جمعه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Friday 17 May 2024
|
ترجمهی فواد روستائی
(عنوان گزارش از مترجم است)
دو روزنامهنگارِ روزنامهی فرانسوی لیبراسیون - یکی از چند روزنامهی سراسری این کشور - برای آگاهی بیشتر از وضعیّت زنان در جمهوری اسلامی ایران، پای صحبت دو تن از زنانِ جوان ایرانی نشستهاند. این روزنامه سخنان این دو زن را که طبیعتاً نخواستهاند هویّتشان فاششود در شماره روز دوشنبهی هفتهی جاریِ خود (٢٦ سپتامبر) منتشر کرده است. برگردان فارسی متنِ گزارش «پییر آلُنسو» (Pierre Alonso) و «لِئا مَسگَن» (Léa Masseguin) دو روزنامهنگار لیبراسیون در ارتباط با این گفتوگو را در زیر میخوانید.
«نفرتِ رژیم از زنان روز به روز بیشتر میشود»
آرزو و مریم پس از انقلاب اسلامی سال ١٩٧٩ بهدنیا آمدهاند و تنها در ایران پس از انقلاب زیستهاند. آرزو ٣٣ ساله و مریم ۲۵ ساله است. آرزو در اصفهان و مریم در تهران زندگی میکند.
آرزو و مریم یکدیگر را نمیشناسند. هر دو پذیرفته است که دلائلِ شرکت خود در تظاهرات و اعتراضهای پس از کشته شدن مهسا امینی- دختر جوانِ کُردِ ٢٢ ساله- در جریان بازداشت او توسّطِ گشت ارشاد را برای ما توضیح دهد.
”در ایران آزادی بیان وجود ندارد”
آرزو ٣٣ ساله و فارغالتحصیلِ رشتهی مهندسی کامپیوتر و ساکن اصفهان است.
او میگوید ما برای اعتراض به وضعیّتی که رژیم به وجودآورده - وضعیّتی که از وضعیّت افغانستانِ تحت حکومتِ طالبان بدتر است - به خیابان آمدهایم. زنان را در ایران سرکوب میکنند و این سرکوب تنها به زنان محدود نمیشود. همه مشمول سرکوباند. ما خواهان کار و آزادی هستیم. مبارزهی ما مسالمتآمیز است امّا ما را با توسّل به کمترین بهانه میکُشند. از آزادی بیان در ایران دیگر خبری نیست. یک دختر جوانِ زیبا و بیگناه به خاطر یک روسری - روسریای که بهزعم آنان درست بر سر نبوده - به قتل رسیده و آنان این واقعیّت را انکار میکنند. این چنین قتلهائی در گذشته بارها روی داده و امروز نیز همچنان رویمیدهد. جوانان ایرانی هیچ امیدی به آینده ندارند.به این دلیل است که ما در خیابان هستیم.
وضعیّت زنان در سالهای اخیر روز بهروز وخیمتر شدهاست. این رژیم همیشه با زنان در جنگ بوده است امّا این نفرت از زنان روزبهرزوز تقویت میشود. به نقطهای رسیدهایم که دیگر یارای تحمّل چنین وضعیـی را نداریم. این انقلاب انقلاب زنان است. در تمامی تظاهراتها زنان در صف اوّل قراردارند. در آغازِ این تظاهرات، شعارها بر قتل مهسای امینی عزیز، و علیه حجابِ اجباری و پایمالکردن حقوق زنان متمرکز بود. امّا در حالِ حاضر، مطالبهی ما سرنگونیِ کامل رژیمِ ملاها و این نظام فاسد است.
اکثریّت تظاهرکنندگان را جوانان ١٧ تا ٢۵ ساله- دانشآموزان مدارس و دانشجویان دانشگاهها تشکیل میدهند. این جوانان در دوران همین رژیم بزرگ شدهاند امّا برخلاف ما - نسلهای پیشین - نه کور هستد و نه کَر. این نسل از طریق دسترسی به شبکههای اجتماعی از حقوق خود به تمام و کمال آگاهاست. به لطف این دسترسی، طعمِ زندگی و آزادی را از دور چشیدهاست و اکنون میخواهد در صلح و آرامش زندگی کند.
در اصفهان، مردم در مرکز شهر جمع میشوند. مردم در شهرهای متتعد کوچکی در این استان به جنبش پیوستهاند. نیروهای بسیج و سرکوبگرانِ وحشیِ موسوم به لباسشخصیها به شکلی پرشمار حاضراند. فضا فضائی کاملاً نظامی است. زمانی که تظاهرات را اغاز کردیم نیروهای دولتی فریاد “الله اکبر” سر داده و به پرتاب گازِ اشکاور اقدام کردند. با تیزرهای برقی به مردم حمله کردند.
من به آنان گفتم: “ما خواهر و برادر هستیم. چرا ما را میزنید؟” برخی از آنان در پاسخ میگفتند: “کاری که میکنیم شرمآور است. امّا چارهی دیگری نداریم.” برخی دیگر مستقیماً به من حمله کرده و میگفتند: “همین است که هست. تو را با باتوم میزنیم یا میمیری یا به خانهات برمیگردی.” بیش از صد موتورسوار مسلح نیز بودند که در میان جمعیت میچرخیدند و جوانان را از ناحیهی کمر با باتوم میزدند. شمار درخور توجّی از مردم کتک خورده و بازداشت شدند. جمهوری اسلامی آدمکُش، از آمبولانسها برای جابهجا کردن نیروهای سرکوبِ خود و انتقال دستگیرشدگان به زندانها سوءاستفاده میکند.
«به حساب نمیآئیم، ما را نمیبینند»
مریم، ٢۵ ساله و دارای فوقِلیسانس و ساکن تهران و بیکار است.
مریم میگوید در این کشور، ما از بخشِ اعظم حقوق بنیادینِ خود محروم هستیم. کسی ما را به حساب نمیآورد و ما را نمیبیند. من صرفاً به خاطر این که زن هستم حقوقم نادیده گرفتهشده و پایمال میشود. اعتراض به این نظامِ مبتنی بر نابرابری و مطالبهی حقوق خود از نظر من کاری کاملاً طبیعی است. من در سالهای ٢٠١٧و ٢٠١٩ هم در تظاهرات و اعتراضها شرکتکردهام امّا جنبش کنونی با جنبشهای پیشین کاملاً متفاوت است. دوستانی که این بار در تظاهرات همراه من بودهاند کسانی هستند که پیش از این در هیچ تظاهراتی حضور نداشتهاند. این دوستان از آنجا که به بورژوازی جامعه تعلق داشتهاند از این جنبشها و اعتراضها دوری میجستند و میگفتند این حرکات به آنان ربطی ندارد. امّا امروز، آنان نیز بهشدت درگیر و متعّهدند. از من هم درگیرتر بودند و سنگپرانی هم میکردند.
نیروهای دولتی از گاز اشکآور بهمقدار بسیار زیاد استفاده میکردند. هدف تنها پراکندهکردن تظاهرکنددگان نبود، ترجیح میدادندجوانها را دستگیر و با خود ببرند. مردم با اتوموبیلهایشان برای جلوگیری از جابهجائی آسان و بستن راه بر خودروهای پلیس دست به ایجاد راهبندان و ترافیک فشرده میزدند. تنها واحدهای متحرک مرکب از افراد پلیس و لباس شخصی میتوانستند به خیابان دسترسی داشتهباشند. آنهائی که سوار بر موتورسیکلت بودند مانند سالهای پیش فقط به باتوم مسلح نبودند و از زنجیر و لولههای آهنی هم استفاده میکردند.
تظاهرکنندگان لحظاتی را تجربه میکردند که با آمیزهای از شادی و ترس توأم بود. کسانی که اطراف ما بودند ما را تشویق میکردند و آنگاه که میتوانستند - مثلاً در بستن خیابان- از کمک به ما کوتاهی نمیکردند. زمانی که برای فرار از پلیس به کوچهها پناه میبردیم، ساکنان محل از بالکنها و پنجرهها در پشتیبانی از ما شعار میدادند.
لیبراسیون، سوای این گفتگو با این دو زنِ جوان، در مجموع چهار صفحهی کامل از شمارهی روز دوشنبه ۲۶ سپتامبر خود از جمله صفحهی نخست این روزنامه را به اعتراضهای اخیر مردم ایران در پی به قتل رسیدن مهسا امینی در جریان دستگیری او به بهانهی بدحجابی اختاش داره است.
در صفحهی نخست عکسی از تظاهرات و شعار “زن، زندگی، آزادی” به زبانهای فارسی و فرانسوی با حروف درشت به چشم میخورد. در زیر این شعار میخوانیم: بهرغمِ سرکوب، جنبش در ایران رو به کاهش و ضعف ندارد و آنچه که در آغاز حرکتی در راستای حقوق زنان بود به طغیانی علیه رژیم بدل میشود.
در سه صفحهی بعدی، سرمقالهی روزنامه زیر عنوان«شجاعت»، مقالهای زیر عنوان: “ایران، اعتراضها گسترش مییابد، رژیم دچار تنش میشود” و بالاخره مقالهای با عنوانِ “زن، زندگی، آزادی”، سه واژهی مورد تنفر جمهوری اسلامی” از دیگر مطالب این شمارهی این روزنامه در بررسی حرکت اعتراضی مردم ایران است.
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|