارد دلار از درآمد خود را از دست داد.
شرایط کنونی برای سرنگونی حکومت فعلی مساعد است. وضعیت بهطور قطعی با هر مقطع دیگری در ۴۰ سال گذشته تفاوت دارد. رژیم ایران اکنون به یک نخبگان حاکم ازهمگسیخته و بیاعتبار تبدیل شده است که در برابر ملتی خسته و سرخورده قرار گرفتهاند.
نارضایتی دیگر به لیبرالها، دانشجویان یا اقلیتهای قومی محدود نیست. حتی هواداران سنتی رژیم – بهویژه در طبقات کمدرآمد و مناطق روستایی – در حال فاصله گرفتن هستند. وفاداری آنها بر پایه وعده هدف دینی و کرامت ملی شکل گرفته بود. حال که این توهم فرو ریخته، تحمل آنها نیز در برابر رنج و محرومیت از میان رفته است.
دو سال آینده میتواند تعیینکننده باشد. پایان رژیم ایران دیگر صرفاً یک رؤیا نیست؛ بلکه به واقعیتی قریبالوقوع تبدیل شده است.
—————
* دانیل ام. روزن، نویسنده یادداشت، از دوران دانشجویی، زمانی که گروه طرفدار اسرائیل «Torchpac» را در دانشگاه نیویورک بنیان گذاشت، بهعنوان یک صاحبنظر شناخته میشده است. او در حال حاضر همبنیانگذار و رئیس مشترک «Emissary» است، سازمانی که به مقابله با یهودستیزی در شبکههای اجتماعی اختصاص دارد.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
پشا ماجد / رویترز / ۸ مه ۲۰۲۵
در آستانه سفر دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، به ریاض در هفته آینده، دو منبع مطلع به خبرگزاری رویترز گفتند که ایالات متحده دیگر عادیسازی روابط عربستان سعودی با اسرائیل را به عنوان شرط پیشرفت در مذاکرات همکاری هستهای غیرنظامی مطرح نمیکند.
کنار گذاشتن این شرط میتواند یک امتیاز بزرگ از سوی واشنگتن محسوب شود. در دوران جو بایدن، رئیسجمهور سابق آمریکا، مذاکرات هستهای بخشی از یک توافق گستردهتر آمریکا-عربستان بود که به عادیسازی روابط با اسرائیل و همچنین هدف ریاض برای دستیابی به یک پیمان دفاعی با واشنگتن گره خورده بود.
عربستان سعودی بارها اعلام کرده که بدون تشکیل یک دولت فلسطینی، اسرائیل را به رسمیت نخواهد شناخت. این موضع، تلاشهای دولت بایدن برای گسترش «توافقهای ابراهیم» که در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ امضا شده بود را با مشکل مواجه کرد.
بر اساس این توافقها، امارات متحده عربی، بحرین و مراکش روابط خود با اسرائیل را عادی کردند. پیشرفتها در راستای به رسمیت شناختن اسرائیل توسط عربستان به دلیل خشم کشورهای عربی از جنگ غزه متوقف شده است. مذاکرات هستهای نیز به دلیل نگرانیهای واشنگتن درباره گسترش سلاحهای هستهای با مشکل مواجه شده بود.
در نشانهای از یک رویکرد جدید، کریس رایت، وزیر انرژی آمریکا، در سفر خود به عربستان در آوریل اعلام کرد که دو کشور در مسیر دستیابی به یک توافق هستهای غیرنظامی قرار دارند.
جیمز هیوئیت، سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا، در پاسخ به درخواست رویترز برای اظهار نظر گفت: «وقتی چیزی برای اعلام داشته باشیم، رئیسجمهور آن را اعلام خواهد کرد. هر گزارش دیگری در این زمینه صرفاً حدسوگمان است.»
دفتر رسانهای دولت عربستان سعودی بلافاصله به درخواست رویترز برای اظهار نظر پاسخ نداد.
یکی از منابع گفت که حتی بدون شرط عادیسازی روابط با اسرائیل و با وجود جداسازی این موضوع از پیمان دفاعی گستردهتر، هنوز توافق نهایی در دسترس نیست.
یکی از نقاط اختلاف، بخش ۱۲۳ قانون انرژی اتمی آمریکاست که همکاری با کشورهای دیگر در توسعه تواناییهای هستهای غیرنظامی را مجاز میکند، اما معیارهایی برای جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای، از جمله محدودیت در غنیسازی اورانیوم، تعیین میکند.
عبدالعزیز بن سلمان، وزیر انرژی عربستان، گفته است که این کشور به دنبال غنیسازی اورانیوم و فروش محصولات آن است.
یکی از منابع گفت که عربستان هنوز تمایلی به امضای توافق موسوم به «۱۲۳» ندارد، چرا که این توافق غنیسازی یا پردازش پلوتونیوم تولیدشده در رآکتورها را ممنوع میکند – دو مسیری که میتوانند به ساخت سلاح هستهای منجر شوند.
وزیر انرژی آمریکا پیشتر به رویترز گفته بود که توافق ۱۲۳ پیشنیاز هرگونه توافقی است.
با این حال، رایت گفته است که راههای مختلفی برای ساختاردهی به یک توافق به منظور تحقق اهداف هر دو کشور وجود دارد.
همان منبع گفت که یکی از راهحلهای مورد بحث، یک توافق «جعبه سیاه» است که در آن فقط پرسنل آمریکایی به تأسیسات غنیسازی اورانیوم در خاک عربستان دسترسی خواهند داشت.
فروش نفت بیشتر
ریاض به دنبال ساخت نیروگاههای هستهای است تا اقتصاد خود را از وابستگی به نفت دور کند. انرژی هستهای همچنین میتواند به این کشور کمک کند تا بشکههای بیشتری از نفت خام را برای صادرات آزاد کند.
پیش از این، طرفداران کنترل تسلیحات نسبت به برنامه هستهای عربستان ابراز نگرانی کردهاند، چرا که محمد بن سلمان، ولیعهد و حاکم واقعی این کشور، گفته است که در صورت دستیابی رقیب منطقهای آن، ایران، به سلاح هستهای، عربستان نیز به سرعت به دنبال توسعه چنین سلاحهایی خواهد رفت.
آمریکا و ایران در حال حاضر در مورد برنامه هستهای تهران در حال مذاکره هستند. واشنگتن و متحدان غربی آن معتقدند که این برنامه با هدف تولید سلاح هستهای پیش میرود، در حالی که ایران اصرار دارد که این برنامه صرفاً برای اهداف غیرنظامی است.
جی دی ونس، معاون رئیس جمهور ایالات متحده، روز چهارشنبه مذاکرات با ایران را “تاکنون، بسیار خوب” توصیف کرد و گفت که توافقی حاصل خواهد شد که ایران را دوباره به اقتصاد جهانی بازگرداند و در عین حال از دستیابی آن به سلاح هستهای جلوگیری کند.
منابع به رویترز گفتهاند که عربستان و آمریکا قرار است در جریان سفر ترامپ در هفته آینده درباره چندین توافق اقتصادی بزرگ بحث کنند. آمریکا آماده است یک بسته تسلیحاتی به ارزش بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار به عربستان پیشنهاد دهد.
ترامپ گفته است که ریاض باید بسته سرمایهگذاری برنامهریزیشده در آمریکا را از ۶۰۰ میلیارد دلار به یک تریلیون دلار افزایش دهد.
این سفر، دومین سفر خارجی ترامپ پس از بازگشت به قدرت در ژانویه است. او پیش از این برای شرکت در مراسم تشییع پاپ به رم سفر کرده بود. در دوره اول ریاستجمهوری او، یک سفر پرزرقوبرق به عربستان اولین مقصد خارجی او بود.
ترامپ در دوره اول ریاستجمهوری خود روابط نزدیکی با کشورهای خلیج فارس از جمله عربستان سعودی برقرار کرد.
عربستان پس از خروج ترامپ از قدرت، دو میلیارد دلار در شرکتی که توسط جرد کوشنر، داماد و دستیار سابق ترامپ، تأسیس شده بود، سرمایهگذاری کرد و برنامههایی برای ساخت دو برج ترامپ در جده و ریاض وجود دارد.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
«رابرت پرووست»، کاردینال آمریکایی به عنوان پاپ جدید انتخاب شد. او «پاپ لئو چهاردهم» نامیده خواهد شد. کاردینال «پروتودئاکون دومینیک مامبرتی» انتخاب پاپ جدید را در بالکن کلیسای سنت پیتر واتیکان با کلمات “هابموس پاپام” اعلام کرد. پاپ لئو چهاردهم اولین آمریکایی است که به این مقام رسیده است.
کاردینالها این مرد ۶۹ ساله را به عنوان جانشین پاپ فرانسیس، رهبر جدید کلیسای کاتولیک، انتخاب کردند. فرانسیس در روز دوشنبه عید پاک، در سن ۸۸ سالگی درگذشت. او از مارس ۲۰۱۳ رهبری کلیسای کاتولیک را بر عهده داشت.
بعداز ظهر پنجشنبه ۸ مه ۲۰۲۵، دود سفید از دودکش کلیسای سیستین واتیکان بلند شد. این بدان معنا بود که ۱۳۳ کاردینال واجد شرایط رأی دادن توانستند با اکثریت لازم دو سوم آرا، بر سر انتخاب پاپ جدید به توافق برسند.
دهها هزار نفر در میدان سنت پیتر واتیکان جمع شده بودند و منتظر علامت دود بودند. همچنان که دود سفید از دودکش کلیسای سیستین بلند شد، جمعیت با کف زدن و هورا کشیدن واکنش نشان دادند. مردم همزمان با به صدا درآمدن ناقوسها که تنها چند ثانیه پس از بلند شدن دود سفید آغاز شد، فریاد «زنده باد پدر» و «سلام پدر» سر دادند.
پاپ جدید جانشین پاپ فرانسیس میشود که روز دوشنبه عید پاک در سن ۸۸ سالگی پس از هفتهها بیماری درگذشت. این گردهمایی محرمانه با ۱۳۳ رأیدهنده واجد شرایط، بزرگترین گردهمایی در کلیسای کاتولیک تا به امروز بود. در واقع، حداکثر ۱۲۰ کاردینال واجد شرایط برنامهریزی شدهاند، اما پاپ فرانسیس که در دوشنبه عید پاک درگذشت، تنها چند ماه قبل از مرگش کاردینالهای جدید زیادی را منصوب کرده بود.
طبق رویه رایج در واتیکان، پاپ جدید اندکی پس از انتخابات، در ایوان مرکزی کلیسای سنت پیتر به عموم معرفی میشود. این کار با عبارت «Habemus Papam» انجام میشود که در لاتین به معنای «ما یک پاپ داریم» است. سپس کاردینال نام و نام خانوادگی برنده را به لاتین میخواند و نامی را که برای مقام خود انتخاب کرده است، اعلام میکند. پاپ جدید ۲۶۷ مین پاپ کلیسای کاتولیک است که حدود یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون پیرو در سراسر جهان دارد.
جشن و سرور در میدان سنت پیتر
دهها هزار نفر با تشویق و هلهله در میدان سنت پیتر از پاپ جدید استقبال کردند. روز چهارشنبه، ۱۳۳ کاردینال برای شرکت در نشست محرمانه به کلیسای سیستین در واتیکان رفتند. پاپ جدید به طور سنتی با رأیگیری مخفی و دور از دید عموم انتخاب میشود.
برای مدت طولانی، انتخاب رهبران کلیسا از ایالات متحده آمریکا غیرقابل تصور تلقی میشدند. برای جلوگیری از درگیریهای سیاسی، رئیس بزرگترین جامعه مذهبی جهان نباید در واقع از یکی از قدرتمندترین کشورهای جهان باشد.
«رابرت پرووست» که اکنون «پاپ لئو چهاردهم» نامیده میشود، متولد ۱۴ سپتامبر ۱۹۵۵ در شیکاگو، از سوی نمایندگان مترقی و محافظهکار کلیسا و همچنین کارمندانش، فردی دیپلماتیک، عملگرا و ارزشمند تلقی میشود. او احتمالاً مسیر سلف خود را به سوی کلیسایی با مشارکت بیشتر پیروان کاتولیک ادامه خواهد داد.
این کشیش ۶۹ ساله در دوران سلف خود، فرانسیس، ریاست دفتر اسقفهای واتیکان، که اساساً بخش منابع انسانی کلیسای جهانی کاتولیک محسوب میشود، را بر عهده داشت. در این سمت، او طی دو سال گذشته مسئول انتصاب اسقفها در سراسر جهان بوده است. این امر رابرت پرووست را به یکی از شناختهشدهترین چهرههای مجمع کاردینالها تبدیل کرد، مجمعی که اعضای آن در سراسر جهان پراکندهاند و پیش از این نشست محرمانه به سختی یکدیگر را میشناختند.
از طریق پرو به رم
در سال ۱۹۷۷، پرووُست به فرقه آگوستینی پیوست و برای تحصیل در رشته حقوق به رم فرستاده شد. سپس فرقه او را به عنوان مبلغ مذهبی به پرو فرستاد. تا اوایل دهه ۲۰۰۰، او بین سمتهای مختلف در ایالات متحده و پرو در حال جابجایی بود و عمدتاً در آموزش مردان جوان مذهبی نقش داشت.
در سال ۲۰۰۲، فرقه آگوستینی او را به عنوان رهبر جهانی خود انتخاب کرد. پرووست برای دو دوره به رم رفت. این آمریکایی از زمان بازگشتش به رم در اوایل سال ۲۰۲۳، در دفتر عمومی فرقه خود در نزدیکی واتیکان زندگی میکند. پیش از این، او ریاست اسقفنشین چیکلایو در پرو و معاون دوم رئیس کنفرانس اسقفهای پرو را بر عهده داشت.
در این کشور آمریکای جنوبی، او با پاپ فرانسیس ملاقات کرد که در نهایت او را به عنوان رئیس مقام اسقفی به واتیکان آورد و به مقام کاردینالی رساند. در همان زمان، پرووست رئیس کمیسیون پاپی آمریکای لاتین نیز بود. اکنون لئو چهاردهم نه تنها باید یک نظم جهانی سازمانیافته، بلکه کل کلیسای کاتولیک را با ۱.۴ میلیارد عضو آن رهبری کند.
پاپ لئو در نخشتین سخنرانی خود خطاب به جمعیت گفت: «درود بر همه شما. برادران و خواهران عزیز، این اولین درود مسیح رستاخیز است. من میخواهم سلام به شما و خانواده همه شما، هر کجا که هستید، تقدیم کنم. درود بر شما باد.»
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
مترجم: جمشید خونجوش
مقدمه مترجم: امروز ۸ ماه مه، هشتادمین سالگرد شکست آلمان نازی و پایان جنگ جهانی دوم در اروپاست. سالهای متمادی، برای آلمانیها چگونگی توصیف این روز مایه سردرگمی، سوال و مناقشه بود. به مناسبت چهلمین سالگرد این رخداد در سال ۱۹۸۵، رئیس جمهور وقت آلمان، ریچارد فون وایتسکر که پدر دیپلماتش ارنست فون وایتسکر از سال ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۳ دبیر کل (Staatssekretär) وزارت امور خارجه آلمان بود و به رغم نظر منفی درباره نازیها، عملا در نسلکشی یهودیان اروپا سهیم بود، در سخنرانی خود این روز را «روز رهایی» مردم آلمان نامید.
نوشته زیر از نشریه «دی ولت» به یک بررسی اجمالی درباره تحول در نحوه مواجهه با این روز در آلمان پرداخته است. نویسنده نشان میدهد که چگونگی تفسیر از پدیدههایی مشابه این رخداد و نتیجه گرفته شده، به فاکتورهای متفاوتی از جمله نسلهای درگیر، صفبندیهای سیاسی و اجتماعی درون کشور، اوضاع ژئوپلیتیک مستقر در دنیا و آگاهی هرچه بیشتر به ابعاد متفاوت پدیده و پیوندهای درونی آن مربوط است و با تغییر چنین فاکتورهایی، نتیجهگیری نیز خواه ناخواه تحول مییابد. به سخن دیگر، یک داوری تاریخی برای همیشه وجود ندارد و متناسب با دادههای بیشتر، تغییرات نسلی و تحول زمانه، داوریها میتوانند تغییر کنند. چیزی که در مورد تاریخ گذشته ما ایرانیان نیز صادق است.
هشتم ماه مه ۱۹۴۵ در گذر زمان
ده سال پیش از سخنرانی مشهور ریچارد فون وایتسکر در سال ۱۹۸۵، رئیسجمهور آلمان والتر شیل و صدراعظم هلموت اشمیت پایان جنگ را بهعنوان «رهایی» مردم آلمان (غربی) توصیف کرده بودند. نحوه برخورد با این تاریخ در طول زمان بارها دستخوش تغییر شده است.
تواضع، ویژگی ذاتی مقام ریاستجمهوری در آلمان فدرال است؛ بهویژه در قبال پیشینیان خود: هیچ رئیسجمهوری در جمهوری فدرال آلمان یکی از اسلاف خود را بهصراحت مورد انتقاد قرار نمیدهد یا شدیداً با او مخالفت نمیورزد. اما این خویشتنداری خردمندانه و لازم از منظر سیاست دولتی، چیزی را در این واقعیت تغییر نمیدهد که قضاوتهای ارزشی میتوانند در گذر دههها دگرگون شوند. نمونه بسیار برجسته از این موضوع، نحوهی مواجهه با هشتم ماه مه، روز نمادین پایان جنگ در اروپا در سال ۱۹۴۵، است.
تئودور هویس، رئیسجمهور لیبرال و یکی از بنیانگذاران جمهوری فدرال آلمان، این تاریخ را در آخرین مناظره شورای پارلمانی، درست چهار سال پس از ۸ مه ۱۹۴۵، «تراژیک ترین و سوال برانگیزترین پارادوکس تاریخ برای هر یک از ما» نامید و توضیح داد: «زیرا ما رهایی یافته و در عین حال نابود شده بودیم.»
وقتی او این سخنان را بر زبان آورد، تقریباً یک نفر از هر شش شهروند جمهوری فدرال نوپا، کموبیش مدتی در ورماخت (ارتش آلمان نازی) خدمت کرده بود. حدود نه میلیون از مردان آلمان غربی بخشی از ماشین جنگی هیتلر بودند و بستگانشان تقریباً بدون استثنا سالهای جنگ، بمبارانها و نبردهای داخل خاک آلمان بهویژه در بهار ۱۹۴۵ را تجربه کرده بودند. احتمالاً بیشتر آلمانیهایی که از آن دوران جان سالم به در برده بودند، بهطور ذهنی خود را قربانی میدانستند. انتخاب واژگان هویس هم دقیقاً به این احساس اشاره داشت: «رهایی یافته و نابود شده».
هرچند روسای جمهوری پس از او، هاینریش لوبکه (که در دوران جنگ بهعنوان مدیر ساختوساز پروژههای مهم جنگی فعالیت میکرد) و گوستاو هاینهمان (که بین سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ بهعنوان مشاور حقوقی یک کارخانه فولاد در شهر اسن مشغول بود)، گهگاهی در مورد پایان جنگ جهانی دوم اظهارنظر میکردند، اما هرگز مستقیماً در روز هشتم مه یا حتی نزدیک به آن تاریخ، سخنی به میان نیاوردند.
برای نخستینبار در تاریخ هشتم مه ۱۹۷۰، یعنی دقیقاً در بیستوپنجمین سالگرد، بیانیهای رسمی از سوی دولت فدرال درباره تسلیم آلمان منتشر شد. با این حال، این بیانیه به شکلی کاملاً غیررسمی و بی تجمل، بهعنوان بند بیستم از یک نشست عادی پارلمانی مطرح شد. ویلی برانت، صدراعظم وقت، که در سال ۱۹۳۳ ناچار به ترک آلمان شده و تنها در سال ۱۹۴۵ بازگشته بود، آشکارا تلاش میکرد از عباراتی استفاده کند که بتوانند اجماع سیاسی ایجاد کنند.
در مورد اهمیت کلی هشتم مه، ویلی برانت گفت: «آنچه در آن روزها، بیست و پنج سال پیش، برای آلمانیهای بیشماری بهعنوان رنجی شخصی و ملی احساس میشد، برای دیگر ملتها رهایی از سلطه بیگانه، ترور و ترس بود.» اما اینکه آلمانیها نیز آزاد شده باشند، از زبان او جاری نشد – چرا که بیش از نیمی از شهروندان آلمان فدرال، حکومت نازی و جنگ را بهعنوان بزرگسال یا نوجوان تجربه کرده بودند.
پس از برانت، نماینده ۵۰ ساله حزب دموکرات مسیحی (CDU) در بوندستاگ، به نام ریچارد فون وایتسکر از سوی اپوزیسیون سخن گفت – او از اولین تا آخرین روز جنگ در ورماخت خدمت کرده بود. او تأکید کرد که هشتم مه «برای ما یک روز جشن نیست». از یک سو، «گمراهیها و جنایات شریرانه ناسیونال سوسیالیسم، که خودمان نتوانسته بودیم بر آنها غلبه کنیم»، پایان یافته بود؛ در این گفته، نوعی «رهایی» نهفته بود. اما از سوی دیگر، وایتسکر با نگاهی به آلمان شرقی (DDR) افزود: «اما یک سلطه اجباریِ جدید در سرزمین آلمان راه یافت.»
پنج سال بعد، والتر شل که در آن زمان رئیسجمهور وقت آلمان بود، تصمیم گرفت نشانهای نمادین بگذارد. او که در سال ۱۹۱۹ متولد شده بود و حدود سهچهارم سال از وایتسکر بزرگتر بود، به عنوان یک لیبرال، شخصاً برای یک مراسم بزرگداشت دعوتنامه فرستاد. با این حال، نه در بوندستاگ و نه در خود روز هشتم مه ۱۹۷۵ – بلکه دو روز پیش از آن در کلیسای دانشگاه بن و در حضور جمعیتی نسبتاً کوچک سخنرانی کرد. با وجود آنکه شل سخنرانی ماهری بود، سخنرانیاش تأثیر چشمگیری در حافظه جمعی جامعه باقی نگذاشت.
با این حال، وقتی دوباره این سخنان خوانده میشود، برخی جملات جلب توجه میکنند: والتر شل گفته بود «مسلماً، در ۸ مه ۱۹۴۵ رژیم ناسیونال سوسیالیستی برای همیشه فروپاشید. ما از یوغی وحشتناک رهایی یافتیم – از جنگ، قتل، بردگی و بربریت». اینجا مفهوم «رهایی» مطرح شده بود. اما رئیسجمهور بلافاصله اضافه کرده بود: «اما ما فراموش نمیکنیم که این رهایی از بیرون آمد، اینکه ما آلمانیها قادر نبودیم خودمان این یوغ را از دوش بیفکنیم.» در این دیدگاه، شل کاملاً با وایتسکر همنظر بود.
فاصله او با هلموت اشمیت نیز چندان زیاد نبود. صدراعظم آلمان که چند ماهی از شل و وایتسکر مسنتر بود، اما همچون آنان در جنگ جهانی یک افسر ردهپایین محسوب میشد، در آغاز نشست کابینه در ۷ مه ۱۹۷۵ و در حضور مطبوعات، بیانیهای نسبتاً کوتاه صادر کرد. او صراحتاً، و به شکلی عجیب غیرشخصی، گفت: «هشتم مه ۱۹۴۵ ما را از حاکمیت خشونتبار ناسیونال سوسیالیستی رهایی بخشید.» به همین دلیل، سیامین سالگرد آن، «فرصتی برای بازنگری انتقادی از خود» است. و همزمان، این فرصتی بود برای سوگواری برای کشتهشدگان «در اردوگاههای کار اجباری، در میدانهای نبرد و در روستاها و شهرهای بمباران شده». اشمیت ادامه داد: اکثریت بزرگی از آلمانیهای کنونی پس از سال ۱۹۳۳ به دنیا آمدهاند: «آنها به هیچ وجه نمیتوانند گناهی بر دوش داشته باشند.» مانند سخنرانی شل در روز پیش، این سخنان اشمیت نیز به سرعت به فراموشی سپرده شدند.
همین اتفاق برای جملهای افتاد که هلموت کوهل، جانشین اشمیت، در ۲۱ آوریل ۱۹۸۵ به مناسبت چهلمین سالگرد آزادی اردوگاه کار اجباری برگن-بلزن بیان کرد: «سقوط دیکتاتوری نازیها در ۸ مه ۱۹۴۵ برای آلمانیها روز رهایی شد. اما همانطور که به سرعت مشخص شد، این روز برای همه نویدبخش آزادی تازهای نبود.» (مترجم:منظور مردم آلمان شرقی است) این یک بیان واقعگرایانه بود که در اصل انتقادی بر آن وارد نبود.
با این حال، در این میان فضای ذهنی جامعه تغییر کرده بود. تاریخ (و تاریخ معاصر) به موضوعی برای رویاروییهای اساسی سیاسی میان چپهای به ظاهر پیشرو و محافظهکاران به ظاهر واپسگرا تبدیل شده بود. در این فضای قطبی شده، تاریخ نگارانی برجسته مانند آندریاس هیلگروبر و ارنست نولته مفهوم «رهایی» برای پایان جنگ را رد کردند.
به مناسبت بازدید رئیسجمهور آمریکا، رونالد ریگان، از قبرستان سربازان در بیتبورگ در ۵ مه ۱۹۸۵، نویسنده گونتر گراس بهویژه با انتقادهای خود جنجال زیادی به پا کرد. او با صدایی بلند انتقاد کرد که در این مراسم به سربازان اساس نیز احترام گذاشته میشود. اما او فراموش کرد به مخاطبان خود بگوید که خود او نیز در سالهای ۱۹۴۴ و ۱۹۴۵ به Waffen-SS (اساسهای مسلح) تعلق داشت. این موضوع در سال ۲۰۰۶ فاش شد.
در این جو پرتنش، رئیسجمهور وقت ریچارد فون وایتسکر سخنرانی معروف خود را ایراد کرد. هسته مرکزی آن چنین بود: «۸ مه روز آزادی بود. این روز همه ما را از سیستم انسان ستیزانه حکومت نازی آزاد کرد.» این همان چیزی بود که قبلاً توسط والتر شل، هلموت اشمیت و هلموت کوهل گفته شده بود. اما این بار این جمله تاثیر زیادی گذاشت.
در تلاش برای تمایز از گفتمان غالب چپ، نمایندگان محافظهکار از حزب CDU و CSU از ریچارد فون وایتسکر فاصله گرفتند، از جمله چهرههایی چون آلفرد درگر و فرانتس یوزف اشتراوس. ۴۰ سال پس از پایان جنگ، این موضوع حساسیتی پیدا کرد که مشابه دوران پس از جنگ بود، زمانی که تئودور هویس همزمان از «نجات» و «ویرانی» صحبت کرده بود.
از آنجاییکه نسلی که در جنگ شرکت کرده بود از زندگی عمومی کنار رفته بود یا در آستانه آن قرار داشت، این انتقادات بیاثر شدند. سخنرانی وایتسکر به معیاری برای برخورد جدی با گذشته تبدیل شد – اگرچه همانطور که تاریخ نگار دانشگاه ورتزبورگ، پیتر هورِس، به درستی اشاره میکند، این سخنرانی «عمدتا بسیار مبهم، از نظر منطقی نادرست، دعوت کننده و عاطفی» و «با استعارههای معوج» ایراد شده بود. با این حال، همین سخنرانی بود که اندیشه دیدن ۸ مه به عنوان روز رهایی را تثبیت کرد. این امر به ویژه پس از فروپاشی دیکتاتوری حزب واحد سوسیالیستی آلمان (SED) در سالهای ۱۹۸۹/۹۰ و پایان یافتن تفسیر این تاریخ به عنوان یک روز تعطیل «ضد فاشیستی»، تقویت شد.
در شصتمین سالگرد پایان جنگ در سال ۲۰۰۵، رئیسجمهور وقت هورست کوهلر توانست قطببندی های موجود را کنار بگذارد و موضوع یادبود را برای آینده باز کند: «ما دوازده سال دیکتاتوری نازی و بدبختیهایی که آلمانیها به جهان تحمیل کردند را فراموش نخواهیم کرد، بلکه برعکس: به لطف فاصله زمانی، بسیاری از جزئیات را واضحتر مشاهده میکنیم و بسیاری از پیوندهای درونی بیعدالتی آن دوران را بهتر درک میکنیم.»
با این حال، این تحول جنبهای منفی نیز داشت: رنجهای آلمانیها در جنگ جهانی دوم، چه برای سربازان و چه برای غیرنظامیان، به تدریج از یاد رفت. این مسأله را هم تئودور هویس، هم والتر شل، هم هلموت اشمید و هم ویلی برانت در سخنرانیهای خود به گونهای متفاوت ذکر کرده بودند. سونکه نیتزل، تاریخنگار نظامی از شهر پوتسدام، میگوید: «اگر ما خواهان یک برخورد صادقانه هستیم، باید شیوههایی پیدا کنیم که به طوری مسئولانه به یاد آلمانیهایی نیز که در جنگ بمباران یا در هنگام فرار و آوارگی جان باختند، بپردازیم. به ویژه باید به یاد آوریم، آنهایی که به عنوان سربازان ورماخت جان باختند – این هم بخشی از تاریخ ماست.»
بدین ترتیب، پایان جنگ در سال ۱۹۴۵، با وجود آنکه تفسیر آن بهعنوان «رهایی» پس از چندین نسل بهطور گسترده پذیرفته شده، اما همچنان یک چالش باقی میماند. پیتر هورِس این دوگانگی را به خوبی توصیف میکند، وقتی میگوید: «هشتم مه نشانگر رهایی نهایی از ناسیونال سوسیالیسم است که از بیرون آمد. اما این روز را تنها زمانی میتوان به شکلی کلی نگرانه و بدون در نظر گرفتن پیچیدگیهای تاریخی جشن گرفت که به مانند گرهارد شرودر، تینو کروپالا، اگون کرنتس و کلاوس ارنست (*) در هشتم مه ۲۰۲۳ در سفارت روسیه، چشم بر تبعیدها، تجاوزها، قتلها و حکومتهای استبدادی پس از آن جنگ جهانی دوم در اروپای شرقی و آلمان شرقی ببندیم، و علاوه بر آن از جنگ تهاجمی جاری روسیه علیه اوکراین نیز صرفنظر کنیم.»
————————————
توضیحات:
سون فلیکس کلرهوف(نویسنده مقاله)، سردبیر ارشد بخش تاریخ روزنامه “دیولت” است. او هنوز ۸ مه ۱۹۸۵ و گفتوگویی را که در آن روز با پدرش درباره سخنرانی ریچارد فون وایتسکر داشت، بهخاطر دارد. بخشهایی از این خاطرات از تلویزیون پخش شد.
* گرهارد شرودر صدر اعظم سابق آلمان، تینو کروپالا یکی از دو رئیس کنونی حزب راست افراطی آلترناتیو برای آلمان (AfD)، اگون کرنتس آخرین دبیرکل حزب واحد سوسیالیستی آلمان شرقی و کلاوس ارنست یکی از رهبران سابق حزب چپ آلمان که همراه با جمعی از این حزب انشعاب کرد و سازمان چپ ناسیونالیست-پوپولیستی «اتحادیه سارا واگن کنشت» را تأسیس کرد.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
دیوید پیلینگ / فایننشال تایمز
بیل گیتس، میلیاردر و نیکوکار مشهور، نزاع خود با ایلان ماسک را شدت بخشید و او را متهم کرد که با قطع «گمراهکننده» کمکهای توسعهای ایالات متحده، باعث «کشتن فقیرترین کودکان جهان» شده است.
گیتس که در حال اعلام طرحی برای تسریع روند امور خیریهاش در طی ۲۰ سال آینده و تعطیلی کامل «بنیاد گیتس» تا سال ۲۰۴۵ است، در یک مصاحبه گفت که رئیس تسلا از روی «نادانی» چنین اقدام کرده است.
در ماه فوریه، ادارهای موسوم به «وزارت بهرهوری دولت» (Doge) به رهبری ماسک، عملاً «آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده» (USAID) را که مسیر اصلی ارائه کمکهای آمریکا به کشورهای دیگر است، تعطیل کرد و گفت: «زمان مرگ آن فرا رسیده است.»
بیل گیتس، یکی از بنیانگذاران مایکروسافت، که خود زمانی ثروتمندترین مرد جهان بود، گفت که این قطع ناگهانی کمکها باعث شده است مواد غذایی و داروهای نجاتبخش در انبارها فاسد شوند و میتواند باعث بازگشت بیماریهایی مانند سرخک، اچآیوی و فلج اطفال شود.
او به فایننشال تایمز گفت: «تصویرِ ثروتمندترین مرد جهان که فقیرترین کودکان دنیا را میکشد، تصویر خوشایندی نیست.»
گیتس گفت که ماسک کمکهزینهای را که به بیمارستانی در استان گازا در موزامبیک داده میشد و از انتقال اچآیوی از مادر به کودک جلوگیری میکرد، قطع کرده است؛ آن هم به این تصور نادرست که آمریکا در غزه (واقع در خاورمیانه) به حماس کاندوم میرسانده است. او افزود: «خیلی دوست دارم او به آنجا برود و با کودکانی ملاقات کند که اکنون به اچآیوی مبتلا شدهاند، چون او بودجه را قطع کرد.»
گیتس ۶۹ ساله، روز پنجشنبه اعلام کرد که قصد دارد تقریباً تمام ثروتش را طی ۲۰ سال آینده صرف امور خیریه کند؛ در این مدت، او برآورد میکند که بنیادش بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار در زمینه بهداشت جهانی، توسعه و آموزش هزینه خواهد کرد. این در حالی است که این مبلغ در ۲۵ سال گذشته حدود ۱۰۰ میلیارد دلار بوده است. بنیاد گیتس قرار است در سال ۲۰۴۵ تعطیل شود، یعنی دههها زودتر از آنچه پیشتر برنامهریزی شده بود.
گیتس گفت دلیل این تسریع در صرف هزینهها، ایجاد بیشترین تأثیر ممکن است، از جمله دستیابی به راهحلهای قطعی مانند ریشهکنی فلج اطفال و درمان اچآیوی.
او گفت: «این برنامه به ما شفافیت میدهد. چون در طول ۲۰ سال آینده بودجهمان را بهتدریج مصرف میکنیم، پول بسیار بیشتری در اختیار خواهیم داشت، در مقایسه با حالتی که بخواهیم این بنیاد را بهطور دائمی حفظ کنیم.»
بنیاد گیتس همچنان بخش عمدهای از بودجهاش — که قرار است به حدود ۱۰ میلیارد دلار در سال افزایش یابد — را صرف بهداشت جهانی خواهد کرد، و واکسنها، سلامت مادران و کودکان همچنان از اولویتهای آن خواهند بود. اما گیتس گفت که خیریههای خصوصی نمیتوانند جای خالی بودجه قطعشده USAID را پر کنند، بودجهای که سال گذشته ۴۴ میلیارد دلار بود.
گیتس قصد دارد کمتر از یک درصد از ثروتش را برای فرزندانش باقی بگذارد. او گفت که از مالیات ارث سنگین برای جلوگیری از «ثروت موروثی دودمانی» و همچنین از «نظام مالیاتی بسیار تصاعدیتر» حمایت میکند.
منتقدان گیتس، او را به استفاده از وضعیت خیریه بنیادش به عنوان سپر مالیاتی و سوءاستفاده از میلیاردها دلار خود برای اعمال نفوذ بیمورد در اولویتهای بهداشت جهانی متهم کردهاند.
گیتس در نامهای که در آن تصمیم خود را شرح داده، نوشت: «مردم وقتی من بمیرم، حرفهای زیادی دربارهام خواهند زد، اما مصمم هستم که جملهی “او ثروتمند مُرد” یکی از آنها نباشد. مشکلات فوری زیادی برای حل شدن وجود دارد.»
گیتس و ماسک پیش از این بر سر امور خیریه با هم اختلاف نظر داشتهاند. در سال ۲۰۱۲، ماسک «پیمان بخشش» (Giving Pledge) را که توسط بیل و ملیندا گیتس و وارن بافت، سرمایهگذار، راهاندازی شده بود، امضا کرد که از طریق آن دهها میلیاردر قول دادند دستکم نیمی از ثروت خود را ببخشند. اما به گفته والتر ایزاکسون، زندگینامهنویس ماسک، ماسک بعداً به گیتس گفت که امور خیریه عمدتاً «مزخرف» هستند و راهحلهای تجاری برای مشکلاتی مانند تغییرات اقلیمی، از جمله خودروهای الکتریکی تسلا، مؤثرترند.
گیتس به فایننشال تایمز گفت که ماسک — که آژانس توسعه بینالمللی آمریکا (USAID) را «یک سازمان جنایتکار» خوانده — هیچ درکی از عملکرد این آژانس یا نحوه فعالیت آن ندارد. ماسک در ماه فوریه پذیرفت که استان گازا در موزامبیک را با نوار غزه فلسطین اشتباه گرفته است و گفت: «برخی از حرفهایی که میزنم نادرست خواهند بود.»
گیتس در نقد خود به دونالد ترامپ، با خویشتنداری بیشتری برخورد کرده و گفته است که ممکن است ترامپ از تأثیر واقعی این کاهش بودجهها آگاه نبوده باشد و این احتمال را مطرح کرد که برخی از این تصمیمها قابل بازگشت باشند. بنیاد گیتس یکی از نهادهای متعددی است که نگراناند رئیسجمهور آمریکا از طریق فرمان اجرایی، وضعیت معاف از مالیات آنها را لغو کند.
گیتس از انتخاب رابرت اف کندی جونیور بهعنوان وزیر بهداشت دولت ترامپ انتقاد کرد و گفت که کندی «به واکسنها حمله کرده و بهطور مشخص، نقش من را هدف قرار داده است... با انبوهی از اطلاعات نادرست.»
اما تندترین انتقاداتش را متوجه ماسک کرد. او گفت که تصمیمات ماسک تهدیدی برای تضعیف ۲۵ سال تلاش بنیاد گیتس است. گیتس پیشتر به آیزاکسون گفته بود که ماسک باید بیشتر نگران زندگی روی زمین باشد تا یافتن راهحلهایی در سیارات دیگر. گیتس گفته بود: «او درباره مریخ زیادهروی کرده است.»
ماسک و سازمان Doge به درخواستها برای اظهار نظر پاسخ ندادند.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
نگاهی به کتابی در باره جشن های ۲۵۰۰ ساله سلطنت پهلوی
و بررسی انگیزه های این جشن دراین کتاب
بخش چهارم و پایانی
سخاوت کوروش آن گونه که در تاریخ گفته شده است او را به یک شخصیت اسطورهای در دنیای باستان تبدیل کرد. هردوت هالیكارناسوسی (Herodotus of Halicarnassus) در نوشته های تاریخی خود، که در ۴۴۰ پیش از میلاد، نود سال پس از مرگ کوروش نوشته شده، او را «پدری» خواند که «مهربان بود و برای مردم خود همه چیز فراهم میآورد».(۸۵) در روایت هردوت، کوروش آزادی مردم خود را با سرنگونی آستیاگ (Astyages)، پادشاه مادها، به دست آورد. این اثر، با این حال، بخشی از یک جستجوی فلسفی برای بررسی طبیعت انسان و ویژگیهای سلطنت است و شخصیتهای رنگارنگ و اخلاقاً مشکوکی همچون کرزوس طماع (greedy Croesus)، کمبوجیه جبار (the tyrannical Cambyses) و اپیالتیس فریبکار (deceitful Ephialtes) را در بر دارد. هردوت به ما کمک میکند تا فضایل کوروش را تا جایی که ممکن است، حتی در مورد یک پادشاه، درک کنیم، چرا که در نهایت کوروش به آرزوی خود می رسد و سرانجام در یک نبرد خونین در برابر یکی از قبایل سکاها کشته میشود. (۸۶)
سیروپدیا» (Cyropaedia) اثر فلسفی گزنفون (Xenophon) که حدود هفتاد سال بعد از تاریخهای هردوت نوشته شده، کوروش را بهعنوان پادشاه ایدهآل، مهربان، متفکر و شجاع معرفی میکند. در روایت گزنفون، کوروش نیز بهعنوان یک پدر برای مردم خود معرفی میشود: «این اولین بار نیست که من فرصت دارم تا مشاهده کنم که یک حاکم خوب از هیچ نظر با یک پدر خوب تفاوت ندارد. همانطور که یک پدر مراقب است تا نعمتها هیچگاه از فرزندانش کم نشود، کوروش نیز راههایی را که ما میتوانیم برای حفظ خوشبختیمان بکار بگیریم، توصیه میکند... از یک چیز میتوانیم مطمئن باشیم: کوروش هیچگاه ما را به هیچ خدمتی وا نمیدارد که تنها به نفع خود او باشد و نه به نفع ما. نیازهای ما همانند نیازهای اوست و دشمنان ما همانند دشمنان او هستند». (۸۷)
به هنگام سخنرانی مشهور شاه در برابر آرامگاه کوروش ناگهان گردباد کوچکی به هوا بر خاست. شاه نگاهی به آن کرد و گردباد آرم گرفت. بعضی گفتند که حتی بادها هم به تصرف شاه درآمده است و بعضی نشانه ای از کوروش بزرگ را در آن گردباد دیدند.
اگرچه از نظر تاریخی این روایت جای تردید دارد، اما این بر ما تأثیر بسیار میگذارد که در دنیای باستان چه اندازه برای کوروش احترام قائل بودهاند. اثر گزنفون همچنان منبعی تأثیرگذار در مورد کوروش و فلسفه رهبری است، و توماس جفرسون بعدها به پسرش گفت که «سیروپدیا» نخستین کتابی است که باید به یونانی بخواند. (۸۸) ایده پادشاه بهعنوان پدر در دوران پهلوی نیز، بهویژه تحت حکومت محمدرضا پهلوی پس از آغاز انقلاب سفید، جنبه مهمی از مفهومسازی سلطنت بود.
دیگر فلاسفه و نمایشنامهنویسان یونانی نیز ویژگیهای ستودنی پادشاه ایرانی را بررسی کردهاند. برای مثال، افلاطون نوشت که کوروش «آزادی کامل بیان» را اجازه میداد و در ایران او «آزادی و دوستی و ارتباط ذهنی» وجود داشت. (۸۹) به گفته دیودوروس سیکولوس (DiodorusSiculus)، کوروش «ویژگیهای استثنایی» داشت و او «بزرگترین مرد زمان خود» بود. (۹۰) در بسیاری از این آثار، کوروش بهعنوان مدل مناسبی برای ایدهآلهای دنیای متمدن یونانی معرفی میشود.
اسکندر مقدونی ظاهراً احترام زیادی برای کوروش قائل بود. وقتی مقبره کوروش در پاسارگاد را دید، از سادگی باشکوه این بنا تحت تأثیر قرار گرفت و مدتی بعد از آن بسیار ناراحت شد که مقبره ویران شده و غارتشده را پیدا کرد و دستور تعمیرات «کامل» آن را صادر نمود. (۹۱) اینکه اسکندر، بهعنوان یک یونانی تحصیلکرده، احترام زیادی برای کوروش قائل بوده کاملاً قابل درک است. با این حال، ممکن است انگیزههای عملیتری برای ادای احترام به کوروش وجود داشته باشد، که به تلاشهای او برای مشروعیتبخشی به سلطنت خود بهعنوان پادشاه جدید ایران مرتبط باشد. اسکندر که از احترام مردم به کوروش آگاه بود، سعی کرد به جای نسبت دادن خود به خاندان هخامنشی از طریق خون، خود را بهعنوان جانشین روحانی این سلسله فتحشده معرفی کند. (۹۲) دو هزار و سیصد سال بعد، محمدرضا پهلوی از استراتژی مشابهی برای مشروعیتبخشی به سلطنت خود استفاده میکرد.
مردم ایران، کسانی در آن جشن ها حضوری نداشتند
احترام به کوروش محدود به دنیای یونانی نبود. پس از آنکه کوروش یهودیان را از اسارت در بابل آزاد کرد، (۹۳) جایی که آنها از زمان فتح اورشلیم توسط نبوکدنضر دوم (Nebuchadnezzar II) در اواخر قرن هفتم پیش از میلاد نگهداری میشدند، اعمال کوروش از سوی تاریخنگاران یهودی ستوده شد. (۹۴) طبق گفته عزرا (Ezra)، کوروش حکمی صادر کرد که در آن برای بازسازی معبد اورشلیم فرمان داد و برای همین، اشعیا (Isaiah) او را «مسیح خداوند» میخواند. بنابراین، تصویر کوروش در قرن نوزدهم میتواند ترکیبی از سنتهای یونانی و کتاب مقدس باشد. همانطور که گزنفون از دیدگاه یونانیها برای خلق پادشاه ایدهآل خود استفاده کرد، کوروش برای ایدئولوگهای پهلوی بهعنوان کسی که به نظر میرسید ایدهآلها و در واقع ریشههای اندیشه سیاسی مدرن اروپایی را تجسم میکند، مناسب بود. این موضوع بدون شک به ارائه استوانه کوروش در قرن بیستم بهعنوان اولین منشور حقوق بشر کمک کرد.
ایده حکومت ایدهآل کوروش که بهوضوح توسط یونانیها بیان شد، در پایان قرن نوزدهم بهعنوان جنبهای مهم از ناسیونالیسم ایرانی مطرح گردید. کرمانی در مورد کوروش بزرگ مینویسد: «حکومت او بر پایه عدالت و برابری بود و به همین دلیل تاریخ او را بهعنوان «پیامبر» شناخته است. شخصیت او بهقدری برجسته بود که هیچگاه از قدرت خود سوءاستفاده نکرد و پادشاهان شکستخورده را بهعنوان متحدان سیاسی خود مورد احترام قرار داد. دوران حکومت کوروش بر اساس عدالت اجتماعی و آزادی بیان و مذهب بود». (۹۵) برای کرمانی، افراطگرایی دینی و دیکتاتوری حاکمان دو نمونه از بدترین شرور در جامعه انسانی بودند. کوروش، بهعنوان کسی که توسط کرمانی معرفی میشود، مخالف کامل این مفاسد بود و در جامعه او «عدالت» و «آزادی» حاکم بود. (۹۶) یاد حکومتی که کوروش ایجاد کرده بود، همچنین بهعنوان یک فراخوان روحانی و سیاسی عمل میکرد: «ای فرزندان این ایران آشفته: مردم دنیا از زنجیرهای جهل و بردگی رهایی یافتهاند و به سوی پیشرفت حرکت میکنند. ما ملتی خوابآلود هستیم، در حالی که دیگران بیدارند. نگاه کنید چگونه روح آزادی، عدالت و قانوناساسی در سراسر دنیا گسترش یافته است. سپس بیدار شوید و خود را متعهد کنید تا یک حکومت سیاسی نوین را تحقق بخشید، تا ایران آزاد و شرافتمند بسازید». (۹۷)
فردوسی بزرگ
نه تنها حکومت کوروش نقطه اوج تاریخ ایران به حساب میآمد، بلکه کرمانی معتقد بود ایرانیان میتوانند دوباره به شکوه و عظمت گذشته بازگردند. نسخهای مختصر از جلد اول تاریخ ایران اثر حسن پیرنیا، با عنوان «ایرانِ قدیم»، در اواخر دهه ۱۹۲۰ به طور گسترده توزیع شد و به کتاب درسی استانداردی برای دانشآموزان ایرانی تبدیل گردید. (۹۸) در این کتاب، پیرنیا تاریخ رمانتیک ایران باستان و افسانه کوروش بزرگ را به مخاطبان وسیعی معرفی کرد. پیرنیا در مورد کوروش نوشت: «مورخان بر این باورند که او پادشاهی با اراده، تدبیر، حکمت و بخشش بود.» او با تأکید بر ویژگیهای استثنائی کوروش (۹۹)، مینویسد: «در شرایط سخت، او عقل را بر زور برتری میداد و برخلاف پادشاهان آشور و بابل و دیگران، با مردمی که آنها را شکست داده بود، مهربان و بخشنده بود.» (۱۰۰) در این زمینه، پیرنیا استدلال میکند: «این پادشاه بزرگ باعث یک انقلاب اخلاقی در دنیای باستان شد.» (۱۰۱) طبق روایتهایی که در ادبیات دولتی آن زمان منتشر شد، کوروش تنها یک پادشاه عادی نبود، بلکه یک قهرمان ایرانی و یک انقلابی بود که استاندارد حکومتی عادلانه و اخلاقی را بنا نهاد. » (۱۰۲)
در سال ۱۹۷۱، هنگامی که محمد رضا شاه در مقابل مقبره کوروش بزرگ ایستاده بود، به روح کوروش وعده داد که ایرانیان اکنون بیدارند و همیشه بیدار خواهند بود. پذیرش کوروش توسط رژیم شاه، شبیه به نوشتههای گزنفون بود که کوروش را به عنوان پادشاه ایدهآل، مدلی برای رهبران سیاسی معرفی میکرد. این پذیرش همچنین مشابه نوشتههای کرمانی و پیرنیا بود، زیرا ادعا میشد که کوروش بر حکومتی ایدهآل نظارت میکرد که در آن عدالت و آزادی شکوفا میشد.
در یکی از انتشارات مهم به مناسبت جشنهای سالگرد، شجاعالدین شفا بخشهایی از کتاب رنه گروست (René Grousset) را که در ۱۹۵۱ منتشر شده بود، نقل کرده است. در این کتاب گروست از «طبیعت انسانی عمیق» تمدن ایرانی سخن گفته است: «در زمانی که یونسکو برای نجات جهان از هرج و مرج و تنفر از تمام انسانها درخواست کرده است، تمدن ایرانی نمونهای بزرگ تاریخی برای این تلاش مشترک است، زیرا یک نیروی روحانی بزرگ برای این کوشش و پشتیبانی کامل از آن فراهم آورده است.» (۱۰۳) دیدگاههای چنین دانشمندانی در این دوره توسط رژیم پهلوی تأیید و ترویج میشد تا روایت رسمی دولت را تقویت کند. به عنوان مثال، شاه در آغاز انقلاب سفید خود، به نقل از آرتور کریستنسن گفت: «یک پادشاه واقعی در ایران تنها یک حاکم سیاسی نیست، بلکه نخست و پیش از هر چیز یک معلم و حکیم است، کسی که نه تنها جادهها، سدها، پلها و کانالها را میسازد، بلکه روح ها، افکار و دلهای مردم را نیز راهنمایی میکند.» (۱۰۴)
فردوسی، کوروش و رضاشاه
در سال ۱۹۶۰، آرتور آپهام پوپ نیز بر اهمیت اخلاقی امپراتوری هخامنشی تأکید کرد. او نوشت که «برای اولین بار در تاریخ، امپراتوریای بر پایه اصول اخلاقی بنا شد که نه تنها سازماندهی سیاسی بینظیری داشت (آشوریها نیز در این زمینه توانمند بودند)، بلکه به دلیل اصول جدیدی که بهویژه اصول تسامح دینی و نژادی بودند، موفق شد امپراتوریای بسازد که وفاداری و شور و شوق اتباع خود را به دلیل کرامت انسانی که به آنان اعطا شده بود، جلب کند.» (۱۰۵)
شاه در کتاب ماموریت برای وطنم که در ۱۹۶۱ منتشر شد، همنظر با این تاریخنگاران شد و نوشت که کوروش «یکی از پرتحرکترین افراد تاریخ» بود (۱۰۶) و «در هر کجا که کوروش سرزمینی را فتح میکرد، مردمانی را که با او جنگیده بودند میبخشید، به خوبی با آنان رفتار میکرد و آنان را در مشاغل پیشین خود حفظ میکرد... اگرچه ایران در آن زمان هیچگونه نهادهای دموکراتیک سیاسی نمیشناخت، کوروش با این حال برخی از ویژگیهایی را نشان داد که قدرت دموکراسیهای بزرگ مدرن را فراهم میکنند.» (۱۰۷)
بر طبق نظر شاه اگر چه ممکن است که انقلاب روشنفکری در قرن هجدهم در اروپا رخ داده باشد، اما برخی از مهمترین ایدههای آن بیش از ۲۰۰۰ سال پیش توسط کوروش پذیرفته شده بود. شاه همچنین اظهار داشت که «امپراتوری که کوروش بزرگ بنیانگذاری کرد تنها بر اساس گسترش سرزمینی نبود، بلکه بر تسامح و درک بینالمللی استوار بود. حقوق تمامی ملتهای تحت سلطه محترم شمرده میشد و قوانین و آداب آنها مورد احترام قرار میگرفت. در واقع، من در امپراتوری اولیهمان چیزی از سازمان ملل را میبینم که نزدیک به ۲۵۰۰ سال بعد شکل گرفت.» (۱۰۸) این برداشت از تاریخ، البته، کاملاً ذهنی است و نمایانگر ارائه تاریخ ایران توسط ایدئولوگهای پهلوی است که هم از منظر سنت فلسفی غربی مدرن و هم از منظر ناسیونالیسم رمانتیک که از اواسط قرن نوزدهم در ایران توسعه یافت، به آن پرداخته شده است.
پس از شناسایی کوروش بهعنوان یکی از قهرمانان بزرگ تاریخ ایران، یک نوگرا در زمان خود و به لحاظ تفکر انسانی پیشرفته، ایدئولوگهای پهلوی آغاز به ارائه شاه بهعنوان جانشین روحانی او کردند، و اینگونه سلطنت پهلوی را در چارچوب یک سنت سلطنتی ۲۵۰۰ ساله مشروعیت بخشیدند. در یک بخش از یک کتابشناسی یادبودی که به مناسبت تاجگذاری شاه در ۱۹۶۷ منتشر شد، این احساس بهوضوح بیان شده است: «گفته شده است که آنچه گزنفون در ۴۰۱ پیش از میلاد در مورد کوروش بزرگ نوشت، بهطور مشابه امروز میتواند در مورد محمدرضا شاه پهلوی نیز نوشته شود.» (۱۰۹)
کتابی دیگر که در همان زمان بهمناسبت تاجگذاری شاه در ۱۹۶۷ منتشر شد، با عنوان «تاجگذاری شاهنشاهان ایران» تاریخ مراسم تاجگذاری در ایران را از زمان کوروش بزرگ آغاز کرده و ظهور او را «یکی از مهمترین رویدادهای جهان» توصیف نموده و کتاب را با تاجگذاری محمدرضا پهلوی پایان میدهد.(۱۱۰) کتابهای منتشر شده در زمان جشنها نیز شباهتهای موجود در سیاستهای پیشرفته کوروش بزرگ و سیاستهای پیشرفته شاه فعلی را برجسته کردند. برخی از این کتابها در صفحات ابتدایی ترجمهای زرین از متن استوانه کوروش را درج نمودند، همراه با متن انقلاب سفید شاه، که بهوضوح کوروش را با محمدرضا پهلوی پیوند میدهند. (۱۱۱) سازماندهندگان جشنهای سلطنتی این متون را که به فارسی و خط میخی روی تختهسنگها حک شده بود، در بسیاری از شهرها و شهرستانهای ایران به نمایش گذاردند. همچنین روزنامهها بهوضوح این مقایسه را انجام دادند. (۱۱۲) به عنوان مثال، در روزنامه دولتی کیهان در ۱۱ اکتبر، روز پیش از آغاز جشنها، عنوانی با مضمون «جاودانگی امپراتوری ایران » وجود داشت که در آن تصویر کوروش بزرگ در سمت چپ صفحه و تصویر شاه در لباس تاجگذاری در سمت راست دیده می شد.
فردوسی در کنار کوروش کبیر
در پایین صفحه متنی از انقلاب سفید شاه همراه با متن استوانه کورش آمده بود. برنامه رسمی جشنها همچنین به طور ضمنی مقایسهای بین کورش و شاه انجام میداد. (۱۱۳) در این متن آمده بود که کورش «قوی و سخاوتمند، عادل و انسانی بود… مردی با آرمانهای عالی که به باور خود زندگی کرد که مطابق با آن هیچکس شایسته حکومت نیست مگر آن که قادرترین مرد در پادشاهی باشد.» (۱۱۴) همان صفحه به «رهبری دوراندیش» محمدرضا شاه پهلوی اشاره میکند. بنابراین، میتوان مشاهده کرد که ارائه شاه به عنوان جانشین کورش در دهه ۱۹۶۰ به یک سرمایهگذاری سیاسی تبدیل شد که در جشنهای سال ۱۹۷۱ به اوج خود رسید.
ارتباط با کورش همچنین به ارائه رژیم پهلوی به عنوان یک رژیم ریشهدار در سنت باستانی سلطنت کمک کرد. ایده استمرار سلطنت این بود که نشان داده شود ایران همیشه پادشاهانی داشته است و شکوه گذشته آن به دلیل قدرت نهاد سلطنت بوده. به این ترتیب، رژیم، همانطور که مصطفی وزیری اشاره کرد، «واژه میهنپرستی را مترادف با احترام به سلطنت و پادشاه» کرده بود. (۱۱۵) به عنوان ادای احترام به سنت تاریخی سلطنت در ایران، جشنهای سالگرد تلاش داشتند مردم را به این باور برسانند که عشق به کشورشان معادل عشق به پادشاه باشد.
استوانه کورش نماد فرهنگی مهمی بود و از این رو رژیم در این دوره آن را انتخاب کرد و به عبارت دیگر به ابزاری برای مشروعیت بخشی رژیم پهلوی تبدیل شد. این استوانه به عنوان نشانهی ملموسی از روایت کورش که رژیم ترویج میداد، به شمار میرفت. تا زمان جشنها در سال ۱۹۷۱، پژوهشگران از «پیام کورش» سخن میگفتند که در استوانه حک شده بود و «قدرت ماورایی» داشت. در ارائهای به کنگره ایرانشناسی، اسماعیل کویلس (Ismael Quiles)، پژوهشگر آرژانتینی گفت: «مطمئناً کورش به یک نظم الهی ماورایی اعتقاد داشت که فراتر از رویدادهای انسانی و موقتی است و سرنوشت انسانها را هدایت میکند، و به عنوان تضمینی برای نظم اخلاقی در روابط انسانی عمل میکند. و این به نظر ما نقطهای بنیادی و واضح در پیام کورش است که به اعلامیه حقوق بشر تاریخی او که ۲۵۰۰ سال پیش صادر کرده، قدرت فراطبیعی می بخشد».
رژیم پهلوی در ترویج استوانه به عنوان اعلامیهای کهن از حقوق بشر موفق بود. این استوانه تبدیل به نقطه مرکزی لوگوی رسمی جشنها شد که در تمامی کتاب ها و نشریات منتشر شده ظاهر گردید و در آن، این اثر با هالهای آبی احاطه شده و نشان خاندان پهلوی در بالای آن قرار داشت و اطراف آن با گلهای به سبک دیوارنگاره های تخت جمشید تزیین شده بود. لوونتال مشاهده کرده است که «دستکاری آثار باستانی، ظاهر و معنی آنها را بازآفرینی میکند و ما نشانه های واضح این دستکاری را در تصاحب استوانه توسط پهلویها میبینیم».(۱۱۷)
مفهوم میهن ایرانی و هویت ملی ایرانی از یک حرکت فکری در نیمه دوم قرن نوزدهم به یک حرکت سیاسی و در نهایت ایدئولوژی دولتی در دوره پهلوی تبدیل شد. ایران باستان توسط ایدئولوگهای پهلوی بازآفرینی شد تا مبنای این ایدئولوژی قرار گیرد و به تأکید بر موفقیتهای ایران پیش از اسلام پرداخته و به آیندهای همچون گذشته باشکوه نگاه کند. علیرغم این که ایران در طول قرنها دچار تهاجمات مکرر شده بود، هرگز هویت فرهنگی خود را از دست نداده بود. از این رو، همانطور که ضیاء ابراهیمی مینویسد، ملیگرایی مدرن ایرانی «ملت ایران را به یک ققنوس تبدیل کرد که بارها از خاکسترهای تهاجمهای بیگانه برمیخیزد».(۱۱۸)
اولین پادشاه پهلوی، رضا شاه، سعی داشت مشروعیت خود را از سنت سلطنتی فارسی و شکوه ایران باستان به دست آورد، نه از سلسله قاجار که تقریباً ۱۵۰ سال بر ایران حکومت کرده بود. او ایران را به عنوان یک فرد قدرتمند رهبری کرد و به سالها تحقیر در برابر بریتانیا و روسیه، که بیاحترامی به حاکمیت ایران نشان داده بودند، پایان داد. با این حال، او مجبور شد به دست بریتانیا و روسیه از سلطنت کنارهگیری کند و پسر و جانشین او، محمدرضا پهلوی، باید سلطنت خود را در دوران پرتنش پس از جنگ تثبیت میکرد. در دهه ۱۹۶۰، او از اعتماد داخلی و بینالمللی برخوردار شد و توانست برای تضمین موقعیت ایران به عنوان یک قدرت جهانی تأثیرگذار و فرمانروا تلاش کند. از طریق اصلاحاتی مانند انقلاب سفید و رویدادهایی همچون مراسم تاجگذاری در ۱۹۶۷، شاه تلاش کرد سلطنت خود را با ارائهی این باور که سرنوشت ایران وابسته به قدرت و استحکام نهاد سلطنت است، مشروعیت بخشد. او با مقایسه خود با کورش، هم به مخاطبان داخلی و هم بینالمللی خود درخواست شناسایی میکرد. کورش نه تنها به عنوان یک قهرمان ایرانی بلکه به عنوان یک شخصیت تاریخی معرفی شد که ایدههای فلسفی مدرن اروپایی نیز میتوانستند به او به نوعی تسبت داد شوند.
نمایی تخیلی از کوه دماوند
پیر نورا نوشته است که تاریخ میتواند به عنوان روشی برای «فهمیدن آنچه که هستیم از آنچه دیگر نیستیم» استفاده شود. شفا در خاطراتش، مینویسد که در دوره قاجار، ایران «به سطح یک کشور عقبافتاده سقوط کرده بود»، بنابراین ادامه میدهد: «با برگزاری این جشن بینالمللی، تلاش داشتیم به مردم یادآوری کنیم که ایران همان کشور افتخارآفرین، تولیدکننده تمدن (تمدن آفرین) با ۳,۰۰۰ سال تاریخ است که آن را در درسهای تاریخ مدرسه خواندهاند، کشوری که نقش برجستهای در دنیای باستان داشت و علیه امپراتوریهای یونان و روم جنگید… و با بازگشت به گذشته پرافتخار خود آماده است مسئولیت تضمین همان شکوفایی در آینده به عنوان یک ملت پویا و سازنده را بپذیرد.» (۱۲۰)
بنابراین، جشنها نماد بازسازی ایران و بازگشت آن به مرکز سیاست جهانی بودند. همانطور که ایران علیه امپراتوریهای یونان و روم جنگید، حال میتوانست در برابر قدرتهای صنعتی و نظامی جهان قرار بگیرد تا به یک نیروی جدی در عرصه بینالمللی تبدیل شود. در حالی که ملیگرایان رمانتیک بازگشت ایران به برتری را به عنوان نتیجه طبیعی نیروهای تاریخی معرفی میکردند، پیام زیرساختی جشنها این بود که این بازگشت وابسته به قدرت و حکمت پادشاه پادشاهان، خورشید آریاییها، محمدرضا شاه پهلوی بود.
* کلیه تصاویر این مقاله توسط هوش مصنوعی و برای همین مطلب تهیه شده است
بخشهای پیشین مقاله:
بخش نخست: کتابی درباره جشنهای ۲۵۰۰ ساله-۱
بخش دوم: کتابی درباره جشنهای ۲۵۰۰ ساله-۲
بخش سوم: کتابی درباره جشنهای ۲۵۰۰ ساله-۳
بخش چهارم: کتابی درباره جشنهای ۲۵۰۰ ساله-۴
——————————————
زیرنویسها:
85. Herodotus, The Histories, 3.89.
86. As Daniel Beckman noted, this failure by overreach is a recurring theme in Herodotus, since Cambyses, Darius and Xerxes fail in Ethiopia, Scythia and Greece respectively. See Daniel Beckman, ‘The Many Deaths of Cyrus the Great’, Iranian Studies, 51:1 (2018): 5.
87. Xenophon, Cyropaedia, 8.1–5.
88. ‘Cyrus Cylinder: How a Persian Monarch Inspired Jefferson’, BBC, 11 March 2013. Available online: http://www.bbc.co.uk/news/world-us-canada-21747567 (accessed 7 September 2016).
89. Plato, Laws, 3.
90. Quoted in Shojaeddin Shafa, Facts about the Celebration of the 2500th Anniversary of the Founding of the Persian Empire by Cyrus the Great (Tehran: Committee of International Affairs of the Festivities, 1971), 11.
91. Arrian, The Campaigns of Alexander, 6.29–30.
92. Ali Mousavi, ‘Pilgrimage to Pasargadae: A Brief History of the Site from the Fall of the Achaemenids to the Early Twentieth Century’, in Cyrus the Great: An Ancient Iranian King, ed. Touraj Daryaee (Santa Monica, CA: Afshar Publishing, 2013), 29.
93. Ezra, 6.3–14.
94. Isaiah, 45.1. This appears not to have been an empty gesture, for indeed there is evidence that the rebuilding of the temple commenced as little as two years after the first exiles returned home to Jerusalem. See Zarghamee, Discovering Cyrus, 235.
95. Kermāni quoted in Abdolmohammadi, ‘History, National Identity and Myths’, 26–7.
96. Abdolmohammadi, ‘The Political Thought of Mirzā Aqā Khān Kermāni’, 153.
97. Kermāni quoted in Abdolmohammadi, ‘History, National Identity and Myths’, 27.
98. Marashi, Nationalizing Iran, 99.
99. Hasan Pirniyā, ‘Qabl az Eslām’, in Hasan Pirniyā, ʿAbbās Eqbāl Āshtiyāni and Bāqer ʿĀqeli, Tārikh-e Irān (Tehran: Nashr Nāmak, 1393), 81.
100. Ibid.
101. Ibid., 82.
102. Pirniyā’s Irān-e Qadim can still be found in many bookstores in Iran, usually alongside a volume on Iran after the advent of Islam.
103. Quoted in Shafa, Facts about the Celebration, 7–9.
104. Mohammad Rezā Pahlavi, Enqelāb-e Sefid [White Revolution] (Tehran: Ketābkhāneh-ye Pahlavi, 1967), 2–3.
105. Arthur Upham Pope letter to H. Amir Ebrahimi, 4 December 1960, in Surveyors of Persian Art, 427.
106. Mohammad Reza Pahlavi, Mission for My Country (London: Hutchinson, 1961), 21.
107. Ibid., 164
108. Ibid., 21.
109. Ardeshir Zahedi, ‘A Memoir of His Imperial Majesty Mohammad Reza Shah Pahlavi, Shahanshah of Iran’, in Bibliography of Iran, ed. Geoffrey Handley-Taylor (London: Bibliography of Iran, 1967), xvii.
110. Tājgozāri-ye Shāhanshāhān-e Irān [The Coronation of the Kings of Iran] (Tehran: Shurā-ye Markazi-ye Jashn-e Shāhanshāhi-ye Irān, 1346), 1.
111. See, for example, 2500 Sāl Shāhanshāhi-ye Irān: Az Kurosh tā Pahlavi [2500 Years of Imperial Iran: From Cyrus to Pahlavi] (Tehran: Vezārat-e Behdāri, 1971).
112. See Norman Sharp’s letter to Paul Gotch, 13 August 1967, Paul Gotch Papers, BM (British Museum).
113. ‘Jāvidānegi-ye Shāhanshāhi-ye Irān’, Keyhān, 19 Mehr 1350/ 11 October 1971.
114. Celebration of the 2500th Anniversary of the Founding of the Persian Empire by Cyrus the Great (Tehran: Ministry of Information, 1971), 7–8.
115. Mostafa Vaziri, Iran as Imagined Nation: The Construction of National Identity (New York: Paragon House, 1993), 198.
116. Ismael Quiles, ‘La Philosophie sous-jacente au message de Cyrus’, in Acta Iranica, vol. 1, ed. Jacques Duchesne-Guillemin (Tehran: Bibliotheque Pahlavi; Leiden: Brill, 1974), 23.
117. David Lowenthal, The Past Is a Foreign Country (Cambridge: Cambridge University Press, 1985), 263.
118. Reza Zia-Ebrahimi, ‘Better a Warm Hug Than a Cold Bath: Nationalist Memory and the Failures of Iranian Historiography’, Iranian Studies, 49:5 (2016): 839.
119. Nora, ‘Between Memory and History’, 13.
120. Shafā, ‘Shojāʿ al-Din Shafā az Zabān-e Khodash’, 74.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
معاون رئیسجمهور آمریکا «جِی.دی. ونس» روز چهارشنبه اعلام کرد که مذاکرات درباره برنامه هستهای ایران در مسیر درستی پیش میرود و تأکید کرد تهران میتواند به انرژی هستهای غیرنظامی دست یابد، اما نه غنیسازی اورانیوم که منجر به ساخت سلاح اتمی شود.
ونس در نشستی در واشنگتن گفت: «بدون پیشداوری درباره مذاکرات، باید بگویم تا اینجا خوب پیش رفتهایم. ما خوشحالیم که ایران به برخی از نکات مطرحشده از سوی ما پاسخ داده است. تا این لحظه، در مسیر درست هستیم.»
او افزود: «برای ما مهم نیست که کشورها بخواهند انرژی هستهای داشته باشند. با این موضوع مشکلی نداریم، اما نمیتوانیم برنامهای را بپذیریم که غنیسازی به سطح سلاح هستهای را ممکن کند. این خط قرمز ماست.»
ایران و آمریکا از ۱۲ آوریل وارد مذاکرات هستهای شدهاند که این بالاترین سطح تماس بین دو کشور از زمان خروج واشنگتن از توافق تاریخی برجام در سال ۲۰۱۸، در دوره نخست ریاستجمهوری دونالد ترامپ، محسوب میشود.
پس از پرسشی درباره اینکه آیا توافق احتمالی با ایران شباهتی به برجام قبلی خواهد داشت، ونس به «مشکلاتی در توافق قبلی» اشاره کرد و گفت که «نظام بازرسی آن بسیار ضعیف بود» و به ایران اجازه میداد به مسیر دستیابی به سلاح هستهای ادامه دهد.
ونس گفت: «ما معتقدیم توافقی وجود دارد که میتواند ایران را به اقتصاد جهانی متصل کند، برای مردم ایران بسیار مفید باشد، اما در عین حال هرگونه امکان دستیابی به سلاح هستهای را بهطور کامل متوقف کند. این هدفی است که به سوی آن مذاکره میکنیم.»
اظهارات ترامپ
در همان روز چهارشنبه، دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در گفتگویی با پادکستی به میزبانی هیو هیویت، مجری محافظهکار آمریکایی و مدیرعامل پیشین بنیاد ریچارد نیکسون در پاسخ به پرسش او مبنی بر این که موضعش درباره سانتریفیوژهای ایران چیست، گفت: «من بسیار ترجیح میدهم که به توافق برسم. توافقی واقعا راستیآزمایی شده. ما خواهان راستیآزمایی کامل هستیم و توان انجام این کار را هم داریم. ما افراد نابغهای در موسساتی مثل موسسه فناوری ماساچوست (MIT) داریم و میتوانیم این کار را با قدرت انجام دهیم.»
ترامپ افزود: «من ترجیح میدهم توافقی قوی و راستیآزمایی شده داشته باشیم که درواقع منجر به نابودی [سانتریفیوژها] شود. منظورم این است که یا آنها نابود شوند و یا خلع سلاح.»
رئیسجمهوری آمریکا همچنین گفت: «در واقع فقط دو گزینه وجود دارد. یا آنها را به صورت نرم نابود کنیم و یا با خشونت.»
ترامپ روز یکشنبه گذشته (۴ مه ۲۰۲۵) در مصاحبهای با برنامه «میت د پرس» اعلام کرد هدف مذاکرات با ایران دستیابی به «برچیدن کامل» برنامه هستهای تهران است. او تاکید کرد: «برچیدن کامل. بله، تنها همین را میپذیرم».
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
الهه محمدی / روزنامه هممیهن
* باوجود مشوقهای فرزندآوری در مناطق محروم از زنان حمایت دارویی نمیشود
* دادن مکملهای کلسیم، آهن، اسید فولیک و مولتیویتامین که طبق طرح مکمل یاری وزارت بهداشت باید از یک ماه پیش از زایمان تا چهار ماه بعد از آن به زنان باردار مناطق محروم داده شود، قطع شده است
در سفرهای که همواره خالیتر از حد نیاز است، آخرین سهم از آنِ مادر است. این قصه مشترک بیشتر زنان بارداری است که در مناطق محروم بچهدار میشوند؛ مثل زنان باردار مناطقی در استان سیستان و بلوچستان که حالا فعالان اجتماعیاش به «هممیهن» خبر میدهند چندسال است که دادن مکملهای دارویی رایگان به آنها قطع یا کم شده است؛ زنانی که در مناطق کمبرخوردار و فراموششده ایران، در سنینی که هنوز کودکی از چهرهشان رخت نبسته، پای سفره عقد نشانده میشوند، بلافاصله بارداری را تجربه میکنند و پیش از آنکه تن و جانشان فرصت ترمیم و رشد پیدا کند، بار دیگر در چرخه مداوم زایمان، شیردهی، کار خانگی و بیخوابی گرفتار میشوند.
همین فقر مزمن و تغذیه ناکافی، سالهاست که وزارت بهداشت را به تدوین طرح توزیع مکملهای بارداری در مناطق محروم واداشته؛ طرحی که در برهههایی بیشتر بر کاغذ جاری بوده تا در زندگی واقعی زنان. حالا از این مناطق خبر میرسد که در بسیاری از مراکز بهداشت، یا مکملی برای توزیع وجود ندارد یا نیروی کافی برای مشاوره و پیگیری. کمبود آموزش پرسنل، نبود سیستم پایش مؤثر و موانع مالی، این برنامهها را به سایهای از آنچه باید باشند، تبدیل کردهاند.
در سراوان، یکی از مناطق محروم سیستان و بلوچستان با روستاهای زیاد و راههای صعبالعبورش، حدود پنج سال است که مکملهای دارویی رایگان قطع شده است. این را فرحناز امراللهی، مدیرعامل موسسه پرتو که در این منطقه در حال خدمترسانی آموزشی و غذایی به مردم منطقه است به «هممیهن» میگوید. مکملهای کلسیم، آهن، اسیدفولیک و مولتی ویتامین که طبق طرح مکمل یاری وزارت بهداشت باید از یک ماه پیش از زایمان تا چهارماه بعد از آن به زنان باردار مناطق محروم داده شود، قطع شده است: «من با رئیس شبکه بهداشت سراوان که صحبت کردم قطعشدن این داروهای مکمل را تایید کرد و گفت، حدود چهار سال است که این داروها متوقف شده است.»
چند بهورز در روستاهای توابع ایذه و امیدیه هم به «هممیهن» میگویند، مکملهای دارویی رایگان به زنان باردار داده میشود اما همیشگی نیست. به گفته آنها بعضی مواقع آنقدر این مکملها کم است که نیامده تمام میشوند و عملاً پاسخگوی زنان فقیر بارداری که پول برای خریدن مکملهای دارویی ندارند، نیست. برای پیدا کردن دلیل قطع شدن این مکملها، باید سر را به سمت موضوعات دیگری برگرداند؛ یکی از اعضای انجمنهای خیریه فعال در بلوچستان به «هممیهن» میگوید، یکی از دلایل توزیعنشدن مکملها، قاچاق آنهاست. به گفته او، حدود پنج سال قبل، خبرهایی از قاچاق این داروها به پاکستان و افغانستان به گوش میرسد؛ پدیدهای مشابه قاچاق شیرخشک و مواد اولیه آن. او میگوید، ممکن است عدهای که پشتشان گرم است، مکملهای دارویی توزیعشده را هم قاچاق کنند.
احمد اسماعیل زاده مدیر دفتر بهبود تغذیه
اما احمد اسماعیلزاده، مدیر دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت، این موضوع را قبول ندارد و به «هممیهن» میگوید مکملها آنقدر بهطور عمده به زنان باردار داده نمیشود که عدهای بخواهند آنها را قاچاق کنند: «حالا شاید تیمی پشت این داستان باشد که بخواهد به صورت مدون این کار را انجام دهد، اما من این موضوع را نمیتوانم تصدیق کنم. کارشناسان ما نظارتها را ادامه خواهند داد.»
مسئولان وزارت بهداشت میگویند دانشگاههای علوم پزشکی در شهرهای مختلف، مسئول اختصاص بودجه مکملهای دارویی رایگان برای زنان باردارند اما مسئولان دانشگاه علوم پزشکی زاهدان که مسئول تهیه مکملهای دارویی برای زنان باردار در مناطق محروم است به پیگیریهای «هممیهن» در این باره پاسخی ندادند و ترجیح دادند سکوت کنند.
فقر غذایی در زنان باردار، قطع مکملها
در گوشه و کنار جهان، میلیونها زن باردار هر روز با شکمی خالی و امیدی لرزان به زندگیشان و آینده نگاه میکنند. فقر غذایی، این بحران خاموش، سالهاست که در بسیاری از کشورها ازجمله ایران، چهرهای زنانه به خود گرفته؛ چهرهای که برای زنان باردار و فرزندانشان پرمخاطرهتر است و برای استانهای محروم ایران، خشنتر و بیرحمتر.
پژوهشی که وضعیت فقر و ناامنی غذایی در مناطق شهری ایران در سال ۱۴۰۱ را بررسی کرده است، نشان میدهد که تنها ۴۵ درصد از ساکنان شهری از امنیت غذایی بهرهمند بوده و ۵۵ درصد ساکنان مناطق شهری دچار فقر غذاییاند. در بعضی استانهای محروم مانند سیستان و بلوچستان، هرمزگان، خراسان جنوبی و کرمان، بیش از ۳۰ درصد جمعیت دچار درجاتی از ناامنی غذاییاند و طبق گزارشهای وزارت بهداشت و پژوهشهای دانشگاهی، سوءتغذیه در کودکان زیر ۵ سال در این مناطق بالاتر از میانگین کشوری است.
دیماه ۱۳۹۸، گزارشی از سوی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان منتشر شد که نشان میداد شاخصهای سوءتغذیه در سیستان و بلوچستان دوبرابر استانهای کشور است و دسترسی به غذای سالم موردنیاز در این استان برای همگان بهویژه زنان باردار و کودکان امکانپذیر نیست. در این گزارش آمده بود ۲۰ درصد کودکان زیر پنج سال در سیستان و بلوچستان مبتلا به سوءتغذیهاند، به عارضههای لاغری، کموزنی و کوتاهقدی دچار شدهاند و ازنظر امنیت غذایی در مرز هشدار قرار دارند.
بهدلیل وجود همین آمارها بود که وزارت بهداشت تصمیم بر توزیع رایگان مکملهای دارویی در مناطق محروم گرفت اما فرحناز امراللهی، مدیرعامل موسسه پرتو که حدود هشت سال است در منطقه سراوان بلوچستان برای جلوگیری از ترک تحصیل دانشآموزان و مهارت آموزشی درحال فعالیت است به «هممیهن» میگوید، از تابستان ۱۳۹۹ متوجه شده که چهار سال است مکملهای دارویی که در مناطق محروم به زنان باردار تا چهار ماه بعد از تولد فرزند داده میشود، قطع شده است: «از آنجایی که ما در حوزه آموزش دانشآموزان فعالیت داریم این موضوع برای ما هم حائز اهمیت است. علاوه بر اینکه خود مادران برای ما مهمند اما تولد نوزادانی که بعداً به کودکان مدرسهای تبدیل میشوند هم اهمیت دارد.
وقتی این خبر را شنیدیم مشکل برایمان جدی شد و از طریق مراکز بهداشت شروع به توزیع این مکملها کردیم. جدای از اینکه کمبود این ویتامینها موجب ضعف در مادران باردار و زایمانکرده میشود، نوزادان آنها هم ممکن است در آینده دچار مشکلات ذهنی و جسمی شوند. ما این کمکها را سهبار دیگر هم تکرار کردیم که با کمک شرکتهای دارویی بود.» او میگوید بعضی از مادران در منطقه سراوان وزن نمیگیرند و از نظر تغذیهای مشکلات زیادی دارند: «اما این موضوع باید به گوش وزارت بهداشت و حتی خود رئیسجمهور هم برسد تا چارهای برای آن بیاندیشند تا دوباره توزیع این مکملهای دارویی را برقرار کنند. بهویژه اینکه تعدد بارداری و نرخ رشد جمعیت در این مناطق خیلی بیشتر از مناطق دیگر کشور است.
در سیستان و بلوچستان نرخ رشد جمعیت ۵ درصد است درحالیکه آمار کلی کشور ۱/۲ درصد است. وسایل پیشگیری از بارداری که رایگان توزیع میشد، قطع شده است و کسانی که میخواهند از این وسایل استفاده کنند برای تهیه آن باید به شهرها بروند که راهها دور و کرایههای ماشین گران است. مشوقهایی که برای افزایش جمعیت در نظر گرفته شده بهدرد کسانی که در اینجا بارداریهای پیدرپی دارند، نمیخورد. زنانی که از سنین پایین مثلاً از ۱۵ سالگی درحال زایمانند، بهشدت ضعیفاند و اگر این مکملها که برایشان بسیار ضروری است، نباشد دچار مسائل بیشتری میشوند.»
فقر اقتصادی، کمبود آگاهی
برای جبران کمبودهای تغذیهای، مصرف مکملهای دارویی در دوران بارداری توصیه میشود. مکملهایی مانند آهن، اسید فولیک، ویتامین D و کلسیم نقش مهمی در تأمین نیازهای تغذیهای مادر و جنین دارند. با این حال، دسترسی به این مکملها برای زنان باردار در مناطق محروم با چالشهایی مواجه است، ازجمله هزینههای بالا و کمبود آگاهی درباره اهمیت مصرف آنها. کمبود مواد مغذی مانند آهن، ویتامین D و کلسیم در دوران بارداری میتواند منجر به عوارضی نظیر زایمان زودرس، کموزنی نوزاد و اختلالات رشد شود. بعضی از گزارشهای دانشگاهی نشان میدهند که درصد قابلتوجهی از زنان باردار ایرانی در مناطق محروم از کمخونی ناشی از فقر آهن رنج میبرند.
سیما سبحانی، پزشک روستای دهک از توابع سراوان هم به «هممیهن» از کمبود مکملهای دارویی برای زنان باردار در این منطقه محروم میگوید: «مکملهای دارویی قبلاً بهتر ارائه میشد اما در چند سال اخیر علاوه بر کمبود واکسنهای روتین و مهمی که باید به اطفال تزریق شود، مکملهای دارویی هم که باید برای زنان باردار بهصورت رایگان از سوی خانههای بهداشت توزیع شود، موجود نیست. تنها مکملی که بهصورت خیلی محدود به این زنان داده میشود، قرص آهن است و اصلاً قرصهای ویتامین D، کلسیم و مولتی ویتامینها را در اختیار نداریم. این کمبودها در یکی، دو سال اخیر بسیار بیشتر شده است.»
به گفته او خیران هر چندوقت یکبار هزینهای را برای پزشکان واریز میکنند و آنها و بهورزان برای زنان باردار این مکملها را خریداری میکنند: «ما این مکملها را فقط میتوانیم به زنان خیلی فقیر و ضعیف بدهیم، نه به همه مادران باردار چون حتی این قرصهایی که با هزینه خیران هم میخریم به اندازه کافی نیست. حتی مکملهایی که باید به نوزادان هم داده شود دیگر توزیع نمیشود.»
سبحانی علاوه بر فقر غذایی، فقر فرهنگی را هم درباره این موضوع مهم میداند: «در اینجا سن تولد بسیار پایین است، دختران ۱۴ ساله ازدواج میکنند و بلافاصله باردار میشوند. خود این زنان در سن رشد هستند و وقتی باردار میشوند عملاً ماده غذایی کمی به خودشان میرسد. بعد از بچه اول بلافاصله بچه دوم را بادار میشوند و بعد سومی و... بعضی از خانوادهها بسیار فقیرند و آن مواد لازمی که باید زنان باردار مصرف کنند به آنها نمیرسد. زنان بعد از زایمان هم بیشتر سهم سفره را به فرزندان و همسرشان میدهند و به خودشان چیزی نمیرسد.
بسیاری از این زنان به پزشک مراجعه نمیکنند و بالطبع دارویی هم دریافت نمیکنند. ما بهعنوان پزشکان روستاها خودمان سعی میکنیم بهصورت مرتب به مادران باردار سر بزنیم و اقلام مورد نیازشان را تامین کنیم.» به گفته او بسیاری از زنان در این منطقه دردهای زیادی دارند که با انواع و اقسام قرصها خوب نمیشود اما با کلسیم دردشان تسکین پیدا میکند: «یعنی آنها آنقدر کمبود کلسیم دارند که بهصورت بیماری بروز پیدا میکند.
زنان باردار باید از همه گروههای غذایی ویتامین دریافت کنند، بهویژه از ماهی، گوشت قرمز و سفید، حبوبات و مغزیجات که عملاً از سفره بسیاری از خانوادههای ایرانی بهویژه خانوادههایی که در مناطق محروم مثل بلوچستان زندگی میکنند حذف شده است. تالاسمیمینور در استان سیستان و بلوچستان بیداد میکند و مادرانی که تالاسمی و فقر آهن دارند، بدنشان دچار مشکلات عدیدهای است. خیلی کم مادر بارداری پیدا میشود که گروههای غذایی و مکملها را بهصورت کامل دریافت کند.»
توصیههایی که اجرایشان سخت است
شواهد موجود نشان میدهد که مکملسازی متعادل انرژی و پروتئین، به بهبود رشد جنین کمک میکند و ممکن است خطر مردهزایی، تولد نوزاد با وزن کم و نوزادان کوچکتر از سن بارداری را کاهش دهد، بهویژه در میان زنان باردار دچار سوءتغذیه. مصرف مکملهای با پروتئین بالا در دوران بارداری مفید به نظر نمیرسد و ممکن است برای جنین مضر باشد. در کنار اینها، مشاورههای تغذیهای دوران بارداری با هدف افزایش دریافت انرژی و پروتئین مادر هم میتواند در افزایش دریافت پروتئین و کاهش خطر زایمان زودرس مؤثر باشد اما در مناطق محرومی مانند سیستان و بلوچستان عملیکردن این توصیهها کار آسانی نیست.
طیبه سمیعیزادهطوسی، استادیار آموزش بهداشت و ارتقای سلامت، دانشکده پرستاری و مامایی، دانشگاه علوم پزشکی ایرانشهر و عضو حامیان کانون سلامت زنان ایرانشهر به «هممیهن» میگوید، چون فقر غذایی در ایرانشهر بسیار زیاد است و عدهای حتی بیش از دو ماه هم شده که گوشت نخوردهاند یا توان خرید دیگر مواد غذایی را ندارند: «بهزیستی خیلی ضعیف عمل میکند، کسانی که دچار معلولیتاند خدمات خوبی دریافت نمیکنند، بهدلیل فقرشان در این منطقه به سمنها مراجعه میکنند و سمنها هم به آنها کمک میکنند یا بسیاری از افراد توانایی خرید داروهای روانپزشکیشان را ندارند و خیران به آنها کمک میکنند. توان خرید مردم در داروهایشان بسیار کم شده است.»
فرحناز امراللهی، مدیرعامل موسسه پرتو هم میگوید، مادرانی که تعداد فرزندانشان زیاد است بهدلیل فقر ترجیح میدهند که سر سفره، غذایشان را به بچههایشان ببخشند و به همین دلیل دچار سوءتغذیهاند: «دولت باید در این زمینه ورود کند چون سمنها نمیتوانند این افراد را همیشه تامین کنند. بعضی از این داروها مثل مولتیویتامین بهشدت گران است و ما شاید بتوانیم تعداد کمی از این قرصها را برای عدهای از مادران تهیه کنیم.» به گفته او، از دورهای که کارت هماهنگی سوخت به سوختکشان داده شد، این مردان توانستند درآمد خوبی داشته باشند و بالطبع وضع غذایی مردم هم بهتر شده بود: «اما اخیراً مرز پاکستان بسته شد، روی تغذیه مردم تاثیر گذاشت و سوءتغذیه در بین زنان بیشتر است.»
توزیع میکنیم، اعتبار نداریم
با همه این حرفها اما احمد اسماعیلزاده، مدیر دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت به هممیهن میگوید، برنامه مکملیاری رایگان برای همه گروههای سنی طبق دستورالعمل شبکه بهداشت و درمان ازجمله برای زنان باردار در کل کشور درحال انجام است. گرچه او هم میگوید در این مسیر مشکلاتی وجود دارد: «مشکلی که ما در برنامه مکملیاری داریم این است که اعتبارات این برنامه با وجود اینکه از سوی وزارت بهداشت تخصیص پیدا میکند اعتبارات محدودی است و به همین دلیل، همین پوششدهی برنامه مکملیاری در کل گروههای سنی آن مقداری که مدنظر ماست، نیست. در حال حاضر این پوششدهی بسته به بودجهای که به دانشگاههای علوم پزشکی تخصیص پیدا میکند، حدود ۴۵ تا ۵۵ درصد است اما باتوجه به اهمیت سلامت زنان باردار و کودکان حتی اگر دانشگاهی محدودیت اعتبار هم دارد، اولویت با این گروه است.»
او درباره کمبود این مکملها در بعضی از مناطق محروم کشور میگوید: «شاید گزارشهایی درباره اتمام این مکملها به دست ما رسیده باشد اما بهطورکلی چنین گزارشی که سه یا چهار سال است که در سراوان یا دیگر مناطق محروم توزیع این مکملها قطع شده، نداشتهایم. در شبکههای بهداشت و درمان هر گروه سنیای یک فواصل مراجعه به مراکز درمانی برای دریافت این مکملها دارد.
مثلاً زنان باردار در فاصله زمانی سه ماهه و شش ماهه باید برای دریافت این مکملها مراجعه کنند. احتمال دارد ولی موقتاً در مراکز بهداشتی این مکملها قطع شده باشد یا دانشگاهی کمبود بودجه برای تامین این قرصها داشته باشد اما بهمعنی قطع کلی این مکملها نیست. ما بهطور مرتب پیگیریم که بودجه برای تامین این مکملها کم نشود. اخیراً هم مکاتبهای کردیم که بودجه مکملها در ۸ منطقه کمبرخوردار که از بودجه یک درصدی بیمه روستایی که به وزارت بهداشت داده شود، تامین میشود ۲۵ درصد افزایش پیدا کند.»
اسماعیلزاده در این باره میگوید، مادرانی که به شبکههای بهداشت و درمان در دوران باردای مراجعه میکنند مکملهای اسید فولیک همراه با ید و مکمل مولتیویتامین را بهصورت رایگان دریافت میکنند: «باتوجه به نتایج حاصل از ششمین پایش وضعیت یُد جامعه، ما برای دانشگاههای علوم پزشکی اجبار کردیم که بهجای توزیع مکملهای اسید فولیک، از اسید فولیک با یُد استفاده کنند. با وجود اینکه قیمت اسید فولیک با یُد از ساده آن بالاتر است اما برای سلامت بیشتر زنان باردار، جلوگیری از سقط جنین و برای بالا بردن بهره هوشی کودکان، توزیع این قرصها را اجباری کردیم.»
به گفته او، دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت جدیداً نامهای نوشته و در آن خواسته که دقیقاً اعلام شود اعتباراتی که برای تهیه مکملها اختصاص داده میشود دقیقاً چه شده است: «دانشگاهها حق این را ندارند که اعتبارات تهیه مکملهای دارویی را جای دیگری استفاده کنند تا مثلاً به کارمندانشان حقوق بدهند! اما اعتبارات محدود است؛ مثلاً در جایی ممکن است یک میلیارد تومان برای تامین مکملهای دارویی نیاز باشد اما اعتباری که داده میشود ۴۰۰ یا ۵۰۰ میلیون تومان است. اما بازرسیها از همین تخصیص بودجه صورت میگیرد و مستندات جدیتر جمعآوری خواهد شد.»
زهرا طاولی، رئیس اداره سلامت مادران وزارت بهداشت هم به «هممیهن» میگوید، این دفتر با همکاری دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت همفکری میکند که چه مکملهایی را باید در بستهها بگذارند که به مادران باردار مناطق محروم داده شود. او درباره میزان توزیع این مکملها میگوید: «این موضوع بستگی به دانشگاههای علوم پزشکی دارد که با پولی که وزارت در اختیار آنها میگذارد آیا مکملها را خریداری میکند یا برای کار دیگری استفاده میکند. خودشان مسئول خریداری و توزیع این مکملها هستند و اداره ما نظارتکننده بر این موضوع نیست.» به گفته او مکملهای بارداری در مناطق محروم شامل اسید فولیک و یُد از یکماه قبل از بارداری تا سه ماه بعد از زایمان است و در سهماهه دوم و سوم هم قرصهای آهن و مولتیویتامین باید به این مادران داده شود.
قانون جوانی جمعیت و کمبود ویتامین
چند سال از اجراییشدن قانون جوانی جمعیت میگذرد و آنطور که کارشناسان، پزشکان، بهورزان و خود زنان میگویند این قانون دردی از درد زنان باردار مناطق محروم دوا نکرده؛ زنانی که دیگر وسایل پیشگیری از بارداری رایگان در اختیار ندارند، با فقر اقتصادیشان مدام در حال زایمانند و مکملهای دارویی و بستههای غذایی کافی هم دریافت نمیکنند.
طیبه سمیعیزادهطوسی، استاد دانشگاه علوم پزشکی ایرانشهر و عضو حامیان کانون سلامت زنان ایرانشهر میگوید، زاد و ولد در استان سیستان و بلوچستان آمار بالایی دارد و بعد از اجرایی شدن قانون جوانی جمعیت و جمعآوری وسایل پیشگیری از باردای رایگان از خانههای بهداشت، این آمار بیشتر شده است: «ما مخالف افزایش جمعیت نیستیم اما زنان فقیری که نمیخواهند بارداریهای متوالی داشته باشند با اجرای این قانون دچار مشکلات شدهاند.» به گفته او زنان باردار توان خرید مکملهای دارویی را ندارند و ارائه رایگان این داروها به آنها جزو ضروریات است: «این زنان حتی توان خریدن پوشک، شیرخشک و شویندهها را برای کودکانشان هم ندارند. اگر حرف از افزایش جمعیت میزنیم، باید به این موضوعات هم توجه کنیم. بسیاری از مادران دچار فقر شدید غذاییاند و با بارداری و زایمان وضعیتشان بدتر هم میشود. شاید باید برایشان یارانه ویژه یا حقوق ماهیانه در نظر بگیرند تا بتوانند حداقل زندگی خود و کودکانشان را تامین کنند.»
فرحناز امراللهی، مدیرعامل موسسه پرتو هم معتقد است، وزارت بهداشت باتوجه به اینکه رشد جمعیت را تشویق میکند، باید در این جهت و برای مقابله با خطری که جان مادران و آینده نوزادان را تهدید میکند، به تامین مکملهای دارویی توجه جدی نشان دهد.
سیما سبحانی، پزشک روستای دهک از توابع سراوان هم میگوید، بسیاری از زنان باردار در منطقه سراوان بارداری پرخطر دارند و نباید باردار شوند اما نمیتوانند وسایل پیشگیری از بارداری را تهیه کنند و جان خود و فرزندشان به خطر میافتد: «بسیاری از مادران باردار از روشهای پیشگیری از بارداری اطلاعی ندارند و قبلاً پیشگیری از بارداری را گناه میدانستند. البته الان آگاهی در این باره بیشتر شده است اما وسایل در اختیارشان نیست که بخواهند پیشگیری کنند. از بین مادران بارداری که به من مراجعه میکنند شاید از هر ۱۰ نفر، دو نفر باشند که بارداری با خواسته خودشان داشته باشند.»
او میگوید درست است که زاد و ولد باید بیشتر شود اما به چه قیمتی؟ :«وقتی مادری هنوز از زایمان قبلی ریکاوری نشده است دوباره باردار میشود. یا مادرانی که میگویند چندین فرزند کوچک دارند و پدرشان فوت کرده یا طلاق گرفتهاند و در خرج روزانه آنها ماندهاند. از چندسال پیش که غربالگری جنین را حذف کردهاند نوزادان بیشتری را دیدهام که با آنرمالیهای زیادی به دنیا میآیند که قبلاً شاهدش نبودیم.»
احمد اسماعیلزاده، مدیر دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت هم با بیان اینکه ماده ۲۴ قانون جوانی جمعیت که درباره تامین اقلام و بستههای غذایی و بهداشتی برای مادران باردار و شیردهه زیر دو سال است، میگوید از زمانی که این قانون اجرایی شده این ماده به اجرا درنیامده است اما پارسال کموبیش در ۸ استان کمبرخوردار کشور اتفاق افتاد: «در اداره جوانی جمعیت وزارت بهداشت دنبال این هستند که این ماده را عملیاتی کنند و ظاهراً بودجهای هم گرفتهاند اما اعتبار بزرگی نیست که بشود برای همه مادران در کل کشور اجراییاش کرد. ما برنامهای برای مادران بارداری که محرومند داریم و برنامه دیگری هم وجود دارد که از طریق کمیته امداد کارتهای مادران دارای سوءتغذیه ۳۵۰ هزار تومان شارژ میشود تا بتوانند مواد مغذی بخرند.»
فقر زنان جهانی است
طبق گزارش یونیسف، سوءتغذیه حاد در میان زنان باردار و شیرده در کشورهای درگیر فقر، جنگ و بحران اقتصادی، طی دو سال گذشته رشدی ۲۵ درصدی داشته است. افزایش قیمت مواد غذایی که بخشی از آن بهدلیل جنگ اوکراین بوده، فشار بیسابقهای بر جوامع آسیبپذیر وارد کرده است. در یکی از مطالعات گسترده در کشورهای کمدرآمد، مشخص شد بیش از ۸۰ درصد زنان باردار دچار کمبودهای شدید ریزمغذیها مانند فولیک، ویتامین B۱۲ و کولیناند. کمبود این مواد میتواند منجر به تولد نوزادان با وزن پایین، ناتوانیهای ذهنی و حتی مرگ نوزاد شود.
دسترسی یا فقدان دسترسی به تغذیه مناسب مادران بهطور مستقیم با نابرابریهای اقتصادی جهانی مرتبط است: درحالیکه مادران در کشورهای با درآمد بالا بهطور منظم از ویتامینهای دوران بارداری استفاده میکنند، در کشورهای با درآمد پایین و متوسط، مانند نیجریه، بسیاری از زنان از این مراقبت پایهای محرومند. کمبود ریزمغذیها حدود دوسوم زنان در سن باروری در سراسر جهان را تحتتأثیر قرار میدهد و زنان باردار بهویژه در مناطقی که دسترسی به رژیمهای غذایی متنوع و مغذی محدود است، بسیار آسیبپذیرترند. این نابرابری هرساله موجب حدود ۲۹۵ هزار مرگ قابل پیشگیری مادران و میلیونها مرگ قابل پیشگیری نوزادان میشود.
بهطور جهانی، ۳۷ درصد از زنان باردار از کمخونی رنج میبرند که خطر مرگ مادر، وزن پایین هنگام تولد و عوارض مادامالعمر برای نوزاد را افزایش میدهد. ویتامینهای دوران بارداری که بهطور رسمی با عنوان مکملهای چند ریزمغذی (MMS) شناخته میشوند، میتوانند این کمبودها را بهطور مؤثری جبران کنند، اما رساندن این مکملها به زنانی که بیشترین نیاز را دارند همچنان یک مانع بزرگ است.
در سپتامبر ۲۰۲۴، سازمان Evidence Action یک برنامه آزمایشی را در ۹۰ مرکز درمانی در نیجریه آغاز کرد تا از کمبود ریزمغذیها ازجمله کمخونی جلوگیری کرده و سلامت مادران و نوزادان را بهبود بخشد. این اولین اقدام عملی این سازمان در قالب «شتابدهنده»آنهاست برای بررسی چالشهای تأمین مکمل MMS، قرصی که حاوی ۱۵ ویتامین و ماده معدنی ضروری مخصوص زنان باردار است. هزینه تهیه مکمل MMS برای یک دوره کامل ۱۸۰ روزه (طبق توصیه سازمان جهانی بهداشت) حدود ۲/۱۳ دلار بهازای هر زن است. باتوجه به هزینه پایین و اثربخشی بالا، محققان این اقدام را بهعنوان یکی از بهترین سرمایهگذاریهای جهانی معرفی کردهاند؛ بهطوریکه برای هر یک دلار سرمایهگذاری، حدود ۳۷ دلار بازده اقتصادی تخمین زده میشود.
هیچ منطقهای در مسیر دستیابی به اهداف جهانی ۲۰۳۰ برای کاهش ۵۰ درصدی کمخونی یا کاهش ۳۰ درصدی وزن پایین هنگام تولد قرار ندارد. تغذیه مادران با برابری جنسیتی گره خورده است؛ سوءتغذیه سلامت زنان، توانمندی اقتصادی و استقلال آنها را تضعیف میکند و چرخهای از ناتوانی و فقر را بین نسلها تداوم میبخشد.
اما میشود چرخه نابرابری را شکست. مدلهای موفق بینالمللی نشان میدهند که اگر مکملهای بارداری بهشکل ساده، رایگان و در زمان مناسب به دست زنان برسد، اگر آموزش و پیگیری بهطور پیوسته در جریان باشد و اگر زنان نهفقط گیرنده، بلکه تصمیمگیرنده و همراه این مسیر باشند، میتوان زندگی هزاران مادر و کودک را نجات داد.
در واکنش به این وضعیت، یونیسف برنامهای جهانی راهاندازی کرده که هدف آن ارائه مکملها، خدمات مشاورهای و کمکهای تغذیهای به ۱۶ میلیون زن در ۱۶ کشور تا پایان سال ۲۰۲۵ است. این تلاشها شاید نخستین گام واقعی برای مقابله با فقر غذایی زنان باردار در سطح جهانی باشد.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
رئیسجمهور فرانسه روز چهارشنبه اعلام کرد که در زمان تمدید تحریمها علیه سوریه در ماه ژوئن، از اتحادیه اروپا خواهد خواست این تحریمها را لغو کند و همچنین از ایالات متحده بخواهد همین مسیر را دنبال کرده و نیروهایش را برای تضمین ثبات سوریه در این کشور حفظ کند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، امانوئل ماکرون، در سخنرانی مشترک با احمد الشرع، رئیسجمهور موقت سوریه که برای نخستین بار پس از سرنگونی بشار اسد در دسامبر گذشته به اروپا سفر کرده بود، گفت که جامعه جهانی وظیفه دارد رنج اقتصادی سوریه را کاهش دهد.
ماکرون اظهار داشت: «به رئیسجمهور گفتم که اگر او به مسیر خود ادامه دهد، ما نیز همین کار را خواهیم کرد؛ نخست با لغو تدریجی تحریمهای اروپا، و سپس با تلاش برای متقاعد کردن شرکای آمریکاییمان جهت برداشتن گام مشابه در این زمینه.»
وی در ادامه افزود که پیشنهاد خواهد کرد تحریمهای اتحادیه اروپا اجازه یابند در تاریخ ۱ ژوئن منقضی شوند.
بانک جهانی برآورد کرده است که بازسازی سوریه بیش از ۲۵۰ میلیارد دلار هزینه خواهد داشت. در این شرایط، الشرع خواستار کاهش تحریمها بهمنظور آغاز روند احیای اقتصادی کشور پس از ۱۴ سال جنگ داخلی است. در طول این دوره، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و بریتانیا تحریمهای سختگیرانهای علیه دولت اسد وضع کردند.
اتحادیه اروپا تاکنون برخی از تحریمها را لغو کرده است، در حالی که شماری دیگر از تحریمها که افراد و نهادهای خاصی را هدف قرار میدهند، قرار است ماه آینده منقضی شوند. تمدید این تحریمها مستلزم اجماع میان ۲۷ کشور عضو اتحادیه است، هرچند این بلوک میتواند گزینههایی مانند تمدید محدود یا مستثنا کردن بانک مرکزی و سایر نهادهای حیاتی برای بهبود اقتصادی را مد نظر قرار دهد.
الشرع گفت: «تحریمها مانعی هستند که ما بهطور مفصل درباره آن گفتوگو کردیم. من تمام پیامدها و تأثیرات آن را توضیح دادم و گفتم که این تحریمها علیه رژیم قبلی وضع شدهاند و هیچ توجیهی برای حفظ آنها وجود ندارد.»
الشرع برای سفر به پاریس از معافیت سازمان ملل برخوردار شد، چرا که به دلیل رهبری پیشیناش بر گروه «هیئت تحریر الشام»، که پیشتر وابسته به القاعده بود، همچنان در فهرست تحریمهای مرتبط با تروریسم قرار دارد.
مقامات فرانسوی گفتند که دو رهبر درباره تضمین حاکمیت و امنیت سوریه، وضعیت اقلیتها پس از حملات اخیر به علویها و دروزیها، تلاشها برای مقابله با جنگجویان داعش، و هماهنگی در زمینه کمکرسانی و حمایت اقتصادی گفتوگو کردند.
این سفر، به عنوان نشانهای از تقویت روابط دیپلماتیک، یک امتیاز سیاسی برای الشرع از سوی یکی از قدرتهای غربی محسوب میشود؛ در شرایطی که ایالات متحده اعلام کرده هیچ نهاد یا نهادی را به عنوان دولت رسمی سوریه به رسمیت نمیشناسد.
رویترز در ماه آوریل گزارش داده بود که سوریه به فهرست شرایطی که آمریکا برای امکان کاهش جزئی تحریمها ارائه کرده بود، پاسخ داده است.
واشنگتن در ماه ژانویه برای تشویق به کمکرسانی به سوریه، یک معافیت ششماهه از برخی تحریمها صادر کرده بود. منابع آگاه در ماه مارس به رویترز گفته بودند در صورت تحقق کامل خواستههای آمریکا از سوی دمشق، واشنگتن این معافیت را برای دو سال تمدید خواهد کرد و احتمالاً معافیت دیگری نیز صادر خواهد شد.
در ماههای گذشته، فرانسه نقش میانجی بین الشرع و کردها را ایفا کرده است، چرا که منابع گفتهاند آمریکا قصد دارد شمار ۲,۰۰۰ نیروی نظامی خود در سوریه را طی ماههای آینده به نصف کاهش دهد.
پاریس در حال گفتوگو با آمریکا درباره نحوه مدیریت خروج نیروهای واشنگتن و افزایش نقش خود در سوریه است. ماکرون گفت تلاش دارد آمریکا را متقاعد کند که تحریمها را لغو کرده و خروج نیروهایش را به تأخیر بیندازد، چرا که این اقدام میتواند در این دوره گذار، موجب بیثباتی سوریه شود.
فرانسه از سقوط اسد استقبال کرده و بهطور فزایندهای روابط خود را با مقامات موقت الشرع تقویت کرده است. فرانسه ماه گذشته کاردار جدیدی را به دمشق اعزام کرد که با یک تیم کوچک دیپلماتیک همراه بود؛ اقدامی در راستای گشایش کامل سفارت خود در سوریه.
***
احمد الشرع: مذاکرات غیرمستقیمی با اسرائیل در جریان است
در همین نشست مطبوعاتی، احمد الشرع با اشاره به آغاز مرحلهای جدید در سیاست داخلی و خارجی سوریه، گفت که آینده سوریه در پایتختهای دور ترسیم نخواهد شد. با پایان یافتن رژیم سابق، دیگر هیچ توجیهی برای ادامه تحریمها وجود ندارد و باید رفع شود.
به گزارش العرربیه فارسی، رئیس جمهوری سوریه همچنین از تعهد دولتش به مجازات عاملان خشونتها سخن گفت و تاکید کرد که مذاکرات غیرمستقیمی با اسرائیل از طریق میانجیگری برای کاهش تنشها در جریان است. او افزود: «در حال گفتوگو با کشورهایی هستیم که با اسرائیل در ارتباطند تا تلآویو را به خروج نیروهایش از خاک سوریه متقاعد کنیم.»
در ادامه این نشست، احمد الشرع از رئیس جمهوری و مردم فرانسه به دلیل میزبانی از پناهجویان سوری در سالهای گذشته و نیز استقبال گرمی که امروز از وی بهعمل آمده، قدردانی کرد و گفت: «فرانسه همواره دوست ملت سوریه بوده و در تمام سالهای انقلاب در کنار ما ایستاده است.»
الشرع افزود: «وقتی مردم سوریه در سال ۲۰۱۱ علیه رژیم اسد قیام کردند، هرگز تصور نمیکردیم که انقلابمان مراحل دشواری را طی کند و با شدیدترین اشکال خشونت روبهرو شود. اما ملت ما هرگز در برابر استبداد سر فرود نیاورد.»
الشرع در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به وقایع اخیر در مناطق ساحلی سوریه گفت: «این حوادث توسط بقایای رژیم سابق طراحی و اجرا شد و منجر به کشتار گستردهای شد. در پاسخ به این رویداد، دو کمیته تشکیل دادیم: یکی برای آشتی ملی و دیگری برای حقیقتیابی. عاملان جنایتها و مسئولان این رخدادها را بیتردید مورد پیگرد قرار خواهیم داد.»
وی تاکید کرد: «سوریه بیش از هر کشور دیگری از سوی رژیم سابق قربانی تروریسم بوده و ما با تمامی قربانیان تروریسم در هر نقطه از جهان ابراز همبستگی میکنیم. هیچ ارتباطی با اقدامات مجرمانه در خارج از مرزهای سوریه نداریم.»
رئیس جمهوری سوریه همچنین افزود: «ما با شرافت و مسئولیتپذیری برای آزادسازی سوریه جنگیدهایم و منطقه را از تروریسمی که بر گلوی ملت سوریه و کشورهای همسایه سنگینی میکرد، نجات دادیم.»
الشرع در پایان تصریح کرد که قانون اساسی جدید سوریه مسئله جنگجویان خارجی را حل خواهد کرد و سازوکارهایی برای اعطای تابعیت به آنها تدوین خواهد شد.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
خبرگزاری رویترز از قول سه منبع مطلع نوشت، ایالات متحده به ابتکار قطر برای تأمین مالی بخش دولتی سوریه چراغ سبز نشان داده است. این اقدام میتواند به دولت جدید سوریه که در تلاش برای بازسازی دولتی فروپاشیده پس از سالها درگیری است، کمک مالی حیاتی کند.
قطر، که یکی از قویترین حامیان بینالمللی رئیسجمهور سوریه احمد الشرع است، پیش از این تمایلی به اقدام بدون موافقت واشنگتن نداشت. آمریکا در زمان حکومت بشار اسد، رهبر سابق سوریه، تحریمهایی را علیه این کشور اعمال کرده بود.
تحریمها، ۱۴ سال درگیری و دههها حکومت فاسد تحت رهبری اسد، دولت سوریه را ورشکسته کرده و کارمندان دولت را با دستمزدهای ناچیز رها کرده است. از سوی دیگر، دولت الشرع تنها تا حدی توانسته کشورهای غربی محتاط را متقاعد کند که او از گذشته اسلامگرای خود فاصله گرفته است.
دو منبع آگاه به رویترز گفتند که قطر از چراغ سبز آمریکا مطلع شده و انتظار میرود دفتر کنترل داراییهای خارجی خزانهداری آمریکا به زودی نامهای صادر کند که تأیید میکند این ابتکار از تحریمهای آمریکا معاف است.
این اقدام نشاندهنده نرمشدن موضع واشنگتن است، در حالی که کشورهای اروپایی سریعتر به سمت کاهش تحریمهای سوریه حرکت کردهاند.
یک منبع مالی سوری گفت که این کمک مالی مشروط است و تنها به کارمندان بخش دولتی غیرنظامی سوریه تعلق میگیرد و وزارتهای دفاع و کشور شامل آن نمیشوند. این موضوع بازتاب نگرانیهای غرب از گذشته بنیادگرایانه گروهی است که اکنون بر سوریه حکومت میکند و در حال بازسازی نیروهای امنیتی خود است.
این منبع مالی گفت که انتظار میرود این کمکها از ماه آینده آغاز شود و افزایش ۴۰۰ درصدی دستمزدها که مدتها انتظار آن میرفت، به تدریج طی چند ماه به بیش از یک میلیون کارمند دولت پرداخت شود.
ابهام در مورد تحریمهای آمریکا
تمام منابع رویترز به دلیل عدم اجازه برای صحبت رسمی، به صورت ناشناس سخن گفتند. وزارت خارجه قطر و خزانهداری آمریکا بلافاصله به درخواستها برای اظهارنظر پاسخ ندادند.
منبع سوری گفت که دولت سوریه منابع مالی لازم برای افزایش حقوق کارمندانی را که تحت پوشش طرح حمایتی قطر نیستند، تأمین خواهد کرد.
قطر از مدتی پس از سرنگونی اسد توسط شورشیان اسلامگرای تحریر الشام (HTS) در دسامبر سال گذشته، برنامهای برای حمایت از پرداخت حقوق در سوریه داشت. اما این ابتکار به دلیل ابهام در مورد تحریمهای آمریکا و سیاست سوریه در دوران دولت ترامپ، به تعویق افتاد.
با این حال، نشانههایی وجود دارد که کشورهای عربی خلیج فارس توانستهاند در لابیگری با آمریکا برای حداقل اجازه تعامل با دمشق پیشرفتهای محدودی داشته باشند. عربستان سعودی و قطر ماه گذشته بدهیهای سوریه به بانک جهانی را پرداخت کردند، که راه را برای دریافت کمکها و وامهای بینالمللی باز کرد.
عربستان همچنین ماه گذشته در جریان نشستهای بهاری صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی در واشنگتن، میزبان نشستی سطح بالا با محوریت سوریه بود که برای اولین بار در بیش از یک دهه گذشته، وزیر دارایی و رئیس بانک مرکزی سوریه در آن حضور داشتند.
اولویت اقتصادی
دولت قبلی آمریکا در ۶ ژانویه معافیتی از تحریمها صادر کرد تا برای مدت شش ماه، انجام معاملات با نهادهای حکومتی سوریه امکانپذیر شود. با این حال، کشورها و نهادهایی که خواهان تعامل با سوریه هستند، به دنبال تضمینهای بیشتری بودهاند.
این معافیت، که به عنوان “مجوز عمومی” شناخته میشود، تلاشی برای تسهیل جریان کمکهای بشردوستانه و امکان همکاری با بخش انرژی سوریه بود، در حالی که تحریمها به طور کلی باقی ماندند.
الشرع بارها خواستار لغو تحریمهای غرب شده است که با هدف منزوی کردن اسد به دلیل سرکوب خشونتبار در جریان جنگ داخلی سوریه از سال ۲۰۱۱ اعمال شدند.
تقویت اقتصاد، که پس از دههها سیاست حمایتگرایی، اکنون در یک آزمایش بازار آزاد گشوده شده، اولویت اصلی الشرع است. سازمان ملل میگوید ۹۰ درصد سوریها در فقر زندگی میکنند.
وزیر دارایی موقت سوریه در ژانویه اعلام کرد که حقوق کارمندان بخش دولتی از فوریه ۴۰۰ درصد افزایش مییابد که هزینه ماهانه آن حدود ۱.۶۵ تریلیون پوند سوری (۱۳۰ میلیون دلار) برآورد شده است. او یکی از منابع تأمین این افزایش را کمکهای منطقهای عنوان کرد.
سیاست غرب در قبال سوریه به دلیل ریشههای جهادی گروه تحریر الشام پیچیده شده است. این گروه مسلح که پیشتاز سرنگونی اسد بود، توسط قدرتهای جهانی به عنوان گروه تروریستی شناخته میشود.
تحریر الشام از جبهه النصره، شاخه القاعده در سوریه، ظهور کرد تا اینکه الشرع در سال ۲۰۱۶ ارتباط با آن را قطع کرد. این گروه رسماً در ژانویه منحل شد.
تیمور ازهری و اندرو میلز / خبرگزاری رویترز / ۷ مه ۲۰۲۵
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
یورونیوز فارسی
اعدام به اتهام جاسوسی در ایران؛ در میدان جنگ پنهان چه کسی واقعاً جاسوس است و چه کسی گروگان؟
هفته گذشته، قوه قضاییه ایران اعلام کرد محسن لنگرنشین، فردی که به اتهام جاسوسی برای سرویس اطلاعاتی موساد بازداشت شده بود، اعدام شده است. این خبر در حالی منتشر میشود که فهرست محکومان به جاسوسی در ایران رو به افزایش است؛ فهرستی که از مهندسان و پزشکان گرفته تا مقامات سابق امنیتی را در بر میگیرد.
در دو دهه گذشته شماری از شهروندان ایرانی و در مواردی افراد دوتابعیتی به اتهام جاسوسی برای اسرائیل، آمریکا، بریتانیا و دیگر دولتهای خارجی در ایران بازداشت، محاکمه و در مواردی اعدام شدهاند. علاوه بر اعدام مجازاتهای سنگین از جمله حبسهای طولانی مدت نیز شامل این گروه از متهمان شده است. در عین حال هرچه مجازات و صدور حکم برای شهروندان ایرانی با سرعت بیشتری رخ میدهد، زندانیان اروپایی از جمله سیسیل کوهلر و ژاک پاریس که به جاسوسی برای فرانسه متهم هستند هنوز محاکمه نشدهاند و با وجود گذشت سه سال از بازداشت هنوز بلاتکلیف هستند.
اتحادیه اروپا بازداشت شهروندانش در ایران را مصداق گروگانگیری میداند و نهادهای حقوق بشری بازداشت به بهانه جاسوسی در ایران را در رده بازداشتهای خودسرانه و فراقانونی طبقهبندی میکند. اما این احکام و اتهامات تا چه اندازه بر پایه واقعیات امنیتی هستند؟ آیا ممکن است بخشی از یک بازی پیچیده دیپلماتیک و اطلاعاتی در نزاعی پنهان میان ایران و غرب باشند؟ چه کسی واقعاً جاسوس است و چه کسی گروگان؟
اعدام با برچسب جاسوسی
مرور پروندههای افرادی چون علی اشتری، تاجر تجهیزات مخابراتی متهم به جاسوسی برای موساد، اعدامشده در سال ۱۳۸۷، مجید جمالی فشی، متهم به ترور دانشمندان هستهای، اعدامشده در سال ۱۳۹۱، احمدرضا جلالی، پزشک و پژوهشگر ایرانی-سوئدی، محکوم به اعدام با اتهام همکاری با اسرائیل و علیرضا اکبری، معاون سابق وزیر دفاع، متهم به جاسوسی برای بریتانیا و اعدامشده در سال ۲۰۲۳، الگویی مشابه را آشکار میسازد. در همه آنها، دادرسی پشت درهای بسته، عدم دسترسی به وکیل در دوران طولانی بازپرسی و بعضا دادرسی و اعترافات مشکوک دیده میشود. اعترافاتی که نهادهای حقوق بشری آنها را تحت فشار و شکنجه میدانند.
در عین حال، زمانبندی اجرای احکام یا انتشار خبر بازداشتها نیز بارها با تنشهای دیپلماتیک همزمان بوده است؛ برای مثال پرونده جلالی بارها در آستانه مذاکرات سیاسی با اروپا یا تبادل زندانیان مطرح شده و حکم اکبری در بحبوحه گفتوگوهای امنیتی ایران و بریتانیا منتشر شد. چنین الگوهایی این پرسش را پررنگ میکند که آیا هدف واقعی این اتهامها حفظ امنیت ملی است یا ارسال پیامهای سیاسی به کشورهای غربی؟
سایه موساد، سیا و MI6 در ایران
جمهوری اسلامی بارها سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل، موساد، ایالات متحده، سیا و بریتانیا، MI6 را به جسوسی، خرابکاری و نفوذ در نهادهای داخلی خود متهم کرده است. این اتهامات شامل عملیاتهای سایبری، ترور دانشمندان هستهای و حتی نفوذ در ساختارهای امنیتی کشور هستند.
از اوایل دهه ۹۰ شمسی چندین دانشمند هستهای ایرانی از جمله مسعود علیمحمدی، مجید شهریایی و مصطفی احمدیروشن در پی ترورهایی که ایران به موساد نسبت میداد کشته شدند. در یکی از این موارد مجید جمالی فشی به اتهام ترور علیمحمدی دستگیر و اعدام شد. او در اعترافات تلوزیونی خود گفته بود که در اسرائیل آموزش دیده است. اگرچه بعدها و در پی افشای ساختگی بودن اعترافات مازیار ابراهیمی، دولت ایران ساختگی بودن برخی اعترافات در رابطه با ترور دانشمندان هستهای را تایید کرده بود.
در همان سالها ویروس رایانهای استاکسنت با حمله به تأسیسات غنیسازی نطنز آسیب جدی به سانتریفیوژهای ایران وارد کرد گزارشها حاکی از آن است که این حمله نیز توسط موساد طراحی و اجرا شد. در سالهای بعد نیز، انفجارهایی در تأسیسات نطنز رخ داد که ایران آنها را به خرابکاریهای اسرائیل نسبت داد. در همین راستا ایران بارها اعلام کرده شبکههای جاسوسی مرتبط با اسرائیل، آمریکا و بریتانیا را شناسایی و دستگیر کرده است. اعدام محسن لنگرنشین نیز به اتهام ترور حسن صیادخدایی، آخرین نمونه از این موارد است.
با این وجود انتساب اتهام جاسوسی به شهروندان خلاصه نمیشود. روزنامه کیهان بازرسان سازمان انرژی اتمی را بارها به جاسوسی برای موساد و سیا متهم کرده است. این اتهامات در حالی مطرح شدهاند که ایران و آژانس در حال مذاکره برای نظارت بر برنامه هستهای ایران بودند.
اما در برابر این تصویر از ایران، بهعنوان هدف ثابت سرویسهای اطلاعاتی غربی، جمهوری اسلامی نیز در دهههای گذشته سیاستی فعالانه در میدان امنیتی فرامرزی داشته است. سیاستی که از ترور مخالفان در اروپا تا ربایش و عملیات در خاک آمریکا را شامل میشود.
ایران؛ از ترور در میکونوس تا ربایش در نیویورک
در پاسخ به آنچه ایران «جنگ اطلاعاتی غرب» میخواند، شواهد فزایندهای از عملیاتهای برونمرزی جمهوری اسلامی در اختیار نهادهای اطلاعاتی و قضایی غربی قرار دارد. ترور چهار رهبر حزب دموکرات کردستان ایران در رستوران میکونوس برلین نخستین نمونه رسمی و مستند از دخالت مستقیم نهادهای حکومتی ایران در عملیات تروریستی در خاک اروپا بود. دادگاه آلمان در حکمی تاریخی، نه تنها مجریان، بلکه عالیترین مقامات وقت جمهوری اسلامی را مسئول این ترورها دانست.
از همان زمان رد پای نهادهای امنیتی ایران در سلسله عملیاتهای مخفیانه در اروپا و امریکا آشکارا دیده شده است. طرح ربایش مسیح علینژاد در آمریکا، پرونده اسدالله اسدی دیپلمات ایرانی در وین که به اتهام عملیات بمبگذاری در نشست شورای ملی مقاومت در پاریس به ۲۰ سال زندان محکوم شده بود و ترور فعالان سیاسی در هلند و دانمارک از جمله این موارد هستند.
روزنامه جوان، نزدیک به جمهوری اسلامی در یادداشتی که توسط رسانههای نزدیک به سپاه پاسداران از جمله مشرقنیوز و قدسآنلاین نیز بازنشر شده، در رابطه با انفجار بندر رجایی در بندرعباس اتهامات امنیتی و اطلاعاتی به دولت هلند وارد کرده است. با این وجود همین رسانهها در از زمان طرح موضوع ترور فعالان سیاسی در هلند و دانمارک همه اتهامات را توطئه اروپا قلمداد کردهاند.
در مجموع، این موارد نشان میدهند که ایران در کنار سیاست امنیتی دفاعی در داخل، دکترین امنیت پیشدستانهای در خارج از مرزهایش نیز دنبال میکند. این رویکرد اما نهتنها به انزوای بینالمللی بیشتر انجامیده، بلکه نگرانی درباره استفاده ابزاری از دیپلماسی و پوشش سیاسی برای عملیاتهای اطلاعاتی را افزایش داده است.
با در نظر گرفتن نزاع و در حالی که جمهوری اسلامی و دولتهای غربی یکدیگر را به اقدامات اطلاعاتی، ترور، نفوذ و خرابکاری متقابل متهم میکنند، این پرسش مطرح میشود که در نظام حقوقی بینالملل، «جاسوسی» اساساً چگونه تعریف میشود؟ آیا قانونی جهانی برای تنظیم یا منع آن وجود دارد؟ یا آنطور که بسیاری از حقوقدانان میگویند، ما با یکی از خاکستریترین مناطق حقوق بینالملل مواجهیم؟
جاسوسی در حقوق بینالملل؛ منطقهای خاکستری
در حقوق بینالملل، جاسوسی بهعنوان عملی که بهصورت مخفیانه یا تحت پوششهای نادرست برای جمعآوری اطلاعات انجام میشود، تعریف شده است. با این حال، قوانین بینالمللی بهطور صریح این عمل را در زمان صلح ممنوع نکردهاند. در زمان جنگ، کنوانسیون لاهه ۱۹۰۷ وضعیت جاسوسان را مشخص کرده و بیان میکند که جاسوسان در صورت دستگیری میتوانند محاکمه و مجازات شوند، اما اگر به نیروهای خودی بازگردند و سپس دستگیر شوند، باید بهعنوان اسیر جنگی با آنها رفتار شود.
در زمان صلح، وضعیت حقوقی جاسوسی مبهمتر است. برخی از حقوقدانان معتقدند که جاسوسی در زمان صلح نه قانونی است و نه غیرقانونی، بلکه در منطقهای خاکستری قرار دارد. بهعنوان مثال، مقالهای در مجله حقوق بینالملل دانشگاه میشیگان بیان میکند: «جاسوسی در زمان صلح در حقوق بینالملل نه مجاز است و نه ممنوع؛ بلکه در وضعیتی مبهم قرار دارد.»
با این حال، روشهای انجام جاسوسی میتوانند قوانین بینالمللی را نقض کنند. بهعنوان مثال، اگر جاسوسی شامل نقض حاکمیت کشور دیگر، استفاده از زور یا تهدید، یا نقض حقوق بشر باشد، میتواند بهعنوان نقض قوانین بینالمللی تلقی شود. همچنین، جاسوسی علیه سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل متحد میتواند نقض معاهدات بینالمللی باشد.
در نتیجه، در حالی که خود عمل جاسوسی ممکن است در حقوق بینالملل بهطور صریح ممنوع نشده باشد، روشها و پیامدهای آن میتوانند قوانین بینالمللی را نقض کنند. این وضعیت باعث شده است که جاسوسی در حقوق بینالملل بهعنوان یک منطقه خاکستری تلقی شود که نیاز به بررسی و تنظیم دقیقتری دارد.
از این رو جایگاه جاسوسی در حقوق بینالملل نه صراحتاً ممنوع و نه بهطور کامل مشروع قلمداد شده. این ابهام، به حکومتها اجازه میدهد اتهام جاسوسی را به ابزار سرکوب و چانهزنی سیاسی تبدیل کنند. بهویژه در کشورهایی مانند ایران که ساختار قضایی استقلال لازم را ندارد، مرز میان «جاسوس واقعی» و «گروگان سیاسی» هر روز باریکتر میشود.
جاسوس یا گروگان؟
در دهههای اخیر، جمهوری اسلامی ایران بارها شهروندان دوتابعیتی یا خارجی را پزشکان، اساتید دانشگاه و کنشگران مدنی را به اتهام جاسوسی بازداشت کرده است. با این حال، نهادهای حقوق بشری و دولتهای غربی، این بازداشتها را نه برخورد امنیتی، بلکه ابزاری برای چانهزنی سیاسی میدانند. نمونههای متعددی این نگرانی را تایید میکنند. احمدرضا جلالی، پزشک ایرانی-سوئدی در سال ۱۳۹۵ بازداشت و به اعدام محکوم شد؛ انوشه آشوری، مهندس ایرانی-بریتانیایی که در جریان سفر خانوادگی در ایران بازداشت و بعدها پس از تسویه بدهی ۵۳۰ میلیون دلاری بریتانیا آزاد شد؛ و مراد طاهباز، فعال محیط زیست ایرانی-آمریکایی-بریتانیایی که با اتهام «همکاری با آمریکا» ده سال به زندان رفت.
مقامهای ایرانی، این بازداشتها را «قانونی» و بر پایه اطلاعات امنیتی معرفی میکنند. اما نهادهایی چون عفو بینالملل، دیدهبان حقوق بشر و حتی دولتهای غربی، این افراد را قربانیان گروگانگیری دولتی میدانند. پروندههایی چون سیامک و باقر نمازی، ناهید تقوی، و نازنین زاغری نیز گواه آناند که مرز میان «جاسوس» و «ابزار فشار» در سیاست خارجی ایران بارها مخدوش شده است. چنین روندی، نهتنها اعتبار نظام قضایی ایران را تضعیف کرده، بلکه گفتمان گروگانگیری مدرن در پوشش امنیتی را در سطح بینالمللی تقویت کرده است.
جای خالی دستگاه قضایی مستقل؛ گفتگو با امید شمس حقوقدان
امید شمس، حقوقدان، در رابطه با تعریف حقوقی جاسوسی به یورونیوز میگوید: «تعریف مشخصی وجود ندارد. تعریف عرفی آن به دست آوردن اطلاعات طبقهبندی شده از طرق غیرقانونی به قصد فروش یا به منظور ارائه به کشور دیگر است. با این وجود از منظر قانونی، جاسوسی اگر در در قوانین مشخص کشورها جرمانگاری نشده باشد و روند دادرسی عادلانه با رعایت قواعد حقوق بشر به طور مشخص برای آن وجود نداشته باشد، محاکمه یا بازداشت متهمین جاسوسی میتواند غیرقانونی تلقی شود».
شمس با اشاره به جزئیاتی که به طور رسمی منتشر شده در رابطه با پروندهی احمدرضا جلالی شهروند ایرانی-سوئدی محکوم به اعدام در ایران میگوید: «برای اثبات جرم به دلایل متقن، شواهد مشخص و نیت جرم نیاز داریم. صرف وجود یک تصویر از دیدار آقای جلالی با یک مقام دولتی در غرب نمیتواند او را حتی به جاسوسی متهم کند. به نظر میرسد تنها چیزی که در پرونده ایشان وجود دارد اعترافات اجباری است که در پرونده به آن اشاره شده».
این حقوقدان ساکن بریتانیا با اشاره به کنوانسیون بینالمللی مقابله با گروگانگیری سال ۱۹۷۹ به یورونیوز میگوید:«تفاوت بین بازداشت و گروگانگیری در نبود دلایل قانونی، اصرار بر شواهد واهی، و وجود شخص یا گروه ثالثی در میان است. گروگانگیری با اهداف سیاسی انجام میشود و عنصر زور و اجبار در آنها مشهود است». او در ادامه افزود: «در اکثر قریب به اتفاق پروندهای جاسوسی که در مورد آنها اطلاعرسانی شده، هیچ مدرک متقنی علیه آنها وجود نداشته است. افراد بازداشت، در فرایندی غیرشفاف بازجویی و اعدام شدهاند و دستگاه امنیتی به این واسطه فشاری را از روی دوش خود برداشته.» او با اشاره به پرونده محسن لنگرنشین به یورونیوز میگوید: «ویدیوهایی درخصوص ایشان منتشر شد که در آنها قید شده این ویدیوها بازسازی نشدهاند. در صورتی که در تمام ویدیوهایی که منتسب به حضور او در چند کشور مختلف است او یک لباس واحد پوشیده همچنین تاریخ ادعایی ویدیوها با تاریخی که در خود ویدیو ذکر شده همخوانی ندارد.»
امید شمس به یورونیوز گفت:« امروز بیشترین اولویت را باید بر استقلال دستگاه قضایی از نهادهای امنیتی گذاشت. به باور من یکی از مهمترین کارهایی که گزارگشگر ویژه سازمان ملل متحد میتواند انجام دهد تاکید بر نگاه ابزاری دستگاه امنیتی به دستگاه قضایی به قصد استفاده از آن به عنوان بازوی سرکوب است. »
مجموعه این پروندهها و روایتها، تصویر روشنی از تلاقی امنیت، عدالت و سیاست در ایران ترسیم نمیکند. جایی که مرز میان قانون و فشار سیاسی، میان جاسوس واقعی و گروگان سیاسی، بیش از هر زمان دیگری محو شده است. در چنین فضایی، استقلال دستگاه قضایی نهفقط یک مطالبه حقوقی، بلکه ضرورتی برای احیای اعتماد عمومی و بازگرداندن مفهوم عدالت به حوزه عمومی در ایران و از منظر جامعهی جهانی است.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
خبرگزاری رویترز در گزارشی اختصاصی از قول پنج منبع آگاه نوشت، ایالات متحده و اسرائیل در مورد احتمال تشکیل دولت موقت غزه پس از جنگ توسط واشنگتن گفتگو کردهاند.
این منابع گفتند که رایزنیهای “سطح بالا” حول یک دولت انتقالی به ریاست یک مقام آمریکایی متمرکز بوده است که تا زمان غیرنظامی شدن و تثبیت غزه و تشکیل یک دولت فلسطینی کارآمد، بر آن نظارت خواهد داشت.
این پنج منبع گفتند که طبق این گفتگوها که هنوز مقدماتی هستند، هیچ جدول زمانی مشخصی برای مدت زمان دوام چنین دولتی به رهبری ایالات متحده وجود نخواهد داشت و این به وضعیت میدانی بستگی دارد.
این منابع که به دلیل عدم مجاز بودن به بحث علنی در مورد مذاکرات، به شرط ناشناس ماندن صحبت کردند، این پیشنهاد را با حکومت موقت عراق که پس از سرنگونی صدام در این کشور تاسیس شد مقایسه میکنند. حمله آمریکا و متحدانش به عراق در سال ۲۰۰۳ به سرنگونی صدام منجر شد.
بسیاری از عراقیها این تشکیلات (دولت موقت تعیینشده از سوی آمریکا و متحدانش) را به عنوان یک نیروی اشغالگر میدیدند و پس از شکست در مهار شورشهای فزاینده، قدرت را در سال ۲۰۰۴ به یک دولت موقت عراق منتقل کردند.
این منابع گفتند که از دیگر کشورها برای شرکت در تشکیلات تحت رهبری ایالات متحده در غزه دعوت خواهد شد، اما نامی از این کشورها نبردند. آنها گفتند که دولت موقت از تکنوکراتهای فلسطینی استفاده خواهد کرد اما گروه اسلامگرای حماس و تشکیلات خودگردان فلسطین را که در کرانه باختری اشغالی اختیارات محدودی دارد، مستثنی خواهد کرد.
گروه اسلامگرای حماس که از سال ۲۰۰۷ بر غزه حکومت میکند، در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به مناطق جنوبی اسرائیل حمله کرد و حدود ۱۲۰۰ نفر، عمدتاً غیرنظامی، را کشت و ۲۵۱ نفر دیگر را اسیر کرد. حمله تلافیجویانه اسرائیل به غزه به جنگی منجر شد که تاکنون ادامه دارد.
منابع رویترز گفتند که هنوز مشخص نیست که آیا توافقی حاصل میشود یا خیر. آنها گفتند که مذاکرات به جایی نرسیده است که مشخص شود چه کسی ممکن است نقشهای اصلی را بر عهده بگیرد. این منابع مشخص نکردند که کدام طرف این پیشنهاد را ارائه کرده است. همچنین جزئیات بیشتری از مذاکرات ارائه نکردند.
در پاسخ به سوالات رویترز، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا مستقیماً در مورد اینکه آیا با اسرائیل در مورد یک حکومت موقت به رهبری ایالات متحده در غزه مذاکرهای صورت گرفته است یا خیر، اظهار نظر نکرد و گفت که آنها نمیتوانند در مورد مذاکرات جاری صحبت کنند.
این سخنگو گفت: “ما خواهان صلح و آزادی فوری گروگانها هستیم” و افزود: “ارکان رویکرد ما همچنان قاطع است: در کنار اسرائیل بایستید، از صلح حمایت کنید.”
دفتر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، نیز از اظهار نظر خودداری کرد.
گیدئون سار، وزیر امور خارجه اسرائیل، در مصاحبهای در ماه آوریل با اسکای نیوز عربی متعلق به امارات، گفت که معتقد است پس از درگیری، یک “دوره انتقالی” وجود خواهد داشت که در آن یک هیئت امنای بینالمللی، از جمله “کشورهای عرب میانهرو”، بر غزه نظارت خواهند کرد و فلسطینیها تحت هدایت آنها فعالیت خواهند کرد.
وی بدون ذکر نام کشورهایی که معتقد است درگیر خواهند بود، گفت: “ما به دنبال کنترل زندگی مدنی مردم غزه نیستیم. تنها علاقه ما در نوار غزه امنیت است.”
وزارت امور خارجه آمریکا به درخواست اظهار نظر بیشتر پاسخی نداد. اسماعیل الثوابته، مدیر دفتر رسانهای دولت غزه که توسط حماس اداره میشود، ایده تشکیل دولتی به رهبری ایالات متحده یا هر دولت خارجی را رد کرد و گفت مردم فلسطین غزه باید حاکمان خود را انتخاب کنند.
تشکیلات خودگردان فلسطین به درخواست اظهار نظر پاسخی نداد.
خطرات طرح احتمالی
یک حکومت موقت به رهبری ایالات متحده در غزه، واشنگتن را عمیقتر وارد درگیری اسرائیل و فلسطین میکند و بزرگترین مداخله آن در خاورمیانه از زمان حمله به عراق را رقم خواهد زد.
دو منبع گفتند که چنین اقدامی، در صورتی که واشنگتن به عنوان یک قدرت اشغالگر در غزه تلقی شود، خطرات قابل توجهی از واکنش متحدان و دشمنان در خاورمیانه را به همراه خواهد داشت.
امارات متحده عربی ـــ که در سال ۲۰۲۰ روابط دیپلماتیک با اسرائیل برقرار کرد ــــ به ایالات متحده و اسرائیل پیشنهاد داده است که یک ائتلاف بینالمللی بر حکومت پس از جنگ غزه نظارت کند. ابوظبی مشارکت خود را به مشارکت تشکیلات خودگردان فلسطین تحت حمایت غرب و مسیری معتبر به سوی تشکیل کشور فلسطین مشروط کرده است.
وزارت امور خارجه امارات متحده عربی به سوالاتی در مورد اینکه آیا از یک حکومت به رهبری ایالات متحده که شامل تشکیلات خودگردان نباشد، حمایت خواهد کرد یا خیر، پاسخی نداد.
رهبری اسرائیل، از جمله نتانیاهو، هرگونه نقشی را برای تشکیلات خودگردان فلسطین در غزه که آن را به ضد اسرائیلی بودن متهم میکند، قاطعانه رد میکند. نتانیاهو همچنین با حاکمیت فلسطین مخالف است.
نتانیاهو روز دوشنبه گفت که اسرائیل حملات خود را در غزه گسترش خواهد داد. اسرائیل هنوز در تلاش است تا ۵۹ گروگانی را که در این منطقه محصور نگهداری میشوند، آزاد کند. طبق دادههای وزارت بهداشت غزه، این تهاجم تاکنون بیش از ۵۲۰۰۰ فلسطینی را کشته است.
برخی از اعضای ائتلاف راستگرای نتانیاهو علناً خواستار مهاجرت دستهجمعی و «داوطلبانه» فلسطینیان از غزه و ایجاد شهرکهای یهودینشین در داخل این منطقه محصور ساحلی شدهاند.
اما برخی از مقامات اسرائیلی در پشت درهای بسته، پیشنهادهایی را در مورد آینده غزه بررسی کردهاند که به گفته منابع، فرض را بر این میگذارد که خروج دستهجمعی فلسطینیان از غزه، مانند دولت موقت به رهبری ایالات متحده، رخ نخواهد داد.
چهار منبع، از جمله دیپلماتهای خارجی و مقامات سابق اسرائیلی که در جریان این پیشنهادها قرار گرفتهاند، گفتند که از جمله این پیشنهادها میتوان به محدود کردن بازسازی به مناطق امنیتی تعیینشده، تقسیم قلمرو و ایجاد پایگاههای نظامی دائمی اشاره کرد.
الکساندر کورنول / خبرگزاری رویترز
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
تا انقلاب ۵۷ (انقلاب اسلامی)، در مقیاس کلی و عمومی، و در گذر از جهتگیریهای کم بنیه، روحانیون خود را در طرفی قرار داده بودند که آزادی خواه و ضد استعماری بود. ادوارد براون در کتاب انقلاب مشروطیت ایران، چنین نگاشته است:
“یکی از جنبههای بارز انقلاب ایران (مشروطه) آن است که روحانیون خود را در طرفی قرار دادهاند که پیشرو و آزادیخواه است. فکر کنم این امر تقریبا در تاریخ جهان بیبدیل باشد. اگر اصلاحاتی را که مردم با مدد ایشان در راه کسب آن جنگیدهاند تحقق یابد، تقریبا تمام اقتدار روحانیون از بین خواهد رفت. علل این پدیده قابل توجه، توجیهات خاص خود را دارد؛ و گرچه بسیار جالب، ولی بحثی دراز است و احساس میکنم تا به همین جا هم از حد مجاز فراتر رفته و کلام را به درازا کشاندهام”.
هیچکس نمیتواند نقش روحانیون در مبارزات ضد استعماری- استبدادی ایران، مانند نهضت تنباکو، انقلاب مشروطه، ملی شدن نفت و انقلاب ۵۷ را نادیده انگارد، که در این صورت در تحلیل و تفسیر رخدادها و پیشبینیهای آینده به همان اندازه دچار لغزش و بلکه پارادوکس خواهد شد، که دگماتیستهای روحانیتگرا دچار آن شدهاند.
با این همه باید دید که چشمانداز کنونی و آینده نزدیک کارکرد این قشر مهم اجتماعی-تاریخی -سیاسی چیست و به چه و کجا میانجامد؟!!
به گمانم، امروزه روز، بزرگترین مشکل روحانیت شیعی ایران، در یک واژه جای میگیرد: شکاف.
چنین به نظر میرسد که پس از انقلاب اسلامی و به دست گرفتن قدرت توسط روحانیون، کم کم میان این نهاد و مردم شکاف ایجاد شده است. نشانههای آن را به آسانی میتوان در نمایههای زیر یافت:
۱- کارکرد حکومت
ناخشنودی از کارکرد حکومتی که روحانیون خواه و ناخواه در آن نقش برجسته و کلیدی دارند، به پایگاه اجتماعی پیشین آنان آسیب جدی زده است؛
۲- فاصلهگیری
برخی بر این باورند که بخشی از روحانیت از دغدغههای مردم فاصله گرفته و در گیر مسائل قدرت شدهاند؛
۳- شکاف در سبک زندگی
پافشاری بر برخی سیاستهای فرهنگی که با سبک زندگی بخش بزرگی از جامعه همخوانی ندارد، آن هم در جهان دگرگون شونده، همخوانی ندارد. همین ناهمخوانی موجبات تکوین چالشهای سترگ میان بخشی از مردم- روحانیون شده است؛
۴- کاهش مرجعیت اجتماعی
مرجعیت سنتی روحانیت شیعه ایران در همه امور، مانند گذشته نیست. یعنی بخشهای فراوانی از مردم، برای یافتن پاسخ پرسشهای خود به منابع متنوعتری روی آوردهاند؛
۵- شکاف گفتمانی
برخی بر این باورند که روحانیت و رسانههای همسو با آن، در ارائه روایت قانع کننده، پاسخگویی به شبهات و برقراری کانال گفتمانی، در مقیاس ملی، شکست خورده و یا دستکم دچار افول شده است؛
۶- شکاف سکوتی
هم چنین برخی بر آنند که مهمترین دلیل رویگردانی به نسبت گسترده مردم از روحانیت، کنار کشیدن و بلکه خاموشی بسیاری از آنان در برابر مشکلات مردم و ناهمراهی آنان در پروسه اعتراضات مدنی نهفته است. چنان که در جریان اعتراضات برای ابراز نارضایتی، مردم بر خلافگذشتهها، تمایلی به کسب اجازه از مرجعیت روحانی ندارند(بر خلاف سنت پیشین)؛
۷- تصور شکاف معیشتی
در حالی که بسیاری از روحانیون ممکن است زندگی سادهای داشته باشند، حضور برخی روحانیون در مناصب اقتصادی و یا گزارشهایی در باره امتیازات ویژه آنان، تصور عمومی را تحت تاثیر قرار داده و به ایجاد حس بیاعتمادی و فاصله با ذهنیت مردم کمک کرده است. در حالی که رسانههای حکومتی با وجود دست و پا زدنهای فراوان، نتوانستهاند چنین تصوری را تغییر دهند.
به هر روی ناتوانی در پاسخگویی شفاف به مطالبات و انتقادات مردمی، فاصله گرفتن از نقش سنتی پیشینی، عدم تغییر زبان و شیوه ارتباطی با مردم، به ویژه نسل جوان و نیز ناتوانی در ایجاد گفتگوی موثر و همدلانه، هم چنین پافشاری بر اجرای برخی هنجارهای اجتماعی-فرهنگی که با سبک زندگی بخشی از مردم ناسازگار است، موجبات تعمیق شکافها بین مردم-روحانیت شدا است.
آيا با چنین چشماندازی، روحانیت با اصلاحات درونی و اتکا به اجتهاد، خواهد توانست از مصائب این شکاف بزرگ رهایی یابد؟! آیا میتواند سیلبندی در برابر سیل سنگین پیشرونده ایجاد کند؟! آیا میتواند از لاک و پوسته کنونی درآمده و دچار دگردیسی مطلوب شود؟ یا نه، عصر روحانیت شیعی ایران پایان یافته است؟!!
به اغلب احتمال فرصت برای نجات و رستگاری زیاد نیست.
تلگرام نویسنده
@karimipour_k
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
هفتهنامه آلمانی «دیتسایت» (24.04.2025 Die Zeit von Jens Mühling)
تعرفههای ترامپ از جذابیت بازار امریکا برای تولیدکنندگان چینی کاسته است. ار اینرو اکنون آنها میتوانند به سوی بازارهای اروپا سرازیر شوند، امری که صنایع اروپا را به خطر میاندازد.
معمولا یک کشتی کانتینری(۱) دو هفته و نیم لازم دارد تا خود را از سواحل شرقی چین به غرب آمریکا برساند, حال در نظر بگیریم که این کشتی در ۲ اوریل سفر دریایی خود را شروع کرده، یعنی روزی که دونالد ترامپ کارزار جهانی تعرفه خود را آغاز کرد.
روشن است که در اثنای سفر چگونه سرنشینان كشتی و مشتریانشان در چه شرایط دشواری جنگ تعرفههای چین و آمریکا را دنبال میکنند: چقدر باید تعرفه برای این کالاها بپردازیم؟ آیا واقعا تعرفه سرسامآور ۱۴۵ درصدی که ترامپ مطرح کرده؟ احتمالا هنوز نه؟
این شرایط برای بعضی از شرکتهای حملونقل(۲) جو بسیار نامساعدی را در حین سفر طولانی فراهم کرده: در رسانههای چینی شایعاتی بر سر زبانهاست که سرنشینان پارهای از این کشتیها از ترس تعرفههای خردکننده، بیسروصدا بارکشتیها را در اقیانوس آرام خالی کردهاند.
این سوال که اگر صادرات چین به آمریکا به صرفه نیست، چه سرنوشتی برای تجارت خارجی چین میتوان متصور شد، فقط دلنگرانی دریانوردان چینی نیست، بلکه تمام شرکتهای بزرگ تجاری در فکر آنند که برای تجارت خارجی چین طرحی نو درافکنند.
در ضمن باید به یاد داشت که در اروپا اکنون باردیگر ترس از سرازیر شدن انبوه کالاهای چینی به اروپا و در نتیجه موج وسیع ورشکستگی تولیدکنندگان اروپایی، شدت گرفته است.
از سوی دیگر اگر پای سخن تولیدکنندگان چینی بنشینید؛ میشنوید، بهتر است کمی صبر کنیم: «ایمنی و اطمینان»(۳) بهتر آن است که موقتا از هر اقدامی دست کشید؛ بهزودی آشکار میگردد که کالا را نباید در دریا افکند، بلکه آن را به کجا فرستاد.
تجار چینی به دنبال بازار جدید
مثلا «جین» یک چینی جوان، مایل است فقط با نام کوچک از او یاد کنیم، که سالهاست به صادرات کالاهایی که به حیوانات خانگی مربوط میشود، به آمریکا مشغول است(مثلا دستگاه نوشیدن آب یا جعبه توالت برای گربهها). او این وسایل را در چین میخرد و آنها را از طریق «تیک تاک»(۴) دانهای ۴۰ تا ۵۰ دلار در آمریکا میفروشد. تا کنون چند هزار دستگاه در ماه معمولا فروش داشت.
«جین» میگوید که اکنون انبارش در ساحل غربی پر است و با اینها میتواند فروش سودمندی داشته باشد، اما پس از آن و با ورود کالاهای جدید، او میبایست ۱۴۵ درصد تعرفه گمرکی بپردازد که در آنصورت فروش در آمریکا برای او مقرون به صرفه نیست.
اما چین میتواند تعرفههای گمرکی را دور بزند
شرکتهای چینی میتوانند مبدا صادراتی خود را عوض کنند، و با توجه به اینکه تعرفه ۱۴۵ درصدی ترامپ فقط برای کالاهایی است که از چین میآیند و نه کالاهای چینی که در کشور دیگری ساخته میشوند، دستکم در حال حاضر تغییر مبدا میتواند روزنهای را در سیستم گمرکی آمریکا باز کند.
مثلا کارفرمایی که ما او را «کوین» مینامیم، در کارخانه خود در جنوب چین دوشاخه و لوازم موبایل تولید میکند. او تا کنون تولیدات خود را با کشتی به امریکا منتقل و در «وال مارت»(۵) و «تارگر»(۶) به فروش میرساند. اما از زمانی که ترامپ تعرفههای ۱۴۵ درصدی وضع کرده، شرکت کوین فاز «صبر و اطمینان» را انتخاب کرده و طرفهای بازرگانیاش در امریکا تمام سفارشات را خط زدهاند.
«کوین» برای نجات روابط تجاریش با آمریکا در صدد است که بخشی از تولید خود را به کشورهای همسایه منتقل کند. این کاری بود که پارهای از شرکتهای چینی در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ انجام دادند تا خود را از شر تعرفههای گمرکی آمریکا نجات دهند: مثلا شرکتهای نساجی به ویتنام و سازندگان قطعات اتوموببل به مکزیک نقل مکان کردن.
او شرح داد در هفتههای گذشته امکانات کشورهای همسایه را برای نقل مکان با هم مقایسه کرده:
ویتنام: در میان همسایگان چین در جنوب شرقی آسیا، مناسبترین امکانات را دارد، اما سعیاش براین است که از شرایط اضطراری شرکتهای چینی حداکثر استفاده را بکند. مثلا اجاره بهای یک سالن تولیدی برای چینیها در سالهای اخیر سر به فلک کشیده است.
کامبوج: غرق در فساد مالی و اداری، زیر ساختهای بهدرد نخور با قطع مداوم برق.
میانمار(برمه): چنان نامطمئن که هیچ شرکت چینی حاضر به سرمایهگذاری در آن نیست.
سنگاپور: خیلی گران.
تایلند: نسبتاً مناسب، اما برای فرهنگ چینیها غریب.
اندونزی: خیلی دور از چین و سخت.
مالزی: متمدن، با درصد بالای ساکنین چینی، اما بدون شرکتهای چینی... بالاخره یافتم.
«کوین» روز بعد عازم کوالالامپور بود تا کارخانه مناسب را بخرد، و در صورت امکان تولید خود را بدانجا منتقل کند. او اظهار کرد که تحت لیسانس شرکت مالزیایی برای صادرات به امریکا فقط ۱۰ درصد عوارض گمرکی باید بپردازد(البته اگر وضعیت تعرفهها به همین شکل بماند).
البته شرکتهای چینی هم هستند که در صدد خرید گواهینامه (۷) تقلبی هستند که منشا کالا را کشورهای دیگر نشان میدهند؛ مثلا در دبی میتوان چنین گواهینامههایی را خرید.
بعضی شرکتهای چینی همچون گذشته صادرات خود را به امریکا دارند
اما برای پارهای کالاهای چینی در حال حاضر جایگزینی در بازار آمریکا موجود نیست. و این دسته از کالاها همچون گذشته به آمریکا صادر میشوند، از آنجمله ۹۶درصد «فلاکس مایعات» که در سال گذشته در آمریکا به فروش رفتهاند، ۹۵ درصد لامپ الایدی(۸)، ۹۰ درصد میکرو ویو، ۸۷ درصد تزئینات کریسمس، ۸۶ درصد کپسول ویدئویی، ۸٠ درصد اسمارت فون، ۷۵ درصد اسباب بازی بچهها و....ساخت چین بودند.
محصولات ساده این لیست را میتوان با تولیداتی از سایرکشورها جایگزین کرد، اما تولیدات پیچیدهتر را باید آمریکاییها برای مدتی به همین شکل قبول کنند.
در این لیست همچنین محصولات نیمساختهای هستند که صنایعی، از جمله صنایع اتوموببل، نیازمند واردکردن انها هستند.
«پاول گنگ»، که از سوی بانک بزرگ سویسی «یو اس بی» به تجزیه و تحلیل بازار مشغول است، میگوید: تولیدکنندگان چینی قطعات اتوموبیل در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ هزینههای افزوده تعرفههای گمرکی را به قیمت محصولات خود افزودند، و در همین دوره نیز بیشک همین شیوه را به کار خواهند گرفت، چرا که علیرغم افزایش تعرفههای گمرکی فیمت کالاهای چینی مناسبتر هستند و در کوتاه مدت هم این وضعیت را حفظ خواهند کرد.
«پل گنگ» معتقداست: به زودی در آمریکا قیمت اتومبیلها افزایش یافته و میزان تولید کمتر میگردد.
اما افزایش تعرفهها حتی در شاخههایی که کمتر در صدر خبرها هستند، همچون صنایع بازی، تاثیر خود را مینهند. «پلاکو» مدیرعامل شرکت تولید بازیهای «استیو جکسون گیمز» در پی افزایش تعرفههای گمرکی از طرف ترامپ در نامه سرگشادهای خطاب به امریکاییان گفت: یک بازی ۲۵ دلاری به سرعت قیمتش ۴۰ دلار میشود، مسئله بر سر یک بازی لوکس نیست، بلکه بر سر بود و نبود یک شاخه از صنعت است.
مسئله بر سر آن است که با این تعرفهها نمیتوان در آمریکا قطعات را با قیمت قابل رقابت تولید کرد: مکعب بازی، پلاستیک، قطعات چوبی، ترکیب جوهرها همه بسیار گران تمام میشوند. او افزود: حتی اگر آمادگی برای تولید قطعات وجود داشته باشد تجهیزات، نیروی کار و پروسه لازم وحود ندارد.
و نتیجه گیری کرد: تعرفههای گمرکی ترامپ باعث تقویت صنایع آمریکا نمیشوند، بلکه با افزایش هزینهها، صنایع ما را تضعیف میکند، و موجب افزایش مخارج تولید و قیمتها، برای مصرف کننده میشوند.
بازار داخلی چین میتواند مصرف کننده بزرگی باشد
دولت چین بر آن است که از اثر گذاری تعرفههای گمرکی بکاهد: کالاهایی که دیگر با قیمت مناسب در بازار آمریکا قابل عرضه نیستند، میبایست در مقیاس وسیع در بازار داخلی عرضه شوند و خریداران خود را در چین پیدا کنند.
مثلا دولت چنین غولهای خصوصی تجارت آنلاین، همچون «جینگ دونگ»(۹) را مجبور به همکاری کرد. و این شرکت اعلام کرد در همکاری با وزارت بازرگانی ۲۵ میلیارد دلار از کالاهای صادراتی را خواهد خرید، بدینگونه گامی جدی در توسعه بازار چین برخواهد داشت.
به موازات آن دولت با اقدامات تشویقی مصرف داخلی را خواهد افزود، همگام با این اقدامات دولتهای محلی امکان دادن یارانه به مردم را مطرح نمودند: تامین مالی خرید اتوموبیل، مبلمان و لوازم خانگی.
چه میزان پول در این کانالها جاری میشود؟ هنوز دقیقا معلوم نیست، ولی میتوان حدس زد که رقمی نجومی است. «شی» رهبر چین در این رابطه از گشودن تمام درها سخن گفت.
از هم اکنون در اقتصاد چین دو روند مشهود خواهند شد:
۱. صادرات چین از هماکنون به بازارهای جدید مینگرد.
۲. اقتصاد تضعیفشده چین با خریدهای تودهای بازار داخلی، جان تازهای خواهد یافت.
«هوانگ»(۱۰) از موسسه «پترسون»: من فکر میکنم، شانسهای بزرگی به روی چین گشودهاند، و چین دلایل زیادی برای تکیه بر مصرف داخلی دارد، زیرا اگر توجه کنیم، رشد اقتصادی چین بر مبنای سرمایهگذاری و صادرات به مرزهای خود رسیدهاند.
البته این نخستین بار نیست که چین در بک بحران، شانسی برای پیشرفت مییابد، در ۲۰۰۸ هم با یک جهش اقتصادی به بحران جهانی آن سال پاسخ گفت. آیا اکنون هم بحران تعرفه گمرکی ترامپ را به یک «جشن مصرف» تبدیل میکند؟ چنانکه یک چینی در فضای مجازی به مزاح نوشته: در دوران کودکیم صرفهجویی کردن عبارت بود از کمتر خوردن، و چشم بر هدیه سال نو بستن، اما اکنون در چبن به پیشواز بحران رفتن یعنی: به رستوران رفتن، در هتل ۵ ستاره غذا خوردن، به مرخصی رفتن و اتومبیل نو خریدن.
به هر حال چین اکنون به پیشواز بحران میرود.
———————————
۱. container ship
۲. Spediteur
۳. لغت چینی Zanting
۴. Tiktok
۵. Wallmart
۶. Targer
۷. Zertifikat
۸. LED-Lampe
۹. JinDong
۱۰. Huang
■ اطلاعات خوب و جالبی ارائه شد. یک نتیجهگیری سیاسی میتواند این باشد که برنامه تعرفههای ترامپ با هدف حمایت از تولید کننده داخلی نیست. ممکن است کسی ادعا کند که این یا آن تولید داخلی کمی افزایش داشته، که طبیعی است، اما نگاه اصلی سیاست ترامپ بازی در روابط بینالملی است نه حمایت از تولید و مصرف داخلی. و اما استراتژی این تاثیرات بینالمللی چیست؟ کاملا ناروشن است. ظاهرا بیشترین تاثیرش فروپاشی نظم اقتصادی و گلآلود کردن فضا و چشمانداز زندگی صلحآمیز در کل دنیاست. بدبختانه خود آمریکا ضربهپذیر ترین و ضررپذیرترین کشور و اقتصاد جهان و در ضمن بزرگترین و مهمترین آنهاست، و انعکاس ضربه به اقتصاد آمریکا گریبان جمعیتهای بسیاری را در اقصا نقاط جهان میگیرد.
با احترام، پیروز.
■ جناب هدایی درود بر شما. اطلاعات نو و ارزشمندی بود که من از آن سود بردم.
با سپاس بهرام خراسانی
■ سلام آقای هدایی. ترجمه خوب و بسیار مفیدی بود. اشاره به بازار داخلی چین برای مقابله با سیاستهای ترامپ، با توجه به جمعیت بالای آن کشور، اهمیت زیادی دارد. در اساس، ترامپ با بستن تعرفههای گمرکی سنگین میخواهد به مشکلات “واقعی”، جوابهای “تخیلی” بدهد. مشکل واقعی آمریکا این است که در سالهای طولانی گذشته، خیلی بیش از تولید خود، مصرف کرده است. یعنی کسری موازنه تجاری، که آمریکا را در معرض خطر ورشکستگی قرار داده است. در چنین شرایطی آمریکا به یک سیاست بسیار رادیکال اقتصادی نیاز دارد، که آن نیز بدون یک سیاست رادیکال پولی و اجتماعی امکان ندارد. نباید از ورشکستگی آمریکا خوشحال شد. این امر برای کشورهای دمکراتیک یک فاجعه است.
موفق باشید. رضا قنبری. آلمان
■ دوست گرامی آقای خراسانی، از اینکه مثل همیشه به بنده لطف داشته اید سپاسگزارم، و از اینکه بعد از مدتها همدیگر را در ایران امروز «میبینیم» شادمانم.
با مهر، پرویز هدایی
■ با درود آقای قنبری عزیز، قبل از، همه سپاس از لطف همیشگی شما، اما در مورد این ترجمه: راستش سرمایهداری لیبرال تا کنون پایدارترین نظام اجتماعی اقتصادی در سدههای اخیر بوده، اما در شرایط کنونی در بسیار ی کشورها از جمله آمریکا و آلمان دچار بحران جدی شده. در مورد آمریکا مسئله تا آنجا که من متوجه شدهام برمیگردد به چند دهه اخیر با گسترش گلوبالیسم سرمایههای عظیمی آمریکا را به سوی بازار های جهانی از جمله چین ترک کردند، چون در انجا کارگر، مواد خام و قوانین کار به صرفهتر بود. بسیاری از کارخانهها و معادن بسته شدند. چهرههای لیبرال و حقوق بشری چون کلینتونها، اوباماها در راس این جریانات بودند. حاصل آن دهها و صدها میلیون آمریکایی همهچیز باخته بود که جنبش «ماگا» و ترامپیسم روی آوردند، که معتقدند تنها با روشهای «اتوکراسی» همچون چین میتوان این مسائل حاد را تحت کنترل درآورد. البته ترامپ به جز این مشکل بزرگتری هم دارد که به مسائل بسیار کوتاه مدت و بیشتر به عنوان یک بازرگان مینگرد تا یک سیاستمدار دوراندیش. این یک نظر مختصر، امید در آینده بیشتر به آن بپردازیم.
با مهر، پرویز هدایی
■ به نظر من علت اصلی کسری تراز تجاری آمریکا با دیگر کشورهای صنعتی، همانطور که یکی دیگر اظهار نظرکنندگان گفته، بازار مصرف داخلی بی در و پیکر آن است. امریکا ۴ درصد جمعیت جهان را دارد در حالی که سهم بازار مصرف داخلی آن ۲۶ درصد بازار مصرفی جهان است. تا این بیتناسبی عظیم رفع یا دست کم متعادل نشود، مشکل کسری تراز تجاری آمریکا حل نخواهد شد. اعمال تعرفه های گوناگون هم مشکل آمریکا را نه حل که پیچیده تر خواهد کرد. ضمن آن که به رشد اقتصاد جهانی هم ضربه خواهد زد. حکایت ترامپ و اقتصاد آمریکا همان حکایت دیوانه است و سنگ در چاه!
شاهین
■ دوست گرامی جناب شاهین، اینکه تراز تجاری آمریکا منفی است، و علل ان چیست، مسئله دیگری است. اما آنچه در چند دهه اخیر در آمریکا مطرح بوده، همان پدیدهای است که اکنون در آلمان هم شاهد آن هستیم، یعنی سرمایهها آلمان را به سوی شرق اروپا و جنوب شرقی آسیا ترک میکنند، در نتیجه چند دهه است شرکتهای بزرگ در آمریکا وسیع اخراج میکنند، معادن را میبندند، ترامپ هم در شعارهایش میگوید باید برگردیم به آمریکا قبل، که در آن تولید میشد.
با احترام، هدایی
■ جناب هدائی اینکه می فرمائید در چند دهه اخیر نخست آمریکا و سپس آلمان و دیگر کشورهای پیشرفته صنعتی غرب شرکتهای بزرگ خودرا تعطیل و به شرق اروپا و آسیای جنوب شرقی منتقل کردند، این در واقع پیآمد جهانی شدن اقتصاد است و از قضا خود آمریکا سردمدار آن بوده است. ترامپ میخواهد با در پیش گرفتن سیاست اقتصاد مرکانتالیستی ِ متعلق به اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم عقربه ساعت تاریخ اقتصاد را به عقب بازگرداند ـــ که شدنی نیست. آن سیاست به دورانی تعلق داشت که اقتصاد جهانیشده وجود خارجی نداشت.
موفق باشید / شاهین
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
مقدمه
به گزارش رسانههای ایران، زیان انباشته شبکه بانکی کشور بالغ بر ۵۰۰ هزار میلیاد تومان شده است. این میزان از زیان بنا به تازه ترین آمار همان منابع، تقریبا برابر با سرمایه موجود این شبکه است. امر به یکی از این ابربحرانهای اقتصاد ایران تبدیل شده است. از دلایل مهم این ابربحران فساد ساختاری اقتصاد ایران و بخصوص در عرصه نظام بانکی است. فساد در نظام بانکی به عنوان یکی از موانع اصلی توسعه اقتصادی و ثبات مالی در کشورهای در حال توسعه شناخته میشود (Rose-Ackerman, ۱۹۹۹). در ایران، ابربحران فساد بانکی فراتر از تخلفات موردی، به یک پدیده سیستماتیک و بازتولیدشونده تبدیل شده که ریشه در ساختار رانتی اقتصاد، ضعف نهادهای نظارتی، و نفوذ سیاسی دارد(Habibi, ۲۰۱۵; نیلی، ۲۰۲۱).
۱. فرایند فساد در نظام بانکی
فساد بانکی در ایران از طریق سوءاستفاده از قدرت، تبانی، و ناکارآمدی نظام نظارتی شکل میگیرد. بر اساس مدلهای فساد سیستماتیک (Klitgaard, ۱۹۸۸)، فساد زمانی رخ میدهد که قدرت انحصاری با فقدان پاسخگویی و نظارت ترکیب شود. فرایند فساد در نظام بانکی ایران شامل مراحل زیر است:
سوءاستفاده از موقعیت: مدیران یا سهامداران از موقعیت خود برای تخصیص غیرقانونی منابع (مانند وامهای کلان) به نفع خود یا وابستگان استفاده میکنند.
تبانی و رانتخواری: شبکههای فساد شامل مدیران، سهامداران، و مقامات سیاسی برای دور زدن قوانین شکل میگیرند.
پنهانسازی تخلفات: از طریق حسابسازی، شرکتهای صوری، یا گراننمایی وثیقهها، تخلفات پنهان میشوند.
ضعف نظارت: نهادهای نظارتی مانند بانک مرکزی به دلیل نفوذ سیاسی یا کمبود منابع، ناتوان از کشف تخلفات هستند (فرهت، ۲۰۱۹).
تداوم چرخه فساد: نبود مجازات مؤثر و برخورد گزینشی قضایی، فساد را نهادینه کرده و چرخه آن را تقویت میکند (تاجیک، ۲۰۲۲).
۲. انواع فساد در نظام بانکی
فساد بانکی در ایران در اشکال مختلفی بروز مییابد که با یافتههای مطالعات جهانی (Transparency International, ۲۰۱۹) همخوانی دارد:
اختلاس: برداشت غیرقانونی منابع بانکی، مانند پرونده ۳ هزار میلیارد تومانی مهآفرید امیرخسروی (بانک آریا).
تسهیلات غیرقانونی: اعطای وامهای کلان بدون رعایت ضوابط و پشتوانه مناسب، مانند پرونده بانک سرمایه.
پولشویی: استفاده از بانکها برای قانونی جلوه دادن پولهای غیرقانونی.
رشوه و تبانی: دریافت رشوه برای تخصیص وامها یا چشمپوشی از تخلفات بدهکاران.
گراننمایی وثیقهها: ارائه وثیقههای غیرواقعی برای دریافت وامهای کلان.
بانکخواری: تملک داراییهای بانکها توسط سهامداران از طریق معاملات غیرشفاف.
۳. دلایل فساد بانکی
فساد بانکی در ایران از عوامل متعددی ناشی میشود که در ادبیات اقتصاد سیاسی (Acemoglu & Robinson, ۲۰۱۲) به عنوان ویژگیهای اقتصادهای رانتی تحلیل شدهاند:
اقتصاد رانتی: وابستگی به درآمدهای نفتی و دولتیسازی اقتصاد، رقابت سالم را کاهش داده و رانتخواری را ترویج کرده است. بانکها اغلب برای تأمین مالی پروژههای وابسته به نهادهای قدرت به کار گرفته میشوند، نه تخصیص بهینه منابع (Habibi, ۲۰۱۵; مرادی، ۲۰۲۰).
ناکارآمدی نظام نظارت: بانک مرکزی به دلیل نفوذ سیاسی، عدم استقلال ساختاری، و کمبود منابع، نظارت مؤثری اعمال نمیکند (IMF, ۲۰۱۷; فرهت، ۲۰۱۹).
تمرکز قدرت سیاسی: فقدان مکانیسمهای پاسخگویی و مصونیت قضایی افراد بانفوذ، فساد را تسهیل میکند (Rose-Ackerman, ۱۹۹۹; تاجیک، ۲۰۲۲).
نفوذ سهامداران و مدیران: بانکها اغلب توسط نهادهای حکومتی، نظامی، یا افراد بانفوذ کنترل میشوند که از موقعیت خود سوءاستفاده میکنند (احمدیان، ۲۰۲۱).
قوانین ناکارآمد: پیچیدگی و ابهام در قوانین بانکی، بستر فساد را فراهم میکند.
فرهنگ سازمانی معیوب: روابط غیررسمی و رفیقبازی، فساد را نهادینه کرده است.
۴. پیامدهای فساد بانکی
فساد بانکی تأثیرات گستردهای بر اقتصاد و جامعه ایران دارد که با یافتههای مطالعات جهانی (World Bank, ۲۰۱۸) همخوانی دارد:
بیاعتمادی عمومی: کاهش سرمایه اعتماد اجتماعی به نظام بانکی و دولت به دلیل افشای پروندههای فساد و مصونیت متخلفان.
ناکارآمدی اقتصادی: تخصیص نادرست منابع، مانع رشد اقتصادی میشود.
افزایش نابرابری: منابع عمومی به نفع گروههای خاص هدایت شده و شکاف طبقاتی افزایش مییابد.
تورم و بیثباتی: تزریق نقدینگی برای جبران زیانهای بانکی، تورم را تشدید میکند.
مانع توسعه: فساد، سرمایهگذاری خارجی و توسعه پایدار را کاهش میدهد.
۵. نقش سهامداران و مدیران
سهامداران و مدیران نقش محوری در فساد بانکی دارند (Shleifer & Vishny, ۱۹۹۷):
سهامداران: بانکهای ایران اغلب توسط نهادهای شبهدولتی، نظامی (مانند بنیاد تعاون سپاه)، یا افراد بانفوذ کنترل میشوند. خصوصیسازی صوری در دهههای گذشته، به جای افزایش رقابت، مالکیت را در دست نهادهای غیرشفاف متمرکز کرده است (احمدیان، ۲۰۲۱). این سهامداران از نفوذ خود برای تخصیص وامهای غیرقانونی به شرکتهای وابسته استفاده میکنند (مثال: بانک سرمایه و صندوق ذخیره فرهنگیان).
مدیران: مدیران بانکی، که اغلب از طریق انتصابهای سیاسی انتخاب میشوند، با اعطای وامهای غیرقانونی یا تبانی با بدهکاران، فساد را ترویج میکنند.
شبکههای فساد: مدیران و سهامداران در شبکههایی با مقامات حکومتی همکاری میکنند که کشف و مجازات تخلفات را دشوار میسازد.
۶. رقابت در نظام بانکی
رقابت سالم در نظام بانکی ایران به دلیل انحصار و فساد تضعیف شده است (Demirgüç-Kunt & Levine, ۲۰۰۴):
انحصار بانکهای دولتی: بانکهای دولتی و شبهدولتی، رقابت را محدود کرده و رانتخواری را ترویج میدهند.
مؤسسات مالی غیرمجاز: این مؤسسات با ارائه سودهای بالا، رقابت ناسالم را تشدید کرده و بحرانهایی مانند ورشکستگی را به دنبال داشتهاند.
سوءاستفاده از نبود رقابت: فقدان رقابت سالم، بانکها را به سمت فعالیتهای غیرمولد و رانتجویی سوق داده و کیفیت خدمات را کاهش داده است.
تأثیر خصوصیسازی صوری: خصوصیسازی بانکها به جای ایجاد رقابت، مالکیت را در دست نهادهای غیرپاسخگو متمرکز کرده و فساد را تشدید کرده است (احمدیان، ۲۰۲۱).
۷. بحران معوقهها
معوقهها (وامهای غیرجاری) یکی از نشانههای اصلی فساد بانکی در ایران هستند (Claessens & Laeven, ۲۰۰۴):
۷.۱. ارتباط با فساد
اعطای وامهای کلان به افراد یا شرکتهای مرتبط بدون ارزیابی اعتبار یا با وثیقههای صوری (مرادی، ۲۰۲۰).
تبانی مدیران با بدهکاران برای به تعویق انداختن بازپرداخت.
گراننمایی وثیقهها برای دریافت وامهای غیرقانونی.
نفوذ سیاسی بدهکاران کلان که مانع پیگیری قضایی میشود (تاجیک، ۲۰۲۲).
۷.۲. ابعاد بحران
نسبت معوقهها به کل تسهیلات بین ۱۰ تا ۲۰ درصد است (بانک مرکزی، ۲۰۲۳)، که بسیار بالاتر از استانداردهای جهانی است.
بدهکاران کلان شامل شرکتهای وابسته به نهادهای حکومتی یا افراد بانفوذ هستند.
۷.۳. پیامدها
کاهش نقدینگی بانکها و توانایی تسهیلاتدهی.
افزایش زیان انباشته و تهدید ثبات مالی.
تشدید تورم و بیاعتمادی عمومی.
۸. بحران ورشکستگی
ورشکستگی بانکی نتیجه فساد، سوءمدیریت، و معوقههای کلان است (Calomiris & Haber, ۲۰۱۴):
۸.۱. ارتباط با فساد
اختلاس و سوءمدیریت منابع بانکی (مثال: بانک آریا).
اعطای وام به پروژههای غیراقتصادی یا شرکتهای صوری.
فعالیت مؤسسات غیرمجاز مانند کاسپین و ثامنالحجج که تحت حمایت نهادهای خاص فعالیت میکردند (تاجیک، ۲۰۲۲).
۸.۲. ابعاد بحران
زیان انباشته در بانکهای خصوصیشده (مانند بانک آینده).
تزریق هزاران میلیارد تومان از منابع عمومی برای جبران سپردههای مؤسسات ورشکسته و تامین فساد و چپاول الیگارشها با منابع عمومی کشور.
۸.۳. پیامدها
تهدید ثبات مالی نظام بانکی.
بار مالی بر دولت و افزایش کسری بودجه.
اعتراضات اجتماعی و کاهش اعتماد عمومی.
تورم افسار گسیخته و نهادینه شده.
۹. مصونیت قضایی و بازتولید فساد
فساد بانکی در ایران به دلیل مصونیت قضایی و ساختارهای بازتولیدکننده، به یک پدیده نهادی تبدیل شده است (نیلی، ۲۰۲۱):
۹.۱. مصونیت قضایی
وضعیت: پروندههای فساد بانکی، مانند مهآفرید امیرخسروی یا بانک سرمایه، نشاندهنده برخورد گزینشی و نمایشی با متخلفان است. افراد نزدیک به نهادهای قدرت معمولاً از پیگرد مصون میمانند و تنها در صورت تعارضات سیاسی یا از دست دادن حمایت، مورد پیگیری قرار میگیرند (تاجیک، ۲۰۲۲).
پیامدها: مصونیت قضایی، فساد را کمهزینه و سودآور کرده و اعتماد عمومی به نظام قضایی را کاهش داده است.
۹.۲. بازتولید ساختاری فساد
وضعیت: فساد بانکی نتیجه طبیعی قواعد بازی در یک نظام رانتی است که دسترسی به منابع بانکی را به شبکههای قدرت محدود میکند (نیلی، ۲۰۲۱). این ساختار، فساد را نه تنها ممکن، بلکه تکرارپذیر و نهادینه میکند.
مثالها: پس از افشای هر پرونده، ساختارهای فسادزا بازسازی شده و چرخه تخلفات ادامه مییابد.
پیامدها: بازتولید فساد، اصلاحات موردی را بیاثر کرده و نظام بانکی را در یک چرخه معیوب نگه میدارد.
۱۰. وضعیت فعلی نظام بانکی
تا سال ۲۰۲۵، نظام بانکی ایران با چالشهای ساختاری و سیستماتیک مواجه است که فساد، معوقهها، و ورشکستگی را تشدید کردهاند (IMF, ۲۰۲۳):
۱۰.۱. ضریب کفایت سرمایه
وضعیت: ضریب کفایت سرمایه (Capital Adequacy Ratio - CAR) در بسیاری از بانکهای ایران به طور متوسط بین ۴ تا ۶ درصد است، که بسیار پایینتر از استاندارد بینالمللی ۸ درصد (کمیته بازل III) است (بانک مرکزی، ۲۰۲۳). برخی بانکها حتی ضریب منفی گزارش کردهاند (مانند بانک آینده).
دلایل: زیانهای انباشته ناشی از معوقهها، سوءمدیریت، و اعطای وامهای غیرقانونی، سرمایه بانکها را کاهش داده است.
پیامدها: ضریب پایین، توانایی بانکها برای جذب شوکهای مالی را کاهش داده و خطر ورشکستگی را افزایش میدهد.
۱۰.۲. رانتخواری
ابعاد: اقتصاد رانتی ایران، تخصیص منابع بانکی را به نفع گروههای خاص هدایت کرده است. وامهای کلان به شرکتهای وابسته به نهادهای حکومتی یا افراد بانفوذ، بخش عمده معوقهها را تشکیل میدهند (Habibi, ۲۰۱۵; مرادی، ۲۰۲۰).
مثالها: پروندههای بانک سرمایه و بانک دی نشاندهنده تخصیص غیرقانونی وامها به شرکتهای صوری یا وابسته است.
پیامدها: رانتخواری، نابرابری اقتصادی را تشدید کرده و منابع عمومی را از بخشهای مولد محروم کرده است.
۱۰.۳. سوءاستفاده از نبود رقابت
وضعیت: فقدان رقابت سالم، بانکها را به سمت فعالیتهای غیرمولد و رانتجویی سوق داده است. بانکهای دولتی و شبهدولتی با تکیه بر حمایتهای حکومتی، انگیزهای برای بهبود کارایی ندارند (Demirgüç-Kunt & Levine, ۲۰۰۴; احمدیان، ۲۰۲۱).
مثالها: مؤسسات غیرمجاز مانند کاسپین با سوءاستفاده از خلأهای رقابتی، سپردههای کلان جذب کرده و پس از ورشکستگی، بحرانهای اجتماعی ایجاد کردند.
پیامدها: نبود رقابت، کیفیت خدمات را کاهش داده، هزینههای بانکی را افزایش داده، و فساد را نهادینه کرده است.
۱۰.۴. چالشهای جاری
ناکارآمدی نظارت: بانک مرکزی، دیوان محاسبات، و سازمان بازرسی کل کشور به دلیل عدم استقلال ساختاری، توان مقابله با فساد سیستمی را ندارند (فرهت، ۲۰۱۹).
اعتماد عمومی: افشای پروندههای فساد و مصونیت متخلفان، اعتماد عمومی به نظام بانکی را به شدت کاهش داده است.
تحریمها: تحریمهای بینالمللی، دسترسی بانکها به بازارهای جهانی را محدود کرده و مشکلات مالی آنها را تشدید کرده است (IMF, ۲۰۲۳).
۱۱. راهکارهای پیشنهادی
برای کاهش فساد، معوقهها، ورشکستگی، و بهبود وضعیت فعلی، اقدامات زیر پیشنهاد میشود (IMF, ۲۰۱۷; World Bank, ۲۰۱۸; نیلی، ۲۰۲۱):
تقویت نظارت: استقلال بانک مرکزی و ایجاد سامانههای رصد آنی برای جلوگیری از تخلفات.
شفافیت مالی: انتشار عمومی صورتهای مالی بانکها، اسامی بدهکاران کلان، و ساختار مالکیت بانکها.
اصلاح قوانین: سادهسازی قوانین بانکی و رفع ابهامات برای کاهش روزنههای فساد.
مجازات مؤثر: اعمال مجازاتهای سختگیرانه و غیرگزینشی برای مدیران، سهامداران، و بدهکاران متخلف.
ترویج رقابت: کاهش انحصار بانکهای دولتی، اصلاح خصوصیسازی، و تشویق بخش خصوصی برای بهبود کارایی.
مدیریت حرفهای: انتخاب مدیران بر اساس شایستهسالاری به جای روابط سیاسی.
رفع معوقهها: بازسازی بدهیها و فروش شفاف وثیقهها برای کاهش زیانهای بانکی.
تقویت سرمایه بانکها: تزریق سرمایه به بانکها از طریق منابع غیرتورمی و اصلاح ساختار مالکیت.
تقویت جامعه مدنی: حمایت از رسانهها و نهادهای مدنی برای نظارت عمومی بر عملکرد بانکها.
نتیجهگیری
فساد بانکی در ایران، محصول یک نظام رانتی، مصونیت قضایی، نهادهای غیرپاسخگو، و نبود رقابت و جامعه مدنی قدرتمند است. این پدیده، همراه با بحران معوقهها، ورشکستگی، و چالشهای کنونی مانند ضریب کفایت سرمایه پایین، نظام بانکی را فلج کرده، اعتماد عمومی را کاهش داده، و اقتصاد را با چالشهای جدی مواجه کرده است. وضعیت فعلی، با تداوم رانتخواری، خصوصیسازی صوری، و بازتولید فساد، نیاز فوری به اصلاحات ساختاری را نشان میدهد. اصلاحات عمیق در نظارت، شفافیت، رقابت، و پاسخگویی برای رفع این معضلات ضروری است. مطالعات آینده میتوانند بر تحلیل پروندههای خاص، اثربخشی راهکارهای پیشنهادی، یا نقش جامعه مدنی در کاهش فساد تمرکز کنند.
—————————-
منابع:
احمدیان، س. (۲۰۲۱). ساختار مالکیت بانکها در ایران و پیامدهای آن برای حکمرانی مالی. تهران: مؤسسه پژوهشهای اقتصادی.
Calomiris, C. W., & Haber, S. H. (2014). Fragile by Design: The Political Origins of Banking Crises. Princeton University Press.
Claessens, S., & Laeven, L. (2004). What Drives Bank Competition? Journal of Money, Credit and Banking, 36(3), 563-583.
Demirgüç-Kunt, A., & Levine, R. (2004). Financial Structure and Economic Growth. MIT Press.
Habibi, N. (2015). The Political Economy of Iran’s Banking Sector. Middle East Brief, 85.
IMF. (2017). Islamic Republic of Iran: Financial Sector Assessment Program. International Monetary Fund.
IMF. (2023). Iran: Selected Issues Paper. International Monetary Fund.
Klitgaard, R. (1988). Controlling Corruption. University of California Press.
Rose-Ackerman, S. (1999). Corruption and Government: Causes, Consequences, and Reform. Cambridge University Press.
تاجیک، م. (۲۰۲۲). نقش ساختار قدرت در فساد بانکی: از پرونده مهآفرید تا بانک سرمایه. فصلنامه اقتصاد سیاسی ایران, ۵(۲), ۴۱-۶۸.
فرهت، ح. (۲۰۱۹). چالشهای بانک مرکزی در نظارت بر نظام بانکی. پژوهشنامه سیاست اقتصادی, ۱۲(۳), ۷۷-۹۳.
مرادی، ن. (۲۰۲۰). بانک و رانت: تحلیل اقتصاد سیاسی نظام بانکی در ایران. تهران: نشر نی.
نیلی، م. (۲۰۲۱). فساد به مثابه نهاد: بازاندیشی در مبارزه با فساد سیستماتیک. گفتوگوی حکمرانی, ۳(۴), ۱۲-۲۵.
Transparency International. (2019). Corruption Perceptions Index 2019.
World Bank. (2018). The Cost of Corruption in Developing Countries.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
جو بایدن، رئیسجمهور سابق، در مصاحبهای با بیبیسی که اوایل روز چهارشنبه پخش شد، به شدت از نحوه مدیریت جنگ روسیه و اوکراین توسط دونالد ترامپ، رئیسجمهور و همچنین از صد روز اول ریاست جمهوری جانشین خود انتقاد کرد.
تصویر کلی: بایدن برای اولین مصاحبه خود پس از ترک دفتر، به جای یک رسانه آمریکایی، یک رسانه بریتانیایی را انتخاب کرد تا ترامپ را متهم کند که “مانند یک رئیسجمهور جمهوریخواه رفتار نمیکند” و به نگرانیهای خود بپردازد، از جمله اینکه اکنون تهدید بزرگتری برای دموکراسی نسبت به هر زمان دیگری از زمان جنگ جهانی دوم وجود دارد.
مصاحبه رادیو ۴ بیبیسی در ایالت زادگاه رئیسجمهور ۸۲ ساله، دلاور، قبل از هشتادمین سالگرد روز پیروزی در اروپا (VE) در روز پنجشنبه، زمانی که کشورهای متفقین تسلیم بیقید و شرط آلمان را در ۸ مه ۱۹۴۵ پذیرفتند، انجام شد. تاریخی که ترامپ میخواهد آن را “روز پیروزی در جنگ جهانی دوم” نامگذاری کند.
نکات کلیدی مصاحبه بایدن با بیبیسی:
● نیک رابینسون، خبرنگار بیبیسی، از بایدن درباره اعتقاد ترامپ ۷۸ ساله مبنی بر اینکه اوکراین برای دستیابی به صلح باید از قلمرو خود صرف نظر کند، پرسید و اظهار داشت که برخی افراد فکر میکنند این منطقی است.
● بایدن در پاسخ، با اشاره به تلاشهای نویل چمبرلین، نخستوزیر بریتانیا، برای سازش با هیتلر در دهه ۱۹۳۰ قبل از جنگ جهانی دوم، پاسخ داد: “این سازش مدرن است.”
● بایدن گفت: “پوتین نمیتواند این واقعیت را تحمل کند که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشیده است و هر کسی که فکر میکند او متوقف میشود، احمق است.”
● دیدار زلنسکی: بایدن دیدار پرتنش ترامپ و معاون رئیسجمهور، ونس، با ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، در ماه فوریه را “در شأن آمریکا ندانست”.
● او از اقدامات و تهدیدهای دیگر دولت ترامپ انتقاد کرد، از جمله تغییر نام خلیج مکزیک به خلیج آمریکا و صحبت در مورد بازپسگیری پاناما و تصاحب گرینلند و تبدیل کانادا به پنجاه و یکمین ایالت آمریکا.
● بایدن گفت: “این چه جهنمی است که اینجا اتفاق میافتد؟ کدام رئیسجمهوری تا به حال اینگونه صحبت میکند؟ این چیزی نیست که ما هستیم.” او گفت: “آمریکا درباره آزادی، دموکراسی، فرصت است، نه درباره مصادره.”
● بایدن گفت که معتقد است “حزب جمهوریخواه در حال بیدار شدن به ماهیت ترامپ است.”
● رقابت ۲۰۲۴: بایدن گفت که از کنارهگیری به عنوان نامزد احتمالی دموکراتها برای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ و حمایت از کامالا هریس، معاون رئیسجمهور، پشیمان نیست.
● او به منتقدانی که ادعا میکردند باید زودتر از رقابت خارج میشد، پاسخ داد: “فکر نمیکنم فرقی میکرد.”
● او ادامه داد: “ما در زمانی کنار رفتیم که نامزد خوبی داشتیم.”
● بایدن افزود: “اوضاع آنقدر سریع پیش رفت که کنار رفتن دشوار شد. و تصمیم سختی بود.” “فکر میکنم تصمیم درستی بود. فکر میکنم... فقط تصمیم سختی بود.”
● تهدیدهای ناتو: آخرین رئیسجمهور زنده آمریکا که در طول جنگ جهانی دوم متولد شده است، درباره ترسهای خود از نابودی ناتو و خروج آمریکا از رهبری جهان تحت ترامپ صحبت کرد.
● بایدن گفت: “من میترسم که متحدان ما در سراسر جهان شروع به تردید کنند که آیا ما در همان جایی که در ۸۰ سال گذشته بودهایم، خواهیم ماند یا خیر.”
● نمایندگان کاخ سفید بلافاصله به درخواست آکسیوس برای اظهار نظر در اوایل روز چهارشنبه پاسخ ندادند.
ربکا فالکونر / آکسیوس
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
بیبیسی نیوز
آمریکاییها زمانی حامی سرسخت اسرائیل بودند؛ آن دوران دیگر گذشته است
از اتاق اطلاعرسانی کاخ سفید بیرون دویدم، از کنار ورودی ستوندار بال غربی گذشتم تا به محل دوربینمان روی چمنها رسیدم و گوشیای را به گوشم وصل کردم که مرا به استودیو متصل میکرد.
لحظهای بعد، مجری از من درباره اظهاراتی که همین چند لحظه پیش از رئیسجمهور وقت آمریکا، دونالد ترامپ، بهصورت زنده شنیده بودیم، پرسید.
پاسخ دادم که ما شاهد تغییری اساسی در موضعگیری سیاست خارجی ایالات متحده پس از دههها درگیری اسرائیل و فلسطینیها هستیم.
این اتفاق در فوریه همین امسال رخ داد. ترامپ بهتازگی با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، دیدار کرده بود — نخستین رهبر خارجی که پس از آغاز بهکار ترامپ به کاخ سفید دعوت شده بود. رئیسجمهور آمریکا وعده داد که کشورش کنترل نوار غزه را بهدست خواهد گرفت، و پیشتر نیز متعهد شده بود که این منطقه باید «پاکسازی» و از جمعیت فلسطینی خالی شود.
ترامپ با طرحی که حمایت دولت او از اسرائیل را تشدید میکرد و همزمان هنجارهای بینالمللی را برهم میزد و در تضاد با حقوق بینالملل بود، توجه جهانیان را به خود جلب کرد. این لحظه، اوج روابط کنونی حزب جمهوریخواه با اسرائیل بود — رابطهای که گاهی «حمایت به هر قیمتی» توصیف شده است.
اتحاد میان دو کشور پس از حملات حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و عملیات نظامی اسرائیل در غزه که در پی آن آغاز شد، بار دیگر در کانون توجه بینالمللی قرار گرفت.
در طول آن جنگ، دولت جو بایدن حدود ۱۸ میلیارد دلار (معادل ۱۳.۵ میلیارد پوند) سلاح به اسرائیل ارسال کرد و سطح بیسابقهای از حمایت ایالات متحده را حفظ کرد. این دوره با اعتراضات فزاینده در داخل آمریکا همراه بود — بسیاری از معترضان، از رأیدهندگان سنتی حزب دموکرات بودند. این واکنشها به موضوعی داغ در جنگ فرهنگی آمریکا تبدیل شد؛ جنگی بر سر دیدگاهها نسبت به اسرائیل و فلسطینیها. من در تظاهراتی حضور داشتم که معترضان بارها بایدن را «جو نسلکش» میخواندند — اتهامی که او همواره آن را رد کرده است.
در همان زمان، دونالد ترامپ معترضان را «دیوانههای افراطی چپگرا» توصیف کرد، و اکنون دولت ترامپ در حال هدفگیری و اخراج صدها دانشجوی خارجی است که آنها را به یهودستیزی یا حمایت از حماس متهم میکند؛ اقدامی که بهشدت در دادگاهها با آن مقابله میشود.
اما برای بایدن، که به عنوان یک دموکرات میتوانست انتظار رأی بسیاری از کسانی را داشته باشد که از حمایت او از اسرائیل ناراضیاند، این حمایت سیاسی، هزینهای در پی داشت که رؤسایجمهور قبلی، حتی ترامپ، با آن روبهرو نشده بودند.
یکی از تصمیمگیرندگان کلیدی بایدن در حوزه روابط با اسرائیل هنوز با پیامدهای تصمیماتی که گرفتهاند، دست و پنجه نرم میکند.
جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی پیشین بایدن، میگوید: «واکنش نخست من این است که میدانم این موضوع احساسات عمیق و پرشوری را میان آمریکاییهای عربتبار، غیرعرب و یهودی برانگیخته است.»
او ادامه میدهد: «دو ملاحظه در تعارض با یکدیگر قرار داشتند: یکی، میل به محدود کردن افراط اسرائیل — چه در خصوص تلفات غیرنظامیان و چه در رابطه با جریان کمکهای بشردوستانه. و دیگری، اطمینان از اینکه ما اسرائیل را از تواناییهای لازم برای مقابله با دشمنانش در جبهههای گوناگون محروم نکنیم.»
او افزود: «ایالات متحده در روزهای پس از ۷ اکتبر، از لحاظ مادی، اخلاقی و به هر شکل دیگری، پشتیبان اسرائیل بود.»
اما نظرسنجیها نشان میدهند که حمایت عمومی از اسرائیل در میان آمریکاییها در حال کاهش است.
در نظرسنجی موسسه گالوپ که در مارس امسال انجام شد، تنها ۴۶ درصد از آمریکاییها از اسرائیل حمایت کردند — کمترین میزان در ۲۵ سال گذشته از رهگیریهای سالانه این موسسه. در حالی که ۳۳ درصد نیز با فلسطینیها ابراز همدلی کردند — که این هم بالاترین میزان ثبتشده در این شاخص است. سایر نظرسنجیها نیز نتایجی مشابه را نشان دادهاند.
با وجود تمام محدودیتهای نظرسنجیها، این تغییر عمدتاً در میان دموکراتها و جوانان مشاهده شده است — اگرچه محدود به آنها نیست. بهطور مثال، مرکز پژوهشی پیو گزارش داد که بین سالهای ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۵، نسبت جمهوریخواهان دارای دیدگاه منفی نسبت به اسرائیل از ۲۷ درصد به ۳۷ درصد افزایش یافته — این تغییر عمدتاً در میان جمهوریخواهان جوان (زیر ۴۹ سال) رخ داده است.
آمریکا مدتهاست که قدرتمندترین متحد اسرائیل بوده است — از ماه مه ۱۹۴۸، زمانی که نخستین کشور بود که موجودیت دولت نوپای اسرائیل را به رسمیت شناخت. اما هرچند به نظر میرسد که حمایت بلندمدت ایالات متحده از اسرائیل با احتمال بسیار بالا ادامه خواهد داشت، این نوسانات در افکار عمومی، پرسشهایی را درباره حدود عملی و سیاستی این پشتیبانی خللناپذیر ایجاد کردهاند — و اینکه آیا تغییر نگرشهای مردمی، در نهایت بر واشنگتن اثر گذاشته و به تصمیمگیریهای واقعی در عرصه سیاست منجر خواهد شد؟
مشاجرهای در دفتر بیضیشکل
برای بسیاری، رابطه نزدیک میان آمریکا و اسرائیل بخشی دائمی و لاینفک از زیرساخت ژئوپلیتیک جهان بهنظر میرسد. اما این رابطه همیشه تضمینشده نبوده — و در آغاز، تا حد زیادی به تصمیم یک فرد بستگی داشت.
در اوایل سال ۱۹۴۸، رئیسجمهور آمریکا، هری اس. ترومن، میبایست در قبال فلسطین تصمیمگیری میکرد. در آن زمان، این سرزمین دستخوش خشونت فرقهای میان یهودیان و اعراب فلسطینی بود — پس از سه دهه سلطه استعماری بریتانیا که حالا اعلام کرده بود قصد خروج از منطقه را دارد. ترومن بهشدت تحت تأثیر وضعیت بازماندگان یهودی هولوکاست قرار گرفته بود که در اردوگاههای آوارگان در اروپا سرگردان مانده بودند.
در شهر نیویورک، «فرانسیِن کلاگسبِرون» جوان — که بعدها استاد دانشگاه و تاریخنگار زندگی گُلد مایر، نخستوزیر اسرائیل شد — نظارهگر پدر و مادرش بود که برای تأسیس سرزمینی برای یهودیان دعا میکردند.
او میگوید: «من در خانهای بزرگ شدم که هم بسیار یهودی بود و هم بسیار صهیونیست. برادر بزرگترم و من میرفتیم بیرون و پول جمع میکردیم تا بتوانیم انگلستان را متقاعد کنیم درها را باز کند. برادرم سوار قطارهای مترو میشد، درهای قطار که باز میشد، فریاد میزد: “باز کنید، باز کنید، درها را به سوی فلسطین باز کنید”.»
دولت ترومن در مسئله بهرسمیتشناختن دولت یهودی بهشدت دچار شکاف بود. سیا و وزارت خارجه آمریکا نسبت به این اقدام هشدار داده بودند. آنها از درگیر شدن در جنگی خونین با کشورهای عربی بیم داشتند — جنگی که ممکن بود آمریکا را وارد درگیری کند و خطر تشدید تنش در جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی را در پی داشته باشد.
دو روز پیش از آنکه بریتانیا قرار بود از فلسطین خارج شود، مشاجرهای شدید در دفتر بیضیشکل کاخ سفید درگرفت. مشاور داخلی ترومن، «کلارک کلیفورد»، خواهان بهرسمیتشناختن دولت یهودی بود. در مقابل او، «جورج مارشال»، وزیر خارجه و ژنرال جنگ جهانی دوم قرار داشت — کسی که ترومن او را «بزرگترین آمریکایی زنده» میدانست.
همان فردی که ترومن اینچنین تحسینش میکرد، با قاطعیت با شناسایی فوری اسرائیل مخالفت کرد، چراکه نگران آغاز جنگی منطقهای بود — او حتی پا را فراتر گذاشت و به ترومن گفت اگر از بهرسمیتشناختن اسرائیل حمایت کند، در انتخابات آینده به او رأی نخواهد داد.
با این حال، در پی این تنش بیسابقه، دو روز بعد، زمانی که دیوید بنگوریون، نخستوزیر نخستین اسرائیل، موجودیت کشور را اعلام کرد، ترومن بیدرنگ اسرائیل را به رسمیت شناخت.
تاریخنگار فلسطینی، «رشید خالدی»، که در نیویورک به دنیا آمده و خانوادهاش در دهه ۱۹۳۰ توسط بریتانیا از بیتالمقدس اخراج شده بودند، میگوید که ایالات متحده و اسرائیل تا حدی بهدلیل پیوندهای فرهنگی مشترک به هم گره خوردهاند. او میافزاید که از سال ۱۹۴۸ به بعد، فلسطینیها در آمریکا دچار ضعف دیپلماتیک بزرگی بودند، چراکه مطالبه آنها برای حق تعیین سرنوشت ملی، در رقابتی نابرابر به حاشیه رانده شد.
او میگوید: «در یک طرف، جنبش صهیونیستی قرار داشت که رهبران آن عمدتاً اصالتی اروپایی یا آمریکایی داشتند... اما اعراب هیچ چیز مشابهی نداشتند. \[اعراب] هیچ شناختی از جوامع، فرهنگها و رهبران سیاسی کشورهایی که سرنوشت فلسطین را رقم میزدند نداشتند. چگونه میتوانستید افکار عمومی آمریکا را خطاب قرار دهید وقتی اصلاً نمیدانستید آمریکا چگونه کشوری است؟»
فرهنگ عامه نیز نقش مهمی ایفا کرد — بهویژه با انتشار رمان «خروج» در سال ۱۹۵۸ و سپس فیلم پرفروشی که بر اساس آن ساخته شد، نوشته «لئون یوریس». این اثر داستان تأسیس اسرائیل را برای مخاطبان وسیع دهه ۶۰ بازگو کرد و نسخه سینمایی آن، تصویری کاملاً آمریکاییشده از پیشگامان سرزمینی نو به نمایش گذاشت.
«اهود اولمرت»، که در آن زمان یک فعال سیاسی بود و بعدها نخستوزیر اسرائیل شد، به جنگ سال ۱۹۶۷ بهعنوان لحظهای تعیینکننده اشاره میکند — زمانی که حمایت آمریکا از اسرائیل به یک اتحاد عمیق و راهبردی بدل شد.
او میگوید: «در آن جنگ، اسرائیل پس از هفتهها بیم از حمله همسایگان، ظرف شش روز کشورهای عربی را شکست داد، قلمرو خود را تقریباً سه برابر کرد و اشغال نظامی بیش از یک میلیون فلسطینی بیدولت در کرانه باختری و غزه را آغاز کرد.»
وی ادامه میدهد: «برای نخستین بار، ایالات متحده اهمیت و جایگاه اسرائیل را بهعنوان یک قدرت نظامی و سیاسی عمده در خاورمیانه درک کرد — و از آن زمان، همه چیز در روابط بنیادین میان دو کشور ما تغییر کرد.»
روابطی انکارناپذیر
در طول سالها، اسرائیل به بزرگترین دریافتکننده کمکهای نظامی خارجی ایالات متحده در جهان تبدیل شد. حمایت دیپلماتیک قوی آمریکا — بهویژه در سازمان ملل — عنصری کلیدی در این اتحاد بوده است؛ در حالی که رؤسای جمهور متوالی آمریکا نیز همواره کوشیدهاند میان اسرائیل و همسایگان عربش صلح برقرار کنند.
اما در سالهای اخیر، این رابطه هرگز ساده و بیدردسر نبوده است.
زمانی که با «جِیک سالیوان» صحبت میکردم، موضوع جامعه عربتبار آمریکا در ایالت میشیگان را مطرح کردم — کسانی که به دلیل میزان حمایت بایدن و معاونش کامالا هریس از اسرائیل در جریان جنگ غزه، رأی خود را به ترامپ دادند و به آنها پشت کردند. سالیوان این ایده را که بایدن بهخاطر همین حمایت، ایالت میشیگان را از دست داده باشد، رد کرد.
با این حال، این حمایت بیهزینه نبود و در بخشی از افکار عمومی آمریکا با واکنش تند روبهرو شد.
در نظرسنجی مرکز پژوهشی Pew در ماه مارس امسال، ۵۳ درصد از آمریکاییها دیدگاه منفی نسبت به اسرائیل داشتند — افزایشی ۱۱ درصدی نسبت به آخرین باری که این نظرسنجی در سال ۲۰۲۲ انجام شده بود.
آیا این رابطه ویژه در حال فرسایش است؟
در حال حاضر، این تغییرات در افکار عمومی آمریکا هنوز منجر به دگرگونی عمدهای در سیاست خارجی آمریکا نشده است. هرچند برخی از شهروندان عادی آمریکایی در حال فاصله گرفتن از اسرائیل هستند، اما در کنگره آمریکا، سیاستمداران منتخب از هر دو حزب همچنان تا حد زیادی مشتاق هستند که بر اهمیت اتحاد قوی با اسرائیل تأکید کنند.
برخی معتقدند اگر این تغییر در افکار عمومی پایدار و بلندمدت باشد، در نهایت ممکن است به کاهش حمایت واقعی از اسرائیل منجر شود — با تضعیف روابط دیپلماتیک و کاهش کمکهای نظامی. این نگرانی بهویژه در داخل اسرائیل با شدت بیشتری احساس میشود.
چند ماه پیش از وقایع ۷ اکتبر، ژنرال پیشین اسرائیلی و رئیس وقت اداره اطلاعات نظامی، «تامیر هایمان»، هشدار داده بود که شکافهایی در روابط اسرائیل و آمریکا در حال شکلگیری است — تا حدی بهدلیل آنچه او «فاصلهگیری تدریجی یهودیان آمریکایی از صهیونیسم» توصیف کرده بود.
تغییرات سیاسی اسرائیل بهسوی راست ملیگرای مذهبی نیز در این روند نقش مهمی داشته است. از اوایل سال ۲۰۲۳، اسرائیل شاهد موجی بیسابقه از اعتراضات یهودیان اسرائیلی علیه اصلاحات قضایی نتانیاهو بود — بسیاری از معترضان معتقد بودند او کشور را بهسمت یک حکومت دینی پیش میبرد؛ ادعایی که نتانیاهو همواره آن را رد کرده است. برخی در آمریکا، که همواره احساس پیوندی عمیق با اسرائیل داشتند، با نگرانی فزاینده این تحولات را دنبال میکردند.
در ماه مارس امسال، «مؤسسه مطالعات امنیت ملی» — یکی از اندیشکدههای برجسته تلآویو به رهبری هایمان — گزارشی منتشر کرد که در آن آمده بود افکار عمومی آمریکا در حمایت از اسرائیل «وارد منطقه خطر شده است». «نمیتوان خطرات ناشی از کاهش حمایت آمریکا را، بهویژه هنگامی که بازتاب روندهایی ریشهدار و بلندمدت باشد، دستکم گرفت» — این را نویسنده گزارش، «تئودور سَسون»، نوشته بود. «اسرائیل برای آینده قابل پیشبینی، به حمایت این ابرقدرت جهانی نیاز دارد.»
این حمایت در سطح سیاستگذاری طی دههها تنها افزایش یافته، اما شایان ذکر است که تاریخ نظرسنجیهای عمومی در آمریکا نشان میدهد که افکار عمومی همواره دچار نوسان بوده است.
امروز، «دنیس راس» — که در دوران ریاستجمهوری بیل کلینتون به پیشبرد توافقات اسلو کمک کرد — میگوید که دیدگاه آمریکاییها نسبت به اسرائیل بهطور فزایندهای به شکافهای سیاسی داخلی در آمریکا گره خورده است.
او میگوید: «ترامپ در نظر اکثریت دموکراتها چهرهای بسیار منفی دارد — آخرین نظرسنجیها نشان میدهد که بیش از ۹۰ درصد از دموکراتها چنین نگاهی دارند. بنابراین این احتمال وجود دارد که حمایت ترامپی از اسرائیل، پویاییای در اینجا ایجاد کند که لااقل در میان دموکراتها، به افزایش انتقاد از اسرائیل منجر شود.»
با این حال، راس پیشبینی میکند که حمایت واشنگتن از اسرائیل — در قالب کمکهای نظامی و روابط دیپلماتیک — ادامه خواهد یافت. او همچنین معتقد است که اگر رأیدهندگان اسرائیلی، نخستوزیر فعلی را برکنار کرده و دولتی میانهروتر را جایگزین او کنند، ممکن است بخشی از نارضایتیهای موجود در آمریکا فروکش کند. انتخابات سراسری در اسرائیل باید تا پیش از اواخر اکتبر سال آینده برگزار شود.
راس استدلال میکند که در صورت روی کار آمدن چنین دولتی در اسرائیل، «دیگر تمایلی برای ایجاد الحاق دوفاکتوی کرانه باختری وجود نخواهد داشت. تعامل با حزب دموکرات و مسئولان آن بسیار بیشتر خواهد شد.»
نگاه نسل جوان
کسانی که معتقدند رابطه آمریکا و اسرائیل در حال فرسایش است، توجه ویژهای به دیدگاه نسل جوان آمریکایی دارند — گروهی که از ۷ اکتبر تاکنون بیشترین تغییر نگرش را نشان دادهاند. بهعنوان «نسل تیکتاک»، بسیاری از جوانان آمریکایی اخبار مربوط به جنگ را از شبکههای اجتماعی دریافت میکنند، و به نظر میرسد تلفات بالای غیرنظامیان در جریان حملات اسرائیل به غزه، نقش مهمی در کاهش حمایت در میان دموکراتها و لیبرالهای جوان آمریکا داشته است.
بر اساس نظرسنجی Pew Research که ماه گذشته منتشر شد، در سال گذشته ۳۳ درصد از آمریکاییهای زیر ۳۰ سال گفتهاند که همدلی کامل یا عمدهای با مردم فلسطین دارند؛ در حالیکه تنها ۱۴ درصد چنین همدلیای را نسبت به اسرائیلیها ابراز کردهاند. در مقابل، آمریکاییهای مسنتر بیشتر تمایل داشتند با اسرائیلیها همدلی کنند.
«کارین فون هیپل»، رئیس مؤسسه دفاع و امنیت «آردن» و مقام پیشین وزارت خارجه آمریکا، نیز با این نظر موافق است که در میان مردم آمریکا بر سر موضوع اسرائیل یک شکاف نسلی وجود دارد — شکافی که حتی به درون کنگره نیز کشیده شده است.
او میگوید: «نمایندگان جوانتر کنگره نسبت به اسرائیل واکنشهای خودکار و غیرمنتقدانهای ندارند. فکر میکنم آمریکاییهای جوانتر — از جمله یهودیان آمریکایی — نسبت به نسل والدینشان حمایت کمتری از اسرائیل دارند.»
با این حال، او نسبت به این ایده که این تغییرات ممکن است به تحولی جدی در سطح سیاستگذاری منجر شود، بدبین است. او میگوید با وجود تغییر دیدگاهها در پایگاه رأیدهندگان حزب دموکرات، بسیاری از چهرههای برجستهای که ممکن است در سال ۲۰۲۸ نامزد ریاستجمهوری شوند، همچنان «حامی سنتی اسرائیل» هستند.
او به عنوان مثال از «گرچن ویتمر» فرماندار میشیگان، و «پیت بوتیجیج» وزیر سابق حملونقل نام میبرد. و در مورد «الکساندریا اوکاسیو-کورتز»، نماینده مشهور کنگره و طرفدار دیرینه حقوق فلسطینیها که در اینستاگرام نیز بسیار محبوب است، فون هیپل پاسخ صریحی میدهد: «فکر نمیکنم کسی مثل اوکاسیو-کورتز الان بتواند برنده شود.»
در هفتههای پس از نشست خبری ترامپ و نتانیاهو در کاخ سفید در ماه فوریه، من از «جِیک سالیوان» پرسیدم که به نظر او روابط آمریکا و اسرائیل به کدام سو خواهد رفت. او استدلال کرد که هر دو کشور با تهدیدهای داخلی علیه نهادهای دموکراتیک خود مواجهاند — تهدیدهایی که ماهیت و روابط این دو کشور را شکل خواهد داد.
او میگوید: «فکر میکنم این موضوع بیش از آنکه یک پرسش در حوزه سیاست خارجی باشد، یک پرسش در حوزه سیاست داخلی در این دو کشور است — آمریکا به کجا میرود؟ اسرائیل به کجا میرود؟ پاسخ به این دو سؤال تعیین خواهد کرد که روابط آمریکا و اسرائیل در پنج، ده یا پانزده سال آینده به کجا خواهد رسید.»
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
دو مقام آمریکایی روز سهشنبه به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفتند که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، قصد دارد در سفر هفته آینده خود به عربستان سعودی اعلام کند که ایالات متحده از این پس خلیج فارس را خلیج عربی یا خلیج عربی مینامد.
کشورهای عربی خواستار تغییر نام جغرافیایی این پهنه آبی در سواحل جنوبی ایران شدهاند، در حالی که ایران پیوندهای تاریخی خود با خلیج فارس را حفظ کرده است.
مقامات آمریکایی به شرط ناشناس ماندن در مورد مسائل حساس صحبت کردند. کاخ سفید و شورای امنیت ملی بلافاصله به پیامهای درخواست اظهار نظر پاسخ ندادند.
خلیج فارس از قرن شانزدهم به طور گسترده با این نام شناخته شده است، اگرچه استفاده از “خلیج عربستان” و “خلیج عربی” در بسیاری از کشورهای خاورمیانه رایج است. دولت ایران ـــ که قبلاً پرشیا نام داشت ـــ در سال ۲۰۱۲ گوگل را به دلیل تصمیم این شرکت مبنی بر عدم نامگذاری این پهنه آبی در نقشههایش تهدید به شکایت کرد.
در نقشههای گوگل در ایالات متحده، این پهنه آبی به عنوان خلیج فارس (خلیج عربی) ظاهر میشود. نقشههای اپل فقط خلیج فارس را میگویند.
ارتش ایالات متحده سالهاست که به طور یکجانبه در بیانیهها و تصاویری که منتشر میکند، از خلیج فارس به عنوان خلیج عربی یاد میکند.
نام این پهنه آبی برای ایرانیانی که تاریخ طولانی کشورشان را به عنوان امپراتوری پارس پذیرفتهاند، به یک مسئله احساسی تبدیل شده است. در سال ۲۰۱۷، در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ، زمانی که او از نام خلیج عربی برای این آبراه استفاده کرد، اختلاف نظر ایجاد شد. حسن روحانی، رئیس جمهور وقت ایران، اظهار داشت که ترامپ باید «جغرافیا بخواند».
محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، در آن زمان به صورت آنلاین نوشت: «همه میدانستند که دوستی ترامپ به بالاترین پیشنهاد دهنده فروخته میشود. اکنون میدانیم که جغرافیای او نیز همینطور است.»
ترامپ میتواند نام را برای مقاصد رسمی ایالات متحده تغییر دهد، اما نمیتواند دیکته کند که بقیه جهان چه نامی به آن بدهند.
سازمان بینالمللی هیدروگرافی - که ایالات متحده عضو آن است - برای اطمینان از بررسی و ترسیم یکنواخت تمام دریاها، اقیانوسها و آبهای قابل کشتیرانی جهان تلاش میکند و برخی از آنها را نیز نامگذاری میکند. مواردی وجود دارد که کشورها در اسناد خود به یک پهنه آبی یا نقطه عطف با نامهای مختلف اشاره میکنند.
علاوه بر عربستان سعودی، ترامپ قرار است از دوحه، پایتخت قطر و ابوظبی، پایتخت امارات متحده عربی، که آنها نیز در این پهنه آبی قرار دارند، نیز بازدید کند.
این سفر که در ابتدا به عنوان اولین سفر خارجی ترامپ از زمان روی کار آمدنش در ۲۰ ژانویه برنامهریزی شده بود، در حالی صورت میگیرد که ترامپ تلاش کرده است تا به کشورهای خلیج فارس نزدیکتر شود، زیرا او به دنبال سرمایهگذاری مالی آنها در ایالات متحده و حمایت آنها در درگیریهای منطقهای، از جمله حل جنگ اسرائیل و حماس در غزه و محدود کردن برنامه هستهای رو به پیشرفت ایران است.
رئیس جمهور ایالات متحده همچنین از طریق مشاغل شخصی خود، که مالکیت آنها را از دفتر بیضی شکل خود حفظ کرده است، روابط مالی قابل توجهی با این کشورها دارد.
این اقدام چند ماه پس از آن صورت میگیرد که ترامپ گفت ایالات متحده از خلیج مکزیک به عنوان خلیج آمریکا یاد خواهد کرد.
آسوشیتدپرس اوایل امسال پس از آنکه کاخ سفید خبرنگاران خود را از پوشش اکثر رویدادها به دلیل تصمیم این سازمان مبنی بر عدم پیروی از دستور اجرایی رئیس جمهور برای تغییر نام خلیج مکزیک به عنوان “خلیج آمریکا” در داخل ایالات متحده منع کرد، از دولت ترامپ شکایت کرد.
قاضی منطقهای آمریکا، ترور ان. مکفادن، که توسط رئیسجمهور دونالد ترامپ منصوب شده بود، ماه گذشته حکم داد که متمم اول قانون اساسی، آسوشیتدپرس را از تلافی دولت به دلیل انتخاب واژگانش محافظت میکند و دستور داد دسترسی این رسانه بازگردانده شود.
خبرگزاری آسوشیتدپرس
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
احمد الشرع، رئیس جمهور سوریه، روز چهارشنبه به پاریس سفر خواهد کرد، اولین سفر او به اروپا از زمان سرنگونی بشار اسد در ماه دسامبر، زیرا او به دنبال حمایت بینالمللی از تلاشهایش برای ایجاد ثبات بیشتر در کشور جنگزدهاش است.
شرع که با امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، مذاکره خواهد کرد، از سازمان ملل متحد برای سفر به پاریس معافیت دریافت کرد، زیرا او همچنان به دلیل رهبری قبلی خود بر گروه مسلح اسلامگرای حیات تحریر الشام (HTS)، وابسته سابق القاعده، در فهرست تحریمهای تروریستی قرار دارد.
مقامات فرانسوی اعلام کردند که این دو رهبر در مورد چگونگی تضمین حاکمیت و امنیت سوریه، نحوه برخورد با اقلیتها پس از حملات اخیر علیه علویها و دروزیها، تلاشهای ضد تروریستی علیه شبهنظامیان داعش و هماهنگی کمکها و حمایتهای اقتصادی، از جمله کاهش تحریمها، بحث خواهند کرد.
یک مقام ریاست جمهوری فرانسه گفت: «واضح است که با توجه به چالشهای عظیم پیش روی سوریه، انتظاراتی از فرانسه و شرکای اصلی بینالمللی سوریه وجود دارد.» وی افزود که پاریس در مورد پیوندهای جهادی گذشته الشرع سادهلوح نبوده و همچنان خواستار گذار است.
این مقام فرانسوی افزوزد: «نقش روشنی برای جامعه بینالمللی در سوریه وجود دارد تا ثبات آن را فراهم کند.»
فرانسه از سقوط اسد استقبال کرد و به طور فزایندهای روابط خود را با دولت انتقالی الشرع تقویت کرده است. مکرون اخیراً به عنوان بخشی از تلاشها برای کاهش تنشها در مرز، یک جلسه ویدیویی سهجانبه با الشرع و جوزف عون، رئیسجمهور لبنان، برگزار کرد.
روابط محتاطانه
فرانسه ماه گذشته به عنوان گامی در جهت بازگشایی کامل سفارت خود، یک کاردار در دمشق به همراه یک تیم کوچک از دیپلماتها منصوب کرد.
پاریس معتقد است که در سوریه کارت بازی دارد، زیرا در سال ۲۰۱۲ روابط خود را با اسد قطع کرده و پس از آن حتی پس از شکست شدید مبارزان مخالف و محدود شدن آنها به بخشهای شمالی کشور، از برقراری مجدد روابط با دولت او خودداری کرده است.
فرانسه به طور سنتی از اپوزیسیون عمدتاً سکولار تبعیدی و نیروهای کرد در شمال شرق سوریه حمایت کرده است، جایی که پیش از این نیروهای ویژه خود را مستقر کرده بود.
در ماههای اخیر، فرانسه با کاهش حضور آمریکا و تلاش رئیسجمهور جدید سوریه برای بازگرداندن کنترل مرکزی دمشق بر این مناطق، نقش میانجی بین الشرع و کردها را ایفا کرده است.
یک مقام ریاست جمهوری فرانسه گفت که پاریس با آمریکاییها در مورد چگونگی مدیریت خروج واشنگتن و چگونگی ایفای نقش بزرگتر توسط فرانسه مذاکره کرده است.
با توجه به اینکه بانک جهانی هزینههای بازسازی در سوریه را بیش از ۲۵۰ میلیارد دلار تخمین زده است، الشرع برای راهاندازی اقتصادی که ۱۴ سال جنگ داخلی را تجربه کرده است، به شدت به کاهش تحریمها نیاز دارد. در دوره حاکمیت اسد، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و بریتانیا تحریمهای سختی را علیه سوریه اعمال کردند.
اتحادیه اروپا به تازگی برخی از تحریمها را لغو کرده است، در حالی که برخی دیگر از تحریمها که افراد و نهادها را هدف قرار میدهند، قرار است در اول ژوئن منقضی شوند.
سوریه امیدوار است که اتحادیه اروپا این اقدامات را تمدید نکند. تمدید آنها نیاز به اجماع بین هر ۲۷ کشور عضو دارد، اگرچه این اتحادیه میتواند تمدید محدودی را انتخاب کند یا نهادهای کلیدی مانند بانک مرکزی یا سایر نهادهایی را که برای بهبود اقتصادی، از جمله انرژی، زیرساختها و امور مالی مورد نیاز هستند، از فهرست خارج کند.
این مقام ریاست جمهوری فرانسه گفت: «یکی از مسائل اساسی، مسئله تحریمهای ایالات متحده است که همچنان بر ظرفیت مقامات انتقالی برای ورود به چارچوب فکری بازسازی و جذب سرمایهگذاری خارجی تأثیر میگذارد.»
جان آیریش / خبرگزاری رویترز / ۷ مه ۲۰۲۵
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
قطع برق تابستانی به بهار کشید
شهرستانهای استان تهران حالا روزهاست که ساعاتی در روز برق ندارند. مسالهای که تعدادی از استانهای کشور نیز اکنون ماه هاست با آن دست به گریبان هستند و کافی است پای روایت برخی از ساکنان استان هایی، چون گیلان و مازندران بنشینید تا برایتان بگویند جز مدت زمان کوتاهی در فرودین و نوروز تقریبا هیچ روزی را از زمستان تاکنون بدون قطعی برق نگذراندهاند و این مساله حالا و تقریبا از ابتدای اردیبهشت گریبان گیر ساکنان استانهای دیگری، چون گلستان و اردبیل و ارومیه نیز شده است.
به گزارش اقتصاد۲۴؛ در همین حال، اما شرکت توزیع نیروی برق تهران بزرگ بالاخره دیروز اعلام کرده که از روز دوشنبه (۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴)، خاموشیها در شهر تهران نیز آغاز میشود. این اعلام، اما در شرایطی بوده که از هفتهها پیش، قطعیهای مکرر و بیبرنامه برق در شهرستانهای استان تهران، شهروندان را با اختلال شدید در زندگی روزمره مواجه کرده بود. با این حال، شرکت برق تهران تا پیش از افزایش اعتراضات عمومی، سکوت کرده بود و تنها پس از بالا گرفتن انتقادها، به شکل رسمی خبر از خاموشی در پایتخت داده است.
البته این اعلام خاموشی در حالی است که برخی از این شهرستانها حتی از قطع آب نیز در شهرهای خود گلایه دارند. در همین حال، اما در اطلاعیه شرکت توزیع نیروی برق تهران، از مردم خواسته شده تا با صرفهجویی حداکثری، این شرکت را در تأمین عادلانه انرژی یاری کنند. این در حالی است که مسئولیت وضعیت موجود بیش از آن که متوجه مردم باشد، به سوءمدیریت مزمن و ساختار معیوب توزیع انرژی در کشور است که بازمیگردد.
تبعیض در سهم شهروندان از برق
از سوی دیگر تقریبا دیگر نه فقط ساکنان شهرستانهایی نظیر ورامین، پیشوا، پردیس، رباطکریم و فشافویه از قطعی برق به فریاد آمدهاند که اعتراض حتی به نمایندگان مجلس نیز رسیده است. چنان چه اکنون شهروندان این شهرهای استان تهران از قطع برقهای مکرر در سه نوبت صبح، عصر و شب خبر دادهاند؛ آنهم بدون هرگونه اطلاع قبلی یا تطابق با جدولهای رسمی.
خاموشیهایی که بعضاً تا ۸ ساعت در روز ادامه یافتهاند و خساراتی جدی به کشاورزی، آموزش، کسبوکارهای کوچک و حتی سلامت عمومی وارد کردهاند. چنانچه به گزارش مهر، در فشافویه، ساکنان میگویند قطعی برق گاه چندین بار در روز رخ میدهد و هیچ نظمی در اجرای آن وجود ندارد.
در شهر پردیس، والدین از تحصیل فرزندانشان در گرمای بدون تهویه و نبود برق گلایه دارند. با این حال، مناطق مرکزی تهران تا همین اواخر، از هرگونه خاموشی معاف بودند. این خاموشیها، که گاه بدون اطلاع قبلی و فراتر از زمانبندی اعلامشده رخ میدهند، نهتنها نارضایتی عمومی را برانگیخته، بلکه به کسبوکارها، کشاورزی و حتی آموزش آسیب جدی وارد کرده است، در حالی که برخی مناطق پایتخت از این خاموشیها مصون ماندهاند، ساکنان شهرستانهای اطراف از آنچه «تبعیض در توزیع برق» میخوانند به شدت انتقاد دارند.
قطع برق نیز چنان در ورامین، پیشوا و قرچک مکرر بوده که، علی خزایی، نماینده مجلس، با لحنی تند از وزیر نیرو خواسته است که به مردم توضیح دهد چرا برق خانهها، مزارع کشاورزی و حتی مدارس قطع میشود. علیرضا عباسی، نماینده مردم کرج، فردیس و اشتهارد در مجلس نیز در مورد قطعی چهارساعته برق گفته است: این مشکل تنها مربوط به البرز نیست و سراسر کشور به همین صورت است. در برنامه ششم توسعه، دولت موظف بود ۲۵ هزار مگاوات به ظرفیت تولید برق کشور اضافه کند، اما به دلایل مختلف، در پایان این برنامه تنها حدود پنج هزار مگاوات به این ظرفیت اضافه شد.
این نماینده مجلس هم چنین گفت: خاموشیها پیشتر طبق جدول زمانی مشخص انجام میشدند، اکنون به دلیل شروع زودهنگام گرما، بهغیر از ساعات برنامهریزیشده، برق به طور برنامهریزینشده هم قطع میشود.
وضعیت عجیب و پیچیده خاموشی تهران و شهرستانهای استان تهران
بر اساس اطلاعات رسمی ارائه شده اکنون گفته میشود که سهمیه خاموشی برای شهر تهران ۵۰ مگاوات است که آن نیز عمدتاً به صنایع کوچک اختصاص دارد. اما در مقابل سهم شهرستانهای استان تهران ۲۰۰ مگاوات خاموشی تحمیلی است؛ که آنهم شامل منازل مسکونی، کشاورزی و صنایع میشود و همین روند باعث شده بسیاری از ناظران این نسبت چهار برابری در اعمال خاموشی، بدون توجه به جمعیت و نیازهای مناطق را نشاندهنده تبعیض ساختاری در مدیریت انرژی میدانند.
در این بین، اما مشکل تنها در خاموشی نیست؛ بلکه باید آن را در نبود هماهنگی و ضعف مدیریت شبکه برق جستوجو کرد. در برخی مناطق، عملکرد رلههای فرکانسی در پستهای فوق توزیع باعث خاموشیهای خودکار و گسترده شده که خارج از سهمیه رسمی هستند و این نشان میدهد که در کنار بحران تأمین، یک بحران عمیق در نگهداری، نوسازی و هماهنگی فنی نیز وجود دارد. با این حال، بسیاری از مسئولان محلی در پاسخ به شهروندان گفتهاند که نقش تصمیمگیری در اینباره در اختیار مقامات بالادستی است.
در همین حال، اما عباس علیآبادی، وزیر نیرو، پیشتر در واکنش به انتقادات نسبت به خاموشیهای مکرر، به ناترازی در ابتدای فعالیت دولت اشاره کرده و گفته بود: «ما در ابتدای دولت با ناترازی تولید و مصرف برق مواجه بودیم، اما اکنون با برنامهریزیها، خاموشیها را کاهش دادهایم و شبکه برق در وضعیت باثباتتری قرار دارد. »این در حالی است که واقعیت میدانی در استان تهران، حکایت از افزایش و بینظمی در خاموشیها دارد.
ناترازی ساختاری؛ بحران برق تا سال ۱۴۱۰
اما با توجه به شواهد فعلی و روند سالهای اخیر، تابستان ۱۴۰۴ در ایران به احتمال زیاد با شدیدترین بحران برق طی یک دهه اخیر مواجه خواهد بود، مگر آن که سیاستگذاری و اجرای راهکارها بهطور جدی و فوری تغییر کند. چنان چه حتی یکی از کارشناسان این حوزه به مهر گفته بود که «ناترازی ساختاری در تولید و مصرف برق، سوءمدیریت و نبود سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر از عوامل اصلی این بحران است. فرسودگی تجهیزات، تحریمها، افزایش مصرف و بیتوجهی به مناطق غیرمرکزی، به تشدید این وضعیت دامن زدهاند. »هم چنین برآوردها نشان میدهد که در صورت ادامه روند فعلی، تا سال ۱۴۱۰ ناترازی برق به ۳۲ تا ۶۱ هزار مگاوات خواهد رسید؛ بهعبارتی، یکسوم کشور ممکن است در آیندهای نهچندان دور، بیبرق بماند.
پیشبینی بحران برق تابستان ۱۴۰۴
در این بین، اما بحران برق در تابستان سختی که میرسد ابعاد مختلفی خواهد داشت. از جمله مهمترین این ابعاد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. افزایش ناترازی
طبق گزارش رسمی، پیشبینی میشود ناترازی برق در تابستان ۱۴۰۴ به بیش از ۲۳ هزار مگاوات برسد؛ یعنی حدود یکسوم کل نیاز برق کشور. اگر تولید افزایش نیابد یا مصرف کاهش پیدا نکند، این عدد به معنای خاموشیهای گسترده روزانه در سراسر کشور خواهد بود.
۲. وضعیت نامطلوب زیرساختها
با توجه به فشار بیشتر در گرمای تابستان، فرسودگی شبکه توزیع و نیروگاههای حرارتی قدیمی، باعث افزایش تلفات و کاهش تولید مؤثر میشود. پروژههای ساخت نیروگاه یا انرژی تجدیدپذیر به دلیل مشکلات بودجهای، بهکندی پیش میروند.
۳. رشد مصرف غیرقابل کنترل
مصرف برق در ایران تقریباً سه برابر میانگین جهانی است و بخشی از آن به دلیل نبود جایگزین برای این بخش است. چنان چه صنعت، کشاورزی، خانگی و بهویژه استفاده از وسایل سرمایشی در تابستان، فشار زیادی به شبکه وارد میکنند. در کنار آن، استخراج رمزارز (قانونی و غیرقانونی) نیز نقش دارد. مجموع این عوامل میتواند کشور را دچار بحران جدی کند.
اگر برای بحران برق اقدامی نکنیم، چه خواهد شد؟
در این بین سوال اینجاست اگر هیچ کاری نکنیم و راهکاری نداشته باشیم با چه وضعیتی مواجه میشویم:
اولین مورد بدون تردید خاموشیهای برنامهریزیشده و نشده و گسترده (حتی تا ۶ ساعت در روز در برخی مناطق) خواهد بود.
در مرحله بعد نیز صنعت و تولید ملی از این روند آسیب جدی میبیند.
قطع برق منازل، بیمارستانها، اینترنت، آموزش و خدمات شهری به شدت افزایش یافته و منجر به نارضایتی اجتماعی و کاهش بهرهوری اقتصادی در کشور میشود.
اما تا پیش از تابستان ۱۴۰۴ چه باید کرد؟
راهکارهای فوری در این بین شاید اجبار صنایع به همکاری در زمان پیک (تعطیلی موقت در ساعات اوج) مصرف باشد. هم چنین آغاز مشوقهای صرفهجویی برای مشترکان خانگی و تجاری باید در نظر باشد و توسعه فوری نیروگاههای گازی کوچک با مشارکت بخش خصوصی در دستور کار قرار بگیرد. از راهکارهای میانمدت نیز میتوان به افزایش بهرهوری شبکه و نیروگاهها و توسعه سریع انرژی خورشیدی در جنوب و شرق کشور اشاره کرد. هم چنین باید به سرعت اصلاح تعرفههای برق پرمصرفها را در دستور کار قرار داد.
سناریوی بدبینانه برای سال ۱۴۰۴: «تابستان خاموش»
در این وضعیت احتمالا ناترازی برق به بیش از ۲۳ هزار مگاوات میرسد و سرمایهگذاری جدید انجام نشده یا بسیار کند خواهد بود و مدیریت مصرف بهدرستی اجرا نخواهد شد. از پیامدهای چنین وضعیتی خاموشیهای روزانه ۴ تا ۸ ساعت در اغلب شهرها و هم چنین قطع برق صنایع بزرگ برای جلوگیری از فروپاشی شبکه برق کشور خواهد بود. قطعی گسترده برق در ادارات، بیمارستانها، مدارس و مناطق مسکونی نیز خسارت اقتصادی سنگین و نارضایتی اجتماعی گسترده را در پی دارد.
سناریوی واقعبینانه برای تابستانی که میرسد: «مدیریت اضطراری»
دستکم ظرفیت جدیدی در حد مثلاً ۲-۳ هزار مگاوات وارد مدار شود و کمپینهای مصرف بهینه با موفقیت نسبی اجرا شده باشد. در این حالت، اما خاموشیها هنوز وجود دارند، اما برنامهریزیشده و هدفمند هستند. از پیامدهای اجرای چنین دستورالعملی خاموشیهای کوتاهمدت (۱ تا ۳ ساعت) در مناطق پرمصرف و همکاری صنایع با دولت برای مصرف کمتر در ساعات پیک است و در نتیجه کنترل نسبی نارضایتی عمومی رخ میدهد و تابستان با چالش، اما بدون بحران سراسری گذرانده میشود.
سناریوی خوشبینانه برای تابستان ۱۴۰۴: «نجات با تغییر مسیر»
این سناریو مستلزم این است که دولت و بخش خصوصی بهطور جدی در این بخش و زیر ساختهای نیروگاهها سرمایهگذاری کنند و ظرفیت تولید حداقل به مدد سیکل ترکیبی، خورشیدی و CHP تا ۵ هزار مگاوات افزایش یابد. هم چنین قیمتگذاری پلکانی و مشوقهای قوی برای کم مصرفها در نظر گرفته شود و واردات برق از کشورهای همسایه در ساعات پیک مصرف رخ بدهد.
از پیامدهای این سرمایه گذاری و همکاری، عدم نیاز به خاموشی عمومی و ثبات نسبی شبکه برق حتی در گرمای تابستان است. هم چنین میتواند منجر به رشد صنعت انرژیهای پاک و افزایش اعتماد عمومی شده و زیرساخت به سمت تابستانهای پایدارتر حرکت کند.
توجه کنید در هیچ کدام از این روش نمیتوان تنها به شهروندان گفت که صرفه جویی کنند و یا صنایع را به تعطیلی کشاند؛ مشکل نیروگاهها و زیرساختهای کشور اکنون ابدا با خاموش کردن یک لامپ و تنها صرفه جویی مصرف کنندگان مرتفع نمیشود و وضعیت بحرانیتر از چنین شرایط و توصیههایی است.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
برای اولین بار در ۶۰ سال گذشته، حزب دموکرات مسیحی (CDU) مجدداً وزیر امور خارجه آلمان را معرفی کرد. یوهان وادفول(Johann Wadephul)، یک سیاستمدار باتجربه در حوزه سیاست خارجی و امنیتی.
تا یک هفته پیش یوهان وادفول هنوز نمیدانست پست وزارت امور خارجه آلمان را بر عهده خواهد گرفت و در این باره با خبرنگاران با احتیاط و فروتنی صحبت میکرد. او در پاسخ به پرسش دونیا هیالی، مجری شبکه دوم تلویزیون آلمان(ZDF)، مبنی بر اینکه آیا با وزیر امور خارجه آینده صحبت میکند، گفت: “من فقط توضیح دادم که موضع ائتلاف جدید چه خواهد بود.”
چندین روز پیش از آن که یوهان وادفول روبه روی خبرنگار ZDF بنشیند، در مأموریت سیاست خارجی آلمان حضور داشت؛ از جمله حضور در نشست اروپاییها در لندن در باره اوکراین.
علاوه بر لندن، وادفول در رم، ورشو و پاریس نیز حضور داشت و در آنجا نیز با همتایان آینده خود دیدار کرد. اینها دیدارهای اولیه مهم او تنها در یک هفته گذشته بودند.
مسیر شغلی کلاسیک حزبی در شلزویگ-هولشتاین
یوهان وادفول حقوقدان و وکیل ۶۲ ساله، دارای مدرک دکترا از هوسوم، بسیاری از ویژگیهایی را دارد که او را برای سمت وزیر امور خارجه واجد شرایط میکردد. او در دهه ۱۹۸۰ به مدت چهار سال در ارتش فدرال خدمت کرد و سرهنگ دوم ذخیره است.
پس از طی یک مسیر شغلی کلاسیک در حزب دموکرات مسیحی در ایالت شلزویگ-هولشتاین، از سال ۲۰۰۹ در پارلمان آلمان (بوندستاگ) حضور داشته است. او در پارلمان در کمیتههایی حضور داشته که برای کار امروزش حیاتی هستند: کمیته امور خارجه، کمیته اروپا و کمیته دفاع.
این اواخر وادفول، معاون رئیس فراکسیون حزب دموکرات مسیحی/اتحادیه سوسیال مسیحی (CDU/CSU) در پارلمان نیز بوده و مسئولیت سیاست خارجی و امنیتی فراکسیون خزبش را برعهده داشت. او همچنین فریدریش مرتس، صدراعظم جدید را در بسیاری از سفرهای خارجی، از جمله در ماه دسامبر به کیف، همراهی کرده است.
اولین وزیر امور خارجه از حزب دموکرات مسیحی
وزارت امور خارجه برای حزب دموکرات مسیحی تقریباً یک پدیده جدید است. زیرا تقریباً ۶۰ سال است که آنها وزیر امور خارجهای را معرفی نکردهاند ــــ از زمانی که گرهارد شرودر، سیاستمدار حزب دموکرات مسیحی (که نباید با صدراعظم بعدی به همین نام اشتباه گرفته شود)، در سال ۱۹۶۶ این سمت را ترک کرد. پس از آن، سیاستمداران از حزب سوسیال دموکرات (SPD)، حزب دموکرات آزاد (FDP) و حزب سبزها وزارت امور خارجه را بر عهده گرفتند.
با یوهان وادفول، این وضعیت دوباره تغییر میکند. مصاحبههای او در هفتههای اخیر نشان میدهد که چگونه این سمت را شکل خواهد داد. او با زبانی واضح، مسئولیت روسیه را در جنگ تهاجمی علیه اوکراین بیان میکند.
وادفول پیش از این دولت آلمان به رهبری صدراعظم سابف اولاف شولتز انتقاد میکرد و میگفت که آنها خطوط قرمز را بیش از حد واضح به صورت علنی اعلام کردهاند. این سیاستمدار حزب دموکرات مسیحی میگوید که رئیسجمهور روسیه، ولادیمیر پوتین، نباید دیگر از سیاست آلمان اطلاعات محرمانه کسب کند.
زبانی کوتاه و مختصر
وادفول به روزنامه تاگساشپیگل گفت: “همه گزینهها باید روی میز باشند” و روسیه نباید “از قبل از آنچه آلمان چه زمانی انجام میدهد یا نمیدهد، مطلع شود.” “ما نباید یک ثانیه دیگر تردید کنیم. هر تردیدی در سالهای گذشته، هرگونه خودداری از ارائه تجهیزات به اوکراین، در نهایت فقط پوتین را تشویق کرد.”
وادفول تا حد زیادی از زبان آنالنا بائربوک، وزیر امور خارجه قبلی، که در اظهارات خود همواره به سرنوشت زنان و کودکانی که در جنگها رنج میبرند، اشاره میکرد، اجتناب میکند. زبان وادفول در مصاحبهها کوتاه و مختصر است.
احتمال کاهش نفوذ دستگاه وزارت امور خارجه
و وادفول بر وفاداری خود به مرتس تأکید میکند. این واقعیت که وزیر امور خارجه و صدراعظم آلمان از یک حزب هستند، احتمالاً باعث انسجام بیشتر در سیاست خارجی میشود. درگیریهای داخلی و تا حدی علنی بر سر خط مشی صحیح در سیاست خارجی، مانند آنچه که صدراعظم اولاف شولتز و وزیر امور خارجه بائربوک داشتند، احتمالاً به تاریخ میپیوندد.
با این حال، دستگاه وزارت امور خارجه وادفول از نظر نسبی احتمالاً نفوذ خود را از دست خواهد داد، زیرا انتظار میرود فردریش مرتس صدراعظمی بسیار فعال در سیاست خارجی باشد و اختیارات از وزارت امور خارجه به دفتر صدراعظم منتقل شود.
معرفی برنامهریزیشده شورای امنیت ملی نیز به این موضوع دامن میزند. در آنجا، مسائل مربوط به سیاست خارجی و امنیتی به صورت مرکزی در دفتر صدراعظم “هماهنگ” میشوند. اینکه این موضوع در عمل چگونه خواهد بود، هنوز مشخص نیست.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
دولت هند در نخستین ساعات روز چهارشنبه ۷ مه، اعلام کرد که نیروهایش به نه مکان در پاکستان و در بخش کشمیر تحت کنترل پاکستان حمله کردهاند. مقامات نظامی پاکستان گفتند که پنج مکان در استان پنجاب و بخش کشمیر تحت کنترل این کشور مورد اصابت قرار گرفته است.
دولت هند اعلام کرد: «اقدامات ما متمرکز، سنجیده و بدون تشدید تنش بوده است. هیچ یک از تأسیسات نظامی پاکستان هدف قرار نگرفته است.»
دولت پاکستان در بیانیه خود اعلام کرد که این حملات «بیپاسخ نخواهد ماند» و در «زمان و مکانی که خود انتخاب کند» پاسخ خواهد داد. این بیانیه افزود: «لذت موقت هند با غم و اندوه پایدار جایگزین خواهد شد.»
مقامات نظامی پاکستان گفتند که پاسخی «سنجیده اما قاطع» آغاز کردهاند. آنها جزئیات عملیاتی را اعلام نکردند اما گفتند که اقدامات تلافیجویانه در جریان است.
در کاخ سفید، رئیسجمهور ترامپ تشدید تنش بین هند و پاکستان را «تأسفبار» خواند.
او درباره حملات هند گفت: «ما تازه از این موضوع مطلع شدیم. آنها مدتهاست که در حال جنگ هستند. فقط امیدوارم این درگیری خیلی زود پایان یابد.»
جزئیات دقیق حملات — اینکه آیا شامل موشکهای شلیکشده از هند یا جتهای جنگنده هندی که وارد حریم هوایی پاکستان شدهاند — مشخص نیست. ارتش پاکستان اعلام کرد که هواپیماهای هندی برای انجام حملات وارد حریم هوایی پاکستان نشدهاند.
ساکنان مظفرآباد، پایتخت کشمیر پاکستان، گزارش دادند که صدای پرواز جتها را شنیدهاند. آنها گفتند که به نظر میرسد مکانی در یک منطقه روستایی در نزدیکی مظفرآباد که زمانی توسط لشکر طیبه، یک گروه شبهنظامی مستقر در پاکستان، مورد استفاده قرار میگرفت، در این حملات هدف قرار گرفته است.
سخنگوی ارتش پاکستان گفت که چهار مکان دیگر نیز مورد حمله قرار گرفتهاند. یکی از آنها بهاولپور در استان پنجاب پاکستان، محل یک مدرسه مذهبی مرتبط با جیش محمد، یکی دیگر از گروههای شبهنظامی مستقر در پاکستان، بود؛ دو مورد دیگر کوتلی و باغ در کشمیر تحت کنترل پاکستان و موریدکه در پنجاب بودند.
حملات گزارششده در پاکستان
نیروهای هندی عملیات نظامی خود را سیندور نامیدهاند، اشارهای به ماده سرخرنگی که زنان هندو پس از ازدواج در موهای خود استفاده میکنند. این نام به ماهیت وحشتناک حمله تروریستی دو هفته پیش اشاره دارد که در آن بسیاری از همسران شاهد کشته شدن شوهرانشان در مقابل چشمانشان بودند.
راجنات سینگ، وزیر دفاع هند، در شبکه ایکس نوشت: «پیروزی از آن مادر هند است.»
در حمله ۲۲ آوریل، شبهنظامیان به روی گردشگران در منطقه کشمیر تحت کنترل هند آتش گشودند و ۲۶ نفر را کشته و بیش از دوازده نفر را زخمی کردند.
این قتلعام یکی از بدترین حملات به غیرنظامیان هندی در دهههای اخیر بود و هند بهسرعت پاکستان، همسایه و دشمن دیرینه خود را به دستداشتن در این حمله متهم کرد. این دو کشور مسلح به سلاح هستهای چندین جنگ بر سر کشمیر، منطقهای که بین آنها تقسیم شده اما هر دو مدعی مالکیت کامل آن هستند، جنگیدهاند.
دولت پاکستان هرگونه دخالت در این حمله را رد کرده و هند شواهد کمی برای حمایت از اتهامات خود ارائه کرده است. با این حال، اندکی پس از این حمله، هند مجموعهای از اقدامات تنبیهی علیه پاکستان اعلام کرد؛ از جمله تهدید به مختل کردن جریان جریان یک سیستم رودخانهای بزرگ که آب پاکستان را تأمین میکند.
در کشمیر، نیروهای هندی سرکوب گستردهای را آغاز کردند و صدها نفر را بازداشت کردند. همزمان به جستجوی عاملان این حمله ادامه میدادند. هند و پاکستان در روزهای پس از حمله، بارها در امتداد مرز تبادل آتش با سلاحهای سبک داشتند.
اما حملات هند تشدید درگیری است که خطر آغاز جنگی تمامعیار را به دنبال دارد که مهار آن دشوار خواهد بود. دولت پاکستان پیشتر قول داده بود که به هرگونه تجاوز هند پاسخ مشابه دهد و هر دو کشور ظرفیت وارد آوردن خسارات عظیم را دارند.
سلمان مسعود و مجیب مشعل / نیویورک تایمز
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
رئیس جمهور آمریکا امروز باز همه را غافلگیر کرد و در دیدار با نخست وزیر کانادا در حالی که او انتظار داشت، از مسائل فیمابین بگوید، اما ترامپ با ادبیات خاص خودش از آتشبس با حوثیها خبر داد و در عین حال هم گفت که قبل از سفرش به خاورمیانه خبر مهمی را اعلام خواهد کرد. وقتی ترامپ میگوید قبل از سفر به خاورمیانه این خبر را اعلام میکند، بدان معناست که جنس این خبر در ارتباط با پروندهای مهم در این منطقه باشد.
متعاقب اظهارات ترامپ، وزارت خارجه عمان اعلام کرد که در مذاکراتی با هدایت ویتکاف در عمان توافق آتشبس میان آمریکا و یمن انجام شده است که به موجب آن دو طرف حملات علیه یکدیگر را از جمله کشتیهای آمریکا در آبهای منطقه متوقف خواهند کرد.
این گونه پیداست که حمله موشکی حوثیها به فرودگاه بینالمللی اسرائیل در بحبوحه مذاکرات با آمریکا در عمان انجام شده است. همین تاییدی بر این مدعای نگارنده در یادداشت قبلی است که نباید صرفا بر اساس یک خبر و یک واقعه تحلیل کلان کرد. در حالی که برخی حمله موشکی به فرودگاه بنگورین را پیشدرآمدی بر شکست مذاکرات تهران و واشنگتن و حتی حمله آمریکا به ایران دانستند، اما ترامپ پس از این حمله حوثیها به مذاکرات با آنها ادامه داد و حتی آن را و لو موقتا متوقف نکرد.
فعلا بنا به اعلام منابع رسانهای اسرائیلی مقامات اسرائیل نیز از سخنان ترامپ درباره توافق با یمن غافلگیر شدهاند.
در کنار آن هم هنوز روشن نیست که توقف حملات از یمن به اسرائیل نیز بخشی از این توافق آتش بس هست یا نه. بسیار بعید است که حوثیها بدون پایان جنگ غزه حملات خود را به اسرائیل متوقف کنند و از این رو این توافق از دو حالت خارج نیست.
نخست این که صرفا توافقی آمریکایی یمنی است و شامل اسرائیل نمیشود.
اعلام وزارت خارجه آمریکا مبنی بر این که توافق با حوثیها فقط شامل توقف حملات به کشتیها در دریای سرخ در مقابل توقف حملات آمریکاست، موید این احتمال است.
در این حالت میتوان گفت ترامپ اسرائیل را دور زده و صرفا توافقی دو جانبه با صنعا امضا کرده است که در این صورت، این اتفاق شکست بزرگی و خبر بدی برای نتانیاهو است.
احتمال دوم این که این توافق به نوعی شامل توقف حملات حوثیها به اسرائیل نیز و لو بعد از مدتی دیگر میشود که در این صورت، به احتمال زیاد با شمول توقف جنگ غزه خواهد بود؛ چون چنان که گفته شد، انصارالله یمن بعید است بدون پایان این جنگ حملات خود را به اسرائیل متوقف کند؛ حملاتی که از دیروز طبق اعلام آنها وارد فاز محاصره هوایی اسرائیل از طریق تداوم حملات به فرودگاه بن گوریون در واکنش به تصمیم دولت نتانیاهو برای گسترش حمله زمینی به نوار غزه شده است.
اما در رابطه با معمای «خبر مهم» ترامپ هم که میخواهد قبل از عزیمتش به عربستان، قطر و امارات و شاید اسرائیل اعلام کند، چند احتمال را میتوان مطرح کرد؛ نخست این که این خبر ممکن است اعلام آتشبس در جنگ غزه یا پایان آن است.
البته اینجا این پرسش مطرح میشود که اگر ترامپ میخواهد آتشبس در غزه و پایان جنگ را اعلام کند که با این کار حملات حوثیها هم خود به خود بدون توافقی متوقف میشود. پس چرا خود را در معذوریت آن قرار دهد که چنین توافقی فی نفسه نشانگر شکست حملات آمریکا در یمن است؛ مگر این که ولع ترامپ برای توافق و تصویرسازی از آن باعث شده باشد که معذوریت چنین توافقی را به جان بخرد.
اما احتمال دوم درباره خبر ترامپ این که ممکن است که درباره مذاکرات با عربستان برای پیوستن آن به توافق ابراهیم و پروژه عادیسازی روابط با اسرائیل باشد.
اما این اتفاق هم بدون پایان جنگ غزه میسر نیست؛ چون دستکم بدون توقف این جنگ به عنوان «محملی آبرومندانه» برای ریاض برای این عادیسازی پس از عدم تحقق شرط تشکیل کشور فلسطین ضربه سنگینی به وجهه آن میزند.
کما این که اگر ترامپ پایان جنگ غزه را اعلام کند، به احتمال زیاد بخشی از معامله با عربستان ومحملسازی برای پیوستن آن به توافق ابراهیم باشد.
احتمال سوم درباره ماهیت «خبر مهم» ترامپ نیز این است که ممکن است در ارتباط با ایران و تحولات مذاکرات با آن باشد. در این صورت، آیا ترامپ میخواهد درباره پیشرفت مذاکرات و یا توافق احتمالی مطلب مهمی را اعلام کند؟ به هر حال، ایران نظر به روابط با صنعا طرف سوم مذاکرات حوثیها و ویتکاف در مسقط و همچنین توافق دو طرف است و دستکم این توافق بدون نظر موافق یا مساعد آن به دست نیامده است.
در کل اگر هم خبر مهم ترامپ ارتباط مستقیمی با ایران نداشته باشد، اما همین توافق دولتش با حوثیها میتواند تسهیلگر توافق با ایران را نیز باشد.
اما احتمال دیگر هم این که ترامپ چه بسا خبری را اعلام کند که از نظر او مهم باشد، اما عملا از نگاه ناظران چنین نباشد.
فعلا باید منتظر باشیم.
تلگرام نویسنده
@Sgolanbari
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
نکسوس؛ افزایش قدرت افسانهسازی و کنترل اطلاعات در زمان هوش مصنوعی
نکسوس، همان ایدهی داستان سازی و ایجاد باورهای مشترک را در زمان سیطره هوش مصنوعی، پی میگیرد. این کتاب، همزمان هشداری جدی است در مورد چالشهای جدید، خطرات و تهدیدها!
(هر دو تصویر در این نوشته، با طراحی و سفارش نویسنده، توسط هوش مصنوعی خلق شده است)
هراری با سه کتاب ارزشمند؛ - انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر، - انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده و - ۲۱ درس برای قرن ۲۱، به یکی از پرخوانندهترین نویسندگان در میان علاقهمندان به تاریخ گذشته، حال و آینده تبدیل شده است. او به زبانی ساده و پر از آموزههای تاریخی شیرین و دلپذیر، خواننده را به دنبال خود میکشد و پیام و نگاه خود را در مورد دگرگونی تاریخی انسان به خواننده انتقال میدهد.
به باور او انسانها برخلاف حیوانات، به دلیل توانایی خود در داستانسرایی و ایجاد باورهای مشترک، توانستهاند تمدنهای بزرگ را به وجود آورند. او با تمرکز بر توان افسانه سازی انسانها بر این باور است که اساسی ترین مفاهیم موجود مثل دین، ملت/ملیت، اقتصاد، پول… همگی باورهای مشترکی است که ما خودمان ساختیم و برای دیگران روایت کردیم. آنقدر روایت کردیم تا به ادراک عمومی و جهانشمول تبدیل شد. او همچنین به بررسی چالشهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرن بیست و یکم میپردازد. مسائلی مانند جهانی شدن، نابرابری، تروریسم،تغییرات اقلیمی و البته تاثیر فناوریهای جدید بر این چالشها.
هوش مصنوعی، ابزاری در خدمت خلق و پخش افسانههای سفارشی؟
کتاب نکسوس هراری بر همان پایه قبلی، یعنی نقش افسانهسازی و روایتها استوار است، اما اینبار با تمرکز بیشتر بر هوش مصنوعی و توانایی آن در افسانه سازی و کنترل جریان اطلاعات.
«نکسوس» به بررسی چگونگی شکلگیری و تکامل شبکههای اطلاعاتی از آغاز تاریخ بشر تا به امروز میپردازد.
هراری بر این باور است که، اطلاعات نقطه پیوند (محل اتصال/ Nexus) انسانها به یکدیگر است. اطلاعات است که واقعیتها را خلق میکند. کسی که اطلاعات را در کنترل دارد، قدرت را در کنترل دارد. در طول تاریخ، اشکال گوناگون شبکههای اطلاعاتی، از زبان ، نوشتار، چاپ گرفته تا اینترنت و هوش مصنوعی، جوامع، فرهنگها و حتی خود انسانها را تغییر دادهاند.
هراری از سه انقلاب بزرگ اطلاعاتی در تاریخ بشرنام میبرد: انقلاب شناختی(ظهور زبان)(Cognitive Revolution)، انقلاب نوشتاری(Writing Revolution) و انقلاب دیجیتالی (Digital Revolution). او تاثیرات هر یک از این انقلابها را بر زندگی انسانها و جوامع بررسی میکند.
افسانهپردازی انسانها، از حدود ۷۰ هزار سال پیش با پیدایش زبان آغاز شد. این تحول، باعث همکاری گروههای بزرگ انسانی و پایهگذار جوامع امروزی شد. انقلاب نوشتاری ، انسانها را قادر ساخت، اطلاعات را ذخیره و و به دور دست منتقل کنند. امپراتوریها، سیستم مالی … و قوانین در این دوره آغاز شد. در قرن ۲۱ با انقلاب دیجیتالی و اکنون هوش مصنوعی، نه تنها پخش و دسترسی به اطلاعات ساده تر شد، بلکه خلق داستانها و افسانه سازی هم به شکل بی سابقهای فزونی گرفت. این انقلاب روشهای ارتباط گیری، سیاست گذاری، اقتصاد و حتی هویت انسانها را تغییر داده است.
یوال هراری امکانات و قابلیتهای ایجاد شده بوسیله هوش مصنوعی را از قلم نمیاندازد. قابلیتهای بزرگ AI در زمینه پیشرفت علم و پزشکی، رهانیدن انسان از کارهای سخت و یکنواخت، پیشرفتهای بزرگ اقتصادی… و آموزش. اما چالشها و خطرات بزرگ تری را هم میبیند که سوی بدبینی را در او تقویت میکند.
اگر در گذشته متون مقدس و ایدئولوژیهای سیاسی جوامع را کنترل میکردند امروز این خطر از جانب رسانهها و شبکههای اجتماعی تحمیل میشود. هوش مصنوعی ساخت و پخش افسانهها را در دست میگیرد و مردم به شبکههای اجتماعی بیش از خرد و دانش خود اعتماد میکنند. هراری بر این باور است که تهدید حریم خصوصی، خطری جدی است اما در مقابل انتشار و پذیرش اطلاعات نادرست خطر بسیار کوچک تری به نظر میرسد.
بوجود آمدن یک “طبقه بی مصرف بدرد نخور” از نظر اقتصادی “useless class”، به دلیل جانشینی هوش مصنوعی به جای انسان از دیگر خطراتی است که هراری در مورد آن هشدار میدهد.
نظارت گسترده بیومتریک رفتاری بر مردم و اعمال دیکتاتوری و یا نظارت دیجیتالی توسط یک بخش نخبه در جامعه میتواند به چالش خطرناک عصر اطلاعات تبدیل شود. این پدیده در مقیاسی آزمایشی هم اکنون در چین رواج دارد.
این فقط بخشی از چالشها و تهدیدهای محتمل بود. هراری هریک از این پدیدهها را گسترش میدهد و به زبانی ساده وبا روایتهای گوناگون، خواننده را تا به آخر به دنبال خود میبرد.
چه باید کرد؟
روشن است که نگاه هراری، خیلی خوش بینانه نیست. اما همزمان بر این باور است که در صورت شکل گیری یک استراتژی مشترک و همکاری جهانی، همهی این چالشها و تهدیدها را میتوان به امکان تبدیل کرد. او بر چند نکته تاکید دارد.
شکلگیری قوانین و مقررات بینالمللی
● کشورها باید چارچوبهای حقوقی جهان شمولی ایجاد کنند تا هوش مصنوعی در اختیار نهادهای محدود و سرکوبگر قرار نگیرد.
● توافقهای بینالمللی برای ممنوعیت سلاحهای هوشمند خودکار، ضروری است.
● و همینطور ایجاد قوانینی برای شفافیت الگوریتمها، بانکهای اطلاعاتی و جلوگیری از سوءاستفاده دولتها و شرکتها.
آموزش
● با توجه به تهدید بیکاری گسترده، آموزش مردم برای یادگیری مهارتهای خلاقانهای که هوش مصنوعی قادر به جایگزینی آنها نیست، ضروری است.
● مدارس باید تفکر انتقادی و خودآگاهی دیجیتال را تقویت کنند تا مردم در برابر دادستان سازیهای سفارشی و دستکاری اطلاعات، توانا باشند.
توزیع عادلانه قدرت
● دادهها نباید فقط در اختیار چند شرکت یا دولت خاص باشند، بلکه باید به صورت عادلانه بین جوامع توزیع شوند.
● هراری پیشنهاد میدهد که دادهها بهعنوان یک منبع عمومی مدیریت شوند، نه یک دارایی خصوصی که فقط به نفع نخبگان اقتصادی باشد.
همکاری جهانی به جای رقابت مخرب
● اگر کشورها به رقابت تسلیحاتی و اقتصادی بر سر هوش مصنوعی ادامه دهند، خطرات افزایش مییابد. او پیشنهاد میکند که سازمانهای بینالمللی برای نظارت و کنترل پیشرفتهای هوش مصنوعی ایجاد شوند.
در مجموع، هراری معتقد است که بدون یک گفتگوی جهانی و سیاست گذاری مشترک وعادلانه، هوش مصنوعی میتواند به ابزاری برای سلطه نخبگان تبدیل شود. او علیرغم بدبینی نسبتآ زیاد، بر این باور است که در صورت مدیریت درست، هوش مصنوعی میتواند فرصتهایی بینظیر برای بشریت به ارمغان بیاورد.
سخن پایانی
در مجموع اندیشمندان در زمینه هوش مصنوعی را میتوان به دو گروه تقسیم کرد:
۱- آنهایی که بیشتر پیشینه علمی-تکنیکی دارند مانند مکس تگمارک(Max Tegmark)، نیک بوستروم(Nick Bostrom) … و الایزر یودکوسکی(Eliezer Yudkowsky) این دسته، تواناییها و قابلیتهای تکنیکی هوش مصنوعی را در حال و آینده بررسی میکنند. آنها کوشش میکنند به این گونه سوالات پاسخ دهند: آیا ایجاد سیستم عصبی شبیه انسان ممکن است، آگاهی و خودآگاهی چطور؟ آیا رسیدن به ابر هوش (مصنوعی) (Superintelligence) ممکن است؟ خطر نابودی بشریت توسط ابر هوش چقدر جدی است و اینکه چه باید کرد؟ جالب است که بدانیم اغلب آنها، از نظر تکنیکی، کم و بیش پاسخ یکسانی به این سوالها میدهند. هر چند که در مورد زمانبندی توافقی نیست.
۲- گروه دوم اندیشمندان، آنهایی هستند که بیشتر پیشینه تاریخ، فلسفه و اخلاق دارند، و از این منظر به آینده هوش مصنوعی نگاه میکنند. تمرکز این گروه بیش از هرچیز بر عدالت، اخلاق، حریم خصوصی، … و تمرکز قدرت از طریق انحصار اطلاعات است. یووال هراری، شوشانا زوبوف Shoshana Zuboff، تیمنیت گبرو Timnit Gebru به این گروه تعلق دارند.
اندیشمندان هر دو گروه بر پیامدهای بسیار خطرناک توسعه هوش مصنوعی اشتراک نظر دارند. بنابراین در لزوم قانون مند کردن و نظارت دموکراتیک بر آن هم توافق وجود دارد. از دیگر اقدامات ضروری در این زمینه، شفاف سازی و دخالت دادن اندیشمندان و کشورهای گوناگون در پروسه گسترش هوش مصنوعی است.
پیش بردن اهداف بالا چندان ساده به نظر نمیرسد، آنهم با ساز و کاری که هم اکنون در جهان و روابط بینالملل جاری است! اگر تا دیروز کشمکش بین چین، روسیه و غرب بود که سیاست گذاری مشترک را دشوار میکرد، امروز شکاف جدی بین آمریکا و دیگر شرکای تجاری-سیاسی هم به آن افزوده شده است. رسیدن به اهداف بالا از طرفی نیازمند درک و فهم مشترک از شرایط و میزان خطرات است. و از طرف دیگر نیازمند خواستی همگانی برای اقدام مشترک. متاسفانه به نظر نمیرسد که در کوتاه مدت، شاهد چنین شرایطی باشیم. دستاوردهای تکنیکی پرشتاب پیش میروند. امیدوارم عمر شرایط کنونی، بی خردی و سودجوییهای جدید، کوتاه باشد.
***
چند نکته و توصیه:
۱- کتابهای یووال نوح هراری در مورد تاریخ بشریت، تحولهای اجتماعی و فرهنگی، چالشهای اخلاقی و فلسفی و تأثیر فناوری بر انسانها است.
۲- تقریبا تمامی کتابهای هراری از جمله نکسوس به فارسی ترجمه شده است. فایلهای صوتی اغلب این کتابها نیز قابل دسترسی است.
۳- ایدهی اصلی او، داستان سازی ما انسانهاست و اینکه تمامی باورهای ما مثل، مذهب، ملت، پول، حقوق بشر… ساخته و پرداخته خود ماست و برای این خلق شده که جوامع انسانی بتوانند با هم تعامل کنند و به صورت جمعی زندگی کنند… میتوان با این ایدهی اصلی او هم کاملا همراه نبود. اما این از بار آموزشی کتابهای او و تفکر برانگیز بودن آنها، کم نمیکند.
بنابراین اگر علاقه دارید در مورد گذشته، حال و آینده بشریت بدانید، آنهم با زبانی شیرین و پر از روایات گیرا، کتابهای هراری برای شما سودمند خواهد بود.
Yuval Noah Harari، Nexus
Max Tegmark، Life 3.0
Nick Bostrom، Superintelligence: Paths، Dangers، Strategies
Eliezer Yudkowsky، If Anyone Builds It، Everyone Dies: Why Superhuman AI Would Kill Us
Shoshana Zuboff، The Age of Surveillance Capitalism: The Fight for a Human Future at the New Frontier of Power
■ با تشکر از زحمتی که برای تهیه این مقاله و معرفی آخرین کتاب نوح هراری کشیدهاید. کتاب اول او انسان خردمند در نوع خود بینظیر بود و من چندین بار این کتاب را به زبانهای مختلف خواندم و هنوز هم مایل هستم دوباره این کتاب را بخوانم. دو کتاب بعدی او هم مطلب زیادی برای خواندن و آموختن داشتند اما کتاب نکسوس او را همان روزهای اول از اینترنت به انگلیسی و بعد آلمانی تهیه کردم لیکن هرچه کردم نتوانستم بیش از بخش کوچکی از کتاب را بخوانم. انتظار من از نوح هراری برآورده نشد با این کتاب آخرش. در هر حال از شما برای تهیه این مطلب باز هم سپاسگزارم.
علیمحمد طباطبایی
■ مایلم چند نکته دیگر انتقادی به یووال نوح هراری اضافه کنم. گفتم که کتاب اول ایشان انسان خردمند یک شاهکار است و واقعاً همین طور است. اما ایشان مدتی بعد تصمیم گرفت آن کتاب را به صورت کمیک استریپ در آورد. این کتاب در دو جلد منتشر شد که من هر دو جلد پر حجم را از یک سایت روسی به زبان انگلیسی دانلود کردم و خواندم و البته تا حدی با کتاب اصلی متفاوت بود. اما بعد از مدتی این کمیک استریپها به فارسی هم ترجمه شدند و من آنها را هم دانلود کرده و خواندم اما این بار به نظرم در چند مورد یووال نوح هراری زیادیروی کرده بود که در ترجمه فارسی بهتر درک کردم. یکی مقصر دانستن انسان برای گذار از دوره شکارگر و جمع اوری کننده خوراک به دوره کشاورزی که کشاورزی را ایشان فریب بزرگ نام گذاشته. دیگر مقصر دانستن انسانهای اولیه پیش از تمدن و تاریخ در نابودی بعضی از پستانداران و حیوانات شکاری. ما تا چه حد میتوانیم انسانهای اولیه را که کمترین دانش و آگاهی از جهان نداشتند برای کارهای خود که جهت بقاء در سیاره زمین انجام میشد مقصر بدانیم؟
در دو جلد کمیک استریپ ایشان پرونده قضایی برای انسان اولیه باز کرده و آنها را مورد تعقیب قضایی قرار میدهد. اما مسئله آخر این که در سال ۱۴۰۱ که من در صفحه اینستاگرام ایشان عضو بودم مرتب ایرانیانی میآمدند و با انگلیسی فصیح ایشان را مخاطب قرار میدادند که چرا در باره رویدادهای دلخراش ایران سکوت کرده است. هر چه گذشت جناب هراری نه جوابی به این کامنتها داد نه موضع گیری در برابر رویدادهای داخل ایران کرد به طوری که لحن کامنتها یواش یواش خصمانه شدند و من هم آن صفحه را ترک کردم. از ایشان انتظار بیشتری میرفت.
علی محمد طباطبایی
■ جناب طباطبایی، با سپاس از بازخورد دلگرمکننده شما.
من با ارزیابی شما در مورد سه کتاب اول هراری کم و بیش همراه هستم. اولی بسیار خوب بود, دومی خوب بود, “۲۱ درس...” تا حدودی تکراری بود. نکسوس در زمانی منتشر می شود که ۱- پدیده هوش مصنوعی همگانی میشود. ۲- تکامل آن شتاب چشمگیر میگیرد. ۳- این هر دو, صدها پرسش در ذهن مردم عادی ایجاد میکنند و یا باید بکنند. نکسوس کوشش میکند هم پرسشهای بیشتر ایجاد کند و هم به پارهای از آنها جواب دهد. روی سخن او، مردم عادی و البته علاقهمند و محتملا پرسشگر است. به باور من نکسوس کتاب بسیار خوبی است برای عموم مردم, که پرسشگر هم هستند! کتاب اول هراری را من میتوانم ۱۰ سال بعد هم به دوستداران یادگیری پیشنهاد کنم، ولی نکسوس را نه! هدف من در بالا, متقاعد کردن شما نبود. روشن کردن نگاه خودم بود.
با سپاس دوباره از شما. ساسان
■ در هر حال کاری که شما در اینجا برای معرفی یک کتاب جدید انجام دادید بسیار ارزشمند و قابل تقدیر است. من نکسوس را با کتاب اول او مقایسه کردم و انتظارم برآورده نشد ولی تردیدی نیست که این اثر جدید یووال هراری برای دوستداران هوش مصنوعی و دشواریهایی که شاید روزی هوش مصنوعی برای جامعه بشری ایجاد کند کتابی ارزنده و راهنما خواهد بود.
آرزومند موفقیت بیشتر شما / علی محمد طباطبایی
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
دونالد ترامپ اعلام کرد که ایالات متحده حملات به حوثیها در یمن را متوقف خواهد کرد و مدعی شد که این گروه مورد حمایت ایران توافق کرده است که هدف قرار دادن کشتیها در دریای سرخ را متوقف کند.
رئیس جمهور آمریکا روز سهشنبه ۶ مه، در کاخ سفید در کنار مارک کارنی، نخستوزیر کانادا، گفت: «[حوثیها] دیگر نمیخواهند بجنگند و ما به این تصمیم احترام میگذاریم و بمبارانها را متوقف خواهیم کرد. آنها تسلیم شدهاند.»
ترامپ جزئیات بیشتری ارائه نکرد. حوثیها نیز هنوز اظهارنظری نکردهاند. اما بدر البوسعیدی، وزیر امور خارجه عمان در توئیتی در شبکه ایکس اعلام کرد، تلاشها منجر به توافق آتشبس بین دو طرف شده است.
توئیت بدر البوسعیدی وزیر امور خارجه عمان در شبکه ایکس:
@badralbusaidi
با توجه به مذاکرات و تماسهای اخیر که توسط سلطنت عمان با ایالات متحده و مقامات ذیربط در صنعا، در جمهوری یمن، با هدف کاهش تنش انجام شد، تلاشها منجر به توافق آتشبس بین دو طرف گردید. در آینده، هیچ یک از طرفین، از جمله کشتیهای آمریکایی، در دریای سرخ و تنگه بابالمندب، یکدیگر را هدف قرار نخواهند داد و بدین ترتیب آزادی کشتیرانی و جریان روان حمل و نقل تجاری بینالمللی تضمین خواهد شد. سلطنت عمان از هر دو طرف به خاطر رویکرد سازندهشان که منجر به این نتیجه مطلوب شد، قدردانی میکند و امیدوار است که این امر به پیشرفت بیشتر در بسیاری از مسائل منطقهای در جهت دستیابی به عدالت، صلح و رفاه برای همگان منجر شود.
ایالات متحده از ماه مارس حملات هوایی به حوثیها را تشدید کرد و ارتش آمریکا اعلام کرده که از آن زمان تاکنون ۱۰۰۰ هدف در یمن را مورد حمله قرار داده است.
حوثیها در همبستگی با فلسطینیان در غزه، که از اکتبر ۲۰۲۳ تحت بمباران ارتش اسرائیل قرار دارند، شروع به حمله به کشتیهای عبوری از دریای سرخ کردند. این حملات پس از حمله گروه حماس به خاک اسرائیل آغاز شد.
حوثیها دهها حمله موشکی و پهپادی به کشتیهای تجاری انجام دادهاند که منجر به غرق شدن دو کشتی، توقیف یک کشتی دیگر و کشته شدن چهار خدمه شده است. این حملات باعث شد حتی شرکتهای بزرگ کشتیرانی از استفاده از دریای سرخ ــــ که نزدیک به ۱۵ درصد تجارت دریایی جهان از آن عبور میکند ــــ منصرف شوند و مسیر طولانیتری را از اطراف جنوب آفریقا انتخاب کنند.
ترامپ در دفتر بیضی کاخ سفید گفت: «حوثیها دیگر کشتیها را منفجر نخواهند کرد.» او افزود: «حوثیها به ما اعلام کردهاند که دیگر نمیخواهند بجنگند... اما مهمتر از آن، ما به حرف آنها اعتماد خواهیم کرد. آنها گفتهاند که دیگر کشتیها را منفجر نخواهند کرد و این همان هدفی بود که ما دنبال میکردیم... این خبری است که بهتازگی از آن مطلع شدیم.»
نیروهای دریایی به رهبری ایالات متحده بسیاری از حملات حوثیها به کشتیها را خنثی کردند و جو بایدن، رئیسجمهور پیشین آمریکا، حملات هوایی علیه حوثیها را آغاز کرد که در دوره ترامپ شدت بیشتری یافته است.
ماه گذشته، حوثیها اعلام کردند که دستکم ۶۸ مهاجر آفریقایی در حمله هوایی آمریکا به یک مرکز بازداشت در شمال غربی یمن کشته شدند.
حوثیها همچنین به سمت اسرائیل موشک شلیک کردند و روز یکشنبه ۴ مه، یکی از موشکهای آنها در نزدیکی فرودگاه بنگوریون در نزدیکی تلآویو فرود آمد.
امروز ــــ سهشنبه ۶ مه ۲۰۲۵ ــــ اسرائیل با حملهای گسترده به فرودگاه بینالمللی یمن در صنعا، پایتخت این کشور، پاسخ داد که به گفته یکی تز مسئولان فرودگاه، این فرودگاه «کاملاً تخریب شده است.»
سایر حملات اسرائیل به تأسیسات برق و یک کارخانه سیمان منهدم کرده است. روز دوشنبه نیز اسرائیل تأسیسات بندری در حدیده و یک کارخانه سیمان دیگر در این شهر را بمباران کرد.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
فریدریش مرتس، رهبر حزب محافظهکار «دموکراتمسیحی»، در دومین دور رأیگیری پارلمان آلمان بهعنوان صدراعظم بعدی این کشور انتخاب شد. مرتس صبح سهشنبه در کسب اکثریت مطلق با کمبود شش رأی مواجه شد که ضربهای قابلتوجه به اعتبار او و شکستی بیسابقه در تاریخ پس از جنگ آلمان بود.
از آنجا که رأیگیری در پارلمان آلمان (بوندستاگ) بهصورت مخفی برگزار شد، مشخص نشد چه کسانی از حمایت او خودداری کردند؛ چه نمایندگان ائتلاف چپ میانه و چه محافظهکاران خود او.
پس از ساعاتی از بلاتکلیفی در بوندستاگ، احزاب و رئیس پارلمان توافق کردند که رأیگیری دوم برگزار شود. مرتس در این رأیگیری با ۳۲۵ رأی و اکثریت ۹ رأی پیروز شد. پارلمان آلمان ۶۳۰ کرسی دارد.
ائتلاف حزب دموکرات مسیحی مرتس با سوسیالدموکراتها از ابتدا باید کرسیهای کافی در پارلمان را در اختیار داشت، اما بهنظر میرسد ۱۸ نمایندهای که انتظار میرفت از او حمایت کنند، در رأیگیری اول مخالفت کردند.
پس از این رأیگیری، فضای سردرگمی در پارلمان حاکم بود.
بر اساس قانون اساسی آلمان، محدودیتی برای تعداد رأیگیریها وجود ندارد، اما در عمل، شکست احتمالی مرتس در دور دوم میتوانست برای دموکراتهای مسیحی، حزب خواهر آن یعنی اتحادیه سوسیالمسیحی و شریکشان سوسیالدموکراتها دردسرساز شود.
در ۷۶ سال گذشته از زمان احیای دموکراسی در آلمان پس از جنگ جهانی دوم، هیچ نامزد صدراعظمی در رأیگیری بوندستاگ شکست نخورده بود.
یولیا کلوکنر (Julia Klöckner)، رئیس پارلمان آلمان، ابتدا قصد داشت رأیگیری دوم را روز چهارشنبه برگزار کند، اما کارستن لینمن، دبیرکل حزب دموکرات مسیحی، تأکید کرد که باید سریعتر اقدام شود. او به تلویزیون آلمان گفت: «اروپا به آلمان قوی نیاز دارد، به همین دلیل نمیتوانیم روزها صبر کنیم.»
ینس اسپان (Jens Spahn)، رهبر گروه پارلمانی حزب دموکرات مسیحی، از همکارانش خواست به مسئولیت خود عمل کنند: «تمام اروپا، شاید کل جهان، به این رأیگیری نگاه میکند.»
شکست مرتس در دور اول رایگیری، از سوی مفسران سیاسی بهعنوان تحقیر تلقی شد که احتمالاً توسط تعداد کمی از اعضای ناراضی سوسیالدموکرات (SPD) که روز دوشنبه توافق ائتلاف با محافظهکاران را امضا کرده بودند، رقم خورد.
همه در حزب سوسیالدموکرات از این توافق راضی نبودند، اما مقامات حزب تأکید کردند که حزب کاملاً به آن متعهد است.
در دور اول رایگیری فردریش مرتس ۳۱۰ رأی از ۶۳۰ کرسی بوندستاگ به دست آورد. در حالی که به ۳۱۶ رای احتیاج داشت. در دور اول رایگیری، رئیس پارلمان اعلام کرد که از ۶۳۰ نماینده، ۹ نفر غایب بودند، سه نفر رأی ممتنع دادند و یک برگه رأی باطل اعلام شد.
رالف اشتگنر(Ralf Stegner)، نماینده ارشد سوسیالدموکرات، به بیبیسی گفت: «رأیگیری مخفی بود، بنابراین کسی نمیداند، اما من هیچ نشانهای ندارم که گروه پارلمانی ما از مسئولیت خود آگاه نباشد.»
لارس کلینگبایل(Lars Klingbeil)، رهبر حزب که قرار است معاون صدراعظم آلمان شود، اظهار داشت که فرض او این است که مرتس در رأیگیری دوم اکثریت را کسب خواهد کرد.
حزب راست افراطی «آلترناتیو برای آلمان» که در انتخابات فوریه با ۲۰.۸ درصد آرا دوم شد، از شکست اولیه مرتس استفاده کرد و خواستار برگزاری انتخابات جدید شد.
آلیس وایدل(Alice Weidel)، رهبر مشترک این حزب، در شبکه ایکس نوشت که این رأیگیری نشاندهنده «پایه ضعیف ائتلاف کوچک بین محافظهکاران و SPD است که از سوی رأیدهندگان رد شده بود.»
یوهان وادفول (Johann Wadephul)، انتخاب مرتس برای وزارت امور خارجه از حزب دموکرات مسیحی، به بیبیسی گفت که رأیگیری اولیه «یک مانع بود، اما فاجعه نبود.»
انتقال دولت در آلمان با دقت برنامهریزی شده است. در شب قبل از رأیگیری سهشنبه، اولاف شولتس، صدراعظم در حال کنارهگیری، با مراسم سنتی ارکستر نیروهای مسلح مورد تجلیل قرار گرفت.
مرتس، ۶۹ ساله، انتظار داشت در دور نخست رأیگیری پیروز شود و سپس برای ادای سوگند نزد رئیسجمهور فرانک-والتر اشتاینمایر برود و آرزوی دیرینه خود برای صدراعظمی آلمان را محقق کند.
مراسم ادای سوگند نزد رئیسجمهور آلمان، بعد از ظهر سه شنبه، ساعتی پس از دور دوم رایگیری در پارلمان برگزار شد.
خبرنگاران سیاسی در بوندستاگ اظهار داشتند که شکست اولیه در حمایت از مرتس نشان میدهد حتی اگر ائتلاف در نهایت به قدرت برسد، ممکن است مشکلی در درون آن وجود داشته باشد.
برند باومن(Bernd Baumann)، نماینده حزب آلترناتیو برای آلمان، گفت که دموکراتهای مسیحی وعده سیاستهایی مشابه حزب او، مانند محدود کردن مهاجرت، داده بودند و سپس با چپ میانه ائتلاف کردند: «چنین سیاستی کار نمیکند. دموکراسی اینگونه عمل نمیکند.»
کاترین گورینگ-اکاردت (Katrin Göring-Eckardt)، سیاستمدار سبز، هشدار داد: «این خوب نیست. اگرچه من این صدراعظم را نمیخواهم و از او حمایت نمیکنم، اما به همه هشدار میدهم که از هرجومرج خوشحال نشوند.»
کمتر از ۲۴ ساعت قبل، پیامها کاملاً متفاوت بود و از آلمان تحت یک دولت باثبات سخن میگفت که به شش ماه فلج سیاسی پایان میدهد.
مرتس هنگام امضای سند ائتلاف گفته بود: «وظیفه تاریخی ما این است که این دولت را به موفقیت برسانیم.»
با وجود اکثریت اندک ۱۲ کرسی، توافق بین محافظهکاران و چپ میانه به مراتب باثباتتر از ائتلاف سهحزبی موسوم به «چراغ راهنمایی» تلقی میشد که نوامبر گذشته به دلیل اختلاف بر سر هزینههای بدهی فروپاشید.
حزب سوسیالدموکرات، که بزرگترین حزب در ائتلاف قبلی بود، در انتخابات به بدترین نتیجه پس از جنگ خود در جایگاه سوم رسید، اما مرتس وعده داده بود که آلمان بازمیگردد، صدای خود را در صحنه جهانی تقویت میکند و اقتصاد راکد را احیا خواهد کرد.
پس از دو سال رکود، بزرگترین اقتصاد اروپا در سهماهه اول سال ۲۰۲۵ رشد کرد. با این حال، اقتصاددانان نسبت به خطرات احتمالی برای صادرات آلمان به دلیل تعرفههای اعمالشده توسط آمریکا هشدار دادهاند.
منبع گزارش: بیبیسی نیوز (انگلیسی)
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
بررسی پدیدارشناختی اجارهدادن زنان از سوی شوهران و تنفروشی در پایتخت
اخیراً در میان خبرهای ناگوار ویرانی بندر تجاری بندرعباس و کشتهشدن هموطنان بیگناه و درواقع قربانی شدن به دست رانتخواران و غارتگران، خبری هم منتشر شد که در میان سیل تصاویر خبری چندان مورد توجه قرار نگرفت که البته تلخیاش کمتر از قربانی شدن کارگران و کارمندان بندرعباس نبود. دلسوزتر و جانگدازتر از آنی است که تصور میرود. خبر این بود که در برخی شهرها و بهویژه تهران مردانی هستند که زنان خود را به بنگاهها برده و خواهان اجارهدادن همسرانشان میشوند تا بتوانند فقر ساختاری حاکم را برای چند صباحی تابآورند.
توصیف و تحلیل چنین مسئلهای نیازمند کنارگذاشتن پیشداوریها و تمرکز بر تجربه زیستهی افراد درگیر در این پدیده است. در این وضعیت، فقر نه صرفاً یک وضعیت اقتصادی، بلکه یک تجربه تمامعیار هستیشناختی است که سوژه را به بازتعریف خود و روابط انسانیاش وامیدارد. در چنین تجربهای، بدن زنانه نه فقط بدن، بلکه میدان کشمکش بقا میشود؛ چیزی که میتوان با آن “چیزی را ادامه داد” — یعنی زندگی.
مردی که همسرش را به “اجاره” میسپارد، ممکن است در افق تجربی خود دچار فروپاشی در معنای نقش پدر/شوهر شده باشد. عمل او، هرچند در ظاهر غیرانسانی یا خشونتآمیز است، از منظر پدیدارشناسانه باید بهعنوان «واکنش به فقدان اختیار» خوانده شود؛ جایی که فقر ساختاری، فرد را از امکان عاملیت تهی کرده است.
“بنگاه” نه فقط یک مکان، بلکه یک فضای معنایی است که در آن، ساختارهای اقتصادی و جنسی به هم میرسند و بدن انسانها را به کالا تبدیل میکنند. این فضا نشان میدهد که چگونه در آگاهی جمعی، بدن زن میتواند از حریم اخلاقی یا عشقی خود بیرون رانده شود و به قلمرو دادوستد وارد گردد.
تجربه زیسته زنان در این فرایند نیز بر مدار شرم، ترس، و انکار شکل میگیرد؛ نه صرفاً به دلیل عمل، بلکه بهخاطر نوعی فروپاشی در پیوندهای معنایی با جامعه. این شرم، یک احساس فردی نیست؛ بلکه پدیداری اجتماعی است که بر فقدان افق همدلی یا مشارکت دلالت دارد.
در نهایت، یادآور میشود که این پدیده نه صرفاً محصول “بیاخلاقی” یا “فساد فردی”، بلکه نمودی از فروپاشی افقهای مشترک زیست انسانی است؛ جایی که فقر، روابط انسانی را از درون میفرساید و بدنها را در خدمت بقا و نه کرامت انسانی قرار میدهد.
البته این اجارهدادن سوا از زندگی هشت هزار تنفروش حرفهای در پایتخت است.
در تجربه زیسته زنان تنفروش، بدن نه صرفاً اندام فیزیکی، بلکه میدان اصلی چانهزنی برای بقا است. بدن آنها تبدیل به “محل کار” میشود، اما درعینحال حامل احساسهای دوگانه است:
- از یکسو، ابزار بقا؛
- از سوی دیگر، محل تحقیر و انکار خود.
بدن بهصورت مکرر در معرض نگاه شیوارهکننده قرار میگیرد و این تجربه نگاه، آگاهی آنان از خویشتن را شکل میدهد: «من بدنم را میفروشم، اما گاهی حس میکنم خودم را نیست میکنم.»
زندگی در تنفروشی با نوعی زمان دایرهای و بسته همراه است. زمان دیگر مسیر پیشرفت یا معنا نیست، بلکه چرخهای از:
● انتظار برای مشتری،
● چانهزنی،
● تنسپاری،
● فراموشی یا بیحسی،
● و بازگشت به نقطه اول.
آینده در این نوع زیست، گنگ و محو است. بسیاری از این زنان آینده را نه امیدبخش، بلکه تهدیدآمیز میبینند.
مکان در تجربه زنان تنفروش، معنایی مضاعف دارد:
- مکانهای کاری (خانهها، ماشینها، هتلهای ارزان) معمولاً مکانهایی تیره، موقتی، و ناامناند.
- مکانهای عمومی برای این زنان فضاهاییاند برای دیدهنشدن، عبور، پنهانکاری، یا نادیدهگرفتهشدن.
بسیاری از آنها حتی در خانههای خود احساس «سکونت واقعی» ندارند، چرا که احساس طردشدگی یا دوگانگی با اطرافیان دارند. بزرگترین تجربه پدیداری زنان تنفروش، معمولاً نه خود «عمل جنسی»، بلکه فقدان رابطه انسانی است. رابطههایی که برقرار میکنند، اغلب بدون صمیمیت، مبادله محور، و از نظر عاطفی خنثایند.
روابط گذشته (با خانواده، دوستان، یا عشقها) گسسته شدهاند یا بهشدت دچار تعارض معنایی شدهاند. بسیاری دچار احساس بیریشگی یا بیتعلقی هستند. زن تنفروش در تهران، سوژهای است در تعلیق؛ بین بدن و معنا، بین کار و انکار، بین زمان و تکرار، بین مکان و بیجابودگی. او نه فقط در جامعه طرد میشود، بلکه از سوی خود نیز در حال فراموششدن است. تجربه او، تجربه یک زیستجهان پر از نگاه، شرم، بقا، و بینامی است.
رویکرد جامعهشناسی انتقادی بر پایه مکتب فرانکفورت یا نئومارکسیسم
جامعهشناسی انتقادی، برخلاف پدیدارشناسی که به تجربه فردی و آگاهی زیسته میپردازد، بر ساختارهای قدرت، اقتصاد سیاسی، و ایدئولوژیهای پنهان تمرکز میکند.
در این نگاه، زنان قربانی روندی هستند که در آن بدنها به «کالا» تبدیل میشوند. این مسئله فقط به فقر محدود نمیشود، بلکه نشاندهنده منطقی است که قربانیان سرمایهداری حاشیهای و ناکارآمد ایران، برای بقا به آن پناه برده است. بدن زنانه به ابزار مبادله تبدیل میشود، زیرا ساختارهای حمایتی دولت (آموزش، بهداشت، بیمه، اشتغال) فروپاشیدهاند.
مردی که همسرش را «اجاره میدهد» خود در ساختاری از نابرابری جنسیتی زندگی میکند که به او حق مالکیت ضمنی بر بدن زن داده است. جامعهشناسی انتقادی این عمل را خشونت نمادین میداند؛ یعنی خشونتی که طبیعی جلوه داده میشود و توسط ساختارها پنهان شده است. سکوت رسانهها، نهادهای دینی یا دولت در قبال این نوع پدیدهها نیز در این رویکرد بهعنوان کنش ایدئولوژیک تحلیل میشود. یعنی نهادها آگاهانه یا ناآگاهانه این خشونت را نامرئی میسازند تا نظم موجود حفظ شود.
رویکرد روان تحلیلگری اجتماعی بر پایه فروید، لاکان، ژیژک
این رویکرد بر ناخودآگاه، میل، و پویاییهای روانی - اجتماعی تمرکز دارد. آنچه در ظاهر یک کنش اقتصادی است، در واقع میتواند تجلی ناخودآگاه جمعی و فردی سرکوبشده باشد. روانکاوی این پدیده را بازتابی از اضطراب مردانه در بحران قدرت میبیند. مردی که در موقعیت اقتصادی ضعیف قرار دارد و احساس ناتوانی میکند، ممکن است با ابژهسازی زن، نوعی تسلط نمادین را بازسازی کند. این نوع کنش، بیش از آن که از منطق اقتصادی پیروی کند، تلاشی است برای کنترل بر میل و اضطرابِ ازدستدادنِ آن. بدن زن در این وضعیت، به صحنهای برای نمایش تضادهای حلنشده ناخودآگاه بدل میشود. این امر میتواند نتیجه سرکوب تاریخی میل، اخلاق جنسی دوگانه، و نوعی فانتزی مردانه درباره کنترل بر میل دیگران باشد. ژیژک میگوید در جوامع بحرانزده، جامعه خودش دچار «روانپریشی» میشود. یعنی میان واقعیت و نمادها شکاف ایجاد میشود. وقتی بدن زن در سطح نمادین (رسانه، اخلاق، دین) مقدس است؛ ولی در سطح واقعیت کالایی میشود، جامعه دچار شکاف روانی شده است.
نتیجهگیری:
از هر منظر و رویکردی بنگریم جامعه کنونی ایران دچار گسستهای عمیق و فروپاشیهای فردی و اجتماعی است. جامعهای که در آن افسردگی، تنفروشی، فساد، دزدی و غارت، اعتیاد و الکلیسم و تاراج منابع جمعی جامعه، فقدان همدلی، ابژهسازی دیگران و بیش از همه ساختارهای سیاسی و اقتصادی ناکارآمد و ناتوان که زندگی را بر بخش کثیری از مردم تحمیل کرده است عملاًَ جامعه و جهان زیست سوژه ایرانی را غمبار و غمزده کرده و گسسته و شکننده کرده است. مدرنیته با ریاضیاتی کردن جهان متأسفانه همه چیز را به آمار و اعداد فروکاسته است.
امروزه با شنیدن این آمارها همچون افسردگی بیست و پنج درصد شهروندان ایرانی، فقر ۷۰ درصد مردم ایران و یا فقر مطلق ۱۰ درصد جمعیت ایرانی به راحتی از کنارشان رد میشویم اما رویکرد پدیدارشناختی ما را حذر میدهد که ازکنار این ارقام و اعداد به راحتی نگذریم بلکه با تامل درجهان زیست فقرا، تن فروشها، الکلیستها، و دیگر قربانیان جامعه به درک ژرفتری از وضعیت جامعه نائل شویم. به عبارت دیگر از همه ما میخواهد که با ورود به دنیای آنها و خود را در جای قربانیان گذاشتن و از افق دید آنها به جهان نگریستن را تمرین کنیم شاید آن وقت همدلی معنایی دیگر بیابد و احساس مسئولیت جمعی درقبال قربانیان این نظام جهل و جنون در وجود ما شکل بگیرد.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
(شهرساز، پژوهشگر و فعال شهری)
نقش هوش مصنوعی در فضای اجتماعی شهرها چیست؟ تحقق شعار پیوند دهکده جهانی یا ایجاد جزیرههای بیگانه انسانی؟!
اگر با افراد سالخورده صحبت کنیم از آداب زندگی خاصی با ما سخن میگویند که با دنیای امروزه به شدت بیگانه و غریبه هست، گویی که درباره جهانی دیگر سخن میگویند. از یک سو فراهم ساختن امکانات اولیه زندگی به منظور رفع نیازهایشان بسیار سخت و دشوار بوده اما از سوی دیگر میزان تعاملات اجتماعی در میان آنان بسیار بالا و در سطح مطلوب قرار داشته و شاید بتوان یکی از دلایل احساس رضایتمندی از زندگی دوران قدیم را که همراه با امکانات پایین و به دور از زندگی ماشینی بوده را در همین تعاملات عمیق اجتماعی جستوجو کرد.
برای یک نمونه ساده، پیش از اختراع تلفن توسط گراهام بل، انسانها به منظور ارتباط با اقوام و دوستان خود، مجبور به حضور فیزیکی در محلهای مورد ملاقات بودند اما در حال حاضر با استفاده از نرم افزارهای ارتباطی بهصورت ویدیویی و آنلاین خیلی سریع ارتباط مجازی برقرار شده و در لحظه پیامها رد و بدل میشوند. اما سئوالی که مطرح میشود این است که آیا ارتباط مجازی میتواند جایگزین مناسبی برای حضور فیزیکی انسان باشد و یا صرفا به منظور رفع نیاز لحظهای از آن استفاده میشود؟! به بیان دیگر مثل آن است که شما برای رفع تشنگی خود بهجای آب، چای و یا قهوه بنوشید که به انسان یک نوع سیرآبی کاذب میدهد اما صرفا نوشیدن چای، از نظر علمی علاوه بر اینکه آب مورد نیاز بدن را تامین نمیکند بلکه مقدار بیشتری از آب بدن دفع میشود.
در حال حاضر که علم با سرعت غیرقابل تصوری در حال رشد است و شرکتهای عظیم در حوزه هوش مصنوعی به رقابتی تنگاتنگ همچون دوی ماراتن به سر میبرند و هر کدام در حال عرضه خدمات جدید به بشر هستند، برای شخصی مثل من که در زمینه نقش هوش مصنوعی در شهرسازی پژوهش میکنم، جای سئوال است که در این مسیر به کدام سمت باید حرکت کرد؛ کوچک ساختن جهان همچون یک دهکده یا ایجاد جزیرههای دور افتاده از هم حتی به میزان هر نفر در یک خانوار؟!
یکی از زیباترین خاطرات کودکی من بازی با همسالان خود در محلهها بود، بازیهای کودکانهای نظیر فعالیتهای ورزشی چون فوتبال و دوچرخه سواری اما در حال حاضر رغبت به این فعالیتهای ورزشی را در نسل جدید بسیار کم میبینم، تا آنجا که اغلب با استفاده از یک عینک VR و یک هدفون با یکدیگر در سراسر دنیا در تماس هستند و تنها از نظر فیزیکی در خانه خود حضور دارند و این بازیهای کامپیوتری، احساسی فراتر از مجازی به استفاده کننده میدهد و تا آنجا جذابیت دارد که فرد نسبت به محیط و زمان خود بیگانه میشود و از نزدیکترین افراد خانواده خود کیلومترها دور میگردد.
در دنیایی که اغلب از فواید و مزایای هوش مصنوعی سخن میگویند، من قصد دارم جنبههای مختلف آن را بنا به تخصص خود در امور برنامهریزی و طراحی شهری بررسی کنم اگرچه نمیتوان از این موضوع غافل شد که هوش مصنوعی از نظر من نعمتی بزرگ برای بشریت است. اما اگر در راستای نزدیکی و تعاملات انسانی به منظور رفع نیازها به سریعترین شکل ممکن و با دقت عالی قرار گیرد، میتواند سبب شکوفایی گردد ولی اگر در این میان روح انسانی ارضا نگردد سبب بسیاری از مشکلات روانی در آینده خواهد شد.
شاید بتوان بارزترین نمونه آن را در دوران پاندمی کرونا مشاهده کرد، بعد از همهگیری کرونا در سراسر جهان، بنا به دستورات سازمان بهداشت جهانی مبنی بر فاصلهگذاریهای اجتماعی، انسانها مجبور به برگزاری جلسات بهصورت آنلاین شده و سازمانها و شرکتها نیز با نصف ظرفیت انسانی خود به فعالیت میپرداختند و همچنین اشخاص امکان دیدن اقوام و دوستان خود را تنها در فضای مجازی و آنلاین داشتند. نتیجه قابل تامل اینکه بعد از گذشت یکسال میزان افسردگی با سرعت چشمگیری افزایش یافت که بهعنوان یک نمونه محسوس میتوان دریافت که ارتباط مجازی هیچگاه نمیتواند جای تعاملات اجتماعی انسان را بهصورت فیزیکی بگیرد.
موضوع دیگر اینکه طبق مطالعات و پژوهشها، انسانها بیشتر تمایل دارند تا در شهرهای انسانمحور زندگی کند تا خودرو-محور، به بیان دیگر میتوانیم فکر کنیم که دو انتخاب داریم؛ نخست شهر انسانمحوری مثل آمستردام و دیگری شهر خودرو محوری مثل دبی، انتخاب ما برای زندگی کدام است؟ و همچنین میتوان اهداف و نظریات افراد صاحبنظری چون ابنزر هاوارد شهرساز انسانگرای انگلیسی را در احداث دو باغشهر لچ ورث و ولوین جستجو کرد که ایشان به صراحت هدف خود از ارائه چنین برنامهای را دوری از محیط آلوده و پرهیاهوی زندگی ماشینی و پیوند بیشتر انسان با طبیعت و افزایش سطح تعاملات اجتماعی مطرح میکند.
از دید دیگر اینکه، به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران، هوش مصنوعی میتواند دستیار خوبی برای انسان باشد اما هرگز جایگزین توانمندیهای انسانی و قدرت تعقل و فکر بشر را نخواهد گرفت و حتی استفاده بیش از حد از آن میتواند قدرت پردازش ذهن انسان را کُند کند و البته این موضع ثابت شده است چرا که در مثالی ساده انسانی را در نظر بگیرید که برای عملیات ضرب دائما از ماشین حساب استفاده میکند و شخص دیگر برای انجام همین عمل از ذهن خود بهره میبرد، بهنظرتان کدام عمل به تقویت ذهن و قدرت پردازش مغز بیشتر کمک میکند؟
در بعد شهرسازانه نیز، هوش مصنوعی میتواند به وسیله سنسورهای IOT به جمعآوری اطلاعات و پردازش آنها در سریعترین زمان ممکن و بهصورت دقیق کمک شایانی به برنامهریز و یا طراح شهری کند اما بهصورت کامل نمیتواند جایگزین یک انسان شهرساز گردد زیرا یک متخصص شهرساز خوب میداند که مهمترین رکن تصمیمگیری برای پیاده سازی یک طرح، احساسات شهروندان و تعلق خاطر مردم نسبت به ارزشهای محله و مکانی که در آن زندگی میکنند، است.
به بیان سادهتر اینکه اگر هوش مصنوعی از یک انسان سئوال کند که احساس غم و یا شادی را تعریف کن، چگونه برای او باید این حالات را توصیف کرد؟! در بحث پروژههای عمرانی نیز نمیتوان بهصورت دقیق هویت تاریخی یک شهر را برای ماشین هوش مصنوعی توصیف کرد و نهایتا میتوان گفت که این بنای هویتبخش، یک سازه مهم برای شهروندان است.
لذا آن چیزی که برای من به عنوان یک پژوهشگر حوزه هوش مصنوعی در شهرسازی اهمیت دارد، آن است که نسبت به هوش مصنوعی دیدگاه صفر یا صد وجود نداشته باشد. یعنی اینکه دیدگاهمان همزمان که نباید سنتی باشد، همزمان نیز نباید بر روی احساسات انسانی و قدرت پردازش مغز انسان بیتفاوت بود و یا آن را کم اهمیت جلوه داد.
شاید به عنوان یک محقق شهری و علاقهمند به هوش مصنوعی بتوانم این نکته را بگویم که بهترین دید، ترکیبی از سنت(دید میدانی انسان) و هوش مصنوعی به عنوان تکنولوژی روز است و هوش مصنوعی باید در جایگاه دستیار را برای انسان ایفا کند، دقیقا مثل دوربینهای نقشهبرداری برای یک متخصص نقشهبردار.
در ایران نیز اگرچه مانند دیگر نقاط جهان، پیشرفت تکنولوژی و به ویژه هوش مصنوعی فواید بسیاری داشته اما بهنظر میرسد که این مسئله نوظهور نیازمند به یک دسته سیاستگذاری هوشمند همراه با فرهنگسازی گسترده است و میتوان از هوش مصنوعی در حوزههایی مانند آموزش، پزشکی، حملونقل و خدمات شهری به شیوهای بهره برد تا ضمن افزایش کارآمدی، به تعاملات اجتماعی انسان لطمه وارد نشود و هوش مصنوعی در تصمیمسازی کمککننده انسان باشد اما در تصمیمگیری حق انتخاب با انسان باشد.
همزمان نیز نظام آموزشی، رسانهها و نهادهای فرهنگی باید مهارتهای ارتباطی، کار گروهی، گفتوگو و همدلی را در جامعه تقویت کنند و مدارس و دانشگاهها میتوانند ضمن آموزش فناوری، بر تربیت اجتماعی و تقویت حضور واقعی دانشآموزان و دانشجویان در فعالیتهای اجتماعی تأکید کنند.
همچنین لازم است مقرراتی تدوین شود که استفاده از فضای مجازی و ابزارهای هوش مصنوعی متعادل و هدفمند گردند. برای نمونه، تشویق به برگزاری رویدادهای حضوری، حمایت از محتوای بومی که بر روابط انسانی تأکید دارد و فراهم کردن زیرساختهایی برای دسترسی منصفانه به فناوری در سراسر کشور، میتواند به ایجاد تعادلی میان تکنولوژی و انسانمحوری کمک کند و شاید به همین دلیل است که مشخصا در بحث تخصصی هوش مصنوعی در شهرسازی، موسسه علمی مجربی در زمینه شهری به اسم مدرسه تکنولوژی هوش مصنوعی در شهرسازی (Urbantech school) بر استفاده از بسترهای مشارکتهای اجتماعی نظیر DAO به دانشپذیران جوان خود تاکید میکند که ضمن لزوم آموزش و پژوهش در این حوزه جهانی و سرنوشتساز لازم است که به ابعاد انسانی و اجتماعی مورد نیاز بشر توجه شود و در همین راستا برای محققان خود به جهت استفاده مناسب، اقدامات و توصیههای لازم را جهت فرهنگسازی ارائه میکند.
■ نوید عزیز، امیدوارم در کارت و خواستههای خوب و مفیدت موفق باشی. نگاه کاربردی تو به هوش مصنوعی و تکنولوژی مدرن از دید به زیستی انسان اجتماعی است که آنرا بسیار پسندیده و زیبا یافتم. در اصول کلی، هوش مصنوعی و تکنولوژی مدرن زمانی که به ابزار پولسازی صرف تبدیل شود جنبههای منفی و مخرب هم پیدا میکند. در این صورت جواب به این سوال که هوش مصنوعی تا چه اندازه نقش منفی یا مثبت در تکامل و رفاه اجتماعی دارد به سیستم های راهبردی اجتماعی بر میگردد.
با احترام، پیروز
■ باعث بسی شعف و افتخار هست که در ایرانزمین ما چنین جوانان پر تلاش و پر بار و دغدغهمند حضور دارند و برای اعتلای زندگی مردمیان میکوشند.
برقرار باشی نوید جان
علی کیافر
■ از نظر و لطف جناب آقای دکتر کیافر عزیز و همچنین آقای پیروز بینهایت سپاسگزارم و یک تشکر ویژه از رسانه موثر و محبوب ایران امروز به سبب اینکه این افتخار را به من دادند برای انتشار یادداشت.
نوید خواجه حسینی
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
«ما الان بچههایی تربیت میکنیم که فکرشان به خارج است. هنر این نیست که نخبه تربیت کنیم و به آمریکا بفرستیم.» این سخنان رئیس جمهوری، مسعود پزشکیان در آیین تجلیل از معلمان نمونه کشوری چنان دمیدن بر آتش زیر خاکستری بود که هر از چندی زبانه میکشد و باز فرو مینشیند، اما این فرونشستنش به معنای نبود یا حتی کم شدن از بار این حقیقت نیست که بخش بزرگی از دانشجویان، نخبگان و فارغ التحصیلان ایرانی بیش از همیشه به رفتن فکر میکنند و گاه حتی رفتن به هر بها و قیمتی!
به گزارش اقتصاد24، در این بین، اما عجیب بود که وقتی رییس جمهور نگران مهاجرت جوانان است، رسانه خیلی خاص کیهان ناگهان در واکنشی نه چندان قابل پیش بینی میگوید این نگرانی موضوعیت ندارد و نکته جالبتر این است که کیهان برای این نگران نبودنش نیز به آمار سالهای پیش استناد میکند و تازه معلوم هم نیست این آمار را از کجا آورده است!
حمله کیهان به رئیس جمهور در موضوع مهاجرت
کیهان در گزارشی دیروز ۱۵ اردیبهشت و در واکنش به سخنان رئیس جمهور نوشت: آقای مسعود پزشکیان روز گذشته در آیین تجلیل معلمان نمونه کشور یکی از ادعاهای همیشگی خود را تکرار کرده و گفته است: «ما الان بچههایی تربیت میکنیم که فکرشان به خارج است. هنر این نیست که نخبه تربیت کنیم و به آمریکا بفرستیم.»
کیهان در ادامه میگوید: «اظهارات آقای رئیسجمهور چندان واقعی به نظر نمیرسد و اگر آن را بیاطلاعی ایشان از آمار مهاجرت ندانیم دستکم باید بگوییم آقای پزشکیان بیش از حد اغراق کرده است. براساس دادههای جمعآوری شده در سال ۲۰۲۰ که در تارنمای world population review منتشره کرده است؛ ایران حتی در میان ۵۰ کشور اول مهاجرفرست دنیا نیست.»
جالب این است که گویا نویسنده مطلب و تایید کننده آن در کیهان بی خبر است که اکنون در سال ۲۰۲۵ هستیم و البته که مبنای دقیق آمار ارائه شده توسط کیهان در سال ۲۰۲۰ نیز روشن نیست.
البته که کیهان کوتاه نیامده و در ادامه نیز مینویسد «همچنین طبق آمار سالنامه مهاجرتی ایران در سال ۱۳۹۹ از سال ۲۰۱۱ روند مهاجرت دانشجویان ایرانی کاهشی شده و از رتبه ۱۲ در سال ۲۰۱۲ به رتبه ۲۰ در سال ۲۰۱۷ رسیده است. طبق آمار سالنامه مهاجرتی ایران در سال ۱۴۰۱ نیز روند بازگشت دانشجویان ایرانی به کشور از سال ۹۳ تسریع شده است.»
جالب این که حتی از آمار ادعایی سالنامه مهاجرت نیز ۳ سال گذشته و کیهان همچنان معتقد است رییس جمهور اشتباه میکند تازه برای اصلاح این اشتباه نسخه هم میپیچد: «معلوم نیست اظهارات آقای پزشکیان به استناد کدام آمار است؟! شاید بهتر باشد ایشان تغییراتی در اطرافیان خود دهد تا این چنین با آمار مجعول و سیاه از وضعیت کشور ذهن رئیسجمهور را مخدوش نکنند.»
مهاجران ایرانی در دو دهه، دو برابر شدند
اما حقیقت آمار مهاجرت ایرانیان به ما چه چیز را نشان میدهد که باعث تذکر رئیس جمهوری کشور و در مقابل حمله کیهان با استناد آماری نه چندان پایش شده و قدیمی میشود؟جمعیت مهاجران ایرانی در جهان در سال ۱۹۹۰ تنها ۸۲۰ هزار نفر بوده است. آمار جمعیت مهاجران ایرانی در سال ۲۰۲۰ عدد یک میلیون و هشتصد و هفتاد هزار نفر را نشان میدهد که حاکی از دو برابر شدن جمعیت مهاجران نسبت به سی سال گذشته است.از سوی دیگر سهم مهاجران ایرانی نسبت بهکل جمعیت کشور در سال ۱۹۹۰ تنها ۱.۴۵ درصد بوده و سهم مهاجران ایرانی از جمعیت کل کشور در سال ۲۰۲۰ به عدد ۲.۲۳ رسیده است.
طبق آخرین آماری که آمارفکت از وبسایت آماری Word Bank به دست آورده؛ آمار تعداد ایرانیان مهاجر بر اساس منابع بینالمللی نشان میدهد طی سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ کشور امارات با داشتن ۴۵۴ هزار مهاجر ایرانی، بیشترین تعداد ایرانیان مهاجر را در کشور خود جای داده است، و کشور بلژیک با مقدار تقریبی ۱۲,۰۰۰ در رتبه ۲۰ام قرار دارد.
رشد بیش از ۸۰ درصدی دانشجویان مهاجر
نکته مهم دیگر این است که بر اساس آخرین دادههای موجود در سال ۲۰۲۴ و قبلتر، تعداد دانشجویان ایرانی در ۱۰ مقصد اصلی به رقم ۱۱۰ هزار نفر رسیده و این رقم در مقایسه با تراز ۶۰ هزار نفر دانشجو ایرانی ساکن خارج در سال ۲۰۲۰، رشد ۸۲ درصدی را نشان میدهد. در کنار عبور از سقف تاریخی و حساس یکصدهزار دانشجو ایرانی خارج از کشور، تغییرات قابل ملاحظه در فهرست مقاصد اصلی دانشجویان ایرانی و نرخ رشد تعداد دانشجویان در این کشورها جالب توجه است.
چنان چه در یک تغییر شگفت و بزرگ کشور ترکیه اخیراً به مقصد اصلی دانشجویان ایرانی تبدیل شده و در سال ۲۰۲۴ میزبان قریب به ۳۰ هزار نفر دانشجوی ایرانی است که این رقم رشد ۱۵۸ درصدی را نسبت به سال ۲۰۲۰ نشان میدهد.کشورهای کانادا، آلمان و ایتالیا و آمریکا در جایگاههای بعدی قرار دارند.
مقایسه دادههای آماری آخرین سال موجود با سال پایه ۲۰۲۰ میلادی نشان میدهد میزان رشد تعداد دانشجویان ایرانی در سه کشور ایتالیا (۲۱۱ درصد)، ترکیه (۱۵۸ درصد) و استرالیا (۱۰۳ درصد) و بعد از آنها، نرخ رشد تعداد دانشجویان ایرانی در سه کشور انگلیس (۹۸ درصد)، کانادا (۷۹درصد) و روسیه (۷۵ درصد) قابل توجه است.
هم چنین باید توجه داشت که آمریکا که برای دههها، اصلیترین مقصد با بالاترین حجم میزبانی از دانشجویان ایرانی به شمار میرفت و برای مثال در سال ۱۹۷۹ میلادی (سال پیروزی انقلاب اسلامی)، بیش از ۵۰ هزار دانشجوی ایرانی در آمریکا مشغول به تحصیل بودند، اکنون جایگاه خود را به ترکیه و کانادا داده است.
میزان ایرانیان مهاجر از ۵ تا ۸ میلیون نفر در نوسان است
از سوی دیگر در دی ماه سال ۱۴۰۳، یعنی تقریبا در اوایل سال ۲۰۲۵ بود که در «همایش مهاجرت نخبگان علمی در ایران امروز، چالشها و راهکارها» رقم تکان دهنده ۵ میلیون ایرانی مهاجر مطرح شد.
دکتر رسول صادقی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران در این نشست خبر داد: «آمار دقیقی از ایرانیان مهاجرت کرده نداریم، اما حدود پنج میلیون نفر برآورد میشوند. عوامل زیادی در روند فزاینده مهاجرت از کشور موثر بوده که عدم بهره برداری مناسب از سرمایههای انسانی، ناامیدی، نبود چشم انداز بهبود، بحرانهای اقتصادی، نفوذ اینترنت و شبکههای اجتماعی، افزایش قارچ گونه موسسات مهاجرتی و افزایش ایرانیان مهاجر که اطرافیان خود را تشویق به مهاجرت میکنند، از جمله این عوامل است.»
این رقم نیز در شرایطی توسط این استاد دانشگاه مطرح شد که برخی حتی آن را خوشبینانه میدانند و جمعیت ایرانیان مهاجر و پناهجو را حتی بین ۷ تا ۸ میلیون نفر نیز تخمین میزنند.
در روز اول بهمن سال ۱۴۰۳ نیز این بار روزنامه دنیای اقتصاد خبر داد که طبق گزارش بنیاد ملی علوم آمریکا (NSF)، ایران یکی از ۱۰ کشور اصلی صادرکننده دانشجو در مقاطع دکتری و پسادکتری به ایالات متحده است. حدود ۱۰ هزار دانشجوی ایرانی در دانشگاههای آمریکا مشغول به تحصیل هستند.
هم چنین در این بین گزارشها به طور جدی حکایت از آن دارد که، علاوه بر دانشجویان، افزایش مهاجرت در میان متخصصان و تکنیسینهای کشور نیز دیده میشود.
البته که در این بین تعداد و آمار دقیقی از تعداد مهاجرت مهندسان وجود ندارد؛ اما گزارشهای غیررسمی نشان میدهد مهاجرت در مهندسیهای کامپیوتر، مکانیک و برق به اندازهای زیاد بوده که به بدنه کارشناسی کشور آسیب قابلتوجهی وارد کرده است.هم چنین افزایش مهاجرت کادر درمان (پزشکان، پرستاران و سایر نیروهای حوزه بهداشت و درمان) در ایران یکی از چالشهای جدی در سالهای اخیر بوده است.
ایرانیها مدام به مهاجرت فکر میکنند
در این بین برای درک آن چه در بستر جامعه ایرانی در جریان است باید توجه داشت که براساس پژوهشی که توسط محمد فاضلی و بهرام صلواتی تحت عنوان «گزارش مهاجرت ایرانیان: علل و انگیزهها» انجام شده و نتیجه آن نیز آذر ماه سال ۱۴۰۳ در اختیار رسانهها قرار گرفت از میان ۱۲ هزار پرسشنامه توزیعشده از ۹ تا ۲۰ تیر ۱۴۰۲، حدود ۱۹ درصد از پاسخدهندگان اعلام کردهاند که مهاجرت کرده و در خارج از ایران زندگی میکنند. ۸۱ درصد باقیمانده در داخل ایران زندگی میکنند.
اما در این تحقیق، ۱۶ درصد از افراد اظهار کردهاند که اصلاً به مهاجرت فکر نمیکنند، در حالی که دقیقاً همان میزان (۱۶ درصد) نیز به مهاجرت فکر و برای آن اقدام کردهاند.همچنین، از ۲۱۰۰ نفری که مهاجرت کردهاند، تنها ۲۰ درصد قصد بازگشت به ایران را دارند.عمده افرادی که مهاجرتشان قطعی شده یا برای مهاجرت اقدام عملی کردهاند (بین ۵۰ تا ۶۰ درصد)، در سازمانها و شرکتهای ایرانی کار میکنند. بنابراین، طبیعی است که مهاجرت این افراد فشار زیادی بر تأمین نیروی انسانی در شرکتها و سازمانهای ایران وارد میکند.
از دیگر نکات مهم این پژوهش نیز یکی همین بود که افزایش سن افراد تمایل آنها به مهاجرت را کاهش میدهد، در حالی که افزایش تحصیلات و درآمد، انگیزه آنها برای اقدام به مهاجرت را تقویت میکند. این گزارش نشان میدهد که ارزشمندترین سرمایههای انسانی در حال مهاجرت هستند؛ و هر چند که سه متغیر سن، آخرین مدرک تحصیلی و درآمد بر تصمیم به مهاجرت تأثیر دارند، اما این تأثیر بسیار اندک است. همچنان متغیرهایی که ناظر بر نگرش افراد به مسائل کلان اقتصادی و فایده مهاجرت برای زندگی شخصی هستند، اصلیترین عوامل تصمیم به مهاجرت به حساب میآیند.
ایرانیان مهاجر که پیش از مهاجرت در شرکتها و سازمانهای ایرانی کار میکردند، نسبت به کسانی که هنوز در ایران مشغول به کارند احساس عدالت توزیعی بیشتری داشتهاند. همچنین، میانگین احساس عدالت توزیعی در میان مهاجرانی که از ابتدای سال ۱۳۹۷ به بعد از کشور مهاجرت کردهاند، بهطور معناداری کمتر از کسانی است که پیش از سال ۱۳۹۷ مهاجرت کردهاند.
خسارت سنگین مهاجرت به ساختار اقتصادی ایران
در این بین هر چند که کیهان یا بسیاری از هم فکرانش سعی کنند بر روی موضوع مهاجرت ایرانیان یا تلاششان سرپوش بگذارند، اما مهاجرت نیروی انسانی دغدغه این روزهای بسیاری از مسئولان کشور است؛ اتفاقی که دستکم ۵۰ میلیارد دلار به اقتصاد ایران صدمه وارد کرده است.روز ۸ اردیبهشت سال جاری رویداد «رَج» در دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد. در این رویداد اعلام شد که بین سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱، نرخ مهاجرت در ایران ۱۴۱ درصد افزایش یافت که سهم زیادی از این مهاجرتها مربوط به نسل جوان است که به دنبال فرصتهای بهتر زندگی و تحصیل در خارج از کشور هستند.
در این میان، تعداد دانشجویان ایرانی در خارج از کشور نیز به طور قابل توجهی افزایش یافته و در سال ۲۰۲۲ به ۱۸۵ هزار نفر رسید که نسبت به ۲۵ سال گذشته پنج برابر شده است. بسیاری از این دانشجویان رشتههای علوم انسانی را در کشورهای پیشرفته مانند ایالات متحده، کانادا، انگلستان و فرانسه انتخاب میکنند.علاوه بر این، گزارش بانک جهانی دو سال پیش نشان داد که مهاجرت نیروی انسانی بیش از ۵۰ میلیارد دلار ضرر مالی به ایران وارد کرده است؛ عددی که حتی از صادرات نفتی ایران در سالهای گذشته نیز بیشتر است.
برنامه نویسان ایرانی، موج تازه و پنهان مهاجرت از کشور
در این بین، اما توجه به موضوع گستردگی اقشار مهاجر نیز باید مورد توجه قرار بگیرد؛ چنان که بعد از موج بلند مهاجرت دانشجویان، پرستاران و پزشکان و کادر درمان، اساتید دانشگاه، نیروهای فنی و مهندسی و از جمله مهندسان شرکت نفت، صاحبان سرمایه و حتی انبوه سازان مسکن و ... نوبت به برنامه نویسان ایرانی نیز رسیده است.
به نقل از دیجیاتو نظرسنجی سال ۲۰۲۵ پلتفرم Quera، میگوید: «فقط ۲۰ درصد برنامهنویسان ایرانی تمایل به مهاجرت ندارند. این نظرسنجی با مشارکت بیش از ۵ هزار و ۱۲۰ برنامهنویس و حمایت شرکتهایی مانند دیجیکالا، یکتانت و دیجیپی برگزار شده که نتایج آن نشان میدهد ۴۰ درصد این افراد قصد دارند قطعی مهاجرت کنند و ۳۲ درصد فعلاً برنامهای ندارند، اما ممکن است در آینده تصمیم به مهاجرت بگیرند.»
هم چنین طبق آخرین گزارش جهانی سازمان بینالمللی مهاجرت (IOM) «آمریکا، کانادا و آلمان ۳ مقصد اول مهاجرت ایرانیها در سال ۲۰۲۴ بوده است» که احتمالا سهم قابلتوجهای از این مهاجران، نیز برنامهنویسان و توسعهدهندگان بودند که تصمیم گرفتهاند تخصص و رؤیای شغلی خود را آن سوی آبها دنبال کنند.
البته که نباید از حجم بازار جهانی فری لنسینگ غافل شد که گسترش آن دامن ایران را هم گرفته است. چنانچه طبق گزارشهای Grand View Research، The Business Research Company، Globe Newswire و Databridge Market Research بازار جهانی پلتفرمهای فری لنسینگ سال ۲۰۲۴ بین ۵ میلیارد و ۳۰۰ میلیون تا ۷ میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار برآورد شده است؛ پیشبینی میشود این بازار تا سال ۲۰۳۰ به ۱۳ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار برسد که نشاندهنده رشد سالانه مرکب (CAGR) بین ۱۱ تا ۱۹ درصد است.این همان بخش مهاجرت پنهان است، مهاجرانی که هر چند شاید در ایران باشند، اما برای شرکتهای جهانی، بین المللی یا بومی کشورهای دیگر کار میکنند.
در این بین یک سوال این است که چرا در موجهای تودهای مهاجرت ایرانیها در حداقل یک دهه اخیر بخش بزرگی از آنها را نیروی متخصص بهویژه برنامهنویسها تشکیل میدهد؟ نظرسنجی اخیر پلتفرم Quera حاکی از آن است که «۶۹ درصد برنامهنویسان کیفیت بالاتر زندگی، ۶۱ درصد بهبود وضعیت اقتصادی و ۴۲ درصد دستیابی به آزادیهای اجتماعی را از دلایل اصلی مهاجرت خود اعلام کردهاند. دراینمیان، فقط ۸ درصد شرکتکنندگان گفتهاند دنبال کسب تجربه و بازگشت به ایران هستند.»
واکاوی همین آمار به صورت اجمالی و تیتر وار به خوبی نشان میدهد که اتفاقا برخلاف آمار کیهان، مساله مهاجرت قشر دانشگاهی و تحصیل کرده از ایران نه یک موضوع برساخته توسط برخی رسانهها و دولت بلکه یک حقیقت غیرقابل انکار است. حقیقتی که اگر هر چه سریعتر برای مرتفع کردن آن راهکارهایی درست نه همچون پولی کردن مدرک و فشار به شهروندان اندیشیده نشود، این موج بزرگتر و خطرناکتر برای جامعه و اقتصاد ایران خواهد شد.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
هنوز به فصل گرم سال نرسیده شاهد شروع دوباره قطعی برق هستیم. گزارشهای متعدد مردمی حاکی از قطعی مکرر و بیبرنامه برق در نواحی مختلف از جمله کرج و اندیشه است. همزمان با موج نارضایتی و گلایههای مردمی، دولت با چالش جدی تامین برق در کشور مواجه است.
به گزارش رویداد ۲۴، ظرفیت تولید برق کشور محدود است و جواب مجموع نیازهای شهری و صنعتی را نمیدهد، بنابراین دولت ناگزیر است که برای هر دو بخش سهمیه درنظر بگیرد و اگر مصرف یک بخش از آن سهمیه فراتر رفت، راهی جز تحمیل خاموشی یا تأمین برق از طرق دیگر همچون ژنراتور یا پنلهای خورشیدی ندارد.
صنایع از ابتدای سال درگیر خاموشیها هستند و بخش شهری نیز اخیرا با تشدید خاموشیها مواجه شده است.
آنطور که کارشناسان و متخصصان حوزه انرژی میگویند با ورود به تابستان و اوج گرما، وضعیت از این بدتر خواهد شد. بدیهی است که اگر بر زمان خاموشیهای صنایع افزوده شود، تولید کاهش پیدا میکند و پیامدهای منفی قابل ملاحظهای برای اقتصاد کشور خواهد داشت که در نهایت بار آن بر دوش مردم خواهد بود. اگر ساعات خاموشی مناطق شهری و روستایی هم افزایش پیدا کند، زندگی روزمره مردم و خدمات شهری معطل و مختل میشود و سبب افزایش نارضایتیها خواهد بود. حال سئوال اینجاست که دولت باید در تأمین برق کدام بخش بیشتر کوشا باشد تا با تبعات اجتماعی و نارضایتیهای کمتری مواجه شود.
جمشید عدالتیان، کارشناس اقتصادی درباره اولویت بندی دولت برای تأمین برق بخش صنعتی یا شهری گفت: «خاموشیها در فصل گرم سال موضوع جدیدی نیست و ۲ سال است که اتفاق میافتد. متأسفانه بخش صنعت کشور با چالش تأمین گاز در زمستان و تأمین برق در تابستان مواجه است.»
وی با اشاره به برنامه قطعی برق کارخانه خود افزود: «کارخانه ما دوشنبهها برق ندارد، این موضوع بعد از تعطیلات نوروز شروع شد. هرچند صنایع با خرید ژنراتور برای حل این مشکل اقدام کردند، اما تأمین گازوئیل برای ژنراتور نیز برای خود داستانی دارد. اگر بخواهیم به این سئوال جواب دهیم که تأمین برق بخش شهری اهمیت دارد یا بخش صنعتی؟ باید ببینیم که از چه زاویهای میخواهیم به این موضوع نگاه کنیم. از لحاظ اقتصادی برای کشور تولید اهمیت دارد بنابراین باید با تأمین برق اجازه داد که صنعت تولید کند، چون رشد اقتصادی کشور، اشتغال زایی، صادرات، کنترل تورم و ... به تولید بخش صنعت وابسته است، اما اگر از لحاظ سیاسی به موضوع نگاه کنیم دولت باید حداکثر آدمها را درنظر بگیرد تا محبوبیت خودش را حفظ کند.»
وی افزود: «برای دولت موضوع مردمداری و حفظ محبوبیتش اهمیت دارد، به این معنا که وقتی میبیند اگر یک کارخانه برق نداشته باشد در عوض ۱۰۰ خانه برق خواهد داشت، طبیعتا تأمین برق آن ۱۰۰ خانه را اولویت میدهد، اما تبعات این اتفاق آن است که کارخانهها با مشکل تأمین برق برای تولید مواجه میشوند، تولید کاهش مییابد، پیامد آن این است که علاوه بر کاهش رشد اقتصادی، کمبود کالا، رشد قیمتها در بازار و تورم از دیگر مشکلاتی خواهند بود که اقتصاد کشور با آن مواجه میشود».
این تحلیلگر مسائل اقتصادی درباره احتمال تعدیل کارگران به دلیل کاهش تولید کارخانهها اظهار کرد: «چون این اتفاق جدیدی نیست، اکثر صنایع سعی میکنند با کارگران خود کنار بیایند و روزهای تعطیلی آنها را از پنجشنبه و جمعه به روزهایی تغییر دهند که قطعی برق دارند. البته همه صنایع از این امکان برخوردار نیستند و برخیها مجبورند ۳ شیفت کار کنند. در هر صورت امیدواریم که قطعی برق صنایع به همین یک روز در هفته محدود شود.»
وی با اشاره به راهکارهای عبور از بحران خاموشیها افزود: «صنایع از ۲ سال پیش به این تکاپو افتادند که برق مورد نیاز خود را با خرید ژنراتور یا احداث پنلهای خورشیدی (البته با کمک یارانه دولت) تأمین کنند؛ معتقدم الان بهترین موقعیت است که مدل آلمان را پیش بگیریم. آلمان به هر خانهای ۱۵ هزار یورو بلاعوض کمک کرد تا پنل خورشیدی روی پشت بام خود نصب کنند و به این ترتیب توانست خیلی از مشکلات خود را در حوزه تأمین انرژی حل کند».
عدالتیان گفت: «اگر دولت به خانهها یارانه دهد خیلی از مردم میتوانند روی پشت بام منزل پنل خورشیدی نصب کنند. در مجموع هر چند قطعی برق یک تهدید برای اقتصاد کشور است، اما میتواند یک فرصت هم باشد و برای بهره مندی از این فرصت نیاز به برنامه ریزی دولت داریم.»
موضوع قطعی برق از اواخر دهه هشتاد دامنگیر اقتصاد کشور است و با وجود رفتن و آمدن دولتها هنوز این مشکل حل نشده و هر سال نیز شدیدتر از سال قبل میشود. یک سال پیش محمدباقر قالیباف از فرارسیدن زمان برای اتخاذ تصمیمات مهم در حوزه اقتصادی کشور سخن گفت، اما قریب ۱۲ ماه گذشت و به نظر نمیرسد تصمیم مهمی در ۱۲ ماه گذشته اتخاذ شده باشد. وقت آن رسیده که دولت از روزمرگی بیرون آید و حل مسائل و مشکلات کشور را ریشهایتر دنبال کند.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده به پیامکهای ارسالی تذکر حجاب از سوی ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان تهران به شهروندان واکنش نشان داد.
به گزارش ایلنا، «زهرا بهروز آذر» معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده در پاسخ به سوالی درباره اقدامات این معاونت برای زنان به استرداد لایحه «حمایت از زنان در برابر خشونت» از مجلس اشاره کرد و گفت: دولت چهاردهم به محض اینکه تشکیل شد، یک سری لوایح که پیش از این برای مجلس فرستاده بودند، دوباره در دستور کار قرار داد. یکی از این لوایح، به خاطر اهمیتی که داشت، لایحه «حفظ کرامت و حمایت از زنان در برابر خشونت» بود. مذاکرات زیادی انجام شد که حتماً این لایحه زودتر در دستور کار قرار گیرد. این لایحه قضایی بود و انتظار ما این بود که طبق روال در کمیسیون حقوقی قضایی بررسی شود، اما شنیدیم که به کمیسیون اجتماعی ارجاع شده است.
وی افزود: وقتی که در کمیسیون مشغول بررسی شدند، به کمیته زنان و خانواده رفت و آنجا قرار بود لایحه دولت را بررسی کنند. این لایحه یک روحی داشت مبنی بر این که خشونت در یک لحظه اتفاق نمیافتد؛ خشونت یک نقطه شروع دارد و یک مسیری را طی میکند تا به مرحله بروز میرسد. شاید بتوان گفت چهار مرحله دارد و مرحله آخر، که مرحله بروز است، ما آن را میبینیم در حالی که قبل از آن ایجاد شده بود و باور ما این است که وقتی حرف از پیشگیری از خشونت میزنیم، باید بتوانیم هر چهار مرحله را ببینیم.
چرایی استرداد لایحه «حمایت از زنان در برابر خشونت» از مجلس
بهروز آذر تصریح کرد: برای مثال یکی از مواد پیشگیری این بود که چرا برای افراد خشونت ایجاد میشود؟ یکی از دلایل این است که افراد مهارتهای گفتگو، مهارت کنترل خشم و مهارت حل تعارض را ندارند، و سوال اینجاست که این مهارتها در چه سنی باید آموخته شود؟ در سنین کودکی و نوجوانی، قبل از اینکه شاکله وجودی شهروند ما سفت و صلب شود. بنابراین ما با این رویکرد، یک بندی در شرح وظایف آموزش و پرورش پیشنهاد دادیم که آموزش و پرورش اولویت آموزش این مهارتها را بالا ببرد و به بچهها این را آموزش دهد، اما متاسفانه این ماده کامل حذف شد، این مایی که میگویم، همه کارشناسان دولت و قوه قضاییه است که ۱۳ سال روی این لایحه کار کردند و نتیجه آن را در قالب لایحه به مجلس ارایه کردند.
وی در ادامه گفت: یکی از موضوعات دیگر که در لایحه داشتیم این بود که وقتی زنی در معرض خشونت قرار میگیرد و به مرکز درمان مراجعه میکند، بسیاری اوقات به دلیل انواع ترسهایی که دارد، اعلام نمیکند که در معرض خشونت است و شاید همان موقع مددکار بتواند این را تشخیص بدهد و به او کمک کند. کما اینکه در مورد انواع کودکآزاریها این نوع پروتکلها را داریم و هم اکنون اجرا میشود، بدون اینکه بسیاری از شهروندان حتی بدانند، ولی پزشک ما به خاطر رعایت مسائل اخلاقی، اینها را کنترل میکند. این هم همینطور بود و ما خواسته بودیم که در این دستورالعمل وزارت بهداشت، نحوه مواجهه با کسی که خشونت دیده و نوع گزارش دادن این، بتواند آموزشهای لازم را ببیند. این بند کامل حذف شد و بجای آن، یک بند دیگر جایگزین شد که بند دستورالعمل پوشش پرسنل بیمارستان بود.
بهروز آذر تاکید کرد: این بند حتماً بند درستی است، اما آیا جایش در قانون حمایت از زنان در برابر خشونت است یا جایش در قانون دیگری است؟ بسیاری از مواردی که حذف شد و مواد جدید جایگزین شد از این جنس هستند. موادی هستند که به خودی خود، ممکن است مناسب باشند، اما جایشان در این قانون نیست و اثربخشی را برای موضوعی که ما دغدغه آن را داریم، کاهش میدهد.
وی در ادامه عنوان داشت: یکی از موضوعات ما این بود که با سه نوع موضوع مواجه هستیم؛ خشونت، سوء رفتار و ناهنجاری. خشونت مانند مواردی که زنان مورد ضرب و شتم قرار میگیرد و یا مواردی که فرد دچار انواع آسیبهایی جسمی میشود که حتی منجر به دیه میشود. یک موضوع دیگر بحث سوء رفتار است که شامل عدم اجرای وظایف و تکالیفی است که شرعا و اخلاقا آقا در مقابل خانم در محیط خانه دارد و حقوق قانونی و انسانی است که یک زن از آن برخوردار است. برای مثال اگر زن بخواهد پدر و مادرش را ملاقات کند و همسرش اجازه نمیدهد، یا بخواهد به زیارت برود و اجازه ندهد، اینها میشود سوء رفتار و باید با آن مقابله شود.
بهرور آذر ادامه داد: نوع سوم بحث انواع ناهنجاریهاست، به طور مثال، الزام همسر به تمکین نامشروع یا خلاف عرف یا اکراه زن به اعمالی که از آن رضایت ندارد و مشروعیت ندارد که در متن لایحه اصلی این موارد همگی دیده شده بودند و همه هدف ما این بود بتوانیم این موارد را از طریق تصویب این قانون کاهش دهیم و پیشگیری اثربخشی داشته باشیم و بحث و مناقشهای روی اسم آن نداشتیم. در واقع هدف ما کاهش این رفتارها بود، که البته در جامعه حداقلی هستند، اما برای جامعه ایران اسلامی حتی یک مورد آن هم زیاد است و باید آن را به حداقل برسانیم.
وی یادآور شد: ما به اعضای حاضر در کمیته در مجلس گفتیم که اگر شما روی کلمه خشونت حساسیت دارید، نام یا تعبیر دیگری استفاده کنید که این موضوعات را در بر بگیرد. حتی پیشنهاد دادیم از واژه سوء رفتار یا ظلم استفاده کنید. اما متنی که در نهایت آماده شد این بود که نه تنها این واژه حذف شد، بلکه بخش عمدهای از موادی که صریحا به پیشگیری از این موضوعات منجر میشد حذف و با مواد دیگر جایگزین شد و در نهایت، در متنی که پیشنهاد شد، هیچ کدام از این موارد در آن دیده نشده بود و ما دیدیم که به هر حال دیگر اثربخشی لازم را ندارد و در دولت تصمیم گرفته شد که به سمت استرداد برویم. بهروزآذر خاطرنشان کرد: اصلاح ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی، یکی از مهمترین موادی بود که در لایحه تقدیمی دولت و قوه قضاییه وجود داشت، اما در نسخه جدید حذف شده بود و واقعاً دیگر نمیشد از آن گذشت.
واکنش به ارسال پیامکهای تذکر حجاب در تهران
وی در خصوص ارسال پیامکهای تذکر حجاب به دختران توسط ستاد امر به معروف و نهی از منکر افزود: ما در حال حاضر در پی آن هستیم تا بدانیم دقیقاً کدام نهاد این کار را انجام میدهد و من هنوز پاسخی ندارم. دنبال این هستیم که مشخص شود مبدا این پیامکها کجاست و با چه هدفی ارسال میشوند و ذیل کدام قانون است. چون هنوز این اطلاعات دقیق جمعآوری نشده، من نمیتوانم گزارش دهم.
وی خاطرنشان کرد: اما یک نکتهای را میتوانم به شما بگویم: من در جلسات مختلفی در این ۹ ماه شرکت کردم و تقریباً میتوانم به جرأت بگویم که در هیچکدام از نهادهای مسئول نگاهی وجود ندارد که بخواهد کرامت زنان را حفظ نکند یا دنبال ایجاد تنش باشد، یا به دنبال دو قطبیسازی و نفرتآفرینی باشد.
بهروز آذر افزود: تقریباً همه مجموعه مسئولان و کسانی که دغدغهمند این حوزه هستند، قائل به این هستند که باید با رعایت این ملاکها، فرهنگسازی کرد. اما راجع به این که برای حل این مساله چه راهکاری باید اتخاذ شود و چقدر ایجابی و چقدر سلبی باشد و نظر مردم چطور تامین شود که همه شهروندان از این قانون احساس رضایت داشته باشند، اختلاف نظرهایی وجود دارد.
معاون رئیس جمهور با تأکید بر اینکه در شرایط حاضر بیشتر از همه چیز در ایران امروز احتیاج به وحدت داریم، افزود: نیاز داریم که مردم ایران همه کنار هم باشند، همه همدیگر را دوست داشته باشند و بتوانیم از ظرفیت همه مردم استفاده کنیم. تلاش همه دغدغه مندان در دولت بر این است که به راهکاری موثر برسند که بتواند رضایت همه طرفین را جلب کند و منجر به ایجاد دوقطبی و یا تنش در جامعه نشود.
بهروز آذر در پاسخ به سوالی در مورد برنامههای دولت برای کاهش آسیب های اجتماعی اظهار داشت: موضوع آسیبهای اجتماعی و کاهش آن برای ما اهمیت ویژه دارد. ما در ساختار دولت، سازمان اجتماعی را داریم که موظف است آسیبها را مدام رصد کند و برای هر کدام برنامه داشته باشد. ما هم به عنوان معاونت زنان ناظر فعالیتهای آنها هستیم و در واقع کنارشان هستیم تا اگر موضوعاتی وجود دارد که اینها هنوز نتوانستهاند پیدا کنند یا برایش برنامه داشته باشند، در اولویت قرار دهیم و آنها را مدنظر قرار دهند.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
دنیل تروتا / ۵ مه ۲۰۲۵
خبرگزاری رویترز روز دوشنبه جایزه پولیتزر را در بخش گزارشهای تحقیقی دریافت کرد. این جایزه بهخاطر مجموعهای از گزارشها اعطا شد که به بررسی تجارت بینالمللی مواد شیمیایی مورد استفاده در تولید فنتانیل پرداختند؛ مادهای که در قلب بحرانی قرار دارد که تا کنون حدود ۴۵۰ هزار آمریکایی را به کام مرگ کشانده است – و شمار قربانیان همچنان در حال افزایش است.
از دیگر برندگان این معتبرترین جوایز روزنامهنگاری در آمریکا میتوان به روزنامه «نیویورکتایمز» اشاره کرد که چهار جایزه پولیتزر را از آن خود کرد و همچنین مجله «نیویورکر» که سه جایزه دریافت کرد. این جوایز عمدتاً بهدلیل پوشش گزارشگران این رسانهها از جنگهای خارجی اعطا شد.
نیویورکتایمز همچنین برای پوشش بحران فنتانیل در همکاری با روزنامه «بالتیمور بنر» نیز برنده یکی از جوایز شد.
خبرنگاران رویترز در قالب یک مجموعه هفتقسمتی با عنوان «فنتانیل اکسپرس»، تمام مواد لازم برای تولید فنتانیل را خریداری کردند و نشان دادند که مواد شیمیایی ساخت چین – که بحران مواد مخدر مصنوعی آمریکا را دامن میزنند – چقدر ارزان و بهراحتی قابل تهیه هستند و چرا مقامات آمریکایی در توقف این تجارت مرگبار ناکام ماندهاند.
تنها با پرداخت ۳۶۰۰ دلار، این تیم توانست مقدار کافی از پیشمادهها (مواد اولیه) و تجهیزات لازم را خریداری کند که برای تولید دستکم ۳ میلیون دلار از این ماده مخدر کافی بود. خبرنگاران رویترز هرگز اقدام به ساخت فنتانیل نکردند، قصد چنین کاری را نیز نداشتند و ترتیبی دادند تا مواد شیمیایی و سایر اقلام خریداریشده بهطور ایمن نابود شود.
این مجموعه برای نخستین بار نحوه عملکرد زنجیره تأمین مواد شیمیایی را فاش کرد و روشن ساخت چرا و چگونه دولت آمریکا با وجود تلاشهای عمده دیپلماتیک و اجرای قانون توسط دولتهای بایدن و ترامپ، در مهار جریان این مواد ناتوان بوده است.
اعضای تیم رویترز عبارت بودند از: موریس تامن، لورا گوتسدینر، استیفن آیزنهامر، درازن یورگیچ، دیزی چونگ، کریستینا کوک، مایکل مارتینا، آنتونی اسلودکافسکی و شانون استیپلتون.
این تیم که از آمریکا، مکزیک، چین و فراتر از آن فعالیت میکرد، نشان داد که چگونه تأمینکنندگان چینی از مقررات تجاری آمریکا سوءاستفاده کرده و با بهرهگیری از قانون «حداقل ارزش» (de minimis)، مواد شیمیایی ارزانقیمت را از دید بازرسان گمرک پنهان میکنند. این قانون اجازه میداد بستههایی با ارزش کمتر از ۸۰۰ دلار بدون تعرفه وارد کشور شوند، که به افزایش شدید واردات بستهها، بهویژه از چین، انجامید. هفته گذشته، دولت ترامپ این معافیت را برای محمولههای ارسالی از فروشندگان چینی و هنگکنگی لغو کرد.
گزارشهای دیگر این مجموعه نشان میدهند که چگونه دلالان مواد شیمیایی در مکزیک این تجارت را برای کارتلهای قدرتمند مواد مخدر آن کشور تسهیل میکنند؛ چگونه چین در برابر تلاشهای آمریکا برای مقابله با این تجارت شیمیایی مقاومت میکند؛ و چگونه پادزهر مصرف بیشازحد فنتانیل با نام نالوکسان، جان هزاران آمریکایی را نجات میدهد – اما هنوز نتوانسته به اعتیاد فراگیر در آمریکا پایان دهد.
الساندرا گالونی، سردبیر کل رویترز، گفت: «مجموعه ‘فنتانیل اکسپرس’ (Fentanyl Express) گواهی است بر قدرت روزنامهنگاری تحقیقی در جهت ایجاد تغییر و واداشتن صاحبان قدرت به پاسخگویی. من بهشدت به تیممان افتخار میکنم؛ بهخاطر تعهدشان برای روایت این داستان مهم با جزئیاتی منحصربهفرد، غنی و انسانی.»
این سیزدهمین جایزه پولیتزر رویترز بود که همگی از سال ۲۰۰۸ تاکنون بهدست آمدهاند.
عکس نیویورکتایمز از تلاش نافرجام برای ترور ترامپ
نیویورکتایمز با دریافت این جوایز، مجموع افتخارات خود را به ۱۳۹ جایزه رساند – رکوردی بیسابقه از زمان آغاز این جوایز در سال ۱۹۱۷. این روزنامه امسال جایزه عکاسی خبری فوری را برای تصاویر داگ میلز از تلاش نافرجام برای ترور دونالد ترامپ در ماه ژوئیه دریافت کرد؛ تصاویری که گلولهای را در حال پرواز در هوا ثبت کرده بود. همچنین، جایزه روزنامهنگاری توضیحی برای بررسی جنگ آمریکا در افغانستان، و جایزه گزارشگری بینالمللی برای پوشش دکلن والش از درگیریها در سودان به این روزنامه تعلق گرفت.
نیویورکتایمز بههمراه سازمان غیرانتفاعی بالتیمور بنر، جایزه گزارش محلی را نیز برای تحقیقی درباره تأثیر فنتانیل بر شهر بالتیمور – بهویژه در میان مردان سیاهپوست مسن – از آن خود کرد.
مجله «نیویورکر» نیز در سه بخش نظرنویسی، عکاسی فیچر و گزارش صوتی برنده جایزه شد.
تلاش برای ترور ترامپ همچنین موضوع جایزه پولیتزر در بخش گزارش خبری فوری بود که به «واشنگتنپست» تعلق گرفت؛ یکی از دو جایزهای که این روزنامه امسال دریافت کرد.
جایزه دیگر واشنگتنپست به کارتونیست سرمقالهای، «آن تلنس»، تعلق گرفت. او چهار ماه پیش در اعتراض به رد یکی از آثارش از این روزنامه استعفا داده بود – کاریکاتوری که در آن جف بزوس، مالک واشنگتنپست، و دیگر مدیران عامل در حال زانو زدن در برابر مجسمه ترامپ به تصویر کشیده شده بودند. هیئت داوران از «شجاعت او که به ترک این سازمان خبری انجامید» قدردانی کردند.
جایزه پراهمیت «خدمت عمومی» نیز به سازمان «پروپابلیکا» تعلق گرفت، برای گزارشهایی درباره زنانی باردار که پس از آنکه پزشکان از ترس نقض قوانین سختگیرانه سقط جنین، درمانشان را به تعویق انداختند، جان خود را از دست دادند.
جایزه گزارش ملی به «والاستریت ژورنال» تعلق گرفت، برای بررسی «تحولات سیاسی و شخصی» ایلان ماسک، ثروتمندترین فرد جهان و معمار ابتکار دولت ترامپ برای کاهش گسترده حجم نیروی کار دولت فدرال.
موضوعات مرتبط با آمریکاییهای آفریقاییتبار نیز جایگاه ویژهای در جوایز امسال داشتند، از جمله اعطای تقدیرنامه ویژه به زندهیاد «چاک استون» برای پوشش او از جنبش حقوق مدنی.
در بخش هنر و ادبیات، «پرسوال اورت» در بخش رمان برنده شد، برای اثرش با عنوان «جیمز» که بازنگریای است در داستان «هاکلبری فین» با تمرکز بر شخصیت سیاهپوست جیم و صدای او. «ادا ال. فیلدز-بلک» در بخش تاریخ برای روایتی از زندگی «هریت تابمن» جایزه گرفت. و جایزه نمایشنامه به «برندن جاکوبز-جنکینز» تعلق گرفت برای نمایش «هدف»، که داستان خانوادهای سیاهپوست و متعلق به طبقه متوسط به بالا را روایت میکند.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
یک روز پس از شلیک موشکی توسط حوثیهای همپیمان ایران به سوی اسرائیل که در نزدیکی فرودگاه بنگوریون فرود آمد، ارتش اسرائيل بندر حدیده یمن را هدف حملات خود قرار داد. ارتش اسرائیل در بیانیهای مناطق بمباران شده را «اهداف تروریستی حوثیها در حدیده و اطراف آن» معرفی کرد.
انیس الاصباحی، سخنگوی وزارت بهداشت تحت کنترل حوثیها، گفت که دستکم ۲۱ نفر در اثر این حملات زخمی شدهاند.
سه منبع به خبرگزاری رویترز گفتند که حوثیها پس از این حملات، منطقه اطراف بندر و کارخانه سیمان را تعطیل کردند. آنها گفتند که میزان خسارت در بندر مشخص نیست، اما شدت حملات و آتشسوزی باعث خسارت شدید به اسکله کانتینرها شده است.
دو منبع دیگر خسارت وارده را ۷۰ درصد از پنج اسکله، انبار و محوطه گمرکی بندر تخمین زدند. یکی از کارگران بندر گفت که این حملات زمانی رخ داد که دو کشتی در حال تخلیه بار خود بودند و تردد در بندر کاملاً متوقف شده بود.
این بندر پس از عدن، دومین بندر بزرگ یمن در دریای سرخ است و نقطه ورود حدود ۸۰ درصد از واردات مواد غذایی این کشور است. پنج نفر از ساکنان به رویترز گفتند که بیش از ۱۰ حمله، بندر حدیده و محلههای السلاخانه و الحواک در شهر حدیده را هدف قرار داده است. چهار حمله نیز یک کارخانه سیمان در شرق حدیده را بمباران کرده است.
ارتش اسرائیل اعلام کرد: «این حمله در پاسخ به حملات مکرر رژیم تروریستی حوثی علیه کشور اسرائیل انجام شد که در آن موشکهای زمین به زمین و هواپیماهای بدون سرنشین به سمت خاک اسرائيل و شهروندان آن شلیک شد.»
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، قول داد که به حمله موشکی روز یکشنبه، که اولین مورد شناختهشدهای بود که از دفاع هوایی اسرائیل عبور کرد، پاسخ دهد. این حمله در میان مجموعهای از حملات از ماه مارس رخ داد.
عبدالقادر المرتضی، مقام حوثی، در پستی در شبکه ایکس درباره این حمله گفت که اسرائیل باید منتظر «غیرقابل تصور» باشد.
این گروه یمنی حملات خود به اسرائیل و مسیرهای کشتیرانی را پس از توقف موقت، با پایان آتشبس بین حماس و اسرائیل در غزه، از سر گرفت.
حوثیها که کنترل بخشهای بزرگی از یمن را در دست دارند، از آغاز جنگ بین اسرائیل و حماس در غزه به اسرائیل و کشتیها در دریای سرخ حمله کردهاند و میگویند این اقدامات در همبستگی با فلسطینیها انجام میشود.
یک مقام آمریکایی که نخواست نامش فاش شود، گفت که نیروهای آمریکایی بهطور فعال در حملات روز دوشنبه مشارکت نداشتند، اما هماهنگی کلی بین دو متحد وجود دارد.
در همین حال، یک شرکت نفتی که توسط حوثیها اداره میشود، اعلام کرد که به دلیل مشکلات تخلیه بار در بندر نفتی رأس عیسی، راهاندازی یک سیستم اضطراری برای تأمین سوخت خودروها را آغاز کرده است.
دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، در ماه مارس دستور حملات گستردهای علیه حوثیها را صادر کرد. این حملات صدها نفر را در یمن کشته است، در حالی که اسرائیل از دسامبر سال گذشته حملات خود به یمن را تا حد زیادی محدود کرده است.
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ -
Saturday 10 May 2025
|