iran-emrooz.net | Sun, 24.04.2005, 19:18
استالين زنده است
روی مدودف / برگردان: علیمحمد طباطبايی
يكشنبه ٤ ارديبهشت ١٣٨٤
ميراث ديكتاتورهای مرده از رژيمهای درهم شكستهی استبدادی نبايد بيش از اين دچار ابهام باقی بماند. در آلمان فقط اين گروههای حاشيهای تندرو و ديوانهاند كه به خود جرئت میدهند تا خاطرهی هيتلر را گرامی دارند. و حتا بقايای رقتانگيز خمرهای سرخ نيز ديگر برای پول پوت مراسمی بر پا نمیكنند. با اين وجود در حالی كه روسيه به مراسم ٦٠ سالگرد پيروزی بر آلمان نازی نزديك میشود، چنين به نظر میرسد كه تصحيح نقش استالين در آن پيروزی به طور وحشتناكی دشوار است.
در واقع در اوايل سال جاری اين بحث در مسكو در جريان بود كه آيا بايد تنديس يادبودی از ديكتاتور مرده برافراشته شود يا خير. در كتابفروشیهای بزرگ سراسر روسيه تعداد بسيار زيادی زندگی نامههای سياسی استالين و بررسیهای تاريخی كه دوران او را به تصوير میكشند قابل دريافت است. بعضی از آنها كه بر آرشيوهای به تازگی عرضه شده برای عموم مبتنی هستند نقادانهاند. اما اكثر كتابها و نويسندگانشان از استالين چهرهی مثبتی ارائه میدهند. در واقع هنگامی كه از مردم روسيه پرسيده شد كه مهمترين انسانهای قرن بيستم را به فهرست در آورند، استالين همراه با لنين در جايگاه نخست قرار داشتند.
بعضیها دست باقی ماندههای حزب كمونيست را در پشت اين رويدادها میبينند. اين حزب كه اكنون از آن ايدهآلهای لنينی كهن خود فاصلهی بسيار گرفته، به توسط معجون غريبی از تاسيوناليسم روسی، مسيحيت بيش از حد ارتدكس و «استالينيسم دولتی» در تلاش برای يافتن طرفداران جديد است.
البته امروز ديگر شهری يا دهكدهای يافت نمیشود كه نام استالين را روی خود داشته باشد. در اواخر دههی ١٩٥٠ تعداد زيادی از تنديسهای او تخريب گرديدند. با اين وجود بسياری از نمادهای حكومت استالين به دقت نگهداری شدند، به انضمام سرود ملی كه وی شخصاً در ١٩٤٤ آن را مورد موافقت قرار داده بود. در حال حاضر در مسكو هفت ساختمان بلند وجود دارد كه هنوز هم مردم آنها را با نام « خواهران استالين » مینامند. در كنار سنگ قبر و تنديس لنين، تنديس و سنگ قبر استالين قرار دارد، جايی كه هميشه در روز تولد، سالگرد پيروزی بر هيتلر و روز مرگش انبوهی از گلهای تازه ديده میشود.
بی ترديد افشای جنايتهای استالين و كيش شخصيت وی توسط خروشچف در ١٩٥٦ تاثير عظيمی چه در داخل و چه خارج كشور داشت. اما بسياری از نخبگان سياسی و شخصيتهای نظامی از افشاگریهای خروشچف به خشم آمدند. برخوردهای انتقادی به شخصيت استالين بويژه طی ٢٠ سال زمامداری لئونيد برژنف كه اكنون ما نام «دورهی ركود» بر روی آن گذاشتهايم منجر به تلاشهايی برای اعادهی حيثيت از استالين گرديد.
در هنگام حكومت ميخائيل گورباچف، وی به افشای جنايتهای استالين ادامه داد و بر صفحات تاريكی كه خروشچف جرئت بر ملاساختنشان را برای عموم نداشت نور تازهای افشاند. طی دورهی رياست جمهوری يلسين اين انتقادها حتا شديدتر هم شدند. اما محو ايدلولوژيكی، سياسی و اقتصادی ساختارهای گذشته برای نوسازی جامعه كافی نبود. يلسين اين نكته را به خوبی دريافت. ٨ سال پيش آنچه از جنازههای خانوادهی رومانف باقی مانده بود طی مراسمی در قصر پترپائول در سن پترزبورگ دفن گرديد. به اين ترتيب نيكولای دوم به مقام يك شهيد مقدس نائل شد.
هرچند مراسم تدفين مجدد رومانفها برای مدت طولانی احساسات و عواطف مردم را متاثر نساخت. بيش از ٥٠ درصد مردم روسيه از جمله، معلمها، محققين، پزشكها و نيروی نظامی و انتظامی به اين نتيجه رسيدند كه زندگانی آنها از زمان سقوط كمونيسم رو به وخامت گرائيده است. بنابراين تعجبی هم ندارد كه آنها گذشته و از جمله دورهی استالين را به ديده حسرت بنگرند.
مردم نسل گذشته البته سختیها و مشكلات دهههای ١٩٣٠ و ١٩٤٠ را فراموش نكرده اند، اما اكثر آنها تمامی دورهی حكومت شوراها را به عنوان نوعی سياه چاله نمینگرند، بلكه آنها آن دوره را زمانهی سختیها میدانند، اما همچنين دورهی دستاوردهای بزرگ ـ در پيشرفت و توسعهی اقتصادی، علمی، فرهنگی، آموزشی و دفاع مام ميهن طی جنگ جهانی.
امروزه مردم روسيه به ترانههای قديمی شوروی گوش میدهند و فيلمهای آن دوره را تماشا میكنند. يكم ماه میو هفتم نوامبر (روز جهانی كارگر و سالگرد انقلاب بلشويكی) برای آنها بسيار پرمعناتر باقی مانده است تا تعطيلات جديد دورهی پساكمونيستی، از قبيل ١٢ جون (روز استقلال). در واقع برای بسياری از مردم روسيه اعلاميهی استقلال روسيه در ١٩٩٠ جايگاه بسيار ناچيزی در تاريخ كشور اشغال میكند و برای آنها با سالی از هرج و مرج و بی نظمی برابر است.
در اين پانزده سال دورهی پسا كمونيستی چه چيزی وجود دارد كه روسيه میتواند به آن افتخار كند؟ به شوك درمانی كه اقتصاد را نابود كرد و ثروت كشور را به دستانی سپرد كه به ندرت صادق و تميز هستند؟ دموكراسی و بازارها توسط اكثريت مردم روسيه به عنوان ارزشهای مطلق نگريسته نمیشوند، زيرا آنها در ايجاد شكوفايی و امنيت ناكام ماندند. طی اين سالها ارتش روسيه چه فتوحاتی داشته است؟ حتا غلبه بر چچن، يعنی جمهوری كوچكی درون فدراسيون روسيه نيز هنوز به جايی نرسيده است.
فدراسيون روسيه در شكل مجموعهای از دولتهای چند مليتی باقی مانده است كه نيازمند بعضی ايدههای يكپارچه كننده برای استقلال و هويت ملی هستند تا در كنار يكديگر مانده و از هم جدا نشوند. ساده ترين و قابل درك ترين آنها كه مردم روسيه میتوانند به توسط آن در كنار يكديگر باقی بمانند ميهن پرستی است. اما تنها دو رويداد است كه آن توان را دارند تا اين احساس ميهن پرستی را تجهيز نموده و به حركت درآورند: انقلاب اكتبر ١٩١٧ و جنگ بزرگ ميهنی از ١٩٤١ الی ١٩٤٥ كه اتحاد جماهير شوروی و روسيه را به يك قدرت بزرگ جهانی تبديل كردند. پيروزی بر فاشيسم از آنجا كه بسياری از شركت كنندگان در آن جنگ هنوز هم فعالاند واقعهای بسيار زنده در خاطرهها است.
مراسم روز پيروزی امسال احتمالاً آخرين «دور» سالگرد پيروزی بر فاشيسم در ١٩٤٥ است كه هزاران كهنه سربازی كه هنوز هم در قيد حيات هستند در آن شركت میكنند. به همين خاطر است كه كرملين خود را آماده میكند كه اين رويداد را در مقياسی وسيع كه پيش از آن در روسيه بیسابقه بوده گرامی بدارد. نيازی به گفتن ندارد كه نام استالين به دفعات طی اين مراسم برده خواهد شد.
اما اشتباه خواهد بود كه اين تاييد و بازشناسی استالين را به عنوان اشتياقی شديد و واقعی برای تمامی جنبههای آن نظامی كه او آفريده بود بدانيم. بلكه قدردانی از استالين شيوهای است برای مردم روسيه جهت به خاطر آوردن دورهای از اعمال بزرگ و حتا قربانیهای بزرگتر. ميهن پرستی در همهی زمانها و در همه جای جهان بر چنين تصورات و احساساتی استقرار يافته است.
---------------------
* روی مدودف از مخالفين حكومت شوروی بود و نويسندهی كتاب بسيار مشهور «بگذار تاريخ قضاوت كند» در بارهی تاريخ و پيامدهای استالينيسم.
* Stalin Lives by Roy Medvedev. Project Syndicate 2005.