جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 26.12.2025, 12:51

دیدار نتانیاهو و ترامپ: «سرنوشت‌ساز» برای آینده غزه


باراک راوید / اکسیوس

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، قصد دارد اوایل ژانویه چند اعلامیه مهم درباره غزه منتشر کند، اما گام‌های بعدی در این روند به دیدار روز دوشنبه او با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در عمارت مارالاگو بستگی دارد.

دلیل اهمیت موضوع: مقام‌های کاخ سفید بر این باورند که نتانیاهو روند صلح را عمداً کند کرده و بیم آن دارند که او جنگ با حماس را از سر بگیرد. با این حال، در حالی که نخست‌وزیر اسرائیل درگیر اختلاف با تیم ترامپ است، مطابق گفته یک مقام ارشد اسرائیلی، او امیدوار است بتواند خودِ رئیس‌جمهور را به دیدگاه تندروانه‌تر خود متقاعد کند.

خبر اصلی: به گفته مقام‌های کاخ سفید، دولت ترامپ می‌خواهد هر چه زودتر از تشکیل «دولت تکنوکرات فلسطینی» و «نیروی بین‌المللی ثبات برای غزه» پرده‌برداری کند و حتی احتمال دارد «هیئت صلح» به رهبری ترامپ در نشست مجمع اقتصاد جهانی در داووس در اواخر ژانویه تشکیل شود.

نماینده ترامپ، استیو ویتکاف، و مشاور او و دامادش جرد کوشنر مشغول همکاری با مصر، قطر و ترکیه برای نهایی‌کردن این توافق‌ها و تدارک مرحله دوم طرح هستند؛ مرحله‌ای که در آن حماس سلاح‌های خود را تحویل می‌دهد و نیروهای اسرائیلی عقب‌نشینی می‌کنند.

به گفته منبعی مطلع، نتانیاهو در دیداری اخیر با سناتور لیندسی گراهام در اورشلیم نسبت به طرح‌های ویتکاف و کوشنر، خصوصاً در زمینه خلع سلاح غزه، ابراز تردید کرده است.

این اختلاف‌ها زمینه‌ساز دیدار حساس ترامپ و نتانیاهو در فلوریدا شده است.

بدون جلب رضایت نتانیاهو، روند صلح نمی‌تواند پیش برود.

یکی از مقامات ارشد اسرائیلی گفت: «این دیدار بسیار حیاتی است. هنوز مشخص نیست ترامپ در موضوع غزه دیدگاهی مانند ویتکاف و کوشنر دارد یا نه. بی‌بی در واقع در حال سخن گفتن برای تنها یک نفر است. پرسش اینجاست که ترامپ در نهایت جانب او را می‌گیرد یا مشاوران ارشدش را. تصمیم او قابل پیش‌بینی نیست.»

نقطه تنش: به گفته منابع، اعضای ارشد تیم ترامپ به‌طور فزاینده‌ای از اقدامات نتانیاهو ناراضی شده‌اند، زیرا او به‌صورت مداوم آتش‌بس شکننده را تضعیف کرده و مانع پیشرفت روند صلح شده است.

مانند دولت بایدن در گذشته، تیم ترامپ نیز هفته‌هاست با مقامات اسرائیل درباره مسائل تاکتیکی نظیر باز بودن گذرگاه رفح با مصر و ارسال چادر برای آوارگان فلسطینی درگیر بحث و جدل است.

به گفته یکی از مقامات کاخ سفید: «جی.دی، مارکو، جرد، استیو و سوزی — همگی از او دور شده‌اند. تنها کسی که هنوز پشت اوست رئیس‌جمهور است که البته علاقه شخصی‌اش به نتانیاهو پابرجاست، اما او هم می‌خواهد روند توافق غزه سریع‌تر پیش برود.»

مقام ارشد اسرائیلی نیز وجود اختلاف میان ویتکاف و کوشنر از یک سو و نتانیاهو از سوی دیگر را تأیید کرد، ولی افزود که سناتور مارکو روبیو به مواضع نتانیاهو نزدیک‌تر است.

در پشت پرده: یکی از مقام‌های کاخ سفید گفت: «مدتی است که احساس می‌کنیم اسرائیلی‌ها از توافق ۲۰ ماده‌ای صلح که نتانیاهو پذیرفته، دچار پشیمانی شده‌اند. اجرای توافق غزه به‌خودی‌خود بسیار دشوار است، اما گاهی اقدامات اسرائیل شرایط را سخت‌تر هم می‌کند.»

این اقدامات شامل هدف قرار دادن یکی از فرماندهان ارشد نظامی حماس است که عملیات‌هایی را هدایت می‌کرده که طی آن‌ها تعدادی غیرنظامی فلسطینی، از جمله کودکان، کشته شدند؛ اقدامی که دولت ترامپ آن را نقض آتش‌بس دانسته است.

مقام دیگری از کاخ سفید گفت: «گاهی احساس می‌کنیم فرماندهان ارتش اسرائیل در میدان بیش از حد شتاب‌زده عمل می‌کنند.»

ماجرا از کجا شروع شد: به گفته دو مقام کاخ سفید، نتانیاهو در تماس تلفنی روز اول دسامبر خود با ترامپ پیشنهاد این دیدار در ایام تعطیلات را مطرح کرد.

ترامپ استقبال کرده بود، و نتانیاهو نیز این دعوت را کاملاً جدی گرفت؛ به‌گونه‌ای که تیمش خبر دیدار در مارالاگو را عمداً به رسانه‌ها درز داد و کاخ سفید را برای تعیین تاریخ نهایی تحت فشار قرار داد.

در ابتدا ترامپ مطمئن نبود که چنین دیداری را لازم دارد، چون از زمان بازگشتش به قدرت این پنجمین دیدار با نتانیاهو خواهد بود. با گذشت چند روز، این دیدار از نظر زمان‌بندی برای کاخ سفید مفید تلقی شد، به‌ویژه پیش از اعلام رسمی تشکیل «هیئت صلح غزه» در ابتدای ژانویه.

وضعیت موجود: جمعه گذشته، ویتکاف و کوشنر در میامی با نخست‌وزیر قطر، رئیس سازمان اطلاعات مصر و وزیر خارجه ترکیه دیدار کردند تا درباره گام‌های بعدی در غزه گفت‌وگو کنند. این چهار کشور تضمین‌کنندگان اصلی توافق صلح به شمار می‌روند.

یکی از مقامات ارشد کاخ سفید گفت هدف نشست، تعیین انتظارات از نتانیاهو پیش از دیدارش با ترامپ بود. به گفته او، در این نشست توافق شد که ترامپ بر لزوم پایبندی ارتش اسرائیل به آتش‌بس و جلوگیری از تلفات غیرنظامی تأکید کند.

جزئیات بیشتر: همچنین تصمیم گرفته شد هر چه زودتر دولت تکنوکرات فلسطینی معرفی شود تا اداره امور روزمره غزه را به‌جای حماس بر عهده گیرد.

یک مقام کاخ سفید گفت اعضای پیشنهادی این دولت به‌دقت از سوی آمریکا بررسی و اسامی آن‌ها به چند کشور منطقه ارائه شده است.

دولت فلسطین توسط «هیئت صلح» به رهبری ترامپ و نماینده عالی آن در محل، یعنی نیکلای ملادنوف، فرستاده سابق سازمان ملل، پشتیبانی خواهد شد.

به گفته سه مقام کاخ سفید، دولت فلسطین همچنین مسئول اجرای روند خلع سلاح در غزه خواهد بود.

هدف این است که حماس و سایر گروه‌های مسلح متقاعد شوند تنها دولت جدید فلسطین مرجع انحصاری در زمینه نظم و امنیت و استفاده از سلاح است.

یکی از مقامات کاخ سفید گفت روند خلع سلاح در چند مرحله انجام می‌شود: نخست جمع‌آوری سلاح‌های سنگین مانند موشک و راکت، و سپس به‌تدریج سلاح‌های سبک.
این طرح نه تنها شامل حماس، بلکه شامل سایر شبه‌نظامیان مسلح مورد حمایت اسرائیل نیز خواهد شد.

دولت فلسطین می‌تواند از «نیروی بین‌المللی ثبات» برای کمک به خلع سلاح دعوت کند.

دیدگاه مقابل: به گفته یکی از مقامات اسرائیلی، نتانیاهو نسبت به طرح خلع سلاح و همچنین ترکیب دولت تکنوکرات و نیروی ثبات بین‌المللی، و به‌ویژه نقش ترکیه و قطر در غزه پس از جنگ، تردید دارد.

او افزود: «نتایج نشست میامی را مثبت ارزیابی نمی‌کنیم.»

آنچه باید زیر نظر گرفت: مقام‌های کاخ سفید می‌گویند ترامپ در دیدار با نتانیاهو درباره وضعیت کرانه باختری و نگرانی از فروپاشی احتمالی تشکیلات خودگردان فلسطین نیز گفت‌وگو خواهد کرد.

به گفته آنان، دولت ترامپ می‌خواهد برنامه اصلاحات گسترده‌ای را در تشکیلات فلسطینی پیش ببرد، اما این امر در صورتی ممکن است که اسرائیل از تضعیف آن دست بردارد.

دولت ترامپ از اسرائیل می‌خواهد برای مهار خشونت شهرک‌نشینان علیه فلسطینیان، آزادسازی میلیاردها دلار از درآمدهای مالیاتی بلوکه‌شده فلسطینی و نیز دستیابی به نوعی تفاهم با آمریکا درباره گسترش شهرک‌ها اقدام کند.

جمع‌بندی: کاخ سفید معتقد است فرصت‌های منطقه‌ای اسرائیل بسیار زیاد است، اما خسارت واردشده به جایگاه بین‌المللی این کشور پس از دو سال جنگ نیز قابل توجه است.

یکی از مقامات کاخ سفید گفت: «لازم است ابتدا به آن‌ها کمک کنیم روابط خود را با بریتانیا عادی کنند، بعد درباره عادی‌سازی با عربستان حرف بزنیم.»

به گفته او، یکی از پیام‌هایی که ترامپ و تیمش قصد دارند هفته آینده در دیدار فلوریدا به نتانیاهو منتقل کنند این است که باید از فضای جنگ عبور کند و به‌جای آن به راه‌های توسعه صلح بیندیشد.

یکی دیگر از مقامات کاخ سفید افزود: «ما تمام فرصت‌ها و چالش‌ها را برای نتانیاهو ترسیم کرده‌ایم. رئیس‌جمهور ترامپ اطمینان دارد می‌تواند در همه این زمینه‌ها به او کمک کند، اما نه تا زمانی که سیاست کنونی اسرائیل ادامه دارد.»




نظر شما درباره این مقاله:







حمله آمریکا به شبه‌نظامیان داعش در نیجریه
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 26.12.2025, 11:09

حمله آمریکا به شبه‌نظامیان داعش در نیجریه


تروِر هانیکات، ایدریس علی و سوربی میسرا / خبرگزاری رویترز /  ۲۶ دسامبر ۲۰۲۵

ایالات متحده به درخواست دولت نیجریه، حمله‌ای علیه شبه‌نظامیان گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش) در شمال‌غرب این کشور انجام داده است. «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا و ارتش این کشور روز پنج‌شنبه اعلام کردند که این گروه «هدف قرار دادن مسیحیان» در منطقه را دنبال می‌کرده است.

ترامپ در پیامی در شبکه‌ی اجتماعی Truth Social نوشت: «امشب، به دستور من به‌عنوان فرمانده کل، ایالات متحده حمله‌ای قدرتمند و مرگبار علیه پست‌ترین تروریست‌های داعش در شمال‌غرب نیجریه انجام داد؛ افرادی که در سال‌های اخیر و حتی قرن‌ها، با شدت بی‌سابقه‌ای در حال هدف قرار دادن و قتل بی‌رحمانه‌ی مسیحیان بی‌گناه بودند.»

فرماندهی آفریقای ارتش آمریکا (AFRICOM) اعلام کرد که این حمله با هماهنگی مقام‌های نیجریه در ایالت سوکوتو انجام شد و طی آن چندین عضو داعش کشته شدند.

توضیح دولت نیجریه

یوسف مایتاما توگار، وزیر خارجه نیجریه، در گفت‌وگو با شبکه بی‌بی‌سی اظهار داشت که این اقدام «عملیاتی مشترک برای هدف قرار دادن تروریست‌ها» بوده و «ارتباطی با هیچ دین خاصی ندارد.» 

او بدون اشاره مستقیم به داعش گفت این عملیات «مدت‌ها در حال برنامه‌ریزی» بوده و بر پایه اطلاعاتی صورت گرفته که از سوی نیجریه فراهم شده است. وی احتمال انجام حملات بیشتر را رد نکرد و افزود که تصمیم نهایی «به رهبری دو کشور بستگی دارد».

زمینه سیاسی و اطلاعاتی

این حمله پس از آن انجام شد که ترامپ اواخر اکتبر هشدار داده بود مسیحیت در نیجریه با «تهدیدی موجودیتی» مواجه است و تهدید کرد در صورت ادامه خشونت‌ها علیه مسیحیان، ممکن است آمریکا در این کشور غرب آفریقا مداخله نظامی کند.

رویترز اوایل همین هفته گزارش داده بود که آمریکا از اواخر نوامبر پروازهای اطلاعاتی بر فراز بخش‌های وسیعی از نیجریه انجام می‌دهد.

«ادامه خواهد داشت»

وزارت خارجه نیجریه در بیانیه‌ای اعلام کرد که این حمله بخشی از «همکاری‌های امنیتی مستمر» بین دو کشور بوده است، شامل تبادل اطلاعات و هماهنگی راهبردی برای هدف قرار دادن گروه‌های تندرو.

در این بیانیه در شبکه اجتماعی ایکس آمده است: «این همکاری منجر به حملات هوایی دقیق علیه اهداف تروریستی در شمال‌غرب نیجریه شده است.» 

ویدیویی که پنتاگون منتشر کرد، دست‌کم شلیک یک موشک از یک ناو جنگی آمریکایی را نشان می‌دهد. یک مقام دفاعی ایالات متحده گفت این حمله اردوگاه‌های شناخته‌شده داعش را هدف قرار داده است.

پیت هگزث، وزیر دفاع آمریکا، در پیامی در ایکس از دولت نیجریه بابت حمایت و همکاری خود تشکر کرد و افزود: «ادامه دارد...» 

دیدگاه نیجریه نسبت به ادعاهای مذهبی

دولت نیجریه اعلام کرده است گروه‌های مسلح، مسلمانان و مسیحیان را به یک اندازه هدف قرار می‌دهند و ادعای آمریکا درباره‌ی آزار مسیحیان، نمایانگر پیچیدگی وضعیت امنیتی کشور نیست و تلاش‌های دولت برای حفظ آزادی دینی را نادیده می‌گیرد. با این حال، نیجریه پذیرفته است که برای تقویت توان نظامی خود در برابر گروه‌های تندرو با آمریکا همکاری کند.

جمعیت نیجریه تقریباً به دو بخش تقسیم می‌شود: مسلمانان که عمدتاً در شمال ساکن‌اند و مسیحیان که عمدتاً در جنوب زندگی می‌کنند.

حملات هم‌زمان در دیگر مناطق

پلیس نیجریه روز پنج‌شنبه اعلام کرد یک عامل انتحاری مظنون، دست‌کم پنج نفر را در یک مسجد در شمال‌شرق کشور کشته و ۳۵ نفر دیگر را مجروح کرده است؛ منطقه‌ای که سال‌هاست با شورش‌های اسلام‌گرایان افراطی دست‌و‌پنجه نرم می‌کند.

در پیام کریسمسی که همان روز در شبکه ایکس منتشر شد، رئیس‌جمهور نیجریه، بولا تینوبو، خواستار صلح در کشور شد، «به‌ویژه میان پیروان ادیان مختلف».

او افزود: «متعهد هستم هر اقدامی را که در توان دارم برای تثبیت آزادی دینی در نیجریه انجام دهم و از مسیحیان، مسلمانان و همه مردم نیجریه در برابر خشونت محافظت کنم.» 

ترامپ بیانیه خود درباره این حمله را روز کریسمس در اقامتگاهش در باشگاه مارالاگو در پالم‌بیچ فلوریدا منتشر کرد. او در روز کریسمس هیچ برنامه عمومی نداشت و آخرین بار چهارشنبه‌شب پیش از آن توسط خبرنگاران دیده شده بود.

در همین حال، ارتش آمریکا هفته گذشته مجموعه‌ای از حملات گسترده را علیه ده‌ها هدف داعش در سوریه انجام داده بود؛ پس از آن‌که ترامپ وعده داده بود در واکنش به حمله‌ی احتمالی داعش به نیروهای آمریکایی در آن کشور، تلافی خواهد کرد.




نظر شما درباره این مقاله:







اسرائیل ممکن است دوباره به ایران حمله کند
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 25.12.2025, 20:56

اسرائیل ممکن است دوباره به ایران حمله کند


داو لیبر / وال‌استریت ژورنال /  ۲۴ دسامبر ۲۰۲۵

شش ماه پس از آغاز جنگی ۱۲روزه با ایران بر سر برنامه هسته‌ای این کشور، مقام‌های اسرائیلی بار دیگر احتمال درگیری جدیدی را به دلیل تلاش‌های تهران برای بازسازی زرادخانه موشک‌های بالستیک خود مطرح می‌کنند.

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، روز چهارشنبه در مراسم فارغ‌التحصیلی خلبانان نیروی هوایی این کشور گفت اسرائیل در حال رصد تحرکات حماس، حزب‌الله و ایران در زمینه تسلیح مجدد است و در صورت لزوم اقدام خواهد کرد. وزیر دفاع اسرائیل و فرمانده نیروی هوایی این کشور نیز که در همان مراسم سخن می‌گفتند، تأکید کردند اسرائیل برای جلوگیری از شکل‌گیری تهدیدهای جدید وارد عمل خواهد شد.

نتانیاهو گفت: «ما به دنبال رویارویی نیستیم، اما چشمانمان به روی هر خطر احتمالی باز است.»

این اظهارات در حالی مطرح می‌شود که نتانیاهو خود را برای سفر به ایالات متحده و دیدار پایان سال با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، آماده می‌کند. به گفته یک مقام اسرائیلی، ارزیابی اسرائیل از میزان پیشرفت ایران در حوزه موشک‌های بالستیک و احتمال اقدام نظامی بیشتر، از محورهای گفت‌وگوی دو رهبر خواهد بود.

مشخص نیست دولت ترامپ چگونه با احتمال حملات جدید به ایران برخورد خواهد کرد؛ به‌ویژه در شرایطی که واشنگتن از اسرائیل می‌خواهد توافق صلح میانجی‌گری‌شده آمریکا برای غزه را تثبیت کند و تنش‌ها با دولت جدید سوریه را کاهش دهد.

ترامپ بارها اعلام کرده است حملات هوایی آمریکا به تأسیسات کلیدی ایران در تابستان امسال، برنامه هسته‌ای این کشور را نابود کرده و زمینه را برای صلح منطقه‌ای فراهم آورده است. با این حال، مقام‌های آمریکایی به‌طور غیرعلنی نارضایتی خود را از آمادگی اسرائیل برای توسل سریع به زور ابراز کرده‌اند. ترامپ به ایران هشدار داده است که نباید تأسیسات هسته‌ای خود را بازسازی کند، اما به‌طور مشخص درباره برنامه موشک‌های بالستیک هشدار نداده است.

آنا کلی، سخنگوی کاخ سفید، در پاسخ به این پرسش که آیا دولت آمریکا از حمله اسرائیل به دلیل برنامه موشکی ایران حمایت خواهد کرد یا نه، گفت: «همان‌طور که رئیس‌جمهور ترامپ گفته است، اگر ایران به دنبال دستیابی به سلاح هسته‌ای برود، آن سایت هدف حمله قرار خواهد گرفت و پیش از آنکه حتی به آن نزدیک شوند، نابود خواهد شد.»

هرگونه حمله اسرائیل به ایران دست‌کم به تأیید ضمنی واشنگتن نیاز دارد، زیرا اسرائیل برای دفاع از خود در برابر موشک‌هایی که ایران احتمالاً در واکنش شلیک خواهد کرد، به کمک آمریکا محتاج است.

حمله به ایران به دلیل برنامه موشک‌های بالستیک، به معنای سخت‌گیرانه‌تر شدن قابل‌توجه خطوط قرمز اسرائیل در قبال این کشور خواهد بود. زمانی که اسرائیل در ماه ژوئن حمله غافلگیرانه خود را آغاز کرد، هدف اصلی آن برنامه هسته‌ای ایران بود؛ برنامه‌ای که اسرائیل آن را تهدیدی وجودی می‌داند.

اگرچه اسرائیل نابودی تسلیحات متعارف دوربرد ایران را نیز از اهداف جنگ ۱۲روزه اعلام کرده بود و پس از آن هشدار داد هرگونه تلاش ایران برای بازسازی برنامه هسته‌ای یا موشکی‌اش با حمله مواجه خواهد شد، اما تعیین موشک‌ها به‌عنوان خط قرمز، احتمال وقوع جنگی دیگر در سال پیش‌رو را به‌طور چشمگیری افزایش می‌دهد. این ارزیابی را دنی سیترینوویچ، رئیس پیشین بخش ایران در اطلاعات نظامی اسرائیل و پژوهشگر ارشد امور ایران در مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل، مطرح کرده است.

سیترینوویچ گفت: «اسرائیل هرگز به خاطر تقویت متعارف تسلیحاتی وارد جنگ نشده است. این نخستین بار خواهد بود. ما خودمان را وادار می‌کنیم خط قرمزی را حفظ کنیم که ما را ناگزیر به حمله دوباره خواهد کرد.»

به گفته او، این تغییر بخشی از دکترین جدید امنیت ملی اسرائیل پس از حملات غافلگیرانه حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ است؛ دکترینی که بر اساس آن، اسرائیل در برابر تهدیدهای احتمالی درنگ نخواهد کرد.

کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نیز نسبت به برنامه موشکی ایران نگران هستند. با این حال، ایران که از نیروی هوایی مؤثری برخوردار نیست، موشک‌ها را ستون اصلی توان دفاعی خود می‌داند؛ به‌ویژه در شرایطی که برنامه هسته‌ای و متحدان منطقه‌ای آن، یعنی حزب‌الله و حماس، در پی دو سال درگیری با اسرائیل به‌شدت آسیب دیده‌اند.

حرکت ایران به سوی احیای توان تولید موشک‌

به گفته تحلیلگران، ایران در حال حرکت به سوی احیای توان تولید موشک‌های خود است، در حالی که در مورد سایت‌های کلیدی هسته‌ای‌اش با احتیاط بسیار بیشتری پیش می‌رود.

ایران پس از چندین دور حملات اسرائیل که موشک‌ها، سکوی‌های پرتاب و تجهیزات لازم برای تولید سوخت جامد را نابود کرد، با چالشی عمیق برای بازسازی توان خود روبه‌رو است.

در اوایل ماه دسامبر، یک تیم عملیات ویژه آمریکا در اقیانوس هند وارد یک کشتی شد و محموله‌ای از کالاهای مرتبط با امور نظامی را که از چین عازم ایران بود، توقیف کرد. به‌طور جداگانه، وزارت خزانه‌داری آمریکا ۳۲ فرد و نهاد را در اروپا، خاورمیانه و آسیا به دلیل حمایت از تولید موشک‌های بالستیک و پهپادهای ایران هدف تحریم قرار داد.

به گفته سم لِیر، پژوهشگر همکار در مرکز مطالعات منع گسترش سلاح‌های جیمز مارتین که این تصاویر را بررسی کرده است، تصاویر ماهواره‌ای شرکت پلنت لبز نشان می‌دهد ایران در حال بازسازی سایت‌های تولید موشک است که پیش‌تر هدف حملات اسرائیل قرار گرفته بودند.

لِیر گفت اگر ایران بتواند تأسیسات تولیدی خود را با ظرفیت کامل به کار اندازد، قادر خواهد بود ماهانه صدها موشک تولید کند. به گفته او، حجم بالای فعالیت در این سایت‌ها نشان می‌دهد ایران احتمالاً تولید موشک‌های جدید را آغاز کرده است، اما شواهد موجود برای نتیجه‌گیری قطعی در این باره کافی نیست.

او افزود: «به نظر می‌رسد ایرانی‌ها بخشی از توان تولید موشک را دوباره احیا کرده‌اند، اما هنوز به سطح پیشین نرسیده‌اند. آن‌ها منابع قابل توجهی را صرف بازسازی این تأسیسات کرده‌اند و ممکن است بار دیگر به همان سطح برسند.»

رسانه‌های اسرائیلی و آمریکایی در هفته‌های اخیر مملو از هشدارهای تحلیلگران، اندیشکده‌ها و سیاستمداران در اسرائیل و آمریکا درباره تلاش‌های ایران برای تسلیح مجدد بوده است.

الی کوهن، وزیر انرژی اسرائیل و از اعضای حزب لیکود به رهبری نتانیاهو، این هفته در گفت‌وگو با رادیوی ارتش گفت: «نکته محوری شش ماه گذشته فقط این نبود که ما این برنامه‌ها را به‌شدت تضعیف کردیم، بلکه این بود که سد حمله به ایران را شکستیم. پیام به ایران روشن است: اگر بخواهید برنامه هسته‌ای را بازسازی کنید یا با موشک‌های بالستیک دوباره مسلح شوید، دولت اسرائیل حمله خواهد کرد.»

روز یکشنبه، سناتور لیندزی گراهام، جمهوری‌خواه از ایالت کارولینای جنوبی، در اورشلیم با نتانیاهو دیدار کرد و سپس در مصاحبه‌هایی در اسرائیل، در صورت لزوم، خواستار حمله به ایران برای متوقف کردن برنامه موشکی آن شد.

گراهام در گفت‌وگو با شبکه آی-۲۴ نیوز گفت: «ما نمی‌توانیم اجازه دهیم ایران دوباره وارد کسب‌وکار تولید موشک‌های بالستیک شود. حمله بعدی، اگر حمله‌ای در کار باشد، بر توان موشکی بالستیک آن‌ها متمرکز خواهد بود.»

خسارت قابل‌توجه حملات موشکی ایران به اسرائیل

ایران سال گذشته حملات سنگین موشکی علیه اسرائیل انجام داد؛ بخشی از روند تشدید تنش متقابل که شامل نخستین حملات مستقیم میان این دو دشمن دیرینه بود. این حملات در برخی مناطق سامانه‌های دفاعی اسرائیل را تحت فشار قرار داد و در جریان جنگ تابستان امسال، رگبارهای موشکی ایران به‌تدریج موفق‌تر شد و ده‌ها کشته برجای گذاشت، هرچند از نظر راهبردی خسارت قابل‌توجهی وارد نکرد.

اسرائیل نگران است که ایران در سال‌های آینده بتواند هزاران موشک تولید کند؛ تعدادی که برای غلبه بر هر سامانه دفاعی کافی خواهد بود. نتانیاهو این هفته نگرانی خود را از احتمال تلاش ایران برای حمله پیش‌دستانه به اسرائیل ابراز کرد.

با این حال، تحلیلگران می‌گویند بعید است ایران در شرایط کنونی دست به حمله پیش‌دستانه بزند، زیرا این رژیم همچنان از پیامدهای جنگ اخیر تضعیف شده و با بحران‌های متعدد داخلی، از جمله کمبود شدید آب و سقوط ارزش پول ملی، دست‌وپنجه نرم می‌کند. تهران همچنین نگران تحریک ایالات متحده است.

به گفته علی واعظ، مدیر پروژه ایران در سازمان بین‌المللی بحران (International Crisis Group)، ایران بازسازی توان موشکی خود را در اولویت قرار داده تا هزینه هرگونه حمله احتمالی آینده اسرائیل را افزایش دهد.

واعظ گفت: «احتمال حمله پیش‌دستانه ایران نزدیک به صفر است. ایرانی‌ها دریافته‌اند که هرچند حریم هوایی‌شان آسیب‌پذیر است، اما اسرائیل نیز چنین وضعیتی دارد.»

تحلیلگران امنیتی می‌گویند تفکر اسرائیل درباره حمله، تحت تأثیر آن چیزی است که این کشور یک «پنجره کوتاه فرصت» می‌داند؛ دوره‌ای که در آن توان ایران برای شلیک موشک همچنان تضعیف شده، پدافند هوایی‌اش ضعیف است و حکومت با چالش‌های متعددی روبه‌روست.

امیر آویوی، مقام ارشد پیشین دفاعی و از نزدیکان دولت کنونی اسرائیل، گفت: «ما نمی‌خواهیم صبر کنیم تا آن‌ها قوی‌تر شوند و بعد به ما حمله کنند. باید همین حالا با این مسئله برخورد کنیم و زمانی ضربه بزنیم که آن‌ها ضعیف هستند و مسیر هوایی باز است.»




نظر شما درباره این مقاله:







واکنش‌ها به پخش مستند ترانه علیدوستی از بی‌بی‌سی
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 25.12.2025, 20:29

واکنش‌ها به پخش مستند ترانه علیدوستی از بی‌بی‌سی


بی‌بی‌سی فارسی

«جهان ترانه می‌شود»

پخش مستند ترانه علیدوستی، بازیگر سرشناس سینمای ایران ساخته پگاه آهنگرانی از بی‌بی‌سی فارسی، در شبکه‌های اجتماعی و اینترنت بازتابی گسترده داشت و بسیاری را به تحسین واداشت. یک کاربر شبکه ایکس در واکنش به سیل پیام‌ها نوشت: «تایم‌لاین ترانه‌بارون شد.»

ترانه علیدوستی در این فیلم برای اولین بار از تصمیمش برای پیوستن به جنبش اعتراضی پس از کشته شدن مهسا امینی، حرف می‌زند؛ از روز بازداشت در خانه و مقابل دختر کوچکش، دوران زندان و سرود خواندن زندانیان برای او در انفرادی و از بین رفتن بخشی از پوستش بر اثر یک بیماری خودایمنی.

این فیلم ۵۰ دقیقه‌ای اولین بار شامگاه چهارشنبه سوم دی ماه از تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی پخش شد و همزمان در کانال یوتیوب بی‌بی‌سی فارسی هم به اشتراک گذاشته شد.

ساعتی پس از پخش مستند، هانا کامکار، خواننده و بازیگر در اینستاگرام خود نوشت: «اگر آب دستتان است بگذارید زمین و این مستند را ببینید.»

نگین کیانی، عکاس، صحنه‌ای از فیلم را در شبکه ایکس بازنشر کرد و نوشت: «این لحظه، این فریم، این حالتِ نشستن، این سرِ بالا، خیلی باشکوه بود.»

پرستو فروهر، هنرمند و فعال حقوق بشر، همین پست خانم کیانی را با هشتگ ترانه و زن، زندگی، آزادی بازنشر کرد.

علی شریفی زارچی،‌ عضو هیئت‌ علمی دانشکده‌ مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف که در جریان اعتراضات ۱۴۰۱ مدتی اخراج شده بود در شبکه ایکس نوشت: «خانم ترانه علیدوستی، شهامت شما مایه‌ مباهات است.»

سارا لویی، زنی است که از حس خودش هنگام دیدن مستند در شبکه ایکس نوشته است: «تو خندیدی، من اشک ریختم. تو حرف زدی، من بغض کردم. باعث افتخاره هم‌دوره و هم‌درد بودن با تو ترانه.»

مسیح علی‌نژاد،‌ روزنامه‌نگار و فعال سیاسی، که طی سال‌های اخیر، کارزارهایی در مخالفت با حجاب اجباری داشته، در اینستاگرامش نوشت: «مستند جدیدی از زندگی ترانه علیدوستی به کارگردانی پگاه آهنگرانی از بی‌بی‌سی فارسی منتشر شده است که لحظه به لحظه‌اش شجاعت و زیبایی‌ست. ترانه علیدوستی در این مستند از خودش و از آنچه بر سرش رفت و از زنان و انقلاب زن زندگی آزادی می‌گوید. او می‌گوید دیگر تن به حجاب اجباری نخواهد داد و در هیچ شرایطی دیگر با حجاب بازی نخواهد کرد.»

خانم علی‌نژاد همچنین نوشت:‌ «سینماگرانی مانند کتایون ریاحی، فاطمه معتمدآریا، افسانه بایگان، هنگامه قاضیانی، پگاه آهنگرانی، شبنم فرشادجو، شیوا ابراهیمی، مریم بوبانی، دنیا مدنی، شراره دولت‌آبادی، خزر معصومی، آبان عسکری، سحر زکریا، مریم پالیزبان، باران کوثری، پانته‌آ بهرام، شقایق دهقان، آناهیتا همتی، رویا نونهالی، آزاده صمدی، ویشکا آسایش و همه آنانی که حامی انقلاب زن زندگی آزادی و در کنار مردم بودند.»

مسیح علی‌نژاد،‌ روزنامه‌نگار و فعال سیاسی، که طی سال‌های اخیر، کارزارهایی در مخالفت با حجاب اجباری داشته، در اینستاگرامش نوشت: «مستند جدیدی از زندگی ترانه علیدوستی به کارگردانی پگاه آهنگرانی از بی‌بی‌سی فارسی منتشر شده است که لحظه به لحظه‌اش شجاعت و زیبایی‌ست. ترانه علیدوستی در این مستند از خودش و از آنچه بر سرش رفت و از زنان و انقلاب زن زندگی آزادی می‌گوید. او می‌گوید دیگر تن به حجاب اجباری نخواهد داد و در هیچ شرایطی دیگر با حجاب بازی نخواهد کرد.»

خانم علی‌نژاد همچنین نوشت:‌ «سینماگرانی مانند کتایون ریاحی، فاطمه معتمدآریا، افسانه بایگان، هنگامه قاضیانی، پگاه آهنگرانی، شبنم فرشادجو، شیوا ابراهیمی، مریم بوبانی، دنیا مدنی، شراره دولت‌آبادی، خزر معصومی، آبان عسکری، سحر زکریا، مریم پالیزبان، باران کوثری، پانته‌آ بهرام، شقایق دهقان، آناهیتا همتی، رویا نونهالی، آزاده صمدی، ویشکا آسایش و همه آنانی که حامی انقلاب زن زندگی آزادی و در کنار مردم بودند.»

روشنک روزبهانی،‌ هنرمند نقاش، تصویرگر و نویسنده ساکن بریتانیا،‌ طرحی را که سه سال پیش درباره ترانه علیدوستی کشیده بود، بازنشر کرد و نوشت: «این تصویر را زمانی کشیدم که ترانه علیدوستی در سال زن، زندگی ، آزادی با انتشار عکس بی‌حجابش آینه‌ی جامعه شد. دیدنش در مستند اخیر پگاه آهنگرانی یادآور این بود که هنوز بر همان عهد ایستاده و هنوز آینه‌ی جامعه است. دمش گرم ترانه علیدوستی.»

امید جلیلی، بازیگر و کمدین ایرانی- بریتانیایی هم در اینستاگرامش این مستند را بازنشر کرد. او در دوران اعتراضات سال ۱۴۰۱ بارها از اعتراض زنان ایران به حجاب اجباری حمایت کرد.

نازنین متین‌نیا، روزنامه‌نگار این مستند را مهم توصیف کرد و آن را یک «نماد و نشانه بزرگ» خواند.

او نوشت: «تویی که از دیشب با دیدن این مستند دلت لرزیده، تویی که به خودت افتخار کردی که مثل ترانه به اجبار تن ندادی، تویی که همراه بودی، بغض کردی، خون خوردی و هزاران‌بار توی این سال‌ها از خودت پرسیدی که نکنه اشتباه می‌کنم و کسی حواسش نیست، تویی که این‌ها را می‌خوانی مشتاق به تکثیر این شجاعت و ادامه دادنی، تویی که متوقف نشدی و… تو هم نشانه‌ای. نشانه‌ای برای ادامه مسیری که قرار نیست به عقب برگردد، متوقف شود.»‎⁨

حسین دهباشی، مستندساز در ایران درباره تاثیرگذاری این فیلم در شبکه ایکس نوشت:‌ «حتی باندِ صدای مستند ترانه علیدوستی آن‌قدر پُر و دقیق و تازه و اندازه و معرکه است که می‌توانی به تنهایی و بارها و بارها گوش کنی و یخ کنی و -اگر کسی داشت نگاه‌ات می‌کرد- الکی بخندی که مثلا هیچ‌ام گریه‌ات نگرفته!»

محسن آزرم،‌ نویسنده و منتقد سینما در اینستاگرامش گفته‌های ترانه را درباره سینما نقل کرد: «می‌گوید دوباره نمی‌توانی برگردی نقشی زنی شناگر را با لباسی سراپا پوشیده بازی کنی؛ چون خودت می‌دانی همه‌چیز در این سال‌ها تغییر کرده. تماشاگرت نمی‌پذیرد. باورت نمی‌کند. می‌گوید برای خودش سئوال است که چرا آن نقش را آن‌طور، با آن لباس‌ها، با آن حجاب اجباری، بازی کرده.»

او به صحنه آخر فیلم که ترانه را در حال شنا با مایو نشان می‌دهد اشاره کرد و نوشت: «اواخرِ فیلمی که پگاه آهنگرانی ساخته، شناگرِ واقعی را که در آن فیلم حذف شده، نشان‌مان می‌دهد؛ شناگری که بدون حجاب اجباری سر از آب بیرون می‌آورد، نفسی تازه می‌کند و روبه‌دوربین لبخند می‌زند؛ لبخندی که می‌ارزد به همه‌ی آن جایزه‌ها و با کلاه و روسری روی فرش قرمز رفتن‌ها.»

حسین ماهینی، کاپیتان پیشین پرسپولیس و بازیکن پیشین تیم ملی ایران که در جریان اعتراضات ۱۴۰۱ به اتهام «تشویق به اغتشاش» بازداشت شده بود، در توئیتی با اشاره به نخستین فیلم خانم علیدوستی نوشت: «من حسین، ۳۹ سال دارم.»

خبرآنلاین،‌ انصاف‌نیوز و سایت هم‌میهن از معدود رسانه‌های داخل ایران بودند که خبر پخش این مستند از بی‌بی‌سی فارسی را منتشر کردند.




نظر شما درباره این مقاله:







پوتین: تهران بی‌شک درپی سلاح هسته‌ای است
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 25.12.2025, 7:50

اسناد تازه از گفتگوی بوش و پوتین درباره ایران

پوتین: تهران بی‌شک درپی سلاح هسته‌ای است


اسناد تازه از گفتگوی بوش و پوتین درباره ایران؛ «آن‌ها دیوانه‌اند، تهران بی‌شک درپی سلاح هسته‌ای است»

«آرشیو امنیت ملی» روز سه‌شنبه متن گفتگوهای رهبران روسیه و آمریکا بین سال‌‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۸ را منتشر کرد. این گفتگو‌ها که در نتیجه شکایت حقوقی این موسسه از حالت محرمانه خارج شدند، نشان می‌دهند که بوش و پوتین مرتبا بر جلوگیری ایران از غنی‌سازی اورانیوم و دستیابی سلاح هسته‌ای تاکید کرده‌اند.

بنابر این اسناد که روز سه‌شنبه ۲۳ دسامبر منتشر شد، برنامه هسته‌ای ایران محور سه گفتگوی مستقیم ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه و جورج دبلیو بوش، رئیس‌جمهوری وقت آمریکا در سال‌های ۲۰۰۱، ۲۰۰۵ و ۲۰۰۸ بود.

در گفتگوی نخست که در جریان دیدار دو رهبر در ۱۶ ژوئن ۲۰۰۱ در قلعه «بردو» اسلوونی انجام شد، در پی ابراز نگرانی جورج بوش درباره برنامه هسته‌ای ایران و فروش تسلیحات به تهران، ولادیمیر پوتین گفت که فروش فناوری موشکی به ایران را محدود می‌کند و تایید کرد که ایران به دنبال دستیابی به سلاح هسته‌ای است.

آقای پوتین گفت: «کارشناسان ایرانی از کارشناسان ما سوالات بسیاری درباره موضوعات حساس می‌پرسند. شکی نیست که آن‌ها سلاح هسته‌ای می‌خواهند.»

او افزود: «من به افرادمان گفتم که راجع‌به چنین مسائلی با آن‌ها صحبت نکنند.»

در این دیدار همچنین آقای بوش ضمن تکذیب گزارش‌ها مبنی بر تلاش آمریکا برای عادی‌سازی روابط با ایران، با اشاره به تصویب تحریم‌ها علیه ایران در کنگره آمریکا گفت که کنگره چنین امری را عملا غیرممکن کرده است.

کاندولیزا رایس، مشاور امنیت ملی وقت نیز که در تمام این گفتگو‌ها آقای بوش را همراهی می‌کرد، تایید کرد که شایعاتی مبنی بر تلاش واشنگتن برای عادی‌سازی روابط با تهران وجود دارد، اما تاکید کرد چنین موضوعی واقعیت ندارد.

۲۰۰۵: زمزمه ارجاع پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت

سند دوم مربوط به دیدار ولادیمیر پوتین و جورج بوش در ۱۶ سپتامبر ۲۰۰۵ در دفتر بیضی‌شکل کاخ سفید است. این دیدار که با حضور کاندولیزا رایس، وزیر خارجه وقت و دونالد رامسفلد وزیر دفاع وقت آمریکا و همچنین سرگی لاوروف، وزیر خارجه روسیه انجام شد، عمدتا بر برنامه هسته‌ای ایران و جلوگیری از دستیابی تهران به سلاح هسته‌ای متمرکز بود.

کاندولیزا رایس در این جلسه گفت که پیش‌تر جلسه‌ای را با آقای لاوروف صرفا درباره ایران برگزار کرده است.

خانم رایس گفت: «توافق کردیم که هیچ‌کس نمی‌خواهد ایران به سلاح هسته‌ای دست یابد و باید برای این کار هرچه در توان داریم انجام دهیم.»

او افزود: «نگرانی ما توانایی ایران برای بازفرآوری و غنی‌سازی است. بسیار مهم است به نقطه‌ای برسیم که ایران نتواند بازفرآوری و غنی‌سازی انجام دهد؛ چنین چیزی خطرناک است و می‌تواند به برنامه نظامی تبدیل شود. گزارش درباره تسلیحاتی شدن [برنامه هسته‌ای ایران] را در اختیار روس‌ها قرار دادیم.»

در این جلسه همچنین ارجاع پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد مطرح می‌شود. بنابر این گفتگو، روسیه با توجیه این که این امر ممکن است تهران را به پیگیری مسیر کره شمالی برای دستیابی به سلاح هسته‌ای ترغیب کند، با این موضوع مخالفت کرده است.

با این حال نکته مهم این است که در این‌جا ابتدا آقای پوتین به اقدام نظامی علیه ایران اشاره کرد.

آقای پوتین گفت: « نگرانی ما این است که ارجاع فوری باعث شود ایران مسیر کره شمالی را در پیش بگیرد. اگر واقعاً در پی سلاح هسته‌ای باشند، کنترل آنچه در ایران رخ می‌دهد را از دست می‌دهیم. آن وقت باید کاری بکنیم. چه کاری؟ حمله؟ چه کسی؟ کجا؟ چه اهدافی؟ آیا از اطلاعاتی که دارید مطمئنید؟ مهم است برای موضعمان مبنا بسازیم.»

او افزود: «اما با جورج موافقم. اگر ایران قوانین بین‌المللی را، آن‌گونه که همین‌جا صورت‌بندی شد، نقض کند، آن‌گاه حق داریم موضوع را به شورای امنیت ببریم.»

این جلسه درست یک ماه پس از آغاز ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد برگزار شده است. آقای پوتین در این جلسه گفت که یک ساعت و بیست دقیقه با محمود احمدی‌نژاد صحبت کرده و به او گفته است که اگر به مذاکرات هسته‌ای با اروپایی‌ها ادامه ندهد، ایران منزوی خواهد شد.

گزینه نظامی روی میز

در دیدار سپتامبر ۲۰۰۵، آقای بوش با اشاره به نگرانی‌های اسرائیل به برنامه هسته‌ای ایران تاکید کرد که اگرچه گزینه نظامی «بد» است، اما باید همچنان روی میز باشد.

آقای بوش گفت: «گزینه‌ نظامی بد است. اما نمی‌توانیم آن را کاملا از روی میز برداریم. آریل شارون [نخست‌وزیر وقت اسرائيل] به گزینه نظامی فکر می‌کند. اگر من یا شما جای شارون بودیم هم به این گزینه فکر می‌کردیم. بمب هسته‌ای ایران واقعا اسرائیلی‌ها را وحشت‌زده می‌کند.»

جورج بوش تاکید کرد: «دیپلماسی باید جواب دهد. اگر شارون احساس کند که باید به ایران حمله کند، اوضاع از کنترل خارج می‌شود. نمی‌گویم چنین چیزی ناگزیر است، اما محتمل‌ترین واکنش نظامی از سوی اسرائیل خواهد بود.»

آقای بوش درباره اهداف احتمالی اسرائیل گفت: «اگر فکر کنند در نطنز غنی‌سازی انجام می‌شود، یکی از اهداف خواهد بود. اما ما برای اسرائیل هدف‌گذاری نمی‌کنیم.»

۲۰۰۸: دیدار نهایی؛ «آن‌ها دیوانه‌اند»

سند سوم مربوط به دیدار جورج بوش با ولادیمیر پوتین در سال ۲۰۰۸ در اقامتگاه رئيس‌جمهوری روسیه در شهر سوچی این کشور است. در این دیدار نیز برنامه هسته‌ای ایران یکی از مسائل اصلی گفتگوی دو رهبر است.

آقای پوتین در این جلسه گفت که درباره ایران «همه‌چیز در حال کنترل است». او با این حال گفت که ایران در برخی موارد قصد دارد امور را «مخفیانه» پیش ببرد و افزود: «پیدایشان می‌کنیم و مجازات می‌شوند.»

کاندولیزا رایس، وزیر خارجه آمریکا نیز تایید کرد که فعالیت‌های مخفیانه‌ای در تاسیسات هسته‌ای «اراک» انجام شده است.

جورج بوش با اشاره به طرح پیشنهادی روسیه در آن زمان مبنی بر فراهم کردن سوخت هسته‌ای برای نیروگاه‌های اتمی ایران و جلوگیری از غنی‌سازی، خطاب به آقای پوتین گفت: «طرح شما بسیار هوشمندانه بود. رهبران [ایران] می‌گویند برق هسته‌ای غیرنظامی می‌خواهند؛ ما می‌گوییم خوب، حق شماست. روسیه می‌گوید، این هم سوخت؛ پس نیازی به غنی‌سازی ندارید. اگر غنی‌سازی کنید، نشان می‌دهد برق غیرنظامی نمی‌خواهید و چیز بیشتری می‌خواهید.»

آقای پوتین با اشاره به این که ارسال سامانه‌های موشکی «اس-۳۰۰» (S-300) به ایران را مشروط به رفتار تهران کرده است، گفت: «چهار سال پیش با آن‌ها قرارداد امضا کردیم، اما اجرا نشده است.»

آقای بوش در پاسخ به این اظهارات گفت: «از شما قدردانم. آن‌ها دیوانه‌اند.»

آقای پوتین پاسخ داد: «آن‌ها کاملا دیوانه‌اند.»

رهبر روسیه افزود: «چیزی که من را شگفت‌زده کرده این است که اگرچه ایدئولوژی آن‌ها دیوانه‌وار است، اما هوشمندند، تحصیلات دانشگاهی دارند و از محیط آکادمیک آمده‌اند، از جمله احمدی‌نژاد، اطرافیانش و رئیس مجلس. آدم‌های بدوی نیستند. برایم شگفت‌آور بود.»


یورونیوز فارسی




نظر شما درباره این مقاله:







زنان ایران؛ «دیگر بازگشتی در کار نیست»
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 25.12.2025, 7:29

زنان ایران؛ «دیگر بازگشتی در کار نیست»


دیپا پارنت / گاردین / چهارشنبه ۲۴ دسامبر ۲۰۲۵

در خیابان‌های پایتخت ایران، تهران، زنان جوان روزبه‌روز بیشتر قوانین اجباری حجاب را نادیده می‌گیرند و ویدیوهایی در اینترنت منتشر می‌کنند که نشان‌دهنده قدم زدن آن‌ها در خیابان‌ها بدون پوشش سر است. این سرپیچی بیش از سه سال پس از کشته شدن مهسا امینی، زن جوان ۲۲ ساله کرد که توسط «پلیس اخلاق» به دلیل ادعای نقض قوانین پوشش بازداشت شده بود، رخ می‌دهد. مرگ او منجر به بزرگ‌ترین موج ناآرامی‌های مردمی در سال‌های اخیر در ایران شد و در پاسخ، نیروهای امنیتی سرکوبی شدید انجام دادند که طی آن صدها معترض کشته و هزاران نفر زخمی شدند.

بر اساس قانون «حجاب و عفاف» ایران که در سال ۲۰۲۴ به اجرا درآمد، زنانی که متهم به «ترویج برهنگی، بی‌عفتی، بی‌حجابی یا پوشش نامناسب» شوند، با مجازات‌های شدید مواجه می‌شوند، از جمله جریمه‌های نقدی تا سقف ۱۲,۵۰۰ پوند، شلاق و حبس از پنج تا ۱۵ سال برای مجرمان تکراری.

مقامات همچنین مردم عادی را تشویق کرده‌اند تا از طریق یک پلتفرم گزارش‌دهی مورد حمایت دولت، به عنوان «ناظران حجاب» عمل کنند و زنان را به دلیل تخلفات ادعایی گزارش دهند.

در ماه دسامبر، رهبر عالی ایران، علی خامنه‌ای، گفت که حجاب برای «حفظ کرامت زنان و مهار غرایز جنسی بسیار قوی و خطرناک» ضروری است و این اظهارات آغاز فشار جدیدی برای اجرای قوانین پوشش بود.


دو دختر در موزه هنرهای معاصر تهران، جایی که تعداد زیادی از آثار اصلی این هنرمند به نمایش گذاشته شده است، به تابلوی گرنیکا اثر پیکاسو نگاه می‌کنند. بسیاری از این آثار برای اولین بار به نمایش گذاشته می‌شوند

چند روز پس از آن، نیروهای امنیتی اجرای قوانین حجاب را شدت بخشیدند. برگزارکنندگان یک ماراتن محبوب در جزیره کیش، واقع در سواحل جنوبی ایران، بازداشت شدند و متهم به «نقض عفت عمومی» شدند زیرا اجازه دادند زنان بدون حجاب بدوند.

اما زنان ایرانی در گفت‌وگو با گاردین می‌گویند که افکار عمومی تغییر کرده و حتی زنان بیشتری علی‌رغم افزایش بازداشت‌ها و مجازات‌ها، آماده نادیده گرفتن قوانین پوشش هستند.

هدی، روزنامه‌نگار ساکن تهران، می‌گوید: «ما هرگز به اجازه خامنه‌ای نیاز نداشتیم و اکنون نیز به آن نیازی نداریم. صحنه‌هایی که شاهد آن هستید به این دلیل است که ما به آنچه او می‌گوید اهمیتی نمی‌دهیم.»

او اضافه می‌کند: «ما با کمبود آب مواجه هستیم [اشاره به بحران کمبود آب در ایران]، اعتراضات کارگری در حال افزایش است و جنگ با اسرائیل دولت را ضعیف کرده. حجاب یک حواس‌پرتی آسان است در حالی که آن‌ها با همه این مسائل جدی دست و پنجه نرم می‌کنند.»

اگرچه هدی می‌پذیرد که زنان بیشتری بازداشت خواهند شد، اما می‌گوید مقامات ایرانی از دستگیری‌های گسترده اجتناب می‌کنند زیرا «دفعه قبل که این کار را کردند، در سراسر جهان احمق به نظر می‌رسیدند».

در تهران، گلنار، یک هنرمند تجسمی، معتقد است که جوانان ایرانی به هنجارهای قبلی باز نخواهند گشت. او اخیراً از یک افسر پلیس که به نوجوانانی که در حال نواختن موسیقی بودند هشدار می‌داد، فیلمبرداری کرده است؛ گروه او را نادیده گرفتند. او می‌گوید رژیم، که توسط جنگ و تحریم‌ها تضعیف شده است، «به روابط عمومی خوب نیاز دارد» و نمی‌تواند ریسک انتشار تصاویر ویروسی دستگیری‌های حجاب را بپذیرد.


یک زوج جوان در پارک لاله تهران، یکدیگر را می‌بوسند

گلنار می‌گوید: «آیا در پس ذهنم این را دارم که هر لحظه ممکن است مرا به داخل یک ون بکشند؟ بله، دروغ نمی‌گویم. اما برنامه این است که به صورت جمعی مرزها را جابجا کنیم تا آنها نتوانند چند نفر از ما را بشکنند.»

در جای دیگری از تهران، شقایق، ۲۲ ساله، از طریق یک باشگاه موتورسواری زنانه مرزها را جابجا می‌کند. زنان در ایران نمی‌توانند گواهینامه موتورسواری بگیرند، با این حال گروه او هفتگی موتورسواری می‌کند. او می‌گوید: «آنها بسیار سهل‌گیر شده‌اند و دیگر ما را متوقف نمی‌کنند.»

شقایق می‌گوید که خارج از موتور، دیگر روسری سر نمی‌کند. «اگر حالا حجاب بگذارم، احساس می‌کنم همه فداکاری‌هایی که بسیاری از ایرانی‌ها کرده‌اند را نابود می‌کنم. دیگر بازگشتی در کار نیست.»

در حالی که اکثر ویدیوهای ویروسی [ویدیوهایی که به سرعت در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شوند] از تهران می‌آیند، زنان در استان‌های دیگر نیز از تغییر نگرش‌ها خبر می‌دهند.

لیلا، صاحب کسب‌وکار در شهر مرکزی شیراز، می‌گوید که هرگز شهر را این‌قدر پر انرژی ندیده است. «صادقانه بگویم، واقعاً امیدوارکننده است. این واقعیت که زنان بیشتری نحوه پوشش خود را انتخاب می‌کنند، دقیقاً همان چیزی است که آن‌ها را شجاع‌تر می‌کند. این تصاویر اثباتی بر شجاعت ما هستند و نه اصلاحاتی که بسیاری از حامیان رژیم به آن اشاره می‌کنند.»

در منطقه کردستان ایران، زرین، دانشجو، می‌گوید حضور «پلیس اخلاق» حداقل است اما هدف‌گیری گسترده‌تر ادامه دارد. «در کردستان ما به دلیل هویت کردی‌مان هدف مقامات قرار می‌گیریم و حجاب تنها نگرانی نیست. من نگرانم که وقتی اجرای حجاب را در تهران آغاز کنند، از آن به عنوان بهانه‌ای برای دستگیری گسترده مردان و زنان ما صرفاً به دلیل هویت‌مان استفاده کنند و اتهامات امنیت ملی و جاسوسی بسازند، همان‌طور که قبل و بعد از مرگ مهسا امینی انجام می‌دادند.»

اسکایلر تامپسون، معاون مدیر سازمان فعالان حقوق بشر در ایران، می‌گوید مقامات ظرفیت اجرای مداوم حجاب را ندارند و شاید تمایلی به مقابله با زنان در میان فشارهای داخلی و بین‌المللی نداشته باشند. «فضای سیاسی، امنیتی و اقتصادی شکننده است و حتی یک تحریک کوچک می‌تواند باعث ناآرامی‌های جدید شود.»

————————-

* نام‌ها تغییر کرده‌اند
* عکس‌های این مقاله در تهران در نوامبر و دسامبر ۲۰۲۵ گرفته شده‌اند.




نظر شما درباره این مقاله:







ژنرال‌های اسد برای شورش در سوریه نقشه می‌کشند
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز

سهیل حسن، فرمانده‌ی بسیار مخوف ارتش اسد که با تحریم‌های بین‌المللی از سوی بیش از ۳۰ کشور جهان روبرو است

iran-emrooz.net | Wed, 24.12.2025, 20:03

ژنرال‌های اسد برای شورش در سوریه نقشه می‌کشند


نویسندگان: اریکا سولومون، کریستیان تریبرت، هیلی ویلیس و احمد مهیدی
نیویورک تایمز / ۲۴ دسامبر ۲۰۲۵

* افشای مکاتبات هک‌شده و تحلیل شبکه‌های اجتماعی نشان می‌دهد رهبران سابق رژیم چگونه می‌کوشند نیروهای مسلح را تجهیز کنند و نفوذ خود را حتی تا واشنگتن گسترش دهند.

آنان از جمله بلندپایه‌ترین رؤسای اطلاعاتی و ژنرال‌های بشار اسد بودند؛ مردانی که بیش از یک دهه، با خشونتی بی‌رحمانه، قیام مردمی در سوریه را سرکوب کردند. اکنون، یک سال پس از فرارشان هم‌زمان با فروپاشی رژیم اسد، در حال برنامه‌ریزی برای تضعیف دولت نوپایی هستند که آنان را از قدرت کنار زد — و شاید بازپس‌گیری بخشی از خاک کشور.

هنوز روشن نیست که این مقامات پیشین رژیم تا چه اندازه تهدیدی جدی برای مقام‌های جدید سوریه به شمار می‌روند، به‌ویژه آنکه اغلب میان خودشان نیز اختلاف نظر دارند. با این حال، بر اساس مصاحبه با افراد دخیل و بررسی مکاتبات میان آنان که توسط نیویورک تایمز انجام شده، تردیدی وجود ندارد که آنان مصمم‌اند نفوذ خود را در سوریه — کشوری که پس از ۱۳ سال جنگ داخلی همچنان در وضعیت شکننده‌ای قرار دارد — دوباره احیا کنند.

برخی از این رهبران پیشین رژیم می‌کوشند از تبعید، یک شورش مسلحانه سازمان دهند. یکی از آنان از گروهی پشتیبانی کرده که پشت یک کارزار لابی‌گری چند میلیون دلاری در واشنگتن قرار دارد.

چند تن از آنان امیدوارند سواحل سوریه را — که محل سکونت اقلیت علوی است، همان مذهبی که آقای اسد و بسیاری از فرماندهان ارشد نظامی و اطلاعاتی‌اش به آن تعلق دارند — از کشور جدا کنند.

«ما تا زمانی که کاملاً مسلح نشویم، آغاز نخواهیم کرد.»

این سخن را غیاث دلا، ۵۴ ساله، فرمانده ارشد سابق لشکر چهارم ــ یکی از واحدهای بدنام ارتش سوریه ــ در تماس تلفنی ماه آوریل از لبنان به یکی از زیردستانش گفته است؛ تماسی که بدون اطلاع او شنود شده بود.

این مکالمه بخشی از ده‌ها گفت‌وگوی تلفنی، پیامک و گفت‌وگوی جمعی است که توسط گروهی از فعالان سوری در اختیار نیویورک تایمز قرار گرفته است. این فعالان می‌گویند پیش از سقوط رژیم، تلفن‌های فرماندهان ارشد اسد را هک کرده و از آن زمان تاکنون آن‌ها را تحت نظر دارند.

نیویورک تایمز این اسناد را بررسی و جزئیات آن را با مقام‌های سوری که در حال رصد این چهره‌های سابق رژیم هستند، و نیز با افرادی که با اشخاص هک‌شده در تماس یا همکاری بوده‌اند، تطبیق داده است. فعالان تنها بخشی از اطلاعات خود را ارائه کرده‌اند و به شرط ناشناس ماندن سخن گفته‌اند، زیرا می‌خواهند توانایی خود برای ادامه این نظارت را حفظ کنند.

دو چهره اصلی در این تلاش‌ها، سهیل حسن — فرمانده سابق نیروهای ویژه اسد — و کمال حسن — رئیس پیشین سازمان اطلاعات نظامی رژیم — هستند. هر دو به اتهام ارتکاب جنایات جنگی، مشمول تحریم‌های بین‌المللی‌اند.

پیام‌های متنی و مصاحبه با افراد دخیل نشان می‌دهد که این شبکه‌ها اقدام به توزیع منابع مالی، جذب نیرو و — در مورد شبکه وابسته به سهیل حسن — تأمین سلاح کرده‌اند.

این دو ژنرال در دسامبر ۲۰۲۴ همراه با بشار اسد به مسکو گریختند، با این حال به نظر می‌رسد هر دو، علی‌رغم تحریم‌های بین‌المللی، قادر به سفر هستند.

بر اساس پیام‌های متنی که مکان حضور او را بررسی می‌کنند، سهیل حسن طی یک سال گذشته با همکارانش در لبنان، عراق و حتی داخل سوریه دیدار داشته است.

پیام‌هایی نیز به سفر کمال حسن به لبنان اشاره دارند. یکی از دستیاران، یک عضو تازه‌جذب‌شده و یک آشنای او نیز به نیویورک تایمز گفته‌اند که در آنجا با این ژنرال سابق دیدار داشته‌اند. مانند دیگر افرادی که درباره جاه‌طلبی‌های این ژنرال‌های پیشین صحبت کرده‌اند، آنان نیز به شرط ناشناس ماندن سخن گفته‌اند، زیرا این برنامه‌ها قرار بوده محرمانه باقی بماند.

نیویورک تایمز نتوانست با سهیل حسن تماس بگیرد. کمال حسن اما در پاسخ به پرسش‌ها از طریق پیامک، هرگونه نقش داشتن در دامن زدن به یک شورش مسلحانه را رد کرد.

مقام‌های سوری که این تحرکات را زیر نظر دارند، تهدید هرگونه شورش مسلحانه را کم‌اهمیت جلوه داده‌اند. آنان به دلیل نداشتن مجوز رسمی برای گفت‌وگو با رسانه‌ها، خواستار ناشناس ماندن شدند.

سوریه پس از جنگ داخلی ۱۳ ساله که بیش از ۶۰۰ هزار کشته بر جای گذاشت، همچنان به‌شدت دچار شکاف است. بخش‌هایی از کشور هنوز تنها به‌طور سست و محدود تحت کنترل دولت جدید قرار دارد. همچنین بسیاری از شهروندان نسبت به پیشینه افراط‌گرایانه رهبر جدید سوریه، احمد الشرع، نگران‌اند؛ کسی که پیش‌تر با القاعده هم‌پیمان بود و سپس رهبری تهاجم شورشیان را بر عهده گرفت که به سرنگونی اسد انجامید.


کمال حسن،  رئیس پیشین سازمان اطلاعات نظامی رژیم اسد

دو مقام پیشین رژیم اسد که با این ژنرال‌های سابق همکاری می‌کنند، به نیویورک تایمز گفته‌اند که آنان برای جذب نیرو از میان جامعه علوی، که هم بیمناک است و هم سرشار از نظامیان سابق، موقعیت مناسبی دارند.

با این حال، هنوز مشخص نیست چه تعداد از افراد به این فراخوان پاسخ خواهند داد. بسیاری از علویان، پس از سال‌ها جنگ خونین داخلی، همچنان به‌شدت از رژیم پیشین دل‌چرکین‌اند.

«جنگجوی مقدس»

قدیمی‌ترین مکاتبات شنودشده‌ای که نیویورک تایمز بررسی کرده، به آوریل ۲۰۲۵ بازمی‌گردد؛ زمانی که فعالانی که تلفن‌ها را هک کرده بودند، می‌گویند متوجه افزایش ناگهانی فعالیت برخی از اهداف خود شدند.

یک ماه پیش از آن، بیش از ۱۶۰۰ نفر — که اغلب آنان علوی بودند — در موجی از خشونت‌های فرقه‌ای کشته شدند. این خشونت‌ها زمانی رخ داد که هزاران مرد مسلح، پس از آنکه نیروهای امنیتی پیشین رژیم اسد حمله‌ای هماهنگ علیه نیروهای دولت جدید انجام دادند و ۱۶ نفر را کشتند، به‌سوی سواحل مدیترانه‌ای سوریه هجوم بردند.

این کشتار، به فریادی برای بسیج تبدیل شد؛ فریادی که مقام‌های پیشین رژیم اسد برای جذب نیرو از میان علویان از آن بهره گرفتند. طرح‌های رقیب برای چنین جذب نیرویی، نخستین‌بار توسط «ارم نیوز» — رسانه‌ای مستقر در ابوظبی — و خبرگزاری رویترز گزارش شد.

در میان فعال‌ترین چهره‌ها، سهیل حسن، فرمانده پیشین نیروهای ویژه، قرار داشت؛ کسی که هوادارانش به دلیل آنچه خشونت و بی‌رحمی او در میدان نبرد می‌دانستند، لقب «ببر» را به او داده بودند. او در میان مخالفان سوری به استفاده از تاکتیک‌های «زمین سوخته» شهرت داشت و متهم است که دستور حملات هوایی علیه غیرنظامیان را صادر کرده است.

سهیل حسن که سال‌ها از چهره‌های محبوب روس‌ها بود، بنا به گفته چهار افسر سابق، یکی از نخستین مقام‌هایی بود که مسکو با آغاز فروپاشی رژیم، برای تخلیه او اقدام کرد.

با این حال، به نظر می‌رسد او علاقه‌ای به بیکار نشستن در روسیه نداشت.

از آوریل تا تابستان، مکاتباتی که نیویورک تایمز میان حسن و دیگران بررسی کرده، نشان می‌دهد او در حال طراحی بازگشتی دوباره بوده است. در میان این اسناد، نمودارهای دست‌نویسی وجود دارد که در آوریل از تلفن او ارسال شده و شمار نیروهای مسلح و نوع تسلیحات موجود در روستاهای مختلف ساحل سوریه را شرح می‌دهد.

حسن این نمودارها را برای فردی فرستاده که او را «فرمانده کل نیروهای نظامی و مسلح ما» خطاب کرده و نوشته بود هویت بیش از ۱۶۸ هزار جنگجو را «تأیید» کرده است: ۲۰ هزار نفر با دسترسی به مسلسل، ۳۳۱ نفر با سلاح‌های ضدهوایی، ۱۵۰ نفر با نارنجک‌های ضدتانک و ۳۵ تک‌تیرانداز که همچنان سلاح‌های خود را در اختیار دارند.

او هر پیام را با عبارتی یکسان به پایان می‌رساند: «خادم شما، با درجه جنگجوی مقدس.»

سهیل حسن در پیام‌هایی که نیویورک تایمز بررسی کرده، هرگز نام فرمانده خود را ذکر نکرده است. اما سه نفر از افراد دخیل در این برنامه‌ها گفته‌اند که او با رامی مخلوف همکاری می‌کند؛ سرمایه‌دار سوری و پسرعموی دورافتاده بشار اسد که او نیز به مسکو گریخته است. به گفته آنان، مخلوف تلاش‌های حسن را تأمین مالی کرده و همچنین مبالغ هنگفتی به خانواده‌های علوی فقیر در سواحل سوریه ارسال کرده است.

رامی مخلوف خود را چهره‌ای منجی‌گونه معرفی می‌کند که آماده رهبری علویان سوریه است و بنا بر گفته نزدیکانش، معتقد است می‌تواند با استفاده از متنی عرفانی که در اختیار دارد، رویدادها را پیش‌بینی کند. خانواده او درخواست نیویورک تایمز برای ترتیب دادن مصاحبه‌ای با وی را نپذیرفتند.

بر اساس مکاتبات شنودشده، تا بهار همان سال، سهیل حسن موفق شده بود غیاث دلا، ژنرال لشکر چهارم، را نیز به این شبکه جذب کند.

در یکی از تبادل‌های پیامکی، دلا به حسن گفته بود که ماهانه ۳۰۰ هزار دلار میان جنگجویان بالقوه و فرماندهان توزیع کرده است؛ با پرداخت‌هایی در حدود ۲۰۰ تا ۱۰۰۰ دلار در ماه. او همچنین برای خرید تجهیزات ارتباطی ماهواره‌ای به ارزش حدود ۱۳۶ هزار و ۶۰۰ دلار درخواست مجوز کرده بود.

در پیام‌ها، دلا اشاره می‌کند که درست آن سوی مرز سوریه، در خانه‌ای در لبنان زندگی می‌کند و می‌گوید او و خانواده‌اش نه برق دارند و نه حتی دیوارهای خانه‌شان رنگ شده است.

در برخی مکالمات، او از دیداری با رهبران شبه‌نظامیان عراقی هم‌پیمان با ایران سخن می‌گوید که در آن درباره راه‌های قاچاق سلاح برای شورشیان — بدون جلب حملات اسرائیل یا گرفتار شدن به‌دست مقام‌های سوری — بحث کرده‌اند. او همچنین از ملاقات با تأمین‌کنندگان مالی بالقوه روایت می‌کند.

سایر مکاتبات نشان می‌دهد که دلا برخی طرح‌های ترور و برنامه‌هایی برای دستیابی یا توزیع پهپادها و موشک‌های ضدتانک را متوقف کرده است؛ از جمله تسلیحاتی که به گفته او در داخل سوریه مخفی شده بودند.


محمد الحصوری، نفر وسط. او متهم به پرتاب سلاح‌های شیمیایی بر روی غیرنظامیان سوری است

در ماه آوریل، این دو ژنرال یک ژنرال سابق دیگر را نیز وارد شبکه خود کردند: محمد الحصوری، ۶۰ ساله، از فرماندهان ارشد نیروی هوایی که متهم است شخصاً در حمله شیمیایی سال ۲۰۱۷ به شهر خان‌شیخون در شمال سوریه نقش داشته است.

سهیل حسن نوشته بود که مقام‌های ایرانی، الحصوری و ۲۰ خلبان دیگر رژیم را به هتلی در لبنان منتقل کرده‌اند. او افزوده بود که آنان تمایل خود را برای ماندن و پیوستن به شورش او اعلام کرده‌اند، مشروط بر آنکه هزینه اقامت و خوراکشان تأمین شود.

یکی از مقام‌های پیشین رژیم که گفته بود با الحصوری در تماس است، در ماه اکتبر تأیید کرد که این روایت درست بوده، اما یک ماه بعد گفت که این برنامه‌ها از هم پاشیده است. او افزود که شبکه گسترده‌تری که دلا و حسن در پی شکل‌دادن به آن بودند نیز به‌تدریج دچار فروپاشی شده است.

راهی به سوی واشنگتن

کمال حسن، رئیس پیشین سازمان اطلاعات نظامی، در مکاتبات شنودشده از سوی همکارانش، فردی توصیف شده که به حامیان و نیروهای بالقوه نیز پرداخت‌های مالی انجام داده است.

حسن به دلیل نظارت بر دو شاخه بدنام اطلاعات نظامی سوریه، تحت تحریم‌های ایالات متحده قرار دارد؛ شاخه‌هایی که انتشار تصاویر قربانیان آن‌ها در سال ۲۰۱۴، وجود شکنجه و اعدام‌های نظام‌مند را آشکار کرد.

در پاسخ به پرسش درباره این اتهامات، حسن گفت: «من این موارد را سیاسی و صرفاً ادعا می‌دانم، زیرا هیچ‌گونه اسناد و مدارکی آن‌ها را همراهی نمی‌کند.» او همچنین افزود که ادعاها درباره تأمین مالی شورشیان بالقوه از سوی او، «حاوی خطاهای فراوان و واقعیت‌های مشکوک» است.

دو نفر از افرادی که با حسن همکاری می‌کنند، گفته‌اند تمرکز اصلی او بیش از آنکه بر شورش مسلحانه باشد، بر ایجاد شبکه‌ای از نفوذ سیاسی قرار دارد. به گفته آنان، حسن یکی از محرک‌های اصلی «بنیاد توسعه سوریه غربی» مستقر در بیروت است.

این بنیاد خود را نهادی معرفی می‌کند که در جهت حمایت از اقلیت‌های سوری فعالیت می‌کند و برای علویانی که به لبنان گریخته‌اند، مسکن فراهم می‌سازد. اما افرادی که با حسن کار می‌کنند می‌گویند او از این بنیاد برای لابی‌گری در واشنگتن استفاده می‌کند تا برای منطقه علوی‌نشین سوریه «حمایت بین‌المللی» برقرار شود.

در چندین ویدئوی آنلاین، پناهجویان سوری در لبنان از حمایت مالی حسن قدردانی کرده‌اند؛ همچنین پستی در صفحه فیس‌بوک بنیاد نیز چنین قدردانی را بازتاب می‌دهد. در این پست آمده است: «تمام هزینه‌های کارزار»، با اشاره به یک طرح برجسته برای اسکان پناهجویان علوی، «به‌طور کامل توسط شهروند سوری، سرلشکر کمال حسن، تأمین شده است.»

بر اساس اسناد افشای مالی ثبت‌شده در ایالات متحده در ماه اوت، این بنیاد شرکت لابی‌گری آمریکایی «تایگر هیل پارتنرز» و جوزف ای. اشمیتس — مشاور سابق دونالد ترامپ و مدیر اجرایی پیشین شرکت بلک‌واتر ورلد‌واید، پیمانکار نظامی خصوصی — را با قراردادی یک میلیون دلاری برای نمایندگی خود به کار گرفته است.

حسن در ابتدا درخواست مصاحبه را به اشمیتس ارجاع داد و او را وکیل خود معرفی کرد. اما بعدها هرگونه ارتباط با این بنیاد یا «هر سازمان سوری» را انکار کرد و افزود: «با این حال، در اصل از هر اقدامی که در خدمت توسعه و صلح در سوریه باشد، حمایت و تشویق می‌کنم.»

اشمیتس از اظهار نظر به نمایندگی از حسن خودداری کرد، اما به نمایندگی از بنیاد گفت که آنان در حال تلاش برای تضمین حفاظت و نمایندگی اقلیت‌ها در سوریه هستند.

این بنیاد در شبکه‌های اجتماعی، دیدارهای خود با دفاتر شش قانون‌گذار آمریکایی را برجسته کرده است؛ از جمله برایان مست، نماینده جمهوری‌خواه و رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان، و سناتور جین شاهین، عضو دموکرات کمیته روابط خارجی سنای آمریکا.

دستیاران شاهین، مست و دیگر قانون‌گذاران، دیدار با لابی‌گران تایگر هیل را تأیید کرده‌اند و گفته‌اند این ملاقات‌ها روال عادی داشته و تنها در سطح کارکنان انجام شده است.

چندین دیپلمات مستقر در سوریه گفته‌اند که تلاش‌های لابی‌گری در واشنگتن، بیش از طرح‌های شورشی، موجب نگرانی آنان است. به گفته آنان، چنین کارزارهایی می‌تواند به‌تدریج زمینه را برای طرح مطالبات مربوط به ایجاد یک منطقه نیمه‌خودمختار در سوریه فراهم کند.

بسام برابندی، دیپلمات پیشین سوری که از رژیم گریخته و از سال ۲۰۱۲ به نمایندگی از قربانیان آن لابی‌گری کرده است، گفت: «امروز، چنین پرونده‌ای هرگز پذیرفته نمی‌شود.»

او افزود: «اما شاید دو یا سه سال دیگر، اگر دولت کنونی نتواند ثبات ایجاد کند، رهبران آمریکا به دنبال بازیگران دیگری برای همکاری بگردند.»




نظر شما درباره این مقاله:







تناقضات آزادی و عقلانیت در جامعهٔ ایران
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 26.12.2025, 17:30

تناقضات آزادی و عقلانیت در جامعهٔ ایران


فرشید یاسائی

«رساله‌ای در بحران فرد و فردیت»

پیشگفتار: در روزگاری که غبار شتاب بر آینهٔ اندیشه نشسته و گفتارها بیش از آن ‌که از تأمل برخیزند از هیجان می‌جوشند، بازگشت به سنجش‌های عمیق فلسفی ضرورتی انکارناپذیر می‌نماید. جامعهٔ ایران امروز در بزنگاهی ایستاده است که نه می‌توان چشم بر واقعیت‌های تلخ آن فروبست و نه می‌توان به امید شعارهای تهی و وعده‌های مبهم دل خوش داشت. بحران آزادی، سرگشتگی فردیت و فرسایش عقلانیتِ جمعی، چونان رشته‌هایی درهم‌تنیده‌اند که سیمای اکنون ما را شکل داده‌اند؛ سیمایی آکنده از تناقض، رنج و امیدهای نیمه‌ خاموش.

این رساله تلاشی است برای نگریستن به این وضعیت نه از منظر موعظه یا سیاست ‌زدگی روزمره، بلکه از جایگاه پرسش فلسفی... فلسفه، در معنای اصیل خود، هنر دیدن ریشه‌های پنهان آشوب‌های آشکار است؛ همان جست ‌وجوی پیگیر برای فهم چرایی و چگونگی آنچه بر انسان می‌گذرد. پرسشی که در این نوشتار محور قرار گرفته چنین است: آیا در جامعه‌ای که آزادی محدود می‌شود، عقلانیت می‌تواند ببالد؟ و در محیطی که فردیت تحقیر یا انکار می‌شود، انسان چگونه می‌تواند به هویت خویش دست یابد؟

برای پاسخ به این پرسش‌ها، به سراغ اندیشه‌هایی رفته‌ایم که آزادی را نه امتیازی فرعی، بلکه بنیاد انسان‌ بودن می‌دانند. اندیشه‌های جان استوارت میل*، الکسی دو توکویل* و جان دیویی*، چون سه چراغ در این راه تاریک افق روشنی می‌گشایند؛ هر یک به شیوهٔ خود نشان می‌دهند که رشد عقلانی بشر جز در میدان انتخاب آزاد و مشارکت فعال اجتماعی به‌دست نمی‌آید. این متفکران ما را متوجه پیوند ناگسستنیِ آزادی با اخلاق، حقیقت و آزادی می‌کنند؛ پیوندی که در جامعهٔ معاصر ایران به‌شدت آسیب دیده است.

این نوشتار نه در مقام قطعیت ‌گویی، بلکه در مقام دعوت به اندیشیدن سامان یافته است. نه می‌خواهد نسخه‌ای نهایی عرضه کند و نه داعیه‌ی گشودن بن‌ بستی تاریخی را دارد؛ بلکه در پی آن است که پرسش‌ها را زنده نگه دارد، ذهن‌ها را به تردید وادارد و خواننده را از سکونِ فکری برهاند. هر پرسشی که صادقانه طرح شود، شکافی در دیوار جزمیت و عادت می‌گشاید.

اگر این رساله بتواند اندک تأملی در خواننده برانگیزد؛ اگر لحظه‌ای او را به بازاندیشی در نسبت میان آزادی فردی، مسئولیت اخلاقی و کرامت انسانی وادارد و اگر بتواند حتی برای اندکی، باور به امکان زیستی خردمندانه‌تر و آزادانه‌تر را زنده کند؛ مأموریت خویش را به انجام رسانده است.

***

آغاز: جامعهٔ ایران امروز در برزخی تاریخی ایستاده است! وضعیتی آکنده از بحران‌های درهم‌تنیدهٔ اجتماعی، اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی که ریشه‌های آن را باید در تضاد عمیق میان نظام‌های ایدئولوژیکِ مسلط و نیازهای بنیادی فرد جست‌وجو کرد. در چنین جامعه‌ای، آزادی فردی که بنا به طبیعت خویش زمینه‌‌ساز شکوفایی عقل، خلاقیت و خودآگاهی انسان است در حصار محدودیت‌های دینی و سیاسی گرفتار آمده و به مفهومی تضعیف‌ شده بدل شده است. فردیت، به‌مثابه هویت مستقل و آگاهانهٔ انسان که می‌بایست ثمرهٔ انتخاب آزاد و تجربهٔ زیسته باشد، زیر فشار تحمیل‌ها و هنجارهای ازپیش‌ تعیین ‌شده رنگ می‌بازد و محو می‌شود؛ تا جایی که فرد ایرانی دیگر نه خالق سرنوشت خویش، بلکه بازیچهٔ نیروهایی بیرونی است که مسیر زندگی را پیشاپیش تعیین کرده‌اند.

این نوشتار در پی آن است تا نسبت میان آزادی، فردیت و بحران‌های موجود در جامعهٔ ایران را واکاوی کند و این مفاهیم را در پرتو اندیشه‌های متفکران آزادیخواه و آزاد اندیش ـ به‌ویژه جان استوارت میل، الکسی دو توکویل و جان دیویی ـ تحلیل نماید. در اندیشهٔ این متفکران، آزادی فردی نه صرفاً امتیازی حقوقی، بلکه بنیان رشد اخلاقی، عقلانی و اجتماعی انسان است؛ آنان باور داشتند که تنها در جامعه‌ای آزاد و برابر، افراد مجال می‌یابند تا شخصیت خویش را بیآفرینند، مسئولانه بیندیشند و در ساختن سرنوشت جمعی سهیم شوند.

آزادی در دستگاه فکری جان استوارت میل جایگاهی بنیادین دارد و به‌ منزلهٔ حق طبیعی انسان برای گزینش شیوهٔ زیستن تعریف می‌شود. میل در رسالهٔ مشهور خود «دربارهٔ آزادی» تأکید می‌کند که هر انسان باید بتواند بی‌هراس از دخالت قدرت‌های بیرونی ـ چه دولت و چه جامعه ـ باورهای خود را اظهار کند و سبک زندگی‌اش را بر پایهٔ تجربیات، تمایلات و دریافت‌های شخصی برگزیند؛ مگر آنکه کنش او به زیان دیگری بینجامد. به‌زعم میل، جامعه تنها زمانی می‌تواند به ‌سوی شکوفایی حرکت کند که افراد آن آزاد باشند تا تصمیمات خویش را نه از سر تقلید، بلکه با نیروی خرد و تأمل آگاهانه اخذ کنند.

اما در زیست ‌جهان ایرانی، آزادی فردی به ‌شدت آسیب‌ دیده است. نه ‌فقط سازوکارهای سیاسی و نظارت‌های اجتماعی، بلکه فشارهای مذهبی نیز دیوارهایی بلند پیرامون انتخاب‌های فردی افراشته‌اند. انسان ایرانی غالباً امکان بیان آزاد اندیشه‌ها و پیمودن مسیر دلخواه خویش را نمی‌یابد و از همان آغاز زیست اجتماعی در چارچوب الگوهای اجباری محصور می‌شود. چنین محدودیت‌هایی صرفاً آزادی ظاهری را خفه نمی‌کند، بلکه خردمندی فردی را نیز از نفس می‌اندازد؛ زیرا عقل آزاد زمانی بالنده می‌شود که امکان تجربه، آزمون و حتی خطا فراهم باشد. در جامعه‌ای که انتخاب‌ها پیشاپیش نسخه ‌پیچی شده‌اند، تصمیم‌گیری دیگر حاصل تأمل نیست، بلکه تبعیت است و خرد به اطاعتی خاموش فرو کاسته می‌شود.

میل به ‌صراحت هشدار می‌دهد که محروم ساختن انسان از آزادی مگر در صورت آسیب رساندن به دیگری، به معنای سلب شأن عقلانی اوست. از سوی دیگر، الکسی دو توکویل در «دموکراسی در آمریکا» نشان می‌دهد که آزادی فردی پایهٔ شکل‌گیری خودآگاهی و هویت است؛ جامعه‌ای که در آن این آزادی سرکوب شود، به‌ تدریج به همگنی و یکنواختی دچار خواهد شد و تنوع خلاق شخصیت‌ها را از دست خواهد داد. چنین جامعه‌ای گرچه شاید وحدت ظاهری داشته باشد، اما در درون، تهی از هویت‌های زنده و پویاست.

در جامعه‌ای که بخش بزرگی از مردم در جدال دائمی با فقر، ناامنی اقتصادی و دغدغه‌های معیشتی روزگار می‌گذرانند، طبیعی است که افق اندیشه به میدان رفع نیازهای فوری تنگ شود؛ اما این تنگنا تنها محصول تنگدستی مادی نیست، بلکه با پدیده‌ای ژرف ‌تر درهم‌آمیخته است: گسترش بیسوادی و کم‌سوادی ساختاری که نه‌ تنها توان خواندن و نوشتن، بلکه قدرت تفکر انتقادی، تحلیل مستقل و تشخیص حقیقت از فریب را نیز فرسوده است. در چنین فضایی، راحت‌طلبیِ تاریخی و انفعال اجتماعی ـ که سال‌ها از رهگذر سرکوب سیاسی و فقدان آموزش آزاد پرورده شده ـ چون نقابی بر چهرهٔ رنج کشیدهٔ جامعه نشسته و مردم را به پذیرش وضعیت موجود سوق داده است.

تأمین نان، سرپناه و امنیت، تمامی نیروی روانی و عاطفی انسان را می‌بلعد و فرصتی برای ژرف ‌اندیشی باقی نمی‌گذارد، حال آن‌ که ماشین عظیم تبلیغات حکومت دیکتاتوری اسلامی نیز با تولید توهمِ معنا، قهرمان ‌سازی دروغین، دشمن‌ تراشی پیوسته و تحریف واقعیت‌های اجتماعی، ذهن‌های فرسوده را بیشتر به بیراهه می‌کشاند و امکان بازشناسی علل حقیقی محرومیت را تیره‌تر می‌سازد. در این وضعیت، توده‌ای که از سواد تحلیلی محروم است و زیر فشار معیشت له می‌شود، به‌ جای پرسشگری، به مصرف روایت‌های رسمی دل می‌بندد و در پناه آسودگیِ کاذبی که تبلیغات می‌آفرینند، از بار مسئولیت اندیشیدن و انتخاب آگاهانه می‌گریزد. بدین‌سان، هنگامی که زیستن به مبارزه‌ای بی‌وقفه برای بقای مادی فروکاسته می‌شود و ذهن از سواد، شهامت و فرصت اندیشه تهی می‌ماند، آزادی و خودآگاهی نه ‌فقط رؤیایی دوردست، بلکه امری نامفهوم و حتی نامطلوب جلوه می‌کند و جامعه! به‌جای آن ‌که به سوی رهایی فکری گام بردارد، در دور باطلِ فقر، جهلِ تحمیلی و توهمات ایدئولوژیک گرفتار می‌شود.

جان دیویی(*) فیلسوف بزرگ دموکراسی و تربیت، بر این حقیقت پای می‌فشارد که رشد عقلانی و اخلاقی تنها در جامعه‌ای امکان‌پذیر است که افراد بتوانند آزادانه بیندیشند، انتخاب کنند و در فرایندهای اجتماعی مشارکت ورزند. اما جامعه‌ای گرفتار بحران‌های اقتصادی و فشارهای اجتماعی، این امکان را از شهروندان خود دریغ می‌کند. دیویی بر پیوند ناگسستنی آزادی فردی و عقلانیت اجتماعی تأکید داشت: آزادی بدون مشارکت نقادانه و رشد عقلانی معنا ندارد و عقلانیت نیز بدون آزادی به زوال می‌گراید.

ج . ا میل نیز یادآور می ‌شود که آزادی حقیقی در خلأ اجتماعی تحقق نمی‌یابد؛ بلکه نیازمند بستری اقتصادی و فرهنگی است که به انسان فرصت رهایی از دغدغه‌های ابتدایی زیستن را بدهد. در فقدان چنین بستری، نیازهای مادی بر تمامی ساحت‌های اندیشه سایه می‌افکنند و فرد، ناخواسته، عقل خود را در خدمت بقا و نه تعالی انسانی به کار می‌گیرد.

انسان ایرانی در روزگار حاضر با یکی از وخیم‌ترین وضعیت‌های اقتصادی تاریخ معاصر خویش مواجه است. فشار فزایندهٔ تورم، فرسایش پیوستهٔ قدرت خرید، ناپایداری شغلی و زوال امنیت اجتماعی، نه ‌تنها زیست مادی افراد را به مرز فرسودگی کشانده، بلکه روان جمعی جامعه را نیز دستخوش اضطرابی مزمن کرده است. فقر دیگر تنها یک معضل اقتصادی نیست، بلکه به صورتی خزنده به فقر فرهنگی و فکری بدل شده است؛ زیرا هنگامی که اکثریت مردم در اندیشهٔ لقمه‌ای نان و سقفی لرزان‌اند، مجال پرسشگری، آموختن و پرورش عقل نقاد از میان می‌رود.

این فقر ذهنی حتی دامان قشر تحصیل ‌کرده و دانشگاهی را نیز رها نکرده است؛ چه‌بسا بسیاری از دارندگان عناوین علمی، به جای اندیشیدن مستقل، به بازتولید کلیشه‌های سیاسیِ کهنه و روایت‌های ایدئولوژیک بسنده می‌کنند. دانشگاه‌ها ـ که می‌بایست کانون زایش تفکر آزاد باشند ـ اغلب به دستگاه‌های تکرار مفاهیم سترون بدل شده‌اند و فضای فکری‌شان، بیش از آنکه عقلانیت نقاد بپرورد، حافظ انجماد ذهنی است!

بخش قابل ‌توجهی از روشنفکران ایرانی هنوز در سایهٔ اندیشه‌های بازمانده از دوران جنگ سرد نفس می‌کشند؛ دورانی که جهان را به دو اردوگاه خیالیِ خیر و شر تقسیم می‌کرد و هر مسئله‌ای را از لنز تقابل ایدئولوژیک شرق و غرب می‌نگریست. این رویکرد تقلیل‌گرایانه، با فروپاشی بلوک‌های سیاسی آن عصر می‌بایست به تاریخ سپرده می‌شد؛ اما در ذهن بسیاری از نخبگان  و روشنفکران ایرانی همچنان زنده مانده و چون عدسی‌ کج ومعوج، تحلیل ایشان از واقعیت‌های معاصر را تحریف می‌کند. نتیجه آن است که ساحت پیچیدهٔ سیاست جهانی با همهٔ لایه‌های اقتصادی، اجتماعی و حقوق‌بشری‌اش، به نمایش ساده‌انگارانه‌ای از «دشمن خارجی» فروکاسته می‌شود؛ گویی تمام بحران‌های درونی جامعهٔ ایران، نه حاصل استبداد داخلی و ناکارآمدی ساختاری بلکه توطئهٔ قدرت‌های بیرونی است.

این ساده‌سازی ایدئولوژیکی، به ‌شدت تحت تأثیر ماشین تبلیغاتی حکومت دیکتاتوری اسلامی تقویت شده است؛ دستگاهی عظیم که شبانه ‌روز روایت‌های آمریکا‌ و اسرائیل ‌ستیزانه را در قالب‌های رسانه‌ای، آموزشی و فرهنگی بازتولید می ‌کند و به جامعه القا می‌سازد که دشمن اصلی انسان ایرانی، همواره در بیرون از مرزهاست. تراژدی آن‌جاست که بخش معناداری از روشنفکران و دانشگاهیان نیز، به ‌جای شکستن این روایت‌ها با تحلیل عقلانی، خود به پژواک همان صداها بدل شده‌اند. برای بسیاری از آنان، محک زدن سیاست‌ها نه بر مبنای حقوق بشر، آزادی‌های مدنی و کرامت انسانی، بلکه بر اساس موضع‌گیری نسبت به آمریکا و اسرائیل صورت می‌گیرد؛ گویی ارزش یک اندیشه نه در میزان دفاعش از آزادی انسان، بلکه در شدت دشمنی‌اش با غرب سنجیده می‌شود! بدین‌ترتیب، استبداد داخلی از منظر این نوع روشنفکریِ گرفتار، به مسئله‌ای فرعی یا حتی ناگفتنی تبدیل می‌گردد و نقد قدرت حاکم جای خود را به شعارهای فرامرزی می‌سپارد.

این وضعیت به فقر مضاعف در سپهر اندیشه انجامیده است! از یک ‌سو جامعه‌ای گرفتار رنج معیشت که فرصت تعقل را از دست می‌دهد و از سوی دیگر قشری از روشنفکران که به ‌جای روشنگری، اسیر الگوهای تحلیل کهنه و روایت‌های تحمیلی‌اند. هنگامی که نخبگان فکری خود از بند دوگانه‌های ایدئولوژیک رها نشده باشند، چگونه می‌توان انتظار داشت که تودهٔ مردم به درک آزادی، مسئولیت مدنی و خودآگاهی اجتماعی دست یابد؟ چنین شرایطی، جامعه را در حلقه‌ای بسته نگاه می‌دارد که در آن، فقر اقتصادی سوخت فقر فرهنگی می‌شود و فقر فرهنگی، دوام استبداد سیاسی را تضمین می‌کند.

در این چرخهٔ معیوب، حقیقت به قربانی اصلی بدل شده است؛ زیرا آنچه در فضای عمومی تکثیر می‌شود، نه صدای پرسشگر عقل مستقل، بلکه همهمه‌ای از شعارهای تکراری و روایت‌های جعلی است. آزادی که باید از رهگذر رشد آگاهی جمعی تحقق یابد، به نام «مبارزه با دشمن» قربانی می‌شود و عقلانیت که باید معیار سنجش قدرت باشد، به خدمت توجیه قدرت درمی‌آید. انسان ایرانی، در میانهٔ این بحران همه‌جانبه، نه‌ تنها از نان محروم است، بلکه از افق اندیشه‌ای رهایی ‌بخش نیز دور مانده است؛ افقی که بدون گسستن از فقر فرهنگی، توهمات تبلیغاتی و بقایای ذهنی جنگ سرد هرگز دست‌ یافتنی نخواهد شد.

از دل این تنگناهای توأمان ـ فقدان آزادی و فشار معیشتی ـ بحرانی ژرف ‌تر سر برمی‌آورد: بحران هویت. انسان ایرانی، به‌ویژه در نسل جوان، در یافتن تعریفی روشن از خود سرگردان است. میان هویت‌های تحمیلی دینی، انتظارات اجتماعی سنتی و تصویرهای مدرن جهانی، فرد جوان نمی‌داند به کدام ساحت تعلق دارد و کیست. این سرگشتگی نتیجهٔ مستقیم جامعه‌ای است که مجال خودتعریفی آزادانه را از انسان سلب کرده است.

توکویل* نشان می‌دهد در جوامعی که آزادی‌های فردی سرکوب می‌شود، افراد ناتوان از ساختن هویت شخصی می‌شوند و به ناچار در قالب‌های آماده فرو می‌روند. هویت که باید برآمده از تجربهٔ فردی و انتخاب آزاد باشد، به تطابقی اجباری با هنجارهای جمعی فرو می‌کاهد. دیویی نیز همین معنا را بازمی‌گوید: هویت تنها در مشارکت آزادانهٔ اجتماعی شکل می‌گیرد و هنگامی که فرد از این مشارکت محروم شود، خودشناسی به بن ‌بست می ‌رسد و بحران هویت تشدید می‌شود.

در جوامعی که آزادی فردی محدود است، تنها حقوق شهروندی نیست که آسیب می‌بیند؛ بلکه مفاهیمی عمیق‌تر چون انسانیت و حقیقت نیز دچار تحریف می‌شوند. انسانیت که به معنای شرافت ذاتی انسان و امکان تحقق کامل وجودی اوست، زمانی شکوفا می‌شود که فرد بتواند آزادانه بیندیشد و انتخاب کند. حقیقت نیز، به ‌مثابه جستجوی پایان‌ناپذیر برای شناخت واقعیت‌های فردی و اجتماعی، تنها در فضایی آزاد امکان ظهور دارد.
ج.ا میل به ‌درستی تأکید می‌ کند که کشف حقیقت بدون آزادی اندیشه ناممکن است؛ زیرا حقیقت نه در تقلید، بلکه در مواجههٔ آزاد اندیشه‌ها زاده می‌شود. در جامعه‌ای که سانسور فکری و فشار ایدئولوژیک حاکم است، حقیقت به امری تحمیلی بدل می‌شود و انسان از دستیابی به فهم راستین خویش و جهان محروم می‌ماند. بدین‌ سان، فقدان آزادی تنها فردیت را نمی‌خشکاند، بلکه انسانیت و حقیقت را نیز در سایه می‌برد.

جامعهٔ ایران امروز گرفتار چرخه‌ای فرساینده از بحران‌هاست؛ چرخه‌ای که در آن محدودیت آزادی فردی، فشارهای اقتصادی و سرکوب هویت، یکدیگر را تقویت می‌کنند و راه شکوفایی عقل انسانی را می‌بندند. فردیت، به‌جای آن‌ که به ‌منزلهٔ هویتی آزاد و خودآگاه درمیانهٔ میدان اجتماعی بدرخشد، در گرداب الزام‌ها و ایدئولوژی‌ها محو می‌شود. رهایی از این بن ‌بست، در گرو بازاندیشی عمیق مفاهیم آزادی، انسانیت و حقیقت است؛ بازتعریفی که به ایرانیان اجازه دهد تا خویشتن را نه همچون تابعان نظم‌های ازپیش ‌ساخته، بلکه به ‌مثابه انسان‌هایی خردمند، آزاد و کنشگر بازشناسند. تنها در چنین جامعه‌ای است که فرد می‌تواند به رشد عقلانی دست یابد، خودآگاهی بیآفریند و به حقیقت انسانی خویش نزدیک شود و به خویشتن خویش باور داشته باشد.

وضعیت اپوزیسیون خارج از کشور نیز، به ‌رغم زیستن در فضای باز سیاسی اروپا و آمریکای شمالی، کم‌وبیش آیینه‌ای واژگونه از همان بحران‌های درونی جامعهٔ ایران است. خود بزرگ‌بینی‌های افراطی، کیش شخصیت‌های خرد و کلان، سوداهای رهبری فردی و تعصبات ایدئولوژیک کهنه، چنان بر رفتار بخش بزرگی از این نیروها سایه افکنده که گفت ‌وگوی سازنده و همکاری پایدار را تقریباً ناممکن ساخته است. هر جریان، خود را تنها وارث حقیقت و منجی بی‌بدیل ملت می‌پندارد و دیگری را نه رقیب فکری، بلکه دشمنی سیاسی تلقی می‌کند که باید حذف شود، نه مخاطبی که باید شنیده شود. در نتیجه، به ‌جای شکل‌گیری یک جبههٔ گستردهٔ دموکراسی‌ و آزادیخواه، صحنهٔ اپوزیسیون به میدان نزاع‌های بی‌پایان، انشعابات پی‌درپی و ائتلاف‌های زودگذر بدل شده است؛ ائتلاف‌هایی که پیش از آنکه مجالی برای ثمربخشی بیابند، در آتش خودخواهی‌ها و بی‌اعتمادی‌های مزمن فرو می‌ریزند.

این ناکامی تاریخی هنگامی دردناک‌تر می‌شود که به زمینهٔ زیستی این نیروها بنگریم. اپوزیسیون خارج از کشور در جوامعی زندگی می‌کند که آزادی بیان، حق تشکل و امکان گفت‌وگو نه به‌عنوان امتیاز، بلکه به‌مثابه حقوق بدیهی شهروندان تضمین شده است؛ فضایی که می‌توانست به کارگاه بلوغ سیاسی، تمرین مدارا و زایش همبستگی بدل شود. با این همه، پس از گذشت بیش از چهار دهه از استقرار حکومت دیکتاتوری اسلامی، این فرصت طلایی به‌گونه‌ای تأسف‌بار هدر رفته است. نزاع‌های فرسایشی بر سر نام‌ها، پرچم‌ها، قرائت‌های ایدئولوژیک و میراث‌های تاریخی، جای تحلیل واقع‌بینانه از ضرورت‌های کنونی گذار به دموکراسی را گرفته است. اپوزیسیون خارج به‌ جای آموختن از تجربهٔ نظام‌های پلورالیستیِ میزبان، به بازتولید همان فرهنگ خودخواهی و خودپرستی ادامه داده و اختلاف ‌نظر را نه جوهری طبیعیِ سیاست آزاد، بلکه علامتی از خیانت و انحراف تلقی کرده است.

پیامد مستقیم این فروبستگی مزمن، گسست عمیق میان نیروهای خارج و بدنهٔ جامعهٔ داخل کشور بوده است. مردمی که هر روز بار سرکوب و فقر و ناامنی را بر شانه می‌کشند، از مشاهدهٔ این بی‌ثمر بودن منازعات تبعیدیان به ستوه آمده‌اند و به تدریج امید خود را به اپوزیسیونی که از همگرایی ناتوان است از دست داده‌اند. از نگاه بسیاری از شهروندان داخل، اپوزیسیون خارج بیشتر به محفلی رسانه‌ای برای جدال‌های شخصی شباهت دارد تا نیرویی سازمان ‌یافته برای نمایندگی خواست‌های واقعی جامعه. این شکاف روانی و سیاسی، اعتماد اجتماعی را فرسوده و جامعهٔ معترض را بیش از پیش تنها رها کرده است؛ جامعه‌ای که در لحظات بحرانی، نه صدایی هماهنگ در خارج می‌یابد و نه چشم‌اندازی روشن از بدیلی متحد برای وضع موجود.

افزون بر این، بخشی از اپوزیسیون خارج، خود نیز از بیماری دیرینهٔ ذهن ایرانی آسیب دیده است: وابستگی به الگوهای رهبری کاریزماتیک و انتظار ظهور «منجی». به ‌جای تلاش برای ساختن نهادهای جمعی و سازوکارهای دموکراتیک تصمیم‌گیری، بسیاری هنوز در جستجوی چهره‌ای اسطوره‌ای‌اند که گویا بتواند به‌تنهایی بار یک تحولات تاریخی را به دوش کشد. چنین نگرشی، هم مانع نهادسازی می‌شود و هم رقابت‌های بیمارگونه برای تصاحب جایگاه رهبری را تشدید می‌کند. در حالی که تجربهٔ گذارهای موفق در جهان نشان می‌دهد که پیروزی دموکراسی نه حاصل ارادهٔ فردی، بلکه برآمده از همکاری شبکه‌ای نیروهای متنوع و پذیرش تفاوت‌ها است.

بدین ‌ترتیب، اپوزیسیون خارج از کشور نیز، به ‌رغم دسترسی به آزادی‌های گسترده، همچنان گرفتار همان چرخهٔ ناکامی است: چرخه‌ای که در آن خودمحوری به جای همبستگی می‌نشیند، جدال لفظی جای سازمان ‌یابی را می‌گیرد و رؤیای رهایی در هیاهوی اختلافات بی‌پایان فرسوده می‌شود. تا زمانی که این نیروها به ضرورت فروتنی سیاسی، پذیرش تکثر و اولویت دادن به منافع جمعی بر امیال شخصی تن در ندهند، امید به پیوند دوبارهٔ آنان با مردم داخل کشور و ایفای نقشی مؤثر در گذار دموکراتیک ایران، همچنان دور از دسترس خواهد ماند.

سخن پایانی:آنچه در جملات این رساله گذشت، نه صرفاً وصف وضعیتی اجتماعی، بلکه تأملی بود دربارهٔ سرنوشت انسان در جامعه‌ای که آزادی در آن رنگ باخته و عقلانیت زیر بار فشارهای ایدئولوژیک و اقتصادی خمیده است. جامعهٔ ایران اکنون صحنهٔ رویارویی دو نیروی بزرگ است: از یک‌ سو میل ریشه ‌دار به آزادی، حقیقت و فردیت و از سوی دیگر سازوکارهای پرقدرتی که به نام نظم، ایمان یا امنیت، این میل انسانی را سرکوب می‌کنند. نتیجهٔ این ستیز، جامعه‌ای است فرسوده، سرگشته ،  با هویتی پریشان ! جامعه‌ای که در آن انسان بیش از آن ‌که خالق سرنوشت خویش باشد، تابع جبرهای نانوشته است.

بحران فردیت، تنها بحران روحیِ نسل جوان یا طبقه‌ای خاص نیست؛ نشانهٔ بیماری عمیق‌تری‌ است که پیکرهٔ فرهنگ را فراگرفته است. انسانی که مجال انتخاب ندارد، دیر یا زود توان داوری را نیز از دست می‌دهد و عقل هائی که در غیاب آزادی پرورش نیابد، به ابزاری در خدمت بقا یا اطاعت بدل می‌شود، نه چراغی برای کشف حقیقت.

فلاسفه‌ای که در این نوشتار مورد توجه قرار گرفتند، بر یک اصل مشترک پای می‌فشارند: آزادی شرط امکان رشد عقلانی و اخلاقی است؛ بی‌آن، حقیقت تحریف می‌شود، انسانیت فروکاسته می‌گردد و جامعه به رکود خاموش دچار می‌شود. از این منظر، رهایی فرد نه جدایی از جمع، بلکه پیش‌شرط توانمندی جامعه است؛ زیرا تنها انسان آزاد می‌تواند مسئول باشد و تنها انسان مسئول می‌تواند در ساختن آینده‌ای انسانی سهیم شود.

اگر راهی به سوی برون ‌رفت وجود داشته باشد، نه در تحمیل نسخه‌های ایدئولوژیک تازه، بلکه در بازگشت به اصل کرامت انسانی نهفته است! پذیرش حق انسان در اندیشیدن، انتخاب کردن و متفاوت زیستن. بازتعریف آزادی به‌عنوان حقی همگانی و نه امتیازی سیاسی و پیوند دادن آن با عقلانیت، اخلاق و مشارکت اجتماعی، نخستین گام گشایش این گره تاریخی است.

این رساله پایان بحث نیست؛ بلکه آغاز گفت‌ وگوست. گفت‌ وگویی دربارهٔ این پرسش بنیادین که آیا می‌توان جامعه‌ای ساخت که در آن، آزادی نه تهدید تلقی شود و نه خطا، بلکه شرط شکوفایی انسان دانسته شود؟ پاسخ این پرسش نه در متون فلسفی، بلکه در ارادهٔ زندهٔ انسان‌هایی رقم خواهد خورد که از زیستن در سایهٔ جبر و سکوت خسته‌اند و هنوز به امکان فردایی روشن باور دارند. تا هنگامی که این باور زنده است، اندیشه نیز زنده خواهد ماند و تا اندیشه زنده است، امید خاموش نخواهد شد.

پایان. زمستان ۲۰۲۶

———————
* جان استوارت میل (John Stuart Mill)
جان استوارت میل (۱۸۰۶–۱۸۷۳) از برجسته ‌ترین متفکران، اقتصاددانان و نظریه ‌پردازان سیاسی قرن نوزدهم بریتانیا است که نقش تعیین‌کننده‌ای در تکوین لیبرالیسم مدرن ایفا کرد. او در لندن و در خانواده‌ای کاملاً روشنفکر متولد شد؛ پدرش جیمز میل از متفکران مهم فایده‌گرایی و از نزدیکان جرمی بنتام بود. آموزش استثنایی و فشرده میل از کودکی، که شامل زبان‌های کلاسیک، منطق، تاریخ و اقتصاد سیاسی می‌شد، او را به نمونه‌ای کم‌نظیر از پرورش عقلانی بدل کرد. با این حال، همین تربیت سخت‌گیرانه در جوانی به بحران روانی عمیقی انجامید که میل بعدها آن را نقطه آغاز فاصله‌گیری‌اش از عقلانیت خشک فایده‌گرایانه و توجه بیشتر به عواطف، فرهنگ و فردیت انسانی دانست.

میل در مسیر تحول فکری خود کوشید نظریه فایده‌گرایی را از تقلیل ‌گرایی صرف برهاند. او در اثر مهم «فایده‌گرایی» (Utilitarianism) میان لذت‌های عالی و لذت‌های نازل تمایز گذاشت و استدلال کرد که کیفیت لذت، نه فقط کمیت آن، در داوری اخلاقی اهمیت دارد. این اصلاح نظری، فایده‌گرایی را به چارچوبی سازگارتر با کرامت انسانی، آزادی فردی و رشد شخصیت بدل ساخت. میل همچنین از مدافعان عقلانیت انتقادی بود و بر ضرورت آزادی اندیشه برای پیشرفت معرفت و اصلاح خطاهای اجتماعی تأکید می‌کرد.

شاهکار فلسفه سیاسی میل کتاب «درباره آزادی» (On Liberty, 1859) است که یکی از متون کلاسیک اندیشه لیبرال محسوب می‌شود. در این اثر، او اصل «عدم مداخله مگر برای جلوگیری از آسیب به دیگران» را صورت‌بندی می‌کند و هشدار می‌دهد که تهدید آزادی تنها از سوی دولت نیست، بلکه می‌تواند از جانب عرف اجتماعی و افکار عمومی نیز اعمال شود. میل مفهوم «استبداد اکثریت» را بسط می‌دهد و نشان می‌دهد که دموکراسی بدون تضمین حقوق اقلیت‌ها و آزادی‌های فردی، ممکن است به سرکوب خاموش بینجامد.

میل در حوزه حقوق زنان و برابری جنسیتی نیز جایگاهی پیشگامانه دارد. کتاب «تابعیت زنان» (The Subjection of Women) استدلالی عقلانی و نظام‌مند علیه نابرابری حقوقی زنان ارائه می‌دهد و آن را حاصل سنت و ساختارهای قدرت می‌داند، نه طبیعت. او همچنین به‌عنوان نماینده پارلمان بریتانیا کوشید پیوندی میان نظریه و عمل سیاسی برقرار کند. میراث فکری جان استوارت میل ترکیبی است از لیبرالیسم، عقلانیت انتقادی و حساسیت اخلاقی که همچنان در فلسفه سیاسی معاصر حضوری پررنگ دارد.

منابع پیشنهادی:
• Mill, J. S. On Liberty. London: John W. Parker, 185
• Mill, J. S. Utilitarianism. 1863.
• Gray, J. Mill on Liberty: A Defence. Routledge, 1996.

* الکسی دو توکویل (Alexis de Tocqueville)
الکسی دو توکویل (۱۸۰۵–۱۸۵۹) متفکر، تاریخ نگار و نظریه ‌پرداز سیاسی فرانسوی است که تحلیل‌های ژرف او درباره دموکراسی، آزادی و برابری جایگاهی کلاسیک در علوم سیاسی یافته است. او در خانواده‌ای اشرافی و سلطنت‌طلب به دنیا آمد که تجربه انقلاب فرانسه و خشونت‌های آن تأثیر عمیقی بر ذهنیت سیاسی‌اش گذاشت. توکویل حقوق خواند و مدتی در دستگاه قضایی فرانسه فعالیت کرد، اما دغدغه اصلی‌اش فهم تحولات اجتماعی و سیاسی دنیای مدرن، به‌ویژه گذار به دموکراسی، بود.

سفر پژوهشی توکویل به ایالات متحده در دهه ۱۸۳۰ نقطه عطف اندیشه او به‌شمار می‌آید. نتیجه این سفر، اثر سترگ «دموکراسی در آمریکا» (Democracy in America) است که نه‌تنها توصیفی از نهادهای سیاسی، بلکه تحلیلی جامعه‌شناختی از فرهنگ، دین، آداب و روابط اجتماعی جامعه آمریکایی ارائه می‌دهد. توکویل در این اثر نشان می‌دهد که دموکراسی پدیده‌ای صرفاً حقوقی یا نهادی نیست، بلکه الگویی فراگیر از زندگی اجتماعی است که ارزش‌ها و کنش‌های روزمره مردم را شکل می‌دهد.

توکویل دموکراسی را روندی تاریخی و اجتناب‌ناپذیر می‌دانست، اما هم‌زمان نسبت به مخاطرات آن هشدار می‌داد. مهم‌ترین نگرانی او «استبداد اکثریت» و شکل‌گیری نوعی قدرت متمرکز و پدرسالارانه بود که آزادی فردی را بدون توسل به خشونت آشکار تضعیف می‌کند. او همچنین مفهوم «فردگرایی» را به‌عنوان گرایشی مدرن تحلیل کرد که اگر با مشارکت مدنی و مسئولیت اجتماعی همراه نشود، به انزوای شهروندان و تقویت اقتدار دولت می‌انجامد.

از دید توکویل، نهادهای واسط مانند انجمن‌های داوطلبانه، حکومت محلی و دین نقشی اساسی در حفظ آزادی دارند. این نهادها میان فرد و دولت تعادل ایجاد می‌کنند و از تمرکز قدرت جلوگیری می‌نمایند. در اثر دیگرش «نظام پیشین و انقلاب» (The Old Regime and the Revolution)، او نشان می‌دهد که چگونه تمرکز اداری دولت مطلقه فرانسه زمینه ‌ساز انقلاب شد. توکویل را می‌توان متفکری دانست که با نگاهی تحلیلی و واقع‌گرایانه، هم مدافع دموکراسی و هم منتقد عمیق خطرات درونی آن بود.

منابع پیشنهادی:
• Tocqueville, A. de. Democracy in America. 1835–1840.
• Tocqueville, A. de. The Old Regime and the Revolution. 1856.
• Aron, R. Main Currents in Sociological Thought. Vol. 1.

* جان دیویی (John Dewey)
جان دیویی (۱۸۵۹–۱۹۵۲) متفکر، روان ‌شناس و نظریه ‌پرداز برجسته تعلیم و تربیت آمریکایی است که به‌عنوان یکی از چهره‌های اصلی پراگماتیسم شناخته می‌شود. او در ایالت ورمانت متولد شد و تحصیلات عالی خود را در فلسفه به پایان رساند. دیویی بخش عمده‌ای از زندگی دانشگاهی‌اش را در دانشگاه‌های شیکاگو و کلمبیا گذراند و کوشید فلسفه را از تأملات انتزاعی جدا کرده و به مسائل عینی زندگی اجتماعی پیوند زند.

در اندیشه دیویی، «تجربه» و «کنش» مفاهیمی محوری‌اند. او حقیقت را امری ایستا نمی‌دانست، بلکه آن را حاصل فرایند حل مسئله در تعامل انسان با محیط تلقی می‌کرد. این نگرش در نظریه‌های آموزشی او نمود آشکاری یافت. دیویی آموزش سنتی مبتنی بر حفظیات و اقتدار معلم را نقد می‌کرد و به‌جای آن، آموزشی مشارکتی، مسئله‌محور و مرتبط با زندگی واقعی را پیشنهاد می‌داد. مدرسه از نظر او نهادی اجتماعی بود که باید شهروندان آینده را برای زندگی دموکراتیک آماده سازد.

دیویی دموکراسی را نه صرفاً یک نظام سیاسی، بلکه «شیوه‌ای از زندگی مشترک» می‌دانست. او بر این باور بود که دموکراسی بدون ارتباط آزاد، گفت وگوی انتقادی و مشارکت فعال شهروندان تحقق نمی‌یابد. از این ‌رو، تعلیم و تربیت نقشی بنیادین در حفظ و تعمیق دموکراسی دارد. فلسفه سیاسی دیویی بر همکاری، حل عقلانی تعارض‌ها و یادگیری جمعی تأکید می‌کند و با اقتدارگرایی و تحمیل حقیقت‌های ثابت مخالف است.

در حوزه اخلاق و معرفت ‌شناسی، دیویی با قطعیت‌ گرایی و مطلق ‌انگاری مخالفت می‌کرد و رویکردی تجربی و باز ارائه می‌داد. آثار او تأثیر عمیقی بر آموزش نوین، نظریه دموکراسی و فلسفه اجتماعی قرن بیستم گذاشت. جان دیویی نمونه‌ای برجسته از متفکری است که اندیشه را در خدمت اصلاح نهادهای اجتماعی و بهبود زندگی جمعی انسان‌ها قرار داد.

منابع پیشنهادی:
• Dewey, J. Democracy and Education. 1916.
• Dewey, J. Experience and Nature. 1925.
• Bernstein, R. John Dewey. Oxford University Press, 1966.




نظر شما درباره این مقاله:







نام کشتی که ملاحظه می‌فرمایید Bella-1 است
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 26.12.2025, 14:34

نام کشتی که ملاحظه می‌فرمایید Bella-1 است





نظر شما درباره این مقاله:







حاتم قادری: چرا هیچ جاسوس روسی در ایران
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 26.12.2025, 14:06

حاتم قادری: چرا هیچ جاسوس روسی در ایران





نظر شما درباره این مقاله:







ما آلمانی‌ها نیاز شدیدی به هنجارها داریم
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 26.12.2025, 13:29

ما آلمانی‌ها نیاز شدیدی به هنجارها داریم


گفتگو با اشتفان گرونه‌والد

گفتگوی آخرین شماره هفته‌نامه اشپیگل در سال ۲۰۲۵
برگردان: علی‌محمد طباطبایی

قواعد و آیین‌ها

اشتفان گرونه‌والد (Stephan Grünewald)، روان‌شناس و پژوهشگر بازار (Marktforscher)، شخصیتی شناخته شده است زیرا وی «حال‌وهوای روانی» جامعهٔ آلمان را مورد بررسی و روشنگری قرار داده است. او در این گفت‌وگو توضیح می‌دهد که چرا انسان به هر دو چیز نیاز دارد: هم نزاکت اجتماعی/تشریفات رفتاری (Etikette)، و هم ارضای لذت‌های کهن و غریزی.

اشپیگل: آقای گرونه‌والد، آیا زندگی بدون قواعد (Benimmregeln) رفتاری به‌مراتب آرام‌تر نمی‌بود؟
گرونه‌والد: دوره‌هایی هست که به خودمان بی‌قیدی هدیه می‌دهیم. در تعطیلات با شلوارک این‌طرف و آن‌طرف می‌رویم، بعد از کار لم می‌دهیم روی کاناپه. اما از سوی دیگر، نزاکت اجتماعی به ما کمک می‌کند، اطمینان به انتظارات متقابل یا اصطلاحاً امنیت انتظاری (Erwartungssicherheit) می‌سازد و پیش‌بینی‌پذیری ایجاد می‌کند.

اشپیگل: چه فایده‌ای دارد که خودمان را در کت‌وشلوار و کراوات جا بدهیم یا با وسواس مراقب باشیم کدام قاشق‌چنگال با صرف کدام غذا جور می آید؟
گرونه‌والد: یک جشن پنجاه‌سالگی یا عروسی می‌تواند از کنترل خارج شود اگر هرکس هرطور دلش خواست لباس بپوشد و به‌محض گرسنه‌شدن شروع به خوردن کند. جشن به قواعد الزام‌آور (verbindliche Festlegungen) نیاز دارد، چون این قواعد لحظه‌های برجستهٔ شادی را قاب می‌گیرند و تثبیت می‌کنند. هرچه آراسته‌تر می‌شویم، بیشتر وارد قلمرو لذت والا/لذت تمام عیار (Hochgenuss) می‌شویم.

اشپیگل: البته می‌تواند سرگرم‌کننده هم باشد که مثل شوالیه‌های قرون وسطی استخوان‌ها را پشت سر به گوشه ای بیندازیم.
گرونه‌والد: ما عاشق دگرگونی هستیم. گاهی از این خوشمان می‌آید که خودمان را در قید و بند (Korsett) قرار دهیم و به لذت تمام عیار برسیم. گاهی دیگر، به‌دنبال ارضای لذت‌های کهن می‌رویم و در مک‌دونالد همبرگرها را با دست می‌خوریم.

اشپیگل: چه اشکالی دارد که همیشه دنبال لذت‌جویی برویم؟
گرونه‌والد: فقط ولخرجی‌کردن، فقط عیش‌ونوش و فقط پیروی از انگیزه های ناگهانی (Impulsen)، در نهایت کسل‌کننده می‌شود. شبیه هفته‌ای که فقط از یکشنبه تشکیل شده باشد. تشریفات رفتاری  (Etikette) همچنین کمک می‌کند موقعیت‌های خجالت‌آور را دور بزنیم. فاصله و نزدیکی را تنظیم می‌کند و روابط قدرت را نشان می‌دهد: همدیگر را در آغوش می‌گیریم یا فقط دست می‌دهیم؟ ابتکار گذار به خطاب صمیمانه (Du) با چه کسی است؟ چه کسی گفت‌وگو را آغاز می‌کند؟

اشپیگل: ظاهراً مردم در گذشته نیاز کمتری به قواعد داشتند. در قرون وسطی قضای حاجت را در خیابان انجام می‌دادند.
گرونه‌والد: خیابان‌ها گِلی و لجن‌زار بود، چون همه عملاً محتویات لگن‌های شبانه‌شان را از پنجره خالی می‌کردند. روند تمدن البته نوسان‌هایی دارد، اما در نهایت مهارها هرچه بیشتر سفت شده‌اند. جامعه‌شناس بریتانیایی نوربرت الیاس (Norbert Elias) نشان می‌دهد این فرایند چقدر با شکل‌گیری شخصیت درهم‌تنیده است. کودکان با آموزش در پاکیزگی، ظرف چند سال کل مسیر تمدن را طی می‌کنند.

اشپیگل: کودکان خردسال به‌محض نزدیک‌شدن مادر با دستمال شستشو، جیغ می‌کشند.
گرونه‌والد: نوزادان هنوز تابع غزیزه ها و انگیزه های ناگهانی هستند. هر وقت و هرطور دلشان بخواهد گریه می‌کنند و می‌خوابند و فهم چندانی از پاکیزگی ندارند. در سال‌های نخست زندگی به شهروندانی متمدن تبدیل می‌شوند که به توالت می‌روند و مؤدبانه دست می‌دهند. برای خردسالان خجالت‌آور نیست که خودشان را خیس کنند، تازه گرم هم می‌شوند! اما جایی کودک می‌فهمد: وقتی کارم را در لگن انجام می‌دهم، تشویق می‌شوم. پس به عشق و پاداش پاسخ می‌دهد و مرتب به توالت می‌رود.

اشپیگل: آیا همین منطق پاداش است که بزرگسالان را هم به رعایت قواعد وامی‌دارد؟
گرونه‌والد: اگر مؤدب باشیم، ارزش‌گذاری دریافت می‌کنیم، وگرنه خطر طردشدن هست، مثلاً وقتی لطیفه‌ای نامناسب تعریف کنید.

اشپیگل: بعضی‌ها قواعد را دست‌وپاگیر می‌دانند.
گرونه‌والد: فرهنگ بر پایهٔ چشم‌پوشی از غرایز بنا شده است. روی دیگر این چشم‌پوشی، همان «ناخشنودی در فرهنگ» (in der Kultur Unbehagen) است که زیگموند فروید مطرح کرده. به‌ویژه در دوران کرونا با مقررات رفتاری، این ناخشنودی دوباره جان گرفت.

اشپیگل: آن‌جا دیگر بحث نزاکت اجتماعی نبود، بحث بهداشت بود.
گرونه‌والد: قواعد رفتاری، قواعد بهداشتی— همه یک مجموعهٔ روان‌شناختی‌اند: فاصله بگیر، صندلی کناری را خالی بگذار، ماسک را درست بزن، دست‌ها را بشوی، دستگیره‌ها را تمیز کن، بعد هم قرنطینه. این‌ها باعث شد بعضی‌ها احساس قیم‌مآبی کنند.

اشپیگل: و شورش کردند…
گرونه‌والد: پرسشی که هر جامعه باید از خود بپرسد این است: چه زمانی زیاده‌روی می‌کنیم؟ چه وقت قواعد آن‌قدر تنگ می‌شوند که ناخشنودی آن‌قدر بالا می‌رود که شورش را دامن می‌زند؟ این را الان در فوتبال با کمک‌داور ویدئویی می‌بینیم. این سیستم ترمزی کامل بر میلِ ابراز احساسات ماست. بعد از گل، کسی جرئت شادی ندارد، چون باید اول بررسی شود واقعاً گل بوده یا نه. عادلانه‌تر است، اما به بهای از دست‌رفتن فوریت عاطفی.

اشپیگل: هیچ‌جا به اندازهٔ ورزش تا این اندازه قانون وجود دارد.
گرونه‌والد: هر بازی— از بازی معروف «عصبانی نشو» (Mensch ärgere dich nicht) تا شطرنج و فوتبال— قواعدی فشرده دارد که در عوض امکان شیوه های عظیمی برای بیان‌ را فراهم می کند: می‌توانم کسی را از میدان بیرون بیندازم، ماتش کنم، گل بزنم و… جالب است که کودکان خوششان می‌آید وقتی می بینند که پدر و مادرشان هم مجبورند قواعد را رعایت کنند. بزرگسالان اما لذت می‌برند که دوباره به گرایش‌های آنارشیستی‌شان برگردند که در زندگی روزمره سرکوب شده‌ است.

اشپیگل: جامعه بدون قواعد نمی‌تواند به جایی برسد، اما این قواعد چه چیزی به فرد می‌دهند؟
گرونه‌والد: امنیت. ترس بنیادین این چنین است: اگر دیگری بدون کنترل انگیزه های ناگهانی با من روبه‌رو شود، خشمش را سرم فریاد بزند یا مرا بزند. باید از این پرهیز کرد. نزاکت اجتماعی نوعی رفتار خودانضباطی است. ممکن است از قیافهٔ طرف خوشمان نیاید. اگر خوددار نباشیم، دو دقیقه بعد وارد جدال لفظی می‌شویم. نبودِ چارچوبِ انضباطی دقیقاً مشکل شبکه‌های اجتماعی است: هیچ دیگری مشخص و ملموسی وجود ندارد که بتوان با او روبروشد و این به نوعی ارضای هیجانی خود (Affektmasturbation) می‌انجامد که می‌تواند به نبرد های کوجک ختم شود.

اشپیگل: میان جنسیت‌ها، نزاکت اجتماعی یا همان اتیکت در دهه‌های اخیر به‌طور محسوسی تغییر کرده. این چه تأثیری دارد؟
گرونه‌والد: وقتی مردی از نسل پدر من زنی را بیرون می‌برد، روشن بود: او رستوران را انتخاب می‌کرد، شراب را برمی‌گزید، گفت‌وگو و صورت‌حساب را بر عهده می‌گرفت.

اشپیگل: و مرد امروزی؟
گرونه‌والد: او به پویایی متناسب با موقعیت (situative Beweglichkeit) نیاز دارد که گاهی به بحران‌های نمایشی (Inszenierungskrisen) می‌انجامد: آیا اجازه دارم از آن خانم تعریف کنم؟ در این موقعیتی که هستیم شوخی با او کار مناسبی است؟ فقط به سخنان او گوش بدهم یا هدایت گفتگو را خودم به دست بگیرم؟ صورت‌حساب را من بدهم یا با هم تقسیم کنیم؟

اشپیگل: مگر امروز مسئلهٔ بیشتر این نیست که باید باملاحظ تر باشیم ؟
گرونه‌والد: پیچ‌های «ملاحظه کاری سیاسی» سفت‌تر می‌شوند. این به رنجش می‌انجامد و مردان مسن می‌گویند: من همیشه درست بوده‌ام، چرا حالا غلط شده‌ام؟ این می‌تواند احساس شرم ایجاد کند یا سرکشی آنارشیستی را تقویت کند. در آمریکا با دونالد ترامپ شاهد بازگشت بی‌پروایی (Renaissance der Unverschämtheit) هستیم،  پدرسالاری قدیمی دوباره فعال شده است.

اشپیگل: ترامپ نه با وجود بی‌ادبی، بلکه به‌خاطر آن موفق است.
گرونه‌والد: نماد رئیس‌جمهور آرژانتین، خاویر میلی (Javier Milei) اره‌برقی است. این‌جا با «ارهٔ نزاکت اجتماعی» طرفیم که هر نوع آدابی را می‌بُرد. خیلی‌ها این را رهایی‌بخش می‌دانند.

اشپیگل: این انگار بخشی از حرف‌های شما را نقض می‌کند. آیا در نهایت آزادی مطلق پیروز می‌شود؟
گرونه‌والد: آزادی مطلق— چه در روابط انسانی و چه در ترافیک — به هرج‌ومرج می‌انجامد. بسیاری از مردم در مورد ترامپ از فروپاشی فرهنگ و ارزش‌های موجود می‌ترسند.

اشپیگل: شما اخیراً به حزب دموکرات مسیحی (CDU) و فریدریش مرتس (Friedrich Merz) مشاوره داده‌اید. او هم به‌خاطر رفتارش مورد انتقاد است.
گرونه‌والد: اظهارنظرش دربارهٔ شهر برزیلی به لم (Belem) [ انتقاد از محل اقامت و غذا ها در نشست جهانی تغییرات اقلیمی در برزیل] بی‌ملاحظه بود، شکی نیست. پیش از کارزار انتخابات پارلمان فدرال آلمان (Bundestagswahlkampf)، پژوهشی کردیم دربارهٔ برداشت رأی‌دهندگان. مرتس—حتی به‌دلیل قد بلندش—همیشه به‌عنوان «مهرهٔ درشت» دیده می‌شد. انتظار این بود که بتواند با مهره‌های درشت دیگر مثل ترامپ یا پوتین مقابله کند. تردید شهروندان این بود که آیا می‌تواند با خودِ آن‌ها هم‌سطح ارتباط بگیرد یا نه.

اشپیگل: آیا آلمانی‌ها به‌طور خاص مستعد پذیرش قواعدند؟
گرونه‌والد: بله، کاملاً.

اشپیگل: چرا؟
گرونه‌والد:  نه فقط مقررات، بلکه تصاویر هم به ما نشان می‌دهند که چگونه باید رفتار کنیم. فرانسوی‌ها خودتصویری از یک فرهنگ لذت‌محور دارند. ایالات متحده «رویای آمریکایی» (American Dream) را دارد که همیشه نوعی دستور صحنه یا راهنمای رفتار بوده است. مشکل آلمان این است که ما خودتصویرِ باثباتی (stabiles Selbstbild) [هویت جمعی روشن، مستمر و ملی] نداریم. ما دچار گسست‌های تاریخی بوده‌ایم. هم به‌دلیل خردشدگی دولت‌ها و ایالت‌های کوچک، و بیش از همه به‌سبب ویرانیِ دوران ناسیونال‌سوسیالیسم. وقتی تصویرِ کارآمدی وجود نداشته باشد، به‌جای آن یک شبکهٔ فشرده از قواعد و مقررات می‌نشیند. ما آلمانی‌ها نیاز شدیدی به هنجارها داریم.

اشپیگل: اوجش در جمله‌هایی مثل: «این درست نیست».
گرونه‌والد: امروز ‌طور دیگری بیان می‌شود. تربیت ظریف‌تر شده. لایک نمی‌گیرید یا «گوست» (ghost) می‌شوید—یعنی نادیده گرفته می‌شوید.

اشپیگل: نشریه  فاز (Die FAZ) اخیراً نوشت این قابل‌توجه است که آداب و نزاکت در بسیاری از مناظره‌ها به دغدغهٔ فرهنگ سیاسی چپ بدل شده. در گذشته شعار چپ‌ها این بود: «هرجا تابو هست، باید برداشته شود.»
گرونه‌والد:  نسل ۶۸ می‌خواست کشور را از هوای کهنه پاک کند، تا آنجا که به رهایی جنسی هم برسد. سبزها با کفش‌های ورزشی وارد مجلس فدرال (بوندستاگ) شدند و گل‌های آفتابگردان با خود آوردند. اما امروز به‌خاطر دستورها و بایدونبایدهای زبانی و غذایی، به‌عنوان قیم‌مآب کنار زده می‌شوند و در نقش پاسدارانِ صحت سیاسی معرفی می‌گردند.

اشپیگل: شما در اصل می‌خواستید کشیش شوید. آداب و انضباط کاتولیکی چگونه به شما القا شد؟
گرونه‌والد: من در یک مدرسهٔ تمام‌وقت وابسته به اسقف‌نشین آخن درس می‌خواندم. صبح‌ها دعا می‌خواندند و به‌شدت بر انضباط تأکید می‌شد. اگر کسی گستاخی می‌کرد یا واژه‌هایش را درست یاد نگرفته بود، باید روزهای شنبه ـ وقتی بقیه تعطیل بودند ـ حاضر می‌شد و در سکوت تکالیفش را انجام می‌داد. یک‌بار پای مرغ را خوب نجویده بودم و هنوز تکه‌هایی از گوشت به استخوان چسبیده بود. به‌خاطر همین، از معلم توبیخ گرفتم؛ چون اجازه نداشتیم چیزی در بشقاب باقی بگذاریم.

اشپیگل: «این که نباید غذا را دور ریخت هنوز در شما مانده؟
گرونه‌والد: نه. اگر بشقابم را کامل تا آخرش نخورم، می‌دانم: امروز می‌توانم به خودم اجازه بدهم که این کار را بکنم.

مصاحبه: الکساندر کون

DER SPIEGEL 1 | 2026
Wir Deutschen haben ein starkes Bedürfnis nach Normen




نظر شما درباره این مقاله:







وام  ۹ میلیارد دلاری روسیه به ترکیه
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 26.12.2025, 11:24

وام  ۹ میلیارد دلاری روسیه به ترکیه





نظر شما درباره این مقاله:







ایران می‌گوید یک نفتکش خارجی را در خلیج فارس
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 26.12.2025, 10:17

ایران می‌گوید یک نفتکش خارجی را در خلیج فارس





نظر شما درباره این مقاله:







مستند ترانه
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 26.12.2025, 8:53

مستند ترانه


سایه اقتصادی‌نیا

مستند ترانه، ساختۀ پگاه آهنگرانی، ضرورتی کنارمانده را به مستندسازان یادآوری می‌کند: ساخت مستند از چهرۀ معاصرانی که درحوزه‌های متنوعی تأثیرگذارند، اما نه مستندی مانده در حصار دستورالعمل‌های تلویزیونی یا قاب‌های گل‌درشت مفاخری و چهرۀ ماندگاری و نکوداشتی و ادای دین به یک عمر کارنامۀ فلانی؛ و نه باب دندان جشنواره‌هایی که به جعفرهای پناهی‌های همۀ دوران‌ها جایزه می‌دهند؛ بلکه مستندی با بیان سینمایی خاص فردِ مستندساز و لحن شخصی او.

پگاه آهنگرانی توانسته روایت شخصی خود از قصۀ ترانه را بسازد، و این را با آگاهی کامل و واضح نسبت به همان ضرورت انجام داده است؛ همچنانکه پیش از او، البته در سبک‌ها و با مقیاس‌ها و رویکردهای دیگر، بهمن کیارستمی ساخته است از منیر فرمانفرمایان و پروانه اعتمادی؛ شبلی نجفی ساخته از پدرش ابوالحسن نجفی (وزن کلمات)، مانی حقیقی ساخته از داریوش مهرجویی، میترا فراهانی ساخته از بهمن محصص (فی‌فی از خوشحالی زوزه می‌کشد) و نمونه‌های دیگر.
اما این نمونه‌های دارای لحنِ شخصی و بیان سینمایی در تاریخ سینمای مستند ما زیاد نیستند. چه می‌شد اگر ما امروز مستندی داشتیم از قمر؟ از سوسن؟ از آذر شیوا؟ از اخوان‌ثالث؟ از جلال آل احمد؟ از بدرالزمان قریب؟ از تختی؟ از علی دایی؟ از نورالدین کیانوری،؟از آیت‌الله طالقانی؟ از مصدق؟ از ده‌ها و صدها چهره‌ی تأثیرگذاری که اهمیت تاریخی آنها در زمان حیاتشان یا به درستی درک نمی‌شود یا، اگر هم درک شود، کار آنقدر به تأخیر می‌افتد که از آن چهره‌ها، به‌جای چشم‌های بَرّاق و زبان بُرّان و نشاطِ فکر و بهجتِ صورت، گوژِ پشت بماند و موی سفید و مردمک‌های بی‌نور و جعبۀ قرص‌های کنار رختخواب.

خوشبختانه پگاه آهنگرانی توانسته «حجاب معاصرت» را پس بزند و ترانه را، همانطور که خودش می‌بیند، به ما هم نشان دهد: برنا و رعنا، در زیباییِ پختگی، بلوغِ فکری و روحی، و آرامشی که فقط ممکن است از سرچشمۀ «کمال» آب خورده باشد. و ترانه، از فرط کمال، غوغاست.

فیلم دو قسمت دارد: از ابتدا تا دقیقۀ ۳۷:۵۱ متمرکز است بر چهرۀ ترانه در مقام فعال مدنی و از نیمۀ دوم تا پایان فیلم تمرکز می‌کند بر چهرۀ سینمایی او. از همین روست که در سرآغاز، هوشمندانه و عامدانه، ترانه را در حال آرایش کردن و به‌ویژه سرخ کردن لب‌ها نشان می‌دهد؛ تا این پیام را پررنگ کند که فیلم دربارۀ زن است، دربارۀ زنان است، دربارۀ زنانگی است. سؤالاتی که احتمالاً دربارۀ چگونگی ساخت فیلم از راه دور برای مخاطبان پیش می‌آید با نشان دادن جای دوربین، با تماس تصویری پگاه و ترانه، و با عیان کردن مختصری از میزانسن و گریم و تمهیدات کارگردانی جواب می‌گیرد. کلوزآپ‌های مدام و نمای درشت از موها، دست‌ها و جزئیات چهرۀ ترانه تمهیدی است که به مخاطب القا کند ترسی در بین نیست، چیزی پنهان نیست، که زیبایی در نزدیک شدن است، در از میان برداشتن هر فاصله‌ و هر حائلی است که صمیمت را به تردید بیندازد. و ترانه، از فرط صمیمیت، غوغاست.

در آغاز قسمت دوم، کارگردان، با انتخاب و مرور تصاویر فیلم‌هایی که ترانه بازی کرده، ما را وارد جهان سینمایی او می‌کند: جهانی که هرگز از هویت فمینیستی ترانه دور و جدا نبوده است. ترانه در این فوتج‌ها می‌خندد، می‌گرید، خود را می‌آراید، می‌هراسد، و نسبت خود را با سینمایی که در آن بود و دیگر نیست توضیح می‌دهد. در پایان فیلم، کارگردان توانسته از برایند روایت‌های نیمۀ اول و دوم، به مخاطب نشان دهد هویت ترانه همواره یکپارچه و متحد بوده، هرچند این اتحاد حسی و فکری هرگز، بدین‌سان کامل و همگن، بر خود او و بر ما عیان نبوده است. این هنر کارگردان است که بین جهان حرفه‌ای و جهان فکری ترانه، که انگار مفترق می‌نمود، اتحاد و یگانگی ایجاد ‌کند. و ترانه، از فرط یگانگی، غوغاست.

کارگردان و سوژه، هر دو، در توافق و تفاهمی که در تمام طول فیلم پایدار مانده است، از عصبیت، از شتاب، از پرگویی، از زیاده‌روی و از هرآنچه چه‌بسا سوژه را مبتذل کند پرهیز کرده‌اند. فیلم، بدون ذوق‌زدگی، شجاعت انتخاب را می‌ستاید؛ جرئتی که فقط از آزادگان برمی‌آید. و ترانه، از فرط آزادگی، غوغاست.

https://t.me/Sayehsaar




نظر شما درباره این مقاله:







برای ترانه علیدوستی
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 26.12.2025, 8:28

برای ترانه علیدوستی


ماندانا زندیان

«تو كه ترجمان صبحی، به ترنّم و ترانه
  لب زخم‌ديده بگشا، صف انتظار بشكن
  سرِ آن ندارد امشب كه برآيد آفتابی؟
تو خود آفتابِ خود باش و طلسم كار بشكن»
محمدرضا شفیعی‌کدکنی

 

دوستت دارم
وَ تیر می‌کشد خیابان در انگشت‌هایم، بلند،
شبیهِ دار وُ
سر می‌رود زمان
از قرارِ قدرت وُ
پروانه می‌شود مرگ
در زبان تازه‌ای که زندگی‌ست.

دوستت دارم
وَ چرخ می‌زند ماه
در امواج دست‌هایت، سرخ وُ
ورق می‌خورد
جهان
در صدای سرب وُ
ماهیان در امتداد زخم‌هایت
دریا می‌شوند.

دوستت دارم
وَ عشق
طوبای خلوتی‌ست برای التیام وُ
نور
آشیان امنی برای آینه
تا عبور کند
از غیاب،
گرم شود، مرور کند
حرف‌هایت را
که گلوی مرزهای بسته را باز می‌کنند وُ
زمان را باردارِ صدایی که
غرق نمی‌شود در باد وُ
آب
خاک
درخت می‌شود
از تماشای زنی
که تویی.

 

ماندانا زندیان
پنجم دی ۱۴۰۴ (دسامبر ۲۰۲۵)

 




نظر شما درباره این مقاله:







من سنت‌ها را می‌شکنم
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 26.12.2025, 7:12

من سنت‌ها را می‌شکنم


شیما تدریسی

(پژوهشگر حوزه زنان)

دیشب (۳ دی ۱۴۰۴) که مستند ترانه علیدوستی، ساخته‌ی پگاه آهنگرانی را دیدم، گویی پنجاه دقیقه روایت مستند‌ تاریخ «جنبش زنان ایران» را از انقلاب مشروطه تا امروز، یک‌جا پیش چشمم آورد.

آنجا که می‌گوید: «قصد این را نداشتم که فعال مدنی باشم»، روایت میلیون‌ها زن ایرانی را بازگو می‌کند؛ زنانی که فمینیسم را نه از دل نظریه‌های انتزاعی، بلکه از خلال تجربه‌ی زیسته‌ی روزمره‌ی خود زندگی کرده‌اند.

وقتی می‌گوید نمی‌تواند دقیقا بگوید از چه زمانی به مسئله‌ی زنان علاقه‌مند شده و تاکید می‌کند که «فمینیست زاده نشده، بلکه فمینیست شده»، تجربه‌ای آشنا برای بسیاری از زنان را ملموس می‌کند.

ترانه آگاه است به امتیازهایی که در خانواده‌اش داشته؛ امتیازهایی که امکان پیشرفت در حوزه‌ی مورد علاقه‌اش را برای او فراهم کرده‌اند. مهم‌تر آن‌که آگاهانه درباره‌ی همین امتیازها سخن می‌گوید و آن‌ها را پنهان نمی‌کند.

آن‌جا که با لبخندی رهاشده می‌گوید: «بی‌نهایت احساس امنیت می‌کنم چون هیچ چیزی ندارم مواظبش باشم، هیچ چیزی ندارم از کسی پنهان کنم و هیچ چیزی ندارم که از دست بره»، روایت نه گفتن به زندگی دوگانه‌ای است که سال‌ها برای بسیاری از زنان ساخته و بر آنان تحمیل شده است.

وقتی از مسئولیت شخصی‌اش نسبت به ایران سخن می‌گوید، به تداوم تاریخی کنش زنانی اشاره می‌کند که از انقلاب مشروطه تاکنون، با حضور در عرصه عمومی، مرز میان امر خصوصی و مسئولیت ملی را به چالش کشیده‌اند.

لحظه‌ای که تعریف می‌کند زنان سلول‌های کناری شروع به خواندن «به جای او به قلب من بزن، جهان ترانه می‌شود» کردند، شکوه همبستگی زنانه را حتی در دل زندان به تصویر می‌کشد؛ جایی که بدن‌ها در حبس‌اند اما صداها به هم می‌پیوندند.

و آن‌جا که زیر بازجویی می‌گوید: «برای رومینا اشرافی اینجا هستم»، روشن می‌شود که این مبارزه نه از «زن، زندگی، آزادی» آغاز شده و نه صرفا قوانین ضدزن را نشانه گرفته، بلکه مستقیما فرهنگ پدرسالارانه‌ای را هدف قرار داده که خشونت علیه زنان را بازتولید می‌کند.

اشاره‌اش به تنهایی زنان در مبارزه با حجاب اجباری در اسفند ۵۷، روایت سال‌های طولانی انزوایی است که تا جنبش زن، زندگی، آزادی ادامه یافت؛ تا آن‌جا که جنبش مهسا/ژینا، ناگهان چون فیلمی بر پرده‌ی سینما، مبارزه‌ی روزمره‌ی زنان را به تصویر کشید و همراهی مردان را نیز با خود آورد.

پگاه و ترانه، نمایندگان نسلی از زنانی‌اند که مبارزه را زندگی کرده‌اند؛ مبارزه‌ای که متوقف شدن در آن معنایی ندارد.

٭ پژوهشگر حوزه زنان

تلگرام تحکیم ملت




نظر شما درباره این مقاله:







چرا مردم به دعوت ۴۲ گروه سلطنت‌طلب جواب ندادند؟ ">
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 25.12.2025, 23:01

چرا مردم به دعوت ۴۲ گروه سلطنت‌طلب جواب ندادند؟


چرا مردم ایران به دعوت ۴۲ سازمان و حزب سلطنت طلب جواب ندادند؟




نظر شما درباره این مقاله:







نقد فیلم یک تصادف ساده جعفر پناهی ">
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 25.12.2025, 20:20

نقد فیلم یک تصادف ساده جعفر پناهی


نقد فیلم یک تصادف ساده جعفر پناهی| مژگان اینانلو و مزدک علی‌نظری در گفتگو با صبا شعردوست| پاتولوژی




نظر شما درباره این مقاله:







بیماری خود ایمنی ترانه علیدوستی چیست
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 25.12.2025, 19:21

بیماری خود ایمنی ترانه علیدوستی چیست





نظر شما درباره این مقاله:







هشدار عباس عراقچی، وزیر خارجه درباره «خطر از درون»
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 25.12.2025, 17:46

هشدار عباس عراقچی، وزیر خارجه درباره «خطر از درون»





نظر شما درباره این مقاله:







درخواست آزادی نرگس محمدی و دیگر بازداشت‌شدگان مشهد
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 25.12.2025, 17:29

درخواست آزادی نرگس محمدی و دیگر بازداشت‌شدگان مشهد





نظر شما درباره این مقاله:







ارتش اسرائیل از کشته شدن یک عضو ارشد سپاه
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 25.12.2025, 16:00

ارتش اسرائیل از کشته شدن یک عضو ارشد سپاه





نظر شما درباره این مقاله:







یورش نیروهای امنیتی به منزل سپیده قلیان
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 25.12.2025, 15:35

یورش نیروهای امنیتی به منزل سپیده قلیان





نظر شما درباره این مقاله:







برنج را از سفره‌های کارگران حذف کردید
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 25.12.2025, 13:54

برنج را از سفره‌های کارگران حذف کردید





نظر شما درباره این مقاله:







پاشینیان درباره مرحله اجرایی «مسیر ترامپ»
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 25.12.2025, 13:53

پاشینیان درباره مرحله اجرایی «مسیر ترامپ»





نظر شما درباره این مقاله:







تغییر آرایش نیروهای سیاسی در ایران / بخش دوم
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 25.12.2025, 12:12

تغییر آرایش نیروهای سیاسی در ایران / بخش دوم


شهرام اتفاق

چکیده

در مردادماه ۱۴۰۴ مطلبی به قلم من، تحت عنوان «تغییر آرایش نیروهای سیاسی در ایران» در ایران‌امروز منتشر شده بود.[۱] اکنون در تداوم آن نوشته، می‌کوشم تا اندکی به شرح و بسط ماجرا بپردازم.

خلاصه آنچه نوشته بودم از این قرار بود که «به نظر می‌رسد که شکاف‌های درون جناح‌های سیاسی در ایران، و برقراری پیوندهای جدید میان‌ ایشان، به مرحله تازه‌ای رسیده و رفته رفته، آرایش سنتی نیروهای سیاسی تغییر یافته، و یک آرایش جدید در حال ظهور است. شکاف میان جناح موسوم به اصول‌گرا، از دوره احمدی‌نژاد جدی‌تر شد و در انتخابات ۱۴۰۳ به اوج خودش رسید.

جریان‌های موسوم به اصلاح‌طلبان نیز از دوره احمدی‌نژاد و به ویژه از ۸۸ به بعد، با چند جدایی جدی در درون خودشان مواجه شدند. به‌علاوه، ناکامی‌های پی‌در‌پی اصلاح‌طلبان، افول پایگاه اجتماعی‌شان را به دنبال داشت و  مزید بر آن گسست‌ها شد. بر این پایه، زوال تدریجی اصلاح‌طلبان شرایطی را پدید آورد که شاخه‌هایی از آن‌ها، بقای خودشان را در نزدیکی با اصولگرایان یافتند.[۲]

همین تحولات، در سطحی محدودتر و شکلی متفاوت، درون پادشاهی‌خواهان و مشروطه‌طلبان، و جمهوری‌خواهان مخالف نظام نیز رخ داده است.

از این‌رو، پیامد این واگرایی‌های درون‌جناحی، پیدایش و تبلور همگرایی‌های برون‌جناحی بود. به‌طوریکه که در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳، چهره‌هایی مانند لاریجانی یا پزشکیان، بسیار نزدیک و در مرز مشترک میان اصولگرایی و اصلاح‌طلبی قرار گرفتند. در حالی‌که نه تاج‌زاده و پزشکیان در ظرف اصلاح‌طلبی می‌گنجیدند و نه جلیلی و لاریجانی را می‌شد اعضای یک جناح به نام اصولگرا تلقی کرد.

اما جنگ ۱۲ روزه، به طرز بی‌سابقه‌ای بر سرعت این تحولات افزود و بنابراین، تقسیم‌بندی سنتی «اصولگرا - اصلاح‌طلب – برانداز» در لحظه اکنون، جای خود را به آرایش جدیدی داده است:

(i) تداوم‌طلبان: طرفداران بقای جمهوری اسلامی.
(ii) گذارطلبان: حامیان گذار از جمهوری اسلامی.
(iii) سرنگونی‌طلبان یا انقلاب‌طلبان: کوشندگان سرنگونی جمهوری اسلامی.

طبعا سه جبهه نوظهور، به شرحی که گفته شد، یکدست نیستند و در درون هر یک از آن‌ها، با یک طیف روبه‌رو هستیم.»

آنچه اکنون قصد دارم بر مطالب پیشین بیافزایم، مبانی و بنیان‌های اشتراک و افتراق سه جریان یادشده هستند:

جبهه «تداوم‌طلبان»

وجه مشترک اعضای جبهه «تداوم‌طلبان»، اصرار بر بقای ساختار حکمرانی مبتنی بر «ولایت فقیه» است و از «حزب کارگزاران سازندگی» گرفته تا جبهه پایداری اعضای این جبهه هستند. در واقع به‌رغم تفاوت‌های قابل‌تأمل نگرش اعضای این جبهه به مسائلی نظیر سیاست خارجی، اقتصاد و نظایر آن، بر سر یک اصل مهم توافق وجود دارد و آن بقای ساختار کنونی نظام است.

وجه افتراق اعضای جبهه «تداوم‌طلبان» نیز مسئله جانشین رهبری است. از این‌رو، اعضای این جبهه برای تسخیر جایگاه رهبری با یکدیگر رقابت می‌کنند. به‌طوری که مدت‌هاست که به شکلی برنامه‌ریزی‌شده، چهره‌هایی به عنوان کاندیداهای احتمالی از سوی اعضا مطرح می‌شوند. به عنوان نمونه، مدت‌هاست که رسانه‌های متعلق به برخی از «اصلاح‌طلبان دیروز و تداوم‌طلبان امروز»، تلویحا اعلام می‌کنند که حسن روحانی بهترین گزینه برای تصدی این پست است.

در این جبهه، مواضع چپ‌های «محور مقاومتی»، یعنی طرفداران مبارزه با اسرائیل، مانند علی علیزاده و شاخه‌ای از طرفداران حزب توده اعم از طرفداران فعلی حزب یا تواب‌ها، مواضعی نزدیک به جبهه پایداری دارند و نگران آن دسته از تحولاتی هستند که ایران را از مبارزه علیه غرب و اسرائیل واداشته و به آن‌ها نزدیک کند.

از همین روی، طی ماه‌های گذشته شاهد منازعاتی آشکار و پنهان میان اعضای این جبهه بوده‌ایم:

شمخانی ادعا کرد که روحانی از ماجرای هدف قرار گرفتن هواپیمای اوکراینی با خبر بوده،[۳] حسام‌الدین آشنا بقیه را تهدید می‌کند و چیزی به این مضمون می‌گوید که نگذارید دهان روحانی و ظریف باز شود و اسرارتان فاش شود،[۴] در همان ایام فیلم عروسی دختر شمخانی منتشر می‌شود،[۵] از سعید لیلاز گرفته تا اعضای جبهه پایداری از ظریف انتقاد می‌کنند که چرا درباره بند اسنپ‌بک در برجام به مردم دروغ گفته است، [۶] ظریف ادعا می‌کند که اسنپ‌بک ایده لاوروف بوده و لاوروف هم ظریف را مقصر می‌داند، [۷] علی‌اکبر صالحی ادعای ظریف را درباره لاوروف رد می‌کند [۸] و قالیباف منتقد مواضع ضدروسی روحانی و ظریف می‌شود.[۹] ولی‌الله سیف اعلام می‌کند که روحانی مسئول حیف و میل منابع طلای کشور بوده، [۱۰] عیسی کلانتری ناگهان درباره مافیای آب افشاگری می‌کند [۱۱] و از قصور هاشمی رفسنجانی سخن می‌گوید. [۱۲] به موازات، امیر حسین ثابتی نماینده مجلس، از یک سو روحانی را بابت برجام نکوهش می‌کند و از سوی دیگر، معترض رانت‌خواری شمخانی در قضیه نفتکش‌ها می‌شود. [۱۳] یحیی رحیم صفوی اشاره معناداری به مرگ هاشمی رفسنجانی در استخر می‌کند [۱۴] و اندکی بعد، تصاویری از سبک زندگی دخترش در خارج از کشور منتشر می‌شود.[۱۵]

جبهه «گذارطلبان»

وجه اشتراک گذارطلبان، ضرورت گذار از نظام مبتنی بر «ولایت فقیه»، به یک نظام جدید است. آن‌ها معتقدند که ساختار این نظام جدید باید موضوع همه‌پرسی (رفراندوم) باشد و سپس یک «مجلس مؤسسان» برای تدوین قانون اساسی جدید تشکیل شود. اغلب آنان بر این باور هستند که جمهوری اسلامی «اصلاح‌ناپذیر» است و «هشدار» و «نصیحت» و «اصلاحات جزیره‌ای» در اینجا و آنجا، بی‌فایده خواهد بود. مراد ایشان از «گذار»، تحولی آرام از نظام و ساختار سیاسی موجود، به یک نظام و ساختار سیاسی جدید است، به گونه‌ای که این تحول منجر به تخریب کشور نشده و فرایند مزبور قابل کنترل باشد.

واگرایی فزاینده میان «اصلاح‌طلبان دیروز» که از سال ۸۸ آغاز شده بود و اوج آن پس از جنگ ۱۲ روزه عیان شد، سبب شده تا بخشی از ایشان، به همراه مخالفان جمهوری اسلامی، جبهه «گذارطلبان» را تشکیل دهند. چنان‌که در بیستم تیرماه ۱۴۰۴ بیانیه‌ای با تأکید بر ضرورت «برگزاری رفراندوم و تشکیل مجلس مؤسسان» از سوی میرحسین موسوی منتشر شد و ۸۰۰ نفر، از مصطفی تاج‌زاده گرفته تا کاظم علمداری، مهرانگیز کار، آن را امضا کردند.[۱۶]

اندکی بعد، بیانیه جداگانه‌ای با امضای ۱۷ نفر (قدیانی، فروهر، قادری، رزاق، مدنی، وسمقی، صادقی، مومنی، سلطانی، شیرازی، فقیهی، سیف‌زاده، ضرابی، محمودیان، محمدی، ستوده و هشترودی) منتشر شد. در این بیانیه نیز بر برگزاری رفراندوم و تشکیل مجلس مؤسسان تأکید شده بود.[۱۷]

وجه افتراق گذارطلبان، شامل دو اصل است: اول اینکه چه کسانی قرار است مدیریت گذار را بر عهده داشته باشند و دوم اینکه چه تصوری از یک نظام حکمرانی مطلوب دارند.

همچنان‌که در یادداشت قبلی بیان کرده بودم، به عنوان نمونه، محسن کدیور در ۹ تیر (۳۰ جون ۲۰۲۵)، یعنی ۱۱ روز قبل از انتشار بیانیه میرحسن موسوی، پیشنهاد داده بود که هیئتی سه نفره مرکب از خاتمی، روحانی و موسوی، بر برگزاری رفراندوم و انتخابات مجلس مؤسسان نظارت داشته باشند. از سوی دیگر عده‌ای نگران دلبستگی‌های پیشین موسوی به «آرمان‌های امام خمینی» بودند. مواردی از این دست را می‌توان وجه افتراق اعضای جبهه «گذارطلبان» دانست. [۱۸]

جبهه «سرنگونی‌طلبان» یا «انقلاب‌طلبان»

وجه اشتراک جبهه «سرنگونی‌طلبان» یا «انقلاب‌طلبان»، از این قرار است که:

۱- «گذار» را غیرعملی و ناممکن می‌پندارد. به این دلیل که «گذار» مستلزم مشارکت عناصری از درون جمهوری اسلامی است.
۲- محتمل می‌دانند که پروژه «گذار»، «فریب» یا «بازی جدید» جمهوری اسلامی برای خرید زمان بیش‌تر باشد.
۳- هزینه انقلاب نکردن را بیش از هزینه انقلاب می‌دانند و معتقدند که تداوم حیات جمهوری اسلامی، چیزی از ایران باقی نخواهد گذاشت.
۴- استقرار یک نظام جدید را چاره کار ایران می‌دانند.

در اینجا نیز با طیف متنوعی از نیروهای سیاسی مواجه هستیم: از یک سو جمهوری‌خواهانی مانند شیرین عبادی، کامران متین، آرش جودکی، و از سوی دیگر، پادشاهی‌خواهانی اعم از مشروطه‌طلب و سلطنتطلب نیز، شاخه اصلی و پیشتاز این جبهه سیاسی محسوب می‌شوند. حتا به تفصیلی که در یادداشت پیشین‌ام توضیح دادم، جمعی از اعضای سازمان‌ها و احزاب چپ، در گردهمایی پادشاهی‌خواهان در مونیخ (۴ مردادماه / ۲۶ جولای ۲۰۲۵) شرکت کردند تا در یک اقدام نمادین، تغییر مواضع‌شان را نسبت به تفکرات ۵۷ نشان دهند. بی‌تردید سازمان مجاهدین هم می‌توان یکی از اعضای این جبهه دانست.

موازنه نیروهای سیاسی

زوال جبهه «اصلاح‌طلبان سابق» ناشی از ناتوانی ایشان در «موازنه سیاسی» با جبهه «اصول‌گرایان سابق» بود. بدینسان، واگرایی فزاینده و زوال جبهه «اصلاح‌طلبان سابق» را باید نتیجه ۴۷ سال ناکامی ایشان در رقابت، مصالحه، کشمکش و زورآزمایی با جبهه «اصول‌گرایان سابق» دانست.

به اعتبار آن‌چه سخن رفت، آن‌چه به عنوان «موازنه نیروهای سیاسی» در سه جبهه جریان دارند، به شرح زیر است:

۱- مراد جبهه «تداوم‌طلبان» از «موازنه نیروهای سیاسی»، در درون جبهه، رقابت و زورآزمایی میان خودشان در تسخیر کرسی رهبری است. مانند رقابت «حزب کارگزاران» با «جبهه پایداری» و رقابت این دو، یا سایر اعضای جبهه «تداوم‌طلبان». در بیرون جبهه، «گذارطلبان» و «سرنگونی‌طلبان»، رقبای خطرناکی محسوب می‌شوند و «تداوم‌طلبان» بیمناک‌اند که حذف یا تضعیف اصل «ولایت فقیه»، منجر به فروپاشی اساس جمهوری اسلامی شده و متعاقبا، ایشان را برای همیشه از صحنه سیاسی حذف کند. جنگ قدرت «تداوم‌طلبان»، ماجرایی در «بالا» و میان بازیگران همیشگی قدرت، و در درون و نظام حکمرانی است و به نتیجه رسیدن آن، نیازمند به خدمت گرفتن مردم کوچه و بازار و کسب توافق «عوام» نیست.

۲- تلقی جبهه «گذارطلبان» از «موازنه نیروهای سیاسی»، در درون جبهه، رقابت و وزن‌کشی میان دو جریان‌ عمده است: کشمکش میان آنان‌که مقصودشان از پدیده «گذار»، گذار از جمهوری اسلامی به یک ساختار دموکراتیک معمول است، با آنان‌که مقوله «گذار» را گذار از یک جمهوری اسلامی کهنه، به یک جمهوری اسلامی نوین با تعاریف نامشخص تصور می‌کنند و همچنان خواهان پیوند دین و سیاست هستند (مانند روشنفکران دینی). در بیرون جبهه «گذارطلبان»، «موازنه نیروهای سیاسی»، عمدتا به معنای رقابت با جبهه «تداوم‌طلبان» فهمیده می‌شود. برخلاف «تداوم‌طلبان»، «گذار‌طلبان» نیروهایی خارج از دایره قدرت و بیرون نظام حکمرانی هستند و مردم عادی جامعه و نخبگان، عمده‌ترین منبع اقتدارشان است.

۳- در جبهه «سرنگونی‌طلبان»، «موازنه نیروهای سیاسی» معنای دیگری دارد. در درون، طرفداران سلطنت مطلقه، پادشاهی‌خواهان مشروطه، مجاهدین و جمهوری‌خواهان، در رقابت با یکدیگرند. در بیرون، زورآزمایی با نظام جمهوری اسلامی و جبهه «تداوم‌طلبان» در جریان است. «سرنگونی‌طلبان» نیز کنشگرانی خارج از دایره قدرت و بیرون از نظام حکمرانی هستند

آرایش جدید نیروهای سیاسی در ایران
منبع: یادداشت شهرام اتفاق در رسانه ایران امروز
جبهه عنصر وحدت‌بخش اختلاف درونی برخی اعضای جبهه
تداوم‌طلبان اصل ولایت فقیه و تداوم پیوند دین با سیاست چه کسی جانشین رهبر باشد؟ روحانی یا کاندیدای جبهه پایداری یا ... حزب کارگزاران سازندگی، جبهه پایداری، برخی از روزنه‌گشایان، برخی از چپ‌های محورمقاومتی (علیزاده و غیره) و ...
گذارطلبان حذف ولایت فقیه نظام مطلوب آینده کدام است؟ موسوی، تاجزاده، علمداری، کار، قدیانی، فروهر، قادری، رزاق، مدنی، وسمقی، صادقی، مومنی، سلطانی، شیرازی، فقیهی، سیف‌زاده، ضرابی، محمودیان، محمدی، ستوده و هشترودی، کدیور، برخی از روشنفکران دینی و ...
سرنگونی‌طلبان سرنگونی جمهوری اسلامی نظام مطلوب آینده کدام است؟ پادشاهی‌خواهان مشروطه، جمهوری‌خواهان، سلطنت‌طلبان، مجاهدین، برخی از جریان‌های چپ و ...


تذکر
این بحث را در یادداشت‌های دیگری همچنان ادامه خواهم داد. اما جا دارد که بار دیگر تأکید کنم که دستور کار این نوشته، دفاع یا رد نظرات و دیدگاه‌های جبهه‌های سیاسی معرفی شده نیست؛ بلکه صرفا کوشش شده تا وجود و موقعیت این سه جبهه و تمایزات میان آن‌ها نمایان و آشکار شود.

————————
برخی از منابع و مراجع
[۱] اتفاق، شهرام (۱۴۰۴) تغییر آرایش نیروهای سیاسی در ایران
[۲] زوال اصلاح‌طلبان را پیش‌تر، در این دو نوشته پیش‌بینی کرده بودم:
اتفاق، شهرام (۱۴۰۱) چرا «اصلاحات» در ایران به بن‌بست رسیده است؟
اتفاق، شهرام (۱۴۰۳) «اصلاح‌طلبان» علیه «اصلاح‌طلبی»
[۳] «شمخانی – روحانی» و هواپیمای اوکراینی 
[۴] تهدید حسام‌الدین آشنا
[۵] انتشار فیلم عروسی خانواده شمخانی
[۶] انتقاد از ظریف بابت اسنپ بک
[۷] ظریف – لاوروف – اسنپ‌بک
[۸] علی اکبر صالحی چگونه ادعای ظریف را رد می‌کند
[۹] انتقاد قالیباف از ظریف و روحانی بابت ضدیت با روسیه
[۱۰] انتقاد سیف از روحانی بابت حیف و میل منابع طلای کشور
[۱۱] اعترافات دیرهنگام عیسی کلانتری درباره مافیای آب
[۱۲] عیسی کلانتری: رفسنجانی فکر می‌کرد آب‌های زیرزمینی تمامی ندارد!
[۱۳] نفتکش‌های شمخانی از زبان امیر حسین ثابتی نماینده مجلس
[۱۴] طعنه یحیی رحیم صفوی به مرگ رفسنجانی در استخر
[۱۵] انتشار تصاویر دختر رحیم صفوی در خارج از کشور
[۱۶] بیانیه بیش از ۸۰۰ نفر در دفاع از طرح موسوی
[۱۷] بیانیه ۱۷ نفر
[۱۸] ایده کدیور برای مدیریت رفرادوم و انتخابات


نظر خوانندگان:


■ سلام جناب اتفاق
مقاله‌ی جنابعالی به روی نخبگان و بازیگران سیاسی که مملکت را ملک طلق خود می‌دانند، متمرکز است و نقش نیروهای اجتماعی و جنبش‌های مردمی را در تحولات سیاسی نادیده می‌گیرد.
همچنین به نقش نسل جوان و دانشجو به خصوص نسل Z بی توجه است.
در ضمن با توجه به کثیرالملله بودن ایران، وزن ملت های مختلف ساکن در آن و خواست‌های آنها را ، نادیده می‌گیرد.
همچنین جنبش‌های کارگری و نقش زنان و اقلیت‌های مذهبی را به عنوان نیروهای موثر در جامعه به کل فراموش می کند.
با سپاس نقیبی


■ سلام و درود جناب نقیبی عزیز
اعضای جبهه «تداوم‌طلبان»، عمدتا متمرکز بر توافقات پنهانی در داخل ساختار قدرت، در آن «بالا» هستند و اتکای کمتری به «پایین» دارند.
اما منبع قدرت دو جبهه «گذارطلبان» و «سرنگونی‌طلبان»، مردم عادی و نیروهای سیاسی خارج از قدرت (اعم از نسل جوان و دانشجو به خصوص نسل Z وهمچنین جنبش‌های کارگری، زنان، اقلیت‌های مذهبی، اقوام، به همراه احزاب و تشکل‌های بیرون حکومت و ...) هستند و به «پایین» اتکا دارند.
به زبان ساده، مثلا یک جوان نسل z در زیر مجموعه یکی از سه جبهه زیر قرار می‌گیرد. اما نظراتش در جبهه «تداوم‌طلبان» اهمیت کمتری خواهد داشت. درحالیکه نظرات و پشتیبانی‌اش در جبهه «گذارطلبان» و «سرنگونی‌طلبان» بسیار مهم است.
بنابراین، «تداوم‌طلبان» حداکثر هر چهارسال یکبار در هنگام رای‌گیری به مردم نیاز دارند، درحالیکه‌ به ثمر رسیدن پروژه‌های «گذارطلبان» یا «سرنگونی‌طلبان»، بدون مشارکت فعال و درازمدت مردم عادی و نیروهای سیاسی خارج از قدرت (اعم از نسل جوان و دانشجو به خصوص نسل Z وهمچنین جنبش‌های کارگری، زنان، اقلیت‌های مذهبی، اقوام، به همراه احزاب و تشکل‌های بیرون حکومت و ...) به ثمر نخواهد رسید.
ممنون از دقت نظر شما - شهرام اتفاق


■ سلام مجدد جناب اتفاق
با سپاس از تحلیل تان درباره جبهه های سیاسی و پاسخ به نقد وارد شده. با این حال ، به نظرم پاسخ جنابعالی همچنان بر نقش نخبگان و بازیگران سیاسی متمرکز است و ساختار جنبش های اجتماعی را به عنوان نیروهای مستقل و اثرگذار نادیده می‌گیرد. بر همین اساس به نظرم چند نکته قابل تأمل است.
اولا) جبهه‌ها به طور یکسان از نیروهای اجتماعی بهره نمی‌برند. درست است که گذارطلبان و سرنگونی طلبان متکی به مردم هستند ، اما این اتکا به معنای یکسان پنداری خواسته های جنبش های اجتماعی با برنامه‌های این جبهه ها نیست. به عنوان مثال جنبش زنان در زن ، زندگی ، آزادی و یا جنبش کارگران ، بازنشستگان و فرهنگیان و یا جنبش های دانشجویی و یا اقلیت‌های قومی ، اهدافی فراتر یا متفاوت تر از جبهه های سیاسی مورد اشاره جنابعالی دارند و صرفاً در قالب این جبهه ها قابل تحلیل نیستند.
ثانیا) نیروهای اجتماعی می‌توانند خود به بازیگران مستقل تبدیل شوند. باز به عنوان نمونه تحولات اخیر در جنبش زن ، زندگی ، آزادی نشان داد که جنبش های مردمی مسیر خود را می‌روند و حتی می‌توانند جهت دهنده یا تغییر دهنده ی موازنه بین جبهه‌های سیاسی باشند. به عبارتی دیگر ، ممکن است این جبهه ها مجبور به پاسخگویی به خواسته های نیروهای اجتماعی شوند ، نه صرفاً هدایت کننده ی آنها.
ثالثا) با در نظر گرفتن اینکه ، ایران کشوری چند ملیتی است و خواست های مناطق مختلف مانند بلوچستان ، کردستان ، آذربایجان و … می‌تواند ساختار قدرت را در سطح محلی و یا ملی تحت تأثیر قرار دهد. این موضوع می‌تواند هم بر جبهه ی تداوم طلبان فشار وارد کند و هم بر دو جبهه دیگر تأثیر بگذارد.
رابعاً) امروز دیگر کسی نمی تواند مدعی شود که نسل جوان و نسل Z فقط حامی هست ، بلکه آنها امروز تبدیل به بازیگر شده اند. جوانان امروز هیچ شباهتی به جوانان 57 ندارند. آنها پشتیبان جبهه‌ها نیستند هرچند شاید در بخش هایی خواسته های آنها با خواسته های جنبش ها همسویی داشته باشد. آنها اشکال جدیدی از کنشگری مثل فعالیت در فضای مجازی و جنبش‌های خودجوش و مواردی از این دست ایجاد می کنند که در چارچوب جبهه‌های موجود نمی گنجد.
خامسأ) به نظرم شاید بتوان در بخش سوم مقاله ی تغییر آرایش نیروهای سیاسی در ایران ، به این موارد نگاه ویژه تری انداخت. شاید بتوانید در بخش سوم همین مقاله ، تحلیل را از حالت بالا به پایین خارج نموده و ساختار قدرت و جامعه را بهتر نشان دهید.
من ضمن پذیرش بخشی هایی از تحلیل جنابعالی ، بر اهمیت نیروهای اجتماعی به عنوان بازیگران مستقل تأکید مجدد دارم و معتقد هستم که تحلیل سیاسی امروز ایران ، بدون توجه به این نیروها ناقص خواهد بود.
با سپاس - نقیبی





نظر شما درباره این مقاله:







مصاحبه یک ایرانی اسیر شده در جنگ اوکراین
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 25.12.2025, 11:31

مصاحبه یک ایرانی اسیر شده در جنگ اوکراین





نظر شما درباره این مقاله:







چهارمین روز اعتراض صنفی کارگران قند خاورمیانه شوش
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 25.12.2025, 10:42

چهارمین روز اعتراض صنفی کارگران قند خاورمیانه شوش





نظر شما درباره این مقاله:







سلامت در ۲۰۲۵: ۵ پیشرفت پزشکی که به ما امید دادند
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 25.12.2025, 9:59

سلامت در ۲۰۲۵: ۵ پیشرفت پزشکی که به ما امید دادند


یورونیوز سلامت در گزارشی ویژه به برخی از مهم‌ترین پیشرفت‌های پزشکی سال جاری در جهان می‌پردازد و آن‌ها را بررسی می‌کند و اهمیت‌شان را توضیح می‌دهد.

امسال شاهد پیشرفت‌های مهم علمی بودیم که در نهایت می‌تواند بهداشت و درمان را برای میلیون‌ها نفر در سراسر جهان متحول کند.

بخش سلامت یورونیوز نشریات معتبر پزشکی را جست‌وجو کرد تا امیدبخش‌ترین و گاه نامعمول‌ترین دستاوردهای سال را شناسایی کند، از پیوند اعضای خوک گرفته تا داروهای کاهش وزن و فناوری‌های تازه واکسن.

این پنج دستاورد پزشکی در سال ۲۰۲۵ به ما امید دادند.

۱. ویرایش DNA یک نوزاد برای درمان یک بیماری نادر و مرگبار
در فوریه، نوزادی مبتلا به یک اختلال ژنتیکی نادر و اغلب مرگبار برای نخستین بار در جهان تحت درمان شخصی‌سازی‌شده با ویرایش ژنی CRISPR قرار گرفت و دانشمندان تغییرات را مستقیما در ژن‌های معیوب کبد او ایجاد کردند.

هرچند او باید تا پایان عمر تحت پایش باشد، این درمان وابستگی نوزاد به داروهایی برای کنترل اختلالش را کاهش داده و کیفیت زندگی‌اش را به‌طور چشمگیری بهبود بخشیده است. در نوامبر، مادر نوزاد گفت او شروع به راه رفتن کرده و به سایر نقاط عطف رشدی می‌رسد.

پژوهشگران گفتند موفقیت این روش یک پیشرفت بزرگ برای CRISPR است و نشان می‌دهد بیماران دیگری با اختلالات ژنتیکی ممکن است در آینده از این فناوری بهره‌مند شوند.

۲. پیشرفت‌های فناوری واکسن mRNA
واکسن‌هایی که از فناوری RNA پیام‌رسان (mRNA) استفاده می‌کنند در همه‌گیری کووید-۱۹ شناخته شدند و اکنون صدها کارآزمایی بالینی در حال آزمودن آنها برای آنفلوانزا، اچ‌آی‌وی، بیماری‌های ژنتیکی و حتی سرطان است.

چندین مورد از این کارآزمایی‌ها پیش‌تر نتایج اولیه امیدبخشی داشته‌اند. در تابستان، دو مطالعه نشان داد واکسن‌های اچ‌آی‌وی مبتنی بر mRNA می‌توانند آنتی‌بادی‌های خنثی‌کننده ایجاد کنند، بخشی کلیدی از پاسخ ایمنی که به دفاع سلول‌ها در برابر عفونت‌های ویروسی کمک می‌کند.

این پیشرفت‌ها نشان می‌دهد فناوری mRNA می‌تواند ابزاری موثر علیه بسیاری از بیماری‌ها باشد، هرچند برای درک کامل ظرفیت‌ها و محدودیت‌های آن به مطالعات بزرگ‌تر با افراد بیشتر نیاز است.

۳. پیوند اعضای خوک به واقعیت نزدیک‌تر شد
حوزه زنوپیوند، یعنی انتقال اعضا میان گونه‌ها، امسال چند نقطه عطف داشت، از جملهنخستین کبد اصلاح‌شده ژنتیکی خوککه به یک بیمار انسانی زنده پیوند شد.

بیمار مردی ۷۱ ساله با بیماری کبدی ناشی از هپاتیت بی و سرطان کبد بود که نمی‌توانست کبد انسانی دریافت کند یا تحت جراحی‌های معمول قرار گیرد. او ۱۷۱ روز با کبد خوک زنده ماند و نشان داد این عضو می‌تواند کارکردهای اساسی را در بدن انسان انجام دهد.

دانشمندان معتقدند پیوند اعضای اصلاح‌شده خوک به انسان شاید روزی به کاهش کمبود اهدای اعضای انسانی کمک کند. در سال‌های اخیر چند بیمار زنده نیز کلیه‌ها، ریه‌ها و قلب‌های خوک دریافت کرده‌اند و برخی برای چندین هفته زنده مانده‌اند.

۴. دانشمندان بافت زنده مغز انسان را برای مدل‌سازی زوال عقل به‌کار گرفتند
دانشمندان در بریتانیا برای نخستین بار در جهان از بافت زنده مغز انسان برای پایش مراحل ابتدایی زوال عقل استفاده کردند.

این تیم سلول‌های سالمی را که در طول جراحی‌های نامرتبط جمع‌آوری شده بود در معرض یک پروتئین سمی مرتبط با آلزایمر به نام آمیلوید بتا قرار داد تا به‌طور لحظه‌ای نشان دهد این پروتئین چگونه می‌تواند ارتباطات میان سلول‌های مغزی را از بین ببرد.

توانایی مطالعه مستقیم چگونگی پیشرفت زوال عقل در مغز انسان می‌تواند یافتن درمان‌های موثر علیه آن را آسان‌تر کند، با توجه به اینکه در حال حاضر درمان قطعی وجود ندارد.

۵. داروهای کاهش وزن برای برخی شرایط دیگر نیز امیدبخش هستند
مطالعات نشان داده‌اند که داروهای پرفروش مورد استفاده برای درمان چاقی و دیابت ممکن است به طیف وسیعی از شرایط دیگر نیز کمک کنند، از جمله اعتیاد و اختلالات روان‌پریشی مانند اسکیزوفرنی.

فواید این داروها هنوز در حال آزمون است اما دانشمندان معتقدند این فواید دو جنبه دارد: این داروها چاقی را مهار می‌کنند که یک عامل خطر برای بسیاری از سایر مشکلات سلامت است و جریان خون را بهبود می‌دهند و التهاب را کاهش می‌دهند که می‌تواند بر سیگنال‌های پاداش مغز و کنترل تکانه اثر بگذارد.

با این حال این داروها علاج همه‌چیز نیستند. شرکت بزرگ داروسازی دانمارکی نوو نوردیسک در نوامبر گفت مطالعاتش نشان می‌دهد سماگلوتاید، ماده فعال در اوزمپیک و وگووی، هیچ اثری بر شناخت و کارکرد در میان افراد مبتلا به زوال عقل یا اختلال خفیف شناختی ندارد.

یورونیوز فارسی




نظر شما درباره این مقاله:







وقتی ذی‌نفع، موافق فیلترینگ است
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 25.12.2025, 9:13

وقتی ذی‌نفع، موافق فیلترینگ است


ندا جعفری / روزنامه اعتماد

به تازگی علی شریفی زارچی، استاد و عضو هیات علمی دانشگاه شریف در توییتی نوشت: «”ر. ج”(*) پدر فیلترینگ ایران است. کسی که به صورت مستقیم و غیرمستقیم در شرکت‌های پیمانکار فیلترینگ ذی‌نفع است و از سوی دیگر با عضویت در شورای عالی فضای مجازی... تمام قد جلوی حقوق یک ملت ایستاده است.»

براساس داده‌های کمیسیون اینترنت و زیرساخت انجمن تجارت الکترونیک تهران که مرداد سال جاری منتشر شده است؛ ایران از میان ۱۰۰ کشور، در رتبه ۹۷ کیفیت کلی اینترنت قرار دارد.

طبق این گزارش ایران از نظر سرعت نیز در جایگاه ۸۴، از نظر اختلال در جایگاه ۹۲ و از نظر میزان محدودیت‌ها در جایگاه ۹۹ قرار گرفته است. این سه‌گانه، تجربه کاربری شهروندان را به یکی از بدترین وضعیت‌ها رسانده است. مرور داده‌های رسمی نشان می‌دهد، میانگین سرعت اینترنت در ایران تنها ۵.۵ مگابیت بر ثانیه است؛ بسیار کمتر از میانگین ۱۳ مگابیت بر ثانیه در آسیا. اختلالات مزمن، محدودیت دسترسی به پلتفرم‌ها و شبکه‌های اجتماعی پرکاربرد و سانسور بیش از ۳۶ درصد از دامنه‌های وب، تجربه روزمره کاربران را مختل کرده‌اند.

در واکنش به وضعیت کنونی افشین کلاهی، عضو هیات‌مدیره فدراسیون فناوری اطلاعات و ارتباطات و رضا الفت‌نسب، رییس اتحادیه کسب‌وکارهای اینترنتی در گفت‌وگو با «اعتماد» هشدار می‌دهند؛ ادامه این مسیر نه‌تنها به تحقق اهداف اعلامی منجر نمی‌شود، بلکه با شکل‌دادن به بازاری پررونق برای فیلترشکن‌ها، تعارض منافع آشکاری را در دل سیاستگذاری اینترنت ایجاد می‌کند؛ تعارضی که هزینه آن از جیب کاربران، کسب‌وکارهای دیجیتال و اقتصاد ملی پرداخت و در مقابل، منافع آن نصیب شبکه‌ای غیرشفاف از فروشندگان ابزارهای دور زدن محدودیت می‌شود.

اعتراف رسمی به ناکارآمدی‌ها

اینترنت در ایران با سه‌گانه‌ «کندی، اختلال و محدودیت» به یکی از بدترین تجربه‌های دیجیتال تبدیل شده است. سیاست‌های فیلترینگ، به‌جای تامین امنیت و کارایی، اکوسیستم دیجیتال کشور را با تهدیدات امنیتی، زیان اقتصادی، بی‌اعتمادی اجتماعی و ناکارآمدی گسترده مواجه کرده است. آن‌گونه  که‌ جوانان و صاحبان کسب‌وکار دیجیتال به ناچار به فیلترشکن پناه برده‌اند، استفاده گسترده از فیلترشکن‌های ناامن، بسیاری از دستگاه‌های کاربران را به بات‌نت‌هایی برای حملات DDoS تبدیل کرده است. این حملات که اغلب از مبدا ایران صورت می‌گیرد، شبکه داخلی را آلوده کرده و باعث مسدود شدن IPهای ایرانی توسط سامانه‌های خارجی شده‌اند.

کسب‌وکارهای دیجیتال، به‌ویژه آنهایی که بر بستر شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام فعالیت می‌کردند، خسارات هنگفتی را تجربه کرده‌اند. بیش از ۶۰ درصد این مشاغل، اینستاگرام را بستر اصلی درآمدزایی می‌دانند. فیلترینگ، نه تنها درآمد این مشاغل را کاهش داده، بلکه رشد اقتصاد دیجیتال را نیز مختل کرده است. این وابستگی به ابزارهای دور زدن فیلتر، سالانه حداقل ۵ هزار میلیارد تومان هزینه مستقیم به خانوارها تحمیل می‌کند. کاهش عمر باتری، مصرف بالای پهنای باند و مشکلات امنیتی ناشی از VPNهای رایگان، تنها بخشی از عوارض جانبی این وابستگی‌اند و IPهای ایرانی در لیست سیاه جهان قراردارند.

افشین کلاهی، عضو هیات‌مدیره فدراسیون فناوری اطلاعات و ارتباطات در این خصوص به «اعتماد» می‌گوید: سیاست فیلترینگ در ایران به نقطه‌ای رسیده که نه ‌تنها از منظر حقوق شهروندی با پرسش‌های جدی مواجه شده، بلکه حتی از نگاه حاکمیتی و امنیتی نیز کارآمدی خود را از دست داده است. امروز دیگر کمتر کسی تردید دارد که فیلترینگ به شکل فعلی، به هدف‌های اعلام ‌شده‌اش رسیده باشد و تنها به هزینه‌های سنگینی که به جامعه، اقتصاد دیجیتال و امنیت سایبری کشور تحمیل کرده، می‌اندیشند.

او ادامه می‌دهد: یکی از چالش‌های جدی در حوزه فیلترینگ، مساله تمرکز تصمیم‌گیری و احتمال تعارض منافع است. وقتی یک فرد یا یک حلقه محدود، هم در جایگاه سیاستگذار قرار می‌گیرند و هم به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم با شرکت‌های پیمانکار فیلترینگ ارتباط دارند، اعتماد عمومی آسیب می‌بیند. در چنین شرایطی، این پرسش جدی مطرح می‌شود که تصمیم‌ها تا چه اندازه در راستای منافع عمومی است و تا چه حد منافع اقتصادی ذی‌نفعان خاص را تامین می‌کند. حکمرانی مطلوب در فضای مجازی بدون شفافیت و پاسخگویی معنا ندارد و نبود این شفافیت، مشروعیت تصمیم‌ها را زیر سوال می‌برد.

کلاهی می‌گوید: وقتی وزارت ارتباطات به‌طور رسمی اعلام می‌کند که حدود ۸۰ درصد ترافیک اینترنت کشور از طریق VPNها عبور می‌کند، عملا به شکست سیاست فیلترینگ اذعان می‌شود. سیاستی که قرار است دسترسی را محدود کند، در عمل به گسترش ابزارهای دور زدن محدودیت منجر می‌شود. نتیجه این وضعیت، نه کنترل فضای مجازی، بلکه انتقال ترافیک کشور به مسیرهای ناشناخته و خارج از نظارت است؛ مسیری که حتی برای حاکمیت نیز پرریسک‌تر می‌شود.

او در ادامه می‌افزاید: فیلترینگ هزینه‌ای پنهان، اما مستمر به مردم تحمیل می‌کند. کاربران ناچار می‌شوند برای دسترسی به خدمات پایه‌ای، ابزارهای مختلف فیلترشکن خریداری کنند. این هزینه فقط مالی نیست؛ زمان از دست می‌رود، اعصاب و روان کاربران فرسوده می‌شود و کیفیت زندگی دیجیتال کاهش پیدا می‌کند. در نهایت، جامعه بهایی را می‌پردازد که هیچ تناسبی با خروجی این سیاست ندارد و برخلاف تصور رایج، فیلترینگ امنیت را افزایش نمی‌دهد.

این کارشناس فناوری اطلاعات و ارتباطات تاکید می‌کند: حوزه استفاده گسترده از VPNهای نامطمئن، یکی از مهم‌ترین تهدیدهای امنیت سایبری کشور به شمار می‌رود. بسیاری از این ابزارها، اطلاعات کاربران را جمع‌آوری می‌کنند و راه نفوذ به گوشی‌ها، شبکه‌های سازمانی و حتی زیرساخت‌های حساس را باز می‌گذارند، در چنین شرایطی، فیلترینگ به‌جای کاهش ریسک، سطح آسیب‌پذیری را بالا می‌برد و کنترل امنیت را دشوارتر می‌کند.

او می‌گوید: وقتی استفاده از VPN به یک رفتار عمومی تبدیل می‌شود و تقریبا روی همه گوشی‌ها، حتی گوشی کودکان نصب می‌شود، کنترل‌های سنی و فیلترهای داخلی سیستم‌عامل‌ها عملا بی‌اثر می‌ماند. در نتیجه فیلترینگ نه‌تنها مانع دسترسی به محتوای نامناسب نمی‌شود، بلکه دسترسی بی‌قیدوشرط‌‌تری را برای گروه‌های سنی مختلف فراهم می‌کند. این پیامد فرهنگی، دقیقا برخلاف ادعاهای اولیه طراحان این سیاست است و کسب‌وکارهای آنلاین، استارت‌آپ‌ها و فریلنسرها از نخستین قربانیان فیلترینگ هستند. دسترسی ناپایدار به پلتفرم‌های بین‌المللی، ابزارهای کاری و منابع آموزشی، هزینه فعالیت اقتصادی را افزایش می‌دهد و رقابت‌پذیری را کاهش می‌دهد، در شرایطی که اقتصاد کشور به توسعه اقتصاد دیجیتال نیاز دارد، ادامه این سیاست عملاترمز رشد را می‌کشد و فرصت‌های شغلی را محدود می‌کند.

کلاهی ادامه می‌دهد: اکثریت کاربران ایرانی امروز به‌نوعی از فیلترشکن استفاده می‌کنند و این واقعیت نشان می‌دهد که میان نگاه سیاستگذار و خواست جامعه شکافی عمیق شکل می‌گیرد. دسترسی آزاد، امن و پایدار به اینترنت، از دید مردم و فعالان اقتصادی یک نیاز اولیه است، نه یک امتیاز. نادیده گرفتن این واقعیت، اعتماد عمومی را تضعیف می‌کند و نارضایتی اجتماعی را افزایش می‌دهد.حتی اگر فیلترینگ را صرفا از زاویه نگاه حاکمیتی بررسی کنیم، نتیجه روشن است، این سیاست به هدف خود نمی‌رسد. نه کنترل موثر ایجاد می‌کند، نه امنیت را افزایش می‌دهد و نه هزینه‌ها را کاهش می‌دهد و ادامه این مسیر، تنها اتلاف منابع، افزایش آسیب‌پذیری و تشدید نارضایتی را به همراه دارد و امروز بیش از هر زمان دیگری، بازنگری جدی در سیاست فیلترینگ و حرکت به سمت حکمرانی هوشمند، شفاف و مبتنی بر اعتماد عمومی ضروری به نظر می‌رسد.

فیلترینگ؛ هزینه‌ای که جامعه می‌پردازد

رضا الفت نسب، رییس اتحادیه کسب و کارهای اینترنتی درباره فیلترینگ اینترنت توضیح می‌دهد: این محدودیت از دهه ۸۰ و با تصویب قانون جرایم رایانه‌ای آغاز شد، کمیته مصادیق مجرمانه بر اساس قانون مسوول تعیین موارد قابل فیلتر شدندو از آن زمان نهادهای قضایی با دستور قاضی توانستند اقدام به مسدودسازی محتوا کنند که هدف اولیه، کنترل محتوای مجرمانه اعلام شد، اما طی سال‌ها ابعاد آن گسترده‌تر شد و اقتصاد دیجیتال و کسب و کارها را تحت تاثیر قرار داد. الفت‌نسب بیان می‌کند: طی سال‌های اخیر حساسیت‌ها نسبت به فیلترینگ کاهش پیدا کرد و شرایط نسبت به گذشته بهتر شد، این در حالی است که اواخر دهه ۸۰ میزان فیلترینگ بسیار بیشتر از امروز بود و بسیاری از اقدامات ضرورتی نداشتند. او می‌گوید: در حوزه اقتصاد دیجیتال بسیاری از مشکلات با گفت‌وگو و تعامل قابل حل می‌شوند و نیازی به فشار و محدودسازی کسب و کار داخلی نیست.

الفت نسب هشدار می‌دهد: فیلترینگ هزینه‌های اقتصادی و اجتماعی هنگفتی ایجاد می‌کند و حدود ۸۵ درصد کاربران از فیلترشکن استفاده می‌کنند و این امر علاوه بر تحمیل هزینه‌های مالی، ضربه سنگین به اقتصاد دیجیتال وارد می‌کند و اعتماد عمومی را کاهش می‌دهد. استفاده از فیلترشکن‌های رایگان مخاطرات امنیتی زیادی ایجاد و زمینه نفوذ و سوءاستفاده‌های سایبری را فراهم می‌کند.

او تاکید می‌کند: کودکان و نوجوانان نیز تحت تاثیر قرار می‌گیرند و برای دسترسی به بازی‌ها و نرم‌افزارها مجبور به استفاده از فیلترشکن می‌شوند، این شرایط باعث می‌شود نسلی با تجربه ناامن و آسیب‌پذیر در فضای دیجیتال شکل بگیرد.

الفت نسب یادآوری می‌کند: تجربه نشان داده فیلترینگ به تنهایی مشکلات را حل نمی‌کند و جایگزین فرهنگ‌سازی نیست، راهکار واقعی ایجاد آموزش و فرهنگ استفاده مناسب از فضای مجازی است. مردم باید در بسترهای مورد استفاده خود مانند شبکه‌های اجتماعی با محتوای امن و مفید مواجه شوند.

او توضیح می‌دهد: تولید محتوای مناسب باید از مدارس و دانشگاه‌ها آغاز شود و حمایت از پلتفرم‌های داخلی نیز ضروری است. مردم باید تشویق شوند به جای دور زدن محدودیت‌ها از ابزارهای رسمی و امن استفاده کنند. این رویکرد نتیجه بهتری برای اقتصاد دیجیتال و امنیت سایبری دارد و جامعه را از مخاطرات فیلترشکن‌ها دور می‌کند.

الفت نسب تاکید می‌کند: فیلترینگ در بسیاری از موارد مانع رشد کسب و کارهای داخلی می‌شود، تصمیم‌گیری برای فیلترینگ اغلب بدون مشورت با بخش خصوصی انجام می‌شود و به اقتصاد دیجیتال آسیب می‌رساند. حتی اقدامات کوتاه‌مدت و اضطراری در بحران‌ها نیز می‌تواند خسارت‌های بلندمدت ایجاد کند. بسیاری از مشکلات کاربران با گفت‌وگو، اصلاح سیاست‌ها و ارایه راهکارهای جایگزین حل می‌شوند و نیازی به محدود کردن دسترسی مردم نیست. فیلترینگ صرفا هزینه‌های اضافی و مخاطرات امنیتی ایجاد می‌کند و تاثیری بر فرهنگ عمومی و رفتار کاربران ندارد.

الفت نسب توضیح می‌دهد: راهکار اصلی کاهش آسیب‌های فیلترینگ ترکیب حمایت از کسب و کارهای داخلی، فرهنگ‌سازی و توسعه محتوای مفید در بسترهای مورد استفاده مردم است. تمرکز بر آموزش، اطلاع‌رسانی و تولید محتوای مناسب، تاثیر بهتری نسبت به مسدودسازی دارد و جامعه را به سمت استفاده مسوولانه از فضای دیجیتال هدایت می‌کند.با فرهنگ‌سازی و توسعه پلتفرم‌های امن داخلی، مردم انگیزه پیدا می‌کنند بدون نیاز به فیلترشکن به اینترنت دسترسی پیدا کنند و این رویکرد هزینه‌های اقتصادی و اجتماعی را کاهش و امنیت سایبری را ارتقا می‌دهد.

الفت نسب یادآوری می‌کند: فیلترینگ به تنهایی هیچ دستاوردی برای امنیت یا اقتصاد دیجیتال ندارد و صرفا مشکلات را پیچیده‌تر می‌کند. تجربه نشان داده نسل جدید و کسب و کارها تحت فشار فیلترینگ آسیب می‌بینند و جامعه هزینه سنگینی می‌پردازد. راهکار پایدار شامل آموزش، فرهنگ‌سازی، توسعه محتوای مناسب و حمایت از پلتفرم‌های داخلی است تا هم اقتصاد دیجیتال رشد کند و هم امنیت و اعتماد عمومی حفظ شود، استفاده از اینترنت آزاد، همراه با فرهنگ‌سازی و محتواهای مناسب، تنها مسیر منطقی و عملیاتی برای کشور است و ادامه روش‌های سنتی فیلترینگ به هیچ عنوان نتیجه‌بخش نیست.

در جدول زیر قیمت سه ماهه برخی فیلترشکن‌ها آمده است که در محدوده‌های قیمتی مختلفی ارایه شده‌اند و بازار کاملا براساس عرضه و تقاضا و کیفیت پیش می‌رود.

به عنوان مثال؛ قیمت ExpressVPN سه‌ماهه ۳۰۰ هزار تومان، NordVPN حدود ۵۹۷ هزار تومان، Surfshark حدود ۸۷۰هزار‌تومان، CyberGhost در محدوده ۲ میلیون و ۹۷۰ هزار تومان و Windscribe Pro حدود ششصد هزار تومان نرخ‌گذاری شده‌اند.

همچنین V2Ray حدود ۲۹۷هزار تومان، IPVanish تقریبا ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار تومان و Windscribe Pro حدود ۶۶۰ هزار تومان نرخ‌گذاری شده‌اند و سایر وی‌پی‌ان‌‌ها هم در سایت‌های مختلف با قیمت‌های متفاوتی عرضه می‌شود.

——————
* منظور اعتماد از «ر.ج»، رسول جلیلی، رئیس سابق دانشگاه صنعتی شریف، دانشیار دانشکده مهندسی کامپیوتر این دانشگاه و عضو کنونی شورای عالی فضای مجازی است. وی به دستور خامنه‌ای از ۱۳۹۰ به عضویت شورای عالی فضای مجازی درآمده است.




نظر شما درباره این مقاله:







پزشکیان و اصلاح‌طلبان؛ حامیان دیروز و منتقدان امروز
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 25.12.2025, 8:57

پزشکیان و اصلاح‌طلبان؛ حامیان دیروز و منتقدان امروز


خبرآنلاین: «انفعال»، مخرج مشترک اغلب واکنش‌ها به عملکرد دولت مسعود پزشکیان است؛ دولتی که در مقطعی تاریخی بر سر کار آمده است که مجموعه‌ای از ابربحران‌ها، از ناترازی بودجه و انرژی گرفته تا خشکسالی، رکود و تورم، و همچنین مناقشات پیچیده سیاست خارجی، به‌طور هم‌زمان به یکدیگر رسیده‌اند. این شرایط از نگاه ناظران نیازمند اعمال اقتدار است حال آنکه رئیس دولت خود گاهی در مقام معترض به وضع موجود ظاهر می‌شود؛ طوری که به نظر می‌رسد نمی‌داند چه رویکردی باید داشته باشد.

این وضعیت باعث شده بسیاری از فعالان سیاسی به انتقاد از پزشکیان بپردازند و در خلال برخی سخنرانی‌ها و نامه‌ها با هشدار و اتمام حجت خود را با صدایی رسا نشان دهند. نکته قابل توجه آن است که این هشدارها نه از سوی رقبای سیاسی، بلکه عمدتاً از جانب اصلاح‌طلبان مطرح شده که شاکله اصلی حامیان پزشکیان در انتخابات گذشته را تشکیل می‌دادند.

انفعال دیپلماتیک و فعال شدن ماشه؛ دو روی یک سکه
از بارزترین مصادیق انفعال، سیاست خارجی دولت پزشکیان است، موردی که می‌تواند راه را برای ورود سرمایه به کشور باز کند و به کمک به حل تعدادی از ابربحران‌ها بینجامد. پزشکیان در شرایطی رأی آورد که بخش مهمی از رأی‌دهندگان او، با هدف دور کردن سایه جنگ از کشور و از بیم پیروزی رقیب، به او روی آوردند. با این حال، سرنوشت دولت به‌گونه‌ای رقم خورد که در همان روزهای ابتدایی آغاز به کار، نشانه‌هایی از تنش و درگیری نظامی بروز یافت و کشور در مسیر جنگی ۱۲روزه قرار گرفت. این وضعیت در ادامه نیز با انفعال در سیاست خارجی تشدید شد؛ تا جایی که فعال شدن سازوکار ماشه و بازگشت تحریم‌های سازمان ملل متحد به یک واقعیت جدی تبدیل شد.

بازتاب این رویکرد منفعلانه را می‌توان در اظهارات اخیر وزیر امور خارجه نیز دید. در حالی که حل‌وفصل پرونده هسته‌ای با سه ضلع آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، آمریکا و کشورهای اروپایی گره خورده است، در ارتباط با دیپلماسی با هر سه ضلع آب پاکی را روی دست همگان ریخت؛ در مورد آمریکا اعلام کرد که واشنگتن باید از موضع احترام و قدرت برابر با ایران وارد شود تا تهران اساساً گزینه مذاکره را بررسی کند؛ درباره اروپایی‌ها گفت با فعال کردن مکانیسم ماشه، ظرفیت مذاکراتی خود را از دست داده‌اند؛ و در خصوص آژانس نیز تأکید می‌کند که توافق قاهره از نظر ایران منتفی است. مجموعه این مواضع به‌گونه‌ای است که گویی اگر به‌جای مسعود پزشکیان، سعید جلیلی به ریاست‌جمهوری رسیده بود، تفاوت محسوسی در خروجی سیاست خارجی مشاهده نمی‌شد.

انفعال اقتصادی، طبقه متوسط را قربانی می‌کند
دولت چهاردهم تاکنون در عرصه اقتصادی هم تصویری منفعل از خود به نمایش گذاشته است. تنها در یک ماه گذشته، نرخ دلار حدود ۱۷ درصد افزایش یافته و بازگشت آن به زیر مرز صد هزار تومان بیش از آن‌که یک سناریوی محتمل باشد، به رؤیایی دوردست شباهت پیدا کرده است. آمارهای بانک مرکزی از تورم ۴۰ درصدی حکایت دارد و هم‌زمان سخنگوی هیئت‌رئیسه مجلس از تورم ۱۰۰ درصدی در برخی اقلام خبر می‌دهد. در چنین شرایطی، گزارش‌ها نشان می‌دهد که فقر مطلق در سال ۱۴۰۳ به حدود ۴۴ درصد رسیده است. بی‌تردید بخشی از این وضعیت میراث دولت‌های پیشین است، اما این واقعیت را نیز نمی‌توان نادیده گرفت که تداوم انفعال دولت پزشکیان می‌تواند شرایط را در آینده وخیم‌تر کند. بسیاری از ناظران بر این باورند که طبقه متوسط نقشی تعیین‌کننده در پیروزی پزشکیان در انتخابات سال گذشته داشت و تضعیف اقتصادی این طبقه، می‌تواند دولت را با چالش‌های جدی سیاسی و اجتماعی مواجه سازد.

هشدارهای اصلاح‌طلبان و دفاع اصولگرایان از پزشکیان
بازتاب این نگرانی‌ها را می‌توان در سخنان اصلاح‌طلبانی دید که حامیان اصلی پزشکیان در انتخابات بودند. روایت‌ها از جلسه اخیر رئیس‌جمهور با جمعی از دبیران کل احزاب و شخصیت‌های سیاسی نشان می‌دهد که اصلاح‌طلبان، منتقدانه‌تر از سایرین با او سخن گفتند، و اصولگرایان نگران تضعیف دولت شدند طوری که انگار جای اصولگرا و اصلاح‌طلب در حمایت و انتقاد از دولت عوض شده بود. هرچند بیشتر روایت‌ها از این جلسه حاکی از آن بود که جلسه خروجی چندانی نداشته، تنش اندک به خاطر انتقادات پزشکیان برجسته‌ترین آن بود.

با علم به این شرایط مسئولیت را پذیرفتید
رویکرد مشابهی هم در استان خراسان جنوبی هم رخ داد؛ جایی که محمدرضا آقاابراهیمی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب استان خراسان جنوبی سخنانش خطاب به پزشکیان این روزها جنجال آفرین شد و برخی آن را توهین به رئیس دولت پیشین تعبیر کردند. با وجود این، روح کلی سخنان این فعال سیاسی ناظر بر انتقادی جدی و مطالبه تغییر در شیوه مدیریت کشور بود. آقاابراهیمی در بخشی از سخنانش خطاب به پزشکیان به ترور میهمان خارجی در آغاز کار دولت، تحمیل جنگ ۱۲روزه، آثار ویرانگر تحریم‌های طولانی‌مدت، فعال شدن سازوکارهای فشار خارجی، خودتحریمی‌ها و کارشکنی جریان‌های قدرت‌طلب داخلی، اشاره کرد اما این را نیز گفت که «این واقعیت‌ها بر کسی پوشیده نیست اما رئیس‌جمهور با علم به همین شرایط مسئولیت را پذیرفته است.»

آقاابراهیمی همچنین با انتقاد از تکرار برخی کلی‌گویی‌ها تصریح کرد که تأکید صرف بر پرهیز از دعوا یا واگذاری حل مشکلات به دیگران، بدون فراهم بودن بسترهای واقعی مشارکت و اختیار، پاسخگوی مطالبات مردم نیست؛ به‌ویژه آن‌که بسیاری از نیروهای متخصص و توانمند سال‌هاست از چرخه مدیریت کنار گذاشته شده‌اند. او در پایان با اشاره به ابرچالش‌هایی همچون تورم، کاهش ارزش پول ملی، تضعیف کرامت انسانی، آسیب دیدن اخلاق اجتماعی و فشارهای معیشتی، خواستار گفت‌وگویی صریح، شفاف و صادقانه رئیس‌جمهور با نهادهای اصلی قدرت شد؛ گفت‌وگویی که یا به کسب اختیار برای اصلاحات واقعی بینجامد، یا در صورت عدم امکان تغییر مؤثر، به وفاداری به آخرین عهد بسته‌شده با مردم منتهی شود.

اتمام حجت اصلاح‌طلبان با پزشکیان
این اتمام‌حجت‌ها در نامه اخیر جبهه اصلاحات به مسعود پزشکیان نیز به‌وضوح دیده می‌شود. در این نامه، اصلاح‌طلبان نسبت به نشانه‌های نگران‌کننده‌ای از کندی اصلاحات، ضعف انسجام و ناهماهنگی در مدیریت اجرایی کشور هشدار داده و تأکید کرده‌اند که تداوم این وضعیت می‌تواند به فرسایش توان دولت و تضعیف پشتوانه مردمی آن منجر شود. آن‌ها از رئیس‌جمهور خواسته‌اند در کوتاه‌مدت اقداماتی نظیر بازنگری در سیاست خارجی، کاهش محدودیت‌های اینترنت، اصلاح ساختار بودجه، ایجاد سازوکارهای پیشگیری از فساد و استقرار نظام مالیاتی شفاف و عادلانه را در دستور کار قرار دهد.

جواد امام: مشورت پذیری نشان نمی‌دهید، چطور می‌خواهید با اپوزیسیون گفتگو کنید؟
در نامه‌ای دیگر، جواد امام، دبیرکل حزب اصلاح‌طلب «مجمع ایثارگران»، با خطاب قرار دادن پزشکیان، به‌صراحت یادآور شده است که هرچند شعار «وفاق» در ظاهر امری پسندیده و عقلانی است و ارتباط حسنه با ارکان نظام قابل استقبال است، اما نباید فراموش شود که رئیس‌جمهور نماینده «جمهور» نیز هست. او در بخش دیگری از این نامه تأکید کرده است که حمایت انتخاباتی اصلاح‌طلبان با هدف کسب پست و موقعیت نبوده و انتقاد کرده که رئیس‌جمهور و دفتر او در بیش از یک سال گذشته حتی زمانی برای شنیدن دغدغه‌ها و مشورت‌های این مجمع اختصاص نداده‌اند؛ در حالی که هم‌زمان از آمادگی برای گفت‌وگو با مخالفان و حتی اپوزیسیون سخن گفته می‌شود.

این همه سایت و رسانه با چقدر خروجی؟
در کنار همه این موارد، ناظران معتقدند دولت از منظر رسانه‌ای نیز فاقد خروجی مؤثر و اقناع‌کننده است. با وجود برخورداری از امکانات گسترده رسانه‌ای ــ از پایگاه‌های متعدد اطلاع‌رسانی ریاست‌جمهوری و دولت گرفته تا سخنگو، معاونت و شورای اطلاع‌رسانی ــ آنچه به جامعه مخابره می‌شود، نشانه‌ای از تحرک و تغییر نیست. در حالی که در شرایط بحرانی، اقدامات رسانه‌ای الزاماً به معنای انتشار خبر و اطلاعیه نیست؛ گاهی حتی جابه‌جایی مدیران ناکارآمد، ولو برای حفظ ظاهر، می‌تواند این پیام را منتقل کند که دولت در حال واکنش و اصلاح است. با این حال، نه‌تنها چنین تغییری دیده نمی‌شود، بلکه استعفاهایی که از درون دولت به بیرون درز کرده، بیشتر از جنس ناامیدی است و خود به گسترش یأس اجتماعی دامن می‌زند.

اگر خود را تغییر ندهید، تندروها جور دیگر تغییرتان می‌دهند
در چنین فضایی، بیش از هر زمان دیگری نیاز به «خون تازه» در رگ‌های حکمرانی احساس می‌شود. تجربه نشان داده است که اگر دولت‌ها خود دست به تغییر و اصلاح مقتدرانه نزند، تغییر به شکل غیرضروری به آن تحمیل خواهد شد. اکنون میدان برای نمایندگان تندرو مجلس باز است که به‌جای کمک به حل مسائل، به‌دنبال اقدامات نمایشی برای اثبات موجودیت خود نزد پایگاه اجتماعی محدودشان هستند. اگر دولت در مسیر اصلاح و تحول گام برندارد، بعید نیست بار دیگر شاهد استیضاح‌های غیرضروری، مانند استیضاح عبدالناصر همتی، و تشدید فشارهای سیاسی بر دولت باشیم.




نظر شما درباره این مقاله:







فائزه هاشمی و کاپشن آمریکایی
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 25.12.2025, 7:01

فائزه هاشمی و کاپشن آمریکایی





نظر شما درباره این مقاله:







نوآوری و گمانه‌زنی
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 24.12.2025, 23:25

فصل دیگری از کتاب «تاریخ جهان با شش پیاله»

نوآوری و گمانه‌زنی


برگردان: علی‌محمد طباطبایی

اولین قهوه‌خانه در اروپای غربی نه در یک مرکز تجاری، بلکه در شهر دانشگاهی آکسفورد افتتاح شد، جایی که مردی لبنانی به نام جیکوب (Jacob) در سال ۱۶۵۰، دو سال قبل از تأسیس پاسکوا رزی (Pasqua Rosee) در لندن، مغازه‌ای راه انداخت. اگرچه امروزه ارتباط بین قهوه و دانشگاه امری بدیهی تلقی می‌شود - قهوه نوشیدنی است که معمولاً در بین جلسات کنفرانس‌ها و سمپوزیوم‌های علمی سرو می‌شود - اما در ابتدا بحث‌برانگیز بود. وقتی قهوه در آکسفورد محبوب شد و قهوه‌خانه‌های فروش آن شروع به تکثیر کردند، مقامات دانشگاه سعی کردند محدودیت ایجاد کنند و نگران بودند که قهوه‌خانه‌ها تنبلی را ترویج و اعضای دانشگاه را از تحصیل منحرف می‌کنند. آنتونی وود (Anthony Wood)، وقایع‌نگار آن زمان، از جمله کسانی بود که شور و شوق برای نوشیدنی جدید را محکوم کرد. او پرسید: «چرا یادگیری جدی و عمیق کاهش یافته و امروز تعداد کمی یا هیچ‌کس در دانشگاه آن را دنبال نمی‌کنند؟ پاسخ: به دلیل قهوه‌خانه‌ها، جایی که همه وقت خود را صرف می‌کنند.» اما مخالفان قهوه نمی‌توانستند بیشتر در اشتباه باشند، زیرا قهوه‌خانه‌ها به مکان‌های محبوبی برای بحث‌های دانشگاهی تبدیل شدند، به ویژه در میان کسانی که به پیشرفت علم، یا «فلسفه طبیعی» که در آن زمان شناخته می‌شد، علاقه داشتند. قهوه نه تنها فعالیت فکری را دلسرد نمی‌کرد، بلکه فعالانه آن را ترویج می‌داد. در واقع، گاهی به قهوه‌خانه‌ها «دانشگاه پنی» (penny universi­ties) می‌گفتند، زیرا هر کسی می‌توانست با پرداخت یک یا دو پنی، قیمت یک پیاله قهوه، وارد شود و در بحث شرکت کند. همانطور که یکی از ترانه‌های آن زمان می‌گفت: «چنین دانشگاه بزرگی، فکر نمی‌کنم هرگز وجود داشته باشد؛ که در آن می‌توانی دانشجو شوی، به قیمت خرج کردن یک پنی.»

یکی از جوانانی که در دوران تحصیل در آکسفورد به بحث‌های قهوه‌خانه‌ای علاقه پیدا کرد، معمار و دانشمند انگلیسی کریستوفر رن (Christopher Wren) بود. رن که امروزه بیشتر به عنوان معمار کلیسای جامع سنت پل در لندن به یاد آورده می‌شود، یکی از دانشمندان برجسته زمان خود نیز بود. او یکی از اعضای مؤسس انجمن سلطنتی، نهاد پیشگام علمی بریتانیا بود که در سال ۱۶۶۰ در لندن تشکیل شد. اعضای آن، از جمله هوک (Hooke)، پپیس (Pepys) و ادموند هالی (Edmond Halley) (ستاره‌شناسی که دنباله‌دار به نام او نامگذاری شده است)، اغلب پس از جلسات انجمن به قهوه‌خانه می‌رفتند تا بحث‌های خود را ادامه دهند. به عنوان یک مثال معمول، در ۷ مه ۱۶۷۴، هوک در خاطرات خود ثبت کرد که نمونه بهبودیافته‌ای از ربع‌النجوم (astronomical quadrant) را در انجمن سلطنتی (Royal Society) نشان داد و پس از آن در قهوه‌خانه گارویز نمایش را تکرار کرد و در آنجا با جان فلامستید (John Flamsteed)، ستاره‌شناسی که سال بعد توسط چارلز دوم به عنوان اولین ستاره‌شناس سلطنتی منصوب شد، در مورد آن بحث کرد. در مقابل فضای رسمی جلسات انجمن، قهوه‌خانه‌ها فضایی آرام‌تر فراهم می‌کردند که بحث، گمانه‌زنی و تبادل ایده‌ها را تشویق می‌کرد.

خاطرات هوک نمونه‌هایی از چگونگی تبادل اطلاعات در گفت‌وگوهای قهوه‌خانه‌ای را ارائه می‌دهد. در یکی از ملاقات‌ها در قهوه‌خانه‌ی «مَن» (Man’s coffeehouse)، هوک و رن اطلاعاتی درباره‌ی رفتار فنرها ردوبدل کردند. «بحث مفصلی درباره‌ی اثبات حرکت فنر داشتیم. او فکر جالبی درباره‌ی یک دماسنج جیوه‌ای مطرح کرد... من هم نظریه‌ی خودم را گفتم... من ترازوی فلسفی فنری خود را به او نشان دادم... او هم ترازوی طناب مکانیکی خود را به من معرفی کرد.» در مناسبت دیگری، هوک در قهوه‌خانه‌ی «سنت دانستن» (St. Dunstan’s coffeehouse) با دوستی دستورالعمل‌های درمانی پزشکی را مبادله کرد. چنین بحث‌هایی همچنین به دانشمندان اجازه می‌داد تا نظریه‌ها و ایده‌های نیمه‌ساخته‌ی خود را محک بزنند. با این حال، هوک به دلیل لاف‌زنی، جر‌وبحث‌های متعدد و اغراق در ادعاهایش شهرت داشت. پس از مشاجره‌ای با هوک در قهوه‌خانه‌ی «گاروی» (Garraway)، فلمستید شکایت کرد که «مدت‌هاست متوجه شده‌ام که ذات او این است که بی‌دلیل و با قضاوت ضعیف مخالفت کند و ادعاهای اثبات‌نشده را با پافشاری دفاع کند.» فلمستید ادعا کرد هوک «مرا با انبوهی از کلمات زیر فشار گذاشت و حاضرین را متقاعد کرد که من در این موارد نادان هستم، در حالی که در واقع این او بود که چیزی نمی‌فهمید.»

اما لاف‌زنی‌های هوک در قهوه‌خانه ناخواسته جرقه‌ی انتشار بزرگ‌ترین کتاب انقلاب علمی را زد. در یک شب ژانویه‌ی سال ۱۶۸۴، گفت‌وگویی بین هوک، هالی و رن در قهوه‌خانه به نظریه‌ی گرانش کشیده شد، موضوعی که در آن زمان سوژه‌ی بسیاری از گمانه‌زنی‌ها بود. هالی در میان جرعه‌های قهوه با صدای بلند پرسید آیا مدارهای بیضوی سیارات با نیروی گرانشی که با مربع معکوس فاصله کاهش می‌یابد، سازگار است؟ هوک اعلام کرد که همینطور است و تنها قانون مربع معکوس می‌تواند حرکت سیارات را توجیه کند، ادعایی که او گفت برای آن اثبات ریاضی ابداع کرده است. اما رن که خودش قبلاً برای ارائه‌ی چنین اثباتی تلاش کرده و شکست خورده بود، متقاعد نشد. هالی بعدها به یاد آورد که رن پیشنهاد داد «به آقای هوک یا من دو ماه فرصت دهد تا اثبات قانع‌کننده‌ای ارائه کنیم و علاوه بر افتخار، به کسی که موفق شود، یک کتاب ۴۰ شیلینگی هدیه دهد.» با این حال، نه هالی و نه هوک این چالش را نپذیرفتند و این جایزه بی‌صاحب ماند.

چند ماه بعد، هالی به کمبریج رفت و به دیدار یکی دیگر از همکاران علمی‌اش، آیزاک نیوتن (Isaac Newton)، رفت. با یادآوری بحث داغ قهوه‌خانه‌ای با رن و هوک، هالی همان سوال را از نیوتن پرسید: آیا قانون مربع معکوس گرانش به مدارهای بیضوی منجر می‌شود؟ مانند هوک، نیوتن ادعا کرد که قبلاً این را اثبات کرده است، اما نتوانست وقتی هالی خواست آن را ببیند، اثبات را پیدا کند. با این حال، پس از رفتن هالی، نیوتن تمام‌وقت روی این مسئله کار کرد. در نوامبر، مقاله‌ای برای هالی فرستاد که نشان می‌داد قانون مربع معکوس گرانش واقعاً به مدارهای بیضوی سیارات منجر می‌شود. اما این مقاله، به نظر می‌رسید، فقط پیش‌نمایشی از آنچه قرار بود بیاید بود. زیرا سوال هالی به نیوتن انگیزه‌ای داده بود که برای رسمیت بخشیدن به سال‌ها کار و تولید یکی از بزرگ‌ترین کتاب‌های تاریخ علم نیاز داشت: «اصول ریاضی فلسفه‌ی طبیعی» (Principia Mathematica Philosophiae Naturalis) که عموماً به نام «پرینسیپیا» (Principia) شناخته می‌شود. در این اثر monumental که در سال ۱۶۸۷ منتشر شد، نیوتن نشان داد که چگونه اصل گرانش جهانی او می‌تواند حرکات اجرام زمینی و سماوی را توضیح دهد، از سیب در حال سقوط (که احتمالاً افسانه‌ای است) تا مدارهای سیارات. با « پرینسیپیا »، نیوتن بالاخره بنیانی جدید برای علوم فیزیکی فراهم کرد تا جایگزین نظریه‌های بی‌اعتبار یونانیان شود؛ او جهان را تسلیم عقل کرده بود. تأثیر کار او به حدی بود که نیوتن به‌طور گسترده به عنوان بزرگ‌ترین دانشمند تاریخ شناخته می‌شود.

هوک اصرار داشت که ایده‌ی قانون مربع معکوس را چند سال قبل در نامه‌هایی به نیوتن داده است. اما وقتی او در یک بحث قهوه‌خانه‌ای دیگر، پس از ارائه‌ی جلد اول «پرینسیپیا» به انجمن سلطنتی در ژوئن ۱۶۸۶، استدلال کرد، نتوانست همکاران علمی‌اش را متقاعد کند. بین مطرح کردن یک ایده در قهوه‌خانه و اثبات درستی آن دنیایی تفاوت وجود داشت؛ هوک ایده‌های خود را منتشر نکرده یا به صورت رسمی به انجمن ارائه نکرده بود؛ و او به این شهرت داشت که ادعا می‌کرد قبل از هر کس دیگری به همه‌چیز فکر کرده است (اگرچه در بسیاری از موارد واقعاً چنین بود). هالی در نامه‌ای به نیوتن نوشت: «وقتی به قهوه‌خانه رفتیم، آقای هوک تلاش کرد این باور را ایجاد کند که او چنین چیزی در اختیار داشته و اولین اشاره به این اختراع را به شما کرده است. اما متوجه شدم که همه نظرشان این بود که... شما باید به عنوان مخترع شناخته شوید.» با وجود اعتراضات هوک، قهوه‌خانه حکم خود را داده بود، حکمی که تا امروز پابرجاست.

در اواخر قرن هفدهم، انتشار دانش علمی از طریق قهوه‌خانه‌های لندن شکلی جدید و ساختاریافته‌تر به خود گرفت. مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها درباره‌ی ریاضیات در قهوه‌خانه‌ی «مارین» (Marine Coffee House) نزدیک کلیسای سنت پل از سال ۱۶۹۸ آغاز شد و پس از آن، قهوه‌خانه‌ها به مکان‌های محبوبی برای سخنرانی‌های پیچیده‌تر تبدیل شدند. جیمز هاجسون (James Hodgson)، دستیار سابق فلمستید، با مجهز شدن به جدیدترین میکروسکوپ‌ها، تلسکوپ‌ها، منشورها و پمپ‌ها، خود را به عنوان یکی از پیشگامان عمومی‌سازی علم در لندن تثبیت کرد. دوره‌ی سخنرانی‌های او در فلسفه‌ی طبیعی وعده می‌داد که «بهترین و مطمئن‌ترین بنیان برای همه‌ی دانش‌های مفید» را فراهم کند و شامل نمایش‌هایی از ویژگی‌های گازها، ماهیت نور و آخرین یافته‌ها در نجوم و میکروسکوپی بود. هاجسون همچنین درس‌های خصوصی می‌داد و کتابی درباره‌ی ناوبری منتشر کرد. به همین ترتیب، قهوه‌خانه‌ی «سوان» (Swan Coffee-House) در خیابان تردنیدل میزبان سخنرانی‌هایی درباره‌ی ریاضیات و نجوم بود، در حالی که قهوه‌خانه‌ی دیگری در ساوارک متعلق به خانواده‌ای بود که ریاضیات تدریس می‌کردند، کتاب‌هایی درباره‌ی ناوبری منتشر می‌کردند و ابزارهای علمی می‌فروختند. سخنرانی‌های ویژه‌ای درباره‌ی نجوم هم در قهوه‌خانه‌ی «باتن» (Button’s coffeehouse) و هم در «مارین» (Marine) همزمان با یک خورشیدگرفتگی سازمان‌دهی شد.

این سخنرانی‌ها هم منافع تجاری و هم علمی را تأمین می‌کرد. دریانوردان و تاجران دریافتند که علم می‌تواند به بهبود ناوبری و در نتیجه به موفقیت تجاری بینجامد، در حالی که دانشمندان مشتاق بودند نشان دهند که یافته‌های به ظاهر پیچیده‌شان ارزش عملی دارد. همان‌طور که یک ریاضیدان انگلیسی در سال ۱۷۰۳ اشاره کرد، ریاضیات به «امر تاجران، بازرگانان، دریانوردان، نجاران، نقشه‌برداران زمین یا مانند این‌ها» تبدیل شده بود. کارآفرینان و دانشمندان دست به دست هم دادند تا شرکت‌هایی برای بهره‌برداری از اختراعات و اکتشافات جدید در زمینه‌های ناوبری، معدن و تولید تشکیل دهند و راه را برای انقلاب صنعتی هموار کنند. این در قهوه‌خانه‌ها بود که علم و تجارت در هم آمیخت.

روحیه نوآوری و آزمایش‌گری قهوه‌خانه‌ها به حوزه مالی نیز کشیده شد و مدل‌های تجاری جدیدی را در قالب انواع بی‌شمار طرح‌های بیمه، قرعه‌کشی یا سهامی عام به وجود آورد. البته بسیاری از طرح‌هایی که در قهوه‌خانه‌ها شکل گرفتند، هرگز به نتیجه نرسیدند یا با شکست‌های چشمگیری روبه‌رو شدند؛ نمایش «حباب دریای جنوب» (South Sea Bubble)، یک طرح سرمایه‌گذاری کلاهبرداری که در سپتامبر ۱۷۲۰ فروپاشید و هزاران سرمایه‌گذار را نابود کرد، در قهوه‌خانه‌هایی مانند «گاروی» (Garraway) به اجرا درآمد. اما در میان نمونه‌های موفق، مشهورترین آن‌ها در قهوه‌خانه‌ای آغاز شد که «ادوارد لوید» (Edward Lloyd) در اواخر دهه ۱۶۸۰ در لندن تأسیس کرد. این مکان به محل ملاقات ناخدایان، مالکان کشتی و بازرگانان تبدیل شد که برای شنیدن آخرین اخبار دریانوردی و شرکت در مزایده‌های کشتی و محموله‌هایشان به آنجا می‌رفتند. لوید شروع به جمع‌آوری و خلاصه‌کردن این اطلاعات کرد و آن‌ها را با گزارش‌هایی از شبکه‌ای از خبرنگاران خارجی تکمیل و در قالب یک خبرنامه منظم، ابتدا دست‌نویس و بعد چاپی، برای مشترکان ارسال کرد. لویدز به‌طور طبیعی به محل ملاقات مالکان کشتی و بیمه‌گرانی تبدیل شد که کشتی‌های آن‌ها را بیمه می‌کردند. برخی از بیمه‌گران شروع به اجاره غرفه‌های دائمی در لویدز کردند و در سال ۱۷۷۱ گروهی متشکل از هفتاد و نه نفر از آن‌ها «جامعه لویدز» (The Society of Lloyds) را تأسیس کردند که امروزه به‌عنوان «لویدز لندن»، (Lloyd’s of London) پیشروترین بازار بیمه جهان، به فعالیت خود ادامه می‌دهد.

قهوه‌خانه‌ها به‌عنوان بازار سهام نیز عمل می‌کردند. در ابتدا سهام در کنار کالاهای دیگر در «تالار سلطنتی مبادله» (The Royal Exchange) معامله می‌شد، اما با افزایش تعداد شرکت‌های ثبت‌شده (از ۱۵ به ۱۵۰ شرکت در طول دهه ۱۶۹۰) و رشد فعالیت‌های تجاری، دولت قانونی را تصویب کرد که «به منظور محدود کردن تعداد و فعالیت دلالان و سهام‌بازان»، قوانین سخت‌گیرانه‌ای بر معاملات سهام در تالار مبادله اعمال می‌کرد. در اعتراض به این قانون، سهام‌داران تالار مبادله را ترک کردند و به قهوه‌خانه‌های خیابان‌های اطراف، به‌ویژه قهوه‌خانه «جاناتان» در «کوچه مبادله» (Exchange Alley)، نقل مکان کردند. یکی از آگهی‌های دلالان در سال ۱۶۹۵ چنین بود: «جان کاستاین (John Castaing) در قهوه‌خانه جاناتان واقع در مبادله، تمام برگه‌های سفید و بلیط‌های بهره و همچنین تمام سهام و اوراق دیگر را خرید و فروش می‌کند.»

با افزایش حجم معاملات، معایب غیررسمی بودن معاملات در قهوه‌خانه‌ها آشکار شد. دلالانی که از پرداخت بدهی خودداری می‌کردند، از ورود به قهوه‌خانه جاناتان منع می‌شدند؛ اگرچه راهی برای جلوگیری از معامله آن‌ها در جای دیگر وجود نداشت، اما اخراج از جاناتان به معنای از دست دادن بخش قابل‌توجهی از کسب‌وکار بود. نام متخلفان روی یک تخته سیاه نوشته می‌شد تا از ورود مجدد آن‌ها پس از چند ماه جلوگیری شود. با این حال، مشکلات باقی ماند، بنابراین در سال ۱۷۶۲ گروهی متشکل از ۱۵۰ دلال با مالک جاناتان به توافقی رسیدند: در ازای حق عضویت سالانه هشت پوند برای هر نفر، از محل استفاده می‌کردند و این حق را داشتند که دلالان غیرقابل‌اعتماد را اخراج کنند. اما این طرح با اعتراض یک دلال اخراجی مواجه شد که استدلال می‌کرد قهوه‌خانه‌ها مکان‌های عمومی هستند و هر کسی باید بتواند وارد آن‌ها شود. در سال ۱۷۷۳ گروهی از معامله‌گران جاناتان از آن جدا شدند و به ساختمانی جدید نقل مکان کردند که در ابتدا «جاناتان جدید» (New Jonathan) نامیده می‌شد. اما این نام دوام چندانی نداشت، چنان‌که مجله «جنتلمن» (The Gentlemen s Magazine) گزارش داد: «جاناتان جدید به این نتیجه رسید که به جای نامیدن آن به این نام، باید “بورس سهام” (The Stock Exchange) نامیده شود، که بر سر در آن نوشته خواهد شد.» این مؤسسه پیشگام «بورس لندن» (London Stock Exchange) بود.

این دوره از نوآوری سریع در امور مالی عمومی و خصوصی، با راه‌اندازی شرکت‌های سهامی عام، خرید و فروش سهام، توسعه طرح‌های بیمه و تأمین مالی عمومی بدهی دولت، که همگی به جابجایی نهایی لندن به جای آمستردام به عنوان مرکز مالی جهان منجر شد، امروزه به‌عنوان «انقلاب مالی» (Financial Revolution) شناخته می‌شود. نیاز به تأمین مالی جنگ‌های پرهزینه استعماری آن را ضروری کرد، و محیط فکری بارور و روحیه سفته‌بازی قهوه‌خانه‌ها آن را ممکن ساخت. معادل مالی «پرینسیپیا»، کتاب «ثروت ملل» (The Wealth of Nations) نوشته اقتصاددان اسکاتلندی «آدام اسمیت» (Adam Smith) بود. این کتاب به توصیف و ترویج آموزه نوظهور سرمایه‌داری مبتنی بر آزادی اقتصادی (laissez-faire capitalism) پرداخت که بر اساس آن، بهترین راه برای دولت‌ها جهت تشویق تجارت و رفاه، رها کردن مردم به حال خود بود. اسمیت بخش‌های زیادی از کتابش را در «قهوه‌خانه بریتیش» نوشت، که محل اقامت و آدرس پستی او در لندن بود و مکانی محبوب برای ملاقات روشنفکران اسکاتلندی به شمار می‌رفت. او فصل‌های کتابش را میان آن‌ها پخش می‌کرد تا نظرات و انتقادات آن‌ها را دریافت کند. بدین ترتیب، قهوه‌خانه‌های لندن بوته‌های آزمایش انقلاب‌های علمی و مالی بودند که جهان مدرن را شکل دادند.

ادامه دارد ...

بخش‌های پیشین:
بخش نخست؛ مقدمه کتاب تاریخ جهان در شش پیاله
بخش دوم؛ آبجوی عصر حجر
بخش سوم؛ آبجوی عصر حجر
بخش چهارم؛ آبجو در جهان متمدن
بخش پنجم؛ خاستگاه خط
بخش ششم؛ خاستگاه اندیشه غربی
بخش هفتم؛ فلسفه نوشیدن
بخش هشتم؛ تاکستان امپراتوری
بخش نهم؛ شراب، نوشیدنی برای همه؟
بخش دهم؛ چرا مسیحیان شراب می‌نوشیدند اما مسلمانان نه؟
بخش دهم؛ نشاط در دوران استعماری
بخش یازدهم: روح‌ها، شکر و بردگان
بخش دوازدهم: نوشیدنی‌هایی که آمریکا را ساختند
بخش سیزدهم: روحیه پیشگامی
بخش چهاردهم: قهوه در عصر خرد
بخش پانزدهم: پیروزی قوه
بخش شانزدهم: امپراتوری‌های قهوه
بخش هفدهم: اینترنت قهوه‌خانه‌ای
بخش هیجدم: نوآوری و گمانه‌زنی

بخش بعدی: انقلاب در هر فنجان

A History of the World in Six Glasses, Tom Standage




نظر شما درباره این مقاله:







فرمانده پیشین پلیس افغانستان با شلیک گلوله در تهران
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 24.12.2025, 20:52

فرمانده پیشین پلیس افغانستان با شلیک گلوله در تهران





نظر شما درباره این مقاله:







مقایسه رقم بودجه ایران با برخی کشورها
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 24.12.2025, 19:53

مقایسه رقم بودجه ایران با برخی کشورها





نظر شما درباره این مقاله:







ترانه علیدوستی در مستندی از پگاه آهنگرانی ">
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 24.12.2025, 19:34

ترانه علیدوستی در مستندی از پگاه آهنگرانی


در هیچ شرایطی «باحجاب» بازی نخواهم کرد

جان باختن مهسا امینی در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ سرنوشت ترانه علیدوستی را هم مانند بسیاری از ایرانیان برای همیشه تغییر داد. دختری ۲۲ ساله به نام مهسا مشهور به ژینا، در بازداشت گشت ارشاد کشته می‌شود و موج گسترده‌ای از اعتراضات سراسر ایران را فرا گرفت. اعتراض یا جنبشی معروف به «زن،‌ زندگی، آزادی»، که ترجمه‌ای از شعار کردی «ژن، ژیان، ئازادی» است.

از همان روزهای اول اعتراض‌ها، بازیگرانی مانند: کتایون ریاحی، شبنم فرشادجو، شیوا ابراهیمی، مریم بوبانی و هنگامه قاضیانی برای همراهی با معترضان روسری‌هایشان را بر‌داشتند؛ اقدامی که می‌دانستند احتمالا به معنای ممنوعیت کار آنها در سینمای جمهوری اسلامی ایران است.

ترانه علیدوستی، صمیمی و بی‌تعارف در خانه‌اش مقابل دوربین نشست و به صراحت گفت که دیگر در هیچ شرایطی باحجاب اجباری جلوی دوربین نمی‌رود.

او از کنار گذاشتن بازیگری احساس بدی ندارد و برعکس، خوشحال است که در همراهی با جامعه چنین تصمیمی گرفته است: «هیچ وقت قصد نداشتم فعال مدنی باشم. الان ورق برگشته به خاطر این انفجاری که در سطح ملی رخ داده، آن هم برای چیزی که من همیشه آرزو داشتم مردم به آن فکر کنند. چطور می‌توانم نقشی نداشته باشم؟»

در صحنه‌هایی از فیلم، زنان در جریان اعتراضات خیابانی می‌رقصند و روسری‌‌شان را آتش می‌زند. ترانه از این صحنه‌ها می‌گوید و مسئولیتی که در قبال این جنبش احساس می‌کرده است: «وقتی این همه دختر نوجوان دارند روسری‌شان را درمی‌آورند، در خیابان آتش می‌زنند و کشته می‌شوند، من امنیت این را دارم که گوشه خانه یک سلفی از خودم بگیرم… بالاخره جایم امن‌تر از آن همه آدمی است که کف خیابان هزینه دادند.»

در تصاویری که روز ۱۸ آبان ۱۴۰۱ ضبط شده است، ترانه علیدوستی دارد با ماژیک مشکی روی کاغذی می‌نویسد «ژن، ژیان، ئازادی…» روی مبل کنارش، روزنامه‌ای افتاده با تیتر درشت «خطر در کمین است.» هنوز به کلمه آزادی نرسیده او با خنده و شوخی تیتر روزنامه را زیر لب تکرار می‌کند و می‌گوید: «اگر من را گرفتند، این را منتشر کن.»

می‌گوید، آن زمان فکر کرده که وقت عمل است و «با هیچ کپشن یا پستی این قضیه جمع نمی‌شود و مسئولیت من از روی دوشم برداشته نمی‌شود.»

حالا بعد از سه سال ترانه علیدوستی احساس آن روز را شرح می‌دهد؛ آن زمان با خودش فکر می‌کرد که یا آن «خیزش با شکست مواجه می‌شود یا پیروزی». او کاری با نتیجه نداشت و در هر دو صورت فکر می‌کرد «خودش را نمی‌بخشد، اگر کاری نکند.»
...

«یک سال بیماری بی‌علاج»

دنیای ترانه علیدوستی کاملا تغییر کرده است. حالا ترجمه می‌کند و دنبال مسیری تازه برای کسب و کاری جدید است: «خودم را مجهز کردم که بتوانم بار روانی خیلی چیزها را تحمل کنم اما جایی سخت می‌شود که حسابش را نکرده‌ای.»

«من این مبارزه را در سلامت کامل انتخاب کردم. فکر نمی‌کردم با یک بیماری بسیار نادر فلج شوم. به خاطر یک اتفاقی که دست من نیست، دیگر مثل قبل قوی نیستم.»

بیماری ترانه که یک سال خانه‌نشینش کرد، نوعی بیماری خودایمنی است که در آن سلول‌های دفاعی به پوست بدن حمله می‌کنند: «از سر تا کف پا تمام پوست بدن از بین می‌رود.» او حتی نمی‌دانست که بعد از تغییر حالت آیا چهره قبلی‌اش را باز می‌یابد یا نه. یک سال کناره‌گیری کرد و خبری از ترانه علیدوستی پخش نشد تا زمانی که «موها درآمد و قیافه عادی شد.»

او می‌گوید: «در شرایط مریضی هیچ‌وقت خودم را نشان نداده بودم تا الان. این برای من یک ذره معذب‌کننده است اما می‌دانم این هم مرحله‌ای است که باید از آن عبور کنیم.»

ترانه علیدوستی حالا «بی‌نهایت احساس امنیت» می‌کند: «این حرف خیلی احمقانه است، می‌دانم. ولی هیچ چیز ندارم که مواظبش باشم و از کسی پنهان کنم یا هیچ چیز دیگری که از دست برود.»

«۲۲ سال در این سینما، بهترین فیلم‌ها را بازی کردم. دستاوردهای خوبی بود اما کافی است. ما هنوز هستیم. وجود داریم. ممنوع‌الکار بودن در وزارت ارشاد جمهوری اسلامی، اصلا معنای حذف ندارد؛ به هیچ‌وجه. این اراده من بوده که تا الان در خانه مخفی بنشینم و الان هم اراده من است که مخفی نباشم. هرچه بادا باد.»

بخشی از مقاله پگاه آهنگرانی درباره ترانه علیدوستی/ منتشر شده در بی‌بی‌سی فارسی




نظر شما درباره این مقاله:







بیانیه مسعود فرهیخته و زرتشت احمدی راغب
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 24.12.2025, 18:46

بیانیه مسعود فرهیخته و زرتشت احمدی راغب





نظر شما درباره این مقاله:







محمد خاتمی: راهی جز اصلاحات وجود ندارد
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 24.12.2025, 17:47

محمد خاتمی: راهی جز اصلاحات وجود ندارد





نظر شما درباره این مقاله:







براندازان جدید / احمد زیدآبادی ">
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 24.12.2025, 16:20

براندازان جدید / احمد زیدآبادی





نظر شما درباره این مقاله:







پیام همبستگی آریل دورفمن
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 24.12.2025, 15:53

پیام همبستگی آریل دورفمن





نظر شما درباره این مقاله:







چهار گروه مسلح عراقی تعهد دادند که خلع سلاح شوند
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 24.12.2025, 15:43

چهار گروه مسلح عراقی تعهد دادند که خلع سلاح شوند





نظر شما درباره این مقاله:







«اسرائیل باید از سر راه ترامپ کنار برود»
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 24.12.2025, 14:48

«اسرائیل باید از سر راه ترامپ کنار برود»


نیمروت نوویک / نیویورک‌تایمز / ۲۳ دسامبر ۲۰۲۵

رئیس‌جمهور ترامپ شایسته قدردانی است، زیرا برای تثبیت سه کانون بحرانی خاورمیانه — غزه، لبنان و سوریه — تلاش کرده است. با این حال، در هر سه جبهه، قدرتمندترین بازیگر منطقه و به‌ظاهر نزدیک‌ترین متحد آمریکا، یعنی اسرائیل، در حال تضعیف راهبرد خاورمیانه‌ای ترامپ است.

پس از ضربه روانی حملات ۷ اکتبر حماس، اسرائیل دکترین «عدم پذیرش هیچ ریسکی» را در پیش گرفته است؛ دکتریـنی که استفاده از زور و کنترل سرزمینی را بر دیپلماسی مقدم می‌دارد. این تناقض آشکار است: سیاست تداوم حملات پیش‌دستانه، خطر تشدید درگیری را افزایش می‌دهد — درست بر خلاف ادعای پرهیز از ریسک.

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، قرار است ۲۹ دسامبر با ترامپ در ایالات متحده دیدار کند. برای جلوگیری از بازگشت به جنگ، رئیس‌جمهور آمریکا باید در برخورد با نتانیاهو صریح و قاطع باشد. او باید الزامات تثبیت منطقه و انتظار خود از نتانیاهو برای عمل به آن‌ها را به‌روشنی بیان کند. در آستانه این دیدار، رهبران عرب نیز بهتر است با حمایت از دستورکار ترامپ، گذار به «مرحله دوم» طرح صلح او برای غزه را در اولویت قرار دهند.

در لبنان، درخواست دولت آمریکا برای خلع سلاح تقریباً فوری حزب‌الله — قدرتمندترین نیروی نظامی و سیاسی کشور و دشمن سرسخت اسرائیل — با نادیده گرفتن تجربه‌های جهانی که خلع سلاح را فرایندی تدریجی می‌دانند، انتظاراتی غیرواقع‌بینانه ایجاد کرد. هنگامی که این انتظارات برآورده نشد، اسرائیل با وجود آتش‌بس یک‌ساله‌ای که با میانجی‌گری آمریکا و فرانسه برقرار شده بود، از احتمال عملیات گسترده نظامی خبر داد. اسرائیل هم‌اکنون پنج پایگاه را در داخل خاک لبنان در اشغال دارد و روزانه حملات و نفوذهای نظامی انجام می‌دهد.

در سوریه، اسرائیل به‌طور مکرر عملیات نظامی انجام می‌دهد و هم‌زمان خواستار غیرنظامی‌سازی کامل منطقه میان دمشق و بلندی‌های جولان، در مجاورت مرز شمال‌شرقی خود، است. در عین حال، منطقه‌ای را که آن را «کمربند امنیتی» می‌داند در داخل خاک سوریه حفظ کرده است.

نوار غزه همچنان پرخطرترین کانون بحران است. وتوی نتانیاهو بر هرگونه نقش‌آفرینی تشکیلات خودگردان فلسطین در غزه، خطر برهم زدن طرح ۲۰ ماده‌ای ترامپ را در پی دارد؛ طرحی که به آتش‌بس اکتبر انجامید. مخالفت او هیچ ارتباطی با امنیت ملی [اسرائیل] ندارد؛ بلکه ناشی از تهدید جریان‌های الحاق‌گرای مذهبی‌ـ‌مسیانی است که نتانیاهو برای ماندن در قدرت با آن‌ها ائتلاف کرده و در صورت پذیرش نقش تشکیلات خودگردان در غزه، دولت را ترک خواهند کرد؛ امری که به پایان نخست‌وزیری او منجر می‌شود.

طرح ترامپ استقرار یک نیروی بین‌المللی تثبیت‌کننده را برای خلع سلاح حماس، امکان‌پذیر کردن عقب‌نشینی‌های بیشتر اسرائیل، حفاظت از کمیته غیرنظامی اداره‌کننده غزه و تأمین امنیت فرایند بازسازی ضروری می‌داند. با این حال، کشورهای عربی و عمدتاً مسلمان که ممکن است نیرو در اختیار این مأموریت بگذارند، مشارکت تشکیلات خودگردان فلسطین را — هرچند در ابتدا صرفاً نمادین — امری حیاتی می‌دانند.

بدون این مشارکت، این نیرو از نگاه افکار عمومی کشورهای مشارکت‌کننده، و نیز بسیاری در جهان عرب و در غزه، صرفاً جایگزینی یک اشغال — اشغال اسرائیل — با اشغالی دیگر تلقی خواهد شد. تنها دعوت رسمی تشکیلات خودگردان و حضور آن از همان ابتدا می‌تواند مشروعیت لازم را فراهم کند. کشورهای عرب همچنین مشارکت این نهاد را گامی در مسیر وحدت دوباره غزه و کرانه باختری می‌دانند؛ پیش‌شرطی اساسی برای راه‌حل دوکشوری.

مرحله دوم طرح ترامپ — شامل خلع سلاح حماس، عقب‌نشینی کامل اسرائیل از نیمی از غزه که هنوز در کنترل دارد، بازسازی و تشکیل نیروی تثبیت‌کننده — بدون مشارکت عرب‌ها متوقف مانده است. هم‌زمان، آتش‌بس که هسته اصلی مرحله اول است، در معرض خطر قرار دارد؛ درگیری‌های روزانه آن را تهدید می‌کند و دو میلیون ساکن غزه در شرایطی غیرانسانی به سر می‌برند.

مقام‌های اسرائیلی اعلام‌های خوش‌بینانه واشنگتن درباره نزدیک بودن اجرای مرحله دوم را با تردید، بدبینی و این نگرش پاسخ داده‌اند که «اگر ما حماس را خلع سلاح نکنیم، هیچ‌کس نخواهد کرد» — عبارتی رمزآلود برای آمادگی جهت ازسرگیری جنگ. با بازگشت گروگان‌های زنده اسرائیلی و همه گروگان‌های کشته‌شده به‌جز یک نفر، یکی از انگیزه‌های مهم اسرائیل برای پایبندی به تعهدات مرحله اول از میان رفته است.

ترامپ که تشدید تنش از سوی اسرائیل را تهدیدی برای کل معماری منطقه‌ای خود می‌بیند، مداخله کرد. او در تماس تلفنی اول دسامبر، بنا بر گزارش‌ها، از نتانیاهو خواست در سوریه «خویشتندار باشد». پاسخ نتانیاهو مجموعه‌ای از ژست‌ها بود که بیشتر پیام «حرفت را شنیدم» می‌داد، بدون آن‌که تغییر واقعی در سیاست ایجاد کند.

در همین چارچوب، او با بازگشایی گذرگاه رفح به مصر موافقت کرد، اما فقط در یک جهت: خروج امکان‌پذیر است، اما بازگشت و انتقال کمک‌های بشردوستانه ممنوع است — امری کاملاً مغایر با مفاد طرح ترامپ که تردد دوطرفه افراد و کمک‌ها را پیش‌بینی کرده بود.

در لبنان، نتانیاهو از لحن تهدیدآمیز درباره تشدید قریب‌الوقوع عقب‌نشینی کرد و یک رابط غیرنظامی با مأموریتی محدود و اقتصادی اعزام نمود. در سوریه نیز دولت اسرائیل مدعی شد دستیابی به توافق ممکن است — مشروط به پذیرش حداکثری‌ترین مطالبات امنیتی اسرائیل.

همین امتیازهای حداقلی شاید توضیح دهد که چرا ترامپ خواستار دیدار حضوری با نتانیاهو شد؛ ششمین دیدار آن‌ها در دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ.

در یک سال گذشته، هرگاه رهبران خاورمیانه با جبهه‌ای متحد، طرحی عملی و آمادگی برای انجام بخش عمده کار — در کنار اعطای اعتبار سیاسی به ترامپ — نزد او رفتند، ترامپ اقدام کرد. در آستانه مراسم تحلیف، آن‌ها پیشنهاد دادند رضایت حماس برای آتش‌بس را جلب کنند، اگر ترامپ رضایت نتانیاهو را بگیرد؛ و او چنین کرد. در ماه مارس، از طرح بازسازی مصر که خیال‌پردازی «ریویرای غزه» ترامپ را کنار می‌گذاشت حمایت کردند و ترامپ همراهی کرد. در ژوئیه، ابتکار عربستان و فرانسه، تثبیت غزه را به مذاکرات گسترده‌تر اسرائیلی‌ـ‌فلسطینی و ادغام منطقه‌ای پیوند زد و این عناصر وارد طرح ۲۰ ماده‌ای او شد.

این روند می‌تواند بار دیگر تکرار شود. شرکای عرب، اروپایی و دیگران باید فهرستی کوتاه از تغییرات ضروری سیاست‌های اسرائیل برای گشودن گره مرحله دوم را به کاخ سفید ارائه دهند. این فهرست می‌تواند شامل پذیرش نقش تشکیلات خودگردان فلسطین، عقب‌نشینی‌های بیشتر اسرائیل متناسب با خلع سلاح تدریجی حماس، افزایش کمک‌های بشردوستانه و بازگشایی دوطرفه رفح باشد. همچنین می‌تواند تأیید فهرستی از تکنوکرات‌های مستقل فلسطینی — تحت نظارت مصر — برای عضویت در کمیته اداره غزه را در بر گیرد.

برای آن‌که ترامپ بپذیرد این شروط را بر نتانیاهو تحمیل کند، باید پیام روشنی از سوی این رهبران بشنود: «اگر شما نتانیاهو را همراه کنید، ما حماس را همراه خواهیم کرد. اگر اسرائیل به مفاد طرح صلح شما پایبند باشد، ما تعهد می‌دهیم در نیروی بین‌المللی تثبیت‌کننده و صندوق بازسازی غزه مشارکت کنیم.»

انتخابی که اکنون پیش روی رئیس‌جمهور آمریکا قرار دارد، کاملاً روشن است: یا انضباط را بر نزدیک‌ترین متحد منطقه‌ای آمریکا تحمیل کند، یا نظاره‌گر فروپاشی معماری شکننده‌ای باشد که زیر بار تشدید تدریجی تنش از سوی نتانیاهو در حال فروریختن است. فرصت جلوگیری از یک آتش‌افروزی دیگر به‌سرعت در حال بسته شدن است.

—————————-
* نیمروت نوویک مشاور سیاست‌گذاری و فرستاده ویژه شیمون پرز، نخست‌وزیر پیشین اسرائیل بود.




نظر شما درباره این مقاله:







اجرای حکم اعدام زهرا طبری را متوقف کنید
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 24.12.2025, 10:16

درخواست کارشناسان سازمان ملل و ۴۰۰ زن سرشناس از ایران

اجرای حکم اعدام زهرا طبری را متوقف کنید


کارشناسان سازمان ملل متحد و ۴۰۰ زن سرشناس از ایران خواسته‌اند از اجرای حکم اعدام زهرا طبری، مهندس برق ۶۷ ساله و فعال حقوق زنان، خودداری کند.

به گفته خانواده او، خانم طبری در ماه آوریل بازداشت شد و به «همکاری با یک گروه مخالف ممنوعه»، یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران، متهم شده است.

در ماه اکتبر، او پس از محاکمه‌ای که از طریق ارتباط ویدئویی انجام شد و کمتر از ۱۰ دقیقه به طول انجامید، از سوی دادگاه انقلاب رشت به اتهام «قیام مسلحانه» محکوم شد. خانواده او می‌گویند این حکم بر پایه شواهدی بسیار محدود و غیرقابل‌اعتماد صادر شده است: یک تکه پارچه با شعار «زن، مقاومت، آزادی» و یک پیام صوتی منتشرنشده.

مقام‌های ایرانی تاکنون درباره این پرونده اظهارنظری نکرده‌اند.

به گفته کارشناسان سازمان ملل، دست‌کم ۵۱ نفر دیگر نیز در ایران به دلیل محکومیت در پرونده‌های مرتبط با «امنیت ملی»، از جمله قیام مسلحانه، «محاربه»، «افساد فی‌الارض» و جاسوسی، با مجازات اعدام مواجه هستند.

گزارشگران ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران، خشونت علیه زنان و اعدام‌های خودسرانه، به همراه پنج عضو کارگروه تبعیض علیه زنان و دختران، در بیانیه‌ای مشترک هشدار دادند که پرونده خانم طبری نشان‌دهنده «الگویی از نقض‌های جدی حقوق بین‌الملل بشر» است.

به گفته این کارشناسان، او در جریان یورش به خانه‌اش و بدون حکم قضایی بازداشت شد و به مدت یک ماه در سلول انفرادی تحت بازجویی قرار گرفت و تحت فشار بود تا به در دست گرفتن سلاح علیه دولت و عضویت در یک گروه مخالف اعتراف کند.

آن‌ها افزودند که خانم طبری از دسترسی به وکیل انتخابی خود محروم شد و تنها توسط وکیلی که دادگاه تعیین کرده بود نمایندگی شد و حکم اعدام او بلافاصله پس از یک جلسه رسیدگی بسیار کوتاه صادر شد.


زهرا شهباز طبری، هم‌اکنون در زندان بدنام لاکان در رشت در انتظار اعدام است

کارشناسان سازمان ملل تأکید کردند: «نقض‌های شدید آیین دادرسی در این پرونده — از جمله سلب غیرقانونی آزادی، محرومیت از برخورداری مؤثر از وکیل، محاکمه‌ای به‌طور استثنایی کوتاه، نبود زمان کافی برای آماده‌سازی دفاع، و استفاده از شواهدی که ظاهراً برای اثبات اتهام [قیام مسلحانه] کافی نیست — هرگونه محکومیت حاصل از آن را فاقد اعتبار می‌سازد.»

آن‌ها همچنین یادآور شدند که بر اساس حقوق بین‌الملل، مجازات اعدام تنها باید به «جدی‌ترین جرایم»، یعنی قتل عمد، محدود شود.

در این بیانیه آمده است: «اعدام خانم طبری در چنین شرایطی مصداق اعدام خودسرانه خواهد بود. جرم‌انگاری فعالیت زنان برای برابری جنسیتی و تلقی چنین بیان‌هایی به‌عنوان دلیل قیام مسلحانه، شکلی وخیم از تبعیض جنسیتی است.»

بیش از ۴۰۰ زن سرشناس — از جمله چند برنده جایزه نوبل، رؤسای‌جمهور پیشین سوئیس و اکوادور، و نخست‌وزیران پیشین فنلاند، پرو، لهستان و اوکراین — نیز روز سه‌شنبه درخواست عمومی برای آزادی فوری خانم طبری را امضا کردند.

در این درخواست آمده است: «ایران امروز از نظر سرانه، بزرگ‌ترین اعدام‌کننده زنان در جهان است. پرونده زهرا این هراس را عیان می‌کند: در ایران، جسارت در دست گرفتن پلاکاردی که از مقاومت زنان در برابر ستم سخن می‌گوید، اکنون مجازاتش مرگ است.»

این کارزار توسط سازمان عدالت برای قربانیان کشتار ۱۳۶۷ در ایران، یک گروه مستقر در بریتانیا که نمایندگی خانواده‌های هزاران زندانی سیاسی اعدام‌شده در سه دهه پیش را بر عهده دارد، سازمان‌دهی شده است.

زن ایرانی دیگری به نام پخشان عزیزی، فعال حقوق کردها و مددکار اجتماعی، نیز به همان اتهامی که علیه خانم طبری مطرح شده، با حکم اعدام روبه‌روست.

کارشناسان سازمان ملل پیش‌تر گفته بودند که صدور حکم اعدام برای خانم عزیزی ظاهراً «صرفاً به فعالیت‌های مشروع او به‌عنوان مددکار اجتماعی، از جمله حمایت از پناهجویان در عراق و سوریه، مرتبط است.»

بر اساس گزارش سازمان حقوق بشر ایران (IHR)، دست‌کم ۱٬۴۲۶ نفر — از جمله ۴۱ زن — در ۱۱ ماه نخست سال ۲۰۲۵ در ایران اعدام شده‌اند که این رقم نسبت به مدت مشابه سال گذشته ۷۰ درصد افزایش نشان می‌دهد.

به گفته این نهاد مستقر در نروژ، نزدیک به نیمی از اعدام‌شدگان تا پایان ماه نوامبر به جرایم مرتبط با مواد مخدر محکوم شده بودند و ۵۳ نفر نیز به اتهامات مربوط به امنیت ملی به مرگ محکوم شده‌اند.


وزارت خارجه آمریکا:
آمار اعدام زنان در ایران به بالاترین سطح در ۲۵ سال اخیر رسیده است

وزارت خارجه آمریکا با انتشار پیامی در شبکه اجتماعی ایکس اعلام کرد که آمار اعدام زنان در ایران به بالاترین میزان خود در ۲۵ سال گذشته رسیده است. بر اساس گزارش‌های مربوط به سال ۲۰۲۵، تنها در این سال دست‌کم ۶۱ زن در ایران اعدام شده‌اند که نشان‌دهنده افزایشی حدود ۷۰ درصدی نسبت به سال گذشته است.

به گزارش صدای آمریکا، در این موضع‌گیری تأکید شده است که در حالی‌ که اعدام زنان در بسیاری از کشورهای جهان نادر یا تقریباً وجود ندارد، ایران با ثبت آمار دو رقمی اعدام زنان، به‌طور چشمگیری از سایر کشورها پیشی گرفته است. وزارت خارجه آمریکا این روند را نشانه‌ای نگران‌کننده از وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی توصیف کرده است.

در این پیام همچنین به زهرا شهباز طبری اشاره شده که از جمله زنانی است که در حال حاضر در ایران در انتظار اجرای حکم اعدام به‌سر می‌برد؛ نمونه‌ای که به گفته وزارت خارجه آمریکا، یادآور افزایش شمار زنانی است که در چنین شرایط خطرناکی قرار گرفته‌اند.

وزارت خارجه آمریکا ضمن محکوم کردن شدید آنچه «اعدام‌های وحشیانه» خوانده، از جمهوری اسلامی خواسته است فوراً به این روند پایان دهد، به اصول دادرسی عادلانه احترام بگذارد و تمامی زندانیان سیاسی را آزاد کند. این نهاد تأکید کرده است که ایالات متحده در مسیر صیانت از حقوق بشر و حفظ کرامت زنان، در کنار مردم ایران و همراه با جامعه جهانی ایستاده است.

در پست دیگری در ایکس همزمان، وزارت خارجه آمریکا به وضعیت رضا خندان اشاره کرده و اعلام کرده است که او اخیراً یک سال از حکم حبس ناعادلانه سه‌ونیم ساله خود را به دلیل مخالفت مسالمت‌آمیز با سیاست‌های جمهوری اسلامی سپری کرده است. به گفته این نهاد، رضا خندان به‌همراه همسرش نسرین ستوده، وکیل حقوق بشر، بخش بزرگی از زندگی خود را صرف حمایت از زنان شجاع ایران، مطالبه حقوق برابر، عدالت برای زندانیان سیاسی و تلاش برای پایان دادن به مجازات اعدام کرده‌اند.

وزارت خارجه آمریکا زندانی شدن رضا خندان را یادآور واقعیتی هشداردهنده دانسته و تأکید کرده است که در ایران، افرادی که جرأت سخن گفتن دارند، چه زن و چه مرد، با ارعاب، خشونت و مجازات‌های ناعادلانه روبه‌رو می‌شوند؛ با این حال، به گفته این نهاد، شجاعت آنان از میان نخواهد رفت.

وزارت خارجه آمریکا خواستار آزادی فوری رضا خندان و تمامی زندانیان سیاسی شده و تأکید کرده است که تحقق عدالت و برابری نباید به تعویق بیافتد.




نظر شما درباره این مقاله:







دستورالعمل شورای عالی امنیت ملی
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 24.12.2025, 9:15

دستورالعمل شورای عالی امنیت ملی





نظر شما درباره این مقاله:







فرمانده ارتش لیبی در سقوط هواپیما در ترکیه جان باخت
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 24.12.2025, 7:38

فرمانده ارتش لیبی در سقوط هواپیما در ترکیه جان باخت


تووان گومروکجو و احمد العمامی / خبرگزاری رویترز / ۲۳ دسامبر ۲۰۲۵ 

نخست‌وزیر  لیبی اعلام کرد که محمد علی احمد الحداد، رئیس ستاد کل ارتش لیبی، روز سه‌شنبه پس از ترک پایتخت ترکیه، آنکارا، در سقوط هواپیما جان باخت.  علاوه بر رئیس ستاد کل ارتش لیبی، چهار نفر دیگر نیز در این جت حضور داشتند که همگی جان خود را از دست دادند.

عبدالحمید الدبیبه، نخست‌وزیر لیبی، در بیانیه‌ای اظهار داشت: «این حادثه پس از یک رویداد غم‌انگیز و دردناک رخ داد، در حالی که آنها از سفر رسمی به شهر آنکارای ترکیه بازمی‌گشتند. این فقدان سنگین، خسارتی بزرگ برای ملت، نهاد نظامی و تمام مردم است.»

وی افزود که فرمانده نیروهای زمینی لیبی، مدیر اداره تولیدات نظامی این کشور، مشاور رئیس ستاد کل و یک عکاس از دفتر رئیس ستاد کل نیز در هواپیما حضور داشتند.

علی یرلیکایا، وزیر کشور ترکیه، در پلتفرم شبکه اجتماعی ایکس اعلام کرد که هواپیما ساعت ۱۷:۱۰ به وقت گرینویچ از فرودگاه اسن‌بوغای آنکارا به سمت طرابلس پرواز کرده بود و ارتباط رادیویی آن ساعت ۱۷:۵۲ قطع شد. او گفت مقامات لاشه هواپیما را نزدیک روستای کسیک‌کاواک در منطقه هایمانای آنکارا پیدا کرده‌اند.

وی افزود که جت «داسو فالکن ۵۰» هنگام پرواز بر فراز هایمانا درخواست فرود اضطراری کرده بود، اما هیچ تماسی برقرار نشد.

علت سقوط بلافاصله هنوز مشخص نشده است.

یلماز تونچ، وزیر دادگستری ترکیه، اعلام کرد که تحقیقاتی در مورد این سقوط در جریان است.

دولت وحدت ملی مستقر در طرابلس در بیانیه‌ای اعلام کرد که نخست‌وزیر به وزیر دفاع دستور داده تا هیئتی رسمی به آنکارا اعزام شود تا روند امور را پیگیری کند.

ولید ال‌لافی، وزیر امور سیاسی و ارتباطات دولت وحدت ملی، به شبکه لیبیا الأحرار گفت که مشخص نیست گزارش سقوط کی آماده شود، اما هواپیما یک هواپیمای اجاره‌ای مالتی بود. او افزود که مقامات «اطلاعات کافی در مورد مالکیت یا سابقه فنی آن ندارند»، اما این موضوع بررسی خواهد شد.

دولت وحدت ملی لیبی مورد تأیید سازمان ملل متحد، عزای عمومی سه‌روزه در سراسر کشور اعلام کرد.


محمد علی احمد الحداد، رئیس ستاد کل ارتش لیبی

وزارت دفاع ترکیه پیشتر بازدید الحداد را اعلام کرده بود و گفته بود که وی با یاشار گولر، وزیر دفاع ترکیه، و همتای ترکیه‌ای خود، سلجوک بایراکتاراوغلو، همراه با دیگر فرماندهان نظامی ترکیه دیدار کرده است.

این سقوط یک روز پس از آن رخ داد که پارلمان ترکیه تصمیم به تمدید مأموریت نیروهای ترکیه‌ای مستقر در لیبی برای دو سال دیگر گرفت.

ترکیه، عضو ناتو، از دولت مستقر در طرابلس لیبی که مورد تأیید بین‌المللی است، حمایت نظامی و سیاسی کرده است. در سال ۲۰۲۰، ترکیه نیروهای نظامی به آنجا اعزام کرد تا دولت را آموزش دهد و حمایت کند. بعداً توافقی در مورد مرزبندی دریایی میان لیبی و ترکیه امضا شد که توسط مصر و یونان مورد مناقشه قرار گرفته است.

در سال ۲۰۲۲، آنکارا و طرابلس همچنین توافق مقدماتی در مورد اکتشاف انرژی امضا کردند که مصر و یونان نیز با آن مخالفت کرده‌اند.

با این حال، ترکیه اخیراً تحت سیاست «لیبی واحد» تغییر مسیر داده و تماس‌ها با جناح شرقی لیبی را نیز افزایش داده است.




نظر شما درباره این مقاله:







انفجار در جنوب مسکو؛ کشته شدن دو پلیس
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 24.12.2025, 7:35

انفجار در جنوب مسکو؛ کشته شدن دو پلیس





نظر شما درباره این مقاله:







موتورسواری زنان در خیابان‌های ایران
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 24.12.2025, 7:16

موتورسواری زنان در خیابان‌های ایران


خبرگزاری فرانسه

مریم قلیچ، مربی موتورسواری ایرانی، وقتی برای اولین بار شروع به یادگیری سوارکاری موتورسیکلت کرد، شب‌ها در خیابان‌های خالی تهران رانندگی می‌کرد تا از بررسی لباسش یا نداشتن گواهینامه در امان بماند.

پانزده سال بعد، قلیچ صدها زن را آموزش داده و به آن‌ها کمک کرده تا نه تنها در خیابان‌های پرترافیک پایتخت مانور دهند، بلکه موانع پیش روی زنان موتورسوار در جمهوری اسلامی محافظه‌کار را نیز پشت سر بگذارند. در ماه‌های اخیر، تقاضا برای کلاس‌های آموزشی به طور چشمگیری افزایش یافته است.

او در یک مرکز آموزشی در شمال تهران به خبرگزاری فرانسه گفت: «این ورزش یکی از علایق من بود و در ایران مدت‌ها این تصور وجود داشت که موتورسواری فقط برای مردان است.»

خیابان‌ها و تقاطع‌های سراسر ایران، زنان موتورسوار و موتورسوار با کلاه ایمنی رنگارنگ به طور فزاینده‌ای به منظره‌ای رایج تبدیل شده‌اند که نشان دهنده تغییر ظریف اما قابل توجه در نگرش‌های اجتماعی در طول چند ماه است.

قلیچ ۴۹ ساله، که عضو قدیمی فدراسیون موتورسواری و اتومبیل‌رانی ایران است، گفت: «سعی کردم ثابت کنم که زنان هم می‌توانند در این زمینه موفق باشند.»

قلیچ، که مربی دارای مجوز از این فدراسیون است، توضیح داد که چگونه پس از بیش از یک دهه که یکی از معدود زنان موتورسوار بود، این تغییر را به چشم خود دیده است.

او گفت: «نگرش مردم در جامعه ما واقعاً تغییر کرده است. قبلاً اصلاً پذیرفته نبود.» وی افزود که در ماه‌های اخیر، ثبت‌نام زنان در دوره‌های آموزشی‌اش – چه برای رانندگی شهری و چه برای مسابقات – به شدت افزایش یافته است.

او افزود: «وقتی زنانی که آموزش دیده‌ایم را در خیابان‌ها سوار بر موتور می‌بینم، واقعاً لذت می‌برم که خانواده‌ها حالا این را پذیرفته‌اند.»

با وجود این پیشرفت‌ها، صدور گواهینامه موتورسیکلت و اسکوتر برای زنان همچنان مانع بزرگی در ایران است و منطقه‌ای خاکستری از نظر قانونی به شمار می‌رود.

هرچند قوانین راهنمایی و رانندگی به صراحت زنان را از سوارکاری منع نمی‌کند، اما مقامات در عمل هرگز گواهینامه موتورسیکلت برای زنان صادر نکرده‌اند و با افزایش قابل توجه تعداد زنان موتورسوار، این مسئله فوریت بیشتری یافته است.

نیلوفر، طراح مد ۴۳ ساله که تنها خواست با نام کوچکش معرفی شود و اخیراً در دوره رانندگی شهری قلیچ شرکت کرده، گفت نبود گواهینامه نگرانی جدی ایجاد می‌کند.

او گفت: «حتی اگر یک زن خیلی حرفه‌ای موتورسواری کند، بدون گواهینامه در صورت وقوع حادثه از نظر قانونی مقصر شناخته می‌شود، حتی اگر قربانی باشد.»

مقامات به طور علنی اعلام کرده‌اند که زنان می‌توانند موتورسیکلت سوار شوند. فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت، گفته است که «هیچ ممنوعیت قانونی وجود ندارد.»

همچنین در ماه سپتامبر، تیمور حسینی، رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی ایران، گفت که مأمورانش اجازه ندارند بر اساس دلایل مذهبی یا هر دلیل دیگری، تفسیر شخصی از قانون ارائه دهند.

او افزود: «پلیس مجری قانون است... هرچه صادر شود، ما موظف به اجرا هستیم.»

اما برخی همچنان به قوانین سختگیرانه پوشش اسلامی در جمهوری اسلامی – که از کوتاهی پس از انقلاب ۱۹۷۹ برقرار شد و زنان را ملزم به پوشیدن لباس گشاد و پوشاندن سر و گردن می‌کند – به عنوان مانعی برای موتورسواری زنان اشاره می‌کنند.

عبدالحسین خسروپناه از شورای عالی انقلاب فرهنگی، نهادی دولتی که بر سیاست‌های فرهنگی و آموزشی اسلامی نظارت دارد، گفت: «برخی بدون حجاب، با حجاب نامناسب یا پوشش ضعیف موتورسواری می‌کنند... چنین رفتاری خلاف شرع است.»

محمد سراج، نماینده فوق‌محافظه‌کار مجلس، استدلال کرد: «موتورسواری زنان نامناسب است و با فرهنگ جامعه سازگار نیست.»

قلیچ گفت محدودیت‌های لباس مدت‌هاست که چالش‌هایی برای زنان موتورسوار ایجاد کرده است.

او به یاد آورد که سال‌ها پیش در مسابقات، شرکت‌کنندگان زن مجبور بودند «اورال‌های بلند» روی لباس‌های چرمی‌شان بپوشند – قانونی که به گفته او «واقعاً سوارکاری را محدود می‌کرد.»

اما به گفته او، شرایط سوارکاری با گذشت زمان آسان‌تر شده و حتی حالا که پلیس «موتورسیکلت‌ها را توقیف می‌کند، افراد را آسان‌تر رها می‌کنند و موتور را سریع‌تر برمی‌گردانند.»

زنان در ایران در سال‌های اخیر به طور گسترده‌تری علیه مرزهای اجتماعی فشار آورده‌اند و روزبه‌روز بیشتر قوانین سختگیرانه جمهوری اسلامی، از جمله حجاب اجباری، را به چالش می‌کشند.

این روند پس از مرگ مهسا امینی در بازداشت در سپتامبر ۲۰۲۲ – که به اتهام نقض قوانین حجاب دستگیر شده بود – شتاب گرفته است.

مونا ناصحی، صاحب سالن زیبایی ۳۳ ساله که امسال شروع به موتورسواری کرده، گفت پلیس یک بار سعی کرد او را متوقف کند – شاید چون تنها سوارکاری می‌کرد – اما او آنقدر ترسیده بود که توقف نکرد.




نظر شما درباره این مقاله:







جدال آمریکا و ایران بر سر مذاکرات هسته‌ای
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 24.12.2025, 7:09

جدال آمریکا و ایران بر سر مذاکرات هسته‌ای


خبرگزاری رویترز  / ۲۳ دسامبر ۲۰۲۵

ایالات متحده و ایران روز سه‌شنبه در نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد بر سر شرایط ازسرگیری مذاکرات هسته‌ای به تبادل اتهام و انتقاد پرداختند. آمریکا اعلام کرد که همچنان آماده مذاکره مستقیم است، اما ایران شروط واشنگتن را رد کرد.

دو کشور پیش از وقوع جنگ دوازده‌روزه میان ایران و اسرائیل در ماه ژوئن، پنج دور از مذاکرات هسته‌ای را برگزار کرده بودند؛ جنگی که در جریان آن، آمریکا نیز با هدف قرار دادن تأسیسات هسته‌ای ایران وارد درگیری شد.

این گفت‌وگوها با موانع عمده‌ای روبه‌رو شد، به‌ویژه در موضوع غنی‌سازی اورانیوم در خاک ایران – اقدامی که قدرت‌های غربی خواستار توقف کامل آن برای کاهش خطر تسلیحاتی‌شدن هستند، اما تهران قاطعانه آن را مردود می‌داند.

مورگان اورتگاس، معاون فرستاده ویژه دولت ترامپ در امور خاورمیانه، روز سه‌شنبه در شورای امنیت گفت: «ایالات متحده آماده برگزاری گفت‌وگوهای رسمی با ایران است، اما فقط در صورتی که تهران برای گفت‌وگویی مستقیم و معنادار آمادگی داشته باشد.» 

او افزود: «ما درباره برخی انتظارات در هرگونه توافق، کاملاً شفاف بوده‌ایم. در رأس آن، انجام هیچ‌گونه غنی‌سازی در داخل ایران پذیرفتنی نیست و این اصل ما باقی خواهد ماند.»

امیر سعید ایروانی، سفیر و نماینده دائم ایران در سازمان ملل نیز در این نشست اظهار داشت که آمریکا با پافشاری بر سیاست «غنی‌سازی صفر»، مسیر گفت‌وگویی منصفانه را دنبال نمی‌کند.

او گفت: «ما از هر مذاکره عادلانه و معنادار استقبال می‌کنیم، اما اصرار بر سیاست غنی‌سازی صفر با حقوق ما به‌عنوان عضو معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) مغایرت دارد و نشان می‌دهد که آنان به دنباله مذاکره‌ای منصفانه نیستند.» 

ایروانی افزود: «آنان می‌خواهند نیت از پیش تعیین‌شده خود را بر ایران تحمیل کنند. ایران تسلیم هیچ‌گونه فشار یا تهدیدی نخواهد شد.»

سازمان ملل متحد در اواخر سپتامبر، پس از اجرای روندی موسوم به «مکانیسم ماشه» که از سوی قدرت‌های اروپایی فعال شد، تحریم‌های تسلیحاتی و سایر محدودیت‌ها علیه ایران را به دلیل برنامه هسته‌ای این کشور دوباره برقرار کرد. روسیه و چین با این اقدام مخالفت کردند.

بریتانیا، فرانسه و آلمان این روند را در شورای امنیت به اتهام نقض توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ از سوی ایران آغاز کردند؛ توافقی که با هدف جلوگیری از دستیابی تهران به سلاح هسته‌ای منعقد شده بود.

ایران هرگونه تمایل به ساخت سلاح هسته‌ای را رد کرده و می‌گوید اهدافش کاملاً صلح‌آمیز است.

توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ در قالب قطعنامه‌ای در همان سال به تصویب شورای امنیت رسید و از آن پس، شورای ۱۵ عضوی دو بار در سال برای بررسی اجرای این قطعنامه تشکیل جلسه می‌دهد.

درخواست برگزاری نشست روز سه‌شنبه را بریتانیا، فرانسه، ایالات متحده، دانمارک، یونان، اسلوونی و کره جنوبی مطرح کردند. با این حال، روسیه و چین مدعی‌اند که تمام مفاد آن قطعنامه در تاریخ ۱۸ اکتبر منقضی شده است و به همین دلیل با برگزاری نشست مخالفت کردند، هرچند نشست طبق برنامه برگزار شد.




نظر شما درباره این مقاله:







بیانیه جبهه ملی ایران در محکومیت
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 24.12.2025, 0:49

بیانیه جبهه ملی ایران در محکومیت





نظر شما درباره این مقاله:







فعالیت‌های مخفیانه اسرائیل برای تضعیف دولت سوریه
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 18:52

فعالیت‌های مخفیانه اسرائیل برای تضعیف دولت سوریه


نویسندگان: جری شی، آری فلانتسرایش، آدام چامسدین و ایلان بن‌صیون
واشنگتن پست / ۲۳ دسامبر ۲۰۲۵

در تاریکی شب، بالگردهای اسرائیلی در ۱۷ دسامبر ۲۰۲۴، تنها ۹ روز پس از برکناری بشار اسد، رئیس‌جمهور پیشین سوریه، وارد جنوب این کشور شدند.

در کنار محموله‌هایی از کمک‌های بشردوستانه، ۵۰۰ قبضه تفنگ، مهمات و جلیقه‌های ضدگلوله قرار داشت؛ تجهیزاتی که به گفته دو مقام پیشین اسرائیلی که مستقیماً در این عملیات نقش داشتند، به‌طور پنهانی توسط اسرائیل برای مسلح کردن یک گروه شبه‌نظامی دروزی به نام «شورای نظامی» به‌صورت هوایی فرو ریخته شد.

این ارسال تسلیحات در واکنش به ظهور ناگهانی احمد الشرع انجام گرفت؛ اسلام‌گرایی مسلح که پیش‌تر با نام جنگی «ابومحمد الجولانی» شناخته می‌شد و بشار اسد را سرنگون کرده بود. اسرائیل به الشرع با سوءظن عمیق می‌نگریست، زیرا او رهبری یک گروه مسلح را بر عهده داشت که تا حدود یک دهه پیش به‌طور رسمی با القاعده مرتبط بود؛ شبکه‌ای که به‌شدت با موجودیت اسرائیل مخالف است. الشرع حتی اکنون نیز جنگجویان افراطی را در صفوف حامیان خود حفظ کرده است.

به گفته مقامات کنونی و پیشین اسرائیلی، اسرائیل که به‌تدریج به نیرویی غالب در خاورمیانه بدل شده، می‌کوشد با حمایت از شبه‌نظامیان دروزی همسو، روند تحولات سوریه را شکل دهد؛ اقدامی که بخشی از تلاش برای تضعیف انسجام ملی این کشور و در نتیجه دشوارتر کردن کوشش‌های الشرع برای یکپارچه‌سازی سوریه پس از جنگ داخلی طولانی آن است.

به گفته این مقامات، کمک‌های مخفیانه اسرائیل بخشی از تلاشی دیرینه برای تقویت موقعیت دروزی‌هاست؛ اقلیتی مذهبی که به‌طور سنتی در سیاست چندین کشور خاورمیانه نقش‌آفرین بوده است. تحقیقات واشنگتن پست نشان می‌دهد این تلاش تا امروز نیز ادامه دارد.

جریان ارسال سلاح در ماه آوریل، پس از درگیری نیروهای دروزی سوریه با افراد مسلح اسلام‌گرا همسو با الشرع، به اوج خود رسید. اما در ماه اوت کاهش یافت؛ زمانی که اسرائیل مسیر خود را به‌سوی مذاکره با الشرع تغییر داد و در میان مقامات اسرائیلی تردیدهایی درباره میزان قابل اتکا بودن جدایی‌طلبان دروزی سوریه و عملی بودن اهداف آنان پدید آمد.

با این حال، به گفته رهبران دروزی در سوریه و یک مقام پیشین اسرائیلی، اسرائیل همچنان به ارسال هوایی تجهیزات نظامی غیرکشنده، از جمله جلیقه‌های محافظ و اقلام پزشکی، برای نیروهای دروزی سوریه ادامه می‌دهد؛ اقدامی که عملاً توانایی الشرع برای تمرکز قدرت را تضعیف می‌کند.

اسرائیل همچنین، به گفته دو مقام دروزی، ماهانه بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ دلار به حدود ۳ هزار شبه‌نظامی دروزی پرداخت می‌کنند؛ امری که نشان می‌دهد اسرائیل همچنان به حفظ یک وزنهٔ تعادلی در برابر دولت مرکزی سوریه پایبند است.

برای تهیه این گزارش، واشنگتن پست با بیش از بیست و چهار مقام کنونی و پیشین اسرائیلی و غربی، مشاوران دولتی، و فرماندهان شبه‌نظامی و رهبران سیاسی دروزی در سوریه، اسرائیل و لبنان گفت‌وگو کرده است. بسیاری از افراد مصاحبه‌شونده به شرط ناشناس ماندن سخن گفتند تا بتوانند از سازوکارهای درونی حمایت اسرائیل از دروزی‌های سوریه پرده بردارند؛ حمایتی که شامل اشکالی از همکاری مخفیانه بوده و تاکنون به‌صورت علنی تأیید یا گزارش نشده است.

راهبرد کلان دولت اسرائیل پس از سقوط اسد، تضمین این موضوع بوده است که رژیمی با توانایی تهدید اسرائیل در مرز شمال‌شرقی آن شکل نگیرد. مقامات اسرائیلی بر این باورند که واشنگتن در پذیرش اصرار الشرع مبنی بر کنار گذاشتن دیدگاه‌های افراطی‌اش، ساده‌لوحانه عمل می‌کند.

اسرائیل همچنین می‌گوید همچنان به دروزی‌ها، که در چندین کشور خاورمیانه پراکنده‌اند، متعهد است. پیوندهای اسرائیل با دروزی‌ها ــ پیروان دینی یکتاپرست که با اسلام و یهودیت تفاوت دارد ــ عمیق است. آنان در داخل اسرائیل نقشی برجسته داشته‌اند، از جمله با تصدی مناصب ارشد در ارتش و دولت اسرائیل، و به همین دلیل در نگاه بسیاری در ساختار دفاعی اسرائیل، به‌عنوان متحدی طبیعی در سوریه تلقی می‌شوند.

کمک‌های اسرائیل به دروزی‌های سوریه بازتاب بی‌اعتمادی این کشور به الشرع و نیز سابقه طولانی مداخله‌های خاموش آن در همسایه‌ای است که سال‌ها درگیر جنگ داخلی و تفرقه بوده است. مقاومت اسرائیل در برابر اجازه دادن به الشرع برای یکپارچه‌سازی کشور ــ از جمله از طریق تداوم حمایت از دروزی‌ها ــ به منبعی از تنش میان اورشلیم و دمشق، و نیز میان اسرائیل و دولت ترامپ بدل شده است؛ دولتی که حمایت از الشرع را به یکی از ارکان اصلی سیاست منطقه‌ای ایالات متحده تبدیل کرده است. بسیاری در دولت آمریکا و نیز در کنگره بر این باورند که الشرع می‌تواند ثبات را به سوریه بازگرداند؛ امری که تنش‌ها در منطقه گسترده‌تر را کاهش دهد، احتمالاً راه را برای بازگشت میلیون‌ها آواره هموار کند و به مهار نفوذ ایران در خاورمیانه کمک رساند.

احمد الشرع در گفت‌وگویی که به‌تازگی در واشنگتن و اندکی پیش از دیدارش با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، در کاخ سفید انجام شد، به خبرنگاران واشنگتن پست گفت که حمایت اسرائیل از جنبش‌های جدایی‌طلب ناشی از «جاه‌طلبی‌های توسعه‌طلبانه» این کشور است و خطر شعله‌ور شدن «جنگ‌های گسترده در منطقه» را به همراه دارد؛ زیرا به گفته او، چنین توسعه‌ای تهدیدی برای اردن، عراق، ترکیه و کشورهای حوزه خلیج فارس ایجاد خواهد کرد.

با این حال، الشرع افزود که اسرائیل و سوریه «مسیر قابل توجهی را در راه دستیابی به یک توافق [کاهش تنش] طی کرده‌اند» و ابراز امیدواری کرد که اسرائیل نیروهای خود را از مناطقی که اوایل امسال تصرف کرده بود خارج کند و «به طرف‌ها یا بازیگرانی که خواهان بی‌ثباتی سوریه هستند، میدان ندهد».

مقامات اسرائیلی می‌گویند اگرچه به‌دلیل سابقه پیشین الشرع به‌عنوان رهبر شاخه‌ای وابسته به القاعده به او بی‌اعتمادند، اما اسرائیل در ماه‌های اخیر با نشان دادن رویکردی عمل‌گرایانه، دامنه حمایت خود از دروزی‌های سوریه را محدود کرده، فشار نظامی بر سوریه را کاهش داده و به مذاکرات فرصت داده است.

به گفته مقامات اسرائیلی و دروزی، پس از آن‌که ترامپ در ماه مه برای نخستین‌بار با الشرع دست داد، اسرائیل در ماه اوت جریان ارسال سلاح به دروزی‌ها را متوقف کرد. همچنین، به گفته مقامات و مشاوران دولتی اسرائیل، در داخل ساختار حکومتی این کشور، بحث‌ها درباره تبدیل دروزی‌های سوریه به یک نیروی نیابتی مسلح اسرائیل کنار گذاشته شده است؛ تصمیمی که ناشی از نگرانی‌ها درباره درگیری‌های داخلی میان رهبران دروزی سوریه و خطر گرفتار شدن اسرائیل در مناقشه سوریه بوده است.

یکی از مقامات اسرائیلی که حمایت اسرائیل از دروزی‌ها را «حساب‌شده و دقیق» توصیف می‌کرد، گفت: «ما زمانی کمک می‌کردیم که کاملاً ضروری بود و به امنیت اقلیت‌ها متعهد هستیم، اما قرار نیست نیروهای کماندویی خود را کنار دروزی‌ها مستقر کنیم یا وارد کار سازمان‌دهی نیروهای نیابتی شویم. ما در حال رصد تحولات آنجا هستیم و پنهان نیست که دولت آمریکا به‌شدت از یک توافق حمایت می‌کند.»

این مقام افزود که در داخل اسرائیل، آگاهی فزاینده‌ای شکل گرفته است مبنی بر این‌که همه دروزی‌ها حول محور رهبر معنوی دروزی‌های سوریه، شیخ حکمت الهجری، که خواستار جدایی از دمشق با کمک اسرائیل شده است، متحد نشده‌اند.

در پاسخ به درخواست برای اظهار نظر رسمی، یکی از مقامات دولت اسرائیل ــ که به شرط ناشناس ماندن سخن گفت ــ اعلام کرد: «پس از حملات ۷ اکتبر [حماس]، اسرائیل مصمم است از جوامع خود در مرزها، از جمله مرز شمالی، دفاع کند؛ از تثبیت حضور تروریست‌ها و اقدامات خصمانه علیه ما جلوگیری کند؛ از متحدان دروزی خود محافظت کند؛ و اطمینان یابد که دولت اسرائیل از حملات زمینی و دیگر تهدیدها از مناطق مرزی در امان است.» ارتش اسرائیل از اظهار نظر درباره این گزارش خودداری کرد.

برخی تحلیلگران اسرائیلی و آمریکایی استدلال می‌کنند که استفاده تهاجمی اسرائیل از نیروی نظامی در سوریه و تلاش‌های پنهانی آن برای ترویج جدایی‌طلبی دروزی‌ها، نتیجه‌ای معکوس داشته و در زمانی که الشرع ظاهراً مشتاق دستیابی به یک تنش‌زدایی دیپلماتیک بوده، به روابط لطمه زده است.

دانا استرول، مقام ارشد پیشین پنتاگون در دولت بایدن که به‌طور نزدیک تحولات سوریه را بررسی کرده، می‌گوید: «در واشنگتن، نارضایتی فزاینده‌ای وجود دارد از این‌که اقدامات اسرائیل روندی را عقب می‌اندازد که تقریباً همه در واشنگتن و خاورمیانه مایل‌اند به سرانجام برسد: سوریه‌ای باثبات و یکپارچه. استدلال اصلی خطاب به اسرائیل این است که ببینید، شما اکنون رهبرانی در دمشق دارید که حاضرند نام ‘اسرائیل’ را بر زبان بیاورند و درباره آینده‌ای با روابط عادی‌شده صحبت کنند، اما با این حال شما مدام بمباران می‌کنید یا به‌دنبال یافتن یک نیروی نیابتی برای پیشبرد اهداف خود هستید.»

در آستانه تحولات

ماه‌ها پیش از سقوط اسد، مقامات درون ساختار امنیتی اسرائیل دریافته بودند که خاورمیانه ممکن است در آستانه تغییراتی گسترده قرار داشته باشد.

عملیات‌های نظامی و اطلاعاتی اسرائیل در سال ۲۰۲۴، متحدان کلیدی اسد ــ ایران و گروه شبه‌نظامی حزب‌الله لبنان ــ را تضعیف کرده و انزوای او را تشدید کرده بود. به گفته دو مقام پیشین اسرائیلی که مستقیماً در این تلاش نقش داشتند، رهبران دروزی در اسرائیل در پی یافتن یک همتای دروزی سوری برآمدند که بتواند در صورت فروپاشی رژیم اسد، هدایت حدود ۷۰۰ هزار دروزی سوریه را بر عهده بگیرد. آنان در نهایت به طارق الشوفی، سرهنگ پیشین ارتش اسد، روی آوردند.

یکی از این مقامات پیشین اسرائیلی به یاد می‌آورد که «۲۰ مرد با سابقه نظامی» را انتخاب کردند، به آن‌ها درجه و مأموریت دادند و کار بر روی نهادی را آغاز کردند که «شورای نظامی» نام گرفت؛ نهادی که در استان سویدا، پایگاه اصلی دروزی‌ها در جنوب سوریه، شکل گرفت. در آن زمان، شورای نظامی به رهبری الشوفی از حمایت شیخ الهجری برخوردار بود؛ روحانی دروزی ۶۰ ساله و پرشور، متولد ونزوئلا، که خواستار تأسیس یک دولت خودگردان دروزی با پشتیبانی اسرائیل شده بود؛ موضوعی که یکی دیگر از اعضای بنیان‌گذار شورا نیز آن را تأیید کرده است.

به گفته یکی از مقامات پیشین اسرائیلی، برای کمک به الشوفی در بازسازی یک ساختمان قدیمی به‌عنوان مرکز فرماندهی و خرید لباس نظامی و تجهیزات اولیه، اعضای دروزیِ نهادهای امنیتی اسرائیل مبلغ ۲۴ هزار دلار را از طریق «نیروهای دموکراتیک سوریه» (SDF) ــ یک نیروی شبه‌نظامی به رهبری کردها که با اسرائیل نیز ارتباط دارد ــ در اختیار او قرار دادند. این مقام افزود که این پول قرار بود تا زمان سقوط رژیم اسد، هزینه‌های اولیه شورای نظامی را تأمین کند. تقریباً در همان مقطع، به گفته این مقام پیشین اسرائیلی و دو فرمانده دروزی در سوریه، تا سقف ۵۰۰ هزار دلار نیز به‌طور جداگانه از سوی SDF به شورای نظامی ارسال شد.

برای تقویت «قضیه دروزی‌ها»، نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) همچنین در مناطق کردنشین شمال سوریه، به آموزش دروزی‌های سوری ــ از جمله زنان ــ پرداختند؛ رابطه‌ای که بنا به گفته یک مقام ارشد کُرد، یک فرمانده دروزی سوری و یک مقام پیشین اسرائیلی، تا امروز نیز ادامه دارد. سخنگوی شاخه سیاسی SDF به درخواست‌ها برای اظهارنظر پاسخی نداد.

در همین حال، به گفته یک مقام غربی، شیخ حکمت الهجری، رهبر معنوی دروزی‌ها، در اوایل سال ۲۰۲۵ نقشه‌هایی از یک دولت دروزیِ پیشنهادی ــ که قلمرو آن تا عراق امتداد می‌یافت ــ تهیه کرد و این طرح را دست‌کم به یک دولت مهم غربی ارائه داد.

به پرواز درآوردن آپاچی‌ها

وقتی اسد در ۸ دسامبر ۲۰۲۴، پس از یک تهاجم برق‌آسای ۱۱روزه به رهبری الشرع و گروه مسلح او، «هیئت تحریر الشام»، سقوط کرد، اسرائیل فوراً وارد عمل شد.

بلافاصله، نیروهای زمینی اسرائیل وارد خاک سوریه شدند و ۱۵۵ مایل مربع از این کشور را به تصرف درآوردند؛ از جمله مواضع بیشتری در قله کوه هرمون، ارتفاعی راهبردی که مرز سوریه و لبنان را دربر می‌گیرد. نیروی هوایی اسرائیل صدها حمله هوایی به تأسیسات نظامی سوریه انجام داد تا رهبر جدید سوریه به تسلیحات دسترسی پیدا نکند. و در کمتر از ده روز، به گفته یک مقام پیشین اسرائیلی، یک سرهنگ در فرماندهی شمال ارتش اسرائیل بالگردهای آپاچی را برای انتقال تفنگ، پول نقد و کمک‌های بشردوستانه به‌منظور تقویت دروزی‌ها به پرواز درآورد.

ارسال تسلیحات در اواخر آوریل، هم‌زمان با نگرانی‌های اسرائیل درباره به خطر افتادن جامعه دروزی، به اوج رسید. با تشدید تنش‌های مذهبی در سوریه، درگیری‌هایی میان افراد مسلح اسلام‌گرا حامی دولت جدید الشرع و جنگجویان دروزی رخ داد که به کشته شدن ده‌ها نفر انجامید. مقامات اسرائیلی که نگران بودند دروزی‌ها مورد هجوم قرار گیرند، در محاصره بیفتند یا قتل‌عام شوند، به‌طور علنی وعده دادند از این اقلیت محافظت کنند.

به گفته یک مقام پیشین اسرائیلی، یک فرمانده دروزی در سوریه و یک واسطه مالی، اسرائیل در واکنش، عمدتاً سلاح‌های دست‌دوم را ارسال کرد که نیروهای اسرائیلی از پیکارجویان کشته‌شده حزب‌الله و حماس به دست آورده بودند. یکی از رهبران شبه‌نظامیان دروزی سوریه همچنین به یاد می‌آورد که تفنگ‌های تک‌تیرانداز، تجهیزات دید در شب و مهمات مربوط به تیربارهای سنگین ۱۴ و ۲۳ میلی‌متری نیز دریافت کرده است. به گفته دو فرمانده شبه‌نظامی دروزی در سویدا، برخی رهبران دروزی از همتایان کُرد خود نیز موشک‌های ضدتانک و تصاویر میدانیِ حاصل از ماهواره‌های اسرائیلی دریافت کردند.


حکمت الهجری، آخوند تجزیه‌طلب دروزی. او به آدم‌ربایی و پسرش به ارتباط با شبکه‌های منطقه‌ای قاچاق مواد مخدر ــ از جمله حزب‌الله ــ متهم هستند

در میدان عمل، نیروهای اسرائیلی آنچه «منطقه حائل» می‌نامیدند ایجاد کردند و به ساکنان دروزی ۲۰ روستا «چوب، بنزین، گازوئیل، غذا، مقداری آب» و همچنین خدمات درمانی در یک درمانگاه ارتشی که در خارج از روستای دروزیِ خَضَر برپا شده بود، ارائه دادند؛ این موضوع را یک مقام نظامی اسرائیلی اعلام کرد.

در داخل دولت اسرائیل، واحد «هماهنگی فعالیت‌های دولت در مناطق» (COGAT) وابسته به وزارت دفاع اسرائیل، یک دفتر اداری جدید ایجاد کرد تا ارسال کمک‌های بشردوستانه و سایر اقلام ــ از جمله سلاح‌های سبک ــ به دروزی‌های سوریه را هماهنگ کند؛ این را حسون حسون، سرتیپ بازنشسته اسرائیلی و دبیر نظامی پیشین ریاست‌جمهوری که در این تلاش نقش داشت، گفت.

حسون، که خود دروزی است و به الهجری نزدیک است، رهبری جناحی در درون ساختار امنیتی اسرائیل را بر عهده داشت که استدلال می‌کرد اسرائیل باید با تمام توان از دروزی‌های سوریه به‌عنوان یک نیروی نیابتی مسلح در سوریه حمایت کند. او در گفت‌وگویی گفت: «اسرائیل باید یک دنده بالاتر برود و مانند یک قدرت راهبردی رفتار کند؛ قدرتی که با انواع گروه‌ها و نیروهای نیابتی ائتلاف می‌سازد و آن‌ها را به نیروهایی تبدیل می‌کند که به اسرائیل وفادار باشند و اسرائیل نیز به آن‌ها وفادار باشد.»

به گفته یک مقام اسرائیلی، حمایت از مسلح کردن دروزی‌ها بر دو ملاحظه اصلی استوار بود. نخست این‌که تلاش‌های آمریکا و اروپا برای همکاری با الشرع، به‌طور کلی «ساده‌لوحانه» تلقی می‌شد، زیرا او به‌عنوان یک اسلام‌گرای مسلحِ اصلاح‌نشده دیده می‌شد که در صورت انباشت قدرت می‌توانست تهدیدی برای اسرائیل باشد. دوم این‌که مقامات اسرائیلی احساس تعهد اخلاقی برای حفاظت از «برادران سوری» جامعه پرنفوذ دروزی در اسرائیل داشتند.

فشار بر بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، برای مداخله در سوریه در ماه ژوئیه افزایش یافت؛ پس از آن‌که افراد مسلح مسلمان سنی و نیروهای دولت سوریه بار دیگر با دروزی‌ها در سویدا درگیر شدند. گروه‌های حقوق بشری اعلام کردند که این خشونت‌ها بیش از هزار کشته برجای گذاشت و سرزمین اصلی دروزی‌ها را در محاصره قرار داد. ارتش اسرائیل در واکنش، نیروهای سوری و ساختمان وزارت دفاع این کشور در دمشق را بمباران کرد.

پیشینه‌ای از حمایت‌های مخفیانه

نگرانی‌های اسرائیل از روی کار آمدن یک حکومت اسلام‌گرا در همسایگی‌اش ــ و مداخله این کشور در سوریه ــ به سال‌ها پیش بازمی‌گردد. پس از آن‌که سوریه در سال ۲۰۱۱ به جنگ داخلی فرو رفت، افسران نظامی اسرائیل وارد سوریه شدند تا شبه‌نظامیان دروزی را آموزش دهند و به دیگر شورشیان نیز سلاح و خدمات درمانی ارائه کردند؛ اقدامی که اغلب با هماهنگی اردن و ایالات متحده انجام می‌شد. این مطلب را سه مقام پیشین اسرائیلی بیان کرده‌اند.

تامیر هایمن، ژنرال بازنشسته ارتش اسرائیل و رئیس پیشین فرماندهی شمال این کشور ــ که جبهه سوریه را زیر نظر دارد ــ از بحث درباره حمایت کنونی اسرائیل از دروزی‌ها خودداری کرد، اما گفت که در جریان جنگ داخلی سوریه، اسرائیل و اردن به گروه‌هایی کمک می‌کردند که دشمن جریان‌های افراطی مسلمان سنی تلقی می‌شدند.

تامیر هایمن به یاد می‌آورد: «میان اسرائیل و آن شورشیان محلی، علاقه‌ای مشترک برای جنگیدن با داعش یا دفاع از مرز اسرائیل در برابر آن وجود داشت. در ازای این همکاری، ما پشتیبانی لجستیکی ارائه می‌کردیم که عمدتاً شامل درمان پزشکی در بیمارستان‌های اسرائیل، تأمین آب و سوخت و گاه حتی برخی سلاح‌ها می‌شد.»

امروز، تحلیلگران اسرائیلی هشدار می‌دهند که حمایت از ایجاد یک دولت خودمختار دروزی یا یک نیروی نیابتی مسلح، مأموریتی کاملاً متفاوت از همکاری با دروزی‌ها برای تأمین امنیت مرزهای اسرائیل خواهد بود. یکی از مشاوران دولتی یادآور شد که اسرائیل تجربه «خوبی در جنوب لبنان» نداشته است؛ جایی که این کشور به مدت دو دهه از یک شبه‌نظامی طرفدار اسرائیل به نام «ارتش جنوب لبنان» حمایت کرد، اما این گروه در سال ۲۰۰۰ و در برابر پیشروی‌های حزب‌الله فروپاشید.

این مشاور گفت: «پشتیبانی از یک دولت مستقل، وضعیتی ایجاد می‌کند که در آن اسرائیل ناچار می‌شود از جمعیتی دفاع کند که ۱۰۰ کیلومتر با مرز فاصله دارد. اگر ما در اینجا منفعتی داشته باشیم، ایجاد یک دروزستان مستقل نیست.»

مقامات اسرائیلی همچنین نسبت به کشمکش‌های قدرت درون جامعه دروزی‌های سوریه بدگمان شدند. بنا بر گفته فرماندهان دروزی سوری و دو مقام پیشین اسرائیلی که مستقیماً درگیر این موضوع بودند، در ماه اوت، الهجری تلاش کرد به‌عنوان تنها مرجع نظامی مشروع در میان دروزی‌های سوریه به رسمیت شناخته شود و «گارد ملی» ــ یک شبه‌نظامی جدید به رهبری الهجری و پسرش سلیمان ــ جایگزین شورای نظامی به‌عنوان دریافت‌کننده سلاح از اسرائیل شد.

این اقدام شکاف‌هایی عمیق میان فرماندهان دروزی ایجاد کرد. طارق الشوفی، رهبر پیشین شورای نظامی، به همکاری با الشرع متهم شد و از بیم بازداشت به دست نیروهای الهجری مخفی شد. در همین حال، بنا به گفته یک مقام پیشین اسرائیلی، یک فرمانده دروزی در سوریه و یک واسطه مالی، الهجری به آدم‌ربایی و پسرش به ارتباط با شبکه‌های منطقه‌ای قاچاق مواد مخدر ــ از جمله حزب‌الله ــ متهم شده‌اند.

یکی از مقامات پیشین اسرائیلی که در این تلاش نقش داشت، گفت: «اسرائیلی‌ها می‌دانند که در آن سوی مرز کسی نیست که بتوان در بلندمدت با او کار کرد.»

سه نفر از نزدیکان الهجری ــ یک پسر، یک مشاور و یک برادرزاده ــ به پرسش‌های تفصیلی و درخواست‌های واشنگتن پست برای اظهارنظر پاسخی ندادند. همچنین تلاش‌ها برای تماس با الشوفی بی‌نتیجه ماند.

دارو، جلیقه ضدگلوله و پول نقد

به گفته یک مشاور دولت اسرائیل، در هفته‌های منتهی به نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ماه سپتامبر ــ زمانی که مقامات اسرائیلی در حال بررسی احتمال دیدار نتانیاهو و الشرع در نیویورک بودند، دیداری که در نهایت محقق نشد ــ مقامات سوری به‌روشنی اعلام کردند که خواهان آن نیستند که اسرائیل جدایی‌طلبی دروزی‌ها را تسهیل کند. این مشاور افزود که یک توافق امنیتی پیشنهادی میان اسرائیل و سوریه، تا حدی به دلیل مطالبات اسرائیل درباره تضمین‌هایی برای دروزی‌ها ــ از جمله ایجاد یک کریدور بشردوستانه محصور از اسرائیل تا سویدا ــ از هم پاشید.

امروز، به گفته مقامات اسرائیلی و دیگر افرادی که در جریان تفکرات آنان قرار دارند، وضعیت سوریه ــ و سیاست اسرائیل در قبال دروزی‌ها ــ همچنان سیال است. در ماه نوامبر، نتانیاهو از نیروهای اسرائیلی مستقر در خاک اشغالی سوریه بازدید کرد؛ اقدامی که سوریه آن را نقض آشکار حاکمیت خود به‌شدت محکوم کرد. به گفته یک مقام پیشین اسرائیلیِ دخیل در مذاکرات، اسرائیل در گفت‌وگوها بر سر یک توافق امنیتی دوجانبه خواستار غیرنظامی شدن جنوب سوریه و عدم ورود نیروهای سوری به سویدا بدون هماهنگی قبلی با اسرائیل شده است. الشرع در مصاحبه خود با واشنگتن پست این خواسته اسرائیل برای غیرنظامی کردن منطقه جنوب دمشق را رد کرد.

به گفته یکی از مقامات اسرائیلی، اسرائیل همچنین در مذاکرات خود با الشرع همچنان برای «خودمختاری نهادی» دروزی‌ها فشار خواهد آورد. او افزود که ارسال کمک‌ها از سوی اسرائیل ادامه دارد، اما این محموله‌ها کوچک‌تر و کم‌تواتر شده‌اند.

در بیانیه‌ای رسمی، یکی از مقامات دولت اسرائیل اعلام کرد: «اسرائیل انتظار دارد سوریه یک منطقه حائل غیرنظامی‌شده از دمشق تا محدوده منطقه حائل، شامل مسیرهای منتهی به کوه هرمون و قله کوه هرمون، ایجاد کند. … دستیابی به توافق با سوری‌ها ممکن است، اما ما بر اصول خود پایبند خواهیم ماند؛ از جمله حفاظت دائمی از برادران و خواهران دروزی‌مان که تابستان امسال در جنایاتی شبیه به وقایع ۷ اکتبر قتل‌عام شدند.»

به گفته رهبران دروزی در سوریه و یک مقام پیشین اسرائیلی، حتی تا اواخر سپتامبر نیز بالگردهای اسرائیلی دارو و تجهیزات دفاعی ــ از جمله جلیقه‌های ضدگلوله ــ را به سویدا منتقل می‌کردند. همچنین پرداخت‌های ماهانه به حدود ۳ هزار نیروی «گارد ملی» همچنان ادامه داشته است.

کارمیت والِنسی، کارشناس سوریه در «مؤسسه مطالعات امنیت ملی» در تل‌آویو، گفت حمایت اولیه اسرائیل از برخی رهبران جدایی‌طلب دروزی مانند الهجری کاهش یافته و تردیدهایی درباره واقع‌بینانه بودن ارائه کمک‌های گسترده ــ مانند برق و آب ــ به یک دولت دروزی جداشده وجود دارد.

والنسی گفت: «اسرائیل باید بپذیرد که برای میزان مداخله ما در مسائل داخلی[سوریه] محدودیت‌هایی وجود دارد، به‌ویژه در شرایطی که با رژیمی در حال گفت‌وگو هستیم که می‌کوشد به یک توافق امنیتی دست یابد. تا زمانی که بن‌بست ادامه داشته باشد و توافق امنیتی حاصل نشود، به باور من اسرائیل به حمایت از دروزی‌ها ادامه خواهد داد.»




نظر شما درباره این مقاله:







«پیشگفتار» کتاب شاه شاهان
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 18:35

«پیشگفتار» کتاب شاه شاهان


اسکات اندرسون

برگردان: علی‌محمد طباطبایی

پیش‌گفتار کتاب:
«شاه تا دهه ۱۹۸۰ در زندگی ایران فردی فعال خواهد بود... در آینده نزدیک تغییر رادیکالی در رفتار سیاسی ایران رخ نخواهد داد.»
- گزارش محرمانه سیا، «ایران در دهه ۱۹۸۰»، اوت ۱۹۷۷، پنج ماه قبل از آغاز انقلاب

در حدود ساعت ۱۰:۲۰ صبح روز ۱۵ نوامبر ۱۹۷۷، دو هلیکوپتر سی‌کورسکی سی کینگ (Sikorsky Sea King) از ارتفاعی پایین از فراز رودخانه پوتوماک (Potomac River) گذشتند و به سمت علفزار پهناور و هموار پایه جنوبی بنای یادبود واشنگتن رفتند. هلیکوپترهای سبز و سفید با نشان نظامی خود، بخشی از ناوگان ریاست جمهوری معروف به اچ‌ام‌اکس-۱ (HMX-1) بودند و در هواپیمای پیشرو، شاه ایران، محمدرضا پهلوی، به همراه همسرش فرح و گروه کوچکی از همراهان سلطنتی حضور داشتند. هدف اصلی هلیکوپتر دنباله‌رو این بود که به عنوان طعمه عمل کند.

در کنار فرودگاه هلیکوپتر، حدود نیم دوجین لیموزین سیاه، همراه با چندین وسیله نقلیه سرویس مخفی و یک صف از پلیس‌های موتورسوار اسکورت منتظر بودند. به دلایل امنیتی، تنها تعداد معدودی از مقامات می‌دانستند کدام لیموزین شاه را، که تنها نیم مایل (حدود ۸۰۰ متر) فاصله داشت، به کاخ سفید منتقل خواهد کرد. این دوازدهمین سفر پادشاه ایرانی به ایالات متحده از زمان نشستن بر تخت سلطنت، سی و شش سال قبل از آن بود. طی این سفرها، او در کاخ سفید با شش رئیس جمهور مختلف آمریکا، از هری ترومن (Harry Truman) آغاز کرده بود، ملاقات کرده بود. اکنون قرار بود با هفتمین آنها ملاقات کند: جیمی کارتر (Jimmy Carter).

شاه درباره این سفر نگران بود، و به دو دلیل خوب: کارتر در پیروزی برای ریاست جمهوری سال قبل، با شعار اصلاح‌طلبانه و تأکید بر دولت پاک (مبارزه با فساد) کارزار انتخاباتی خود را پیش برده بود.  او که فرماندار سابق جورجیا (Georgia) بود، وعده داده بود که تأکید جدیدی بر حمایت از حقوق بشر در سراسر جهان و بازبینی انتقادی فروش تسلیحات آمریکا به رژیم‌های دیکتاتوری خواهد داشت. هر دوی این وعده‌ها ایران را در وضعیت دشوار و ناراحت کننده ای قرار می داد. در سال‌های اخیر، چندین سازمان به دلیل سابقه حقوق بشر، به شدت به رژیم شاه حمله کرده بودند و ایران بی تردید بزرگترین و بهترین خریدار سیستم‌های تسلیحاتی آمریکا بود و تقریباً نیمی از کل این فروش‌ها در سال‌های اخیر را شامل می‌شد. مقامات ارشد دولت کارتر به طور محرمانه به شاه اطمینان داده بودند که این وعده‌های بلندپروازانه شامل حال او نمی‌شود، اما رهبر ایرانی به طور قابل درکی مشتاق بود این را مستقیماً از زبان خود رئیس جمهور بشنود.

علاوه بر این موضوع، یک نگرانی فوری‌تری نیز وجود داشت. تا سال ۱۹۷۷، حدود پنجاه هزار دانشجوی ایرانی در کالج‌ها و دانشگاه‌های ایالات متحده درس می‌خواندند و در روزهای اخیر بخش قابل توجهی از آنها - طبق برخی گزارش‌ها تا چهار هزار نفر  - شروع به تجمع در واشنگتن برای اعتراض به دیدار او کرده بودند. اگرچه عمدتاً چپ‌گرایان جوان بودند، اما تعدادشان با حضور پراکنده‌ای از مخالفان و تبعیدیان ایرانی مسن‌تر و همچنین فعالان حقوق بشر آمریکایی تکمیل می‌شد و آنان قسم خورده بودند که استقبالی پرسر و صدا و شرم‌آور از شاه به عمل آورند. در واقع، آنها روز قبل، زمانی که او در روستایی باز مانده از دوره استعمار و کاملاً تحت محافظت به نام ویلیامزبرگ ویرجینیا (Williamsburg, Virginia) اقامت داشت، به پادشاه اخطار داده بودند. در طول شب، خواب زوج سلطنتی با شعارهای چندصد نفر از معترضان ضد شاه که در فاصله کوتاهی جمع شده بودند، قطع شد. بسیاری برای دادن حالتی نگران‌کننده به ظاهرشان، صورت‌های خود را با ماسک‌های کاغذی پنهان کرده بودند، که به ادعای آنان محافظت ضروری در برابر شناسایی شدن توسط پلیس مخفی شاه بود.

در پیش‌بینی ناخوشایندی‌ای که احتمالاً در واشنگتن رخ می‌داد، گزارش شده بود که دولت ایران برای صدها نفر از هواداران طرفدار رژیم در جامعه ایرانیان- آمریکایی برنامه‌ریزی کرده بود تا با هواپیما یا اتوبوس به پایتخت بیایند، از جمله دانشجویان نیروی هوایی ایران که در پایگاه نیروی هوایی لافلین (Laughlin Air Force) در تگزاس تحت آموزش بودند. همراه با بنرهایی که رهبری شاه و دوستی آمریکا و ایران را ستایش می‌کرد، سازمان‌دهندگان طرفدار شاه، پرچم‌های همبستگی دوطرفه توزیع کرده بودند: نشان ایالات متحده در یک طرف و نشان ایران در طرف دیگر. تا اواسط صبح، پلیس آگاه‌شده واشنگتن دی‌سی، دو جناح را در دو طرف منطقه بیضی‌شکل - چمنزار وسیعی که درست زیر کاخ سفید امتداد داشت - جدا کرده بود، اما صحنه‌ای پرتنش ایجاد شده بود. محصور در پشت نرده‌های نازک برف‌گیر در فاصله حدود پانصد فوتی از هم، دو گروه از طریق بلندگو به یکدیگر فحش می‌دادند و شدت و حجم فریادهایشان با نزدیک شدن زمان ورود برنامه‌ریزی شده شاه به کاخ سفید افزایش می‌یافت.

آن صبح من نیز در منطقه بیضی‌شکل حضور داشتم، در حال قدم زدن میان پلیس‌ها و تعداد معدودی از گزارشگرانی که سرزمین بی‌طرف میان دو گروه متخاصم را اشغال کرده بودند. من هجده ساله بودم و در ساختمان مرکزی وزارت خزانه‌داری (Treasury Department headquarters)، در مجاورت کاخ سفید، به عنوان دستیار ویژه وزیر خزانه‌داری کار می‌کردم. اما با وجود عنوان زیبا،من  در اصل یک پادو بودم و از آنجا که وزیر وقت، دبلیو. مایکل بلومنتال (W. Michael Blumenthal)، به پادویی بسیار کمی نیاز داشت، بیشتر ساعات کاری‌ام را به قدم زدن در شهر و جستجوی کار جالبی برای انجام دادن می‌گذراندم. در صبح روز ۱۵ نوامبر ۱۹۷۷، هیچ چیز به اندازه منظره‌ای که در منطقه بیضی‌شکل در حال تکوین بود جالب به نظر نمی‌رسید.

در حدود ساعت ۱۰:۳۰ صبح، کاروان موتوری شاه از دروازه‌های آهنی کاخ سفید عبور کرد و به راه نیمدایره‌ای آن آمد، مناسبتی که با آغاز سلام ۲۱ توپ مشخص می شد. با نگاه به گذشته، این افتخار مرسوم برای یک رئیس کشور مهمان شاید اشتباه بود، زیرا معترضان ضد شاه در سمت شرقی منطقه بیضی‌شکل، آن را تقریباً مانند شلیک گلوله آغاز مسابقه تفسیر کردند. در یک لحظه، صدها نفر از نرده‌های برف‌گیری که آنها را عقب نگه می‌داشت، عبور کردند و شروع به حمله به سوی مخالفان خود در عرض چمنزار بزرگ کردند. در حالی که برخی از هواداران طرفدار شاه شروع به فرار وحشت‌زده کردند، تعدادی از مردان جوان در میان آنها - با قیافه و موهای کوتاه نظامی، ظاهراً دانشجویان نظامی - هر سلاح بالقوه‌ای که در نزدیکی دستشان بود را برداشتند و به طور مشابه برای نبرد به جلو هجوم آوردند. ناگهان سرزمین بی‌طرف که به سرعت در حال کوچک شدن بود، جای چندان خوبی برای بودن به نظر نمی‌رسید.

برای دو یا سه دقیقه بعد - در آن زمان طولانی‌تر احساس می‌شد - منطقه بیضی‌شکل صحنه نوعی درگیری خیابانی عظیم بود، مشت‌ها و لگدها در پرواز، افرادی که زمین می‌خوردند یا می‌دویدند یا سینه‌خیز می‌رفتند، طوری که کاملاً غیرممکن بود مشخص شود چه کسی بر دیگری برتری دارد. همچنین نمی‌توانستم مطمئن باشم که معترضی که با چوبی چنان محکم به پشتم زد که لحظه‌ای مرا به زمین انداخت، متعلق به کدام جناح بود، اگرچه قدرت ضربه مرا به این ظن انداخت که آن کار یکی از دانشجویان نظامی و به لحاظ قدر بدنی قوی ‌تر بوده، نه یک دانشجوی چپ‌گرای تحصیلات تکمیلی. وقتی سرانجام پلیس با گاز اشک‌آور و باتوم حمله کرد، تعداد زیادی مجروح در سراسر چمن پراکنده بودند.

برای مراسم خوشامدگویی به شاه در کاخ سفید، یک سکو در چمن جنوبی برپا شده بود، که چند صد مهمان دعوت شده پیش از آن جمع شده بودند تا سخنان افتتاحیه او و رئیس جمهور را بشنوند. با نگاه به گذشته، این سنت نیز احتمالاً اشتباه بود، زیرا به محض اینکه دو رهبر، به همراه همسرانشان، بر روی سکو قرار گرفتند، اولین موج‌های گاز اشک‌آور استفاده شده در منطقه بیضی‌شکل شروع به فراگرفتن و احاطه آنها کرد. در یک سری عکس مشهور گرفته شده در آن زمان، هر دو زوج سعی می‌کنند در حالی که اشک از گونه‌هایشان جاری است، ظاهر متین خود را حفظ کنند.

با به پایان رساندن سریع نمایش شرم‌آور در چمن جنوبی - جیمی کارتر بعدها شوخی می‌کرد که این یکی از کوتاه‌ترین سخنرانی‌هایش بود - دو زوج به هوای سالم‌تر درون کاخ سفید عقب نشینی کردند. در حالی که رزالین کارتر (Rosalynn Carter)، فرح و همراهانش را برای پذیرایی قهوه و بازدید « سنتی بانوان» کاخ سفید راهنمایی می‌کرد، دو رئیس کشور به اتاق کابینه، دو در پایین‌تر از دفتر بیضی‌شکل، رفتند. برای این جلسه، شاه تنها با دو مشاور همراهی می‌شد، در مقابل آرایه‌ای از مقامات آمریکایی که روبرو نشسته بودند: رئیس جمهور کارتر، معاون رئیس جمهور والتر ماندیل (Vice President Walter Mondale)، مشاور امنیت ملی زبیگنیو برژینسکی (National Security Advisor Zbigniew)، همراه با وزیر امور خارجه سایروس ونس (Secretary of State Cyrus Vance) و چند مقام ارشد دیگر وزارت خارجه.

در کنار همان میز، گری سیک (Gary Sick)، افسر ارشد شورای امنیت ملی (NSC) مسئول امور ایران، که یک ناخدا‌ی نیروی دریایی چهل و دو ساله بود، نیز نشسته بود. اگرچه او دو سال بود که پرونده ایران را در NSC بر عهده داشت، سیک برای اولین بار شاه را می‌دید. او به یاد می‌آورد: «اولین فکرم این بود که چقدر حساس و شکننده (delicate) به نظر می‌رسد. بسیار ظریف، بسیار فرهیخته، با قامتی کاملاً راست، اما تصویر کلی کسی بود که تا حدی آسیب‌پذیر می‌نمود. با همه آنچه درباره‌اش خوانده بودم، همه فیلم‌های خبری که دیده بودم، فکر نمی‌کنم برای این [دیدار] کاملاً آماده بودم.»

این جلسات مقدماتی در کاخ سفید با روسای کشورهای خارجی اغلب کیفیتی کلیشه‌ای و پر از شعار دارند، همراه با تعارفات و مروری بر مسائلی که بعداً با جزئیات بیشتر به آنها پرداخته می‌شود. اگرچه جلسه ۱۵ نوامبر حاوی بخشی از این عناصر بود، اما به شکلی غیرمعمول محتوایی نیز داشت. رئیس جمهور کارتر چندین بار تأکید کرد که نه تنها از «روابط ویژه» آمریکا با ایران قدردانی می‌کند، بلکه می‌خواهد راه‌هایی برای تقویت بیشتر آن بیابد - نشانه‌ای ضمنی از اینکه شاه نگرانی چندانی از دولت جدید درباره سابقه حقوق بشر ایران یا خریدهای بی‌رویه تسلیحاتی نخواهد شنید. به نوبه خود، پادشاه ایران قولی را تکرار کرد که در اجلاس آینده اوپک به دنبال افزایش قیمت نفت نخواهد بود - خبری خوشایند از کسی که مدتها عامل اصلی چنین افزایش‌هایی بود.

در طول این جلسه نود دقیقه‌ای، گری سیک تحت تأثیر رفتار آمرانه شاه قرار گرفت: «در سمت ما میز، بحث‌های غیررسمی زیادی رفت و برگشت بود، اما نمی‌توانم به خاطر بیاورم که شاه حتی نگاهی به دو نفری که با او بودند انداخته باشد. قطعاً نقش سخن‌پراکنی نداشتند. اما این عنصر او بود: جلسه برنامه‌ریزی شده، دستور کار از پیش تعیین شده. او را بسیار پرابهت یافتم، کاملاً بر هر موضوعی که مطرح می‌شد مسلط بود.»

علیرغم احتیاطی که شاه به این سفر دولتی داشت و هرج و مرجی که ورودش را همراهی کرد، به سرعت مشخص شد که او و کارتر رابطه شخصی خوبی دارند، آنقدر که تا زمانی که او و شهبانو بعد از ظهر روز بعد واشنگتن را ترک کردند، شاه حالتی شاد و سرخوش داشت. او به یک دیپلمات آمریکایی گفت که این سفر به هیچ وجه نمی‌توانست بهتر از این پیش برود، و به یک مشاور دربار گفت که این یکی از ثمر‌بخش‌ترین سفرهایی بوده که تا به حال به پایتخت آمریکا انجام داده است. در ایران، رسانه‌های دولتی تیترهای بزرگی درباره پیروزمندانه‌ترین سفر خارجی شاهنشاه منتشر کردند، در حالی که اجماع در کاخ سفید کارتر این بود که دو روز گفت‌وگو موفقیتی بزرگ بوده و اتحاد دیرینه آمریکا و ایران را بیشتر تقویت کرده است.

با این حال، این مناسبت، اگر کسی توجه می‌کرد، چند پرسش نگران‌کننده مطرح می نمود. تظاهرات خشونت‌آمیز ۱۵ نوامبر [۲۴ آبان ۱۳۵۶] منجر به بیش از یکصد مجروح، از جمله ۲۹ پلیس شد و آن را به بدترین روز آشوب شهری در پایتخت این کشور در نزدیک به یک دهه گذشته تبدیل کرد. زد و خورد بین جناح‌های متخاصم حتی تا اتاق‌های اورژانس شهر نیز گسترش یافته بود و باعث شد محافظان بیمارستان، معترضان طرفدار و ضد شاه را که منتظر درمان بودند، از هم جدا کنند. بسیاری از حدود چهار هزار دانشجوی ایرانی که برای محکوم کردن شاه به واشنگتن آمده بودند، از طبقات متوسط و بالای جامعه کشورشان بودند، و اگر این دیدگاه کسانی بود که بیشترین بهره را از حکومت او برده بودند، این چه می‌توانست درباره کسانی در درون ایران که فاقد چنین امتیازی بودند بگوید؟ و در حالی که بیشتر معترضان ضد شاه خود را چپ‌گرا معرفی می‌کردند، اعضای چند گروه مذهبی مسلمان محافظه‌کار نیز به آنها پیوسته بودند، به طوری که در میان پلاکاردهایی که شاه را فاشیست راست‌گرا و نوکر آمریکا محکوم می‌کرد، پلاکاردهای دیگری نیز بود که او را به خیانت به اسلام متهم می‌کردند. برخی از افراد در این دسته اخیر، پلاکاردهایی با تصویر یکی از تلخ‌ترین منتقدان شاه حمل می‌کردند، یک روحانی سالخورده که تقریباً خارج از ایران ناشناخته بود به نام آیت‌الله روح‌الله خمینی. آخرین بار کی بود که واشنگتن، یا پایتخت هر کشوری، شاهد راهپیمایی چپ‌گرایان سکولار و بنیادگرایان مذهبی برای رسیدن به یک هدف مشترک بود؟

اما هیچ‌کس توجه نکرد - حداقل هیچ‌کس در موقعیتی که بتواند کاری انجام دهد. در عوض، بلافاصله پس از ترک واشنگتن توسط شاه، دستیاران کاخ سفید شروع به برنامه‌ریزی برای سفر متقابل رئیس جمهور کارتر به ایران کردند که قرار بود تنها شش هفته بعد، برای بهره‌برداری بهتر از پیشرفت حاصل شده، انجام شود. در این جلسه دوم، کارتر ستایشی را که در کاخ سفید از شاه کرده بود تکرار کرد و خاطرنشان کرد که «به لطف رهبری شاه، ایران جزیره ثبات در منطقه‌ای پرآشوب است .»

باز هم انگار یک تپانچه روانی شلیک شده بود، زیرا چند روز پس از این ستایش اغراق‌آمیز کارتر، اولین تظاهرات ضد شاه قابل توجه در ایران در بیش از یک دهه رخ داد. در ابتدا، این تظاهرات کوچک بود و به راحتی متفرق می‌شد، اما در عرض چند هفته به نقاط دیگر گسترش یافت و خشونت‌آمیز شد. با این حال، باز هم توجه چندانی به آن نگردید. تا بهار ۱۹۷۸ ، معترضان به خیابان‌های تقریباً هر شهر ایرانی با هر اندازه‌ای آمدند و هدفشان اکنون رنگ و بویی متمایزاً مذهبی گرفته بود، اما تنها در آن زمان، شش ماه پس از آنکه تصویر او روی پوسترهای معترضان در واشنگتن ظاهر شد، روزنامه نیویورک تایمز برای اولین بار فکر کرد که دشمن اصلی شاه، روح‌الله خمینی را معرفی کند، در حالی که موفق شد نام کوچک او را اشتباه بنویسد. اما باز هم بدتر شد، و باز هم تعداد بسیار کمی عمق ماجرا را درک کردند. تا آن دسامبر، در حالی که ایران با اعتصابات فلج شده و به سمت جنگ داخلی پیش می‌رفت و تلفات نبردهای خیابانی‌اش اکنون به هزاران - به گفته مخالفان، ده‌ها هزار - رسیده بود، رئیس جمهور کارتر هنوز می‌توانست اطمینان کامل خود را به توانایی شاه برای اصلاح اوضاع و ادامه حکومت ابراز کند. و سپس، تنها چند هفته بعد، امری که زمانی غیرقابل تصور بود: پس از سی و هفت سال، شاهنشاه محمدرضا پهلوی، شاهنشاه، نور آریایی‌ها، سایه خدا بر روی زمین، به سادگی دیگر وجود نداشت، به تبعیدی آواره رانده شد، در حالی که رژیمش درگیر انقلابی شد که کسی آمدنش را ندیده بود و هیچ کس نمی‌دانست چگونه آن را متوقف کند.

ادامه دارد ...

(۳ تصویر سیاه و سفید متعلق به خود کتاب شاه شاهان است)




نظر شما درباره این مقاله:







ایستادگی برای حق حیات / احمدرضا حائری
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 18:04

ایستادگی برای حق حیات / احمدرضا حائری





نظر شما درباره این مقاله:







فروم زن، زندگی، آزادی
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 17:38

فروم زن، زندگی، آزادی





نظر شما درباره این مقاله:







فراتر از فاجعه! / احمد زیدآبادی
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 17:19

فراتر از فاجعه! / احمد زیدآبادی





نظر شما درباره این مقاله:







الزامات حداقلی رشد پایدار
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 16:24

الزامات حداقلی رشد پایدار


مسعود نیلی

دنیای اقتصاد

روز دوشنبه مسعود نیلی، اقتصاددان، در نشستی با عنوان «دموکراسی و توسعه» به بررسی ریشه‌های توسعه اقتصادی پرداخت. در این نشست، نیلی چهار مولفه تضمین حقوق مالکیت، ثبات اقتصاد کلان، دسترسی به بازارهای جهانی و استحکام قراردادها را به‌عنوان الزامات حداقلی رشد پایدار معرفی کرد. او همچنین در ارتباط با تقدم «توسعه اقتصادی» یا «توسعه سیاسی»، نوعی تدریجی‌گرایی را مطرح کرد که با اعمال حاکمیت قانون شروع می‌شود. شکل‌گیری اراده‌ای برای حاکمیت قانون به توسعه اقتصادی منجر می‌شود و با بزرگ‌تر شدن بنگاه‌ها و تعمیق قدرت اقتصادی آنها، زمینه برای توسعه سیاسی مهیاتر می‌شود. در نهایت با توسعه سیاسی، رشد پایدار اقتصادی نیز رقم می‌خورد.

در قسمت دیگری از این نشست جواد اطاعت، عضو هیات علمی علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی، به ثبات، امنیت و تعامل با نظام بین‌الملل به عنوان شروط لازم توسعه اشاره کرد. در نخستین روز زمستان سال ۱۴۰۴، نشستی با حضور مسعود نیلی، اقتصاددان و جواد اطاعت، عضو هیات علمی علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی در دانشکده اقتصاد این دانشگاه برگزار شد. در این نشست که به میزبانی انجمن علمی دانشجویی اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی و مرکز مطالعات اقتصادی و سیاسی دانشگاه شهید بهشتی برنامه‌ریزی شده بود، به موضوع «دموکراسی و توسعه» پرداخته شد.

«توسعه اقتصادی» یا «توسعه سیاسی»؟

در این نشست، مسعود نیلی با نگاهی تحلیلی، به بازخوانی نسبت میان «توسعه سیاسی» و «توسعه اقتصادی» پرداخت. محور اصلی بحث او حول این پرسش شکل گرفت که اساسا چه رابطه‌ای میان این دو حوزه وجود دارد. آیا «توسعه سیاسی» زمینه‌ساز «توسعه اقتصادی» است یا برعکس، این توسعه اقتصادی است که در نهایت به توسعه سیاسی منجر می‌شود؟ یا شاید این دو هیچ ارتباط مستقیمی با یکدیگر ندارند و هرکدام مسیر مستقل خود را طی می‌کنند؟ احتمال چهارم نیز این است که این دو فرآیند به‌صورت هم‌زمان و در تعامل با یکدیگر پیش می‌روند و یکدیگر را تقویت می‌کنند.

در ادامه، او توسعه اقتصادی را بر اساس شاخص‌های مشخص اقتصاد کلان توضیح داد. از نگاه نیلی، رشد اقتصادی، تورم و بیکاری سه متغیر کلیدی هستند که می‌توان با اتکا به آنها وضعیت توسعه اقتصادی را سنجید. او تاکید کرد که اگر هدف، دستیابی به رشد پایدار است، باید به الزامات حداقلی این رشد توجه شود. در این چارچوب، بنگاه اقتصادی به‌عنوان واحد پایه و اولیه اقتصاد مورد توجه قرار گرفت و بحث به این سمت رفت که چه شرایطی باید فراهم باشد تا بنگاه‌ها بتوانند در مسیر رشد پایدار حرکت کنند.

نیلی چهار مولفه را به‌عنوان الزامات حداقلی رشد پایدار معرفی کرد. نخست، تضمین حقوق مالکیت که از نگاه او زیربنای هر فعالیت اقتصادی مولد است. دوم، ثبات اقتصاد کلان که بدون آن، هیچ بنگاهی امکان برنامه‌ریزی بلندمدت نخواهد داشت. سوم، دسترسی به بازارهای جهانی که به‌ویژه در شرایط کنونی اقتصاد جهانی اهمیتی دوچندان یافته است. و چهارم، استحکام قراردادها که نقش مهمی در کاهش هزینه‌ها و افزایش اعتماد در فضای کسب‌وکار دارد. او سپس هر یک از این مولفه‌ها را با جزئیات بیشتری تشریح کرد.

در توضیح حقوق مالکیت، نیلی بر سه رکن اساسی تاکید کرد. نخست، کارکرد منصفانه و قابل پیش‌بینی محاکم قضایی که باید به‌گونه‌ای باشد که فعالان اقتصادی بتوانند با اطمینان به اجرای قانون، تصمیم‌گیری کنند. دوم، پایبندی دولت به عدم دخالت در امور بنگاه‌های اقتصادی؛ به این معنا که دولت نباید هم‌زمان نقش سیاستگذار و بنگاه‌دار را ایفا کند. سوم، غیرسیاسی بودن فعالیت بنگاه‌های اقتصادی که شرط لازم برای رقابت سالم و رشد طبیعی آنهاست. او برای توضیح این وضعیت از مثالی استفاده کرد که دولت باید مانند داور در زمین فوتبال باشد؛ اگر خود وارد بازی شود و هم‌زمان داوری هم بکند، طبیعی است که نتیجه به نفع خودش رقم بخورد.

ثبات اقتصاد کلان نیز بیش از هر چیز با کنترل تورم معنا پیدا می‌کند. تورم بالا و ناپایدار، پیش‌بینی‌پذیری را از اقتصاد می‌گیرد و بنگاه‌ها را از سرمایه‌گذاری بلندمدت بازمی‌دارد. در چنین شرایطی، حتی اگر سایر عوامل مهیا باشند، نبود ثبات می‌تواند کل فرآیند توسعه را مختل کند. در کنار آن، استحکام قراردادها نیز به کارکرد دستگاه قضایی گره خورده است؛ هرچه حل‌وفصل دعاوی سریع‌تر و کم‌هزینه‌تر انجام شود، هزینه‌های مبادله برای بنگاه‌ها کاهش می‌یابد و فضای کسب‌وکار بهبود پیدا می‌کند. دسترسی مستمر و کم‌هزینه به بازارهای جهانی، مولفه چهارمی بود که نیلی به آن پرداخت. او تاکید کرد که در عصر «انقلاب صنعتی چهارم»، ارتباط با زنجیره‌های جهانی ارزش و بازارهای بین‌المللی، نقشی تعیین‌کننده در رشد بنگاه‌ها دارد. بدون این دسترسی، بنگاه‌ها در بازار داخلی محدود می‌مانند و امکان رشد و تبدیل شدن به بازیگران بزرگ اقتصادی را از دست می‌دهند.

اعمال حاکمیت قانون، پیش‌نیاز توسعه

در ادامه بحث، نیلی یکی از نشانه‌های مهم توسعه اقتصادی را رشد بنگاه‌ها دانست؛ رشدی که در آن، بنگاه‌های کوچک به‌تدریج بزرگ می‌شوند و بنگاه‌های متوسط شکل می‌گیرند. این فرآیند در نهایت به افزایش قدرت اقتصادی منجر می‌شود و به‌طور طبیعی، قدرت سیاسی نیز از دل آن زاده می‌شود. او این مکانیسم را به‌صورت یک زنجیره توصیف کرد: ابتدا توسعه اقتصادی رخ می‌دهد، سپس قدرت اقتصادی از مسیر رشد بنگاه‌ها افزایش می‌یابد، بعد از آن قدرت سیاسی تقویت می‌شود و در نهایت، موانع توسعه سیاسی کاهش پیدا می‌کند.

از این منظر، توسعه اقتصادی محصول مجموعه‌ای از سیاست‌هاست: سیاست خارجی، سیاست داخلی، سیاست‌های حقوقی و قضایی و در نهایت سیاست اقتصادی که سه مورد از بیرون از زمین اقتصاد تعیین می‌شود. بدون تغییر این سیاست‌ها، نمی‌توان انتظار داشت بنگاه‌ها مسیر طبیعی رشد را طی کنند. او برای ملموس‌تر شدن بحث، به مثال‌هایی از شرکت‌های بزرگ جهانی مانند سونی و اپل اشاره کرد و توضیح داد که این شرکت‌ها چگونه در یک بستر مناسب توانستند از بنگاه‌های کوچک به بازیگران بزرگ جهانی تبدیل شوند. در مقابل، نیلی وضعیت بنگاه‌ها در ایران را متفاوت توصیف کرد.

به گفته او، بنگاه‌های ایرانی عمدتا یا کوچک مانده‌اند یا از ابتدا بزرگ بوده‌اند و عملا بنگاه متوسطی که مسیر رشد را طی کرده باشد، وجود ندارد. بنگاه‌های بزرگ نیز عموما غیرخصوصی هستند و اساسا قرار نبوده خصوصی باشند. حتی در فرآیندهای خصوصی‌سازی و اجرای سیاست‌های کلی اصل ۴۴، انتقال مالکیت بیشتر از دولتی به حاکمیتی بوده تا به بخش خصوصی واقعی. او ریشه این وضعیت را هم در مبانی ایدئولوژیک نهفته در قانون اساسی و هم در نگاه اقتصاد سیاسی کشور دانست که در آن، تمایل چندانی به شکل‌گیری بخش خصوصی قدرتمند وجود نداشته است.

نیلی به نتایج پژوهشی اشاره کرد که در آن، ساختار مالکیت بنگاه‌های اقتصادی ایران بررسی شده و نشان می‌دهد بخش عمده بنگاه‌های بزرگ، دولتی هستند و تنها حدود ۲۰ درصد بنگاه‌ها خصوصی‌اند که اولا کوچک هستند و در وهله دوم عمدتا در صنایع غذایی و فعالیت‌های ساختمانی متمرکز شده‌اند. در حوزه‌هایی مانند نفت و گاز، مخابرات و نظام بانکی، مالکیت خصوصی سهم بسیار محدودی دارد.

در بخش پایانی نشست، نیلی به مقایسه مدل‌های توسعه در کشورهای مختلف پرداخت. او توضیح داد که کشورهای آمریکای شمالی و اروپا، که هم به توسعه اقتصادی رسیده‌اند و هم به توسعه سیاسی و دموکراسی، مدل‌هایی دارند که تکرارپذیر نیستند. در مقابل، برخی کشورهای آسیای جنوب شرقی بدون دموکراسی، مسیر توسعه اقتصادی را طی کرده‌اند. کره‌جنوبی نمونه‌ای است که از توسعه اقتصادی به توسعه سیاسی رسیده، درحالی‌که کشورهایی مانند سنگاپور یا امارات توسعه اقتصادی داشته‌اند بدون آنکه دموکراسی در مدل حکمرانی‌شان نقش پررنگی داشته باشد.

بر اساس پژوهش دیگری که به آن اشاره شد، کشورها را می‌توان بر اساس دو شاخص دموکراسی و درجه تمرکز حکومت دسته‌بندی کرد. در این تقسیم‌بندی، کشورهای غیردموکراتیک اما غیرمتمرکز، مانند چین و امارات، عملکرد اقتصادی بهتری نسبت به کشورهای غیردموکراتیک متمرکز دارند. در مجموع، چهار گروه شامل دموکراسی‌های بالغ و نابالغ و غیردموکراسی‌های بالغ و نابالغ شکل می‌گیرد و آنچه وضعیت بهتری دارد، کشورهایی هستند که از بلوغ نهادی بیشتر و تمرکز کمتری برخوردارند.

برای شکل‌گیری نهال توسعه اقتصادی، دموکراسی لزوما شرط اولیه نیست، بلکه وجود اراده‌ای برای اعمال حاکمیت قانون و ایجاد چارچوب نهادی اهمیت دارد. نیلی تاکید کرد که پیاده‌سازی چنین نظمی کاری پیچیده است و نیاز به تمرین دارد. از نگاه او، مسیر رسیدن به دموکراسی نیز باید تدریجی باشد و از دل تقویت نهادها بگذرد. همچنین، اتکای بیش از حد به نفت و شکل‌گیری سوسیال دموکراسی نفتی یا اقتدارگرایی نفتی هر دو به پوپولیسم می‌انجامد؛ مسیری که سرانجام خوشی برای توسعه اقتصادی و سیاسی نخواهد داشت.

امنیت، ثبات و تعامل با نظام بین‌الملل؛ شروط لازم توسعه

در این نشست، جواد اطاعت، عضو هیات علمی علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی، بحث رابطه میان دموکراسی و توسعه را با اشاره به دو دیدگاه متقابل آغاز کرد؛ گروهی که توسعه را بدون دموکراسی ناممکن می‌دانند و گروهی دیگر که معتقدند دموکراسی خود به مانعی برای رشد اقتصادی تبدیل می‌شود. با این حال، اطاعت تاکید داشت که تمرکز بر این تقابل، اساسا طرح نادرستی از مساله است و پرسش اصلی باید در جای دیگری جست‌وجو شود. از نگاه او، عامل تعیین‌کننده در مسیر توسعه نه صرفا دموکراسی و نه اقتدارگرایی، بلکه امنیت و ثبات است. اطاعت با تاکید بر این نکته که دموکراسی یک مدل واحد و همگن نیست، به تفاوت میان گونه‌های مختلف آن پرداخت. او میان دموکراسی مدنی و دموکراسی توده‌ای تمایز قائل شد. دموکراسی مدنی، مبتنی بر تکثر، عقلانیت و به رسمیت شناختن تفاوت‌هاست و می‌تواند در خدمت توسعه قرار گیرد. در مقابل، دموکراسی توده‌ای به دلیل غلبه هیجان و فقدان نهادهای پایدار، می‌تواند به ضد توسعه تبدیل شود؛ تجربه کشورهایی مانند ونزوئلا از این منظر مورد اشاره قرار گرفت.

با این حال، جمع‌بندی اطاعت بر این نکته استوار بود که پرسش از دموکراسی به‌عنوان عامل یا مانع توسعه، پرسشی نادرست است. آنچه توسعه را ممکن می‌کند، وجود امنیت است؛ امنیتی که خود مجموعه‌ای از شاخص‌ها را دارد، از جمله اراده رهبران برای توسعه، ثبات سیاسی و تعامل سازنده با نظام بین‌الملل.  در پایان، اطاعت با اشاره به تجربه تاریخی ایران تاکید کرد که الگوی چینی توسعه برای ایران قابل تکرار نیست. به باور او، کشوری که در کمتر از یک قرن دو انقلاب بزرگ و جنبش‌های اجتماعی متعدد را تجربه کرده، ناگزیر است مسیر توسعه را از دل پذیرش دموکراسی و مشارکت سیاسی بگذراند، زیرا جامعه ایرانی با این پیشینه، راهی جز این برای رسیدن به توسعه پایدار پیش رو ندارد.




نظر شما درباره این مقاله:







نشست شورای امنیت سازمان ملل درباره برجام
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 16:03

نشست شورای امنیت سازمان ملل درباره برجام





نظر شما درباره این مقاله:







عراق می‌گوید تامین گاز از ایران متوقف شده است
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 15:42

عراق می‌گوید تامین گاز از ایران متوقف شده است





نظر شما درباره این مقاله:







حراست مردم از مردم
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 14:17

حراست مردم از مردم


جواد کاشی

از انقلاب مشروطه به اینسو دوگانه استبداد و دمکراسی، مضمون اصلی گفتارهای سیاسی در ایران بوده است. ناگهان کسانی به میدان آمده‌اند، نظم مستقر را مستبد خوانده‌اند و در باره اسارت مردم در زندان استبداد مرثیه‌سرایی کرده‌اند. نکته شگفت‌انگیز آن بود که اگر توفیقی به دست می‌آمد و می‌توانستند شالوده یک نظم فروبسته را بشکنند، همه چیز را به یک مستبد دیگر و نظم فروبسته دیگر واگذار می‌کردند. دوره مشروطه به پادشاهی رضاشاه پهلوی میدان داد، دوره نهضت ملی نفت بسترساز کودتای بیست و هشت مرداد بود، انقلاب سال ۱۳۵۷ به یک حکومت تئوکراتیک میدان داد و گفتار دمکراسی خواهانه اصلاح طلبان در ایران پس از انقلاب، شالوده گفتار اسلام‌گرایی را شکست. اینک همه چیز را به یک گفتار ناسیونالیستی بسته و هویت‌گرا واگذار می‌کند.

این بار همه چیز رنگ تازه‌ای به خود گرفته است. ناسیونالیست‌هایی که در موضع براندازی نظام جمهوری اسلامی برآمده‌اند، نه تنها مدعی دمکراسی‌خواهی نیستند بلکه با جمهوری اسلامی هم صدا هستند که «دمکراسی یک پدیده غربی است با مقتضیات ایران سازگاری ندارد» یکی از این گزاره ضرورت حکومت دینی را نتیجه می‌گیرد دیگری پادشاهی را. هم‌نوایی نظام مستقر با اپوزیسیون براندازش تازگی دارد.

دوگانه استبداد و دمکراسی، فریب‌کاری خواسته یا ناخواسته شبح پنهان قدرت بوده تا از قدرت مردم بهره‌گیری ابزاری کند، کسانی را واژگون و کسان دیگر را بر همان صندلی پیشینیان بنشاند. طرد همزمان دمکراسی توسط نظم مستقر و مخالفین براندازش، از یک گذر تاریخی مهم خبر می‌دهد: مردم از این بازی تاریخی عقب کشیده‌اند. همانقدر که به قدرت مسلط اعتبار نمی‌دهند، ابزار اهداف مدعیان جانشینی آن نیز نمی‌شوند.

چیزی در آگاهی جمعی و وجدان تاریخی‌شان رسوب کرده مبنی برآنکه از نظام‌های مستقر سیاسی، خیر چندانی عاید مردم نخواهد شد. امکان‌های صدور شر آن را باید کنترل کرد. اینکه حکومت بتواند مردم را به نحو حقیقی نمایندگی کند، در همه جای جهان محل تردید واقع شده است. این مساله در این ناحیه از جهان به ویژه در ایران به هزار دلیل ممتنع است. آنچه در عرصه سیاست امروز موضوعیت پیدا کرده، حراست از مردم در مقابل امکان‌های صدور شرارت از سوی بازی‌های کلان سیاسی است. مردم خواسته یا ناخواسته به سمت سازه‌های کوچک اما پایدار قدرت جمعی پیش می‌روند.

حاکمیت مستقر از مردم می‌هراسد، اپوزیسیون برانداز نیز امیدی به حمایت گسترده مردم ندارد به همین جهت چشم امید به نیروهای متجاوز خارجی بسته است. صحنه سیاسی ایران در وضعیت تعلیق است. این تعلیق البته برای مردم هزینه فراوانی دارد. اما یک فرصت تاریخی هم هست.

چرخه تاریخی و تکرار شونده دمکراسی‌خواهی منتهی به استبداد، به پایان رسیده است. یکسوی میدان بازی‌سازی‌های کلان است که به سمت و سوی خطرناکی پیش می‌رود. سوی دیگر بازی‌سازی‌های خرد است که مضمونش حراست مردم از مردم است. سودای بی‌سرانجام حکومت مردم بر مردم، اینک به حمایت مردم از مردم انجامیده است. مسیر دشواری پیش رو وجود دارد. فهم تازه، سخن تازه، بازیگران تازه و الگوهای ارتباطی تازه می‌طلبد. اگر هوادار اسلام هستیم یا ایران یا هر نام هویت بخش دیگر، باید بپرسیم چه کمکی به این فرایند می‌کنند.

تلگرام نویسنده
@javadkashi




نظر شما درباره این مقاله:







رسانه اسرائيلی: بزرگ‌نمایی خطر جنگ با ایران
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 12:55

رسانه اسرائيلی: بزرگ‌نمایی خطر جنگ با ایران





نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ به مادورو توصیه کرد از قدرت کناره‌گیری کند
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 12:19

ترامپ به مادورو توصیه کرد از قدرت کناره‌گیری کند


دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور  آمریکا گفت که برای نیکلاس مادورو عاقلانه خواهد بود که از قدرت کناره‌گیری کند. این اظهارات ترامپ در پاسخ به پرسش یک خبرنگار مطرح شد که پرسید آیا دولت آمریکا قصد دارد مادورو را مجبور به استعفا کند یا خیر.

پیشتر وزیر امنیت داخلی آمریکا، کریستی نوئم، اعلام کرد که ایالات متحده تنها به توقیف کشتی‌ها بسنده نمی‌کند، بلکه پیامی روشن به جهان می‌فرستد که فعالیت‌های غیرقانونی مادورو قابل تحمل نیست و او باید برود.

رئیس‌جمهور ونزوئلا در سخنرانی خود گفت که ترامپ بهتر است به جای دخالت در امور ونزوئلا، به مشکلات کشور خود بپردازد. روسیه، متحد ونزوئلا، نیز حمایت خود را از دولت مادورو اعلام کرد. امروز شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز به بررسی موضوع ونزوئلا خواهد پرداخت.

وزیر امنیت داخلی آمریکا: رئیس‌جمهور ونزوئلا «باید برود»

به گفته کریستی نوئم، وزیر امنیت داخلی آمریکا، دولت ایالات متحده قصد دارد نیکلاس مادورو، رئیس‌جمهور اقتدارگرای ونزوئلا را از قدرت برکنار کند.

نوئم در گفت‌وگو با شبکه فاکس نیوز تأکید کرد که اقدامات آمریکا فراتر از توقیف نفت‌کش‌های موسوم به «ناوگان سایه» (که به مقصد یا از مبدأ ونزوئلا در حرکت هستند) است و هدف، مقابله با فعالیت‌های غیرقانونی است که مادورو در آن‌ها دست دارد. کریستی نوئم گفت: «او باید برود.»

دولت دونالد ترامپ با اعمال تحریم‌ها، حملات به قایق‌های مظنون به حمل مواد مخدر، استقرار گسترده نظامی در منطقه کارائیب و اخیراً توقیف نفت‌کش‌ها، فشار بر مادورو را به شدت افزایش داده است. فروش نفت مهم‌ترین منبع درآمد ارزی و بودجه‌ای دولت ونزوئلا به شمار می‌رود.

ترامپ در ماه‌های اخیر بارها نشان داده که ونزوئلا را بدون مادورو را ترجیح می‌دهد. او اخیراً گفته بود که «روزهای مادورو در قدرت به پایان رسیده است». با این حال، تا پیش از اظهارات صریح کریستی نوئم، ترامپ از درخواست علنی برای تغییر قدرت در ونزوئلا خودداری کرده بود.

نوئم: مادورو «دشمن ایالات متحده» است

وزارت امنیت داخلی آمریکا بر گارد ساحلی این کشور نظارت دارد که در عملیات توقیف نفت‌کش‌ها نقش دارد. نوئم در مصاحبه با فاکس نیوز گفت: «ما نه تنها این کشتی‌ها را متوقف می‌کنیم، بلکه پیامی به سراسر جهان می‌فرستیم که فعالیت‌های غیرقانونی مادورو نمی‌تواند ادامه یابد. او باید برود.»

او افزود که مادورو در قاچاق مواد مخدر دست دارد؛ موادی که «نسل بعدی آمریکایی‌ها را می‌کشد». نوئم تأکید کرد: «او دشمن ایالات متحده است و ما با قاطعیت علیه او عمل خواهیم کرد.»

دولت ترامپ، مادورو را متهم می‌کند که یک کارتل مواد مخدر را کنترل می‌کند که از سوی آمریکا به عنوان سازمان تروریستی شناخته شده و مسئول قاچاق مواد مخدر به خاک آمریکا است. اما کارشناسان معتقدند که ونزوئلا تولیدکننده مهم مواد مخدر نیست و بیشتر به عنوان کشور ترانزیت عمل می‌کند؛ به‌ویژه برای بازار اروپا.

مادورو نیز واشنگتن را متهم می‌کند که تحت پوشش مبارزه با مواد مخدر، به دنبال تحمیل تغییر رژیم در ونزوئلا است.

ترامپ تاکنون به طور علنی نگفته که در صورت کناره‌گیری مادورو، ایالات متحده از چه کسی در ونزوئلا حمایت خواهد کرد. کارشناسان هشدار می‌دهند که ایجاد خلأ قدرت ناگهانی پس از سال‌ها حکومت اقتدارگرا می‌تواند کشور را به هرج‌ومرج بکشاند و کل منطقه را بی‌ثبات کند. بحران اقتصادی شدید در ونزوئلا در سال‌های اخیر باعث شده میلیون‌ها ونزوئلایی به کشورهای همسایه، به‌ویژه کلمبیا، پناه ببرند.




نظر شما درباره این مقاله:







توسعه در ایران؛ از پهلوی تا جمهوری اسلامی ">
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 7:55

توسعه در ایران؛ از پهلوی تا جمهوری اسلامی


توسعه در ایران؛ از پهلوی تا جمهوری اسلامی | مناظره محمد فاضلی و شهرام اتفاق

شهرام اتفاق: در زمان پهلوی و حتی پیش از آن، آرمان اصلی حکومت‌های ایران دستیابی به توسعه بود، اما پس از انقلاب ۵۷ وارد دوره‌ای کاملاً متفاوت در تاریخ چندصدساله ایران شدیم. جمهوری اسلامی با آرمان‌هایی کاملاً متفاوت متولد شد؛ «سعادت اخروی»، «مقابله با غرب و امپریالیسم»، «صدور انقلاب»، «محو اسرائیل از صفحه روزگار» و آرمان‌هایی از این دست، جای «توسعه» را گرفتند. جمهوری اسلامی نه با فشار نیروهای سیاسی درون قدرت مانند اصلاح‌طلبان، بلکه با فشارهایی که از پایین و از سطح جامعه وارد می‌شود عقب‌نشینی می‌کند. نمونه‌های عینی این مطلب را می‌توان در مسائلی مانند ماهواره و حجاب دید.

محمد فاضلی: بی‌توجهی به واقعیت‌های اقتصادی و سیاسی فقط ویژگی جمهوری اسلامی نیست. محمدرضاشاه هم در مقطعی می‌خواست غرب را به چالش بکشد و باری فراتر از ظرفیت ایران را به آن تحمیل کند. این الگو از قاجار تا پهلوی و جمهوری اسلامی تکرار شده است. ساختن راه‌حل نیازمند کنشگری جمعی برای ایجاد تعادل بین حکومت و جامعه است، آن هم بر بستری از یک بخت تاریخی. بزرگ‌ترین شکاف در جهان مرگ است؛ لحظه‌هایی وجود دارد که حامیان اقتدارگرایی از صحنه حذف می‌شوند. همین شکاف‌ها امکان تولید قدرت را برای کسانی که برنامه اصلاح داشته باشند، فراهم می‌کند.




نظر شما درباره این مقاله:







بن‌بست در ادغام نیروهای کرد سوریه در دولت مرکزی
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 23.12.2025, 7:48

بن‌بست در ادغام نیروهای کرد سوریه در دولت مرکزی


لیزی پورتر، احمد فلاحه / خبرگزاری رویترز / ۲۲ دسامبر ۲۰۲۵

    «روزنامه نشنال» (روزنامه انگلیسی‌زبان متعلق به امارات عربی متحده) از طولانی‌ترین خط مقدم باقی‌مانده در سوریه بازدید کرده و با ساکنانی نگران که در آرزوی صلح هستند گفت‌وگو می‌کند.

اگر این منطقه یک میدان درگیری نبود، منظره روبه‌روی دریاچه اسد می‌توانست بسیار زیبا باشد. حواصی در کنار آب به تغذیه مشغول است و نور خورشید بر سطح دریاچه می‌درخشد. اما اینجا طولانی‌ترین خط مقدم باقی‌مانده در سوریه است؛ خطی که صدها کیلومتر امتداد دارد، از مرز ترکیه آغاز می‌شود و تا مرز عراق ادامه پیدا می‌کند.

در امتداد مسیر رودخانه عظیم فرات، این منطقه از زمان سقوط رژیم بشار اسد در دسامبر گذشته، به یکی از اصلی‌ترین گسل‌های امنیتی کشور تبدیل شده است؛ در حالی که دولت جدید سوریه برای بستن شکاف‌ها و تثبیت کنترل خود بر کشور با چالش‌های جدی روبه‌روست.

در آن سوی دریاچه، مواضع نیروهای «نیروهای دموکراتیک سوریه» (SDF) قرار دارد؛ شبه‌نظامیان تحت رهبری کُردها و مورد حمایت آمریکا که هنوز در ارتش سوریه تحت فرماندهی دمشق ادغام نشده‌اند. اندکی بیش از ۱۲ ماه پیش، هم‌زمان با فروپاشی رژیم پیشین، نیروهای «نیروهای دموکراتیک سوریه» تحت فشار گروه‌های مسلح همسو با تهاجم پیروز شورشیان به سمت دمشق، به سوی شرق رانده شدند.

اگرچه خط مقدم جابه‌جا شده، اما از میان نرفته است. بخش قابل‌توجهی از شمال‌شرق سوریه ــ منطقه‌ای که شامل بخش اعظم منابع آب و انرژی کشور، از جمله سد تشرین، می‌شود ــ همچنان تحت کنترل شبه‌نظامیان کُرد قرار دارد. در سوی تحت کنترل دولت، ایست‌های بازرسی در مسیرهای منتهی به مناطق «نیروهای دموکراتیک سوریه»، از میان تپه‌های کم‌ارتفاع و باغ‌های زیتون در منطقه الخفصه عبور می‌کنند.

در ماه مارس، مظلوم عبدی، فرمانده نیروهای دموکراتیک سوریه، و احمد الشرع، رئیس‌جمهور سوریه، توافق‌نامه‌ای را امضا کردند که هدف آن ادغام نیروهای کُرد در ساختارهای مرکزی نظامی و غیرنظامی کشور تا پایان سال جاری بود.

اما با نزدیک شدن به ضرب‌الاجل تعیین‌شده، اجرای واقعی این توافق هنوز آغاز نشده است. با وجود میانجی‌گری آمریکا، اختلاف‌نظرها به‌ویژه بر سر این موضوع بالا گرفت که آیا نیروهای «نیروهای دموکراتیک سوریه» می‌توانند به‌صورت یگان‌های منسجم باقی بمانند یا باید در تیپ‌های ارتش سوریه پراکنده شوند. با گذشت ماه‌ها از امضای توافق در مارس، درگیری‌ها در امتداد این خط مقدم، به‌ویژه در اطراف منطقه راهبردی سد، میان نیروهای دولتی و «نیروهای دموکراتیک سوریه» ادامه داشته است.

یکی از مقامات امنیتی مستقر در این منطقه این ماه به روزنامه نشنال گفت: «دو روز پیش یک حمله پهپادی رخ داد و حملات تقریباً هر روز اتفاق می‌افتد.»

برخی از مقامات در مناطق تحت کنترل دولت نسبت به موفقیت این توافق بدبین هستند. آن‌ها نیروهای «نیروهای دموکراتیک سوریه» را به «خرابکاری» متهم می‌کنند و می‌گویند اختلافات داخلی درون این سازمان روند ادغام را متوقف کرده است.

این مقام امنیتی افزود: «آن‌ها حتی یک درصد از توافق را اجرا نکرده‌اند. در حال حفر سنگر هستند، همچنان سربازگیری می‌کنند و مردم ما را هدف حمله قرار می‌دهند.»

در مقابل، نیروهای دموکراتیک سوریه، نیروهای دولتی را به تشدید تنش‌ها از طریق ادامه حملات متهم کرده و مسئولیت آن را متوجه دمشق می‌دانند. این گروه روز سه‌شنبه اعلام کرد که در پی انفجار ناشی از یک پهپاد انتحاری، دو تن از نیروهایش زخمی شده‌اند و تأکید کرد که «حق مشروع پاسخ‌گویی را برای خود محفوظ می‌داند».

نقش ترکیه

نیروهای دموکراتیک سوریه، مجموعه‌ای از شبه‌نظامیان چندقومیتی با فرماندهی کُردها هستند که از سوی آمریکا به‌عنوان شریک در مبارزه با داعش حمایت می‌شوند. این نیروها شاخه نظامی منطقه شمال‌شرق سوریه محسوب می‌شوند؛ منطقه‌ای که در جریان جنگ داخلی سوریه، ادعای خودمختاری کرده است. برآوردها از تعداد نیروهای «نیروهای دموکراتیک سوریه» بسیار متفاوت است و بین ۵۰ هزار تا ۱۰۰ هزار نفر ذکر می‌شود.

ترکیه که پس از سقوط بشار اسد نفوذش در سوریه به‌طور چشمگیری افزایش یافته، نیروهای دموکراتیک سوریه را امتداد «حزب کارگران کردستان» (پ‌ک‌ک) می‌داند؛ گروهی مسلح که آنکارا آن را سازمانی تروریستی تلقی می‌کند و طی چهار دهه گذشته درگیر شورشی مسلحانه علیه دولت ترکیه بوده است.

پ‌ک‌ک امسال انحلال و خلع سلاح خود را اعلام کرد، اما نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) اعلام کردند که این اقدام شامل نیروهای آن‌ها نمی‌شود. بن‌بست موجود در سوریه، تلاش‌ها برای پیشبرد روند صلح ترکیه را با خطر مواجه کرده است؛ چرا که آنکارا می‌گوید این گروه ــ که از نگاه ترکیه، «نیروهای دموکراتیک سوریه» را نیز دربر می‌گیرد ــ باید به‌طور کامل خلع سلاح شود. در مقابل، مقام‌های سوری سرنوشت جنگجویان خارجی وابسته به پ‌ک‌ک در داخل کشور را یکی دیگر از موانع بالقوه می‌دانند.

عبدالملک الشیخ، معاون مدیر منطقه منبج، به روزنامه نشنال گفت: «آن‌ها ممکن است به مانع اصلی اجرای این توافق تبدیل شوند. ما به تصمیم رسمی دولت و مسیر کنونی مذاکرات پایبند هستیم.»

ترکیه برای اجرای توافق ماه مارس فشار آورده است و مقام‌های ارشد این کشور می‌گویند هدف نهایی، حذف نیروهای دموکراتیک سوریه و «یگان‌های مدافع خلق» (YPG) ــ شبه‌نظامیان کُردی که ستون فقرات «نیروهای دموکراتیک سوریه» را تشکیل می‌دهند ــ است.

هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه، اعلام کرده است که آنکارا نمی‌خواهد به ابزارهای نظامی متوسل شود، اما هشدار داده که صبر ترکیه در قبال «نیروهای دموکراتیک سوریه» «رو به پایان است».

زندگی زیر حاکمیت «نیروهای دموکراتیک سوریه»

منبج، نزدیک‌ترین شهر به خط مقدم، در جریان پیشروی نیروهای همسو با دولت در دسامبر گذشته به سمت شرق، از کنترل «نیروهای دموکراتیک سوریه» خارج شد. نشانه‌هایی از حاکمیت پیشین «نیروهای دموکراتیک سوریه» همچنان در ورودی‌های تونل‌هایی در اطراف شهر دیده می‌شود؛ تونل‌هایی که برای پناه گرفتن در برابر حملات نظامی مورد استفاده قرار می‌گرفتند. در حاشیه شهر، تابلویی کنار جاده نصب شده که روی آن نوشته شده است: «هشدار: این جاده به مناطق تحت کنترل «نیروهای دموکراتیک سوریه» منتهی می‌شود.»

غیرنظامیان سوری ساکن مناطق تحت کنترل دولت، از تسلط «نیروهای دموکراتیک سوریه» بر بخش عمده منابع طبیعی سوریه و ادعاهای ارضی آن‌ها بر مناطقی که ساکنانش از نسخه فدرالیسم مورد نظر این گروه استقبال نمی‌کنند، ناخشنود هستند.

یکی از ساکنان منطقه‌ای کم‌جمعیت در نزدیکی خط مقدم گفت: «ادغام آن‌ها در نیروهای تحت کنترل دمشق، مهم‌ترین اتفاقی است که باید در سوریه رخ دهد. آن‌ها بخش بزرگی از سوریه را تصرف کرده‌اند، در حالی که حقشان نیست. مردم آن مناطق از «نیروهای دموکراتیک سوریه» حمایت نمی‌کنند و این گروه آن‌ها را در تنگنا قرار داده است.»

مظلوم عبدی هفته گذشته در یک سخنرانی اعلام کرد که «نیروهای دموکراتیک سوریه» «آماده حل‌وفصل مسائل بر اساس توافق ۱۰ مارس و جلب حمایت همه طرف‌هاست»، اما هم‌زمان از تداوم خودگردانی در مناطقی که هم‌اکنون تحت کنترل نیروهایش قرار دارد سخن گفت؛ موضوعی که دمشق بارها آن را رد کرده است.

بی‌ثباتی مداوم در این بخش از شمال سوریه، طی یک سال گذشته تأثیر ملموسی بر زندگی غیرنظامیان گذاشته است.

در روستای ابو قلقل، چند کیلومتری خط مقدم در منطقه تحت کنترل دولت، خانواده‌هایی که یک سال پیش در جریان درگیری میان نیروهای همسو با دولت و «نیروهای دموکراتیک سوریه» آواره شدند، همچنان در وضعیت بلاتکلیف به سر می‌برند.

عزیزه السالم، ۶۳ ساله، می‌گوید او و خانواده گسترده‌اش یک شب یخبندان در دسامبر گذشته، زمانی که بمباران‌ها آغاز شد، از روستای حاج حسین ــ واقع در شرق فرات و تحت کنترل «نیروهای دموکراتیک سوریه» ــ گریختند. او نمی‌داند چه کسی مسئول این حمله بوده یا چرا روستایشان هدف قرار گرفته است.

او از خانه آجری نارنجی‌رنگی که خانواده‌اش با اجاره ماهانه ۱۵ دلار در آن ساکن هستند، به روزنامه نشنال گفت: «آمدن به اینجا بهتر از مردن بود.»

این خانواده برای تأمین حداقل‌های زندگی به کمک‌های مردمی متکی هستند و خانم السالم، مادر هفت فرزند، با خنده‌ای تلخ از احتمال خوردن گوشت سخن می‌گوید: «این فقط برای کسانی است که پول دارند.»

داماد او، محمد حسین، ۳۰ ساله، می‌گوید دو مرغداری خود را که ارزشی حدود ۵ هزار دلار داشتند، از دست داده است. او می‌گوید طی یک سال گذشته، هر بار با پرداخت ۳۰۰ هزار لیره سوری (حدود ۲۷ دلار) به قاچاقچیان و پرداخت رشوه، به‌طور مخفیانه برای سرکشی به اموالش بازگشته، اما این کار بسیار خطرناک بوده است.

او می‌افزاید: «نیروهای دموکراتیک سوریه مرا به‌دلیل سربازگیری اجباری تحت تعقیب دارند.»

مقام‌های سوری، سازمان‌های حقوق بشری و تحلیلگران، مواردی از «سربازگیری اجباری مردان، زنان و کودکان» در مناطق تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه («نیروهای دموکراتیک سوریه») را مستند کرده‌اند. آژانس پناهندگی اتحادیه اروپا در ماه ژوئیه اعلام کرد که این اقدامات مصداق «جذب اجباری» و آزار و اذیت توسط گروه‌های مسلح است.

نیروهای دموکراتیک سوریه در سال ۲۰۱۹ با یک برنامه اقدام برای ممنوعیت به‌کارگیری کودکان در جنگ موافقت کردند، اما سازمان دیده‌بان حقوق بشر سال گذشته اعلام کرد که نهادهای وابسته به این نیروها همچنان به جذب افراد زیر سن قانونی برای اهداف نظامی ادامه می‌دهند. در ماه اکتبر نیز «شبکه سوری حقوق بشر»، یک نهاد ناظر، موارد گسترده بازداشت با هدف سربازگیری اجباری را در مناطق تحت کنترل «نیروهای دموکراتیک سوریه» ثبت کرد.

محمد حسین اکنون می‌تواند به مناطقی سفر کند که پیش‌تر تحت کنترل رژیم اسد بودند، اما با وجود ادامه تهدید سربازگیری اجباری، احساس می‌کند قادر به بازگشت به روستای خود که همچنان تحت حاکمیت «نیروهای دموکراتیک سوریه» است، نیست. او خواستار پیوستن این نیروها به دمشق است.

او گفت: «آن‌ها خواهان تمرکززدایی هستند. ما نمی‌توانیم با این وضعیت زندگی کنیم؛ ما یک نظام متمرکز می‌خواهیم.»

حوادث خشونت‌بار

اشکال دیگر خشونت نیز زخم‌های عمیقی بر روان غیرنظامیان بر جای گذاشته است. در حاشیه شهر منبج، برخی از بازماندگان حمله خودروی بمب‌گذاری‌شده‌ای که در ماه فوریه دست‌کم ۲۰ کشته بر جای گذاشت، همچنان در حال بهبودی هستند.

نجیه غبیا الثانی، ۵۰ ساله، می‌گوید در ماه فوریه همراه با نزدیک به ۴۰ زن دیگر در یک کامیون در حال حرکت بود که خودرویی مملو از مواد منفجره در کنار جاده و در نزدیکی آن‌ها منفجر شد. او به دلیل جراحات ناشی از ترکش‌ها پنج روز در بیمارستان بستری بود و پس از آن به محل کارش بازگشته، اما خاطرات آن روز همچنان رهایش نمی‌کند. هیچ گروهی مسئولیت این حمله را بر عهده نگرفت.

او از خانه‌اش در اردوگاه آوارگان رسم الاخضر به روزنامه نشنال گفت: «وقتی سوار ماشین می‌شوم تا به محل کار بروم، قلبم تند می‌زند. احساس می‌کنم ماشین قرار است منفجر شود. انگار دچار یک عقده روانی شده‌ام. تصویر انفجار و آن لحظه، تا روزی که بمیرم، رهایم نخواهد کرد.»

بسیاری از ساکنان این اردوگاه اهل مناطق اطراف دیرحافر هستند؛ شهری که هم‌اکنون تحت کنترل «نیروهای دموکراتیک سوریه» قرار دارد و آن‌ها در جریان درگیری‌های سال ۲۰۱۷ از خانه‌های خود آواره شدند. پس از آنکه سال گذشته این اردوگاه از کنترل «نیروهای دموکراتیک سوریه» خارج و به دست نیروهای همسو با دولت افتاد، محدودیت‌های رفت‌وآمد از میان برداشته شد.

ابراهیم الاحمد، ۵۴ ساله، گفت: «قبلاً مثل زندان بود؛ نیروهای «نیروهای دموکراتیک سوریه» فقط در ساعات مشخصی اجازه خروج به ما می‌دادند.»

اما دو دختر او، خلود ۱۸ ساله و هیام ۲۲ ساله، در انفجار خودروی بمب‌گذاری‌شده ماه فوریه جان باختند. شادی او از سقوط رژیم اسد و آزادی رفت‌وآمد به اردوگاه، با این فقدان سنگین درهم آمیخته است.

او گفت: «آن‌ها از آزادی خوشحال بودند، چون می‌توانستیم هر وقت خواستیم به هر جا برویم. اما بعد از آن، آنچه رخ داد، رخ داد؛ انفجار.»

عبدالملک الشیخ، معاون مدیر منطقه منبج، گفت در صورت تحقق ادغام، آماده همکاری با مقام‌های کُرد خواهد بود. او افزود که خود و همکارانش در انتظار دریافت دستورهای بیشتر از دمشق هستند. این اظهارات در گفت‌وگویی در مقابل ساختمانی کم‌ارتفاع از بلوک سیمانی بیان شد که اکنون به‌عنوان مقر ادارات محلی استفاده می‌شود. آن‌ها از زمان بازپس‌گیری کنترل منطقه از «نیروهای دموکراتیک سوریه» در سال گذشته، در تلاش برای بهبود خدمات در این منطقه با جمعیتی حدود یک میلیون نفر هستند. در یک کارزار جمع‌آوری کمک مالی اخیر، ۱۲ میلیون دلار برای بازسازی مدارس و ساختمان‌های دولتی گردآوری شد.

او گفت: «ما قاطعانه باور داریم که کُردهای میهن‌دوست بسیاری در شرق فرات وجود دارند که مانند ما به‌دنبال راه‌حل هستند. همچنین سیاستمداران کُرد ارشد در سطح ملی حضور دارند که با ما و با رویکرد دولت سوریه همراه‌اند و همانند ما به حفظ وحدت و انسجام ملی پایبند هستند.»

در بازگشت به ابو قلقل، عزیزه السالم آرزوی آینده‌ای را دارد که در آن بتواند با آسودگی خاطر زندگی کند.

او گفت: «می‌خواهم بتوانم شب‌ها سرم را روی دستم بگذارم و بخوابم، بدون نگرانی از اینکه اتفاقی بیفتد، بدون ترس از حمله یا گلوله.»




نظر شما درباره این مقاله:







توافق دولت سوریه و نیروهای دموکراتیک سوریه
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 23:51

توافق دولت سوریه و نیروهای دموکراتیک سوریه





نظر شما درباره این مقاله:







یافتن عشق، یعنی کار، کار، کار
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 19:31

یافتن عشق، یعنی کار، کار، کار


گفتگوی اشپیگل با اوته رورت

برگردان: علی‌محمد طباطبایی

گفتگوی هفته نامه اشپیگل در جدیدترین شماره خود با اوته رِوِرت در باره عشق و روابط زناشویی در تاریخ

محبت را می‌توان به شیوه‌ای علمی سنجید، این را اوته فرِوِرت (Ute Frevert)، پژوهشگر احساسات (Emotionsforscherin)، می‌گوید. او توضیح می‌دهد که چه چیزی در گذشته در خواستگاری به طرد منجر می‌شد و چگونه آرمان‌های به ظاهر منسوخ تا به امروز تأثیر خود را ادامه می‌دهند.
فرورت، ۷۱ ساله، استاد تاریخ احساسات (Professorin für Emotionsgeschichte) است. او تا سال ۲۰۲۴ بخش پژوهشی «تاریخ احساسات» را در مؤسسه ماکس پلانک (Max-Planck-Institut) برای پژوهش‌های آموزشی در برلین رهبری می‌کرد. کارهای او نشان داده‌اند که احساسات چگونه فرآیندهای تاریخی را تحت تأثیر قرار می‌دهند و هنجارهای اجتماعی را شکل می‌دهند.

اشپیگل: خانم فرورت، آرتور شوپنهاور (Arthur Schopenhauer) در سال ۱۸۱۸ نوشت که موضوع عشق «صرفاً این است که هر هانس (Hans)، گرِتِه (Grethe) خودش را پیدا کند» [یا هر مجنون لیلی خود را] و پرسید: «پس این هیاهو برای چیست؟ این فشار، خروش، ترس و نیاز برای چیست؟» آیا شما پاسخی برای این دارید؟

فرورت: شوپنهاور به باور من در اینجا نگاهی ساده انگارانه و فاقد پیچیدگی لازم به «هانس و گرته» دارد. زیست‌شناسان تکاملی (Evolutionsbiologen) اینگونه به آن نگاه می‌کنند: باید یک زوج وجود داشته باشد تا فرزندآوری صورت گیرد، و آن‌ها باید تا حد امکان چند سالی با هم بمانند تا این فرزند را به درستی پرورش دهند، و آنچه هانس و گرته را به هم نگه می‌دارد، عشق نام دارد.

اشپیگل: آیا فکر می‌کنید انسان خردمند در رفتار جفت‌گیری خود از ریشه بیولوژیکی‌اش جدا شده است؟ و در آن صورت، آیا عشق به جای یک احساس اولیه، یک «رسانه ارتباطی» است، همان‌طور که جامعه‌شناس نیکلاس لومان (Niklas Luhmann) نوشت؟

فرورت: من بیشتر با لومان هم‌راه هستم و هرگز تمایلی به جدال درباره اینکه آیا احساسات ذاتی هستند یا نه، نداشتم. ممکن است الگوهای رفتاری بیولوژیکی در خدمت تولید مثل زیربنای عشق باشند. اما نسل‌های انسان‌ها در تمامی، یا بهتر است بگوئیم حقیقتاً در تمامی عرصه‌های فرهنگی، به این فکر کرده‌اند که چگونه می‌توانند به این رویداد نسبتاً سطحی بین زن و مرد، و گاهی بین افراد هم‌جنس، جنبه افسون‌آمیزی اضافه نمایند و آن را به نوعی به یک فرهنگ تبدیل کنند. این نگاه مرا به عنوان یک تاریخ‌دان بسیار بیشتر به موضوع علاقه‌مند می‌کند.

اشپیگل: کسی که اشعار شاعره یونانی سافو (Sappho) از قرن هفتم پیش از میلاد یا ترانه‌های عاشقانه والتر فون در فوگلوایده (Walther von der Vogelweide) حدود سال ۱۲۰۰ را می‌خواند، ممکن است فکر کند درد دل آنها مشابه چیزی است که لیزا- ماری (Lisa-Marie) از ووپرتال (Wuppertal) امروز همان را با قلب‌های تپنده ایموجی توصیف می‌کند.

فرورت: علوم اعصاب دریافته‌اند که احساسات در مغز جای دارند. اما مغزها شکل‌پذیر هستند و با محیط خود تغییر می‌کنند. بنابراین احساسات نیز دوره‌های تاریخی متغیری را از سر می‌گذارند. عشق یک نیروی طبیعی جهانی نیست، یک «تب» یکنواخت و بالا در طول همه اعصار نیست، همان‌طور که پگی لی (Peggy Lee) در آهنگ پرفروشش در سال ۱۹۵۸ ادعا کرد. عشق یک کد فرهنگی است که به قواعد و هنجارها، و غالباً نیز به قوانین و ممنوعیت‌ها ترجمه می‌شود. از دیرباز، دولت، دین و جامعه تعیین می‌کرده‌اند که چه کسی می‌تواند چه کسی را دوست بدارد. اساساً چه کسی حق عشق ورزیدن دارد!

اشپیگل: رمان‌ها، شعرها، کتاب‌های راهنمای عشق به قدری زیاد هستند که می توانند خودشان به کتابخانه‌های کامل تبدیل شوند، به همه زبان‌ها، در همه قاره‌ها – آیا احساس دیگری می‌شناسید که درباره آن کلمات بیشتری به هدر رفته باشد؟

فرورت: نه. و این نیز دلیلی است برای درک عشق به عنوان یک رسانه ارتباطی. یادگیری، توصیف و انتقال آن، مستلزم ارتباط بسیار زیاد و فوق‌العاده طاقت‌فرسا است. برای «مستحکم کردن» آن، نیاز به کلمات و نشانه‌ها، اشارات و هدایا است. به عنوان مثال، زبان رمزی گل (Blumensprache) در قرن نوزدهم را در نظر بگیرید. آیا می‌دانستید که کدام گل یک ممنوعه مطلق بود وقتی یک مرد جوان برای اولین بار بر در بانوی دلخواهش می‌کوبید؟ این موضوعی است که در کتاب راهنمای «نزاکت خوب، در همه موقعیت‌های زندگی» (Der gute Ton, in allen Lebenslagen ) سال ۱۸۸۹ آمده است.

اشپیگل: هیچ‌ایده‌ای ندارم. شاید گل سوسن؟

فرورت: خیر. آن گلی بود که در یک گلدان قرار داشت! چون باید بیش از یک روز از آن مراقبت می‌شد، فضای زیادی می‌گرفت. این تجاوزکارانه تلقی می‌شد.

اشپیگل: از منظر تاریخی، درباره احساسات واقعی که شخصیت‌های تاریخ را به هم پیوند می‌داد، چه می‌توانیم بدانیم؟ مثلاً آیا کلئوپاترا (Kleopatra) واقعاً مارک آنتونی (Marc Antonius)، فرمانده رومی، را می‌پرستید یا فقط او را فریفت چون از نظر سیاسی به صلاحش بود؟

فرورت: این را نمی‌دانیم. بدون منابع مربوطه، به احساساتی که شخصیت‌های تاریخی واقعاً تجربه کرده‌اند، دسترسی نداریم. اما می‌توانیم ثابت کنیم: احساسات تاریخ دارند – و تاریخ می‌سازند. و عشق، به رغم اینکه به گونه‌ای ذهنی و منحصربه‌فرد تجربه می‌شود، احساسی است که در طول تاریخ بیشترین اجتماع‌پذیری و قالب‌بندی فرهنگی را داشته است.

اشپیگل: احتمالاً باید مفاهیم را کمی روشن کنیم. عشق جنسی، عشق مادری، عشق به حیوانات، میهن‌پرستی – این «عشق» چیست؟

فرورت: حق با شماست، با این مفهوم به طور نادقیق برخورد می‌شود. جوانان امروز تقریباً هر تماس تلفنی با دوستان یا با مامان و بابا را با این جمله پایان می‌دهند: «دوستت دارم». یونانیان باستان در این مورد دقیق‌تر بودند: آنان بین اشکال مختلف عشق تمایز قائل می‌شدند. از جمله عمدتاً اِروس (Eros)، یعنی عشق شورانگیز/شهوانی، یک خواهش تقریباً خودخواهانه و حریصانه. و همچنین فیلِیا (Philia)، که بیانگر احساس دوستی عمیق است. استورگه (Storge) به عشق درون خانواده اشاره داشت، آگاپه (Agape) به عشق ایثارگرانه الهی.

اشپیگل: آگاپه سپس در مسیحیت به نوع دوستی و محبت به همنوع تبدیل شد – اما منظور ما امروز وقتی از عشق جنسی صحبت می‌کنیم چیست؟ فقط اروس خالص؟

فرورت: اروس در دوران باستان نیز بسیار بیش از جاذبه جنسی معنا داشت، چه برسد به رابطه یک‌شبه. و در هر مقطع زمانی، اشتراکاتی بین اشکال عشق وجود داشت که از آن‌ها گونه‌های جدیدی پدید می‌آمد. دوستی، یعنی فیلِیا، می‌توانست با تمنا آمیخته شود و وقتی این تمنا فروکش می‌کرد، دوباره به سمت دوستی برمی گردید. یا عشق به میهن را در نظر بگیرید: سهمی از آگاپه دارد، هم از روحیه فداکاری و هم از ایثار متأثر است. نازی‌ها به عشق به هیتلر متوسل می‌شدند، پوتین عشق به روسیه را طلب می‌کند، حزب آلترناتیو برای آلمان عشق به آلمان را. عشق جامعه‌ها را ساختار بندی می کرد و هنوز هم چنین است و محتوای سیاسی را منتقل می‌کرده و می‌کند.

اشپیگل: اجازه دهید درباره اِروس صحبت کنیم و درباره آنچه که او از دوران باستان تا امروز در تاریخ به بار آورده است. مثلاً زئوس (Zeus) در المپ (Olymp) تقریباً کل جهان خدایان را تحت سلطه درآورد، فقط جرأت نزدیک شدن به آفرودیته (Aphrodite)، الهه عشق را نداشت. چرا؟

فرورت: هرکس با او درگیر شود، خطر از دست دادن کنترل را دارد، زئوس نمی‌توانست این ریسک را بپذیرد. دقیقاً به دلیل اینکه خطر از دست دادن کنترل از طریق اروس بسیار زیاد است، قدرتمندان وسواس زیادی در مهار آن از طریق قواعد داشتند. یک مرد از طبقه اجتماعی ممتاز یونان اگرچه می‌توانست با برده‌های مذکر رابطه جنسی داشته باشد، اما هرگز نباید نقش منفعل [مفعول]، بلکه همیشه نقش فعال [فاعل]، و نفوذکننده (penetrierende) را ایفا می‌کرد.

اشپیگل: و با این حال، برخی در جامعه دگرباشان، دوران باستان یونان را به عنوان یک بهشت آزاد جنسی تقدیس می‌کنند. آیا این فقط یک سوءتفاهم است؟

فرورت: به هر حال یک نگاه غیرتاریخی است. اما اساساً جامعه یونان لیبرال‌تر از مثلاً جامعه قرن نوزدهم بود – حداقل برای مردان آزادزاده (Männer frei geborene). این وضعیت از زمانی تغییر کرد که کلیسای مسیحی در دوران باستان متأخر به عنوان نهادی مستقر شد که نیروی عظیمی در ایجاد هنجارهای اجتماعی اعمال می کرد.

اشپیگل: با پیروزی مسیحیت، عشق به خدا به بالاترین شکل عشق ارتقا یافت و امر جنسی تنزل پیدا کرد. نخبگان حاکم این تصور را پذیرفتند. با چه پیامدهایی؟

فرورت: از یک سو، این امر راه را برای دورویی و ریاکاری اخلاقی (Doppelmoral) باز کرد. از سوی دیگر، عشق اکنون به یک چهره انتزاعی، یعنی خدا، معطوف شد. این چهره بعدها با میهن، دولت، پیشوا، سوسیالیسم جایگزین گردید.

اشپیگل: در طولانی‌ترین بخش تاریخ، ازدواج‌ها بر اساس دلایل اقتصادی و قدرت سیاسی ترتیب داده می‌شدند. تا دورانی طولانی در عصر جدید، زن و شوهر چیزی شبیه ساختار بنیادین جامعه را تشکیل می‌دادند. آیا عشق در آن زمان اساساً شانسی داشت؟

فرورت: می‌توانست در طول ازدواج توسعه یابد، اما مجبور نبود. شور و تمنا بیشتر به عنوان یک امتیاز طبقه بالا تلقی می‌شد. به ترانه‌های عاشقانه در قرون وسطی فکر کنید: آن خطاب به خدمتکار طویله نبود، بلکه خطاب به بانوی نجیب دور از دسترس بود. یا بعدتر، رمان جنجالی «پیوندهای خطرناک» (Gefährliche Liebschaften) سال ۱۷۸۲ درباره دسیسه‌بازی‌ها و نقشه‌کشی‌ها در دنیای اشراف – در اینجا شور و تمنا عمدتاً خارج از ازدواج اتفاق می‌افتاد.

اشپیگل: تنها حدود سه دهه پس از کتاب « پیوندهای خطرناک»، ایده عشق رمانتیک ذهن‌ها و قلب‌ها را فتح کرد. چه اتفاقی افتاده بود؟

فرورت: انقلاب فرانسه نظام فئودالی را جارو کرد و برتری کلیسا را زیر سؤال برد. تغییرات اقتصادی باعث شد جامعه نسبت به گذشته کمتر ایستا باشد. تا آن زمان، جهان هم غیرآزاد و هم غیرپیچیده بود: یک اشرافی همیشه اشرافی می‌ماند، یک کشاورز همیشه کشاورز. با آزادی ۱۷۸۹، یک بی‌ثباتی عظیم همراه شد. زندگی مردم دیگر از پیش تعیین‌شده نبود، فرد به خودش واگذار شده بود. دقیقاً در این مرحله تاریخی گذار، مفهوم عشق رمانتیک تثبیت شد.

اشپیگل: شاعر مشهور نووالیس (Novalis) در پایان قرن هجدهم نوشت که عشق «هدف نهایی تاریخ جهان» است. چه چیزی او را برانگیخت؟

فرورت: در آن زمان، احساسات به عنوان مدرکی برای فردیت و انسانیت تلقی می‌شدند. برخلاف اشراف، که فقط به احساسات تظاهر و قدرت سیاسی را دستکاری می‌کردند، اکنون بورژوازی (Bürgertum) در حال صعود ارزش زیادی بر حس کردن احساسات واقعی و پایدار و همچنین نشان دادن آن می‌گذاشت. به همین دلیل مردان در این عصر احساسات‌گرایی (der Empfindsamkeit Zeitalter) اینقدر با اشتیاق و پشتکار گریه می‌کردند: این ارتباط های جسمی بود که اصالت احساس را مورد تأکید قرار می داد. همزمان، به عشق به عنوان یک نیرویی که به لحاظ سیاسی ایحاد نظم‌ جدید می کرد نیاز بود.

اشپیگل: رمانتیک‌های اولیه خواستار ازدواج عاشقانه شدند، آنان آرمان رابطه شورانگیز مادام‌العمر را ترسیم کردند، یک آرمانشهر که تا به امروز مردم را به بدبختی می‌کشاند؟

فرورت: (می‌خندد) کسی که چنین انتظارات بالایی از عشق دارد، تنها می‌توانست و می‌تواند ناامید شود. لذت‌های حسی که در رمان‌هایی مانند «لوسینده» (Lucinde) اثر شلگل (Schlegel) توصیف شده، به ندرت با واقعیت مطابقت داشت.

اشپیگل: فیلسوف فریدریش شلایرماخر (Friedrich Schleiermacher) به معشوقش هنریته (Henriette) نوشت: «با من برابر شو، آن‌گونه که مرد و زن باید [برابر] باشند». این مفهوم جدید عشق چقدر رهایی‌بخش بود؟

فرورت: قضیه برابری اینطور بود: از نظر ایدئال بله، از نظر مادی نه. زیرا حتی رمانتیک‌های اولیه نیز به سازه حوزه‌های جداگانه معتقد بودند که گویا توسط طبیعت مقدر شده: در حالی که زن از طریق ازدواج و خانواده به رسالت واقعی خود می‌رسد، مرد را به عرصه عمومی می‌کشاند. در فرهنگ بروکهاوس (Brockhaus) دهه ۱۸۲۰ اینگونه آمده: «عشق، سرنوشت/رسالت زن است»:. این برای زنان محدودیت‌هایی ایجاد کرد که مردان با آن آشنا نبودند.

اشپیگل: چه زمانی زن به خانه‌دار و مادر ابدی تنزل یافت؟

فرورت: این انتساب نقش در قرن نوزدهم تثبیت شد و در ابتدا فقط برای طبقه بورژوا اعتبار داشت. کلیساها در این امر کمک کردند، دولت نیز. الیزابت بادینتر (Elisabeth Badinter)، فیلسوف فرانسوی، عشق مادری را که به ویژه در عصر بورژوازی بسیار مورد تأکید بود، به هیچ وجه یک غریزه طبیعی، بلکه یک اختراع فرهنگی می‌داند.

اشپیگل: با این وجود، تصور عشق مادریِِ ذاتی به همان سرسختی آرمانشهر رمانتیک «همه‌چیز با یکی برای همیشه» باقی مانده است.

فرورت: قرن نوزدهم در استخوان‌های ما عمیقاً ریشه دارد، حتی اکنون نیز نسل در حال رشد را شکل می‌دهد. زیرا ایده‌های بنیان‌گذاری شده در آن زمان صرفاً سرکوبگر و پدرسالار نبود...

اشپیگل: ...بلکه؟ فمینیست‌ها نظر دیگری دارند. پژوهشگر بریتانیایی استوی جکسون (Stevi Jackson) نوشته است «[عشق] زمانی شروع می‌شود که در آغوشش فرو می‌روی و با بازوانت در سینک ظرفشویی‌اش پایان می‌یابد».

فرورت: این نقل قول در همان زبان انگلیسی از نظر زبانی بسیار زیباست (It starts when you sink into his arms and ends with your arms in his sink) – اما نادیده می‌گیرد که بسیاری از زنان در این شکل از رابطه احساس راحتی می‌کنند. این برای آنان جایگاه محترمی در زندگی و یک پناهگاه فراهم می‌کند، زمانی که فشار مضاعف برایشان زیاد شود.

اشپیگل: دهه‌های بیست قرن بیستم، همراه با «عشق عینی»، نوعی ضد- رمانتیسیسم پدیدار شد. طرفداران آن علیه کیش احساسات مقاومت می‌کردند، زن اغوا گر مرگبار یا زن افسونگر خطرناک (Femme fatale) با اطمینان خودش تعیین می‌کرد که سکس چیست، عشق واقعی چیست یا هر دو.
فرورت: چه کسی می‌توانست از عهده چنین آزمایش‌هایی برآید؟ یک اقلیت مرفه کوچک. میلیون‌ها کارمند زن همچنان به عشق رمانتیک، به خوشبختی خانواده و خانه‌داری رویا می‌بافتند. اما برای آنان نیز به تدریج فضای آزادی جدید، وسایل پیشگیری بهتر و آگاهی بیشتر فراهم شد. قواعد سختگیرانه نزاکت شل شد، سقط جنین یک موضوع سیاسی بزرگ بود.

اشپیگل: تا زمانی که نازی‌ها آن را به شدت ممنوع کردند.

فرورت: البته برای زنان «از نظر نژادی ارزشمند»، همان‌گونه که در آن زمان نامیده می‌شدند. رژیم برای آنان ممنوعیت سقط جنین را تشدید کرد. اما زنان یهودی باردار مجاز و حتی تشویق می‌شدند فرزندانشان را سقط کنند. افرادی که رژیم آنان را بیمار اعلام می‌کرد، با عقیم‌سازی اجباری مواجه بودند. برای جلوگیری از «اختلاط نژادی»، ازدواج‌های مختلط ممنوع و طلاق آن‌ها تسهیل شد.

اشپیگل: دیکتاتوری نازی تا چه حد در زندگی رابطه‌ای شهروندانی که از سوی آن طرد نشده بودند، نفوذ کرد؟

فرورت: برای ازدواج عاشقانه خوشبخت «آریایی» و «سالم از نظر وراثت»، تبلیغات عظیمی به کار گرفته شد. این از آموزش مدرسه آغاز شد، در مشاوره ازدواج ادامه یافت و در وام ازدواج و نشان یا صلیب افتخار مادران آلمانی (Mutterkreuzen) مادی شد. با این حال، تأثیر محدود بود. در دهه سی، اگرچه آمار ازدواج بالا رفت، زیرا بسیاری از زوج‌ها مراسم عروسی خود را در بحران دوره وایمار به تأخیر انداخته بودند. اما میزان زاد و ولد افزایش نیافت، به جای چهار فرزند مورد نظر، فقط دو فرزند به دنیا آمد.

اشپیگل: آلمان شرقی چقدر بر زندگی عاشقان حاکم بود؟

فرورت: حزب اتحاد سوسیالیستی می‌خواست زوج‌ها را با انگیزه‌های مشابه دوران ناسیونال سوسیالیسم به بچه‌دار شدن ترغیب کند. افراد متأهل راحت‌تر و سریع‌تر یک آپارتمان می‌گرفتند، علاوه بر این، یک وام بدون بهره ازدواج در انتظار بود که می‌شد آن را «با بچه پس داد»، یعنی با فرزندآوری تسویه کرد.

اشپیگل: در همین حال، در جمهوری فدرال، طبق پاراگراف مربوط به دلالی و تشویق یا تسهیل روابط جنسی خارج از چارچوب اخلاق رسمی (Kuppeleiparagraf)، کسی که زوج‌های ازدواج‌نکرده را اسکان می‌داد، مرتکب جرم می‌شد. دموکراسی جوان تا چه حد عشق را محدود می‌کرد؟

فرورت: با پایبندی به مقررات قانون مدنی سال ۱۹۰۰ و قانون کیفری امپراتوری تا اواخر دهه شصت، دستورالعمل‌های روشنی ارائه می شد. این شامل پاراگراف ۱۷۵ نیز بود که همجنس‌گرایی را به عنوان جرم تعریف می‌کرد. این پاراگراف در جمهوری فدرال تنها در سال ۱۹۹۴ لغو شد، در آلمان شرقی شش سال زودتر. ممنوعیت کیفری و تابوی اجتماعی منجر به این شد که همجنس‌گرایان حتی زبان برای بیان احساسات خود نداشتند.

اشپیگل: زوج‌های دگرجنس‌گرا نیز مدت‌های طولانی در مورد احساسات و خواسته‌های خود صحبت نمی‌کردند.

فرورت: حداقل در مورد سکس درون ازدواج، این اساساً مربوط به خوشبختی عاشقانه مرد بود، که می‌توان در کتاب «ازدواج کامل» (Die vollkommene Ehe) تئودور هندریک فان ده ولده (Theodoor Hendrik van de Velde) (۱۹۲۶) خواند. یک پرفروش همیشگی، من آن را در میز کنار تخت پدرم یافتم. نقطه عطف بزرگ تنها در سال ۱۹۷۶ با گزارش هایت (Hite-Report) آمد...

اشپیگل: ...که در آن پژوهشگر جنسیتی آمریکایی، شر هایت (Shere Hite)، حدود ۳۰۰۰ زن را در مورد موضوعاتی مانند ارگاسم، خودارضایی، رابطه مورد پرسش قرار داده بود.

فرورت: ناگهان آشکارا بحث بر سر تمایلات زنانه بود، و آن هم بدون نگاه کردن به «هدف» باروری. این تصور که زنان بدون ارگاسم نمی‌توانستند باردار شوند، از دوران باستان رایج بود. اما اکنون نیازها و خیال‌پردازی‌های زنانه به خودی خود در کانون توجه قرار داشت. بالاخره زنان صدای خود را یافتند. تصادفی نبود که در این زمان جنبش دوم زنان شکل گرفت.

اشپیگل: عشق در قرن بیست و یکم در دموکراسی‌ها از اقتدار کلیسایی، دولتی، اجتماعی رها شده است. آیا اکنون همه چیز ممکن است؟

فرورت: بدون شک، تنوع به وضوح بیشتر است، مدل‌های رابطه مختلفی حول محور عشق زندگی می‌شوند. همزمان، اصل درون‌همسری، که بر اساس آن افراد درون طبقه اجتماعی و مذهب خود پیوند می‌خورند، بسیار سرسختانه باقی مانده است. این که یک پزشک زن عاشق یک کارگر شود، همچنان غیرعادی است. در اپلیکیشن‌های دوستیابی، فرد بر اساس معیارهای گوناگون جستجو می‌کند. از برخی جهات، هنجارهای عشق حتی سخت‌گیرانه‌تر شده است، رسوایی «دوربین بوسه» (Kiss-Cam-Skandal) را در نظر بگیرید: مدیران شرکت‌ها به دلیل بوسیدن کارمندان زن، شغل خود را از دست می‌دهند.

اشپیگل: بر اساس جامعه‌شناس اسرائیلی، اوا ایلوز (Eva Illouz)، عشق در سرمایه‌داری به کالا تبدیل شده است. آیا اکنون اپلیکیشن‌های دوستیابی و صنعت کتاب‌های راهنما به ما تحمیل می‌کنند که چه کسی و چگونه باید دوست داشته باشیم؟

فرورت: این که عشق به یک زبان نشانه‌ای مادی نیاز دارد، مدتهاست شناخته شده است. آنچه تغییر کرده، خیال‌پردازی‌ها و انتظارات است، که پیوسته بالاتر و بالاتر می‌رود. همچنان ما را اشتیاق به «کسی که نظیر ندارد» (the one and only) هدایت می‌کند: انسانی که با او همه چیز را تقسیم کنیم، تجربه کنیم، لذت ببریم. ناامیدی‌ها اجتناب‌ناپذیرند. اما فرصت‌های جدید، به ظاهر نامحدود، در انتظار است، زیرا ممکن است کسی حتی جذاب‌تر از جایی ظاهر شود.

اشپیگل: از طریق رسانه‌های اجتماعی، افراد با ایده‌آل‌های زیبایی، انتظارات هنجاری از نقش (Rollenerwartungen) و مدل‌های رابطه بمباران می‌شوند. این چگونه بر تصور ما از عشق تأثیر می‌گذارد؟

فرورت: از یک سو، ما آزادتر از همیشه‌ایم. از سوی دیگر، نامطمئن هستیم و مشتاق وضوح و شفافیت. این امر ما را به دست کسی مانند آقای کراه (Herr Krah) از حزب آلترناتیو برای آلمان (AfD) می‌سپارد که تبلیغ می‌کند: «مردان واقعی راست‌گرا هستند، با این زنان را به دست می آورند.»

اشپیگل: آیا عشق به جایگزینی برای مذهب تبدیل شده است؟

فرورت: عشق قرار است به ما کمک کند تا فشارها و عدم قطعیت‌های جهان مدرن را تحمل کنیم. در حالی که خودش به هیچ وجه امن نیست. یافتن و زندگی کردن با آن، یعنی کار، کار، کار. آزادی نیز همین طور است – همیشه بهایی دارد.


مصاحبه‌کنندگان: رافائلا فون بردو و کاتیا ایکن
اشپیگل ۵۲ | ۲۰۲۵

Interview: Rafaela von Bredow und Katja Iken
»Die Liebe zu finden, heißt Arbeit, Arbeit, Arbeit«
Interview: Rafaela von Bredow und Katja Iken
DER SPIEGEL 52 | 2025

 




نظر شما درباره این مقاله:







بهروز علیکردی، پسرخاله خسرو علیکردی، نیز بازداشت شد
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 19:15

بهروز علیکردی، پسرخاله خسرو علیکردی، نیز بازداشت شد





نظر شما درباره این مقاله:







زندگی پر از تجمل اسد و خانواده‌اش در تبعید
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 18:12

زندگی پر از تجمل اسد و خانواده‌اش در تبعید


اریکا سولومون، کریستین تریبِرت، هیلی ویلیس و احمد مهیدی 
نیویورک تایمز / ۲۲ دسامبر ۲۰۲۵

چند هفته پس از آن‌که شورشیان در سال گذشته با هجومی برق‌آسا کنترل سوریه را به دست گرفتند، یک تبعه سوری ساکن مسکو خود را به شام در بلندترین آسمان‌خراش شهر مهمان کرد.

رستوران «سیکستی» (Sixty) که در طبقه ۶۲ واقع شده، با منظره‌ای خیره‌کننده، میزبان‌های شیک‌پوش و کوکتل‌های پیچیده، معمولاً میزبان نخبگان سیاسی روسیه و سلبریتی‌های خارجی است.

این شهروند سوری که به شرط ناشناس ماندن صحبت می‌کرد، گفت اصلاً تعجب نکرد وقتی پیشخدمت‌ها از او خواستند عکس نگیرد. اما آنچه او را شگفت‌زده کرد، شناسایی یکی از مهمانان ویژه بود که در همان نزدیکی در حال شام‌‌خوردن بود: دیکتاتور مخلوع کشورش، بشار اسد.

بیش از پنج دهه است که نام خانوادگی اسد با استبداد بی‌رحمانه گره خورده. اکنون، خانواده اسد به عنوان فراری در مسکو زندگی می‌کنند.

هم رئیس‌جمهور معزول و هم برادرش ماهر، یکی از قدرتمندترین فرماندهان نظامی رژیم، تاکنون درباره نحوه گذران زندگی‌شان در کشوری که زمانی حامی‌شان بود و در زمان سقوط پناهشان داد، چیزی فاش نکرده‌اند.

اما خبرنگاران نیویورک تایمز با تکیه بر روایت شاهدان، دوستان خانواده و سرنخ‌های دیجیتال به جا مانده در حساب‌های شبکه‌های اجتماعی که ردیابی آن‌ها دشوار است، توانسته‌اند گوشه‌هایی از زندگی پرتجمل و مصونیت آن‌ها را آشکار کنند.

جزئیات زندگی خانواده اسد از تحقیقات نیویورک تایمز درباره محل اختفای ۵۵ نفر از بالاترین مقامات رژیم به دست آمده است. افرادی که با نیویورک تایمز صحبت کردند – از جمله دوستان خانواده، خویشاوندان و مقامات سابق – به دلیل نگرانی از امنیت خود خواستند ناشناس بمانند.

طبق روایت یک خویشاوند، دو دوست خانواده و دو افسر سابق لشکر چهارم که ماهر اسد فرمانده آن بود، تبعید پرزرق‌وبرق خانواده اسد از همان لحظات اولیه فرارشان به مسکو آغاز شد. آن‌ها با جت‌های خصوصی و کاروان‌های خودرو به روسیه منتقل شدند. همه این افراد [روایت‌کنندگان] با اعضای خانواده اسد دیدار کرده‌اند، با آن‌ها اقامت داشته‌اند یا در کنارشان بوده‌اند.

تحت حفاظت شدید نیروهای امنیتی روسیه، ابتدا در آپارتمان‌های مجلل متعلق به هتل فور سیزنز اقامت کردند که هزینه اجاره هفتگی آن تا ۱۳ هزار دلار می‌رسد.


رستوران سیکستی مشرف بر مسکو. این رستوران پاتوق معروف بشار اسد، دیکتاتور مخلوع سوریه است

رئیس‌جمهور معزول و خانواده‌اش سپس از آنجا به یک پنت‌هاوس دوطبقه در برج فدراسیون (همان آسمان‌خراشی که رستوران سیکستی در آن قرار دارد) نقل مکان کردند. بعدها، به گفته یک مقام سابق سوری که با خانواده در ارتباط است، یک آشنا و یک دیپلمات منطقه‌ای که از سوی مقامات روس مطلع شده بود، آقای اسد به ویلایی در حومه دورافتاده «روبلیوفکا» (Rublyovka) در غرب مسکو منتقل شد.

این منطقه محصور، محبوب نخبگان روس است و مجتمع خرید لوکس «دهکده تجملاتی» در آن قرار دارد. نیروهای امنیتی روسیه همچنان از آقای اسد محافظت می‌کنند، ترددهای او را کنترل می‌کنند و به خانواده دستور داده‌اند که بیانیه عمومی صادر نکنند؛ این موضوع را مقامات سابق و دیپلمات منطقه‌ای تأیید کردند.

به گفته سه مقام سابق دیگر، در فوریه،  وقتی حافظ اسد، ۲۴ ساله، پسر رئیس‌جمهور معزول، در شبکه‌های اجتماعی درباره فرار خانواده نوشته و ویدئویی از خودش در حال قدم زدن در مسکو منتشر کرد، مقامات روس به سرعت واکنش نشان دادند. او از آن زمان تاکنون هیچ پستی منتشر نکرده است.

دو آشنا گفته‌اند که چندین بار ماهر اسد را با کلاه بیسبال که روی چشمانش کشیده بود، در یکی از آسمان‌خراش‌های درخشان منطقه تجاری مسکو دیده‌اند؛ جایی که معتقدند او در آن زندگی می‌کند. یک دوست خانواده گفت که او در ساختمان‌های کپیتال تاورز (Capital Towers) در همان منطقه ساکن است.

در ماه ژوئن، در ویدئویی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد، او در بار قلیان مد روز «میاتا پلاتینیوم» (Myata Platinum) در مجتمع خرید و تفریحی آفی‌مال دیده شد.

در دوران قدرت، ماهر و نیروهای تحت فرمان او متهم به تیراندازی به معترضان غیرمسلح، اجرای محاصره‌های «تسلیم شوید یا گرسنگی بکشید» و اداره شبکه قاچاق مواد مخدر منطقه‌ای بودند که گفته می‌شود میلیاردها دلار برای آن‌ها درآمد داشته است.

با توجه به فعالیت‌های دختران خانواده اسد، به نظر می‌رسد خانواده همچنان ثروت قابل توجهی در اختیار دارد.

در ماه نوامبر، دیکتاتور معزول دوستان و مقامات روس را به ویلایی در حومه مسکو دعوت کرد تا تولد ۲۲ سالگی دخترش زین را با مراسمی مجلل جشن بگیرند؛ این موضوع را یک خویشاوند، یک افسر سابق رژیم و یک دوست خانواده که فرزندان یا دوستان نزدیکشان در مهمانی حضور داشتند، تأیید کردند.


تصویری تبلیغاتی از یک آپارتمان لوکس خصوصی که توسط هتل فور سیزنز در مسکو اداره می‌شود

دخترعموی خانم اسد و دختر ماهر، شم اسد، نیز ظاهراً تولد ۲۲ سالگی خود را با مراسمی پرخرج و دو شبانه در اواسط سپتامبر جشن گرفت: شبی در رستوران فرانسوی طلاکاری‌شده «باگاتل» (Bagatelle) در دبی و شب دیگر روی یک قایق تفریحی خصوصی.

حساب‌های شبکه‌های اجتماعی هر دو زن (زین و شم اسد) خصوصی تنظیم شده‌اند و نام‌های کاربری‌شان به وضوح هویت آن‌ها را نشان نمی‌دهد. اما نیویورک تایمز با دریافت راهنمایی از خویشاوندان و دوستان خانواده، اصالت این حساب‌ها را تأیید کرد و سپس تصاویر و ویدئوهای منتشرشده در پست‌های عمومی اینستاگرام دوستانشان را بررسی کرد.

در یکی از پست‌های مربوط به جشن تولد شم اسد، بادکنک‌های طلایی به شکل عدد ۲۲ در میان هدایایی قرار داشتند که در کیسه‌های برندهای لوکس هرمس، شنل و دیور (خانه‌های لوکس مد) بسته‌بندی شده بودند.

پست دیگری مهمانان را در رستوران «باگاتل» نشان می‌داد که با جرقه‌های شامپاین احاطه شده‌اند. در این پست، لحظه‌ای از خود خانم اسد دیده می‌شود که در میان جمعیتی شاد، بطری کریستال را تکان می‌دهد. عکس دیگری حساب اینستاگرام دخترعمویش زین را تگ کرده، هرچند زین در آن قاب دیده نمی‌شود.

جشن روز بعد روی قایق تفریحی به نام «استیلث» (Stealth Yacht) که نامش با نور نوشته شده بود، ادامه یافت. در پست‌ها، دی‌جی و چراغ‌های استروب چشمک‌زن دیده می‌شود.

حساب شبکه‌های اجتماعی متعلق به یک شرکت اجاره قایق تفریحی خصوصی در دبی که همین نام را دارد، نیز عکس‌هایی از این مهمانی منتشر کرده است. این قایق مجهز به دستگاه‌های دودزا، چندین بار و جکوزی است و طبق بروشورهای تبلیغاتی، اجاره آن برای چند ساعت چند هزار دلار هزینه دارد، به علاوه هزاران دلار دیگر برای دی‌جی، بارتندرها و مجریان برنامه.


دهکده لوکس بارویخا واقع در یک منطقه مجلل که گفته می‌شود در حال حاضر میزبان بشار اسد است

هر دو دختر علاوه بر برگزاری جشن در امارات متحده عربی، در این کشور نیز زندگی می‌کنند.

به گفته دو دوست خانواده و دو افسر نظامی سابق که همچنان با ماهر اسد یا نزدیکانش در ارتباط هستند، بزرگ‌ترهای خانواده اسد توافقی ویژه با مقامات اماراتی به دست آورده‌اند که به فرزندانشان اجازه اقامت در این کشور را می‌دهد.

مقامات اماراتی به پرسش‌های نیویورک تایمز پاسخی ندادند.

چند هفته پس از سقوط رژیم، زین اسد به تحصیلاتش در شعبه ابوظبی دانشگاه سوربن – دانشگاه معتبر فرانسوی – بازگشت؛ این موضوع را دوستان خانواده و یکی از هم‌کلاسی‌هایش تأیید کردند. هم‌کلاسی او گفت که زین در محوطه دانشگاه توسط محافظان بزرگ‌جثه و ترسناک همراهی می‌شد.

همه دانشجویان سوری بازگشت او را نپذیرفتند. به گفته دو نفر که گفتند این مکالمه را دیده‌اند، در یک گروه چت، یکی از دانشجویان به خانم اسد گفته بود که «به اینجا خوش‌ نیامده است».

کمی بعد، آن‌ها گفتند، کل گروه چت تعطیل شد و دیگر آن دانشجو را در دانشگاه ندیدند. یکی از خویشاوندان آن دانشجو گفت که او توسط مقامات اماراتی بازجویی شد و بعدها به دلیل این ماجرا و دلایل دیگر، دانشگاه را ترک کرد.

دانشگاه سوربن ابوظبی اعلام کرد که اخراج آن دانشجو «کاملاً موضوعی تحصیلی» بوده و به سه تخلف اشاره کرد، از جمله تقلب. این دانشگاه تأکید کرد که تنش در گروه چت با زین اسد «هیچ ارتباطی» با اخراج نداشته است.

هم‌کلاسی گفت که خانم اسد بخشی از ترم آخر را در کلاس‌ها حاضر نشده بود. اما در ماه ژوئن، او مدرک خود را از مؤسسه دولتی روابط بین‌الملل مسکو (MGIMO) که در آن نیز ثبت‌نام کرده بود، دریافت کرد. عکس‌های مراسم فارغ‌التحصیلی، حضور برادران و مادرش را نشان می‌داد.


تولد شام اسد در دبی، ثروت خانواده اسد را در تبعید، پس از ترک سوریه در شرایط اقتصادی خراب، نشان داد

گفته می‌شود بشار اسد و برادرش در تبعید رویکردهای متفاوتی نسبت به کسانی که زمانی برایشان خدمت می‌کردند، در پیش گرفته‌اند.

به گفته دو فرمانده سابق و یک دوست خانواده که با او در ارتباط است، ماهر اسد نسبت به نزدیک‌ترین افسرانش نسبتاً سخاوتمند بوده. آن‌ها گفتند که او برای یاری به متحدان قدیمی‌اش پول می‌فرستد تا بتوانند آپارتمان تهیه کنند یا کسب‌وکار کوچکی راه بیندازند.

اما دستیار شخصی بشار اسد توسط رئیس سابقش در مسکو تنها گذاشته شد؛ این را دو دوست آن مرد و یکی از دستیاران دیگر که گفتند با او صحبت کرده‌اند، تأیید کردند.

این دستیار که وظایفش شامل حمل کیف‌های رئیس‌جمهور و باز کردن درها برای او بود، از معدود افرادی بود که بشار اسد در فرار مخفیانه‌اش به مسکو در دسامبر ۲۰۲۴ با خود برد.

دوستان و همکار او گفتند که دستور همراهی به او ناگهانی داده شد، به‌طوری که نتوانست پاسپورتش را بردارد یا پول و لباس همراه ببرد.

این دستیار همراه آقای اسد به آپارتمان‌های لوکس فور سیزنز رفت و به او گفته شد که سوئیت جداگانه‌ای را با دو دستیار دیگر اسد به اشتراک بگذارد. صبح روز بعد، طبق گفته دوستان و همکار، کارمند هتل فاکتوری سرسام‌آور به آن‌ها داد.

سه دستیار که وحشت‌زده شده بودند، بارها سعی کردند با آقای اسد تماس بگیرند. رئیس‌جمهور معزول هیچ‌گاه پاسخ نداد.


زین اسد، بالا وسط، با لباس راه راه سفید، در مراسم فارغ‌التحصیلی‌اش در موسسه دولتی روابط بین‌الملل مسکو در ۳۰ ژوئن ۲۰۲۵

در نهایت مقامات روس مداخله کردند و پیشنهاد دادند که این دستیاران را به یک پایگاه نظامی باقی‌مانده از دوران شوروی، همراه با دیگر افسران رده‌پایین رژیم، منتقل کنند. دستیار شخصی که پولی نداشت، به جای آن ترتیب بازگشت به سوریه را داد.

او اکنون به‌صورت آرام با خانواده‌اش در یک روستای کوهستانی زندگی می‌کند و امیدوار است توجه کسی را جلب نکند؛ این را سه نفری که با او در ارتباط هستند، گفتند. او وقتی از طریق واسطه‌ای با نیویورک تایمز تماس گرفته شد، از صحبت کردن خودداری کرد.

یک سال بعد، این دستیار همچنان در سختی به سر می‌برد و گاهی برای گذران زندگی از یک مقام سابق رژیم دیگر کمک مالی می‌گیرد. به گفته همکارش، خانواده اسد هیچ‌گاه کمکی به او نکردند.

«بشار زندگی‌اش را کاملاً عادی ادامه می‌دهد، انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. وقتی اینجا بود ما را تحقیر کرد و وقتی رفت، ما را نابود کرد.»




نظر شما درباره این مقاله:







قطع تماس بازداشت‌شدگان مشهد
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 17:07

قطع تماس بازداشت‌شدگان مشهد





نظر شما درباره این مقاله:







چرا کارآیی علی دایی و رسول خادم و پرویز پرستویی
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 16:05

چرا کارآیی علی دایی و رسول خادم و پرویز پرستویی





نظر شما درباره این مقاله:







اینستاگرام پربازدیدترین رسانه اجتماعی ایران باقی ماند
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 16:03

اینستاگرام پربازدیدترین رسانه اجتماعی ایران باقی ماند





نظر شما درباره این مقاله:







اعدام بیش از هزار و ۸۷۰ نفر در ایران
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 15:18

اعدام بیش از هزار و ۸۷۰ نفر در ایران





نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ و نتانیاهو چگونه از درز خبرها
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 14:50

ترامپ و نتانیاهو چگونه از درز خبرها





نظر شما درباره این مقاله:







برداشت نادرست از ایران
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 14:26

برداشت نادرست از ایران


گرگوری برو

فارین پالیسی / ۱۹ دسامبر ۲۰۲۵

* کتاب «شاهِ شاهان» نوشته اسکات اندرسون، تصویری به‌موقع از کوته‌بینی و خطای محاسباتی آمریکا در تهران ارائه می‌دهد.

انقلاب اسلامی ایران، فروپاشی سلطنت پهلویِ همسو با ایالات متحده و جایگزینی آن با یک حکومت اسلام‌گرای خصمانه، آغازگر مرحله‌ای تازه از درگیری تقریباً مداوم آمریکا در خاورمیانه بود. نزدیک به ۵۰ سال بعد، شاهد چندین جنگ، یک اشغال نظامی طولانی‌مدت و ــ در تازه‌ترین مورد ــ نخستین اقدام نظامی گسترده آمریکا علیه خودِ ایران بوده‌ایم.

کتاب «شاهِ شاهان»، روایت پرهیجان تازه‌ای از اسکات اندرسون، بار دیگر رویدادهای فاجعه‌بار سال‌های ۱۹۷۸–۱۹۷۹ را در کانون توجه قرار می‌دهد. این کتاب بر رخوت و لختی سیاست‌گذاری آمریکا و نیز بر ماهیت آشفته و غیرقابل پیش‌بینی تغییرات سیاسی تأکید می‌کند؛ مضامینی که در زمانی طنین‌انداز می‌شوند که سیاست آمریکا در قبال ایران دچار رکود شده، در حالی که تحولات داخلی این کشور از جابه‌جایی‌های نیرومند و غیرقابل پیش‌بینی در افق خبر می‌دهد.

انقلاب ایران به‌عنوان یک موضوع، خواندنی و پرکشش است و اندرسون آگاهانه به جنبه‌های عامه‌پسندتر روایت خود تکیه می‌کند. بخش عمده‌ای از این داستان برای هر کسی که حتی آشنایی گذرایی با این رویدادها داشته باشد، آشناست: ایرانی که با شتاب در حال مدرن‌سازی است، جامعه‌ای که به‌تدریج رادیکال می‌شود، شاهی غایب و مردد که به‌شدت به ایالات متحده‌ای سرد و دور از دسترس متکی است. اگر بی‌توجهی و کوته‌بینی سیاست‌گذاران در واشنگتن و تهران را هم به این ترکیب بیفزایید، دستورالعمل یک انقلاب کامل می‌شود؛ انقلابی که با درگیری‌های خیابانیِ دراماتیک و بازگشت پیروزمندانه یک روحانی تبعیدی به اوج می‌رسد؛ کسی که تنها در عرض چند ماه از گمنامی به قدرت مطلق پرتاب می‌شود.

اندرسون با اتکا به منابعی که به‌تازگی کشف شده‌اند و مصاحبه با شماری از بازیگران آن دوران ــ به‌ویژه فرح پهلوی، همسر شاه برکنارشده ــ به این روایت آشنا رنگ‌وبُعد تازه‌ای می‌بخشد. در روایت اندرسون، نقش مقام‌های مطلع و دارای دسترسی در دولت آمریکا اهمیت ویژه‌ای دارد؛ افرادی که فروپاشی قریب‌الوقوع «خانه پوشالی» شاه را احساس کرده بودند و بی‌ثمر کوشیدند دولتِ سرگرم و حواس‌پرت جیمی کارتر را به واکنش وادارند. در میان این «کاساندراها» ــ هشداردهندگان بی‌اعتنا مانده ــ نام‌هایی چون گری سیک، هنری پرشت و، مهم‌تر از همه در بزرگ‌ترین موفقیت اندرسون، مایکل مترنکو دیده می‌شود؛ که به زبان فارسی تسلط داشت و انقلاب را هم در استان‌ها و هم در پایتخت از نزدیک شاهد بود.

اندرسون بیش از آنکه در پی کشف علل انقلاب باشد، به گشودن گره‌های ماهیت آشفته آن علاقه‌مند است. رویدادها حالتی گردبادی پیدا می‌کنند: دوره‌هایی تصادفی از آرامش که ناگهان با فوران‌های غیرمنتظره هرج‌ومرج درهم می‌شکند. با این حال، او در نهایت القا می‌کند که رویدادهای سال‌های ۱۹۷۸–۱۹۷۹ کمابیش اجتناب‌ناپذیر بوده‌اند.

در روایت اندرسون، دو دلیل برای این اجتناب‌ناپذیری وجود دارد. نخست، دلیلی شخصی است. زمانی که ایالات متحده در اوت ۱۹۵۳ مداخله کرد و به سرنگونی محمد مصدق ــ نخست‌وزیر مشروطه‌خواه (هرچند به‌تدریج اقتدارگرا) ــ کمک رساند، مقام‌های آمریکایی تصمیم گرفتند محمدرضا پهلوی را برای رهبری دولتی جدید و طرفدار غرب توانمند کنند. شاه، که در این روایت گاه چهره‌ای تراژیک و گاه شرور دارد، اسیر تاریخ است. محمدرضا پهلوی، به تعبیر اندرسون، «مردی ضعیف بود که نقش مردی سخت‌گیر را بازی می‌کرد»؛ کسی که می‌کوشید کشورش را رهبری کند، اما مهارت لازم برای عبور از بحران و جسارت لازم برای حفظ قدرت از طریق زور را نداشت.

دلیل دوم، ساختاری است و از ماهیت روابط آمریکا با ایرانِ دوران شاه سرچشمه می‌گیرد. ایالات متحده پس از آنکه در سال ۱۹۵۳ شاه را به قدرت رساند، ناگزیر شد در سال‌های بعد نیز از او حمایت کند، زیرا کودتا علیه مصدق هرگونه بدیلِ قابل‌اتکا را از میان برده بود. شاه به مهم‌ترین متحد آمریکا در منطقه تبدیل شد؛ هم‌زمان تأمین‌کننده‌ای کلیدی برای نفت و خریدار عمده سامانه‌های تسلیحاتی آمریکا. در نتیجه، سیاست ایالات متحده در تله افتاد و اذعان به سست‌تر شدن روزافزون پایه‌های حکومت شاه، مغایر با منافع آمریکا تلقی شد. به بیان دیگر، سیاست شکست‌خورده واشنگتن به‌واسطه لختی و رکود، خودبه‌خود به حیاتش ادامه داد.

اگرچه اندرسون درک تیزبینانه‌ای از پویش‌های درونی ایران نشان می‌دهد، اما در جایی که تمرکز خود را بر نقش آمریکا می‌گذارد، بیش از همه درخشان است. ناتوانی دولت ایالات متحده در تشخیص فروپاشی قریب‌الوقوع حکومت شاه، نمونه‌ای روشن از شکست اطلاعاتی از کار درمی‌آید. پیام روشن است: سیاست باید پویا، خلاق و بیش از هر چیز، مبتنی بر خوانشی دقیق از واقعیت‌های میدانی باشد.

با تکیه بر روایت اندرسون، آشکار است که ایالات متحده در معرض تکرار همان چرخه غرور و خطای محاسباتی قرار دارد که به انقلاب انجامید. هرچند حملات نظامی به برنامه هسته‌ای ایران آسیب زده‌اند، اما آن را «محو و نابود» نکرده‌اند. به‌جای آنکه از این برتری بهره بگیرد یا بحران کنونی را به سکویی برای دور تازه‌ای از دیپلماسی بدل کند، ایالات متحده عقب‌نشینی کرده است. به نظر می‌رسد ایران اکنون بار دیگر به‌عنوان مسئله‌ای حل‌وفصل‌شده تلقی می‌شود؛ همان‌گونه که پیش از سال ۱۹۷۸ در نگاه مقام‌های آمریکایی چنین بود.

یک بار دیگر، ایالات متحده در مقطعی حساس تمرکز خود را از دست می‌دهد؛ زمانی که سیاست داخلی ایران در آستانه دگرگونی‌های بزرگ قرار دارد. علی خامنه‌ای، همانند شاه، به پایان دوران قدرت خود نزدیک شده است. درگذشت او پس از بیش از ۳۰ سال زمامداری، به احتمال زیاد جابه‌جایی‌های قابل‌توجهی را در میان جناح‌های رقیب جمهوری اسلامی برخواهد انگیخت. حتی این احتمال وجود دارد که فشارهای جنگ، بحران اقتصادی و ناکارآمدی حکمرانی به تغییراتی گسترده‌تر بینجامد؛ تغییراتی که می‌تواند به اصلاح یا حتی دگرگونی جمهوری اسلامی و تبدیل آن به نظامی کاملاً متفاوت منتهی شود.

برای عبور از این تحولات، ایالات متحده به کارشناسان حرفه‌ای و متعهدی نیاز دارد که تجربه میدانی داشته باشند. دونالد ترامپ که شورای امنیت ملی و وزارت خارجه خود را به‌شدت تضعیف کرده، بر مشاوره حلقه‌ای بسیار محدود از افراد داخلی تکیه دارد. اکنون او در معرض آن است که به کارتری دیگر بدل شود: رئیس‌جمهوری حواس‌پرت که می‌کوشد خود را به رویدادهایی برساند که با سرعتی بیش از چرخ‌های کند تصمیم‌گیری در واشنگتن پیش می‌روند.




نظر شما درباره این مقاله:







چرا ایران جمهوری‌پذیر نیست؟ / یدالله کریمی‌پور
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 14:07

چرا ایران جمهوری‌پذیر نیست؟ / یدالله کریمی‌پور





نظر شما درباره این مقاله:







سوریه: موشک‌های «سام-۷»
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 13:10

سوریه: موشک‌های «سام-۷»





نظر شما درباره این مقاله:







چهار کارگردان ایرانی در مسیر اسکار
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 12:50

چهار کارگردان ایرانی در مسیر اسکار


فیلم‌های ایرانی در اسکار
سینمای دولتی قدرت را ‏نمایندگی می‌کند، سینمای مستقل حقیقت را

هم‌زمان با اعلام شرکت این چهار فیلم در رقابت اسکار ۲۰۲۶، غزاله سلطانی، کارگردان ایرانی در مقاله‌ای که روز یکشنبه ۲۱ دسامبر (۳۰ آذر) در روزنامه فرانسوی لوموند منتشر شد، بر ضرورت نگاه بین‌المللی و دقیق تأکید کرده تا بتوان «سینمای واقعی ایران» را تشخیص داد.

در رویدادی بی‌سابقه در تاریخ سینما، امسال چهار کارگردان ایرانی در مسیر اسکار قرار گرفته‌اند، اما هر کدام زیر پرچم کشوری متفاوت: جعفر پناهی با «یک تصادف ساده» برای فرانسه؛ علیرضا خاتمی با «چیزهایی که می‌کشی» برای کانادا؛ شهرام مکری با «خرگوش سیاه،خرگوش سفید» برای تاجیکستان؛ و علی زرنگار با «علت مرگ: نامعلوم» برای ایران.

به نوشته سلطانی، آنچه ممکن است عجیب به نظر برسد، در واقع حقیقتی دردناک را آشکار می‌کند: سینمای مستقل ایران خانه خود را از دست داده و به چهار گوشه جهان پراکنده شده است.

او می‌نویسد:‌ «برای یک کارگردان که مانند من سال‌ها با سانسور، پدرسالاری نهادی و حذف سیستماتیک مواجه بوده تا حدی که تبعید تنها راه ممکن شد، این لحظه با احساسات متضاد همراه است: شادی از اینکه با وجود ممنوعیت‌ها، صدای آزاد سینمای ایران هنوز مرزها را می‌پیماید، و غم از اینکه ایران، این سرزمین زخمی، دیگر نمی‌تواند فرزندان هنرمند خود را در آغوش بگیرد.»

پناهی که هنوز در ایران زندگی می‌کند، به دلیل ممنوعیت کار کردن، «یک تصادف ساده» را مخفیانه ساخت. او به محض آزاد شدن از بند محدودیت سفر، به شهر فرانسه رفت و جایزه نخل طلایی جشنواره کن را برد. با این حال، این فرانسه است که فیلم او را ارائه داده است، نه ایران. سلطانی می‌گوید این تنها یک انتخاب هنری نیست، بلکه یک اقدام سیاسی است. جهان از صدایی حمایت می‌کند که کشور خودش سعی در خاموش کردنش دارد. پناهی به دلیل چند انتقاد بیان‌شده در خارج از کشور به یک سال زندان محکوم شد. در جمهوری اسلامی، نه تنها فیلم ساختن، بلکه حرف زدن هم می‌تواند جرم باشد.

چهار مسیر، یک داستان

علیرضا خاتمی، که در خارج از ایران به سر می‌برد، سال‌ها تلاش کرد تا «چیزهایی که می‌کشی» را در کشور خود بسازد. او به دلیل مقاومت در برابر سانسور، بارها از گرفتن مجوز فیلم‌برداری محروم شد و مجبور شد فیلمش را در ترکیه به زبان ترکی بسازد، با این حسرت دائمی که نتوانسته بود به زبان فارسی فیلم بسازد. امسال، کانادا صدای او را ارائه می‌دهد و پرسش همچنان باقی است: چرا یک کارگردان ایرانی باید کشورش را ترک کند تا دیده شود؟

شهرام مکری در ایران زندگی می‌کند، اما «خرگوش سیاه، خرگوش سفید» را در تاجیکستان ساخت، بدون حجاب اجباری، بدون دخالت دولت، بدون مجوزهای طولانی. فیلم در نهایت نتوانست معیارهای فنی اسکار را برآورده کند، اما حقیقتی اساسی را نشان داد. این که یک کارگردان ایرانی تنها با عبور از مرزهای وطنش می‌تواند آزادانه کار کند.

بنیاد فارابی که به نمایندگی از مقامات ایرانی کاندیدای رسمی اسکار را انتخاب می‌کند، «علت مرگ: نامعلوم» را انتخاب کرد، فیلمی مستقل که ناگهان مجاز دانسته شد. سلطانی می‌گوید: «دقیقاً این کلمه، ماهیت سانسور را تعریف می‌کند. این که خارج از پسند قدرت هیچ چیز وجود ندارد.»

یک نکته حیاتی باقی می‌ماند: نه «یک تصادف ساده» و نه «خرگوش سیاه، خرگوش سفید» نمی‌توانستند برای نمایندگی ایران بررسی شوند. فارابی تنها فیلم‌هایی را در نظر می‌گیرد که مجوز فیلم‌برداری و نمایش دارند. فیلم پناهی با نمایش زنان بدون حجاب «غیرمجاز» بوده و از ابتدا حذف شده بود. فیلم مکری که خارج از سیستم نظارتی ساخته شده، حتی وارد چارچوب قانونی نمی‌شد. این آثار پیش از هر ارزیابی ممکن حذف می‌شدند. بدین ترتیب، سینمای مستقل ایران در کشور خود پیش از آنکه بتواند در صحنه بین‌المللی وجود پیدا کند، محو می‌شود.

سلطانی همچنین در لوموند نوشته است: «این چهار مسیر یک داستان را روایت می‌کنند و آن این که سینمای مستقل ایران دیگر یک سرزمین نیست. این یک وضعیت است که «بی‌ریشگی» نامیده می‌شود و تنها جغرافیایی نیست. ادوارد سعید آن را «شکاف جبران‌ناپذیر» بین انسان و خانه‌اش می‌دانست. سیمون وی از آن با نام «کندن از ریشه‌ها» یاد می‌کرد. هانا آرنت آن را با از دست دادن حق داشتن حقوق مرتبط می‌دانست. حمید نفیسی در حوزه سینما، آن را «لحن» تبعید می‌نامد، شیوه‌ای از فیلم‌سازی که با فاصله، جدایی و زندگی میان دو جهان مشخص می‌شود. این دقیقاً وضعیت کارگردانان ایرانی امروز است؛ مهاجرت اجباری در نتیجه مستقیم سانسور و نبود آزادی بیان.»

مسئولیت روایتگری

این فیلمساز جوان ایرانی ساکن فرانسه که در کارنامه‌اش فیلم‌های سینمایی و مستندی چون «پرسه در حوالی من»‌ و «... و آسمان آبی» (درباره عزت الله انتظامی) به چشم می‌خورد، نوشته است: «بی‌ریشگی برای من هم تجربه‌ای واقعی است. اولین فیلم بلندم، «پرسه در حوالی من»توسط نهادهای زیر سلطه مردان مسدود شد. مجوز نمایش صادر نشد؛ به وضوح گفته شد که تا وقتی قهرمان زن در پایان ازدواج نکند، هیچ گونه اجازه نمایش سراسری داده نمی‌شود. فیلم دومم، «پروا» روایت فمنیستی درباره آزادی زنان، توسط شورای پروانه ساخت وزارت ارشاد رد شد. شش ماه بازنویسی تحمیلی، داستانم را تغییر داد.»

او می‌افزاید: «آن زمان فهمیدم ادامه دادن به این شکل دیگر فیلم‌سازی نیست، بلکه مشارکت در یک توهم است. ترک ایران، در دل جنبش «زن، زندگی، آزادی»، مهاجرت نبود؛ نفس مقاومت بود.»

سلطانی با تأکید بر این که «دیاسپورای کنونی سینمای ایران به معنی پراکندگی نیست، بلکه نگاهی تازه است»، در لوموند نوشته است: «وقتی حقیقت در داخل نمی‌تواند گفته شود، فاصله ابزار بصیرت می‌شود. پس از جنبش، موجی از هنرمندان، به‌ویژه زنان، کشور را ترک کردند. این نه اقتصادی بود و نه فردی؛ بلکه حرکتی سیاسی بود. این نسل ایران را نه با نوستالژی، بلکه با حس مسئولیت روایتگری می‌نگرد.»

به باور او: «امروز، سینمای ایران بیش از هر زمان دیگری نیازمند نگاه بین‌المللی دقیق و موشکاف است، نگاهی که بتواند سینمای رسمی جمهوری اسلامی را از سینمای واقعی ایران تمیز دهد. تفاوت بنیادی است: سینمای دولتی قدرت را نمایندگی می‌کند، در حالی که سینمای مستقل حقیقت را.»

او در پرتیراژترین روزنامه فرانسوی با طرح این موضوع نوشته است: «سینمای دولتی با بودجه و ایدئولوژی تولید می‌شود. سینمای مستقل، چه در ایران و چه در تبعید، از ریسک، هزینه شخصی و مقاومت زاده می‌شود. «جنبش «زن، زندگی، آزادی» به آن صدای جدید بخشید؛ سینمای مستقل ادامه زنده آن است.»

غزاله سلطانی مقاله‌اش را با این خطاب به پایان می‌برد: «بنابراین من فراخوان می‌دهم. سینمای مستقل ایران را به رسمیت بشناسید، از آن محافظت کنید و اجازه دهید سرانجام صداهایی شنیده شوند که سال‌ها سانسور تلاش کرده آن‌ها را خاموش کند.»

یورونیوز فارسی




نظر شما درباره این مقاله:







ماجرای تعطیلی کنسرت‌ها و واگذاری رانتی
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 12:45

ماجرای تعطیلی کنسرت‌ها و واگذاری رانتی





نظر شما درباره این مقاله:







یک ژنرال روس کشته شد
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 11:05

یک ژنرال روس کشته شد





نظر شما درباره این مقاله:







خطرهای مصرف خودسرانه آنتی‌بیوتیک‌ها
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 10:31

خطرهای مصرف خودسرانه آنتی‌بیوتیک‌ها


محمدرضا توکلی‌صابری / دکترای داروسازی و استاد بازنشسته دانشگاه

روزنامه اعتماد

آنتی‌بیوتیک‌ها از زمان کشف پنی‌سیلین توسط الکساندر فلمینگ، نجات‌بخش انسان‌ها بوده‌اند. جهان با کشف این داروها وارد عصر تازه‌ای شد. بیماری‌هایی که روزی کشنده بودند، درمان‌پذیر شدند. اما همانقدر که این داروها مفیدند، مصرف نادرست و بی‌رویه آنها می‌تواند به فاجعه‌ای ملی یا حتی جهانی منجر شود؛ فاجعه‌ای که امروز نشانه‌های آن را به روشنی می‌بینیم: آن فاجعه افزایش مقاومت آنتی‌بیوتیکی است.

آنتی‌بیوتیک چیست؟

آنتی‌بیوتیک‌ها داروهایی هستند که برای مقابله با عفونت‌های باکتریایی ساخته شده‌اند. این داروها یا باکتری‌ها را می‌کشند (باکتری‌کش) یا مانع تکثیر آنها می‌شوند (باکتریوستاتیک) هستند.  نکته مهم این است که آنتی‌بیوتیک‌ها تقریبا هیچ اثری بر ویروس‌ها ندارند. بسیاری از بیماری‌های شایع مانند سرماخوردگی، آنفلوآنزا، اکثر گلودردها، بسیاری از سرفه‌ها و بسیاری از سینوزیت‌ها ماهیت ویروسی دارند، نه باکتریایی. با این حال، بسیاری افراد به محض مشاهده علایم این بیماری‌ها، به دنبال آنتی‌بیوتیک می‌روند. این نخستین گام اشتباه است.

آنتی‌بیوتیک نوعی دارو است که باعث از بین رفتن یا جلوگیری از رشد باکتری‌ها می‌شود. اما هیچ تاثیری روی ویروس‌ها، قارچ‌ها یا انگل‌ها ندارند. آنتی‌بیوتیک‌ها در گروه بزرگ‌تری از ترکیبات به نام ضد میکروب‌ها (آنتی‌میکروبیالز) قرار دارند (ضد میکروب‌ها شامل داروهای ضدویروسی، ضدقارچی، آنتی‌بیوتیک‌ها و ضدانگلی نیز هستند).

اصطلاح آنتی‌بیوتیک توسط «سلمان واکسمن» (Selman Waksman) زیست- شیمیدان اوکراینی-امریکایی ابداع شده است. خود واکسمن کاشف استرپتومیسین و آنتی‌بیوتیک‌های دیگری هم هست. این اصطلاح در ابتدا فقط به آنتی‌بیوتیک‌های حاصل از موجودات زنده، یعنی میکروارگانیسم‌ها گفته می‌شد و ترکیبات شیمی‌درمانی مانند سولفامیدها که کاملا مصنوعی هستند، در این گروه قرار نمی‌گرفتند. اما امروزه به علت اینکه آنها هم باکتری‌ها را می‌کشند، جزو آنتی‌بیوتیک‌ها محسوب می‌شوند.

احتمالا همه شما نام پنی‌سیلین یا استرپتومیسین یا سفالکسین را شنیده‌اید. پنی‌سیلین به‌طور طبیعی برای اولین‌بار در سال ١٩٢٨ توسط الکساندر فلمینگ کشف شد. اما این «اهوارد والتر فلوری» و «ارنست بوریس چین» بودند که قارچ پنی‌سیلین را رشد داده، پنی‌سیلین را از آن جدا کردند و آثار درمانی آن را نشان دادند و آن را برای درمان عفونت‌ها به کار بردند.

اهمیت آنتی‌بیوتیک‌ها به عنوان یک روش درمانی منجر به انقلابی در درمان بیماری‌های عفونی شد. تا پیش از کشف آنتی‌بیوتیک‌ها برای درمان عفونت‌ها از ترکیبات سمی مانند «استریکنین» و «آرسنیک» استفاده می‌شد. پس از کشف و سنتز آنتی‌بیوتیک‌ها، آنها به عنوان گلوله‌های جادویی شناخته شدند، زیرا آنتی‌بیوتیک‌ها داروهایی هستند که بدون آسیب رساندن به بدن میزبان می‌توانند عفونت را از بین ببرند.

تفاوت باکتری‌ها و ویروس‌ها

هم ویروس‌ها و هم باکتری‌ها موجب عفونت می‌شوند، اما آنتی‌بیوتیک‌ها فقط با باکتری‌ها مبارزه می‌کنند و بر ویروس‌ها تاثیری ندارند. باکتری‌ها بسیار بزرگ‌تر از ویروس‌ها هستند، یعنی بین ۵ تا ۱۰۰ برابر ویروس‌ها هستند .

عفونت‌های ویروسی

شامل سرماخوردگی، آنفلوآنزا، خروسک، لارنژیت، سرماخوردگی، عفونت قفسه سینه (برونشیت) و اکثر گلودردها می‌شود و عموما بیش از عفونت‌های باکتریایی واگیردار هستند. اگر بیش از یک نفر در خانواده علایم بیماری یکسانی دارند احتمال ابتلا به عفونت ویروسی بسیار زیاد است. عفونت‌های ویروسی معمولا ظرف ٤ تا ٥ روز بهبودی حاصل می‌شود، اما تا بهبودی کامل ممکن است سه هفته زمان ببرد.

عفونت‌های باکتریایی

عفونت‌های باکتریایی هم به همان اندازه می‌توانند شما را بیمار کنند. اما شیوع آنها نسبت به عفونت‌های ویروسی کمتر است. عفونت‌های باکتریایی به راحتی از شخصی به شخص دیگر منتقل نمی‌شوند. نمونه‌های متداول عفونت‌های باکتریایی عبارتند از: گلودرد استرپتوکوکی و بعضی از انواع ذات‌الریه.

علامت ابتلا به ویروس‌ها و باکتری‌ها چیست؟

یکی از علایم آنها تب است. تب یعنی افزایش دمای بدن که اغلب ناشی از بیماری است. سرخ شدن و داغ شدن پوست و خشکی آن، حتی در زیر بغل، از نشانه‌های تب است. در واقع تب نوعی مکانیزم محافظتی است که به بدن در مبارزه با عفونت کمک می‌کند. تب هم با عفونت‌های باکتریایی و هم ویروسی می‌تواند بروز کند. وجود تب در بدن در مقابله با عفونت کمک می‌کند. تب می‌تواند هم با عفونت‌های باکتریایی و هم ویروسی بروز کند. بنابراین سرماخوردگی، آنفلوآنزا، اکثر گلودردها و بسیاری از سرفه‌ها با آنتی‌بیوتیک درمان نمی‌شوند.

سرماخوردگی و آبریزش بینی

سرماخوردگی از ویروس‌ها ناشی می‌شود. حدود ٢٠٠ ویروس مختلف وجود دارد که می‌تواند عامل سرماخوردگی باشد. کودکان ممکن است بین ٨ تا ١٠ بار در سال سرما بخورند. بزرگسالان کمتر دچار سرماخوردگی می‌شوند، چون بدنشان نسبت به بعضی از ویروس‌ها ایمن شده است.

علایم سرماخوردگی:  در ابتدا، سردرد، تب و آبریزش چشم و در پی آن آبریزش بینی، گلودرد، عطسه و سرفه. مخاط بینی در ابتدا شفاف است، اما بعدا به زرد غلیظ یا سبز تغییر پیدا می‌کند.

آنفلوآنزا

آنفلوآنزا (یا فلو) عامل ویروسی دارد. بزرگسالان مبتلا به آنفلوآنزا از زمان شروع علایم به مدت ٣ تا ٥ روز احتمال دارد ویروس را پخش کنند. کودکان مبتلا به آنفلوآنزا تا ٧ روز احتمال دارد ویروس را پخش کنند.

علایم آنفلوآنزا: تب/لرز، سردرد، بدن درد یا درد عضلات، احساس خستگی، گلودرد، آبریزش یا گرفتگی بینی/عطسه، سرفه. گلودرد اغلب همراه با سرماخوردگی بروز می‌کند. اکثر گلودردها عامل ویروسی دارند. آنتی‌بیوتیک به درمان گلودردهای ناشی از ویروس کمکی نخواهد کرد. عامل بعضی از گلودردها باکتری‌های استرپتوکوکی است. اما اگر آبریزش بینی، سرفه، گرفتگی صدا، سرخی چشم یا اسهال با گلودرد همراه است، به احتمال زیاد ناشی از ویروس است و نه باکتری‌های استرپتوکوکی. تفاوت علایم سرماخوردگی با آنفلوآنزا این است که در آنفلوآنزا شروع سریع است و تب، درد و خستگی عضلانی، سردرد، سرفه خیلی شدیدتر از سرماخوردگی است. در سرماخوردگی آبریزش بینی، عطسه و گلودرد شدیدتر و شایع‌تر از آنفلوآنزاست.

طبقه‌بندی آنتی‌بیوتیک‌ها

آنتی‌بیوتیک‌ها را می‌توان با توجه به ویژگی هدف آنها طبقه‌بندی کرد: گروه کوچکی از آنتی‌بیوتیک‌ها انواع خاصی از باکتری‌ها مانند باکتری‌های گرم منفی یا گرم مثبت را هدف قرار می‌دهند. اصطلاح باکتری گرم مثبت و گرم منفی به این معنی است که آیا باکتری‌ها در روش رنگ‌آمیزی «گرم» قادر به حفظ رنگ هستند یا خیر، به‌طوری که باکتری‌های گرم مثبت می‌توانند رنگ آمیزی گرم را حفظ کنند، در حالی که باکتری‌های گرم منفی قادر به حفظ رنگ‌ها نیستند. حفظ یا عدم حفظ رنگ به دلیل تفاوت ساختاری در دیواره سلولی باکتری‌ها ایجاد می‌شود.

آنتی‌بیوتیک‌ها همچنین می‌توانند توسط ارگانیسم‌هایی که در برابر آنها موثر هستند و با توجه به نوع عفونتی که برای از بین بردن آن مفید هستند، طبقه‌بندی شوند، مانند ضد قارچ‌ها، ضدپروتوزوآها، و غیره. همچنین آنتی‌بیوتیک‌ها را می‌توان به دو گروه باکتریساید و باکتریواستاتیک طبقه‌بندی کرد. آنتی‌بیوتیک‌های باکتریساید یا باکتری‌کش به‌طور مستقیم باکتری‌ها را می‌کشند، در حالی که باکتریواستاتیک‌ها یا مهارگرها از تقسیم شدن و تکثیر باکتری‌ها جلوگیری می‌کنند. با این حال، این طبقه‌بندی‌ها مبتنی بر نتایج آزمایشگاهی است. در عمل، هر دو اینها می‌توانند عفونت‌های باکتریایی را در بدن از بین ببرند.

یک نوع طبقه‌بندی دیگر بر اساس مکانیسم اثر آنها است. یعنی چگونه و در چه قسمتی از ساختمان باکتری اثر می‌گذارند و آن را از بین می‌برند. مثلا بعضی آنتی‌بیوتیک‌ها مانند پنی‌سیلین‌ها و سفالوسپورین‌ها روی ساختمان دیواره سلولی باکتری اثر کرده و از ساختن آن جلوگیری می‌کنند و وقتی دیواره سلول باکتری درست تشکیل نشد، پاره شده و باکتری می‌میرد. بعضی‌ها روی سنتز پروتئین‌های باکتری‌ها اثر می‌گذارند مانند تتراسیکلین‌ها و کلیندامایسین و بعضی روی سنتز یا ترمیم دی‌ان‌ای اثر می‌گذارند مانند مترونیدازول و نتیروفورانتوئین.

یک نوع دیگر طبقه‌بندی بر اساس تعداد باکتری‌هایی است که می‌کشند. یعنی طیف اثر گسترده‌ای دارند یا محدودی، بنابراین آنتی‌بیوتیک‌های گسترده طیف یا وسیع الطیف یا براد اسپکتروم داریم که روی باکتری زیادی از جمله گرم منفی و گرم مثبت اثر می‌کنند، مانند تتراسیکلین‌ها و ماکرولید‌ها و آنتی‌بیوتیک‌های باریک طیف مثل پنی‌سیلین جی یا وانکومایسین. البته طبقه‌بندی‌های دیگری هم وجود دارند که اختصاصی است. من توضیح نمی‌دهم، مثل طبقه‌بندی بر اساس ساختمان شیمیایی.

مقاومت آنتی‌بیوتیکی چیست؟

وقتی باکتری‌ها در معرض مقدار نامناسب، ناقص یا نامربوط آنتی‌بیوتیک قرار می‌گیرند، تعدادی از آنها که به علت ساختمان ژنتیکی متفاوت زنده مانده‌اند شروع به رشد می‌کنند. این تغییرات ژنتیکی سبب می‌شود که داروهای موجود دیگر نتوانند باکتری‌ها را از بین ببرند. نتیجه این فرآیند، ظهور باکتری‌های مقاوم است. چرا این مساله خطرناک است؟ چون یک عفونت ساده مانند عفونت ادراری می‌تواند تبدیل به بیماری شدید و مرگبار شود. به این ترتیب درمان بیماری‌ها طولانی‌تر و دشوارتر می‌شود. نیاز به آنتی‌بیوتیک‌های جدید و بسیار پرهزینه افزایش می‌یابد.

در برخی موارد، اصلا داروی موثری وجود ندارد.  یک مثال واقعی: در جهان، باکتری‌های مقاوم به متیسیلین که یک آنتی‌بیوتیک است، در بیمارستان‌ها شایع شده و درمان آنها بسیار دشوار است یا پیدایش سالمونلای مقاوم در مواد غذایی که موجب عفونت‌های شدید روده‌ای می‌شود . توبرکولوز مقاوم به چند دارو که درمان آن ماه‌ها طول می‌کشد و هزینه‌های سنگین دارد. همچنین گونه‌های مقاوم اشریشیا کلای که درمان عفونت‌های ادراری را بسیار سخت کرده‌اند.

این باکتری‌ها مرزی نمی‌شناسند؛ از فرد به فرد، از شهر به شهر و از کشور به کشور منتقل می‌شوند. سازمان بهداشت جهانی پیش‌بینی می‌کند که اگر این روند متوقف نشود تا سال‌های آینده ممکن است سالانه میلیون‌ها نفر فقط به دلیل مقاومت آنتی‌بیوتیکی جان خود را از دست دهند. در بعضی از موارد خاص، مانند بیمارستان‌ها و برخی مکان‌های مراقبت از کودکان، میزان مقاومت آنتی‌بیوتیکی به حدی است که آنتی‌بیوتیک‌های معمولی و کم هزینه برای درمان عفونت‌هایی که به صورت متداول ایجاد می‌شوند، عملا بی‌فایده هستند. این امر منجر به استفاده مکرر از ترکیبات جدیدتر و گران‌تر می‌شود که به نوبه خود مقاومت در برابر آن داروها را افزایش می‌دهد. به این ترتیب، مسابقه‌ای مداوم برای کشف آنتی‌بیوتیک‌های جدید و متفاوت، در تلاش برای جلوگیری از مغلوب شدن در نبرد با عفونت‌ها در جریان است.

نگرانی عمده‌ای که وجود دارد، این است که ما سرانجام نتوانیم به این مسابقه ادامه دهیم و ممکن است انسان‌ها دوباره با عفونت‌های باکتریایی تهدید‌کننده زندگی مانند دوران‌های گذشته روبه‌رو شوند. ممکن است دوباره به دوران پیش از کشف پنی‌سیلین بازگردیم؛ دورانی که جراحی‌های ساده، زایمان، بریدگی‌های کوچک و عفونت‌های سطحی می‌توانستند کشنده باشند. نمونه دیگر باکتری «استافیلوکوکوس اوریوس» است که در دهه چهل و پنجاه میلادی قرن بیستم با آنتی‌بیوتیک پنی‌سیلین قابل درمان بود. در حال حاضر، تقریبا همه سویه‌های این باکتری در برابر پنی‌سیلین مقاوم هستند و بسیاری از آنها در برابر نفسیلین نیز مقاومند، به این ترتیب تنها یک انتخاب محدود از داروها مانند وانکومایسین باقی مانده‌اند که برای درمان عفونت‌های حاصل از این نوع باکتری‌ها می‌توانند مفید واقع شوند.

همان‌طور که گفتم مشکل مقاومت آنتی‌بیوتیکی زمانی بدتر می‌شود که از آنتی‌بیوتیک‌ها برای درمان بیماری‌هایی استفاده شود که در آنها، آنتی‌بیوتیک‌ها هیچ گونه اثربخشی ندارد، از جمله این بیماری‌ها می‌توان به سرماخوردگی یا سایر عفونت‌های ویروسی اشاره کرد. از سوی دیگر مقاومت آنتی‌بیوتیکی ممکن است زمانی شدت یابد که به‌طور گسترده از آنها به عنوان عامل پیشگیری (نه درمان) در تولید فرآورده‌های حیوانی خوراکی استفاده شود، زیرا در این حالت باکتری‌های بیشتری مقاومت پیدا می‌کنند.

آنتی‌بیوتیک‌ها به چه شکلی مصرف می‌شوند؟

آنتی‌بیوتیک‌ها به شکل‌های دارویی مختلفی تهیه و تولید می‌شوند: آنتی‌بیوتیک‌های خوراکی در صورتی که موثر باشند، به عنوان ساده‌ترین راه برای از بین بردن باکتری‌ها به شمار می‌آیند. آنتی‌بیوتیک‌های داخل وریدی برای موارد عفونت‌های حاد که دارو باید سریع وارد بدن شده و به اندام‌ها برسد مورد استفاده قرار می‌گیرند. آنتی‌بیوتیک‌ها ممکن است گاهی به صورت موضعی، مانند قطره‌های چشمی یا پمادها و کرم‌های پوستی نیز ساخته شده و مورد استفاده قرار گیرند.

چگونه می‌توانیم از مقاومت آنتی‌بیوتیکی پیشگیری کنیم؟

هر نفر از ما می‌توانیم در این کار پیشقدم باشیم. یعنی تنها هنگام نیاز واقعی آنتی‌بیوتیک‌ها را مصرف کنیم. دوره درمان را کامل کنیم. آنتی‌بیوتیکی را به دیگران توصیه نکنیم. آنتی‌بیوتیک خود را تا آخرین قرص یا کپسول استفاده کنیم. آنتی‌بیوتیک باقیمانده را برای دفعه بعد نگه نداریم. در سرماخوردگی و آنفلوآنزا از آنتی‌بیوتیک استفاده نکنیم و از درمان‌های علامتی استفاده کنیم. یعنی اگر سردرد یا آبریزش بینی داشتیم این علامت‌ها را درمان کنیم و برای جلوگیری از عفونت‌ها واکسیناسیون را جدی بگیریم.

عوارض جانبی آنتی‌بیوتیک‌ها

آیا مصرف آنتی‌بیوتیک‌ها عوارضی دارد. البته مانند هر داروی دیگری، چه شیمیایی، چه گیاهی و چه جانوری عوارضی دارند. ولی این عوارض را باید در برابر منافع آن سنجید و به کار برد. مصرف غیرضروری آنتی‌بیوتیک نه تنها بی‌فایده، بلکه همراه با عوارض خطرناک است: یکی از این عوارض آسیب به فلور طبیعی بدن است، یعنی همه باکتری‌ها موجود در سطح و در داخل بدن. بدن ما میزبان میلیاردها باکتری مفید است.

آنتی‌بیوتیک‌ها وقتی بی‌رویه مصرف می‌شوند، این باکتری‌های مفید را نیز از بین می‌برند و مشکلاتی مانند اسهال، درد شکم، قارچ دهان، کاندیدای واژینال و اختلالات گوارشی مزمن به وجود می‌آورند. عارضه دیگر آلرژی‌های دارویی است. برخی آنتی‌بیوتیک‌ها می‌توانند واکنش‌های آلرژیک شدید و حتی آنافیلاکسی ایجاد کنند که تهدیدکننده حیات است. آسیب کبدی و کلیوی از عوارض دیگر آنتی‌بیوتیک‌هاست. برخی آنتی‌بیوتیک‌ها در مصرف نادرست موجب آسیب جدی به کبد و کلیه می‌شوند. دیگر عوارض آنتی‌بیوتیک‌ها تداخل دارویی است.

آنتی‌بیوتیک‌ها با چه مواردی تداخل دارویی دارند؟

برخی آنتی‌بیوتیک‌ها با برخی داروها تداخل اثر دارند؛ تداخل دارویی یعنی مصرف آنتی‌بیوتیک همزمان با برخی داروها ممکن است عوارضی داشته باشد. بیشتر آنتی‌بیوتیک‌ها با داروی درمان‌کننده بیماری‌های قلبی عروقی و مشکلاتی مانند سوءهاضمه و درد تداخل اثر دارند. آنتی‌بیوتیک‌ها می‌توانند اثربخشی داروهای دیگر را کم یا بیشتر کنند. کاهش تاثیر قرص‌های ضدبارداری، تداخل اثر با داروهای رقیق‌کننده خون، افزایش سمیت برخی داروهای قلبی یا ایجاد عفونت‌های شدیدتر است. گاهی مصرف نامناسب آنتی‌بیوتیک‌ها باعث رشد میکروب‌های مقاوم و ایجاد عفونت‌های بسیار خطرناک می‌شود، مانند عفونت‌های ناشی از کلوستریدیم دیفیسیل.

آنتی‌بیوتیک‌ها با الکل تداخل اثر دارند. مثلا به هیچ ‌وجه نباید داروی مترونیدازول را همراه با الکل مصرف کنید. مترونیدازول یک آنتی‌بیوتیک است که برای از بین بردن باکتری‌های گوارشی مصرف می‌شود، اما به ‌شدت با الکل تداخل دارد و می‌تواند منجر به افزایش ضربان قلب، سردرد، حالت تهوع، درد قفسه سینه شود. خب با توضیحاتی که دادم حالا ببینیم مصرف خودسرانه به چه معناست؟ مصرف خودسرانه تنها خوردن دارو بدون نسخه نیست.

خودسرانه بودن می‌تواند شکل‌های گوناگونی داشته باشد: خرید دارو بدون نسخه و مصرف آن بر اساس حدس و گمان، استفاده از داروهای باقیمانده از درمان‌های قبلی، توصیه دوستان و آشنایان به مصرف یک آنتی‌بیوتیک، مصرف دارو مثلا با این استدلال که «قبلا برای من جواب داده و خوب بوده است» تغییر دوز دارو بر اساس احساس شخصی، قطع مصرف آنتی‌بیوتیک و درمان به محض کاهش علایم بیماری و استفاده از آنتی‌بیوتیک برای بیماری‌های ویروسی. هر یک از این رفتارها در ظاهر ساده، اما در باطن بسیار خطرناک و همه این موارد مختلف مصرف خودسرانه است.

چرا مردم آنتی‌بیوتیک را خودسرانه مصرف می‌کنند؟

عوامل زیادی در این کار دخالت دارند که باید آنها را بشناسیم: یکی دسترسی آسان به دارو است، دیگر این تصور غلط «آنتی‌بیوتیک همه ‌چیز را درمان می‌کند» یا تجربه قبلی استفاده موفق از آنتی‌بیوتیک‌ها، توصیه دوستان و اقوام، بی‌اعتمادی به پزشک، کمبود وقت برای مراجعه به پزشک، عدم آگاهی از خطرات مقاومت دارویی، تبلیغات غیرمسوولانه یا برداشت‌های غلط رسانه‌ای.

مصرف نادرست آنتی‌بیوتیک‌ها

شکل رایج مصرف نادرست آنتی‌بیوتیک‌ها عدم استفاده از آنها در کل دوره تجویز آنتی‌بیوتیک است، معمولا به این دلیل که بیمار احساس بهبودی می‌کند، مصرف آنتی‌بیوتیک را قطع می‌کند، این در حالی است که ممکن است ارگانیسم عفونی در بدن بیمار به‌طور کامل از بین نرفته باشد. علاوه بر عدم موفقیت در درمان عفونت، این‌گونه از مصرف نادرست آنتی‌بیوتیک‌ها می‌تواند منجر به ایجاد مقاومت باکتری در برابر آنتی‌بیوتیک شود، زیرا با کوتاه شدن دوره مصرف آنتی‌بیوتیک، برخی باکتری‌ها می‌توانند در بدن بیمار زنده بمانند و تکثیر یابند. استفاده از آنتی‌بیوتیک‌ها برای موارد نامناسب یکی دیگر از روش‌های رایج سوءمصرف آنها به شمار می‌آید. نمونه‌های شایع آن، استفاده از آنها برای د رمان عفونت‌های ویروسی مانند سرماخوردگی است.

پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و جهانی

مصرف خودسرانه یک مساله فردی نیست؛ یک بحران اجتماعی و جهانی است. پیامدهای اجتماعی انتقال باکتری‌های مقاوم در جامعه، همه‌گیری‌های جدید، کاهش اثربخشی داروها در بیمارستان‌ها، افزایش موارد بستری، پیامدهای اقتصادی افزایش هزینه درمان، طولانی شدن دوره از کارافتادگی، مصرف داروهای بسیار گران، فشار اقتصادی بر نظام سلامت، مهاجرت باکتری‌های مقاوم در میان کشورها، تهدید جدی سلامت جهان و سرانجام خطر بازگشت به دوران پیش از آنتی‌بیوتیک‌ها.

چند نمونه از مثال‌های بالینی

نمونه ١: عفونت ادراری مقاوم: بسیاری از مبتلایان به عفونت ادراری به دلیل مصرف آنتی‌بیوتیک‌های نامناسب در گذشته، به باکتری‌های مقاوم آلوده‌اند و درمان آنها بسیار دشوار شده است.
نمونه ٢: عفونت‌های پوستی مقاوم: جراحت‌های ساده که قبلا با داروهای معمولی درمان می‌شد، امروز گاه نیاز به بستری و مصرف داروهای بسیار قوی‌تری دارند.
نمونه ٣: سل مقاوم: هزاران نفر در جهان با سل مقاوم دست به گریبانند؛ درمان آن طولانی، پرهزینه و بسیار دشوار است.

چه باید کرد؟

١. مصرف آنتی‌بیوتیک فقط با نسخه پزشک. هیچ توجیهی برای مصرف خودسرانه وجود ندارد.
٢. تکمیل دوره درمان: چون نیمه کاره رها کردن درمان زمینه مقاومت را تقویت می‌کند.
٣. عدم استفاده از داروهای باقیمانده.
۴. عدم توصیه دارویی به دیگران. ۵. ارتقای سواد سلامت در جامعه.
۶. پیگیری و نظارت دولتی.
٧. فرهنگ‌سازی در رسانه‌ها، مدارس و خانواده‌ها.

آخرین سخن

آنتی‌بیوتیک‌ها ذخایر ارزشمند پزشکی هستند. ما حق نداریم این میراث گرانبها را با رفتارهای ناآگاهانه از بین ببریم. اگر فرهنگ صحیح مصرف آنتی‌بیوتیک را در جامعه نهادینه نکنیم، خانواده ما، همشهری ما، هموطن ما و جهان در برابر تهدیدی قرار می‌گیرد که عواقب آن از بسیاری از اپیدمی‌هایی که تاکنون دیده‌ایم، خطرناک‌تر است. باید از امروز، در خانه، در دانشگاه، در رسانه، در مدرسه و در هر فضایی، پیام‌دهنده این اندیشه باشیم که «آنتی‌بیوتیک فقط وقتی لازم است که فقط با تجویز پزشک مصرف شود.»

شخص شما چه کاری باید انجام دهید؟

وقتی خودتان یا فرزندتان سرما می‌خورید یا سرفه می‌کنید، انتظار نداشته باشید که آنتی‌بیوتیک برایتان تجویز شود. اکثر این عفونت‌ها عامل ویروسی دارند و مصرف آنتی‌بیوتیک‌ها کمکی نمی‌کند. در مورد ویروسی یا میکروبی بودن عفونت‌تان و نیاز به آنتی‌بیوتیک با پزشکتان مشورت کنید. بهبودی اکثر بیماری‌های ویروسی، چهار تا پنج روز و بهبودی کامل آنها تا سه هفته زمان می‌برد در طول فصل سرما یا شیوع آنفلوآنزا، دستانتان را مرتب بشویید تا از ابتلا به بیماری یا سرایت آن جلوگیری به عمل آورید.

چه زمانی واقعا آنتی‌بیوتیک لازم نیست؟

آبریزش بینی، گرفتگی صدا، سرفه ساده، بدن درد، سرماخوردگی، گلودرد بدون علایم باکتری معمولا ویروسی است. مصرف بی‌دلیل آنتی‌بیوتیک نه تنها کمکی نمی‌کند، بلکه می‌تواند اسهال شدید، آلرژی، آسیب به کبد و مقاومت میکروبی ایجاد کند.

چه زمانی واقعا آنتی‌بیوتیک لازم است؟

فقط در شرایطی که پزشک تشخیص باکتری بدهد، مانند عفونت ریوی باکتریایی. عفونت شدید سینوس‌ها، عفونت ادراری، عفونت پوست، عفونت گوش، در موارد مشخص گلودرد استرپتوکوکی که تشخیص باکتری فقط با معاینه یا آزمایش ممکن است.

عوارض قطع ناگهانی آنتی‌بیوتیک چیست؟

اگر آنتی‌بیوتیک‌ها را قبل از اتمام دوره قطع کنید، ممکن است باکتری‌ها به این دارو مقاوم شوند و در صورت ابتلا به همان عفونت، دیگر برای درمان موثر نباشند. اگر بعد از مصرف تعدادی از آنتی‌بیوتیک‌ها احساس کردید که درمان شده‌اید، باز هم باید تمام آنتی‌بیوتیکی را که پزشک برایتان تجویز کرده تا آخر مصرف کنید. هیچ‌گاه دارو را سرخود مصرف نکنید یا اینکه مصرف آن را سرخود قطع نکنید، زیرا این موارد باعث ایجاد مشکلاتی می‌شوند که ممکن است به این راحتی‌ها برطرف نشوند.

اشتباهات رایج مردم

١. قطع زودهنگام دارو: به محض بهتر شدن، دارو را نیمه‌کاره رها می‌کنیم. باکتری‌های قوی‌تر زنده می‌مانند و نسل بعدی مقاوم می‌شود.
٢. استفاده از باقیمانده آنتی‌بیوتیک‌های قبلی: هر عفونت علت متفاوتی دارد؛ داروی قدیمی ممکن است برای این عفونت جدید کاملا بی‌اثر باشد.
۳.گرفتن آنتی‌بیوتیک بدون نسخه: این یکی از اصلی‌ترین دلایل مقاومت میکروبی است.
۴. اصرار به پزشک: برخی بیماران و خانواده‌هایشان پزشک را تحت فشار می‌گذارند تا برایشان آنتی‌بیوتیک تجویز کند. در واقع این کار آنها خطر مقاومت میکروبی را بیشتر می‌کند.

نتیجه‌گیری

آنتی‌بیوتیک‌ها ثروت بزرگ بشری‌اند؛ ابزاری که می‌تواند زندگی را نجات دهد. اما اگر نادرست استفاده شوند، به تهدیدی برای جان ما تبدیل می‌شوند. آنتی‌بیوتیک داروی معجزه‌گر نیست، دارویی بسیار دقیق و حساس است. آن را تنها در صورت نیاز و با تجویز پزشک مصرف کنید.




نظر شما درباره این مقاله:







تحویل در زیر آتش: داستان موفقیت پست اوکراین
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 10:23

تحویل در زیر آتش: داستان موفقیت پست اوکراین


اولنا هارماش / خبرگزاری رویترز / ۲۲ دسامبر ۲۰۲۵ 

در یک روز معمولی نوامبر در شهر چرنیهیف اوکراین، صدای آژیر حمله هوایی صبحگاهی سکوت شهر را درهم شکست. ایهور شوتکوفسکی، مدیر شعبه «نووا پست»، کارکنان و مشتریان را به سرعت به پناهگاه بتنی هدایت کرد.

چند دقیقه بعد، با اعلام رفع خطر، تیم دوباره پشت پیشخوان بازگشت و شروع به مرتب‌سازی بسته‌ها کرد. این روال اکنون بخشی از زندگی روزمره یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های خصوصی اوکراین شده است.

نزدیک به چهار سال از آغاز تهاجم روسیه می‌گذرد و «نووا پست» یاد گرفته است که در میان قطعی‌های برق، حملات موشکی و اختلال در مسیرهای حمل‌ونقل به کار خود ادامه دهد. این شرکت اکنون روزانه بیش از ۱.۵ میلیون بسته تحویل می‌دهد و به یکی از معدود نمونه‌های موفقیت شرکتی در دوران جنگ – خارج از حوزه دفاعی – تبدیل شده است.

حملات پهپادی روزانه در چرنیهیف – شهری که حدود ۱۲۵ کیلومتر (۷۸ مایل) شمال کی‌یف قرار دارد – به امری عادی تبدیل شده و حملات شبانه به تأسیسات انرژی، خانه‌ها و کسب‌وکارها را در تاریکی فرو می‌برد.

هانا هونچار، مدیر منطقه‌ای نووا پست در چرنیهیف، در شعبه‌ای که با بسته‌هایی پر شده – از شکلات و کتاب گرفته تا ژنراتور و مبلمان – به رویترز گفت: 
«ما فرایندهایمان را تغییر می‌دهیم، با قطعی برق و شرایط جنگی سازگار می‌شویم.» 

«نووا پست» که در سال ۲۰۰۱ تأسیس شد، با تحویل یک تا دو روزه، بازار پستی اوکراین را متحول کرد و انحصار شرکت دولتی اوکرپوشتا را شکست. امروز این شرکت از هرج‌ومرج جنگ فرصت رشد ساخته و مرزهای غربی اوکراین را به شهرهای خط مقدم در شرق و جنوب متصل کرده و همچنین به میلیون‌ها پناهنده اوکراینی در اروپا خدمات‌رسانی می‌کند.

مقامات شرکت به رویترز گفتند که برنامه‌ گسترش بیشتری برای سال ۲۰۲۶ دارند.

ویاچسلاو کلیموف، هم‌بنیان‌گذار و هم‌مالک نووا پست، در مقر شرکت در کی‌یف به رویترز گفت: «سال‌های جنگ از نظر رشد و توسعه ما کمتر از اوایل دهه ۲۰۱۰ – زمانی که شرکت هر سال سه برابر می‌شد – چشمگیر نبوده‌اند.» 

تحول در بخش پستی پساشوروی

نووا پست به‌سرعت به نماد نوآوری در اقتصادی وابسته به فلزات و غلات تبدیل شد. اما جنگ روسیه اقتصاد را ویران کرد؛ میلیون‌ها نفر از کشور گریختند یا در داخل کشور آواره شدند، کسب‌وکارها به سمت غرب و دور از خط مقدم جابه‌جا شدند و تمرکز به هزینه‌های دفاعی معطوف شد.

بخش پستی و تحویل در ابتدا ضربه شدیدی خورد، اما به‌زودی دوباره سرپا ایستاد.

نووا پست اکنون به دنبال رشد بیشتر است و تمرکز ویژه‌ای بر حمایت از کسب‌وکارهای کوچک در سراسر کشور دارد.

جنگ، کارکنان و شعبه‌ها را نابود می‌کند

اداره کسب‌وکار در زمان جنگ هزینه‌های انسانی و مالی سنگینی به همراه دارد.

نووا پست تاکنون ۲۴۹ نفر از کارکنان خود را از دست داده است: ۲۲۷ نفر از سربازانی که به ارتش اعزام شده و در جبهه کشته شدند و ۲۲ کارمند غیرنظامی که در خانه یا محل کارشان بر اثر حملات روسیه در شهرهایی دور از خط مقدم جان باختند.

از نظر مالی، از آغاز تهاجم تاکنون حدود ۱ میلیارد گریونا (۲۴ میلیون دلار) خسارت به صدها شعبه و تأسیسات دیگر وارد شده و ۳ میلیارد گریونا دیگر نیز برای جبران حدود ۱۳۸ هزار بسته نابودشده هزینه شده است.

با وجود خطرات، نووا پست اغلب یکی از آخرین شرکت‌های بزرگی است که یک منطقه را ترک می‌کند. آخرین شعبه از ۱۰ شعبه خود در شهر محاصره‌شده پوکروفسک در شرق را تنها در فوریه تعطیل کرد و همچنان به مناطق خط مقدم، از جمله شهر خِرسون در جنوب، خدمات‌رسانی می‌کند.

انتظار فصل کریسمس رکوردشکن

کلیموف اعلام کرد که نووا پست در سال ۲۰۲۴ حدود ۴۸۰ میلیون مرسوله تحویل داد – ۱۶ درصد رشد نسبت به سال قبل – و انتظار دارد امسال نیز رشد دو رقمی داشته باشد و فصل کریسمس بسیار قوی باشد.

او گفت: «ما برای فصل اوج آماده می‌شویم» و اشاره کرد که نیروی کار اضافی استخدام شده است.

سود خالص نیز در حال افزایش است: در ۹ ماه اول سال ۲۰۲۵ حدود ۳۵ درصد رشد داشته و به ۲.۸۸ میلیارد گریونا (۶۷ میلیون دلار) رسیده است.

شرکت اکنون حدود ۳۰ هزار نفر را استخدام کرده و تعداد دستگاه‌های خودکار تحویل بسته (پست‌مات) را از حدود ۲۴ هزار دستگاه در سال ۲۰۲۴ به نزدیک ۳۳ هزار دستگاه در سال ۲۰۲۵ افزایش داده است. تعداد شعبه‌ها نیز از ۱۳,۲۰۸ شعبه به حدود ۱۵,۰۰۰ شعبه رسیده است – آماری که پیش‌تر منتشر نشده بود.

رشد شرکت تنها به اوکراین محدود نیست.

کلیموف گفت: «وقتی جنگ آغاز شد، ما در دو کشور – اوکراین و مولداوی – حضور داشتیم. حالا در ۱۶ کشور هستیم.» 

شرکت به دنبال گسترش بیشتر در اروپا است و قصد دارد تحویل به و از ایالات متحده، چین و دیگر کشورها را افزایش دهد.

برای حفظ فعالیت در زمان قطعی برق، نووا پست در ژنراتورها سرمایه‌گذاری کرده و در مراکز بزرگ مرتب‌سازی، تأمین گاز اختصاصی دارد.

ایهور شوتکوفسکی، مدیر شعبه چرنیهیف گفت: «اگر برق قطع شود یا خاموشی رخ دهد، ما ژنراتور و استارلینک داریم. حتی اگر در شهر اینترنت نباشد، استارلینک را وصل می‌کنیم و کار را ادامه می‌دهیم.» 

مشتریان گاهی برای «شارژ تلفن همراه یا حتی خشک کردن موهایشان» به شعبه‌ها سر می‌زنند.

برای کریسمس و سال نو، نووا پست بسته‌بندی‌های ویژه‌ای با الهام از هنر سنتی اوکراینی «ویتی‌ننکا» (برش کاغذ) معرفی کرده است.

اولها پوپروتسکا-ماتوسیاک، نماینده نووا پست گفت: «برای ما مهم است که پیش از تعطیلات، هر بسته حتی پیش از باز شدن، شادی به ارمغان بیاورد.»




نظر شما درباره این مقاله:







فرزندان دوتابعیتی و دردسر پدران؛ این قسمت، سعید اوحدی
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 10:19

فرزندان دوتابعیتی و دردسر پدران؛ این قسمت، سعید اوحدی





نظر شما درباره این مقاله:







شیپور دوبارۀ جنگ چقدر جدی است؟ / احمد زیدآبادی
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 8:48

شیپور دوبارۀ جنگ چقدر جدی است؟ / احمد زیدآبادی





نظر شما درباره این مقاله:







راهبرد جدید آمریکا و آینده مبهم کردهای سوریه
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 8:37

راهبرد جدید آمریکا و آینده مبهم کردهای سوریه


راهبرد امنیت ملی تازه دولت ترامپ نشان می‌دهد چرا گزینه‌های سیاسی کردهای شمال‌شرق سوریه به‌سرعت در حال محدود شدن است. مسئله ضعف یا ناکارآمدی «نیروهای دموکراتیک سوریه» (SDF) نیست؛ بلکه برخورد آن‌ها با محیطی راهبردی است که دیگر برای حفظ «مناطق استثنایی» طراحی نشده و به‌دنبال بستن فضاهای خاکستری و بازگرداندن اقتدار دولت‌های مرکزی است.

مقایسه کردستان سوریه با شکل‌گیری اقلیم کردستان عراق در سال ۱۹۹۱ اغواکننده اما گمراه‌کننده است. اقلیم در اوج نظم تک‌قطبی پس از جنگ سرد شکل گرفت؛ زمانی که آمریکا خود را معمار نظم لیبرال می‌دانست، بغدادِ تحت کنترل صدام، دشمنی منزوی بود و ترکیه توان وتوی محدودی داشت. آن ساختار بین‌المللی اجازه داد یک منطقه حفاظت‌شده دوام بیاورد.

اما شرایط ۲۰۲۵ کاملاً معکوس است. آمریکا در حال دروی از تمرکز بر خاورمیانه و پرهیز از تعهدات بلندمدت در این منطقه است. اروپا درگیر جنگ در قاره خود شده و تمایلی به بحران‌های جدید ندارد. دمشق به‌تدریج در حال بازگشت به‌عنوان «عامل حل‌وفصل» است و اولویت جامعه بین‌المللی، ادغام نیروهای مسلح در چارچوب دولت سوریه شده، نه حفاظت از یک موجودیت مستقل.

در این میان، نقش ترکیه تعیین‌کننده‌تر از گذشته است. آنکارا امروز خودمختارتر، کمتر وابسته به آمریکا و بسیار حساس‌تر نسبت به مسئله «نیروهای دموکراتیک سوریه» / «یگان‌های مدافع خلق»(YPG/SDF) است. برای ترکیه، این پرونده یک تهدید امنیت ملیِ حیاتی است؛ برای واشنگتن، موضوعی فرعی در کنار اولویت‌های بزرگ‌تر جهانی. این عدم توازن، دست ترکیه را در چانه‌زنی بازتر کرده است.

عامل دیگر، بافت جمعیت شمال‌شرق سوریه است. برخلاف اقلیم کردستان، این منطقه یکپارچه کردنشین نیست و بسیاری از شهرهای کلیدی آن اکثراً عرب‌نشین‌اند. چنین واقعیتی، تبدیل کنترل نظامی و اداری SDF به یک توافق سیاسی پایدار را دشوار می‌کند، به‌ویژه زمانی که حمایت خارجی کاهش یابد و دمشق دوباره دست بالا را پیدا کند.

در نتیجه، هرچه زمان می‌گذرد، هزینه بیرون‌ماندن از چارچوب دولت مرکزی سوریه برای SDF بیشتر می‌شود. حتی پیشنهادهایی مانند ادغام در قالب چند لشکر، اعطای مناصب رسمی یا گسترش حقوق فرهنگی کردها، نگرانی اصلی را حل نمی‌کند: نبود تضمین‌های معتبر برای حفظ قدرت، امنیت و حقوق سیاسی پس از انحلال ساختار مستقل اهمیت دارد.

با وجود همه این‌ها، SDF امروز نیرومند، سازمان‌یافته و باتجربه است؛ نیرویی که داعش را شکست داد و در شرایط جنگی نهادسازی کرد. اما ظرفیت به‌تنهایی تعیین‌کننده نیست. آنچه سرنوشت اقلیم کردستان را ممکن کرد، ساختار بین‌المللی مساعد بود؛ ساختاری که امروز دیگر وجود ندارد.

آینده کردهای سوریه نه در تکرار الگوی اقلیم کردستان، بلکه در مذاکره برای ایجاد بهترین توافق ممکن در یک فضای محدود رقم می‌خورد؛ توافقی که در چارچوب محدودیت‌های کنونی، حداقل‌هایی از امنیت، هویت و فضای سیاسی را حفظ کند. این بیش از هر چیز، سازگاری با واقعیت نظم جدید جهانی است.

وبسایت کردپرس




نظر شما درباره این مقاله:







چگونه آمریکا و ایران می توانند بن بست هسته ای را بشکنند
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 8:02

چگونه آمریکا و ایران می توانند بن بست هسته ای را بشکنند


محمدجواد ظریف و امیر پارسا گرمسیری
فارن افرز / ۲۲ دسامبر ۲۰۲۵

  محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین ایران، به همراه امیرپارسا گرمسیری، یکی از دانشجویانش در دانشگاه تهران، در یادداشتی تحلیلی در نشریه «فارن افرز» به این پرسش پاسخ داده‌اند که  آمریکا و ایران چگونه می‌توانند بن‌بست در برنامه هسته‌ای را از میان بردارند.
ظریف و گرمسیری می‌نویسند «جمهوری اسلامی»، تبدیل به «خطر اصلی برای نظام بین‌الملل» شده و این «امنیتی‌سازی خارجی» به امنیتی‌سازی در داخل ایران نیز سرایت پیدا کرده و نظام حاکم در ایران هر چالشی در داخل کشور را امنیتی‌سازی کرده است.

در روابط بین‌الملل معاصر، «امنیت» صرفاً چیزی نیست که کشورها برای خود جست‌وجو کنند؛ بلکه مفهومی است که از آن برای توجیه کنترل، محدودسازی و هدایت رفتار دیگران نیز استفاده می‌شود. هنگامی که دانشمندان علوم سیاسی از «امنیتی‌سازی» سخن می‌گویند، منظورشان فرایندی است که طی آن یک مسئله خاص به‌عنوان تهدیدی وجودی تصویر می‌شود؛ تهدیدی که به اتخاذ اقدامات فوق‌العاده نیاز دارد، نه مسئله‌ای که دولت‌ها بتوانند آن را از طریق سیاست‌ورزی عادی حل‌وفصل کنند.

جمهوری اسلامی ایران نمونه‌ای روشن از این پدیده است. طی دو دهه گذشته، اسرائیل و ایالات متحده کوشیده‌اند جهان را متقاعد کنند که ایران را نه به‌عنوان یک کشور عادی، بلکه به‌مثابه خطر اصلی برای نظام بین‌الملل تلقی کند. نتیجه این رویکرد، محکومیت‌های مداوم، تحریم‌های فلج‌کننده، تهدیدهای نظامی و در نهایت، عملیات نظامی علیه خاک ایران بوده است؛ عملیاتی که حتی در جریان مذاکرات دیپلماتیک میان تهران و واشنگتن انجام شده‌اند. ایران نیز در واکنش، ناگزیر شده است منابع و توجه بیشتری را به حوزه دفاعی اختصاص دهد. همچنین برای نشان دادن این‌که تحت فشار وادار به تسلیم نخواهد شد، غنی‌سازی اورانیوم را افزایش داده است. امنیتی‌سازی خارجی ایران، به شکل‌گیری پویشی موازی در داخل کشور نیز دامن زده است؛ به‌گونه‌ای که دولت در مواجهه با چالش‌های اجتماعی داخلی، رویکردی سخت‌گیرانه‌تر اتخاذ کرده و با اعمال محدودیت‌های شدیدتر به این چالش‌ها پاسخ داده است.

حاصل این وضعیت، شکل‌گیری یک «چرخه امنیتی‌سازی» است: مارپیچی معیوب که در آن ایران و طرف‌های مقابلش، در واکنش به رفتار یکدیگر، خود را ناچار به اتخاذ سیاست‌هایی هرچه خصمانه‌تر می‌بینند. این پدیده تا حدی به «معمای امنیتی» شباهت دارد؛ وضعیتی که در آن تصمیم یک دولت برای تقویت توانمندی‌های خود، دیگران را نیز به انجام اقدامی مشابه وامی‌دارد. اما تفاوت در اینجاست که در معمای امنیتی، هر طرف به افزایش مادی و واقعی ظرفیت‌های طرف مقابل واکنش نشان می‌دهد. این چرخه معمولا از کلام آغاز می‌شود: کشور هدف به‌عنوان تهدید معرفی می‌شود و سپس با آن همچون تهدید رفتار می‌شود. در پاسخ، آن کشور به اقداماتی — مانند تقویت توان موشکی یا افزایش غنی‌سازی — روی می‌آورد که می‌توان از آن‌ها برای تأیید ادعای اولیه استفاده کرد. به بیان دیگر، این چرخه به یک پیشگویی خودمحقق‌شونده می‌انجامد. کشور امنیتی‌شده به‌تدریج از کنشگری مستقل فاصله می‌گیرد و در دام مجموعه‌ای از رفتارهای واکنشی گرفتار می‌شود.

شکستن این چرخه آسان نخواهد بود و مستلزم آن است که قدرت‌های خارجی به حقوق و کرامت ایران احترام بگذارند و از بدنام‌سازی، تهدید و اعمال فشار مداوم علیه یک دولت-تمدن چند هزارساله دست بردارند. با این حال، تهران نیز می‌تواند گام‌هایی برای کمک به شکستن این چرخه معیوب امنیتی‌سازی بردارد. نخست، می‌تواند با انجام اصلاحات اقتصادی، حمایت داخلی را تقویت کند و از این طریق، موقعیت خود را در مذاکرات بین‌المللی بهبود بخشد. در نهایت، مردم ایران ثابت کرده‌اند که بزرگ‌ترین سرمایه کشور در مقاومت و بازدارندگی در برابر تجاوز خارجی هستند. تهران همچنین می‌تواند تأکید خود بر قدرت دفاعی مادی — که اغلب به تشدید برداشت‌های تهدیدآمیز می‌انجامد — را بازتنظیم کرده و در عوض، همکاری و هماهنگی، به‌ویژه در سطح منطقه‌ای، را در اولویت قرار دهد. ایران می‌تواند گفت‌وگویی صریح با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای رسیدگی به نگرانی‌های متقابل و یافتن راهی برای ازسرگیری همکاری‌ها برقرار کند. افزون بر این، تهران می‌تواند با ایالات متحده برای مدیریت اختلافات، از مسئله هسته‌ای و تحریم‌ها آغاز کرده، وارد تعامل شود.

تحت فشار شدید

در دو دهه گذشته، ایران هدف امنیتی‌سازی شدید از سوی اسرائیل و ایالات متحده بوده است. این دو کشور با همکاری یکدیگر، روایتی ساخته و ترویج کرده‌اند که ایران را نه‌تنها تهدیدی وجودی برای منطقه خود، بلکه خطری برای کل جهان معرفی می‌کند. بنیامین نتانیاهو که دولت ایران را «فرقه‌ای آخرالزمانی و مسیحایی» خوانده است، در سخنرانی سال ۱۹۹۲ خود در کنست ادعا کرد که «ایران سه تا پنج سال با توانایی تولید سلاح هسته‌ای فاصله دارد». دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، نیز در میان توهین‌های متعدد خود، ایران را «جایی بسیار شرور» توصیف کرده است. پوچی آشکار این ادعاها مانع از آن نشده که هیچ‌یک از این دو کشور از ادامه طرح آن‌ها و ورود به رفتارهایی هرچه جنگ‌طلبانه‌تر دست بردارند. ایالات متحده تحریم‌های اقتصادی بی‌سابقه‌ای علیه ایران اعمال کرده است. اسرائیل نیز با کمک واشنگتن، زیرساخت‌های ایران را بمباران کرده و فرماندهان نظامی، دانشمندان و شهروندان عادی ایران را به قتل رسانده است.

در نتیجه، ایران ناچار شده است به‌جای پیگیری برنامه‌های اولیه و هدف‌محور خود، با سیاست‌هایی چالش‌گرانه واکنش نشان دهد. در پاسخ به افزایش فشارهای ایالات متحده و اسرائیل، سطح غنی‌سازی اورانیوم را به ۶۰ درصد افزایش داد و همکاری خود با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را کاهش داد. پس از حملات مشترک و تحریک‌نشده آمریکا و اسرائیل، شهروندان عادی ایران به این بحث پرداختند که آیا دکترین دفاعی کشور باید به‌گونه‌ای تغییر کند که شامل سلاح هسته‌ای نیز بشود یا خیر. همچنین، فراخوان‌ها برای بستن تنگه هرمز شدت گرفته است. اگر چنین تجاوزهایی صورت نگرفته بود، ایران همکاری بی‌سابقه خود با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را در چارچوب توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ ادامه می‌داد. تهران به‌جای آن، تمرکز خود را بر همکاری‌های منطقه‌ای — رویکردی که از سال ۱۹۸۵ پرچمدار آن بوده است — معطوف می‌کرد.

امنیتی‌سازی ایران به شکل‌گیری ذهنیت «کشور در محاصره» انجامیده است؛ ذهنیتی که اغلب به اعمال کنترل‌های اجتماعی سخت‌گیرانه‌تر منجر می‌شود. این اقدامات شامل محدودیت بر اینترنت و شبکه‌های اجتماعی و تدابیر نظارتی با هدف شناسایی جاسوسان و خرابکاران است. بی‌تردید، چنین سیاست‌هایی در حل ریشه‌های نارضایتی داخلی — از جمله دشواری‌های اقتصادی، فرسایش سرمایه اجتماعی و شکاف رو‌به‌گسترش میان دولت و جامعه — کارآمد نیستند. اما این همان پیامدی است که زمانی رخ می‌دهد که ذهنیت محاصره برای دهه‌ها بر یک کشور تحمیل شود. در مورد ایران، این روند امنیتی‌سازی با صدام حسین، رهبر عراق — که جنگی هشت‌ساله را علیه ایران به راه انداخت — و نیز با خشونت‌های جدایی‌طلبانه و عملیات گسترده تروریستی در سال‌های بلافاصله پس از انقلاب ۱۹۷۹ آغاز شد. این روند با تهدیدها و فشارهای مداوم آمریکا و اسرائیل ادامه یافته است. در چنین شرایطی، هر دولتی ناگزیر می‌شود بخش عمده توجه خود را صرف تهدیدهای وجودی خارجی — چه واقعی و چه ادراک‌شده — علیه کرامت و استقلال کشور کند.

افزون بر این، تهدیدهای خارجی خود بخشی از علت دشواری‌های کنونی ایران هستند. تهران ناچار بوده است به‌دلیل حملات عراق، اسرائیل و ایالات متحده، هزینه بیشتری را صرف امور نظامی و منابع کمتری را به توسعه و رفاه اختصاص دهد. علاوه بر این، جنگ اقتصادی‌ای که واشنگتن علیه ایران به راه انداخته است — ابتدا از طریق تحریم‌های فلج‌کننده دولت باراک اوباما و سپس با کارزار «فشار حداکثری» دونالد ترامپ — به سقوط شدید ارزش ریال، تورم کمرشکن و گسترش فساد برای دور زدن تحریم‌ها انجامیده است. با این حال، قدرت‌های خارجی به‌جای پذیرش نقش خود در فقیرتر شدن مردم ایران، تصویری سیاسی‌شده، اغراق‌آمیز و گزینشی از جمهوری اسلامی به‌عنوان ناقض حقوق بشر ارائه داده‌اند. این رویکرد نیز به نوبه خود چرخه امنیتی‌سازی را تشدید کرده و توان ایران برای کنشگری مستقل در عرصه جهانی را بیش از پیش کاهش داده است.

دولت و جامعه

برای ساختن ایرانی بهتر و جهانی امن‌تر، تهران و مخالفانش ناگزیرند راهی برای خروج از این چرخه معیوب بیابند. آنچه کارساز نبوده، روشن است. فشار نتوانسته است ایران را به تغییر رفتار وادار کند. به همین ترتیب، سیاست‌های دفاعی ایران — مانند افزایش غنی‌سازی هسته‌ای — هرگز از شدت تهدیدهای ادراک‌شده نکاسته‌اند. امنیتی‌سازی بیش از آنکه در حوزه توانمندی‌های مادی عمل کند، در قلمرو ادراکات ذهنی جریان دارد. در نتیجه، اقدامات دفاعی کشور هدف اغلب ناخواسته به سود نیروهای خصمانه تمام می‌شود و روایت‌های آنان را تقویت می‌کند. این امر به‌ویژه درباره لفاظی‌های تحریک‌آمیز صادق است؛ از جمله اظهارات غیرمسئولانه و مضحک برخی سیاستمداران ایرانی در دهه ۲۰۱۰ که مدعی بودند ایران کنترل چهار پایتخت عربی — دمشق، بغداد، بیروت و صنعا — را در اختیار دارد؛ سخنانی که نیروهای امنیتی‌ساز از آن‌ها برای توجیه فشارهای خود علیه ایران بهره گرفتند.

این وضعیت ممکن است چنین جلوه دهد که تهران به‌طور گریزناپذیری در این چرخه گرفتار شده است. اما تاریخ نشان می‌دهد که ایران می‌تواند از طریق دیپلماسی سنجیده راهی برای خروج بیابد. ایران در نیمه نخست دهه ۲۰۱۰ با ورود به گفت‌وگو با ایالات متحده توانست چرخه امنیتی‌سازی را بشکند؛ روندی که به توافق جامع اقدام مشترک (برجام) در سال ۲۰۱۵ انجامید. این توافق با هدف آن منعقد شد که در ازای عادی‌سازی اقتصادی، اطمینان حاصل شود ایران هرگز به دنبال توسعه سلاح هسته‌ای نخواهد رفت. برجام — هرچند به‌طور موقت — محیط بین‌المللی ایران را دگرگون کرد. شورای امنیت سازمان ملل متحد این واقعیت را در قطعنامه ۲۲۳۱ تأیید کرد و اعلام داشت که «انعقاد برجام نشان‌دهنده تغییری بنیادین در نحوه بررسی این موضوع است» و همچنین «تمایل خود را برای ساختن رابطه‌ای جدید با ایران، که با اجرای برجام تقویت می‌شود»، ابراز کرد.

موفقیت ایران در دستیابی به این توافق، پیش از هر چیز نتیجه مشارکت گسترده مردم در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۱۳ بود؛ مشارکتی که توهمات موجود در ایالات متحده و اروپا درباره فروپاشی قریب‌الوقوع جمهوری اسلامی — توهماتی که ریشه در ناآرامی‌های پس از انتخابات ۲۰۰۹ داشت — را از میان برد. انتخابات ۲۰۱۳ همچنین به دولت تازه‌روی‌کارآمده حسن روحانی مشروعیت داخلی بخشید؛ دولتی که می‌کوشید حقوق مردم ایران را از مسیر گفت‌وگو، نه تقابل و چالش‌گری، حفظ و حراست کند. به بیان دیگر، شکستن چرخه امنیتی‌سازی از داخل کشور آغاز شد؛ با ایجاد اجماعی فراگیر در داخل. ایران می‌تواند بار دیگر چنین اجماعی را شکل دهد، اما تحقق این هدف مستلزم برقراری گفت‌وگویی ملی میان جریان‌های سیاسی، گروه‌های اجتماعی و عموم مردم است. خوشبختانه، ایران هم‌اکنون از پلتفرم‌های آنلاین ایجادشده توسط سازمان‌های غیردولتی برخوردار است که شهروندان می‌توانند از طریق آن‌ها شکایات خود را درباره سیاست‌ها و عملکرد بوروکرات‌ها ثبت کنند. این پلتفرم‌ها همچنین میزان گستردگی چنین شکایاتی را رصد می‌کنند. دولت باید این سازوکارهای گزارش‌دهی را تشویق کند و نهادهای دولتی را ملزم سازد که در پاسخ به این شکایات اقدامات اصلاحی انجام دهند. چنین رویکردی سرمایه اجتماعی دولت را افزایش می‌دهد و زمینه لازم برای اجرای سیاست‌هایی را فراهم می‌کند که هدف آن‌ها مقابله با امنیتی‌سازی است.

دولت ایران همچنین می‌تواند با بهبود شرایط زندگی مردم، اعتماد عمومی را بیش از پیش تقویت کند. اگرچه جنگ اقتصادی ایالات متحده علیه ایران، امکان جهش‌های بزرگ اقتصادی را در آینده نزدیک محدود می‌سازد، اما دولت همچنان می‌تواند با فساد مبارزه کند، شفافیت را افزایش دهد و رفتارهای رانت‌جویانه‌ای را که در نتیجه دور زدن تحریم‌ها شکل گرفته‌اند، مهار کند. انجام این اقدامات به کاهش نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی، افزایش رضایت عمومی و در نتیجه کاهش نیاز به سیاست‌های امنیتی‌شده در داخل کشور می‌انجامد.

همسایه خوب

هم‌زمان با ایجاد اجماع در داخل، تهران می‌تواند برای بهبود وجهه بین‌المللی خود گام بردارد. مقام‌های ایرانی باید اقدامات اعتمادساز را — با تمرکز بر تقویت گفت‌وگو با همسایگان — در اولویت قرار دهند. برای نمونه، می‌توانند ابتکار «صلح هرمز» پیشنهادی رئیس‌جمهور پیشین ایران، حسن روحانی، را پیگیری کنند؛ ابتکاری که هدف آن تقویت همکاری و اعتمادسازی میان کشورهای همجوار تنگه راهبردی هرمز بود. همچنین می‌توانند «انجمن گفت‌وگوی اسلامی غرب آسیا» را ایجاد کنند؛ نهادی که می‌کوشد از طریق گفت‌وگو میان هشت کشور ساحلی خلیج فارس به‌همراه مصر، اردن، سوریه و ترکیه، دشمنی را با دوستی جایگزین کند. یا می‌توانند «شبکه خاورمیانه‌ای پژوهش و پیشرفت هسته‌ای» را بنیان بگذارند؛ شبکه‌ای که با ایجاد سازوکارهای منطقه‌ای برای تضمین عدم اشاعه و خلع سلاح هسته‌ای، هم‌زمان همکاری در استفاده‌های صلح‌آمیز از فناوری هسته‌ای را میان کشورهای منطقه‌ای که سلاح هسته‌ای را رد می‌کنند، تقویت کند.

ایران از نظر مجموع قدرت، و نیز منابع انسانی، طبیعی و ژئواستراتژیک، در جایگاهی برتر در منطقه قرار دارد و از این رو، منطقی است که در پیشبرد چنین ابتکارهایی نقشی پیشرو ایفا کند. با این حال، تهران باید آگاه باشد که قدرتش می‌تواند برای دیگران نگران‌کننده باشد؛ از همین رو، کشور باید از روایت «ایران قوی» — که ممکن است یک‌جانبه و تهدیدآمیز تلقی شود — به سمت روایت «منطقه‌ای قوی» چرخش کند. برای مثال، مقام‌های ایرانی می‌توانند ظرفیت‌های علمی و فرهنگی کشور را نه به‌عنوان نشانه نفوذ و برتری ایران، بلکه به‌مثابه منابعی معرفی کنند که می‌توانند به نفع کل غرب آسیا به کار گرفته شوند.

البته دیگر کشورهای منطقه نیز باید سهم خود را در شکستن چرخه امنیتی‌سازی ایفا کنند. برای این منظور، آن‌ها باید بر منزوی‌سازی شخصیتی تمرکز کنند که بیش از همه در امنیتی‌سازی ایران نقش داشته است: بنیامین نتانیاهو. او و متحدانش نشان داده‌اند که صلح و آرامش را تهدیدی وجودی برای منافع و بقای سیاسی خود می‌دانند. این رویکرد آنان را از ایران متمایز می‌کند؛ کشوری که بنا بر اصل دوم قانون اساسی خود، بر «نفی هرگونه ستمگری، ستم‌پذیری، سلطه‌گری و سلطه‌پذیری» و نیز «به‌کارگیری علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشری و تلاش در پیشبرد آن‌ها» تأکید دارد؛ اموری که «استقلال سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، عدالت، برابری و همبستگی ملی» را به همراه می‌آورند.

رفتارهای اخیر اسرائیل فرصتی برای رهبران ایران فراهم کرده است. جنایات هولناک در غزه موجی از خشم جهانی را برانگیخته و وجدان‌ها را فراتر از مرزهای ایدئولوژیک بیدار کرده است. با این حال، کمتر دولتی به اندازه تهران در انتقاد مستمر از اسرائیل و حمایت از مردم فلسطین پایداری نشان داده است. از این رو، مقام‌های ایرانی می‌توانند با سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی — از جمله سازمان ملل متحد و دیوان بین‌المللی دادگستری — همکاری کنند تا همدلی جهانی را تقویت کرده و اجماعی قدرتمند علیه آپارتاید، نسل‌کشی و تجاوز شکل دهند. از این طریق، ایران شاید بتواند روند امنیتی‌سازی علیه خود را خنثی کند و حتی آن را معکوس سازد. منطقی نیست که ایران با اتهام اشاعه هسته‌ای امنیتی‌سازی شود، آن هم در حالی که اصلی‌ترین مروج این اتهامات، رژیمی است که خود دارای زرادخانه‌ای هسته‌ای و غیرقانونی است.

کنار آمدن

اولویت اصلی ایران در سیاست خارجی همواره همسایگانش خواهد بود. با این حال، تهران باید بکوشد روابط خود را در دیگر نقاط جهان نیز تعمیق بخشد. این امر شامل همکاری نزدیک با روسیه است. هماهنگی با چین، که قدرتی رو‌به‌خیزش در سطح جهانی است، یک ضرورت مطلق به شمار می‌آید. با این حال، تهران می‌تواند از بهبود روابط با اروپا و مدیریت اختلافات خود با ایالات متحده نیز بهره‌مند شود. چنین رویکردی کمک می‌کند تا ایران شریکی جدی، برابر و بلندمدت برای چین و روسیه باشد — نه صرفاً کشوری که از سر اجبار و فشار تحمیلی با آن‌ها تعامل می‌کند.

مدیریت و مهار اختلافات با ایالات متحده نیز ممکن است برای شکستن چرخه امنیتی‌سازی ضروری باشد. شاید هیچ دولتی به اندازه واشنگتن برای منزوی‌سازی ایران تلاش نکرده باشد (هرچند هیچ بازیگری به اندازه اسرائیل در ترغیب ایالات متحده به دشمنی با ایران و ایرانیان نقش نداشته است). از این رو، تهران باید امکان ازسرگیری گفت‌وگوی مستقیم با واشنگتن را، بر پایه احترام و برابری، مورد بررسی قرار دهد. در عین حال، انتظارات باید به‌درستی مدیریت شود؛ چراکه هدف مذاکرات نمی‌تواند بازگرداندن روابط دوستانه میان دو کشور باشد. ایران و ایالات متحده اختلافات عمیق و حل‌ناشدنیِ هویتی و ایدئولوژیک دارند که هیچ‌یک به‌طور واقع‌بینانه نمی‌تواند از آن‌ها چشم‌پوشی کند: برای واشنگتن، این اختلافات شامل ماهیت نظام سیاسی انقلابی ایران و موضع آن در قبال اسرائیل است؛ و برای تهران، شامل حمایت بی‌قیدوشرط آمریکا از اسرائیل و حضور گسترده و مداخله‌گرانه آن در سراسر جهان. با این حال، اگر دو طرف بر سر این اختلافات ایدئولوژیک به «پذیرش اختلاف» تن دهند، مذاکره‌کنندگان می‌توانند راه‌هایی برای جلوگیری از تبدیل شدن آن‌ها به بحران‌های غیرضروری بیابند. همچنین بسیاری از اختلافات سیاسی را می‌توان از طریق بده‌بستان متقابل حل‌وفصل کرد.

در صدر این فهرست، برنامه هسته‌ای ایران و تحریم‌های آمریکا قرار دارد؛ همان گره اصلی‌ای که توافق جامع اقدام مشترک (برجام) برای حل آن طراحی شده بود. ایالات متحده باید دریابد که قادر به نابود کردن توانمندی‌های قابل‌توجه ایران نیست، چراکه بیشتر این توانمندی‌ها بومی هستند و امکان بازسازی آن‌ها وجود دارد. با این حال، دو کشور می‌توانند بر سر دو هدف مشترک به توافق برسند: ایران هرگز سلاح هسته‌ای نسازد، و ایالات متحده هرگز ایران را تهدید نکند و وارد جنگ نظامی یا اقتصادی علیه آن نشود. برای تحقق این اهداف، ایران می‌تواند شفافیت بیشتر، محدودیت‌هایی بر سطح غنی‌سازی و حتی سازوکاری منطقه‌ای — مانند کنسرسیوم غنی‌سازی — را پیشنهاد دهد. در مقابل، ایالات متحده باید تحریم‌های خود را لغو کند و امکان لغو تحریم‌های سازمان ملل متحد را نیز فراهم سازد.

ایران می‌تواند با افزایش شفافیت درباره برنامه هسته‌ای خود و از طریق همکاری مناسب با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، زمینه دستیابی به توافق را تقویت کند. نگرانی مقام‌های ایرانی از این بابت که اطلاعات ارائه‌شده به آژانس ممکن است برای هدف‌گیری نظامی مورد استفاده قرار گیرد، قابل درک است؛ به‌ویژه با توجه به این باور که در گذشته اطلاعات محرمانه‌ای از داخل این سازمان درز کرده است. همچنین اظهارات مدیرکل آژانس در ماه ژوئن مبنی بر این‌که تهران «به پرسش‌های آژانس پاسخ نداده یا پاسخ‌های فنی معتبر ارائه نکرده است»، از سوی اسرائیل برای توجیه کارزار بمباران آن ماه مورد سوءاستفاده قرار گرفت. از این رو، ایران حق کامل دارد که در قبال تداوم همکاری، از آژانس بخواهد در رعایت رویه‌ها و اصول حرفه‌ای خود — از جمله بی‌طرفی، عینیت، محرمانگی و توجه به ملاحظات امنیت ملی — دقت کامل به خرج دهد. با این حال، تا زمانی که این ریسک‌ها مدیریت شوند، منافع همکاری بر هزینه‌های آن می‌چربد. شفافیت در تعامل با آژانس می‌تواند به توقف انتشار روایت‌های بی‌پایه امنیتی‌ساز علیه ایران کمک کرده و زمینه یک توافق سیاسی با ایالات متحده را فراهم آورد.

چنانچه تهران و واشنگتن یک توافق هسته‌ای به‌روز‌شده را اجرا کنند، ممکن است بتوانند به دیگر مسائل دشوار نیز بپردازند؛ مسائلی مانند امنیت منطقه‌ای، کنترل تسلیحات و مقابله با تروریسم. برای مثال، از ایران ممکن است خواسته شود که در ازای تضمین متقابل از سوی ایالات متحده و شرکایش، تعهد دهد که به آمریکا یا متحدانش در منطقه حمله نکند. تهران همچنین می‌تواند متعهد شود که از توان نظامی خود جز در چارچوب دفاع مشروع در برابر حمله مسلحانه قبلی استفاده نکند، مشروط بر آنکه تعهدی متقابل دریافت کند. در مقابل، ایالات متحده باید به شکایات امنیتی ایران رسیدگی کند؛ از جمله حضور تهدیدآمیز خود در پیرامون ایران و سرازیر کردن بی‌سابقه تسلیحات پیشرفته آمریکایی به منطقه. با وجود همه نگرانی‌های واشنگتن درباره خریدهای دفاعی ایران، تهران در مقایسه با متحدان آمریکا در منطقه، چه از نظر واقعی، چه سرانه و چه نسبت به تولید ناخالص ملی، تنها کسری از هزینه‌های نظامی آن‌ها را صرف می‌کند.

کنش‌ها و واکنش‌ها

ایران و ایالات متحده ممکن است دریابند که فرصت‌هایی برای یاری فعال به یکدیگر نیز در اختیار دارند. برای نمونه، ایران از شبکه‌ای قدرتمند از دانشگاه‌ها، جمعیتی بزرگ و تحصیل‌کرده و بخش خصوصی پویا با پیوندهای تاریخی دیرینه با بازارهای جهانی برخوردار است. در واقع، ایران یکی از بکرترین، باثبات‌ترین و سودآورترین اقتصادهای جهان به شمار می‌آید. از این رو، ایران و ایالات متحده می‌توانند در حوزه‌های مهم علمی و فناوری با یکدیگر همکاری کنند.

به همین ترتیب، دو کشور ممکن است زمینه‌هایی برای هماهنگی کوتاه‌مدت در سیاست خارجی بیابند. تهران و واشنگتن، با وجود اختلافات راهبردی، در سال‌های آغازین این قرن در افغانستان و عراق و در سال‌های اخیر علیه «دولت اسلامی» (داعش) با یکدیگر همکاری کرده‌اند. امروز نیز آن‌ها با چالش‌های مشترکی در زمینه افراط‌گرایی و تهدیدهای علیه آزادی کشتیرانی روبه‌رو هستند. این موارد می‌توانند دست‌کم به مسیرهایی برای کاهش تنش — و اگر نه هماهنگی کامل — منجر شوند. ایران و ایالات متحده همچنین از همکاری‌هایی هرچند محدود در مبارزه با قاچاق بین‌المللی مواد مخدر سود خواهند برد. ایران که در امتداد مسیرهای اصلی ترانزیت مواد مخدرِ منشأ گرفته از افغانستان قرار دارد، سهمی نامتناسب از هزینه‌های انسانی و مالی مبارزه با مواد مخدر را متحمل شده است؛ از جمله جان‌باختن هزاران نفر از نیروهای انتظامی کشور. هماهنگی آرام و کم‌سروصدا — خواه از طریق تبادل اطلاعات، کمک‌های فنی یا حمایت از سازوکارهای منطقه‌ای مقابله با قاچاق — می‌تواند به مقابله با یک تهدید امنیتی مشترک کمک کند، بی‌آنکه مستلزم هم‌سویی سیاسی در مناقشات ایدئولوژیک گسترده‌تر باشد.

چرخه امنیتی‌سازی، ایران، منطقه و کشورهای عضو ناتو — به‌ویژه ایالات متحده — را در وضعیتی پیچیده و خودتقویت‌شونده گرفتار کرده است. اقدامات دفاعی و واکنشی ایران، به‌جای کاهش تهدیدها، برداشت‌های امنیتی‌شده از ایران را تشدید کرده و به پیشبرد این روایت کمک کرده است که تهران کشوری خطرناک است. شکستن این چرخه برای تهران ضرورتی حیاتی به شمار می‌آید. ممکن است این تصور که ایران تهدیدی وجودی است کاملاً نادرست باشد، اما همین تصور، تهدیدهایی وجودی برای ایرانیان ایجاد کرده است — واقعیتی که حملات ماه ژوئن آن را به‌طرزی دردناک آشکار ساخت.

رهایی از امنیتی‌سازی مستلزم مجموعه‌ای از راهبردهای هم‌زمان، جامع و هماهنگ است. این امر به دیپلماسی فعال و متوازن در سطوح منطقه‌ای و جهانی، اصلاحات داخلی، اقدامات اعتمادساز در داخل و خارج، بازگشت به قدرت ایده‌ای انقلاب اسلامی، تقویت غیرتحریک‌آمیز توان دفاعی کشور و تغییر در ارتباطات و پیام‌رسانی راهبردی نیاز دارد.

در عین حال، شکستن چرخه امنیتی‌سازی برای ایالات متحده و اروپا نیز اهمیتی کلیدی دارد. آن‌ها باید تعامل با ایران را نه از منظر تهدید، بلکه به‌عنوان یک شریک آغاز کنند و به یاد داشته باشند که این رویکرد در خدمت منافع خودشان نیز خواهد بود. ایالات متحده و اروپا با گرفتار شدن در گفتمانی خصمانه و امنیتی‌ساز علیه ایران، تنش‌های منطقه‌ای و جهانی را تشدید کرده‌اند، بی‌آنکه به هیچ‌یک از اهداف اعلامی خود دست یابند. احترام به استقلال، کرامت و حقوق مشروع ایران، همراه با معطوف کردن تمرکز به عامل اصلی بی‌ثباتی در منطقه — یعنی رفتارهای غیرقانونی و غیرانسانی اسرائیل — به‌مراتب سودمندتر خواهد بود.

ایران یک میانجی طبیعی است. فرهنگ، تاریخ و موقعیت جغرافیایی آن این امکان را فراهم می‌کند که گفت‌وگو و همکاری میان آسیا و اروپا را تسهیل کند. ایران می‌تواند به قطبی برای تجارت، به‌ویژه با کشورهای محصور در خشکی آسیای مرکزی، بدل شود. سرمایه انسانی کشور نیز این ظرفیت را دارد که ایران را به شریکی مهم در نوآوری‌های فناورانه جهانی تبدیل کند. شکستن چرخه امنیتی‌سازی علیه ایران و فراهم کردن امکان دستیابی آن به جایگاه شایسته‌اش، می‌تواند در دهه‌های پیش‌رو به صلح، توسعه و ثبات بینجامد.

 




نظر شما درباره این مقاله:







کسری بودجه از جیب ضعیفان جامعه جبران می‌شود
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 7:34

کسری بودجه از جیب ضعیفان جامعه جبران می‌شود


اقتصاد24: هفتاد سال است که بناست ساختار بودجه در ایران اصلاح شود. به هفتاد سال قبل برگردیم. سال ۱۳۲۷ در حالی ۷۰ درصد لایحه بودجه، جاری و ۳۰ درصد عمرانی بود که مجلس در تذکری اعلام کرد که ثروت ملی را نباید هزینه جاری کنید. قرار شد از سال بعد این روند اصلاح شود.

هفتاد سال گذشت، این روند اصلاح نشد که هیچ، بدتر نیز شد. بعد از هفتاد سال، اکنون ۷۵ درصد اعتبارات هزینه‌ای و ۲۵ درصد غیر از این است. این نشان می‌دهد دولت درگیر مسائل جاری مثل حقوق است.

از طرفی، هر سال بودجه را با افزایش قیمت حامل‌های انرژی می‌بندند، دریغ از اینکه این افزایش شرایطی پدید می‌آورد که عمده فشارش روی قشر ضعیف و متوسط خواهد بود و بهای این افزایش قیمت را مردم می‌پردازند به این معنا که دست دولت در جیب مردم است.

در چنین شرایطی، موضوع حذف یارانه نقدی را در بند‌های بودجه می‌آورند. از این محل قرار است دولت منابع و درآمد کسب کند؛ دولت قرار بود هم‌زمان با افزایش قیمت حامل‌ها، یارانه افراد را به خودشان بدهد، اما این گرانی‌ها بدون افزایش قدرت خرید طبقات پایین انجام شد و به همین دلیل، قدرت خرید یارانه به‌مرور کم شد، تا حال هم که داریم حذف می‌کنیم، ضمن اینکه دولت «کمیتش لنگ است!» و نمی‌تواند نیازمندان را شناسایی کند. این در حالی است که با کسری بودجه بزرگی نیز رو‌به‌رو است که فشار تورمی را به همراه دارد. در این میان، مبالغ کلان به نهادهایی می‌دهد که مشخص نیست چه کارکردی برای کشور دارند. با توجه به محدودیت جدی منابع کشور، تخصیص بودجه به نهادهای بی‌اثر، ظلم به مردم است.

در همین زمینه، پیمان مولوی، اقتصاددان  در مورد بودجه سال ۱۴۰۵، می‌گوید: ما چندین دهه است که در مورد کسری بودجه صحبت می‌کنیم. کسری بودجه اگر در مسیر رشد اقتصادی تعریف شود، یک بحث است و اگر کسری بودجه در مسیر عدم رشد اقتصادی باشد، مبحثی دیگر.

متاسفانه بودجه در ایران مبتنی بر منفعت عمومی نیست
این اقتصاددان با اشاره به نواقص بودجه در ایران، گفت: متاسفانه بودجه در ایران مبتنی بر منفعت عمومی الزاماً نیست.مولوی ادامه داد: وقتی روی ارقام و اعداد بودجه دقت کنیم، می‌‎بینیم که قسمت عمده‌ای از پولی که در بودجه پرداخت می‌شود برای حقوق و دستمزد است. قسمت دیگری نیز که رقم بزرگی نیست، برای بخش‌های عمرانی است. قسمت عمده بخش دیگری از بودجه هم که برای سایر حوزه‌های مختلف پرداخت می‌شود، تقریبا هیچ ربطی به زیرساخت و توسعه و بحث رشد اقتصادی ندارد؛ به این معنا که به GDP و تولید ناخالص داخلی ارتباطی پیدا نمی‌کند.

دولت ضعیف توان حذف بودجه‌های غیرمولد را ندارد
این اقتصاددان با بیان اینکه اینجا، اولین گام است، گفت: به نظر می‌رسد نهاد دولت در ایران متاسفانه دیگر پتانسیل حذف این بودجه‌ها را ندارد، به عبارت بهتر، ذات اقتصاد ایران و موقعیت ضعیف دولت اجازه این کار را نمی‌دهد.مولوی با بیان اینکه دولت لازم نیست بودجه را خیلی دستکاری کند، راه حل آن را اینگونه تشریح کرد: دولت کافی است در ایران، اقتصاد را آزاد کند، به این معنا که آزادی اقتصادی را برای همه به ارمغان بیاورد.

پافشاری بر بودجه‌ریزی اشتباه
این اقتصاددان، ساز و کار آزادی اقتصادی را در نحوه نظام ارزی کشور دانست و گفت: تنها کافی است دولت ارز تک نرخی را جایگزین ارز تخفیفی کند. آنگاه شما خواهید دید که اقتصاد کشور در یک نقطه تعادلی قرار خواهد گرفت و بهتر کار خواهد کرد.به گفته مولوی، دولت نمی‌تواند این کار را انجام بدهد، چون متاسفانه قدرت، وجاهت و سرمایه اجتماعی لازم برای این کار را ندارد؛ لذا برای ما روشن است که همان روند قدیمی ادامه پیدا خواهد کرد و این روند قدیمی همان ادامه کسری بودجه و بزرگ شدن کسری بودجه خواهد بود. این تجربه اشتباه سالیان سال است که همچنان تداوم می‌یابد.

پیامد کسری بودجه خلق نقدینگی بیشتر است
این اقتصاددان در پاسخ به  این سوال مبنی بر اینکه «این شیوه بودجه‌ریزی چه پیامدی برای کشور دارد؟» گفت: پیامد این روند اشتباه، بزرگ شدن کسری بودجه و خلق نقدینگی در حدود ۳۷ درصد است.وی خاطرنشان کرد: کسری بودجه یعنی خلق نقدینگی بیشتر. در واقع تا زمانی که تحریم‌ها، روند خلق نقدینگی و کسری بودجه ادامه دارد، عدم رشد اقتصادی هم تداوم خواهد داشت.




نظر شما درباره این مقاله:







فاصله تا احیای دریاچه ارومیه چند کیلومتر است؟
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 22.12.2025, 7:20

فاصله تا احیای دریاچه ارومیه چند کیلومتر است؟


فرارو: می‌گویند دریاچه ارومیه احیا شده؛ اما واقعیت این است که مشکل این دریاچه فقط کم‌بارشی نیست. نگرانی درباره ارومیه سال‌هاست حالتی فصلی به خود گرفته؛ تابستان‌ها تصاویر ماهواره‌ای ناسا و قایق‌هایی که بر نمک نشسته‌اند، از مرگ کامل آن خبر می‌دهند و با نخستین بارش‌های پاییزی، چند لکه آب دوباره امید را زنده می‌کند. اما پشت این رفت‌و‌برگشت تکراری میان مرگ و زندگی، حقیقتی نگران‌کننده پنهان مانده.
مهرماه امسال کارشناسان هشدار دادند اگر تنها دو سال و نیم دیگر آبی به دریاچه ارومیه نرسد، حتی ذخایر باقی‌مانده سال‌های گذشته نیز برای همیشه از دسترس خارج خواهد شد. آن‌ها تاکید داشتند که سال‌هاست موضوع تامین حقابه دریاچه مطرح است، اما تعلل در اجرای آن، ارومیه را به روز صفر آبی رسانده.

با این حال، همزمان با نخستین بارش‌های سنگین پاییزی، تصاویری از دریاچه منتشر شد که نشان می‌داد در بخش‌هایی که پیش‌تر کاملا خشک شده بود، اکنون اندکی آب دیده می‌شود؛ تصاویری که برخی را به احیای دریاچه امیدوار کرد. اما پرسش اصلی همچنان باقی است؛ این حجم محدود آب تا کجای مسیر احیای کامل فاصله دارد؟ آیا می‌توان این تغییرات مقطعی را نشانه نجات ارومیه دانست، یا تکرار همان خوش‌بینی فصلی است که هر بار با بازگشت خشکی فرو می‌ریزد؟ اگر بارندگی‌ها دریاچه را موقتا سرپا نگه دارد، چه سیاست‌ها و رویکردهایی دوباره آن را به روز صفر آبی می‌رساند و مهم‌تر از همه، حالا که طبیعت روی خوش نشان داده، چگونه می‌توان از این فرصت برای نجات واقعی دریاچه ارومیه استفاده کرد؟

محمد کوهانی، دبیر شبکه ملی محیط زیست سازمان‌های مردم نهاد جوانان کشور و فعال محیط زیست در احیای دریاچه ارومیه  به بررسی بحران دریاچه ارومیه پرداخته و می‌گوید: «تقریبا تمام آبی که وارد سیستم می‌شود، مصرف می‌گردد و سهمی برای دریاچه باقی نمی‌ماند. تنها حدود ۵۰۰ تا ۷۰۰ میلیون مترمکعب آب می‌ماند که آن هم مشخص نیست از طریق روان‌آب‌ها به دریاچه برسد یا نه.»

دریاچه ارومیه تنها از خشکی کامل بیرون آمده و آب موجود عمقی ندارد
محمد کوهانی می‌گوید: «بارش‌هایی که رخ داده، ما را صرفا به سطح بارش‌های نرمال سال‌های گذشته رسانده و هنوز از حد نرمال فراتر نرفته‌ایم؛ بنابراین نمی‌توان گفت دریاچه ارومیه به‌دلیل بارندگی جان گرفته است. دریاچه از وضعیت خشکی مطلق تنها به مرحله‌ای از نمناکی و شکل‌گیری سطحی بسیار محدود از آب رسیده است. از آنجا که دریاچه ارومیه ساختاری فلت‌مانند دارد، یعنی سطحی صاف با شیب بسیار کم، با مقدار اندکی بارش بخش وسیعی از سطح آن آبدار به نظر می‌رسد، اما نکته‌ای که کمتر به آن اشاره می‌شود، عمق این آب است.»

با یک آفتاب آب دریاچه ارومیه دوباره خشک می‌شود
او می‌افزاید: «برخی با استناد به تصاویر ماهواره‌ای می‌گویند تا چند روز پیش که بارندگی وجود نداشت، دریاچه کاملا خشک و نمکی بود، اما اکنون ۷۰ تا ۸۰ درصد سطح آن از آب پوشیده شده است؛ در حالی که ارتفاع این سطح آبی کمتر از ۵ سانتی‌متر است و با چند روز آفتاب یا توقف بارش، دوباره جذب بستر دریاچه شده یا تبخیر می‌شود. بنابراین با یک بارش عادی نمی‌توان از احیای دریاچه سخن گفت. دریاچه ارومیه به‌دلیل عمق کم، نوسانات بسیار شدیدی دارد؛ به‌طوری‌که با اندکی بارش، سطح وسیعی آبدار دیده می‌شود و با مقدار کمی گرما، همان سطح در مدت کوتاهی از دست می‌رود و دوباره خشک می‌شود. شناخت این ویژگی، شرط درک درست وضعیت دریاچه است.

مقایسه دریاچه ارومیه با وان غلط است؛ ارومیه تنها ۶ متر عمق دارد نه ۴۰۰ متر
این فعال حوزه دریاچه ارومیه می‌گوید: «در این میان، مقایسه دریاچه ارومیه با دریاچه وان ترکیه که از سوی برخی پژوهشگران و مردم مطرح می‌شود، قیاسی نادرست است؛ چرا که دریاچه ارومیه عمق بسیار کمی دارد، در حالی که عمق دریاچه وان به ۳۰۰ تا ۴۰۰ متر می‌رسد. دریاچه ارومیه حتی در پرآب‌ترین حالت نیز عمق متوسطی حدود ۶ متر و حداکثر ۱۲ تا ۱۴ متر داشته و به‌هیچ‌وجه قابل مقایسه با پهنه‌های آبی عمیق دیگر نیست.»
حال دریاچه ارومیه زمانی خوب می‌شود که ۱۶ میلیارد مترمکعب آب داشته باشد
او می‌افزاید: «از نظر علمی، دریاچه ارومیه زمانی در شرایط اکولوژیکی نرمال قرار می‌گیرد که حجم آب آن به حدود ۱۶ میلیارد مترمکعب برسد. بر همین اساس، سندی تدوین شد که طبق آن قرار بود تا سال ۱۴۰۶ این دریاچه به این تراز آبی برسد، اما عوامل مختلفی مانع تحقق این هدف شدند. اکنون بحث اصلی این است که آیا دریاچه به این تراز رسیده یا نرسیده و اساسا می‌توان از احیای آن سخن گفت یا نه؛ چرا که تا پیش از دستیابی به این سطح، نمی‌توان وضعیت دریاچه را خوب یا مطلوب ارزیابی کرد و تنها می‌توان گفت دریاچه ارومیه آب دارد یا ندارد.»

دریاچه ارومیه در بدترین وضعیت خود قرار دارد
کوهانی می‌گوید: «واقعیت این است که دریاچه ارومیه در بدترین وضعیت خود طی ۵۰ تا ۶۰ سال گذشته قرار دارد. با این حال، میزان ورودی آب به دریاچه در فصل‌های بارشی به‌طور کامل قطع نشده و تاکنون به صفر نرسیده است. دریاچه همچنان وجود دارد و از بین نرفته و به‌کار بردن تعبیر تبدیل شدن به کویر نمک نادرست است؛ چرا که حوضه آبریز دریاچه ارومیه هنوز توان تامین آب را دارد، هرچند این توان به‌دلیل تغییرات اقلیمی کاهش یافته است.»

مشکل مدیریت حرکت آب به سوی دریاچه است که آن را تشنه گذاشته
او می‌افزاید: «مشکل اصلی در مدیریت انتقال و حرکت آب به سمت دریاچه ارومیه است. آب در پشت سدها ذخیره می‌شود، در اراضی کشاورزی پخش می‌گردد و از طریق چاه‌های غیرمجاز از دل زمین برداشت می‌شود؛ مجموعه این عوامل باعث شده دریاچه تشنه‌تر شود و جریان آب به سمت پایین‌دست و دریاچه هر روز کمتر شود. نتیجه این روند آن است که حتی در سال‌هایی با بارش مناسب نیز، دریاچه خشک به نظر می‌رسد و از حقابه واقعی خود محروم می‌ماند.»

دبیر شبکه ملی محیط زیست سازمان‌های مردم می‌گوید: «احیای دریاچه ارومیه دارای استاندارد مشخصی است و مستلزم بررسی دقیق تامین آب شرب و آب کشاورزی سال آینده در استان‌های مرتبط است؛ اعدادی که در آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و کردستان با یکدیگر تفاوت دارند. برای مثال، درباره سد شهید کاظمی بوکان ابتدا باید مشخص شود میزان ذخیره آب شرب چقدر است؛ پس از تحقق این عدد، باقی‌مانده آب طبق برنامه‌ای مشخص به سمت دریاچه ارومیه رهاسازی می‌شود.»

حقابه‌ای به دریاچه ارومیه نرسیده/ اولویت تامین آب شرب و کشاورزی است
او می‌افزاید: «در سال‌های اخیر، میزان بارش‌ها بین ۳۰ تا ۵۰ درصد کمتر از میانگین بلندمدت این منطقه بوده و همین موضوع باعث شده مدیران آب استان‌ها رویکردی محافظه‌کارانه در پیش بگیرند. تامین آب شرب مسئله‌ای نیست که بتوان با ریسک با آن برخورد کرد، به همین دلیل در یکی دو سال اخیر و به‌دلیل محدود بودن منابع، عملا حقابه‌ای به دریاچه ارومیه نرسیده است. کاهش بارش‌ها به معنای کاهش ذخایر آب پشت سدهاست و در چنین شرایطی، اولویت ناگزیر، تامین آب شرب مردم بوده؛ اولویتی که در نهایت به ضرر دریاچه ارومیه تمام شده است.»

اگر بارش کم است تنها دریاچه را قربانی نکنید
این فعال محیط زیست می‌گوید: «با این حال، اگر بارش کاهش یافته، باید به همان نسبت از همه بخش‌ها کاسته شود؛ یعنی همان‌طور که از آب دریاچه ارومیه کم می‌شود، از حقابه کشاورزی و حتی شرب نیز باید به‌صورت متناسب کاسته شود، نه اینکه هر سال تنها حق دریاچه قربانی کم‌بارشی‌ها شود. اگر قرار است محیط‌زیست به‌طور عادلانه در نظر گرفته شود، این تناسب باید رعایت شود و به کشاورزان نیز پیام روشنی داده شود که منابع آب کاهش یافته و لازم است خود را با شرایط جدید تطبیق دهند.»

کشاورز باید سیگنال کم‌آبی را بگیرد
او می‌افزاید: «وقتی چنین سیگنالی به‌صورت عملیاتی ارسال نمی‌شود و کشاورز می‌بیند در هر شرایطی، چه با بارش و چه بی‌بارشی، امکان دسترسی به آب از طریق چاه‌های مجاز یا غیرمجاز وجود دارد، انگیزه‌ای برای تغییر رفتار شکل نمی‌گیرد. اما اگر کاهش بارش به‌طور واقعی در تخصیص آب منعکس شود، کشاورز نیز ناگزیر به سازگاری خواهد شد. در این مسیر، دولت باید با ارائه تسهیلات، زمینه استفاده از روش‌های نوین آبیاری مانند آبیاری قطره‌ای را فراهم کند، امکان تغییر الگوی کشت را بدهد یا حتی به تغییر معیشت و حرکت به سمت فعالیت‌های غیرآب‌محور کمک کند.»

با احیای دریاچه ارومیه فاصله چشمگیری داریم/ حجم آب مورد نیاز را نداریم
کوهانی می‌گوید: «در شرایط کنونی، اگر برای احیای دریاچه ارومیه به ۱۶ میلیارد مترمکعب آب نیاز باشد، فاصله ما با این عدد بسیار چشمگیر است. حتی اگر بتوانیم روند مرگ دریاچه را متوقف یا آن را به تعویق بیندازیم، واقعیت این است که اساسا چنین حجمی از آب در اختیار نداریم که بتوان آن را در دریاچه ذخیره کرد.»

مصرف ۵ و آورده حدود ۵.۲ میلیارد مترمکعب بوده
او می‌افزاید: «در حال حاضر، مصرف سالانه آب در حوضه آبریز ارومیه شامل شرب، کشاورزی و صنعت حدود ۴ تا ۵ میلیارد مترمکعب است، در حالی که در سال‌های اخیر کل آورده آب تجدیدپذیر این حوضه حدود ۵.۲ میلیارد مترمکعب بوده؛ یعنی تقریبا تمام آبی که وارد سیستم می‌شود، مصرف می‌گردد و سهمی برای دریاچه باقی نمی‌ماند. تنها حدود ۵۰۰ تا ۷۰۰ میلیون مترمکعب آب می‌ماند که آن هم مشخص نیست از طریق روان‌آب‌ها به دریاچه برسد یا نه.»

در دشت‌ها شاهد فرونشست خطرناکی هستیم/ عمق چاه‌ها از ۵ متر به ۳۰ متر رسیده
این پژوهشگر حوزه دریاچه ارومیه می‌گوید: «در کنار این وضعیت، برداشت از منابع آب زیرزمینی نیز به شکل نگران‌کننده‌ای ادامه دارد؛ آماری که به‌معنای واقعی کلمه فاجعه‌بار است. هر سال شاهد فرونشست‌های قابل توجه در دشت‌ها هستیم و افت شدید تراز آب‌های زیرزمینی را تجربه می‌کنیم. بسیاری از چاه‌های کشاورزان خشک شده و آن‌ها ناچار شده‌اند به حفر چاه‌های غیرمجاز یا کف‌شکنی چاه‌ها روی بیاورند. در مناطقی که زمانی آب در عمق ۵ تا ۷ متری قابل برداشت بود، اکنون برای رسیدن به آب باید تا عمق ۲۰ یا حتی ۳۰ متر پایین رفت.»

او در نهایت می‌گوید: «این روند یک فاجعه خاموش است؛ فاجعه‌ای که یا به‌درستی درک نشده یا اگر هم درک شده، همچنان با همین مسیر به سوی نابودی سرزمین پیش می‌رویم، به‌گونه‌ای که با ادامه این شرایط، شاید در افق ۱۰ساله حتی امکان کشت در برخی دشت‌های این منطقه نیز از بین برود.»




نظر شما درباره این مقاله:







آیا سلطنت‌طلب‌ها واقعاً دمکراسی‌خواه‌ هستند؟
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 21:28

آیا سلطنت‌طلب‌ها واقعاً دمکراسی‌خواه‌ هستند؟





نظر شما درباره این مقاله:







سانسور حرفهای علم الهدی در مورد ترور رئیسی
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 21:24

سانسور حرفهای علم الهدی در مورد ترور رئیسی





نظر شما درباره این مقاله:







آمریکا به‌دنبال توقیف سومین نفتکش ونزوئلا است
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 19:17

آمریکا به‌دنبال توقیف سومین نفتکش ونزوئلا است


مارک کاپوتو / آکسیوس

دو منبع به آکسیوس گفته‌اند که گارد ساحلی ایالات متحده روز یکشنبه در چارچوب کارزار نظامی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، علیه کشتی‌های نفتیِ خدمت‌رسان به ونزوئلا، در حال تعقیب سومین نفتکش است.

چرا اهمیت دارد: برنامه‌ریزی برای توقیف این نفتکش — که در فهرست تحریم‌های آمریکا علیه کشتی‌های «سرکش» حامل نفت قرار دارد — نشانه دیگری است از اینکه ترامپ قصد دارد با تحت فشار قرار دادن اقتصادِ کشورِ نفت‌خیز ونزوئلا، برای کنار زدن نیکلاس مادورو، رهبر اقتدارگرای این کشور، تلاش کند.

جزئیات بیشتر: به گفته یکی از منابع آگاه از این اقدام، نفتکش «بِلا ۱» با پرچم پاناما، در زمان تعقیب حامل نفت نبود و در مسیر حرکت به سوی ونزوئلا برای بارگیری قرار داشت.

وزارت خزانه‌داری آمریکا در سال ۲۰۲۴ «بلا ۱» را به اتهام انتقال محموله‌هایی که موجب تأمین مالی گروه تروریستی حزب‌الله و نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شده‌اند، تحریم کرد. بلومبرگ نخستین بار خبر برنامه‌ریزی برای توقیف این کشتی را گزارش داد.

به گفته کارشناسان، دو کشتی دیگری که آمریکا آن‌ها را متوقف کرده است، هر کدام حامل حدود ۱.۸ تا ۱.۹ میلیون بشکه نفت بوده‌اند؛ محموله‌هایی که ارزش هر یک حدود ۹۵ میلیون دلار برآورد می‌شود.

کشتی «اسکیپر» که ۱۰ دسامبر توقیف شد، در فهرست تحریم‌های آمریکا قرار داشت. کشتی «سنتوریز» که روز شنبه مورد بازرسی قرار گرفت، در این فهرست نبود.

نکته پنهان: یک مقام ارشد دولت آمریکا گفت که ایالات متحده از دولت پاناما مجوز لازم برای سوار شدن به کشتی‌های «سنتوریز» و «بلا ۱» با پرچم پاناما را دریافت کرده است.

بر اساس «توافق‌نامه سالاس–بِکر» مصوب ۲۰۰۲، دو کشور به‌طور مشترک برای مقابله با کشتی‌های تحریم‌شده همکاری کرده‌اند.

این مقام افزود که رئیس‌جمهور پاناما، خوسه رائول مولینو، متحد آمریکا است و از مادورو خوشش نمی‌آید؛ و یادآور شد که مولینو در اسلو — جایی که ماریا کورینا ماچادو، فعال ضد مادورو، جایزه نوبل را دریافت کرد — لباسی را به او اهدا کرده است.

نمای کلی‌تر: فشارها بر ونزوئلا — که از نگاه آمریکا به تداوم بقای رژیم کوبا کمک می‌کند — هم‌زمان با راهبرد جدید امنیت ملی ترامپ برای تمرکز بر «سلطه بر نیم‌کره غربی» اعمال می‌شود. اما این سیاست پیامد ثانویه‌ای نیز دارد که ایران را هدف می‌گیرد.

به گفته جیسون برودسکی، مدیر سیاست‌گذاری نهاد غیرانتفاعی «اتحاد علیه ایران هسته‌ای»، ایران و ونزوئلا دارای یک «ناوگان سایه» مشترک برای انتقال نفت خام خود هستند (از جمله مواد رقیق‌کننده نفت در مورد ایران). دو کشور همچنین در حوزه فناوری پهپادهای نظامی همکاری می‌کنند و ایران بنا بر ادعاها، عوامل تروریستی در ونزوئلا دارد.

ابهام ماجرا: مقام‌های دولت آمریکا حاضر نیستند جزئیات زیادی درباره توقیف این کشتی‌ها یا سرنوشت نفتِ دو محموله نخست ارائه دهند.

کشتی «اسکیپر» با حکم دادگاه توقیف شد و همراه با محموله نفتی‌اش ضبط گردید، چرا که به‌دلیل حمل نفتی که تأمین مالی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و گروه تروریستی حزب‌الله را ممکن کرده بود، تحریم شده بود.

سرنوشت کشتی «سنتوریز» و محموله نفتی آن حتی مبهم‌تر است. آمریکا حکم دادگاهی برای توقیف آن نداشت، اما مقام‌های دولت ترامپ می‌گویند ایالات متحده حق دارد بخش عمده‌ای از محموله‌های نفتیِ صادرشده از ونزوئلا را هدف قرار دهد؛ کشوری که شرکت دولتی نفت آن از سال ۲۰۱۹ تحت تحریم بوده است.

ترامپ هفته گذشته «محاصره» کشتی‌های نفتی تحریم‌شده را اعلام کرد و دولت ونزوئلا را «سازمان تروریستی خارجی» نامید. دولت او در سال ۲۰۲۰ مادورو را به‌عنوان «نارکوتروریست» تحت پیگرد قرار داد و اخیراً نیز کارتلِ ادعاییِ تحت رهبری مادورو را در فهرست گروه‌های تروریستی قرار داده است.

واکنش‌ها: دولت ونزوئلا مدت‌هاست اتهام‌های آمریکا درباره فعالیت‌های تروریستی در خاک این کشور و قاچاق مواد مخدر را رد کرده و کارزار فشار ترامپ را «غارت نفتیِ نواستعماری» خوانده است.

دلسی رودریگز، معاون رئیس‌جمهور ونزوئلا، در بیانیه‌ای رسمی گفت این کشور «سرقت و ربایش یک کشتی خصوصی جدیدِ حامل نفت، و همچنین ناپدیدسازی اجباری خدمه آن را که توسط نیروهای نظامی ایالات متحده آمریکا در آب‌های بین‌المللی انجام شده است، محکوم و رد می‌کند.»




نظر شما درباره این مقاله:







رقابت جناح‌های سیاسی عراق برای کسب قدرت
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 12:59

رقابت جناح‌های سیاسی عراق برای کسب قدرت


قاسم عبدالزهرا / آسوشیتدپرس / ، ۲۱ دسامبر ۲۰۲۵

بیش از یک ماه از انتخابات پارلمانی گذشته و جناح‌های سیاسی عراق همچنان در حال مانور و چانه‌زنی برای تشکیل ائتلاف‌هایی هستند که دولت بعدی را شکل خواهند داد.

در انتخابات نوامبر هیچ بلوک سیاسی اکثریت قاطع به دست نیاورد و این امر راه را برای دوره‌ای طولانی از مذاکرات باز کرده است.

دولتی که سرانجام شکل خواهد گرفت، در حالی قدرت را به دست می‌گیرد که وضعیت امنیتی در سال‌های اخیر تا حد زیادی تثبیت شده، اما با پارلمانی پراکنده، نفوذ رو به رشد گروه‌های مسلح در سیاست، اقتصادی شکننده و فشارهای بین‌المللی و منطقه‌ای اغلب متضاد روبه‌رو خواهد بود؛ از جمله مسئله آینده گروه‌های مسلح مورد حمایت ایران.

چشم‌انداز نامعلوم

حزب نخست‌وزیر محمد شیاع السودانی در انتخابات بیشترین کرسی‌ها را به دست آورد. السودانی در دوره اول خود را به عنوان چهره‌ای عمل‌گرا که بر بهبود خدمات عمومی تمرکز دارد معرفی کرد و توانست عراق را تا حد زیادی از درگیری‌های منطقه‌ای دور نگه دارد.

هرچند حزب او به طور اسمی بخشی از «چارچوب هماهنگی» (ائتلاف احزاب شیعه مورد حمایت ایران که بزرگ‌ترین بلوک پارلمانی شد) است، اما ناظران معتقدند بعید است این چارچوب از تلاش السودانی برای انتخاب مجدد حمایت کند.

سجاد جیاد، تحلیلگر سیاسی عراقی و پژوهشگر اندیشکده بنیاد قرن، می‌گوید: «نامزد نخست‌وزیری باید کسی باشد که چارچوب هماهنگی باور داشته باشد می‌تواند او را کنترل کند و جاه‌طلبی سیاسی مستقل نداشته باشد.»

او افزود که السودانی در سال ۲۰۲۲ با حمایت چارچوب هماهنگی به قدرت رسید، اما اکنون به نظر می‌رسد این ائتلاف «به او برای دوره دوم رأی نخواهد داد، زیرا او به رقیبی قدرتمند تبدیل شده است.»

تنها نخست‌وزیر عراقی که پس از سال ۲۰۰۳ دو دوره متوالی خدمت کرده، نوری المالکی بود که در سال ۲۰۰۶ انتخاب شد. تلاش او برای دوره سوم پس از انتقادهایی مبنی بر انحصار قدرت و بیگانگی با سنی‌ها و کردها با شکست مواجه شد.

جیاد می‌گوید چارچوب هماهنگی از تجربه مالکی درس گرفته که «نخست‌وزیری جاه‌طلب به دنبال انباشت قدرت به زیان دیگران خواهد بود.»

به گفته او، نخست‌وزیر آینده باید به طور کلی برای ایران و ایالات متحده — دو کشوری که نفوذ عظیمی بر عراق دارند — و همچنین برای مرجع عالی شیعیان عراق، آیت‌الله العظمی علی السیستانی، قابل قبول باشد.

السودانی در تنگنا

در انتخابات اخیر، ائتلاف‌ها و لیست‌های شیعه (عمدتاً احزاب چارچوب هماهنگی) ۱۸۷ کرسی، گروه‌های سنی ۷۷ کرسی، گروه‌های کرد ۵۶ کرسی و ۹ کرسی نیز برای اقلیت‌ها در نظر گرفته شده بود.

ائتلاف «بازسازی و توسعه» به رهبری السودانی در بغداد و چندین استان دیگر پیشتاز بود و ۴۶ کرسی به دست آورد.

هرچند نتیجه السودانی قوی بود، اما برای تشکیل دولت به حمایت ائتلافی دیگر نیاز دارد و این موضوع او را مجبور می‌کند با چارچوب هماهنگی همسو شود تا شانس سیاسی خود را حفظ کند.

برخی این پویایی را در اوایل دسامبر مشاهده کردند؛ زمانی که دولت السودانی تنها چند هفته پس از قرار دادن گروه حزب‌الله لبنان و انصارالله یمن (گروه‌های همسو با ایران و متحد گروه‌های مسلح عراقی) در فهرست گروه‌های تروریستی، این تصمیم را پس گرفت و آن را «اشتباه» خواند.

چارچوب هماهنگی از غیبت جریان صدر در انتخابات تقویت شد. جنبش صدر به رهبری مقتدا صدر، که در انتخابات ۲۰۲۱ بیشترین کرسی‌ها را کسب کرده بود اما نتوانست دولت تشکیل دهد، از آن زمان تاکنون از مشارکت در نظام سیاسی خودداری کرده است.

حامد السعید، فعال سیاسی و عضو جنبش خط ملی (حزبی مستقل که انتخابات را تحریم کرد)، گفت غیبت صدر «تأثیر محوری» داشت و افزود: 
«این غیبت مشارکت را در مناطقی که به طور سنتی حوزه نفوذ او بود — مانند بغداد و استان‌های جنوبی — کاهش داد و خلأ انتخاباتی ایجاد کرد که گروه‌های رقیب شبه‌نظامی از آن بهره‌برداری کردند.»

گروه‌هایی که شاخه مسلح دارند، بیش از ۱۰۰ کرسی پارلمانی به دست آوردند؛ بیشترین تعداد از سال ۲۰۰۳ تاکنون.

بازیگران سیاسی دیگر

نیروهای سنی در تلاش برای بازسازی خود، تحت ائتلاف جدیدی به نام «شورای سیاسی ملی» گرد هم آمده‌اند تا نفوذی را که در انتخابات ۲۰۱۸ و ۲۰۲۱ از دست داده بودند، بازپس گیرند.

صحنه سیاسی کردستان همچنان تحت سلطه شکاف سنتی میان حزب دموکرات کردستان (KDP) و اتحادیه میهنی کردستان (PUK) است و مذاکرات میان این دو حزب بر سر پست ریاست‌جمهوری ادامه دارد.

به طور سنتی، رئیس‌جمهور عراق همیشه کرد، نخست‌وزیر شیعه و رئیس پارلمان سنی است.

پارلمان موظف است ظرف ۱۵ روز پس از تأیید نتایج انتخابات توسط دادگاه عالی فدرال (که در ۱۴ دسامبر انجام شد) رئیس خود را انتخاب کند.

انتخاب رئیس‌جمهور باید ظرف ۳۰ روز از نخستین جلسه پارلمان انجام شود و نخست‌وزیر نیز باید ظرف ۱۵ روز پس از انتخاب رئیس‌جمهور تعیین گردد؛ سپس ۳۰ روز دیگر برای تشکیل دولت جدید فرصت وجود دارد.

مداخله واشنگتن

دولت آینده با چالش‌های اقتصادی و سیاسی بزرگی روبه‌رو خواهد بود؛ از جمله بدهی عمومی بالا (بیش از ۹۰ تریلیون دینار عراقی معادل حدود ۶۹ میلیارد دلار)، بودجه دولتی که همچنان حدود ۹۰ درصد به درآمدهای نفتی وابسته است (با وجود تلاش‌ها برای تنوع‌بخشی)، و فساد نهادینه‌شده.

اما شاید حساس‌ترین مسئله، آینده نیروهای حشد الشعبی باشد؛ ائتلافی از گروه‌های شبه‌نظامی که بیش از یک دهه پیش برای مقابله با داعش تشکیل شد.

حشد در سال ۲۰۱۶ رسماً تحت کنترل ارتش عراق قرار گرفت، اما در عمل همچنان استقلال قابل توجهی دارد.

پس از حمله حماس به جنوب اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و آغاز جنگ ویرانگر غزه، برخی گروه‌های مسلح وابسته به حشد به پایگاه‌های آمریکایی در منطقه حمله کردند تا تلافی حمایت واشنگتن از اسرائیل را کنند.

ایالات متحده از عراق خواسته است گروه‌های مورد حمایت ایران را خلع سلاح کند؛ خواسته‌ای دشوار، با توجه به قدرت سیاسی بسیاری از این گروه‌ها و مخالفت احتمالی ایران.

دو مقام ارشد سیاسی عراقی که به شرط ناشناس ماندن با آسوشیتدپرس سخن گفتند، اظهار داشتند که ایالات متحده هشدار داده است که نباید نامزدی برای نخست‌وزیری انتخاب شود که کنترل گروه مسلحی را در دست دارد؛ همچنین نباید اجازه داد افراد مرتبط با شبه‌نظامیان وزارتخانه‌های کلیدی یا پست‌های مهم امنیتی را در اختیار بگیرند.

سجاد جیاد می‌گوید:  «بزرگ‌ترین چالش این خواهد بود که چگونه با احزاب طرفدار ایران که شاخه مسلح دارند — به‌ویژه آن‌هایی که از سوی ایالات متحده به عنوان سازمان تروریستی شناخته شده‌اند — برخورد شود.»

کتائب حزب‌الله، یکی از قدرتمندترین گروه‌های شبه‌نظامی عراق که از سوی آمریکا در فهرست گروه‌های تروریستی قرار دارد، روز شنبه در بیانیه‌ای اعلام کرد که امکان خلع سلاح را رد می‌کند.

در این بیانیه آمده است: «سلاح‌های ما در دست مبارزان باقی خواهد ماند و هیچ گفت‌وگویی با دولت ممکن نخواهد بود مگر پس از خروج کامل نیروهای اشغالگر، نیروهای ناتو و نیروهای ترکیه، و پس از تضمین حفاظت از مردم و اماکن مقدس در برابر گروه‌های افراطی.»




نظر شما درباره این مقاله:







حکم اعدام محراب عبدالله زاده در دیوان عالی
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 11:16

حکم اعدام محراب عبدالله زاده در دیوان عالی





نظر شما درباره این مقاله:







سهم یک‌درصدی‌ها از کیک ثروت ایران
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 9:45

سهم یک‌درصدی‌ها از کیک ثروت ایران


دنیای اقتصاد / محبوبه فکوری

تحریم‌ها روز به روز تشدید می‌شوند. ایالات متحده از قرار گرفتن نام ۲۹ کشتی نفتکش حامل نفت ایران در روزهای اخیر خبر می‌دهند و به بستن گلوگاههایی رو آورده‌اند که درآمدهای ارزی ایران را به شدت کاهش می‌دهد. از سوی دیگر، روند رو به رشد قیمت ارز و طلا در بازار آزاد نیز نشان از گسترش فقر دارد و به نظر می‌رسد که تورم فزاینده ناشی از این افزایش جهشی قیمت، در ماههای آینده فشار بیشتری را به خانوارهای ایرانی وارد آورد.

از سوی دیگر، گزارش‌های سیاستی دولت از گسترش فقر به دلیل تشدید تحریم‌ها سخن می‌گویند؛ موضوعی که به نظر می‌رسد در کنار آن باید عامل ناکارآمدی در تصمیم‌گیری‌ها از سوی برخی دستگاههای دولتی را هم لحاظ کرد.

حالا پژوهشگران از افزایش فاصله طبقاتی همزمان با فقر در کشور خبر می‌دهند و بر این باورند که بخش عمده‌ای از ثروت کشور در دست یک درصد از جامعه قرار دارد. این آمار را دکتر علی حیدری، پژوهشگر اقتصادی بر اساس جدیدترین گزارش‌های آماری منتشر شده در ایران و جهان می‌گوید و در پرونده این هفته «جمعه با دنیای اقتصاد» به تحلیل اثرات تشدید تحریم‌ها بر علیه ایران پرداخته است.

علی حیدری، پژوهشگر اقتصادی با اشاره به انتشار گزارش نابرابری جهانی می‌گوید: گزارش نابرابری جهانی که به بررسی نابرابری‌های اقتصادی و ثروت در سطح جهان می‌پردازد، حکایت از آن دارد که وضعیت ایران به شدت در این گزارش نگران کننده است؛ به نحوی که اگرچه سهم درآمدی ده درصد بالای جمعیت در کل جهان به صورت میانگین ۵۰ درصد است؛ اما این رقم در ایران به ۵۶ درصد می‌رسد و حتی در حوزه اختلاف طبقاتی نیز، ایران وضعیت نابسامانی نسبت به میانگین جهانی دارد.

۲۹ درصد ثروت کشور در دست ۱ درصد جمعیت

وی افزود: در حوزه ثروت نیز، سهم ثروت یک درصد بالای جمعیت کشور در ایران ۲۹ درصد است؛ به این معنا که ۲۹ درصد ثروت کشور در دست یک درصد افراد است که این امر نشان می‌دهد اوضاع در این حوزه نیز خوب نیست.

حیدری ادامه داد: همچنین از نظر نرخ فقر نیز اگر روند را بررسی کنیم، مشاهده می‌شود در سال ۹۹ حدود ۲۹ میلیون نفر زیر خط فقر قرار داشتند که این رقم در سال ۱۴۰۰ به ۲۶ درصد رسیده است؛ ضمن اینکه در سال ۱۴۰۱ نیز این رقم در حدود ۲۶ درصد باقی مانده؛ اما در سال ۱۴۰۲ و در سال ۱۴۰۳، جمعیت زیر خط فقر به ۳۶ درصد رسیده است که نشانگر آن است که حدود ۳۱ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر زیر خط فقر قرار دارند.

وی ادامه داد: در فاصله ۱۴۰۲ تا ۱۴۰۳ حدود ۵ میلیون نفر به فقرای کشور اضافه شده‌اند که اگر آمار سال ۱۴۰۴ نیز در دسترس قرار گیرد، حتما تعداد بیشتری از جمعیت ایران به زیر خط فقر سوق پیدا کرده‌اند و آمار سال ۱۴۰۴ از سال ۱۴۰۳ بیشتر خواهد بود.

این پژوهشگر اقتصادی در رابطه با اثر تحریم‌ها بر اقتصاد ایران اظهار داشت: تحریم در کشور ما، یک اثرات چندوجهی بر جامعه می‌گذارد و به خصوص در حوزه قشری که بازنشسته یا کارگر و یا حتی کارمند هستند نیز اثرات منفی بسیاری باقی می‌نهد؛ چراکه تا پیش از آنکه تحریم ایجاد شود، کشور متکی به درآمدهای نفتی بوده است و بعد از تشدید تحریم‌ها، مجبور می‌شود که کسری بودجه را نشان دهد و برای جبران آن نیز، احتمالا استقراض از بانک مرکزی یا با واسطه، استقراض از طریق بانکها صورت می‌گیرد که در دولت گذشته نیز صورت گرفته و استقراض مستقیم از بانک مرکزی به استقراض مستقیم از بانکها تبدیل شده است.

وی ادامه داد: استقراض بانکها نیز به طور قطع از بانک مرکزی تشدید شده و این روند ادامه دارد و منجر به تورم خواهد شد؛ از سوی دیگر تورم نیز اثر خود را در زندگی افرادی بیشتر نشان می‌دهد که دریافتی ثابتی داشته و نقشی در تغییر دریافتی خود ندارند؛ به نحوی که افراد جوانتر یا افراد شاغل، ممکن است شغل دوم پیدا کنند یا در شیفت دوم و سوم شغل خود مشغول به کار شوند و از این طریق، درآمد خود را زیاد نمایند؛ ولی بازنشسته‌ها و نیروهای کاری که حقوق ثابت می‌گیرند، امکان اخذ شغل‌های دوم و سوم در کارگاهها را نخواهند داشت و در شرایط تحریمی کارگاهها نیز سعی می کنند یا نیروی کار را تعدیل کرده یا شیفت‌های کاری را کاهش دهند و این منجر به تشدید فقر می‌شود.

حیدری می‌گوید: کسانی که فروش کالا دارند، تورم را از مصرف‌کنندگان دریافت می کنند و حتی بیش از آن هم ممکن است از خریداران عایدی داشته باشند. یا افرادی که کالاهایی را انبار کرده‌اند، از تورم در کالای احتکار شده خود، سود می‌برند؛ در حالیکه کارگران ساده و اقشار فرودست جامعه طبیعتا این درآمد و توان درآمدی خود را در اثر تحریم ها از دست می‌دهند.

چرا تحریم را می‌توان مقصر اول افزایش فقر در ایران دانست؟

وی تصریح کرد: طبیعتا این اشاره که آیا مسائل داخلی و سوءمدیریت هم در کنار تحریم‌ها تاثیر دارند؛ حتما این چنین است؛ ولی علت‌العلل اصلی این موضوعات و فقیرتر شدن جامعه، بحث تحریم‌ها و عدم امکان تامین کالاها، مواد اولیه، تجهیزات، تکنولوژی‌ها و فناوری‌های روز دنیا است که به خاطر تحریم، امکان تامین آنها وجود ندارد و اگر هم تولیدکنندگان بخواهند این کالاها و تکنولوژی روز را تامین کنند؛ چون با واسطه مجبور به تامین بوده و یا با دور زدن تحریم آن را به ثمر می‌نشانند، حتما بخشی از هزینه‌های تامین مالی دور زدن تحریم‌ها، به عهده خریدار قرار می‌گیرد و این امر می‌تواند باعث عدم انباشت سرمایه شود و وقتی که سرمایه‌گذاری جدیدی شکل نگیرد، تولید ملی اتفاق نمی‌افتد و اگر تولید هم کم شود، اشتغال ملی کاهش یافته و این اثر به همان نیروی کار و نیروهای کم‌درآمد جامعه که افراد فرودست هستند، منتقل می‌شود.

حیدری به تبعات تحریم در حوزه تامین مالی اشاره کرد و گفت: در گذشته واحدهای تولیدی، امکان خریدهای اعتباری را داشتند؛ اما ظرف سال‌های اخیر به دلیل تحریم، این ظرفیت غیرفعال شده؛ در حالیکه تا پیش از تحریم افراد برای اینکه کارخانه خود را سر پا کرده و تجهیزات، مواد اولیه، ماشین‌آلات و ابزار مورد نیاز کارخانه و تولید خود را تامین کنند، می‌توانستند از فاینانس، ال سی و خرید اعتباری استفاده کنند و بخشی از پول را بدهند و بعد کالا را تحویل بگیرند و بعدا مابقی را بپردازند؛ ولی اکنون مجبور هستند با توجه به وضعیت تحریم‌ها، کل پول را پرداخت کنند و حتی هزینه‌های تبدیل ریال به دلار و سایر ارزهای خارجی را تقبل نمایند. اینها همه باعث می‌شود که تورم ایجاد شود و تولید ملی شکل نگیرد که به تبع آن، اثرات مخربی به افراد جامعه تحمیل می‌شود.

حیدری در پاسخ به این سوال که با توجه به اینکه ۲۹ درصد ثروت کشور در اختیار ۱ درصد مردم است، آیا برخی رانت‌های توزیعی ناشی از تحریم همچون ارز ارزان یا نظایر آن را می‌توان در شکل‌گیری این ثروت دخیل دانست اظهار داشت: در حال حاضر نظام مالیاتی ایران نیز، یک نظام مالیاتی خاصی است که مشوق فعالیت‌های غیرمولد، پنهان و زیرزمینی به شمار می‌رود؛ حال آنکه در کشورهای دنیا سعی می‌کنند  مالیات بالایی بر فعالیت‌های غیرمولد و غیررسمی وضع کنند تا افراد تشویق به سرمایه‌گذاری و سپرده‌گذاری شوند.

وی افزود: وقتی که نظام مالیاتی نیز مدافع سوداگری باشد، حرکت در فعالیت‌های غیرشفاف تشدید می‌شود و می‌توان گفت بخش عمده‌ای از ثروت انباشته این افراد، ناشی از عدم شفافیت و پنهان‌کاری است.

حیدری گفت: در حوزه تحریم‌ها، ایران مجبور شده برای دور زدن تحریم، به سمت فضای پنهان‌کاری و عدم شفافیت پیش رود و همین امر می‌تواند این ثروت و فاصله طبقاتی را بیشتر کند؛ چراکه در فضای غیرشفاف و پنهان‌کاری برای دور زدن تحریم، بخش عمده تبادلات مالی به صورت غیرشفاف انجام می شود و برای اینکه خارجی ها متوجه نشوند، رو به روش‌های غیررسمی آورده شود؛ بنابراین وقتی که قرار است نظامات بانکی، مالی و اطلاعاتی دنیا را دور بزنیم، افراد بهتر می‌توانند نظامات مالی، مالیاتی و امنیتی کشور را دور بزنند.

او ادامه داد: این امر باعث شده که این مدل ثروت اندوزی انجام شود؛ ضمن اینکه ما متاسفانه نظام مالیاتی قوی، مالیات بر عایدی سرمایه و مالیات بر مجموع درآمد را نداریم و این باعث شده که اختلافات طبقاتی زیاد شود و در نقطه مقابل نیز چون نظام تامین اجتماعی چندلایه در کشور وجود ندارد، فرار بیمه‌ای و خلاء پوشش بیمه‌ای وجود دارد.

حیدری معتقد است که کشور نتوانسته از ابزار بازتوزیع درآمد در کاهش فاصله طبقاتی استفاده کند؛ حال آنکه در دنیا، تجربیات موفقی برای کاهش فاصله طبقاتی وجود دارد و نظامات مالیاتی و بیمه‌های اجتماعی کارآمد هستند؛ به نحوی که منابع حاصل از این نظامات صرف افراد فرودست جامعه می‌شود که ما در زمینه شکل دهی نظام چندلایه تامین اجتماعی کاری نکرده‌ایم و این باعث شده است که بخشی از منابعی که باید کارفرمایان یا فعالان کسب و کار و فعالان فضای مجازی در قالب مالیات و بیمه اجتماعی پرداخت نمایند، صرف افراد فرودست جامعه نمی‌شود.




نظر شما درباره این مقاله:







ایران به قاچاق سلاح به نیابتی‌های خود ادامه می‌دهد
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 8:37

ایران به قاچاق سلاح به نیابتی‌های خود ادامه می‌دهد


العربیه فارسی

یک مقام آمریکایی به العربیه گفت که ایران به «قاچاق سلاح» به شبه‌نظامیان خود در منطقه ادامه می‌دهد.

ایران و شبه‌نظامیان منطقه‌ای وابسته‌اش طی دو سال گذشته ضربات سنگینی را متحمل شده‌اند. رژیم بشار اسد بزرگترین همپیمان تهران در سوریه سقوط کرد، حزب‌الله لبنان در جریان جنگ با اسرائیل در سال ۲۰۲۴ ضربات دردناکی متحمل شد و صف اول فرماندهان نظامی و رهبران سیاسی از جمله دبیر کل آن حسن نصرالله کشته شدند.

اطلاعات اختصاصی شبکه‌ «العربیه» چند هفته پیش تأکید کرده بود که ایران بار دیگر و به‌طور فعال به بازسازی برنامه موشکی خود بازگشته است. آنچه اکنون ذهن نهادهای امنیتی و اطلاعاتی آمریکا را به‌شدت مشغول کرده، اصرار ایران بر تسلیح خود و بازوهایش [نیابتی‌ها] در منطقه خاورمیانه است.

تولید و قاچاق سلاح

یک مقام آمریکایی که با العربیه گفت‌وگو کرده، بار دیگر تأکید کرد: «ایران از همه راه‌های ممکن برای ارسال این سلاح‌ها به بازوهای خود در منطقه استفاده می‌کند؛ یعنی هم از مسیرهای زمینی و هم از بنادر و سواحل دریایی بهره می‌گیرد؛ روشی که ایرانی‌ها سال‌هاست به کار می‌برند.»

این مقام آمریکایی افزود: «برآورد ما این است که ایران، تسلیح بازوها و شبه‌نظامیان را از اولویت‌های اصلی خود می‌داند».

آمریکایی‌ها نمی‌خواهند وارد جزئیات اطلاعاتی موجود شوند، اما مقامات رسمی و منابعی که العربیه در پایتخت آمریکا با آن‌ها گفت‌وگو کرده‌اند، اشاره می‌کنند که ایران اقدام به ارسال سلاح برای عناصر شبه‌نظامیان وابسته به خود در عراق می‌کند؛ از جمله از طریق قاچاقچیانی که در اقلیم کردستان فعالیت دارند.

این قاچاق، چالش‌های ویژه‌ای برای آمریکایی‌ها ایجاد می‌کند؛ چراکه بخش نسبتا طولانی‌ از مرز عراق با سوریه در منطقه «التنف» مسدود است. با این حال، شبه‌نظامیان وابسته به ایران و قاچاقچیان، سلاح‌های ایرانی را به شمال‌شرق سوریه منتقل می‌کنند؛ منطقه‌ای که تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه (قسد) است و در کنار آن، شماری از نیروهای آمریکایی نیز حضور دارند.

برخی ناظران، «قسد» را متهم می‌کنند که با عناصر نظام پیشین، ایران و شبه‌نظامیان وابسته به آن روابطی دارد. منابع العربیه در واشینگتن می‌گویند که «قسد» یا قاچاقچیانی که در مناطق تحت کنترل آن فعالیت می‌کنند، این عملیات را برای منافع مالی و گاه به دلایل سیاسی انجام می‌دهند؛ «چرا که کردهای ساکن شمال‌شرق سوریه احساس می‌کنند از شمال توسط ترکیه و از سوی دیگر توسط دولت جدید سوریه که خواهان تسلط بر مناطقشان و ادغام آن‌ها در ارتش سوریه است، تحت فشار قرار گرفته‌اند و این روند می‌تواند به از دست رفتن «خودمختاری موقت» اقلیت کردهای سوریه بینجامد.»

حزب‌الله و فعالیت فرامرزی

کارشناسانی که فعالیت‌های حزب‌الله را زیر نظر دارند، تأکید می‌کنند که نیروهای این سازمان که طی دهه‌های گذشته شبکه‌های گسترده‌ای در سوریه داشته‌اند، در سال گذشته توانسته‌اند بخش قابل توجهی از فعالیت خود را حفظ کنند و از مسیرهای مختلف در خاک سوریه برای دریافت سلاح از ایران بهره ببرند.

برآوردهای آمریکایی‌ها نشان می‌دهد که یکی از عوامل باز ماندن مسیرهای قاچاق این است که «دولت جدید سوریه هنوز توانایی روشنی برای کنترل کامل اراضی خود ندارد»؛ «ساختار فرماندهی و کنترل همچنان ضعیف است» و شاید سال‌ها زمان ببرد تکمیل شود و دولت جدید بتواند مرزهای خود را مهار کرده و از قاچاق از طریق خاک سوریه جلوگیری کند.

در خصوص مرز سوریه و لبنان نیز ده‌ها مسیر وجود دارد که حزب‌الله از آن‌ها برای جابه‌جایی استفاده می‌کند. منابع امنیتی لبنان می‌گویند حزب‌الله موفق می‌شود سلاح و مهمات را از طریق مرز با سوریه قاچاق کند و مسیر اصلی بازتسلیح حزب‌الله همچنان خاک سوریه است.

ارتش لبنان عمدتاً درگیر کنترل اوضاع در جنوب این کشور است و نیروهای امنیتی لبنان تقریباً ناتوان از بستن گذرگاه‌های مرزی با سوریه هستند.

منابع امنیتی آمریکایی در گفت‌وگو با العربیه تاکید می‌کنند که ایران همچنین از بنادر لبنان استفاده می‌کند و مقامات لبنانی برای جلوگیری از استفاده ایران و حزب‌الله از بنادر بزرگ و کوچک در سواحل لبنان، به زمان و اراده‌ای جدی نیاز دارند.

یک مقام آمریکایی به العربیه گفت: «ایالات متحده برای بازدارندگی ایران از قاچاق سلاح به شبه‌نظامیان وابسته به آن در منطقه تلاش می‌کند و هم‌زمان با همه طرف‌ها از جمله ارتش لبنان، دولت سوریه و حتی دولت‌های دیگر منطقه مانند اردن و عراق برای حفاظت از مرزها همکاری می‌کند».

پیش‌نویس توافق جدید با عراق

منابع دیپلماتیک در واشینگتن نیز گفتند که دولت آمریکا چند هفته پیش فرستادگانی را به بغداد اعزام کرده و نسخه‌ای از یک توافق امنیتی–نظامی را به دولت عراق ارائه داده است؛ توافقی که برخی بندهای آن به همکاری برای تضمین امنیت و ثبات، از جمله امنیت مرزها، مربوط می‌شود.

سخنگویان رسمی آمریکا این اطلاعات را تکذیب نکردند، اما از ارائه جزئیات خودداری کردند؛ زیرا توافق هنوز در مرحله مذاکره است. در مقابل، منابع دولت عراق به العربیه گفته‌اند که این سفر در زمانی بسیار نزدیک به انتخابات انجام شده و نخست‌وزیر عراق ترجیح داده تصمیم‌گیری را به زمان تشکیل دولت جدید عراق واگذار کند تا مسئولیت این توافق را بر عهده بگیرد.

شاید یکی از دلایل امتناع عراق از امضای توافق این باشد که سفر هیئت آمریکایی بدون «آماده‌سازی کافی» انجام شده و مفاد توافق، تعهدات نظامی و امنیتی دوجانبه متعددی را از هر دولت عراقی می‌طلبد.

با این حال، آمریکایی‌ها اکنون می‌دانند که «امنیت و ثبات در منطقه بر امنیت شهروندان و خاک آمریکا تأثیر می‌گذارد» و ایران با اقدامات خود به «بی‌ثباتی منطقه» دامن می‌زند.




نظر شما درباره این مقاله:







هنوز دود از کنده طبقه متوسط بلند می‌شود
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 7:16

هنوز دود از کنده طبقه متوسط بلند می‌شود


خبرآنلاین: داده‌های اقتصادی تصویری ترسیم می‌کنند که حاکی از بحرانی فراگیر است؛ فقط به اقشار کم‌درآمد محدود نمی‌ماند و به‌تدریج لایه‌های میانی جامعه را نیز در بر می‌گیرد. بخشی از جمعیتی که تا همین چند سال پیش در زمره طبقه متوسط قرار می‌گرفتند، اکنون در مسیر سقوط معیشتی قرار گرفته‌اند و مرزهای فقر را پشت سر می‌گذارند.

اهمیت این موضوع از آن جهت دوچندان می‌شود که طبقه متوسط همواره یکی از بازیگران اصلی صحنه سیاست و تحولات اجتماعی بوده است. در ۱۴۰۳ حمایت بخشی از این طبقه از مسعود پزشکیان نقشی تعیین‌کننده داشت. با این حال، روندهای اقتصادی نشان می‌دهد که حتی در دوره فعالیت همین دولت نیز وضعیت معیشتی طبقه متوسط بهبود نیافته و در مواردی بدتر شده است. پرسش اساسی اینجاست که تداوم این فشار اقتصادی چه تأثیری بر رفتار سیاسی، میزان مشارکت و شکل کنشگری اجتماعی این طبقه خواهد گذاشت؟

در همین زمینه، با صادق زیباکلام، استاد دانشگاه و فعال سیاسی اصلاح‌طلب، گفتگو کرده‌ ایم.زیباکلام معتقد است پس از انقلاب، با برجسته‌سازی سیاسی «مستضعفین»، فقر به فضیلت و ثروت به ضدارزش تبدیل شد و این روند به تضعیف طبقه متوسط و توسعه‌نیافتگی اقتصادی انجامید.

او تأکید می‌کند که هرچند طبقه متوسط در سال‌های اخیر به‌شدت تحت فشار اقتصادی قرار گرفته و کوچک‌تر شده، اما هنوز نقش تعیین‌کننده خود را در تحولات سیاسی و اجتماعی حفظ کرده است.

* طبقه متوسط روزبه‌روز از نظر اقتصادی تضعیف می‌شود. این طبقه، در مشارکت سیاسی نقش ویژه‌ای دارد و بخشی از آن در سال ۱۴۰۳ به مسعود پزشکیان رای داد. تضعیف طبقه متوسط چقدر می‌تواند معادلات را به‌هم‌بزند و پزشکیان را در دوره بعدی تضعیف کند و حامیان اجتماعی خود را از دست بدهد؟

یکی از تحولات تدریجی که بعد از انقلاب رخ داد، ارتقای جایگاه اقشار کم‌درآمدتر جامعه بود، کسانی که اصطلاحاً به آنها مستضعفین گفته می‌شد. این ارتقا، اما ارتقایی مصنوعی بود. به‌طوری که بالا بردن نقش مستضعفین باعث شد که اساساً مستضعف، محروم و فقیر بودن، نوعی ارزش تلقی شود و متقابلاً ثروتمند بودن و تولید ثروت، بار منفی پیدا کند. حتی امروز اگر دقت کنید، ثروتمند بودن همچنان تا حدی ارزشمند نیست، در حالی که فقیر و مستضعف و محروم بودن، اسباب افتخار و سربلندی تلقی می‌شود.

هرچه جلوتر آمدیم، اقشار تحصیل‌کرده‌تر، مدرن‌تر و شهرنشین‌تر از نظام فاصله گرفتند. یعنی بخشی از این روند، ملاحظات سیاسی بود که ارزش زیادی به اقشار محروم داده شود.یکی از نتایج مصیبت‌بار این فرهنگ، ایجاد پنهان‌کاری بود. این فرهنگ تا حدی در فساد بی‌تأثیر نبود، زیرا فساد غالباً پنهانی است. بخشی از همان فساد که سیستم را مبتلا کرده، در واقع به‌صورت پنهان رخ می‌داد، و با همین پنهان کاری، افراد ثروتمند می‌شدند یا تلاش می‌کردند ثروتمند شوند.

* آیا قبل از انقلاب فقر فضیلت شمرده نمی‌شد و اساساً در فرهنگ ما نمونه دیگری وجود نداشته؟

به آن صورتی که بعد از انقلاب شد، نبود. قبل از انقلاب، اگر کسی ثروتمند بود، این مایه سرشکستگی اجتماعی او نبود. برای مثال، امثال احمد و محمود خیامی، خسروشاهی‌ها و ... به علت ثروتمند بودنشان احساس خجالت و سرافکندگی نمی‌کردند.اما بعد از انقلاب، به دلیل فرهنگ ستایش مستضعفین، همه این گروه‌ها طاغوتی تلقی شدند، اموالشان مصادره شد، فرار کردند، و تمام امکاناتشان، کارخانه‌ها و دارایی‌هایشان توسط دولت مصادره شد.فکر می‌کنم یکی از دلایلی که پیشرفت و توسعه اقتصادی کشور بعد از انقلاب کاهش یافت، همین توجه بیش از حد به مستضعفین در مقابل ثروتمندان بود؛ زیرا باعث می‌شد در جامعه، رفتن به دنبال ثروت و ثروتمند شدن، ارزش و اعتبار نداشته باشد.

* پرایدسواری آقای سعید جلیلی که اخیرا مشخص شده ضدگلوله کردن آن هزینه‌بر بوده را در همین راستا می‌دانید؟

بله. در پی روندی که گفتم انواع و اقسام تظاهر به وجود آمد؛ تظاهر به فقیر بودن، تظاهر به محروم بودن، تظاهر به پرایدسوار شدن یا پیکان‌سوار شدن. در مقابل اتومبیل خارجی سوار شدن، داشتن ویلا، سفر به خارج و زندگی فرزندان در غرب ارزش تلقی شد. در حالی که انقلاب اسلامی حرکتی بود که بیشتر در میان اقشار و لایه‌های تحصیل‌کرده جامعه شکل گرفت. راهپیمایی‌های اولیه بیشتر با حضور همین اقشار و لایه‌ها برگزار می‌شد. اگر کسی از جلو حسینیه ارشاد رد می‌شد می‌دید که افراد زیادی با اتومبیل در به حسینیه ارشاد می‌آمدند. بسیاری از آن‌ها پزشک، وکیل، دبیر و ... بودند و کمتر دیده می‌شد که افرادی با تحصیلات پایین در حسینیه ارشاد حضور پیدا کنند. واقعیت این است که مخالفین و معترضین در آغاز انقلاب، در سال‌های ۵۵ و ۵۶، عمدتاً از اقشار و لایه‌های تحصیل‌کرده بودند.

* در واقع طبقه متوسطی ...

بله، طبقه متوسط و حتی بالای متوسط بودند. اما بعدها که قطار انقلاب در سال ۵۷ به راه افتاد، حاشیه‌نشین‌ها هم مثل مردم ورامین و اسلامشهر و ... هم به قطاری پیوستند که اقشار و لایه‌های شمال‌شهرنشین‌تر سوار آن بودند و هسته‌های اولیه راهپیمایی‌ها را شکل می‌دادند.

بعد از انقلاب هم فرهنگی رایج شد که به رشد و گسترش طبقه متوسط کمک نمی‌کرد. البته فقط فرهنگ مستضعف‌پروری نبود که باعث محدود و کوچک شدن طبقه متوسط شد؛ مشکلات و مسائل اقتصادی که ظرف یکی، دو دهه گذشته جامعه را تحت تأثیر قرار داده، باعث شد طبقه متوسط هم از نظر اقتصادی و هم از نظر فیزیکی کوچک‌تر شود.

مسافرت‌هایشان کمتر شد، سینما رفتن‌شان کاهش پیدا کرد، کتاب خواندن و خرید روزنامه‌هایشان کم شد. طبقات محروم که اصلاً اهل این امور نبودند، بیشتر طبقه متوسط بود که به این فرهنگ گرایش داشت. وقتی طبقه متوسط از نظر اقتصادی ضعیف شد، تعداد کتاب‌هایی که می‌خریدند کاهش یافت، تیراژ روزنامه‌ها کاهش پیدا کرد و به‌طور کلی پروبال اقتصادی طبقه متوسط چیده شد.

با این حال، من معتقدم که تحولات اجتماعی در ایران، همچون سایر کشورها، عمدتاً با طبقه متوسط و طبقه تحصیل‌کرده آغاز می‌شود، نه با اقشار محروم. البته این اقشار به مرور به جریانات سیاسی می‌پیوندند، اما شروع‌کننده و آغازگر، روشنفکران و تحصیل‌کرده‌ها هستند.به‌رغم محدودیت‌های اقتصادی برای طبقه متوسط، هنوز هم معتقدم حرکت‌های سیاسی و اجتماعی از ناحیه طبقه متوسط شکل خواهد گرفت.

هنوز دود از کنده طبقه متوسط بلند می‌شود

* به سوال اول برگشتیم. با ضعف اقتصادی که در طبقه متوسط ایجاد شده، آیا می‌توانیم بگوییم که پشتوانه اجتماعی دولت‌هایی مثل دولت پزشکیان هم زیر سوال می‌رود؟

نه فکر نمی‌کنم. طبقه متوسط آن‌قدر کوچک و محدود نشده که عملاً اقشار و لایه‌های محروم که از احمدی‌نژاد یا سعید جلیلی حمایت می‌کردند، در سیاست دست بالا را داشته باشند. همچنان معتقدم که قشر تحصیل‌کرده جامعه، که عمدتاً به طبقه متوسط تعلق دارد، همچنان پشتوانه جریانات معتدل و میانه‌رو است، از جمله دولت‌های پزشکیان، روحانی و خاتمی. به بیان دیگر، هنوز دود از کنده طبقه متوسط بلند می‌شود.

* وقتی گفته می‌شود که ۴۰ تا ۵۰ درصد جامعه زیر خط فقر هستند، چطور است می‌گویید طبقه متوسط کوچک نشده است؟

به‌رغم اینکه آمار بانک مرکزی می گوید یک‌سوم جامعه زیر خط فقر هستند، همچنان معتقدم که حرکت‌های سیاسی و اجتماعی ترقی‌خواهانه از سوی همین طبقه متوسط، که خیلی محدود شده و درآمدش کاهش یافته و با مشکلات تورمی و گرانی روبرو است، آغاز خواهد شد. به عبارت دیگر، حرکت‌های سیاسی و اجتماعی آغازگر، هنوز از ناحیه طبقه متوسط شکل می‌گیرد.من فکر می‌کنم طبقه متوسط همچنان محبوب برخی بخش‌های سیاست ایران نیست. اما به علت گسترش فقر در جامعه، طبقه متوسط به طور اجتناب‌ناپذیر محدود شده است.

* در واقع می‌گویید به رغم عامل اقتصادی در مسیر سیاسی طبقه متوسط تعیین کننده نیست.

بله، طبقه متوسط کوچکتر شده است، اما به‌رغم  کوچکتر بودن آن و به‌رغم اینکه فقر بسیار سنگینی بر این طبقه وارد شده اقشار و لایه‌های تحصیل‌کرده همچنان موتور تحولات سیاسی و اجتماعی خواهند بود.




نظر شما درباره این مقاله:







مروری بر یک حکمرانی اقتصادی ناکارآمد
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 7:10

مروری بر یک حکمرانی اقتصادی ناکارآمد


حسین طالبی / اعتماد

در راهروهای وزارت نیرو و اتاق‌های بازرگانی، دیگر سخنی از «احتمال» بحران نیست؛ سخن از «تثبیت» یک بن‌بست ساختاری است. ناترازی انرژی در ایران از یک عارضه فصلی به یک بیماری زمینه‌ای تبدیل شده که رگ‌های حیاتی تولید را منجمد کرده است، درحالی که ویترین سیاستگذاری کشور با وعده رشد اقتصادی 8درصدی تزیین شده، واقعیتِ عریان در شهرک‌های صنعتی حکایت از کارخانه‌هایی دارد که نیمی از هفته را در تاریکی اجباری می‌گذرانند. این گزارش فراتر از آمارهای کلیشه‌ای، به کالبدشکافی لایه‌های پنهان این بحران و هزینه‌های گزافی می‌پردازد که بر پیکره صنعت ایران تحمیل شده است.

قربانگاه صنعت در پای مصارف خانگی

بحران برق در ایران نه صرفا یک چالش فنی در نصب توربین، بلکه خروجی مستقیم یک اقتصاد انرژی درهم شکسته است. ما با پارادوکسی روبه‌رو هستیم که در آن، دارنده دومین ذخایر گاز جهان، در میانه زمستان برای تامین سوخت نیروگاه‌هایش به لکنت می‌افتد و در تابستان، چوب حراج به تولیدات صنعتی می‌زند تا چراغ خانه‌ها خاموش نشود. این تقدمِ مصرف بر تولید، دقیقا همان نقطه‌ای است که موتور توسعه کشور را از کار انداخته است. وقتی دولت میان «تاریکی خیابان» و «توقف خط تولید فولاد»، دومی را انتخاب می‌کند، در واقع در حال استقراض از آینده برای تسکین لحظه حال است. هزینه این انتخاب، نه در قبض‌های برق، بلکه در کاهش توان رقابتی صادرات و فرار سرمایه‌گذاران از بخش مولد خود را نشان می‌دهد.

سقوط بهره‌وری در سیم‌های فرسوده و توربین‌های قدیمی

جزییات فنی حکایت از فاجعه‌ای خاموش در بهره‌وری دارند. میانگین راندمان نیروگاه‌های کشور درحالی در محدوده ۳۹درصد درجا می‌زند که استاندارد جهانی با تکیه بر تکنولوژی‌های پیشرفته، مرز ۶۰درصد را رد کرده است. این شکاف عمیق یعنی سوزاندن سالانه میلیاردها مترمکعب گاز طبیعی که بدون تولید حتی یک کیلووات ساعت برق، به شکل آلاینده و گرما راهی آسمان می‌شود. از سوی دیگر، شبکه توزیع و انتقال ایران با تلفاتی بیش از ۱۳درصد، عملا بخشی از توان تولیدی را پیش از رسیدن به مصرف‌کننده در سیم‌های مستهلک گم می‌کند. این اتلاف انرژی در کشوری که با عطش نقدینگی برای سرمایه‌گذاری روبه‌رو است، معنایی جز نابودی منابع ملی و فرصت‌سوزی تاریخی ندارد.

معجزه شرق دور

برای درک اینکه بحران انرژی یک تقدیر ابدی نیست، باید به تجربه درخشان ویتنام نگریست؛ کشوری که تا همین چند سال پیش با ناترازی‌های شدید دست و پنجه نرم می‌کرد، اما در کمتر از پنج سال به پیشروترین کشور جنوب شرق آسیا در حوزه انرژی‌های پاک تبدیل شد. ویتنام با درک این واقعیت که بودجه دولتی کفاف ساخت نیروگاه‌های عظیم را نمی‌دهد، سیاست «تعرفه‌های خرید تضمینی جذاب» را اتخاذ کرد. آنها با تضمین خرید برق خورشیدی به قیمتی که برای سرمایه‌گذار سودآور باشد، توانستند خیل نقدینگی بخش خصوصی و خارجی را به سمت سقف خانه‌ها و مزارع خورشیدی سرازیر کنند. نتیجه خیره‌کننده بود؛ ظرفیت انرژی خورشیدی ویتنام از تقریبا صفر در سال ۲۰۱۷ به بیش از ۱۶ گیگاوات در سال ۲۰۲۰ رسید. تفاوت ویتنام با ایران در یک نکته کلیدی بود: آنها به جای دستور دادن به بازار، با بازار آشتی کردند و اجازه دادند قیمت‌ها به سرمایه‌گذار اطمینان بدهد.

درس‌های آنکارا برای تهران

رقابت در سایه ناترازی در نگاه تطبیقی، مقایسه ایران با رقبای منطقه‌ای نظیر ترکیه، تصویر دقیق‌تری از عمق عقب‌ماندگی ساختاری ارایه می‌دهد. ترکیه بدون داشتن حتی یک درصد از ذخایر گازی ایران، با ایجاد بازار رقابتی برق و آزادسازی قیمت‌ها برای صنایع، توانسته است سهم انرژی‌های پاک خود را به شکلی خیره‌کننده افزایش دهد. در مقابل، مدل مدیریت انرژی در ایران همچنان بر پایه سرکوب قیمت و تخصیص دستوری استوار است. این رویکرد باعث شده تا بخش خصوصی هیچ انگیزه‌ای برای ورود به حوزه نیروگاهی نداشته باشد، چراکه نرخ خرید تضمینی برق توسط دولت حتی هزینه‌های استهلاک تجهیزات را پوشش نمی‌دهد. نتیجه این شده که نیروگاه‌دار خصوصی به جای توسعه، درگیر وصول مطالبات سنواتی خود است و صنعتگر هم به جای بهینه‌سازی، به دنبال بقای حداقلی می‌گردد.

دومینو مخرب

آثار مخرب این ناترازی مستقیما بر بازار سرمایه و ترازنامه شرکت‌های بزرگ سایه انداخته است. توقف تولید به دلیل قطعی برق در تابستان و محدودیت گاز در زمستان، سودآوری نمادهای بنیادین بورس را به‌ شدت تحت تاثیر قرار داده است. وقتی یک مجتمع پتروشیمی یا فولادی که با میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری احداث شده، در طول سال بیش از سه ماه با ظرفیت ناقص کار می‌کند، نرخ بازگشت سرمایه آن به ‌شدت طولانی می‌شود.

این عدم نفع صادراتی، فشار مضاعفی بر تراز ارزی کشور وارد کرده و درنهایت خود را به شکل نوسانات ارزی نشان می‌دهد. در واقع، ناترازی انرژی نه یک مساله بخشی، بلکه پیشران اصلی تورم و بی‌ثباتی در سایر بازارهای دارایی شده است.

اعتیاد به رانت انرژی

بن‌بست فعلی ریشه در نگاهی دارد که انرژی را نه به عنوان یک نهاده تولید، بلکه به عنوان یک ابزار توزیع رانت می‌بیند. ارزان نگه داشتن مجازی قیمت انرژی برای دهه‌ها، حس کاذبِ فراوانی ایجاد کرده و هرگونه انگیزه برای بهینه‌سازی را در نطفه خفه کرده است. اکنون که کفگیر به ته دیگ رسیده، دولت راهکاری جز مدیریت خاموشی نمی‌بیند، اما مدیریت خاموشی راهکار نیست، بلکه اعتراف به شکست در مدیریت زیرساخت است. اصلاح این وضعیت نیازمند جسارت در جداسازی نهاد سیاستگذار از نهاد مجری و ایجاد یک نظام رگولاتوری مستقل است که اجازه دهد قیمت برق براساس واقعیت‌های اقتصادی، حداقل برای بخش صنعت، شفاف و واقعی شود.

بال‌های سوخته اقتصاد

ناترازی انرژی در ایران پیش از آنکه ناشی از کمبود منابع باشد، معلول یک حکمرانی اقتصادی ناکارآمد است که سرمایه‌گذاری را فدای مصرف‌گرایی کرده است. برای عبور از این بحران، گریزی از جراحی ساختاری در قیمت‌گذاری و خلع ید دولت از انحصار در تولید نیست. تا زمانی که بخش خصوصی واقعی نتواند انرژی را به عنوان یک کالای اقتصادی و با حاشیه سود منطقی عرضه کند، سایه خاموشی بر سر صنعت سنگینی خواهد کرد. ایران برای پرواز اقتصادی، نیازمند بال‌هایی از جنس انرژی پایدار است؛ بال‌هایی که امروز تحت فشار بدهی‌های دولتی و تکنولوژی‌های مستهلک، توان برخاستن ندارند. بازگشت به ریل توسعه، از مسیر اصلاح ترازنامه نیروگاه‌ها و آشتی با استانداردهای جهانی انرژی می‌گذرد.

کالبدشکافی بحران با زبان آمار

برای درک ابعاد فاجعه‌ای که در تابستان ۱۴۰۴ پشت سر گذاشتیم و سایه سنگین آن بر زمستان جاری، باید به زبان صریح اعداد بازگشت. طبق اظهارات رسمی مقامات توانیر، ناترازی برق که در تابستان ۱۴۰۳ حدود ۲۰ هزار مگاوات بود، در تابستان ۱۴۰۴ به رقم تکان‌دهنده ۲۴ هزار مگاوات رسید. این در حالی است که روند افزایش ظرفیت نیروگاهی کشور با یک کندی ساختاری دست‌ و‌ پنجه نرم می‌کند؛ به‌طوری ‌که ظرفیت اضافه شده سالانه از ۳,۰۵۶ مگاوات در سال ۱۴۰۱ به تنها ۱,۶۹۷ مگاوات در سال ۱۴۰۳ سقوط کرده است. این شکاف عمیق میان «تقاضای فزاینده» و «تولید قطره‌چکانی» عملا صنعت را به سوپاپ اطمینان شبکه تبدیل کرده است؛ به‌طوری‌ که بخش صنعتی با سهم ۳۵ درصدی از کل مصرف برق کشور، نخستین قربانی خاموشی‌های دستوری برای پایداری بخش خانگی (با سهم ۳۳ درصدی) بوده است.

بررسی‌های کارشناسی نشان می‌دهد که ناهماهنگی میان صدور مجوزهای صنعتی و واقعیت‌های زیرساختی، به تولید «دارایی‌های سمی» منجر شده است. بر اساس بررسی‌های انجام شده توسعه کسب‌وکارهای جدید، بار مالی و مصرفی سنگینی بر شبکه تحمیل می‌کند؛ برای نمونه، فعالیت‌های مرتبط با «تولید، انتقال و توزیع برق» به ازای هر واحد توسعه، ۹۱,۴۶۳ تومان و صنایعی همچون «تولید محصولات اساسی مس و آلومینیوم» بیش از ۲۸,۸۰۰ تومان تقاضای مستقیم برق ایجاد می‌کنند.

در لایه زیرساختی نیز فرسودگی تکنولوژیک باعث شده تا میانگین راندمان نیروگاه‌های حرارتی ایران همچنان در محدوده ۳۹ درصد درجا بزند که نتیجه آن، هدررفت سالانه ۳۰ میلیارد مترمکعب گاز طبیعی است؛ رقمی که در این روزهای سرد آذرماه، می‌توانست گره‌گشای ناترازی گاز صنایع پتروشیمی و فولاد باشد.




نظر شما درباره این مقاله:







باران بارید ولی بحران آب پابرجاست
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 21.12.2025, 7:06

باران بارید ولی بحران آب پابرجاست


روزنامه اعتماد

تصاویری که طی روزهای اخیر از بارش باران و برف در بسیاری شهرهای کشور منتشر شد، کورسویی از امید برای بهبود بحران بی‌آبی بود ولی این‌طور که کارشناسان حوزه آب و اقلیم می‌گویند، تاثیر دراز‌مدت خشکسالی و کم بارشی در حدی بوده که این‌بارش‌ها تاثیر مثبتی در پرشدگی سدها نخواهد داشت.

این هشدار را احد وظیفه؛ رییس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی سازمان هواشناسی کشور، اواخر آبان با خبرنگار مهر مطرح کرده بود و گفته بود که: «۲۵ درصد از کل بارش سالانه کشور در فصل پاییز اتفاق می‌افتاد و چون بخش عمده این سهم تاکنون محقق نشده، حتی آذرماه پربارش هم نمی‌تواند خشکی دو ماه اول پاییز را جبران کند .»

وظیفه، زمانی این هشدار را مطرح کرد که طبق گزارش سازمان هواشناسی کشور، بیشترین بارش‌ها در فاصله اول مهر تا ۱۸ آبان امسال، در سواحل شمالی و استان‌های گیلان، مازندران و گلستان ثبت شده بود اما نقاطی از جمله جنوب شرق، جنوب غرب، استان‌های سیستان و بلوچستان، کرمان، یزد و اصفهان، بارش کمتر از ۵ میلی‌متر، استان تهران فقط یک میلی‌متر، استان آذربایجان شرقی ۲ میلی‌متر، آذربایجان غربی ۵ میلی‌متر، اردبیل ۵ میلی‌متر بارش ثبت کرده بودند و میانگین بارش در این بازه زمانی در کل کشور با کاهش ۸۶.۵ درصدی نسبت به بلندمدت، معادل ۲,۳ میلی‌متر بود.

همزمان با هشدارهای این مسوول، سازمان هواشناسی کشور هم اعلام کرد که تداوم روند خشکی فعلی، به‌ویژه در صورت عدم وقوع بارش‌های موثر تا پایان پاییز، می‌تواند منجر به بحرانی‌ترین وضعیت منابع آبی کشور در سال‌های اخیر شود و البته بحران در منابع آبی، تبعات مخربی در حد بر هم زدن امنیت ملی به دنبال خواهد داشت چون بحران بی‌آبی و کم بارشی، پیامدهایی چون تشدید فرونشست زمین، آسیب جدی به بخش کشاورزی و به دنبال آن، بروز تهدید جدی برای امنیت غذایی ایجاد خواهد کرد.

بعد از بارش‌های نیمه آذر‌ماه که در برخی نقاط کشور هم سیل و خرابی به دنبال داشت، سخنگوی صنعت آب گفت که این‌بارش‌ها تأثیری در میزان ذخایر آبی نداشته و همچنان بیش از دوسوم سدهای کشور خالی است.

این مقام مسوول در وزارت نیرو، در تشریح بی‌اثر بودن بارش‌ها در ترمیم ذخایر آبی گفته بود: «میزان بارندگی ثبت‌شده در تهران تنها ۱۵ میلی‌متر بوده، در حالی که این استان باید تا این زمان ۶۲ میلی‌متر بارش دریافت می‌کرد و تهران با عقب‌ماندگی ۷۶ درصدی در بارندگی‌ها مواجه است. استان‌های اصفهان با ۷۵ درصد، هرمزگان با ۹۸ درصد و بوشهر با ۶۶ درصد و در مجموع ۲۹ استان کشور همچنان با کمبود بارش مواجه‌اند و استان‌های کرمان، سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی هم هیچ‌گونه بارشی دریافت نکرده‌اند و میزان بارندگی در استان‌های یزد، خراسان رضوی، خراسان شمالی نیز بسیار ناچیز بوده است.»

مدیرکل دفتر اطلاعات و داده‌های آب کشور هم ظرف روزهای اخیر در تشریح نتایج پس از بارش ۴۷ میلی‌متری دو هفته پایانی آذر و در فاصله ۱۵ تا ۲۶ آذر ماه جاری در ۲۴ استان کشور گفت که به دنبال فعالیت سامانه‌های بارشی از نیمه آذر‌ماه، متوسط بارش کشوری نسبت به هفته‌های پیش از آن حدود ۴۰ میلی‌متر بهبود داشته و تداوم بارش‌ها منجر به تولید رواناب و افزایش تراز آب رودخانه‌ها در برخی استان‌ها از جمله هرمزگان، بوشهر، فارس و کرمان شده و افزایش مناسبی در پوشش برفی کشور ایجاد کرده ولی با این حال، میانگین پرشدگی سدهای کشور در حال حاضر حدود ۳۳ درصد است که نسبت به سال گذشته حدود ۲۵ درصد کاهش را نشان می‌دهد.

آخرین گزارش وزارت نیرو درباره ذخایر سدهای مهم کشور هم حاکی از آن است که بارش‌های نیمه آذر، کمک قابل توجهی به ذخایر سدها نداشته و میزان ورودی تمام سدهای کشور از ابتدای سال آبی جاری (اول مهر ۱۴۰۴ تا ۲۹ آذر) در مقایسه با مدت مشابه پارسال حدود یک میلیارد متر مکعب و معادل ۱۹ درصد است.  اگرچه که میزان خروجی سدها، امسال حدود ۲ میلیارد متر مکعب و معادل ۲۵ درصد کمتر از مدت مشابه پارسال بوده اما با این حال، میزان پرشدگی مخازن سدهای کشور در سال جاری، حدود ۵ میلیارد متر مکعب و معادل ۲۲ درصد کمتر از پارسال است و این گزارش هم نشان می‌دهد که با وجود بارش‌های نیمه آذر، میزان پرشدگی مخازن سدها فقط ۳۴ درصد است.

بخش دیگری از این گزارش، وضعیت موجودی مخزن و درصد پرشدگی و میزان اختلاف با سال قبل سدهای ۵‌گانه استان‌های تهران و البرز شامل سدهای امیر کبیر، لار، طالقان و لتیان / ماملو است که اعداد این بخش از گزارش، حاکی از وضعیت فوق بحرانی ذخایر سدهای تامین‌کننده آب شرب و کشاورزی این دو استان است.

طبق این گزارش، تا ۲۹‌ آذر امسال، موجودی مخزن سد امیرکبیر ۷ میلیون متر مکعب است در حالی که این سد فقط ۴ درصد پرشدگی دارد و میزان پرشدگی سد امیرکبیر نسبت به پارسال کاهش ۸۸ درصدی دارد. سد لار وضعیت به مراتب بدتری دارد و اگرچه موجودی مخزن سد لار ۱۱ میلیون متر مکعب است اما درصد پرشدگی این سد با کاهش ۵۱ درصدی نسبت به مدت مشابه پارسال به یک درصد رسیده است.

سد طالقان که تنها روزنه امید دو استان است، وضعیت کمی بهتر دارد آن هم فقط به این دلیل که موجودی مخزن این سد، فعلا یک عدد سه رقمی و حدود ۱۱۷ میلیون متر مکعب است و ۲۸ درصد پرشدگی دارد اما حتی میزان پر شدگی این سد هم نسبت به مدت مشابه پارسال ۴۸ درصد کاهش یافته است.

سد لتیان / ماملو هم چه از بابت موجودی مخزن و چه از بابت درصد پرشدگی، چندان تفاوت امیدبخشی نسبت به سدهای لار و امیرکبیر ندارد چون طبق آخرین گزارش وزارت نیرو، موجود‌ی مخزن این سد ۲۶ میلیون متر مکعب برآورد شده ولی میزان پرشدگی این سد هم نسبت به مدت مشابه پارسال کاهش ۵۳ درصدی داشته و حالا فقط ۸ درصد پرشدگی دارد.

آخرین گزارش وزارت نیرو نشان می‌دهد که وضعیت مشابه میزان پرشدگی سدهای تهران، بر ۱۰ سد دیگر هم حاکم است که البته بدتر از وضعیت سدهای تهران، سد وشمگیر در استان گلستان است که طبق آخرین گزارش وزارت نیرو، به ‌طور کامل خشک شده به گونه‌ای که با کاهش ۱۰۰ درصدی نسبت به پارسال، دیگر نه موجودی مخزن دارد و نه پرشدگی.

سد سفیدرود در استان گیلان، سد بوکان در استان آذربایجان غربی، سد پانزده خرداد در حوضه قمرود، سد دوستی در استان خراسان رضوی، سد زاینده رود در استان اصفهان، سد تهم در استان زنجان، سد تنگوییه سیرجان در استان کرمان، سد رودبال داراب در استان فارس، و سد ساوه در استان مرکزی، با درصد پرشدگی تک‌رقمی، وضعیت مشابه سدهای ۵‌ گانه استان‌های تهران و البرز دارند و در مجموع، ۱۴ سد کشور با درصد پرشدگی تک رقمی یا صفر، به وضع فوق‌بحران رسیده‌اند.

حالا مسوولان حوزه آب و حتی پیش‌بینی اقلیم هم می‌گویند که با وضع ذخایر سدها، آنچه در شکل بارش برف و باران، طی دو هفته اخیر شاهد بوده‌ایم، چندان امیدبخش نیست و تغییر امیدوارکننده‌ای در وضعیت ذخایر سدها ایجاد نخواهد کرد.

احد وظیفه که مدیر مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران و خشکسالی سازمان هواشناسی است، در گفت‌وگو با « اعتماد» در توضیح تاثیر بارش‌هایی که ظرف دو هفته اخیر در تهران و سایر شهرهای کشور شاهد بودیم و همچنین موج‌های بارشی در روزهای آینده در ترمیم ذخایر سدهای کشور می‌گوید: «وضعیت سدها؛ به‌خصوص در استان تهران و استان‌های مجاور مثل قزوین و البرز و سمنان و حتی خراسان رضوی و مرکزی واقعا ناخوش‌احوال است و سطح آب بسیار کم شده و منتظر بارندگی هستیم. البته بارش‌هایی که اخیرا و ظرف دو هفته قبل داشتیم، خیلی خوب بود و بارش‌های خوبی در ارتفاعات البرز داشتیم که عمدتا به صورت بارش برف بود و البته الان که فصل سرد سال است و دما در ارتفاعات زیر صفر است، این‌بارش در افزایش آب رودخانه‌ها مشارکت زیادی نخواهد داشت چون برف بالادست ذوب نمی‌شود و به صورت یخ باقی می‌ماند که البته خوب است چون تجمع برف در فصل گرم جریان رودخانه را تولید خواهد کرد ولی در حال حاضر، با توجه به شرایط فعلی بارش‌ها، وضعیت منابع آبی تهران، تا ماه‌ها در همین شرایط باقی خواهد ماند چون حتی اگر بارش هم باشد چندان تاثیری در افزایش سطح ذخایر سدها نخواهد داشت و افزایش جریان رودخانه‌ها از فروردین به بعد قابل ملاحظه است.
همین حالا، دبی آب دو رودخانه جاجرود و کرج که مهم‌ترین تامین‌کننده آب تهران هستند، بسیار پایین است و بنابراین، همچنان با کمبود آب در شهر تهران و استان البرز مواجهیم و این شرایط تا ماه‌ها طول می‌کشد. انتظار داریم بارش‌های زمستان درمنطقه البرز به حد نرمال برسد ولی باز هم بازگشت زودهنگام وضعیت منابع آبی تهران به شرایط عادی بسیار بسیار غیر محتمل است و حداقل در دو یا سه ماه آینده و تا پایان زمستان با بحران کم آبی مواجهیم . وضع بهار و تابستان آینده، کاملا وابسته به حجم بارش‌های زمستان است. البته در نظر داشته باشیم که با سطح فعلی ذخایر سدها، حتی بارش‌های نرمال هم نمی‌تواند کمبود آب را جبران کند چون چرخه هیدرولوژی ما بیش از چندین سال با تنش همراه بوده و حالا هم وارد شرایط بحرانی شده است.»

وظیفه در ادامه توضیحاتش می‌گوید: «در این شرایط، چاره‌ای غیر از صرفه‌جویی و مصرف درست نداریم. گاهی گفته می‌شد که به جای صرفه‌جویی، درست مصرف کنیم ولی امروز، شرایط آب تهران بحرانی است. پیش از این حتی اب از منابع مجاور تهران هم به پایتخت منتقل شده که نمونه‌اش را در انتقال آب سد طالقان و سد لار شاهدیم. آب را نمی‌توانیم خلق کنیم. بارور‌سازی ابرها هم تاثیر زیادی در این وضع ندارد و سهم ما از آسمان در استان تهران و البرز و مناطق همجوار همین است.
متاسفانه تغییر اقلیم هم این روند را تخریب کرده و با گذشت زمان با کاهش بارندگی‌ها و در فصل گرم با افزایش قابل ملاحظه دما مواجه شده‌ایم به گونه‌ای که تابستان‌های‌مان خیلی گرم است و خردادمان مثل تابستان است و مهرمان مثل شهریور است. افزایش دما و افزایش توان تبخیر، سطح آب را در سدها و رودخانه‌ها و خاک کاهش می‌دهد.
مشکل عظیم دیگر در این میان، برداشت‌های بی‌رویه از بالادست این رودخانه‌ها به دلیل توسعه ویلا نشینی و باغچه‌سازی در ارتفاعات شمال استان ‌های تهران و البرز است و در نتیجه، میزان آبی که به سد و رودخانه می‌رسد هم، بسیار کمتر از گذشته شده و در چنین وضعی، چاره‌ای غیر از صرفه‌جویی و کاهش مصرف نداریم. البته راهکارهایی برای تنش آبی هست و بهینه‌سازی شبکه توزیع آب و بازچرخانی آب در صنعت و کاهش سطح کشاورزی ازجمله این راهکارهاست.
البته بیشترین میزان مصرف آب در استان تهران، مربوط به شرب است و بخشی از آب مورد نیاز بخش کشاورزی از آب تصفیه شده و بخشی هم از فاضلاب تامین می‌شود ولی به هر حال، با این جمعیتی که در این دو استان ساکنند و با این بحران کم آبی، نمی‌دانم اگر خشکسالی در این دو استان، یک سال دیگر ادامه یابد، چه وضعی پیش روی ما خواهد بود.»




نظر شما درباره این مقاله:







هشدار آنکارا به نیروهای دموکراتیک سوریه
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 19:17

هشدار آنکارا به نیروهای دموکراتیک سوریه





نظر شما درباره این مقاله:







سفر نتانیاهو به آمریکا برای توجیه حمله دیگر به ایران
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 18:23

سفر نتانیاهو به آمریکا برای توجیه حمله دیگر به ایران


گوردون لوبولد، کورتنی کیوب، دن دلوئیس و کارول ای. لی
ان‌بی‌سی نیوز / ۲۰ دسامبر ۲۰۲۵

مقام‌های اسرائیلی روزبه‌روز بیش‌تر نسبت به گسترش تولید موشک‌های بالستیک ایران که اوایل سال جاری در پی حملات نظامی اسرائیل آسیب دیده بود، ابراز نگرانی می‌کنند و طبق گفته‌ی یک منبع آگاه از این برنامه و چهار مقام پیشین دولت آمریکا که در جریان جزئیات قرار گرفته‌اند، در حال آماده شدن هستند تا رئیس‌جمهور دونالد ترامپ را درباره گزینه‌های احتمالی برای حمله‌ی مجدد به این تأسیسات مطلع سازند.

به گفته‌ی این منابع، مقام‌های اسرائیلی همچنین نگران آن‌اند که ایران در حال بازسازی تأسیسات غنی‌سازی هسته‌ای باشد که در ماه ژوئن هدف بمباران آمریکا قرار گرفت. با این حال، آن‌ها اضافه کردند که از دید مقام‌های اسرائیلی، تلاش‌های ایران برای بازسازی مراکز تولید موشک بالستیک و ترمیم سامانه‌های پدافند هوایی از کار افتاده، نگرانی‌های فوری‌تری را ایجاد کرده است.

بر اساس گفته‌ی منابع آگاه، قرار است ترامپ و بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، اواخر ماه جاری در اقامتگاه ترامپ در مار-ئه-لاگو در ایالت فلوریدا دیدار کنند. انتظار می‌رود نتانیاهو در این دیدار استدلال کند که گسترش برنامه موشک‌های بالستیک ایران تهدیدی است که ممکن است نیازمند واکنشی سریع باشد.

منابع افزودند که بخشی از استدلال نتانیاهو این خواهد بود که اقدامات ایران نه‌تنها برای اسرائیل بلکه برای کل منطقه، از جمله منافع ایالات متحده، خطرساز است. بنا بر این گزارش، انتظار می‌رود نخست‌وزیر اسرائیل گزینه‌هایی را برای همکاری یا مشارکت ایالات متحده در هرگونه عملیات نظامی جدید به ترامپ ارائه دهد.

ترامپ روز پنج‌شنبه، در واکنش به پرسشی درباره‌ی دیدار ۲۹ دسامبر با نتانیاهو به خبرنگاران گفت: «هنوز رسماً تنظیم نشده، اما او مایل است من را ببیند.» مقامات اسرائیلی اما تاریخ ۲۹ دسامبر را اعلام کرده‌اند.

دولت اسرائیل از اظهار نظر خودداری کرد و مأموریت ایران در سازمان ملل نیز به درخواست رسانه‌ها برای اعلام نظر پاسخی نداد.

آنا کلی، سخنگوی کاخ سفید، در بیانیه‌ای گفت: «آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و دولت ایران ارزیابی ایالات متحده مبنی بر اینکه عملیات “چکش نیمه‌شب” توانمندی‌های هسته‌ای ایران را به‌طور کامل نابود کرده است، تأیید کردند.» وی افزود: «همان‌طور که رئیس‌جمهور ترامپ گفته است، اگر ایران در پی دستیابی به سلاح هسته‌ای باشد، آن محل پیش از نزدیک شدن به چنین هدفی مورد حمله قرار گرفته و نابود خواهد شد.»

طرح اسرائیل برای اطلاع‌رسانی به ترامپ درباره‌ی احتمال حملات نظامی جدید علیه ایران ـــ و فراهم کردن گزینه‌ی مشارکت برای آمریکا ـــ در حالی مطرح می‌شود که رئیس‌جمهور در حال بررسی گزینه انجام حملات نظامی در ونزوئلا است، اقدامی که می‌تواند جبهه جنگی تازه‌ای را برای ایالات متحده بگشاید. همچنین او در روزهای اخیر بر کارزار بمباران دولت خود علیه برنامه هسته‌ای ایران و موفقیتش در دستیابی به آتش‌بسی میان اسرائیل و حماس تأکید کرده است.

ترامپ در نطقی خطاب به مردم آمریکا در روز چهارشنبه گفت: او «تهدید هسته‌ای ایران را نابود کرده و جنگ غزه را پایان داده و برای نخستین بار در سه هزار سال گذشته صلح را به خاورمیانه آورده است.»

نگرانی‌های اسرائیل درباره ایران در شرایطی بروز کرده که تهران علاقه خود را برای ازسرگیری گفت‌وگوهای دیپلماتیک با ایالات متحده با هدف محدودسازی فعالیت‌های هسته‌ای‌اش ابراز کرده است؛ موضوعی که می‌تواند پیگیری اسرائیل در طرح گفت‌وگو با ترامپ درباره حملات تازه را پیچیده‌تر کند.

به گفته‌ی منبع آگاه از برنامه‌های اسرائیل، تأمین مالی متحدان منطقه‌ای ایران نیز از نگرانی‌های اصلی مقام‌های اسرائیلی به شمار می‌آید.

این منبع گفت: «برنامه سلاح‌های هسته‌ای بسیار نگران‌کننده است. تلاشی برای بازسازی در جریان است اما هنوز تهدیدی فوری محسوب نمی‌شود.»

حملات آمریکا که در ماه ژوئن علیه ایران انجام شد و «عملیات چکش نیمه‌شب» نام گرفت، شامل به‌کارگیری بیش از ۱۰۰ هواپیما، یک زیردریایی و هفت بمب‌افکن B-2 بود. ترامپ گفته است که این حملات تأسیسات غنی‌سازی هسته‌ای ایران را “کاملاً نابود” کرده‌اند، هرچند برخی ارزیابی‌های اولیه نشان داد آسیب‌ها ممکن است به آن گستردگی که رئیس‌جمهور ادعا کرده نبود.

در همان زمان، نیروهای اسرائیلی نیز چندین پایگاه موشک‌های بالستیک ایران را هدف قرار دادند.

حملات هوایی اسرائیل در آوریل و اکتبر ۲۰۲۴ همچنین تمامی سامانه‌های پدافند هوایی S-300 ایران – پیشرفته‌ترین سامانه دفاعی در اختیار این کشور – را منهدم کرد. این اقدام مسیر را برای پروازهای سرنشین‌دار به داخل حریم هوایی ایران در ماه‌های بعد هموار ساخت، زیرا تهدید علیه خلبانان را به‌طور چشمگیری کاهش داد.

برخلاف حملات علیه برنامه موشک‌های بالستیک ایران، برای وارد آوردن آسیب قابل‌توجه به تأسیسات هسته‌ای ایران به مشارکت مستقیم نظامی ایالات متحده نیاز بود، چرا که انجام این کار مستلزم استفاده از بمب‌های سنگرشکن ساخت آمریکا با وزن ۳۰ هزار پوند بود.

ترامپ هفته گذشته اشاره کرد که ممکن است آماده بازگشت به گفت‌وگو با ایران باشد، هرچند هم‌زمان به تهران هشدار داد که نباید درصدد بازسازی برنامه‌های موشکی یا هسته‌ای خود برآید.

او گفت: «ایران می‌تواند تلاش کند برنامه موشکی‌اش را بازسازی کند، اما برای بازگشت به وضعیت پیشین زمان زیادی لازم دارد.» و افزود: «اما اگر بخواهند بدون توافق برگردند، آن یکی را هم نابود خواهیم کرد. می‌دانید، ما می‌توانیم موشک‌هایشان را خیلی سریع از کار بیندازیم، قدرت بزرگی در اختیار داریم.»

به گفته‌ی منبع آگاه از برنامه‌های اسرائیل، پیش از حملات ماه ژوئن، مقام‌های اسرائیلی چهار گزینه برای اقدام نظامی به ترامپ پیشنهاد کرده بودند. این منبع گفت که مقام‌های اسرائیلی این گزینه‌ها را روی میز پذیرایی دفتر بیضی در کاخ سفید تشریح کردند. یکی از گزینه‌ها اقدام مستقل اسرائیل بود؛ در گزینه‌ی دوم حمایت محدود آمریکا پیش‌بینی شده بود؛ گزینه‌ی سوم شامل عملیات مشترک ایالات متحده و اسرائیل علیه ایران بود؛ و در گزینه‌ی چهارم خودِ آمریکا رأساً عملیات را انجام می‌داد. در نهایت، ترامپ تصمیم گرفت گزینه عملیات مشترک را تصویب کند. این منبع افزود که احتمال دارد نتانیاهو طی دیدار خود در مار-ئه-لاگو مجموعه‌ای مشابه از گزینه‌ها را بار دیگر به ترامپ ارائه کند.

انتظار می‌رود توافق آتش‌بس شکننده میان اسرائیل و حماس نیز محور مهمی در گفت‌وگوهای نتانیاهو و ترامپ باشد، زیرا نگرانی‌هایی وجود دارد که هیچ‌یک از طرفین برای اجرای مرحله بعدی توافق اقدام مؤثری انجام نمی‌دهند.

بر اساس مرحله دوم این توافق، اسرائیل باید نیروهای خود را از نوار غزه خارج کرده و نهادی موقت، به‌جای حماس، اداره این منطقه فلسطینی را بر عهده بگیرد. همچنین قرار است نیروی بین‌المللی ثبات در غزه مستقر شود.

دو مقام پیشین اسرائیلی گفتند اگر تنش میان مقام‌های آمریکایی و اسرائیلی بر سر رویکرد نتانیاهو نسبت به آتش‌بس ادامه یابد، ممکن است اشتیاق ترامپ برای انجام اقدامات نظامی جدید علیه ایران کاهش یابد.

به گفته‌ی منبع آگاه از برنامه‌های اسرائیل و مقام‌های پیشین آمریکا که در جریان این برنامه‌ها قرار گرفته‌اند، اگر تولید موشک‌های بالستیک ایران مهار نشود، این کشور می‌تواند تولید سالانه‌ی خود را به حدود سه هزار فروند افزایش دهد.

یکی از مقام‌های پیشین اسرائیلی که با مقام‌های فعلی درباره این نگرانی‌ها گفت‌وگو کرده است، گفت: «تهدید موشک‌های بالستیک و تعداد موشک‌هایی که ایران می‌تواند در حمله به کار گیرد، فوری‌ترین نگرانی اسرائیل است. پس از آخرین درگیری دیگر تردیدی باقی نمانده که ما می‌توانیم برتری هوایی به دست آوریم و آسیب بسیار بیش‌تری به ایران وارد کنیم تا آنچه ایران می‌تواند به اسرائیل بزند. اما تهدید موشکی واقعی است و ما در نبرد پیشین نتوانستیم جلوی همه آن‌ها را بگیریم.»

به گفته‌ی منبع آگاه از برنامه‌های اسرائیل و یکی از مقام‌های پیشین آمریکایی مطلع از برنامه‌ها، انبوه موشک‌های بالستیک می‌تواند به ایران کمک کند تا از تأسیسات غنی‌سازی هسته‌ای خود بهتر دفاع کند. آن‌ها گفتند مقام‌های اسرائیلی از بازسازی سامانه‌های دفاع موشکی ایران و نیز تأمین مالی و تسلیحاتی متحدان منطقه‌ای تهران نگران‌اند و بر این باورند که در صورت تحقق این اهداف، ایران روند بازسازی برنامه هسته‌ای خود را سرعت خواهد بخشید، زیرا آنگاه قادر خواهد بود از مراکز غنی‌سازی‌اش بهتر دفاع کند.




نظر شما درباره این مقاله:







نتانیاهو در پی متقاعد کردن ترامپ
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 18:16

نتانیاهو در پی متقاعد کردن ترامپ





نظر شما درباره این مقاله:







بیانیه: از حق سوگواری تا خواست آزادی
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 16:49

بیانیه: از حق سوگواری تا خواست آزادی


بیش از هزار نفر از فعالان سیاسی و مدنی، اهالی فرهنگ و هنر، روزنامه‌نگاران، دانشجویان و اساتید دانشگاه، در بیانیه‌ای برخوردهای خشونت‌آمیز و ضرب و شتم و شرکت‌کنندگان حاضر در مراسم یادبود خسروی علی‌کردی و بازداشت آنها را محکوم کرده و خواستار آزادی همه‌بازاداشت‌شدگان شدند.

متن کامل بیانیه:

بیانیه بیش از هزار نفر از فعالان سیاسی، مدنی، کارگری، اهالی فرهنگ و هنر، روزنامه‌نگاران، دانشجویان و اساتید دانشگاه، خانواده‌های شهدا، جانبازان، دادخواه، هم‌بندی‌های سابق، فعالین زنان و زندانی‌های سیاسی در اعتراض به بازداشت‌های اخیر در مشهد

۲۹ آذر ۱۴۰۴

از حق سوگواری تا خواست آزادی

بیش از پنجاه شهروند و فعال مدنی از جمله نرگس محمدی، عالیه مطلب‌زاده، هستی امیری، سپیده قلیان، پوران ناظمی، در جریان مراسم یادبود خسرو علی‌کردی، وکیل شریف و مدافع حقوق بشر، در مشهد بازداشت شدند.

ما، امضا کنندگان این بیانیه، بازداشت شرکت‌کنندگان در این مراسم را به‌شدت محکوم می‌کنیم؛ ما برخوردهای خشونت‌آمیز و ضرب و شتم عزیزان حاضر در مراسم را محکوم می‌کنیم. ما همراهی عده‌ای که با رفتارهای غیرانسانی با این خشونت افسار گسیخته همراه بودند را محکوم می‌کنیم. آنچه در مشهد رخ داد، زیرپا گذاشتن همه وجوه شان انسانی بود.

برگزاری مراسم یادبود و عزاداری برای درگذشتگان، بخشی جدایی‌ناپذیر از حقوق بنیادین انسانی و شهروندی است. هر انسان حق دارد بی‌هراس از تهدید و بازداشت، در آیین‌های سوگواری، تجمع‌های مسالمت‌آمیز و فعالیت‌های مدنی شرکت کند. آنچه در مشهد رخ داد، بار دیگر نشان داد که حتی ساده‌ترین و انسانی‌ترین شکل همدردی جمعی نیز با سرکوب و خشونت پاسخ داده می‌شود.

با این همه، حضور گسترده شهروندان از نقاط مختلف کشور در مراسم یادبود خسرو علی‌کردی، نشانه‌ای روشن از همبستگی اجتماعی و احترام عمیق مردمی است که رنج دیگران را رنج خود می‌دانند و در برابر بی‌عدالتی سکوت نمی‌کنند.

ما خواهان آزادی فوری و بی‌قید و شرط تمامی بازداشت‌شدگان هستیم و بر حق بدیهی آنان برای دسترسی به تماس تلفنی، ملاقات با خانواده، و برخورداری از وکیل مستقل و خدمات پزشکی تأکید می‌کنیم. همچنین از همه کسانی که به آزادی‌های مدنی و کرامت انسانی باور دارند، می‌خواهیم در کنار زندانیان سیاسی و مدنی بایستند و صدای آنان باشند.

نرگس محمدی، سپیده قلیان، جواد علی‌کردی، ابوالفضل ابری، پوران ناظمی، حسن باقری‌نیا، طیبه نظری، عالیه مطلب‌زاده، علی آدینه‌زاده و هستی امیری از جمله چهره‌های مدنی هستند که در جریان این مراسم بازداشت شده‌اند.

همچنین در حالی‌ که منابع رسمی بازداشت ۳۹ نفر در مشهد را تأیید کرده‌اند، فعالان حقوق بشر می‌گویند شمار بازداشت‌شدگان بیش از ۵۰ نفر بوده است. بر پایه فهرست‌های منتشرشده در شبکه‌های اجتماعی و گزارش‌های منابع حقوق بشری، نام احمد کلمیشی، جواد جلالی قمصری، محمدرضا بابایی، حامد زارع، حیدر چاه‌چمندی ، محمود خانعلی، امیر خاوری، حامد حسینی، محمدحسین حسینی، نورا حقی، حامد رسول‌خانی، مهدی رسول‌خانی، یاسر دهستانی، کامران علی‌کردی، میلاد فتاح، حسین محبی، پوریا نجارزاده، حسن پژوم، رضا قره‌باغی، زهرا شریفی ، سینا کراچی، علی وثوقی‌نیا، محمد زنگنه، محمدحسین محبی‌زاده و محمدرضا صالحی‌فر نیز در میان بازداشت‌شدگان ذکر شده‌است. برخی از بازداشت‌شدگان ممکن است در این فاصله آزاد شده باشند و اطلاعات ارائه‌شده مربوط به افراد یاد شده است و الزاما به‌معنای وضعیت فعلی آن‌ها نیست.

اسامی امضاکنندگان به ترتیب حروف الفبا:

صمد ابری، باقر ابراهیم‌زاده، بابک ابراهیمی، بیژن ابراهیمی، سیامک ابراهیمی، بهنام ابراهیم‌زاده، شکوفه ابراهیم‌زاده، عیسی ابراهیم‌زاده، مهدی ابراهیم‌زاده، حامد ابومعرف، مجتبی ابطحی، سپیده ابطحی، سعیده ابطحی، حسین انورحقیقی، مجید ارژنگ، نگین آرامش، سیامک آرام، محمد آرمند، سعید آرش، ابراهیم آوخ، محمدمهدی آروین، محمدکریم آسایش، ابوطالب آدینه‌وند، ایرج اروجی، نیکروز اعظمی، اسفندیار آبان، نسرین آزاد، بهبود آزادمنش، یونس آزادبر، محمد آزادی، مرتضی الویری، مینا احدی، ثمین احسانی، امیر اثباتی، کوثر افتخاری، حسن افراز، سونیا افسرشفیعی، روحی افسر، مهتاب افشاری، فاطمه افشاری، علی افشاری، سهند افشاریان، مهناز افضلی، بهنام افضلی، فرشته آبادی، ابراهیم آریانی، فرمیسک آذرامین، پل آذری، بهداد آرین، بهنام آرین، میترا آزاده، راضیه آقاجری، علی آقایی، سبحان آقایی طزرجانی، کاوه آهنگری، پگاه آهنگرانی، مصطفا آل‌احمد، حمید آصفی، رضا آیرلو، الهه امانی، فرشته اسانلو، فاطمه اسانلو، الی امیدواری، میثم امیدی، هومن امجدی، عظمت اژدی، حمید اخوی، محمود اخوان، اکبر امینی ارمکی، روزبه امینی، سعید افضلی، سمیرا امینی، علی امینی، فیروزه امینی، هاشم امینی، نوشابه امیری، مینا امیری، حامد امیری، کاوه امیری، رحیم امیری، سورنا امیری خورهه، محسن امیریوسفی، طهمورث امیران، آزاده افصحی، اصغر ایزدی، امیر ایمانی، سمکو ایمانی، فرحان ایمانی، مژگان ایلانلو، زیبا انصاری، امیرحسین انصاری، امیرحسن انصاری، مهدی انصاری، سهیلا انزلی، کیانوش اخباری، روزبه اکرادی، شهناز اکملی، امیرحسن اکبری، حمید اکبری، مینا اکبری، محمد اکبری، روح‌الله اکبری، شقایق اکبری، مهین اکبری، فاطمه اکبرزاده کوچصفهانی، آلن اکباتانی، جواد امامی، هما امامی، مهران ارباب، پروین اردلان، ارسلان اردوان، ابوالفضل اردوخانی، بیژن احمدی، احمد احمدی، شاهرخ احمدی، شاهین احمدی، سحر احمدی، نعمت احمدی، نوید احمدی، سعید احمدی دلجو، داوود احمدلو، نوشین احمدی خراسانی، سیما احمدنژاد آبکنار، زرتشت احمدی راغب، لیلا احمدوند، حسن احمدپور، سلیم احمدیان، تورج اتابکی، فاطمه اتابکی‌پور، مهدی استعدادی‌شاد، اسماعیل اسماعیلی، لیدا اسماعیلی، پریا اسماعیلی، اسفندیار اسماعیل‌زاده، زینت اسماعیل‌زاده، کیقباد اسماعیل‌پور، محمد اقدم، پروین اسدی، کیمیا اسدی، فریبا اسدی، هوشنگ اسدی، رضا اسدی، حسن اسدی زیدآبادی، هوشنگ اسدی سوادکوهی، پروین اسفندیاری، نازی اسکویی، فتانه اسکندری، شیرین اسفندارمز، بهار الماسی، مارال اشگواری، فریبا انامی، آزاده بارزاده، لادن بازرگان، رخشان بنی‌اعتماد، کیانوش بابایی، مریم بابایی، آسیه باکری، محمود باقری، ناهید بازوفتی، شهین باور، یدالله بهرامی، قاسم بهرامی، تکتم بهرامی، الناز بهنام، علیرضا بهنام، احمد بهنامی، احمد بزرگ، سهیلا بزرگ، فرهاد بزرگ ضیابری، سیمرخ بزرگ ضیابری، مریم بلوطی، آرمین براتی، مسعود باستانی، مهران براتی، مجید برزگر، محمد بزرنجه، منیره برادران، شیرین برق‌نورد، کریم بگجانی، ارژنگ برهان، محمود بهزادی‌راد، قربان بهزادیان‌نژاد، درسا بی‌آزار، آزاده بیزارگیتی، محمد بیگلری، پانته‌آ بهرام، علی بهرامی، فریبا بقراطی، منصوره بهکیش، مهدی بهروزی، بهروز بیات، نیلوفر بیانی، عشرت بستجانی، فریبا برهان‌زهی، بهاره بشارتی، فرامرز بختیار، جورما بورش، علیرضا بهشتی شیرازی، سیما بهمنش، سحر بهار، صحرا بهار، سیما بهاری، بهروز برومند، رضا برومند، مصطفی بادکوبه‌ای هزاوه‌ای، مرضیه بدری، محمدباقر بختیار، هانیه بختیار، نورا بیانی، فاطمه بهمنی، عباد بشکنی، امیر بشیری، پونه بیگ‌محمدی، محمد بیگ‌محمدی، احمد پورمندی، داوید پارسیان، سعید پارسایی، مریم پالیزبان، پریسا پوینده، علی پرسان، امین پوربرقی، آریا پورفریاد، بهامین پوررضا، سمیه پاک‌طینت، آذر پویا، مهشید پگاهی، حسین پرهیزگار، امیرحسین پزشکی، هادی پزشکی، کریم پیروتی، شعله پاکروان، جعفر پناهی، حسین پناهی، مهرداد پوشایی، امیر پوربرقی، میعاد پورمحمدی، علی پورهادی، مهدی پوریگانه، سعید پورعبدالله، فریده پورعبدالله، سارا پیام، راحله پیل‌علی، مریم تاجبخش، علی تقی‌پور، طلعت تقی‌نیا، ایرج تقی‌زاده، ژینوس تقی‌زاده، شیما تدریسی، نیره توحیدی، منیژه تام، تقی تام، نیروانا تربتی، سعید تبریزی، یاشار تبریزی، ریحانه تبریزی، مصطفی تاجزاده، بهرنگ تنکابنی، مهدی تیموری، ئالان توفیقی، علی توکلی، فروغ توکلی، امیر توکلی، کیانوش توکلی، جواد ترابی، ناهید تقوی، زری ثابتی، امیرحسین ثنایی، محمد جمادی، علیرضا جوادی، فاطمه جمشیدی، لطف‌الله جمشیدی، جمشید یارعلی، ناهید جعفری، نوشین جعفری، حسین جعفری، کمال جعفری یزدی، حسن جعفری، مهری جعفری، رضا جعفریان، فاطمه جمالی‌پور، مریم جزایری، مصطفی جزایری، روزبه جامه‌شورانی، رضا جوادی، شببیر صابری، صالح جوادی، مهدی جباری، امیرعطا جولایی، علی جنوبی، پویا جگروند، جواد جواهری، هومن جوکار، پروین جلالی، کمیل جعفری، امین جعفری، بهنام چگینی، آتفه چهارمحالیان، محمد چاکری، آرش چاکری، کامران چاه‌تل، مهدیه چاروسه، سمیه چاقر، سیمین چایچی، صبا چراغچی، داوود چنگیزی، سبا حاج‌جعفر، صدیقه حاج‌محسن، مهری حاجی‌آقازاده، فرخنده حاجی‌زاده، توران حاجی‌زاد کپورچالی، محمد حبیبی، علی حسنی، آرام حسامی، مریم حسین‌زاده، آسو حسین‌زاده، محبوبه حسینچی، فواد حسن‌زاده، قباد حیدر، محمدولی حیدربیگی، زهرا حیدری، رویا حیدری، احمد حیدری، حمیدرضا حیدری، فرحناز حیاتی، ابراهیم حضوری، بهروز حقی، سمیه حق‌نگهدار، علیرضا حسن‌پور، رضا حضرتی، حسین حضرتی، مینا حقیقت، نیلوفر حامدی، سیاوش حاتم، مرتضی حاتمی، بابک حاتمی، سعید حسن‌زاده، احسان حکیمی، محسن حکیمی، سهیلا حکاکیان، زینب خاتمی، محمد خاکسار، امیرعلی خدایی، خاطره خدایی، خدیجه خندان، شهناز خندانی، بهزاد خسروی، محمدرضا خسروی، لیدیا خسروی، منصوره خسروشاهی، فهیمه خضرحیدری، اشکان خواجه کولکی، هیمن خواستان، پویا خازنی اسکویی، مهران خانی، مینا خانی، اسفند خلف، سحر خوشنام، مهر خورشید، ایراندخت خلف، محمدرضا خشتی، مهدی خادمی، بهروز خلیق، مینو خدیوی، شهلا خباززاده، محمدرضا خوانساری، سهیلا خوش‌بین، فردین خلعتبری، آذر خونانی اکبری، محمد خیراللهی، ابراهیم دارابی، توران دانا، سیروس درویشی، سعید دهقان، معصومه دهقان، شهین دهقانی، زهره دادرس، امیرسالار داودی، سارا داودی، آتنا دائمی، مهرداد درویش‌پور، رضا درمیشیان، مائده دلبری، شیرین دخترزیارتی، نعیمه دوستدار، فاطمه داوند، بهار دهکردی، مریم دهکردی، اکبر دانش سرارودی، تارا داجک، مرتضی دامور، محمد دهقان، علی دماوندی، احمد درخشان، اسرین درکاله، هلن دفین، طاها ذاکر، مرتضی ذاکری‌نیا، مهدی ذوالفقاری، احمد ذره‌پرست ملک‌زاده، جواد راستکار، اسحاق راستی، شیوا رشیدی، نسرین حسین‌پور، سعیدرضا رضاحسینی، جابر حسینی، حافظ حسینی، علی رضایی، علی‌احمد رضایی، همایون رضاپور، پرویز رمضانی، سوسن رخش، کاظم روشنایی، مریم رستمی، شهلا رستمی، بهرام رستا، آسیه رئیسی، مریم رحیمی، دنیا راد، لیلا راوند، ابوالفضل رحیمی‌شاد، ساغر رحیمی‌شاد، فاطمه رجبی، محمدرضا رسایی، میلاد رسایی‌منش، آناهیتا رحمانی، تقی رحمانی، علی رحمانی، کیانا رحمانی، مریم رحمانی، واحد روزنورد، منیژه رحیمی، نسترن رحیمی، زهرا رضایی، مرتضی رضایی، ناهید رضایی، رقیه رضایی، آمنه رضایی، ویدا ربانی، میهن روستا، حسین رزاق، سعید رهنما، عقیل رهنما، طیبه راحلی، عاطفه رنگریز، علی رحیمی، محمد رسول‌اف، محمدرضا رمضان‌زاده، اومای رادمهر، بیژن رستگار، رضا روزی‌خواه، فاطمه رئیسی، دومان رادمهر، محمد رمضانی، محسن رحمانی، فرزانه راجی، تقی روزبه، شکوفه راشدی، احسان رفیعی، هرمز رها، نصی ریولت، نازنین زاغری، میثاق زارع، بهنام زارع، محدعلی زحمتکش، احمد زاهدی لنگرودی، مریم زندی، آرش زمانی، شعله زمینی، مرجان زهرانی، حسن زهتاب، مهشید زمانی، معصومه زمانی، سیما زردان، فاتیما زهرایی، کوروش زعیم، مسعود زینال‌زاده، کاوس ساجدی، مهرناز ساقدوش‌پی، سلمان سرابی، جلال سراجی، یحیی سرخانی، حسن سرداری، سیما سلمانی، حسین سلمانی، بهروز سالاری، مسعود سعدالدین، علی ستاری، رضا ستاری، بهاره سلیمانی، مولود سلیمانی، علی سلیمانی، رعنا سلیمانی، آزاده سلیمانی، نسرین سلیمانی، منصور سلیمانی، پروانه سلحشوری، سحر سلحشور، نسیم سلطان‌بیگی، عبدالفتاح سلطانی، خشایار سفیدی، سارا سیاهپور، سهیل ساره، یونس سلطان‌زاده، حسین سربندی، حسین سازور، رضا سرقینی، ایرج سبحانی، مریم سطوت، عشرت سیدی، مازیار سیدنژاد، فرزانه سیدسعیدی، تورج سلیمانی، پروین سلیمی، غزاله سلطانی، بهمن سعیدی، دانیلا سپهری، مریم سپهری، افشین سپهری، لیلا سپهری، لیلا سیف‌اللهی، سعید سیفی‌جهان، آتش شاکرمی، محمد شاداب، بهنام شادوران، جهانگیر شادانلو، علیرضا شاکردوست، مسعود شب‌افروز، حمید شیرزادی، اسفندیار شیرمحمدی، نرگس شیربچه، مهناز شفیع، یونس شاملی، کریم شام‌بیاتی، غزل شجاعی، ساسان شاهین، کریم شاه‌محمدی، میلاد شمالی، شیوا شفاهی، ابی خطایی، ابوالفضل شایان، مصی شرافتی، مریم شیرین‌سخن، محمود شوشتری، اصغر شیری، محمد شعاعی، صبا شعردوست، مرضیه شعاع‌کیا، منصوره شجاعی، ملیحه شریف‌زاده، نرگس شریفی، عباس شریفی، فرحناز شریفی، آرمین شریفی، راحله شریفی، حمید شرقی، امید شمس، شیرین شمس، شهرزاد شمس، رزیتا شرف‌جهان، حسن شریعتمداری، اصغر شیرازی، ابراهیم شیخی، شیما شهرابی، سعید شیرزاد، سیامک شکوهی، احمد شکوری، زهرا شکاری، عباس شکری، مهدی شهبازی، امیرمسعود شهابیان‌زاده، رفعت شهابی، گلنار شهیار، نیلوفر صابری، صفورا صاحب، سیما صاحبی، آرش صادقی، بهزاد صادقی، عباس صادقی، اصغر صادقی، سنبل صادق‌وزیری، فریبرز صارمی، فریدون صارمی، فرید صالح، فاطمه صدقی‌زاده، جمشید صفاپور، هایده صفی‌یاری، مجید صفری، مجتبی صفری، جمال صفری، فروغ صورتی، آذر صمدی، علی صمدی‌احدی، سپهر صمدی‌راد، سیمین صبری، ضیا صدرالاشرافی، امین صدرایی، الهه صدر، صدف صمیمی، شبیر صابری، ناصر صابری، ابراهیم صالحی، شمی صلواتی، فهیمه ضراب، منظر ضرابی، مهدی طاهری، فرزانه طاهری، عذرا طاهری، پژمان طهرانیان، سوسن طهماسبی، حسین طهماسب‌پور، فرشته طوسی، معصومه طوفان‌پور، لادن طباطبایی، فرخنده طاهرپور، هومان طاهری، راحله ظاهررسولی، نرگس ظریفیان، حسین ظاهری، محسن عادل، افسانه عبادی، مریم عینی، محمدعلی علیان، اسماعیل عبدی، محمود عبدی، علیرضا عبدی، غزل عبداللهی، صدرا عبداللهی، ژوان عبداللهی، اسفندیار عبداللهی، حسین عباسی، پویش عزیزالدین، فائزه عزیزخانی، جمشید عزیزی، زانیار عزیزنژاد، اندیشه علی‌شاهی، لیلا عظیمی، سپهر عاطفی، سعید عقیقی، محمد عقیلی، رها عسگری‌زاده، رضا علیجانی، رویا علیخانی، رضا علامه‌زاده، میلاد علوی، کاظم علمداری، ترانه علیدوستی، شهلا علیزاده، ناصر علیزاده، مهوش علیزاده، مهدی علیزاده فخرآباد، دلارام علی، کلکتیو عصیان، یوسف عزیزی بنی‌طرف، شهلا عبقری، سیاوش عبقری، همایون علیزاده، فائقه عزیزی، حجت عسکری، شهین عبدالقادری، شهرام علیدی، محمود عظیمایی، شیدا عزیزی، محمد عابدی، رضا عابد، پروانه علی‌نژاد، عاطفه علی‌نیا، رحمان علی‌ویسی، پری عیسی‌زاده، الهه غلامی، احمدرضا غلامی، هاله غلامی، حسین غلامی‌آذر، علیرضا غیاثی، رضا غیاث، صدیقه غله‌زاری، کامبیز غفوری، فریبرز فلاح، سهیلا فلاح‌دوست، سپیده فارسی، آذر فارسی، رادا فاتحی، آراز فنی، ابولفضل فغانی، رویا فضائلی‌نیا، مهدی فتاپور، فاطمه فرهنگ‌خواه، یغما فشخامی، روزبه فرخه، علی فراهانی، لیلی فرهادپور، محسن فرهادی، پرستو فروهر، سعیده فتحی، شبنم فرشادجو، صدف فاطمی، ثمر فاطمی، پرستو فاطمی، اسدالله فخیمی، علی‌اصغر فرداد، حوریه فرج‌زاده، راحله فرج‌زاده، محبوبه فرح‌زادی، سیدمحمدرضا فقیهی، نسرین فرخه، عباس قاسم‌زاده، معصومه قاسمی، شهین قاسمی، سحر قاسمی، وجی قاسمی، مرسده قائدی، نازیلا قبادی، جعفر قدیم‌خانی، ابوالفضل قدیانی، محسن قنبری، فرزاد قنبری، ثمانه قدرخان، آیدا قجر، شهرزاد قدیری، مهدی قدسی، فرهنگ قاسمی، کامران قادری، فرشته قادری، اجلال قوامی، غنچه قوامی، فیض‌الله قویدل، نسیم قضنفری، مریم قلی‌زاده، مهناز قزللو، محسن قشقایی، مهتاب قربانی، میرا قربانی‌فر، عزیز قاسم‌زاده، ایرج قهرمان‌لو، احسان کامکار، دنیا کاسبی، محمد کارگر، امیر کاسه‌چی، محسن کاکاوند، رضا کاظمی، محسن کاظم‌زاده، مریم کبیری، امیررضا کشاورز، رستم کیانی، فرنوش کیانی، فروزنده کیانی، امیر کیانی، نصیر کریم‌زاده، نوشین کشاورزنیا، طناز کلاهچیان، رادبه کشاورز، خدیجه کشاورز، محمد کشاورز، مریم کلارن، رویا کریم، محمد کریم‌بیگی، مریم کریم‌بیگی، روزبه کریمی، حسن کریمی، کیوان کریمی، امید کریمی، شیما کریمی، خلیل کیوان، سرور کسمایی، بی‌بی کسرایی، محمد کمیجانی، رحیم کاظمی‌سرشت، حسن کاظمی، شیما کاپله، آتنا کامل، مریم کیان‌ارثی، نگین کیانی، هانا کامکار، منیژه کازرانی، حسین کروبی، الناز کریمی، منیژه کریمی، کاظم کردوانی، حمید کاویان، آنا کی، نسرین کیایی، فتح‌اله کیایی‌ها، هما کلهر، حسن کلانتری، کاوه کرمانشاهی، کیانا کثیری، ملیحه کریم‌الدینی، احمد کیارستمی، سپیده کاشانی، سمیه کارگر، عباس گویلی، کامران کهنلو، سپیده گوران، سهیلا گلستانی، سوسن گل‌محمدی، گلناز گل‌محمدی، مهدیه گلرو، باربد گلشیری، مازیار گیلانی‌نژاد، امیرحسین گنج‌بخش، محمد گنابادی، منیژه گازرانی، محمد لاسکی، مسعود لدنی، اسکندر لطفی، علی لطیفی، حسن لایق‌کار، عظیم ماملی، ناصر مهاجر، منصوره محمدی، سنور محمدی، مریم محمدی، کمال محمدنیا، نازنین محمدنژاد، جواد مستوفی، شکرالله مسیح‌پور، آناهیتا مهدیان، حمید مهدیانی، فرج مومنی، مهران مصطفوی، شعله مصطفوی، اکرم مصباح، سحر مطلبی، هاجر متولی، ولی میرزاسعیدی، مریم میرزایی، مهناز متین، علی معظمی، فریبرز مهران ادیب، فرید مهران ادیب، محمود مهران ادیب، فاطمه مهدوی، طاهره مالکی، شاهین مدرس، سیدجلال مدبر، افسانه مدبر، مسعود مدبر، شبنم مقدسی، سعید ملایی، سعید مدنی، عبدالله مؤمنی، مجتبا میرتهماسب، آریا میرنام، آمنه میرکیان، انور میرستاری، فرهاد میثمی، مینوش مهجور، ایرج ممقانی، رضا مسلمی، زمان مسعودی، شهرزاد مجاب، پروین محسنی، فرهاد محرابی، هلن منشی‌زاده، الناز محمدی، الهه محمدی، علی محمدی، فریبا محمدی، زیبا محمدی، میلاد محمدی، سیروس میرزایی، هانیه میرزایی، شیلان میرزایی، آیدا میرزایی، فرهاد میرزایی، نوشین میرجلیلی، مراد معلم، گنبی معروفی، فخری محتشمی‌پور، هیوا مجیدزاده، نغمه معنوی، هایده مغیثی، علی ملک، پروین ملک، کتایون ملک‌زاده، فایقه ملک‌محمدی، گرجی مرزبان، میترا مرادی، اکبر مرادیان، دلشاد مرسوس، یونس مشاوری، صفورا مشایخی، شیوا محبوبی، سهیلا مسافر، مجید مسافر، سیران محمدحسینی، فاطمه معتمدآریا، یلدا معیری، ابراهیم مددزاده، ژیلا مدرس گرجی، منوچهر مختاری، حمیده مختاری، خدیجه مقدم، رضوان مقدم، مهدی محمودیان، سامان موحدی‌راد، مریم موسوی، فرنگیس موسوی، حسین موسوی، نینا موسوی، ارغوان موسوی، سعید موسوی، رضا موسوی، فاضل موسوی، هادی موسوی، خلیفه موسوی، هادی مولوی، فریبرز موجبی، سیما موید، آزاد مستوفی، سعید مهراقدم، حسن مکارمی، نسترن مکارمی، اشرف میرهاشمی، ضرغام محمودی، امیر مهدی‌پور، ویس محلوجی، رضا مریدی، جادی میرانی، غلامرضا محمدی، مینا مینایی، منصور مجیدی، سحر مصیبی، داریوش مجلسی، اردلان مامه، غزاله معتمد، شاهین میلانی، کاوه میلانی، شقایق مرادی، عبدالله مرادی، پریوش مرادی، دیاکو مرادی، ابراهیم مهاجر گوروان، مریم مجد، پویان مکاری، مهدی ملکی، ژیلا مستأجر، ژیلا مکوندی، آزادی مقدم، مجید نادری، امید ناصحی‌فر، نیما ناصرآبادی، حمید نیازخانی، سارا نخعی، سولماز نراقی، امیرعلی نوایی، فواد نیلچیان، فرناز نوذرپور، ثریا نور، محمد نورانی، علی نورانی، محمدمحسن نوری، محمد نوری‌زاد، لیلی نظری، مرضیه نظری، محمد نظری، پریسا نظری، صدیقه نظری، شهاب‌الدین نظری، فرشیده نسرین، حسن نایب‌هاشم، محمد نوری، علی نهالی، حسن نورزاد، شمیلا نژادهاشمی، هلن نصرت، اصغر نصرتی، اکرم نصیریان، آرش نصرت‌اللهی، شاهرخ نقدی، شیوا نظرآهاری، اکرم نقابی، بهمن نیرومند، آفرین نجفی‌زاده، محمد نجفی، محمد ناظری، محمدرضا نیکفر، آذر نیک‌رفتار، حسین نایب هاشم، امیر نیلو، مهرزاد نکوروح زند، نیلوفر نیکسار، فرزانه ناظران‌پور، کامبیز نوروززاده، شقایق نوروزی، نسرین نامدارپور، سیامک نمازی، سعید نعیمی، محمدامین نعامی، عبدالله ناصری، مهشید ناظمی، ایمان واقفی، امیرعلی وحدتی، پروین واحدی‌پور، ایرج واحدی‌پور، الهام ورشوچی، احد وکیلی، محسن واحدی، علی‌الله ویسی، سالار وطن‌شناس، ناهید واثقی، پرشنگ وزیری، سالومه وزیری زنجانی، عباس واحدیان شاهرودی، محمدامین هادوی، مهین هادوی، علی‌اکبر هادی‌پور، هدی هاشمی، فرشاد هاشمی، فرخنده هاشمی، احسان هاشمی، زینب هاشمی، متین هاشمی، هرمینه هوراد، نگین همایونی، بهزاد همایونی، حمید همت‌پور، ناهید همت‌پور، اعظم همرنگ، میراث همدانی، شاهین هنروش، عطا هودشتیان، وحید یگانه، منصوره یزدان‌جو، رحیم یزدان‌پرست، حمید یزدانفر، مصطفی یاراحمدی، علیرضا یکتا، مهدی یحیی‌نژاد، عنایت یوسف‌پور، محمدرضا یوسفی، محمد یوسفی‌آقکند، فرزاد یداللهی، فاطمه یزدانی، پیام یونسی‌پور، محمدحسین یحیایی، روزبه یقینی، امیر یعقوبعلی، علی یعقوبیان

شما هم میتوانید با ثبت امضا خود از این بیانیه حمایت کنید.

لینک امضا : https://c.org/SmTJynFMZg




نظر شما درباره این مقاله:







جعفر پناهی چشم به آینده دوخته است
جمعه ۵ دي ۱۴۰۴ - Friday 26 December 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 20.12.2025, 13:25

جعفر پناهی چشم به آینده دوخته است


امیر احمدی‌آریان

فارن پالیسی / ۱۹ دسامبر ۲۰۲۵

جعفر پناهی در صندلی‌اش فرو رفت، پشت به دیوار آجری تکیه داد و به تماس زوم خیره شد. با نیم‌لبخند گفت: «انگار داری از تهِ یک چاه به من نگاه می‌کنی»، و تصویر ویدئویی من را برانداز کرد.

قرار بود برای نمایش نخست آمریکای شمالی فیلم «یک تصادف ساده» — نخستین فیلم او پس از آزادی‌اش از زندان تهران در دو سال پیش — به‌صورت حضوری با پناهی دیدار کنم. اما به‌دلیل تعطیلی دولت ایالات متحده، ویزای او به‌موقع صادر نشد؛ در نتیجه سفر من از شمال ایالت نیویورک به شهر بی‌فایده از آب درآمد و ناچار شدیم به زوم پناه ببریم. پناهی که همیشه کارگردان است، از من خواست دوربینم را طوری تنظیم کنم که میزان مناسبی از سر و بالاتنه‌ام در قاب باشد. فقط پس از آن بود که آماده گفت‌وگو شد.

جعفر پناهی یکی از تحسین‌شده‌ترین فیلم‌سازان زنده جهان است. تنها چند ماه پیش از گفت‌وگوی ما، او نخل طلای جشنواره کن را از آن خود کرده بود و بدین ترتیب به پنجمین فیلم‌ساز تاریخ — و تنها فیلم‌ساز زنده — تبدیل شد که بالاترین جایزه هر سه جشنواره بزرگ اروپایی را برده است. با این حال، برای بسیاری از ایرانیان، پناهی به همان اندازه که با سینمایش شناخته می‌شود، با سرپیچی و ایستادگی‌اش شناخته می‌شود. صراحت سیاسی و دیده‌شدن جهانی او سال‌هاست او را در تقابل با حکومتی قرار داده که همچنان با هنرمندان مستقل احساس ناامنی می‌کند.

این تنش در سال ۲۰۱۰، پس از اعتراضات جنبش سبز، به نقطه انفجار رسید. زمانی که پناهی همراه دوست و همکارش محمد رسول‌اف مشغول ساخت فیلمی بود، مأموران امنیتی به خانه‌اش یورش بردند، تجهیزاتشان را ضبط کردند و آن دو و چند نفر دیگر را به زندان بدنام اوین منتقل کردند.

پناهی در زندان دست به اعتصاب غذا زد؛ اقدامی که موجی از خشم و اعتراض را در جامعه بین‌المللی سینما برانگیخت. در جشنواره کن، هیئت داوران برای برجسته‌کردن غیبت او، یک صندلی خالی روی صحنه گذاشت. در پایان همان سال، دادگاهی پناهی را به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت ملی کشور و تبلیغ علیه جمهوری اسلامی» محکوم کرد و حکمی سنگین صادر شد: شش سال زندان و بیست سال محرومیت از فیلم‌سازی، مصاحبه و خروج از کشور.

پناهی پس از چند ماه آزاد شد، به حبس خانگی رفت و در سال‌های بعد چندین فیلم را به‌طور مخفیانه ساخت. در سال ۲۰۲۲، بار دیگر بازداشت و زندانی شد و موج تازه‌ای از اعتراض را برانگیخت. این‌بار، پس از آزادی‌اش هفت ماه بعد، قاضی پرونده اتهامات را لغو و ممنوعیت باقی‌مانده او را رفع کرد. پناهی بلافاصله دست به کار شد. «یک تصادف ساده» نخستین فیلم اوست که پس از نزدیک به دو دهه، در شرایطی نسبتاً آزاد ساخته شده است.

در ماه‌های اخیر، پناهی در جریان سفرهای بین‌المللی‌اش برای معرفی «یک تصادف ساده» — فیلمی که تحسین گسترده منتقدان را برانگیخته — ده‌ها مصاحبه انجام داده است. با این حال، کمتر به این پرداخته شده که این فیلم چگونه در چارچوب پروژه سینمایی کلی او قرار می‌گیرد. من سال‌هاست کارنامه پناهی را از نزدیک دنبال کرده‌ام؛ هر فیلمش را اندکی پس از انتشار دیده‌ام و ساعت‌های بی‌شماری را در خوابگاه‌ها و کافه‌های تهران، در گفت‌وگو با هم‌نسلان و دوستانم، صرف بحث درباره آثارش کرده‌ام. همین سابقه مرا واداشت تا آخرین فیلم او را در پیوند با کلیت کارنامه‌اش به‌عنوان یک فیلم‌ساز ببینم. «یک تصادف ساده» پژواک‌های آشکاری از آثار پیشین پناهی دارد، اما در عین حال حسِ گسست می‌دهد: فصلی بلندپروازانه‌تر از سوی فیلم‌سازی که سه دهه است مرزهای سینما و حدود بیان را می‌آزماید.

«کسی که با هیولاها می‌جنگد باید مراقب باشد خود به هیولا بدل نشود»، فریدریش نیچه، فیلسوف آلمانی، در کتاب «فراسوی نیک و بد» (۱۸۸۶) نوشت. «زیرا آن‌گاه که به درازا در ژرفنا می‌نگری، ژرفنا نیز به تو می‌نگرد.» این جمله خلاصه‌ای دقیق از «یک تصادف ساده» است.

وحید، زندانی سیاسی سابقِ اوین، به‌عنوان مکانیک در حاشیه تهران کار می‌کند. شبی، خودرویی مقابل محل کارش می‌ایستد و راننده درخواست کمک می‌کند. وحید صدایش را می‌شنود و بلافاصله می‌شناسد — اقبال است، مردی که زمانی در زندان او را شکنجه کرده بود. هرچند وحید در تمام دوران بازجویی چشم‌بند داشت، اما صدا را به یاد دارد، همان‌طور که صدای جیرجیر پای مصنوعی مرد را.

پس از تعمیر خودرو، وحید، اقبال را تا خانه‌اش تعقیب می‌کند. روز بعد، او اقبال را می‌رباید و به نقطه‌ای دورافتاده در بیرون از تهران می‌برد. درست در لحظه‌ای که می‌خواهد مرد را زنده‌به‌گور کند، اقبال شروع به التماس می‌کند و اصرار دارد که آن کسی نیست که وحید تصور می‌کند. تردید وجود وحید را فرامی‌گیرد؛ مطمئن نیست که آیا واقعاً مرد درست را گرفته است یا نه. بنابراین با دیگر هم‌بندی‌های سابقش تماس می‌گیرد — دو مرد و دو زن — که همگی در ون وحید جا می‌گیرند و برای تأیید هویت مرد، راهی سفری عجیب و غریب در دل تهران می‌شوند.

هیچ‌کدام از آن‌ها مطمئن نیستند، تا اینکه حمید به جمع می‌پیوندد. حمید در زندان مجبور شده بود پای زخمی بازجویش را لمس کند؛ بنابراین وقتی اقبال را می‌بیند، بی‌درنگ او را به‌عنوان همان مرد بی‌رحمی که زندگی‌شان را ویران کرده بود، شناسایی می‌کند. اما تأیید هویت مرد، آسان‌ترین بخش ماجرا از کار درمی‌آید. پرسش اصلی این است که حالا باید با او چه کرد.

این گروه درهم‌ریخته از زندانیان سابق — با گرایش‌های سیاسی، خلق‌وخوها و ارزش‌های متفاوت — درگیر بحث‌هایی طولانی و گاه خشونت‌آمیز می‌شوند. آیا باید اقبال را رها کنند؟ بکشندش؟ یا آیا کشتن شکنجه‌گر سابقشان آن‌ها را به همان هیولاهایی تبدیل می‌کند که قصد انتقام از آن‌ها را دارند؟

در چهار دهه گذشته، بسیاری از ایرانیان — از جمله خود من — چنین احساسی داشته‌اند که تصور پایان جهان آسان‌تر از تصور پایان جمهوری اسلامی است. اما دیگر چنین نیست. شکاف میان مردم ایران و حاکمانشان هر روز عمیق‌تر می‌شود؛ اقتصاد در سقوط آزاد است و فساد، نخبگان حاکم را از درون می‌بلعد. ایران در دهه گذشته شاهد اعتراضات سراسری بیشتری بوده است تا در ۳۵ سال پیش از آن.

برای نخستین‌بار پس از دهه‌ها، پرسش فقط این نیست که چگونه می‌توان از شر این حکومت خلاص شد، بلکه این است که پس از کنار رفتن آن از قدرت، با مقام‌هایش چه باید کرد. به نظر می‌رسد این، دغدغه محوری پناهی در «یک تصادف ساده» است.

پناهی بخش بزرگی از آنچه شخصیت‌های فیلمش تجربه می‌کنند را خود از سر گذرانده است. او در دوران زندانش، روزهایی را در سلول انفرادی و ساعت‌های بی‌شماری را در اتاق‌های بازجویی گذراند — با چشم‌بند، نشسته بر صندلی چوبی سفتی رو به دیوار، و گوش‌سپرده به نفس‌کشیدن‌ها و حرکت‌های بازجویی که پشت سرش ایستاده بود.

او به من گفت: «بیشترِ وقتِ اتاق بازجویی صرف پرسش‌وپاسخ‌های کتبی می‌شد. طرف سؤال را روی کاغذ می‌نوشت، جلوی من می‌گذاشت و من جواب را می‌نوشتم؛ صفحه را فقط از شکاف باریک زیر چشم‌بند می‌دیدم. اما به‌عنوان فیلم‌ساز، همیشه به صداها و صداها حساس هستم و آن‌قدر روی آنچه می‌شنیدم تمرکز داشتم که به‌سختی می‌توانستم جواب‌هایم را بنویسم.»

در حالی که بازجو منتظر پاسخ‌های پناهی بود، کارگردان می‌کوشید تصویری از مردی بسازد که او را در اسارت نگه داشته بود: چند ساله است؟ چه شکلی است؟ بیرون از زندان چه زندگی‌ای دارد؟ آیا اگر روزی دوباره صدایش را بشنود، او را خواهد شناخت؟ و اگر بشناسد، چه خواهد کرد؟

وقتی از پناهی می‌پرسم آیا پاسخی برای این پرسش آخر دارد، سرش را تکان می‌دهد. او علاقه‌ای به چنین حدس‌وگمان‌هایی ندارد. می‌گوید: «وقتی از زندان بیرون آمدم، از همان لحظه‌ای که پا بیرون گذاشتم، نمی‌توانستم از  فکر کردن به آدم‌هایی که پشت سر گذاشته بودم دست بردارم.»

منظورش تقریباً به‌معنای واقعی کلمه است. در ویدیویی از آزادی او از اوین در سال ۲۰۲۳، پناهی در میان دوستان و خبرنگاران ایستاده و پشتش به درِ زندان است. وقتی از او می‌پرسند چه احساسی دارد، می‌گوید: «چطور می‌توانم خوشحال باشم وقتی این‌همه آدم هنوز پشت آن دیوار مانده‌اند؟» پناهی چند دقیقه درباره دوستانی که در زندان پیدا کرده بود، درس‌هایی که آموخت و همبستگی‌ای که آن‌ها را سر پا نگه داشت، سخن گفت.

این روحیه تغییری نکرده است. او گفت: «تمام فکر و دغدغه‌ام این بود که کاری برای آن‌ها بکنم. فیلم‌سازی تنها کاری است که بلد هستم. جدا از آن، سعی می‌کردم راهی پیدا کنم برای سامان‌دادن به آشفتگیِ ذهنم، برای شکل‌دادن به همه فکرها و احساساتی که از زندان با خودم بیرون آورده بودم.»

او افزود: «من فیلم‌سازی اجتماعی هستم و در تمام آن ماه‌ها، همان آدم‌ها زندگی اجتماعی من بودند. طبیعی بود کسانی که آنجا با آن‌ها آشنا شدم، در نهایت به الهام‌بخش شخصیت‌هایم تبدیل شوند.»

از دهه ۱۹۹۰ به این سو، پناهی یکی از چهره‌های محوری موج نوی سینمای ایرانِ پس از انقلاب بوده است. او راه استاد و مرشدش، عباس کیارستمی — چهره سترگ سینمای هنری جهان، شناخته‌شده به‌خاطر فیلم‌های کند و مالیخولیایی‌اش — را ادامه داد. پناهی این زبان تازه سینمایی را اقتباس کرد، اما تمرکز خود را از چشم‌اندازهای روستاییِ محبوب کیارستمی به پس‌زمینه شهری تهران منتقل ساخت.

از «بادکنک سفید» (۱۹۹۵) به بعد، جعفر پناهی خود را به‌عنوان یکی از پیشگامان آنچه نظریه‌پردازان فیلم «نان‌سینما» می‌نامند تثبیت کرده است؛ به‌عبارت دیگر، فیلم‌هایی که در برابر قراردادهای سینمای جریان اصلی مقاومت می‌کنند. ویلیام براون، پژوهشگر سینما، نان‌سینما را شیوه‌ای می‌داند که فیلم‌ساز از طریق آن، آنچه را که سینمای سنتی حذف یا از دید پنهان می‌کند به پیش‌زمینه می‌آورد — همه آن عواملی که مانع تبدیل‌شدن فیلم به یک ماشین سودآور می‌شوند.

فیلم‌های نان‌سینما ممکن است با دوربینی ارزان، نورپردازی ناکافی و تصاویری کم‌کیفیت فیلم‌برداری شوند. روایت‌هایشان می‌تواند غیرخطی باشد یا بازیگران غیرحرفه‌ای را در نقش‌های اصلی به کار گیرد. به‌مرور زمان، همین کاستی‌های ظاهری به سبکی مستقل بدل شد؛ به‌ویژه برای فیلم‌سازان جنوب جهانی که زیر فشار محدودیت‌های فناورانه و سیاسی کار می‌کردند. سبکی که حاصل آن است، هم شکل‌های مسلط سینما را به چالش می‌کشد و هم ساختارهای قدرتی را که در دل آن‌ها تنیده شده‌اند.

سبک سینمایی پناهی، سینمای فقراست — نه صرفاً به این دلیل که اغلب داستان‌هایی درباره طبقه کارگر و گروه‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده روایت می‌کند، که چنین می‌کند، بلکه از آن رو که فیلم‌سازی‌اش را بیرون از پیوند تثبیت‌شده میان سینما و سرمایه قرار می‌دهد. او زمانی درباره «بادکنک سفید» گفته بود: «در جهانی که فیلم‌ها با میلیون‌ها دلار ساخته می‌شوند، ما فیلمی ساختیم درباره دختربچه‌ای که می‌خواهد با کمتر از یک دلار ماهی بخرد — این همان چیزی است که می‌خواستیم نشان بدهیم.»

گرایش پناهی به استفاده از بازیگران غیرحرفه‌ای و روایت‌هایی که مرز میان مستند و داستانی را محو می‌کنند، در آثار اولیه‌اش حضور داشت، اما پس از نخستین زندان و ممنوعیت فیلم‌سازی که او را به زیرزمین راند، عملاً اجتناب‌ناپذیر شد. «این فیلم نیست» (۲۰۱۱) — که عنوانش اشاره‌ای مستقیم به مفهوم نان‌سینما دارد — «پرده بسته» (۲۰۱۳) و «تاکسی» (۲۰۱۵) محصول این دوره‌اند؛ آثاری که پناهی در آن‌ها اغلب خود نیز در برابر دوربین ظاهر می‌شود.

پناهی در «سه رخ» (۲۰۱۸) و «خرس نیست» (۲۰۲۲) به آذربایجان شرقی، استان زادگاهش در شمال‌غرب ایران، بازگشت. او در آنجا، در روستاهای دورافتاده و به‌دور از چشم نیروهای امنیتی فیلم‌برداری کرد. با این حال، حتی این آثار — که به‌مثابه راه‌هایی خلاقانه برای دورزدن محدودیت‌ها شکل گرفته بودند — لبه‌ای مستندگونه و حسی از دربندبودن را حفظ کردند؛ بازتابی از سال‌های زندان.

«یک تصادف ساده» نقطه‌گسستی مهم از رویکرد نان‌سینمایی پناهی به شمار می‌آید. هرچند او اغلب به‌عنوان یکی از شاخص‌ترین چهره‌های نان‌سینما معرفی می‌شود، خود نسبت به این اصطلاح موضعی دوگانه دارد. پناهی تأکید می‌کند که «یک تصادف ساده» به آن نوع فیلمی نزدیک‌تر است که همواره آرزوی ساختنش را داشته. او توضیح می‌دهد که تجربه‌هایش با نان‌سینما نه از انتخابی زیباشناختی، بلکه از سر ناگزیری بوده‌اند — راه‌هایی برای ادامه خلق در شرایطی ناممکن.

پناهی می‌گوید: «بعد از حبس خانگی، در شوک مطلق بودم. هر کاری که می‌کردم باید somehow به خودم مربوط می‌شد، راهی برای فهمیدن وضعیت خودم. دوستم [مجتبی] میرتهمسب با یک دوربین آمد و شروع کردیم به فیلم‌برداری؛ داستان را همان‌طور که پیش می‌رفتیم می‌ساختیم و اسمش را گذاشتیم «این فیلم نیست». بعد به این فکر افتادم که اگر نتوانم فیلم بسازم، چطور باید زندگی‌ام را بگذرانم، و تنها چیزی که به ذهنم رسید رانندگی تاکسی بود. اما با شناختی که از خودم داشتم، می‌دانستم دوربینی هم داخلش می‌گذارم؛ و همین ایده تبدیل شد به یک فیلم. در آن آثار، دغدغه اصلی‌ام این بود که نشان بدهم همیشه راهی برای بیرون‌آمدن وجود دارد.»

لغو ممنوعیت فیلم‌سازی پناهی، از نظر فنی این امکان را فراهم کرد که او بالاخره بتواند بدون ترس از یورش به صحنه فیلم‌برداری‌اش به خیابان‌های تهران بازگردد. با این حال، او همچنان می‌بایست فیلمنامه‌اش را به وزارت فرهنگ — که عملاً نهادی سانسورگر است — ارائه دهد و مجوز فیلم‌برداری بگیرد. داستانی که پناهی می‌خواست روایت کند هرگز از سد سانسور نمی‌گذشت، بنابراین بار دیگر آن را به‌صورت زیرزمینی فیلم‌برداری کرد.

در نبود فشار مستقیم و نظارت دائمی، پناهی دیگر نیازی نمی‌دید که به‌عنوان شخصیت در فیلم ظاهر شود یا خودِ عمل فیلم‌سازی را به مضمون اصلی بدل کند. این تغییر به دوربین اجازه داد از خودارجاعی‌ای که بسیاری از آثار پیشینش را تعریف می‌کرد فاصله بگیرد. پناهی در عوض به نقش کلاسیک فیلم‌ساز بازگشت. او گفت: «در ساخت «یک تصادف ساده»، برای نخستین‌بار بعد از سال‌ها، توانستم به جایی برگردم که همیشه می‌خواستم باشم: پشت دوربین.»

در «تاکسی»، دانشجوی جوانی از جعفر پناهی — که در فیلم نقش یک راننده تاکسی را بازی می‌کند — درخواست راهنمایی می‌کند. او برای پروژه پایانی‌اش در یافتن ایده‌ای اصیل درمانده است. با وجود آنکه فیلم‌های بی‌شماری دیده و کتاب‌های بسیاری خوانده، به بن‌بست رسیده است. شخصیت پناهی به او می‌گوید: «آن داستان‌ها قبلاً نوشته شده‌اند، آن فیلم‌ها قبلاً ساخته شده‌اند. باید از خانه بزنی بیرون.»

این توصیه‌ای کاملاً بجاست که در سراسر کارنامه پناهی طنین می‌اندازد. در فیلم‌های او، شخصیت‌ها به‌ندرت در فضای بسته می‌مانند. آن‌ها مدام در حرکت‌اند — می‌دوند، مثل دخترکِ «بادکنک سفید»؛ راه می‌روند، مثل زنانِ «دایره» (۲۰۰۰)؛ موتورسواری می‌کنند، مثل حسین در «طلای سرخ» (۲۰۰۳)؛ یا در خیابان‌ها رانندگی می‌کنند، مانند شخصیت‌های «یک تصادف ساده». شخصیت‌های پناهی هرگز مجال تماشای آسوده و از سر فراغت ندارند؛ آن‌ها همواره در پی چیزی فوری‌اند، اغلب در حد و اندازه بقا.

به‌سختی می‌توان فیلم‌ساز ایرانی دیگری را به یاد آورد که آثارش چنین زنده و ملموس، دگرگونی خودِ تهران را ثبت کرده باشد — معماریِ در حال تغییرش، تنش‌های اجتماعی‌اش، نور و هیاهویش. تماشای فیلم‌های او از دهه ۱۹۹۰ تا امروز، شبیه دیدن پیر و جوان‌شدن هم‌زمان تهران است: شهری پرتراکم‌تر، زخمی‌تر و در عین حال زنده‌تر.

در «یک تصادف ساده»، با تهرانی تازه روبه‌رو می‌شویم؛ تهرانی که از جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۲۰۲۲ تأثیر گرفته است — جنبشی که پس از آن، بسیاری از زنان دیگر به قواعد حجاب اجباری پایبند نیستند. فیلم عمدتاً از درون یک ون روایت می‌شود و شهر از قاب پنجره‌ها دیده می‌شود. با این حال، دگرگونی آن انکارناپذیر است. برای ما که در تبعید به‌سر می‌بریم و از آن خیزش به این سو به ایران بازنگشته‌ایم، دیدن شخصیت‌های زنِ بی‌حجاب تکان‌دهنده و برق‌آساست؛ به‌ویژه در قیاس با فیلم‌های پیشین پناهی.

پناهی به من گفت که هرگز آگاهانه «انتخاب» نکرده بیرون فیلم‌برداری کند؛ بلکه به این فضا رانده شده است. بخشی از این امر به وسواس او برای ثبت واقعیت شهری در اصیل‌ترین شکلش بازمی‌گشت. اما عامل بزرگ‌تر، محدودیت حجاب اجباری بود؛ چراکه فیلم‌سازان اجازه ندارند زنان را بدون آن روی پرده نشان دهند. پناهی می‌گوید: «زنی که در اتاق خودش نشسته و روسری سر کرده — اصلاً باورپذیر نیست. سانسور را هم فراموش کنید؛ این چیزها باورپذیریِ فیلم را نابود می‌کند.»

به‌نوعی، سینمای ایران همواره بر بستر همین موانع شکوفا شده است. آنچه در ابتدا محدودیتی به‌ظاهر غیرقابل عبور به نظر می‌رسید، به نوآوری زیباشناختی انجامید و به‌مرور، همین راه‌حل‌های اجباری شالوده زبانی سینماییِ متمایز را شکل دادند. فیلم‌های پناهی گواهی روشن بر این واقعیت‌اند — زاده ضرورت، اما آکنده از فوریتِ فیلم‌سازی که می‌کوشد در دشوارترین شرایط، جهانی در حال تغییر را ثبت کند.

پناهی همواره تأکید کرده است که فیلم‌ساز سیاسی نیست، بلکه فیلم‌ساز اجتماعی است. از نگاه او، سینمای سیاسی بر پیش‌فرض‌هایی استوار است که شخصیت‌ها را بر اساس باورهایشان قالب‌بندی می‌کند و آن‌ها را در چارچوبی می‌نشاند که در آن، خیر و شر به‌سادگی از هم قابل تشخیص‌اند. در مقابل، سینمای اجتماعی به شخصیت‌هایی با اخلاقیات شفاف و تک‌بعدی علاقه‌ای ندارد.

با این همه، در بستر ایران، فیلم‌های پناهی ناگزیر بار سیاسی پیدا می‌کنند. رشته‌ای مشترک سراسر کارنامه او را به هم پیوند می‌دهد: تلاش بی‌قدرتان برای دستیابی به قدرت. شخصیت‌های پناهی بی‌وقفه به دنبال راه‌های کوچکی هستند برای دستکاری سیستم، خم‌کردن قواعد و گشودن روزنه‌ای برای خود در جامعه‌ای که مجال اندکی برای آزادی می‌دهد. هیچ‌یک توان برپا کردن شورشی بزرگ را ندارند. مقاومتشان آرام‌تر و صمیمی‌تر است. با حرف‌زدن راه خود را به جاهایی باز می‌کنند که به آن‌ها خوشامد گفته نمی‌شود، یا خود را از موقعیت‌هایی که در آن گرفتار شده‌اند بیرون می‌کشند. در محل کار پا پس می‌کشند، بی‌عدالتی‌های کوچک را خنثی می‌کنند یا قوانین را به شیوه‌هایی جزئی اما معنادار می‌شکنند. در کشوری که مرزهای رفتار مجاز تنگ است و کوچک‌ترین نشانه نافرمانی جمعی درهم شکسته می‌شود، چنین کنش‌های کوچکی اهمیتی فراتر از اندازه خود پیدا می‌کنند.

————————-
* امیر احمدی‌آریان، نویسنده کتاب «آن‌گاه ماهی او را بلعید» و استادیار نویسندگی خلاق در دانشگاه بینگهامتونِ ایالت نیویورک است.




نظر شما درباره این مقاله:







 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net