iran-emrooz.net | Sat, 05.06.2010, 20:19
تحول سبز / گروه تحلیلگران انقلاب سبز: اگر روز قدس، ۱۳ آبان و ۲۲ بهمن، با حضور فیزیکی سبزها به مراسمی متفاوت تبدیل شدند، این بار مراسم ۱۴ خرداد به میزان قابل توجهی تحت الشعاع جنبش سبز و شخص موسوی قرار داشت. حضور متافیزیکی «میرحسین» بر این مراسم سایه افکند و رهبر نظام از موضعی تدافعی به توجیه عملکرد خود و تطبیق آن با “خط امام” پرداخت.
موسوی و کروبی – به ویژه در روزهای اخیر – به خاطر اعلام دلبستگی و علاقه به آیت الله خمینی مورد انتقاد قرار گرفته اند. دلیل اصلی نقد هم ناسازگاری بخشی از عقاید آیت الله خمینی با اهداف دموکراتیک جنبش سبز اعلام شده است. اما در این انتقادها به یک نکته توجه نمیشود و آن این است که تکثر گرایی یا پلورالیسم ناظر به محتوای عقاید اشخاص نیست، بلکه به شیوه دفاع از این عقاید، میزان بردباری در برابر سایر عقاید و پذیرش حاکمیت و رای ملت به عنوان داور نهایی عقاید باز میگردد. بر همین اساس است که موسوی خود را یکی از همراهان جنبش سبز میداند و نه رهبر آن؛ این یعنی موسوی خود اذعان دارد که سخنگوی تمامی طیفهای منتقد و مخالف وضع موجود نیست، اما از آزادی بیان شهروندانی که مانند او فکر نمیکنند، دفاع میکند و دفاع از حقوق شهروندان را به مسائل ایدئولوژیک مشروط نمیکند.
او تا به امروز هیچ شخص و گروهی را به نفوذی بودن، سبزینه پوشی، سبز نمایی یا سبزالهی بودن متهم نکرده و در بیرون از جنبش سبز قرار نداده است. پس هرکس میتواند تحت عنوان حامی یا هوادار یا سخنگوی بخشی از سبزها عقاید و افکار خود را دست کم در فضای مجازی یا رسانه های مستقل بیان و منتشر کند و این امر شامل حال طیف های مذهبی، ملی مذهبی، سکولار، لیبرال و چپ میشود و مسلم است که هم مخالفان و هم دوستداران آیت الله خمینی را نیز در بر میگیرد. تجربه حکومت اسلامی در سه دهه اخیر نشان داده است که یک جنبش دموکراتیک نباید نهادی شبیه «شورای نگهبان دموکراسی» تاسیس کند و آزادی بیان افراد و گروهها را محدود نماید.
باید به این نکته هم توجه داشت که اگر به فرض موسوی «تغییر موضع» دهد و عقیده و مرام سیاسی آیت الله خمینی را به طور کامل نفی کند، باز هم مورد تهاجم منتقدان قرار خواهد گرفت؛ البته این بار به بهانه فرصت طلبی و تزلزل سیاسی! زیرا در این صورت میتوان استدلال کرد که موسوی به خاطر کسب قدرت سیاسی، و قرار گرفتن در راس میلیونها مخالف سیاسی، چند دهه فعالیت سیاسی و اجرایی و گذشته سیاسی خود را نفی کرده است و چنین شخصی ممکن است یک روز علایق و عقاید امروز خود را نیز به معامله بگذارد.
اما در این شرایط شعار «مرگ بر موسوی» که از سوی عناصر وابسته به حاکمیت سر داده میشود، عملا حاصلی جز تثبیت موسوی به عنوان رهبر تمامی جریانات رقیب حاکمیت ندارد و از منظر سیاسی او را به بدیل یا نگاتیو رهبر نظام تبدیل میکند. با این شعار، نظام (یا باقی مانده آن) عملا به صورت نقطه مقابل موسوی و جنبشی که با نام وی شناخته میشود، تعریف میشود؛ همانطور که در پاییز و زمستان ۵۷ عملا آیت الله خمینی در نقش بدیل محمد رضا شاه ظاهر میشد و حضور و تاثیرش در سیاستها و رفتار نظام سابق مشهود بود.
اما این تنها نقطه تفاوت مراسم ۱۴ خرداد امسال با سالهای گذشته نبود. در نزدیک به یک سال گذشته، تقریبا تمامی مناسبتها و سالروزهای سیاسی و مذهبی، به نوعی تحت تاثیر و حضور جنبش سبز به صورتی بیسابقه و باژگونه اجرا شدند. از روز قدس گرفته تا ۲۲ بهمن، ماهیت هریک از این مناسبتها و سالروزها، برای همیشه دگرگون شد و کارکرد سیاسی آنها با حضور و تحرک جنبش سبز به صورتی متفاوت با سالهای گذشته جریان یافت. این بار اما در مراسم سالگرد فوت آیت الله خمینی، جنبش سبز به گونهای دیگر حضور خود را بر مراسم دولتی تحمیل کرد و عمق و وسعت خود را نه از طریق حضور فیزیکی و سر دادن شعار، بلکه از طریق تاثیرات زبانی و گفتمانی بر برگزار کنندگان و سخنرانان مراسم، نشان داد.
کنش زبانی و گفتمانی موسوی با مفهوم «خط امام»، موجب شد رهبر نظام از موضعی تدافعی در جایگاه سخنران ظاهر شود و با سفسطه و لفاظی و تشبیه خود با حضرت علی، تلاش کند خود را از اتهام خروج از خط امام تبرئه نماید! این در حالی است که مجموعه عملکرد موسوی در چارچوب جنبش سبز تعریف میشود و اگر به فرض اثبات شود که فرقه حاکم در انطباق کامل با عقاید بنیانگذار نظام عمل میکند، باز هم شرط کافی برای توجیه سرکوب جریانات تحول خواه تامین نمیشود. به بیان دیگر، سخنرانان مراسم ۱۴ خرداد در بهترین حالت میتوانند سران جنبش سبز یا مخالفان ایشان را قانع کنند که از «خط امام» دور شدهاند، اما مسئله نظام میلیونها شهروندی است که یا احساس تعلق خاصی به آن دوران ندارند، یا آن را صرفا یک مقطع تاریخی میدانند که سپری شده است و باید با توجه به مقتضیات زمان به فکر امروز و آینده بود.
صرف نظر از مباحث فوق، حتی اگر موسوی و کروبی رسما خروج خود را از «خط امام» اعلام کنند، باز هم آن دسته از هواداران و علاقه مندان به آیت الله خمینی که با فرقه حاکم همراه نیستند، دولت کودتا و حامیاناش را تایید نخواهند کرد.
به این ترتیب بازی «خط امام» همچون یک دام در برابر حاکمیت گشوده شد و سناریویی که با آتش زدن یک عکس شروع شده بود با فریاد شادی و هلهله حامیان دولت پس از مختل کردن سخنان سید حسن خمینی، به شکستی کامل برای کودتاچیان تبدیل شد.
فشار روانی و گفتمانی جنبش سبز بر حاکمیت به حدی زیاد بود که خطبه اول عملا با اشاره به مراسم ۲۲ خرداد به پایان رسید و فروپاشی ذهنی رهبر نظام (همچون احمدی نژاد در مناظره با محسن رضایی) در قالب یک اشتباه لپی آشکار شد. مراسمی که با کمترین هزینه و بدون نیاز به حضور فیزیکی شهروندان، به تمسخر و ریشخند حاکمیت توسط خودش (پارودی) تبدیل شد. ریشخندی نمادین که به بهترین نحوی در پوزخند صادق لاریجانی به هنگام شنیدن واژه «سگ» از زبان رهبر نظام، آشکار شد.
" width="640" />