سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳ - Tuesday 21 May 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 31.07.2005, 4:11

نگاهی به كتاب «معمای بارباروسا» اثر ديويد ای. مورفی

نادانی استالين


اندرو ناگورسكی / برگردان: علی‌محمد طباطبايی

يكشنبه ٩ مرداد ١٣٨٤


ژوزف استالين هنگامی كه به مدت دوسال در آغاز جنگ دوم جهانی با هيتلر وارد پيمان نظامی شده بود چه می‌انديشيد؟ او در باره‌ی اهداف هيتلر برای حمله به شوروی چه می‌دانست و چه وقت از آنها مطلع شد؟ تاريخ‌نگاران از زمانی كه دو وزير خارجه يعنی يواخيم ريبن تروپ و ويچسلاو مولوتوف در ٢٣ آگوست ١٩٣٩ پيمان عدم تجاوز ميان شوروی و رژيم نازی آلمان را به امضا رساندند و سپس تهاجم بعدی آلمان‌ها به اتحاد شوروی در ٢٢ جون ١٩٤١، با اين پرسش‌ها كلنجار می‌روند. عمليات بارباروسا ـ نامی كه آلمان‌ها برای اين تهاجم انتخاب كرده بودند ـ كه استالين را به طور بسيار ناخوشايندی غافلگير كرده بود، از آنچه اغلب مردم وقوف دارند آلمان را برای رسيدن به هدفش در وارد كردن ضربه‌ی سريع و كشنده به شوروی بسيار نزديك تر كرده بود.
در كتاب « استالين چه می‌دانست: معمای بارباروسا » ديويد مورفی، يك مامور پيشين CIA و كسی كه به انجام عمليات سری در شوروی متهم شده بود، جامع ترين پاسخ‌ها تا امروز به اين پرسش‌ها را در اختيار خواننده قرار می‌دهد. بررسی دقيق و روشمند او از « محصول » هوش شوروی طی ٢٢ ماه بحرانی و حساس از آن پيمان نظامی، و در اين باره كه چگونه استالين با عصبانيت اغلب گزارشات جاسوس‌های خود را قابل پذيرش نمی‌دانست، از جهات گوناگون ـ تاكتيكی، روان شناختی و اخلاقی ـ گزارش بسيار جالب و گيرايی است. نتيجه‌ی تحقيقات او سند محكوميت بسيار تكان دهنده‌ای است از ديكتاتور شوروی در تمامی آن زمينه‌ها.
رديه نويسان و توجيه گران استالين در اين مورد بخصوص پيوسته چنين استدلال كرده اند كه او راه ديگری نداشت مگر موافقت با پيمان نظامی با هيتلر، زيرا استالين می‌بايست برای آماده شدن جنگ با آلمان وقت كشی كند. به عقيده‌ی آنها مماشات يك سال قبل بريتانيا و فرانسه در مونيخ و فقدان علاقه‌ی جدی آنها در ايجاد اتحادی با شوروی، برای استالين انخاب ديگری باقی نگذاشته بود. اما در واقع مورفی نشان می‌دهد كه رهبر شوروی در امضای آن عهدنامه چيزی بيش از يك طرف ناراضی و بی ميل برای هتيلر بود. او در قسمت كردن غنايم لهستان شور و شوق زيادی نشان می‌داد، يعنی نتايج حمله‌ای كه او از سمت شرق و ١٦ روز پس از تهاجم هيتلر از سمت غرب به لهستان انجام داد كه در اثر آن كشورهای بالتيك را به كنترل خود در آورد. و آشكارتر از همه جا آن كه او به آسودگی نقش دفاع از آلمان و هتاكی به بريتانيا و آلمان را پذيرفت.
تا به آن حد آسوده كه می‌توان گفت استالين بعداً از نتيجه‌ی جنگی كه خود به شعله ور شدنش كمك نموده بود احتمالاً شديداً متعجب شد. مورفی در جنجالی ترين فصل كتابش اولين برگردان انگليسی از نطقی را كه ادعا می‌شود استالين در ١٩ آگوست ١٩٣٩ ايراد كرده می‌آورد و اين سخنانی است كه درست قبل از رسميت دادن او به موافقت نامه اش با هيتلر بيان داشته است. در اين نطق استالين استدلال می‌كند كه اگر غرب در جنگی طولانی آلمان را شكست دهد آلمان كاملاً مستعد و آماده است برای آن كه به يك شوروی ديگر تبديل شود، اما چنانچه آلمان در جنگی طولانی پيروز بيرون آيد، به قدری از توان افتاده است كه ديگر نمی‌تواند تهديدی برای اتحاد شوروی باشد و به اين ترتيب يك كودتای كمونيستی در فرانسه می‌توان محتمل باشد. بنابراين اين موقعيتی است كه در هر حال به نفع شوروی خواهد بود و نتيجه‌ای كه استالين گرفت: « بايد هر كاری كه از دستمان ساخته است انجام دهيم و مطمئن شويم كه جنگ هر چقدر ممكن است بيشتر طول كشد تا هر دو طرف كاملاً خسته و فرسوده شوند »
اين سخنرانی برای اول بار توسط آژانس خبرگزاری فرانسوی Havas در اواخر ١٩٣٩ گزارش داده شد، و استالين بلادرنگ آن را جعلی دانست. اما در تكذيبيه اش همچنان پافشاری نمود كه « اين آلمان نبود كه فرانسه و بريتانيا را مورد هجوم قرار داد، بلكه فرانسه و بريتانيا بودند كه به آلمان حمله كردند، بنابراين بايد مسئوليت عواقب آن را نيز خود به عهده بگيرند ». مورفی كاملاً مطمئن است كه استالين اين سخنرانی را انجام داده، اما به عقيده‌ی او حتی اگر چنين هم نبوده، اعتراض‌های رهبر شوروی تقريباً همان قدر افشاگرانه و گويا بود كه سخنرانی كه مورد ترديد قرار گرفته است. گذشته از اين، استالين در ٧ دسامبر ١٩٣٩ در ميان سخنان ديگر همچنين اظهارنظرهای مشابهی را در حضور چندين تن از بالاترين مشاوران خود بيان كرده بود. او در بررسی جنگ « ميان دو گروه از كشورهای سرمايه داری » ـ آن گونه كه او قدرت‌های غربی و آلمان را توصيف می‌كرد ـ اظهار داشت: « از جهت ما اشكالی ندارد كه آنها با يكديگر به خوبی بجنگند و همديگر را تضعيف كنند ».
مشكل اين بود كه هيتلر كه هميشه بر اين عقيده بود انقياد روسيه بخش اصلی ماموريت زندگی او می‌باشد به سرعت از ناتوانی ارتش آلمان در تسليم كردن بريتانيا از طريق بمباران و تهاجم به آن جزيره از طريق عمليات موسوم به « شيردريايی » مايوس شد. در عوض او متقاعد گشت كه چنانچه ابتدا روسيه را شكست دهد، به دنبال آن بريتانيا در انزوای بيشتری قرار خواهد گرفت و از هميشه آسيب پذير تر خواهد بود. اين واقعيت كه تاريخ (يا در اصل افتضاح ناپلئون در ١٨١٢) و عقل سليم خلاف آن منطق را نشان می‌داد برای هيتلر اهميتی نداشت. اما استالين اين تحليل را نمی‌پذيرفت ـ همانگونه كه از پذيرش جريان ثابت گزارشاتی كه توسط جاسوسان شوروی از خارج می‌رسيد سرباززد.
مورفی جزئياتی در اختيار خواننده قرار می‌دهد كه « فراتر از هر شك معقولی » ثابت می‌كند سرويس‌های اطلاعاتی و جاسوسی شوروی از همان ابتدا پرونده‌ای برای گزارشات هشدار دهنده در باره‌ی اهداف و مقاصد المانی‌ها تشكيل داده بودند. منبعی با نام مستعار Ariets از برلين در ٢٩ سپتامبر ١٩٤٠ گزارش می‌دهد كه هيتلر قصد دارد « در بهار سال آينده در شرق به حل مشكل خود بپردازد ». ژنرال واسيلی توپيكوف كه رايزن نظامی در برلين بود، منبع خود را مورد حمايت قرار داده و جابجايی و آرايش مجدد تعداد بسيار زيادی از نفرات نظامی آلمان از جبهه‌ی غرب به جبهه‌ی شرق را تاييد می‌كند. از بوخارست در ٢٦ مارچ ١٩٤١ هيئت نظامی شوروی گزارش نمود كه « ستاد كل رومانی اطلاعات دقيقی دارد كه آلمان طی دو الی سه ماه آينده به اوكراين حمله خواهد كرد. هم زمان آلمانی‌ها در نظر دارند كه كشورهای بالتيك را مورد حمله قرار هند ».
واكنش استالين به تمامی اين‌ها خلاص شدن از ايوان پروسكوروف بود، يعنی رئيس اداره‌ی اطلاعات ارتش و كسی كه به طور دائم از فشار بيشتر استالين برای ارسال خبرهای خوب تر سرباز زده بود. جانشين او فيليپ گوليكوف متوجه گزارشاتی از افسران خود شد كه به جمع آوری اطلاعات جعلی آلمانی‌ها می‌پرداختند، يعنی اطلاعاتی كه در آنها همه شايعات در باره‌ی تهاجم به روسيه به عنوان « تبليغات انگيسی‌ها » غيرقابل طرح اعلام می‌شد. هنگامی كه كوليكوف خود را به ارسال گزارشی از ايستگاه پراگ مبنی بر اين كه آلمانی‌ها احتمال دارد در نيمه‌ی دوم ماه جون حمله كنند موظف ديد، طولی نكشيد كه همان گزارش را با امضای استالين روی ميز كار خود يافت. وی با جوهر قرمز نوشته بود: « سخنان تحريك آميز انگيسی‌ها! مورد بررسی قرار گيرد! ».
استالين پا به پای آن احساسات و تمايلاتش مصمم شده بود كه تعهدات تجاری خود را با آلمان مورد توجه قرار دهد و به اين ترتيب كشورش مقادير عظيمی نفت، چوب، مس، سنگ منگنز، كائوچو، غلات و ساير منابعی كه ذخيره‌های ماشين نظمی آلمان را حفظ می‌نمود، فراهم می‌كرد. چنين به نظر می‌رسد كه او در واقع معتقد بود می‌تواند هيتلر را از نيت‌های خوب خودش به توسط چنين رفتار بزدلانه‌ای متقاعد سازد. در سخنان نيكيتا خروشچف: « در حالی كه آن گنجشك‌ها جيك جيك می‌كردند كه ‹ مواظب هيتلر باشيد، مواظب هيتلر باشيد ›، اما استالين به موقع برای آلمان‌ها قطار پشت قطار غلات و نفت می‌فرستاد ».
همانگونه كه مورفی توضيح می‌دهد استالين همچنين گزارشات مستقيمی از مناطق مرزی را كه حكايت از تجمع نفرات بيشمار آلمانی داشت رد می‌كرد و به سربازان خود دستور داده بود كه به هواپيماهای آلمانی كه به كرات حريم هوايی شوروی را نقض می‌كردند تا به ماموريت‌های بی شرمانه‌ی خود جهت تجسس بپردازند شليك نكنند. در ٥ آوريل ١٩٤١ به نيروهای مرزی اين دستور صادر شد كه در صورت هرگونه برخورد با نيروهای آلمانی آنها بايد شديداً مواظب باشند كه به منطقه‌ی آلمانی‌ها گلوله‌ای شليك نشود. به جای تشخيص تمامی نشانه‌های آمادگی آلمان‌ها برای حمله، استالين ـ كه نمی‌توانست به هيچ كس اطمينان كند، به ويژه به جاسوسان خودش كه لابد تصور می‌كرد از افراد ديگر فرمان می‌گيرند ـ خود را بيشتر و بيشتر منزوی ساخت و به ژنرال‌هايش اجازه نمی‌داد كه نيروهای خود را برای جنگ احتمالی آماده نگه دارند. او همچنين خوشحال می‌شد از اين كه كسانی را كه سياست‌های او را مورد پرسش قرار می‌دادند در بازداشت نگه دارد و آنها را به لژيون‌های مخصوص شكنجه و اعدام تحويل دهد.
كتاب مورفی لازم بود به اين افسانه‌ها كه استالين يك متخصص تاكتيك‌های نظامی بزرگ و اين كه او يك ناجی بی نظير كشورش بود خاتمه دهد. استالين قبل از آن كه كشورش را نجات دهد آن را تقريباً به نابودی كشاند، درحالی كه او موقعيت‌های بسياری برای آماده سازی نيروهايش جهت پذيرش بدترين شرايط داشت و حداقل آن كه می‌توانست تلفات انسانی و خسارت‌های بعدی را كاهش دهد. نمی‌توان دانست كه چه تعداد از ين انسان‌ها چنانچه كشورشان توسط كسی رهبری می‌شد كه گوش شنوايی برای آن « كنجشك‌ها » داشت و از استفاده از ترور بر عليه مردم خودش چشم پوشی می‌كرد ـ نجات می‌يافتند حداقل طی مدت نبرد حماسی شان.


آندرو تاگورسكی سردبير ارشد در نيوزويك انترناشنال است.
1: Stalins Blindness by Andrew Nagorsky
Weekly Standard 2005



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024