iran-emrooz.net | Mon, 07.11.2005, 8:35
پاريس چرا میسوزد؟
امير طاهری / برگردان: علیمحمد طباطبايی
|
نيويورك پست ٤ نوامبر ٢٠٠٥
چنين به نظر میرسد كه حكومت شيراك در حريف شدن با بمبی ساعتی و در حال تيك تيك كردن بسيار ناتوان است. هنگامی كه شب فرامی رسد، درد سرها هم شروع میشوند و شكل كلی آنها هميشه يكی است: دستههای نوجوانان در كلاههای دوچشمی با آتش زدن اتوموبيلهای پارك شده در گوشه و كنار خيابانها، شكستن شيشهی پنجرههای مغازهها با راكتهای بيس بال و در هم شكستن باجههای تلفن عمومی و چپاول سينماها، كتابخانهها و مدرسهها كار خود را شروع میكنند. هنگامی كه پليس در صحنه حاضر میشود شورشيان با سنگ، چاقو و راكت بيس بال به استقبال آنها میروند.
اينها صحنههايی از كرانهی غربی نيست، بلكه مربوط است به ٢٠ شهرك فرانسوی كه غالباً به پاريس چسبيدهاند، ولی اكنون به درون روايتی اروپايی از انتفاضه فرو رفتهاند كه به نظر میرسد فعلاً خارج از كنترل است.
گرفتاریها يك هفته قبل و ابتدا در Clichy-sous-Bois حومهای محروم از شرق پاريس آغاز گشت. وزير كشور لافزن فرانسه نيكولا ساركوزی با ارسال ٤٠٠ پليش شديداً مسلح برای «تحميل قانون جمهوری» واكنش نشان داد و وعده كرد كه «لاتها و اراذل» را ظرف همان روز سر جای خود خواهد نشاند. هرچند كه طی چند روز بعدی همه میتوانستند در يابند كه اين يك «طغيان عناصر جنايتكار» نبود كه بتوان آن را با تركيبی از لافزنی و باتومها رفع و رجوع كرد.
روز دوشنبه در پاريس همه از «بحران بیسابقه» صحبت میكردند. هم ساركوزی و هم رئيسش، نخست وزير دومينيك دو ويلپن مجبور شدند كه از مسافرتهای خارجی خود انصراف دهند تا به حل و فصل معضل آشوبگران بپردازند.
اما اينها همه چگونه آغاز شده بود؟ روايتی پذيرفتنی از آن حكايت دارد كه در ميانهی هفتهی گذشته گروهی از پسرهای نوجوان در محلهی Clichy مشغول يكی از ورزشهای مورد علاقهی خود بودند: سرقت قسمتهايی از اتوموبيلهای پارك شده.
به طور معمول هيچ رويداد فوقالعادهای نمیبايست روی دهد، زيرا سالها بود كه پليس در آن حومهی پاريس حضور نمیيافت. دردسر هنگامی آغاز گرديد كه يكی از سكنهی آنجا، بانويی فضول، به پليس تلفنی بازی سرقت از اتوموبيلها را كه در روبروی منزل او به وقوع میپيوست گزارش داد. حالا ديگر پليس موظف بود كه كاری كند ـ عملی كه معنايش داخل شدن در شهری بود كه، همانگونه كه اشاره شد، برای پليس منطقهی ممنوعه محسوب میشد.
و همين كه پليس وارد صحنه گرديد نوجوانان كه برای سالها بدون كمترين مزاحمت بر Clichy حكومت میكردند واقعاً به خشم آمدند. يك تعقيب و گريز واقعی در خيابانها به وقوع پيوست و دو نوجوانی كه در واقع تحت تعقيب پليس نبودند در يك پست فشار قوی برق پناه گرفته و در نتيجه در اثر برق گرفتگی جان باختند. و همين كه خبر مرگ آنها انتشار يافت Clichy يكجا به خروش آمد. دستههای نوجوانان با فريادهای «الله اكبر» و مسلح به هرچه میتوانستند به دست آورند، آغاز به وحشیگری كرده و نيروهای پليس را مجبور به فرار نمودند.
مقامات رسمی نمیتوانستند به دستهای از نوجوانان جازه دهند كه پليس را از ناحيهای فرانسوی بيرون اندازند. بنابراين آنها مقابله به مثل كرده و نيروهای ويژه مشهور به CRS را با خودروهای زره پوش و شيوههای خشن عملياتی به منطقه گسيل داشتند.
ظرف فقط چند ساعت علت اصلی حادثه فراموش گرديد و موضوع به تقاضای نمايندگان آشوبگران مبنی بر آن كه پليس فرانسه بايد «مناطق اشغالی» را ترك كند تبديل شد. در اواسط هفته شورش به سه ايالات همسايهی پاريس با جمعيت ٥/٥ ميليون نفری سرايت كرد.
اما در اين نواحی دچار ناآرامی شده در واقع چه كسانی زندگی میكنند. در خود Clichy بيش از ٨٠ درصد سكنه را مسلمانهای مهاجر يا فرزندان آنها تشكيل میدهند كه غالباً از كشورهای عربی و آفريقای سياه آمدهاند. در شهرهای ديگر درگير ناآرامی جامعهی مسلمانهای مهاجر ٣٠ تا ٦٠ درصد جمعيت را تشكيل میدهد. اما اينها تنها ويژگیهايی نيستند كه تعين كنندهاند. ميانگين بيكاری در اين نواحی در حدود ٣٠ درصد برآورد شده است، و اگر كارگران آينده از ميان اين نوجوانان مورد نظر باشد درصد بيكاری به ٦٠ درصد میرسد.
در اين شهرهای حومهای كه در دههی ١٩٥٠ و در تقليد از سياست مسكن شوروی در دورهی استالين ساخته شده است، مردم در شرايط بسيار فشرده در كنار هم زندگی میكنند، گاهی چندين نسل در يك آپارتمان كوچك، تا به اين ترتيب «زندگی واقعی فرانسوی» را فقط در برنامههای تلويزيونی تماشا كنند.
فرانسویها به موفقيت سياستهای خود در جذب خارجیها به دورن جامعهی فرانسوی بسيار افتخار میكنند، آنچه كه گفته میشد مهاجرين را با هر پيش زمينهای به «فرانسوی واقعی» و آن هم در گذر فقط يك نسل تبديل میكند. اين سياستها تا زمانی كه مهاجرين در گروههای كوچك به فرانسه میآمدند مفيد بود و به اين ترتيب آنها میتوانستند در جريان اصلی جمعيت فرانسه حل شوند. اما وقتی در اين نواحی كمتر از ٢٠ درصد شاگردان مدرسهها را فرانسه زبانها تشكيل میدهند جذب نمیتواند موفق باشد. از طرف ديگر هنگامی كه در دههی ١٩٩٠ فرانسه خدمت اجباری نظام وظيفه را لغو نمود، سازوكار توانمند ديگری را نيز برای جذب از دست داد.
هنگامی كه تعداد مهاجرين و فرزندان آنها در يك منطقهی بخصوص افزايش میيافت، همواره تعداد بيشتری از سكنهی فرانسوی به «محلههای آرامتر» نقل مكان میكردند و به اين ترتيب جذب باز هم با دشواری بيشتری روبرو میگشت.
در بعضی از نواحی اين امكان برای يك مهاجر وجود دارد كه تمام عمر خود يا فرزندانش بدون حتی كمترين نياز به زبان فرانسوی سپری شود، تا چه رسد به آشنا شدن آنها با هرگونه جنبهای از فرهنگ فرانسوی. نتيجه چنين عملی بدون شك غرق شدن در احساس بيگانگی است و در عوض برای اسلام گرايان افراطی موقعيتی فراهم میشود كه بتوانند پيامهای خود را برای جدايی نژادی دينی و فرهنگی تبليغ كنند.
حتی بعضیها خواهان نواحی هستند كه در آنها مسلمانها اكثريت جمعيت را تشكيل میدهند تا به اين ترتيب آنها بتوانند بر مبنای نظام «ملت» در امپراتوری عثمانی سازمان دهی مجدد شوند: هر جامعهی دينی (يا ملت) از حقی برای سازمان دهی زندگی اجتماعی، فرهنگی و آموزشی در مطابقت با عقايد دينی خود برخوردار خواهد بود.
در بعضی از نواحی فرانسه يك نظام بالفعل «مبتنی بر ملت» هم اكنون وجود دارد. در اين بخشها تمامی زنها موظف به رعايت «حجاب» اسلامی هستند در حالی كه مردها ريشهای خود را به اندازهای بلند میكنند كه رهبران دينی توصيه میكنند. در اين نواحی افراط گرايان باعث شدهاند كه مغازه دارانی كه نوشابههای الكلی يا گوشت خوك به فروش میرساندند به نقاط ديگر نقل مكان كنند. آنها «خانههای فساد» يعنی سالنهای رقص، سينماها و تئاترها را مجبور به تعطيل شدند كردند و بيشتر ادارهی امور اين مناطق را به دست گرفتند.
خبرنگاری كه تعطيلات آخر هفته گذشته را در Clichy و شهرهای همجوارش Bondy ، Aulany-sous-Bois و Bobigny گذرانده در همه جا فقط يك پيام عمده را شنيده است: مراجع فرانسوی نبايد مداخله كنند. «همهی آنچه ما میخواهيم اين است كه ما را به حال خود گذارند»، اين را مولود دهمانی میگويد، يكی از «اميرهای» محلی كه در مذاكرات برای قانع ساختن فرانسویها جهت عقب نشينی پليس و اجازه دادن به كميتهای از شيخها ـ عمدتاً از اخوان المسلمين ـ برای گفتگو در بارهی پايان دادن به خصومتها شركت دارد.
پرزيدنت ژاك شيراك و نخست وزير دو ويلپن بسيار دمغ و رنجيده اند زيرا بر اين تصور بودند كه مخالفت آنها با سرنگونی صدام حسين در سال ٢٠٠٣ میتوانست در جوامع اسلامی، كشور فرانسه را به سمبل قهرمانی تبديل كند. آن توهم اكنون نقش بر آب شده است و حكومت شيراك كه فعلاً از ميان بحران عميق سياسی عبور میكند به نظر میرسد كه در برآمدن از پس آنچه روزنامهای فرانسوی آن را « بمب ساعتی در حال تيك تيك كردن » مینامد سخت ناتوان است.
اكنون روشن شده است كه تعداد قابل توجهی از مسلمانهای فرانسه نه تنها دست رد بر سينهی جذب شدن در «فرهنگ برتر فرانسوی» میزنند كه قاطعانه معتقد هستند كه اسلام والاترين شكل زندگی را عرضه میدارد كه تمامی انسانها بايد آرزومند آن باشند.
پس بالاخره چه بايد كرد؟ يك راه حل كه توسط Gilles Kepel يعنی مشاور شيراك در مسائل اسلامی ارائه شده است خواهان ايجاد «يك آندلس جديد» است كه در آن مسيحیها و مسلمانها بتوانند در كنار يكديگر زندگی كرده و در ايجاد يك آميزهی (سنتز) فرهنگی همكاری كنند.
هرچند كه مشكلی كه با اين رويای Kepel وجود دارد اين است كه در آن موضوع مهم قدرت سياسی به هيچ وجه مورد توجه قرار نگرفته است. چه كسی بايد بر اين آندلس جديد حكومت كند: مسلمانها يا فرانسویهای عمدتاً سكولار؟
سياست فرانسوی به ناگهان دوباره ارزش توجه كردن دارد، حتی اگر چه برای استدلالها و منطق معيوبش باشد.