جمعه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Friday 3 May 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 13.09.2005, 7:38

مماشات كردن يا نكردن، مسئله اين است


مارسين كرول (١) / برگردان علی‌محمد طباطبايی

سه‌شنبه ٢٢ شهريور ١٣٨٤

در لهستان كشوری به ظاهر كاتوليك، يك برنامه‌ی راديويی و يك روزنامه وجود دارد كه در تملك « راديو ماريا » است. هردوی آنها بلندگوهای عمومی كشيشی پرجذبه (كاريسماتيك)، بيگانه هراس و بنيادگرا هستند كه از جامعه‌ی ليبرال ما بيش از هر چيز ديگر جهان نفرت دارد. ارزش‌ها، انديشه‌ها و اهداف او ـ و هرچه او از آنها حمايت می‌كند ـ يورشی هستند به هرآنچه ليبراليسم مظهری از آنها است. اگر به عهده‌ی خود او باشد، بدون لحظه‌ای درنگ دموكراسی ما را برمی چيند. ما لهستانی‌ها با يك چنين دشمن داخلی چه بايد بكنيم؟ در واقع ليبرال‌ها هر كجا كه هستند در مواجه با دشمنان داخلی و خارجی خود چه كاری از دستشان بر می‌آيد؟
ليبرال‌ها انسان‌های خوش نيتی هستند و تصور داشتن دشمنان سازش ناپذير برايشان دشوار است. ليبرال‌های اهل مدارا فرضشان اين است كه تساهل و مدارا در ديگران نيز وجود دارد. اما اعمال اسامه بن لادن به خاطر ما می‌آورد كه خشم بعضی از دشمنان فرونمی نشيند. پس به اين ترتيب چگونه بايد دشمنی‌های سازش ناپذير را از خصومت‌های پيش و پا افتاده تشخيص دهيم؟
از فيلسوفانی با گرايشات ليبرالی نيز در خصوص اين مشكل ما كار چندانی بر نمی‌آيد. برای مثال مايكل والسر از آنچه او آنها را وفاداری « نيم بند » و « متراكم » می‌خواند صحبت می‌كند. برای ليبرال‌ها نسبتاً ساده است كه با ديگران در سطح يك همبستگی « نيم بند » به تفاهم برسند. برای مثال ما كسانی را كه برای آزادی خود به نبرد می‌پردازند درك می‌كنيم و می‌توانيم با آنچه آنها آزادی می‌خوانند همزبان و موافق باشيم. اما به عقيده‌ی والسر آنچه يافتنش دشوار تر است همبستگی در سطح متراكم است ـ يعنی مواقعی كه ما بايد ارزش‌های ناسازگار با هم را در محاسبه‌ی خود منظور كنيم.
ريچارد بلامی به ما توصيه می‌كند كه چنين چيزی از طريق مصالحه‌های با دوام نهادی انجام پذير خواهد بود. اما به عقيده‌ی او چنين سازش‌هايی در حوزه‌هايی قابل دستيابی است كه در آنها كثرت گرايی حكمفرما باشد، مانند آموزش و پرورش چندفرهنگه. اما هنگامی كه بلامی چنين نظر می‌دهد كه چنين « صلحی » حتی در مناقشه‌هايی در موضوعاتی شديداً تفرقه افكنانه مانند سقط جنين قابل دستيابی است، وی در باره‌ی ليبراليسم راه مبالغه می‌پيمايد. چنين چيزی غير ممكن است. در يك چنين حالتی دو طرفی كه دچار اختلاف نظر هستند با ارزش‌های خود در دو طرف يك شكاف عميق و غير قابل عبور قرار گرفته‌اند. جان گری در كتاب خود « دو چهره‌ی ليبراليسم » اين گونه نظر می‌دهد كه همه‌ی آنچه به طور واقع بينانه قابل حصول است فقط يك مصالحه‌ی موقت (modus vivendi) است.
اين سه نويسنده تلويحاً خاطر نشان می‌سازند كه نقطه‌ی ضعف ليبراليسم در لحظه‌هايی آشكار می‌شود كه حتی وفاداری « نيم بند » غير ممكن است، شانس برای مصالحه‌های نهادی وجود ندارد و هنگامی كه مصالحه‌ی موقت نمی‌تواند حفظ و تداوم يابد. با همه‌ی اين‌ها هنگامی كه ما با دشمنانی تا به آن حد آشتی ناپذير روبرو هستيم كه هيچ چيز نمی‌تواند آنها را از تحميل ارزش‌های خود باز دارد چه بايد بكنيم؟
اگر فلاسفه‌ی ليبرال در برآمدن از پس دشمنان ما نمی‌توانند راهنمايی چندانی بكنند پس شايد يكی از ضد ليبرال ترين انديشمندان قرن بيستم بتواند در اين خصوص كمكی كند. كارل شميت معتقد بود كه در سياست از اجزاء بسيار ضروری برای هر طرف دعوا شناخت دشمن است. در واقع شميت بر اين عقيده بود در جهانی كه در آن اثری از دشمنان نباشد از سياست نيز نشانی نخواهد بود.
وی در كتاب مشهورش « مفهوم سياست » چنين استدلال می‌كند كه جمهوری وايمار در آلمان به اين خاطر به زوال گرائيد كه رهبرانش از مواجه با كسانی كه آنها را دشمنان خود می‌دانستند استنكاف ورزيدند. ليبرال‌های وايمار با ناكامی خود در دفاع از قانون اساسی در برابر دشمنانشان، نشان دادند كه ترس آنها از اتخاذ تصميم حتی بيش از رويارويی با آنها است. اما مطابق با استدلال شميت، اتخاذ مهترين تصميمات ـ يعنی تصميمات در باره‌ی مرگ يا بقای يك جامعه ـ در همه جا غير قابل اجتناب هستند، حتی در جوامعی كه بر اصول ليبرال بنا شده باشند. يا بايد با دشمنان خود مواجه شده و آنها را شكست دهيد و يا آنكه بميريد.
البته ليبراليسم پيش از اين با دشمنانی مواجه شده است ـ كه خود شميت هم ميان آنها جای می‌گيرد، زيرا وی به عنوان بالاترين حقوقدان هيتلر از جمله آشتی ناپذيرترين دشمنان ليبراليسم وايمار بود. بی گمان دشمنان كوچكتر نبايد به عنوان دشمنان سرسخت و آشتی ناپذير بزرگ جلوه داده شوند. دشمنان ليبراليسم به اندازه‌ی كافی واقعی هستند، و نيازی به ساختن تصوير خيالی از آنها نيست.
ليكن ما چگونه دشمنان خود را می‌شناسيم؟ روش آن كاملاً ساده است: ما بايد سخن خود آنها را ملاك قرار دهيم. كدام گروه، جامعه، ملت يا دين به روشنی از دشمنی با ما سخن می‌گويد؟ همان در واقع دشمن ما است.
يك بار كه آنها را شناسايی كرديم نبايد با اين دشمنان كه خو آنها را تعين كرده ايم مانند كودكان رفتار كنيم و برای آنها توضيح دهيم كه آنها واقعاً منظورشان از آنچه در دشمنی با ما می‌گويند چيز ديگری است يا اين كه ما آنها را دوست داريم و اين كه آنها نبايد چنان كلمه‌های زشتی را مورد استفاده قرار دهند (٢). اگر ديگران می‌گويند كه دشمن ما هستند ما نيز بايد بر همان قرار رفتار كنيم. البته بسيار بلند طبعانه است قبل از آن كه كسی را به عنوان دشمن خود اعلان كنيم تامل نمائيم. اما هنگامی كه شخصی مانند يك دشمن صحبت می‌كند و همچون يك دشمن رفتار می‌كند ترديد‌ها هم بايد كنار گذاشته شوند. حالا وقت آماده شدن و تجهيز است.
در هر حال ليبرال دموكراسی برای نبرد با دشمنان داخلی خود از طريق حكومت قانون به خوبی آماده است. قوانين برعليه تشويق خشونت بايد مورد تاكيد قرار گيرد، تبانی‌ها تحت پيگرد قانونی قرار گرفته و چهره‌ی واقعی خائنين نشان داده شود. در واقع همانگونه كه تجربه‌ی قرن بيستم نشان می‌دهد در مواجه با دشمنان واقعی، جوامع ليبرال بايد حكومت قانون را همچنان به كار بندند حتی اگر تبعات آن به نظر تند و « غير ليبرال » آيد.
آنچه در باره‌ی دشمنان داخلی صدق می‌كند قاعدتاً بايد در باره‌ی دشمنان خارجی نيز صادق باشد. خواسته‌ی كشورهای ليبرال نبايد آن باشد كه شيوه‌ی زندگی خود را به تمامی نقاط جهان صادر كنند و آنها لازم است اين حقيقت را مورد توجه و احترام قرار دهند ـ يا لااقل تحمل كنند ـ كه انسان‌های ديگر مطابق با هنجارهايی كه ما با آنها توافق نداريم زندگی می‌كنند. اما كشورهای ليبرال نبايد در استفاده از قانون بين الملل در تا كردن با كشورهای « شرور » و آنهايی كه نظم بين المللی را ـ كه مبتنی بر تحمل متقابل است ـ به خطر می‌اندازند كوتاه آيند.
اگر ما به روش‌های ليبرالی باور داريم بايد برای محافظت از آنها آماده باشيم ـ در سخنان مالكوم ايكس « با هر وسيله‌ای كه لازم است ». ابزار انتخاب شده گاهی ممكن است خلق و خوی ليبرالی ما را تحت فشار قرار دهد. چاره‌ای وجود ندارد. ليبراليسم در جنگ؟ اگر قرار است كه ليبراليسم همچنان ادامه يابد شايد اين تنها انتخاب ممكن باشد.

مارسين كرول رئيس بخش تاريخ دانشگاه ورشو است و دارنده‌ی كرسی اراسموس و ناشر مهمترين نشريه‌ی بين المللی لهستان با نام Res Publica.

1: To Appease or Not to Appease? By Marcin Krol
Project Syndicate 2003.

٢: اين كلام را مقايسه كنيد با سخن معروف آقای خاتمی كه می‌گفت « زنده باد دشمن من » و عاقبت كار او را همه ديديم. مترجم.



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024