دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 25.10.2025, 9:12

بن‌بست علم


جیمز له فانو

برگردان: علی‌محمد طباطبایی

هرگز تا این اندازه پول به تحقیقات علمی سرازیر نشده بود. با‌این‌حال، دستاوردها به‌طرز شگفت‌آوری ناچیز است. آیا بالاخره به نقطه‌ای رسیده‌ایم که علم دیگر چیزی برای گفتن ندارد؟

برای علم، این هم بهترین و هم بدترین دوران است. بهترین، چون مؤسسات تحقیقاتی آن هرگز تا این حد پرابهت نبوده‌اند و بودجه‌ های علمی هرگز تا این اندازه کلان نبوده است. این عصر علم بزرگ است، جایی که هزینه‌های پروژه‌های عظیم آن به‌طور معمول به ده‌ها یا صدها میلیون دلار می‌رسد. درحالی‌که کل بودجه تحقیقات علمی آمریکا در آستانه جنگ جهانی دوم تنها ۲۳۰ میلیون دلار بود، این رقم تا سال ۱۹۹۸ چندین برابر شد. تنها تحقیقات زیست‌پزشکی۶۲ میلیارد دلار دریافت کرد و در ده سال گذشته این رقم تقریباً دو برابر شده، از مرز صد میلیارد دلار فراتر رفته و تولید ناخالص داخلی ده‌ها کشور را تحت‌الشعاع قرار داده است. در این مدت، سرمایه‌گذاری برای تأسیسات تحقیقاتی جدید سه برابر شده و به ۱۵ میلیارد دلار رسیده است.

این تلاش‌ها بسیار پربار بوده و سیل عظیمی از مقالات پژوهشی در مجلات علمی تولید کرده است - مجلاتی که جلدهای ضخیم و براقشان هر سال فضای بیشتری از کتابخانه‌ها را اشغال می‌کنند. در سال ۱۹۸۰، حجم سالانه «مجله شیمی زیست‌شناختی» (Biological Chemistry) (به‌عنوان مثال) به ۱۲ هزار صفحه می‌رسید که خود عددی وحشت‌آور بود. اما تا سال گذشته، حجم این مجله هشت برابر شد و به ۹۷ هزار صفحه یا حدود ۲۵ میلیون کلمه رسید که یک قفسه کامل کتابخانه را پر می‌کند. و این فقط یکی از صدها مجله علمی و پزشکی است. اگر همه را کنار هم بگذارید، می‌توانید ابعاد انفجار دانش در سال‌های اخیر را بهتر درک کنید.

پس بهترین دوران است - اما درعین‌حال بدترین. اگر بپرسید «حاصل همه اینها چیست؟»، پس از تأمل، پاسخ به‌طرز عجیبی ناامیدکننده خواهد بود - حداقل در مقایسه با یک قرن پیش، زمانی که بودجه تحقیقات علمی جزئی از امروز بود. در دهه اول قرن بیستم، نظریه کوانتوم ماکس پلانک (Max Planck’s quantum) و نظریه نسبیت خاص اینشتاین (Einstein’s special theory of relativity) در کنار هم قوانین فیزیک را بازنویسی کردند. ارنست رادرفورد (Ernest Rutherford) ساختار اتم را تشریح و پرتوهای گاما را کشف نمود، ویلیام بیتسون (William Bateson) قوانین وراثت ژنتیکی را که مندل پیش از آن کشف کرده و مورد توجه قرار نگرفته بود دوباره کشف کرد و چارلز شرینگتون (Charles Sherrington)، نوروفیزیولوژیست، «کنش یکپارچه» (integrative action) مغز و سیستم عصبی را توصیف کرد. اهمیت انقلابی این کشفیات در زمان خود شناخته شد، اما درعین‌حال دریچه‌ای به دهه‌های بعدی علم گشود.

در مقابل، دستاوردهای مشابه در سال‌های اخیر بسیار ناامیدکننده بوده‌اند. شبیه‌سازی (cloning) یک گوسفند هیجان زیادی ایجاد کرد، اما دالی (Dolly) امروز تنها یک نمونه تاکسیدرمی‌شده در موزه‌ای اسکاتلندی است و ما از شبیه‌سازی سگ‌ها، گربه‌ها و گاوها چیز جدیدی نیاموختیم. بدون شک داستان «حیات مصنوعی» (artificial life) اخیر کریگ ونتر (Craig Venter) نیز مشابه خواهد بود. ساخت یک جعبه ابزار پایه از ژن‌ها و وارد کردن آن‌ها به یک باکتری - با هزینه۴۰ میلیون دلار و ده سال کار - از نظر فناوری هوشمندانه بود، اما نتیجه آن حتی به پای ساده‌ترین شکل‌های زندگی نمی‌رسد که سه میلیاردسال است همین کار را به‌رایگان و در چند ثانیه انجام می‌دهند.

کاربردهای عملی سرمایه‌گذاری عظیم در تحقیقات ژنتیک نیز به‌زحمت قابل‌ردیابی است. صنعت زیست‌فناوری (biotechnology) قول تحول در پزشکی و کشاورزی را داد - اما به‌قول آرتور لوینسون (Arthur Levinson)، مدیرعامل شرکت پیشرو ژننتک (Genentech)، این صنعت «یکی از بزرگ‌ترین صنایع زیان‌ده در تاریخ بشر» از آب درآمده است. وعده‌هایی داده می‌شود که اگر ۳۰، ۴۰یا حتی۱۰۰ سال دیگر صبر کنیم، همه چیز روشن خواهد شد - که درمان با سلول‌های بنیادی بینایی را به نابینایان و توان راه رفتن را به معلولان بازخواهد گرداند، و ما به یک «نظریه همه‌چیز» دست خواهیم یافت - یا به قول استیون هاوکینگ (Stephen Hawking)، «ذهن خدا را خواهیم شناخت.» اما این‌ها فقط وعده‌اند.

بیش از یک دهه پیش، جان هورگان (John Horgan)، نویسنده مجله ساینتیفیک آمریکن (Scientific American)، توضیحی برای رابطه معکوس آشکار بین بودجه تحقیقاتی فعلی و پیشرفت علمی ارائه کرد. او در کتاب «پایان علم» (۱۹۹۶) استدلال کرد که موفقیت گذشته علم، چشم‌انداز آینده آن را به‌شدت محدود کرده است. ما «در عصر بازدهی نزولی» زندگی می‌کنیم. به زبان ساده، ۶۰ سال گذشته شاهد یک سری کشفیات علمی بوده که در کنار هم، از بزرگ‌ترین دستاوردهای فکری بشر محسوب می‌شوند - دستاوردهایی که برای اولین بار به ما امکان دادند کل تاریخ کیهان را از آغاز تا دیروز در ذهن خود مجسم کنیم.

در طول عمرمان آموختیم که جهان چگونه ۱۵ میلیارد سال پیش در لحظه مهبانگ (the big bang) پدید آمد. می‌دانیم اولین ستاره‌ها چگونه شکل گرفتند و چگونه عناصر شیمیایی در دل آتشین آن‌ها از طریق همجوشی هسته‌ای به وجود آمدند. فهمیدیم که ۴ میلیارد سال پیش، چگونه ابر عظیمی از گاز و ذرات بین‌کهکشانی متراکم شد و منظومه شمسی را شکل داد، چگونه زمین جو مناسب برای حیات را به دست آورد و چگونه حرکت صفحات سنگی عظیم زیر سطح آن، قاره‌ها و اقیانوس‌ها را پدید آورد. اولین شکل‌های حیات را که ۳ میلیارد سال پیش ظهور کردند و آن «کد جهانی» (universal code) قرار گرفته در امتداد مارپیچ دوگانه را شناسایی کردیم که همه موجودات زنده از آن برای تکثیر خود استفاده می‌کنند. و اکنون جزئیات ویژگی‌های فیزیکی نخستین اجدادمان و تحول آن‌ها به انسان مدرن را می‌دانیم. تصور اینکه چگونه می‌توان از چنین دستاورد جامعی فراتر رفت، دشوار - حتی غیرممکن - است. وقتی بتوان گفت «جهان این‌گونه پدید آمد» و غیره، هرچه پس از آن بیاید به نوعی مایه ناامیدی خواهد بود.

هورگان تقریباً با شگفتی دریافت که بسیاری از دانشمندان برجسته‌ای که با آن‌ها مصاحبه کرد، موافق این دیدگاه بودند. بنتلی گلس (Bentley Glass) رئیس سابق انجمن آمریکایی پیشرفت علوم (American Association for the Advancement of Science) چنین اظهار عقیده کرد که «ما آن‌قدر تحت تأثیر شتاب و میزان دستاوردهای باشکوه قرار گرفته‌ایم که فریب خورده‌ایم و فکر می‌کنیم این روند تا ابد ادامه خواهد یافت.» ریچارد فاینمن (Richard Feynmann)، فیزیکدان، نیز نظر مشابهی داشت: «ما در عصر کشف قوانین بنیادی طبیعت زندگی می‌کنیم. این بسیار هیجان‌انگیز است، اما چنین روزی دیگر تکرار نخواهد شد. مثل کشف آمریکا، که فقط یک بار اتفاق می‌افتد.»

اما دیگران، همان‌طور که انتظار می‌رفت، مخالفت کردند و هورگان با افتخار اعتراف کرد که حداقل دوازده برنده جایزه نوبل و سردبیران هر دو مجله «نیچر» و «ساینس» او را «محکوم» کرده اند. منتقدانش استدلال کردند که ادعای «علم به محدودیت‌های خود رسیده است» بارها در گذشته مطرح شده، اما همواره رد شده است. مشهور است که لرد کلوین (Lord Kelvin) در پایان قرن نوزدهم پیش‌بینی کرد که آینده علوم فیزیکی را باید «در رقم ششم اعشار» جست‌وجو کرد: یعنی در اصلاحات بی‌حاصل وضعیت فعلی دانش. تنها چند سال بعد، اینشتین نظریه نسبیت را مطرح کرد و قطعیت‌های فیزیک کلاسیک لرد کلوین را سرنگون ساخت. اما هورگان در دفاع محکم از دیدگاه‌های خود پاسخ داد که وضعیت کنونی متفاوت است، زیرا زمانی که علم دو حد نهایی ماده را در بر می‌گیرد - ساختار ریز اتم و عظمت کیهان - فرصت‌های پیشرفت بیشتر به‌وضوح محدود می‌شود.

هورگان در پاسخ به اتهام منتقدان مبنی بر اینکه هنوز پرسش‌های بی‌پاسخ زیادی وجود دارد (چرا به جای هیچ‌چیز، چیزی وجود دارد؟ چه چیزی مهبانگ را آغاز کرد؟ چرا کیهان قابل‌درک است؟)، پاسخ داد که چنین مسائلی با روش‌شناسی علم قابل‌حل نیستند. توضیحات پیشنهادی، مانند نظریه ابرریسمان (superstring theory) که عناصر ساده ماده را در ده بعد مرتعش می‌کند، یا فرضیه چندجهانی (multiverse hypothesis) که میلیاردها جهان موازی با جهان ما را پیش‌بینی می‌کند، «حدس‌های غیرقابل‌اثبات» هستند.

سناریوی «پایان علم» هورگان با وجود تمام منطق‌پذیری و موجه بودن آن، با افزایش نمایی (exponential) بودجه تحقیقات در سال‌های اخیر و حجم عظیم دانش تولیدشده ناسازگار است. همچنین، این نظریه به اهمیت تحولات فنی عمده‌ای که از دهه ۱۹۸۰ آغاز شد و وعده حل دو مانع نهایی برای درک جامع جایگاه ما در جهان را می‌داد، توجهی نکرده است: چگونه دستورالعمل‌های ژنتیکی قرارگرفته در امتداد مارپیچ دوگانه، آن تنوع تقریباً نامحدود از اشکال و ویژگی‌هایی را ایجاد می‌کنند که به‌راحتی یک شکل حیات را از دیگری متمایز می‌سازد؟ و چگونه فعالیت الکتریکی مغز به تجربیات ذهنی، خاطرات و حس هویت ما «ترجمه» می‌شود؟

این تحولات فنی عبارتند از توانایی توالی‌یابی کامل ژن‌ها یا ژنوم‌های گونه‌های مختلف (کرم، مگس، موش، انسان و بسیاری دیگر) و تکنیک‌های پیشرفته اسکن که به عصب‌شناسان اجازه می‌دهد مغز را در حال «فعالیت»، تفکر، به‌خاطرسپاری و مشاهده جهان بررسی کنند. هر دو مجموعه تحولات، نشان‌دهنده فاصله گرفتن اساسی از علم متعارف آزمایشگاهی بودند و در عوض، «پتابایت‌ها» (یا ده‌ها هزار تریلیون بایت) داده خام تولید کردند که برای تحلیل و تفسیر به ابررایانه‌ها نیاز دارند. این انفجار داده‌ها درک ما از ژنتیک و عصب‌شناسی را دگرگون کرده است - اما به روش‌هایی کاملاً برخلاف انتظارات.

پروژه‌های ژنوم بر این فرض منطقی استوار بودند که توالی‌یابی کامل ژن‌ها، دستورالعمل‌های ژنتیکی متمایزکننده اشکال مختلف حیات را آشکار خواهد کرد. بنابراین، زیست‌شناسان به‌طور قابل‌درکی سردرگم شدند وقتی دریافتند که دقیقاً برعکس این موضوع صادق است. برخلاف همه انتظارات، تقریباً۲۰ هزار ژن در طیف وسیعی از پیچیدگی‌های موجودات، از یک کرم یک‌میلی‌متری تا انسان، مشترک است. همچنین نگران‌کننده بود که بفهمیم ژنوم انسان تقریباً با ژنوم موش و خویشاوندان نخستی‌سان ما قابل‌تعویض است، درحالی‌که همان ژن‌های تنظیمی که مثلاً باعث می‌شوند یک مگس، مگس باشد، انسان را نیز انسان می‌سازند. به‌طور خلاصه، هیچ‌چیز در ژنوم مگس و انسان وجود ندارد که توضیح دهد چرا مگس شش پا، یک جفت بال و مغزی به‌اندازه نقطه دارد، درحالی‌که ما دو بازو، دو پا و ذهنی داریم که قادر به درک تاریخ کیهان است.

دستورالعمل‌های ژنتیکی باید وجود داشته باشند - وگرنه اشکال متنوع حیات با چنین دقتی خود را تکثیر نمیکردند. اما ما در همین اواخر از این فرض که ممکن است اصول وراثت ژنتیکی را بدانیم، به این درک رسیده‌ایم که هیچ تصوری از این اصول نداریم.

برای عصب‌شناسان نیز داستان مشابهی وجود دارد. اسکن‌های پیشرفته مغز در حال «فعالیت» از همان ابتدا نشان داد که مغز باید به روش‌هایی کاملاً متفاوت از آنچه تصور می‌شد کار کند. حتی ساده‌ترین وظایف، مانند مرتبط کردن اسم «صندلی» با فعل «نشستن»، باعث فعال‌شدن بخش‌های وسیعی از مغز می‌شود - که حیرت از پیچیدگی‌های یک گفت‌وگوی عادی را برمی‌انگیزد. همچنین، تصاویر و صداهای هر لحظه گذرا به اجزای بی‌شماری تقسیم می‌شوند، بدون کوچک‌ترین نشانه‌ای از مکانیسم یکپارچه‌ای که تجربه شخصی زندگی کردن در مرکز جهانی منسجم، یکپارچه و دائماً در حال تغییر را ایجاد می‌کند.

دیوید هیوبل (David Hubel)، برنده جایزه نوبل از دانشگاه هاروارد، در تأمل بر این مشکل می‌گوید: «این تمایل پایدار مغز برای پردازش ویژگی‌هایی مانند شکل، رنگ و حرکت توسط ساختارهای جداگانه، بلافاصله این پرسش را مطرح می‌کند که چگونه همه این اطلاعات در نهایت برای درک یک توپ قرمز در حال جهش ترکیب می‌شوند. این اطلاعات قطعاً باید ترکیب شوند - اما این که کجا و چگونه چنین چیزی انجام می شود، ما در این مورد هیچ‌ تصوری نداریم.»

درحالی‌که این معماهای بزرگ هنوز حل‌نشده باقی مانده‌اند: این که چگونه فعالیت الکتریکی میلیاردها نورون در مغز به تجربیات روزمره ما ترجمه می‌شود؟ و چگونه هر لحظه گذرا حس متمایز و ناملموس خود را دارد؟ و در نهایت چگونه آهنگ‌های یک کانتاتای باخ (Bach cantata) به‌کلی با طعم مشروب بوربن (bourbon) یا خاطره ماندگار آن بوسه اول متفاوت است؟

پیامدها به‌اندازه کافی روشن هستند. اگرچه ممکن است بتوان همه‌چیز را درباره ماده فیزیکی مغز تا آخرین اتم دانست، اما «محصول» آن - پنج راز اصلی ذهن غیرمادی - همچنان توضیح‌ناپذیر باقی مانده‌اند: آگاهی ذهنی، اراده آزاد، نحوه ذخیره و بازیابی خاطرات، قابلیت های «برتر» استدلال و تخیل و آن حس منحصربه‌فرد هویت شخصی که با گذشت زمان تغییر می‌کند و به کمال می رسد، اما همچنان همان‌طور باقی می‌ماند.

پاسخ معمول این است که بپذیریم شاید اوضاع پیچیده‌تر از آن چیزی شده که در ابتدا تصور می‌شد، اما اصرار داشته باشیم که هنوز برای پیش‌بینی آنچه ممکن است در آینده کشف شود، «زود» است. بی‌شک هم ژنتیک و هم علوم اعصاب می‌توانند تقریباً به‌صورت نامحدود، داده‌های پایه‌ای بیولوژیکی و عصب‌شناختی بیشتری تولید کنند، اما به‌طور کلی می‌توان پیش‌بینی کرد که این تحقیقات به چه نتایجی خواهند رسید. زیست‌شناسان اگر بخواهند، می‌توانند ژنوم میلیون‌ها گونه‌ای را که با آنها سیاره زمین را شریک هستیم، رمزگشایی کنند، اما این تنها تأیید می‌کند که همه آن‌ها از چند هزار ژن مشابه تشکیل شده‌اند که برای سلول‌ها «کد» می‌دهند – سلول‌هایی که تمام موجودات زنده از آن‌ها ساخته شده‌اند. اما در عین حال، سوال واقعاً جالب این است که چگونه این ژن‌ها شکل و ویژگی‌های منحصربه‌فرد چنین موجودات متنوعی را تعیین می‌کنند – پرسشی که همچنان بی‌پاسخ مانده است. همین موضوع در مورد مشاهده مغز «در حال فعالیت» نیز صدق می‌کند، جایی که میلیون‌ها اسکن از سوژه‌هایی که یک توپ قرمز جهنده را تماشا می‌کنند، کمکی به درک بیشتر این مسئله نخواهد کرد که چگونه آن مدارهای عصبی، توپ را به‌عنوان جسمی گرد، قرمز و جهنده تجربه می‌کنند.

تفاوت این وضعیت با دستاوردهای فکری برجسته سال‌های پس از جنگ، چشمگیر است. در زمانی که کیهان‌شناسان می‌توانند با اطمینان رویدادهای چند دقیقه اول تولد جهان را استنباط کنند و زمین‌شناسان می‌توانند حرکت قاره‌ها را با دقت سانتیمتر اندازه‌گیری کنند، به‌نظر عجیب می‌رسد که متخصصان علم ژنتیک نمی‌توانند به ما بگویند چرا انسان‌ها اینقدر با مگس‌ها متفاوت هستند و عصب‌شناسان قادر به توضیح این نیستند که چگونه یک شماره تلفن را به خاطر می‌آوریم.

شاید علم برای یافتن پاسخ پرسش‌هایی که به نحوی خارج از حیطه‌اش قرار دارند، در مکان نادرستی به جستجو مشغول بوده است؟ پرسش‌هایی از این دست که چه چیزی می‌تواند آن گوناگونی شگفت‌انگیزِ شکل‌های جهان زنده را از توالی یکنواخت ژن‌ها فراخوانی کند، یا آن غنای ذهن را از الکتروشیمی مغز برآورد؟. دو دلیل احتمالی برای این مسئله وجود دارد. اولی که با کمی تأمل آشکار می‌شود، این است که «زندگی» به‌طرز غیرقابل‌سنجشی پیچیده‌تر از ماده است: واحد پایه‌ای آن – سلول – توانایی خلق هر آنچه تاکنون زیسته را دارد و میلیاردها بار کوچک‌تر از کوچک‌ترین ماشین‌آلات ساخته‌دست بشر است. یک مگس میلیاردها میلیارد بار پیچیده‌تر از یک سنگریزه با اندازه مشابه است و ویژگی‌هایی دارد که در جهان بی‌جان نظیر ندارد: توانایی تبدیل مواد مغذی به بافت‌های خود، ترمیم و تولیدمثل.

قوانین حاکم بر زیست‌شناسی نیز به‌همین ترتیب هستند – دستورالعمل‌های ژنتیکی که در امتداد مارپیچ دوگانه قرار دارند و جهان زنده را تعیین می‌کنند، باید به‌همان نسبت میلیاردها بار پیچیده‌تر از قوانین فیزیک و شیمی باشند که ویژگی‌های ماده را تعیین می‌کنند. بنابراین، هرچند شگفت‌انگیز است که کیهان‌شناسان می‌توانند رویدادهای فیزیکی پس از مهبانگ را استنباط کنند، این در مقایسه با توضیح پدیده زندگی، ناچیز است. درک اولی هیچ نشانه‌ای از توانایی توضیح دومی به دست نمی‌دهد.

دلیل دیگری که یافته‌های اخیر ژنتیک و علوم اعصاب باید این‌قدر گیج‌کننده باشند، این فرض است که پدیده‌های زندگی و ذهن در نهایت با اصطلاحات مادی‌گرایانه عملکرد ژن‌ها و مغزی که آن‌ها را به وجود می‌آورند، قابل‌توضیح هستند. این یک فرض منطقی است، زیرا تمام تلاش علمی۱۵۰ سال گذشته خود بر این اصل استوار است که هیچ چیزی در اصل وجود ندارد که در نهایت نتوان آن را با اصطلاحات مادی‌گرایانه توضیح داد. اما این هنوز یک فرض است، و ویژگی متمایز هر دو شکل و «سازمان‌دهی» زندگی (در مقابل مادیت آن) و افکار، باورها و ایده‌های ذهن این است که آن‌ها به‌وضوح غیرمادی هستند، زیرا نمی‌توان آن‌ها را میزان آنها را تعیین، وزن‌کشی یا اندازه‌گیری کرد. و بنابراین، به‌طور دقیق، آن‌ها خارج از حوزه روش‌های علمی برای بررسی و توضیح قرار می‌گیرند.

این همان پارادوکس بهترین و بدترین دوران ها است. علم، که شیوه مسلط شناخت در عصر ماست، امروز خود را در تنگنایی دشوار گرفتار یافته: از یک سو در اوج شکوه فکری قرار دارد و توانسته تاریخ کیهان را ترسیم کند، و از سوی دیگر به نظر می رسد که در برابر پدیده‌های زندگی و ذهن، که نفوذناپذیر و کشف‌ناشدنی می‌نمایانند، درمانده و عاجز مانده است.

با این حال، بودجه‌دهی سخاوتمندانه به تحقیقات علمی تا زمانی که این دیدگاه غالب باشد که انباشت داده‌های بیشتر، مانند یک بولدوزر، راهی از میان پیچیدگی‌های کنونی خواهد گشود، ادامه خواهد یافت. اما این دیدگاه بدون شک خطراتی دارد، چرا که همانطور که ضرب‌المثلی می‌گوید: «زیر درخت انجیر هندی چیزی رشد نمی‌کند.» و درخت انجیر هندی علم بزرگ (Big Science) تهدید می‌کند که روح واقعی پرسشگری فکری را خاموش کند. پروژه‌های عظیم آن که بر اساس خطوط شبه‌صنعتی سازماندهی شده‌اند، ممکن است تضمین‌کننده تولید نتایج باشند، اما آن‌ها با پرورش ویژگی‌هایی که دانشمند واقعاً خلاق را مشخص می‌کنند – استقلال در قضاوت، سرسختی و نارضایتی از نظریه‌های رایج – ناسازگار هستند. علم بزرگ ذاتاً در دیدگاه خود محافظه‌کار است و متعهد به «تکرار همان چیزها» است، نتایجی که سپس تفسیر می‌شوند تا با درک رایج از چگونگی اوضاع، سازگار شوند. بازیگران اصلی آن که بر نهادهای اعطای کمک‌مالی تسلط دارند، به‌ندرت بودجه‌ای را به کسانی اختصاص می‌دهند که ممکن است قطعیت‌هایی را که اعتبارشان بر آن استوار است، به چالش بکشند. و وقتی که متخصصان فنی و افراطی (geeks) قدرت را به دست آورند و متفکران آزاداندیش شکست بخورند – آن زمان واقعاً پایان علم خواهد بود.

Science’s dead end
James Le Fanu
Prospect 2010

* جیمز له فانو (James Le Fanu) پزشک خانواده و نویسنده است. کتاب او «طلوع و افول پزشکی مدرن» توسط انتشارات لیتل، براون منتشر شده است.
این مقاله پیشتر در نشریه پروسپکت منتشر شده بود. در حال حاضر در تارنمای نویسنده قابل دستیابی است:

 


نظر خوانندگان:


■ با سلام، متاسفانه این مقاله به قدری سوءتفاهم دارد که حکایت “خسن و خسین، هر سه دختران مغاویه” است. من به چند نکته کوچک اشاره می‌کنم و بعد یک نتیجه کلی می‌گیرم.
- قوانین مندل را بیتسون کشف نکرد، بلکه هوگو دویرز (Hugo de Vries)، کارل کورّنز (Carl Correns) و اریک فون چرمک (Erich von Tschermak) کشف کردند. بیتسون، با استفاده ابزاری از نظرات مندل و این سه نفر، در مخالفت با داروین و طرفدارانش بود. بیتسون فرگشت “تدریجی” و “انتخاب طبیعی” را قبول نداشت و “جهش‌های بزرگ” را به عنوان موتور فرگشت تبلیغ می‌کرد. و امروز می‌دانیم که بیتسون اشتباه می‌کرد!
- در طول تاریخ، تعریف‌های زیادی از “ژن‌” ارائه شده است. مطابق یک تعریف حدود ۲۰ هزار “ژن” وجود دارد، اما مطابق تعریف‌های دیگر، تمام قسمتهای کروموزوم، حتی آن‌هایی که سابقا “دی‌ان‌ای آشغال (Junk DNA)” نامیده می‌شدند، مولکول‌های آر‌ان‌ای می‌سازند. رقم ۲۰ هزار مربوط به کودان (codon) های خاصی است و نمی‌توان آن‌ها را دقیقا معادل “ژن” دانست.
- اصطلاحا گفته می‌شود که این یا آن “ژن” هم در انسان وجود دارد و هم در مگس. اما ساختار آن‌ها یکی نیست. مثلا آن چه که به “ژن” انسولین معروف است، بیش از یک میلیارد سال وجود داشته است (یعنی حتی پیش از به وجود آمدن چند سلولی‌های واقعی) اما ساختار آن در هر حیوانی تفاوت‌هات جزیی دارد.
فکر می‌کنم که این سه مثال برای نشان دادن بی‌دقتی نویسنده کافی باشد. حالا مشکل او چیست؟ مشکل او این است که، به عنوال کسی که از بیرون به علم ژنتیک نگاه می‌کند و یا از آن استفاده می‌کند، تصور او بر این است که فقط “یک مدل” از ژنتیک وجود دارد. او واقف نیست که مدل‌‌های کتاب‌های درسی، فرم ساده شده از مدل‌های واقعی است. در مدل‌های واقعی اثر هر “ژن” فقط و فقط در برهم‌کنش (interaction) با محیط تعریف می‌شود. و هیچ “صفت زیستی” وجود ندارد که تحت کنترل یک “تک ژن” باشد، و غالبا ده‌ها و صد‌ها “ژن” در همکاری و برهم‌کنش با یکدیگر و محیط به بروز یک صفت، مثلا قد و هوش و مقدار قند خون و غیره، کمک می‌کنند. نویسنده، یک مدل تقلیل‌گرایانه (reductionist) از ژنتیک را در ذهن دارد و فکر می‌کند با شناخت توالی دی‌ان‌ای همه چیز را می‌توان شناخت. چنین نیست. دانستن اینکه بدن (و “ژن”ها) در چه مر‌حله‌ای با چه محیطی روبرو شده‌اند، بسیار مهم است. یک شوک حرارتی (مثلا سرما یا گرمای زیاد) در سن ۲ ماهگی و ۲۰ سالگی آثرات بسیار متفاوتی دارند.
تا اینجا، برای پاسخ‌گویی به نویسنده، از سواد ژنتیکی خودم استفاده کردم. حالا پاسخ او را با استفاده از جامعه‌شناسی و فسلفه علم می‌دهم.
تعداد پژوهشگران پس از جنگ جهانی دوم، به علت دموکراتیزه شدن ساختار دانشگاه‌ها و موسسات تحقیقاتی، بسیار بالا رفته و از طرف دیگر امکان تماس بین دانشمندان (چه از طریق مسافرت با هواپیما، و چه از طریق تلفن و کامپیوتر و اینترنت، ...) به قدری بالا رفته که دانشمندان در تماس دائمی با هم هستند. کم شدن فاصله باعث شده که “کشفیات بزرگ” به صورت خورده خورده منتشر شوند. در اوائل قرن بیستم، یک نفر در اداره ثبت اختراعات در سویس می‌توانست بنشیند و ماه‌ها روی یک مسئله فکر کند. اما امروز، کسی مشابه او افکارش را قطره‌جکانی در طول چند کنفرانس و چند مقاله منتشر می‌کند.
خلاصه می‌کنم، نویسنده این مقاله به اندازه کافی روی حرف‌هایش فکر نکرده و حرف‌هایی زده که بهتر است جدی گرفته نشود.
با احترام - حسین جرجانی


■ از جناب جرجانی تشکر می‌کنم که با دقت مطالب را می‌خوانند و نظر خود را می‌نویسند.
آشنایی من با جیمز له فانو به کتاب او به نام ظهور و سقوط پزشکی مدرن باز می‌گردد که چندین سال پیش خواندم و البته اگر چه من پزشک نیستم آن کتاب برای من بسیار خواندنی و جالب توجه بود. این مقاله نیز چندین سال پیش در نشریه معتبر پروسپکت منتشر شده بود.
در هر حال در اینجا من شرح حالی از جیمز له فانو را از اینترنت استخراج کردم قرار می دهم:
دکتر جیمز لو فانو (James Le Fanu) یکی از شخصیت‌های برجسته و گاه جنجالی در جهان پزشکی، تاریخ علم و نویسندگی علمی معاصر است. او یک پزشک عمومی، روزنامه‌نگار و مورخ علم بریتانیایی است که به دلیل نقدهای عمیق و صریح‌اش به “ادعاهای اغراق‌آمیز” علم مدرن، به ویژه در حوزه‌های ژنتیک و علوم اعصاب، شناخته می‌شود. اهمیت او نه در ارائه اکتشافات آزمایشگاهی جدید، بلکه در تفکر انتقادی، ترکیب ایده‌ها و زیر سؤال بردن روایت‌های مسلط علمی است.
۱. زمینه فعالیت و حرفه
- پزشک عمومی: سال‌ها تجربه عملی در مواجهه با بیماران، که به عقیده او، پیچیدگی‌های بیماری‌ها و بهبودی‌ها را به او نشان داد که اغلب با توضیحات ساده‌انگارانه علم مدرن قابل درک نیست.
- ستون‌نویس علمی: برای سال‌ها ستون‌نویس ثابت روزنامه‌های معتبری چون The Daily Telegraph و The Sunday Telegraph بود. او در این ستون‌ها پیشرفت‌های پزشکی را برای عموم تفسیر و گاه نقد می‌کرد.
- مورخ و نویسنده: کتاب‌های او که حاصل تفکر و تحقیق گسترده هستند، اصلی‌ترین میراث فکری او محسوب می‌شوند.
۲. مهم‌ترین کتاب‌ها و ایده‌های محوری
الف. کتاب “اروج و افول پزشکی مدرن”(The Rise and Fall of Modern Medicine)
این کتاب احتمالاً مشهورترین اثر اوست و جایزه کتاب سال پزشکی کالج سلطنتی پزشکان بریتانیا را دریافت کرد.
ایده محوری: او در این کتاب به دو دوره طلایی علم پزشکی می‌پردازد:
- عصر طلایی اول (۱۹۴۰-۱۹۷۰): دوره اکتشافات واقعاً انقلابی مانند پنی‌سیلین، کورتیکواستروئیدها، پیوند اعضا، واکسن‌ها و DNA. او معتقد است این اکتشافات بیشتر مبتنی بر شانس، مشاهده و نبوغ فردی بودند تا مدل‌های نظری بزرگ.
- عصر طلایی دوم (دهه ۱۹۷۰ به بعد): او استدلال می‌کند که از این دوره به بعد، اگرچه هزینه‌ها و تبلیغات به شدت افزایش یافته، اما دستاوردهای واقعی و transformative پزشکی بسیار کم‌شمار شده‌اند. او به “وعده‌های تحقق‌نیافته” در زمینه‌هایی مانند ژنتیک و مهندسی ژنتیک برای درمان بیماری‌ها اشاره می‌کند.
ب. کتاب “چرا ما؟: چگونه علم دوباره راز وجود ما را کشف کرد؟”(Why Us?: How Science Rediscovered the Mystery of Ourselves)
این کتاب هسته اصلی نقد فلسفی لو فانو به علم مدرن را تشکیل می‌دهد.
- ایده محوری: علم در قرن بیستم با دو پروژه بزرگ می‌خواست راز حیات و هوشیاری انسان را از بین ببرد:
- پروژه ژنوم انسان: که وعده می‌داد با نقشه‌برداری از ژن‌ها، راز حیات را فاش کند.
- علوم اعصاب: که وعده می‌داد با اسکن مغز، راز هوشیاری و خودآگاهی را توضیح دهد.
- نقد لو فانو: او استدلال می‌کند که این دو پروژه با وجود موفقیت‌های فنی، در واقع شکست خورده‌اند. او می‌گوید:
- ژنوم انسان نشان داد که ما تنها حدود ۲۵۰۰۰ ژن داریم (تقریباً به اندازه یک کرم کوچک). این “پیچیدگی ژنتیکی” وعده‌داده شده را توضیح نمی‌دهد. راز اینکه چگونه یک موجود پیچیده مانند انسان از مجموعه‌ای نسبتاً محدود از ژن‌ها پدیدار می‌شود، عمیق‌تر از قبل شده است.
- اسکن‌های مغزی نیز نتوانسته‌اند توضیح دهند که چگونه فعالیت نورون‌ها و مواد شیمیایی مغز به تجربه ذهنی، خودآگاهی و معناداری منجر می‌شود. این “شکاف توضیحی” (Explanatory Gap) همچنان پابرجاست.
- نتیجه‌گیری او: علم مدرن به جای حذف رازآلودگی از انسان، به طور غیرمنتظره‌ای دوباره آن را کشف کرده است. ما موجوداتی منحصربه‌فرد و اسرارآمیز هستیم که توضیح مادی‌گرایانه صرف قادر به تبیین کامل ما نیست.
۳. اهمیت و جایگاه فکری
- صدای انتقادی در دنیای علم: در عصر سلطه بی‌چون‌وچرای علم‌گرایی (Scientism)، لو فانو جرأت کرده است بگوید “پادشاه لباس بر تن ندارد”. او نشان می‌دهد که علم، با همه دستاوردهای شگفت‌انگیزش، محدودیت‌های معرفت‌شناختی خود را دارد.
- دفاع از “معناداری” انسان: کار او در واقع دفاعی از منحصربه‌فرد بودن، آزادی و کرامت انسان در برابر روایت‌های تقلیل‌گرایانه (Reductionist) است که سعی دارند انسان را صرفاً به یک مجموعه ژن یا یک ماشین عصبی تقلیل دهند.
- یادآوری نقش “شگفتی” و “راز”: او به ما یادآوری می‌کند که شگفتی‌زدگی در برابر پیچیدگی و زیبایی طبیعت و وجود انسان، نه تنها با علم در تضاد نیست، بلکه باید بخشی از نگرش علمی باشد.
- نگارشی شیوا و استدلالی قوی: او توانایی قابل توجهی در ترکیب تاریخ، فلسفه، پزشکی و علم دارد و استدلال‌های پیچیده را به زبانی قابل درم و جذاب برای مخاطب عام ارائه می‌دهد.
۴. منتقدان او طبیعتاً دیدگاه‌های لو فانو با انتقاداتی نیز روبرو شده است:
- برخی او را نوستالژیک می‌دانند که به گذشته “طلایی” science چسبیده است.
- برخی منتقدان استدلال می‌کنند که او دستاوردهای عظیم ژنتیک و علوم اعصاب در درک بیماری‌ها را نادیده می‌گیرد یا کم‌اهمیت جلوه می‌دهد.
- برخی او را به طرفداری از نوعی حیات‌گرایی (Vitalism) یا تفکر معنوی متهم می‌کنند که در چارچوب علم مدرن نمی‌گنجد.
جمع‌بندی نهایی:
جیمز لو فانو یک متفکر مستقل و یک انسان‌گرای علمی است. اهمیت او در این است که از موضعی کاملاً آگاهانه و با استناد به خودِ یافته‌های علمی، نشان می‌دهد که جهان و به ویژه انسان، بسیار پیچیده‌تر، رازآلودتر و معنادارتر از آن چیزی است که مدل‌های مادی‌گرایانه رایج ادعا می‌کنند. مطالعه آثار او پنجره‌ای به سوی تفکری عمیق و نقادانه در مورد علم، پزشکی و جایگاه انسان در جهان می‌گشاید.
با تشکر مجدد از جناب جرجانی: علی محمد طباطبایی


■ آقای جرجانی عزیز. در کامنت خود به نکته مهمی اشاره کردید: “امکان تماس بين دانشمندان (چه از طریق مسافرت با هواپيما، و
چه از طریق تلفن و کامپيوتر و اینترنت، ...) به قدری بالا رفته که دانشمندان در تماس دائمی با هم هستند. کم شدن فاصله باعث شده که “کشفيات بزرگ” به صورت خورده خورده منتشر شوند”. اضافه می‌کنم که اگر از زاویه ارزشی به موضوع نگاه کنیم، سرعت ارتباطات، هم نتایج خوب دارد هم نتایج بد. یعنی اینکه اشتباهات نیز به سرعت در دنیا پخش می‌شوند و چه بسا پیش از طرد شدن و پاک شدن از فضای مجازی، همه جا را آلوده می‌کنند.
آقای طباطبایی عزیز. در قسمت پایانی کامنت خود، موضوعی را خلاصه کرده‌اید که به نظر من هم در اساس صحیح است: “جهان و به ویژه انسان، بسيار پيچيده‌تر، رازآلودتر و معنادارتر از آن چيزی است که مدلهای مادی‌گرایانه رایج ادعا می‌کنند”. ضمن اینکه دانشمندان معمولأ متواضع هستند و مطلبی که خارج از دسترس و استدلال و تجربه باشد با قطعیت مطرح نمی‌کنند. هشدار من فقط این است که “رازآلودگی” بهانه‌ای نشود که هر امر غیر تجربی و غیرمعقولی را با مماشات و سهل‌انگاری قبول کنیم.
هم مقاله و هم کامنت‌ها بسیار جالب و برایم آموزنده بودند.
موفق باشید. رضا قنبری






نظر شما درباره این مقاله:







بازتاب یهودستیزی در ادبیات جهان
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 22.10.2025, 18:37

بازتاب یهودستیزی در ادبیات جهان


گردآوری و ترجمه: قربان عباسی

واژه‌ی «یهودستیزی»[i ] (Anti-Semitism) گرچه نخستین بار در واپسین دهه‌های سده‌ی نوزدهم برای مقابله با نفوذِ تهدید آمیز یهودیان در جامعه‌ی اروپا به کار گرفته شد، در معنای عام‌تر خود بازتاب‌دهنده‌ی نگرش‌ها و خصومت‌های ضدیهودی است که برای سده‌ها و بلکه هزاره‌ها در ادبیات و فرهنگ غربی حضور داشته و به‌صورت بومی در آن ریشه دوانده است. این اصطلاح به‌گونه‌ای ویژه نخستین بار در کتاب پیروزی یهودیت بر آلمانی‌گرایی[ii] نوشته‌ی ویلهلم مار (۱۸۷۹) پدیدار شد و به‌مثابه‌ی نقطه‌ی مقابل مفاهیمی همچون آلمانی‌گرایی[iii] و آریایی‌گرایی[iv] عمل کرد؛ مفاهیمی که کوششی بودند برای بازتعریف هویت و انسجام نوین مردمان آلمانی‌زبان بر بنیاد برتری نژادی، ملی و فرهنگی آلمانی.

یهودستیزی در کاربرد سده‌های نوزدهم و بیستم، معنایی روشن و بسترمند می‌یابد که بازتاب‌دهنده‌ی ایدئولوژی نژادی رایج آن دوران است. ادبیات یهودستیزانه با تصویرسازی‌های تحریف‌آمیز از باورها و آیین‌های یهودی و نیز با حمله به میزان وفاداری یهودیان به جوامعی که در آن‌ها زیست می‌کردند، شناخته می‌شود. به‌طور کلی، یهودستیزی را باید در پرتو «روح زمانه»‌ی معاصر خود مورد بررسی قرار داد؛ عصری که در آن جلوه‌های یهوددوستی[v]، رواداری و دفاعیات یهودیان و غیریهودیان در تضادی آشکار با خصومت‌های ضدیهودی حضور می‌یافت. برای نمونه، در ادبیات کلاسیک یونانی و رومی، همان‌قدر که جلوه‌هایی از دشمنی با یهودیان دیده می‌شود، نشانه‌هایی از کنجکاوی و علاقه نسبت به آنان نیز به چشم می‌خورد. ادبیات یهودستیزانه همچنین بازتاب تنش‌های برخاسته از دگرگونی‌های بنیادین اجتماعی بود؛ جایی که یهودیان، به‌عنوان اقلیتی آسیب‌پذیر و سیاسی، به آسانی هدف اتهام و نفرت قرار می‌گرفتند.

تأکید یهودیان بر یکتاپرستی و ردّ سرشتیِ بت‌پرستی در متون مقدس، این قوم اقلیت را در تقابل مستقیم با بسیاری از تمدن‌های باستانی قرار داد. نویسندگان کلاسیک خصمانه، آنان را به سبب امتناع از پذیرش چندخدایی، «ملحد» و «ضداجتماعی» قلمداد می‌کردند. همچنین، قوانین طهارت و آیین‌های خاص یهودیان مانند احکام غذایی یا پوشاک آیینی مانع مشارکت کامل آنان در حیات اجتماعی اکثریت می‌شد. در کتاب استر از عهد عتیق،‌ هامان، دشمن اصلی قوم یهود، چکیده‌ای کلاسیک از خصومت ضدیهودی را چنین بیان می‌کند: «قومی خاص در میان مردمان سراسر ایالات پادشاهی پراکنده و متفرق‌اند؛ قوانینشان با قوانین هر قوم دیگری متفاوت است؛ و قوانین پادشاه را نیز اطاعت نمی‌کنند؛ از این‌رو برای پادشاه سزاوار نیست که آنان را تحمل کند»

دوران باستان و قرون وسطی

تاریخ‌نگاری در عصر هلنیستی و رومی، افزون بر کارکرد اخلاقی و معنوی، ابزاری برای دفاع از هویت قومی نیز بود. از همین رو، در آثاری چون مصریان[vi] اثر مانِتون[vii] مورخ مصری سده‌ی سوم پیش از میلاد و تاریخ‌ها[viii] اثر تاسیتوس نوشته‌شده حدود ۱۰۰ تا ۱۱۰ میلادی، یهودیان در چارچوب دشمنی‌های سیاسی و قومی مورد تهمت و تحقیر قرار می‌گیرند. سخنان تحقیرآمیز خطیبان کلاسیک همچون سیسرو و آپیون، طی قرون متمادی تأثیری ژرف بر پژوهشگران برجای گذاشت، به‌ویژه سیسرو که خود به الگوی نثر لاتینی بدل شد. در واکنش به این دشمنی‌ها، یوسف بن متتیاهو (یوسف فلاویوس)، کاهن و تاریخ‌نگار یهودی سده‌ی نخست، مجموعه‌ای از ردیه‌ها را در اثر خویش علیه آپیون[ix] گرد آورد. این متون و دیگر آثار مشابه، بعدها توسط ام. استرن. در کتاب نویسندگان یونانی و لاتین درباره‌ی یهودیان و یهودیت[x] (۱۷۴۹) گردآوری و شرح‌نویسی شد.

عهد جدید، بُعد تازه‌ای بر خصومت‌های ضدیهودی افزود؛ گرچه محتوای آن در اصل بازتاب کشمکش‌های درون‌یهودی سده‌ی نخست میلادی بود؛ اما هنگامی که این متون به دست غیریهودیانی افتاد که از زمینه‌ی درون‌دینی آن آگاه نبودند، اشارات خصمانه‌ی آن معنایی نوین یافت و توسط موعظه‌ها و تفاسیر پدران کلیسا تقویت شد. اوسبیوس[xi] مرزبندی روشنی میان عهد عتیق و عهد جدید قائل شد و بدین معنا که با رستاخیز مسیح، عهد نخست منسوخ گردید. بدین‌سان، همه‌ی لعنت‌های کتاب مقدس برای تحقیر اسرائیل کهن بازتفسیر شد و همه‌ی برکات به «اسرائیل جدید» یعنی جامعه‌ی مسیحی تعلق گرفت. واژه‌ی «یهودی» به‌تدریج به صفتی تحقیرآمیز بدل شد که حتی برای مسیحیان دگراندیش نیز به‌کار می‌رفت. یهودیان به‌عنوان «خداکُش[xii]» یا قاتلان مسیح معرفی شدند و هنگامی که مسیحیت به دین رسمی امپراتوری روم بدل گردید، آزار و اذیت آنان رو به فزونی نهاد. این خصومت مسیحی بعدها در ادبیات بیزانسی و دیگر سنت‌های ارتدوکس شرقی نیز رسوخ کرد.

در قرون وسطی، دو عامل تازه بر یهودستیزی افزوده شد:

خصومت اقتصادی ناشی از رقابت میان بازرگانان یهودی و مسیحی.

رشد بدهی مسیحیان به رباخواران یهودی. از آن‌جا که کلیسای کاتولیک وام‌دهی با بهره را برای مسیحیان ممنوع کرده بود، یهودیان در جایگاه رباخوار قرار گرفتند و همین امر در ادبیات کلیسایی و عرفی به محکومیتی رایج بدل شد.

در سطح مردمی، جامعه‌ی مسیحی به‌تدریج یهودیان را با شیطان هم‌ذات‌پنداری کرد و آنان را مسئول مصیبت‌هایی چون خشکسالی، مفقود شدن کودکان، یا شیوع طاعون دانست. در ۱۲۴۰ میلادی، تلمود گنجینه‌ی شریعت و اخلاق یهودی در جریان دادگاهی تفتیشی توهین‌آمیز تلقی شد و به آتش کشیده شد. اندکی بعد، شاعران دوره‌گرد آلمانی[xiii] آن را به تمسخر گرفتند و یهودیان به مسموم کردن جسم و جان متهم شدند. یکی از نمونه‌های بارز ادبیات ستیزه‌جو، مناظره‌ی تحقیرآمیز میان یک مسیحی و یک یهودی[xiv] از سده‌ی سیزدهم اسپانیا است.

اگرچه پاپ‌های متوالی از سده‌ی دوازدهم به بعد این اتهامات را نکوهش کردند، اما موضوعاتی چون «قتل آیینی[xv]» در ادبیات نمایشی همچنان محبوب ماند. آثاری نظیر بازی یهودی اندیگن[xvi] آلمانی (سده‌ی پانزدهم)، حکایت راهبه‌ی بزرگ[xvii] اثر جفری چاوسر در داستان‌های کانتربری (حدود ۱۳۸۰–۱۴۰۰) و نیز اشعار فرانسویِ معاصر در سرزمین‌های سفلی، این اتهامات را بازتولید کردند. نمایش‌های مذهبی[xviii] میان سده‌های چهاردهم تا هفدهم آشکارا خصومت ضدیهودی را بازمی‌نمایاندند؛ یهودیان در آن‌ها رباخواران، هتک‌کنندگان آیین عشای ربانی، قاتلان آیینی و خداکُشان معرفی می‌شدند. نمونه‌هایی از این نمایش‌ها عبارت‌اند از نمایش مصائب اوبرآمرگائو[xix] (۱۶۳۴)، نمایش مصائب آلسفلد[xx]، سده‌ی پانزدهم، راز مصائب[xxi] اثر آرنولد گربان (حدود ۱۴۵۰) و معجزه‌ی بُلسِن[xxii] (سده‌ی چهاردهم). در سده‌ی شانزدهم، اراسموس با بازتاب احساسات عمومی قرون وسطی و رنسانس، نفرت خود از یهودیان را چنین خلاصه کرد: اگر نفرت از یهودیان، نشانه‌ی مسیحی بودن است، پس همه‌ی ما به‌راستی مسیحی هستیم.L

از قرن پانزدهم تا دوران معاصر

از سده‌ی پانزدهم به این سو، هر ملت و گروه زبانی خصومت خود با یهودیان را در قالب آزارهای علنی و اهانت‌های ادبی آشکار کرده است؛ گاه مضامینی تازه پدید آورده، اما همواره بر بنیان‌های خصومت کهن باستانی و قرون وسطایی استوار مانده است. واژه‌های یهودی L (Jew) و یهودا L (Judas) به‌تدریج در زبان‌های اروپایی به دشنام‌هایی تحقیرآمیز بدل شدند. در زبان اسپانیایی، واژه‌ی judio و در زبان فرانسوی، juif به معنای «رباخوار» به‌کار می‌رفت. در زبان انگلیسی و سپس آمریکایی، فعل تحقیرآمیز to Jew به‌معنای فریب‌دادن یا رباخواری پدید آمد؛ اصطلاحی که ریشه‌ی آن را می‌توان در واژه‌ی لاتینی iudaizare از برنار دو کلروو[xxiii] در سده‌ی دوازدهم یافت، واژه‌ای که آن زمان به معنای «یهودی‌گری کردن» یا «بدعت‌گذاری» نیز به‌کار می‌رفت.

بدین‌ترتیب، در حالی که الگوهایی پیوسته و قابل ردیابی از خصومت ضدیهودی در گذر نسل‌ها و قرون دیده می‌شود، بررسی تاریخی تطبیقی این پدیده نشان‌دهنده‌ی سیر و دگرگونی‌های تدریجی آن است. چنین مطالعه‌ای همچنین امکان می‌دهد تا وجوه مشابه و همزمان در فرهنگ‌ها و مناطق گوناگون آشکار گردد.

اسپانیا و آلمان

در اسپانیا، کشتارهای پی‌درپی یهودیان، غسل تعمیدهای اجباری و تغییر دین ناشی از ترس، منجر به ظهور جمعیت قابل توجهی از مسیحیان جدید شد؛ گروهی که خود بُعدی تازه در خصومت‌های ضدیهودی رقم زدند: طرد بر مبنای نژاد. مسیحیان قدیمی آنان را با لقب تحقیرآمیز مارانوس[xxiv]، به معنای «خوک» می‌خواندند و در سده‌ی پانزدهم خواستار جداسازی و اقامتشان در محله‌های مخصوص شدند. پژوهشگران معاصر بر این باورند که هدف واقعی «تفتیش عقاید» که به دستور فردیناند و ایزابلا در همان سده بنیان نهاده شد، نه صرفاً حفظ ایمان کاتولیک، بلکه در اصل مهار قدرت مسیحیان جدید بود؛ کسانی که در نظر عامه اغلب به دروغ و از روی نفاق به مسیحیت گرویده تلقی می‌شدند.

ردپاهای آشکارِ توهین‌های ضدیهودی را می‌توان در مجموعه‌ی شعری مجموعه شعر[xxv] اثر خوان آلفونسو دِ بائنا[xxvi] (۱۴۴۵) یافت. اندکی بعد، فرانسیسکو گومز دِ کِوِدو ای وییِگاس[xxvii] (۱۵۸۰–۱۶۴۵) در آثار خود، به‌ویژه در نمایشنامه‌ی ساعت همگان[xxviii] (۱۶۳۵) پیوسته یهودیان را به ریشخند گرفت. مفهوم «پاکی نژاد»[xxix] که میان مسیحیان قدیم و جدید تمایز می‌نهاد، در «عصر طلایی» ادبیات اسپانیا در سده‌ی شانزدهم جایگاهی مسلط یافت. این مضمون در بسیاری از نمایشنامه‌های لوپه دِ وگا[xxx] به‌صورت محوری ظاهر شد و در آثار تیرسو دِ مولینا[xxxi]، از جمله شیاد سویل[xxxii] (۱۶۳۰) اشارات ضدیهودی برای مخاطبان معاصر کاملاً آشکار بود. تیرسو حتی در نمایشنامه‌ی احتیاط یک زن[xxxiii] (۱۶۳۴) پزشکان نومسیحی[xxxiv] را به کشتن بیماران مسیحی متهم ساخت.

در آلمان، اصلاح دینی پروتستان که با آموزه‌های مارتین لوتر آغاز شد، در ابتدا نسبت به یهودیان لحنی مساعد داشت. رساله‌ی او با عنوان عیسی مسیح یهودی زاده شد[xxxv] (۱۵۲۳) نمونه‌ی روشنی از این نگرش است. با این حال، به دلیل نومیدی از عدم حمایت و گرویدن یهودیان به آیین اصلاحی، لوتر به‌تدریج به سوی نگارش رساله‌هایی به شدت خصمانه روی آورد؛ از جمله درباره‌ی یهودیان و دروغ‌های ایشان[xxxvi] (۱۵۴۲). نفوذ این آثار ضدیهودی نه تنها بر کلیسای لوتری، بلکه بعدها در تبلیغات ایدئولوژیک نازی‌ها نیز به‌وضوح نمایان شد.

تا اواخر سده‌ی شانزدهم، جزوه‌ای زننده و به‌ویژه توهین‌آمیز پدید آمد که در سراسر اروپا رواج یافت و به همه‌ی زبان‌های عمده ترجمه شد. این متن که نخست در ایتالیا پدیدار گشت و با عنوان نفرین دوازده سبط[xxxvii] در آلمان و فرانسه به شهرت رسید، اساساً هجوی بود بر باب چهل‌ونهم سفر پیدایش که در آن برکت‌های یعقوب به دوازده سبط اسرائیل معکوس شده و به شکلی پورنوگرافیک هر سبط به سبب نقش خیالی‌اش در مصلوب ساختن مسیح تحقیر می‌شد. این اثر را می‌توان انعکاسی وارونه از نماد رستگاری دانست که در سنت یهودی و مسیحی پیرامون «ده سبط گمشده» شکل گرفته بود. محبوبیت این مضمون در ادبیات اروپا و هم‌پیوندی آن با افسانه‌ی «یهودی سرگردان»، بعدها در پژوهش جامع جورج ک. اندرسون با عنوان افسانه‌ی یهودی سرگردان (۱۹۶۵) بررسی شد.

انگلستان و فرانسه

در انگلستان، تصویر یهودی به‌مثابه‌ی رباخوار در نمایشنامه‌ی تاجر ونیزی (حدود ۱۵۹۵) اثر ویلیام شکسپیر با شخصیت «شایلاک» به شکلی ماندگار جاودانه شد. این کلیشه پیشینه‌ای کهن داشت؛ روایتی که در اصل در تلمود بابلی (باب نِداریم ۵۰ ا) به‌صورت داستانی یهوددوستانه مطرح شده بود: یهودی‌ای مهربان به یک رومی بی‌ایمان با ضمانت خداوند پول قرض می‌دهد. این روایت در سنت مسیحی دگرگون شد و به‌زودی به تصویر خصمانه‌ی «یهودی رباخوار» انجامید. کریستوفر مارلو، هم‌عصر شکسپیر، در نمایشنامه‌ی یهودی مالت[xxxviii] (حدود ۱۵۸۹) سیمایی کاملاً شرور از یک رباخوار یهودی ترسیم کرد. این چهره‌پردازی‌ها، همراه با آثاری چون یهودی ونیز (۱۷۰۱) نوشته‌ی جورج لنسداون[xxxix]، در قرون هفدهم و هجدهم تداوم یافت.

فراتر از مضامین سنتی قتل آیینی و رباخواری، کلیشه‌های دیگر ضدیهودی نیز در ادبیات انگلیسی قرون هجدهم و نوزدهم رخ نمودند. دنیل دِفو در رمان روکسانا، (۱۷۲۴) شخصیت یک یهودی را به‌عنوان جنایتکاری پلید تصویر کرد. توبیاس اسمولت در ماجراهای رودریک رندوم[xl] (۱۷۴۸) از شخصیت «اسحاق راپین» برای حمله به یهودیان به‌عنوان رباخوار بهره برد. ماریا اِج‌وُرث در قصه‌های اخلاقی، (۱۸۰۱) کلیشه‌های مشابه را بازآفرینی نمود. در سده‌ی نوزدهم، چهره‌ی منفور «فاگین» در الیور توئیست (۱۸۳۷–۱۸۳۸) اثر چارلز دیکنز و «اِسکروج» در سرود کریسمس[xli] (۱۸۴۳) از جمله نمونه‌های بارز این بازنمایی‌های خصمانه‌اند. جورج دو موریه نیز شخصیت اهریمنی «سِوِنگالی» را در رمان تریلبی[xlii] (۱۸۹۴) خلق کرد. حتی در آستانه‌ی جنگ جهانی اول، نویسندگان محافظه‌کار کاتولیکی چون هیلر بِلُک[xliii] و ج. ک. چسترتون از الگوهای قرون وسطایی بهره بردند. جورج برنارد شاو نیز این مضامین را در نمایشنامه‌های خود زنده کرد؛ آثاری چون انسان و ابرانسان، (۱۹۰۳) سرگرد باربارا[xliv] (۱۹۰۵)، ژاندارک قدیس[xlv] (۱۹۲۳) و معضل پزشک[xlvi] (۱۹۰۶) حاوی اشارات خصمانه‌اند. حتی در نشریه‌ی ادبیات شهوانی مروارید، مجله‌ای پرخواننده در دوران ویکتوریایی، توهین‌هایی علیه خاخام‌ها دیده می‌شود. در فرانسه، عصر روشنگری بُعدی نوین به خصومت‌های ضدیهودی افزود. فیلسوفانی چون ولتر، با بازخوانی تصاویر کلاسیک ضدیهودی، آن‌ها را به سلاحی در حمله علیه کلیسای کاتولیک قرون وسطی و نفوذ اجتماعی یهودیان بدل ساختند. ولتر در نوشته‌های فراوان خود یهودیان را با عباراتی تحقیرآمیز توصیف کرد و میراثی پایدار از ضدیت با آنان برجای گذاشت. مارکیز دِآرژان[xlvii] نیز نگرشی متناقض نسبت به یهودیان ارائه داد: خصمانه نسبت به توده‌ی بی‌سواد، اما مثبت نسبت به یهودیان فرهیخته‌ای که می‌پنداشت سرانجام به مسیحیت خواهند گروید. دو مجموعه‌ی او، نامه‌های یهودی[xlviii] (۱۷۳۶–۱۷۳۸) و نامه‌های کابالایی[xlix] (۱۷۳۷–۱۷۴۱)، در ترویج تصویر یهودیان به‌مثابه‌ی رباخوار تأثیری شگرف داشت. در کنار این آثار، باید به حجم گسترده‌ی جزوه‌های ضدیهودی که در قرون هفدهم و هجدهم در انگلستان و فرانسه منتشر شد نیز اشاره کرد؛ متونی که در شکل‌دهی به افکار عمومی آن روزگار نقشی انکارناپذیر داشتند.

فرانسه

ادبیات فرانسه در قرن نوزدهم سرشار از بازنمایی‌های متناقض یهودیان است؛ از یک‌سو تصاویری یهوددوستانه و از سوی دیگر کلیشه‌هایی آشکارا یهودستیزانه. نمونه‌های شاخص این دست از کلیشه‌ها را می‌توان در مجموعه‌ی چندجلدی «کمدی انسانی» (۱۸۴۲-۱۸۵۰) اثر اونوره دو بالزاک مشاهده کرد، جایی که تصویر بانکدار آزمند و مجموعه‌دار آثار هنری به‌عنوان نماد یهودی ظاهر می‌شود. در رمان «مانت سالومون»[l]، (۱۸۶۷) اثر ادموند و ژول دو گنکور و همچنین در «پادشاهان در تبعید»[li]، (۱۸۷۹) نوشته‌ی آلفونس دوده، زن یهودی در قالب قهرمانی اغواگر و تباه‌کننده ترسیم می‌شود. افزون بر این، یهودیان سنگدل و بی‌رحم در آثاری چون «کاسمُپولیس[lii]» (۱۸۹۲) اثر پل بورژه، مون-اوریول، (۱۸۸۶) از گی دو موپاسان و نیز در رمان «پول» (۱۸۹۱) نوشته‌ی امیل زولا نقش‌آفرین هستند. ویکتور هوگو نیز در نمایشنامه‌های خود مانند «کرامول» (۱۸۲۷) و «ماری تودور»، (۱۸۳۳) یهودیان را در هیئت رباخواران محکوم می‌کند، اما در اثر متأخر خویش، «تورکمادا[liii]» (۱۸۸۲) همدلی آشکاری با آنان به‌عنوان قربانیان آزار و شکنجه نشان می‌دهد.

یهودستیزی، در هیئت یک ایدئولوژی با ابعاد نژادی، پس از ماجرای دریفوس به شکل تازه‌ای سر برآورد. در این دوره آثاری پدید آمد که بازتاب‌دهنده‌ی خصومت محافظه‌کاران افراطی و ملی‌گرایان تندرو بود. در این میان، کتاب مشهور اما بیرون از چارچوب بل لِتر (ادبیات زیبا)، یعنی «فرانسه‌ی یهودی»[liv] (۱۸۸۵) نوشته‌ی ادوارد آدولف درومون تأثیری عظیم بر ذهنیت یهودستیزان قرن بیستم نهاد. مضمون اصلی این کتاب ادعای تسلط یهودیان بر جامعه‌ی فرانسه بود. سال‌ها بعد، روژه پیرفیت با قلم تند و طنزآمیز خویش در اثر «یهودیان»(۱۹۶۵) در ترجمه‌ی انگلیسی با زیرعنوان «سفری خیالی به حماقت‌های یهودستیزی» انتشار یافت، این ادعاها را به سخره گرفت. رمان‌هایی که از ایده‌ی درومون الهام گرفتند عبارت‌اند از «جوهر خورشید[lv]»، (۱۸۹۰) اثر پل آدام، «یهودی سرگردان»(۱۸۹۷) از لئون کلادل، «سرزمین پارلمان‌داران[lvi]»، (۱۹۰۰) و «مبارزه»، (۱۹۰۷) هر دو نوشته‌ی لئون دوده و نیز نمایشنامه‌ی «بازگشت از اورشلیم»[lvii]، (۱۹۰۴) اثر موریس دونای.

اروپای مرکزی و شرقی

در طول قرن نوزدهم، نخست در آلمان و اتریش و سپس در روسیه، یهودستیزی به یک پروژه‌ی سیاسی و ایدئولوژیک فراگیر بدل شد؛ تلاشی برای پاسخ‌گویی به بحران‌های اجتماعی و اقتصادی درونی. بسیاری از یهودیانِ تغییر دین یافته، همانند مرتدان قرون وسطایی، برای اثبات هویت نوین مسیحی خویش، به تحقیر و حمله به یهودیت برخاستند و بر خصومت موجود افزودند. کارل مارکس برجسته‌ترین نمونه‌ی این گرایش است، هرچند این پدر او بود که غسل تعمید را بر وی تحمیل کرده بود.

مهم‌ترین نکته‌ی یهودستیزی قرن نوزدهم، مخالفت با رهایی یهودیان و امکانی بود که این تحول برای ادغام کامل آنان در جامعه‌ی غربی فراهم می‌کرد؛ آن هم به‌عنوان شهروندانی مستقل و بی‌نیاز از تغییر دین. این روند که پس از انقلاب فرانسه و فتوحات ناپلئون، نظم دیرینه‌ی صنفی و کاتولیکی قرون وسطا را درهم شکست، در آثار محافظه‌کارانِ واپس‌گرا به‌شدت مورد حمله قرار گرفت؛ همانان که از انطباق با تحولات ژرف قرن نوزدهم، از اروپا تا آمریکا، عاجز بودند.

ادبیات آلمانی این قرن بازتاب‌گر همین خصومت سیاسی و فرهنگی بود. تصاویر یهودستیزانه به وفور در رمان‌هایی چون «بدهکار و بستانکار»[lviii]، (۱۸۳۴) اثر پرطرفدار گوستاو فرایتاگ، «اُلی نوکر»[lix]، (۱۸۴۱) از جرمیاس گوت‌هِلف (نام مستعار آلبرت بیتزیوس)، «نبردی برای رُم»[lx]، (۱۸۷۶) نوشته‌ی فلیکس دان و «کشاورز بوتنر»[lxi] (۱۸۹۵) اثر ویلهلم فون پولنز دیده می‌شود. هرچند در آثار دیگری از فرایتاگ و دان می‌توان نمونه‌هایی از بازنمایی مثبت یهودیان یافت، اما در مجموع، این آثار اغلب شخصیت یهودی را به‌عنوان موجودی شرور، غیرقابل اعتماد، دشمن مردم آلمان و اساساً غیرقابل تمدن معرفی می‌کنند. جالب آن‌که همین چهره‌ی یهودی پیش‌تر در رساله‌ی یهوددوستانه‌ی کریستین ویلهلم فون دُم با عنوان «درباره‌ی بهبود مدنی یهودیان»[lxii] (۱۷۸۱) ظاهر شده بود. او استدلال می‌کرد که با رهایی یهودیان، نواقص فرهنگی و اخلاقی آنان نیز از میان خواهد رفت؛ ایده‌ای که ریشه در نوشته‌های مارکیز دِآرژان و حتی آموزه‌های تبشیری مسیحیت در سده‌های نخستین و میانه داشت. یهودیانِ رهاشده خود نیز این نگاه تحقیرآمیز را نسبت به یهودیان ارتدوکس شرق اروپا تداوم بخشیدند و آنان را به سبب بی‌سوادی در زبان آلمانی و فقدان فرهنگ، خوار می‌شمردند.

اروپای شرقی و میانه

ادبیات لهستان در قرن نوزدهم، هرچند گهگاه تصاویری مثبت از یهودیان ارائه می‌داد، اما این بازنمایی‌ها همواره در بستر جامعه‌ای عمیقاً یهودستیز صورت می‌گرفت. آثار آشکارا ضد یهودی، به‌ویژه در اواخر قرن به قلم محافظه‌کاران نگاشته شدند؛ نمونه‌ی برجسته‌ی آن رمان «سرزمین موعود»[lxiii]، (۱۸۹۹) نوشته‌ی ووادیسواف استانیسواف ریمونت است که در آن، سرمایه‌داران یهودی و آلمانی به‌عنوان استثمارگران کارگران لهستانی نکوهش می‌شوند؛ بازتابی ادبی از همان شکایات اقتصادی دیرینه‌ای که از قرون وسطا در لهستان علیه یهودیان وجود داشت.

در اواخر همان سده، همزمان با عقب‌نشینی امپراتوری عثمانی از شرق اروپا، موجی از آشفتگی سیاسی و اجتماعی سربرآورد که به افزایش حملات علیه یهودیان انجامید. آنان به‌عنوان بیگانگان، دشمنان ملت و غاصبان عرصه‌ی بازرگانی معرفی شدند، در حالی‌که تهمت‌های سنتی مسیحی قرون وسطی نیز بار دیگر تکرار می‌شد. در رومانی قرن نوزدهم، یهودستیزی چنان گسترده بود که نویسندگان ملی‌گرای تندرو همچون واسیله آلکساندری از آن برای خلق شخصیت‌های ادبی بهره بردند: از جمله یهودی صاحب‌مسافرخانه در «زالوهای روستا»[lxiv]، (۱۸۶۰)، دست‌فروش بزدل «هرشکو» در «هرشکو دست‌فروش»[lxv]، (۱۸۵۱) و «سوروجیول»[lxvi]، (۱۸۶۱) و نیز تاجر استثمارگر در نمایشنامه‌ی «یون پاپوشارول»[lxvii] (۱۸۶۴) این الگو در اشعار میخائیل امینسکو (۱۸۵۰-۱۸۸۹)، بوگدان پتریچیکو‌هاشدئو (۱۸۳۸-۱۹۰۷) و کوستاچه نگروتسی (۰۱۸۶۸-۱۸۶۸) نیز تداوم یافت.

در بلغارستان، مضامین یهودستیزانه در ادبیات قرن نوزدهم به ندرت دیده می‌شود. با این حال، درام «به سوی پرتگاه»[lxviii] (۱۹۱۰) اثر ایوان وازوف، همسر یهودی تزار ایوان الکساندر را مسئول سقوط بلغارستان به دست عثمانیان در قرن چهاردهم معرفی می‌کند.

با خیزش ملی‌گرایی در چکسلواکیِ‌هاپسبرگ، بُعدی نوین به یهودستیزی افزوده شد: یعنی همانندسازی یهودیان با دشمنان آلمانی. اشعار ویکتور دایک، پتر بِزروچ (نام مستعار ولادیمیر واشک) و آنتونین سووا این مضمون را به اوج رساندند. تصاویر یهودستیزانه همچنین در نمایشنامه‌های لادیسلاو استروپژنتسکی، یاروسلاو هیلبرت و ف. ف. سامبرک و در رمان‌های فرانتشک پراودا، آلویس مرشتیک، ویلم مرشتیک، یوزف هولچک، ییندریش بار، رودولف مدک و امیل واچک حضوری پررنگ دارند.

یهود ستیزی در ادبیات روسیه

پدیده‌ی یهودستیزی در روسیه و سپس اتحاد جماهیر شوروی از آغاز شکل‌گیری آن در سده‌های میانه تا قرن بیستم، مراحل گوناگونی را پشت سر نهاد. این گرایش که در اصل از بستر مسیحیت بیزانسی به روسیه راه یافت، در منابع اولیه بیش از هر چیز بازتاب‌دهنده‌ی رقابت کلیسای مسیحی با یهودیت بود؛ رقابتی که ریشه در نفوذ و جایگاه چشمگیر یهودیان و تعالیم یهودی در امپراتوری خزرِ یهودی‌شده داشت؛ امپراتوری‌ای که تا اواخر سده‌ی دهم بر سرزمین‌های گسترده‌ای تا غرب کی‌یف سلطه داشت.

آخرین موج یهودی‌گرایی در روسیه در پایان قرن پانزدهم سرکوب و برانداخته شد و خود یهودیان نیز از قلمرو روسیه تبعید گشتند. این وضعیت ادامه داشت تا آنکه در پی تقسیمات سرزمینی لهستان در اواخر قرن هجدهم، یهودیان بار دیگر در ابعادی گسترده به روسیه وارد شدند. این حضور تازه اما نه بر اساس پذیرش، بلکه بر پایه‌ی ضرورت سیاسی اقتصادی بود. تزار که از یک‌سو منافع تجاری این گروه را ناگزیر می‌دانست و از سوی دیگر نسبت به آنان کینه‌ای عمیق ملی و مذهبی در جامعه احساس می‌کرد، یهودیان لهستانی را به ایالات غربی تازه‌تصرف‌شده محدود ساخت. سیاست رسمی دولت روسیه در قرن نوزدهم معطوف به گرواندن یهودیان به مسیحیت یا اجبار آنان به مهاجرت بود. در واپسین دهه‌های این قرن، موجی از پوگروم‌ها با حمایت مستقیم دولت شکل گرفت تا این روند را شتاب بخشد. از همین رو، بررسی ادبیات ضدیهودی روسیه‌ی قرن نوزدهم تنها در چارچوب حضور اقلیتی ناخواسته و تحمیلی که نتیجه‌ی فتوحات سیاسی بود، معنا می‌یابد.

تصاویر و مضامین ضدیهودی در آثار متعددی به چشم می‌خورد: در نمایشنامه‌ی «اسپانیایی‌ها» (۱۸۳۰) اثر میخائیل لرمانتوف، در داستان کوتاه «یهودی»، (۱۸۴۷) اثر ایوان تورگنیف، در رمان کوتاه «تاراس بولبا»[lxix]، (۱۸۳۵)، بازنگری (۱۸۴۲) اثر نیکولای گوگول و همچنین در «یادداشت‌هایی از خانه‌ی مردگان»، (۱۸۶۰-۱۸۶۲) اثر داستایوفسکی. اگرچه لئو تولستوی بر مبنای آموزه‌های مسیحی، یهودستیزی را محکوم می‌کرد، با این حال اشارات پراکنده‌ی او به یهودیان غالباً بار منفی داشت. به موازات شدت گرفتن موج‌های یهودستیزی در اروپای غربی، در روسیه نیز یهودیان در آثاری همچون «تاریکی مصری»[lxx]، (۱۸۹۹) اثر وسوولود کرستوفسکی به‌مثابه عناصری ضد روس، ضد مسیحی و انقلابی تصویر شدند.

یهود ستیزی در ادبیات ایالات متحده

در ایالات متحده، ادبیات قرن نوزدهم نیز سرشار از بازتاب مضامین سنتی و نوین یهودستیزانه بود. جنبش‌های مسیحی احیاگر ر آن دوران، انبوهی از رمان‌های پرطرفدار با محوریت عهد جدید پدید آوردند که لحن آشکارا خصمانه‌ای نسبت به یهودیان داشت. نمونه‌هایی از این آثار عبارت‌اند از «افسانه‌ی توماس دیدیموس، شکاک یهودی[lxxi]» (۱۸۸۱) اثر جیمز کلارک و «پسر یساخار: رمانی عاشقانه از روزگار مسیحا»[lxxii]، (۱۸۹۰) اثر اِل‌بریج بروکس. در آثار دیگری چون «مریم مجدلیه: یک وقایع‌نگاری»[lxxiii] (۱۸۹۱) اثر ادگار سالتوس، «آسای بیت‌لحم و خانواده‌اش»[lxxiv]، (۱۸۹۵) اثر مری جنینگز و «پادشاه آرام: داستانی از مسیح»[lxxv] (۱۸۹۶) اثر کارولین میسون، کلیشه‌های یهودی یا به نقد کشیده می‌شوند یا برجسته می‌گردند. در این آثار، یهودیان موجوداتی زشت، اسیر شریعت، دشمن مسیح و صلیب‌کشندگان او توصیف می‌شوند؛ مضامینی برگرفته از تفسیر لفظی احساسات ضدیهودی موجود در عهد جدید.

از سوی دیگر، برخی رمان‌ها یهودیان را در مقام مردمانی تحقیرشده نشان می‌دهند، اما ازدواج‌های میان‌مذهبی یا گرویدن آنان به مسیحیت را ستایش می‌کنند؛ الگویی که از مضامین کهن اروپای مسیحی الهام گرفته، اما در بستر آمریکایی صورتی مستقل یافته است.

تصویر یهودیان به‌عنوان تبهکاران، به‌ویژه مرتکبان جرایم غیرخشونت‌آمیز همچون کلاهبرداری یا آتش‌افروزی، بازتابی از همان کلیشه‌های اروپایی بود که با صحنه‌ی اجتماعی آمریکا سازگار شده بود. هم‌زمان با ورود گسترده‌ی یهودیان اروپای شرقی به آمریکا، این مضمون شدت یافت و با نگرش منفی نسبت به سایر مهاجران هم‌پوشانی پیدا کرد. در آثار هوراشیو آلجر همچون «بن، پسر باربر»[lxxvi]، (۱۸۷۰) و «پل، دستفروش»[lxxvii]، (۱۸۷۱)، گروگیر یهودی دزد حضوری پررنگ دارد. افزون بر آن، رمان‌های جنایی پرخواننده‌ی آن زمان به خلق یک «یهودی دزد کلیشه‌ای» انجامیدند که از محله‌های فقیر تا وال‌استریت همه‌جا حاضر بود؛ شخصیتی همواره ترسو و منفور.

نقش مهمی در سازمان‌دهی یهودستیزی ادبی در آمریکا به تله‌ماخوس تیمایِنیس[lxxviii] نسبت داده می‌شود؛ کسی که انتشارات مینروا را بنیان نهاد و خود نیز رمان‌هایی ضدیهودی چون «یهودای اسخریوطی»[lxxix]، (۱۸۸۹) و «آقای جیکوبز اصلی[lxxx]» (۱۸۸۸) را نوشت. برداشت او از تاریخ یونان که تمدن را به‌مثابه ترکیبی از میراث هلنی و مسیحی تعریف می‌کرد، تعصبش علیه یهودیان را توضیح می‌دهد. در پایان قرن نوزدهم، رسانه‌های عامه‌پسند و رمان‌نویسان، پیوندی آشکار میان یهودیان مهاجر و جرم‌وجنایت ترسیم کردند؛ موضوعی که از نشریاتی چون Puck تا مجله‌ی Life بازتاب یافت.

تصویر رباخوار یهودی انگل جامعه نیز در ادبیات آمریکا حضوری گسترده داشت. نمونه‌های بارز آن در «دلاور»[lxxxi] (۱۸۳۱) اثر جیمز فنی‌مور کوپر، «جنگ مرزی»، (۱۸۵۹) اثر ج. ب. جونز و نمایشنامه‌ی «مال جهان»[lxxxii]، (۱۸۵۷) اثر جولیا وارد‌هاو دیده می‌شود. این تصویر بعدها در آثار هنری جیمز به شکل قربانی‌سازی از یهودیان در برابر طبقه‌ی اشرافی تجاری نمایان شد. همین مضمون حتی در اشعار کودکانه‌ی «مامان غاز»[lxxxiii] نیز بازتاب یافت و در اوایل قرن بیستم در رمان‌هایی چون «خانه‌ی استاد»[lxxxiv] (۱۹۲۵) اثر ویلا کاتر، «گتسبی بزرگ» (۱۹۲۵) اثر اف. اسکات فیتزجرالد و شعر «بوربانک با بیدکر: بلایستاین با سیگار»[lxxxv] (۱۹۲۰) اثر تی. اس. الیوت، یهودیان را به‌منزله‌ی عامل فساد جامعه‌ی مسیحی آمریکا به تصویر کشیدند.

افزون بر این، مضامین دیگری نیز در پایان قرن نوزدهم در ادبیات آمریکا شکل گرفت: یهودی به‌عنوان بیگانه‌ای که هرگز جذب نمی‌شود، یا به‌عنوان دشمنی که با تحقیر غیریهودیان از آنان سوءاستفاده می‌کند. افسانه‌ی «یهودی سرگردان» به قاره‌ی جدید راه یافت و با مضمون توطئه‌ی جهانی درآمیخت؛ توطئه‌ای که بعدتر به اوج خود در رمان «دو هزار سال اول من»[lxxxvi] اثر جورج س. ویرک و پل الدریج رسید. همین مضامین در آثاری چون «خواننده‌ی رومی»، (۱۸۸۴) اثر فرانسیس م. کرافورد، «یهودی شامانت»[lxxxvii]، (۱۸۹۹) اثر جورج گاسیپ، «بانوی سفید خامیناواتکا»[lxxxviii]، (۱۸۹۸) اثر ریچارد هنری سوج، «مک‌تیگ»[lxxxix]، (۱۸۹۹) اثر فرانک نوریس و «ستون سزار»[xc] (۱۸۹۰) اثر ایگناتیوس دونلی نیز تکرار شدند. در این آثار، هر مشکل اجتماعی یا روان‌شناختی غیریهودیان به مثابه توطئه‌ای یهودی تعبیر می‌شد؛ بازتولیدی مدرن از تصویر قرون وسطایی یهودی به‌عنوان شیطان. چنین پیش‌زمینه‌ای در هر دو سوی اقیانوس اطلس، زمینه‌ساز یکی از سهمگین‌ترین فاجعه‌های تاریخ یهود شد: هولوکاست در جنگ جهانی دوم.

در قرن بیستم، نیروهای فوق‌محافظه‌کار در اروپا به قدرت رسیدند و بر نگرش ادبی نسبت به یهودیان اثرات ویرانگری بر جای گذاشتند. نظریه‌ی «توطئه‌ی جهانی یهود» که شکل مدرن آن «پروتکل‌های بزرگان صهیون» بود (متنی که در دهه‌ی ۱۸۹۰ از رساله‌ای فرانسوی ضد ناپلئون سوم سرقت و سپس در حدود ۱۹۰۵ به‌دست سرگئی نیلوس به روسی ترجمه شد) بر ادبیات ضدیهودی قرن بیستم در روسیه و سایر کشورها سایه انداخت. در آمریکا، این افسانه با تلاش‌های هنری فورد و روزنامه‌ی دیربورن ایندیپندنت[xci] که تا سال ۱۹۲۷ به صورت پاورقی منتشر می‌شد، شهرت و نفوذ گسترده یافت.

در همان حال، جنبش‌های رادیکال انقلابی نیز در تصویر یهودیان کلیشه‌ای مناسب برای بیان خصومت خود با نظم کهن یافتند. در جهانی متحول، یهودیان بار دیگر به‌عنوان قربانی سنتی برای هر شرّ ممکن، از سرمایه‌داری تا کمونیسم، معرفی شدند.

اما کانون اصلی یهودستیزی در سال‌های میان دو جنگ جهانی، آلمان نازی بود؛ جایی که این ایدئولوژی نه تنها در ادبیات زیبا، بلکه در روزنامه‌نگاری، پژوهش‌های دانشگاهی و اسناد رسمی حکومتی بازتولید و گسترش یافت. خودزندگی‌نامه‌ی آدولف هیتلر، «نبرد من»(۱۹۲۵-۱۹۲۷) چکیده‌ای از انبوه نفرت‌های دیرینه بود. ترجمه‌ی آلمانی پروتکل‌های بزرگان صهیون در سال ۱۹۲۰ منتشر شد و به‌زودی مبنای بسیاری از تبلیغات یهودستیزانه‌ی نازی‌ها قرار گرفت. مضامینی که نازی‌ها پروراندند به‌سرعت در اروپای محافظه‌کار انتشار یافت و حتی بر مورخانی چون نیکولای یورگا در رومانی و شماری از دانشگاهیان دیگر تأثیر گذاشت.

در رومانی، مضامین ضدیهودی و ضدکمونیستی در آثار نویسندگانی چون نائه یونسکو، نیکولای داویدسکو، اوکتاویان گوگا، چزار پترسکو، ایونل تئودورئانو و پانایت ایستراتی به چشم می‌خورد. در فرانسه نیز نفوذ نازی‌ها در ادبیات با رمان‌هایی چون «سفر به انتهای شب»[xcii] (۱۹۳۲) و «مدرسه‌ی اجساد»[xciii]، (۱۹۳۸) اثر لویی-فردینان سلین و «ژیل»[xciv]، (۱۹۳۹) اثر پیر دریولا روشل آشکار شد؛ آثاری که مضامین آشکارا نژادپرستانه را بازتاب می‌دادند.

شکست آلمان نازی و انزجار گسترده‌ی جهانی در غرب پس از آشکار شدن ابعاد فاجعه‌ی قتل‌عام شش میلیون یهودی در خلال جنگ جهانی دوم، یهودستیزی را به‌مثابه‌ی یک مضمون مشروع در عرصه‌ی ادبی بی‌اعتبار ساخت. با این همه رویکردی نو در نقد ادبی که در دهه‌های اخیر با عنوان «ساختارشکنی»[xcv] مطرح شده و تا حدی از اصطلاحات و روش‌شناسی عرفان یهودی (کابالا) الهام گرفته است، توانست وجوه تازه‌ای از یهودستیزی پنهان در ادبیات فرانسه‌ی پس از جنگ را آشکار سازد؛ وجوهی که در آثار نویسندگانی چون موریس بلانشو، لئون بلوا، ژان ژیرودو و آندره ژید نهفته بود.

در دوران حاکمیت اتحاد جماهیر شوروی، یهودستیزی به‌طور رسمی محکوم و در نخستین سال‌های پس از انقلاب، به‌سختی تحت پیگرد قرار گرفت. با این حال، خصومت با یهودیان، یهودیت و نیز صهیونیسم، به‌تدریج به بخشی برجسته از ادبیات رسمی شوروی بدل شد. می‌توان حتی استدلال کرد که در جهان پس از نازیسم، کانون اصلی یهودستیزی پنهان، نه در اروپا بلکه در اتحاد شوروی قرار داشت. برای نمونه، رمان عشق و نفرت[xcvi] (۱۹۷۰) اثر ایوان شِوتسوف که سرشار از مضامین ضدیهودی و ضدصهیونیستی است تحسین محافل آکادمیک شوروی را برانگیخت. همچنین رمان از راه پشتی[xcvii] نوشته‌ی ایگور بِلیاِف، منتشرشده در مجله‌ی (Znamya)، جلوه‌ای آشکار از ادبیات ضدصهیونیسم بود. در مقابلِ این خط رسمی، مهم‌ترین اعتراض را باید در شعر مشهور بابی یار ۱۹۶۱؛ نسخه‌ی سانسورشده در ۱۹۶۶ اثر یوگنی یفتوشنکو و بازآفرینی رمان‌گونه‌ی آن توسط آناتولی کوزنتسوف (۱۹۶۶) جست‌وجو کرد. با این همه موضع ادبی و سیاسی حاکم همچنان خصمانه باقی ماند؛ چنان‌که تحلیل‌های ی. تسیگِلمان در مقاله‌ی «یهودستیزی در نشریات شوروی (ادبیات زیبا و داستان‌های ویژه)» در یهودستیزی در اتحاد جماهیر شوروی: ریشه‌ها و پیامدهای آن (۱۹۸۴) و نیز پژوهش‌های یاکوب بلوم درباره‌ی ادبیات روسی شوروی و ورا ریچ در باب متون بلاروسی هر دو در کتاب تصویر یهودی در ادبیات شوروی: دوره‌ی پس از استالین (۱۹۸۴) به‌روشنی نشان می‌دهند.

یهود ستیزی در ادبیات عربی و اسلامی

یهودستیزی یا به تعبیر خوشایندتر «یهودی‌هراسی» زیرا همان‌گونه که اعراب به‌درستی یادآور می‌شوند آنان نیز از اقوام سامی‌اند در ادبیات عربی و اسلامی عمدتاً بر دو بنیان استوار است: نخست، رقابت کلامی و الهیاتی با یهودیت در آثار متفکران مسلمان؛ و دوم، جست‌وجوی هویتی نوین از سوی اعراب غیریهودی که در گرداب دگرگونی‌های سیاسی و فرهنگی پس از جنگ جهانی اول سرگشته مانده بودند. عامل نخست از اشارات جدلی پیامبر اسلام در قرآن سرچشمه می‌گیرد، حال آنکه عامل دوم مستقیماً از میراث فکری مسیحی، نازی و شوروی وارد ادبیات عربی شد. در هر دو حوزه، خصومت با یهودیان و یهودیت هرچند در ظاهر تحمل می‌شد در کنار دشمنی با اسرائیل و صهیونیسم، بازتاب‌دهنده‌ی همان ناهماهنگی تاریخی است که از قرون وسطا گریبان‌گیر جوامع عرب بوده است. بدین‌سان، کلیشه‌های مذهبی مسیحی و مسلمان در شاکله‌ی یهودستیزی مدرن عربی درهم تنیده شدند.

مضامینی که در قرآن طرح شده بود، همچون مخالفت یهودیان با پیامبران خویش و به تبع آن با محمد به عنوان «خاتم‌الانبیاء»، تحریف متون مقدس و دشمنی عمیق با مسلمانان، با اندکی تغییر در سراسر ادبیات اسلامی تکرار و بازتولید شد. در قرن نوزدهم، مضامین تازه‌ای از مسیحیت، از جمله افسانه‌ی سلطه‌ی جهانی یهودیان و تهمت خون، به این ادبیات افزوده شد. ترجمه‌ی تاجر ونیزی شکسپیر به عربی در اواخر همان قرن و بازنمایی شخصیت شایلاک، جایگاه خاصی در گفتمان ضدیهودی یافت. در قرن بیستم نیز نمایشنامه‌ی مصری خدای اسرائیل[xcviii] اثر علی احمد باکثیر (قاهره، حدود ۱۹۶۳) یهودیان را به صورت دیوها و شیاطینی مجسم ساخت که حاصل پیوندهای نامقدس میان شیاطین و زنان‌اند. این میراث سنتی در جدل‌های رسمی دولت‌ها، روزنامه‌نگاران، متکلمان و نویسندگان عرب انعکاس یافت و با پیامدهای ژرف منازعه‌ی عرب و اسرائیل در سده‌ی بیستم درآمیخت. از قضا، رساله‌ی جعلی و شناخته‌شده‌ی پروتکل‌های بزرگان صهیون نیز در میان رهبران عرب رواجی گسترده یافت؛ آنان آن را به مقامات خارجی هدیه می‌دادند و مطالعه‌ی آن را برای سیاستمداران و نظامیان الزامی می‌شمردند.

ختم کلام

نادیده گرفتن پیامدهای ویرانگر یهودستیزی سبب شده است که این پدیده پس از جنگ جهانی دوم همچنان به عنوان مضمونی رایج در ادبیات و دیگر هنرها باقی بماند. اعتراف شورای دوم واتیکان در سال ۱۹۶۵ مبنی بر بی‌اساس بودن اتهام «خداکشی» علیه یهودیان، نتوانست به توقف این تهمت تاریخی بینجامد. افزون بر آن، قطعنامه‌ی ۱۹۷۵ سازمان ملل که صهیونیسم را شکلی از نژادپرستی معرفی کرد، این دستاورد را تحت‌الشعاع قرار داد. در نتیجه، صهیونیسم به مثابه‌ی مترادف نژادپرستی به کلیدواژه‌ای تحقیرآمیز برای جهان سوم بدل شد و در تبلیغات شوروی، هم‌ارز نازیسم قلمداد گردید. این انگاره، هم‌زمان با خصومت با یهودیت، به ادبیات رسمی راه یافت و مشروعیت ادبی پیدا کرد.

از سوی دیگر، نئونازی‌ها با پشتیبانی برخی محافل دانشگاهی کوشیدند وقوع هولوکاست و نابودی یهودیان اروپا در جنگ جهانی دوم را انکار کنند. ادبیات اروپای شرقی معاصر نیز به عمد از ذکر این واقعیت که یهودیان از مهم‌ترین قربانیان جنگ بوده‌اند، خودداری کرده است؛ رویکردی که در پیوند با سیاست اتحاد شوروی در حذف یهودیان از تاریخ قابل درک است. در عین حال، در بسیاری از کشورهای غربی، حمله به یهودیان، یهودیت، صهیونیسم و اسرائیل چه از سوی یهودیان و چه غیریهودیان و یهودستیزان به امری مقبول در گفتمان عمومی بدل شده است؛ حال آنکه مشابه چنین حمله‌ای به دیگر گروه‌های قومی یا مذهبی بی‌درنگ از سوی نخبگان سیاسی و شهروندان آگاه محکوم می‌شود. این امر نشان می‌دهد که یهودستیزی، صرف‌نظر از نام‌ها و نقاب‌هایی که بر خود می‌زند، همچنان بخشی پذیرفته‌شده از بیان ادبی جهان است؛ همان‌گونه که در طول دوهزار و پانصد سال گذشته چنین بوده است.

————-
[i ] - Anti-Semitism
[ii] - Der Sieg des Judenthums über das Germanenthum
[iii] - Teutonism
[iv] - Aryanism
[v] - philo-Semitism
[vi] - Aigyptiaka
[vii] - Manetho
[viii] - Historiae
[ix] - Contra Apionem
[x] - Greek and Latin Authors on Jews and Judaism
[xi] - Eusebius
[xii] - deicides
[xiii] - Minnesingers
[xiv] -Disputa entre un cristiano y un judio
[xv] - ritual murder
[xvi] - Endiger Judenspiel
[xvii] - Prioress’s Tale
[xviii] - Mystery Plays
[xix] Oberammergauer Passionsspiel-
[xx] - Alsfelder Passionsspiel
[xxi] - Mystère de la Passion
[xxii] -Il miracolo di Bolsena
[xxiii] - Bernard de Clairvaux
[xxiv] marranos-
[xxv] - Cancionero
[xxvi] - Juan Alfonso de Baena
[xxvii] - Francisco Gómez de Quevedo y Villegas
[xxviii] - La hora de todos
[xxix] - limpieza de sangre
[xxx] - Lope de Vega
[xxxi] - Tirso de Molina
[xxxii] - El burlador de Sevilla
[xxxiii] - La prudencia en la mujer
[xxxiv] - conversos
[xxxv] - Dass Jesus Christus ein geborener Jude sei
[xxxvi] - Von den Juden und ihren Lügen
[xxxvii] - The Curse of the Twelve Tribes
[xxxviii] - Jew of Malta
[xxxix] - George Lansdowne
[xl] - The Adventures of Roderick Random
[xli] - A Christmas Carol
[xlii] - Trilby
[xliii] - Hilaire Belloc
[xliv] - Major Barbara
[xlv] - Saint Joan
[xlvi] - The Doctor’s Dilemma
[xlvii] - Marquis d’Argens
[xlviii] - Lettres juives
[xlix] - Lettres cabalistiques
[l] - Manette Salomon
[li] - Les Rois en exil
[lii] - Cosmopolis
[liii] - Torquemada
[liv] - La France juive
[lv] - L’essence du soleil
[lvi] - Le pays des parlementeurs
[lvii] - Le retour de Jérusalem
[lviii] - Soll und Haben
[lix] - Uli der Knecht
[lx] - Ein Kampf um Rom
[lxi] - Der Büttnerbauer
[lxii] - Über die bürgerliche Verbesserung der Juden
[lxiii] - Ziemia obiecana
[lxiv] - Lipitorile satului
[lxv] - Herșcu boccegiul
[lxvi] -Surugiul
[lxvii] - Ion Papușarul
[lxviii] - Kum propast
[lxix] - Taras Bulba
[lxx] - Tma egispetskaia
[lxxi] - Legend of Thomas Didymus, The Jewish Sceptic
[lxxii] - A Son of Issachar: A Romance from the Days of Messias
[lxxiii] - Mary Magdalen: A Chronicle
[lxxiv] - Asa of Bethlehem and His Household
[lxxv] - The Quiet King: A Story of Christ
[lxxvi] - Ben, The Luggage Boy
[lxxvii] - Paul, the Peddler
[lxxviii] - Telemachus Timayenis
[lxxix] - Judas Iscariot
[lxxx] - The Original Mr. Jacobs
[lxxxi] - The Bravo
[lxxxii] - The World’s Own
[lxxxiii] - Mother Goose
[lxxxiv] - The Professor’s House
[lxxxv] - Burbank with a Baedeker: Bleistein with a Cigar
[lxxxvi] - My First Two Thousand Years
[lxxxvii] - The Jew of Chamant
[lxxxviii] - The White Lady of Khaminavatka
[lxxxix] - McTeague
[xc] - Caesar’s Column
[xci] - The Dearborn Independent
[xcii] - Voyage au bout de la nuit
[xciii] - École des cadavres
[xciv] - Gilles
[xcv] - Deconstructionism
[xcvi] - Liubov’ i nenavist
[xcvii] - Schernogo khoda
[xcviii] - Ilah Isra’il


نظر خوانندگان:


■ با سپاس فراوان از نوشته پرکار و پر زحمت شما، بویژه رجوعات و اشارات تاریخی و مستند بسیار سودمندند.
امید داشتم در بخش آخر (ختم کلام) مشروح تر و مبسوط‌تر به این موضوع در شرایط حال می‌پرداختید. اشاره می‌کنم که یهودی ستیزی و تحولات آن در جهان امروز بیشتر از همیشه از موضوعات مورد بحث و چالش بین افراد و محافل یهودیست. جمعیت کثیری از یهودیان ایرانی بعد از انقلاب به آمریکای شمالی مهاجرت کرده‌اند اما کمتر در جامعه یهودیان آمریکایی ادغام شده‌اند. امروز و در نتیجه دگرگونی‌های پر شتاب جهانی تمایز چشمگیری در نگرش آنها و اکثریت یهودیان آمریکای شمالی بوجود آمده. همینطور مابین اشکنازی‌های مهاجر از اروپای غربی به اسرائیل از یکطرف و مهاجرین روسیه و اقمار شوروی سابق به اسرائیل از طرف دیگر.
موفق باشید، پیروز


■ آقای عباسی عزیز. مقاله جالبی بود، سیری در ادبیات جهان در رابطه با یهودستیزی. در پایان به نکته بسیار مهمی اشاره کرده‌اید: “در بسیاری از کشورهای غربی، حمله به یهودیان، یهودیت، صهیونیسم و اسرائیل چه از سوی یهودیان و چه غیریهودیان و یهودستیزان به امری مقبول در گفتمان عمومی بدل شده است”.
در واقع، آفت بزرگ تفکر این است که موضوعی را “مقبول” و نرمال در نظر بگیریم و از بررسی صحت و سقم آن خود را بی‌نیاز بدانیم.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان


 





نظر شما درباره این مقاله:







نامه عباس عبدی به رئیس مجلس درباره فرزندآوری
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 26.10.2025, 22:35

نامه عباس عبدی به رئیس مجلس درباره فرزندآوری






نظر شما درباره این مقاله:







چرا جنگ خامنه‌ای و روحانی بالا گرفته است؟ ">
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 26.10.2025, 21:23

چرا جنگ خامنه‌ای و روحانی بالا گرفته است؟






نظر شما درباره این مقاله:







نسرین شاکرمی، مادر نیکا شاکرمی، به آلمان رفت
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 26.10.2025, 19:39

نسرین شاکرمی، مادر نیکا شاکرمی، به آلمان رفت






نظر شما درباره این مقاله:







یک عضو سپاه پاسداران در حمله اسرائیل به لبنان
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 26.10.2025, 19:12

یک عضو سپاه پاسداران در حمله اسرائیل به لبنان






نظر شما درباره این مقاله:







سپاه شبکه‌ای برای حمله به اماکن یهودی
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 26.10.2025, 18:10

سپاه شبکه‌ای برای حمله به اماکن یهودی






نظر شما درباره این مقاله:







«شبکه‌ ۱۱ هزارنفری سپاه برای عملیات برون‌مرزی»
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 26.10.2025, 17:50

«شبکه‌ ۱۱ هزارنفری سپاه برای عملیات برون‌مرزی»


سازمان اطلاعاتی اسرائیل (موساد) روز یکشنبه ۲۶ اکتبر ۲۰۲۵، در بیانیه‌ای اعلام کرد، شبکه‌ای تروریستی فراملی که توسط نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران اداره می‌شود، مسئول رشته‌ای از حملات اخیر به مراکز یهودی در کشورهای غربی است.

بر اساس اطلاعات موساد، سردار عمار، فرمانده ارشد نیروی قدس سپاه پاسداران، این شبکه را رهبری می‌کند. این شبکه از زمان حمله حماس به جنوب اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، تلاش‌های خود را برای حمله به مراکز یهودی و اسرائیلی در سراسر جهان تشدید کرده است.

موساد مدعی است که سردار عمار حدود ۱۱,۰۰۰ نیروی عملیاتی را برای انجام عملیات مخفیانه هدایت می‌کند.

شبکه‌ای برای تخریب و ارعاب

بنابر بیانیه موساد، این شبکه اقدام به تخریب و آتش‌سوزی در کسب‌وکارها و مؤسسات یهودی کرده است تا جوامع یهودی را مرعوب کند و زمینه را برای حملات جدی‌تر فراهم سازد. این شبکه همچنین برنامه‌ریزی برای حمله به شخصیت‌های برجسته جوامع یهودی را در دستور کار داشته است.

موساد به سه مورد خاص از فعالیت‌های این شبکه اشاره کرده که با همکاری سازمان‌های اطلاعاتی خارجی کشف شده‌اند:

۱. یونان (ژوئیه ۲۰۲۴): پلیس ضدتروریسم یونان هفت نفر، از جمله دو ایرانی، را به اتهام آتش‌سوزی‌های جداگانه علیه یک هتل متعلق به اسرائیلی‌ها و یک کنیسه در مرکز آتن در اوایل همان سال دستگیر کرد.

۲. آلمان (ژوئیه ۲۰۲۵): دادستان‌های آلمانی اعلام کردند پلیس دانمارک فردی را دستگیر کرده که مظنون به جمع‌آوری اطلاعات درباره مکان‌ها و افراد یهودی در برلین برای سرویس اطلاعاتی ایران بود. این فرد در ژوئن ۲۰۲۵ از سه مکان جاسوسی کرده بود، احتمالاً برای آماده‌سازی فعالیت‌های اطلاعاتی بیشتر در آلمان، از جمله حملات احتمالی تروریستی علیه اهداف یهودی.

۳. استرالیا (اوت ۲۰۲۵): استرالیا ایران را به دست داشتن در دو حمله آتش‌سوزی در سال ۲۰۲۴، یکی علیه کنیسه آداس اسرائیل در ملبورن و دیگری علیه یک رستوران کوشر در سیدنی، متهم کرد. این حملات با استفاده از مجرمان و اعضای باندهای تبهکار سازمان‌یافته انجام شد. استرالیا سفیر ایران را اخراج کرد و اعلام کرد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به‌عنوان سازمان تروریستی طبقه‌بندی خواهد کرد. این اولین اخراج سفیر در استرالیا از زمان جنگ جهانی دوم بود.


تصویری که موساد از سردار عمار منتشر کرده

تلاش برای پنهان کردن نقش ایران

به گفته موساد، این شبکه برای مخفی کردن دخالت ایران، از افراد غیرایرانی و باندهای تبهکار استفاده کرده و بر جداسازی شدید بخش‌های مختلف عملیات تأکید داشته است. با این حال، آژانس‌های اطلاعاتی این حملات را به‌طور کلی غیرحرفه‌ای و ناشیانه توصیف کرده‌اند. به‌عنوان مثال، در سیدنی، مجرمان دو بار مکان اشتباهی را هدف قرار دادند و در نهایت در سال ۲۰۲۴ رستوران کوشر را به آتش کشیدند.

ایران سابقه طولانی در ایجاد خشونت علیه اهداف یهودی و اسرائیلی در خارج از کشور دارد، به‌ویژه در دو سال گذشته، در حالی که گروه‌های نیابتی‌اش در خاورمیانه با اسرائیل درگیر نبرد زمینی بوده‌اند.

از جمله نمونه‌های متعدد می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

- تلاش نوجوانان سوئدی برای حمله به سفارت اسرائیل در استکهلم به دستور ایران 
- برنامه‌ریزی برای سه حمله به کنیسه‌ها در آلمان توسط رهبر یک باند موتورسواران که برای سپاه پاسداران کار می‌کرد 
- برنامه‌ریزی حملات به مراکز یهودی در قبرس توسط اعضای نیروی قدس در سال‌های اخیر 

محکومیت بین‌المللی

در ژوئیه ۲۰۲۵،  چهارده کشور از جمله بریتانیا، ایالات متحده و فرانسه، افزایش توطئه‌های ترور، آدم‌ربایی و آزار و اذیت توسط سرویس‌های اطلاعاتی ایران را محکوم کردند. این کشورها در بیانیه‌ای مشترک اعلام کردند: «ما در برابر تلاش‌های سرویس‌های اطلاعاتی ایران برای کشتن، ربودن و آزار و اذیت افراد در اروپا و آمریکای شمالی، که نقض آشکار حاکمیت ماست، متحد هستیم.» 

این دولت‌ها، از جمله آلبانی، اتریش، بلژیک، کانادا، چک، دانمارک، فنلاند، فرانسه، آلمان، هلند، اسپانیا، سوئد، بریتانیا و ایالات متحده، از مقامات ایرانی خواستند فوراً این فعالیت‌های غیرقانونی را متوقف کنند.

بریتانیا اعلام کرده از اوایل سال ۲۰۲۲ بیش از ۲۰ توطئه مرتبط با ایران برای ربودن یا کشتن افراد در این کشور، از جمله اتباع بریتانیایی و دیگرانی که تهران آنها را تهدید می‌داند، خنثی کرده است.

گزارشی که در ژوئیه ۲۰۲۵ توسط کمیسیون آزادی بین‌المللی ایالات متحده منتشر شد، نشان می‌دهد ایران تلاش‌های خود را برای انجام حملات علیه اهداف یهودی در اروپا افزایش داده و از گروه‌های نیابتی محلی، مانند باندهای فاکستروت و رومبا در سوئد و دیگر شبکه‌های تبهکار در بریتانیا، آلمان، فرانسه و بلژیک، استفاده می‌کند.

جنگ نیابتی طولانی‌مدت بین اسرائیل و ایران به رویارویی مستقیم تبدیل شده است. در سال ۲۰۲۴، ایران دو حمله موشکی و پهپادی علیه اسرائیل انجام داد. اسرائیل نیز در جریان یک جنگ ۱۲ روزه در ژوئن ۲۰۲۵، تأسیسات هسته‌ای کلیدی ایران را هدف قرار داد.

در این جنگ، اسرائیل رهبران ارشد ارتش منظم ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیرویی که تنها به رهبر انقلاب، علی خامنه‌ای، پاسخگوست و زرادخانه‌ای از موشک‌های بالستیک را در اختیار دارد، کشت.





نظر شما درباره این مقاله:







پزشکیان تصمیمات مهم نمی‌گیرد
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 26.10.2025, 12:24

پزشکیان تصمیمات مهم نمی‌گیرد






نظر شما درباره این مقاله:







آقای قالیباف! این که گفتی یعنی چه؟/ احمد زیدآبادی
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 26.10.2025, 11:25

آقای قالیباف! این که گفتی یعنی چه؟/ احمد زیدآبادی






نظر شما درباره این مقاله:







آغاز خروج نیروهای پ‌ک‌ک از داخل مرزهای ترکیه
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 26.10.2025, 11:14

آغاز خروج نیروهای پ‌ک‌ک از داخل مرزهای ترکیه


گروه شبه‌نظامی حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) روز یکشنبه اعلام کرد که در چارچوب روند خلع سلاح که با هماهنگی دولت ترکیه در حال انجام است، نیروهای خود را از خاک ترکیه خارج می‌کند. این گروه همچنین از دولت آنکارا خواست تا اقدامات لازم برای ورود پ.ک.ک به عرصه سیاسی را آغاز کند.

پ.ک.ک که از سال ۱۹۸۴ علیه دولت ترکیه مبارزه مسلحانه کرده، در ماه مه به دنبال فراخوان رهبر زندانی‌اش عبدالله اوجالان برای پایان دادن به مبارزه مسلحانه، تصمیم گرفت سلاح‌های خود را زمین بگذارد و گروه را منحل کند. این درگیری‌ها تاکنون بیش از ۴۰ هزار قربانی برجای گذاشته است.

در ماه ژوئیه، این گروه که در ترکیه، ایالات متحده و اتحادیه اروپا به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته می‌شود، در اقدامی نمادین و به نشانه حسن نیت، بخشی از سلاح‌های خود را سوزاند.

در بیانیه‌ای که روز یکشنبه ۲۶ اکتبر ۲۰۲۵، در جریان مراسمی در کوه‌های قندیل – مقر اصلی این گروه در شمال عراق – قرائت شد، پ.ک.ک اعلام کرد که تصمیم گرفته تمامی نیروهای خود را از ترکیه خارج کند تا زمینه‌ای برای «زندگی آزاد، دموکراتیک و برادرانه» فراهم شود.

در این بیانیه آمده است که این اقدام نشان‌دهنده تعهد گروه به روند خلع سلاح و ادغام سیاسی است و دولت ترکیه اکنون باید با تصویب قوانین مربوط به ادغام، مسیر ورود پ.ک.ک به «سیاست دموکراتیک» را هموار سازد.

در حالی که یکی از مقامات ارشد این بیانیه را در مراسم قرائت می‌کرد، حدود تعدادی از نیروهای پ.ک.ک در حالت صف ایستاده بودند و تصویر بزرگی از عبدالله اوجالان در پس‌زمینه دیده می‌شد.

زاگرس هیوا، سخنگوی پ.ک.ک، در گفت‌وگو با رویترز از قندیل گفت: «ما در مسیر اجرای پروژه صلح رهبر اوجالان هستیم. بنابراین طرف مقابل، یعنی ترکیه، باید تغییرات سیاسی لازم را انجام دهد و محیط مناسبی برای اجرای این پروژه فراهم کند.»

عمر چلیک، سخنگوی حزب عدالت و توسعه (آک‌پارتی) به رهبری رئیس‌جمهور رجب طیب اردوغان، در شبکه اجتماعی ایکس (X) نوشت که تصمیم پ.ک.ک برای خروج از ترکیه، نتیجه‌ای ملموس از هدف دولت برای «ترکیه‌ای عاری از ترور» است و به شکل‌گیری «چارچوب مثبت» کمک خواهد کرد که قرار است از سوی کمیسیون پارلمانی برای بخش حقوقی این روند تدوین شود.

تغییر اهداف پ.ک.ک

پ.ک.ک در سال‌های اخیر پس از عقب‌نشینی از مرزهای جنوب شرقی ترکیه، در شمال عراق مستقر شده است. ارتش ترکیه به طور منظم پایگاه‌های پ.ک.ک در این منطقه را هدف حملات هوایی قرار می‌دهد و چندین پایگاه نظامی در آنجا ایجاد کرده است.

اهداف پ.ک.ک در طول زمان از تشکیل یک کشور مستقل به مطالبه حقوق بیشتر برای کردها و خودمختاری محدود در مناطق کردنشین جنوب شرقی ترکیه تغییر یافته است.

ترکیه می‌گوید از حقوق کردها حمایت می‌کند اما اجازه اقدامات تجزیه‌طلبانه را نخواهد داد.

پایان درگیری میان ترکیه – عضو ناتو – و پ.ک.ک می‌تواند پیامدهایی در سراسر منطقه داشته باشد، از جمله در سوریه همسایه، جایی که ایالات متحده با نیروهای کرد سوریه متحد است؛ نیروهایی که آنکارا آن‌ها را شاخه‌ای از پ.ک.ک می‌داند.

متن بیانیه پ‌ک‌ک

متن به زبان ترکی این بیانیه توسط صبری اوک، عضو شورای اجرایی کنفدرالیسم جوامع کوردستان ‌(KCK) و نسخه کُردی آن توسط وژین درسیم عضو فرماندهی منطقه سرحد، قرائت شد.

‌«برای مطبوعات و افکار عمومی

جنگ و درگیری‌هایی که در خاورمیانه رخ می‌دهند، بخاطر اینکه به شیوه‌ای جدی آینده کُردها و ترکیه را تهدید می‌کرد؛ روندی که سال قبل با بیانیه‌های رئیس‌جمهور، رئیس کل MHP، دولت باغچه‌لی و عبدالله اوجالان آغاز شد و در روز ۲۷ فوریه ۲۰۲۵ با فراخوان ‌«صلح و جامعه دموکراتیک» به یک هویت دست‌ پیدا کرد، از مرحله‌ای بسیار مهم و سرنوشت‌سازی می‌گذرد.

طی ۸ ماه گذشته ما به‌مثابه طرف‌ کرد، بر اساس فراخوان صلح و جامعه دموکراتیک گام‌های بزرگی که در سطح تاریخی مهم هستند، برداشتیم. برای ایجاد محیط آرام و راحت گفت‌وگو، ما سریعا پس از فراخوان روز ۱ مارس، آتش‌بس اعلام کردیم. بر اساس روش‌های مناسب و هدایت عبدالله اوجالان در تاریخ ۵-۷ می ما ۱۲مین کنگره PKK را برگزار کردیم، ما تصمیم به پایان رساندن موجودیت سازمانی PKK و به پایان رساندن استراتژی جنگ مسلحانه را گرفتیم و در آن تصمیمات نیز این مورد را بیان کردیم‌؛ این موارد فقط به‌صورتی مستقیم با مدیریت عبدالله اوجالان می‌توانند عملی شوند. پس از دو ماه، در روز ۱۱ جولای نیز بر اساس فراخون ویدئویی عبدالله اوجالان، گروه صلح و جامعه دموکراتیک که متشکل از ۳۰ نفر بود با مدیریت بسه هوزات رئیس‌مشترک شورای اجرایی KCK، برای تصمیم به‌ پایان رساندن مبارزه مسلحانه، طی مراسمی سلاح‌های خود را آتش زدند و اینگونه در عمل نیز موضع مُصَمم و شفاف ما را نشان دادند.

به پیشاهنگی عبدالله اوجالان و PKK این گام‌های تاریخی از سوی طرف کُرد برداشته شد، به‌صورتی عمیق بر محیط سیاسی و اجتماعی ترکیه تاثیر گذاشت. بر اساس صلح و دموکراتیزاسیون، روح و اراده‌ای نو را با خود به منصه ظهور رساند. برای صلح، دمکراسی و آزادی، این موضع جسورانه و ایثارگرانه کُردها در ترکیه و خارج از آن در برنامه‌ای کلی همیشه با تحسین از آن استقبال شد.

علیرغم تمام برخوردهای ناکافی که صورت می‌گیرند، عبدالله اوجالان و PKK، برای برطرف کردن تهدیدی که هر چه می‌گذرد علیه ترکیه و کردها سنگین‌تر می‌شود و برای ایجاد پایه‌های آینده صدها سال حیات آزاد، دموکراتیک و خواهری و برادری، با هدف اینکه روند صلح و جامعه دموکراتیک را به مرحله دوم برساند، کوشش می‌کند تا گام‌های عملی جدید و راهگشا را بردارد. بر همین اساس، بر بنیاد تصمیمات ۱۲مین کنگره که برنامه دارد ما تمام نیروهای خود را از داخل مرزهای ترکیه در مناطقی که ریسک درگیری وجود دارد و راه را برای اخلالگری بالقوه می‌گشاید، برای اجرایی کردن عقب‌نشینی نیروها به مناطق حفاظتی مدیا، بر اساس تایید عبدالله اوجالان را عملی می‌کنیم. بخشی از گروه‌هایی که به منطقه حفاظتی مدیا رسیدند اکنون در اینجا هستند و خود در این بیانیه مشارکت می‌کنند. همچنین در مناطق مرزی نیز در جاهایی که ریسک درگیری در آن وجود دارد و مواضعی که راه را برای اخلالگری بالقوه می‌گشاید نیز تدابیر اصلاحاتی به‌مانند این امر اتخاذ خواهند شد.

بی‌گمان این گام‌هایی که برداشته می‌شوند، سطح تاثیرگذاری‌اش را در عمل نشان خواهد داد. این گام‌های عملی بار دیگر عمل به تصمیمات ۱۲ کنگره PKK و موضع مصمم و شفاف ما را نشان می‌دهد.

بسیار مبرهن است که ما پایبند به تصمیمات ۱۲مین کنگره هستیم و در عمل به آن مصمم می‌باشیم. اما برای اینکه این موارد عملی شوند نیز دوباره بر اساس تصمیمات ۱۲مین کنگره PKK، برخوردهای سیاسی و حقوقی که روند آن را الزامی می‌بیند باید بدون تاخیر اتخاذ شوند. در این چارچوب، حقوق گذار و انتقالی ویژه برای PKK باید اساس گرفته شود، برای اینکه در سیاست دموکراتیک مشارکت کند باید قوانین انتگراسیون دموکراتیک و آزادی لازمه، بدون تاخیر اتخاذ شوند.

به‌مثابه آخرین فراخوان‌ ما، که به‌ویژه‌ برای زنان، جوانان و تمام مردم‌مان می‌باشد. روند چنین روندی نیست که از عده‌ای برخی موارد را انتظار و امید داشته باشید، روند چنان روندی است که با مبارزه سازماندهی‌شده، حیات آزاد و دموکراتیک را بنا کرد و بدست آورد. در این صورت هر کسی که خود را در میان این حیات می‌بیند، برای پیروزی ‌«روند صلح و جامعه دموکراتیک» لازم است در سطح بسیج عمومی مبارزه کند.

مانیفست صلح و جامعه دموکراتیک یقینا پیروز خواهد شد!

۲۶ اکتبر ۲۰۲۵
مدیریت جنبش‌.‌»

منابع: خبرگزاری رویترز، خبرگزاری فیرات (وابسته به پ‌ک‌ک)





نظر شما درباره این مقاله:







انتقاد صریح قالیباف از حسن روحانی و جواد ظریف
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 26.10.2025, 11:07

انتقاد صریح قالیباف از حسن روحانی و جواد ظریف






نظر شما درباره این مقاله:







پشت پرده زیان ۵۵۰ هزار میلیاردی بانک آینده
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 26.10.2025, 10:55

امپراتوری خانوادگی انصاری چگونه با شرکت‌های صوری سرمایه مردم را به باد داد؟

پشت پرده زیان ۵۵۰ هزار میلیاردی بانک آینده


رویداد۲۴ / مریم وحیدیان: بانک آینده با ثبت رقم بی‌سابقه‌ای از زیان انباشته، در سال گذشته در صدر فهرست بانک‌های ناتراز کشور قرار گرفت و در نهایت تصمیم به انحلال آن به طور رسمی اعلام شد. تابلوهای شعب این بانک در روزهای اخیر با نشان بانک ملی جایگزین شده‌اند.

بر اساس گزارش‌های غیررسمی، زیان انباشته بانک آینده در سال ۱۴۰۱ از ۱۱۴ هزار میلیارد تومان فراتر رفته و پیش‌بینی‌ها حاکی از افزایش آن تا حدود ۵۵۰ هزار میلیارد تومان تا سال ۱۴۰۴ بود. همچنین نسبت کفایت سرمایه این بانک حدود منفی ۳۶۰ درصد اعلام شده است.

در مرکز این بحران مالی گسترده، نام علی انصاری و پروژه‌های عظیم ملکی او قرار دارد؛ فردی که امپراتوری اقتصادی‌اش امروز به نماد بحران نظام بانکی کشور بدل شده است.

خاندان انصاری؛ حاج علی اکبر و پسرانش

در رأس این خانواده، حاج علی‌اکبر انصاری قرار دارد؛ بازرگانی سرشناس و خیّر که به اقدامات مذهبی و اهدای فرش به اماکن مقدسه شناخته می‌شود. تصاویر فرش‌های اهدایی‌ او با نقش «هدیه حاج علی‌اکبر اصفهانی» در حرم‌های امام رضا (ع)، امام حسین (ع) و حضرت معصومه (س) در اینترنت قابل مشاهده است. او بنیان‌گذار هلدینگ «تات» و از مؤسسان بانک آینده، همچنین مالک پروژه عظیم «ایران‌مال»، «بازار مبل یافت‌آباد» و «بازار موبایل ایران» است. پروژه هایی که بیشتر با نام پسرش شناخته می شوند.

مراسم ختم حاج علی‌اکبر انصاری در خرداد ماه امسال بیشتر به یک گردهمایی‌های اقتصادی ـ سیاسی شباهت داشت. حضور چهره‌های برجسته در این مراسم بی سابقه بود. ترکیب شگفت‌انگیزی از مقامات و چهره‌های جنجالی از وحید حقانیان و علوی وزیر سابق اطلاعات گرفته تا بابک زنجانی و علی پروین در این مراسم شرکت کردند. حضور این چهره‌ها گواه بر نفوذ خاندان انصاری در لایه‌های قدرت بود.

حاج علی‌اکبر هفت پسر داشت؛ محمد، مهدی، مصطفی، مرتضی، ابوالفضل، حسین و علی. از میان فرزندان او، علی انصاری بیش از دیگران در عرصه اقتصادی شناخته شده است. وی متولد ۱۳۴۱ است و فعالیت تجاری خود را با تأسیس کارخانه تولید لوله و پروفیل در دهه ۷۰ آغاز کرد و در سال ۱۳۷۱، اولین کارخانه‌اش در ماهدشت کرج افتتاح شد. به سرعت دامنه فعالیت‌هایش را به حوزه‌های مختلف از جمله صادرات خشکبار به قفقاز، صنعت آهن، تلفن همراه و مبلمان گسترش داد.

علی انصاری در سال ۱۳۷۲ و با ورود او به بازار آهن آغاز شد؛ او در شادآباد تهران، بازاری برای توزیع آهن‌آلات به نام «مجتمع تجاری بهاران» تأسیس کرد که امروز یکی از بزرگترین مراکز توزیع آهن در ایران است.

امپراتوری انصاری در دهه‌های بعد رشدی برق‌آسایی داشت. علی در سال ۱۳۸۵ با افتتاح «بازار موبایل ایران» قدم به بازار تلفن همراه گذاشت. کمی بعد نوبت به صنعت مبلمان رسید؛ او «بازار مبل یافت‌آباد» را تأسیس کرد و خود به ریاست انجمن صنفی مبلمان و دکوراسیون منصوب شد.

اواسط دهه هشتاد علی انصاری با حضور در هیئت مدیره باشگاه استقلال به محبوبیت اجتماعی نیز دست یافت.

اما بلندپروازانه‌ترین پروژه این خانواده، ایران‌مال است که در ابتدا با نام تات‌مال شناخته می‌شد؛ یک مرکز خرید با زیربنایی نزدیک به دو میلیون متر مربع که به عنوان بزرگترین مرکز خرید جهان معرفی شد. همان پروژه‌ای که در نهایت امپراتوری خاندان انصاری را زمین زد.

ورود انصاری‌ها به عرصه مالی با تأسیس بانک تات آغاز شد. این بانک در سال ۱۳۹۱ با ادغام دو مؤسسه اعتباری آتی و صالحین به «بانک آینده» تغییر نام داد. از همان آغاز، ساختار مالی این بانک با ابهامات جدی همراه بود؛ گزارش‌ها نشان می‌داد که سرمایه اعلام شده برای تأسیس، شاید تنها یک‌دهم مبلغ قانونی بوده و این سرمایه نیز نه از طریق پول نقد، بلکه با وثیقه‌های ملکی تأمین شده بود. در واقع، بانک تات با دارایی‌های متورم و ناپایدار ملکی متولد شد. این شیوه تأسیس به حدی بحث‌برانگیز بود که رئیس سازمان بازرسی کل کشور وقت مدعی شد شیوه تأسیس تات مشابه بانک آریا، تحت مالکیت مه آفرید خسروی بوده است.

کارشناسان تأکید دارند که ادغام سه نهاد مالی ضعیف، عملاً به تجمیع مشکلات منجر شد و بانک آینده از همان ابتدا با بدهی‌های سنگین و دارایی‌های غیرمولد آغاز به کار کرد. به گفته برخی تحلیل‌گران، هدف پنهان از این ادغام تأمین مالی پروژه‌های بزرگ املاک وابسته به خاندان انصاری، از جمله ایران‌مال، بوده است.

ایران‌مال؛ محور اصلی بحران؛ وقتی بانک ۳۵ هزار میلیارد تومان وام به صاحب خودش می‌دهد

ریشه ناترازی بانک آینده در یک کلام خلاصه می‌شود؛ ریسک تمرکز. ریسک تمرکز زمانی می‌شود که منابع مالی روی یک حوزه از سرمایه گذاری متمرکز می‌شود. بانک آینده، به جای توزیع منابع در بازار، ۹۰ درصد منابع خود را به پروژه‌های نیمه‌تمام متعلق به سهامداران اصلی خود یا همان خاندان انصاری و یارانش تخصیص داد؛ از جمله ایران‌مال، هتل روتانا و فرمانیه مال.

بخش عمده منابع بانک آینده به جای تسهیلات‌دهی در بازار واقعی، به پروژه‌های ساختمانی وابسته به سهامداران اختصاص یافت. به استناد گزارش‌ها، در فاصله سال‌های ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶، بیش از ۳۵ هزار میلیارد تومان از منابع سپرده‌گذاران به پروژه ایران‌مال اختصاص داده شد؛ پروژه‌ای که بازدهی مالی بلندمدت دارد و از بازپرداخت فوری و نقدی ناتوان بود. در نتیجه، عدم بازگشت حدود ۸۰ درصد تسهیلات پرداختی که صرف پروژه‌های شخصی شد، سبب شد زیان انباشته بانک به ارقام نجومی برسد!

این فرآیند، عملاً پول سپرده‌گذاران را به یک دارایی عظیم، اما غیرقابل نقدشوندگی سریع تبدیل کرد. این عدم تطابق بین دارایی ملکی و بدهی نقدی، سود سپرده‌ها منجر به ناترازی مزمن نقدینگی بانک شد و آینده را به اضافه‌برداشت از بانک مرکزی سوق داد.

در سال ۱۳۹۹، بدهی ایران‌مال به بانک آینده حدود ۳۲ هزار میلیارد تومان اعلام شد. برای «تسویه» این بدهی هنگفت، بانک مجبور شد ۹۸ درصد سهام شرکت توسعه بین‌الملل ایران‌مال را تملک کند و در واقع ایران مال را از جیبی به جیب دیگر منتقل کرد.

پشت پرده شرکت‌های کاغذی وابسته به انصاری

خاندان انصاری کنترل خود بر بانک را از طریق مجموعه‌ای از شرکت‌های تابعه و صوری حفظ کرده بود. شبکه‌ای متشکل از ۱۸ شرکت مادر و زیرمجموعه‌های آن شامل شرکت‌های سرمایه‌گذاری، صرافی و تجارت الکترونیک که بسیاری از آنها به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم تحت مدیریت اعضای خانواده انصاری قرار داشتند.

خاندان انصاری مجبور بود به نحوی بحران را از نظر‌ها پنهان کند و یکی از این راه‌ها حساب‌سازی بود. گزارش‌ها حاکی از آن است که بانک آینده برای پنهان کردن وضعیت بحرانی خود، اقدام به تجدید ارزیابی صوری دارایی‌ها کرد تا ترازنامه‌ای ظاهراً مثبت ارائه دهد. همچنین فروش سهام ایران‌مال با ارزش‌گذاری غیرواقعی به شرکت‌های وابسته، از جمله اقداماتی بود که کارشناسان آن را نوعی «خلق سود کاغذی» از محل منابع مردم می‌دانند. بانک ۹۸ درصد سهام خود را با رقمی بسیار بالاتر از ارزش واقعی در مقطعی با ۸۵ هزار میلیارد تومان به شرکت‌های کاغذی و صوری فروخت.

چهره مذهبی و فعالیت‌های خیریه

در کنار فعالیت‌های اقتصادی، خانواده انصاری برای تثبیت وجهه عمومی خود به تأسیس مؤسسات مذهبی و خیریه نیز پرداخته است؛ از جمله «دارالقرآن امام علی بن ابی‌طالب» که علی‌اکبر انصاری در سال ۱۳۴۲ در قم تاسیس کرده و «بنیاد نیکوکاری یاس فاطمه النبی» که توسط دو تن از فرزندانش، محمد و مصطفی اداره می‌شود .مصطفی انصاری عضو هیئت مدیره ۱۴ شرکت خانوادگی انصاری هاست که در میان آنها، نام دو مؤسسه خیریه هم به چشم می خورد.

ایران‌مال هم در سال‌های اخیر در حوزه‌های فرهنگی و هنری فعال بوده. این مرکز خرید! اسپانسر آلبوم مشترک همایون شجریان و علیرضا قربانی به نام «افسانه چشم‌هایت» بود.

تعلل بانک مرکزی و ورود نهاد قضایی!

اکنون که سخن از انحلال بانک آینده به میان آمده است، پرسش جدی این است که چرا نهاد‌های ناظر با وجود مشاهده علائم ورشکستگی مانند کفایت سرمایه منفی ۳۶۰ درصدی و اضافه‌برداشت ۳۶ درصدی، سال‌ها برای نجات سرمایه مردم تعلل کردند؟

تا این اواخر علی انصاری با وجود شائبه‌های دارایی و ثروت، هیچگاه برای توضیح درباره منابع ثروتش به دستگاه قضایی فراخوانده نشده بود. در نهایت، با دستور مستقیم قوه قضاییه، فرآیند انحلال بانک آینده و انتقال دارایی‌ها و بدهی‌ها به بانک ملی آغاز شد.  جالب است بدانید که چند ماه پیش از انحلال بانک آینده، گروه «پترو صنعت صدر» علی انصاری، در تلاش برای پیوستن به خریداران سایپا بود.

ادغام در بانک ملی؛ بحران همان است فقط پالان عوض شده!

تابلوهای بانک آینده اکنون با نشان بانک ملی جایگزین شده‌اند و مطالبات و بدهی‌ها به بانک ملی منتقل شده است. اما به اعتقاد کارشناسان، این جابجایی صرفاً تغییر ظاهری در ساختار بحران است و ماهیت زیان‌ها و ناکارآمدی‌ها را از بین نمی‌برد؛ جابجایی بحران به جای حل آن!

در یک اقتصاد سالم، هزینه شکست مالی را باید سهامداران و مدیران متخلف بپردازند. به قول بابک زنجانی که خود دستی بر آتش اختلاس و کلاهبرداری دارد، «فقط پشت پرده، پالان عوض شده اما در واقع همان طلب به بانکی دیگر منتقل شده است.»

جالب اینکه این روش عملاً سیگنال مشوقی است برای دیگر بانک‌های ناتراز که با خیال راحت به سیاست‌های پرریسک ادامه دهند. چون قرار است روزی بدهی آنها هم از جیب بیت المال تامین شود.





نظر شما درباره این مقاله:







بانک بی‌آینده؛ درباره روندی که به انحلال انجامید
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 26.10.2025, 10:13

بانک بی‌آینده؛ درباره روندی که به انحلال انجامید






نظر شما درباره این مقاله:







فریاد «مرگ بر فریدون» در صحن مجلس
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 26.10.2025, 10:00

فریاد «مرگ بر فریدون» در صحن مجلس


رویداد۲۴: تنش میان حسن روحانی و طیف تندرو مجلس به مرحله‌ای رسیده که صحن علنی مجلس را به میدان شعار و فریاد تبدیل کرده است. در جلسه‌ای پرتنش امروز، برخی نمایندگان با فریاد «مرگ بر فریدون» – نام خانوادگی اصلی روحانی – به او حمله کردند؛ اتفاقی کم‌سابقه که به‌روشنی نشان می‌دهد در فضای سیاسی ایران، خط‌کشی‌های جناحی وارد مرحله‌ای تازه شده است.
جرقه این موج حملات، اما سخنان اخیر حسن روحانی درباره فاصله مجلس با افکار عمومی بود. آنجا که گفت: «مگر مجلس چند درصد مردم است؟ وقتی ۹۰ درصد جامعه با موضوعی مخالفند، تصویب و تأیید شورای نگهبان هم روح قانون را اصلاح نمی‌کند. قانونی که روحش فاسد باشد، مشروعیت ندارد.»

این اظهارات، در واقع پاسخی بود به عملکرد مجلس دوازدهم در تصویب برخی طرح‌های محدودکننده و جنجالی. اما تندرو‌های مجلس، این نقد‌ها را تاب نیاورده و آن را حمله به «مشروعیت نهاد قانون‌گذاری» تعبیر کردند و با واکنشی کم‌سابقه، روحانی را متهم به «همصدایی با رسانه‌های بیگانه» کردند. شاهد آنکه کامران غضنفری، نماینده تهران و از چهره‌های نزدیک به جبهه پایداری، در اظهاراتی تند گفت: «روحانی در خانه‌اش نشسته و فقط بی‌بی‌سی و صدای آمریکا را نگاه می‌کند. او از مردم و واقعیت جامعه بی‌خبر است.»

بازگشت روحانی به مرکز تنش سیاسی

روحانی پس از پایان ریاست‌جمهوری‌اش کوشید تا در نقش یک سیاستمدار باتجربه، از درگیری مستقیم با اصولگرایان دوری کند. اما سخنان اخیرش درباره «مشروعیت اجتماعی قانون» باعث شد تا دوباره در کانون حملات قرار گیرد. مجادلات لفظی هفته اخیر، اما این گمانه را تقویت می‌کند که هدف تندرو‌ها تنها پاسخ به یک جمله روحانی نیست، بلکه تلاشی هماهنگ برای تضعیف هر صدای میانه‌رو در آستانه تحولات سیاسی آینده است.

به نظر می‌رسد که واکنش‌های اخیر مجلس نشانه‌ی نوعی استراتژی حذف نرم است. حمله به روحانی آن هم در شرایطی که مدتی است بیشتر فعال شده و به قول برخی‌ها درصدد ری‌برندینگ است، در واقع پیامی است به سایر چهره‌های میانه‌رو که اگر بخواهند از بازگشت به قدرت سخن بگویند، با فضای خشن سیاسی روبه‌رو خواهند شد.

جنگ روایت‌ها؛ از مشروعیت تا محبوبیت

در پسِ این درگیری، جدالی پنهان بر سر منشأ مشروعیت سیاسی در ایران دیده می‌شود. روحانی با تکیه بر رأی مردم، تلاش می‌کند مشروعیت نهاد‌های انتخابی را بر پایه‌ی خواست عمومی تعریف کند؛ اما طیف تندرو با نگاهی ایدئولوژیک، مشروعیت را صرفاً ناشی از ساختار حقوقی و تأیید نهاد‌های نظارتی می‌داند.این تضاد دیدگاه، از زمان دولت روحانی در موضوعاتی، چون برجام، فیلترینگ، و سیاست داخلی بار‌ها بروز کرده و اکنون در قالب رویارویی مستقیم میان دو قرائت از «حکمرانی» خود را نشان می‌دهد.
در شبکه‌های اجتماعی، واکنش‌ها به حملات نمایندگان تندرو گسترده بود. کاربران بسیاری شعار «مرگ بر فریدون» را نشانه‌ای از سقوط اخلاق سیاسی دانستند و برخی دیگر نوشتند که این رفتار، نشانه‌ی «ترس از بازگشت میانه‌روها» به میدان قدرت است.در سوی دیگر، رسانه‌های اصولگرا با تیتر‌هایی تند، روحانی را متهم به «بی‌احترامی به مجلس» و «نقض مرز‌های قانون‌مداری» کردند.

جامعه، اما ناظر این جدال‌هاست و بسیاری نگرانند که تشدید چنین درگیری‌هایی، شکاف‌های سیاسی را به سطح جامعه بکشاند. در شرایطی که مردم با تورم، کاهش قدرت خرید و نااطمینانی نسبت به آینده روبه‌رو هستند، تکرار منازعات سیاسی، فاصله حاکمیت و مردم را عمیق‌تر می‌کند.

چشم‌انداز سیاسی؛ حذف یا بازسازی؟

درگیری‌های اخیر، صرفاً نزاع شخصی نیست بلکه نشانه‌ای از تغییر موازنه در ساختار قدرت است. حذف میانه‌رو‌ها و چهره‌های گفت‌وگومحور، می‌تواند تصمیم‌سازی در کشور را به دست جریان‌های محدودتری بسپارد و تنوع دیدگاه‌ها را کاهش دهد.

اگرچه روحانی اکنون جایگاهی رسمی در ساختار قدرت ندارد، اما موقعیت نمادین او در میان بخش‌هایی از جامعه، تندرو‌ها را نگران بازگشت گفتمان اعتدال کرده است. در چنین فضایی، حمله به روحانی بیش از آنکه واکنشی به سخنانش باشد، تلاشی برای بستن مسیر بازگشت او و همفکرانش است.

در مجموع می‌توان گفت که سخنان تند، شعار‌های افراطی و منازعه در صحن مجلس، تصویری از شکاف عمیق در سیاست ایران به‌دست می‌دهد؛ شکافی میان دو نگاه به «قدرت»، «مشروعیت» و «رأی مردم».حالا پرسش اصلی این است که آیا نظام سیاسی ایران بار دیگر می‌تواند به سمت گفت‌و‌گو و تعادل برگردد، یا باید منتظر دور تازه‌ای از حذف و تقابل باشد؛ دورانی که شاید پیامد‌های آن از سطح سیاست، فراتر رفته و به جامعه نیز سرایت کند.





نظر شما درباره این مقاله:







وبا فراتر از یک چالش پزشکی است
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 26.10.2025, 9:54

وبا فراتر از یک چالش پزشکی است


هاکاینده هیچی‌لیما و تدروس آدهانوم گبریسوس (رئیس سازمان بهداشت جهانی)
المجله / ۲۵ اکتبر ۲۰۲۵

وبا فراتر از یک چالش پزشکی است — این بیماری یک چالش سیاسی است. دلیل تداوم آن، تداوم فقر، نابرابری، بحران و آوارگی است

آخرین شیوع وبا در بریتانیا به سال ۱۸۶۶ بازمی‌گردد؛ ایالات متحده نیز از سال ۱۹۱۱ با شیوع وبا مواجه نبوده است. با این حال، امروزه شیوع وبا در ۳۲ کشور جهان جریان دارد و تاکنون بیش از ۶۸۰۰ مورد مرگ گزارش شده که این رقم از آمار سال گذشته (۶۰۰۰ مرگ) فراتر رفته و خود نسبت به سال ۲۰۲۳ حدود ۵۰ درصد افزایش داشته است. شدیدترین موارد شیوع در آفریقا اعلام شده، جایی که در اغلب موارد، مناقشه و جنگ‌های داخلی سرعت انتشار را افزایش داده و تلاش‌ها برای کنترل بیماری را مختل می‌کند.

دلایل تداوم وبا، نبود علم یا راه‌حل نیست؛ بلکه بی‌عملی رهبران و کمبود تعهد و فوریتی است که این بحران طلب می‌کند. یک کنسرسیوم متشکل از بیش از ۵۰ شریک به رهبری سازمان جهانی بهداشت، از طریق نیروی ویژه جهانی کنترل وبا پاسخگوست — این مشارکت در سال ۱۹۹۲ تأسیس شد تا دسترسی به اقلام ضروری، شناسایی، پیشگیری و درمان وبا را فراهم کند، به جوامع نحوه محافظت از خود را آموزش دهد و اولویت‌های جهانی برای کنترل پایدار بیماری را تعیین نماید. در تکمیل فعالیت این نیروی ویژه، در ماه اوت سازمان بهداشت جهانی و مراکز کنترل بیماری آفریقا برنامه آمادگی اضطراری و واکنش قاره‌ای علیه وبا را راه‌اندازی کردند.

وبا بیماری شاخص محرومیت است. عامل آن باکتری‌ایست که از طریق مواد غذایی یا آب آلوده به مدفوع یک فرد بیمار وارد بدن می‌شود. بهترین و تنها راه پایدار برای جلوگیری از شیوع بیماری، تضمین دسترسی همگانی به آب سالم و امکانات بهداشتی است؛ به همین دلیل در کشورهایی با زیرساخت مناسب، وبا عملاً ریشه‌کن شده و در جوامعی که با نابرابری، فقر، بحران، آوارگی و بلایای ناشی از تغییرات اقلیمی مواجه‌اند، دوام یافته است.

در جوامعی که به آب سالم و بهداشت دسترسی ندارند، می‌توان از واکسن‌های ایمن و مؤثر برای پیشگیری وبا استفاده کرد. نخستین واکسن‌های تزریقی در اواخر قرن نوزدهم تولید شد و بعدها واکسن‌های خوراکی در دهه ۱۹۸۰ جایگزین آنها گردید.

اما از آنجا که وبا تقریباً منحصراً گریبانگیر فقیرترین کشورها و جوامع می‌شود، سرمایه‌گذاری شرکت‌های تولیدکننده واکسن جذب آن نشده و فرصت بازار اندکی دارد. در حال حاضر تنها یک سازنده—شرکت EUBiologics در کره جنوبی—در مقیاس مورد نیاز برای پشتیبانی از کمپین‌های واکسیناسیون انبوه فعالیت می‌کند.

برای مدیریت واکنش به شیوع وبا، سازمان جهانی بهداشت و شرکای دیگر در سال ۲۰۱۳ زیر نظر «گروه بین‌المللی هماهنگی تأمین واکسن» انبار جهانی واکسن وبا را ایجاد کردند تا در شرایط اضطراری، به ویژه در محیط‌های کم‌امکانات، دسترسی سریع، عادلانه و مؤثر به واکسن‌ها تضمین شود. این انبار تاکنون بیش از ۲۵۰ میلیون دُز واکسن را به ۳۴ کشور ارسال کرده است.

تقریباً ۷۵ درصد این دُزها از ابتدای سال ۲۰۲۱ تا کنون صرف پاسخ به موج جهانی شیوع وبا شده است. فقط در سال جاری، بیش از ۴۹ میلیون دُز واکسن از انبار توزیع شده که رکورد سالانه گذشته را شکست. با توجه به افزایش فراوانی و شدت شیوع‌ها، واکسن‌های انبار فقط برای کنترل شیوع موجود مورد استفاده قرار گرفته و امکان اجرای برنامه‌های پیشگیرانه در مناطق در معرض خطر وجود ندارد.

گرچه انبار جهانی هر هفته بازپر می‌شود، اما تولید واکسن پشت سر تقاضا نمی‌رسد و میزان موجودی انبار اغلب پایین‌تر از سطح توصیه‌شده (پنج میلیون دُز) برای پاسخ‌دهی همزمان به شیوع‌هاست. در واکنش، گروه هماهنگی در سال ۲۰۲۲ رژیم دو دُزی معمول را متوقف کرده و استفاده از یک دُز واکسن را برای افزایش میزان پوشش توصیه نمود. این تصمیم بر اساس شواهدی اتخاذ شد که نشان می‌دهد یک دُز واکسن هم محافظت ایجاد می‌کند، اما این حفاظت زودتر از رژیم دو دُزی از بین می‌رود. بنابراین، واکسیناسیون تک‌دُزی تنها راه‌حل موقتی برای حداکثرسازی تأثیر واکسن‌های محدود جهت کنترل شیوع‌هاست.

نشانه‌ای از کاهش تقاضا دیده نمی‌شود و به همین دلیل ظرفیت تولید باید افزایش یابد. در اکتبر ۲۰۲۴، زامبیا تفاهم‌نامه‌ای با شرکت JIJIA Medical Technology چین برای تأسیس مرکز تولید واکسن وبا در لوساکا امضا کرد که ممکن است این کشور را به نخستین تولیدکننده واکسن وبا در آفریقا تبدیل کند.

تولید برنامه‌ریزی‌شده واکسن نیازمند کنترل‌های دقیق کیفی و آزمایش‌های بالینی برای تأیید ایمنی و اثربخشی خواهد بود تا قبل از تأیید و عرضه انبوه توسط سازمان جهانی بهداشت، شرایط لازم را کسب کند. در حالی که افزایش ظرفیت تولید واکسن در آفریقا برای جلوگیری و پاسخگویی به شیوع این بیماری کهن ضروری است، تنها راه‌حل پایدار و بلندمدت، سرمایه‌گذاری دولت‌ها در توسعه زیرساخت‌های تأمین آب سالم و بهداشت عمومی خواهد بود.

برخی بیماری‌ها نظیر آلزایمر و بسیاری از انواع سرطان هرگز به طور کامل قابل پیشگیری نیستند؛ اما وبا جزو آن‌ها نیست — این بیماری قابل توقف است.

وبا تا زمانی ادامه دارد که فقر، نابرابری، بحران و آوارگی ادامه دارد. بنابراین پایان دادن به آن، اساساً یک چالش علمی، پزشکی یا فنی نیست — بلکه چالشی سیاسی است.





نظر شما درباره این مقاله:







افزایش شیب خودکشی رزیدنت‌ها
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 26.10.2025, 7:39

افزایش شیب خودکشی رزیدنت‌ها


نیلوفر حامدی / روزنامه شرق

«خیلی دلم می‌خواست بهشون بگم ببخشید. فکر کنم شماها تقصیری نداشتین. این ما بودیم که قضاوت کردیم و ازتون کار کشیدیم و انتظار داشتیم و گاهی توهین کردیم. این ما بودیم که به چشم نیروی کار ارزون بهتون نگاه کردیم و از آینده‌ای که اون‌همه با ذوق براش تلاش کرده بودین، ناامیدتون کردیم»؛ اینها جملاتی است که یک دختر جوان پزشک، یک ماه پیش در سوگ از دست دادن همکارانش نوشته بود؛ وقتی خبر مرگ ناگهانی «الهام جلدی»، «محمدرضا پازوکی» و «عرفان سیاوشی»، رزیدنت‌های ورودی سال 95 دانشگاه علوم پزشکی تهران منتشر و اعلام شد که این مرگ‌ها همه خودخواسته بودند.

«یاسمن شیرانی» در ادامه پستی که در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده بود، این‌طور به وضعیت موجود در زیست رزیدنت‌ها واکنش نشان داده و انتقاد کرده بود: «ما بودیم که با ناآگاهی و بعضا آگاهی کامل و عمدی، تمام شب و روزای جوونی و بی‌خوابی‌‌کشیدنا و درس‌‌خوندنا و نخبه شدناتون رو ذره‌ذره دود هوا کردیم. آره، ما! که این ما می‌تونه تمام مسئولان و دوستان و هم‌دانشگاهی‌ و استاد و بیمار و همه آدم‌ها باشیم. نخبه‌های پزشکی که یکی‌یکی از بینمون میرن و نمیدونم کی این‌قدر بی‌رحم شدیم که آب از آب تو دلمون تکون نمی‌خوره».

اما شاید کسی باور نمی‌کرد که نام همین دختر هم به فهرست بلندبالای خودکشی‌های سریالی رزیدنت‌ها اضافه شود. یاسمن متولد دوازدهم فروردین ۱۳۷۵، رزیدنت سال دوم رشته زنان در دانشگاه علوم پزشکی تهران بود. او بیشترین دوره رزیدنتی‌اش را در بیمارستان ضیاییان گذرانده بود.

‌خانواده و عزیزان یاسمن فقط می‌گفتند چرا؟‌

مراسم ترحیم این دانشجوی دستیاری پزشکی جمعه دوم آبان‌ماه در مسجد نور میدان فاطمی در حالی برگزار شد که دوستان و همکارانش لحظه‌ای آرام نبودند. پدر و مادر یاسمن هم پزشک هستند و همین موضوع سبب شده بود جمع زیادی از جامعه درمان در این مراسم حاضر باشند. پرستاری که نخواست نامش منتشر شود، از قول یکی از دوستان نزدیک یاسمن این‌طور می‌گوید: «به نظرم خانواده و عزیزان یاسمن هنوز وارد مرحله سوگ نشده‌اند، به خاطر اینکه به‌شدت شوکه هستند و مدام می‌پرسند که چرا این‌طور شد؟ جامعه درمان و پزشکی در سال‌های اخیر بارها و بارها به‌ دلیل خودکشی نیروهایش عزادار شده است، اما انگار هیچ‌کسی توجهش به این بحران بزرگ جلب نمی‌شود».

مهدیار سعدیان، پزشک عمومی و دبیر کمیسیون تخصصی مشورتی روابط‌عمومی شورای عالی سازمان نظام پزشکی ایران، با اشاره به این خبر دردناک در صفحه رسمی خود نوشت: «عصبی و خسته‌ام از این سوگواری‌های بی‌انتها برای همکاران جوان. چند سال درباره مرگ‌های ناگهانی و خودکشی جوان پزشکان و رزیدنت‌ها، کار پژوهشی کردم. در رسانه‌ها، همه گفتیم و نوشتیم. اما مدیران صنفی و دولتی کاری نکردند. چون خودشان بخشی از این ساختار فشل هستند».

او پیش‌تر با هشدار نسبت به فشار مضاعف بر دستیاران پزشکی گفته بود: «رزیدنت‌ها در خط مقدم درمان و اورژانس هستند، اما اگر خطایی رخ دهد، خودشان باید دیه و خسارت پرداخت کنند. این بار سنگین مسئولیت بدون حمایت قانونی و مالی، اضطرابی دائمی بر زندگی و آینده آنان تحمیل کرده است».

به گفته او، طبق مقررات، رزیدنت‌ها مجاز به انجام حداکثر ۱۲ کشیک ماهانه هستند، به‌طوری که هر شیفت نباید بیش از ۱۲ ساعت باشد. با این حال، در بسیاری از مراکز درمانی، این قوانین نادیده گرفته می‌شود. رزیدنت‌ها غالبا مجبور به کار در شیفت‌های طولانی‌تر و تعداد بیشتری کشیک هستند. این افزایش بار کاری بدون پشتیبانی نهادی مناسب، به «کاهش کارایی» و افزایش «خطر خطای پزشکی» دامن می‌زند.

کشیک‌های ۴۰‌ ساعته و بیداری مداوم

نکته درخور توجه اینکه «یاسمن» خودش نیز در صفحه شخصی‌اش بارها ‌به این موضوع پرداخته بود؛ مسئله‌ای که با گشتی ساده و نگاهی گذرا به پست‌هایش قابل رؤیت است. مثلا او در یکی از نوشته‌های خود، با انتشار تصاویری از همکارانش که در گوشه‌ای از بیمارستان به خواب رفته‌اند، نوشته: «قلبم مچاله شد برای تمام رزیدنت‌های سرزمینم که تمام بار کاری بیمارستان روی دوششونه و شاید میشه گفت در حقشون کم‌لطفی میشه. مغزی که شاید بعد از کشیک‌های ۴۰ ساعته و بیداری و کار مداوم دیگه سلولی براش نمونده که بخواد ازش استفاده کنه و فقط سعی می‌کنه خودش رو زنده نگه داره... در عین حال باید برای جون آدما حتی گاهی از جون خودش بگذره. حس خشمم به خاطر سیستم ناعادلانه و فشار کار غیرانسانی و ساعت‌های فوق طولانی کشیک‌هاست که صدایی برامون نمی‌مونه تا بخوایم به گوش کسی برسونیم».

او البته احساس افتخار هم داشت: «اما حس افتخار هم دارم؛ چون فقط خودمون می‌‌فهمیم که چجوری تمام وجودمون رو میدیم که جونی دوباره به کسی دیگه بدیم که بلکه لبخندش شاید ذره‌ای بهمون روح دوباره بده‌ که با تمام دردی که تو پاهامون می‌پیچه دوباره بلند شیم و ادامه میدیم».

شیب خودکشی رزیدنت‌ها بالا رفته

رضا لاری‌پور، سخنگوی سازمان نظام پزشکی، با ابراز نگرانی نسبت به افزایش آمار خودکشی پزشکان در یک دهه اخیر به «شرق» می‌گوید: «مرگ خودخواسته پدیده چندعاملی است که فاکتورهای زیادی در آن نقش دارند؛ از موضوعات فردی و زندگی شخصی افراد گرفته تا آنچه از فضا و جامعه و پیرامون سوار زیست افراد می‌شود. نکته مهم اما این است که افزایش آمار خودکشی در میان نخبگان این کشور، موضوع ناگواری است که جز با دیدن و شنیدن و حرف‌زدن درباره آن نمی‌توانیم کاهشش دهیم. در وهله نخست باید ببینیم علت بروز این تعداد مرگ خودخواسته در جامعه رزیدنتی ما از کجا می‌آید. چه می‌شود فردی که ۱۲ سال در مدرسه درس خوانده، هفت سال پزشکی عمومی، دو سال طرح، چهار سال تخصص و مجددا طرح را گذرانده، یعنی سرجمع نزدیک به ۲۸ سال از زندگی خودش را مطلقا به تحصیل اختصاص داده است، تصمیم می‌گیرد به این زندگی پایان دهد؟».

مشکل آنجاست که نیروی انسانی ارزشمند ما بعد از این‌همه سال زحمت وقتی در ۳۵ ‌سالگی وارد بازار کار و دنیای اقتصادی زندگی‌اش می‌شود، تازه درمی‌یابد‌ انتظاراتش از کیفیت زیستش هیچ قرابتی با زحماتی که کشیده ندارد: «متوجه می‌شود که توقعاتش از زندگی را نمی‌تواند برآورده کند. جامعه اعتبار خاصی برای او و تلاشی که پشت سر گذاشته قائل نیست. امنیت شغلی ندارد و شرایط اقتصادی برایش پیچیده است. آسایش و آرامشی را که برای رسیدن به آن شبانه‌روز درس خوانده، از او فاصله دارد و همین مسیر او را وارد وادی افسردگی می‌کند. همان‌طور که می‌دانید افسردگی یکی از پرتکرارترین اختلالاتی است که افرادی که دست به مرگ خودخواسته می‌زنند، به آن دچار هستند».

اما باید در مقابل این شیب افزایشی خودکشی در میان رزیدنت‌ها چه کرد؟

لاری‌پور چند راهکار برای آن برشمرد: «نخست اینکه باید این بحران را دید. با انکار چنین حقیقت روشنی در جامعه، مشکلی حل نمی‌شود. نباید خودمان را به آن راه بزنیم، بلکه باید با چشمان باز و مسئولانه به این موضوع بنگریم. در قدم دوم، انتظار می‌رود در این دولت که رئیس‌جمهورش خود پزشک است و وزیر بهداشت نیز بوده، به‌طور ویژه و جدی‌تر به این مسئله بنگرد. ایجاد مشوق‌های لازم برای ادامه تحصیل، تسهیل فضا و امکان کار رزیدنت‌ها و به‌طور کلی برای مشاغل استرس‌زا و زیان‌آور، ایجاد تسهیلاتی در حوزه مسکن، کاهش مالیات به‌ویژه در مناطقه کم‌برخوردار می‌تواند راهکارهای اولیه‌ای باشد که دولت و نظام سلامت می‌تواند به آن ورود کند».

از سوی دیگر، بخش آموزشی وزارت بهداشت نیز در این زمینه مسئولیت جدی دارد: «یکی از مشکلات جدی ما در این حوزه، رفتارهای نادرستی است که به‌طور سینه به سینه در این حرفه ادامه پیدا کرده است. رفتارهای قلدرمآبانه‌ای که در دلش آزارهای زیادی نهفته است. ما رزیدنت‌هایی داریم که جای خواب ندارند، اسکان ندارند، حق استفاده از آسانسور ندارند. برخوردهای بالا به پایینی را تحمل می‌کنند که باعث ایجاد تجربه تحقیرآمیزی برای روان‌شان می‌شود. از سوی دیگر، کار سنگین و شیفت‌های فشرده با ساعت‌های کاری بالا هم سبب می‌شود برخی از آنها دچار فروپاشی روانی شوند. این شکل از برده‌داری منسوخ شده است و مدیران و استادان گروه و پزشکان باسابقه ما باید در بیمارستان‌ها و محل درمان مسیر را برای جوانان تسهیل کنند، نه اینکه موانع بیشتری برایشان بتراشند».

لاری‌پور معتقد است جامعه پزشکی باید نسبت به خودشان حساس‌تر هم باشند: «از سوی دیگر این نیاز هم وجود دارد که خود اعضای قشر درمان نسبت به این موضوع حساس‌تر باشند. اگر اطراف‌شان کسی را می‌بینند که نشانه‌هایی از افسردگی را نشان می‌دهد، توجه ویژه‌تری به او بکنند. در واقع باید در خود اکوسیستم هم با یک همدلی بیشتر برای مراقبت از همدیگر قدم برداریم».

نگاهی به صفحه کاری این پزشک درگذشته، هرکسی را سرشار از غم و حسرت می‌کند. او که به‌تازگی یکی از سخت‌ترین سال‌های کاری‌اش را پشت سر گذاشته بود، به نگاهی رو به آینده نوشته بود: «سخت‌ترین سال زندگیم تموم شد. تک‌تک بی‌خوابی‌کشیدن‌هام، اشک‌ریختن‌هام، ترسیدن‌هام، تا پای مرگ از خستگی دویدنام تموم شد و من موندم و یه عالمه افتخار و رفیقای واقعی که شدن مرهم و همدم. شاید یکمی زخمی‌تر ولی گذشتن اون روزا. به امید روزای خوبی که آرزوشون رو داریم».

مشخص نیست یاسمن شیرانی در کجای زندگی و چگونه به این تصمیم رسیده است، اما آنچه روشن است، نگرانی جدی برای نخبگان و نیروی انسانی ارزشمند کشوری است که بدون آنها‌ آینده‌اش به‌شدت مبهم خواهد بود.





نظر شما درباره این مقاله:







مرگ کودکان بیمار با هر  روز  تأخیر تهیه دارو
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 26.10.2025, 7:19

مرگ کودکان بیمار با هر  روز  تأخیر تهیه دارو


سمیه جاهدعطائیان / روزنامه شرق

کودکانی که هر روز توان ایستادن را از دست می‌دهند، حالا چشم‌انتظار تصمیمی از سوی وزارت بهداشت هستند که می‌تواند امید تازه‌ای به زندگی‌شان بدهد. خانواده‌های بیماران مبتلا به «دیستروفی عضلانی دوشن و بکر»، در اعتراض به واردنشدن داروی «آگامری»، دارویی حیاتی برای کنترل روند این بیماری پیش‌رونده، قرار است امروز مقابل وزارت بهداشت تجمع کنند. آنها می‌گویند درحالی‌که این دارو در کشورهای همسایه در دسترس بیماران است، فرزندانشان در ایران هر روز بخشی از توان جسمی خود را از دست می‌دهند. خانواده‌ها در این تجمع خواستار واردات و پوشش بیمه‌ای داروی «آگامری» هستند.

«دیستروفی عضلانی دوشن» یک بیماری ژنتیکیِ نادر و پیش‌رونده است که باعث ضعف و تحلیل تدریجی عضلات شده و به مرور توانایی حرکتی، تنفسی و قلبی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. هرچند درمان قطعی ندارد، اما با فیزیوتراپی، دارو و مراقبت‌های تخصصی می‌توان روند آن را کند و کیفیت زندگی بیماران را بهبود بخشید.

«رامک حیدری»، مدیرعامل انجمن حمایت از بیماران مبتلا به دیستروفی دوشن، در گفت‌و‌گو با «شرق» با اشاره به پیگیری در زمینه لزوم تأمین داروهای جدید برای بیماران تصریح می‌کند: «ما به مناسبت روز جهانی دیستروفی دوشن نامه‌ای چندصفحه‌ای به وزارت بهداشت ارسال کردیم و در آن خواستیم که در این روز تحولی جدی برای بیماران ایجاد شود. در نامه به‌ صورت مفصل درباره هریک از داروهای جدیدی که در سراسر جهان برای کودکان مبتلا به دوشن مورد استفاده قرار می‌گیرد، توضیح داده و از وزارت خواستیم این داروها را وارد کشور کنند؛ علاوه بر داروهای جدید، تأکید کردیم که داروهای قدیمی مانند دفلازاکورت که بیماران به‌طور مستمر به آن نیاز دارند، باید تحت پوشش بیمه قرار گیرند و از وضعیت «قاچاق» خارج شوند. سال‌هاست که ما مکاتباتی در این زمینه انجام داده‌ایم و بارها اعلام کرده‌ایم که این دارو نباید در فضای قاچاق بماند و لازم است در فهرست دارویی کشور قرار گیرد. متأسفانه تاکنون واکنش مؤثری از سوی وزارت بهداشت مشاهده نکرده‌ایم؛ تنها تغییر صورت‌گرفته این بوده که دارو را به حالت «تک‌نسخه‌ای» درآورده‌اند که عملا قیمت آن را در سطحی معادل تهیه از بازار قاچاق قرار داده است».

بی‌پاسخ‌ماندن درخواست‌های مکرر

«حیدری» ادامه می‌دهد: «مشکل این است که در وضعیت تک‌نسخه‌ای، بیمار یا خانواده‌اش مجبورند هر بار برای دریافت نسخه به پزشک مراجعه کنند که هزینه‌ها و پیچیدگی‌های اضافه‌ای ایجاد می‌کند و در مجموع بار مالی را افزایش می‌دهد؛ در حالی که در بازار قاچاق برخی افراد بدون نیاز به نسخه مکرر می‌توانند دارو را با قیمت پایین‌تر تهیه کنند. این وضعیت نه‌تنها منصفانه نیست، بلکه دسترسی منظم و ایمن بیماران به داروی حیاتی‌شان را نیز به مخاطره می‌اندازد.»

به گفته مدیرعامل انجمن حمایت از بیماران دیستروفی دوشن، به‌تازگی بار دیگر درباره داروی «دفلازاکورت» نامه‌ای به وزارت بهداشت ارسال کرده‌اند و قصد دارند دوباره پیگیری کنند: «سابقه پیگیری ما به سال ۱۳۸۶ بازمی‌گردد؛ از آن زمان تاکنون بارها نامه‌هایی برای وزارت بهداشت فرستاده‌ایم و خواسته‌ایم که این دارو در فهرست رسمی دارویی کشور قرار گیرد. متأسفانه تا امروز هیچ اقدام عملی مؤثری از سوی وزارتخانه انجام نشده است».

بر اساس اعلام حیدری، در ارتباط با داروهای جدید نیز وضعیت مشابهی وجود دارد: «ما بارها از وزارت بهداشت خواسته‌ایم که داروهای مؤثر و جدید مورد استفاده در سایر کشورها را برای بیماران دوشن وارد کند، اما هیچ اقدامی در این زمینه صورت نگرفته است. در حال حاضر، یکی از مهم‌ترین این داروها آگامری است؛ دارویی که نسبت به سایر داروهای مشابه قیمت پایین‌تری دارد و مصرف آن باید به‌صورت مادام‌العمر ادامه یابد. این دارو اگرچه درمان قطعی بیماری نیست، اما می‌تواند وضعیت بیماران را به شکل چشمگیری بهبود دهد و روند پیشرفت بیماری را کُند کند.»

وزارت بهداشت: بودجه‌ برای داروهای جدید نداریم

مدیرعامل انجمن حمایت از بیماران دیستروفی دوشن با اعلام اینکه داروی «آگامری» در بسیاری از کشورهای جهان از جمله کشورهای همسایه ما مانند عربستان، قطر و ترکیه وارد شده و بیماران در حال استفاده از آن هستند، توضیح می‌دهد: «در چنین شرایطی وزارت بهداشت ایران هنوز هیچ اقدامی برای واردات یا پوشش بیمه‌ای آن انجام نداده است. در جلساتی که با مسئولان وزارت بهداشت داشته‌ایم، آنها به مشکلات مالی اشاره و اعلام کرده‌اند که در حال حاضر بودجه‌ای برای افزودن داروهای جدید به فهرست رسمی کشور وجود ندارد. حتی در پاسخ رسمی وزارتخانه نیز تأکید شده که به‌ دلیل کمبود بودجه، بسیاری از داروهای جدید متوقف شده‌اند؛ مسئولان وزارتخانه در این جلسات گفته‌اند که وضعیت مالی به‌قدری بحرانی است که حتی تولید داروهای ساده‌ای مانند استامینوفن نیز با مشکل روبه‌روست. البته ما نمی‌دانیم تا چه حد این اظهارات بازتاب واقعی وضعیت بوده یا تلاشی برای توجیه بی‌عملی در برابر مطالبات بیماران. اما در هر صورت خانواده‌ها حق دارند که از دولت در مورد تأمین داروهای حیاتی مطالبه کنند. بی‌توجهی به این خواسته‌ها، در واقع نادیده‌گرفتن حق حیات و سلامت کودکان مبتلا به دوشن است».

۳۰ میلیون تومان برای آزمایش ژنتیک

«ناصر دانشور» نماینده خانواده‌های بیماران دیستروفی عضلانی دوشن و بکر است. او هم به «شرق» می‌گوید: «خواسته مشخص و مطالبه خانواده‌ها از وزارت بهداشت، ثبت و واردات فوری داروی «آگامری» در فهرست دارویی کشور است و مهم‌تر اینکه، امکان توزیع عادلانه با ایجاد مسیر حمایتی بیمه‌ای برای تمام بیماران دوشن و بکر فراهم شود. این امکان با همکاری منسجم وزارت بهداشت با خانواده‌های بیماران و پزشکان متخصص محقق می‌شود».

او پدرِ یک پسربچه دوساله است و مانند دیگر خانواده‌ها، چشم‌انتظار دارو است: «پسرم به صورت مکرر روی زمین می‌افتد و ضعف عضلانی شدید دارد، در نهایت پس از انجام آزمایش گران‌قیمت ژنتیک و پرداخت هزینه بیش از ۳۰ میلیون تومان برای آن، شش ماه گذشته، آزمایش تشخیص بیماری ژنتیکی و نادر «دیستروفی دوشن» توسط متخصص مغز و اعصاب کودکان گرفته شد».

ضرورت توزیع عادلانه داروی «آگامری»

«دانشور» با اشاره به مشکلات بی‌شمار مبتلایان به بیماری دیستروفی دوشن ادامه می‌دهد: «ما خانواده‌های کودکان مبتلا به دوشن، سال‌هاست با مشکلات فراوانی دست‌وپنجه نرم می‌کنیم. از بی‌توجهی مسئولان تا هزینه‌های سرسام‌آور کاردرمانی، آب‌درمانی، فیزیوتراپی، تست‌های اکوکاردیوگرافی و اسپیرومتری و همچنین مراجعات پی‌درپی به متخصصان مغز و اعصاب، قلب و عروق، ریه و ارتوپد.

بیشتر خانواده‌ها توان پرداخت این هزینه‌های سنگین را ندارند؛ با این حال باید در نظر داشت که اگر یک کودک دوشن از همین امروز داروی «آگامری» را دریافت و مصرف کند، سال‌ها دیرتر به ویلچر، دستگاه تنفسی و مراقبت‌های خاص نیاز پیدا خواهد کرد. این یعنی سرمایه‌گذاری برای زندگی بهتر و طولانی‌تر این کودکان، نه درمان قطعی. با این‌حال متأسفانه به نظر می‌رسد مسئولان وزارت بهداشت از هزینه و فایده واردکردن این دارو آگاهی کافی ندارند یا خود را به خواب غفلت زده‌اند».

ماهانه ۱۵ میلیون تومان

«دانشور» پدر کودک دوساله که به بیماری دیستروفی دوشن مبتلاست، می‌گوید: «درحالی‌که کودکان مبتلا به بیماری‌های دوشن و بکر نیازمند مراقبت‌های تخصصی و مستمرند، خانواده‌هایشان با هزینه‌های سنگین درمان، توانایی مالی خود را از دست داده‌اند؛ تغذیه این کودکان باید سرشار از پروتئین باشد تا بتواند از ضعف عضلانی و تحلیل بدن جلوگیری کند. با این حال، هزینه ماهانه مراقبت از یک کودک مبتلا به دوشن یا بکر، به‌طور میانگین حدود ۱۵ میلیون تومان است. این عدد شامل جلسات کاردرمانی، فیزیوتراپی، مکمل‌های تغذیه‌ای و مراجعات پزشکی است و جدا از هزینه داروهای جدید و درمان‌های ژنتیکی به‌حساب می‌آید. داروهای مؤثری مانند «آگامری» می‌توانند از دوسالگی به بعد مورد استفاده قرار بگیرند و تأثیر چشمگیری در بهبود وضعیت این کودکان داشته باشند. اما دولت تاکنون اقدامی جدی برای واردات داروهای مؤثر جدید، نکرده است و هر روز وضعیت جسمی فرزندان مبتلا به دلیل نبود دارو و امکانات درمانی مناسب وخیم‌تر می‌شود».

مرگ کودکان بیمار با هر روز تأخیر تهیه دارو

این نماینده خانواده‌های بیماران دیستروفی عضلانی دوشن خطاب به مسئولان نظام درمانی کشور می‌گوید: «اکنون زمان آن رسیده که وزارت بهداشت و مسئولان مربوطه، سمت بیماران و کودکان مظلوم نیازمندِ دارو بایستند، نه در سمت مافیای دارو و با درک عمق چالش‌های بیماران، گام‌های فوری و مؤثری برای حمایت از این کودکان و خانواده‌های‌شان بردارند؛ چرا‌که بهای هر روز تأخیر، جان کودکی بی‌دفاع است. امیدواریم وزارت بهداشت مسیر حمایتی و بیمه‌ای روشنی برای بیماران دیستروفی ایجاد کند تا بیماران بتوانند از دارو استفاده کنند، نه اینکه دارو وارد کشور شود و با قیمت نجومی و دست‌نیافتنی باقی بماند. داروی «آگامری» اگرچه امیدی تازه برای زندگی کودکان دوشن است، اما بدون پوشش بیمه‌ای، رؤیایی دور از دسترس برای بیشتر خانواده‌هاست».

فشار مالی و روحی بی‌امان بر دوش والدین کودکان دوشن

او با اشاره به دیگر مشکلات بیماران دیستروفی دوشن و بکر و در توضیح آن می‌گوید: «بیماری دوشن، نامی‌ است که با شنیدن آن تن هر مادری به لرزه می‌افتد. یک بیماری ژنتیکی، پیش‌رونده و کشنده که به‌‌تدریج عضلات بدن را نابود می‌کند. در این بیماری، بافت عضله به‌مرور با چربی و فیبروز جایگزین می‌شود و این روند تخریب، از طریق تجمع کلسیم در عضلات اتفاق می‌افتد. تنها پنج درصد از کلسیم در خون وجود دارد و ۹۵ درصد دیگر در استخوان‌ها و دندان‌هاست. وقتی کلسیم وارد عضله می‌شود، بدن برای جبران آن را از استخوان‌ها می‌گیرد و این امر باعث ضعف استخوان و پوکی زودرس می‌شود، به‌همین‌دلیل این کودکان باید رژیمی سرشار از پروتئین و کلسیم داشته باشند؛ غذاهایی مانند مرغ، ماهی سالمون، کلم بروکلی، حبوبات، لبنیات، اسفناج و بادام درختی، اما همین تغذیه مناسب، هزینه‌ای سنگین و طاقت‌فرسا برای خانواده‌هاست. هزینه‌ها به قدری بالاست که بسیاری از پدران و مادران این سرزمین دچار افسردگی، اضطراب و فرسودگی روانی شده‌اند؛ بعضی حتی از شدت فشار روحی و مالی، تا مرز خودکشی پیش رفته‌اند. ما خانواده‌های بیماران، همه امیدمان را به تصمیم وزیر بهداشت بسته‌ایم، زیرا جان فرزندان ما به تصمیم امروز این وزارتخانه گره خورده است».

حدود یک ماه پیش، درخواست رسمی خانواده‌های بیماران دیستروفی دوشن و بکر، مبنی بر ثبت و واردات فوری داروی وامورولون «آگامری» از طریق انجمن حمایت از بیماران دیستروفی به دفتر وزیر بهداشت ارسال شد، اما پاسخ روشنی از سوی وزارتخانه به خانواده‌ها داده نشد و آنها اکنون برای رساندن صدای مطالبه خود به گوش مسئولان، ناچار به برگزاری تجمعی مسالمت‌آمیز و قانونی مقابل ساختمان وزارت بهداشت شدند. همچنین در این زمینه کارزاری راه‌اندازی شده و به امضای حداکثری رسیده است.

در این کارزار آمده: «ما، خانواده‌ها و بیماران مظلوم مبتلا به دیستروفی عضلانی دوشن و بکر، که با یک بیماری ژنتیکی نادر و کشنده دست‌وپنجه نرم می‌کنیم، با صدای واحد خواستار دسترسی فوری به داروی آگامری (وامورولون) هستیم. این دارو در دنیا به‌عنوان درمانی امیدبخش و دارای نشان ویژه بیماری‌های نادر شناخته می‌شود و می‌تواند روند بیماری را کند کرده و کیفیت و طول عمر بیماران ما را به شکل معناداری بهبود ببخشد. همچنین داروی مزبور، هم‌اکنون در کشورهای همسایه ایران در دسترس بیماران قرار گرفته و این موضوع نشان می‌دهد که تأمین آن برای کشورمان امکان‌پذیر و ضروری است».

خانواده‌های بیماران دوشن بدون پشتوانه حمایتی رها شده‌اند

پدرِ یکی از بیماران که فرزند ۱۲ ساله و مبتلا به دیستروفی دوشن دارد، با بیان اینکه متأسفانه بیماری دیستروفی عضلانی، درمان قطعی ندارد و تنها می‌توان با استفاده از روش‌های درمانی و توان‌بخشی موجود، روند پیشرفت آن را کندتر کرد تا بیمار بتواند زندگی با‌کیفیت‌تری داشته باشد، به دو چالش اصلی بیماران در گفت‌وگو با «شرق» اشاره می‌کند: «چالش اول، هزینه‌های بسیار سنگین درمان و مراقبت است؛ انواع کاردرمانی، فیزیوتراپی، توان‌بخشی، آزمایش‌های ژنتیکی که باید چندین بار و با هزینه‌های بالا انجام شوند، تجهیزات پزشکی ویژه برای قلب و تنفس، و همچنین وسایل کمکی مانند ویلچر و تجهیزات جابه‌جایی، هزینه‌های گزافی دارند که اغلب از توان خانواده‌ها خارج است. با وجود چنین هزینه‌هایی، حمایت‌های دولتی بسیار محدود و ناکافی است و بیشتر این مخارج به دوش خانواده‌ها گذاشته می‌شود. در‌حالی‌که تأمین این نیازها برای تداوم زندگی روزمره و سلامت بیماران ضروری است، متأسفانه بسیاری از خانواده‌ها تحت پوشش هیچ نهاد حمایتی قرار ندارند».

زندگی کوتاه‌تر، درد بیشتر

او با اشاره به چالش دیگر یعنی دشواری در دسترسی به داروهای حیاتی، ادامه می‌دهد: «داروهایی که می‌توانند روند بیماری را کندتر کنند، یا بسیار گران هستند یا به‌سختی در کشور پیدا می‌شوند. در بهترین حالت، این داروها به‌ صورت تک‌نسخه‌ای و با قیمت بالا عرضه می‌شوند و اغلب باید از بازار آزاد تهیه شوند. از سوی دیگر، تحریم‌ها، کمبود بودجه و نبود برنامه‌ریزی برای انتقال دانش و فناوری دارویی به کشور باعث شده است که روش‌های نوین درمانی و کارآزمایی‌های بالینی در ایران در دسترس نباشند. در‌حالی‌که در کشورهای دیگر از‌جمله کشورهای همسایه، انواع کارآزمایی‌های بالینی در حال انجام است و بیماران می‌توانند از این مسیر به داروهای جدید دسترسی پیدا کنند که در ایران چنین امکانی فراهم نشده است».

به گفته این پدر، خانواده‌ها ناچارند هزینه‌ها و فشارهای روحی و جسمی بسیاری را تحمل کنند که در بسیاری از موارد از توان آنها فراتر است. پیامد این وضعیت، کاهش کیفیت زندگی بیماران و در مواردی مرگ زودرس آنهاست: «در خبرها و برخی مقالات می‌خوانیم که میانگین طول عمر بیماران دوشن در ایران حدود ۲۰ سال است، در‌حالی‌که در سطح جهانی و حتی در کشورهای منطقه، این رقم به حدود ۴۰ سال یا بیشتر رسیده است؛ و بیماران در آن کشورها می‌توانند زندگی طولانی‌تر و با‌کیفیت‌تری داشته باشند».

خانواده‌های  فرسوده

او به این نکته تأکید می‌کند که مشکلات خانواده‌های بیماران دوشن تنها به هزینه‌های سنگین درمان و دارو محدود نمی‌شود: «این خانواده‌ها و فرزندان‌شان با مجموعه‌ای از چالش‌های گسترده روانی، اجتماعی و فرهنگی مواجه‌اند. در جامعه‌هایی مانند ایران که زیرساخت‌های لازم برای زندگی افراد دارای معلولیت هنوز به‌خوبی فراهم نشده، این مشکلات عمیق‌تر است. از‌جمله این چالش‌ها می‌توان به موانع تحصیلی و شغلی، نگرش‌های نادرست اجتماعی و نبود امکانات شهری مناسب اشاره کرد. بسیاری از بیماران از فرصت‌های برابر آموزشی و شغلی محروم‌اند یا در محیط‌های کاری با تبعیض و حقوق پایین روبه‌رو می‌شوند. در شهرها و روستاهای کوچک‌تر نیز نگاه جامعه گاه همراه با ترحم یا طرد است که نشان‌دهنده نیاز جدی به آموزش فرهنگی و آگاهی‌رسانی عمومی است».

او با بیان اینکه این وضعیت نیازمند توجه ویژه مسئولان، همکاری رسانه‌ها و افزایش آگاهی عمومی است تا بتوان شرایط عادلانه‌تر و انسانی‌تری برای زندگی این بیماران و خانواده‌های‌شان فراهم کرد، ادامه می‌دهد: «از نظر دسترسی شهری، هرچند در سال‌های اخیر نشانه‌هایی از پیشرفت در زمینه دسترسی شهری دیده می‌شود، اما بیشتر معابر و فضاهای عمومی همچنان برای تردد افراد دارای معلولیت مناسب‌سازی نشده‌اند. در کنار این مسائل، فشارهای روانی ناشی از تبعیض، انزوا و نگرانی‌های درمانی باعث بروز مشکلات روحی جدی در بیماران و خانواده‌های‌شان می‌شود؛ مشکلاتی که گاهی حتی از خود بیماری سنگین‌تر است».

درخواست دسترسی به درمان‌های جهانی

خانواده‌های بیماران دیستروفی قصد برگزاری تجمع اعتراضی دارند. آنها می‌گویند که تنها راه باقی‌مانده برای‌شان همین کار است: «ما تاکنون چند نوبت تجمع برگزار کرده‌ایم تا صدای خود را درباره کمبود داروهای حیاتی بیماران دیستروفی عضلانی به گوش مسئولان برسانیم. برخی از این تجمعات تا حدودی به نتیجه رسیده‌اند، اما بسیاری از مشکلات همچنان باقی است، در‌حالی‌که ما از سیستم دارو و درمان کشور انتظار داریم تا با همکاری با دستگاه‌های مرتبط، داروها و روش‌های درمانی جدیدتری که شرکت‌های داروسازی معتبر بین‌المللی در حال توسعه آنها هستند، وارد کشور شده و در دسترس بیماران در ایران نیز قرار بگیرد. چنین رویکردی می‌تواند امید تازه‌ای برای بیماران و خانواده‌های‌شان ایجاد کند و ایران را به مسیر استاندارد جهانی درمان بیماری‌های نادر نزدیک‌تر کند».

خانواده‌های بیماران دیستروفی دوشن امیدوار و چشم‌انتظارند تا وزارت بهداشت ایران هرچه سریع‌تر برای واردات و پوشش بیمه‌ای این دارو یعنی «آگامری» اقدام کند. بدیهی است که این دارو، درمان قطعی بیماری نیست، اما می‌تواند روند بیماری را کند کرده و از عوارض شدید داروهای فعلی که بیماران ناچار به مصرف طولانی‌مدت آنها هستند، بکاهد. ورود این دارو می‌تواند گامی مثبت در راستای کاهش نگرانی خانواده‌ها و بهبود کیفیت زندگی فرزندان‌ آنها باشد.





نظر شما درباره این مقاله:







قتل ۶۳ زن‌‏ در ایران از ابتدای امسال
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 26.10.2025, 7:17

قتل ۶۳ زن‌‏ در ایران از ابتدای امسال


سارا سبزی / هم‌میهن

«ثبت ۶۳ مورد زن‌کشی در ایران از ابتدای سال»؛ این آخرین آماری است که تا امروز درباره زن‌کشی در ایران به‌دست آمده و در نشست روز گذشته انجمن جامعه‌شناسان ایران اعلام شد. آماری که از میان خبرهای منتشرشده به دست آمده و کارشناسان و فعالان حوزه زنان تاکید می‌کنند که این عدد نوک کوه یخ زن‎کشی در ایران است و باید آن را بیش‌ازاین در نظر گرفت. نمونه یکی از این قتل‌های رسانه‌ای‌شده، زهرا قائمی، کارمند اداری دانشکده علوم خانواده دانشگاه تهران بود که مدتی پیش منتشر و به بهانه‌ای برای برگزاری اولین نشست از دور جدید فعالیت انجمن جامعه‌شناسان ایران تبدیل شد.

نشست «واکاوی پدیده زن‌کشی در ایران؛ با یاد و خاطره زهرا قائمی» در دانشکده علوم اجتماعی تهران برگزار شد و سه سخنران آن یعنی؛ شیما قوشه وکیل دادگستری، زهرا افتخارزاده بنیانگذار خانه امن غیردولتی آتنا و ندا گلبهاری پژوهشگر اجتماعی، ابعاد حقوقی و اجتماعی این پدیده را بررسی کردند و شیرین احمدنیا، دبیر انجمن جامعه‌شناسان، به‌عنوان دبیر نشست در آن حضور داشت.  نشست روز اخیر، یکی از معدود نشست‌هایی بود که خبری از امیدواری به لایحه حمایت از حقوق زنان در آن نبود و تنها به چند جمله کوتاه درباره آن بسنده شد؛ لایحه‌ای که در نطفه خفه شد و دیگر حتی فعالان حقوق زنان و کارشناسان این حوزه نیز امیدی به بازگشت این امید ۱۵ ساله ندارند. 

نهاد زنان سازمان ملل در گزارش سال ۲۰۲۴ خود، گزارشی از وضعیت خشونت علیه زنان در کشورهای جهان منتشر کرد که طبق آن تخمین زده ‌می‌‌شود، ۷۳۶ ‌میلیون زن - تقریباً از هر سه‌نفر، یک‌نفر - حداقل یک‌بار در زندگی خود مورد خشونت فیزیکی یا جنسی شریک صمیمی‌، خشونت جنسی غیرشریک یا هر دو قرار گرفته‌اند (۳۰درصد از زنان و زنان ۱۵ ساله و بالاتر). این آمار شامل آزار جنسی ‌می‌‌شود.

زنانی که خشونت را تجربه کرده‌اند بیشتر از افسردگی، اختلالات اضطرابی، بارداری‌های برنامه‌ریزی‌نشده، عفونت‌های مقاربتی و اچ‌آی‌وی رنج ‌می‌‌برند که پیامدهای طولانی‌مدتی دارد. بیشتر خشونت علیه زنان توسط شوهران فعلی یا سابق یا شرکای صمیمی‌ انجام ‌می‌‌شود. بیش از ۶۴۰ ‌میلیون زن ۱۵ ساله و بالاتر (۲۶ درصد)، مورد خشونت شریک جنسی قرار گرفته‌اند. این گزارش نشان ‌می‌دهد که در سال ۲۰۲۲، حدود ۴۸ هزار و ۸۰۰ زن در سراسر جهان توسط شریک جنسی خود یا سایر اعضای خانواده کشته شده‌اند.

شیرین احمدنیا، رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران، ابتدای این نشست از ریشه‌های ساختاری پدیده زن‌کشی در ایران گفت و توضیح داد که این مسئله نمایانگر مجموعه‌ای ناعدالتی‌های انباشته در جامعه است: «زن‌کشی بارها در قالب خبر در رسانه‌ها و جامعه انعکاس پیدا کرده است، ریشه‌های عمیق ساختاری دارد و درعین‌حال شاهد سکوت و غفلت در برایر این رخدادها هستیم.

پدیده زن‌کشی صرفاً اشاره به یک قتل منفرد ندارد، بلکه نمایانگر سلسله‌ای از خشونت‌ها، نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌های انباشته در جامعه ماست که درنهایت به حذف فیزیکی یک زن منتهی شده است. زن‌کشی در معنای جامعه‌شناختی مرز میان امر خصوصی و عمومی را درنوردیده است؛ چون خشونتی که در چارچوب خانه و سپهر خصوصی شکل می‌گیرد، بازتاب مستقیم آن چیزی است که تحت عنوان ساختارهای فرهنگی، هنجارهای جنسیتی و سیاست‌های نابرابر در سطح کلان جامعه است.

در سال‌های اخیر جامعه ایران با تعداد زیادی از موارد زن‌کشی و رخدادهایی روبه‌رو بوده که وجدان جمعی را تحت‌تاثیر قرار داده و پرسش‌هایی بنیادین ایجاد کرده است؛ اینکه چرا در جامعه‌ای که زنان در عرصه‌های مختلف نقشی فعال ایفا می‌کنند، همچنان جان آنها تا این اندازه در معرض تهدید قرار گرفته است؟ چگونه می‌توان رابطه‌ای میان فرهنگ مردسالاری، ضعف نهادهای حمایتی و بازنمایی رسانه‌ها از خشونت علیه زنان تحلیل کرد؟ پژوهش‌های جامعه‌شناختی و مطالعات زنان به ما آموخته‌اند که زن‌کشی را نمی‌توان به سطح رفتار فردی تقلیل داد.

این پدیده محصول تلاقی سه لایه مهم است: لایه نخست، ساختارهای فرهنگی که هنوز بر مالکیت مرد بر بدن و زندگی فرد تاکید دارند. دوم، نهادهای اجتماعی و قانونی است که در مواردی با تساهل و تبعیض امکان بازتولید خشونت را فراهم می‌کنند. سطح سوم هم روایت‌های رسانه‌ای و فرهنگی است که نوعی عادی‌سازی خشونت علیه زنان را شکل می‌دهند.»

به گفته او در این میان دانشگاه‌ها و نهادهای علمی مانند انجمن جامعه‌شناسان نقش بسیار مهمی دارند و گروه مطالعات زنان انجمن وظیفه دارد، با نگاه نقادانه این پدیده را از سطح واکنش احساسی به سطح تحلیل علمی و گفت‌وگوی اجتماعی ارتقاء دهد: «ما نیازمند فهمی بین‌رشته‌ای از زن‌کشی در این حوزه هستیم تا در کنار هم تصویری جامع از زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی آن را به تصویر بکشند.

علاوه بر این باید به این پرسش بیاندیشیم که چه سازوکارهایی در جامعه ما مانع بازدارندگی موثر در برابر چنین خشونتی می‌شود؟ آیا نهادهای آموزش رسمی، خانواده و رسانه به بازتولید کلیشه‌های جنسیتی و سلطه مردانه دامن نمی‌زنند؟ آیا وقت آن نرسیده که نگاه به زنان از مالکیت و قیمومیت مرد به حق انتخاب و عاملیت زن تغییر پیدا کند؟ اگر جامعه‌ای نتواند امنیت، کرامت و حق زندگی برابر را برای زنان فراهم کند، بنیان همبستگی اجتماعی و اعتماد عمومی در آن سست خواهد شد.»

قتل ۶۳ زن از ابتدای امسال

سخنران بعدی این نشست زهرا افتخارزاده، مدیرعامل خانه امن آتنا بود که با مرور بر روایت‌های زن‌کشی در ایران، ساختارهای حقوقی و اجتماعی مردسالارانه را نقد کرد. او از ۶۳ مورد زن‌کشی از ابتدای امسال خبر داد و گفت که روایت‌های قتل زنان به‌خوبی می‌تواند دلایل آنها را روشن کند: «در جواب همه پرسش‌هایی که درباره این پدیده وجود دارد، اگر نگاهی به روایت‌ها و اتفاقاتی که در این پدیده‌های زن‌کشی بیاندازیم، می‌توانیم پاسخ بسیاری از سوالات را از خود واقعه بگیریم.

به‌طرز عجیبی بعضی از این وقایع، در عین تکان‌دهنده بودن، نمادین هم هستند؛ انگار آنقدر به برخی از بدیهیات توجه نشده و سیستم به مواردی که می‌توانست از این وقایع پیشگیری کند، توجهی نکرده که  وقایع به‌سخن درآمده‌اند و از ما و سیستم می‌طلبند که حرکتی رخ دهد، اما نه گوشی برای شنیدن وجود دارد، نه چشمی برای دیدن.»

او از قتل زهرا قائمی، کارمند گروه مطالعات زنان دانشکده علوم خانواده دانشگاه تهران گفت و توضیح داد که این ماجرا گزاره‌هایی در خود دارد که از ما یاری می‌طلبند و سخن می‌گویند: «زمانی که کارمند دانشگاه، فردی از بخش اداری دانشکده حقوق خانواده و کارگروه مطالعات زنان، توسط همسرش به بدترین شکل ممکن کشته می‌شود، به ما یکی از مهم‌‌ترین مسائل این بحث را نشان می‌دهد.

سال‌هاست می‌گوییم مسئله زن‌کشی و خشونت علیه زنان، هیچ ارتباطی به پایگاه اجتماعی و اقتصادی ندارد؛ چون مشخصاً با مسئله مردسالاری ارتباط پیدا می‌کند. یکی از جنبه‌های این واقعه از نظر پایگاه اجتماعی و اقتصادی زهرا قائمی، همین موضوع را اثبات می‌کند. جزئیات این واقعه همه آن‌چیزی که باید را به ما نشان می‌دهد. حتی با همین خبرهای اندکی که درباره این موضوع منتشرشده هم می‌توانیم به پاسخ برخی سوالات برسیم.


دکتر شیرین احمدنیا

گزارش الهه محمدی از قتل زهرا قائمی، از منظرهایی تکان‌دهنده است؛ رئیس دانشکده علوم خانواده به‌عنوان مدیر مستقیم او که زهرا اخیراً منشی او بوده است، می‌گوید باید تحقیقات کامل شود تا بتواند درباره این اتفاق صحبت کند و با خانواده و حتی قاتل او صحبت کنیم تا بتوانیم اطلاع کاملی درباره آن بدهیم. یعنی یک استاد دانشگاه  که نزدیک‌ترین فرد به او بوده است، آنچنان رویکرد محافظه‌کارانه‌ای اتخاذ می‌کند که خودش را تبدیل به یک پلیس می‌کند تا بتواند درباره این موضوع صحبت کند. استادیار گروه جامعه‌شناسی که زهرا را می‌شناسد، می‌گوید خانواده زهرا مایل نیستند درباره آن اطلاعاتی بدهند، نمی‌توانم درباره آن صحبت کنم و فقط می‌توانم بگویم زهرا انسان بسیار خوش‌اخلاق و مهربانی بود.»

مدیرعامل خانه امن غیردولتی آتنا این روند را عاملی برای درک‌نشدن خشونت علیه زنان در سطوح بالای جامعه و حتی سطح دانشگاهی کشور دانست: «این روند وحشتناک است؛ به‌همین‌دلیل است که حتی در سطح بالاترین افراد جامعه که باید بیشترین درک را نسبت به خشونت علیه زنان داشته باشند، هنوز برای آنها هم شخصی، سیاسی نشده است. زهرایی که منشی شما بوده و منتظر اجازه خانواده برای صحبت درباره او هستید، مرده و تمام شده است.

نیاز به چه اتفاقی است که یک‌نفر در سطح استاد جامعه‌شناسی، صدای خود را بلند و حداقل درباره خود آن قربانی صحبت کند؟ این محافظه‌کاری و تقلیل مسئله خشونت علیه زنان به یک مسئله شخصی و خانوادگی، با اصطلاحاتی شوم مثل اختلافات خانوادگی، چاردیواری اختیاری، اینکه زن را مایملک و ملک طلق مردان دانستن، ما را با این وضعیت روبه‌رو کرده است که هرروز شاهد افزایش آمار زن‌کشی در ایران هستیم. حتی با این آماری که مشخص نیست، می‌بینیم که هر دو روز، یک‌زن کشته می‌‌شود و آمار بسیار بالایی است.

او در ادامه گفت که  از ابتدای سال، حداقل ۶۳ زن به‌دست اعضای نزدیک خانواده خود کشته شدند: «فقط در شهریورماه ۱۴۰۴، در شادگان حداقل پنج‌زن کشته شدند؛ این آمار در شرایطی به‌دست آمده است که در این کشور هیچ نهادی وجود ندارد که خود را ملزم به ارائه آماری دراین‌زمینه بداند و آماری شفاهی است؛ بنابراین باید حتماً به این اعداد ضریب بدهیم که بگوییم واقعی است.»

افتخارزاده در ادامه از توجیهاتی که در زمینه زن‌کشی مطرح می‌‌شود، گفت و توضیح داد: «در ماجرای زهرا قائمی می‌بینیم که خانواده او می‌گویند، همسرش به اموال او چشم داشته است و این به‌معنای خشونت اقتصادی است که به‌دنبال آن حتماً خشونت اقتصادی رخ داده و خشونت فیزیکی به بالاترین سطح خود رسیده است اما بعد اعضای خانواده قاتل زهرا، به مزاحم تلفنی و بحث‌های ناموسی اشاره می‌کنند و تاکید دارند که همسرش ناراحت شده و داستان‌هایی تکراری و نخ‌نما را مطرح می‌کنند که هرروز در ۲۰ سال گذشته به‌عنوان مددکار اجتماعی در هربار مراجعه یک زن خشونت‌دیده با آن روبه‌رو شدیم، همیشه مطرح می‌شود و مرد می‌گوید زن به من خیانت می‌کند.

برخورد صحیح همان کاری است که ما در موسسه آتنا انجام می‌دهیم و می‌گوییم اهمیتی ندارد که این مسئله وجود داشته یا خیر؟ مسئله ما این است که حتی اگر خیانت یا مسائلی دیگر رخ داده باشد، مرد اجازه ندارد که با همسرش رفتاری خشونت‌آمیز داشته باشد. چرا این گفتمان رسمی نیست و این داستان نخ‌نما تکرار می‌شود؟ چون نظام مردسالاری متشکل از نظام قانون و فرهنگ آن را به‌رسمیت می‌شناسد و تایید می‌کند.»

افتخارزاده در ادامه، به مقایسه قتل منصوره قدیری‌جاوید، خبرنگار ایرنا و زهرا قائمی پرداخت؛ دو زن در یک طبقه اقتصادی و اجتماعی که هردو به‌دست همسر خود کشته شده‌اند: «بسیاری از ما با مجازات اعدام مخالفیم اما بحث ما  این است که در قانون، اشد مجازاتی وجود دارد که ما آن را قبول نداریم و معتقدیم که باید تغییر کند، اما بحث من پیغام قانون است؛ وقتی یک مرد، مرد دیگری یا یک زن، مردی را به قتل برساند، اشد مجازاتی وجود دارد، اما اگر مردی، یک زن را به قتل برساند، باید دیه‌ای پرداخت شود تا شاید مجازاتی در نظر گرفته شود.

روایت قتل منصوره قدیری‌جاوید، به جواب سوالات ما کمک می‌کند؛ برای مثال چهارماه بعد از قتل منصوره در اسفندماه، همکاران او به دیدن خانواده‌اش می‌روند. متنی که در خبرگزاری نوشته‌شده به بدترین شکل ممکن، ریشه‌های عامل این پدیده را بازنمایی می‌کنند. رئیس خبرگزاری ایرنا به مادر او می‌گوید، هرکسی تقدیری دارد و از او به‌عنوان مادری مهربان که تنها دغدغه‌اش فرزندش بود و به‌خاطر او استقامت کرد تا برای بودن او هر بهایی را بپردازد تا در کنار او بماند، یاد می‌کند.

کلمه‌به‌کلمه این متن الگویی است که نظام مردسالارانه می‌خواهد به جامعه به‌عنوان زن تراز، حقنه کند. چرا باید این کار را می‌کرد؟ آیا گزینه دیگری نداشته است؟ نمی‌توانست مستقل شود؟ چرا برای بودن در کنار فرزندش باید این اتفاق برایش رخ می‌داد؟ در این متن، زن تراز به‌عنوان زنی صبور تعریف می‌‌شود که لب به شکایت باز نمی‌کند؛ همان‌چیزی را تاکید می‌کنیم که نباید رخ دهد. موارد زن‌کشی پیشینه‌ای از سال‌ها مداومت در انواع خشونت فیزیکی، روانی و جنسی دارد و اگر در هر مرحله مسیر، حمایت‌های قانونی و اجتماعی صورت می‌گرفت، بعد از سال‌ها تحمل خشونت، به این نقطه نمی‌رسید.»

از نگاه او زن‌کشی در ایران به یک بحران اجتماعی تبدیل شده است و آمارها آن را تایید می‌کنند: «نقش قوانین و ساختارها در بروز این روند، واضح است و در ماجرای مونا حیدری و رومینا اشرفی به‌وضوح نقش قوانین و ساختارها را می‌بینیم. این بحران اجتماعی نیاز به یک مداخله اجتماعی دارد؛ زن‌کشی اختلاف خانوادگی و یک مسئله شخصی نیست، بلکه خشونتی عریان و جنایتی مبتنی بر جنسیت است که با همدستی قانون و ساختارهای مردسالارانه رخ می‌دهد. مطالبه در فضای ایده‌آل به یک اقدام جامع بین‌بخشی و کل‌نگر نیاز دارد که مهم‌ترین آن تغییرقوانین است.

بدون این تغییر اتفاقات دیگری رخ نمی‌دهد. علاوه بر این مطالبه بعدی در سطح ایده‌آل ایجاد یک سیستم سراسری مداخله در بحران است که شامل تامین امنیت خشونت دیده، نظام ارجاع و غربالگری است. علاوه بر این ما برخی مناطق هشدار درباره زن‌کشی داریم مانند خوزستان و کردستان که برای آنها نیاز به برنامه‌های ویژه داریم. درنهایت هم به یک تغییر فرهنگی جامع در همه سطوح از طریق آموزش و رسانه نیاز داریم.

وقتی درباره تغییر قوانین صحبت می‌کنیم، براساس همه تجربه‌های خود فکر می‌کنیم که قوانین فعلی نه‌تنها بازدارنده نیستند، بلکه مشوق و محرک‌اند و این تغییر قوانین در درجه اول باید در خود مسئله رخ دهد. یعنی در زن‌کشی و تجاوزهای جنسی خانگی، پرونده‌های زیادی در این موضوع داریم که مشخصاً مطالبه حبس ابد است. در خشونت‌های کمتر از قتل، طالب این است که نحوه اثبات باید تغییر کند. خشونت خانگی جرم‌انگاری نشده و در این شرایط چطور ممکن است که زن در خانه مورد خشونت قرار گیرد و برای آن شاهدی داشته باشیم. به‌تازگی نیز در هیچ‌کدام از پرونده‌های خود نمی‌توانیم اثباتی در این مسئله داشته باشیم؛ وقتی کسی مرتکب خشونت‌شده و قانون فاصله از آن خشونت‌دیده ایجاد شود.»

افتخارزاده تاکید کرد که در موارد زن‌کشی باید بخش عمومی جرم هم در نظر گرفته و برای آن قوانینی تصویب شود: «اینکه همسر مونا حیدری بعد از تعقیب او، با همدستی مردان قبیله ازجمله پدر مونا، او را از آن‌سوی مرز برمی‌گرداند، سرش را می‌برد، در شهر می‌گرداند و بعد از چندماه از زندان آزاد می‌شود، یک خشونت فردی نیست؛ بلکه بیانیه مردسالاری علیه زنان و جامعه است که سر مونا را در شهر چرخاندم و بعد آزاد شدم.

قاتل رومینا اشرفی قبل از اقدام به قتل، درباره مجازات آن تحقیق کرده و آگاهانه سر دخترش را بریده است. در این موضوع، سیستم حتی اشد مجازات ۱۰ ساله را هم برای پدر رومینا اشرفی انجام نداده و برای او ۹ سال حبس در نظر گرفته است. این نکات پیغامی به جامعه است و روشن است که بعد از چنین وقایعی باید منتظر افزایش خشونت و زن‌کشی باشیم.»

او گام بعدی برای اصلاح شرایط فعلی را، تصویب قوانین برابری جنسیتی اعلام و اضافه کرد: «این قوانین باید در همه حیطه‌ها بدون هیچ تبصره‌ای در نظر گرفته شود؛ نمونه آن حقوق باروری است که الان زن به‌مثابه یک ماشین تولید فرزند در نظر گرفته شده، نه به‌عنوان یک انسان و هیچ حقی به بدن و باروری خود ندارد، یا تغییراتی که درباره قوانین مربوط به سن ازدواج باید اعمال شود. این موارد به این دلیل ذیل زن‌کشی مطرح می‌‌شود که ریشه‌ای در ساختار، نگاه و فرهنگ دارد که به زن نگاه ابزاری و کهتری دارد که به بدترین شکل خود یعنی زن‌کشی منجر می‌شود.»


شیما قوشه

افتخارزاده در آخر بر آموزش پیشگیری از خشونت در رسانه و نظام آموزشی تاکید  کرد و گفت: «ما در بحث مداخله و تامین امنیت، نیاز به خط تلفن اضطراری، اورژانس اجتماعی واقعی، خانه‌های امن گسترده داریم. سیستم از ۱۴۰۱ به بعد این نگاه را دارد که آنقدر به خانه‌های امن غیردولتی فشار بیاوریم که خودشان کارشان را تعطیل کنند. هرگاه برابری جنسیتی در همه سطوح و ابعاد رخ دهد، می‌توانیم امیدوار به کاهش خشونت باشیم.»

ردپای امر اجتماعی در بستر قتل

ندا گلبهاری، جامعه‌شناس و پژوهشگر اجتماعی، یکی دیگر از سخنرانان این نشست بود. او گفت که ناشناخته‌ماندن به دوام و پایداری چرخه خشونت، سلطه مردسالار و محرومیت‌های جنسیتی منبعث از آن کمک می‌کند: «علت ناشناخته‌ماندن این است که درونی می‌‌شود و به‌طور جمعی می‌پذیریم و از قبل پذیرفته‌شده است. رنج‌ها و خشونت‌های منبعث از خشونت نمادین در تعاریف، انتظارات و باورهای جمعی پذیرفته‌شده، ریشه دارد. به‌همین‌دلیل نه‌تنها دیده نمی‌شود بلکه گاهی مشروع و طبیعی هم به‌چشم می‌آید. این باور که خواهر مظهر ناموس و شرف برادر یا پدر یا همسرش است.

درونی‌شدن چنین باورهایی باعث می‌‌شود که جامعه این خشونت را به‌عنوان خشونت و سلطه مردسالارانه درک نکند و به‌تبع‌آن خود قربانی هم آن را به‌عنوان خشونت و تسلیم در برابر یک سلطه مردسالار درک نمی‌کند و تحت‌تاثیر القائات فرهنگی در بازتولید آن علیه خودش، مشارکت می‌کند.» به اعتقاد او نکته‌ جالب خشونت نمادین این است که با همکاری و هم‌دستی قربانی علیه قربانی بازتولید می‌‌شود و چرخه آن ادامه پیدا می‌کند: «وقتی از قربانی در قتل‌های به‌اصطلاح ناموسی صحبت می‌کنیم عمدتاً ذهن ما متوجه زنی است که کشته شده است. زنان بی‌واسطه‌ترین قربانی خشونت نمادین در موضوع زن‌کشی هستند.

نه‌تنها در لحظه قتل، بلکه در تمام مراحل قبل از آن هم زنان، قربانیان سطح اول این خشونت نمادین هستند. مردان هم به‌نوعی در سطح نمادین، قربانی این خشونت هستند؛ قربانیانی که با ارتکاب قتل؛ چرخه خشونت علیه خودشان را با هم‌دستی خودشان بازتولید می‌کنند. ما باید به زن‌کشی ازمنظر خشونت نمادین در سه سطح خرد بین‌فردی، میانه (نهادی) و کلان (سطح معنایی و فرهنگی) ‌نگاه کنیم. تاکید می‌کنم که حرف‌های من به‌منزله سلب‌مسئولیت‌ فردی از قاتل نیست و فقط می‌خواهم ردپای امر اجتماعی که بستر قتل را فراهم می‌کند، جست‌وجو و به آن نگاه کنیم.

در سطح بین‌فردی ما شاهد مردی هستیم که زنی را با عنوان اینکه ناموس او بوده و از دید او و اجتماع اطراف‌اش، مرتکب خطای ناموسی شده، به قتل رسانده است. این در وهله اول یک خشونت آشکار فیزیکی است. درحقیقت خشونت فیزیکی در این سطح، نوک کوه یخ و صورت مرئی خشونتی است که پیش‌تر و در سالیان دراز در کانون ذهن، احساس و عاطفه مرد حک و تثبیت شده و از طریق رفتارهای بدنمند و جسمانی، تجلی پیدا می‌کند. ذهنیت، عاطفه و احساس، نه از طریق اجبار بیرونی، بلکه از راه درونی‌سازی شکل گرفته است.»

به اعتقاد این پژوهشگر: «مکانیزم عمل خشونت نمادین، در سطح خرد درونی‌سازی سلطه نمادین مردسالار در نظام فکری، احساسی و ارزشی مرد است. مجموعه‌ای از گزاره‌ها، ارزش‌ها و بایدها و نبایدهای جنسیتی برای مرد درونی‌ شده، آنها را به‌عنوان بخشی از هویت خودش پذیرفته و درونی کرده است. به‌عنوان مثال، اینکه بدن زن و رفتارش منبع شرف و آبروی مرد است یا اینکه زن خوب، زنی است که باحیا و پاکدامن باشد و خودش را فقط برای مردش حفظ کند و مرد خوب هم مردی است که غیرت داشته باشد، مرد بی‌غیرت بی‌ارزش است و مایه بی‌غیرتی و آبروریزی خودش و خانواده‌اش است.

نظام فکری، احساسی و عاطفی مرد که در کنش و رفتارهای او در زن‌کشی تجلی پیدا می‌کند، براساس چنین ارزش‌های درونی‌شده‌ای شکل گرفته است.»  گلبهاری در ادامه گفت: «نهادهای مختلف دست‌به‌دست هم می‌دهند و کلیشه مرد شرافتمند غیرتمند ناموس‌پرست را بازتولید می‌کنند. مردی که حیثیت‌اش را از طریق کنترل و مهار بدن زن به‌دست می‌آورد. بنابراین هرکدام از این نهادها در جای خودشان و در حوزه کارکردی خودشان، قواعد و رویه‌های مشروع رفتار را تثبیت می‌کنند و به آن پایداری می‌گویند. اما این ارزشمندی و مشروعیت را باید در سطح کلان، نظام معنایی و گفتمان‌های مسلط جست‌وجو کرد.

در سطح کلان، خشونت نمادین در سطح نظام فرهنگی و گفتمان‌های جنسیتی مسلط و به‌عبارت‌دیگر، به‌شکل یک نظام معنایی عمل می‌کند. مجموعه‌ای از باورها، ارزش‌ها، اسطوره‌ها، کلمات، نمادها و معانی که بدن و رفتار زن را متعلق به حوزه افتخار و شرف مرد تعریف و تعیین می‌کند که در این‌حوزه چه‌چیزی طبیعی، اخلاقی، مقدس یا ارزشمند است. گفتمان مسلط مردسالارانه، چارچوب معنایی تولید می‌کند که در آن مردسالاری، غیرت، ناموس و نجابت، معنای مثبت با خودشان حمل می‌کنند و ارزشمندند و به‌همان‌نسبت آزادی زن در مدیریت بدن خودش، نکوهیده و ضدارزش است؛ به‌حدی‌که دامن خانواده به‌ویژه عناصر ذکور را لکه‌دار و بی‌آبرو می‌کند.»

لزوم قانون‌گذاری جلوتر از آگاهی‌رسانی

شیما قوشه، وکیل پایه یک دادگستری هم در این نشست از لزوم قانون‌گذاری جدید درباره زن‌کشی و نظارت مستمر بر اجرای آن گفت. او حرف‌هایش را با توصیف مواد قانونی قانون اساسی که در آن به موضوع زنان پرداخته شده، شروع کرد: «من می‌خواهم از قانون اساسی ایران شروع کنم. اصلاً ببینیم ما کجای داستان قانون‌گذاری هستیم؟ یعنی قانون اساسی ما در ۴۶ سال گذشته دقیقاً چه می‌گوید؟ در قانون اساسی، دو بار از زن صحبت شده؛ یک‌بار در مقدمه که نوشته‌شده در دوران طاغوت به زنان نگاه ابزاری وجود داشته و ما می‌خواهیم زنان را از شیء و ابزار بودن دربیاوریم و گفته شده که زنان باید ضمن بازیافتن وظیفه اخیر و پر اجر مادری در پرورش انسان‌های مکتبی، پیشاهنگ و هم‌رزم مردان در میدان فعالیت و حیات باشند.

ما با این نگاهی که در قانون اساسی وجود دارد، خیلی توقع عجیب‌وغریبی نمی‌توانیم داشته باشیم.» او ادامه داد: «یک‌بار دیگر هم در اصل ۲۱ قانون اساسی از زنان یادشده که پنج بند دارد که به‌غیر از بند اول آن که از زن به‌مثابه زن‌بودن حرف می‌زند و نوشته شده، باید زمینه مناسب برای رشد شخصیت زن مهیا و حقوق مادی و معنوی او احیا شود، در بندهای دوم، سوم، چهارم و پنجم‌اش از زنان به‌عنوان نگه‌دارنده نهاد خانواده به‌ویژه مادری یاد می‌کند و از عبارات زن سالخورده، زن بی‌سرپرست و... نام می‌برد. بنابراین نگاه قانون‌گذار، ایده‌آل ما هیچ‌وقت نبوده است و به‌واسطه همین قانون اساسی، زن فقط مادر انگاشته می‌شود.»

قوشه معتقد است، در بحث قانون خانواده که از سال ۱۳۰۷ تصویب شده، تغییراتی داده شده است. در حقوق کیفری هم همین تغییرات طی سالیان صورت‌گرفته اما حالا ما به فضایی رسیده‌ایم که با آمار بسیار بالایی از زن‌کشی روبه‌رو هستیم: «از منظر حقوقی، بین حقوقدان‌ها و جامعه‌شناسان سوالی شکل گرفته است؛ آنها می‌پرسند که اول باید نهادسازی و فرهنگ‌سازی کنیم و به مردان آموزش دهیم و بعد از مجلس بخواهیم که قانون را عوض کند.

همیشه فکر می‌کردیم که فرهنگ‌سازی و روشنگری‌کردن درباره این موضوع راحت‌تر است، اما در همین چندسال اخیر می‌بینیم که حتی این موضوع هم راحت نیست. در همین چندسال اخیر چند ان‌جی‌او بسته شده؟ به چندنفر به‌دلیل فعالیت در این حوزه، حکم قضایی داده‌اند؟ جلوی فعالیت چندنفر از فعالان زن را گرفته‌اند؟»

این وکیل گفت اگر قانون مناسب داشته باشیم، این قانون بی‌کم و‌کاست اجرا شود و نهاد ناظری هم بر اجرای آن وجود داشته باشد، بخش بزرگی از این اتفاقات را نخواهیم دید: «ما نمی‌توانیم بگوییم مردم آگاه نیستند اما در سال ۱۴۰۴ که همه حداقلی‌ترین گوشی‌های هوشمند را در دست دارند و می‌توانند اطلاعاتی دراین‌باره  کسب کنند، بنابراین من نمی‌توانم این گزاره را قبول کنم که مردم آگاه نیستند و باید آگاهی‌رسانی کنیم و به مردان بگوییم اگر بخواهی همسرت را بکشی، کار اشتباهی است! چون آن مرد اصلاً به این فکر نمی‌کند که کارش اشتباه است.

مثال این موضوع مونا حیدری و رومینا اشرفی است؛ هم همسر مونا و هم پدر رومینا می‌دانستند دارند چه‌کار می‌کنند. پدر رومینا می‌دانست که اگر دخترش را بکشد، چه‌چیزی انتظارش را می‌کشد؟ بنابراین ما نمی‌توانیم فقط با آگاهی‌رسانی، چنین افرادی را تغییر دهیم.» به گفته قوشه، حتی تعیین نوع و میزان مجازات، با زیان‌دیده است که ولی‌دم است.

قاضی هم در این پرونده‌های کیفری، میرزابنویس اولیای‌دم است: «قاضی می‌پرسد، قصاص می‌خواهی؟ دیه می‌خواهی؟ چه‌چیزی بنویسم؟ اساساً دستگاه قضایی در قتل هیچ نقشی در تعیین نوع مجازات اصلی ندارد. بسیاری از ما مخالف قصاص و اعدام هستیم، اما تعیین نوع مجازات درباره جرمی که شدیدترین جرم بشری است، با خانواده داغدار است. بنابراین منطقی به‌نظر می‌رسد که چنین خانواده‌ای، قصاص بخواهد. ما حتی تا سال ۱۳۷۵ جنبه عمومی چنین جرم‌هایی را نداشتیم و اگر قاتل قصاص نمی‌شد، آزاد می‌شد.

اما با همه مطالباتی که در تمام این سال‌ها درباره موضوع زن‌کشی وجود داشته، قانون جنبه عمومی جرم هم تغییر نکرده است. حکم ۳ تا ۱۰ سال برای جنبه عمومی این جرم درنظر گرفته شده و حتی قاضی ممکن است با افکار عمومی، لج کند و مثل پرونده رومینا اشرفی حتی ۱۰ سال حکم نداد، ۹ سال داد. حتی این مجرمان می‌توانند از ارفاقات قانونی هم استفاده کنند و با گذراندن یک‌سوم جرم، آزاد شوند، مرخصی بیایند یا پابند بگیرند.»

او در پایان گفت که در زمان قتل رومینا، قانونی به‌اسم قانون رومینا مطرح شد که حکم ۳ تا ۱۰ سال حبس تغییر کند، اما مجلس قبول نکرد: «درحالی‌که، نه مشکل فقهی داشت، نه شرعی و حتی جامعه هم آمادگی این موضوع را داشت. در قانون ما منطق و تناسبی دراین‌باره وجود ندارد. اگر فقط بگوییم مردم ما باید درباره زن‌کشی آگاه شوند، قانون‌گذار در وظیفه خودش نمی‌بیند که قانون را تغییر دهد. درباره ختنه زنان، قانون وجود دارد، اما اجرا نمی‌شود. اجرایی‌شدن قانون و نظارت بر آن، خیلی مهم است.»





نظر شما درباره این مقاله:







امضای توافق آتش‌بس بین تایلند و کامبوج
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 26.10.2025, 7:12

امضای توافق آتش‌بس بین تایلند و کامبوج


ترور هانیکات و روزانا لطیف / خبرگزاری رویترز / ۲۶ اکتبر ۲۰۲۵

رهبران تایلند و کامبوج روز یکشنبه توافق‌نامه‌ای برای گسترش آتش‌بس امضا کردند. این مراسم با حضور دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده برگزار شد که برای شرکت در اجلاس آسه‌آن و نظارت بر مجموعه‌ای از مذاکرات تجاری مهم به مالزی سفر کرده بود.

نخست‌وزیر تایلند، آنوتین چارنویراکول، و همتای کامبوجی او، هون مانت، این توافق‌نامه را در مراسمی با عنوان «تحقق صلح» امضا کردند که بر اساس آتش‌بسی که سه ماه پیش به امضا رسیده بود، تنظیم شده است.

هون مانت اظهار داشت: «این اعلامیه، در صورت اجرای کامل، سنگ‌بنای صلح پایدار را فراهم می‌کند، اما مهم‌تر از آن، آغازگر فرآیند بهبود روابط ما خواهد بود.» وی افزود: «جوامع مرزی ما به دلیل درگیری‌ها از هم جدا شده‌اند و غیرنظامیان بی‌گناه متحمل خسارات سنگینی شده‌اند.» 

ترامپ در ماه ژوئیه با تماس تلفنی با رهبران وقت دو کشور، به پایان دادن به درگیری پنج‌روزه کمک کرد و از آن‌ها خواست تا خصومت‌ها را متوقف کنند، در غیر این صورت مذاکرات تجاری آن‌ها با واشنگتن به حالت تعلیق درمی‌آید.

ترامپ در این مراسم گفت: «ایالات متحده تا زمانی که این دو کشور در صلح زندگی کنند، تجارت و همکاری قوی و معاملات فراوانی با هر دو ملت خواهد داشت.»

هر دو طرف یکدیگر را به تشدید تبادل موشک و آتش سنگین توپخانه متهم می‌کنند که دست‌کم ۴۸ کشته بر جای گذاشت و حدود ۳۰۰,۰۰۰ نفر را به‌طور موقت آواره کرد؛ این بدترین درگیری دو کشور در تاریخ اخیر بوده است.

آنوتین به دلیل درگذشت ملکه مادر تایلند، سیریکیت، در روز جمعه، نزدیک بود این مراسم را از دست بدهد، اما در نهایت تصمیم گرفت برای امضای توافق‌نامه به مالزی سفر کند.

وی اظهار داشت که هر دو طرف «سلاح‌های سنگین را از مناطق مرزی حذف خواهند کرد تا ایمنی مردم خود را تضمین کنند» و افزود که تایلند ۱۸ سرباز بازداشت‌شده کامبوجی را آزاد خواهد کرد.

مذاکرات تجاری

ترامپ هنگام ورود به مالزی، در فرودگاه بین‌المللی کوالالامپور مورد استقبال انور ابراهیم، نخست‌وزیر مالزی، و گروهی از رقصندگان تشریفاتی قرار گرفت. او روی فرش قرمز توقف کرد تا با رقصندگان همراهی کند، سپس پرچم ایالات متحده را در یک دست و پرچم مالزی را در دست دیگر گرفت و با انور به سمت شهر حرکت کرد.

در حالی که ترامپ با دیگر رهبران دیدار می‌کرد، مذاکره‌کنندگان آمریکایی و چینی در حاشیه اجلاس برای جلوگیری از تشدید جنگ تجاری بین دو اقتصاد بزرگ جهان گفت‌وگو کردند.

جمیسون گریر، مذاکره‌کننده ارشد تجاری آمریکا، در پاسخ به پرس‌وجوی یک خبرنگار درباره بحث در مورد مواد معدنی کمیاب در مذاکرات که از روز شنبه آغاز شده بود، گفت که موضوعات گسترده‌ای از جمله تمدید آتش‌بس در اقدامات تجاری مورد بحث قرار گرفته است.

وی افزود: «فکر می‌کنم به نقطه‌ای نزدیک می‌شویم که رهبران دیدار بسیار سازنده‌ای خواهند داشت.» 

تسلط چین بر عرضه جهانی مواد معدنی کمیاب در کانون مذاکرات قرار دارد و واشنگتن به دنبال تنوع‌بخشی به زنجیره‌های تأمین است.

ترامپ در مراسم آتش‌بس اعلام کرد که ایالات متحده به‌زودی توافق‌نامه‌هایی در زمینه مواد معدنی کلیدی با تایلند و مالزی امضا خواهد کرد، در حالی که توافق تجاری گسترده‌تری با کامبوج نیز در حال مذاکره است.

در ادامه روز یکشنبه، قرار است وی با لوئیز ایناسیو لولا دا سیلوا، رئیس‌جمهور برزیل، که یکی از چندین رهبر جهانی حاضر در اجلاس آخر هفته است، درباره تعرفه‌های سنگین ایالات متحده گفت‌وگو کند.

لولا اعلام کرد که قصد دارد استدلال کند تعرفه‌های ۵۰ درصدی اعمال‌شده توسط واشنگتن بر کالاهای برزیلی یک «اشتباه» بوده و به مازاد تجاری ۴۱۰ میلیارد دلاری ایالات متحده با برزیل طی ۱۵ سال اشاره کرد. ترامپ در مسیر خود به آسیا اعلام کرد که آماده کاهش این تعرفه‌ها است.

دیدار مشابهی با مارک کارنی، نخست‌وزیر کانادا، برنامه‌ریزی نشده است، زیرا مذاکرات بین این دو همسایه به‌طور ناگهانی پایان یافت. ترامپ روز شنبه اعلام کرد که تعرفه‌های کانادا را ۱۰ درصد دیگر «بیش از آنچه اکنون پرداخت می‌کنند» افزایش خواهد داد.

تیمور شرقی جدیدترین عضو آسه‌آن شد

جوان‌ترین کشور آسیا، تیمور شرقی، روز یکشنبه به عنوان یازدهمین عضو بلوک آسه‌آن پذیرفته شد و رویایی را که حدود نیم‌قرن پیش، زمانی که این کشور مستعمره پرتغال بود، توسط رئیس‌جمهور کنونی آن مطرح شده بود، محقق کرد.

تیمور شرقی، که با نام تیمور-لسته (Timor-Leste) نیز شناخته می‌شود، با جمعیتی حدود ۱.۴ میلیون نفر، یکی از فقیرترین کشورهای آسیا است و امیدوار است از ادغام اقتصاد نوپای خود، که با حدود ۲ میلیارد دلار تنها بخش کوچکی از تولید ناخالص داخلی ۳.۸ تریلیون دلاری آسه‌آن را تشکیل می‌دهد، بهره‌مند شود.

پیوستن تیمور شرقی پس از ۱۴ سال انتظار صورت گرفت و اگرچه انتظار نمی‌رود عضویت آن تحول‌آفرین باشد، اما پیروزی نمادینی برای رئیس‌جمهور خوزه راموس-هورتا و نخست‌وزیر زانانا گوسمائو، قهرمانان مبارزه برای استقلال این کشور، محسوب می‌شود.

گوسمائو در سخنرانی خود اظهار داشت: «برای مردم تیمور-لسته، این نه‌تنها تحقق یک رویا، بلکه تأییدی قدرتمند بر مسیر ماست.» وی افزود: «عضویت ما گواهی بر روحیه مردم ما و دموکراسی جوانی است که از مبارزه ما زاده شده است.»





نظر شما درباره این مقاله:







صنعت دارو در ایران زیر چرخ‌های «تحریم»
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 26.10.2025, 7:07

صنعت دارو در ایران زیر چرخ‌های «تحریم»


اعتماد

یک فعال صنعت دارو در گفت‌وگو با «اعتماد» پیش‌بینی کرد که با شرایط فعلی تامین ارز و اعتبار مورد نیاز تولید دارو و در حالی که صنعت دارو به صورت مشخص و غیرقابل انکار، از تحریم‌های سازمان ملل و فعال شدن مکانیسم ماشه هم تاثیر گرفته، مختل شدن خط تولید و کمبود شدید دارو تا پایان سال، غیرقابل اجتناب خواهد بود.

مجتبی سرکندی، این پیش‌بینی را با مقایسه تامین ارز دارو در طول سال‌های ۱۴۰۳ و ۱۴۰۴ (تا پیش از فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌های سازمان ملل) نیاز صنعت به مواد موثره و اولیه و هزینه‌های جانبی این صنعت استراتژیک تا پیش از ۶ مهر امسال دارد و در توضیح نتایج به دست آمده از محاسبات خود می‌گوید: «صنعت دارو، با یک وضعیت پایه و یک وضع آتی مواجه است. وضع پایه این است که حدود ۹۵ الی ۹۹ درصد داروی مورد نیاز کشور در کارخانجات داخلی تولید می‌شود، اما حجمی از مواد موثره API و مواد تثبیت‌کننده اثر دارو KSM وارداتی است که به‌طور معمول از چین و هند وارد می‌شود. واردات مواد اولیه و مواد موثره، نیازمند ارز و اعتبار است.

دولت در سال ۱۴۰۳ - ۱۴۰۴ حدود ۳،۴ میلیارد دلار ارز برای دارو و تجهیزات پزشکی تخصیص داد، چون با وجود آنکه طبق طرح دارویار، پرداخت ارزی دارو برای بیماران، به ریال تبدیل شده، اما شرکت‌های دارویی همچنان برای فعالیت خود نیازمند ارز هستند. با فرض ثابت ماندن نیاز ارزی دارو در سال جاری، از آنجا که طی ماه‌های اخیر، دولت با کمبود منابع ارزی و ریالی مواجه بوده، ۱۰ الی ۲۰ درصد کاهش دسترسی به ارز، کاهش واردات را هم رقم می‌زند. بعد از فعال شدن مکانیسم ماشه و از ۶ مهر امسال، شرکت‌های تولید‌کننده و وارد‌کننده مواد اولیه و موثره دارویی، با مشکلات جدیدی درحوزه نقل و انتقالات بانکی، بیمه، هزینه واردات و زمان تامین سفارش، هزینه تمام شده سفارش، مواجه شدند که مجموع این مشکلات به نتیجه نهایی کمبود دارو ختم خواهد شد. اولین مشکل به دنبال فعال شدن مکانیسم ماشه، این است که بازگشت تحریم‌های مالی و بیمه‌ای، باعث می‌شود حتی معافیت بشردوستانه هم در عمل کار نکند و بانک‌ها و شرکت‌های حمل‌ونقل دچار خودتحریمی شوند.

تا پیش از فعال شدن مکانیسم ماشه، هزینه حمل محموله‌های وارداتی، ارقامی معمولی بود و واردات از بیمه بین‌المللی بهره‌مند می‌شد ولی آنچه از ۶ مهر امسال شاهد خواهیم بود، افزایش ۳۰ الی ۵۰ درصدی هزینه حمل و امتناع برخی شرکت‌های بیمه‌ای بین‌المللی برای پوشش محموله‌های به مقصد ایران است. همچنین علاوه بر اینکه به دلیل ممنوعیت انتقال بانکی، برای واردات مواد اولیه دارویی باید کارمزدهای بالاتر بپردازیم، هزینه‌ها باید از طریق کانال‌های غیررسمی پرداخت شود. با محدودیت‌های ایجاد شده در نقل و انتقالات بانکی، تاخیر حداقل ۳ تا ۶ ماهه در واردات مواد موثره و اولیه ایجاد می‌شود در حالی که پیش از فعال شدن مکانیسم ماشه و تا قبل از ۶ مهر امسال، زمان تامین مواد موثره و اولیه وارداتی از ۳ ماه فراتر نمی‌رفت. تاثیر این مشکلات در کنار سقوط ارزش ریال و کاهش دسترسی به ارز مورد نیاز، هزینه تمام ‌شده واردات مواد موثره و مواد اولیه را تا حدود ۴۰ درصد افزایش می‌دهد. نتیجه نهایی چنین وضعی، فشار بر سازمان‌های بیمه‌گر به عنوان پرداخت‌کننده مابه‌التفاوت قیمت دارو برای مصرف‌کننده و کمبود دارو برای بیماران است.»

این فعال صنعت دارو می‌گوید که وضع مشابه این ایام را در دو برهه زمانی و در سال‌های ۱۳۹۱ (پیش از معاهده برجام) و ۱۳۹۷ (بعد از خروج امریکا از معاهده برجام) هم شاهد بودیم که در این سال‌ها، بیشترین کمبود دارویی در داروهای سرطان، بیوتک و کمیاب اتفاق افتاد.

سرکندی در توضیح بیشتری درباره دلیل کمبود دارو می‌گوید: «دلیل بروز کمبود در گروه‌های مشخصی از داروها، میزان تاثیر برخی مواد اولیه است. تا پیش از فعال شدن مکانیسم ماشه، وابستگی صنعت دارو به مواد اولیه تثبیت‌کننده حدود ۳۰ درصد بود ولی از ۶ مهر امسال، علاوه بر اینکه تامین همین میزان نیاز وارداتی هم با ابهام مواجه است، تولید داخلی چند نوع ماده اولیه یا موثره هم در معرض خطر توقف قرار گرفته، چون مختل شدن واردات بسیاری از مواد تثبیت‌کننده، می‌تواند خط تولید مواد اولیه یا موثره وابسته را با اشکال مواجه کند و البته نتیجه نهایی این اختلال، ایجاد اشکال در خط تولید چند داروی پرمصرف است. اما علاوه بر تاثیر کمبود ماده تثبیت‌کننده، مشکلاتی که در حمل برخی داروهای وارداتی ایجاد می‌شود هم، در موجودی بازار تاثیرگذار خواهد بود. داروهای بیوتکنولوژیک، باید با تدابیر خاص و در فرآیند سرد به کشور برسند و البته این شیوه جابه‌جایی، بیمه گرانی دارد که تحریم‌ها، پوشش بیمه برای این داروها را دشوار خواهد کرد و بنابراین در مسیر واردات این گروه از داروها هم با مشکل مواجه خواهیم شد. واردات تجهیزات و قطعات یدکی خطوط تولید دارو هم حتما از مکانیسم ماشه متاثر می‌شود و بنابراین، روند تولید دارو به دلیل مشکلاتی که در فعال نگهداشتن خط صنعت ایجاد می‌شود، مختل خواهد شد.»

سرکندی با یک نگاه کلی می‌گوید که: «آنچه واضح است، مکانیسم ماشه به‌طور مستقیم دارو را هدف نمی‌گیرد، اما با مشکلاتی که به دنبال فعال شدن مکانیسم ماشه در مسیر تامین ارز، نقل و انتقالات بانکی، بیمه و لجستیک تامین مواد موثره و اولیه دارویی ایجاد می‌شود، افزایش هزینه‌ها، تاخیر زنجیره تامین و بروز کمبودهای مقطعی را شاهد خواهیم بود که البته، شدت بحران، به ایجاد کانال‌های مالی امن و اختصاصی برای دارو بستگی دارد.»

طی روزهای اخیر، وزیر بهداشت و رییس سازمان غذا و دارو در گفت‌وگوهای خود به مردم اطمینان داده‌اند که برای تامین دارو در تلاش هستند تا منابع ریالی و ارزی مورد نیاز حیاتی‌ترین صنعت کشور، با کمبود و اختلال مواجه نباشد. مسوولان حوزه سلامت، در این گفت‌وگوها می‌گویند که تحریم‌های جدیدی که از ۶ مهر امسال و به دنبال فعال شدن مکانیسم ماشه، بر ملت ایران تحمیل شده، تاثیرات مستقیمی بر وضعیت دارو خواهد داشت اما تاکید دارند که دولت تمام تلاش خود را به کار گرفته تا منابع مالی برای تقویت صنعت داخلی و واردات اقلام مورد نیاز صنعت را تامین کند.

یکی از فعالان صنعت دارو که مایل به ذکر نام خود نیست، در گفت‌وگو با «اعتماد» و در پاسخ به این سوال که بازگشت تحریم‌ها و مشکلات نقل و انتقالات بانکی در کنار افزایش چند برابری قیمت ارز، چطور می‌تواند بازار دارو را با خطر مواجه کند، معتقد است که نباید تمام مشکلات برای این صنعت حیاتی را متوجه تحریم‌ها دانست و می‌گوید: «شکی نیست که بازگشت تحریم‌ها و فعال شدن مکانیسم ماشه بر وضعیت تولید و تامین تمام کالاها تاثیرگذار است و حتما دارو هم از بازگشت تحریم‌ها متاثر می‌شود ولی تاثیر مکانیسم ماشه بر وضعیت دارو، بیش از ۴۰درصد نیست و ۶۰درصد تاثیرات متوجه تصمیمات و قانونگذاری‌های اشتباه مسوولان حوزه سلامت است. به عنوان نمونه، تولید‌کننده بعد از ثبت سفارش باید برای دریافت ارز به سازمان غذا و دارو مراجعه کند ولی با کم‌لطفی بانک مرکزی مواجه می‌شود.

توزیع نشدن به‌موقع ارز دارو، یکی از دلایل کمبود داروست. دو هفته قبل با رییس داروخانه {...} صحبت می‌کردم و ایشان می‌گفت که در همین لحظه (نیمه مهر ماه) در داروخانه‌اش حدود ۵۰۰ قلم کمبود دارو دارد آن‌‌هم در‌حالی که این داروخانه، در گروه داروخانه‌های اضطراری است. داروخانه اضطراری و ازجمله داروخانه‌های ۱۳ آبان، ۲۹ فروردین و هلال‌احمر، داروخانه‌هایی هستند که دولت، به محض بروز کمبود یک قلم دارو، به عنوان اولین اولویت، موجودی این داروخانه‌ها را تامین می‌کند. مشکل صنعت دارو با مسوولان حوزه سلامت این است که گزارش شفافی دراختیار ندارند یا گزارش شفافی ارایه نمی‌دهند. فرض کنید که آسپرین در چند شکل دارویی تولید می‌شود که هر شکل، کارایی متفاوت دارد. همچنین در حال حاضر، آسپرین ۸۰ در بازار موجود است ولی آسپرین ۵۰۰ کمیاب شده است. مسوولان سازمان غذا و دارو می‌گویند وقتی آسپرین ۸۰ در بازار موجود است، بنابراین با کمبود آسپرین مواجه نیستیم درحالی که آسپرین ۸۰ برای رفع مشکل انعقاد است ولی آسپرین ۵۰۰، ضد درد است.»

این فعال صنعت دارو همچنین در پاسخ به «اعتماد» گلایه همیشگی سایر همکارانش را مطرح می‌کند و می‌گوید؛ قیمت‌گذاری دستوری سازمان غذا و دارو در کنار تورم رو به رشد و گرانی هزینه‌های جانبی تولید، مشکلات متعددی ایجاد کرده ولی مسوولان وزارت بهداشت مایل به پذیرش واقعیت نیستند و می‌افزاید: «قیمت‌گذاری دستوری، حتما باعث ایجاد بازار سیاه می‌شود. فویل آلومینیوم که یک کالای ضروری برای بسته‌بندی داروست، بارها نایاب شده یا به دلیل کمبود ارز و کاهش دسترسی به واردات، بیش از ۵۰درصد افزایش قیمت داشته. هزینه تولید آب استریل برای داروهایی که در شکل تزریقی یا محلول و قطره ساخته می‌شوند، ظرف یک ماهه اخیر ۵۰ درصد افزایش داشته درحالی که آب استریل، بخشی از فرآیند تولید داروست. دولت برای صنعت دارو، دو نوع ارز نیکو با قیمت ۲۸۵۰۰ تومان و نیمایی با قیمت ۸۰ هزار تومان اختصاص داده و به تازگی، بسیاری از اقلام موردنیاز صنعت دارو، در فهرست دریافت ارز نیمایی قرار گرفته که همین تقسیم‌بندی اشتباه، قیمت ماده اولیه را تا سه برابر افزایش داده، علاوه بر اینکه بعد از فعال شدن مکانیسم ماشه، مدت زمان تامین ارز نیکو هم از یک تا سه ماه، به سه تا ۶ ماه افزایش یافته است. اینها بخشی از مشکلاتی است که دولت برای صنعت دارو ایجاد می‌کند.»

این فعال صنعت دارو به دولت پیشنهاد می‌دهد که به عنوان فوری‌ترین راه در ماه‌های آتی، بودجه‌ای به سازمان‌های بیمه‌گر بدهد تا از این طریق، بدهی بدحساب‌ترین بیمه‌های پایه به داروخانه‌ها تسویه شود و می‌افزاید: «وقتی داروخانه‌ها طلبشان را از بیمه‌ها بگیرند، می‌توانند بدهی خود به شرکت‌های پخش را بپردازند و شرکت‌های پخش هم بدهی خود را به تولیدکنندگان دارو پرداخت خواهند کرد. در حال حاضر بسیاری از شرکت‌های تولید دارو، کالای تولید شده را ظرف ۶ ماه می‌فروشند ولی طلب‌شان از شرکت‌های پخش، ۹ الی ۱۲ ماه بعد تسویه می‌شود. سازمان غذا و دارو، تولیدکننده دارو را مجبور کرده که به دلیل کمبود ارز، ماده اولیه را از تولید داخلی بخرد در حالی که تولید داخلی، کیفیت پایینی دارد و در اثرگذاری نهایی دارو تاثیر می‌گذارد. قیمت‌گذاری دستوری باعث شده که بسیاری از تولیدکنندگان حاضر به فعال نگه داشتن خط تولید برخی اقلام دارویی نباشند و صاحبان داروخانه‌ها هم از توزیع برخی اقلام دارویی خودداری می‌کنند و توجیه همگی این است که با این شیوه قیمت‌گذاری، ضرر می‌کنیم.

قیمت تمام شده بسیاری از داروها، بسیار بیشتر از قیمت‌های ابلاغی سازمان غذا و داروست چون هزینه‌های جانبی صنعت شامل دستمزد کارگر و بسته‌بندی و هزینه آب و برق و گاز و نگهداشت خط تولید و تعمیرات تجهیزات تولید است و این هزینه‌ها دایمی و غیر قابل اجتناب است. خط تولید یک نوع قرص در یک کارخانه، حداقل دو تا سه میلیون عدد قرص است و خط تولید یک نوع کرم در یک کارخانه، حدود ۱۵۰ هزار عدد کرم است. اگر این تعداد تولید را در هزینه‌های جانبی و اجباری تولید ضرب کنید، می‌بینید که هزینه تمام شده تولید چه اختلاف فاحشی با قیمت‌های دستوری سازمان غذا و دارو دارد.

صاحب یک داروخانه به من می‌گفت من باید شیرخشک را با قیمت آزاد بخرم ولی ناچارم با قیمت دولتی بفروشم و همین حالا فقط بابت فروش شیرخشک، ۳۰۰ میلیون تومان از سازمان بیمه سلامت طلبکارم و حداقل ۱۰ ماه طول می‌کشد که بیمه سلامت، طلب من را تسویه کند.»





نظر شما درباره این مقاله:







مطلب احمدیان کماکان از رسیدگی تخصصی پزشکی
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 25.10.2025, 22:03

مطلب احمدیان کماکان از رسیدگی تخصصی پزشکی






نظر شما درباره این مقاله:







بیانیۀ دربارۀ بی‌خبری از حسن توزنده‌جانی
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 25.10.2025, 21:31

بیانیۀ دربارۀ بی‌خبری از حسن توزنده‌جانی






نظر شما درباره این مقاله:







ترس دائمی یک بازیکن ترک‌تبار از هواداران اردوغان
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 25.10.2025, 17:27

ترس دائمی یک بازیکن ترک‌تبار از هواداران اردوغان


گفت‌وگوی اشپیگل با انس کانتر فریدم

برگردان: علی‌محمد طباطبایی

گفت‌وگو با اشپیگل: انس کانتر فریدم (Enes Kanter Freedom)، بازیکن ترک‌تبار، میلیون‌ها دلار در بهترین لیگ بسکتبال جهان درآمد داشت. سپس با رئیس‌جمهور ترکیه درافتاد و از دولت چین انتقاد کرد. او شغل، خانواده و وطن خود را از دست داد. فریدم، ۳۳ ساله، که در زوریخ به دنیا آمده و در ترکیه بزرگ شده است، یازده سال در لیگ حرفه‌ای ان‌بی‌ای آمریکا (US-Profiliga NBA) بازی کرد، از جمله برای یوتا جاز و بوستون سلتیکس. او میلیون‌ها دلار درآمد داشت و ستاره لیگ بود.

در سال ۲۰۱۳، او شروع به انتقاد از رئیس‌جمهور ترکیه، رجب طیب اردوغان کرد، و پس از آن او را «فاسد» و «دیکتاتور» نامید، که در پی آن ترکیه در سال ۲۰۱۷ پاسپورت او را باطل کرد. ان‌بی‌ای نیز پس از انتقاد او از رفتار پکن با اویغورها و تبتی‌ها، از او روی گرداند. از سال ۲۰۲۲، او هیچ تیمی پیدا نکرده است. در حال حاضر او تبعه آمریکا است.

او اکنون نام خانوادگی اصلی خود، کانتر، را به عنوان نام دوم استفاده می‌کند - و نام خانوادگی جدیدش فریدم (آزادی) است. او می‌گوید مردم باید بدانند او برای چه چیزی ایستاده است. امروز فریدم (Freedom) به عنوان یک فعال حقوق بشر به سفر دور دنیا می‌پردازد، با محافظ شخصی و در ترس دائمی از حملات. اکنون او زندگینامه خود را با عنوان «به نام آزادی» منتشر کرده است.

در گفت‌وگوی ویدیویی با اشپیگل، فریدم با یک پولوشرت سیاه پشت میز نشسته است. پشت سر او یک نقشه جهان بزرگ روی دیوار آویزان است، اما از زمانی که ترکیه برای دستگیری او جایزه تعیین کرده، دنیایش کوچک شده است. او می‌گوید اف‌بی‌آی به او لیستی از ۲۹ کشور داده که می‌تواند به آنها سفر کند. بقیه کشورها بسیار خطرناک هستند.

اشپیگل: آقای فریدم، الان دقیقاً کجا هستید؟

فریدم: در خانه‌ام، در نیویورک. به ندرت آپارتمانم را ترک می‌کنم. اگر چنین کنم، باید به یک دوست یا اف‌بی‌آی اطلاع دهم. اف‌بی‌آی ترجیح می‌دهد که من برای همیشه در خانه بمانم. احساس می‌کنم یک زندانی هستم.

اشپیگل: و این در حالی است که شما در یکی از آزادترین کشورهای جهان زندگی می‌کنید.

فریدم: بله، اما دست اردوغان بلند است و به آمریکا هم می‌رسد. شماره تلفن و آدرس من در اینترنت منتشر شده است.

اشپیگل: وقتی مجبورید خانه را ترک کنید چه کار می‌کنید؟

فریدم: در نیویورک پالتو کلاه‌دار، عینک آفتابی و ماسک کووید می‌زنم. از کلاب‌ها و بارها دوری می‌کنم. فقط به رستوران‌هایی می‌روم که صاحبش را می‌شناسم. فقط در سالن ورزشی زیرزمین ساختمان آپارتمانم بسکتبال بازی می‌کنم. از اپلیکیشن‌های خدمات تحویل غذا استفاده می‌کنم، اما با نام جعلی. چه کسی می‌داند که غذا را چه کسی می‌آورد؟ می‌ترسم یک هوادار اردوغان مرا مسموم کند.

اشپیگل: بسکتبال شما را ثروتمند کرد، می‌توانستید هر کاری دلتان می‌خواهد بکنید. در عوض، شما در یک قفس طلایی زندگی می‌کنید.

فریدم: ۱۲ حکم بازداشت علیه من صادر شده، وزارت کشور ترکیه ۵۰۰,۰۰۰ دلار برای دستگیری من جایزه تعیین کرده است. اف‌بی‌آی به من هشدار داده که این مبلغ زیاد می‌تواند توجه مافیا یا قاتلان اجاره‌ای را جلب کند.

اشپیگل: چقدر با اف‌بی‌آی صحبت می‌کنید؟

فریدم: هفته‌ای یک بار، چون روی یکی از تلفن‌هایم دائماً تهدید به مرگ دریافت می‌کنم. اخیراً رئیس دفتر اف‌بی‌آی در نیویورک را ملاقات کردم. در شهرهایی مانند لس‌آنجلس یا واشنگتن، که جامعه ترک‌های بزرگی دارد، باید مراقب باشم. اردوغان مرا تروریست می‌نامد و بسیاری از ترک‌ها این را باور دارند.

اشپیگل: در زندگینامه خود حادثه‌ای را در اندونزی توصیف می‌کنید، جایی که شما و مدیر برنامه‌هایتان در بهار ۲۰۱۷ مجبور شدید نیمه‌شب فرار کنید زیرا از آدم‌ربایی می‌ترسیدید.

فریدم: مدیر برنامه‌هایم نیمه‌شب در زد و گفت باید هرچه سریع تر از این مکان فرار کنیم، چون مردان ناشناسی در جستجوی من هستند. برای ما روشن بود که یا می‌توانند آدم‌ربا باشند یا مأموران دولت اندونزی، احتمالاً تحت فشار ترکیه.

اشپیگل: چه کار کردید؟

فریدم: ما محافظی را که قرار بود برای محافظت از من پشت در اتاقم بنشیند، منحرف کردیم. و سپس به سمت فرودگاه شتافتیم. به رومانی پرواز کردیم، جایی که در هنگام ورود بازداشت شدم. یک مأمور رومانیایی به من گفت باید فوراً از آنجا بروم، وگرنه به ترکیه دیپورت می‌شوم. من موفق به خروج شدم. بعداً فهمیدم که در اندونزی واقعاً مردانی به دستور ترکیه در جستجوی من بوده‌اند.

اشپیگل: کدام تجربه کلیدی شما را به یک فعال تبدیل کرد؟

فریدم: رسوایی فساد سال ۲۰۱۳ در ترکیه. اردوغان افراد بی‌گناه را زندانی کرد و با رسانه‌های آزاد مبارزه کرد. من در توییتر درباره آن توئیت کردم و این موضوع به یک جریان بزرگ تبدیل شد. پدرم اخراج شد و به اتهام ادعاشده مبنی بر حمایت از تروریسم به زندان افتاد. تنها تحت فشار رسانه‌ها و سیاستمداران آمریکا بود که او آزاد شد.

اشپیگل: وضعیت پدرتان در زندان چگونه بود؟

فریدم: برادرم برایم تعریف کرد که پدرمان پس از آزادی کاملاً تغییر کرده بود. تمام روز به دیوارها خیره می‌شد و تقریباً هیچ حرفی نمی‌زد. شاید او را شکنجه کرده بودند، شاید هم به او مواد مخدر داده بودند. نمی‌دانم.

اشپیگل: والدین‌تان تا چه اندازه بر دیدگاه‌های امروزی شما تأثیر گذاشته‌اند؟

فریدم: بسیار زیاد. آن‌ها مرا آزاداندیش بار آوردند و می‌خواستند بهترین آموزش ممکن را ببینم. مدارس دولتی ترکیه کیفیت خوبی نداشتند. معلم‌ها هنوز ما را کتک می‌زدند. به همین دلیل به یکی از مدارس «خدمت» [وابسته به جنبش فتح‌الله گولن] رفتم.

اشپیگل: یعنی مدارسی که متعلق به جنبش فتح‌الله گولن، مخالف اردوغان هستند. گولن در سال ۲۰۲۴ در تبعید در آمریکا درگذشت. اردوغان جنبش گولن را مسئول کودتای نافرجام ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۶ می‌داند. برخی از جداشدگان از این جنبش نیز از شرایطی شبیه به فرقه‌های بسته سخن گفته‌اند.

فریدم: برای من جنبش گولن نماد گفت‌وگوی میان‌دینی و میان‌فرهنگی است. گولن باور داشت که ایمان و علم می‌توانند با یکدیگر همکاری کنند تا جهانی بهتر بسازند. دیدگاه او باعث شکل‌گیری مدارسی و ابتکارات فرهنگی در کشورهای گوناگون شد که هدفشان تقویت تفاهم میان مردمی با خاستگاه‌های متفاوت بود.

اشپیگل: در پاییز ۲۰۲۱ شروع کردید به انتقاد از حکومت چین. چرا؟

فریدم: در آن زمان برای کودکان یک اردوی بسکتبال برگزار کرده بودم. پدر یکی از بچه‌ها که یک اویغور بود نزد من آمد و پرسید: «چطور ممکن است خود را مسلمان و فعال حقوق بشر بدانی، در حالی که اویغورها در چین در اردوگاه‌ها شکنجه و تجاوز می‌شوند؟»

اشپیگل: چه پاسخی دادید؟

فریدم: شوکه شدم. هیچ اطلاعی از وضعیت اویغورها در چین نداشتم. به خانه برگشتم و شروع به تحقیق کردم. بعد از آن فهمیدم چه بی‌عدالتی‌هایی در حق اویغورها، تبتی‌ها و مردم هنگ‌کنگ روا می‌شود.

اشپیگل: شما رئیس‌جمهور چین، شی جین‌پینگ را «دیکتاتور بی‌رحم» نامیدید.

فریدم: من اولین بازیکن NBA بودم که به وضعیت حقوق بشر در چین اشاره کردم. نکته عجیب این بود که وقتی علیه اردوغان موضع گرفته بودم، لیگ کاملاً پشتم بود. مدیران تیم‌ها حمایتم کردند و همه از آزادی بیان دفاع می‌کردند. اما وقتی به پکن حمله کردم، مرا رها کردند.

اشپیگل: چین یکی از بزرگ‌ترین و سودآورترین بازارهای NBA است و شمار بینندگان لیگ در آنجا حتی از آمریکا هم بیشتر است. این موضوع باید برایتان تعجب‌برانگیز نبوده باشد.

فریدم: نه، اما این کاملاً ریاکارانه است. تجارت بر همه چیز مقدم است، و برای همین نمی‌خواهند رهبران چین را ناراحت کنند.

اشپیگل: در آن زمان برای تیم بوستون سلتیکس (Boston Celtics) بازی می‌کردید. پس از انتقادتان از چین، تلویزیون دولتی چین همه بازی‌های سلتیکس را از پخش خود حذف کرد و NBA   میلیون‌ها دلار ضرر کرد. واکنش مدیر برنامه‌تان چه بود؟

فریدم: او گفت: «اگر فقط یک کلمه دیگر درباره چین بگویی، دیگر هرگز در NBA بازی نخواهی کرد» و طی سال‌های بعد ۴۰ تا ۵۰ میلیون دلار از دستمزدت را از دست خواهی داد.

اشپیگل: با این حال در فصل ۲۰۲۲–۲۰۲۱ کفش‌هایی می‌پوشیدید که روی آن‌ها شعارهایی مانند «تبت آزاد» نوشته شده بود. پس از آن در بوستون کمتر به میدان می‌رفتید و سلتیکس شما را به تیم هیوستون راکتس فرستاد که در آنجا اخراج شدید. آن زمان ۲۹ سال داشتید و می‌توانستید پنج یا شش سال دیگر راحت بازی کنید. آیا اکنون فکر می‌کنید اشتباه کردید؟

فریدم: نه. من پشت تمام کارهایی که کرده‌ام ایستاده‌ام. از هیچ چیز پشیمان نیستم.

اشپیگل: شما با لبرون جیمز (LeBron James)، یکی از بزرگ‌ترین بسکتبالیست‌های تاریخ نیز درافتادید. چرا؟

فریدم: اول از همه باید بگویم که لبرون را یک اسطوره می‌دانم. او بهترین بازیکن بعد از مایکل جردن (Michael Jordan) است. اما او یک فعال صادق حقوق بشر نیست، هرچند بارها چنین ادعایی کرده است.

اشپیگل: باید توضیح دهید.

فریدم: لبرون علیه نژادپرستی و فقر مبارزه می‌کند، و من برای این موضوع احترام زیادی قائلم. اما او فقط درباره مسائلی حرف می‌زند که به تجارتش با شرکت نایکی (Nike) آسیبی نرساند. در برابر اتهام‌هایی که می‌گفتند کفش‌های نایکی در اردوگاه‌های کار اجباری اویغورها تولید می‌شوند، هیچ واکنشی نشان نداد.

اشپیگل: شرکت نایکی این اتهامات را رد کرده است. بازیکن سابق فوتبال آمریکایی، کالین کپرنیک (Colin Kaepernick)، تجربه‌ای مشابه شما داشت. او هنگام سرود ملی آمریکا زانو زد تا به نژادپرستی اعتراض کند. پس از آن، هیچ تیمی در لیگ NFL حاضر نشد او را استخدام کند.

فریدم: ما حتی مدت‌ها با هم دوست بودیم. او قبلاً مرتب برایم هدیه می‌فرستاد، مثلاً پیراهن تیمش را، به‌عنوان نشانه‌ی حمایت.

اشپیگل: سرانجام این رابطه چه شد؟

فریدم: از وقتی نایکی را به‌خاطر بهره‌برداری از «برده‌داری مدرن» در چین مورد انتقاد قرار دادم، میان ما سکوت کامل برقرار است. کپرنیک با نایکی قرارداد دارد، و ظاهراً این موضوع برایش از فعالیت سیاسی مهم‌تر است.

اشپیگل: برای شما پول اهمیت ندارد؟

فریدم: اگر داشت، در NBA می‌ماندم.

اشپیگل: شما از اردوغان، چین، نایکی و NBA انتقاد می‌کنید. اما نظرتان درباره‌ی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، چیست؟ کسی که اخراج‌های جمعی انجام می‌دهد، بر قضات و دادستان‌ها فشار می‌آورد و اعلام کرده قصد دارد با مخالفان سیاسی برخورد کند.

فریدم: هر جا مشکلی ببینم، درباره‌اش حرف می‌زنم. حتی در تظاهرات شرکت می‌کردم، اما به دلایل امنیتی نمی‌توانم.

اشپیگل: شما در نیویورک زندگی می‌کنید و والدین‌تان در ترکیه. هر چند وقت با آن‌ها صحبت می‌کنید؟

فریدم: تماس مستقیم غیرممکن است. ترکیه مرا دشمن دولت و تروریست می‌داند. طبیعی است که والدینم اجازه ندارند با «دشمنان دولت» تلفنی صحبت کنند. پس نمی‌توانم با آن‌ها تماس بگیرم، پیامی بنویسم یا چت کنم. هرگونه ارتباطی زیر نظر است.

اشپیگل: آخرین بار کی والدین‌تان را دیدید؟

فریدم: یازده سال پیش. و امید چندانی ندارم که به این زودی تغییری کند.

اشپیگل: آیا والدین‌تان در استانبول زندگی عادی دارند؟

فریدم: کاش این‌طور بود. آن‌ها مجبور به جابه‌جایی شدند چون مدام تهدید می‌شدند. پلیس خانه‌شان را بازرسی کرد و تمام وسایل الکترونیکی را توقیف نمود. مأموران می‌خواستند ثابت کنند والدینم هنوز با من تماس دارند. هر دو شغل‌شان را از دست دادند. دولت گذرنامه‌هایشان را باطل کرد و اجازه خروج از کشور ندارند.

اشپیگل: از زندگی روزمره‌شان هیچ خبری ندارید؟

فریدم: فقط از طریق برادرم که در کره جنوبی بسکتبال بازی می‌کند. گاهی برایم عکس می‌فرستد و این دل مرا می‌شکند. پدر و مادرم پیرتر شده‌اند، پدرم به سختی می‌تواند راه برود، و من نمی‌توانم به دیدارشان بروم. فقط از طریق برادرم می‌توانم کمی پول برایشان بفرستم.

اشپیگل: آیا والدین‌تان تا به حال شما را سرزنش کرده‌اند؟

فریدم: بارها این سؤال را از خودم پرسیده‌ام و از طریق برادرم از والدینم هم پرسیدم. او گفت پاسخ‌شان این بوده: «انِس (Enes) کاری را می‌کند که به آن باور دارد و حقیقت را می‌گوید. باید ادامه دهد.»

اشپیگل: اما خانواده‌تان در سال ۲۰۱۶ به‌صورت علنی از شما اعلام برائت کردند.

فریدم: آن کار را تحت فشار رژیم ترکیه انجام دادند. طبیعتاً من با خانواده‌ام قطع رابطه نکرده‌ام. آن‌ها را دوست دارم. اما باید از خودشان محافظت کنند، و بهترین راه برای این کار فاصله گرفتن از من است. پدرم را از مسجد بیرون کردند، مادرم را هنگام خرید تف کردند.

اشپیگل: در چین هنوز اویغورها در اردوگاه‌های کار هستند، در ترکیه هم اردوغان همچنان در قدرت است. اما شما شغل‌تان را از دست داده‌اید، در آپارتمانی در انزوا زندگی می‌کنید و نمی‌توانید خانواده‌تان را ببینید. آیا ارزشش را داشت؟

فریدم: بله. مثلاً قانونی تصویب شده برای جلوگیری از کار اجباری اویغورها. بر اساس آن، شرکت‌هایی که با برده‌داری ارتباط دارند، دیگر نمی‌توانند کالاهای‌شان را به آمریکا صادر کنند، و به همین دلیل بسیاری از کارخانه‌ها تولید خود را از منطقه سین‌کیانگ (Xinjiang) یعنی جایی که اردوگاه‌ها هستند بیرون برده‌اند. من این را یک موفقیت می‌دانم.

اشپیگل: خود را بیشتر آمریکایی می‌دانید یا ترک؟

فریدم: من یک آمریکاییِ مغرورم. ترکیه گذرنامه‌ام را باطل کرده و مرا در فهرست قرمز اینترپل قرار داده، اما هنوز کشورم، پرچمم، مردمم و ملتم را دوست دارم.

اشپیگل: رؤیایتان چیست؟

فریدم: می‌خواهم دوباره خانواده‌ام را ببینم، کنارشان بنشینم و بگویم که چقدر دوستشان دارم. و غذای مادرم را بخورم. «مقلوبه»‌ی خانگی (Hausgemachtes Maqluba)، غذایی سنتی از برنج، گوشت و سبزیجات. هیچ چیز از آن بهتر نیست.

اشپیگل: آقای فریدم، از گفت‌وگو با شما سپاسگزاریم.

Ich habe Angst, dass mich ein Erdoğan Anhänger vergiftet
DER SPIEGEL 44 | 2025





نظر شما درباره این مقاله:







با مخاطبان آشنا و ناآشنا در خارج از کشور ">
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 25.10.2025, 15:10

با مخاطبان آشنا و ناآشنا در خارج از کشور






نظر شما درباره این مقاله:







چگونه روزنامه کیهان انقلابی شد ">
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 25.10.2025, 15:03

چگونه روزنامه کیهان انقلابی شد


چگونه روزنامه کیهان انقلابی شد. هوشنگ اسدی - علی لیمونادی





نظر شما درباره این مقاله:







زهرا شهباز طبری، زندانی سیاسی، به اعدام محکوم شد
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 25.10.2025, 14:41

زهرا شهباز طبری، زندانی سیاسی، به اعدام محکوم شد


زهرا شهباز طبری، شهروند ۶۷ ساله اهل رشت و زندانی سیاسی، توسط شعبه اول دادگاه انقلاب این شهر به اتهام «همکاری با گروه‌های مخالف نظام» در سایه مصادیق بسیار محدود و غیرقابل‌اتکا به اعدام محکوم شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، جلسه دادرسی این زندانی سیاسی هفته گذشته به صورت ویدئوکنفرانس برگزار شد و قاضی «احمد درویش» رأی به اعدام وی صادر کرد. خانواده خانم شهباز طبری به هرانا گفته‌اند که کل روند دادگاه «نمادین و غیرقانونی» بوده است.

فرزند این زندانی به هرانا گفت: «روند دادرسی کمتر از ده دقیقه طول کشید. مادرم دسترسی مؤثر به وکیل مستقل نداشت؛ وکیلی که از سوی نهاد قضایی معرفی شد، بدون دفاع مؤثر نتیجه را تایید و ابلاغ کرد. کل دادگاه یک نمایش بود.» او همچنین تأکید کرده که «مادرم هیچ‌گونه ارتباطی با هیچ گروه سیاسی یا مخالف نظام نداشته و اتهامات مطرح‌شده علیه او کاملاً ساختگی است.»

مطابق اظهارات خانواده، زهرا شهباز طبری روز ۲۸ فروردین امسال در منزل شخصی‌اش توسط نیروهای امنیتی بازداشت و سپس به زندان لاکان رشت منتقل شد. مأموران هنگام بازداشت محل سکونت او را تفتیش و تلفن همراه، لپ‌تاپ او و یکی از اعضای خانواده را ضبط کرده‌اند.

خانواده می‌گویند مدارک ادعایی پرونده بسیار محدود و غیرقابل‌اتکا بوده است؛ از جمله «یک تکه پارچه که روی آن شعار «زن، مقاومت و آزادی» نوشته شده» و «یک پیام صوتی که هرگز منتشر نشده و هیچ مدرکی دال بر ارتباط سازمانی یا نظامی وجود ندارد». به گفته فرزند او، مقامات حتی تلاش کرده‌اند اتهامات سنگین‌تری مانند داشتن سلاح را مطرح کنند که خانواده آن را «مضحک و بی‌اساس» توصیف می‌کنند، به‌ویژه در برابر سن ۶۷ ساله و سوابق او.

زهرا شهباز طبری مهندس برق است؛ عضو سازمان نظام مهندسی ایران و فارغ‌التحصیل دانشگاه صنعتی اصفهان. او دارای مدرک کارشناسی ارشد در «انرژی پایدار» از دانشگاه Borås سوئد است. خانواده تأکید می‌کنند که ایشان پیشتر نیز در پرونده‌ای مرتبط با انتشار مطالب مسالمت‌آمیز در شبکه‌های اجتماعی بازداشت شده و پس از سه ماه با قرار پابند الکترونیکی آزاد شده بود.

در نامه‌ای که فرزند او برای هرانا فرستاده، آمده است: «او تقریباً شش ماه یا بیشتر در بازداشت بوده است. دادگاه ویدیویی بود و قاضی در یک جلسه ده‌دقیقه‌ای با لبخند حکم اعدام را اعلام کرد. وکیل معرفی‌شده نیز وقتی نتیجه را شنید لبخند زد.» او در ادامه از وخامت حقوق دادرسی و فقدان شواهد واقعی سخن گفته و این حکم را «نمونه‌ای دیگر از نقض حقوق بشر» در جمهوری اسلامی خوانده است.

خانواده همچنین هشدار داده‌اند که مقام‌های قضایی خانم شهباز طبری را به همکاری با «سازمان مجاهدین خلق» متهم کرده‌اند و به گفته آنها، فرصت ۷ روزه‌ای برای درخواست فرجام‌خواهی در اختیار است. در نامهٔ پسر او آمده است که «ما هر کاری از دست‌مان برمی‌آید انجام خواهیم داد» و از سازمان‌های حقوق بشری، رسانه‌ها و افکار عمومی درخواست کمک و پیگیری فوری کرده‌اند.





نظر شما درباره این مقاله:







بحران خاموش سلامت در ایران
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 25.10.2025, 14:01

بحران خاموش سلامت در ایران






نظر شما درباره این مقاله:







کمبود پرستار جان بیماران را به خطر می‌اندازد
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 25.10.2025, 13:56

کمبود پرستار جان بیماران را به خطر می‌اندازد






نظر شما درباره این مقاله:







۶١ نفر ١٣۰ همت از بانک آینده وام گرفتند
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 25.10.2025, 11:55

۶١ نفر ١٣۰ همت از بانک آینده وام گرفتند






نظر شما درباره این مقاله:







برکناری دیکتاتور ونزوئلا وظیفه مردم آنجاست
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 25.10.2025, 8:46

برکناری دیکتاتور ونزوئلا وظیفه مردم آنجاست


جمشید خون‌جوش

نیکولاس مادورو، باید برکنار شود. اما نه از طریق اقدامات کودتایی سیا یا حمله نظامی ارتش آمریکا.

چند روز پیش، دونالد ترامپ فاش ساخت که به سیا (CIA)، سازمان اطلاعاتی آمریکا، اجازه داده است تا در ونزوئلا عملیات مخفیانه انجام دهد. علاوه بر این، او روز پنج‌شنبه از احتمال عملیات زمینی علیه ونزوئلا خبر داد.

در واقع بسیج نظامی عظیم آمریکا علیه ونزوئلا از مدتها پیش آغاز شده و رئیس‌جمهور آمریکا در هفته‌های اخیر بارها دستور داده است تا محموله‌های مظنون به قاچاق مواد مخدر در سواحل ونزوئلا غرق شوند؛ او همچنین ناوهای جنگی و نیروهای نظامی به دریای کارائیب اعزام کرده است.

بهانه این اقدامات تهدیدی است که گفته می‌شود شبکه‌های قاچاق مواد مخدر این کشور برای آمریکا ایجاد کرده‌اند. اگرچه مادورو در پول‌شویی و تجارت غیرقانونی سلاح و مواد مخدر نقش دارد، اما ونزوئلا یکی از تأمین‌کنندگان اصلی مواد مخدر غیرقانونی برای آمریکا نیست و بر اساس گزارش اداره مبارزه با مواد مخدر ایالات متحده، ونزوئلا در کوکائینی که وارد آمریکا می‌شود سهم بسیار اندکی دارد و در تجارت فنتانیل نیز تقریباً هیچ نقشی ایفا نمی‌کند.

در نتیجه تهدید شبکه‌های قاچاق مواد مخدر ونزوئلا علیه آمریکا – حداقل نه به‌طور قانع‌کننده‌ای – توجیه‌گر بسیج نظامی کنونی آمریکا نیست. به باور تحلیلگران و بسیاری از ونزوئلایی‌ها، دلیل واقعی این استقرار نظامی، ارسال پیامی به مادورو و هوادارانش است مبنی بر اینکه «روزهای شما به شمار افتاده است.» مارکو روبیو که خود ریشه آمریکای لاتینی دارد، در این سیاست سخت دولت ترامپ نقش اصلی را بازی میکند و حاضر به هیچگونه مصالحه با حکومت ونزوئلا نیست. در اصل هدف سرنگونی مادورو است – کسی که از نظر مقامات آمریکایی، در عین حال رهبر یک کارتل مواد مخدر نیز به شمار می‌رود.

به قطع می‌توان ادعا کرد که مادورو و حلقه اصلی پیرامون او، اگر نه مهمترین عامل، حداقل یکی از مهمترین عوامل ظهور این شرایط متشنج و پیچیده هستند. آنها در انتخابات ژوئن سال گذشته، در قدم اول خانم «ماریا کورینا ماچادو» رهبر اصلی اپوزیسیون که برنده جایزه صلح نوبل ۲۰۲۵ شد، را از تصدی هرگونه پست سیاسی، از جمله کاندیداتوری برای سمت ریاست جمهوری، محروم ساختند. در قدم بعدی، مادورو و دست‌‌نشاندگانش پیروزی انتخاباتی کاندیدای جانشین اپوزیسیون، آقای «اِدموندو گونزالس» را که دیپلماتی میانه رو بود، دزدیدند. گونزالس می‌توانست شخصیت مناسبی باشد جهت مدیریت کم هزینه‌تر دوران گذاری دشوار از حکومتی اقتدارگرا، سرکوبگر و فاسد به دولتی که توانایی و قابلیت نمایندگی اکثریت بزرگ جامعه ونزوئلا را دارد.

در مقابل، هیئت حاکمه ونزوئلا نه تنها در نتایج انتخابات دست برد و مادورو را حتی قبل از شمارش کامل آراء ریخته شده به صندوق‌ها، برنده اعلام کرد، بلکه به سرکوب شدید و خونین معترضان به تقلب انتخاباتی پرداخت و با تهدیدات مکرر گونزالس، او را مجبور به ترک کشور ساخت.

بنابراین در ونزوئلا باید تغییراتی رخ دهد. علاوه بر سرکوب آزادی بیان، بسیاری از مردم آنجا از مسائل متفاوتی در رنج هستند – از جمله به دلیل کمبود مواد غذایی و دارو، قطع مکرر برق و جرم و جنایت در خیابان‌ها. علاوه بر این، حدود ۸ میلیون نفر از مردم ونزوئلا به دیگر کشورهای آمریکا مهاجرت کرده‌ و در آنجا در شرایط بسیار دشوار و فقیرانه‌ای بسر میبرند. و این در کشوری است که بهترین شرایط را برای ایجاد رفاه دارد: ونزوئلا دارای بزرگ‌ترین ذخایر شناخته‌شده نفت در جهان بوده و در میان ۱۰ کشور دنیا که داری بیشترین منابع طبیعی هستند در مرتبه نهم قرار دارد (به عنوان مثال ایران جزو آنها نیست).

به ندرت می‌توان در این سیاره رهبری سیاسی را یافت که مانند دیکتاتور به‌ اصطلاح «سوسیالیست» نیکولاس مادورو چنین شکست خورده باشد. از این رو، به‌طور اصولی درست است که این مرد از قدرت برکنار شود. با این حال، نقشی که دونالد ترامپ در این زمینه ایفا می‌کند، بسیار ناخوشایند و شاید حتی خطرناک باشد – اگر نگوییم که با این کار، آغاز دوباره‌ای را در آنجا می‌تواند دشوارتر کند.

نام سازمان سیا در میان مردم آمریکای لاتین خاطرات دردناک و متعددی را زنده می‌کند. ممکن است برخی استدلال کنند که ترامپ به نفع مردم ونزوئلا عمل می‌کند. مردمی که در انتخابات ریاست‌جمهوری سال گذشته مادورو را برکنار کردند، اما این دیکتاتور نتایج را جعل کرد و هرگونه اعتراضی را به‌ طرز خونینی سرکوب نمود.

اما کسانی که اکنون ترامپ را به خاطر تهدیدهایش تحسین می‌کنند، درک نمی‌کنند که بیشتر مردم در آمریکای لاتین چگونه می‌اندیشند. سه حرف CIA در آنجا یادآور زخم‌های عمیق ملی است؛ یادآور دخالت‌های خارجی که اغلب بیشتر آسیب‌ رسانده‌‌اند تا مفید واقع شده باشند. ماموران کشور شمالی بارها رئیس‌جمهورانی را که با رای مردم به قدرت رسیده بودند، سرنگون کردند، تنها به این دلیل که با سیاست‌های واشنگتن همسو نبودند. آن‌ها جنگ‌های داخلی به راه انداختند و در کشورهایی مانند گواتمالا، آرژانتین و شیلی برای دیکتاتورها راه را هموار کردند. همچنین شکاف‌هایی در جوامع این کشورها ایجاد کردند که تا امروز پابرجا هستند.

دیکتاتور مادورو ماه‌هاست که مردم ونزوئلا را فرا می‌خواند تا در برابر «دشمن خارجی» متحد شوند. همین زخم‌های تاریخی، اکنون ممکن است به سود او عمل کنند. فیدل و رائول کاسترو، حاکمان مادام‌العمر کوبا، دهه‌ها پیش نشان داده بودند چگونه می‌توان از این وضعیت بهره‌برداری کرد: آنان هر گونه اعتراض دموکراتیک یا مقاومت مردمی را اقدامی هدایت شده از سوی آمریکا معرفی می‌کردند – و در این ادعا نیز به نمونه‌های تاریخی بسیاری استناد داشتند، از جمله تلاش‌های متعدد برای ترور فیدل کاسترو و حمله ناموفق آمریکا به خلیج خوک‌ها در سال ۱۹۶۱.

کاستروها با توسل به تهدید دائمی از بیرون، سرکوب داخلی را توجیه کردند، و جانشینانشان نیز تا امروز این میراث شوم را ادامه داده‌اند. اکنون مادورو می‌کوشد تا همین روش را در پیش گیرد – او ماه‌هاست که از ونزوئلایی‌ها می‌خواهد در برابر «دشمن خارجی» متحد شوند.

در نهایت ممکن است مادورو در این راه شکست بخورد؛ شاید اوضاع در ونزوئلا آن‌قدر فاجعه‌بار و فشار از سوی آمریکا آن‌قدر شدید باشد که این دیکتاتور سرانجام واقعاً کناره‌گیری کند. اما این احتمال را نیز باید در نظر گرفت که اظهارات و اقدامات ترامپ می‌تواند آغاز دوباره سیاسی را در آنجا دشوارتر کند – آغازی که پس از سال‌های طولانی حکومت مادورو، خود به تنهایی نیز به سختی ممکن است. یک آغاز موفق و واقعی تنها زمانی امکان‌پذیر خواهد بود که خودِ مردم ونزوئلا شرایط لازم برای آن را فراهم آورند.





نظر شما درباره این مقاله:







جاسوسی فناوری چین از آمریکا به‌وسیله زنان جذاب
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 25.10.2025, 8:20

جاسوسی فناوری چین از آمریکا به‌وسیله زنان جذاب


ساموئل لاوت، خبرنگار آمریکا
لوییزا کلارنس-اسمیت، سردبیر بخش کسب‌وکار آمریکا
تایمز لندن / ۲۲ اکتبر ۲۰۲۵

عملیات‌های چینی و روسی با بهره‌گیری از «جنگ جنسی» برای اغوا و جاسوسی از متخصصان سیلیکون‌ولی در جریان است؛ منابع آگاه صنعتی این موضوع را به روزنامه «تایمز» گفته‌اند.

جیمز مولوِنن، رئیس اطلاعات شرکت مشاوره‌ای «Pamir Consulting» که برای شرکت‌های آمریکایی سرمایه‌گذار در چین ارزیابی ریسک انجام می‌دهد، گفت او نیز از جمله مردانی بوده که اخیراً هدف فریب جاسوسان زن خارجی قرار گرفته‌اند تا به اسرار فناوری ایالات متحده دسترسی پیدا کنند. او افزود: «تعداد بسیار زیادی درخواست ارتباط در لینکدین از زنان جوان چینیِ جذاب دریافت می‌کنم که سطح بالایی از ظرافت و مهارت دارند. به‌نظر می‌رسد این فعالیت‌ها اخیراً شدت گرفته است.»

مولوِنن همچنین توضیح داد که در یک کنفرانس تجاری درباره ریسک‌های سرمایه‌گذاری در چین که هفته گذشته در ویرجینیا برگزار شد، دو زن چینیِ زیبا ظاهر شدند و تلاش کردند وارد جلسه شوند. او گفت: «اجازه ورود به آن‌ها ندادیم، اما تمام اطلاعات مربوط به رویداد را داشتند، از جزئیات گرفته تا سایر موارد.»

او افزود: «این پدیده واقعاً وجود دارد، و برایتان بگویم: عجیب است.»

مولوِنن که در طول ۳۰ سال گذشته در زمینه جاسوسی در ایالات متحده تحقیق کرده، گفت تاکتیک «دام عشقی» برای آمریکا «آسیب‌پذیری واقعی» ایجاد کرده است، زیرا «ما طبق قانون و فرهنگ، چنین کارهایی نمی‌کنیم. بنابراین در حوزه جنگ جنسی، آن‌ها از یک مزیت نامتقارن برخوردارند.»

به گفته پنج کارشناس ضدجاسوسی که با تایمز گفت‌وگو کرده‌اند، جنگ جنسی تنها یکی از روش‌هایی است که از طریق آن، کارکنان آمریکاییِ حوزه فناوری فریب می‌خورند. منابع گفته‌اند چین همچنین با برگزاری رقابت‌هایی برای شرکت‌های نوپا در خاک آمریکا، قصد سرقت برنامه‌های تجاری محرمانه را دارد و حتی تلاش‌هایی برای خرابکاری در شرکت‌های فناوری آمریکایی انجام داده است.

در ماه فوریه، کمیته امنیت داخلی مجلس نمایندگان آمریکا هشدار داد که حزب کمونیست چین طی چهار سال گذشته بیش از ۶۰ مورد جاسوسی در ایالات متحده انجام داده است — هرچند یکی از منابع پیشین ضدجاسوسی معتقد است این آمار «تنها نوک کوه یخ» را نشان می‌دهد.

هم روسیه و هم حزب کمونیست چین اکنون به جای استفاده از مأموران حرفه‌ای، از شهروندان عادی — از جمله سرمایه‌گذاران، تحلیلگران رمزارز، بازرگانان و دانشگاهیان — برای هدف قرار دادن همتایان آمریکایی‌شان بهره می‌برند، و همین امر تشخیص عملیات‌های جاسوسی را دشوارتر می‌کند. یکی از مقامات ارشد ضدجاسوسی ایالات متحده گفت: «ما دیگر دنبال مأمور کا.گ.ب در یک مهمانخانه پر از دود در آلمان نیستیم. دشمنان ما — به‌ویژه چینی‌ها — با رویکردی همه‌جانبه در حال بهره‌برداری از تمام جنبه‌های فناوری و نیروی انسانی غرب هستند.»

یکی از مقامات پیشین ضدجاسوسی که اکنون به بنیان‌گذاران شرکت‌های سیلیکون‌ولی در زمینه خروج از سرمایه‌گذاری‌های خارجی مشاوره می‌دهد، گفت اخیراً پرونده زنی روسیِ «بسیار زیبا» را بررسی کرده است که در یک شرکت هوافضا کار می‌کرد و با یکی از همکاران آمریکایی خود ازدواج کرده بود. او دریافت که این زن در دهه بیست‌سالگی در یک آکادمی مدلینگ آموزش دیده و سپس در «مدرسه قدرت نرم روسیه» تحصیل کرده بود، اما بعد از آن برای یک دهه ناپدید شد و سرانجام در آمریکا به عنوان کارشناس رمزارز ظاهر گردید.

او ادامه داد: «اما او در حوزه رمزارز باقی نمی‌ماند؛ در تلاش است وارد حلقه‌های بالای نوآوری‌های نظامی-فضایی شود. شوهرش کاملاً بی‌خبر است.»

وی افزود: «ظاهر شدن، ازدواج با هدف، بچه‌دار شدن با هدف — و اجرای عملیات جمع‌آوری اطلاعات مادام‌العمر — فکر کردن به آن ناراحت‌کننده است، اما بسیار شایع است. اگر می‌خواستم از سایه بیرون بیایم، درباره‌اش کتاب می‌نوشتم.»

بر اساس گزارش «کمیسیون سرقت مالکیت فکری آمریکا»، سرقت اسرار تجاری هر ساله تا ۶۰۰ میلیارد دلار برای مالیات‌دهندگان آمریکایی هزینه دارد و چین منبع اصلی این خسارت شناخته می‌شود.

در سال ۲۰۲۳، مردی به نام کلاوس پفلگبایل، ساکن شهر نینگ‌بو در چین، تلاش کرد مالکیت فکری سرقت‌شده از شرکت تسلا را به مأموران مخفی در یک کنفرانس تجاری در لاس‌وگاس به مبلغ ۱۵ میلیون دلار بفروشد. او دسامبر گذشته به ۲۴ ماه زندان محکوم شد؛ همدست او، ییلونگ شائو، که او نیز در نینگ‌بو زندگی می‌کرد، همچنان متواری است. (شائو تاکنون درباره پرونده اظهارنظر عمومی نکرده است.)

دادستان‌ها گفتند این دو مرد، که هر دو پیش‌تر کارمند یک شرکت تولیدی کانادایی بودند که در سال ۲۰۱۹ توسط تسلا خریداری شد، از اسرار تجاری سرقت‌شده برای راه‌اندازی یک کسب‌وکار رقیب در چین استفاده کردند. پفلگبایل به شائو گفته بود «تعداد زیادی از اسناد اصلی» مربوط به فناوری باتری تسلا را دارد و به دنبال به‌دست آوردن «نقشه‌های اصلی» بیشتری از این اسرار تجاری است.

متئو اولسن، معاون دادستان کل ایالات متحده در امور امنیت ملی، در بیانیه‌ای در ماه دسامبر گفت: «پفلگبایل با سرقت اسرار تجاری از یک شرکت آمریکاییِ تولید خودروهای برقی و استفاده از آن‌ها در شرکت خود در چین، اقدامی انجام داد که می‌توانست به نفع جمهوری خلق چین در صنعتی حیاتی با پیامدهای امنیت ملی تمام شود.»

در همین حال، دولت ایالات متحده به شرکت‌های نوپا هشدار داده است از شرکت در «رقابت‌های معرفی طرح» بین‌المللی خودداری کنند؛ رقابت‌هایی که در آن بنیان‌گذاران، ایده‌های تجاری خود را به سرمایه‌گذاران چینی معرفی می‌کنند. برندگان این رقابت‌ها می‌توانند جوایز نقدی، یارانه و سرمایه‌گذاری دریافت کنند — به این شرط که مالکیت فکری (IP) خود را به چین منتقل کرده و در آن کشور کسب‌وکاری راه‌اندازی کنند.

به گفته مقام‌های آمریکایی، برخی از این رقابت‌ها از شرکت‌کنندگان می‌خواهند پیش از حضور، راهبردهای تجاری، اطلاعات مالکیت فکری و حتی داده‌های شخصی و عکس‌های خود را ارسال کنند. این هشدار ماه گذشته از سوی مقام‌های آمریکایی صادر شد.

یکی از مقامات ارشد ضدجاسوسی آمریکا گفت: «بخشی از این موضوع، خطر اطلاعاتی است. آن‌ها می‌خواهند ببینند چطور می‌توانند بعداً از شما سوءاستفاده کنند. و بخش دیگر این است که ممکن است ایده‌تان را بدزدند، از آن بهره‌برداری کنند و به نام خودشان ثبت اختراع کنند — یعنی آینده مالی‌تان را سرقت کنند.»

این مقام افزود، پژوهشگران دانشگاهی و نوآوران جوان که مشتاق توسعه ایده‌ها و ساخت کسب‌وکاری سودآور هستند، به‌ویژه در معرض سوء‌استفاده قرار دارند. یکی از رقابت‌هایی که نگرانی مقام‌ها را برانگیخته، «نهمین دوره مسابقه بین‌المللی نوآوری و کارآفرینی چین (شنژن)» است که در ماه جاری در چندین شهر جهان از جمله بوستون، لندن و توکیو برگزار شد. برندگان برای دریافت جوایز نقدی و سرمایه‌گذاری باید در چین کسب‌وکاری ثبت کنند.

یکی از مدیران عامل یک شرکت زیست‌فناوری در سیلیکون‌ولی که در مسابقه سال گذشته در نوامبر شرکت کرده بود، گفت در طول رویداد مجبور شده بود میکروفون همراه داشته باشد و مقام‌های چینی او را دائماً دنبال می‌کردند.

او گفت: «آن‌ها هر آنچه می‌گفتم و انجام می‌دادم را ضبط می‌کردند و سپس مانند خبرنگار از من سؤال می‌پرسیدند: “چه کار می‌کنید؟ چطور انجامش می‌دهید؟”» او افزود که «نمایندگان دولتی در عقب سالن حضور داشتند و رقابت را زیر نظر می‌گرفتند.»

شرکت او یکی از جوایز را برنده شد و مبلغ ۵۰ هزار دلار دریافت کرد. او گفت هیچ شرطی برای این جایزه تعیین نشده بود، اما از این تعجب کرد که برگزارکنندگان پول را به حساب شخصی‌اش واریز کردند نه حساب شرکت. او اضافه کرد «این عجیب بود».

او اکنون معتقد است شرکت در آن رقابت باعث شد هدف نظارت مقام‌های آمریکایی قرار گیرد. او گفت اوایل امسال دولت آمریکا بودجه فدرال شرکتش را متوقف کرد و همین امر او را مجبور به تعطیلی شرکت کرد. او گمان می‌برد این اتفاق افتاده «چون به دولت اطلاع دادیم که چند سرمایه‌گذار آسیایی داریم».

مولوِنن هشدار داد که این یک تاکتیک عمدی است. او گفت این امر بسیار رایج است که سرمایه‌گذاران خطرپذیر مورد حمایت چین، شرکت‌های نوپای آمریکایی را هدف قرار دهند که ابتدا از وزارت دفاع آمریکا (DoD) بودجه دریافت کرده‌اند و سپس در آن شرکت‌ها سرمایه‌گذاری کنند. مولوِنن که این پدیده را بررسی می‌کند، گفت: «در نتیجه، میزان مالکیت خارجی از یک آستانه مشخص عبور می‌کند و وزارت دفاع دیگر نمی‌تواند در آن شرکت‌ها سرمایه‌گذاری کند. به این ترتیب، دولت از دسترسی به شرکت‌های نوپای نوآور و مالکیت فکری آن‌ها محروم می‌شود. این تازه‌ترین نسخه از بازی چینی‌هاست. من اسمش را گذاشته‌ام “حرکت در بادپشت” (drafting).»

در ماه مه، کمیته سنای آمریکا در امور کسب‌وکارهای کوچک و کارآفرینی اعلام کرد که شش شرکت از میان ۲۵ دریافت‌کننده بزرگ بودجه فدرال از برنامه «تحقیقات نوآوری کسب‌وکارهای کوچک» (SBIR)، «ارتباطات آشکار» با چین داشته‌اند — اما با وجود این، در سال‌های ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ نزدیک به ۱۸۰ میلیون دلار از پنتاگون دریافت کرده‌اند.

جف استاف، پژوهشگر امنیتی و تحلیلگر پیشین چین و امنیت ملی در دولت آمریکا، گفت بسیاری از اقداماتی که چین انجام می‌دهد غیرقانونی نیست، بلکه آن‌ها از خلأهای نظارتی و آسیب‌پذیری‌های ساختاری شرکت‌های آمریکایی سوءاستفاده می‌کنند.

او افزود: «چینی‌ها سیستم ما را به‌خوبی درک کرده‌اند و می‌دانند چطور در چارچوب آن و تقریباً بدون مجازات عمل کنند — دست‌کم بیشترِ اوقات.»

در حال حاضر، تنها کاری که جامعه ضدجاسوسی آمریکا می‌تواند انجام دهد، تلاش برای جبران عقب‌ماندگی است. این به معنای افزایش هزینه‌ها برای مقابله با جاسوسی صنعتی، نظارت دقیق‌تر بر جریان‌های مالی فرامرزی، و بالا بردن آگاهی درباره تهدید روسیه و چین در سیلیکون‌ولی است.

استاف گفت: «اکنون واقعاً اوضاع شبیه غرب وحشی است. چین در حال هدف گرفتن شرکت‌های نوپای ما، مؤسسات علمی ما، نوآوران ما و پروژه‌های تحقیقاتی مورد حمایت وزارت دفاع است. اما نظارت و اقدام کافی وجود ندارد. همه این‌ها به‌صورت درهم‌تنیده بخشی از راهبرد جنگ اقتصادی چین است — و ما هنوز حتی وارد میدان نبرد نشده‌ایم.»





نظر شما درباره این مقاله:







شرم شکوهمند
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 25.10.2025, 8:07

شرم شکوهمند






نظر شما درباره این مقاله:







جدال گفتمان‌های سنت‌گرایی و مصلحت‌گرایی
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 25.10.2025, 8:00

جدال گفتمان‌های سنت‌گرایی و مصلحت‌گرایی


کیاوش حافظی / خبرآنلاین: پس از بازگشت تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل علیه تهران، سعید جلیلی رقیب دیرین خود حسن روحانی را به مناظره طلبید. این در حالی بود که روحانی، پس از مناظره انتخاباتی مسعود پزشکیان و سعید جلیلی با انتشار فیلمی به اظهارات جلیلی واکنش نشان داده بود و خواستار مناظره با او شده بود.

دعوای این دو اگرچه در نگاه اول بر سر موضوعاتی مثل برجام، مذاکره و نوع تعامل با جهان است که از سال ۹۲ به رویارویی رسانه‌ای تبدیل شد، اما در پس پشت این نزاع دو گفتمان است که نمایندگان اصلی آن‌ها اکنون در قید حیات نیستند.

سعید جلیلی سیاستمداری است که ریشه فکری او به مکتب آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی و پدر معنوی جبهه پایداری می‌رسد و حسن روحانی هم‌مکتب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی است. اگرچه هیچ کدام از این دو در قید حیات نیستند اما تقابل گفتمانی‌شان امروز در سعید جلیلی و حسن روحانی بروز پیدا می‌کند.

«سنت‌گرایی» مصباح در برابر عمل انقلابی «هاشمی»
اختلافات مصباح یزدی با هاشمی رفسنجانی به قبل از انقلاب برمی گردد؛ مصباح یزدی اگرچه از شاگردان امام بوده اما نگاه انقلابیون در مبارزات را قبول نداشت و در تقابل با افرادی مثل هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد بهشتی قرار می‌گرفت. به رغم آنکه مصباح یزدی در سالهای پس از رهبری آیت‌الله خامنه‌ای بسیار به او نزدیک شد اما گفته شده که نوع نگاه مصباح پیش از انقلاب مورد پسند ایشان نبود.

نوع قرائت مصباح یزدی و دیگر انقلابیون از اسلام بود نقطه کانونی اختلافات پیش از انقلاب بود؛ مصباح یزدی اصالت را در کار فرهنگی می‌دید و انقلابیون اصالت را در مبارزه و عمل انقلابی. مصباح یزدی سنت‌گرا بود و هاشمی رفسنجانی مصلحت‌گرا؛ نکته‌ای که هم باعث دو مسیر جدای مصباح و هاشمی شد و هم نزدیک شدن هاشمی به منتقدان چپ خط امامی‌اش در دهه ۸۰ به بعد.

همراهی با گروه‌های مبارز دیگر مثل سازمان مجاهدین خلق مورد پسند مصباح نبود. سال ۹۳، هاشمی رفسنجانی در دیدار با خانواده آیت‌الله قدوسی به بیان خاطره‌ای از سال ۴۸ پرداخت که واکنش سریع دفتر مصباح را به دنبال داشت. بنا بر روایت هاشمی رفسنجانی، مصباح یزدی مبارزه با رژیم پهلوی را حرام می‌دانست.

هاشمی گفته بود که «به‌اتفاق آقای خامنه‌ای صبحانه رفتیم منزل آقای قدوسی. این آقا هم آنجا بود. نشستیم تا ظهر با او بحث کردیم تا قانعش کنیم برای ادامه مبارزه. آخرش هم گفت من مبارزه با شاه را حرام می‌دانم. آقای خامنه‌ای از او پرسیدند: دلیلت چیست؟ آن آقا در جواب گفته بود: مبارزه‌ای که مجاهدین و چپی‌ها در آن باشند، حرام است. آقای خامنه‌ای هم به تلخی به او گفته بود: اگر اهل مبارزه نیستی، خب مبارزه نکن ولی لااقل مبارزه را با این حرف‌ها خراب نکن. از کم‌فروشی این آقا، کار به‌جایی رسید که رهبری ۱۰ سال - تا ابتدای انقلاب - با او قهر بودند.»

ناگفته نماند که در پی این سخنان، پایگاه اطلاع رسانی مصباح یزدی با انتشار روایتی از مصباح یزدی در گفتگو با حبیب‌الله عسگراولادی سعی کرد به این خاطره هاشمی رفسنجانی پاسخ دهد؛ خاطره‌ای که البته برخی آن را از نظر تاریخی مربوط به سال ۵۰ دانسته‌اند اما در همین خاطره کناره گرفتن مصباح از انقلاب تایید می‌شود.

بنا به روایت مصباح یزدی، «پیش از پیروزی انقلاب، مقام معظم رهبری و آقای هاشمی رفسنجانی توسط آقای قدوسی وقتی تعیین کردند که برای صبحانه به منزل ما تشریف می‌آورند. در آن جلسه صبحانه غیر از این دو بزرگوار، شخص دیگری نبود. آقای هاشمی عنان سخن را به دست گرفتند و از اینجا شروع کردند که: ما سال‌ها با هم همکاری‌های فرهنگی و سیاسی داشتیم، اما مدتی است که تو کنار کشیدی و با ما نیستی ...  . ما باید با تمام گروه هایی که ضدامپریالیسم هستند از مارکسیست ها، مجاهدین، طرفداران شریعتی تا طرفداران صالحی نجف‌آبادی و دیگران اتحاد داشته باشیم و مخالفت را کنار بگذاریم و فقط با امپریالیسم مبارزه کنیم! ... گفتم: من آن‌ها را نمی‌شناسم.

چیزهایی درباره آن‌ها شنیده‌ام، اما تا آن‌ها را نشناسم همکاری نمی‌کنم. من تا کسی را نشناسم که برای اسلام کاری می‌کند با او همکاری نمی‌کنم. از اول تا آخر این گفت‌وگو مقام معظم رهبری هم نشسته بودند و هیچ نمی‌گفتند و فقط صحبت‌های آقای هاشمی بود و جواب‌های بنده. پس از این گفت‌وگو آقای هاشمی با ناراحتی منزل ما را ترک کردند و رفتند و...»

از سال ۴۶ تا ۵۶؛ اثری از مصباح بود؟
طبیعتا روایت از حضور نداشتن مصباح یزدی در مبارزات انقلاب هیچ‌گاه به مذاق اردوگاه سیاسی مقابل خوش نیامده است؛ به گونه‌ای که هربار پس از بیان خاطره‌ای از سوی هاشمی رفسنجانی سریعا به آن پاسخ داده‌اند. سال ۹۱ نیز هاشمی رفسنجانی گفته بود: متأسفانه شاهدیم کسانی که اعتقادی به مبارزه با شاه نداشتند و یا آن را بی‌فایده و غیرضروری برمی‌شمردند، امروز مستقیم و یا غیرمستقیم هدایت برخی گروه‌های افراطی و تندرو را در دست گرفته‌اند. چند روز پس از این اظهارات، مصباح یزدی در جمع گروهی از سپاهیان اصفهان در پاسخ به هاشمی رفسنجانی گفت: «همان‌طور که در دوران مبارزه با رژیم ستمشاهی کسانی صداقت نداشته و به دنبال کسب قدرت بودند امروز نیز عده‌ای به دنبال مصادره انقلاب به سود منافع خود هستند. در زمان انقلاب حتی کسانی بودند که امام(ره) را به عنوان ایدئولوگ انقلاب قبول نداشته و صرفا ایشان را وسیله‌ای برای اسقاط شاه می‌دانستند.»

رضا صنعتی که دو کتاب درباره مصباح و دو کتاب درباره هاشمی رفسنجانی نوشته، در هفته‌نامه پنجره از دیدار خود با هاشمی رفسنجانی روایت کرده است. در این دیدار او به هاشمی اشکال کرده است که در سال‌های ۵۶ و ۵۷ اعلامیه‌هایی به امضای مصباح یزدی وجود دارد اما هاشمی رفسنجانی این سوال را می‌پرسد که از سال ۴۶ تا ۵۶ هم چیزی هست؟ در این روایت هاشمی، همراهی مصباح با انقلاب را مربوط به سالهای ۵۶ و ۵۷ می‌داند که خیلی افراد به انقلاب پیوستند.رهبر انفلاب نیز در ارتباط با فعالیت‌های سیاسی مصباح یزدی در خاطرات خود نوشته‌اند: «آقای مصباح تا آخرش هم لحمدلِلَّٰه گیر نیفتاد، از بس که ایشان آرام و با ملاحظه کار می‌کرد.»

مذهب مصباح علیه مذهب شریعتی
از دیگر نمودهای اختلاف مصباح با دیگر روحانیون، خروج او از مدرسه حقانی بود؛ مدرسه‌ای که پیش از انقلاب برای ساماندهی حوزه علمیه تاسیس شده بود و بنیان گذارانش مثل آیت‌الله بهشتی، آیت‌الله قدوسی و حسین حقانی دنبال آن بودند که طلابی که در این مدرسه تحصیل می‌کنند را با علوم روز آشنا کنند. در این مدرسه به طلاب زبان انگلیسی تدریس می‌شد، برخی اساتید دانشگاه تهران برای تدریس رشته‌هایی مثل جامعه شناسی به قم می‌رفتند. بعضی از مسئولان پس از انقلاب سابقه تحصیل در این مدرسه را داشته‌اند اما مدرسه حقانی اساسا مدرسه‌ای با جهت‌گیری خاصی نبود. وقتی در جریان مبارزات انقلاب، پدیده‌ای به نام علی شریعتی ظهور کرد، در این مدرسه نیز طرفداران و مخالفانی پیدا کرد. مصباح منتقد سرسخت شریعتی بود و او را التقاطی می‌دانست. طرفداران شریعتی هم کلاس‌های مصباح را تحریم کرده بودند. مدرسه دچار التهاب شد. مصباح یزدی شرایط مدیریت مدرسه برای صحبت نکردن از اشخاص سرکلاس را نپذیرفت و در اثر اختلافات از مدرسه حقانی خارج شد.

مصباح یزدی در میان مدرسین این مدرسه از منتقدان جدی شریعتی بود و حتی گفته شده است که در یک سخنرانی‌ در سال ۵۴ خواستار حذف فیزیکی شریعتی شد. این موضوع واکنش آیت‌الله بهشتی را به دنبال داشت که می‌گفت: «مدرسه‌ای که بخواهد یک مشت انسان لجوج، پرخاشگر بیجای متعصب تربیت کند که نتواند به همه دو کلمه حرف بزند چه ارزشی دارد؟ ... برخورد ما باید منصفانه، منطقی، آرام، متین و روشنگر باشد. تحجر و تعصب و جمود، هرگز نمی‌تواند آهنگ تربیت مدرسه باشد. اگر هست، بنده از این مدرسه نیستم. اگر چنین چیزی در مدرسه هست، رفقای ما اعلام بفرمایند که مدرسه حقانی رسالتش این است، مطمئن باشید آخرین دیدارمان با شما دوستان به عنوان مدرسه خواهد بود.»

بهشتی همچنین در کتاب «دکتر شریعتی، جستجوگری در مسیر شدن» ماجرا را این‌گونه شرح داده است: «یکی از دوستان که واقعا اهل مطالعه من که او نیز کمالاتی دارد و من به خاطر کمالات و مطالعه فراوانش همواره او را دوست می‌داشته‌ام بر سر این موضع‌گیری که نسبت به دکتر [شریعتی] داشتم اوقاتش با بنده تلخ شد و حتی درس خود را در مؤسسه‌ای که تدریس می‌کرد (مدرس ارزنده‌ای است) ترک کرد و دیگر نیامد و قهر کرد و گفت من دیگر به اینجا نمی‌آیم و آرام‌آرام رابطه‌اش را نیز با من کم کرد.»

مناظره با چپ‌ها؛ تنها حضور مصباح یزدی در دهه اول بعد از انقلاب
این اختلاف باعث خروج مصباح و شاگردانش از مدرسه حقانی و پیوستن آن‌ها به مؤسسه «راه حق» شد که هدف اثبات حقانیت اسلام را دنبال می‌کرد. مصباح نه فقط تفسیرهای مدرن، لیبرال یا اومانیستی از دین را نمی‌پذیرفت بلکه به گفته عمادالدین باقی در موسسه راه حق «مقابله با گسترش مسیحیت» را نیز دنبال می‌کرد.

مصباح یزدی پس از انقلاب مسئولیت اجرایی بر عهده نگرفت؛ نه عضو شورای انقلاب شد و نه به حزب جمهوری اسلامی پیوست. با توجه به سابقه اختلاف قبلی او و آیت‌الله بهشتی برخی این تعبیر را به کار برده‌اند که مصباح احتمالا نمی‌خواست زیر سایه بهشتی باشد.

مصباح یزدی که پیش از انقلاب دلواپس نفوذ اندیشه‌های غربی بود پس از انقلاب دلواپسی‌اش در ضدیت با اندیشه‌های چپ و مارکسیستی بروز پیدا کرد. او در مناظره‌های تلویزیونی سال ۶۰ در کنار عبدالکریم سروش حاضر شد تا مقابل چپ‌هایی فرخ نگهدار و احسان طبری دیدگاه‌های آن‌ها را نقد کند. این مناظره‌ها تنها بروز مصباح یزدی بود.

مصباح یزدی اگرچه از بنیان گذاران جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بود اما در دهه ۶۰ فعالیت چندانی از او دیده نمی‌شود. حجت‌الاسلام محمدتقی فاضل میبدی گفته‌ که مصباح یزدی در دهه ۶۰ ارتباطی با امام نداشت و هیچ میانه‌ای هم با جنگ نداشت. به گفته او، مصباح حتی به طلاب موسسه راه حق گفته اجازه حضور در جنگ را نداده است.حجت الاسلام موسوی لاری نیز گفته: از سال ٥٨ که قانون اساسی تصویب شده و ولایت فقیه یکی از اصول محوری آن شده تا سال ٦٨ که امام از دنیا رفته، شما جست‌وجو کنید، ببینید آقای مصباح کجا از ولایت فقیه دفاع کرده است؟

کمک هاشمی به موسسات مصباح
از سال ۶۸ به بعد که با دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی مقارن شده بود، ظاهرا تقابلی بین این دو شخصیت در کار نبوده است. هاشمی رفسنجانی در تعدادی از خاطراتش از مراجعه مصباح به خود برای کمک گرفتن در خصوص اعزام طلاب به کشورهایی مثل آمریکا برای ادامه تحصیل روایت کرده است. برای نمونه، هاشمی در خاطرات ۲۰ تیر ۷۴ نوشته: «عصر آقای [محمدتقی] مصباح [یزدی] آمد. برای مؤسسه امام خمینی که قبلا به نام [بنیاد فرهنگی] باقرالعلوم (ع) بود استمداد کرد، هم کمک مالی و هم کمک برای تصویب امتیاز دانشگاه با تفاوت‌هایی با سایر دانشگاه‌ها.»

مسیح مهاجری مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی نیز  این موضوع را چنین روایت کرده است: «آقای مصباح، در زمانی که آقای هاشمی رئیس‌جمهور بودند خیلی از آقای هاشمی کمک مالی گرفتند البته نه شخصی بلکه امکانات برای موسسه‌ای که ساختند می‌گرفتند یا برای دانشجوهایی که برای تحصیل به خارج فرستادند. آقای هاشمی خیلی با ایشان همراهی کرد و هیچ مضایقه‌ای نکرد. بنابراین در آن مقطع با آقای هاشمی هیچ مشکلی نداشت و این‌طور نبود که با آقای هاشمی از اول مشکل داشته باشد ایشان هم مثل آقای یزدی در مقطعی به دلیل برخی قضایای کشور و حاکمیتی با آقای هاشمی زاویه‌دار شد. تقریبا آقای یزدی و آقای مصباح از این نظر شبیه به هم هستند.»

مصباح علیه اسلام رحمانی
در دهه ۷۰ با داغ شدن موضوعات علوم انسانی و طرح نواندیشی دینی و اسلام رحمانی، مصباح یزدی بار دیگر موضع انتقادی خود را نشان داد. در سال ۷۴ موسسه آموزشی امام خمینی را بنیان گذاشت تا برای «مقابله با اندیشه‌های انحرافی و التقاطی» نیرو تربیت کند. همچنین در دهه ۷۰ در یک مناظره‌ تلویزیونی روبه‌روی محمدجواد حجتی کرمانی نشست تا سیاست‌های فرهنگی دولت خاتمی را نقد کند.

مصباح در «نظریه سیاسی اسلام» که در سال ۷۸ چاپ شد، طرح «پروتستانتیسم اسلامی» را توطئه‌ای علیه اسلام دانسته و گفته: «اگر آمریکا چنین پیشنهادی بدهد تعجب نمی‌کنیم، زیرا آن‌ها هدفشان این است که اسلام را نابود کنند، خودشان گفته‌اند برای این کار برنامه ریزی کرده‌اند و بودجه گذاشته‌اند و بارها اقرار کرده‌اند که دشمن اصلی ما، در این عصر، اسلام است. اما جای شگفتی است که کم‌کم این تبلیغات به داخل کشور ما هم نفوذ می‌کند و کسانی پیدا می‌شوند که صریحا در روزنامه‌ها و مجلات، احکام قطعی و ضروری اسلام را زیر سؤال می‌برند.»

تقابل هاشمی و مصباح از دهه ۸۰
تقابل هاشمی و مصباح در دهه ۸۰ علنی شد. از اواخر سال ۸۳ زمانی که گمانه‌زنی‌هایی در خصوص کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری نهم بود، هفته‌نامه «پرتو سخن» وابسته به موسسه امام خمینی به نقد هاشمی رفسنجانی روی آورد و سعی می‌کرد او را به اصلاح‌طلبان گره بزند. این انتقادات از «سکوت در برابر حمله به مقدسات» شروع می‌شد و به نقد نگاه هاشمی در خصوص «منشاء مشروعیت سیاسی ولی فقیه» ختم می‌شد.

در حالی که مصباح یزدی منشأ حکومت فقیه را بر اساس نصب عام فقها از جانب خداوند می‌دانست و رأی مردم را به عنوان عاملی برای تحقق و عینیت بخشیدن به این حکومت (مقبولیت) ارزیابی می‌کرد، پرتو سخن در مقالاتی مدعی اعتقاد نداشتن هاشمی به مشروعیت الهی می‌شد.

در مقابل نیز مصباح یزدی نامش به خاطر «تزئینی دانستن رای مردم بر سر زبان‌ها افتاده بود» و هاشمی رفسنجانی این نوع تفکر مصباح را قبول نداشت. چنان‌که در خاطرات ۵ مرداد ۱۳۷۷ هاشمی آمده: «جناحِ مقابل محافظه‌کاران از نقاط ضعف طالبان هم بر این تبلیغ به نفع خود علیه نیروهای راست استفاده می‌کنند و متاسفانه راستی‌ها جز فشار و تهدید، شیوه مناسبی برای تبلیغ ندارند و با صراحت، دموکراسی و آرای مردم را در مقابل ولایت فقیه قرار می‌دهند. آخرین نوع اظهار مکرر آقای محمدتقی مصباح یزدی در سخنرانی قبل از خطبه‌های نماز جمعه است.»

مصباح پررنگ شد، هاشمی کم‌رنگ و احمدی نژاد رئیس جمهور
محمود احمدی‌نژاد که قبلا استاندار هاشمی رفسجانی در اردبیل و رئیس ستاد انتخاباتی او در انتخابات مجلس ششم بود، از وقتی که در دوره دوم انتخابات سال ۸۴ در برابر هاشمی رفسنجانی قرار گرفت از حمایت مصباح یزدی برخوردار شد. مصباح سعی می‌کرد با استفاده از تعابیر مقدس برای احمدی‌نژاد مشروعیت ایجاد کند. این روحانی پیش از انتخابات مدعی شد که «حضرت ولی‌عصر (عج) دارند برای‌ احمدی‌نژاد دعا می‌کنند» و با انتخاب احمدی‌نژاد نیز گفت: «خدای متعال‌ را شاکریم‌ که‌ زمینه انتخاب‌ چنین‌ شخصیتی برای این‌ دوره خاص‌ از انقلاب‌ را فراهم‌ کرد و آیندگان‌ به‌ این‌ نتیجه‌ خواهند رسید که‌ انتخاب، مشحون‌ به‌ کرامات‌ و معجزات‌ بود و از این‌ رو توفیق‌ شکر این‌ نعمت‌ را از خداوند خواستاریم. عنایات‌ حضرت‌ ولی‌عصر(عج) یار ملت‌ ایران‌ بود که‌ به‌ چنین‌ موفقیتی‌ دست‌ یافت‌ و تلقی‌ ما این‌ است‌ که‌ این‌ نفخۀ‌ الهی‌ که‌ در این‌ زمان‌ در جامعۀ‌ ما دمیده‌ شده‌ و آثارش‌ در علاقۀ‌ بیشتر مردم‌ به‌ دین‌ و اندیشه‌های‌ اسلامی‌ ظهور یافته، مرتبه‌ای‌ از مراتب‌ چیزی‌ است‌ که‌ در زمان‌ پیامبر اسلام(ص) تحقق‌ پیدا کرد و ان‌شاءالله مرتبۀ‌ کاملش‌ در زمان‌ ظهور حضرت‌ ولی‌عصر(عج) تحقق‌ خواهد یافت‌ «

در این دوران عرصه قدرت بر هاشمی رفسنجانی تنگ‌تر و در مقابل مصباح یزدی برجسته می‌شد. مصباح آشکارا در مخالفت با هاشمی رفسنجانی سخن می‌گفت و اختلافات دیرینه خود با رییس تشخیص مصلحت نظام را عیان کرد. احمدی‌نژاد نیز مرید مصباح شده بود و شاگردان مصباح رفته‌رفته وارد قدرت شدند. در اولین تدوین بودجه دولت احمدی‌نژاد، بودجه موسسه مصباح یزدی از ۳۵۰ میلیون تومان در سال ۸۴ به ۳. ۵ میلیارد تومان در سال ۸۵ رسید؛ این موسسه در یک دوره ۲۰ ساله، ۶۰ هزار نیرو تربیت کرد که بسیاری از آن‌ها به بخش‌های مختلف حکومت راه پیدا کرده‌اند.

مصباح یزدی که مواضعش را در خصوص مفاهیمی مثل آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و ... در مقابله با جریان اصلاح طلب اعلام کرده بود، سال ۸۵ در سخنانی گفت «رئیس جمهور تا وقتی که از طرف ولی فقیه نصب نشود طاغوت است». مشابه این سخنان را هم پس از انتخابات ۸۸ مطرح کرد و گفت: «وقتی ریاست جمهوری حکم ولی فقیه را دریافت کرد، اطاعت از او نیز چون اطاعت از خداست.»

مصباح یزدی شهریور سال ۸۵ در جلسه‌ای در مشهد رابطه خود با هاشمی رفسنجانی را این‌گونه شرح داد: «من با ایشان از ۵۴ سال پیش، دوستی و رفاقت داریم. همکاری‌هایی داشتیم. ایشان از قدیمی‌ترین دوستان من است. از زمان فعالیت در مجله مکتب تشیع و مسائل سیاسی بعدی همکاری داشتیم. ما از سال ۱۳۳۲ تا کنون با همدیگر رفیق هستیم ولی از جهت فکری و مشی عملی، اختلاف‌هایی داریم. رفاقت دیرین ما، به این معنا نیست که در همه مسائل، افکارمان همسو است. در پاره‌ای از مسائل پس از انقلاب اختلاف نظر داریم. منشاء آن، گاه مسائل فقهی و گاه اجرایی است. در مسائلی از ولایت فقیه و مشی عملی در برخی امور، دیدگاه‌های ایشان را نمی‌پسندم. هرچه وظیفه شرعی داریم عمل می‌کنیم. رفاقت، حجت‌آور نیست.»

در انتخابات خبرگان چهارم که سال ۸۵ برگزار می‌شد رقابت بین هاشمی و مصباح یزدی نمود بیشتری پیدا کرد. طوری که جامعتین تلاش می‌کرد نام هردو نفر را در فهرست انتخاباتی خود قرار دهد اما هواداران مصباح یزدی با ارائه لیستی تقابل خود با هاشمی رفسنجانی را نشان دادند. این مساله از سوی طیف مصباح یزدی که با دیدگاهش در خصوص رای مردم معنادار بود؛ در سوی مقابل هاشمی رفسنجانی قرار داشت که خود در رهبری آیت‌الله خامنه‌ای نقش داشت اما انتخابات و رای مردم را مکمل می‌دانست.

به خاطر نزدیک شدن مشایی به احمدی‌نژاد، رابطه مصباح با رئیس دولت تیره و تار شد و حتی مصباح گفت که مشایی احمدی‌نژاد را سحر کرده است. مصباح در روند انتخابات سال ۹۲ ابتدا از کامران باقری لنکرانی حمایت کرد و شهادت داد که «روی زمین و زیر این آسمان کسی اصلح‌تر از آقای لنکرانی نمی‌شناسم ... امیدوارم که این شهادت برگ زرینی در کارنامه ۸۰ ساله من باشد» با این حال، گزینه اصلح‌تر او را شورای نگهبان تایید صلاحیت نکرد و مصباح به حمایت از سعید جلیلی روی آورد.

مصباح یزدی سال ۹۳ نیز در یکی از موضع گیری‌هایش در رهبری را بالاتر از لیاقت مردم خواند و گفت: «یکی از نعمت‌های بسیار بزرگ برای ما امام راحل بود که بسیار بزرگ بود و بعد از رحلت ایشان وجود نعمت جانشین ایشان، رهبر معظم انقلاب است که خدا را شاهد می‌گیرم جامعه ما لیاقت چنین رهبری را ندارد.» طرح این موضوع واکنش‌هایی را به دنبال داشت؛ طوری که برخی همفکران هاشمی رفسنجانی آن را دفاع بد از ولایت فقیه خواندند.

مصباح یزدی در اولین اظهار نظر خود پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ نیز مخالفت با ولی امر مسلمین را شرک دانست و گفت: زمامدار صالح باید ذهن مردم را نسبت به آنچه از اسلام نمی‌دانند هوشیار کرده و به آن‌ها آموزش دهد؛ البته در هر زمانی نیز نیازهای مردم مختلف است؛ در هر صورت باید بدانیم که مخالفت با ولی امر مسلمین به نوعی شرک است.

رویارویی هاشمی و مصباح در انتخابات خبرگان پنجم جدی تر بروز پیدا کرد طوری که با رای اصلاح طلبان به لیست هاشمی محمدتقی مصباح یزدی و محمد یزدی نتوانستند از تهران به مجلس خبرگان راه پیدا کنند. اما با درگذشت هاشمی شاهرودی نماینده خراسان رضوی در خبرگان، مصباح یزدی به دعوت از شاگردان مشهدی اش از این استان کاندیدا شد و نهایتا ۴ سال بعد به خبرگان بازگشت؛ هرچند که پیش از تحلیف به عنوان عضو خبرگان درگذشت. 

تفکر مصباح یزدی در هسته اصلی خالص سازی
اگر چه یک سر رویارویی رسانه‌ای امروز سعید جلیلی و حسن روحانی به انتخابات ۹۲ باز می گردد اما در پس آن جدال گفتمان‌ها سنت‌گرا و مصلحت‌گراست. سعید جلیلی امروز بروز این ماجراست حال آنکه موتور پیشران او گفتمان مصباح یزدی است که هیچ‌گونه آشتی با دنیای غرب پیدا نخواهد کرد؛ و آن‌طور که مصباح یزدی گروه‌ها و نحله‌های فکری مختلف داخلی را به رسمیت نمی‌شناخت با نگاه حق و باطل به جریان‌های سیاسی نگاه می‌کند. این نگاه صفر و صدی است که آن‌ها را به خالص‌ساز مشهور کرده است. به طوری که حتی وقتی مثل دولت نزدیک به آن‌ها نیز بر سر کار باشد، بر سر مذاکره سنگ‌اندازی می‌کند.





نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ آمریکا را قربانی هوس پادشاهی خود می‌کند ">
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 25.10.2025, 0:31

ترامپ آمریکا را قربانی هوس پادشاهی خود می‌کند






نظر شما درباره این مقاله:







ایران در فهرست سیاه اف‌ای‌تی‌اف باقی ماند
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 24.10.2025, 23:24

ایران در فهرست سیاه اف‌ای‌تی‌اف باقی ماند


«گروه ویژه اقدام مالی» (FATF)، روز جمعه ۲۵ اکتبر ۲۰۲۵ در بیانیه‌ای ضمن استقبال از تعامل مجدد ایران با این نهاد بین‌المللی، اعلام کرد که ایران از سال ۲۰۱۶ تاکنون بخش عمده‌ای از برنامه اقدام خود را اجرا نکرده است.

مسعود پزشکیان هفته گذشته قانون «الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران به معاهده کنوانسیون بین‌المللی مقابله با تأمین مالی تروریسم» (CFT) را به دستگاه‌های اجرایی مرتبط ابلاغ کرد. این قانون ۷ سال از تصویب در مجلس، روز ۹ مهر ۱۴۰۴ در مجمع تشخیص مصلحت نظام «موافق با مصلحت نظام» تشخیص داده شد.

با این‌حال و با وجود تصویب و ابلاغ «سی‌اف‌تی»، «گروه ویژه اقدام مالی» (FATF) که رهبری اقدامات جهانی برای مقابله با پولشویی، تامین مالی تروریسم و ​​اشاعه سلاح‌های کشتار جمعی را بر عهده دارد، اعلام کرد که ایران از سال ۲۰۱۶ تاکنون بخش عمده‌ای از برنامه اقدام خود را اجرا نکرده است.

بیانیه «اف‌ای‌تی‌اف» در باره ایران

«گروه ویژه اقدام مالی» از تعامل مجدد ایران با «اف‌ای‌تی‌اف» قدردانی می‌کند، زیرا ایران قصد دارد کاستی‌های موجود در رژیم مبارزه با پولشویی/تامین مالی تروریسم خود را برطرف کند. در ژوئن ۲۰۱۶، ایران تعهد سیاسی سطح بالایی را برای رفع این کاستی‌ها از طریق یک برنامه عملیاتی که در ژانویه ۲۰۱۸ منقضی شد، ارائه داد. در اکتبر ۲۰۱۹، با توجه به عدم پیشرفت ایران در برنامه عملیاتی خود، «اف‌ای‌تی‌اف» از اعضای خود و همه حوزه‌های قضایی خواست تا: بررسی نظارتی بیشتری را برای شعب و شرکت‌های تابعه موسسات مالی مستقر در ایران الزامی کنند؛ سازوکارهای گزارش‌دهی مرتبط پیشرفته یا گزارش‌دهی سیستماتیک از معاملات مالی را معرفی کنند؛ و الزامات حسابرسی خارجی بیشتری را برای گروه‌های مالی در رابطه با هر یک از شعب و شرکت‌های تابعه خود که در ایران مستقر هستند، الزامی کنند. از فوریه ۲۰۲۰، با توجه به عدم رسیدگی کامل ایران به برنامه عملیاتی خود، FATF از اعضای خود و همه حوزه‌های قضایی خواسته است تا اقدامات متقابل مؤثری را مطابق با توصیه ۱۹ اعمال کنند.

در سپتامبر ۲۰۲۵، ایران به‌روزرسانی در مورد تصویب کنوانسیون سازمان ملل متحد علیه جرایم سازمان‌یافته فراملی (پالرمو) به FATF ارائه داد. در حالی که FATF به ارائه و تعامل ایران توجه دارد، در حال حاضر، FATF ارزیابی می‌کند که ملاحظاتی که ایران در مورد پالرمو اعمال کرده است، بیش از حد گسترده است و انطباق داخلی ایران با پالرمو مطابق با استانداردهای FATF نیست. FATF همچنین خاطرنشان می‌کند که ایران از سال ۲۰۱۶ به بخش عمده‌ای از برنامه اقدام خود نپرداخته است.

با توجه به قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد در رابطه با عدم انطباق ایران با تعهدات عدم اشاعه هسته‌ای، FATF به همه حوزه‌های قضایی، تعهداتشان را تحت استانداردهای FATF برای رسیدگی به خطرات تأمین مالی گسترش سلاح‌های کشتار جمعی ناشی از ایران یادآوری می‌کند.

علاوه بر این، با توجه به تأمین مالی تروریسم و ​​تهدیدهای تأمین مالی گسترش سلاح‌های کشتار جمعی ناشی از ایران و از آنجایی که برنامه اقدام ایران ناقص است، FATF درخواست خود را از اعضای خود تکرار می‌کند و از همه حوزه‌های قضایی می‌خواهد که اقدامات متقابل مؤثری را در مورد ایران اعمال کنند، از جمله موارد زیر:

امتناع از تأسیس شرکت‌های تابعه یا شعب یا دفاتر نمایندگی مؤسسات مالی از کشور مربوطه یا با در نظر گرفتن این واقعیت که مؤسسه مالی مربوطه از کشوری است که سیستم‌های AML/CFT کافی ندارد؛ و ممنوعیت تأسیس شعب یا دفاتر نمایندگی مؤسسات مالی در کشور مربوطه، یا در نظر گرفتن این واقعیت که شعبه یا دفتر نمایندگی مربوطه در کشوری خواهد بود که سیستم‌های کافی AML/CFT ندارد.

ایران تا زمان تکمیل کامل برنامه اقدام، در حوزه‌های قضایی پرخطر FATF باقی خواهد ماند، منوط به بیانیه فراخوان اقدام. همانطور که FATF قبلاً اعلام کرده بود، در صورتی که ایران کنوانسیون‌های پالرمو و تأمین مالی تروریسم را مطابق با استانداردهای FATF تصویب و اجرا کند، FATF در مورد مراحل بعدی، از جمله تعلیق اقدامات متقابل، تصمیم خواهد گرفت. اگر ایران نتواند پیشرفت بیشتری در برنامه اقدام خود نشان دهد، FATF ممکن است مراحل بعدی دیگری را در نظر بگیرد.

«اف‌ای‌تی‌اف» قویاً ایران را تشویق می‌کند تا با FATF همکاری کند تا فوراً پیشرفت بیشتری در برنامه اقدام خود برای رسیدگی کامل به موارد زیر داشته باشد:

۱) جرم‌انگاری مناسب تأمین مالی تروریسم، از جمله با حذف معافیت برای گروه‌های تعیین‌شده “که برای پایان دادن به اشغال خارجی، استعمار و نژادپرستی تلاش می‌کنند”؛
۲) شناسایی و مسدود کردن دارایی‌های تروریستی مطابق با قطعنامه‌های مربوطه شورای امنیت سازمان ملل؛
۳) تضمین یک رژیم بررسی کافی و قابل اجرا برای مشتری؛
۴) نشان دادن چگونگی شناسایی و تحریم ارائه دهندگان خدمات انتقال پول/ارزش بدون مجوز توسط مقامات؛
۵) تصویب و اجرای کنوانسیون TF مطابق با استانداردهای FATF و اطمینان از اینکه تصویب و اجرای کنوانسیون پالرمو نیز مطابق با استانداردهای FATF است و روشن کردن قابلیت ارائه کمک‌های حقوقی متقابل؛ و
۶) اطمینان از اینکه مؤسسات مالی تأیید می‌کنند که حواله‌های بانکی حاوی اطلاعات کامل مبدأ و ذینفع هستند.

خروج آفریقای جنوبی و نیجریه از فهرست نظارت

به گزارش خبرگزاری رویترز، دو اقتصاد بزرگ آفریقای سیاه، یعنی آفریقای جنوبی و نیجریه، از فهرست کشورهای تحت نظارت ویژه برای جریان‌های مالی غیرقانونی توسط یک نهاد بین‌المللی نظارتی خارج شدند.

گروه ویژه اقدام مالی (FATF) مستقر در پاریس این خبر را در پایان نشست عمومی روز جمعه اعلام کرد و همچنین کشورهای موزامبیک و بورکینافاسو را که دارای منابع طبیعی غنی هستند، از فهرست خاکستری خود حذف کرد.

آفریقای جنوبی و نیجریه در سال ۲۰۲۳ به فهرست کشورهای تحت نظارت ویژه FATF افزوده شدند، در حالی که موزامبیک از سال ۲۰۲۲ و بورکینافاسو از سال ۲۰۲۱ در این فهرست قرار داشتند.

خبر مثبت برای آفریقا

«اف‌ای‌تی‌اف» اعلام کرد که آفریقای جنوبی ابزارهای خود را برای شناسایی پولشویی و تأمین مالی تروریسم تقویت کرده، نیجریه هماهنگی بین‌نهادی خود را بهبود بخشیده، موزامبیک در زمینه تبادل اطلاعات مالی پیشرفت داشته و بورکینافاسو نظارت بر نهادهای مالی و عوامل واسط را ارتقا داده است.

الیزا د آندا مادرازو، رئیس FATF، در یک نشست خبری گفت: «در هر نشست عمومی تلاش می‌کنیم دفاع جهانی در برابر مجرمان را تقویت کنیم و در این نشست نیز به‌روزرسانی‌هایی در فهرست خاکستری انجام دادیم.» او افزود: «این نشست بسیار مثبت بود؛ داستانی مثبت برای قاره آفریقا.»

دولت آفریقای جنوبی تصمیم «اف‌ای‌تی‌اف» را یک دستاورد بزرگ دانست، اما تأکید کرد که هنوز نیاز به تقویت نهادهای کلیدی وجود دارد. دولت نیجریه نیز اعلام کرد که این تصمیم اعتماد به اقتصاد کشور را افزایش می‌دهد.

تسهیل ورود سرمایه و کاهش هزینه‌های تأمین مالی

تحلیلگران معتقدند خروج از فهرست خاکستری می‌تواند ورود سرمایه به این چهار کشور آفریقایی را تسهیل کند و همچنین به شرکت‌ها و خانوارها در این کشورها از طریق کاهش هزینه‌های تأمین مالی کمک کند.

صندوق بین‌المللی پول برآورد کرده است که قرار گرفتن در این فهرست، جریان سرمایه خارجی را به‌طور متوسط معادل ۷.۶ درصد از تولید ناخالص داخلی کاهش می‌دهد.

وینسنت گادل، کارشناس تطابق با مقررات جرایم مالی در شرکت LexisNexis Risk Solutions، گفت: «شرکت‌ها و افراد با موانع کمتری در پرداخت‌های فرامرزی مواجه خواهند شد، به‌ویژه زمانی که حوزه‌های قضایی کلیدی تصمیم FATF را بازتاب دهند. بانک‌ها خدمات کارگزاری خود را گسترش خواهند داد و عملیات تأمین مالی تجاری روان‌تر خواهد شد.»

با توجه به نظر بستیان تایش‌گریبر، مدیر ارشد سرمایه‌گذاری در شرکت Prescient Investment Management، «خروج آفریقای جنوبی از فهرست، باد موافقی ملایم برای بهبود احساسات بازار و کاهش ریسک سرمایه‌گذاری فراهم می‌کند.»





نظر شما درباره این مقاله:







اعزام ناو هواپیمابر جرالد فورد به آمریکای جنوبی
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 24.10.2025, 22:22

اعزام ناو هواپیمابر جرالد فورد به آمریکای جنوبی


ادریس علی و فیل استوارت / خبرگزاری رویترز / ۲۴ اکتبر ۲۰۲۵ 

دولت دونالد ترامپ روز جمعه با اعلام اعزام ناو هواپیمابر جرالد فورد به آمریکای لاتین، حضور نظامی ایالات متحده در منطقه کارائیب را تشدید کرد. این اقدام نمایشی از قدرت است که فراتر از هرگونه تلاش پیشین برای مبارزه با قاچاق مواد مخدر بوده و قاطعانه‌ترین حرکت واشنگتن در این منطقه تا به امروز محسوب می‌شود.

اعزام ناوگروه جرالد فورد، که به هشت ناو جنگی، یک زیردریایی هسته‌ای و جنگنده‌های اف-۳۵ که پیش‌تر در منطقه حضور داشتند اضافه می‌شود، نشانه‌ای از تشدید قابل‌توجه تنش‌ها با ونزوئلا است. دولت واشنگتن مدت‌هاست ونزوئلا را به پناه دادن به قاچاقچیان مواد مخدر و تضعیف نهادهای دموکراتیک متهم می‌کند.

شان پارنل، سخنگوی پنتاگون، در پستی در شبکه اجتماعی ایکس اعلام کرد: «حضور تقویت‌شده نیروهای آمریکایی در حوزه عملیاتی فرماندهی جنوبی ایالات متحده (USSOUTHCOM) توانایی آمریکا را برای شناسایی، نظارت و اختلال در فعالیت‌ها و بازیگران غیرقانونی که امنیت و رفاه ایالات متحده و امنیت ما در نیم‌کره غربی را به خطر می‌اندازند، تقویت خواهد کرد.» 

وی مشخص نکرد که این ناو هواپیمابر چه زمانی به منطقه اعزام خواهد شد، اما چند روز پیش گزارش شده بود که این ناو از طریق تنگه جبل‌الطارق در حال حرکت بوده و در اروپا قرار داشت.

ناو جرالد فورد، که در سال ۲۰۱۷ به خدمت گرفته شد، جدیدترین ناو هواپیمابر ایالات متحده و بزرگ‌ترین ناو هواپیمابر جهان است که بیش از ۵۰۰۰ ملوان را در خود جای داده است.

نیروهای نظامی ایالات متحده از اوایل سپتامبر تاکنون ۱۰ حمله علیه شناورهای مظنون به حمل مواد مخدر، عمدتاً در منطقه کارائیب، انجام داده‌اند که در نتیجه آن حدود ۴۰ نفر کشته شده‌اند. پنتاگون اطلاعات زیادی در این باره ارائه نکرده، اما اعلام کرده است که برخی از کشته‌شدگان ونزوئلایی بوده‌اند.

نیکلاس مادورو، رئیس‌جمهور ونزوئلا، بارها ادعا کرده که ایالات متحده قصد دارد او را از قدرت کنار بزند. مادورو روز پنج‌شنبه هشدار داد که اگر ایالات متحده در این کشور مداخله کند، «طبقه کارگر قیام خواهد کرد و اعتصاب عمومی انقلابی در خیابان‌ها اعلام خواهد شد تا قدرت بازپس گرفته شود.» او افزود که «میلیون‌ها مرد و زن با تفنگ در سراسر کشور راهپیمایی خواهند کرد.» 

واشنگتن در ماه اوت پاداش اطلاعات منجر به دستگیری مادورو را دو برابر کرد و به ۵۰ میلیون دلار رساند و او را به ارتباط با قاچاق مواد مخدر و گروه‌های جنایتکار متهم کرد؛ اتهاماتی که مادورو آن‌ها را رد می‌کند.

تنش‌ها بین ایالات متحده و کلمبیا، همسایه ونزوئلا، نیز در روزهای اخیر افزایش یافته است. ترامپ، گوستاوو پترو، رئیس‌جمهور کلمبیا، را به عنوان «رهبر غیرقانونی مواد مخدر» و «فرد شرور» توصیف کرده است؛ اظهاراتی که دولت پترو آن‌ها را توهین‌آمیز خوانده است.

پارنل اظهار داشت: «این نیروها توانایی‌های موجود را برای اختلال در قاچاق مواد مخدر و تضعیف و نابودی سازمان‌های جنایتکار فراملی تقویت و تکمیل خواهند کرد.» 

ترامپ به سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) مجوز انجام عملیات مخفی در ونزوئلا را داده است.

تنها چند ساعت پس از اعلام اعزام ناو هواپیمابر توسط پیت هگست، وزیر دفاع ایالات متحده، دولت ترامپ اعلام کرد که به دلیل اتهامات مرتبط با مواد مخدر غیرقانونی، تحریم‌هایی علیه پترو اعمال کرده است.

افزایش حضور نظامی

ترامپ اعلام کرده است که دولت جمهوری‌خواه او قصد دارد کنگره ایالات متحده را در جریان عملیات علیه کارتل‌های مواد مخدر قرار دهد و اگرچه نیازی به اعلام جنگ ندارد، عملیات علیه کارتل‌ها در خشکی گام بعدی خواهد بود.

هگست روز جمعه اعلام کرد که آخرین حمله علیه یک شناور مظنون به قاچاق مواد مخدر در کارائیب منجر به کشته شدن شش نفر از افرادی شد که به عنوان «نارکو-تروریست» معرفی شده‌اند.

این حملات نگرانی‌هایی را در میان برخی کارشناسان حقوقی و قانون‌گذاران دموکرات ایجاد کرده است که درباره پایبندی این اقدامات به قوانین جنگ سؤالاتی مطرح کرده‌اند.

برخی قانون‌گذاران جمهوری‌خواه از اعزام ناو هواپیمابر استقبال کردند. ریک کرافورد، نماینده کنگره از ایالت آرکانزاس، در ایکس نوشت: «رئیس‌جمهور ترامپ در حفاظت از ایالات متحده و همسایگان ما در نیم‌کره غربی جدی است.» 

هفته گذشته، رویترز برای اولین بار گزارش داد که دو قاچاقچی مظنون به مواد مخدر از حمله نظامی ایالات متحده در کارائیب جان سالم به در برده‌اند. آن‌ها نجات یافتند و به یک ناو جنگی نیروی دریایی ایالات متحده منتقل شدند و سپس به کشورهای خود، کلمبیا و اکوادور، بازگردانده شدند.

با تنها ۱۱ ناو هواپیمابر در زرادخانه نظامی ایالات متحده، این ناوها منبعی کمیاب هستند و برنامه‌ریزی حرکت آن‌ها معمولاً از مدت‌ها قبل انجام می‌شود.

سال گذشته، ناو یواس‌اس جورج واشنگتن به آمریکای جنوبی اعزام شد، اما این اقدام از قبل برنامه‌ریزی شده بود و بخشی از یک رزمایش بود.

ناو جرالد فورد، که مجهز به رآکتور هسته‌ای است، می‌تواند بیش از ۷۵ هواپیمای نظامی، از جمله جنگنده‌های اف-۱۸ سوپر هورنت و هواپیماهای ای-۲ هاوک‌آی، که به عنوان سیستم هشدار زودهنگام عمل می‌کنند، حمل کند.

این ناو مجهز به زرادخانه‌ای از موشک‌ها، مانند موشک اسپارو دریایی پیشرفته، یک موشک میان‌برد سطح به هوا برای مقابله با پهپادها و هواپیماها، است.

جرالد فورد همچنین دارای رادارهای پیشرفته‌ای است که می‌توانند در کنترل ترافیک هوایی و ناوبری کمک کنند.

کشتی‌های پشتیبانی، مانند رزم‌ناو کلاس تیکن‌داروگا نورماندی، ناوشکن‌های کلاس آرلی بورک توماس هادنر، رامج، کارنی و روزولت، دارای قابلیت‌های دفاع هوایی، سطح به سطح و جنگ ضدزیردریایی هستند.





نظر شما درباره این مقاله:







شهرام فلاح، شهروند بهایی به بیش از ۱۳ سال حبس
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 24.10.2025, 16:50

شهرام فلاح، شهروند بهایی به بیش از ۱۳ سال حبس






نظر شما درباره این مقاله:







گردشگر فرانسوی: ایران ۸۵ میلیون گروگان دارد
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 24.10.2025, 15:15

گردشگر فرانسوی: ایران ۸۵ میلیون گروگان دارد


بنژامن بری‌یر، گردشگر فرانسوی که در سال ۲۰۲۰ هنگام سفر با ون در ایران بازداشت شد، پس از سه سال حبس در زندان وکیل‌آباد مشهد سرانجام در ۱۲ مه ۲۰۲۳ آزادی خود را به دست آورد و به فرانسه بازگشت.

او در حالی ایران را ترک کرد که تجربه‌اش یکی از نمادین‌ترین موارد بازداشت اتباع خارجی در جمهوری اسلامی به شمار می‌رود.

آقای بری‌یر در کتاب تازه‌اش با عنوان «آزادی؛ ۱۰۷۹ روز گروگان در جمهوری اسلامی ایران» که ۲۳ اکتبر منتشر شد، جزئیات زندگی خود در زندان و روند بازداشتش را روایت کرده است.

وی در گفت‌وگو با نشریه لوپوئن می‌گوید در آغاز بازداشت، تصور می‌کرد با یک سوءتفاهم ساده روبه‌رو شده است. اما چند ماه بعد، زمانی که به زندان مشهد منتقل شد، یکی از ماموران به او گفت: «تو اینجایی برای اسدی»؛ اشاره‌ای به اسدالله اسدی، دیپلمات ایرانی بازداشت‌شده در اروپا به اتهام طراحی عملیات تروریستی.

آقای بری‌یر می‌گوید: «آن‌جا بود که فهمیدم پای چیزی فراتر از یک اشتباه در میان است. کم‌کم همه‌چیز روشن شد، اما آن‌قدر غیرواقعی بود که نمی‌توانستم باور کنم.»

بازداشت و اتهام جاسوسی

بنژامن بری‌یر در مه ۲۰۲۰ هنگام به پرواز درآوردن یک پهپاد تفریحی در یک پارک طبیعی در شمال شرقی ایران بازداشت شد.

دادگاه انقلاب در ژانویه ۲۰۲۲ او را به هشت سال و هشت ماه زندان به اتهام «جاسوسی» و «تبلیغ علیه نظام» محکوم کرد، اما در فوریه ۲۰۲۳ دادگاه تجدیدنظر او را از تمامی اتهامات تبرئه کرد. هرچند سپاه پاسداران او را چند ماه دیگر در بازداشت نگه داشت تا سرانجام در بهار ۲۰۲۳ آزاد شد.

«لحظاتی که فکر می‌کردم در بیابان کشته می‌شوم»

بنژامن بری‌یر در بخشی از گفت‌وگو از شرایط دشوار انتقال بین زندان‌ها یاد می‌کند: «انتقال از زندان قوچان به مشهد هنوز در ذهنم مانده است. چشم‌بند زده بودند، دست و پاهایم بسته بود. با خودم گفتم الان در بیابان می‌ایستند و گلوله‌ای در سرم خالی می‌کنند.»

او اضافه می‌کند که سخت‌ترین بخش این دوران نه برای خودش بلکه برای خانواده‌اش بوده است: «در واقع، آنچه هنوز برایم دردناک است، تاثیر این ماجرا بر خانواده‌ام است، به‌ویژه خواهرم.»

نوشتن در دل زندان

بنژامن بری‌یر می‌گوید نوشتن کتابش را در همان دوران بازداشت آغاز کرده است: «یک روز دو نفر آمدند و گفتند باید بازجویی‌هایم را بنویسم. کاغذ و خودکار دادند. وقتی کار تمام شد، آن وسایل را نگه داشتم و هر روز شروع کردم به نوشتن. یادداشت‌هایم را زیر پتوها پنهان می‌کردم و بعدها توانستم بخشی از آن‌ها را به‌صورت قانونی از زندان بیرون بیاورم.»

او درباره چگونگی آزادی خود می‌گوید پاسخ‌های دقیقی ندارد، اما «برخی شواهد و هم‌زمانی‌ها چیزهایی را نشان می‌دهد».

دو هفته بعد از آزادی او بود که اسدالله اسدی از زندان بلژیک آزاد شد و به ایران بازگشت.

هشدار به گردشگران

بنژامن بری‌یر که پیش‌تر از توصیه به عدم سفر به ایران خودداری می‌کرد، اکنون صریح‌تر سخن می‌گوید: «در ابتدا نمی‌خواستم بگویم ‘به ایران نروید’، چون قلبم به آن کشور گره خورده بود. اما حالا با گذشت زمان می‌گویم، هرچند گفتنش برایم دردناک است: نروید. آن‌جا آزادی در دادگاه به دست نمی‌آید.»

او در اشاره به دیگر زندانیان فرانسوی افزود: «سسیل کولر و ژاک پاری هنوز در شرایطی بسیار سخت زندانی‌اند، و لنارت مونترلو خوشبختانه به‌تازگی تبرئه شد. اما بازداشت خارجی‌ها در ایران ادامه دارد.»

«ایران ۸۵ میلیون گروگان دارد»

بنژامن بری‌یر کتابش را به مردم ایران تقدیم کرده و می‌گوید هدفش تمایز قائل شدن میان مردم ایران و حکومت است: «نباید میان ایرانی‌ها و جمهوری اسلامی اشتباه گرفت. ایران کشوری با ۹۰ میلیون جمعیت است که ۸۵ میلیون از آن‌ها گروگان‌اند. تنها آرزویم این است که روزی ایرانیان بتوانند آزادانه سرنوشت خود را انتخاب کنند.»

کتاب «آزادی؛ ۱۰۷۹ روز گروگان در جمهوری اسلامی ایران» اکنون در فرانسه منتشر شده است و روایتی شخصی از یکی از پرحاشیه‌ترین پرونده‌های بازداشت اتباع خارجی در ایران ارائه می‌دهد.

روایتی که از نگاه نویسنده‌اش، هشداری است درباره بهای سنگین سفر به کشوری که «آزادی در آن مفهومی ناپایدار است».

یورونیوز فارسی





نظر شما درباره این مقاله:







مباحثه حاتم قادری و حسن شریعتمداری ">
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 24.10.2025, 14:52

مباحثه حاتم قادری و حسن شریعتمداری






نظر شما درباره این مقاله:







حساسیت جامعه بر سر احساس ریاکاری یا رانت است
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 24.10.2025, 14:49

حساسیت جامعه بر سر احساس ریاکاری یا رانت است






نظر شما درباره این مقاله:







مولوی عبدالحمید: قانون اساسی باید از نو
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 24.10.2025, 14:39

مولوی عبدالحمید: قانون اساسی باید از نو






نظر شما درباره این مقاله:







دشواری‌های خلع سلاح حزب‌الله و آینده لبنان
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 24.10.2025, 14:18

دشواری‌های خلع سلاح حزب‌الله و آینده لبنان


دیوید شنکر
The National Interest
۲۴ اکتبر ۲۰۲۵

هیچ صلح، حاکمیت یا بازسازی‌ای برای لبنان پس از جنگ ممکن نخواهد بود مگر با ضبط سلاح‌های حزب‌الله.

در مراسم امضای توافق‌نامه در شرم‌الشیخ، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، آتش‌بس غزه را «آغازی نو برای سراسر خاورمیانه‌ای زیبا» توصیف کرد و گسترش قریب‌الوقوع توافق‌نامه‌های ابراهیم را پیش‌بینی نمود. اگرچه آتش‌بس میان اسرائیل و حماس با چالش‌هایی مواجه است، تنها چند ساعت پس از این مراسم، ژوزف عون، رئیس‌جمهور لبنان، اعلام کرد که آماده مذاکره با اسرائیل است؛ موضوعی که امیدها را برای پیوستن بیروت به قطار صلح افزایش داد. با این حال، این خوش‌بینی زودهنگام بود؛ احتمال ازسرگیری جنگ با حزب‌الله بیشتر است.

آتش‌بس شکننده لبنان در معرض آزمون

اسرائیل و لبنان در نوامبر ۲۰۲۴ برای پایان دادن به جنگ میان حزب‌الله و اسرائیل، توافق آتش‌بس امضا کردند. مانند غزه، این توافق نیز با دشواری‌هایی روبه‌روست. طبق این توافق، بیروت متعهد شد که حزب‌الله، شبه‌نظامیان تحت حمایت ایران، را در سراسر کشور خلع سلاح کند. در حال حاضر، ارتش لبنان (LAF) در حال جمع‌آوری سلاح‌ها و برچیدن زیرساخت‌های حزب‌الله در جنوب کشور است، اما در اجرای تعهدات خود در شمال تعلل می‌کند.

از زمان آغاز آتش‌بس، اسرائیل به‌طور روزانه مواضع و انبارهای تسلیحاتی حزب‌الله را هدف قرار داده است. در صورت عدم پیشرفت در روند خلع سلاح، اسرائیل عملیات نظامی خود را از سر خواهد گرفت.

حملات ویرانگر اسرائیل در سپتامبر و اکتبر ۲۰۲۴، توان نظامی حزب‌الله را به‌شدت تضعیف کرد. در پی آن، حزب‌الله با آتش‌بس و خلع سلاح در جنوب موافقت کرد. با این حال، این گروه از خلع سلاح در شمال رود لیتانی سر باز می‌زند. در نتیجه، روند خلع سلاح متوقف شده است.

تام باراک، فرستاده ویژه آمریکا، در ماه اوت به لبنان سفر کرد تا بیروت را برای پیشبرد این روند تحت فشار قرار دهد. تحت این فشار، ارتش لبنان در اوایل سپتامبر طرحی محرمانه برای خلع سلاح حزب‌الله به کابینه ارائه داد. طبق این طرح، قرار بود عملیات در جنوب تا پایان سال به اتمام برسد و سپس به شمال منتقل شود. اما اکنون مشخص شده که دولت لبنان و ارتش قصد اجرای کامل این طرح را ندارند.

برای ارتش و برخی مقامات دولتی، خلع سلاح حزب‌الله بسیار پرریسک تلقی می‌شود. در ماه اوت، نعیم قاسم، معاون دبیرکل حزب‌الله، تهدید کرد که در صورت ادامه تلاش دولت برای ضبط سلاح‌های حزب‌الله، جنگ داخلی ۱۵ ساله لبنان از سر گرفته خواهد شد. تنها چند روز پیش از این تهدید، شش سرباز ارتش لبنان در جریان پاکسازی یک انبار تسلیحاتی حزب‌الله در نزدیکی شهر صور کشته شدند؛ انفجاری که اکنون به‌عنوان تله انفجاری عمدی شناخته می‌شود.

تغییر رویکرد عون

در مواجهه با خطر جنگ داخلی، ژوزف عون مسیر جدیدی را در پیش گرفت. به‌جای خلع سلاح حزب‌الله، او شروع به صحبت درباره «مهار» سلاح‌های این گروه در شمال رود لیتانی کرد. عون در زمان مطرح کردن ایده مذاکره گفت: «سلاح‌ها مسئله اصلی نیستند؛ نیت استفاده از آن‌ها اهمیت دارد.» با توجه به سابقه حزب‌الله در استفاده از این سلاح‌ها علیه اسرائیل و وعده عون در سخنرانی آغاز به کار خود مبنی بر «تضمین انحصار سلاح در اختیار دولت»، این عقب‌نشینی بسیار ناامیدکننده است.

عون اکنون تلاش دارد از مذاکرات برای پایان دادن به حملات مداوم اسرائیل به مواضع حزب‌الله و خروج کامل اسرائیل از خاک لبنان بهره‌برداری کند. اسرائیل و لبنان مدت‌هاست که با میانجی‌گری سازمان ملل و آمریکا مذاکرات غیرمستقیم داشته‌اند. این مذاکرات به تعیین مرزهای دریایی منجر شد و می‌توانست در حل اختلافات مرزی زمینی نیز مؤثر باشد. مذاکرات مستقیم می‌تواند زمینه‌ساز روابطی عادی‌تر — اگر نه صلح‌آمیز — میان ارتش‌های حرفه‌ای دو کشور شود.

اگرچه مذاکرات مستقیم با بیروت برای اسرائیل جذاب است، اما در دنیای پس از ۷ اکتبر، اسرائیل دیگر حضور نیروهای نیابتی ایران در مرزهای خود را تحمل نمی‌کند. جای تعجب نیست که تنها یک هفته پس از پیشنهاد مذاکره، اسرائیل آن را رد کرد. روز بعد، اسرائیل بار دیگر مواضع و تسلیحات حزب‌الله را هدف قرار داد.

آینده لبنان

نزدیک به یک سال پس از امضای آتش‌بس میان اسرائیل و لبنان، بیروت همچنان در قبال تعهدات خود درباره حزب‌الله دودل است. البته دلایل موجهی برای این تردید وجود دارد، از جمله سابقه حزب‌الله در حذف مخالفان داخلی و نگرانی از جنگ داخلی. با این حال، بدون خلع سلاح حزب‌الله، صلح، حاکمیت و بازسازی در لبنان پس از جنگ ممکن نخواهد بود.

عون تنها کسی نیست که از مقابله با حزب‌الله واهمه دارد. برخی لبنانی‌ها برای جلوگیری از خشونت، خواستار رویکردی تدریجی هستند تا حزب‌الله به یک حزب سیاسی صرف تبدیل شود. اما شواهدی دال بر تمایل حزب‌الله به چنین تغییری وجود ندارد. این گروه اکنون در ضعیف‌ترین وضعیت خود قرار دارد، اما اگر دست‌نخورده باقی بماند، به‌احتمال زیاد بازسازی خواهد شد. در هر صورت، مشخص نیست که حزب‌الله واقعاً به روی ارتش لبنان آتش خواهد گشود یا نه. چنین اقدامی تنها جایگاه تضعیف‌شده این گروه را بیشتر تخریب خواهد کرد.

تام باراک اخیراً نوشت: «اگر بیروت اقدامی نکند، حزب‌الله ناگزیر با رویارویی بزرگی از سوی اسرائیل مواجه خواهد شد.» متأسفانه، با وجود امیدهایی که دولت جدید لبنان و حزب‌الله تضعیف‌شده ایجاد کرده‌اند، باراک درست می‌گوید. اسرائیل آماده مذاکره و اعطای امتیازاتی گسترده به لبنان است. در توافق‌نامه دریایی ۲۰۲۲، اسرائیل تقریباً با تمام خواسته‌های بیروت موافقت کرد. اما در موضوع خلع سلاح حزب‌الله، هیچ مصالحه‌ای در کار نخواهد بود.





نظر شما درباره این مقاله:







نامه بهروز اسدی به مای ساتو و مسئولان حقوق بشری
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 24.10.2025, 11:54

نامه بهروز اسدی به مای ساتو و مسئولان حقوق بشری






نظر شما درباره این مقاله:







انتخابات پارلمانی عراق در حساس‌ترین شرایط منطقه
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 24.10.2025, 11:19

انتخابات پارلمانی عراق در حساس‌ترین شرایط منطقه


قاسم عبدالزهرا / خبرگزاری آسوشیتدپرس / ۲۴ اکتبر ۲۰۲۵

عراق تنها چند هفته تا برگزاری انتخابات پارلمانی فاصله دارد؛ انتخاباتی که مسیر آینده این کشور را در یکی از حساس‌ترین دوران‌های خاورمیانه در سال‌های اخیر مشخص خواهد کرد.

در حالی که آتش‌بس در غزه تا اندازه‌ای از تنش‌های منطقه‌ای کاسته است، همچنان بیم آن می‌رود که دور تازه‌ای از درگیری میان اسرائیل و همسایه عراق، ایران، در بگیرد. عراق توانست در جریان جنگ کوتاه اسرائیل و ایران در ماه ژوئن، از ورود مستقیم به درگیری خودداری کند و در حاشیه بماند.

در همین حال، بغداد با فشارهای فزاینده‌ای از سوی واشنگتن روبه‌روست که به حضور گروه‌های مسلح وابسته به ایران در خاک عراق اعتراض دارد.

محمد شیاع السودانی، نخست‌وزیر عراق، در سال ۲۰۲۲ با حمایت مجموعه‌ای از احزاب نزدیک به ایران به قدرت رسید، اما از آن زمان کوشیده است روابط عراق با تهران و واشنگتن را متوازن نگه دارد.

انتخابات ۱۱ نوامبر تعیین خواهد کرد که آیا او موفق می‌شود برای دومین بار متوالی در سمت نخست‌وزیری بماند یا نه — امری که در گذشته برای نخست‌وزیران عراق کم‌سابقه بوده است.

غایبان بزرگ انتخابات

در مجموع ۷٬۷۶۸ نامزد — شامل ۲٬۲۴۸ زن و ۵٬۵۲۰ مرد — برای ۳۲۹ کرسی پارلمان رقابت می‌کنند.

قوی‌ترین جناح‌های حاضر در رقابت شامل بلوک‌های شیعه‌ای هستند به رهبری نوری المالکی، نخست‌وزیر پیشین؛ روحانی عمار الحکیم؛ و چند گروه وابسته به نیروهای مسلح؛ همچنین جناح‌های سنی رقیب به رهبری محمد الحلبوسی، رئیس پیشین پارلمان، و محمود المشهدانی، رئیس کنونی پارلمان؛ و نیز دو حزب عمده کرد یعنی حزب دموکرات کردستان و اتحادیه میهنی کردستان.

اما این رقابت به اندازه حضور نامزدها، به خاطر غیبت برخی نیروهای مهم نیز چشمگیر است.

جنبش پرنفوذ صدر، به رهبری روحانی شیعه مقتدی صدر، انتخابات را تحریم کرده است. بلوک صدر در انتخابات سال ۲۰۲۱ بیشترین کرسی‌ها را به دست آورده بود، اما پس از شکست مذاکرات بر سر تشکیل دولت از پارلمان کناره گرفت و تاکنون از شرکت در انتخابات خودداری می‌کند.

در منطقه‌ای در حاشیه بغداد که به نام شهر صدر شناخته می‌شود، بنری در یکی از خیابان‌ها نصب شده که روی آن نوشته‌اند: «ما به فرمان رهبر صدر، همگی تحریم می‌کنیم. نه به آمریکا، نه به اسرائیل، نه به فساد.»

ائتلاف پیروزی به رهبری حیدر العبادی، نخست‌وزیر پیشین، نیز اعلام کرده است انتخابات را به دلیل «فساد در روند برگزاری» تحریم می‌کند.

در همین حال، برخی گروه‌های اصلاح‌طلب که از دل اعتراض‌های گسترده ضددولتی اکتبر ۲۰۱۹ پدید آمده‌اند، در انتخابات شرکت می‌کنند؛ اما این گروه‌ها به‌دلیل اختلافات داخلی، کمبود منابع مالی و نبود پشتیبانی سیاسی مؤثر، دچار رکود شده‌اند.

خرید رأی و خشونت سیاسی

اتهامات گسترده‌ای درباره فساد و خرید رأی در جریان انتخابات مطرح شده است.

تحلیلگر سیاسی، باسم القزوینی، این انتخابات را «از نظر استفاده از پول سیاسی و منابع دولتی، فاسدترین انتخابات از سال ۲۰۰۳ تاکنون» توصیف کرده است.

یکی از مسئولان کارزار انتخاباتی — که به دلیل حساسیت موضوع و غیرقانونی بودن اقدامات مورد اشاره نخواست نامش فاش شود — گفت تقریباً همه نامزدها، از جمله چهره‌های وابسته به جناح‌های اصلی، در حال توزیع پول و خرید کارت‌های رأی هستند؛ به‌طوری‌که قیمت هر کارت تا ۳۰۰ هزار دینار عراقی (حدود ۲۰۰ دلار) نیز رسیده است.

کمیسیون عالی مستقل انتخابات در بیانیه‌ای که در اختیار خبرگزاری آسوشیتدپرس قرار داده، بر تعهد خود به برگزاری «انتخاباتی آزاد و شفاف» تأکید کرده و گفته است که «اقدامات سختگیرانه‌ای برای نظارت بر هزینه‌های انتخاباتی و جلوگیری از خرید رأی» اتخاذ شده است.

این کمیسیون افزوده است که هر نامزدی که مرتکب تخلف یا خرید رأی شود، فوراً از رقابت کنار گذاشته خواهد شد.

کارزارهای انتخاباتی همچنین با مواردی از خشونت سیاسی همراه بوده است.

در تاریخ ۱۵ اکتبر، صفاء المشهدانی، عضو شورای استانی بغداد و نامزد سنی‌مذهب از منطقه الطارمیه در شمال پایتخت، در اثر انفجار یک خودروی بمب‌گذاری‌شده کشته شد.

دادگاه تحقیقاتی کرخ اول روز پنجشنبه اعلام کرد که دو نفر به ظن دست داشتن در این قتل بازداشت شده‌اند. در این بیانیه نام مظنونان ذکر نشده، اما گفته شده است که این جنایت به‌احتمال زیاد «با رقابت‌های انتخاباتی ارتباط دارد».

عایشه غزال المساری، نماینده پارلمان از ائتلاف «السیاده» که المشهدانی نیز عضو آن بود، این قتل را «جنایتی بزدلانه که یادآور روزهای تاریک ترورهای سیاسی است» توصیف کرد. او به سال‌هایی اشاره داشت که پس از سرنگونی صدام حسین، دیکتاتور سابق عراق، در پی حمله آمریکا در سال ۲۰۰۳، کشور در خلأ امنیتی فرو رفته بود.

نقش شبه‌نظامیان

احزاب سیاسی وابسته به شبه‌نظامیان مورد حمایت ایران در این انتخابات از نفوذ گسترده نظامی و مالی خود بهره می‌برند.

از جمله این گروه‌ها، کتائب حزب‌الله است که شاخه سیاسی آن با نام جنبش حقوق (حرکه حقوق) فعالیت می‌کند، و نیز بلوک صادقون به رهبری قیس الخزعلی، فرمانده شبه‌نظامی «عصائب اهل‌الحق».

الحشد الشعبی، ائتلافی از گروه‌های شبه‌نظامی که در ابتدا برای مبارزه با گروه «داعش» تشکیل شد، در سال ۲۰۱۶ به‌طور رسمی تحت فرمان ارتش عراق قرار گرفت؛ اما در عمل هنوز با استقلال قابل‌توجهی فعالیت می‌کند.

السودانی در روزهای اخیر به خبرنگاران گفت که گروه‌های مسلحی که به تشکل‌های سیاسی تبدیل شده‌اند، بر اساس قانون اساسی حق شرکت در انتخابات را دارند.

او افزود: «ما نمی‌توانیم هیچ گروهی را از فعالیت سیاسی بازداریم اگر سلاح را کنار بگذارند. این گامی در مسیر درست است.»

با این حال، چندین گروه شبه‌نظامی که احزاب وابسته‌شان در انتخابات شرکت دارند، همچنان فعال و مسلح باقی مانده‌اند.

وزارت خارجه آمریکا در بیانیه‌ای اعلام کرد که مارکو روبیو، وزیر خارجه ایالات متحده، روز دوشنبه در گفت‌وگویی تلفنی با السودانی بر «ضرورت خلع سلاح شبه‌نظامیان مورد حمایت ایران که حاکمیت عراق را تضعیف می‌کنند، جان و کسب‌وکار شهروندان آمریکایی و عراقی را تهدید می‌کنند، و منابع عراق را به نفع ایران غارت می‌کنند» تأکید کرده است.

تلاش السودانی برای دور دوم نخست‌وزیری

السودانی خود را به‌عنوان سیاستمداری عمل‌گرا معرفی کرده که تمرکز اصلی‌اش بر بهبود خدمات عمومی است. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که عراقی‌ها نسبت به وضعیت کشور دیدگاهی نسبتاً مثبت دارند.

به گزارش گروه پژوهشی المستقله وابسته به انجمن بین‌المللی گالوپ، در دو سال گذشته و برای نخستین بار از سال ۲۰۰۴، بیش از نیمی از عراقی‌های شرکت‌کننده در نظرسنجی بر این باور بوده‌اند که کشور در مسیر درستی حرکت می‌کند.

در تازه‌ترین نظرسنجی که در اوایل سال ۲۰۲۵ انجام شده، ۵۵ درصد از پاسخ‌دهندگان اعلام کردند به دولت مرکزی اعتماد دارند.

با این حال، از سال ۲۰۰۳ تاکنون تنها یک نخست‌وزیر — نوری المالکی — توانسته است بیش از یک دوره در سمت خود باقی بماند.

احسان الشمری، استاد مطالعات راهبردی و بین‌الملل در دانشگاه بغداد، گفت که مقام نخست‌وزیری در عراق «صرفاً به نتایج انتخابات وابسته نیست، بلکه به توافق میان بلوک‌های سیاسی و درک و تفاهم‌های منطقه‌ای و بین‌المللی برای تشکیل دولت بستگی دارد».

او افزود: اختلافات بر سر کنترل نهادهای دولتی که میان السودانی و برخی رهبران چارچوب هماهنگی شیعیان — ائتلافی که او را به قدرت رساند — پدید آمده، ممکن است شانس او برای کسب دوره دوم نخست‌وزیری را کاهش دهد.

ناامیدی در میان شهروندان

برخی از عراقی‌ها می‌گویند فارغ از نتیجه انتخابات، امید چندانی به بهبود اوضاع ندارند.

سیف علی، یکی از ساکنان بغداد، گفت که قصد ندارد رأی بدهد، چون از وضعیت نامطلوب خدمات عمومی ناامید شده است.

او گفت: «از سال ۲۰۰۳ تا حالا در زمینه برق چه تغییری کرده؟ هیچ. درباره آب چه؟ خشکسالی به بغداد رسیده. اینها خدمات ابتدایی‌اند و وقتی همین‌ها فراهم نیست، رأی دادن چه فایده‌ای دارد؟»





نظر شما درباره این مقاله:







آیا تحریم‌های نفتی ترامپ علیه روسیه موثر خواهند بود؟
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 24.10.2025, 10:52

آیا تحریم‌های نفتی ترامپ علیه روسیه موثر خواهند بود؟


کیت جانسون / فارین پالیسی / ۲۳ اکتبر ۲۰۲۵ 

پس از نه ماه خودداری از فشار بر روسیه، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری ایالات متحده، سرانجام سلاح تحریم را علیه بخش حیاتی انرژی این کشور از نیام بیرون کشیده است تا ماشین جنگی مسکو را از منابع مالی محروم سازد و آن را به میز مذاکره بازگرداند.

تحریم‌های جدید آمریکا – نخستین تحریم‌ها در دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ – دو شرکت بزرگ نفتی روسیه، یعنی روس‌نفت و لوک‌اویل، و بیشتر شرکت‌های وابسته‌ی آنها را در فهرست سیاه قرار داده‌اند. این اقدام بلافاصله مشتریان اصلی نفت روسیه را نگران کرده است. پالایشگاه‌های هند و چین اعلام کردند که در پی این تحریم‌ها، مبادلات نفتی خود با روسیه را کاهش خواهند داد. در کنار دور تازه‌ی تحریم‌های اتحادیه اروپا (تصویب شده در روز چهارشنبه) و بریتانیا (اعلام‌شده در اوایل ماه جاری)، حلقه‌ی فشار غرب بر منبع اصلی درآمد روسیه اکنون به‌طور جدی در حال شکل‌گیری است.

در حالی که دولت ترامپ به مشتریان نفت روسیه یک ماه فرصت داده تا خود را با اجرای تحریم‌ها سازگار کنند، بازارهای نفت به‌وضوح دریافته‌اند که چکش تحریم فرود آمده است. بهای شاخص نفت خام روز پنجشنبه ۵ درصد جهش کرد و بار دیگر به محدوده‌ی میانه‌ی ۶۰ دلار در هر بشکه رسید، زیرا بازار انتظار دارد بخشی از بشکه‌های نفتی روسیه که پیش‌تر به هند و چین می‌رفت، از این پس فروش نرود.

اکنون پرسش این است که آیا فشار اقتصادی هماهنگ غرب – و فشار نظامی فزاینده‌ی اوکراین بر تأسیسات انرژی و صنعتی روسیه – می‌تواند مسکو را دوباره به میز مذاکره‌ای بازگرداند که به نظر می‌رسد تازه از آن فاصله گرفته است، یا کرملین قصد دارد در برابر آن سرسختی نشان دهد. چهره‌های بانفوذ در مسکو، که پیش‌تر تصور می‌کردند در ترامپ دست‌کم با یک مخاطب غیرخصمانه، اگر نگوییم همراه، روبه‌رو هستند، اکنون در تلاشند با واقعیت تازه‌ای سازگار شوند. 

تحریم‌های جدید آمریکا به چند دلیل اهمیت فراوان دارند. نخست، گرچه کشورهایی چون بریتانیا مستقیماً روس‌نفت و لوک‌اویل را هدف قرار داده‌اند و اتحادیه اروپا نیز به سراغ دیگر شرکت‌های بزرگ انرژی روسیه رفته است، اما هیچ اقدامی از نظر دامنه و میزان تأثیر به پای قدرت خزانه‌داری آمریکا و دلار ایالات متحده نمی‌رسد.

دوم، به جای هدف قرار دادن مصرف‌کنندگان نهایی – نظیر پالایشگاه‌ها – یا واسطه‌ها، از جمله صدها کشتی مشکوک در ناوگان نفتکش روسیه، این اقدام تازه‌ی واشنگتن مستقیماً سرچشمه‌ی نیمی از صادرات نفت دریایی روسیه را هدف گرفته است، به‌همراه تمامی شرکت‌های زیرمجموعه‌ی آنها در حوزه‌ی اکتشاف، تحقیق و توسعه و پالایش نفت.

تهدید ضمنی در این میان، تحریم‌های ثانویه‌ی آمریکاست – هر بانک، شرکت، بندر یا شخصی که با هر یک از شرکت‌های فهرست سیاه همکاری کند، در خطر قرار گرفتن در همان فهرست خواهد بود؛ اقدامی که فوراً به معنای از دست دادن دسترسی به نظام مالی بین‌المللی است. برخی بانک‌ها و بنادر کوچک چینی به‌طور جدا از این نظام کار می‌کنند تا بتوانند با کشورهایی مانند ایران معاملات غیررسمی انجام دهند، اما بیشتر بازیگران بزرگ صنعت انرژی وابسته به سامانه‌ای هستند که خزانه‌داری آمریکا کنترل کامل آن را در دست دارد و می‌تواند هر لحظه آن را قطع کند.

پتراس کاتیناس، تحلیلگر مرکز پژوهش در زمینه انرژی و هوای پاک (مستقر در فنلاند) می‌گوید: «نکته‌ی هوشمندانه در اقدام دولت آمریکا این بود که به‌جای هدف گرفتن پالایشگاه‌های خاصی که نفت روسیه را می‌خریدند، مستقیماً شرکت‌های اصلی و زیرمجموعه‌های آن‌ها را هدف قرار دادند. این تحریم‌ها تمام نفت خام روسیه را، چه از طریق خط لوله و چه از طریق دریا، تحت تأثیر قرار می‌دهند. در واقع، هر شرکتی که با روس‌نفت یا لوک‌اویل همکاری داشته باشد، ممکن است خود نیز در معرض تحریم قرار گیرد.»

دامنه‌ی گسترده‌ی تحریم‌های ثانویه‌ی ایالات متحده به‌سرعت آشکار شد. پالایشگاه‌های بزرگ دولتی در چین، که خریدار اصلی نفت خام روسیه‌اند، اعلام کردند که در پی تحریم‌های آمریکا خرید خود را کاهش خواهند داد. البته بخش اعظم واردات چین از نفت روسیه از طریق خط لوله‌ای انجام می‌شود که عملاً در برابر تحریم‌ها مصون است، یا به وسیله‌ی پالایشگاه‌های کوچک موسوم به «تی‌پات» که ارتباط چندانی با نظام مالی آمریکا ندارند. با این حال، بخشی از بازار روسیه در چین به‌روشنی در حال از بین رفتن است.

در هند نیز شرایط مشابهی در حال شکل‌گیری است. پالایشگاه‌های هندی گفته‌اند که خرید نفت ارزان روسیه را «بازتنظیم» خواهند کرد؛ اقدامی که پیشتر و در پی اعمال تعرفه‌های جدید آمریکا علیه هند در ماه اوت – به دلیل تداوم وابستگی آن به نفت خام روسیه – آغاز شده بود.

روسیه در گذشته نیز راه‌هایی برای دور زدن تحریم‌های غربی پیدا کرده بود، از جمله با استفاده از «ناوگان سایه» متشکل از نفتکش‌های غیرقانونی که بخش عمده‌ای از صادرات نفت دریایی روسیه را جابه‌جا می‌کنند. چین و هند نیز آن نفت را با تخفیف قابل توجه خریداری می‌کردند. ایران سال‌هاست که تحت فشار شدیدترین تحریم‌های آمریکا قرار دارد، اما صادرات نفت آن همچنان در سطح بالایی نزدیک به دو میلیون بشکه در روز ادامه دارد؛ به لطف تدابیری مانند استفاده از ناوگان سایه، انتقال کشتی به کشتی و واسطه‌های غیرشفاف. با این حال، بعید است روسیه بتواند در حجم عظیمی که نیاز به صادرات دارد، همان روش‌های گریز را با موفقیت در مقیاس ایران تکرار کند.

کاتیناس افزود: «چین همچنان گاز طبیعی مایع روسیه (LNG) را وارد می‌کند؛ این شبیه الگوی ایران است، زنجیره‌ای از تأمین که در آن هیچ نقطه‌ای در دسترس نهادهای غربی نیست. اما نفت خام روسیه حجم بسیار بزرگی دارد و جذب آن از طریق قاچاق با موانع جدی روبه‌رو خواهد بود.»

فشارها اکنون از چند جبهه وارد می‌شوند. روز چهارشنبه، اتحادیه اروپا با عبور از موانع سیاسی معمول – از جمله تهدید وتوی اسلواکی – نوزدهمین بسته تحریم‌های خود علیه روسیه را تصویب کرد. این بسته چند شرکت انرژی دیگر و بیش از صد کشتی از ناوگان سایه را در فهرست سیاه قرار داد و روند پایان دادن به تجارت پرسود گاز طبیعی مایع روسیه با اروپا را سرعت بخشید.

در همین حال، اوکراین حملات خود به پالایشگاه‌ها و انبارهای سوخت روسیه را بی‌وقفه ادامه می‌دهد – پالایشگاه بزرگ [روس‌نفت رایزان] شامگاه ۲۳ اکتبر در آتش سوخت – و همین مسئله توانایی روسیه برای پالایش نفت و صادرات بنزین و گازوئیل را محدود می‌کند، چه رسد به تأمین سوخت برای ماشین جنگی‌اش. از سوی دیگر، ایالات متحده محدودیت‌های هدف‌گیری دوربرد را در تسلیحات در اختیار اوکراین کاهش داده که قدرت ضربتی این کشور را علیه زیرساخت‌های صنعتی روسیه افزایش می‌دهد. بخش انرژی روسیه، در چهارمین سال جنگ در اوکراین، اکنون از همه سو تحت فشار قرار گرفته است.

بخش انرژی روسیه در حال حاضر نیز وضعیت سالمی ندارد. در ماه سپتامبر، درآمد روسیه از صادرات سوخت‌های فسیلی به کمترین میزان از زمان آغاز جنگ رسید و تنها نصف درآمدی بود که در اوج سال ۲۰۲۲ به‌دست می‌آورد. سه منبع باقی‌مانده – یا از دید مسکو، سه نقطه امید – شامل فروش نفت خام به چین و هند، صادرات فرآورده‌های نفتی به ترکیه و فروش گاز طبیعی به اروپا هستند. هر سه اکنون هدف ترکیب تازه‌ای از تحریم‌های ایالات متحده و اروپا قرار گرفته‌اند.

این فشار افزوده در زمانی اعمال می‌شود که بازار جهانی نفت با مازاد عرضه روبه‌رو است؛ بسیاری از تحلیلگران (پیش از اعمال تحریم‌های جدید آمریکا) پیش‌بینی کرده بودند که قیمت نفت خام به دلیل افزایش عرضه نسبت به تقاضا تا سال آینده به کاهش خود ادامه دهد. این روند از پیش برای بودجه‌ی به‌شدت تحت‌فشار کرملین خبر خوبی نبود، و اکنون با کاهش بیشتر فروش نفت، چشم‌انداز مالی روسیه تیره‌تر هم شده است.

اما پرسش اینجاست: چرا تازه حالا؟ اتحادیه اروپا، بریتانیا و اوکراین از ماه ژانویه خواستار تشدید فشار تحریم‌های آمریکا بر روسیه بودند، اما تا کنون بی‌نتیجه مانده بود، هرچند اکنون رضایت خود را پنهان نمی‌کنند. دولت ترامپ مدت‌ها استدلال می‌کرد که اعمال تحریم‌های سخت‌تر علیه مسکو روند مذاکرات صلح را دشوارتر خواهد کرد، نه آسان‌تر. پیش از نشست ناموفق آلاسکا میان ترامپ و ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه، در ماه اوت، حتی نشانه‌هایی از همکاری بیشتر در زمینه انرژی میان دو کشور مطرح بود، نه مجازات‌های سنگین‌تر.

یکی از دلایل تغییر رویکرد – آن‌گونه که خود ترامپ گفته – این است که او پس از دیدار تحقیرآمیز آلاسکا و کاهش امید به هرگونه پیشرفت در مذاکرات برنامه‌ریزی‌شده در مجارستان، صبرش با پوتین به سر رسیده است. روسیه بار دیگر بر خواسته‌های حداکثری خود پافشاری کرده است؛ از جمله تصرف سرزمین‌هایی در اوکراین که در حال حاضر در اختیار ندارد و سلب کامل توان دفاعی کی‌یف در آینده – اموری که ترامپ دریافته است مبنای مناسبی برای آغاز مذاکرات سازنده نیستند.

دلیل دیگر این است که اکنون او می‌تواند چنین کند. دولت بایدن سال‌ها کوشید تا راهی بیابد که بتواند بخش انرژی روسیه را خفه کند بدون آن‌که فشار بر رانندگان آمریکایی به دلیل افزایش قیمت بنزین، فاجعه‌بار شود. اما بهای نفت خام، به‌دلیل ماه‌ها افزایش عرضه از سوی اوپک، به‌تدریج کاهش یافته است؛ و این فضا اکنون به ترامپ فرصت داده تا فشار بیشتری بر روسیه وارد کند و هم‌زمان از فشار تورمی در بازار داخلی آمریکا بکاهد.

با این حال، پرسش اصلی همچنان باقی است: آیا این اقدامات برای بازگرداندن پوتین به میز مذاکره کافی خواهد بود؟ درآمد روسیه از سوخت‌های فسیلی تاکنون به نصف کاهش یافته، اما نشانی از عقب‌نشینی در رفتار کرملین دیده نمی‌شود. روسیه بیش از یک میلیون تلفات داده و دستاورد سرزمینی قابل توجهی نداشته، و هنوز هم عملیات موسوم به «عملیات ویژه نظامی» را پایان نداده است.

پوتین بارها به ترامپ گفته است که هر توافقی بر سر اوکراین باید به «ریشه‌های اصلی» درگیری بپردازد؛ مسائلی که به نظر او نه تهاجم زرهی بی‌دلیل به کشوری همسایه، بلکه خودِ موجودیت اوکراین است. سخنگوی وزارت خارجه روسیه هنوز از ضرورت «نازی‌زدایی از اوکراین» سخن می‌گوید – چهار سال پس از آغاز جنگ – و دیمیتری مدودف، رئیس‌جمهور پیشین روسیه، همچنان از «کی‌یف باندری» یاد می‌کند، اشاره‌ای به مبارزان ضدشوروی در جنگ جهانی دوم.

اکنون این پرسش مطرح است: چه سطحی از فشار اقتصادی بر بخشی از درآمدهای دولتی روسیه می‌تواند دیدگاه پوتین را دگرگون کند؟

—- 

نویسنده: کیت جانسون، خبرنگار نشریه «فارین پالیسی» در حوزه ژئواکونومی و انرژی





نظر شما درباره این مقاله:







شرکت‌های دولتی چین خرید نفت روسیه
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 24.10.2025, 10:41

شرکت‌های دولتی چین خرید نفت روسیه






نظر شما درباره این مقاله:







معماری توسعه ایران - محمود سریع‌القلم ">
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 24.10.2025, 10:25

معماری توسعه ایران - محمود سریع‌القلم


معماری توسعه ایران - دکتر محمود سریع القلم - قسمت اول


معماری توسعه ایران - دکتر محمود سریع القلم - قسمت دوم





نظر شما درباره این مقاله:







بارندگی صفر در ۲۱ استان کشور در مهرماه
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 24.10.2025, 10:10

بارندگی صفر در ۲۱ استان کشور در مهرماه


ورودی آب به سدها تا ۲۶ مهرماه سال آبی جاری (۱۴۰۵-۱۴۰۴) ۷۸۰ میلیون متر مکعب بوده که در مقایسه با رقم یک میلیارد و ۲۹۰ میلیون متر مکعب سال گذشته ۳۹ درصد کاهش یافته است.

به گزارش خبرنگار اقتصادی ایلنا، بنا بر آخرین آمار از موجودی مخازن سدهای کشور؛ ورودی آب به سدها تا ۲۶ مهرماه سال آبی جاری ( ۱۴۰۵-۱۴۰۴)  ۷۸۰ میلیون متر مکعب بوده که در مقایسه با رقم یک میلیارد و ۲۹۰ میلیون متر مکعب سال گذشته ۳۹ درصد کاهش یافته اما خروجی آب به دلیل مدیریت صورت گرفته نسبت به مدت مشابه سال قبل ۲۹ درصد کمتر بوده است.

کاهش ذخایر آبی سدها

این گزارش حاکی است؛ حجم آب موجود در سدها در سال آبی جاری ۱۷ میلیارد و ۶۶۰ میلیون متر مکعب است که نسبت به رقم ۲۳ میلیارد و ۳۱۰ میلیون متر مکعب سال قبل ۲۴ درصد کاهش یافته که بر این اساس سدهای کشور تنها ۳۴ درصد پرشدگی دارند.

نگاهی به  وضعیت سدهای مهم کشور بیانگر این است که ۲۲ سد به لحاظ موجودی مخزن اوضاع بحرانی را سپری می‌کنند و  کمتر از ۱۵ درصد پرشدگی دارند.

وضعیت سدهای تامین‌کننده آب شرب و کشاورزی تهران

بر پایه این گزارش؛ از مجموع ۵ سد تامین‌کننده آب شرب و کشاورزی تهران سد امیرکبیر با ۱۹ میلیون متر مکعب ذخیره آبی ۱۱ درصد پرشدگی دارد که نسبت به مدت مشابه سال آبی قبل ۸۰ درصد کاهش را نشان می‌دهد. لار با ۱۷ میلیون متر مکعب موجودی و ۲ درصد پرشدگی ۴۷ درصد نسبت به پارسال منفی است. سد طالقان نیز ۱۶۰ میلیون متر مکعب موجودی، ۳۸ درصد پرشدگی و ۳۶ درصد ذخیره کمتری دارد. لتیان-ماملو هم ۳۰ میلیون متر مکعب ذخیره آبی و ۹ درصد پرشدگی ۵۷ درصد نسبت به سال آبی قبل در همین زمان منفی است.

وضعیت سدهای سایر مناطق کشور

● مجموع ۱۳ سد حوضه دریاچه ارومیه کلا ۳۴۷ میلیون متر مکعب موجود داشته و نسبت به پارسال ۴۰ درصد منفی هستند.

● زاینده رود در اصفهان ۳۹ درصد نسبت به پارسال منفی است.

● شهیدرجایی مازندران ۲۹ درصد ذخیره آبی کمتری نسبت به پارسال دارد.

● دوستی و طرق در خراسان رضوی هر کدام به ترتیب نسبت به پارسال ۷۷ درصد و ۵۳ درصد منفی هستند.

● در خوزستان زنجیره کارون، دز، کرخه، جره، مارون هر کدام به ترتیب در شرایط منفی ۱۴ درصد، منفی ۸ درصد، منفی ۴۹ درصد، منفی ۲۶ درصد و منفی ۷۰ درصد قرار دارند.

● گلپایگان، کوچری و پانزده خرداد در حوضه قمرود نیز منفی ۱۳ درصد و منفی ۳۶ درصد هستند.

● در اردبیل یامچی و سبلان نسبت به سال آبی گذشته مثبت ۸ درصد و منفی ۹ درصد هستند.

● ارس، خداآفرین و ستارخان در آذربایجان شرقی نسبت به سال قبل هر کدام به ترتیب منفی ۲۵ درصد، منفی ۳ درصد و منفی ۲۷ درصد را نشان می‌دهند.

● در آذربایجان غربی شهید قنبری، بارون، سردشت، آغ‌چای و بوکان نیز به ترتیب نسبت به سال گذشته در اعداد ۱۵ درصد، ۴۰ درصد، ۴ درصد، ۳۸ درصد و ۷۲ درصد منفی هستند.

● در هرمزگان سد استقلال ۷۲ درصد منفی، سرنی منفی ۳۰ درصد، جگین ۴۱ درصد منفی و شمیل و نیان با موجودی صفر نسبت به پارسال ۱۰۰ درصد منفی است.

● رئیسعلی‌دلواری بوشهر ۵۳ درصد آب کمتری نسبت به سال گذشته دارد.

● سفیدرود گیلان با ۳۱ میلیون متر مکعب ذخیره آبی ۸۴ درصد نسبت به پارسال منفی و شهر بیجار ۱۱ درصد مثبت است.

● کوثر و چمشیر در کهگیلویه و بویر احمد نسبت به مدت مشابه سال آبی قبل به ترتیب ۲۶ درصد و ۳۲ درصد آب کمتری دارند.

● تهم، کینه‌ورس و تالوار در زنجان منفی ۵۶، منفی ۱۴ و منفی ۲۸ درصد هستند.

● تنگوئیه سیرجان، جیرفت و نساء در کرمان نیز در شرایط منفی ۱۴، منفی ۲۴ و منفی ۵۵ درصد بسر می‌برند.

● رودبار لرستان هم ۲ درصد منفی است.

● منفی ۳۳ درصد ذخیره آبی برای شیرین‌دره خراسان شمالی ثبت شده است.

● در همدان اکباتان، آبشینه هم نسبت به سال گذشته ۲۰ درصد منفی است.

● قشلاق و آزاد در کردستان منفی ۱۲ و منفی ۶ درصد را نشان می‌دهند.

● ذخیره آب وشمگیر، گلستان و بوستان در استان گلستان صفر شده است.

● در استان فارس ملاصدرا، درودزون منفی ۲۲ درصد، سلمان فارسی منفی ۲۸ درصد  و رودبال داراب منفی ۶۹ درصد هستند.

● داریان، گاوشان و سلیمانشاه در کرمانشاه مثبت ۷ درصد، منفی ۲۸ درصد و مثبت ۴ درصد را در  میران آب موجود نسبت به پارسال به ثبت رسانده‌اند.

● چاه‌نیمه‌ها، پیشین، زیردان، کهیر، خیرآباد و ماکشیدعلیا در سیستان و بولچستان نیز همگی منفی و به ترتیب منفی ۲۲ درصد، منفی ۶۹ درصد، منفی ۲۹ درصد، منفی ۲۷ درصد، منفی ۲۷ درصد و منفی ۳۰ درصد ذخیره آبی را نسبت به سال قبل نشان می‌دهند.

● در استان ایلام دوبرج، سیمره و ایلام نیز نسبت به سال گذشته منفی ۵۰ درصد، منفی ۴ درصد و منفی ۱۶ درصد هستند.

● دامغان در استان سمنان هم منفی 19 درصد است.

● در خراسان جنوبی سد نهرین یک میلیون متر مکعب آب دارد و ۴۶ درصد نسبت به سال گذشته موجودی کمتری دارد.

● سدهای ساوه و کمال‌صالح در استان مرکزی نیز به ترتیب ۱۳ درصد و ۳۹ درصد ذخیره آبی کمتری نسبت به سال گذشته دارند.

وضعیت بارندگی در کشور

بررسی وضعیت بارندگی در کشور حاکی از آن است که ارتفاع کل ریزش‌های جوی از ابتدای مهر تا ۲۵ مهر سال آبی جاری معادل ۱.۹ میلیمتر بوده در حالی که در دوره‌های مشابه درازمدت ۵۶ میلیمتر و دوره مشابه سال آبی گذشته ۳.۹ میلیمتر بوده است.

بر اساس گزارش‌های اخیر، از ابتدای مهرماه تاکنون، میزان بارندگی در ۲۱ استان کشور از جمله تهران، مرکزی، کرمانشاه، خوزستان، فارس، کرمان، خراسان رضوی، اصفهان، سیستان و بلوچستان، کردستان، همدان، چهارمحال و بختیاری، لرستان، ایلام، کهگیلویه و بویراحمد، بوشهر، زنجان، یزد، هرمزگان، قم و خراسان جنوبی صفر بوده است. این وضعیت نگرانی‌های جدی را در خصوص تأمین آب کشاورزی و شرب در ماه‌های آینده ایجاد کرده است.

داده‌ها نشان می‌دهد که بسیاری از سدهای مهم کشور در وضعیت زیر ۴۰ درصد پرشدگی قرار دارند. این کاهش ذخایر آبی، به ویژه در آغاز سال آبی جدید، زنگ خطر جدی برای مدیریت منابع آب در ایران محسوب می‌شود. تداوم کاهش بارش‌ها می‌تواند تأمین آب مورد نیاز برای کشاورزی و مصارف شرب را با چالش‌های بزرگی مواجه کند.

با توجه به وضعیت منابع آبی کشور کارشناسان بر لزوم مدیریت بهینه منابع آب، استفاده از تکنولوژی‌های نوین در آبیاری و کاهش مصرف آب در بخش‌های مختلف تأکید کرده‌اند. همچنین، برنامه‌ریزی برای مقابله با خشکسالی و افزایش آگاهی عمومی درباره مصرف بهینه آب از جمله اقدامات ضروری برای کاهش اثرات این بحران است.

وضعیت کنونی بارندگی در ایران نشان‌دهنده یک چالش جدی در مدیریت منابع آبی است. بدون اقدامات فوری و مؤثر می‌تواند به تشدید این ابحران تبدیل منجر شود بنابراین ضرورت دارد که دولت، سازمان‌های مرتبط و مردم برای مقابله با این وضعیت همکاری کنند و راه‌کارهای پایدار برای مدیریت منابع آب را در اولویت قرار دهند.

این گزارش هشدار می‌دهد که کاهش ذخایر آبی سدهای کشور و وضعیت بحرانی برخی از آنها اقدامات فوری و مدیریت بهینه منابع آبی است تا از تشدید بحران آب هم به لحاظ کمی و هم کیفی جلوگیری شود.





نظر شما درباره این مقاله:







پوتین دیگر گزینه‌ای ندارد
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 24.10.2025, 9:48

پوتین دیگر گزینه‌ای ندارد


کارل بیلت

برگردان: آزاد - شریف‌زاده
پراجکت سیندیکیت / ۱۶ اکتبر ۲۰۲۵

    اکنون روشن است که ارتش روسیه قادر به انجام مأموریت خود در اوکراین نیست و دونالد ترامپ نیز نمی‌تواند ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین را، تا زمانی که حمایت مالی اروپا از دولت او ادامه دارد، وادار به تسلیم کند. خواه رهبران روسیه این را درک کرده باشند یا نه، آن‌ها هیچ راهی برای پیروزی ندارند.

استکهلم – نتیجهٔ جنگ روسیه علیه اوکراین نه تنها برای آیندهٔ این دو کشور، بلکه برای کل اروپا اهمیت دارد. ریشهٔ این درگیری در وسواس ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، نسبت به بازگرداندن موقعیت کشورش به‌عنوان یک قدرت امپراتوری نهفته است. روسیهٔ قدیم یک امپراتوری به‌شدت متمرکز بود، یا به تعبیر لنین، «زندان ملت‌ها». در واقع، پوتین لنین را مقصر می‌داند که نظم امپراتوری قدیم را در هم شکست و به اوکراین اجازه داد تا مسیر مستقل خود را بیابد.

اما پوتین در پیگیری چشم‌انداز خود چندان موفق نبوده است. هنگامی که او در فوریهٔ ۲۰۲۲ بیش از ۱۰۰ هزار سرباز را به اوکراین فرستاد، بیشتر ناظران – از جمله تقریباً تمام کارشناسان غربی ارتش روسیه – انتظار پیروزی سریع را داشتند. اما سه سال و نیم بعد، بیشتر نیروهای اولیهٔ تهاجم از بین رفته‌اند. ممکن است پوتین اکنون سه برابر آن تعداد سرباز تازه‌استخدام‌شده را در خطوط مقدم مستقر کرده باشد، اما او کمتر از ۲۰ درصد از خاک اوکراین را در اختیار دارد. هیچ‌کس انتظار نداشت ارتش روسیه چنین ضعیف عمل کند، و اکنون پرسش این است که آیا پوتین هنوز راهی برای پیروزی در جنگ دارد یا نه.

گزینهٔ نخست او ادامه دادن به هدف اولیه‌اش است: شکست کامل نظامی اوکراین. اما ماهیت جنگ در چند سال گذشته به‌طور چشمگیری تغییر کرده است. به دلیل تغییرات سریع فناورانه در هر دو طرف، دفاع مؤثرتر از حمله عمل می‌کند. حفظ قلمرو به‌مراتب آسان‌تر از تصرف قلمرو جدید است.

در حالی که اوکراین از برتری فناورانه‌ای برخوردار شده است، روسیه هم به‌سرعت در حال پیشرفت است و هر دو طرف به‌طور فزاینده‌ای زیرساخت‌های حیاتی انرژی یکدیگر را هدف قرار داده‌اند. با این حال، احتمال اینکه ارتش روسیه بتواند ارتش اوکراین را شکست دهد، بسیار اندک است. پوتین از پیشرفت‌های جزئی خود به‌عنوان دستاورد یاد می‌کند – همان‌طورکه اخیراً او در یک گردهمایی بزرگ فرماندهان ارتش روسیه برای بزرگداشت پطر کبیر و گذاردن گل بر مزار وی نشان داد – اما این دستاوردها از نظر راهبردی اهمیت چندانی ندارند. در نزدیک به دو سال گذشته، ارتش روسیه نتوانسته هیچ عملیات تهاجمی قابل‌توجهی انجام دهد و نشانه‌های اندکی وجود دارد که این وضعیت تغییر کند.

گزینهٔ دوم پوتین این بود که رئیس‌جمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، را متقاعد کند تا توافقی به نفع روسیه تحمیل کند؛ مشابه توافقی که هیتلر در سال ۱۹۳۸ با نویل چمبرلین (Neville Chamberlain) و ادوارد دالادیه (Edouard Daladier) برای تصاحب بخشی از چکسلواکی منعقد کرد. به همین دلیل، پوتین تلاش زیادی کرد تا با چاپلوسی از ترامپ و دادن وعده‌های وسوسه‌انگیز مالی – مانند سرمایه‌گذاری‌های جدید در منابع طبیعی روسیه – او را با خود همراه کند. این تلاش تقریباً نتیجه داد. پوتین در دیدار بدفرجام خود با ترامپ در آلاسکا تا آستانهٔ دستیابی به هدفش پیش رفت. اما رهبران اروپایی به‌سرعت وارد عمل شدند و حمایت بعدی آن‌ها از اوکراین، عملاً این گزینه را مسدود کرد.

راه سوم برای رسیدن به پیروزی، خریدن زمان و امید به فروپاشی تدریجی حمایت اروپا از اوکراین است. از آن‌جا که کمک‌های مالی و نظامی آمریکا به اوکراین تحت دولت ترامپ تقریباً متوقف شده است، اکنون تمام بار این حمایت بر دوش اروپایی‌ها (و چند کشور دیگر) افتاده است. این مسئلهٔ کوچکی نیست؛ صحبت از حدود ۶۰ تا ۸۰ میلیارد یورو (۷۰ تا ۹۳ میلیارد دلار) در سال است، معادل ۰٫۲ تا ۰٫۳ درصد از تولید ناخالص داخلی اروپا.

اما حمایت سیاسی اروپا از اوکراین همچنان نیرومند است. هرچند کشورهایی مانند فرانسه، اسپانیا و ایتالیا که با مشکلات مالی روبه‌رو هستند، احتمالاً کمک مالی چشمگیری نخواهند کرد، نروژ – که از افزایش قیمت انرژی ناشی از جنگ سود کلانی برده است – می‌تواند بخش زیادی از کسری ناشی از کاهش حمایت مالی آمریکا را جبران کند. افزون بر این، طرحی برای اعطای وام ۱۴۰ میلیارد یورویی به اوکراین با پشتوانهٔ دارایی‌های منجمدشدهٔ روسیه در بلژیک مطرح شده است؛ طرحی که می‌تواند اقتصاد اوکراین و تولیدات دفاعی آن را تقویت کند. هرچند این سازوکار پیشنهادی پیچیده است، اجرای آن با ارادهٔ سیاسی کافی کاملاً ممکن است.

اگر ارتش روسیه نتواند پیروزی را به دست آورد و اگر ترامپ نتواند رئیس‌جمهور اوکراین، ولودیمیر زلنسکی، را تا زمانی که حمایت مالی اروپا ادامه دارد، وادار به تسلیم کند، آنگاه کرملین هیچ مسیر معتبری برای پیروزی نخواهد داشت. هرچند به نظر می‌رسد رهبران روسیه کاملاً از این واقعیت بی‌خبرند، اما نتیجه‌گیری نهایی غیرقابل‌انکار است.

البته این‌که در آینده چه رخ خواهد داد، پرسشی باز است. پوتین ممکن است تلاش کند جنگ را تشدید کند، هرچند او گزینهٔ مناسبی برای این کار در اختیار ندارد. یا شاید در نهایت با آتش‌بس موافقت کند و بکوشد آن را به‌عنوان یک پیروزی روسیه جلوه دهد. اما هرگونه پایان جنگ – یا پایان مرحلهٔ فعال آن – که در آن اوکراین همچنان کشوری مستقل و دارای حاکمیت باقی بماند، برای پوتین به‌منزلهٔ شکست خواهد بود. هرچند مسئلهٔ سرزمین اهمیت دارد، اما حاکمیت، موضوع اصلی است.

پس از ختم جنگ، تأمین امنیت و بازسازی اوکراینی که همچنان دارای حاکمیت مستقل است، کاری دشوار خواهد بود، اما بی‌تردید غیرممکن نیست. این روند شامل پیوستن اوکراین به اتحادیهٔ اروپا، اجرای اصلاحات عمیق اقتصادی و ایجاد موضع دفاعی قدرتمند برای بازدارندگی در برابر تجاوزات آینده خواهد بود. در چنین سناریویی، تنها مسیر واقع‌بینانه برای رهبری کنونی کرملین این است که از رؤیای امپراتوری خود دست بردارد و بر تقویت روسیه به‌عنوان یک دولت‌ـ‌ملت در میان دیگر کشورها تمرکز کند. هرچه صاحبان قدرت در حکومت زودتر به این واقعیت پی ببرند، به نفع روسیه و همسایگانش خواهد بود.

———————
* کارل بیلت نخست‌وزیر و وزیر امور خارجهٔ پیشین سوئد است.





نظر شما درباره این مقاله:







چطور خط فقر ۶ میلیون تومان است؟
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 24.10.2025, 8:46

چطور خط فقر ۶ میلیون تومان است؟






نظر شما درباره این مقاله:







پایان راه بانک آینده؛ بحرانی‌ترین بانک ایران
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 24.10.2025, 8:27

پایان راه بانک آینده؛ بحرانی‌ترین بانک ایران


خبرآنلاین: بانک آینده حدود دویست و شصت و هفت هزار میلیارد تومان سپرده دارد که به بانک ملی ایران منتقل می‌شود.

درست وقتی شما این گزارش را می‌خوانید تابلوهای بانک آینده در حال تعویض هستند و نام بانک ملی بر سر در شعبه‌های این بانک قرار خواهد گرفت.

بانک آینده از چه زمانی در عرصه‌ی بانکداری ایران اعلام حضور کرد؟
تولد بانک آینده تولد خوشایندی نبود. این بانک محصول پیوند بانکی مشکل دار با دو موسسه مالی و اعتباری بود. تیرماه سال ۱۳۹۱ خبر انحلال یک بانک در فضای رسانه‌ای نمود پیدا کرد. برای درک بهتر فضا باید به چند ماه قبل از این تاریخ برگردیم. به سال ۱۳۹۰. اخبار بانک‌ها آن روزها با هیجان از سوی افکار عمومی دنبال می‌شد. اتفاق بزرگی رخ داده بود. خبر موبوط به سوء استفاده سه هزار میلیارد تومانی در نظام بانکی نقل محافل عمومی بود و پرونده‌ی فساد در این بانک‌ها گره خورده بود به نام محمدرضا خاوری و مه آفرید خسروی. اولی از ایران گریخت و دومی اعدام شد.

در این فضا بود که سازمان بازررسی کل کشور طی مکاتبه‌ای با بانک مرکزی خواستار تعطیلی دو بانک از جمله بانک تات شد. نه ماه بعد از این نامه بود که فرآیند ادغام بانکی به نام «تات« کلید خورد و از دل این بانک مشکل دار، بانکی به نام آینده متولد شد.

بانک تات چه بانکی بود؟
این چنین است که تاریخ تکرار می‌شود . حالا سر در بانکی که قرار بود بحران «تات» را از میان ببرد، در حال تغییر است.

بانک تات اما چه بانکی بود؟ یازده شهریور سال ۱۳۸۸ خبر پذیره‌نویسی بانک تات در رسانه‌ها منتشر شد. بانک تات را «علی انصاری»، مالک بازار مبل ایران و البته موسس بازار آهن شادآباد و ... به همراه دو شخصیت بانکی دیگر یعنی جلال رسول‌اف، مدیرعامل سابق بانک کشاورزی و بهاءالدین حسینی هاشمی، مدیرعامل سابق بانک صادرات تاسیس کرد. تاریخ تولد بانک هشت هشت سال ۱۳۸۸ بود. تنها یک سال از تاسیس این بانک گذشته بود که گزارشی از تخلفاتآن روی میز رییس کل وقت بانک مرکزی قرار گرفت تا عملکرد این نهاد مالی زیر سایه‌ی علامت سئوالی بزرگ قرار گیرد.

بررسی اسناد موجود درباره تخلفات بانک تات حاکی از آن است که اسفندماه سال ۸۹ بخش بازرسی بانک مرکزی گزارشی از فعالیت این بانک تهیه و در اختیار محمود بهمنی رئیس کل وقت بانک مرکزی قرار داده بود.

بهمنی پس از اطلاع از محتویات این نامه، در هامش نامه خطاب به قائم مقام وقت بانک مرکزی نوشته بود: «گزارش بسیار اسف‌بار است. مگر می‌شود منابع بانک که متعلق به مردم است، به طرق مختلف مورد سوءاستفاده قرار داد؟ مگر می‌شود به شرکت‌های وابسته و سهامداران دیگر تسهیلات پرداخت کرد. مگر می‌شود ذی‌نفع واحد را مورد توجه قرار نداد؟ و بیش از سرمایه (آورده سهامداران) به اشکال مختلف از بانک خارج نمود و یا سپرده‌گذاری نزد موسسه دیگر کرد که آنها به شرکت وابسته تسهیلات بدهند؟»

رئیس کل بانک بانک مرکزی به قائم مقام وقت خود ( سید حمید پورمحمدی) تصریح می‌کند: «وقتی این تخلفات را مشاهده می‌کنید، چرا اقدامی صورت نمی‌گیرد. در این گونه موارد مماشات باعث تسری تخلفات می‌شود. پس از احراز تخلفات، متخلفین را به کمیسیون انتظامی بانکها شوند.»

پایان تابستان سال ۱۳۹۰، وقتی تازه دو سال از تاسیس بانک تات می‌گذشت، روزهای سختی برای این بانک آغاز شد. بیست و هفتم شهریور ماه سال ۱۳۹۰ بود که رئیس سازمان بازرسی کل کشور در مجلس اعلام کرد بانک تات هم مثل بانک آریا، با استفاده از تسهیلات بانکی تاسیس شده است.

اعلام عمومی این مساله روند لغو مجوز بانک تات را چنان تسریع کرد که کمتر از شش ماه بعد در روزهای پایانی سال ۹۰، شورای پول و اعتبار رای به انحلال این بانک داد.

مقرر شد بانک تات با موسسات مالی و اعتباری «صالحین» و «آتی» ادغام شود. اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۱ روزهای خوبی برای علی انصاری نبود. هم ادغام بانک تات قطعی شده بود و هم بازار مبل آتش گرفته بود. در نهایت پروسه‌ی ادغام به نتیجه رسید و تیرماه سال ۱۳۹۱ بود که بانک مرکزی در اطلاعیه‌ای فرآیند ادغام را تشریح کرد. پیش از این ابراهیم درویشی، معاون نظارتی بانک مرکزی دلیل لغو مجوز بانک تات را «تخلفات در امور سپرده‌گذاری و سهامداران» اعلام کرده بود. به گفته‌ی وی مقرر شده بود هر کدام از سه ضلع این ادغام ۲۵ درصد سهام بانک آینده را در اختیار بگیرند و ۲۵ درصد سهام نیز از طریق پذیره‌نویسی تامین شود. آن روزها برخی نام بانک در حال تاسیس را «مردم » می‌نامیدند اما در نهایت این بانک آینده نام گرفت. این چنین بود که همزمان با لغو مجوز بانک تات ، پروسه ادغام پیگیری شد.

بیست و نهم تیرماه سال ۱۳۹۱ دو مجمع سالانه و فوق‌العاده بانک منحل شده تات با حضور ۶۷ درصد از سهامداران برگزار شد. این نشست چهار ساعت به طول کشیدو برای نخستین‌بار مواضع علی انصاری مؤسس و سهامدار اصلی این بانک پرحاشیه مشخص شد. او از نارضایتی خود نسبت به مساله ادغام و در عین حال لزوم انجام آن گفت: «شاید راضی نیستم که نام بانک تات عوض شود و یا با دو موسسه دیگر و یا سایر موسسات ادغام شود اما گاهی توفیق اجباری و الهی است.»

او سپس با این کلمات به ماجرای تخلف واکنش نشان داد و گفت: «ما بچه کف بازاریم. اگر دو بانک به همدیگر یا بانکی به شرکت‌های زیرمجموعه خود تسهیلات بدهد که تخلفی نکرده. قطار ایستاده را که سنگ نمی‌زنند.»

او در همین نشست وعده داده بود که دو سال سهامدار عمده‌ی بانک آینده باقی می‌ماند این در حالی است که هشت سال بعد در خبری که در رسانه‌ها منتشر شد مشخص گردید به روش‌های مستقیم و غیر مستقیم و از طریق شرکت‌های مختلف، بیش از ۵۴ درصد از سهام بانک آینده را تملک کرده است. این در حالی بود که طبق دستورالعمل تملک سهام بانک‌ها و مؤسسات اعتباری غیربانکی، هر شخص حقیقی به طور مستقل و یا با مشارکت دیگران در قالب یکی از مصادیق مالک واحد، حداکثر می‌توانست ۱۰ درصد از سهام یک بانک را در اختیار داشته باشد.

بانک آینده چه شد؟
حالا اولین روز آبان ماه سال ۱۴۰۴ برای بانک آینده آخرین روز کاری محسوب شد. شنبه سوم آبان‌ماه بانک‌ها در حالی درهای خود را به روی مشتریان باز می‌کنند که بانکی به نام آینده وجود ندارد و برای دومین بار سرد ر این بانک تغییر کرده است. این بار تابلوهای بانک ملی بر سر در شعب این بانک قرار می‌گیرند تا پرونده‌ی بانک آینده برای یکی از پرحاشیه‌ترین مردان اقتصاد ایران یعنی علی انصاری برای همیشه بسته شود.

بنا بر اعلام فرزین، رییس کل بانک مرکزی از روز شنبه سوم آبان ۱۴۰۴، تمام سپرده گذاران بانک آینده، سپرده گذاران بانک ملی ایران خواهند بود و روال ارائه خدمات به سپرده گذاران مطابق رویه قبل توسط بانک ملی ارائه خواهد شد و هیچ مشکلی در استفاده مردم از کارتها و حساب های شان در این بانک وجود نخواهد داشت .شعب بانک آینده نیز از روز شنبه سوم آبان ماه تحت عنوان شعب بانک ملی ایران، کلیه خدمات بانکی را به مشتریان بانک آینده ارائه خواهند کرد.

پیامکی از سوی بانک برای مشتریان ارسال شده است که در آن به مشتری ورود به خانواده‌ی بانک ملی اطلاع‌رسانی شده است. دو شماره تلفن نیز برای پاسخوگیی با ابهامات اعلام شده است.

وضعیت بانک چگونه بود؟
زیان انباشته‌ی بانک آینده در حدود ۵۵۰ هزار میلیارد تومان براورد شده است. این در حالی است که سرمایه ثبتی بانک آینده فقط هزار و شش صد میلیارد تومان است. این فاصله فاحش و زیادی که بین سرمایه و زیان انباشته بانک وجود دارد بانک مرکزی را ناگزیر کرد که این بانک قابل اصلاح نیست و باید حتما در فرآیند گزیر قرار گیرد. این بانک ۳۱۱ هزار میلیارد تومان اضافه برداشت از بانک مرکزی داشته است. هر چند سال‌هاست درباره‌ی ضرورت اصلاح ساختار این بانک سخن گفته می‌شود اما این ادغام تا اولین روز آبان به تاخیر افتاد . البته در هفته‌ی پایانی هر خبرهای ضد و نقیضی در این زمینه منتشر شد . اخباری که با بسته‌ شدن نمام «وآیند» نماد بانک آینده در بورس در روز دوشنبه هفته‌ی جاری بدان دامن زده شد.

رییس قوه قضاییه درباره‌ی این بانک چه گفت؟
غلامحسین محسنی اژه‌ای، رییس قوه قضاییه، روز گذشته در توییتی عنوان کرد: «آقای فرزین، برای هر تصمیمی در مورد بانک آینده اختیار قانونی کافی دارید. به وظیفه‌تان عمل کنید در غیر این صورت ورود می‌کنیم و هزینه را برایتان بالا می‌بریم.»

وی در جمع دانشجویان استان ایلام نیز توضیح داد: «مسئولان بانک مرکزی چند سال پیش با گرفتن اختیارات قانونی از شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران، به جای اینکه با اقدامات خود زیان انباشته بانک آینده را کاهش دهند، آن را طی هفت سال چند برابر بیشتر کرده‌اند.۷ سال است هیأت مدیره و مدیرعامل بانک آینده با نظر بانک مرکزی عزل و نصب می‌شود اما باز هم زیان انباشته بانک چند برابر بیشتر شده است. پیشتر مسئولان بانک مرکزی از شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران اختیاراتی در مورد بانک آینده گرفتند که مطابق با این اختیارات اعضای هیأت مدیره و مدیرعامل را خودشان منصوب می‌کردند و حق انتخاب را از سهامداران گرفته بودند. بعد از گرفتن این اختیارات، نصب افراد در هیأت مدیره ۵۰ هزار میلیارد زیان انباشته را حدود ۷ سال پیش چندین برابر بیشتر کردند.»

اژه ای تاکید کرد: بعد از این اختیارات و انتصاب هیأت مدیره‌های مختلف، وضع بانک بهتر شد یا بدتر؟ الان که می‌بینیم، وضع بانک چند برابر بدتر شده است.

غنی آبادی، مدیرکل نظارت بانکی نیز درباره‌ی این بانک گفته است: «بانک آینده از همان ابتدای تشکیل در سال هزار سیصد و نود و سه، همواره با اضافه برداشت و اتکا به منابع بانک مرکزی ادامه حیات داده است و گاها در برخی از سال ها به واسطه جذب سپرده با نرخ های نامتعارف وضعیت بانک را مدیریت می کرد و همواره با کسری منابع مواجه بوده است، چون بیشتر از آنچه که سپرده جذب می کرد، منابع را تخصیص می داد.بیش از نود درصد منابع بانک آینده به اشخاص مرتبط و پروژه‌های تحت مدیریت خود بانک تخصیص یافته که این پروژه‌ها برگشت منابع و بازپرداخت تسهیلات نداشته اند و لذا تقریبا تمامی تسهیلات و منابع پروژه‌ها، تسهیلات غیرجاری و مشکوک الوصول تبدیل شده است. پروژه ایران مال، پروژه‌ی مشهد مال ، هتل روتانا و فرمانیه مال مهم‌ترین پروژه هایی است که بانک آینده تامین مالی کرده است و منابع را در اختیار ان پروژه‌ها قرار داده است.

غنی آبادی گفت: هنگامی که بیش از نود درصد منابع بانک آینده در اختیار پروژه‌های تحت مدیریت خود بانک قرار می گیرد که منابع زیادی او هم نیاز داشته‌اند و برای تامین مالی و تکمیل شدن همه آنها که نیمه تمام و تکمیل نشده هستند و درتوانایی جذب سپرده، همان سرعت قبل را ندارند، به منابع بانک مرکزی متکی شدند.

تکلیف سپرده‌گذاران چه می‌شود؟
بانک آینده حدود دویست و شصت و هفت هزار میلیارد تومان سپرده دارد که به بانک ملی ایران منتقل می‌شود.

طبق تصمیم اتخاذ شده سود پرداختی به این سپرده‌ها تا پایان قراردادهای منعقد شده با سپرده‌گذاران موضوعیت دارد و پس از آن قرارداد با نرخ‌های متعارف قابل تجدید است. بنا بر اعلام مدیرکل نظارت بانک مرکزی در سالیانی که میانگین نرخ سود بانکی هیجده درصد بود، در این بانک نرخ سود بیست و شش تا بیست و هفت درصد پرداخت می‌شد و زمانی که متوسط نرخ سود در شبکه بانکی بیست و سه درصد بود در بانک آینده سود، سی و یک تا سی و دو درصد پرداخت می شد.

بانک آینده با ورود به بازی پانزی همواره در صدد جذب سپرده برای پرداخت سود سپرده‌ی قبلی بود که البته در سال‌های اخیر با ورود بانک مرکزی امکان ادامه‌ی این روند فراهم نبود.

تکلیف سهامداران چیست؟
بر اساس تصمیمات اتخاذ شده سهامداران خرد می‌توانند از هفته‌ی آینده قیمت سهم خود را به بالاترین قیمت یک سال گذشته از صندوق ضمانت سپرده دریافت کنند. سهامداران عمده اما باید ته صف قرار گیرند تا پس از رسیدگی به مسائل سپرده‌گذاران، سهامداران خرد، طلبکاران، مالیات، تامین اجتماعی و همچنین بدهی بانک مرکزی، تعیین تکلیف شوند. تمامی اموال بانک آینده اعم از ایران مال، هتلی در مشهد ، مشهد مال، فرمانیه مال، ساختمان بانک و زمین اتوبان خرازی و ... از اختیار این بانک خارج شده و اختیار قیمت‌گذاری و فروش آن با تیم ارزشگذاری با عضویت رییس کل بانک مرکزی، وزیر امور اقتصادی و دارایی و دادستانی است.

کارمندان بانک چه خواهند شد؟
بر اساس تصمیم اتخاذ شده کارمندان بانک در بانک ملی استخدام می‌شوند. این چنین است که شانزده سال پس از تاسیس بانک تات و سپس تغییر نامش به آینده بالاخره پرونده‌اش بسته شد. بانکی که به تنهایی ۴۲ درصد از بار ناترازی نظام بانکی را به دوش می‌کشید.

با این اتفاق از سومین روز آبان ماه شمار بانک‌های ایرانی از ۲۹ بانک به ۲۸ بانک خواهد رسید.





نظر شما درباره این مقاله:







روس‌ها پهپاد ایرانی را بهتر از ایرانی‌ها می‌سازند
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 24.10.2025, 7:15

روس‌ها پهپاد ایرانی را بهتر از ایرانی‌ها می‌سازند


خبرآنلاین- محمدحسین لطف‌الهی: در شرایطی که انتظار می‌رفت بعد از بازگشت تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران، تلاش‌ها برای خروج دوباره از ذیل فصل ۷ افزایش یابد و ابتکارات دیپلماتیک جدیدی برای اصلاح روابط با اروپا مطرح شود، ماجرای پهپادهای ایرانی که روسیه با استفاده از آن‌ها حریم هوایی کشورهای عضو ناتو را نقض می‌کند، به یک چالش اساسی بدل شده است.

مرداد ۱۴۰۴، زمانی که گیدئون سعار، وزیر امور خارجه اسرائیل به دعوت همتای اوکراینی خود به کی‌یف سفر کرده بود، اوکراینی‌ها او را به یکی از میادین اصلی شهر بردند تا یک فروند پهپاد روسی «گران-۲» را که توسط پدافند اوکراین هدف قرار گرفته شده بود، به او نشان دهند. هرچند این پهپادها به عنوان پهپاد ایرانی به سعار معرفی شدند، اما شواهد نشان می‌دهد روسیه هم تغییرات زیادی در مدل اولیه طراحی پهپادهای ایرانی اعمال کرده و هم فرایند تولید را با حداقل نقش‌آفرینی از سوی ایران پیش می‌برد.

مدت زیادی از آغاز جنگ در اوکراین نمی‌گذشت که استفاده مداوم روسیه از پهپاد «شاهد ۱۳۶» برای بمباران مناطق مسکونی و زیرساخت‌های انرژی اوکراین، در کنار صدای خاص و ظاهر متفاوت این پهپادها  باعث شد خیلی زود مسئله صادرات پهپاد به روسیه از سوی ایران به یکی از مهم‌ترین محورهای اختلاف میان ایران و کشورهای غربی به ویژه اروپایی‌ها بدل شود. هرچند ایران در ابتدا انتقال هر گونه پهپاد به روسیه را انکار می‌کرد، حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه وقت ایران آبان ماه ۱۴۰۱ در گفت‌وگویی با خبرنگاران اعلام کرد که «ماه‌ها پیش از آغاز جنگ، ایران تعداد محدودی پهپاد به روسیه فروخته است.»

اروپایی‌ها در ابتدا بر این باور بودند روسیه در طول جنگ به واردات پهپاد از ایران متکی است با این حال اطلاعاتی که بعدها به طور گسترده در گزارش‌های رسانه‌ای و اطلاعاتی بازتاب یافت نشان داد که روسیه نه‌تنها به واردات پهپاداز ایران اتکا نداشت بلکه با راه‌اندازی خط تولید پهپادهایی بر پایه شاهد ۱۳۶ ایرانی، در این زمینه خودکفا شد. همچنین مسکو تغییرات بسیار زیادی شامل تغییر موتور، سرجنگی، جنس سازه و حتی رنگ‌ روی این پهپادها اعمال کرد تا برای استفاده در برابر پدافند پیشرفته اوکراین مناسب باشد.

تحلیلگران و مقام‌های امنیتی آمریکایی باور دارند بیش از ۹۰ درصد از فرایند تولید پهپادهای مدل شاهد که ستون فقرات حملات پهپادی روسیه به اوکراین را تشکیل می‌دهند، در صنایع نظامی روسیه به ویژه کارخانه آلابوگا (واقع در منطقه تاتارستان) انجام می‌شود.

این سیاست کرملین باعث شد در حالی که ایران با تبعات سنگین همکاری نظامی با روسیه در جنگ اوکراین شامل تیره و تار شدن روابط با کشورهای اروپایی و تحریم‌های اتحادیه اروپا دست و پنجه نرم می‌کرد و در جهان به عنوان یکی از حامیان و شرکای روسیه در این جنگ معرفی می‌شد، از نظر اقتصادی و نظامی دستاورد قابل توجهی نداشته باشد. نگاهی به آمار صادرات ایران به روسیه در سال‌های ۱۴۰۱، ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ ثابت می‌کند رشد چشم‌گیری در روابط اقتصادی ایران و روسیه در این مدت رخ نداده است. برخی منابع غربی نظیر سی‌ان‌ان مدعی شده‌اند که قرار بود روسیه در ازای دریافت این پهپادها برخی تکنولوژی‌های نظامی پیشرفته خود را به تهران منتقل کند اما مسکو به این تعهد عمل نکرد.

مشخص نیست این روند تولید، تحت لیسانس صورت می‌گیرد، امتیاز تولید به کلی فروخته شده یا روسیه بدون موافقت ایران طراحی شاهدها را کپی کرده و به تولید انبوه رسانده است.

سیر تحول پهپادهای شاهد در روسیه

نخستین پهپادهای خانواده «شاهد» که در تهاجم همه‌جانبه روسیه به اوکراین به کار رفتند، مدل‌های ایرانی «شاهد-۱۳۱» و «شاهد-۱۳۶» بودند. این پهپادها اولین بار در سال ۲۰۲۲ علیه اوکراین استفاده شدند.

این پهپادهای نسبتاً ارزان‌قیمت و دوربرد، که «انتحاری» نیز خوانده می‌شوند، برای پرواز مستقیم به سوی هدف و انفجار در لحظه برخورد طراحی شده‌اند.

در سال ۲۰۲۳، مسکو تولید نسخه‌های بومی خود را با نام‌های «گران-۱» و «گران-۲» آغاز کرد. این پهپادها بر اساس طرح‌های ایرانی، اما در تأسیسات داخلی روسیه مونتاژ می‌شدند.

«گران-۱» که نسخه‌برداری از «شاهد-۱۳۱» است، حدود ۲.۶ متر طول و ۲.۲ متر دهانه بال (فاصله دو سر بال) دارد و برد آن به حدود ۹۰۰ کیلومتر می‌رسد.

اما این مدل هم در قیاس با «گران-۲» (برگرفته از «شاهد-۱۳۶») کوچک است؛ پهپادی با ۳.۵ متر طول و ۲.۵ متر دهانه بال. روسیه اکنون همین نوع را به تولید انبوه رسانده است.

اگرچه پهپادهای «گران-۲» ساخت روسیه از نظر ظاهری به نمونه‌های ایرانی شباهت دارند، اما دستخوش تغییرات متعددی شده‌اند. کلاهک جنگی آن‌ها تا ۹۰ کیلوگرم تقویت شده و سامانه‌های ناوبری‌شان در برابر ایجاد اختلال (پارازیت) مقاوم‌تر شده‌اند. همچنین، در مدل‌های جدیدتر از گیرنده‌های ماهواره‌ای پیشرفته یا حتی ماژول‌های سیم‌کارت برای افزایش دقت استفاده می‌شود. «گران-۲» می‌تواند به سرعت ۱۸۵ کیلومتر بر ساعت دست یابد و تا ۲۵۰۰ کیلومتر پرواز کند.

روسیه در حملات پهپادی انبوه خود، معمولاً از ترکیبی از پهپادهای تهاجمی «گران-۲» و پهپادهای فریب‌دهنده موسوم به «گِربرا» (Gerbera) استفاده می‌کند.

«گربرا» پهپادی کوچک‌تر است که برای فریب و اشباع پدافند هوایی اوکراین طراحی شده است. این پهپاد از فوم و تخته سه‌لا ساخته شده، کمتر از ۲۰ کیلوگرم وزن و بردی حدود ۶۰۰ کیلومتر دارد. طبق گزارش‌ها، همین پهپادهای «گربرا» در ۱۰ سپتامبر حریم هوایی لهستان را نقض کردند.

«گران-۲» ظاهری مثلثی‌شکل با بال‌های صاف و باریک دارد. در بخش عقبی آن یک موتور ملخی کوچک نصب شده که صدای وزوز مانندی تولید می‌کند؛ صدایی که اغلب به موتور گازی یا اره برقی تشبیه می‌شود.

همین صدا باعث شده است که پهپادهای تهاجمی روسیه، علاوه‌ بر ابزار تخریب، به وسیله‌ای برای جنگ روانی نیز بدل شوند. هنگام حملات انبوه، آسمان شب در شهرهای اوکراین آکنده از صدای وزوز این پهپادها می‌شود. مردم محلی به نوسانات این صدا عادت کرده‌اند و از طریق زیر و بم شدن آن، پی می‌برند که پهپاد در حال کاهش یا افزایش سرعت، یا در حال اوج‌گیری یا کاهش ارتفاع است. در لحظات نهایی، پیش از اصابت به هدف، این صدای وزوز، هم از نظر بلندی (حجم) و هم از نظر فرکانس (زیر و بمی)، به شکل چشمگیری افزایش می‌یابد؛ حالتی که یادآور بمب‌افکن‌های شیرجه‌رو «اشتوکا» آلمان در جنگ جهانی دوم است.

برد پهپادها چقدر است؟

گمان می‌رود برد «شاهد-۱۳۶» اصلی به ۲۵۰۰ کیلومتر برسد. طبق اطلاعات نظامی اوکراین، نسخه تولید داخل روسیه، یعنی «گران-۲»، نیز در پیکربندی استاندارد خود همین برد را حفظ کرده است.

این مسافت برای رسیدن به تقریباً تمام کشورهای اروپایی عضو ناتو از مبدأ پایگاه‌های پرتاب در خاک روسیه یا مناطق اشغالی مانند کریمه، کافی است. به عنوان مثال، «بریانسک» که یک سایت پرتاب کلیدی در نزدیکی مرز شمالی اوکراین است، با لهستان، لیتوانی و لتونی کمتر از ۶۰۰ کیلومتر فاصله دارد. در جبهه جنوبی نیز پهپادهایی که از کریمه پرتاب می‌شوند، به سادگی می‌توانند به اهدافی در جنوب و مرکز اوکراین، و همچنین مولداوی و رومانی، دست یابند.

با این حال، همه پهپادهای «گران» یکسان ساخته نمی‌شوند. اطلاعات اوکراین در اوایل سال ۲۰۲۴ گزارش داد که روسیه مدل‌های سنگین‌تری از «گران-۲» را با کلاهک‌های جنگی بزرگتر (۹۰ کیلوگرم در مقایسه با ۵۰ کیلوگرم معمول) به کار گرفته که این تغییر، برد آن‌ها را به حدود ۶۵۰ کیلومتر کاهش داده است.

پهپادهای «گربرا» نیز از این قاعده مستثنا نیستند و هم از نظر هدف و هم عملکرد تفاوت‌هایی دارند. برد این پهپادها بسیار کمتر (نهایتاً ۶۰۰ کیلومتر) است، اما همین برد نیز برای ورود به قلمرو ناتو کفایت می‌کند.

ورود این پهپادها به حریم هوایی لهستان ثابت کرد که حتی این پرنده‌های سبک‌وزن نیز تهدیدی مستقیم در فراسوی مرزهای اوکراین به شمار می‌روند.

پهپادها کجا ساخته می‌شوند؟

پهپادهای روسی برگرفته از خانواده «شاهد»، عمدتاً در منطقه ویژه اقتصادی «آلابوگا» واقع در یلابوگا تاتارستان (حدود ۱۰۰۰ کیلومتری شرق مسکو) تولید می‌شوند.

کارخانه پهپادسازی یلابوگا که در سال ۲۰۲۳ افتتاح شد، اکنون به یکی از قطب‌های اصلی تولید پهپاد در روسیه تبدیل شده است. طبق گزارش‌ها، این کارخانه از اواسط سال ۲۰۲۵ ظرفیت تولید بیش از ۵۰۰۰ پهپاد در ماه را دارد.

رسانه‌های دولتی روسیه این مجتمع را «بزرگترین و مخفی‌ترین کارخانه پهپادسازی جهان» نامیده‌اند. این کارخانه به کارگاه‌های ریخته‌گری، آهنگری و خطوط مونتاژ کاملاً بومی مجهز است و به روسیه اجازه می‌دهد تا فرآیند تولید را مستقلاً پیش ببرد.

به گفته مقامات دفاعی، میزان تولید در ماه مه ۲۰۲۵، تقریبا ۹ برابر بیشتر از برنامه زمان‌بندی‌شده اولیه بوده است.

طبق برآوردهای اوکراین و غرب، روسیه در نظر دارد تنها در سال ۲۰۲۵، بالغ بر ۳۰ هزار پهپاد دوربرد و ۲ میلیون پهپاد FPV تولید کند. چنین ظرفیتی به مسکو اجازه خواهد داد تا روزانه صدها یا حتی هزاران پهپاد را روانه نبرد کند.

هزینه پهپادها چقدر است؟

برآورد هزینه دقیق یک پهپاد دشوار است. قیمت‌ها بسته به عواملی چون مکان و زمان تأمین، شیوه تولید و قطعات به کار رفته، تفاوت چشمگیری با یکدیگر دارند.

هزینه هر فروند «گران-۲» تولید روسیه، بین ۲۰ تا ۵۰ هزار دلار تخمین زده می‌شود؛ به‌ویژه که با گسترش تولید انبوه در تأسیسات داخلی مانند آلابوگا، این قیمت رو به کاهش است. البته این ارقام، هزینه‌های پنهان مانند اصلاحات میدانی، حمل‌ونقل، هزینه‌های خدمه پرتاب و زیرساخت‌ها را در بر نمی‌گیرد. همچنین برخی پهپادها با سامانه‌های ناوبری ماهواره‌ای یا مودم‌های پیشرفته‌تر ارتقا یافته‌اند که ارزش نهایی آن‌ها را بالا می‌برد.

قیمت پهپادهای فریب‌دهنده‌ای مانند «گربرا» محاسبات را پیچیده‌تر می‌کند. هزینه این پهپادها تنها چند هزار دلار برآورد می‌شود. اطلاعات اوکراین حاکی از آن است که گران‌ترین بخش آن‌ها (موتور) فقط ۳۵۰ تا ۵۰۰ دلار قیمت دارد و مابقی بدنه از مواد ارزان‌قیمت و سبک ساخته شده است. به دلیل همین تنوع قیمت، کارشناسان نظامی توصیه می‌کنند که به جای تمرکز صِرف بر قیمت هر پهپاد، ظرفیت روسیه برای جایگزینی آن‌ها سنجیده شود.





نظر شما درباره این مقاله:







پایان حکمرانی در فضای مجازی در راه است
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 23.10.2025, 23:09

پایان حکمرانی در فضای مجازی در راه است






نظر شما درباره این مقاله:







نوزدهمین بسته تحریمی اتحادیه اروپا علیه روسیه
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 23.10.2025, 22:06

نوزدهمین بسته تحریمی اتحادیه اروپا علیه روسیه






نظر شما درباره این مقاله:







احضار چند تن از روزنامه‌نگاران هم‌میهن
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 23.10.2025, 21:23

احضار چند تن از روزنامه‌نگاران هم‌میهن






نظر شما درباره این مقاله:







انتقاد تند ملاله یوسف‌زی از دولت آلمان
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 23.10.2025, 20:30

انتقاد تند ملاله یوسف‌زی از دولت آلمان


«این یک اشتباه است، این یک خیانت است، این یک دورویی است»

طالبان در افغانستان حکومت وحشت و اسلام‌گرای افراطی خود را بر زنان این کشور تحمیل کرده است. ملاله یوسف‌زی، برنده جایزه نوبل صلح، در گفت‌وگو با هفته‌نامه اشپیگل، با هشدار نسبت به این وضعیت، از دولت آلمان به تأکید می‌خواهد سیاست خود در قبال طالبان را مورد بازبینی قرار دهد. او تلاش دولت آلمان در راستای عادی‌سازی روابط با طالبان را رویکردی اشتباه، خیانت و دورویی می‌داند. یوسف‌زی معتقد است که دولت آلمان نباید در موضوع حقوق زنان در افغانستان، مصالحه و عقب‌نشینی کند؛ عادی‌سازی روابط یعنی عادی‌سازی خشونت علیه زنان افغانستان.

گفت‌وگو از: ماکسیمیلیان پُوپ و فریتس شاپ

اشپیگل: خانم یوسف‌زی، طالبان از سال ۲۰۲۱ بار دیگر در افغانستان به قدرت بازگشته‌اند. این وضعیت چه تأثیری بر زندگی زنان در این کشور داشته است؟

یوسف‌زی: شرایط بسیار وخیم است. زنان تقریباً دیگر اجازه ندارند از خانه‌های خود خارج شوند. آن‌ها نمی‌توانند به پارک بروند یا با دوستان مرد خود ملاقات داشته باشند. حتی مراجعه به پزشک نیز تنها در صورتی امکان‌پذیر است که مردی از اعضای خانواده همراه‌شان باشد. بسیاری از زنان دیگر قادر به ادامه شغل خود نیستند؛ آن‌ها زنان هنرمند، خبرنگار، فیلم‌ساز، خواننده و سیاست‌مدار بودند. همه این نقش‌ها از آن‌ها گرفته شده است. دختران پس از پایان کلاس ششم، دیگر اجازه تحصیل ندارند. آن‌ها با استفاده از پلاتفرمهای آنلاین و در مدارس مخفی، به یادگیری ادامه می‌دهند.

اشپیگل: این روند چگونه اجرا می‌شود؟

یوسف‌زی: فعالان حقوق زنان، مدارسی را به‌صورت مخفیانه اداره می‌کنند و آموزش‌های آنلاین نیز ارائه می‌دهند. دختران باید بسیار محتاط باشند و بررسی کنند که آیا طالبان در حال حاضر محله‌شان را تحت نظر دارند یا خیر. برای این منظور، گروه‌هایی در واتساپ ایجاد کرده‌اند که مکان کلاس‌ها را - که دائماً تغییر می‌کند - در آن اعلام می‌کنند. تحصیل، شکلی از مقاومت در برابر طالبان است.

اشپیگل: طالبان در ماه سپتامبر، برای مدتی کوتاه اینترنت افغانستان را قطع کرد. آیا هدف آن‌ها محدود کردن بیشتر دسترسی زنان و دختران به آموزش بود؟

یوسف‌زی: بله. بدون دسترسی به اینترنت، دختران دیگر نمی‌توانند به‌صورت آنلاین آموزش ببینند. طالبان تلاش می‌کند تا به هر شیوه ممکن، زنان و دختران را از توانایی سازماندهی و تحرک باز دارد.

اشپیگل: شما سال گذشته در ساخت فیلمی مشارکت داشتید که نشان می‌داد چگونه زنان در افغانستان مورد آماج ضرب‌وشتم و گاز اشک‌آور قرار می‌گیرند. خشونت علیه زنان تا چه حد گسترده است؟

یوسف‌زی: وضعیت حتی نسبت به زمانی که آن فیلم ساخته شد، بدتر شده است. این مسئله تنها مربوط به رعایت هنجارهای فرهنگی نیست. این سرکوبی سیستماتیک و آگاهانه زنان از سوی حاکمان است. آن‌ها زنانی را که جرأت می‌کنند یکی از قوانین پوچ طالبان را زیر پا بگذارند، مجازات می‌کنند. برای نمونه، اگر دختری دیده شود که مخفیانه در حال تحصیل است، مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و به زندان می‌اندازند.

اشپیگل: این وضعیت به حبس انفرادی برای میلیون‌ها زن و دختر شبیه است.

یوسف‌زی: این یک تبعید کامل زنان و دختران افغان از عرصه عمومی است. این زنان بیش از دو دهه برای آزادی خود مبارزه کرده‌اند. اکنون، تمام آنچه را که با تلاش و ایستادگی به دست آورده بودند، دوباره از آن‌ها گرفته می‌شود.

اشپیگل: آیا طالبان، برخلاف ادعای‌شان، تغییر نکرده‌اند؟

یوسف‌زی: پس از به قدرت رسیدن طالبان، بارها گفته شد که این‌بار آن‌ها متفاوت و ملایم‌تر شده‌اند. اما واقعیت این است که آن‌ها حتی بدتر از گذشته‌اند – و البته باهوش‌تر. آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی این روایت را گسترش می‌دهند که گویی “صلح” را به افغانستان آورده‌اند. اما در کشوری که زنان و دختران سرکوب می‌شوند، صلح واقعی وجود ندارد. طالبان اکنون دولت را در دست دارند، و به همین دلیل دیگر اقدامات‌شان تروریسم نامیده نمی‌شود؛ با این حال، آن‌ها همچنان ترس و وحشت می‌پراکنند.

اشپیگل: کشورهای دیگر چگونه می‌توانند بر طالبان تأثیر بگذارند؟

یوسف‌زی: جامعه بین‌المللی باید رویکرد خود را تغییر دهد. مکانیسم‌های فعلی حقوق بین‌الملل برای پاسخگو کردن عاملان این اقدامات کافی نیستند. زنان و دختران افغان، آنچه بر آن‌ها می‌گذرد را «آپارتاید جنسیتی» می‌نامند. آن‌ها خواستار آن هستند که این مفهوم به‌عنوان جنایت علیه بشریت به رسمیت شناخته شده و در سطح بین‌المللی مورد پیگرد قرار گیرد. این کمپین باید جدی گرفته شود.

اشپیگل: دولت آلمان سیاستی برای “عادی‌سازی” روابط با طالبان در پیش گرفته و حتی قصد گفت‌وگو درباره بازگرداندن پناهجویان به افغانستان را دارد. نظر شما درباره این سیاست چیست؟

یوسف‌زی: من از مردم آلمان می‌خواهم که با ملت افغانستان ابراز همبستگی کنند، از زنان افغان حمایت کرده و به صدای آن‌ها گوش دهند. عادی‌سازی روابط با طالبان اشتباه است. هیچ دولتی نباید چنین کاری کند. طالبان باید به‌خاطر جنایاتی که مرتکب می‌شوند، پاسخگو باشند.
چگونه کشوری مانند آلمان می‌تواند چنین نکند؟ چطور ممکن است در موضوع حقوق زنان در افغانستان، مصالحه و عقب‌نشینی صورت گیرد؟ عادی‌سازی روابط با طالبان یعنی عادی‌سازی سرکوب علیه زنان. این یک اشتباه است. این خیانت است. این دورویی است. برای من مهم‌ترین مسئله، ایستادگی در برابر بی‌عدالتی است. و من امیدوارم که آلمان نیز از ایستادگی در برابر این بی‌عدالتی، نهراسد.

اشپیگل: شما زندگی‌تان را وقف مبارزه برای حقوق زنان کرده‌اید. با توجه به این‌که بسیاری از دستاوردها اکنون از بین رفته‌اند، چه احساسی دارید؟

یوسف‌زی: چیزی در درون من می‌شکند. وقتی طالبان قدرت را به دست گرفتند، با خودم فکر می‌کردم که چه کاری می‌توانم انجام دهم. با بسیاری از سران کشورها و مسئولان تماس گرفتم. اما تنها زنان بودند که پاسخ دادند. مردان تظاهر می‌کردند که گرفتار و مشغول‌‌اند. این مسئله نشان می‌دهد که ما به حضور بیشتر زنان در جایگاه‌های قدرت نیاز داریم. با این حال، من همچنان خوشبین هستم، زیرا زنان افغان بسیار شجاع و مقاوم‌اند. آن‌ها تسلیم نمی‌شوند.

اشپیگل: در کتاب جدیدتان، «Finding My Way»، به‌طور مفصل درباره خودتان نوشته‌اید. آیا هدف‌تان این بود که به دیگران امید بدهید؟

یوسف‌زی: بله، من می‌خواستم صادقانه از احساسم نسبت به دوران تبدیل شدنم به یک چهره‌ی شناخته‌شده جهانی صحبت کنم. به نظرم مهم است که نشان دهم در پانزده‌سالگی فعال بودن به چه معناست؛ در سنی که هنوز انسان نمی‌داند چه کسی‌ست و چه می‌خواهد. به همین دلیل در کتابم درباره زندگی‌ام در دانشگاه، روابط عاطفی، دوستی‌ها، سلامت روان و همه چیزهایی که به من کمک کردند مسیر خود را به‌عنوان یک زن پیدا کنم، نوشته‌ام و امیدوارم کسی در آن سوی دنیا از این داستان بهره‌مند شود.

اشپیگل: شما در سال ۲۰۱۴ برنده جایزه صلح نوبل شدید. این جایزه چه تغییری در زندگی شما ایجاد کرد؟

یوسف‌زی: من هنوز در مدرسه بودم که خبر دریافت جایزه را شنیدم. البته از دوران کودکی فعال بودم و می‌دانستم که این‌گونه جوایز، برای شخصیت فرد نیستند، بلکه برای تلاش‌ها و فعالیت‌های او اعطا می‌شوند. جایزه نوبل صلح برای من به این معنا بود که اکنون از من انتظار می‌رود بیش از پیش همان کاری را انجام دهم که قبلاً انجام می‌دادم؛ این‌که تمام عمرم را وقف این هدف کنم.

—————————
ملاله یوسف‌زی، متولد ۱۹۹۷، فعال حقوق کودکان و زنان از پاکستان است. او در سال ۲۰۱۲ توسط طالبان مورد سوءقصد قرار گرفت و به‌شدت مجروح شد. برای فعالیت‌هایش، در سال ۲۰۱۳ جایزه ساخاروف پارلمان اروپا و در سال ۲۰۱۴ جایزه نوبل صلح را دریافت کرد. در سال ۲۰۲۰، تحصیلات خود را در رشته‌ی فلسفه، سیاست و اقتصاد در دانشگاه آکسفورد بریتانیا به پایان رساند. اکنون کتاب جدید او با عنوان «Finding My Way. Ein Memoir»  به زبان آلمانی منتشر شده است.





نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ: با حمله به ایران قلدر منطقه را حذف کردیم
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 23.10.2025, 19:50

ترامپ: با حمله به ایران قلدر منطقه را حذف کردیم


دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، در گفت‌وگویی با مجله تایم گفته است که حمله نظامی او به ایران، «نقطه عطفی» در تحولات خاورمیانه بود و زمینه را برای برقراری صلح میان کشورهای عربی و اسرائیل فراهم کرد.

ترامپ در این مصاحبه مدعی شده است که با بمباران تأسیسات هسته‌ای ایران، «تهدید اصلی منطقه» از میان رفت و به گفته او، ایران دیگر «قدرت مسلط و قلدر» خاورمیانه نیست. او گفت که پیش از این حمله، همه رؤسای‌جمهور آمریکا در دو دهه گذشته اجرای چنین عملیاتی را تمرین کرده بودند اما هیچ‌یک حاضر به انجام آن نشده بودند.

رئيس جمهور آمریکا در این خصوص می‌گوید: «خلبان‌ها به دفترم آمدند و گفتند که ما این مانور را ۲۲ سال تمرین کرده‌ایم، اما هیچ رئیس‌جمهوری دستور اجرای آن را نداده است. من این کار را کردم و با آن، خاورمیانه تغییر کرد».

ترامپ با اشاره به سیاست دولت‌های پیشین آمریکا افزود که حمله به عراق در دوران جرج بوش باعث «بر هم خوردن توازن قدرت» در منطقه شد و زمینه قدرت‌گیری ایران را فراهم کرد. او گفت: «وقتی یکی از دو قدرت منطقه (عراق و ایران) از میان رفت، ناگهان یک قلدر باقی ماند و آن ایران بود. اما ما آن را از میان برداشتیم و خاورمیانه متفاوتی ساختیم.»

اشاره به ترور قاسم سلیمانی

ترامپ همچنین بار دیگر از ترور قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه پاسداران، دفاع کرد و آن را بخشی از روند تضعیف ایران دانست. او گفت که سلیمانی در حال برنامه‌ریزی برای حمله به پنج پایگاه آمریکایی بوده و افزود: «ما زودتر از او عمل کردیم و سه لایه از فرماندهان نظامی ایران را از میان بردیم. از آن زمان ایران دیگر تهدیدی جدی نبود.»

با وجود ادعاهای رئيس جمهور آمریکا، او هرگز هیچ شواهدی که نشان از برنامه‌ریزی سلیمانی و سپاه قدس برای حمله به پایگاه‌های آمریکایی در منطقه داشته باشد، ارائه نکرده است.

ادعای پایان تهدید هسته‌ای ایران

ترامپ در ادامه این گفتگوی مفصل با اشاره به حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران مدعی شد که پس از آن «تهدید هسته‌ای ایران از بین رفته است.» او همچنین در ادامه افزود: «آنها حالا برای بقا می‌جنگد، نه برای ساخت سلاح هسته‌ای. ایران دیگر ترسناک نیست، کسی از آن نگران نیست. آن‌ها ضعیف شده‌اند و تحریم‌ها هم فشار را چند برابر کرده‌اند.»

آقای ترامپ در بخش دیگری از این گفتگو بار دیگر به برجام و توافق هسته‌ای دولت اوباما با ایران تاخت و آن‌را «بدترین توافق ممکن» خواند که به گفته او، «راه ایران برای ساخت سلاح هسته‌ای را باز گذاشت».

این ادعای ترامپ در حالی مطرح می‌شود که تا پیش از تصمیم ایالات متحده آمریکا برای خروج از برجام، به گواه گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، برنامه هسته‌ای ایران تحت نظارت این نهاد بین‌المللی بود و هرگز تلاشی برای حرکت به سمت ساخت سلاح هسته‌ای از ایران مشاهده نشده بود.

رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، اخیرا در تازه‌ترین اظهارات خود هم بار دیگر تکرار کرده که هیچ شواهدی که نشان دهد، ایران قصدی برای ساخت سلاح هسته‌ای داشته باشد، در دسترس نیست.

توافق ابراهیم و اسرائیل

ترامپ در بخش دیگری از مصاحبه تأکید کرد که تضعیف ایران به شکل مستقیم زمینه‌ساز شکل‌گیری توافق‌های صلح میان کشورهای عربی و اسرائیل بود. او گفت: «اگر ایران همچنان قدرتمند بود، هیچ کشور عربی حاضر به امضای توافق ابراهیم نمی‌شد. اما وقتی قلدر از میان رفت، همه برای صلح آماده شدند.»

او افزود که اگر ایران همچنان قدرت مسلط منطقه بود، توافق میان اسرائیل و کشورهای عربی «ارزشی نداشت» و با «سایه تهدید ایران» هیچ کشوری در منطقه احساس امنیت نمی‌کرد.

ترامپ همچنین گفت که روابطش با رهبران عربستان سعودی بسیار خوب است و پیش‌بینی کرد که ریاض به‌زودی به توافق ابراهیم بپیوندد. او افزود: «اکنون عربستان نه مشکل غزه دارد و نه مشکل ایران. شرایط برای صلح کامل مهیاست.»

اشاره آقای ترامپ در خصوص رفع مشکل غزه در حالی است که پیشتر مقام‌های سعودی، به رسمیت شناخته شدن کشور فلسطینی را از پیش‌شرط‌های خود برای عادی سازی روابط با اسرائيل عنوان کرده بودند. اتفاقی که هیچ جایی در طرح پیشنهادی ترامپ برای آتش‌بس در غزه ندارد و با مخالفت‌های سنگین درون اسرائيل برای این امر، بعید به نظر می‌رسد که چشم‌اندازی برای شکل‌گیری کشور مستقل فلسطینی در دسترس باشد.

حملات اسرائیل در منطقه‌

ترامپ در ادامه گفت که در دوره ریاست‌جمهوری‌اش، بسیاری از حملات نظامی در منطقه با هماهنگی مستقیم میان او و اسرائیل انجام شد. او گفت: «اسرائیل همیشه با احترام کامل با ما هماهنگ بود. بعضی وقت‌ها به آن‌ها اجازه حمله می‌دادم و بعضی وقت‌ها نه، و آن‌ها به تصمیم ما احترام می‌گذاشتند.»

او دولت‌های اوباما و بایدن را متهم کرد که «به جای متحدان منطقه‌ای، جانب ایران را گرفتند» و گفت اگر سیاست‌های آن‌ها ادامه می‌یافت، ایران اکنون «به کشوری هسته‌ای تبدیل شده بود که هیچ مذاکره‌ای با آن ممکن نبود».

ترامپ در پایان گفت که اگر حمله‌ای به ایران انجام نمی‌شد، کشورهای عربی حاضر به امضای توافق صلح با اسرائیل نبودند. او افزود: «اگر آن حمله انجام نمی‌شد، توافق ابراهیم ارزشی نداشت، چون ابر تهدیدی به نام ایران بالای سر همه بود. اما حالا دیگر آن ابر از بین رفته است.»


یورونیوز فارسی





نظر شما درباره این مقاله:







خاورمیانه در انتظار و ابهام! / صابر گل‌عنبری
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 23.10.2025, 18:48

خاورمیانه در انتظار و ابهام! / صابر گل‌عنبری






نظر شما درباره این مقاله:







کج‌سلیقه‌گی در نقد یک عروسی ی باشکوه
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 23.10.2025, 16:12

کج‌سلیقه‌گی در نقد یک عروسی ی باشکوه


اکبر کرمی

نمایش عروسی ی دختر شمخانی، اگر درست باشد (و به‌قول اسرافیل حضرتیان سایه و بدل او نباشد)، که چنددهه دبیر شورای امنیت ملی بوده است، خشم همه‌گانی را درآورده است و ریختی از بی‌زاری همه‌گانی را از پندار، گفتار و کردار کارگزاران جمهوری اسلامی نمایش می‌دهد؛ و به‌نمایش گذاشته است. اما ماندن در این لایه چیزی بیش‌تر از شکایت‌ها و‌ گلایه‌ها ی حافظ و سعدی شیرازی از ریاکاری نخواهد بود و با هر ادبیاتی چیده و پیچیده شود، بزرگ‌تر، کوبنده‌تر، انسانی‌تر و زیباتر از آن‌چه و گونه‌ای که آن بزرگان آفریده اند، نخواهد شد.

حتا اگر این مهمانی با مهمانی‌ها ی خاندان پهلوی و لباس عروس با لباس عروسی فرح پهلوی همانند کنیم، باز هم پیش نرفته‌ایم و‌ هنوز گرفتار پسند تنگ و زمان‌‌پریشی و جهان‌پریشی هستیم؛ و حرف‌ها ی مفت برای برخی از ذهن‌ها ی هرز فراهم می‌کنیم که دست بالا می‌خواهند علی خامنه‌ای را بردارند و رضا پهلوی را جا ی آن بگذارند.

این مهمانی باید با مهمانی‌ها ی ام‌روز و تازه‌به‌دوران‌رسیده‌هایی همانند شود که برای آن که بگویند کسی شده‌اند و هستند، هزینه‌ها ی بسیار می‌پردازند.

در این سطح ما با یک مهمانی باشکوه و دل‌انگیز روبه‌رو هستیم که کم‌تر دختری آرزو ی آن را ندارد. و باید پدری را که هنوز می‌تواند چنین مهمانی ی باشکوهی را برای دختر خود فراهم کند ستود. و بیش‌تر و پیش‌تر، پدری را که می‌تواند از جنگ و جبهه بیاید و همه ی ترهات جنگ و جبهه و جبهه ی نادانی را که در آن‌جا بالاآمده است، دور بریزد و برای دختر خود جست‌وجو ی آزاد خوش‌بختی را جشن بگیرد، باید آفرین گفت.

نقد این مهمانی و چشم‌بستن بر شکوه دل‌انگیز آن، چون عروس، دختر شمخانی است، چیزی بیش از کینه‌توزی و خشونت‌ورزی آرام (Passive aggression) و واکنشی نیست که از چیره‌گی ی اخلاق برده‌گانی بر هم‌بودمان و گستره ی همه‌گانی ی ما داستان‌ها دارد.

کسانی که منتقد و واسنجنده ی رفتار پدر عروس هستند، باید از لاک پدرسالاری بیرون بیایند و اگر نمی‌توانند داد و دهشی داشته باشند، دست‌کم باید با دشمن خود در میدان سیاست مردامرد زورآزمایی کنند! اگر نمی‌توانند، به این پلشتی و پستی نباید تن داد. نباید و نشاید که چشم فرشته ی عدالت را کور خواست و حساب دختران را با حساب پدران درهم‌آمیخت.

باید از نمایش جست‌وجو ی آزاد خوش‌بختی که به خانه ی شمخانی هم رسیده است، لذت برد و این پیروزی را به حساب جوانان ایران گذاشت که هرجا باشند ازپانمی‌نشینند که پدران را از پادرآورند و ارزش‌ها ی خود و زمانه ی خود را چیره‌کنند.

آن‌چه در این نمایش اهمیت دارد و می‌تواند در سنگری که جنبش زن، زنده‌گی، آزادی گرفته است و حکومت را از آن رانده است یاری‌گر باشد، همین است. پرچم «پوشش اجباری» و سبک زیست زورکی (که برای آن که فرورود چرب‌شده و اسلامی خوانده شده است) در این فیلم کوتاه در درونی‌ترین خانه‌ها ی حکومت ولی‌فقیه (یعنی خانه‌ای که خداوند آن برای چنددهه دبیر شورا ی امنیت ملی بوده است) بر زمین افتاده است. یعنی پوشش زورکی و سبک زنده‌گی اسلامی/خرکی حتا در خانه و خانواده ی شمخانی هم بی‌سیرت و بی‌صورت شده است.

جست‌وجوی آزاد خوش‌بختی را برای دختر کارگزاران جمهوری اسلامی هم باید خواست و ستود! باید امیدوار بود که آتش این جنگ در همه این‌دست خانه‌ها بیفتد و همانند خانه ی شمخانی با مرگ پدران و پیروزی دختران و فیلم‌هایی چنین نمایش داده شود. اگر فریادی دارید بر سر جمهوری اسلامی، آخوندسالاری، ستم‌سالاری بکشید، که نمی‌گذارد و نگذاشته است این منطق، چم‌گویی و حرف حساب از اندرونی‌ها بیرون بیاید و منطق سیاست هم بشود.

اگر نتوانید این‌گام را بردارید و منطق

آن را در سپهر سیاسی روان کنید، در ‌به‌ترین ریخت، ریخت پیش‌پاافتاده‌ای از کارها ی حافظ و سعدی شیرازی را زیر پا ی خواننده‌گان آن متن‌ها ریخته‌اید. خواننده‌گانی و خوکانی که در به‌ترین برآورد در اخلاق و ادب آن دوران مانده‌اند؛ و چیزی از ادب‌ها و اخلاق‌ها ی این دوران نمی‌دانند. در بدترین ریخت کار حتا بدتر و ناپسندتر است؛ زیرا از ما نقش مترسکانی را خواهد ریخت که از دلیری برای هم‌آوردی مردامرد در میدان سیاست گریخته‌ایم و همانند ترسوها به دشمنان خود از پشت‌بام ناسزا می‌گوییم.

اگر نتوانید به حساب دختر شمخانی از روی داد و دهش بپردازید در پرداخت حساب پدر هم به‌جایی نمی‌رسید.

از لاک کینه‌توزی، اخلاق برده‌گانی و ادب شهربندی بیرون شوید تا بتوانید پیروزی‌ها ی این مهمانی را که به همت جوانان ایران رقم می‌خورد ببینید؛ و دختران و پسران و کودکان ایران‌زمین را حتا اگر در اندرونی ی این خوکان سیاسی پرویده‌‌اند، دست‌کم نگیرید. پشت کردن به ادب شهربندی و گریختن از چس‌ناله‌ها ی آن آغاز شهروندی است. این پیروزی‌ها را باید دید تا شکست‌ها و بنیادها ی آن‌ها هم در جنجال‌ها ی سیاسی از چنگ ما نگریزد.

متر دمکراسی‌خواهی پس از «جنبش زن، زنده‌گی، آزادی» زنده‌گی، آزادی و زن و همه ی ارزش‌هایی است که می‌تواند به زنان و دختران آزادی و زنده‌گی و جست‌وجوی آزاد خوش‌بختی بدهد و بیاورد. و زنان همه ی زنان (حتا دختر شمخانی) و آزادی‌ها همه ی آزادی‌ها (حتا آزادی جشن عروسی) و زنده‌گی همه ی زنده‌گی‌ها هستند. کج‌سلیقه‌گی کمکی به گشودن گره‌ها ی کور ایران ویران نمی‌کند، باید واژه‌ها و داوها را بتراشیم و به کله ی ستم‌سالاری در ایران بسیار سفته و پخته شلیک کنیم.


نظر خوانندگان:


■ کرمی عزیز، با نکوهش شما همراهم، که جشن عروسی برای هر دختری را، فرزند هر که باشد، فرخنده بپنداریم. در باب تجملات هم همینطور. چیزی که در ویدئو دیده می‌شود برای قشر مرفه ایرانی بسیار عادیست. اما میزان تزویری که از دیدن این صحنه‌ها در سال ۲۰۲۵ دستگیرمان می‌شود بی‌نهایت است.  تنها ۲۰ -۱۰ سال قبل چنین جشنی اگر بوسیله کمیته و سپاه کشف می‌شد زندان‌های طولانی، شلاق، جریمه سنگین، و فاجعه برای چندین خانواده بوجود می‌آورد. چگونه باید آن را تعبیر کنیم؟ که به لطف جنبش مهسا سران خونخوار رژیم می‌توانند مهمانی تجملی بی‌حجاب بدهند و فیلمش را به رخ مردم بکشند؟ همین آقایان در دوران جنبش ژینا در تکاپوی چشم در آوردن بودند. آیا هرگز شمخانی یا امثال او در راس رژیم گفتند که اشتباه می‌کردیم؟ حق زنان و دختر ها بود که از هویت خود دفاع کنند؟ نه تنها نمیگویند بلکه هنوز شاخ و شانه می‌کشند که می‌گیریم و حبس می‌کنیم. این حجم از ریا و دغل کاریست که خون مردم بویژه زنان و دختران ایران را به جوش می‌آورد. مردم ایران شمخانی را شکنجه‌گر خود و چندین نسل ایران زمین می‌دانند. و محترما بر این باورم که چالش های سیاسی از قبیل سلطنت و غیره را با مسائلی که مردم همه در مورد آن همفکرند مخلوط نکنیم.
موفق باشید، پیروز


■ جناب کرمی گرامی درود بر شما. من هم با جناب پیروز همسو هستم. برای نشان دادن دموکراسی خواهی و انصاف، نباید از آن سوی بام پایین بیفتیم. آنهم هنگامی که پای گروهی آدمکش و دزد در میان باشد.
پیروز باشیم. بهرام خراسانی یکم آبان ۱۴۰۴


■ جناب کرمی، درود بر شما.
بسیار درست به موضوع پرداخته‌اید. آزادی و حق زیستن به میل خویش، نباید مرز و اما و اگر داشته باشد. در عین حال، همه‌ی انسان‌ها در معرض تحول و دگرگونی‌اند؛ از جمله خانواده‌ی جناب شمخانی، همان‌گونه که حضرت رضا پهلوی دیگر پدرشان نیستند. به همین سیاق، تک‌تک ما نیز مشمول این تغییرات هستیم ــ یا دست‌کم باید می‌بودیم. به‌ویژه اگر بخواهیم در این بازار مکاره، قلم به دست گرفته و قلم‌فرسایی کنیم، باید مترصد عوارض اجتماعی آن نیز باشیم.
با این همه، در کشور فلاکت‌بارمان، ایران، قواعد عمومی رشد و توسعه، به‌ویژه در عرصه‌ی علوم اجتماعی و تاریخی، هنوز چندان عمومیت نیافته و بسیار کند پیش می‌رود. خصوصاً در روزگاری که میدان از آنِ غوغاسالاران است و تکنولوژی نیز همه ابزارهای لازم را در اختیار آنان نهاده است.
از حافظ و سعدی یاد کرده‌اید و بی‌گمان ذکاوت و درایت و فرهیختگی آنان، مدّنظرتان بوده است. اگر تنها به پاسخگویی همین دو مورد بالا توجه فرمایید، درمی‌یابید که نخبگان جامعه‌ی ایران ــ به‌ویژه غوغاسالاران ــ تا چه اندازه از قافله‌ی اندیشه و درایت بازمانده‌اند.
شارلاتانیسم، یا به تعبیر غربی‌ها «پوپولیسم»، فرصت رشد و توسعه‌ی طبیعی را، به‌ویژه در عرصه‌ی سیاسی و اجتماعی ایران، بسیار تنگ و کند کرده است.
در میان نخبگان ایرانی، به‌ویژه در سال‌های اخیر، سنگ را بسته‌اند و سگ را رها کرده‌اند؛ بخصوص که این روزها، گرگ و سگ نیز چنان در هم آمیخته‌اند که، تشخیص سره از ناسره، برای دغدغه‌مندان، دلسوزان و شرافتمندان ایران، بسی دشوار شده است.
پایدار باشید. م ـ قجاوند


■ این اصولا نگاهی است که با خجالت امید به تغییر از داخل رژیم را هنوز از دست نداده و مروتش هم از همین جاست. در عروسی ای که زن و مردش از هم جداست و آدمکشش هم معذبانه وارد حریم زنانه شده، از “زن زندگی آزادی” مایه گذاشتن هم طرز تفکر کسانی را نشان می‌دهد که معتقد هستند هیچ کس نباید طرد شود و در امتدادش به بیت رهبری هم می‌رسد. سخنانی از قبیل “مهمانی باشکوه و دل‌انگیز” و ستودن پدری که با قتل و غارت ملت ایران برای دخترش عروسی می‌گیرد و دختری که می‌داند پدرش چه کاره است و دستبوسش، نشان از دموکراسی خواهی پا در هوای نویسنده مقاله دارد و به آن هم “باید آفرین گفت”.
“خوش‌ بختی که به خانه‌ی شمخانی” و امثال او رسیده تازگی ندارد و قبل از آن هم بوده، از سفارش لباس و عطر از اروپا بگیر و تا عروسی‌های مجلل برای آقا و خانوم زاده‌ها مانند عروسی مجلل دختر قالیباف در سال ۹۵ و ماجرای سیسمونی‌گیت. حساب دختران و پسران را نمی‌شود کیلویی از “پدرانشان” جدا کرد، در آن صورت داماد و برادرزاده‌ها و پسرانش خصوصا حسین شمخانی هم می‌شوند کار آفرین. سبک زندگی این جماعت ربطی به مبارزه جوانان این آب و خاک ندارد و نویسنده مقاله شیپور را وارونه گرفته و در آن می‌دمد، مقاله را به دقت بخوانید تا با صدای ناموزنش بیشتر آشنا شوید. با عادی جلوه دادن شر احتمالا در عروسی مجلل بعدی برای ایشان کارت دعوت فرستاده خواهد شد. اینجا دیگر صحبت از کج سلیقگی در تمجید “از یک عروسی ی باشکوه” نیست بلکه وارونه دیدن است.
با درود سالاری


■ آقای کرمی، شاید خواسته‌ای «منصفانه و عادلانه» قضاوت کنی، اما از افراط به تفریط غلطیده‌ای، امیدوارم از آن طرف بام طوری نیفتی که امید زنده ماندن را از دست بدهی: موضوع، یک جنایتکار پرسابقه، مدعی و طلبکار بر گرده یک ملت همه‌چیز باخته است. مهره‌ای در یک رژیم سرکوبگر خشن، نه یک پدر تازه به دوران رسیده ندید بدید خودباخته. همبستگی، تمهید، تجهیز و آمادگی برای براندازی این فاشیسم دینی با تمام ابواب جمعی‌اش ــ به هر وسیله ممکن ــ وظیفه و مسئولیت روز و شب ماست، نه دفاع از یک سارق «حرامزاده» حقیر شلخته. شگفتا!
سعید سلامی


■ با عرض ارادت خدمت جناب کرمی،
اگر شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران را شبیه به غبار کهکشانی ببینیم که در آینده در آن ستاره و سیارات شکل خواهند گرفت و منظومه‌های قانون‌مند به جریان خواهند افتاد، رویدادهایی که در آن مدنیت اجتماعی مشاهده شود، مانند جرقه‌ای هستند که نوید این گذار را می‌دهند. مسلما بزرگترین و شگفت انگیزترین رویداد، جنبش زن زندگی آزادی و نهضت بزرگ بانوان برای اعاده حیثیت و حقوق خود می‌باشد. از این منظر مطلب جناب کرمی را صحه‌ای بر هم همین موضوع می‌بینم. در واقع دید گسترده‌تر ایشان به کلیت ایران تا خلافکاری افراد که خود نماد جامعه دیروز ایران است.
ممنون از توجه شما؛ یزدانی






نظر شما درباره این مقاله:







چرا محمدرضاشاه فروافتاد و آخوندها به قدرت رسیدند؟ ">
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 23.10.2025, 16:06

چرا محمدرضاشاه فروافتاد و آخوندها به قدرت رسیدند؟


گفت‌وگوی اکبر کرمی، منصور فرهنگ و جان لیمبرت

نگاهی به برآمدن یک آخوندسالاری در سده ی ۲۱

در گفت‌وگو با منصور فرهنگ و جان لیمبرت که هر دو از هم بازی‌گران تاریخ انقلاب اسلامی هستند و هم از پژوهنده‌گان پرسیده‌ام: کتاب «یک حکومت آخوندسالار» (A Modern Theocracy) چه‌گونه نوشته شد؟ و چه چیزی شما را به نوشتن آن کشید؟ چه‌گونه و چرا پادشاهی محمدرضاشاه چنین برآق‌آسا فروریخت و رفت؟ چرا و چه‌گونه آخوندها که در جریان انقلاب ۵۷ جریانی بسیار حاشیه‌ای بودند، توانستند به متن و کانون آن برسند و بر سریر قدرت بنشینند؟ چرا و چه‌گونه حکومتی آخوندسالار در آغاز هزاره ی سوم توانست خود را به ایران و جهان بچپاند؟ چه‌گونه و چرا در پایان کار آن‌چه بر ایران آوار شد پادواره‌گی (ضدیت) با ارزش‌ها ی روشن‌گری و نوین بود؟ آیا این پادواره‌گی برساخته شده؟ یا از همان آغاز بود و ما تنها در دیدن آن ناتوان بودیم؟ چرا تک‌سالاری پهلوی پس از ۵۴ سال حکومت و سرکوب فروافتاد و آخوندها به قدرت رسیدند؟

در دریافت انقلاب ۵۷ به‌طور چیره بنیادها ی ژرف انقلاب و فرآیندها ی پنهان آن نادیده و نابررسیده می‌ماند؛ و چندان عجیب نیست اگر انقلاب و انقلابی‌ها همانند مترسکی دیده می‌شوند که پیشاپیش نادان، جهان‌پریش و زمان‌پریش خوانده و ارزیابی می‌شوند. در این متن، بی زاری از استبداد، استعمار، درمانده‌گی، و شوق عمیق به پیش‌رفت و رسیدن به‌غربی‌ها که در جان شرقی‌ها، مسلمانان و ایرانی‌ها زبانه می‌کشید، از یاد می‌رود و تنها نادانی‌ها ی مردمان ایران که همانند هر تاریخی بازی‌گران بزرگ آن تاریخ هستند، برجسته می‌شود. برآمد کار همیشه خنده‌دار است؛ حسرتی برای گذشته همانند تبی آتشین در گروهی بی‌سروپا بالا می‌آید و آونگی برای بازگشت به گذشته همانند ناقوس مرگ به جنبش می‌افتد. در میانه ی این حسرت و مرگ است که تاریخ و تاریخ‌پژوهی می‌تواند خواب‌ها ی آشفته ی ما را پاره کند، از نادانی‌ها و نادانی به نادانی‌ها پرده برگیرد و راهی به رهایی شاید بگشاید.





نظر شما درباره این مقاله:







نگاهی شوخ طبعانه به زندگی نویسندگان-۱۱
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 23.10.2025, 16:04

این قسمت: لوییس کارول

نگاهی شوخ طبعانه به زندگی نویسندگان-۱۱


برگردان: علی‌محمد طباطبایی

وسیله نقلیه مورد علاقه لوییس کارول، سه‌چرخه بود. او حتی یکی از آن را برای خودش اختراع کرد.

لوییس کارول احتمالاً بیش از هر نویسنده دیگری در تاریخ، الهام‌بخش موسیقی راک سایکدلیک (۱) (psychedelic rock) بوده است. فقط به ترانه‌هایی مانند «White Rabbit» از جفرسون ایرپلین، «I Am the Walrus» از بیتلز و کل آلبوم «Hurdy Gurdy Man» از دونوان فکر کنید. (البته، کسی نگفته که همه این آثار، موسیقی راک سایکدلیک خوبی بوده‌اند.) و این همه از مردی است که احتمالاً هرگز مواد مخدر مصرف نکرد، شاید هرگز یک رابطه عاطفی بزرگسالانه واقعی نداشت و بیشتر عمر خود را به عنوان مدرس ریاضیات در یک کلیسای کوچک انگلیسی گذراند.

اوه، و علاوه بر این،یکی از محبوب‌ترین قهرمانان داستان‌های کودکان در تمام دوران را نیز خلق کرد.اومدت ها قبل از اینکه با آلیس آشنا شودچارلز لوتویج دادگسون (Charles Lutwidge Dodgson) پسر خجالتی و لکنتی زبان یک کشیش از دارزبری، چشایر (Daresbury, Cheshire) بود. او که سومین فرزند از بینیازده فرزند خانواده بود، از سنین پایین نوشتن را آغاز کرد. حتی پس از اخذ مدرک ریاضی از کالج کریست چرچ، آکسفورد، به نوشتن اشعار طنز ادامه داد که برخی از آنها در «کامیک تایمز»(Comic Times) منتشر شد. او که مصمم بود حرفه نویسندگی و ریاضیات خود را از هم جدا نگه دارد، نام مستعار «لوییس کارول» را با معکوس کردن دو نام اول خود، ترجمه آن به لاتین و سپس ترجمه مجدد به انگلیسی ابداع کرد. این نوع بازی با کلمات عجیب و باهوشانه، به نشانه سبک نوشتاری او تبدیل شد.

زندگی شخصی و مذهبی

کارول که قدبلند، لاغر و خوش‌قیافه بود، زندگی یک آکادمی‌مشرب منزوی را پیش می‌برد. اصلی‌ترین سرگرمی‌هایش نوشتن و عکاسی بودند. پس از اینکه در سال ۱۸۶۱ به عنوان خادم کلیسا منصوب شد، تصور می‌رفت که کشیش کلیسای انگلیکان شود، اما چیزی مانع از برداشتن این گام به سمت مقام کشیشی شد. او در یادداشت‌های روزانه خود از حس فراگیر گناه و عذاب وجدان سخن می‌گفت، اگرچه مشخص نیست که آیا این احساسات مانع از ادای سوگندش شدند یا خیر. مسلماً او فردی متدین باقی ماند. او یکبار در بازدید از کلیسای کلن (Cologne cathedral) به گریه افتاد و معروف بود که اگر چیز مقدسی روی صحنه توهین‌آمیز نمایش داده می‌شد، از سالن اجرا خارج می‌شد.

آلیس در سرزمین عجایب

در سال ۱۸۶۲، کارول با قایق به همراه دوستانش، از جمله آلیس لیدل (Alice Liddell)،یک دختر ده ساله که با او دوستی غیرمعمول نزدیکی برقرار کرده بود، به گردش رفت. او وقت را با گفتن داستانی گذراند که آلیس شخصیت محوری آن بود، و این دخترک او را ترغیب کرد که آن را روی کاغذ بیاورد. این داستان که در ابتدا «ماجراهای آلیس در زیر زمین» نام داشت، توسط او به «ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب» تغییر نام یافت. این کتاب که در سال ۱۸۶۵ منتشر شد، بلافاصله و به طور فوق‌العاده‌ای موفقیت بزرگی کسب کرد و منجر به خلق دنباله‌ای به نام «آن سوی آینه» در سال۱۸۷۲ شد. داستان‌های آلیس، مملو از شخصیت‌های عجیب و غریبمانند کلاهدوز دیوانه و بخش‌هایی از اشعار بی‌معنی مانند «جابراوکی» و «گراز دریایی و درودگر»، مورد استقبال خوانندگان فراوانی در تمام سنین قرار گرفت. چارلز دادگسون خجالتی و کتابخوان، اکنون به نویسندهمشهور جهانیکودکان، لوییس کارول، تبدیل شده بود (اگرچه هنوز وقت می‌کرد گاهگاه رساله خشک ریاضی نیز بنویسد، به‌ویژه اثر جذاب «دینامیک ذرات» در سال ۱۸۶۵).

سال‌های پایانی

کارول در دو دهه پایانی عمرش به نوشتن، عکاسی، اختراع کردن و تفکر در مسائل ریاضی ادامه داد. پرتره‌های عکاسی او اکنون به عنوان آثاری جلوتر از زمان خود دیده می‌شوند، اگرچه سوژه‌های دخترانه پیش از بلوغ او سوالاتی برای زندگینامه‌نویسان ایجاد کرده است. کارول بدون شک فردی عجیب و غریب بود. او سبک زندگی غیرمتعارفی داشت، هرگز ازدواج نکرد و بر اساس تمام گزارش‌ها، هیچ رابطه بلندمدتی با زنان بزرگسال تشکیل نداد. هنگامی که در سال ۱۸۹۸ بر اثر برونشیت درگذشت، میراثی از شخصیت‌های رنگارنگ، موقعیت‌های عجیب و تکه‌های بازی با کلمات به جا گذاشت که نویسندگان، موسیقی‌دانان و کودکان در سراسر جهان هنوز از آن الهام می‌گیرند.

مخترع ابزارها (گجت‌ها)

کارول بیش از یک داستان کودکانه دلنشین خلق کرد. او همچنین علاقه‌مند به گجت بود و در اوقات فراغت عاشق اختراع کردن بود. از جمله نوآوری‌های او می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: یک قلم الکتریکی، یک نوع جدید حواله پستی، یک سه‌چرخه، روشی برای تراز کردن حاشیه سمت راست در ماشین تحریر، نوع اولیه ای از نگهدارنده دوطرفه، و یک سیستم کمک حافظه برای به خاطر سپردن نام‌ها و تاریخ‌ها، معروف به «Memoria Technica».کارول همچنین ایده چاپ عنوان کتاب روی عطف یا شیرازه جلد آن را ارائه داد تا به راحتی در قفسه کتاب پیدا شود. واژه‌هایی که او ابداع کرد و امروزه هنوز استفاده می‌شوند شامل کلمات ترکیبی مانند «chortle» به معنای نخودی خندیدن (ترکیبی از chuckle و snort) و «galumph» به معنای بالا و پائین پریدن در اثر خوشحالی زیاد (ترکیبی از gallop و triumph) است. او که یک حل‌کننده جدول و معمای دوآتشه بود، بازی‌های کارتی و منطقی بسیاری ابداع کرد، بازی تخته نرد را بهبود بخشید و یک فرم اولیه از بازی اسکرابل را ایجاد کرد.

شگفتی پزشکی

شایعاتی مبنی بر استفاده کارول از داروهای روان‌گردان بسیار اغراق‌آمیز بوده است، اما با توجه به سابقه پزشکی‌اش، چه کسی می‌تواند او را سرزنش کند؟ اگر شما هم از بیماری‌هایی مانند تب و لرز، التهاب مثانه، کمردرد، کورک، اگزما، سینوزیت، آرتریت،تنگی نفس، اسهال، لارنژیت، برونشیت،قرمزی التهاب پوست،آبریزش مثانه، روماتیسم،درد اعصاب، بی‌خوابی و دندان‌درد رنج می‌بردید – همانطور که کارول در زمان‌های مختلف داشت – شما هم احتمالاً می‌خواستید درد را تسکین دهید. او همچنین میگرن‌های مزمن و دردناکی را تجربه می‌کرد که با توهمات عجیب و غریب، از جمله اختلال ادراک عصبی همراه بود. اگر لکنت مادام‌العمر، احتمال ابتلا به اختلال کم توجهی و فراموش کاری همراه با حواس پرتی (ADHD) و ناشنوایی جزئی را نیز به این لیست اضافه کنید، جای تعجب است که کارول یک مصرف‌کننده حرفه ای تریاک نبوده است. شاید هم بوده.

آه، سرم! سردرد

آیا ماجراهای آلیس محصول جانبییک سردرد بد بود؟ محققان مجله پزشکی بریتانیایی «The Lancet» در سال ۱۹۹۹ به این نتیجه رسیدند، هنگامی که توهمات میگرنی را که کارول در یادداشت‌های روزانه خود ثبت کرده بود، تجزیه و تحلیل کردند. تصاویر تکراری از سال‌های منتهی به انتشار «ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب» در سال ۱۸۶۵، از این تز حمایت کرد که “حداقل برخی از ماجراهای آلیس بر اساس ادراکات هاله میگرن شخصی کارول بوده است.”

شما نمی‌توانید “چارلز داجسون” را بدون “OCD” هجی کنید(۲)

کارول علاوه بر سایر مشکلات سلامتی، ممکن است از اختلال وسواس فکری-عملی نیز رنج برده باشد. او قطعاً بسیار وسواسی و منظم بود. قبل از عزیمت به هر سفر، هرچند کوتاه، مسیر را نقشه‌برداری می‌کرد و زمان لازم برای تکمیل هر مرحله را تخمین می‌زد. مطلقاً هیچ چیز به شانس واگذار نمی‌شد. سپس دقیقاً محاسبه می‌کرد که چه مقدار پول نیاز است و مقدار دقیق سکه‌ها را در هر جیب قرار می‌داد تا کرایه، انعام باربر و خرید غذا یا نوشیدنی را بپردازد. هنگام دم کردن چای، اصرار داشت که دقیقاً ده دقیقه دم بکشد، نه یک ثانیه بیشتریا کمتر.

کارولنیز مانند فلیکس آنگر(Felix Unger) در قرن نوزدهم، اغلب وسواس نظم و ترتیب خود را به دیگران تحمیل می‌کرد. هنگام برگزارییک ضیافت شام، نمودار نشستن ترسیم می‌کرد و سپس انتخاب‌های منوی هر مهمان را در یادداشت روزانه خود ثبت می‌کرد تا «مردم همان غذاها را خیلی مکرر برای خوردن نداشته باشند.» در بازدید از یک کتابخانه، یادداشتی در صندوق پیشنهادات گذاشت که سیستم کارآمدتری برای سازماندهی کتاب‌ها را تشریح می‌کرد. او یکبار خواهرزاده خود را به خاطر گذاشتن یک کتاب باز به صورت وارونه روی صندلی توبیخ کرد. او حتی زمانی که اشتباهات کوچک ریاضی در آثار دیگر نویسندگان پیدا می‌کرد، آن‌ها را تصحیح می‌کرد. با این حال، مانند بسیاری از افراد عجیب و غریب، کارول به نوعی توانست این ویژگی‌های آزاردهنده را دوست‌داشتنی جلوه دهد. به نظر نمی‌رسد کسی از این بابت خیلی ناراحت بوده باشد. البته، او هرگز مجبور نبود با اسکار مدیسون (Oscar Madison) زندگی کند.

برو از آلیس بپرس

کلمه “P” [پدوفیل] بیش از یک قرن پس از مرگش، همچون شبحی لوییس کارول را دنبال می‌کند. آیا او یک پدوفیل بود؟ این بحث شدیداً ادامه دارد. واضح است که او علاقه خاصی به دختران جوان داشت. او صدها عکس از آن‌ها گرفت، گاهی اوقات برهنه (دختران، نه کارول). هیچ‌کدام موقعیت‌های صریحاً جنسی را به تصویر نمی‌کشند، اگرچه حداقل مادر یک دختر آنقدر حس ناخوشایندی پیدا کرد که درخواست او برای عکاسی بدون حضور محافظ را رد کرد. کارول رابطه بسیار نزدیکی با آلیس لیدل (Alice Liddell,)، الگوی واقعی ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب، داشت که در سال ۱۸۶۳ به طور ناگهانی پایانیافت. هیچ کس مطمئن نیست چرا. صفحات یادداشت روزانه کارول از این دوره توسط خانواده‌اش کنده شده است - احتمالاً برای محافظت از آبروی او. علاقه کارول به عکاسی نیز در سال ۱۸۸۰ نسبتاً ناگهانی متوقف شد و او در یادداشت‌های روزانه خود از حس مادام‌العمر گناه و عذاب وجدان سخن می‌گوید. درباره چه چیزی، نمی‌گوید. آیا او کاری فراتر از عکس گرفتن انجام می‌داد؟ برخی از زندگینامه‌نویسان اخیر می‌گویند که کارول چیزی بیش از یک چهره ویلی وونکامانند (Willy Wonka-type) (۳) نبود - یک مرد-کودک (man-child) معصوم که مجذوب کودکان بود اما هیچ کاری برای آزار یا بهره‌کشی از آنان انجام نداد. قطعاً هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد کارول هرگز به طور نامناسب به کسی دست زده است. فقط خرگوش سفید است که مطمئن می‌داند.

چاک قاتل زنجیره‌ای؟

آیا خالق عجیب و غریب آلیس واقعاً یک قاتل زنجیره‌ای زن‌ستیز بود؟ ریچارد والاس در کتاب خود در سال ۱۹۹۶ به نام «جک قاتل، دوست خوش‌قلب» (Jack the Ripper, Light-Heart-ed Friend)، استدلال می‌کند که لوییس کارول همان قاتل بدنام فاحشه‌های لندن ویکتوریایی بوده است. والاس برای اثبات ادعای خود به بخش‌هایی از نوشته‌های کارول متکی است که ادعا می‌کند حاوی جملات آناگرام (واژه‌های حاصل جابجایی حروف) هستند که توصیفات مفصلی از جنایات قاتل را آشکار می‌کنند. برای مثال، حروف در سطرهای آغازین شعر «جابراوکی» (Jabberwocky) کارول، که به این صورت است [این واژه‌ها هیچ معنای قابل درکی ندارند با این وجود به فارسی ترجمه شدند. مترجم]:

‘Twas brillig, and the slithy toves
Did gyre and gimble in the wabe
All mimsy were the borogoves,
And the mome raths outgrabe.

روز بریلیگ بود و تاووهای سلیتی
در وِیب به چرخ و چمبر مشغول بودند.
بوروگووها همه میمسی بودند،
و راث‌های موم، اوتگریب کردند.

که می‌توان آنها را به شکل تازه‌ای تنظیم نمود و خواند:

can be rearranged to read:
Bet I beat my glands til,
With hand-sword I slay the evil gen-der.
A slimey theme; borrow gloves,
And masturbate the hog more!

شرط می‌بندم غده‌هایم را می‌کوبم تا،
با شمشیر دستی جنسیت شیطانی را می‌کشم.
یک درون‌مایه لجنی؛ دستکش قرض بگیر،
و بیشتر به خوک استمنا کن!

کمی نامشخص است که استمنای خوک چه ارتباطی با جک قاتل دارد. والاس همچنین اشاره نمی‌کند که کارول در زمان وقوع قتل‌ها هیچگاه در نزدیکی لندن نبوده است. در واقع، اشتباهات زیادی در بسیاری از آناگرام‌هایی که والاس ادعا می‌کند «رمزگشایی» کرده، وجود دارد. و سپس این واقعیت وجود دارد که می‌توان آناگرام‌هایی طراحی کرد تا تقریباً هر جمله نوشته‌شده‌ای را به هر چیزی تبدیل کند، همانطور که یکی از زندگینامه‌نویسان کارول ثابت کرد هنگامی که حروف یک جمله از «وینی پو» (Winnie the Pooh) را بازچینی کرد تا نشان دهد کریستفر رابین (Christo-pher Robin) همان «جک بی‌ادب» (۴) (Saucy Jack) واقعی بوده است. به غیر از این، تئوری او کاملاً محکم است.

وسیله نقلیه مورد علاقه لوییس کارول، سه‌چرخه بود. او حتی یکی از آن را برای خودش اختراع کرد.

قسمت‌های قبلی:
اونوره دو بالزاک
ویلیام شکسپیر
لرد بایرون
ادگار آلن پو
چارلز دیکنز
خواهران برونته
هنری دیوید ثورو
والت ویتمن
لئو تولستوی
امیلی دیکینسون
——————————————-
زیر نویس‌های مترجم:
۱: راک سایکدلیکیک سبک موسیقی است که در اواسط دهه ۱۹۶۰ در ایالات متحده و بریتانیا ظهور کرد و هدف آن بازتاب یا تقویت تجربیات حالات تغییریافته هوشیاری (ناشیاز مصرف مواد روان‌گردان مانند LSD، ماری‌جوآنا و... بود. این سبک با استفاده از نوآوری‌های صوتی، اشعار عرفانی و فرم‌های غیرمتعارف، شنونده را به “سفری روان‌گردان” دعوت می‌کرد.راک سایکدلیک بیش از یک سبک موسیقی، بیانیه فرهنگی علیه عقلانیت گرایی سرد و مصرف‌زدگی دهه ۱۹۶۰ بود. این سبک با شجاعت در کشف ناخودآگاه، راه را برای تجربیات موسیقایی بعدی باز کرد و ثابت کرد که راک می‌تواند هم مسحورکننده و هم اندیشه‌برانگیز باشد.
۲: OCD در اینجا، مخفف عبارت  Obsessive-Compulsive Disorder که در فارسی به آن «اختلال وسواس فکری-عملی» یا به طور خلاصه «وسواس» می‌گوییم.این جمله به معنای تحتاللفظی این است که تو نمی‌توانینامچارلز داجسون یا همان لوئیس کارول بعدی  را بدون حروف OCD بنویسی. این حروف به طور پراکنده در نام کامل او وجود دارند. اما معنای دوم و اصلی آن این است: «شخصیت چارلز داجسون (یعنی لوئیس کارول بعدی) را نمی‌توان بدون در نظر گرفتن وسواس درک کرد. این بازی کلمات به طور خلاصه می‌گوید که وسواس، بخشی جدانشدنی از هویت او بود. فلیکس آنگر (Felix Unger) شخصیتی در فیلم و سریال The Odd Couple که یک مرد به شدت وسواسی، منظم و تمیز است. مقایسه کارول با او، وسواس او را به خوبی به تصویر می‌کشد.اسکار مدیسون (Oscar Madison) شخصیت مقابل فلیکس آنگر است که شلخته و بی‌نظم است. جمله پایانی او هیچ وقت مجبور نبود با اسکار مدیسون زندگی کند به طور طنزآمیز اشاره می‌کند که خوشبختانه کارول با کسی که کاملاً نقطه مقابلش بود زندگی نمی‌کرد، در غیر این صورت زندگی برای هر دوی آنها غیرممکن می‌شد.
۳: در این پاراگراف، نویسنده با اشاره به «ویلی وونکا» و مفهوم مرد- کودک، دو دیدگاه متضاد درباره شخصیت لوییس کارول را مطرح می‌کند. ویلی وونکا (Willy Wonka) شخصیت اصلی رمان «چارلی و کارخانه شکلات‌سازی» اثر رولد دال است.ویژگی‌های شخصیتی ویلی وونکا یک نابغه خلاق، عجیب و غریب و کودک‌منش را نشان می دهد. او دنیایی پر از شگفتی، بازی و شیرینی برای کودکان ساخته است. با وجود اینکه او بزرگسال است، اما درک و علایقی کودکانه دارد و با کودکان راحت‌تر از بزرگسالان ارتباط برقرار می‌کند. منظور از مرد-کودک (Man-Child) اشاره به فرد بزرگسالی است که بخش عمده‌ای از علایق، رفتارها یا روحیات کودکانه خود را حفظ کرده است. چنین فردی ممکن است در برقراری ارتباط با همسالان خود مشکل داشته باشد و راحت‌تر با کودکان ارتباط برقرار کند.منظور از آوردن این دو مفهوم این است که نویسنده می‌خواهد دفاعیات مدرن از کارول در مقابل اتهامات پدوفیلیا را شرح دهد. این دیدگاه سعی دارد با ارائه تصویری از کارول به عنوان یک ویلی وونکای واقعییا یک مرد-کودک بی‌آزار، تمام رفتارهای عجیب او (از جمله عکاسی از کودکان) را توجیه کند و آنها را فاقد هرگونه قصد و نیت جنسی بداند.
این دیدگاه در مقابل این گمانه‌زنی تاریک‌تر قرار می‌گیرد که کارول ممکن است کارهای بیشتری از عکاسی انجام داده باشد، اتهامی که هیچ مدرک قطعی برای آن وجود ندارد، اما سایه‌ای از شک را به دلیل ناگهانی قطع شدن رابطه با آلیس لیدل و احساس گناه مادام‌العمر کارول بر جای می‌گذارد.جمله پایانیکه میگوید فقطخرگوش سفید است که حقیقت را می‌داند به طور طنزآمیز بر این نکته تأکید می‌کند که حقیقت این راز، مانند بسیاری از اسرار داستان آلیس، برای همیشه در هاله‌ای از ابهام باقی خواهد ماند.
۴: در این متن، Saucy Jack به لقب مستعار معروف جک قاتل (Jack the Ripper) اشاره دارد.در دوران قتل‌های زنجیره‌ای معروف وایتچپل در لندن (۱۸۸۸)، قاتل سریالی چندین نامه به پلیس و روزنامه‌ها فرستاد. در یکی از معروف‌ترین این نامه‌ها، فرستنده خود را با لقب جَک بی‌شرمانه یا جَک گستاخ (Saucy Jack) معرفی کرد. این نامه که به «نامهِ ساسِی جَک» معروف است، یکی از کلیدی‌ترین مدارک در افسانه جک قاتل محسوب می‌شود.نویسنده از این لقب برای نشان دادن مسخره بودن و بی‌اعتباری نظریه «والاس» استفاده می‌کند. استدلال نویسنده این است که والاس ادعا می‌کند با استفاده از «حروف‌چینی» در متون لوییس کارول، توانسته ثابت کند که کارول همان جک قاتل است. اما نویسنده در پاسخ می‌گوید که از طریق حروف‌چینی می‌توان از هر متنی هر نتیجۀ دلخواهی گرفت. برای اثبات این ادعا، به یک مثال طنزآمیز اشاره می‌کند: یکی از زندگینامه‌نویسان کارول، حروف یک جمله از کتاب «وینی پو» (یک کتاب کودکانه کاملاً بی‌ربط) را حروف‌چینی کرده و «ثابت» کرده که «کریستوفر رابین» (شخصیت کودک داستان) همان قاتل سریالی،«سوسی جک» است! اشاره به “سوسی جک” در اینجا دو هدف دارد:طنزآمیز کردن نظریه والاس: اگر بتوان با این روش ثابت کرد که یک شخصیت داستانی بی‌آزار مانند کریستوفر رابین یک قاتل است، پس این روش برای اثبات هر ادعای پوچ دیگری (از جمله ادعای والاس) نیز قابل استفاده است. و دیگر این که برای بی‌اعتبار کردن روش حروف‌چینی: نویسنده می‌خواهد نشان دهد که روش حروف‌چینی به خودی خود هیچ ارزش اثباتی ندارد و می‌تواند برای تحمیل تفسیرهای دلخواه بر هر متنی مورد سوءاستفاده قرار گیرد.به بیان ساده‌تر، نویسنده با این مقایسه طنزآمیز می‌گوید: «نظریه شما درباره کارول به همان اندازه احمقانه است که بگوییم کریستوفر رابین همان جک قاتل است!»

 





نظر شما درباره این مقاله:







کرباسچی: ۴۷ سال در تصمیم‌گیری‌ها سردرگم هستیم ">
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 23.10.2025, 15:40

کرباسچی: ۴۷ سال در تصمیم‌گیری‌ها سردرگم هستیم


غلامحسین کرباسچی: ۴۷ سال در تصمیم‌گیری‌ها سردرگم هستیم

🔸غلامحسین کرباسچی، فعال سیاسی، در برنامه «گفت‌وگوی استراتژیک» با انتقاد از ساختار تصمیم‌گیری کشور گفت: در ۴۷ سال گذشته، شرایط ایران تغییر بنیادینی نکرده و نظام تصمیم‌گیری همواره دچار بن‌بست و پیچیدگی بوده است.

🔸او افزود در کشور سازوکار منسجمی برای تصمیم‌سازی؛ زیرا هر نهاد از مجلس و دولت تا شورای نگهبان و قوه قضاییه در تصمیمات سهمی دارد.

🔸به گفته او، همین تعدد مراکز تصمیم‌گیر باعث می‌شود سیاست‌گذاری و اجرا با مشکل مواجه شود.

🔸کرباسچی با اشاره به تناقض‌ها در پرونده زنجانی، این وضعیت را نشانه ضعف ساختار مدیریتی دانست.

🔸او همچنین گفت بن‌بست سیاست خارجی بر مشکلات اجرایی کشور سایه انداخته است.

🔸کرباسچی تأکید کرد رئیس‌جمهور باید مسئولیت تصمیمات را بپذیرد، نه اینکه بگوید صرفاً مجری منویات رهبری





نظر شما درباره این مقاله:







تلسکوپ فضایی جیمز وب «بذرهای حیات»
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 23.10.2025, 14:48

تلسکوپ فضایی جیمز وب «بذرهای حیات»






نظر شما درباره این مقاله:







زلنسکی: اوکراین هیچ بخشی از سرزمین خود را
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 23.10.2025, 13:35

زلنسکی: اوکراین هیچ بخشی از سرزمین خود را






نظر شما درباره این مقاله:







هشدار آمریکا به اسرائيل در مورد الحاق کرانه باختری
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 23.10.2025, 13:14

هشدار آمریکا به اسرائيل در مورد الحاق کرانه باختری


نضال المغربی و الکساندر کورن‌ول / خبرگزاری رویترز /  ۲۳ اکتبر ۲۰۲۵

وزیر امور خارجه ایالات متحده، مارکو روبیو، هشدار داد که اقدامات پارلمان اسرائیل در جهت الحاق کرانه باختری ممکن است طرح رئیس‌جمهور دونالد ترامپ برای پایان دادن به جنگ غزه را که تاکنون به آتش‌بس شکننده‌ای منجر شده، تهدید کند.

روبیو چهارشنبه شب پیش از عزیمت به اسرائیل به خبرنگاران گفت: «منظورم این است که این یک رأی‌گیری در کنست است، بله، اما به‌وضوح رئیس‌جمهور اعلام کرده که در حال حاضر از چنین اقدامی حمایت نمی‌کنیم و معتقدیم که این موضوع می‌تواند توافق صلح را به خطر اندازد.»

سفر روبیو جدیدترین تلاش یک مقام ارشد آمریکایی برای حفظ آتش‌بس شکننده میان اسرائیل و گروه شبه‌نظامی فلسطینی حماس پس از دو سال جنگ ویرانگر است که خاورمیانه را دگرگون کرده است.

تبادل مکرر آتش و انفجارها این توافق را متزلزل کرده و طرفین یکدیگر را به نقض مرحله نخست آن متهم کرده‌اند؛ مرحله‌ای که شامل بازگشت گروگان‌های اسرائیلی در ازای آزادی زندانیان فلسطینی، تحویل اجساد برخی گروگان‌های جان‌باخته و عقب‌نشینی جزئی نیروهای اسرائیلی بوده است.

هر دو طرف بار دیگر بر تعهد خود به آتش‌بس تحت میانجی‌گری آمریکا تأکید کرده‌اند؛ آتش‌بسی که پس از دو سال جنگ و در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به اسرائیل آغاز شد؛ حمله‌ای که به گفته منابع اسرائیلی، ۱۲۰۰ کشته برجای گذاشت.

در پاسخ، جنگ هوایی و زمینی اسرائیل بنا بر اعلام مقامات بهداشت غزه، بیش از ۶۸ هزار کشته برجای گذاشته و بخش عمده‌ای از نوار غزه، منطقه‌ای کوچک و به‌شدت شهری، را به ویرانه تبدیل کرده است.

تیراندازی و گلوله‌باران سنگین در طول شب

ساکنان گزارش دادند که در طول شب، تیراندازی سنگین و گلوله‌باران تانک‌ها در مناطق شرقی خان‌یونس در جنوب غزه و همچنین شرق شهر غزه در شمال این منطقه تقریباً به‌طور مداوم ادامه داشته است.

مقامات بهداشت غزه اعلام کردند که حمله پهپادی اسرائیل منجر به کشته شدن یک فلسطینی در جنوب غزه شده است.

محمد ابو منصور، کشاورز ۴۰ ساله ساکن مرکز نوار غزه، گفت: «تیراندازی و انفجارها تقریباً تا صبح ادامه داشت، سه فرزندم از خواب بیدار شدند و پرسیدند آیا جنگ دوباره شروع شده؟» او از طریق یک اپلیکیشن پیام‌رسان افزود: «کی قرار است همه این‌ها تمام شود و زندگی عادی‌مان را بدون ترس باز یابیم؟»

ارتش اسرائیل بلافاصله درباره موج تیراندازی، گلوله‌باران یا حمله پهپادی اظهار نظر نکرد. با این حال، شاهدان گفتند که پس از طلوع آفتاب، آرامش نسبی به منطقه ساحلی بازگشته است.

وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد که روبیو برای حمایت از اجرای طرح ۲۰ ماده‌ای ترامپ برای پایان دادن به جنگ غزه و فراهم‌سازی زمینه بازسازی، حکمرانی باثبات و گام‌هایی احتمالی به سوی تشکیل کشور فلسطین به اسرائیل سفر کرده است.

پیش از او، معاون رئیس‌جمهور آمریکا، جی‌دی ونس، روز چهارشنبه با نخست‌وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، دیدار کرد. ونس قرار بود روز پنج‌شنبه با وزیر دفاع اسرائیل، اسرائیل کاتز، و وزیر امور راهبردی، ران درمر، دیدار کند و سپس اسرائیل را ترک کند.

اقدام پارلمان اسرائیل برای الحاق کرانه باختری

لایحه‌ای که قانون اسرائیل را به کرانه باختری اشغالی تسری می‌دهد – اقدامی که معادل الحاق سرزمینی است که فلسطینی‌ها آن را برای تشکیل کشور مستقل خود می‌خواهند – روز چهارشنبه در پارلمان اسرائیل تأیید اولیه گرفت.

حدود ۵۰۰ هزار شهرک‌نشین یهودی در شهرک‌های پراکنده در سراسر کرانه باختری زندگی می‌کنند. سازمان ملل متحد و بخش عمده‌ای از جامعه بین‌المللی این شهرک‌ها را طبق قوانین بین‌المللی غیرقانونی می‌دانند.

دولت اسرائیل با استناد به پیوندهای تاریخی و مذهبی با کرانه باختری، این منطقه را مورد مناقشه می‌داند و با تشکیل کشور فلسطینی مخالفت می‌کند.

شهرک‌سازی‌ها موضوعی حساس و انفجاری هستند که دهه‌هاست به‌عنوان مانعی بزرگ در مسیر صلح خاورمیانه شناخته می‌شوند.

این رأی‌گیری نخستین مرحله از چهار مرحله لازم برای تصویب نهایی قانون بود و هم‌زمان با سفر ونس به اسرائیل انجام شد؛ یک ماه پس از آن‌که ترامپ اعلام کرد اجازه نخواهد داد اسرائیل سرزمین‌هایی را که در جنگ ۱۹۶۷ تصرف کرده، الحاق کند.

حزب لیکود به رهبری نتانیاهو از این قانون حمایت نکرد. این لایحه توسط نمایندگانی خارج از ائتلاف حاکم ارائه شد و با رأی ۲۵ موافق در برابر ۲۴ مخالف از مجموع ۱۲۰ نماینده تصویب شد.

دولت نتانیاهو در ابتدا الحاق را به‌عنوان پاسخی به موج شناسایی کشور فلسطین توسط متحدان غربی مدنظر داشت تا اسرائیل را برای توقف جنگ در غزه تحت فشار قرار دهد، اما پس از مخالفت ترامپ، به نظر می‌رسد این طرح را کنار گذاشته باشد.

شهرک‌سازی‌ها از سال ۲۰۲۲، زمانی که دولت نتانیاهو – راست‌گراترین دولت تاریخ اسرائیل با شرکای ائتلافی فوق‌ملی‌گرا که خواهان الحاق کرانه باختری و غزه هستند – به قدرت رسید، با سرعت زیادی گسترش یافته‌اند.





نظر شما درباره این مقاله:







زمان برای ایران رو به پایان است
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز

عکس: وحید سالمی / خبرگزاری آسوشیتدپرس

iran-emrooz.net | Thu, 23.10.2025, 10:00

ایران با «وضعیت دائمی بحران» روبه‌روست

زمان برای ایران رو به پایان است


جان گمبریل / خبرگزاری آسوشیتدپرس / ۲۳ اکتبر ۲۰۲۵

با بازگشت تحریم‌های سازمان ملل، اقتصاد ایران بیش از پیش به ورطهٔ رکود و زیان فرو رفته است. با این حال، نظام حاکم تاکنون هیچ اقدام عمده‌ای برای توقف این سقوط، از سرگیری مذاکرات حیاتی هسته‌ای با غرب، یا آماده‌سازی کامل برای احتمال درگیری‌های بیشتر با اسرائیل و ایالات متحده انجام نداده است.

در گذشته، آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ۸۶ سالهٔ جمهوری اسلامی، از مزایای «صبر راهبردی» تهران در مواجهه با دشمنان سخن می‌گفت. اما اکنون نگرانی‌ها افزایش یافته که این صبر به نوعی فلج سیاسی و بی‌عملی بدل شده است؛ به‌ویژه در شرایطی که شرکای ایران در آنچه خود «محور مقاومت» می‌نامد، متحمل خسارت‌های سنگینی شده‌اند و نشانه‌ای از حمایت مادی چین یا روسیه دیده نمی‌شود.

خامنه‌ای در شهریورماه هشدار داد: «یکی از آسیب‌ها و خطراتی که کشور را تهدید می‌کند، همین وضعیت نه جنگ و نه صلح است که خوب نیست.»

با این حال، هیچ اقدامی برای تغییر این وضعیت انجام نشده است. مردم ایران خود از احتمال آغاز دوبارهٔ جنگ هراس دارند و هر حادثهٔ صنعتی یا آتش‌سوزی، به منبعی تازه برای نگرانی تبدیل می‌شود. در همین حال، آنان شاهد آب رفتن پس‌اندازهای خود هستند؛ زیرا ارزش ریال در برابر دلار آمریکا به پایین‌ترین سطح تاریخی رسیده است.

علی عبدالله خانی، تحلیلگر دفتر امور راهبردی ریاست‌جمهوری، در گفت‌وگویی با وب‌سایت «نورنیوز» در مهرماه گفت: «حتی اگر بپذیریم احتمال وقوع جنگ دوم وجود دارد، شیوهٔ درست ادارهٔ کشور این نیست که افکار عمومی را با هشدارهای پی‌درپی هر چند روز یک‌بار در اضطراب دائمی نگه داریم. چنین سیاستی کشور را در وضعیت دائمی بحران قرار می‌دهد؛ وضعیتی که در آن، همواره چنین می‌نماید که ممکن است هر لحظه جنگی آغاز شود و در نتیجه، تمام ظرفیت‌های مدیریتی و سیاسی صرف مقابله با یک درگیری فرضی و خیالی می‌شود.»

تلاش ایران برای بی‌اثر نشان دادن تحریم‌ها

ماه گذشته، سازمان ملل متحد تحریم‌هایی را علیه ایران بازگرداند، اما تهران کوشیده است اثر آن‌ها را کم‌اهمیت جلوه دهد یا حتی ادعا کند که چنین تحریم‌هایی اساساً وجود ندارند. این تحریم‌ها به توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ بازمی‌گردند و از طریق سازوکاری که دیپلمات‌ها آن را «مکانیسم بازگشت خودکار» (snapback) می‌نامند، دوباره فعال شده‌اند.

ایران، چین و روسیه در بیانیه‌ای سه‌جانبه که در پایان هفته منتشر شد، این اقدام را از نظر حقوقی و رویه‌ای «معیوب و غیرقانونی» خواندند.

با این حال، در حالی‌که چین و روسیه اعلام کرده‌اند این تحریم‌ها را اجرا نخواهند کرد، ایالات متحده، کشورهای اروپایی و چند دولت دیگر در حال اجرای آن‌ها هستند.

برخی از این تدابیر بسیار قدیمی‌اند؛ از جمله تحریم‌هایی علیه سردار قاسم سلیمانی، فرماندهٔ نیروی قدس سپاه پاسداران، که در نخستین دورهٔ ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ در سال ۲۰۲۰ در حملهٔ پهپادی آمریکا در بغداد کشته شد.

اما تحریم‌های اصلی بانک مرکزی ایران و صادرات نفت را هدف گرفته‌اند — دو منبع حیاتی ارز خارجی برای دولت. این تحریم‌ها می‌توانند به توقیف محموله‌های نفت خام ایران در دریا بینجامند؛ اقدامی که در گذشته نیز گاه به رویارویی مستقیم با تهران منتهی شده است.

شکاف درون حاکمیت

در جریان جنگ ماه ژوئن، اسرائیل شماری از فرماندهان ارشد ارتش و سپاه پاسداران ایران را هدف قرار داد. سپاه نهادی است که تنها به رهبر جمهوری اسلامی پاسخ‌گوست و زرادخانه‌ای از موشک‌های بالستیک در اختیار دارد. از آن زمان، ایران هیچ رژهٔ نظامی بزرگی برگزار نکرده و تنها مانورهایی محدود در دریا انجام داده است — احتمالاً از بیم آنکه اهداف وسوسه‌برانگیزی در برابر اسرائیل فراهم شود.

انتقادها به‌تدریج از درون ساختار حاکمیت سر برآورده است؛ ساختاری که در دوران خامنه‌ای به مجموعه‌ای از جناح‌ها و نهادهای رقیب بدل شده که اغلب مأموریت‌های مشابهی دارند.


عکس: وحید سالمی / خبرگزاری آسوشیتدپرس

علی شمخانی، مشاور ارشد رهبر جمهوری اسلامی که در جریان جنگ از حملهٔ اسرائیل جان سالم به در برد، در ویدئویی آنلاین گفت که حملات ایران علیه اسرائیل در سال ۲۰۲۴ «به نتایج مورد نظر تهران دست نیافت» — اعترافی نادر از سوی یکی از مقامات بلندپایه به ضعف دقت در زرادخانهٔ موشکی‌ای که همواره مایهٔ مباهات نظام معرفی می‌شده است.

او حتی پا را فراتر گذاشت و به‌صراحت دربارهٔ احتمال پیگیری برنامهٔ تسلیحات هسته‌ای سخن گفت — موضوعی که جمهوری اسلامی سال‌ها آن را رد کرده، هرچند غرب و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی معتقدند ایران تا سال ۲۰۰۳ برنامه‌ای سازمان‌یافته برای ساخت سلاح هسته‌ای داشته است.

شمخانی گفت: «اکنون که این مسئله روشن شده، ایران باید این توانایی را برای خود توسعه می‌داد.»

اما پس از این اظهارات، او هدف حمله‌ای رسانه‌ای قرار گرفت؛ ویدئویی از مراسم ازدواج دخترش منتشر شد که در آن بی‌حجاب و با لباس عروسی دارای یقهٔ باز دیده می‌شد — صحنه‌ای که از سوی جریان‌های تندرو به‌شدت مورد انتقاد قرار گرفت. این جریان‌ها در ماه‌های اخیر خواستار آغاز موج تازه‌ای از برخورد با زنان به‌دلیل بی‌حجابی شده‌اند.

در همین حال، حسن روحانی، رئیس‌جمهوری پیشین که توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ را امضا کرد، انتقاد از تندروها را شدت بخشیده و در تلاش است روحانیان هم‌فکر خود را در شهر قم، مرکز اصلی حوزهٔ علمیهٔ شیعه، گرد آورد. هم‌زمان، شمار اعدام‌ها در ایران به بالاترین سطح طی چند دههٔ گذشته رسیده است.

سکوت حکومت در برابر بحران اقتصادی

در این میان، حکومت در برابر آشفتگی اقتصادی ناشی از فشار بر نرخ ارز، سیاست‌های مالی انبساطی و تحریم‌ها، عمدتاً سکوت اختیار کرده است. صندوق بین‌المللی پول این هفته اعلام کرد که نرخ تورم سالانه در ایران تا پایان سال به حدود ۴۵ درصد خواهد رسید — رقمی که بیش از پیش پس‌اندازهای اندک مردم را می‌بلعد و قدرت خریدشان را تحلیل می‌برد.

خامنه‌ای گفت‌وگو با غرب را متوقف کرد

آیت‌الله خامنه‌ای خود در مرکز این بحران قرار دارد، در حالی که هیچ جانشین روشنی برای او دیده نمی‌شود. حضور عمومی و فعالیت‌های رسانه‌ای او از زمان جنگ کاهش یافته و انتشار سخنرانی‌هایش با تأخیر انجام می‌شود — اقدامی که به نظر می‌رسد به دلایل امنیتی و برای جلوگیری از هدف قرار گرفتن احتمالی توسط اسرائیل صورت می‌گیرد.

با وجود این، در شرایطی که گفت‌وگو با ایالات متحده و کشورهای اروپایی می‌تواند راهی برای خروج از بحران‌های ایران باشد، خامنه‌ای به‌شدت تأکید دارد که مذاکرات امکان‌پذیر نیست. او درست در زمانی سخنرانی کرد که مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور، و عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد عازم نیویورک بودند؛ سخنانی که عملاً مانع از برقراری تماس مستقیم میان آنان و طرف‌های غربی شد.

عراقچی پیش از این نشست، در گفت‌وگو با خبرگزاری دولتی ایرنا در مردادماه گفت:
«وقتی تصمیمی گرفته شد، همه باید از آن تبعیت کنند — چه با آن موافق باشند، چه نباشند.»

خامنه‌ای نیز در سخنرانی روز دوشنبه خود در جمع ورزشکاران، ضمن ادامهٔ حملات لفظی به رئیس‌جمهور آمریکا تأکید کرد که ایران «تسلیم زورگویی نخواهد شد.»

او گفت: «ترامپ به خود می‌بالد که گویا ‘صنعت هسته‌ای ایران را بمباران و نابود کرده است.’ بسیار خوب — بگذار در همان خیال زندگی کند.»

اما در حال حاضر، به نظر نمی‌رسد زمان به نفع ایران باشد.

—-
* جان گمبریل مدیر دفتر خبر آسوشیتدپرس برای حوزهٔ خلیج فارس و ایران است. او از زمان پیوستن به این خبرگزاری در سال ۲۰۰۶ از همهٔ کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، ایران و دیگر مناطق جهان گزارش داده است.





نظر شما درباره این مقاله:







تحریم شرکت‌های نفتی روسیه از سوی آمریکا
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز

مهدکودکی در خارکف که روز چهارشنبه ۲۲ اکتبر هدف حمله پهپادی روسیه قرار گرفت

iran-emrooz.net | Thu, 23.10.2025, 8:42

تحریم شرکت‌های نفتی روسیه از سوی آمریکا


دمیتری آنتونوف، پاول پولیتیـوک و جف میسون
خبرگزاری رویترز / ۲۲ اکتبر ۲۰۲۵

ایالات متحده روز چهارشنبه تحریم‌هایی علیه دو شرکت بزرگ نفتی روسیه اعمال کرد و روس‌ها را به بی‌تعهدی در پایان دادن به جنگ اوکراین متهم ساخت؛ اقدامی که هم‌زمان با برگزاری یک رزمایش گسترده شامل تسلیحات هسته‌ای از سوی مسکو انجام شد.

تحریم‌های جدید تنها یک روز پس از برهم خوردن برنامه دیدار میان «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا و «ولادیمیر پوتین» رئیس‌جمهور روسیه اعلام گردید. ترامپ در گفت‌وگو با خبرنگاران گفت، دیدار را لغو کرده زیرا «احساس درستی نسبت به آن نداشته‌ام».

وزارت خزانه‌داری آمریکا اعلام کرد دو شرکت بزرگ نفتی روسیه، یعنی «روس‌نِفت» و «لوک‌اویل»، هدف این تحریم‌ها قرار گرفته‌اند تا توانایی مسکو برای تأمین مالی ماشین جنگی‌اش تضعیف شود.

این اقدام چرخشی چشمگیر در سیاست کاخ سفید محسوب می‌شود که تاکنون میان فشار بر مسکو و رویکردی مصالحه‌جویانه برای دستیابی به صلح در اوکراین در نوسان بوده است. تنها یک هفته پیش ترامپ تمایل داشت از اعمال اقدامات تازه علیه روسیه خودداری کند.

وزیر خزانه‌داری آمریکا، «اسکات بسنت»، گفت: «اکنون زمان توقف کشتار و برقراری فوری آتش‌بس است.» پس از اظهارات او، قیمت نفت بیش از دو دلار در هر بشکه افزایش یافت.

ترامپ ماه‌ها در برابر فشار قانون‌گذاران آمریکایی برای اعمال تحریم‌های انرژی مقاومت کرده بود، به امید آن‌که پوتین با پایان دادن به جنگ موافقت کند، اما او گفت اکنون زمان آن فرارسیده است.

ترامپ افزود هنوز آماده نیست موشک‌های دوربرد «تاماهاوک» را که اوکراین خواستار دریافت آن‌هاست تحویل دهد. او هنگام دیدار با دبیرکل ناتو «مارک روتِه» در جمع خبرنگاران اظهار داشت آموزش اوکراینی‌ها برای استفاده از این موشک‌ها دست‌کم شش ماه زمان می‌برد.

در آستانه دیدار هفته آینده خود با «شی جین‌پینگ» رئیس‌جمهور چین در کره‌جنوبی، ترامپ گفت مایل است شی از نفوذ خود بر پوتین برای توقف نبرد استفاده کند. روسیه و چین در سال‌های اخیر شراکت راهبردی خود را تقویت کرده‌اند.

نمایش قدرت کرملین با رزمایش هسته‌ای

در نمایش تازه‌ای از قدرت، کرملین ویدئویی منتشر کرد که در آن ژنرال «والری گراسیموف» رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، درباره رزمایش‌ها به پوتین گزارش می‌دهد. روسیه اعلام کرد از پرتابگرهای زمینی، زیردریایی‌ها و هواپیماها برای شلیک موشک‌ها استفاده شده، از جمله موشک‌های قاره‌پیمایی که قادر به هدف قرار دادن خاک ایالات متحده‌اند.

وزارت دفاع روسیه گفت بمب‌افکن‌های راهبردی «تو-۲۲ ام۳» بر فراز دریای بالتیک پرواز کردند و در مقاطع مختلف توسط جنگنده‌هایی از کشورهای خارجی – احتمالاً اعضای ناتو – همراهی شدند.

پوتین در مقاطع کلیدی جنگ اوکراین بارها قدرت هسته‌ای روسیه را یادآور شده تا به کی‌یف و متحدان غربی هشدار دهد. ناتو نیز در ماه جاری رزمایش بازدارندگی هسته‌ای برگزار کرده است.

کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز روز چهارشنبه نوزدهمین بسته تحریم‌ها علیه روسیه را تصویب کردند که شامل ممنوعیت واردات گاز طبیعی مایع روسیه است. این خبر را ریاست دوره‌ای دانمارک در اتحادیه اروپا اعلام کرد.

روزنامه وال‌استریت ژورنال گزارش داد ایالات متحده محدودیت استفاده اوکراین از برخی موشک‌های دوربرد تأمین‌شده از سوی متحدان غربی را لغو کرده تا کی‌یف بتواند اهدافی در خاک روسیه را مورد حمله قرار دهد. ترامپ این گزارش را در شبکه‌های اجتماعی تکذیب کرد.

سوئد روز چهارشنبه گفت که نامه تفاهمی برای صادرات جنگنده‌های «گریپن» به اوکراین امضا کرده است. این اقدام بخشی از تلاش‌های اروپایی برای تقویت دفاع اوکراین در جنگی است که سه سال و هشت ماه از تهاجم تمام‌عیار روسیه گذشته و پایانی برای آن دیده نمی‌شود.

رئیس‌جمهور اوکراین «ولودیمیر زلنسکی» در بازدید از شرکت صنایع دفاعی «ساب» در سوئد گفت کی‌یف قصد دارد سال آینده جنگنده‌های گریپن را تحویل گرفته و به‌کار گیرد و انتظار دارد دست‌کم ۱۰۰ فروند دریافت کند.

ترامپ: دیدار بی‌حاصل نمی‌خواهم

در حالی که تردیدهایی تازه پیرامون تلاش‌های صلح به رهبری آمریکا پدید آمده، روسیه و اوکراین بامداد چهارشنبه یکدیگر را با حملات موشکی سنگین هدف گرفتند.

پس از چند ماه رکود در دیپلماسی، ترامپ و پوتین هفته گذشته گفت‌وگوی تلفنی داشتند و به‌طور غیرمنتظره اعلام کردند که به‌زودی در مجارستان دیدار خواهند کرد.

اما پس از گفت‌وگوی تلفنی روز دوشنبه میان وزرای خارجه دو کشور، کاخ سفید اعلام کرد ترامپ در «آینده نزدیک» برنامه‌ای برای دیدار ندارد. ترامپ گفت نمی‌خواهد «دیداری بی‌ثمر» داشته باشد؛ سخنی که کرملین نیز گفت پوتین چنین رویکردی دارد.

وزیر خارجه آمریکا، «مارکو روبیو»، هنگام عزیمت از واشنگتن به خاورمیانه به خبرنگاران گفت که آمریکا همچنان تمایل به دیدار با روسیه دارد.

مقامات روسیه نیز گفتند مقدمات دیدار همچنان در جریان است. «دمیتری پسکوف» سخنگوی کرملین اظهار داشت: «تاریخ دقیق تعیین نشده، اما پیش از آن باید آمادگی جامع صورت گیرد و این مستلزم زمان است.»

به گفته سه منبع مطلع، تأخیر در برگزاری نشست پس از آن رخ داد که روسیه شروط پیشین خود برای توافق صلح را دوباره به آمریکا یادآور شد، از جمله واگذاری کنترل کامل منطقه جنوب شرقی دونباس از سوی اوکراین.

این موضع در عمل رد گفته هفته گذشته ترامپ بود که خواهان توقف طرفین در خطوط نبرد کنونی شده بود. «سرگئی ریابکوف» معاون وزیر خارجه روسیه به خبرگزاری دولتی «ریا» گفت نمی‌تواند گزارش رویترز درباره انتقال این موضع از سوی مسکو را تأیید کند.

رشد ارزش سهام شرکت‌های دفاعی اروپا

در نه ماه نخست از دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش، ترامپ به‌طور مستمر برای پایان جنگ – مرگبارترین در اروپا از زمان جنگ جهانی دوم – تلاش کرده است. او گاهی نسبت به زلنسکی انتقادهای تندی مطرح کرده و در عین حال از پوتین نیز ابراز ناخرسندی کرده است.

سهام شرکت‌های دفاعی اروپا پس از لغو نشست پوتین و ترامپ افزایش یافت. بیشتر دولت‌های اروپایی قویاً از کی‌یف حمایت می‌کنند و قول داده‌اند بودجه نظامی خود را برای کمک به رفع نیازهای دفاعی اوکراین افزایش دهند.

رهبران اتحادیه اروپا قرار است روز پنج‌شنبه درباره طرحی برای استفاده از دارایی‌های مسدودشده روسیه به‌منظور اعطای وامی ۱۶۳ میلیارد دلاری به اوکراین گفت‌وگو کنند. مسکو این طرح را دزدی توصیف کرده و وعده داده در برابر آن واکنش نشان دهد.





نظر شما درباره این مقاله:







تحلیل اجتماعی فیلم عروسی / عباس عبدی
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 23.10.2025, 8:38

تحلیل اجتماعی فیلم عروسی / عباس عبدی


هم‌میهن / اول آبان ۱۴۰۴

قصد نوشتن در باره فیلم عروسی دختر آقای شمخانی را نداشتم ولی چون به موضوع مهم افکار عمومی تبدیل شد، گفتم شاید تحلیل من هم بتواند به درک بهتر این مسأله کمک کند. این فیلم از چند زاویه مورد بحث قرار گرفته است. از نظر تجملات و سطح بالای هزینه‌ها، شرعی نبودن پوشش‌ها، نقض حریم خصوصی، منبع و انگیزه انتشاردهندگان، ریاکاری و....

من نیز نگاه خود را از چند وجه آن تقدیم می‌کنم. در واقع می‌خواهم بگویم که چرا این فیلم تا این اندازه بازنشر و بازتاب پیدا کرده است؟ چنین فیلم‌هایی در شرایط متعارف جامعه ما اگر از مردم عادی باشد، اصلا مسأله مهمی محسوب نمی‌شوند، ولی این فیلم چون در زمینه اجتماعی و سیاسی خاصی مطرح شده اهمیت زیادی یافته است.

اولین مسأله سطح اقتصادی عروسی است. می‌گویند داماد خرج کرده. این مسأله با توجه به اخبار دیگر در باره خانواده آقای شمخانی فاقد اهمیت است و این عروسی بازتاب محدودی از سطح زندگی آنان است. حدس می‌زنم که تا حد زیادی هم رعایت کرده‌اند که بیش از اندازه غیر متعارف نشود و خیلی از هزینه‌ها هم به چشم نمی‌آید.

به نظرم ثروتمند بودن نه تنها مذموم نیست، بلکه ممدوح هم می‌تواند باشد. غربی‌ها را ببینید با افتخار ثروت خود را اعلام می‌کنند و اگر رتبه آنان کمتر از واقعیت شود اعتراض می‌کنند. مثل قدرت و هنر و علم، که سیاستمداران و ورزشکاران و هنرمندان و دانشمندان برتر به جایگاه خود افتخار می‌کنند. پس چرا در ایران ثروت مرتبط با قدرت مذموم معرفی می‌شود؟

به این دلیل ساده که رسیدن به ثروت ممکن است از طریق رانت و نه تولید باشد. منابع تولید ثروت ایلان ماسک شناخته شده است. کمابیش مسیر روشنی دارد. ولی در ایران هیچ کس نمی‌داند که این ثروت از کجا آمده است. لذا پنهان‌کاری ثروت رفتاری عمومی می‌شود. اعتقاد ندارم که افراد با سطح پایین اقتصادی نمی‌توانند ثروت‌های کلان پیدا کنند. اغلب ثروتمندان واقعی خودساخته هستند و از طریق ارث به جایی نرسیده‌اند. ولی زندگی و مسیر آنها به نسبت روشن است، حتی اگر قدری هم از رانت و شانس بهره‌مند باشند. ولی در نهایت پشتکار و تولید مبنای ثروت آنها است.

به نظرم آقای شمخانی نتوانسته‌اند یا به هر دلیلی نخواسته‌اند که این مبنای ثروت خانواده را شرح دهند. بویژه که تقریباً در ۴۵ سال گذشته، همیشه در مدیریت سطح بالای سیاسی و نظامی کشور بوده‌اند و شغل اقتصادی مستقل و شناخته شده نداشته‌اند.

با توجه به غلبه رانت و نفتی بودن کشور و مسأله تحریم‌ها، نوعی بدبینی هم نسبت به فعالیت‌های اعضای خانواده ایشان وجود دارد. البته در این مرحله نمی‌خواهم داوری کنم، ولی این وظیفه خودشان است که در این موارد رفع ابهام کنند. این ثروتمندی نه تنها از این حیث مورد ابهام جامعه قرار می‌گیرد، بلکه به دلیل شرایط بد اقتصادی مردم، بیش از پیش حساسیت‌زا است.

بنابراین ایشان هنگامی که این عروسی را برگزار کردند (حتی اگر سال گذشته هم باشد) باید متوجه تبعات بازتاب آن می‌شدند و خود را برای در معرض اتهام و حمله قرار گرفتن آماده می‌کردند و نمی‌توان فقط به پخش‌کنندگان فیلم ایراد گرفت. پس اصل ثروتمند بودن مسئولین نظام، بدون ارجاع به یک فعالیت اقتصادی آزاد و مستقل از سیاست، جای ایراد و ابهام و پرسش دارد.

مسأله دوم؛ تعارض منافع است. ذهنیت مردم نسبت به تحریم و مسایل آن و‌ نیز جایگاه آقای شمخانی در مسأله هسته‌ای و ذی‌نفع بودن فعالیت اقتصادی خانواده ایشان نوعی تعارض منافع را تلقی می‌کند که گویی نفع ایشان در وجود و تداوم تحریم است. من نمی‌خواهم بگویم که چنین است، ولی در هر حال، شکل‌گیری چنین ذهنیتی امری غیر طبیعی نیست، حتی طبیعی هم هست و باید به آن احترام گذاشت و اگر آن را درست نمی‌دانند، یا باید از مسئولیت مربوط کنار می‌رفتند یا فعالیت اقتصادی مرتبط با تحریم را کنار می‌گذاشتند.

مسأله سوم؛ ریاکاری است. هم در سطح ثروت و هم در سطح موضوعاتی از قبیل حجاب. هم به لحاظ جایگاه حقیقی ایشان و هم به لحاظ جایگاه حقوقی وی و از طرف حکومت. در واقع شعارهای رسمی و فردی زیادی در ضرورت ساده‌زیستی و پوشش زنان و حجاب و... در عرصه عمومی می‌دهند که این فیلم و سایر اخبار پیرامون بسیاری از افراد حکومت و منسوبین آنان ناقض این شعارها هستند، غیر ممکن است که مقامات رسمی از این وضعیت مطلع نباشند.

برای نمونه تقریباً ۹۰ درصد مسئولین اصلی کشور منازلشان در منطقه ۱ و ۲ و ۳ و لواسانات است و ویلا دارند، و بسیاری از آنان در زندگی خصوصی بویژه فرزندانشان به نسبت از نظر فرهنگی باز و از نظر اقتصادی سطح بالا زندگی می‌کنند، ولی پشت دوربین که می‌نشینند، جور دیگری خود را نمایش می‌دهند. این ریاکاری بدترین عنصر رفتاری شایع در ایران است.

جالب است که اگر ریاکاری نباشند، مردم مشکلی ندارند، مسأله مردم این نیست که مسئولین کشور مثلا رییس جمهور آنان ناهار چی می‌خورد یا خانه‌اش کجاست؟ این بدترین نوع کلاه‌برداری سیاسی است که فردی نان و پنیر بخورد یا کفش او پاره باشد ولی فساد در دوره مدیریت او بیشتر شده باشد. مسأله مردم این است که مقامات کشور تا چه اندازه توانسته‌اند به خیر عمومی و رفاه و تولید اضافه کنند. با حداقل درآمد، حداکثر تولید را رقم بزنند نه با حداکثر درآمد حداقل تولد را؛ مثل آنچه که در زمان احمدی‌نژاد شاهد بودیم.

ریاکاری، بزرگ‌ترین آفت است. آنکه علیه آمریکا شعار می‌دهد، ولی حتی کفش راحتی و کاپشن او آمریکایی است، باید خفه شود! این رفتارش تیری است بر قلب مردم. کسی که زندگی یمنی و پوشیدن لنگ را توصیه می‌کند ولی خانه‌اش رانتی و در کنار کاخ سعدآباد باشد، بدترین زخم را بر جامعه می‌زند. آن که گرسنگی کشیدن را توصیه می‌کند ولی شکمش یک وجب جلوتر چانه‌اش است نیز ریاکار است.

نکته و مسأله سوم؛ مصاحبه‌های آقای شمخانی پس از جنگ ۱۲ روزه و نجات از حمله و اخبار گوناگون و متعارضی بود که در باره ایشان منتشر شد، و توضیحات آقای شمخانی نه تنها هیچ ابهامی را رفع نکرد که پرسش‌ها را به صورت تصاعدی افزایش داد. خوب! در این شرایط چه انتظاری دارید؟

هم‌چنین پاسخ ایشان به منتشرکنندگان و منتقدان خویش و حرامزاده خواندن آنان کمکی به تلطیف ماجرا نمی‌کند. ما نمی‌دانیم خطابشان علیه کی بوده؟ شاید علیه رقبای داخلی خودشان بوده که شاید زنانشان فیلم عروسی را گرفته‌اند. ولی مخاطب عام لزوما متوجه این مخاطبان خاص نمی‌شود و آن را تعمیم داده و برداشت منفی می‌کند.

این نشان می‌دهد که مسئولین ایرانی فاقد درک رسانه‌ای و نحوه پاسخگویی هستند و هر گاه می‌خواهند سرمه در چشم موضوعی کنند، به جایش چشم آن را هم کور می‌کنند. عجیب است که کوچک‌ترین دردی بگیرند به پزشک مراجعه می‌کنند و در صورت نیاز به خارج می‌روند، ولی در این موارد خود را مجتهد مسلم می‌دانند و به جای خاموش کردن آتش خشم جامعه، یک بشکه بنزین نیز روی آن می‌ریزند!

نکته چهارم که به نظرم خیلی مهم‌ است، انتظار داشتن از اینکه فیلم مذکور پخش نشود زیرا حریم خصوصی ایشان است و دیگران باید رعایت اخلاق را بنمایند. اولین بار در این زمینه نظرم را در جریان انتشار مصاحبه آقای ظریف با سعید لیلاز گفتم. این برداشت نابخردانه است که گمان کنیم تصویر یا صوتی دیجیتالی باشد و منتشر نشود. انتشار آن دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد.

بنابراین آقای شمخانی و خانواده باید در همان زمان، خودشان را آماده انتشار می‌کردند، چون اگر فیلم عروسی مردم عادی منتشر نمی‌شود به دلیل نداشتن ارزش خبری آنها است، و الا همه ما از این فیلم‌ها در خانواده می‌بینیم و از کنارش هم می‌گذریم.

به قول یکی از کارشناسان هیچ امر پنهانی در دنیای دیجیتال وجود ندارد. شاید این مهم‌ترین خطا در تحلیل رویکرد دفاعی ایران بود که در جنگ ۱۲ روزه نتیجه آن را دیدند. با انتشار این فیلم باید فوری آن را تایید کرده و می‌گفتند که بله فیلم واقعی است و عروسی ما همین است.

نکته پنجم؛ برای من به عنوان یک بیننده رفتار شخص آقای شمخانی بیش از هر چیز دیگر مهم بود. تقریباً مشخص بود که او با این حضور سازگاری فرهنگی و عقیدتی یا مصلحتی ندارد. سرش کاملاً پایین بود. گو اینکه شاید زنان فاقد حجاب به او محرم بودند. با سختی جلو می‌رفت. هنگام بیرون رفتن با سرعت حرکت می‌کرد، گویی که عذاب می‌کشید و به نظرم چنین هم بود.

پس چرا اساساً وارد این برنامه شد؟ شاید اگر خودش در فیلم نبود، انتشار این عروسی اهمیتی نمی‌یافت. به نظر می‌رسد که فشار خانواده و فرزندان علی‌رغم خواست قلبی وی، موجب این حضور و حتی این مراسم شده است. چون آقای شمخانی آن قدر هوش دارند که بدانند این فیلم‌ها منتشر می‌شوند و معنای آن چه خواهد بود؟

پس معلوم است پذیرش خواست خانواده را بر فشار اجتماعی و سیاسی ترحیح داده‌اند. این همان مسأله‌ای است که هنوز مدیران حکومتی نمی‌خواهند به آن اقرار کنند. نسل جدیدی در ایران آمده‌اند که ارزش‌ها و معیارهای آنان به کلی متفاوت است. بیایید فرض کنیم که این عروسی در سال ۱۳۵۸ در خوزستان انجام می‌شد، واکنش بشدت منفی آقای شمخانی و نسل او از جمله امثال من در نفی و محکوم کردن آن قابل پیش‌بینی بود، در حالی که امروز خودشان آن را برگزار و شرکت می‌کنند. اگر حکومت همین حد از تحول را صادقانه به رسمیت بشناسد، مشکل ایران حل می‌شود.

نکته آخر؛ نیروهایی که به جبهه و جنگ منسوب هستند هر گاه طلبکارانه رفتار کنند، چه در صلاحیت خود برای مناصب حکومتی و چه در رانت و ثروت، در چه در برخورد با منتقدین بیشترین زیان را به آن جنگ و‌ همرزمان شهیدشان نزد افکار عمومی می‌زنند.





نظر شما درباره این مقاله:







دشت زخمی از بستر خشکیده زنده‌رود
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 23.10.2025, 8:03

دشت زخمی از بستر خشکیده زنده‌رود


بنفشه سام‌گیس / اعتماد

* گزارش میدانی «اعتماد» از ترک‌های عمیق دشت «مهیار» که تا خانه‌‌ها و خیابان‌های نصف جهان هم رسیده است

سر گودال ایستاده بودم. ته گودال، معلوم نبود. قلوه سنگ داخل گودال پرت کردم که صدایی بشنوم و فرضی از عمق گودال بسازم. هیچ صدایی نیامد. قطر گودال حدود یک متر بود و شلخته و کج و کوله، کف دشت دهان باز کرده بود با دیواره‌ای پوک و آماده ریزش. از شمال و جنوب دهانه گودال، ده‌ها ترک می‌کشید تا دوردست؛ از شمالش به جاده اصفهان می‌رسید و از جنوبش، در جاده منتهی به شهرضا و شیراز گم می‌شد. شرق گودال، کمتر از ۲۰۰ متر دورتر، روستای ییلاقی «مهیار» بود و غربش، کمتر از ۲۰۰ متر دورتر، دیواره کوه و ریل قطار و دکل‌های برق فشار قوی. این، یکی از گودال‌های فرونشست دشت مهیار بود.

کارشناسی که مرا برد ترک‌خوردگی‌های دشت را نشانم بدهد، می‌گفت از این گودال‌های ریز و درشت فراوان است؛ گودال‌هایی که بعضی‌شان در نگاه اول، عمق کمی دارند ولی زیرِ زمین را شکافته‌اند و معلوم نیست انتهای شکافتگی‌ها به کجا و تا کجا می‌رسد. ما وسط دشت ایستاده بودیم؛ ۵۲ کیلومتر دورتر از «نقش جهان.» به اطراف که نگاه کردم، ترک‌های فرونشست در هر طرف معلوم بود و تا هر طرف ادامه داشت. انگار یک نفر با تیغ جراحی افتاده بود به جان دشت تا تتمه خون این تن خسته خالی شود که خونی هم نمانده بود. دشت، چنان خشکیده بود که خرده خارهای بیرون جسته از پیکرش؛ یادگار روزگار خرمی دشت، همه از تشنگی سوخته بودند...

دو ساعتی از طلوع آفتاب گذشته. روستای مهیار هنوز در خواب صبحگاهی است که در کوچه‌هایش می‌رانیم. دیوار کوچه‌های روستا، پر است از ترک و تبلیغات چاپی و دست‌نویس «ساخت ویلا و مشارکت در ساخت و وام ۴درصد برای باغ ویلاسازی.» حروف ریز و درشت تبلیغات، ترک‌های دیوارها را استتار کرده. وسط روستا، یک دستگاه فروش آب نصب شده است؛ دستگاهی مجهز به کارتخوان که آب شیرین و قابل شرب دارد. اهالی روستا، برای استفاده از این دستگاه باید حق اشتراک به سازمان آب بدهند. هر خانواده، سهمیه مشخص دارد و نمی‌تواند بیشتر از ۳ هزار لیتر در هفته، از این دستگاه آب بردارد. آب جاری در خانه‌های روستا از دل چاه می‌آید. آبی مشکوک به آلودگی‌های میکروبی، شور و سخت که ریشه گیاه را  می‌سوزاند.

مسعود؛ کارشناس کشاورزی و از ساکنان قدیمی روستای مهیار است که حالا در تهران زندگی می‌کند. مسعود، از سال ۱۳۸۹ تا سال ۱۳۹۶، سه نوبت از آب چاه‌های اطراف روستا نمونه برداشت و به آزمایشگاه‌های آب و خاک دانشگاه اصفهان برد. در نمونه‌های آزمایش شده در سال‌های ۱۳۸۹ و ۱۳۹۴، سختی آب ۱۴ هزار بود. در نمونه سوم؛ سال ۱۳۹۶، سختی آب به ۱۴ هزار و ۷۰۰ رسیده بود. سختی آب بالای ۱۴ هزار، یعنی این آب، نه برای شرب انسان مناسب است و نه برای سیراب شدن گیاه. سختی آب بالای ۱۴ هزار یعنی رشد هر گیاه جدید، با این آب غیر‌ممکن است.

«تا ۳۰ سال قبل، روستای مهیار پر از باغ زردآلو و آلو‌سیاه و انار و توت بود ولی با شور شدن آب، درختان میوه هم خشک شدن. این آب شور و سخت، حتی درخت سرو و کاج رو هم خشک می‌کنه. حالا در روستای مهیار فقط می‌تونی چند نوع گیاه بومی منطقه رو بکاری ولی باغداری دیگه ممکن نیست. حتی کشت گندم و جو توی روستا هم دیگه درآمدزا نیست، چون بارش، کم شده و محصول به عمل نمیاد.»

مسعود می‌گوید آب چاه، زمانی به این حد از شوری و سختی می‌رسد که عمق چاه از ۱۰۰ متر و ۱۵۰ متر هم بیشتر شده باشد که حالا، اهالی دشت مهیار، برای جستن آب باید به عمق ۳۰۰ متری و ۳۵۰ متری زمین بروند.»

مسعود می‌گوید؛ فرونشست دشت مهیار و ترک‌های دیوار روستا و حتی پایین رفتن عمق چاه‌ها، همگی نتیجه خشک کردن زاینده‌رود است؛ بلایی که از نیمه‌های دهه ۱۳۷۰ و به اسم توسعه، بر سر اصفهان نازل شد و نکبت به‌ جا گذاشت.

«روستا، ۴ تا قنات داشت. بعد از خشک کردن زاینده‌رود، سه تا قنات خشک شد و الان فقط یکی از قنات‌ها آب داره. یک کانال آب توی روستاست که از یک طرف، تا ورزنه و از یک طرف تا شهرضا میره. تا زمانی که زاینده‌رود پر از آب بود، این کانال هم آب داشت. با آب این کانال، زمین و باغات روستا آبیاری می‌شد. سفره‌های زیرزمینی هم از همین کانال آبگیری می‌شد.»

مسعود هر نوبت که به روستای پدری می‌آید، به دشت‌های شمالی و جنوبی اطراف روستا می‌رود و عرض ترک‌های دشت را بررسی می‌کند. آخرین نوبت بازدیدش، پارسال بود.

«عرض بعضی ترک‌های دشت، به ۲ متر و عمقش به ۵ متر رسیده. بعضی جاها که فرونشست بیشتره، عرض ترک خیلی کمه ولی عمقش خیلی زیاده و کسی هم از ترس ریزش دیواره ترک‌ها، جرات پایین رفتن نداره. ترک‌ها هر سال بیشتر شده و اطراف روستا، پر از ترکه. هر قدر سفره‌های زیر زمینی بیشتر خشک بشن، ریزش ترک‌ها بیشتر میشه تا جایی که دیواره ترک، می‌ریزه و گودال ایجاد میشه. تا زمانی که سفره‌های زیرزمینی آب داشتن، خاک زمین مثل ملات و سفت بود ولی حالا که سفره زیرزمینی، آبی نداره، خاک، خشک و پوک شده. هنوز کف روستا، گودال فرونشست نداریم ولی ترک‌ها از دو طرف دشت تا کف روستا اومده و گودال‌ها هم، کم کم  به کف روستا  می‌رسه.»

مسعود، روزگار سرسبزی دشت مهیار را خیلی خوب به یاد دارد؛ روزگاری که روستا از تنوع درختان میوه، چراغانی بود و حالا، ساختمان‌های زشت و سیمانی جای درختان میوه را گرفته و جماعتی که به شوق ییلاق‌نشینی، فریب دلال‌های ساخت و ساز را می‌خورند و از شهرهای دور و نزدیک اصفهان، راهی روستای مهیار می‌شوند، نمی‌دانند این زمین خشکیده پر از ترک که از ۳۰ سال قبل به این سو، به فرزندان خودش هم وفادار نمانده، با تازه‌واردها هم مهربان نخواهد بود.

«اطراف روستا پر از خرگوش و روباه و جوجه تیغی و کفتار و گرگ بود که حالا دیگه هیچ اثری ازشون نیست. الان توی دشت مهیار فقط یک منطقه حفاظت شده باقی مونده با چند راس پازَن که آب و غذای پازن‌ها رو، محیط‌بان‌ها تامین می‌کنن وگرنه اونا هم از گرسنگی و تشنگی می‌میرن. پدربزرگم تا ۲۵ سال قبل ساکن روستای مهیار بود و گله گاو و گوسفند داشت و یک‌بار هم گرگ به گله‌اش زد و چند تا گوسفند رو پاره پاره کرد. یک گاوداری خیلی بزرگ توی روستا بود و خیلی از اهالی روستا هم دامدار بودن چون اطراف روستا، پر از مراتع سبز بود. حالا دیگه مرتعی برای دام نمونده. پدربزرگم مثل خیلی از اهالی روستا، دامش رو فروخت و خونه‌اش رو  رها کرد و به تهران اومد. اون گاوداری هم قراره به تالار عروسی تبدیل بشه.»

کارشناسی که من را به تماشای دشت مهیار برد، می‌گفت خشکی این دشت که مسیر اتصال ماشین و قطار به جنوب کشور است با این همه دکل‌های برق فشار قوی و گذر انتقال برق به ندوشن و ذوب‌آهن و فولاد مبارکه، دلیلی جز خشکی زاینده‌رود ندارد و می‌گفت زاینده‌رود، باید زنده باشد تا فرونشست را عقب براند ولی در این ۳۰ و اندی سال، به مجرایی موقت تبدیلش کرده‌اند که سالی ۱۰ روز در بستر تاریخی‌اش جاری می‌شود و بعد، دیگر هیچ.

وقتی کف دشت راه می‌رفتیم و از کنار ترک‌هایی گذشتیم که تا یک کیلومتر درازا و تا سه متر عرض داشتند، این کارشناس از انواع ترک‌های فرونشستی استان گفت؛ از ترک‌های لانه زنبوری در شمال اردستان و کنار فرودگاه کاشان، از ترک‌های شاخه درختی و دایره‌وار در آب شیرین کاشان، از ترک‌هایی که کف آشیانه‌های اف - ۱۴ فرودگاه و به تن خانه‌های شهرک ولیعصر و شهرک کاوه و دیوار سی و سه پل و ایوان پل خواجو و اطراف بیمارستان شریعت و بیمارستان غرضی و بیمارستان امام حسین و ۱۰۰ مدرسه در شهر اصفهان افتاده... هیچ کدام مهیب‌تر از ترک‌های دشت مهیار نبود.

«عامل اصلی فرونشست، برداشت آب از سفره زیرزمینیه. با برداشت بی‌رویه از سفره زیر زمینی، فضای بین ذرات خاک، تحکیم پیدا می‌کنه و این تحکیم، به صورت فرونشست در سطح اتفاق می‌افته. تا ۳۰ سال قبل، آبخوان دشت اصفهان، حدود ۱۲ میلیارد متر مکعب آب داشت و زاینده‌رود اصلی‌ترین منبع تغذیه همین آبخوان بود ولی از دهه ۱۳۷۰ با سیاست غلط انتقال آب به یزد و فعالیت صدها چاه غیرمجاز و افزایش مصرف آب در بالادست زاینده‌رود، ۶۰درصد از این ۱۲ میلیارد متر مکعب رو مصرف کردیم و حالا فقط حدود ۴ میلیارد متر مکعب آب در این آبخوان باقی مونده و نتایج تحقیقات نشون میده که تا سال ۱۴۱۵، این آبخوان به ‌طور کامل خالی میشه. شهری که آب نداشته باشه، محکوم به نابودیه. در این ۳۰ سال، فقط مصرف‌گرایی رو تمرین و تکرار کردیم و هیچ فکر نکردیم که اگه آب نباشه، اصفهان هیچ فرقی با بیابون لوت نداره. من در کودکی و با یک خانواده ۱۰ نفری، در دهات زندگی می‌کردم. یادم هست که دو تا قمقمه ۱۰ لیتری داشتیم و موظف بودم هر روز عصر برم پای آب انبار محل و این دو تا قمقمه رو برای شرب خانواده پر کنم. کل مصرف شرب روزانه یک خانواده ۱۰ نفره، همین دو تا قمقمه بود. از چه زمانی یاد گرفتیم که به آب، بی‌احترامی کنیم ؟»

و چرا فرونشست اصفهان مهم است؟ این سوالی بود که از کارشناس پرسیدم. این همه شهر، تهران و مشهد و ورامین و یزد و شیراز و... گرفتار فرونشست شده‌اند و هر از گاهی، باز شدن دهان خیابان‌های‌شان به یک خبر جنجالی تبدیل می‌شود ولی چرا اصفهان؟ خون پایتخت صفوی چقدر پررنگ‌تر است؟

«اصفهان به دلیل آثار تاریخی‌اش، برای کل دنیا مهمه. از مجموع ۶۰۹  دشت در کل ایران، حدود ۴۰۰ دشت با فرونشست درگیره و اصفهان روی یکی از همین دشت‌ها بنا شده.  ۸۰۰ واحد مسکونی و دو فرودگاه و پالایشگاه و نیروگاه و هزاران بنای تاریخی و ۳ میلیون آدم روی این دشت داریم. پس اصفهان، مهمه و حالا در همین شهر مهم، خونه‌هایی با سقف و دیوارای ترک خورده داریم و مردمی توی این خونه‌ها که هر شب از ترس ریزش آوار سر به بالش می‌ذارن. مردم از تعمیر ترک سقف و دیوار خونه شون، خسته‌ان. بارها به خونه‌هایی رفتم که مردم دیگه پولی برای تعمیر ترک سقف و دیوار نداشتن و ترک رو با یونولیت پوشونده بودن یا روی ترک، چسب چسبونده بودن.»

ایامی از سال که آب زنده‌رود از مردم اصفهان دریغ می‌شود، زیر طاقی‌های سی و سه پل، از هر سمت نگاه کنی، بستر خشکیده رود معلوم است. در این ایام، واقعیتی که از زیر طاقی‌های سی و سه پل در چشم‌هایت می‌نشیند، نه زاینده‌رود، یک رود مرده است. در این ایام، با هر قدمی که بر سینه خشک زنده‌رود می‌گذاری، انگار مراحل پوسیدن جسدی مانده بر زمین را انتظار می‌کشی. در این ایام، مثل این است که عنکبوتی، کف زنده‌رود خانه کرده و مشغول است به تنیدن تار. رد تارهای عنکبوت را می‌شود در کف خیابان‌ها و سقف و دیوار خانه‌ها پیدا کرد. از حبیب‌آباد به سمت شمال شهر و در خیابان‌های شهرک کاوه و خانه اصفهان و بهارستان و ملک شهر، آسفالت ترک خورده و گود رفته و خانه‌های رها شده از ترس ریزش، زیاد است. آقای بهنامی، مالک یکی از همین خانه‌هاست؛ خانه‌ای در شهرک کاوه که از ۱۰ سال قبل، ترک برداشت ولی یک سال قبل، ترک‌ها شد شکاف و شکاف‌ها، پیوستگی دیوار و سقف و کف را درید و خانواده ۵ نفره آقای بهنامی، از خیر پز صاحبخانه بودن گذشتند و به یک خانه استیجاری کوچک در جنوب شهر رفتند تا حداقل،  زنده بمانند.

خانه آقای بهنامی در یک ساختمان دو طبقه تک‌واحدی است در کوچه‌ای آرام و بی‌هیاهو که ساکنان هر دو طبقه، از یک سال قبل به خانه‌ای امن پناه برده‌اند. نمای ظاهری این ساختمان ۲۵ ساله، هیچ ترک و انقباضی ندارد اما لوله‌های انشعاب گاز که به مشعل اصلی وصل‌اند، کج شده‌اند و از دیوار بیرونی ساختمان، فاصله گرفته‌اند. دیوار راهروی طبقه اول، ترک ندارد اما وقتی داخل خانه می‌رویم، انگار به تماشای فیلم ترسناک دعوت شده‌ایم. دیوارها از سقف جدا شده و میلگردها، تنها نخ اتصال سقف و دیوارهاست. ترک و شکافی که به دیوارهای خانه افتاده، ساعت‌های بعد از یک زلزله ۴ یا ۵ ریشتری در یک بافت فرسوده را یاداوری می‌کند. دیوارها، نزدیک به اتصال سقف، سوراخ‌های عمیق دارد و آجر و ملات زیرسازی اتاق‌های مجاور را هم می‌شود دید. بلایی که فرونشست به سر این ساختمان آورده، مثل این است که جماعتی، پتک به دست با دلی پر از کینه به این ساختمان حمله‌ور شده باشند و بکوبند و بشکافند و بترکانند و ویران کنند تا شاید  این‌طوری ذره‌ای از خشم‌شان  را  بتکانند.

خانم میرابی که چند کوچه دورتر از آقای بهنامی زندگی می‌کند، می‌گوید در این محله، فرونشست، خانه نو و کهنه نمی‌شناسد و از خانه خودش مثال می‌زند که ۴ سال قبل پایان کار گرفته و حالا ترک‌های مویرگی در دیوار پارکینگ ساختمان، به شکاف‌هایی با عرض ۳ سانت تبدیل شده.  خانم میرابی، در میدان فرعی شهرک، ساختمانی را نشانم می‌دهد که دیواری از داربست دارد و می‌گوید این ساختمان، در مرحله سفید کاری بود که زمین زیر پایش گود شد و دیوارهایش ترک خورد و شرکای ساخت و ساز مجبور شدند ساختمان نوساز را مقاوم‌سازی کنند. در این محله، درهای آهنی و عریض اغلب خانه‌ها، حداقل ۱۵ سانت از سطح آسفالت و پیاده رو بالاتر است. خانم میرابی می‌گوید هر چند ماه، پیاده‌روهای این محله بر اثر فرونشست متورم می‌شود و هر چند ماه، اهالی مجبورند ۵ سانت یا ۱۰ سانت از نوار پایینی درهای خانه‌شان را قیچی کنند وگرنه درها به آسفالت و آجرکشی پیاده‌روی جلوی خانه گیر می‌کند و مردم در خانه خودشان حبس می‌شوند.

سرهنگ بازنشسته‌ای که همسایه خانم میرابی است، می‌گوید بارها در این محل لوله‌های آب به دلیل فرونشست زمین ترکیده و تمام ساکنان، یک منبع آب ۳ هزار یا ۶ هزار لیتری و پمپ برقی خریده‌اند تا تشنه  نمانند.

آقای سرهنگ می‌گوید بارها ماموران آتش‌نشانی به این محله آمده‌اند و به مردم هشدار تخلیه داده‌اند و گفته‌اند که علاوه بر خطر ریزش آوار، اتصالی سیم‌کشی برق به دلیل ترک خوردن دیوارها و انفجار به دلیل خم‌شدگی و شکستگی ناگهانی لوله‌های گاز در این پیاده‌روهای متورم و در جوار دیوارهایی که دائم در حال کج و راست شدن است هم، همه اهالی را تهدید می‌کند ولی مردم می‌گویند کجا برویم و چطور خانه و زندگی‌مان را جابه‌جا کنیم. لوله انشعاب گاز خانه آقای سرهنگ هم، کج شده و پسرش، چند لایه پلاستیک به تن لوله انشعاب بسته که شاید این‌طوری، خطر نشت گاز کم شود.

آقای مصطفایی، دیوارهای ترک خورده کمد اتاق‌ها و سقف تاب برداشته پارکینگش را نشانم می‌دهد؛ سقفی که با چند ستون کاذب، سرپا مانده ولی زور ستون‌های مصنوعی، به ترک دیوار پارکینگ نرسیده و از پوسته گچی ضخیم و پر از شکافی که بر دیوار سیمانی پارکینگ کشیده شده، می‌شود فهمید که اهالی خانه همه ‌چیز را به حال خود رها کرده‌اند. حالا اگر کنار ترک دیوار پارکینگ آقای مصطفایی، گردن خم کنی، می‌توانی آسمان کدر اصفهان را از لای ترک‌ها  ببینی.

خانم مهینی؛ یکی دیگر از اهالی شهرک کاوه، به دیوار اتاق‌های خانه‌اش مشت می‌کوبد و می‌گوید: «می‌بینی؟ پوكِ پوک. انگار پشت دیوار هیچی نیست.»

خانم مهینی، شب‌ها، صدای قرچ قرچ ترک خوردن دیوارهای خانه‌اش را می‌شنود و می‌گوید در این ۱۰ سالی که گذشت، تمام اهالی محل، حداقل یک نوبت بازسازی و تعمیر برای به هم رساندن سقف و دیوارهای ترک خورده انجام داده‌اند ولی این تعمیرات، جز دور ریختن پول‌شان هیچ اثر بهتری نداشته. پسر، عروس و نوه خانم مهینی، در طبقه زیرزمین ساختمان زندگی می‌کنند و خانم مهینی، هر شب با ترس ریزش آوار بر سر خانواده‌اش، چند نوبت از خواب می‌پرد و از پله‌های منتهی به طبقه زیر زمین، نگاه می‌اندازد که مطمئن شود بچه‌هایش زنده و سالمند.

همسرش، چند بار تلاش کرد ترک‌های دیوارها را پشت قشر ضخیم گچ پنهان کند ولی بی‌فایده بود و درنهایت، تصمیم گرفت ترک دیوارهای اتاق مهمان خانه را با کاغذ‌دیواری بپوشاند و به دیوار ترک خورده راهروی ساختمان، کاشی بچسباند تا خانواده‌اش، ترک‌ها را کمتر ببینند و کمتر بترسند.

فرونشست منطقه، باعث ریزش قیمت زمین شده و خانم میرابی، در این محل هر روز صدای لودر می‌شنود؛ لودری که به دیوار خانه‌های دو طبقه نه چندان کهنه چنگ می‌اندازد تا زمین را برای قد کشیدن ساختمان‌های ۴ طبقه، صاف کند. مردم محل، از این لودرها هم می‌ترسند و می‌گویند در این خیابان‌ها و با این خاک پوک زیر پایشان، هر غرش لودر، یک قدم نزدیک‌تر شدن به مرگ است.

اهالی شهرک، از ترس آوار و از غصه از دست رفتن زندگی‌شان در چاله فرونشست، حوصله هیچ خوش بودنی ندارند.

خانم میرابی می‌گوید اوایل اسفند پارسال، وقتی خرده خاک و گچ از ترک‌خوردگی دیوارها، کف خانه‌اش را سفید و کثیف کرد، با خودش گفت اصلا خانه تکانی با چنین وضعی چه بی‌معناست و برای اولین‌بار در زندگی مشترکش، با خانه‌ای پر از خاک به استقبال بهار رفت...

غروب اصفهان خیلی زیباست. وقتی به سقف کبود گسترده بر سر شهر نگاه می‌کنی، در تیره روشنای آسمان، خطوطی از صفحات تاریخ نشسته است. حسن غروب این است که زشتی‌ها و تباهی‌ها هم در این آخرین زور روز از نظر پنهان می‌شود مثل ترک‌خوردگی کف صحن و ترک‌خوردگی کاشیکاری‌ها و ترک‌خوردگی اِزاره‌های شبستان «مسجد سید» که اگر نور چراغ قوه نبود، هیچ کدام به چشم نمی‌آمد.

مسجد زیبای قاجاری، دیوار به دیوار بازار است و وقتی نوای اذان موذن‌زاده در گوش بازار می‌نشیند، مردم، سر فرو انداخته، با قدم‌های تند، به سمت شبستان می‌روند که نماز بخوانند. مردم، چشم به درز از هم گسسته دیوار شبستان نمی‌اندازند، ترک‌خوردگی‌های تزئینات سقف شبستان را هم نگاه نمی‌کنند ولی می‌دانند که شهر، در این هجوم فرونشست چه بی‌دفاع است.

مرد بنا که در کنجی از شبستان نشسته، با سرانگشتانش بر ذره‌های آهن حل شده در سنگ ترک‌خورده ازاره‌ها دست می‌کشد و می‌گوید: «همه اصفهان گرفتار بلا شده. بلای خشک شدن زاینده‌رود. عالی‌قاپو، مقاوم‌تر بوده ولی مسجد جامع هم که بری، اون هم ترک‌خوردگی زیاد داره.»

مرد بنا، یک بار دیگر جمله آخرش را تکرار می‌کند: «آره، مسجد جامع هم ترک‌خوردگی  زیاد داره.»

بعد رو از من برمی‌گرداند  و  زیر لب زمزمه می‌کند: «هر چه  با دیگران کنی، جوابش  رو می‌گیری...»





نظر شما درباره این مقاله:







چرا مسیحیان شراب می‌نوشیدند اما مسلمانان نه؟
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 22.10.2025, 21:41

فصل دیگری از کتاب «تاریخ جهان با شش پیاله»

چرا مسیحیان شراب می‌نوشیدند اما مسلمانان نه؟


برگردان: علی‌محمد طباطبایی

مارکوس اورلیوس در سال ۱۸۰ میلادی درگذشت، نه به دلیل مسمومیت، بلکه بر اثر بیماری. در هفته آخر عمرش، او فقط تریاک و شراب فالرنی مصرف می‌کرد. پایان حکومت او که دوره‌ای از صلح نسبی، ثبات و رفاه بود، اغلب به عنوان پایان عصر طلایی روم در نظر گرفته می‌شود. پس از آن، سلسله‌ای از امپراتوران کوتاه‌عمر روی کار آمدند که تقریباً هیچ‌یک مرگ طبیعی نداشتند و تلاش کردند تا امپراتوری را در برابر هجوم بربرها از همه طرف محافظت کنند. تئودوسیوس اول (Theodosius I) در بستر مرگ در سال ۳۹۵ میلادی، امپراتوری را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم کرد و هر بخش را به یکی از پسرانش سپرد تا دفاع از آن آسان‌تر شود. اما امپراتوری غربی به زودی سقوط کرد: ویزیگوت‌ها (Visigoths)، یک قبیله ژرمنی، در سال ۴۱۰ میلادی رم را غارت کردند و سپس پادشاهی‌ای تأسیس کردند که بخش بزرگی از اسپانیا و غرب گل (western Gaul) را در بر می‌گرفت. رم بار دیگر در سال ۴۵۵ میلادی توسط واندال‌ها (Vandals) غارت شد، و خیلی زود امپراتوری غربی به چندین پادشاهی مجزا تقسیم گردید.

بر اساس پیش‌داوری‌های دیرینه رومی و یونانی، هجوم قبایل شمالی می‌بایست فرهنگ متمدن نوشیدن شراب را با بربریت نوشیدن آبجو جایگزین می‌کرد. با این حال، علیرغم شهرت قبایل شمال اروپا به عنوان عاشقان آبجو، که آب‌وهوای آن‌ها برای کشت انگور کمتر مناسب بود، آن‌ها مخالفتی با شراب نداشتند. البته بسیاری از جنبه‌های زندگی رومی از بین رفت، تجارت مختل شد و دسترسی به شراب در برخی مناطق کاهش یافت؛ به عنوان مثال، رومی‌تبارهای بریتانیایی با فروپاشی امپراتوری، ظاهراً از شراب به آبجو روی آوردند. اما در عین حال، با به قدرت رسیدن حاکمان جدید، آمیختگی فرهنگی بین سنت‌های رومی، مسیحی و ژرمنی نیز رخ داد. یک نمونه از تداوم، بقای گسترده فرهنگ نوشیدن شراب مدیترانه‌ای بود که به اندازه‌ای ریشه‌دار بود که از دوران یونانی و رومی خود جان سالم به در ببرد. به عنوان مثال، مجموعه قوانین ویزیگوت‌ها که بین قرن‌های پنجم تا هفتم تدوین شد، مجازات‌های مفصلی را برای کسانی که به تاکستان آسیب می‌زدند تعیین کرده بود— چیزی که از بربرها انتظارش نمی‌رفت.

عامل دیگر در حفظ فرهنگ نوشیدن شراب، ارتباط نزدیک آن با مسیحیت بود که ظهور آن در هزاره اول میلادی، شراب را به جایگاهی با اهمیت نمادین بسیار بالا رساند. بر اساس انجیل، اولین معجزه عیسی مسیح در آغاز رسالتش، تبدیل شش تنگ آب به شراب در یک عروسی در نزدیکی دریای جلیل بود. مسیح چندین تمثیل درباره شراب بیان کرد و اغلب خود را به یک تاک تشبیه می‌نمود. به پیروانش چنین گفت: «من تاک هستم و شما شاخه‌هایش». سپس، تقدیم شراب به شاگردانش در شام آخر، منجر به نقش آن در عشای ربانی گردید، آیین محوری مسیحیت که در آن نان و شراب نماد بدن و خون مسیح هستند. از بسیاری جهات، این ادامه سنتی بود که توسط اعضای فرقه دیونیسوس و تجسم رومی او، باکوس، پایه‌گذاری شده بود. خدایان شراب یونانی و رومی، مانند مسیح، با معجزات شرابسازی و رستاخیز پس از مرگ مرتبط بودند؛ و پیروانشان، مانند مسیحیان، نوشیدن شراب را نوعی مشارکت مقدس می‌دانستند. با این حال، تفاوت‌های آشکاری نیز وجود دارد. آیین مسیحی هیچ شباهتی به آیین دیونیسی ندارد، و در حالی که اولی شامل مقادیر بسیار کمی شراب است، دومی مستلزم نوشیدن مقادیر زیاد و افراطی است.

برخی معتقدند که نیاز کلیسای مسیحی به شراب عشای ربانی، نقش مهمی در تداوم تولید شراب در دوران تاریکی پس از سقوط روم ایفا کرد. اما این ادعا اغراق‌آمیز است، علیرغم ارتباط نزدیک مسیحیت و شراب. مقدار شراب مورد نیاز برای عشای ربانی ناچیز بود، و تا سال ۱۱۰۰ میلادی، بیشتر اوقات فقط کشیش برگزارکننده مراسم از جام شراب می‌نوشید، در حالی که جماعت فقط نان دریافت می‌کردند. بیشتر شراب تولیدشده در تاکستان‌های زمین‌های کلیسا یا وابسته به صومعه‌ها، برای مصرف روزانه افراد مرتبط با امور مذهبی بود. به عنوان مثال، راهبان بندیکتی (Benedictine monks) روزانه حدود نیم پینت [حدود یک چهارم لیتر] شراب دریافت می‌کردند. در برخی موارد، فروش شراب تولیدشده در زمین‌های کلیسا منبع درآمد ارزشمندی بود.

اگرچه فرهنگ شراب در اروپای مسیحی نسبتاً دست‌نخورده باقی ماند، الگوهای نوشیدن در سایر بخش‌های جهان رومی سابق به دلیل ظهور اسلام به شدت تغییر کرد. بنیانگذار اسلام، پیامبر محمد، حدود سال ۵۷۰ میلادی متولد شد. در چهل سالگی، احساس کرد که به پیامبری مبعوث شده است، و در طول یک سری رویاها، قرآن توسط الله بر او وحی شد. آموزه‌های جدید محمد باعث شد که در مکه، شهری که رونق آن به دین سنتی عرب وابسته بود، محبوبیت نداشته باشد، بنابراین به مدینه گریخت، جایی که پیروانش افزایش یافتند. تا زمان مرگ محمد در سال ۶۳۲ میلادی، اسلام به دین غالب در بیشتر عربستان تبدیل شده بود. یک قرن بعد، پیروان او تمام ایران، بین‌النهرین، فلسطین و سوریه، مصر و بقیه سواحل شمال آفریقا و بیشتر اسپانیا را فتح کردند. وظایف مسلمانان شامل نماز پی در پی، صدقه دادن و پرهیز از نوشیدنی‌های الکلی است.

بر اساس سنت، ممنوعیت مصرف الکل توسط پیامبر اسلام پس از دعوای دو تن از یارانش در یک مهمانی شراب‌خواری اتفاق افتاد. هنگامی که پیامبر از خداوند راهنمایی خواست تا از تکرار چنین حوادثی جلوگیری کند، پاسخ الهی قاطعانه بود: «شراب و قمار... از پلیدی‌های کار شیطانند. از آنها دوری کنید تا رستگار شوید. شیطان می‌خواهد به وسیله شراب و قمار، میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و نماز بازدارد. آیا باز هم از آنها دست برنمی‌دارید؟» مجازات نقض این حکم، چهل ضربه شلاق تعیین شد.

با این حال، به نظر می‌رسد ممنوعیت الکل در اسلام تحت تأثیر عوامل فرهنگی گسترده‌تری نیز بوده است. با ظهور اسلام، قدرت از مردمان سواحل مدیترانه به قبایل بیابانی عربستان منتقل شد. این قبایل برتری خود را بر نخبگان پیشین با جایگزینی شتر به جای وسایل نقلیه چرخ‌دار، بالش به جای صندلی و میز، و ممنوعیت مصرف شراب - به عنوان نماد بارز تمدن - اعلام کردند. بدین ترتیب مسلمانان، رد مفاهیم قدیمی تمدن را اعلام می‌کردند. نقش محوری شراب در آیین رقیب یعنی مسیحیت نیز مسلمانان را نسبت به آن بدبین کرده بود؛ حتی استفاده پزشکی از آن نیز ممنوع شد. پس از بحث‌های فراگیر، این ممنوعیت به سایر نوشیدنی‌های الکلی نیز تعمیم یافت. با گسترش اسلام، ممنوعیت الکل نیز سرنوشت مشابهی پیدا کرد.

اما اجرای این ممنوعیت در مناطق مختلف یکسان نبود. ابونواس (Abu Nouwas) و دیگر شاعران عرب در اشعار خود به ستایش شراب پرداختند و تولید آن در مناطقی مانند اسپانیا و پرتغال - با وجود ممنوعیت قانونی - ادامه یافت. همچنین این واقعیت که گفته می‌شود خود پیامبر از شراب خرما با درصد الکل کم لذت می‌برد، باعث شد برخی مسلمانان اسپانیایی استدلال کنند که مخالفت پیامبر بیشتر با افراط در نوشیدن بوده تا خود شراب. تنها شراب انگور به صراحت ممنوع شده بود - احتمالاً به دلیل درصد الکل بالاتر؛ بنابراین شراب انگور در صورت رقیق شدن تا حدی که از شراب خرما قوی‌تر نباشد، مجاز شمرده می‌شد. این تفسیر انعطاف‌پذیر اگرچه بحث‌برانگیز بود، اما راهی برای گریز فراهم می‌کرد. در واقع، مهمانی‌های شراب‌خواری شبیه به سیمپوزیوم‌های یونانی در برخی مناطق جهان اسلام رواج داشت. رقیق کردن شراب با آب، قدرت آن را به میزان قابل توجهی کاهش می‌داد و با تصویر پیامبر از بهشت - باغی که نیکوکاران در آن «از شرابی پاک می‌نوشند که با آب تسنیم آمیخته است، چشمه‌ای که برگزیدگان از آن سیراب می‌شوند» - همخوانی داشت.

پیشروی اسلام در اروپا در سال ۷۳۲ میلادی در نبرد تور در مرکز فرانسه متوقف شد، جایی که نیروهای عرب توسط شارل مارتل (Charles Martel) - کاریزماتیک‌ترین شاهزاده پادشاهی فرانک که تقریباً با فرانسه امروزی مطابقت دارد - شکست خوردند. این نبرد که یکی از نقاط عطف تاریخ جهان محسوب می‌شود، اوج نفوذ اعراب در اروپا را نشان داد. تاجگذاری نوه شارل مارتل، شارلمانی (Charlemagne)، به عنوان امپراتور مقدس روم در سال ۸۰۰ میلادی، آغاز دوره‌ای از تحکیم و در نهایت احیای فرهنگ اروپایی را نوید داد.

پادشاه نوشیدنی‌ها

«وای بر من!» این را الکوین  (Alcuin)، دانشمند و یکی از مشاوران شارلمانی، در نامه‌ای به دوستی در جریان سفری به انگلستان در اوایل قرن نهم میلادی نوشت. «شراب از ظرف های چرمی مخصوص نگداری شراب ما (wineskins) تهی شده و آب‌جوی تلخ در درون ما می‌غرد. و چون خودمان آن را نداریم، تو به نام ما بنوش و روزی شادی‌بخش بگذران.» این سوگواری الکوین نشان می‌دهد که شراب در انگلستان کمیاب بود، چنان‌که در دیگر بخش‌های شمال اروپا نیز چنین بود. در این مناطق، که شراب به‌صورت محلی تولید نمی‌شد و باید آن را وارد می‌کردند، آب‌جو، شراب عسل  (mead)، و نوشیدنی ترکیبی‌ای که در آن غلات را با عسل تخمیر می‌کردند، رواج داشت. تفاوت میان آب‌جو در شمال اروپا و شراب در جنوب، تا امروز هم پابرجا مانده است. الگوهای نوشیدن در اروپا در میانه هزاره اول میلادی تثبیت شد و عمدتاً تحت تأثیر گستره نفوذ یونانی و رومی شکل گرفت.

در جنوب اروپا، یعنی در محدوده پیشین امپراتوری روم، نوشیدن شراب (معمولاً به‌طور متعادل و همراه با غذا) همچنان غالب است. در شمال اروپا، که از قلمرو روم خارج بود، نوشیدن آب‌جو، غالباً بدون همراهی با غذا، رواج بیشتری دارد. امروزه بزرگ‌ترین تولیدکنندگان شراب در جهان عبارت‌اند از فرانسه، ایتالیا و اسپانیا؛ و مردم لوکزامبورگ، فرانسه و ایتالیا نیز بیشترین میزان شراب را مصرف می‌کنند، به‌طور میانگین حدود ۵۵ لیتر به ازای هر نفر در سال. در مقابل، کشورهایی که در آن‌ها بیشترین مقدار آب‌جو مصرف می‌شود، اغلب از دیدگاه رومیان جزو سرزمین‌های بربر محسوب می‌شدند: آلمان، اتریش، بلژیک، دانمارک، جمهوری چک، بریتانیا و ایرلند.

نگرش‌های یونانی و رومی نسبت به شراب، که خود ریشه در سنت‌های کهن‌تر خاور نزدیک داشتند به شیوه‌های دیگری نیز باقی مانده و به سراسر جهان گسترش یافته‌اند. هرجا که الکل نوشیده می‌شود، شراب متمدنانه‌ترین و فرهنگی‌ترین نوشیدنی محسوب می‌شود. در این کشورها، در ضیافت‌های رسمی و اجلاس‌های سیاسی شراب سرو می‌شود، که نشان‌دهنده پیوند ماندگار شراب با شأن، قدرت و ثروت است.

شراب همچنین بیشترین ظرفیت را برای تمایزگذاری اجتماعی و شکل‌گیری ذوق‌شناسی فراهم می‌کند. درک تفاوت شراب‌های گوناگون بر اساس محل تولیدشان نخست با یونانیان آغاز شد، و ارتباط میان نوع شراب و جایگاه اجتماعی نوشنده با رومیان تقویت گردید. «سیمپوزیوم» یونانی و «کونوینیوم» رومی هنوز در قالب مهمانی شام امروزی در حومه شهرها ادامه دارد، جایی که شراب موجب سوخت‌گیری گفت‌وگوهایی تقریباً آیینی درباره موضوعاتی همچون سیاست، کسب‌وکار، پیشرفت شغلی و قیمت مسکن است، آن‌هم در فضایی اندکی رسمی با قواعد خاصی برای ترتیب صرف غذا، چیدمان کارد و چنگال، و غیره. میزبان مسئول انتخاب شراب است، و این انتخاب باید نشان‌دهنده اهمیت مناسبت و جایگاه اجتماعی میزبان و مهمانانش باشد. چنین صحنه‌ای را یک رومی مسافر زمان به دوره ما  بی‌درنگ بازمی‌شناخت.

بخش‌های پیشین:
بخش نخست؛ مقدمه کتاب تاریخ جهان در شش پیاله
بخش دوم؛ آبجوی عصر حجر
بخش سوم؛ آبجوی عصر حجر
بخش چهارم؛ آبجو در جهان متمدن
بخش پنجم؛ خاستگاه خط
بخش ششم؛ خاستگاه اندیشه غربی
بخش هفتم؛ فلسفه نوشیدن
بخش هشتم؛ تاکستان امپراتوری
بخش نهم؛ شراب، نوشیدنی برای همه؟
بخش دهم؛ چرا مسیحیان شراب می‌نوشیدند اما مسلمانان نه؟

در اینجا فصل مربوط به شراب پایان می‌یابد و فصل بعدی به وودکا و نوشیدنی‌های مشابه اختصاص دارد.

بخش بعدی: نشاط در دوران استعماری
A History of the World in Six Glasses, Tom Standage





نظر شما درباره این مقاله:







آذربایجان تمام محدودیت‌های ترانزیت کالا
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 22.10.2025, 21:35

آذربایجان تمام محدودیت‌های ترانزیت کالا






نظر شما درباره این مقاله:







دو روزنامه‌نگار زندانی برنده جایزه ساخاروف شدند
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 22.10.2025, 16:59

دو روزنامه‌نگار زندانی برنده جایزه ساخاروف شدند


پارلمان اروپا جایزه «ساخاروف برای آزادی اندیشه» را به آندژی پوچوبوت از بلاروس و مزیا اماگلوبلی از گرجستان اهدا کرد.

دو روزنامه‌نگار زندانی؛ یکی در بلاروس و دیگری در گرجستان، برنده بالاترین نشان حقوق بشری اتحادیه اروپا، یعنی جایزه ساخاروف، شدند. آندژی پوچوبوت، خبرنگار روزنامه پرنفوذ لهستانی گازتا ویبورتچا است. او به اتهام «آسیب زدن به امنیت ملی بلاروس» محکوم و به هشت سال زندان محکوم شد؛ حکمی که اکنون در اردوگاه کار نووپولوِتسک در حال گذراندن آن است.

مزیا اماگلوبلی، روزنامه‌نگار برجسته‌ای که دو رسانه مستقل در گرجستان تأسیس کرده است، در ماه اوت به اتهام سیلی زدن به یک مأمور پلیس در جریان یک تظاهرات ضد دولتی محکوم شد. او در پرونده‌ای که گروه‌های حقوق بشری آن را تلاشی برای محدود کردن آزادی رسانه دانسته‌اند، به دو سال زندان محکوم گردید.

متسولا در سخنرانی خود در پارلمان اروپا در استراسبورگ گفت: «هر دو روزنامه‌نگار در حال حاضر به اتهامات ساختگی در زندان به‌سر می‌برند، تنها به این دلیل که کار خود را انجام داده‌اند و در برابر بی‌عدالتی سخن گفته‌اند. شجاعت آن‌ها را به نمادهایی از مبارزه برای آزادی و دموکراسی بدل کرده است.»

جایزه سالانه اتحادیه اروپا که به نام آندری ساخاروف، ناراضی سرشناس شوروی و برنده جایزه صلح نوبل، نام‌گذاری شده، از سال ۱۹۸۸ با هدف تجلیل از افراد یا گروه‌هایی که از حقوق بشر و آزادی‌های بنیادین دفاع می‌کنند، اهدا می‌شود.

برنده این جایزه از میان نامزدهایی که گروه‌های سیاسی مختلف پارلمان اروپا معرفی می‌کنند، توسط اعضای ارشد پارلمان انتخاب می‌شود.

پارلمان اروپا این جایزه را «بالاترین نشان افتخار اتحادیه اروپا برای فعالیت در زمینه حقوق بشر» توصیف می‌کند.

اسویتلانا تیخانوفسکایا، رهبر اپوزیسیون بلاروس، از این تصمیم استقبال کرد و گفت: «آزادی چهره دارد — و امروز، آن چهره‌ها آندژی پوچوبوت و مزیا اماگلوبلی هستند.»

او در گفت‌وگو با یورونیوز افزود: «این تصمیم پارلمان اروپا پیامی قدرتمند می‌فرستد — به دیکتاتورها که حقیقت را نمی‌توان زندانی کرد، و به زندانیان سیاسی که فراموش نشده‌اند. هر کلمه همبستگی، دیوارهای زندان‌های بلاروس را می‌شکافد و به کسانی که همچنان در حال مبارزه‌اند، نیرو می‌دهد.»

آخرین دیکتاتور اروپا

پوچوبوت، ۵۲ ساله، از ناراحتی شدید قلبی رنج می‌برد و به گفته فعالان حقوق بشر، چندین بار به سلول انفرادی منتقل شده است — گاهی تا شش ماه متوالی.

روزنامه او در بیانیه‌ای ابراز امیدواری کرد که این جایزه «سنگ‌ریزه‌ای باشد که به بهمنی از رویدادها منجر شود — به آزادی قریب‌الوقوع خبرنگار بلاروسی ما بینجامد. سرنوشت آندژی دیگر بازی میان سرویس‌های امنیتی لوکاشنکو و لهستان نیست، بلکه مسئله‌ای برای تمام اروپاست.»

الکساندر لوکاشنکو، که از او با عنوان «آخرین دیکتاتور اروپا» یاد می‌شود، بیش از سه دهه است که قدرت را در بلاروس در دست دارد؛ او با برگزاری انتخاباتی که غرب آن را نه آزاد و نه عادلانه می‌داند و با سرکوب خشن مخالفان، حکومت خود را حفظ کرده است.

پس از اعتراضات گسترده سال ۲۰۲۰ که صدها هزار نفر را به خیابان‌ها کشاند، بیش از ۶۵ هزار نفر بازداشت شدند، هزاران نفر مورد ضرب‌وشتم قرار گرفتند و صدها رسانه مستقل و سازمان غیردولتی تعطیل یا غیرقانونی اعلام شدند.

لوکاشنکو در ماه اوت، پس از یک تماس تلفنی با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، ۵۲ زندانی را عفو کرد — اقدامی که گمانه‌زنی‌هایی را درباره احتمال نرم‌تر شدن روابط میان دو کشور برانگیخت. این آزادی در حالی صورت گرفت که دولت ترامپ در پی بهبود ارتباطات با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، بود.

گرجستان و چرخش احتمالی به سوی مسکو

پرونده اماگلوبلی تنها یکی از مواردی است که در ماه‌های اخیر موجب اعتراضات و انتقادهای بین‌المللی در گرجستان شده است؛ کشوری که حزب حاکم «رویای گرجی» در آن متهم به تضعیف جامعه مدنی و حقوق دموکراتیک در این جمهوری قفقاز جنوبی است.

او در جریان محاکمه خود خطاب به مخالفان گفت: «هیچ‌گاه نباید ایمان‌تان به توانایی‌های خود را از دست بدهید. هنوز زمان باقی است. مبارزه ادامه دارد — تا پیروزی!»

اماگلوبلی بنیان‌گذار و مدیر رسانه تحقیقی باتوملبی است که به پوشش موضوعات سیاسی، فساد و حقوق بشر در گرجستان می‌پردازد. او همچنین نشریه خواهر آن، نت‌گزِتی را تأسیس کرده است.

گرجستان از زمان برگزاری انتخابات پارلمانی سال گذشته، شاهد ناآرامی‌ها و اعتراضات سیاسی گسترده‌ای بوده است. در آن انتخابات، حزب رویای گرجی توانست کنترل پارلمان را حفظ کند.

اما معترضان و احزاب مخالف نتیجه انتخابات را نامشروع دانسته و مدعی شدند که این رأی‌گیری با کمک روسیه دست‌کاری شده است.

چند تن از برندگان پیشین جایزه ساخاروف، از جمله نلسون ماندلا، ملاله یوسف‌زی، دنیس موک‌وگه و نادیا مراد، بعدها جایزه صلح نوبل را نیز دریافت کردند.

ماریا کورینا ماچادو، رهبر اپوزیسیون ونزوئلا، که اوایل همین ماه جایزه صلح نوبل را برد، سال گذشته برنده جایزه ساخاروف شده بود.

این جایزه که همراه با کمک‌هزینه‌ای به مبلغ ۵۰ هزار یورو است، در ماه دسامبر طی مراسمی در پارلمان اروپا در استراسبورگ اهدا خواهد شد.

منبع: یورونیوز انگلیسی





نظر شما درباره این مقاله:







بیانیه: نه به مجازات اعدام ــ آری به حق زندگی
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 22.10.2025, 16:09

بیانیه: نه به مجازات اعدام ــ آری به حق زندگی


درخواست علیه موج اعدام‌ها در ایران
برای اعزام کمیسیون مستقل حقیقت ‌یاب به زندان‌های ایران

ما، امضاکنندگان این بیانیه، با ژرف‌ترین نگرانی، شاهد موج بی‌پایان اعدام‌ها در حکومت اسلامی ایران هستیم. این اعدام‌های روزانه نماد سرکوب سازمان‌یافته و خشونت سیاسی‌اند؛ پشت هر عدد، انسانی نهفته است — جانی که به‌دست حکومتی انسان‌ستیز و ایران‌ویرانگر گرفته می‌شود.

بیش از ۹۱ هفته است که زندانیان سیاسی در بیش از ۵۲ زندان کشور با اعتصاب غذا علیه اعدام‌ها اعتراض کرده‌اند. اعتصاب غذای اخیر در زندان قزل‌حصار، که پس از چند روز پایان یافت، پس از عقب نشینی رژیم اعدامی و استیصال دستگاه امنیتی نظام، نه نشانه‌ی تسلیم بلکه بیانگر گسترش مقاومت زندانیان و بازتاب فریاد دادخواهانه در برابر قتل‌های حکومتی بود. پایان اعتصاب به‌معنای پایان اعتراض نیست؛ زندانیان و خانواده‌هایشان همچنان بر خواسته‌های عادلانه‌ی خود — توقف اعدام‌ها و حق زندگی — پای می‌فشارند.

ما، فارغ از گرایش‌های سیاسی یا سازمانی، یک‌صدا فریاد می‌زنیم:
بس است.
چرخه‌ی مرگ باید متوقف شود.
جامعه‌ی جهانی و وجدان‌های بیدار جهان باید صدای زندانیان و خانواده‌های جانباختگان را بشنوند و به آن پاسخ دهند.

از آغاز سال ۲۰۲۵ تاکنون، بیش از ۱۲۰۰ نفر در ایران اعدام شده‌اند — اغلب بدون دادرسی عادلانه، بدون حق دفاع و در پنهان‌کاری مطلق. خانواده‌ها در بی‌خبری نگاه داشته می‌شوند؛ پیکر عزیزانشان ربوده، ناپدید یا در گورهای بی‌نام دفن می‌گردد.

ما قاطعانه اعلام می‌کنیم:
نه به مجازات اعدام — آری به حق زندگی.

خواست‌های ما:
الف. توقف فوری همه‌ی اعدام‌ها در ایران؛
ب. لغو احکام صادرشده‌ی اعدام؛
پ. آزادی فوری همه‌ی زندانیان سیاسی و عقیدتی؛
ت. تشکیل دادگاه‌های مستقل و بین‌المللی برای پیگرد و مجازات مسئولان این جنایات؛
ث. اعزام فوری هیئتی مستقل و بین‌المللی برای بررسی وضعیت زندان‌ها، زندانیان و اعدام‌ها در ایران.

جامعه‌ی جهانی نباید بیش از این سکوت کند.
اکنون باید اقدام کرد — نه فردا، چرا که فردا خیلی دیر است!

لیست امضاکنندگان:

ابوالفضل فعانی
ابوذر صلح‌جو
آتیه چهارمحالیان
احسان اکبری
احسان بهاری
احسان رافعی
احمد بازگیر
احمد حسینی
احمد خوشبخت
احمد گدازگر
احمد مشعوف
احمد مقیمی
آذر پویا
آذر فرجی
آذر مقدم
اردشیر نظری
اردلان حسینی
آرزو شیخ‌بهایی
ارژنگ برهان
ارسلان فتح‌الله‌زاده
آرمان مبارکی
آزاده اسکندری
اسکندر قادری
اسماعیل زاهد
آسیه امین
اصغر شکراللهی
اصغر کریمی
اصغر کیانی
اصغر منطقی
اصغر نصرتی
آفرین محرر
افسانه گودرزی
افسر معمارزاده
افشین ساجدی
افشین قاسمی
اقبال اقبالی
البرز سلیمی
البرز کاشانی
الهه امیدی
الهه حسین‌زاده
الهه شکرایی
آمال زمانی
امیر سماکوش
امیر کریمی
امیر ناظم
اندیشه علیشاهی
آوا زمانی
آوات صادقی
آیدین روحانی
ایرج افغانی
ایرج تقی‌زاده
ایرج ممقانی
بابک ادنانی مفرد
بابک رحمتی
بابک کسروی
بدری معضزی
بشیر ابوده
بهرام رستا
بهروز اسدی
بهروز بهنژاد
بهروز جمشیدیان
بهروز حقی
بهروز شاکری
بهزاد یوسفی
بهنام فاضلی
بیژن ابراهیمی
پروانه شکراللهی
پرویز دانش
پرویز شمسائی
پرویز ضرغامی
پرویز مختاری
پروین آزاد
پروین معاذی
پروین ملک
پروین واحدی‌پور
پری رشیدی
پریسا ایرانی
پریسا پوینده
پریوش بهارلوئی
پژواک ایزدپناه
پوران فکور
پوریا سالمی
تبسم کیا
توران قنبری
جاوید ناصری
جعفر شادی
جعفر کریمپور
جلیل حسینی
جمال گل‌حسینی
جمشید بهرامی
جمشید صفاپور
جهانگیر لقائی
جهانگیر نمازی
جواد احسانی‌پور
جواد عالمی
جواد یاوریان
حامد نیکزاد
حبیب آزاد
حبیب بهارام
حبیب بهرمن
حبیب جایمی
حسن اقایاری
حسن پناهی
حسن زیارتی
حسن صالحی
حسن نقشبندی
حسین انورحقیقی
حسین سازور
حسین سیاه‌ مکون
حسین کریمی
حسین معینی
حسین منفردی
حکیمه شکری
حمید امیراحمدی
حمید بی‌آزار
حمید حق‌شناس
حمید ناصری
حمیرا ذبیحی
خدیجه مقدم
خدیجه مقدم
خسرو شهابی
خلیل کیوان
داریوش جفرودی
داود احمدلو
داور قاسمی
دکتر سهیلا انزلی
دکتر سیروس کنگرلو
دکتر میترا سروستانی
ذبیح ایلخانی
رادا فاتحی
راضیه شیرانی
رحیم سرپا
رسول عزیزیان
رسول علیزاده
رضا جعفریان
رضا حمیدی
رضا درگاهی
رضا رباطیان
رضا روحانی
رضا سرغینایی
رضا ضرابی
رضوان مقدم
روحی شفیعی
روحی شیرین‌پور
روزبه اکرادی
رویا کریمی
رویا محمودی
رئوف ملازهی
زارع کنشگر
زمانه چادرخان
زهرا فرید
زهره حبیب محمدی
زهره دهقانی
زهره فرد
زهید فصیح
زویا سجری
زیبا اعظمی
زیبا طوفانی
زیبا محمدی
زیبا مشکوری
زینب ایلخانی
ژاله تبریزی
ژاله حیدرنژاد
ژیلا کلوندی
ژینا حسین‌نژاد
ژینوس توکلی
سارا آب‌نار
سارا ریاحی
سارا صالحی
سارا عظیمی
سارا فدوی
سارا نخعی
ساسان شاهین
سامان پیراسته
سامان زمانیان
سامان شکاری
ساناز ریاحی
سپهر خواجه‌بهمنی
ستار فتحی
سروش مظفرمقدم
سعید رضایی
سعید شاحقیقی
سعید کارگر
سموییل ریاحی
سمیرا احمدیان
سمیرا امینی
سهیل رسولی
سهیلا ستاری
سهیلا هاشمی
سودابه شکیب
سودابه کیانی
سوسن صابری
سیامک بهاری
سیامک زارع
سیامک علامه‌زاده
سیامک فرید
سیامک نادری
سیاوش عبقری
سیاوش مغزی
سیروس بهاری
سیروس دهکردی
سیروس ملکوتی
سیما بهاری
سیما محضری
سیمین اسکویی
سیوان سلیمانی
شاپور معتمدی
شالی فیض
شاهین ارزانی
شعله پاکروان
شکیبا صالحی
شهاب بهرامی
شهرزاد مهدوی
شهرناز شهریزاد
شهره قنبری
شهره محمدی
شهریار خلاصی
شهلا خاکزاد
شهلا خباززاده
شهلا دانشفر
شهلا عبقری
شهناز خندانی
شهین حیدری
شهین دهقانی
شیدا موسوی
شیرین بهرامی
شیرین حسینی
شیلا درویشی
شیوا محبوبی
صادق کریمپور
صلاح کمالی
ضرغام محمودی
طاها گلرخ
طاهره شالچی
عاطفه تابش
عباس رحمانی
عباس سردارا
عباس گویلی
عباس ماندگار
عبدی قنبری
عزیزه لطف‌الهی
عشرت بستجانی
عطا کرم‌زاده
عطیه نیک‌نفس
عفت ماهباز
عفلورا پارسائی
علی باور
علی ساکی
علی ستاری
علی صادقی
علی صادقی
علی عباسی
علی فرجی
علی کامرانی
علی ماهباز
علی یگانه
علی یوسفیان
علی‌اصغر فرداد
علیرضا باقری
علیرضا صابری
علیرضا نیکزاد
غریبه حسینی
غزال روحانی
غلام جمالی
فاطمه رضائی
فاطمه سنبل
فرامرز بهار
فرح شعبان‌پور
فرح مداین
فرح مسلمانی
فرخ معانی
فرزاد محمودی
فرزانه دارابی
فرشته شهابی
فرشید فرامرزی
فرشید فرشیدی
فرشید یاسایی
فرمیسک اذرامین
فرنوش رضایی
فرهاد خزائی
فروغ پرستار
فریبا احسان
فریبا ایرانی
فریبا برهان‌زهی
فریبا قاسمی
فریبا کرد
فریده بدوی
فریده بهاری
فریده صابر
فریده نیکوه
فریدون صارمی
فریدون صارمی
فهیمه فرسایی
فیروزه مصلی‌نژاد
کاظم نیکخواه
کامبیز جوادی
کاوش ذوالفقاری
کاوش مهران
کاوه صمدی
کبرا سلیمی دافساری
کبری انصاری
کبری کریمی
کتایون بهادروند
کتی راد
کریم قصیم
کسری زرندی
کمال عبدی
کمال ملایری
کورش بلوری
کوروش فرزین
کیانا اسدیان
کیوان احمدی
کیوان جاوید
کیوان صمدی
گودرز حسنوند
گیتی بهادری‌فر
لاله عباسی
لقمان سلطانی
مادر گوهرعشقی
ماریا رباطیان
مانی اخوان
مجتبی علی‌حاجی
مجتبی نظری
مجید نادری
مجید ناصری
محسن بابایی
محسن بهزاد‌کریمی
محسن عطائی
محسن کاظم‌زاده
محمد بهرامی
محمد پروین
محمد روزبان
محمد زاهدی‌نژاد
محمد عظیمی
محمد یگانه
محمدرضا رضایی
محمدرضا رنجبران
محمدرضا هوشیار
محمدعلی صادقی
محمدعلی ماکنعلی
محمود شجاع‌پور
محمود مصلی
مرتضی ضیابری
مرجان اروندی
مرضیه عالیخانی
مرضیه علیوردی
مرضیه علیوردی
مرضیه گلپور
مریم ابراهیمی
مریم آریایی
مریم آزاد
مریم افلاکی دهکردی
مریم بانژاد
مریم بنای قاسمی
مریم سطوت
مریم سلطانی
مریم شجاعی
مریم قلی‌زاده
مریم کریمی
مریم موسوی
مریم موسوی
مریم ناوه
مسعود اسدیان
مسعود بیت
مسعود تخشا
معصومه طوفان‌پور
معصومه فرجی
ملاحت دانشوران
ملیحه حیاتی
ملیحه زهتاب
ملیحه شریف‌زاده
منظر عقدایی
منوچهر جهرمی
منوچهر مختاری
منیره توفیق
مهدی جباری
مهدی محمدی
مهدی موسوی
مهران امیری
مهربانو معمارزاده
مهرداد آگین
مهرداد بران
مهرداد شاکری
مهرداد شریفی
مهرداد وهابی
مهزیار صمدی
مهسا بنای قاسمی
مهسا خسروی
مهناز پراکند
مهناز فرجی
مهناز گلریز
مهوش بهارلوئی
موسی حاتمیان
مویه ترابی
مینا احدی
مینا مینایی
مینا هاشمی
مینو الوندی
نادر بسجانی
نازنین صدیقی
ناهید آزادی
ناهید افراخته
ناهید زند کریمی
ناهید مکنعلی
ناهید ناظمی
ناهید نبوی
ناهید یکتا
نجمه شریف‌زاده
نجمه شریفی
نرگس هاشمی
نسان نودینیان
نسترو رخشان
نسرین احسنی
نسرین اسدی
نسرین کرمپور
نسیم احمدزاده
نصرت کاشف
نفس جلالی
نوشین میرجلیلی
نوید محمدی
نیکو احمدی
نیما بهرامی
هادی موسوی
هاشم فاضلی
هاله مدینگر
هایده مقیسی
هرمز رها
هرمز رها
هلن وزیری
هوشیار سروش
وجی قاسمی
وحدت کریمی
ودا ایلکا
وهاب انصاری
ویدا شبابه قصری
یاسر امین
یحیی سرخانی
یدالله صابر
یدالله کیوانشکوه
پیروز نامی
یسری معاذی‌نژاد





نظر شما درباره این مقاله:







اوکراین مجوز استفاده از موشک‌های دوربرد را دریافت کرد
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 22.10.2025, 16:06

اوکراین مجوز استفاده از موشک‌های دوربرد را دریافت کرد


لارا سلیگمن، مایکل آر. گوردون و الکساندر وارد
وال استریت ژورنال / ۲۲ اکتبر ۲۰۲۵ 

دولت ترامپ یک محدودیت کلیدی در استفاده اوکراین از برخی موشک‌های دوربرد ارائه‌شده توسط متحدان غربی را لغو کرده است. مقامات آمریکایی روز چهارشنبه گفتند، این اقدام به کی‌یف امکان می‌دهد حملات خود به اهداف داخل خاک روسیه را شدت بخشیده و فشار بر کرملین را افزایش دهد.

اوکراین روز سه‌شنبه ۲۱ اکتبر از یک موشک کروز استورم شادو (Storm Shadow) ساخت بریتانیا برای حمله به یک کارخانه تولید مواد منفجره و سوخت موشک در بریانسک روسیه استفاده کرد. ستاد کل نیروهای مسلح اوکراین در شبکه‌های اجتماعی این حمله را یک «ضربه موفق» توصیف کرد که توانست از دفاع هوایی روسیه رد شود.

این تصمیم اعلام‌نشده ایالات متحده برای اجازه استفاده از این موشک در خاک روسیه، پس از انتقال اخیر اختیارات مربوط به حمایت از چنین حملاتی از وزیر دفاع، پیت هگست، در پنتاگون به ژنرال ارشد آمریکایی در اروپا، ژنرال الکسوس گرین‌کویچ، که همچنین فرمانده ناتو است، صورت گرفت.

این تغییر با تلاش‌های رئیس‌جمهور ترامپ در اوایل اکتبر برای فشار بر کرملین جهت مذاکره برای پایان دادن به جنگ همزمان بود، از جمله احتمال تأیید ارسال موشک‌های تاماهاوک ساخت آمریکا با برد بیش از ۱۶۰۰ کیلومتر به کی‌یف. با این حال، ترامپ بعداً از این پیشنهاد عقب‌نشینی کرد.

مقامات آمریکایی اظهار داشتند که انتظار می‌رود اوکراین حملات فرامرزی بیشتری با استفاده از موشک استورم شادو انجام دهد، موشکی که از هواپیماهای اوکراینی شلیک شده و می‌تواند بیش از ۲۹۰ کیلومتر را طی کند. ایالات متحده می‌تواند استفاده اوکراین از استورم شادو را محدود کند، زیرا این موشک‌ها از داده‌های هدف‌گیری آمریکایی استفاده می‌کنند.

یک مقام کاخ سفید در بیانیه‌ای اظهار داشت: «این جنگی است که اگر رئیس‌جمهور ترامپ در قدرت بود، هرگز رخ نمی‌داد، چیزی که خود رئیس‌جمهور پوتین نیز به آن اذعان کرده است، و رئیس‌جمهور ترامپ در تلاش است تا آن را متوقف کند. رئیس‌جمهور همچنین توافقی تاریخی برای اجازه خرید تسلیحات ساخت آمریکا توسط متحدان ناتو امضا کرد.»

پنتاگون به درخواست‌ها برای اظهارنظر پاسخ نداد. ستاد کل اوکراین نیز بلافاصله به درخواست اظهارنظر پاسخ نداد.

استفاده مجدد اوکراین از موشک‌های استورم شادو تغییر اساسی در میدان نبرد ایجاد نمی‌کند. این موشک‌ها برد بسیار کمتری نسبت به تاماهاوک‌های آمریکایی دارند و پیش‌تر نیز برای حمله به اهدافی در روسیه استفاده شده‌اند. اما این موشک‌ها به کی‌یف امکان گسترش حملاتش در داخل خاک روسیه را می‌دهند.

جو بایدن، رئیس‌جمهور سابق، در اواخر دولت خود استفاده اوکراین از موشک‌های استورم شادو و موشک‌های آمریکایی معروف به آتاکمز (Atacms) علیه اهدافی در داخل روسیه را تأیید کرده بود. اما پس از روی کار آمدن ترامپ، پنتاگون رویه‌ای برای بررسی و تأیید حملات فرامرزی با استفاده از موشک‌های آمریکایی یا موشک‌های کشورهای دیگر، از جمله استورم شادو، که به داده‌های هدف‌گیری آمریکایی وابسته هستند، ایجاد کرد.

بر اساس این سازوکار، وزیر دفاع اختیار نهایی برای تأیید استفاده اوکراین از تسلیحات دوربرد غربی برای حمله به روسیه را داشت. به گفته دو مقام آمریکایی، تا این اواخر هیچ حمله‌ای تأیید نشده بود، زمانی که اختیار تأیید این حملات به فرماندهی اروپا بازگردانده شد.

اوکراین همچنین با استفاده از پهپادهای تولید داخل و تعداد محدودی موشک بومی، حملاتی را در عمق خاک روسیه انجام می‌دهد. بسیاری از این حملات علیه پالایشگاه‌های نفت و زیرساخت‌های انرژی روسیه بوده است. وال استریت ژورنال در سپتامبر گزارش داد که ترامپ اجازه اشتراک‌گذاری داده‌های هدف‌گیری، به‌ویژه شامل پالایشگاه‌های نفت، را داده است.

سرهنگ مارتین اودانل، سخنگوی ناتو، گفت: «همان‌طور که نشان داده شده، اوکراین به‌طور باورنکردنی قادر است به اهداف نظامی مشروع در عمق خاک روسیه که جنگ بی‌معنای کرملین را ممکن می‌سازد، حمله کند، جنگی که اقتصاد روسیه را تحت فشار قرار داده و بیش از یک میلیون روس را کشته یا زخمی کرده است. اوکراین نیازی به اجازه ما ندارد.»

ترامپ هفته گذشته ابراز علاقه کرد که دومین نشست با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، در بوداپست مجارستان برای بحث درباره پایان جنگ برگزار شود، اما مذاکرات بین دو دولت به‌سرعت متوقف شد. ترامپ روز سه‌شنبه گفت چنین نشستی «اتلاف وقت» خواهد بود. مارک روته، دبیرکل ناتو، قرار است روز چهارشنبه با ترامپ در کاخ سفید دیدار کند.

سناتور آنگوس کینگ (مستقل از ایالت مین)، که صبح چهارشنبه به مدت یک ساعت با روته دیدار کرد، گفت که ارسال تاماهاوک‌ها دست اوکراین را در برابر پوتین تقویت می‌کند، اما ایالات متحده باید بتواند بر اهداف مورد حمله کی‌یف نظارت داشته باشد.

او به خبرنگاران گفت: «اگر بتوانیم بر هدف‌گیری کنترل داشته باشیم، به‌گونه‌ای که فقط تأسیسات نظامی و تأسیسات پشتیبانی‌کننده از حمله به اوکراین هدف قرار گیرند، فکر می‌کنم این بخشی مؤثر در متقاعد کردن پوتین به این خواهد بود که او این جنگ را نخواهد برد.»

به گفته فردی آگاه از مذاکرات، تصمیم برای لغو محدودیت استفاده از استورم شادو پیش از دیدار ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، با ترامپ در کاخ سفید در هفته گذشته گرفته شد. زلنسکی به دنبال تاماهاوک‌ها بود که در صورت تأمین به تعداد کافی، قدرت حمله دوربرد کی‌یف را به‌طور قابل‌توجهی افزایش می‌داد. رد درخواست توسط ترامپ اهرم مذاکراتی غرب با مسکو را محدود کرده است، به گفته تحلیلگران.

ایالات متحده اخیراً فروش ۳۳۵۰ موشک هواپرتاب با برد گسترده (ERAM) به اوکراین را تأیید کرده است که می‌توانند بین ۲۴۰ تا ۴۵۰ کیلومتر را طی کنند. دولت بایدن همچنین موشک‌های سطح به سطح آتاکمز با برد نزدیک به ۳۲۰ کیلومتر را ارائه کرده بود، اما این موشک‌ها از زمان بازگشت ترامپ به کاخ سفید علیه اهدافی در داخل روسیه استفاده نشده‌اند.

اوکراین ذخیره محدودی از موشک‌های آتاکمز (سامانه‌های موشکی تاکتیکی ارتش) دارد. دولت ترامپ هنوز اعلام نکرده است که آیا حاضر به ارسال تعداد بیشتری است یا اینکه فرماندهی اروپا استفاده از آن‌ها را تأیید خواهد کرد.

بیانیه مشترکی از رهبران اروپایی و زلنسکی در روز سه‌شنبه متعهد شد که «فشار بر اقتصاد و صنعت دفاعی روسیه» تا زمانی که پوتین «آماده صلح شود» افزایش یابد.





نظر شما درباره این مقاله:







تلاش چین و روسیه برای قطع بودجه
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 22.10.2025, 14:15

تلاش چین و روسیه برای قطع بودجه






نظر شما درباره این مقاله:







چپ مارکسیست ایرانی و آینده سیاسی آن ">
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 22.10.2025, 14:14

چپ مارکسیست ایرانی و آینده سیاسی آن






نظر شما درباره این مقاله:







ایران به پروژه‌های انرژی خورشیدی شتاب بخشیده است
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 22.10.2025, 14:00

ایران به پروژه‌های انرژی خورشیدی شتاب بخشیده است






نظر شما درباره این مقاله:







«آمریکا باید کشور فلسطین را به رسمیت بشناسد»
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 22.10.2025, 12:26

«آمریکا باید کشور فلسطین را به رسمیت بشناسد»


جیسون لنگ / خبرگزاری رویترز / ۲۲ اکتبر ۲۰۲۵

* نظرسنجی رویترز/ایپسوس: اکثر آمریکایی‌ها از به رسمیت شناختن کشور فلسطین توسط ایالات متحده حمایت می‌کنند

بر اساس نظرسنجی مشترک رویترز و مؤسسه ایپسوس، اکثر شهروندان آمریکایی – از جمله ۸۰ درصد از دموکرات‌ها و ۴۱ درصد از جمهوری‌خواهان – معتقدند که ایالات متحده باید کشور فلسطین را به رسمیت بشناسد. این یافته نشان می‌دهد که مخالفت رئیس‌جمهور دونالد ترامپ با این اقدام، با افکار عمومی هم‌راستا نیست.

این نظرسنجی شش‌روزه که روز دوشنبه به پایان رسید، نشان داد ۵۹ درصد از پاسخ‌دهندگان از به رسمیت شناختن کشور فلسطین توسط آمریکا حمایت می‌کنند، در حالی که ۳۳ درصد مخالف بودند و باقی افراد یا مطمئن نبودند یا پاسخی ندادند.

در میان جمهوری‌خواهان حامی ترامپ، حدود ۵۳ درصد با این اقدام مخالف بودند، اما ۴۱ درصد از آنان از به رسمیت شناختن کشور فلسطین حمایت کردند.

در هفته‌های اخیر، شمار فزاینده‌ای از کشورها – از جمله متحدان آمریکا مانند بریتانیا، کانادا، فرانسه و استرالیا – کشور فلسطین را به طور رسمی به رسمیت شناخته‌اند. این اقدام با واکنش تند اسرائیل مواجه شده است؛ کشوری که تأسیس آن در سال ۱۹۴۸ منجر به آوارگی صدها هزار فلسطینی و دهه‌ها درگیری شد.

پس از حمله غافلگیرکننده نیروهای حماس به اسرائیل در اکتبر ۲۰۲۳، حملات هوایی اسرائیل بخش‌های وسیعی از محله‌های فلسطینی در غزه را با خاک یکسان کرده است.

حدود ۶۰ درصد از شرکت‌کنندگان در نظرسنجی معتقد بودند که واکنش اسرائیل در غزه بیش از حد بوده است، در حالی که ۳۲ درصد با این نظر مخالفت کردند.

ترامپ که در ژانویه به کاخ سفید بازگشت، در این جنگ عمدتاً از اسرائیل حمایت کرده و در ماه جاری موفق به میانجی‌گری برای آتش‌بس شد؛ اقدامی که امیدها برای دستیابی به صلح پایدار را افزایش داده است.

نتایج نظرسنجی نشان می‌دهد که افکار عمومی آمریکا آماده‌اند در صورت موفقیت طرح صلح، ترامپ را شایسته تقدیر بدانند. حدود ۵۱ درصد از پاسخ‌دهندگان با این گزاره موافق بودند که «اگر تلاش‌های صلح‌آمیز موفق شوند، ترامپ شایسته تقدیر قابل توجهی است»، در حالی که ۴۲ درصد با آن مخالفت کردند.

اگرچه تنها یک نفر از هر ۲۰ دموکرات عملکرد کلی ترامپ به عنوان رئیس‌جمهور را تأیید می‌کند، اما یک‌چهارم آنان معتقدند که در صورت پایداری صلح، ترامپ باید مورد تقدیر قرار گیرد.

با این حال، موفقیت در این زمینه هنوز قطعی نیست. انفجار خشونت در آخر هفته گذشته، آتش‌بس یک‌هفته‌ای را در معرض خطر قرار داد و دیپلمات‌های آمریکایی فشار بر اسرائیل و حماس را برای بازگرداندن طرح ترامپ به مسیر اصلی افزایش دادند.

مسائل کلیدی مانند خلع سلاح حماس، عقب‌نشینی بیشتر نیروهای اسرائیلی و آینده حکومت در نوار غزه همچنان حل‌نشده باقی مانده‌اند.

نظرسنجی اخیر نشان می‌دهد که میزان رضایت از عملکرد ترامپ در سیاست خارجی با افزایش اندکی همراه بوده و به ۳۸ درصد رسیده است؛ در حالی که این رقم در نظرسنجی قبلی که اندکی پیش از توافق آتش‌بس انجام شد، ۳۳ درصد بود. این بالاترین میزان رضایت از سیاست خارجی ترامپ از ماه ژوئیه تاکنون محسوب می‌شود.





نظر شما درباره این مقاله:







فرسودگی اجتماعی و مکانیسم وعده
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 22.10.2025, 11:45

فرسودگی اجتماعی و مکانیسم وعده


تقی آزاد

روزنامه اعتماد

در سال‌های اخیر، جامعه‌ ایران تجربه جانفرسای کاهش سرمایه اجتماعی و از دست دادن حمایت‌های اجتماعی درون جامعه‌ای را از سر گذرانده است. این وضعیت را تا حدود زیادی می‌توان تحت عنوان «فرسودگی اجتماعی و فرهنگی» تعبیر کرد. فرسودگی‌‌های اشاره شده نه از دل فاجعه‌ای ناگهانی چون جنگ عراق علیه ایران یا جنگ ۱۲ روزه، بلکه از تداوم مداخله‌های مکرر اجتماعی و سیاسی و وعده‌های برآورده ‌نشده‌ زاده شده است.

نتیجه نهایی این فرآیند (فرسودگی اجتماعی و فرهنگی) نمی‌تواند چیزی جز از دست دادن امید و اعتماد اجتماعی در سطح کلان باشد. وقتی تحقق امید جمعی و اعتماد اجتماعی پی‌در‌پی به تعویق می‌افتند، تصمیم افراد و نیروهای اجتماعی در برون‌رفت از بحران فرسودگی به ‌تدریج تحلیل می‌رود. جامعه دیگر نه از سر وحشت یا ترس از سرکوب که از سر بی‌تفاوتی خاموش می‌شود. جامعه بیش از اینکه جهت‌گیری مدنی پیدا کند، ساحت بی‌تفاوتی و انفعال پیشه می‌کند.

در این وضعیت، گفتار رسمی هر روز چیزی را نوید می‌دهد که دیروز هم داده بود و فردا هم خواهد داد، اما در عمل هیچ تغییری به وقوع نمی‌پیوندد. در نتیجه یکی از انتخاب‌های مهم جامعه می‌تواند تن دادن به فروپاشی تا تغییر باشد. نمونه‌ روشن این چرخه را می‌توان در گفتارهای مکرر درباره رفع فیلترینگ دید. هر از چندگاهی، مسوولی وعده‌ گشایش می‌دهد، رسانه‌ها تیتر می‌زنند، کاربران در شبکه‌های اجتماعی واکنش نشان می‌دهند و امیدی کوتاه‌مدت در فضای عمومی شکل می‌گیرد. اما چند روز بعد، همان وعده در میان اخبار دیگر گم می‌شود.

این تکرار بی‌پایانِ وعده و ناکامی، اعتماد عمومی را می‌فرساید و گفت‌وگوهای اجتماعی را به بازی درون زبانی ملال‌آور بدل می‌کند. مردم می‌آموزند تصمیم‌های دولتی و حکومتی را نادیده بگیرند و در اثر بی‌تصمیمی حکومت، میل به تغییر یا تن به فروپاشی را اصل بگیرند. در نتیجه به انتظار هر نوع تصمیم دولت‌ها و افراد مهم خارج از ساختار رسمی می‌مانند. بی‌عملی که در نهایت تن دادن به رادیکالیسم در دستور کار جامعه و گروه‌های ذی‌نفع قرار می‌گیرد.  در چنین شرایطی، مساله تنها «رفع فیلترینگ» یا «عدم تحقق وعده‌ها» نیست، بلکه زوال کارکرد زبان سیاسی است.

زبان که باید حامل معنا و اراده تغییر باشد، بر اثر تکرارِ بی‌ثمر و وعده‌های واهی تهی می‌شود. وعده‌ها نه امید می‌آفرینند و نه خشم؛ فقط خستگی تولید می‌کنند. این همان چیزی است که می‌توان آن را فرسودگی در سطح گفتار نامید: کلماتی که زمانی می‌توانستند مردم را برانگیزند، امروز پژواک‌هایی بی‌جانند. از این منظر، فرسودگی اجتماعی صرفا یک احساس جمعی نیست، بلکه نتیجه تکرار بی‌پایان وعده‌هایی است که فاقد امکان تحققند. هر بار که سخنی بدون عمل تکرار می‌شود، بخشی از سرمایه اعتماد اجتماعی تحلیل می‌رود. در نهایت، جامعه به نقطه‌ای می‌رسد که دیگر هیچ وعده‌ای را باور نمی‌کند حتی اگر این‌بار صادقانه باشد.

در سطح فرهنگی نیز این فرسودگی خود را به شکل بی‌حسی جمعی نشان می‌دهد. زمانی اخبار فیلترینگ یا طرح‌های محدودکننده موجی از واکنش‌های سرخوشانه یا خشمگینانه برمی‌انگیخت؛ امروز، اغلب کاربران تنها شانه بالا می‌اندازند و با ابزارهای دور زدن محدودیت‌ها کنار می‌آیند و از سوی دیگر هم موافقان تداوم محدودیت هم می‌دانند تغییری در کار نیست. این سازگاری منفعل، نشانه پذیرش نیست، بلکه نشانه خستگی است: جامعه‌ای که دیگر نیروی گفت‌وگو و کنش ندارد، به‌ جای تغییر واقعیت، راه‌های موقت برای زیستن در دل محدودیت می‌یابد.

در این میان، رسانه‌های رسمی در کنار سخنگویان نهادهای حکومتی نیز در بازتولید این خستگی نقش دارند. آنها با تکرار گفتارهای فرساینده، بخشی از چرخه بی‌اعتمادی و تولید انفعال اجتماعی و سیاسی می‌شوند. آنها هر روز از «بهبود در راه است» سخن می‌گویند، بی‌آنکه بتوانند از چرخه وعده خارج شوند. در نتیجه، زبان رسمی به جای آنکه ابزار برقراری ارتباط شود، به دیواری بدل می‌شود که میان حاکمیت و مردم فاصله می‌اندازد.

اما شاید مهم‌تر از همه، تاثیر روانی این فرسودگی بر نسل جوان باشد. نسلی که بخش بزرگی از زندگی خود را زیر سایه وعده‌های تکراری گذرانده، دیگر انگیزه‌ای برای مشارکت جمعی ندارد. سیاست برایش چیزی نیست جز گفتاری خسته‌کننده که هیچ‌گاه به تجربه زیسته‌اش مربوط نمی‌شود. کنسرتی وعده داده می‌شود و اجرا نمی‌شود آنقدر که برای دو طیف قدرت عرصه زورآرمایی است برای مخاطبان به وعده‌ای مانند تمام وعده‌هایی که از ابتدا هم امکان اجرا نداشت، بدل می‌شود. این جدایی میان گفتار رسمی و زندگی واقعی، نشانه بحران در پیوند اجتماعی است.

فرسودگی اجتماعی، در نهایت، به نقطه‌ای می‌رسد که حتی بحران هم دیگر «تکان‌دهنده» نیست. مردم به بحران عادت می‌کنند، همان‌گونه که به وعده عادت کرده‌اند. شاید از همین‌ جا بتوان فهمید که بزرگ‌ترین خطر برای یک جامعه نه خشم که بی‌تفاوتی مزمن است. جامعه خشمگین هنوز زنده است، چون هنوز چیزی برای از دست دادن دارد؛ اما جامعه خسته، تنها به بقا از طریق فروپاشی سیاسی می‌اندیشد، نه به تغییر. اجتماعی با کنشگری نیروهای اثرگذار.

در برابر این وضعیت، نخستین گام بازسازی اعتماد است: بازگشت به صداقت در گفتار، محدود کردن وعده‌ها به آنچه واقعا ممکن است و مهم‌تر از همه، اعتراف به شکست‌های گذشته. به رسمیت شناختن شکست‌های دیروز و شکست احتمالی امروز می‌توان جامعه را از وضعیت خسته و ناامید به جامعه خشمگین و فعال و در نهایت موثر تبدیل کند. شاید بتوان از خلال چنین بازشناسی صادقانه‌ای که شکست را به رسمیت شناخته و زبان و شیوه رویارویی با واقعیت‌های را عوض کرده است، امید به زندگی و اعتماد اجتماعی را از زیر آوارِ کلماتِ بی‌اثر بیرون کشید.





نظر شما درباره این مقاله:







قلدری و اهانت علی شمخانی به مردم ایران ">
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 22.10.2025, 10:28

قلدری و اهانت علی شمخانی به مردم ایران






نظر شما درباره این مقاله:







روسیه نمی‌خواهد روابط ایران با غرب عادی شود
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 22.10.2025, 10:05

روسیه نمی‌خواهد روابط ایران با غرب عادی شود


اقتصادآنلاین: نمایندگی‌های ایران، روسیه و چین در سازمان ملل نامه‌ای درباره غیرمشروع بودن اسنپ‌بک و بازگشت تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران نوشته‌اند. در این نامه تاکید شده که پایان بازه ۱۰ ساله قطع‌نامه ۲۲۳۱ به معنای خاتمه رسیدگی شورای امنیت به موضوع هسته‌ای ایران است.

اما پرسش اینجاست که این دست اقدامات روسیه و چین و به روسیه چگونه باید ارزیابی شود؟ آیا روس‌ها به‌ناچار در تقابل با اروپا و آمریکا کنار ایران قرار گرفتند یا به شکلی راهبردی مواضع خود را تغییر داده‌اند؟

نعمت‌الله ایزدی، دیپلمات و سفیر پیشین ایران در روسیه به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهد. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید.

* نامه مشترک نمایندگی‌های ایران، روسیه و چین در سازمان ملل را چطور ارزیابی می‌کنید؟ به‌نظرتان روس‌ها چه راهبردی را در قبال ایران دنبال می‌کنند؟

من فکر می‌کنم اقداماتی که روس‌ها انجام دادند، چه قطع‌نامه پیشنهادی برای جلوگیری از اسنپ‌بک، و چه امضای نامه مشترک با ایران و چین مبنی بر غیرقانونی بودن اسنپ‌بک، به نوعی فرار به جلو است تا مقداری اقدامات گذشته خود را جبران کنند. چراکه این قطعنامه‌ها، چه آنهایی که تحریمی بوده و چه قطعنامه ۲۲۳‍۱، با نقش‌آفرینی جدی روس‌ها در تهیه، تدوین و تصویب همراه بوده و آنها به عنوان عضو دائم شورای امنیت، همه را تأیید کرده‌اند.

از دید من، روسیه می‌دانست که در موضوع جلوگیری از اسنپ‌بک و پس از آن، کاری خاص نمی‌توانند از پیش ببرند. چون این موضوع چندان منطق حقوقی ندارد و بیشتر مبتنی بر منطق فشار سیاسی است. توجه کنید که حتی تحریم‌های یک‌جانبه آمریکا از تحریم‌های سازمان ملل هم سنگین‌تر است؛ بنابراین روس‌ها می‌خواهند شخصیتی خوب و مثبت از خودشان در قبال آنچه پیش آمده نشان دهند. اما ما باید آگاه باشیم که واقعاً کار خاصی نمی‌توانند بکنند. وقتی می‌توانستند، نکردند؛ حالا که می‌دانند نمی‌توانند، رفتار‌هایی از خودشان نشان می‌دهند که شاید خیلی هم ریشه‌دار و واقعی نباشد. حتی می‌شود گفت نوعی رفتار عوام‌فریبانه در آن مشاهده می‌شود.

* عوام‌فریبی در برابر افکار عمومی ایران یا حاکمیت؟

هم در قبال افکار عمومی ایران و هم در برابر حاکمیت. بالاخره افکار عمومی در ایران نگاه مثبتی به روسیه ندارد و روس‌ها بدشان نمی‌آید که به هر وسیله‌ای بتوانند این تصویر را ترمیم کنند. اما زمان این کار گذشته و بعید است بتوانند آب رفته را به جوی برگردانند. با این حال، تلاشی در این مسیر دارند.

* فکر می‌کنید اقدامات روسیه و احتمالا چین، دستاوردی هم خواهد داشت؟

من چندان امیدوار نیستم که بتوانند در این جهت موفق شوند یا اگر بحث تحریم‌ها جدی‌تر شود، بتوانند در برابر آن مقاومت کنند. هرچند باید گفت روابط ما با روس‌ها خیلی هم مشمول این تحریم‌ها نیست، چون حجم مبادلات آن‌قدر زیاد نیست که تحریم‌ها اثر جدی روی آن بگذارد. کشور‌هایی هستند که کار خودشان را می‌کنند، اعلامیه می‌دهند، اما به نظر من این رفتار روسیه نه زیبنده است و نه چندان معقول. این کار را باید پیش از این انجام می‌دادند.

* اخیرا محمدجواد ظریف وزیر پیشین خارجه گفته که روسیه به لحاظ راهبردی خواهان عادی‌شدن روابط ایران با غرب نیست. به‌نظرتان این تحلیل چقدر منطبق بر واقعیت است؟

به نظر من حتماً همین‌طور است. روس‌ها احساس می‌کنند اگر روابط ما با غرب متعارف و معقول شود، جایگاه مناسبی در سیاست خارجی ایران نخواهند داشت. شاید این تحلیل درستی از سوی آن‌ها نباشد، چراکه ما روسیه را یک کشور همسایه می‌دانیم و در طول سال‌های پس از انقلاب همیشه نشان داده‌ایم که خواهان روابط خوب و مناسب با آن کشور هستیم. این رفتار روس‌ها بوده که گاهی ما را به عکس‌العمل واداشته است. مثل آنچه در جنگ ایران و عراق اتفاق افتاد یا در موضوعاتی مانند سوریه و خاورمیانه.

به نظر من، روس‌ها به جای نگرانی از رفتار ما، باید نگران رفتار خودشان باشند. ایران همچنان خواهان روابط خوب با روسیه است و باید تلاش کند از ظرفیت‌های موجود در این کشور به صورت متعارف، متعادل و متوازن استفاده کند.اما اگر روس‌ها زیاده‌خواهی کنند و بهای روابط خوب با ما را تخریب روابط ما با غرب و دیگران بدانند، ایران نباید به این موضوع تن دهد و باید مصلحت خود را در نظر بگیرد. در اینجاست که تعارض میان دو طرف شکل می‌گیرد.

روسیه باید بداند که روابط خوب با ایران منوط به قطع روابط تهران با غرب و دیگران نیست. ایران هم باید به دنبال توازن در روابط خود باشد و به روس‌ها بفهماند که روسیه تنها گزینه مهم در سیاست خارجی کشور نیست. اگر چنین تفاهمی میان دو طرف ایجاد شود، زمینه برای بهره‌برداری از روابط مناسب میان دو کشور فراهم خواهد شد.

* فکر می‌کنید روسیه در زمینه تجهیزات نظامی به ویژه سامانه‌های پدافندی و جنگنده‌های سوخو-۳۵ با ایران همکاری می‌کند؟

روسیه از زمان جنگ ایران و عراق نشان داد که سلاحی در اختیار ما قرار نخواهد داد که بتوانیم به وسیله آن با هم‌پیمانان روسیه مقابله کنیم. امروز هم به نظر می‌رسد همان شرایط برقرار است. روابط روسیه و اسرائیل بسیار پیشرفته است، و اینکه آنها بخواهند سلاحی در اختیار ایران قرار دهند که بتواند با آن با اسرائیل یا آمریکا مقابله کند، در ساختار فکری و استراتژیکشان جایی ندارد.

اگر هم سلاحی در اختیار ما قرار دهند، بیشتر در چارچوب مباحث اقتصادی و برای منافع خودشان است. روس‌ها سعی می‌کنند ظرفیتی ایجاد نکنند که ما بتوانیم توازن قوا را در منطقه تغییر دهیم. این راهبرد آنها در طول سالیان گذشته بوده و در دوران جنگ ایران و عراق هم به‌خوبی نشان دادند.

البته ایرادی ندارد که ایران در این زمینه تلاش کند و اگر ظرفیتی وجود دارد از آن بهره‌برداری کند، اما باید این ملاحظات را کاملاً در نظر داشته باشیم.





نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ جهان را به دوره جدیدی از بی‌نظمی سوق می‌دهد
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 22.10.2025, 10:00

ترامپ جهان را به دوره جدیدی از بی‌نظمی سوق می‌دهد


ربکا لیسنر و میرا رَپ-هوپر
نیویورک تایمز / ۲۲ اکتبر ۲۰۲۵

هفته آینده نگاه جهانیان به سئول دوخته خواهد شد؛ جایی که رهبران کشورها برای شرکت در اجلاس بزرگ اقتصادی گرد هم می‌آیند و قرار است دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، و شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین، برای نخستین بار از سال ۲۰۱۹ دیدار کنند. هر دو رهبر امیدوارند این دیدار به ثبات‌بخشی روابط پرتنش میان دو ابرقدرت کمک کند. اما حتی اگر در جنگ تجاری آمریکا و چین آتش‌بس موقتی برقرار شود، باز هم اعتماد جهانی به رهبری اقتصادی آمریکا بازنخواهد گشت. ترامپ با تداوم سیاست تعرفه‌های سرسام‌آور، تنبیهی، یک‌جانبه و غیرقابل پیش‌بینی، نظم اقتصادی بین‌المللی مبتنی بر قواعد را که آمریکا در هشتاد سال گذشته رهبری کرده بود، بر هم زده است.

کارزار تعرفه‌ای، تنها یکی از بازوهای حمله ترامپ به قوانین و نهادهایی است که واشنگتن پس از جنگ جهانی دوم برای تقویت قدرت و امتیازات خود طراحی کرده بود. اکنون جهان با این واقعیت دست به گریبان است که رهبر بلامنازع نظام جهانی، خود از نظامی روی‌گردان شده که برای تداوم برتری‌اش ساخته شده بود. ایالات متحده، بدون طرحی برای آینده و بدون جانشینی طبیعی، نه‌تنها روند افول خود را تسریع کرده، بلکه جهان را نیز به سوی عصری تازه از بی‌نظمی سوق می‌دهد.

در طول تاریخ معاصر، جنگ‌ها نظام‌های جهانی را در هم شکسته‌اند و نظام‌های تازه‌ای از دل آنها زاده شده‌اند. پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا و متحدانش طرحی را برای سامان‌دهی روابط میان کشورها طراحی کردند تا رفاه را به جهانی ویران‌شده بازگردانند و از بروز جنگ‌های آینده جلوگیری کنند. سازمان ملل متحد به‌عنوان نهاد اصلی اداره‌کننده امور جهانی شکل گرفت و نهادهای دیگری مانند سازمان تجارت جهانی در گذر زمان در کنار آن بنا شدند. ایالات متحده که در اوج قدرت قرار داشت و تنها کشور متفقینی بود که از ویرانی جنگ مصون مانده بود، به رهبر و مجری این نظم نوین جهانی بدل شد.

نظام جهانی پس از جنگ جهانی دوم دقیقاً به این دلیل موفق بود که برای شرکای آمریکا نیز دستاورد به همراه داشت. همکاری‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی، ثبات، پیش‌بینی‌پذیری و منافع سیاسی و اقتصادی را برای بسیاری از کشورها به ارمغان آورد. واشنگتن برای پیشبرد اهداف جهانی‌اش دریافت که جلب رضایت و همراهی دیگر کشورها بسیار مؤثرتر از اجبار و زور است، و از همین رو برخی محدودیت‌ها بر قدرت خود را پذیرفت. با اینکه این نظم جهانی بی‌نقص نبود و در بسیاری موارد کهنه و ناکارآمد می‌نمود، زمانی که ترامپ در ژانویه برای دومین بار به ریاست‌جمهوری رسید، هنوز امتیاز بزرگی برای آمریکا فراهم می‌کرد.

اکنون دولت ترامپ در مسیر «سوزاندن ساختاری» گام برمی‌دارد. مارکو روبیو، وزیر خارجه کنونی، در جلسه تأیید صلاحیت خود در ژانویه گفت: «نظم جهانی پس از جنگ نه‌فقط منسوخ شده، بلکه به سلاحی علیه ما بدل شده است.» دولت ترامپ به‌جای دفاع از تجارت آزاد، مجموعه‌ای از تعرفه‌های فلج‌کننده را اعمال کرده است که نه‌تنها ناقضان قواعد تجارت جهانی، مانند چین، بلکه متحدان آمریکا و حتی مصرف‌کنندگان آمریکایی را با افزایش قیمت‌ها مجازات می‌کند.

ترامپ به‌جای حمایت از اصل حاکمیت کشورها و منع تجاوز، تهدید به اقدام نظامی علیه ونزوئلا کرده، اما زمانی که روسیه حریم هوایی ناتو را نقض کرد، هیچ اقدام عملی در پیش نگرفت. او با رهبران خودکامه‌ای چون ولادیمیر پوتین، شی جین‌پینگ و کیم جونگ اون روابطی نزدیک برقرار کرده و در عین حال این احتمال را مطرح کرده که شاید آمریکا از دفاع از متحدان دموکراتیک خود صرف‌نظر کند.

این رفتاری است شگفت‌انگیز و بی‌سابقه از یک ابرقدرت؛ هیچ‌گاه در تاریخ، قدرت مسلط جهانی به‌طور عمدی نظامی را که برای تداوم رهبری‌اش ساخته شده بود، ویران نکرده است — به‌ویژه هنگامی که همان نظام هنوز منافع هنگفتی برایش به همراه داشت.

این دوران با یک رویداد ناگهانی و انفجاری — آن‌گونه که در گذشته نظم‌های جهانی جدید را پدید آورده است — پایان نخواهد یافت. بلکه احتمالاً در چند سال آینده شاهد دوره‌ای آشفته و گذارگونه خواهیم بود که نشانه‌هایش از هم‌اکنون آشکار شده است. ایالات متحده همچنان قدرتی عظیم باقی خواهد ماند، هرچند رفتارش بی‌ثبات و نمایشی است. نهادهای قدیمی بی‌تردید باقی خواهند ماند: سازمان ملل همچنان نشست برگزار خواهد کرد و قضات سازمان تجارت جهانی همچنان به بررسی پرونده‌ها خواهند پرداخت، اما توان آنها برای مهار تمایلات طبیعی کشورها به رقابت و منازعه کاهش یافته است. چالش‌های مشترک جهانی — از همه‌گیری‌ها گرفته تا تغییرات اقلیمی و هوش مصنوعی — احتمالاً بی‌پاسخ خواهند ماند.

جهانی آشفته‌تر، به‌احتمال زیاد جهانی خشن‌تر خواهد بود. سال جاری نیز سالی خونین بوده است؛ از درگیری‌های مسلحانه در آسیای جنوبی و جنوب‌شرقی گرفته تا حملات اسرائیل در قطر، سوریه، لبنان، یمن و ایران، و نیز جنگ‌ها در سودان، اوکراین و غزه. دولت ترامپ در جنگ با ایران در کنار اسرائیل قرار گرفت و خود نیز حملاتی علیه حوثی‌ها و در منطقه کارائیب انجام داد. ترامپ مدعی است که خواهان صلح است، اما به‌جز آتش‌بس اخیر در غزه، بیشتر به نظر می‌رسد در پی کسب جایزه نوبل صلح است تا تلاش جدی و پایدار برای تحقق صلح واقعی.

این درگیری‌ها ممکن است به عرصه اقتصادی نیز گسترش یابد. ملی‌گرایی و حمایت‌گرایی اقتصادی جایگزین ارزش‌های دیرینه تجارت آزاد شده‌اند، و آمریکا خود در صدر این روند با بالاترین تعرفه‌ها در یک قرن اخیر قرار دارد. فروپاشی اقتصادی نه‌تنها رشد جهانی را کند خواهد کرد، بلکه کشورها را در رقابتی فزاینده برای تصاحب منابع — از مواد معدنی حیاتی گرفته تا نیمه‌رساناهای پیشرفته — در برابر یکدیگر قرار می‌دهد.

جهان به نیرویی تازه برای ایجاد نظم نیاز دارد، اما نشانه‌ای از ظهور آن دیده نمی‌شود. هرچند چین در حال گسترش نفوذ خود است، اما آمادگی و توانایی لازم برای برعهده‌گرفتن نقش آمریکا را ندارد. پکن در پی جهانی است که برای حکومت‌های خودکامه امن باشد، تا بتواند کنترل حزبی را در داخل تقویت کند و نفوذش را در خارج گسترش دهد بدون آنکه با مانعی روبه‌رو شود. اما برنامه‌ای کارآمد برای کاهش منازعات، ایجاد ثبات مالی یا مدیریت تهدیدات فراملی مانند اشاعه هسته‌ای در دست ندارد.

ممکن است متحدان دموکراتیک آمریکا در آسیا و اروپا تلاش کنند آنچه را از نظم بین‌المللی لیبرال باقی مانده، حفظ کنند. در مجموع، از نظر تولید ناخالص داخلی، وزن اقتصادی آنها با آمریکا برابری می‌کند. با این حال، مقاومت فزاینده افکار عمومی در برابر افزایش بودجه‌های نظامی، آن هم در شرایط اقتصادی دشوار، می‌تواند جاه‌طلبی‌های آنها را محدود کند.

شاید سال‌ها بعد، رئیس‌جمهور دیگری در آمریکا فرصت یابد در کنار رهبران جهانی، نظم بین‌المللی تازه‌ای بسازد و از گسترش نفوذ چین بکاهد. آن زمان جهان با چیزی شبیه «صفحه سفید ژئوپلیتیکی» روبه‌رو خواهد بود — وضعیتی که از سال ۱۹۴۵ تاکنون سابقه نداشته است. چنین فرصتی می‌تواند بی‌نظمی کنونی را به بستری برای بازآفرینی بدل کند: از راه تعمیق همکاری‌های فناورانه، اقتصادی و امنیتی با شماری از متحدان منتخب آمریکا، ایجاد شیوه‌های نوین توسعه اقتصادی، یا طراحی نهادهایی که شرکت‌های پیشرو را در کنار دولت‌ها جای دهد. سیاستمدارانی که امروز در اندیشه آن دوران‌اند، باید از همین حالا بپذیرند که بازگشت به گذشته دیگر ممکن نیست.

———
ربکا لیسنر پژوهشگر ارشد در «شورای روابط خارجی» است و میرا رَپ-هوپر شریک در «گروه آسیا» است.





نظر شما درباره این مقاله:







وجه دیگر ماجرا / احمد زیدآبادی
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 22.10.2025, 9:11

وجه دیگر ماجرا / احمد زیدآبادی






نظر شما درباره این مقاله:







جزئیات مرگ «سام» دانش‌‏آموز ۱۲ ساله شیرازی
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 22.10.2025, 7:33

جزئیات مرگ «سام» دانش‌‏آموز ۱۲ ساله شیرازی


سارا سبزی / هم‌میهن

خبر خودکشی دانش‌آموز ۱۲ ساله شیرازی، دو هفته بعد از فوت او منتشر شده است. دو هفته پیش خانواده «سام زارعی» به «هم‌میهن» از مرگ او گفتند، اما برای پیگیری پرونده و کسب اطلاعات بیشتر تصمیم گرفتند سکوت کنند. حالا وکیل پرونده، اطلاع‌رسانی درباره دلیل این حادثه را برعهده گرفته ‌است. به گفته او و طبق مستندات به‌دست‌آمده از دوربین‌های مداربسته مدرسه و روایت هم‌کلاسی‌ها، ماجرای این پرونده به ۱۲ مهرماه امسال برمی‌گردد؛ زمانی‌که در کلاس نقاشی دانش‌آموزان پایه ششم مجتمع آموزشی «الف» در ناحیه یک آموزش‌وپرورش شیراز، کاغذی با متنی کودکانه دست‌به‌دست می‌‌شود و معلم کلاس، خانم «م» متوجه می‌‌شود و برگه را به دست ناظم و مدیر مدرسه می‌رساند. بعد از آن، واکنش‌های تند و توهین‌های کلامی ناظم مدرسه آغاز می‌شود؛ این را تعدادی دیگر از خانواده‌های دانش‌آموز این مدرسه هم در گفت‌وگو با «هم‌میهن» تایید می‌کنند.

با این حال مسئولان وزارت آموزش‌وپرورش این گفته‌ها را نمی‌پذیرند و تاکید می‌کنند که خودکشی این دانش‌آموز در خارج از مدرسه رخ داده و پیگیری آن در دست این وزارتخانه نیست. مجید احمدی، مدیر آموزش‌وپرورش ناحیه یک شیراز درباره مرگ سام گفته است: «پس از اطلاع از این حادثه بلافاصله تیمی از کارشناسان این اداره درخصوص این حادثه تشکیل شد. براساس شواهد اولیه و اظهارات پدر دانش‌آموز، فوت این دانش‌آموز در منزل صورت گرفته است. احمدی درخصوص مطالب منتشرشده در مورد نحوه رفتار معاون این آموزشگاه نیز گفت: هیچ شواهدی دال بر بروز تنبیه بدنی توسط معاون مدرسه مشاهده نشده و فیلم دوربین مداربسته مدرسه نیز بر این موضوع صحه می‌گذارد.

پدر دانش‌آموز معتقد است، تلفن معاون مدرسه به من زمینه‌ساز انجام این حادثه توسط فرزندم در منزل شده است و معاون مدرسه نیز اعلام کرده که در پی بروز یک‌مسئله تربیتی در مدرسه، طی تماس تلفنی از پدر دانش‌آموز خواستم تا روز بعد برای گفت‌وگو در مورد نحوه رفتار فرزندشان به مدرسه بیاید. چون در زمینه ابعاد این حادثه ابهام وجود دارد، خانواده در حال پیگیری قضایی این حادثه هستند. ما نیز منتظر اعلام‌نظر این مراجع ذی‌صلاح هستیم. ضمن ابراز تأسف مجدد و همدردی با خانواده، شخصاً به اتفاق جمعی دیگر از مسئولان در مراسم‌های مربوط به این دانش‌آموز حضور یافتم.» دیروز علیرضا کاظمی، وزیر آموزش‌وپرورش هم شکایت خانواده سام در مراجع قضایی را تایید کرده و گفته که سیستم قضایی هم در حال پیگیری است: «ابعاد قضیه بررسی می‌‌شود و هر نتیجه‌ای که حاصل شود، اعلام خواهد شد.»

با وجود این پاسخ، خانواده سام زارعی، علاوه بر مدیر، ناظم و معلم مدرسه، از آموزش‌وپرورش ناحیه یک شیراز هم شکایت کرده‌اند.

مدرسه سام، بخشی از یک مجتمع آموزشی غیردولتی معروف در ناحیه یک آموزش‌وپرورش شیراز است. کادر مدرسه در سال جدید با تغییرات زیادی روبه‌رو شده است و تلاش «هم‌میهن» برای گفت‌وگو با مدیر این مدرسه به نتیجه نرسید. طبق گفته‌ والدین برخی از دانش‌آموزان این مدرسه به «هم‌میهن»، تهدید به «تحقیر» دانش‌آموزان به‌عنوان شیوه مدیریت موارد تخلفات انضباطی، بارها از ابتدای سال توسط مدیر و ناظم این مدرسه مطرح شده است. حالا پرونده سام زارعی در مرحله بازپرسی قرار دارد و گفت‌وگو با افراد مطلع در این پرونده هم نشان می‌دهد که این دانش‌آموز پیشینه تخلفات انضباطی خاصی در این مدرسه نداشته و روشن نیست چرا به‌دلیل نوشتن متنی کودکانه، مورد تحقیر قرار گرفته است.

حسین صادقی، رئیس مرکز اطلاع‌رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش‌وپرورش اما در واکنش به این خبر، به «هم‌میهن» می‌گوید: «ضمن ابراز همدردی و عرض تسلیت به خانواده محترم این نوجوان، بررسی‌های اولیه ابعاد این حادثه دلخراش، مؤید آن است که این حادثه دردناک خارج از فضای آموزشی و در منزل این خانواده اتفاق افتاده است. سلامت جسمی، روحی و روانی دانش‌آموزان همواره اولویت اصلی و مورد تأکید آموزش‌وپرورش بوده و تشکیل جلسات هفتگی و مستمر کارگروه نظام مراقبت از آسیب‌های اجتماعی (نماد) بیانگر اهمیت سلامت دانش‌آموزان عزیز و اتخاذ روش‌های صحیح تربیتی در مواجهه با سنین مختلف است. بدیهی است این مسئله و اتفاقاتی ازاین‌دست، به‌جد از سوی آموزش‌وپرورش از منظر مسائل تربیتی و دیگر ابعاد مختلف آن، مورد بررسی دقیق‌تری قرار خواهد گرفت تا با اقدامات پیشگیرانه و آموزش‌های تخصصی، مانع از تکرار این‌گونه حوادث تلخ در جامعه باشیم.»

از ابتدای سال تحصیلی جاری تا امروز، دو خبر دیگر از تنبیه در مدارس کشور منتشر شده است. نهم مهرماه، یک دانش‌آموز ۱۴ ساله به‌نام نیما نجفی اهل زنجان، به‌دلیل ایست‌قلبی جان خود را از دست داد. در نامه رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس به وزیر آموزش‌وپرورش درباره فوت این دانش‌آموز نوشته شده است که «دانش‌آموزی به‌نام نیما نجفی در روستای سهرین از توابع زنجان در تاریخ ۱۴۰۴/۷/۹ به‌دلیل ایست‌قلبی ناشی از تنبیه بدنی و فشار جسمانی از سوی مسئولان مدرسه فوت نموده است.»

عموی نیما، همان زمان به سایت دیده‌بان ایران گفته بود، براساس فیلم دوربین‌های مدرسه، نیما پس از دو بار دور حیاط مدرسه دویدن، هنگامی که قصد داشت در صف بایستد، حالش بد شده و روی زمین افتاده است. اما وزیر آموزش‌وپرورش یکشنبه ۲۷ مهرماه در مصاحبه با سایت «خانه ملت» گفت که براساس اطلاعات اولیه، این دانش‌آموز ممکن است سابقه بیماری قلبی داشته که اعلام نشده و این موضوع نیازمند تایید پزشکی و اطلاعات مستند است و باید با ادله مستند تایید یا رد شود.

نیمه اول مهرماه هم خبر ضرب‌وشتم یک دانش‌آموز۱۳ ساله در یکی از مدارس قزوین منتشر شد. پدر این دانش‌آموز به رسانه‌ها گفته بود: «پسر من و یکی از دوستانش در آخرین زنگ تفریح در حیاط مدرسه مشغول بازی و شیطنت بودند و گویا پشت یکی از ناظم‌های مدرسه راه افتاده و ادای او را درآورده‌اند که در این حین، یکی از بچه‌ها، پسرم را هل می‌دهد و او به ناظم برخورد می‌کند. گویا مدیر مدرسه، این صحنه را از دوربین یا پنجره دفتر مدیریت مشاهده کرده و پسر من و دوست‌اش را به دفتری که هیچ دوربینی در آن وجود ندارد برده و مورد ضرب‌وشتم قرار داده است.»

دوربین‌های مدرسه چه می‌گویند؟

۱۲ مهرماه امسال در کلاس نقاشی دانش‌آموزان پایه ششم مدرسه محل تحصیل سام زارعی، کاغذی با متنی کودکانه دست‌به‌دست می‌شود، معلم نقاشی این کلاس متوجه آن می‌‌شود و برگه را به دست معاون و مدیر مدرسه می‌رساند. طبق گفته وکیل پرونده و روایت‌هایی که همکلاسی‌های سام برای خانواده‌های خود تعریف کرده‌اند، معاون مدرسه بعد از دیدن این کاغذ و نوشته روی آن، برخوردهای کلامی تندی با دانش‌آموزان کلاس ازجمله سام داشته است.

حالا وکیل پرونده سام زارعی (اسامی اشخاصی که در این گزارش با آنها گفت‌وگو شده به خواست خودشان، درج نشده و فایل صوتی گفت‌وگوها در اختیار روزنامه قرار داد) به «هم‌میهن» می‌گوید که تصاویر دوربین‌های مداربسته مدرسه در روز ۱۲ مهرماه، صحت این گفته‌ها، یعنی برخورد تند معاون با سام و اضطراب شدید او را به‌دلیل این برخوردها نشان می‌دهد.

او توضیح می‌دهد هنوز مشخص نیست که دستخط روی برگه متعلق به سام است یا خیر؟: «مدیر و ناظم بعد از مشاهده این برگه به کلاس می‌آیند و به دانش‌آموزان فحاشی می‌کنند. ما مدارکی داریم که طبق آن، خانواده‌ها تاکید می‌کنند آنها الفاظ رکیکی را خطاب به دانش‌آموزان به کار برده‌اند. مدیر و ناظم کیف بچه‌ها را باز می‌کنند، دفترهای آنها را بیرون می‌آورند و طبق آنچه خودشان ادعا می‌کنند، می‌گویند آن نوشته متعلق به سام است، بااین‌حال این موضوع نیز در دست بررسی است؛ چون والدین او می‌گویند خط سام ریزتر از دستخط موجود است.»

او می‌گوید طبق بازبینی دوربین‌های مدرسه، مدیر و معاون، سام را از کلاس بیرون می‌کشند و سام حدود ۹۰ دقیقه، یعنی یک‌ساعت‌ونیم قبل از تمام‌شدن ساعت مدرسه، بیرون کلاس و در دفتر مدیر بوده است: «مدرسه ابتدا از دراختیار گذاشتن فیلم‌ها خودداری می‌کرد اما ما با نامه دادگستری آن را تحویل گرفتیم. تصاویر دوربین‌های مدرسه نشان می‌دهد که سام در این مدت مضطرب است، مدام راه می‌رود، خودش را تکان می‌دهد و اضطراب و ترسی واضح دارد. در قسمتی از فیلم، سام با ناظم مدرسه یعنی آقای «خ» صحبت می‌کند و این آقا دوباره سرکلاس می‌رود و دو نفر دیگر از شادگران کلاس را بیرون می‌آورد و به تهدیدهایش ادامه می‌دهد.

در این تصاویر دیده می‌‌شود که سام دست‌هایش با حالت التماس، بازوی ناظم را می‌گیرد. حتی در همان ساعت که زنگ تفریح است، معلم خاطی یعنی خانم «م» هم به دفتر مدرسه می‌آید و به ناظم تاکید می‌کند که با دانش‌آموز برخورد کند. هرچه سام التماس می‌کند، از او پذیرفته نمی‌شود. در این مدت تهدیدات کلامی ناظم ادامه داشته و او را سرکلاس‌های دیگر می‌چرخاند. این ناظم برای توضیح این اتفاقات به دادگاه هم فراخوانده شده است.»

این وکیل دادگستری توضیح می‌دهد که دوربین‌ها نشان می‌دهند، ساعت ۱۲:۵۰ دقیقه فشار روانی روی سام خیلی بیشتر می‌‌شود و دو، سه نفر دیگر از دانش‌آموزان را هم از کلاس بیرون می‌کشند و دوباره به کلاس برمی‌گردانند: «دوربین‌ها نشان می‌دهند، ساعت ۱۳:۳۰ دقیقه مدرسه تعطیل می‌‌شود و دانش‌آموزان در حال ترک مدرسه هستند. در این ساعت سام هنوز جلوی دفتر مدرسه است و با اضطراب راه می‌رود، اما به او نمی‌گویند که می‌توانی بروی. یکی از دوستانش، کیف‌اش را برایش می‌آورد. درنهایت ساعت ۱۳:۳۰ دقیقه به سام اجازه می‌دهند که از مدرسه برود.»

طبق گفته وکیل این پرونده، وقتی سام به خانه می‌رسد، مادرش متوجه اضطراب و ترس او می‌شود، اما سام توضیحی درباره ماجرا نمی‌دهد: «در زمان صرف ناهار هم این اضطراب ادامه داشته اما سام دلیل آن را نمی‌گفته است. ساعت ۱۶:28 دقیقه عصر همان روز، آقای «خ» - ناظم مدرسه- با پدر سام تماس می‌گیرد، اما او جواب نمی‌دهد. او دوباره تماس می‌گیرد و از پدر می‌پرسد که آیا سام به خانه برگشته است؟ پدرش می‌گوید، چه اتفاقی رخ داده که نباید به خانه برمی‌گشت؟ آقای «خ» می‌گوید دلیل خاصی ندارد و تماس تمام می‌شود. حدود پنج دقیقه بعد، پدر سام با ناظم مدرسه تماس می‌گیرد و از او دوباره می‌پرسد چه اتفاقی رخ داده که سام ممکن بود به خانه نیاید؟ آقای «خ» می‌گوید سام یک مورد انضباطی داشته و از فردا حق ندارد به مدرسه برگردد و فقط خودتان باید به مدرسه مراجعه کنید.

پدر سام به‌دلیل نگرانی، دوباره در ساعت ۱۶:۴۹ دقیقه با ناظم مدرسه تماس می‌گیرد تا توضیحی دریافت کند اما ناظم مدرسه توضیحات بیشتر را به روز بعد موکول می‌کند. این مکالمه در سالن خانه انجام شده و فکر نمی‌کردند که سام بیدار باشد و متوجه تماس ناظم با پدرش می‌شود.» سام در جریان این مکالمه به پشت پنجره اتاق مشترک خود و خواهر کوچکترش می‌رود و از بالا به پایین نگاه می‌کند؛ این روایتی است که خواهر کوچک‌اش تعریف کرده است.

وکیل پرونده می‌گوید سام با نگاه‌کردن از پنجره، می‌بیند چیزی شبیه سقف انبار پایین آن وجود دارد و ارتفاع زیادی ندارد: «بعد از اینکه تماس تلفنی ناظم و پدر سام تمام می‌شود، صدای وحشتناکی شنیده می‌شود، خانواده اول فکر می‌کند که آسانسور سقوط کرده است اما بعد پدر سام به‌سمت اتاق‌ها، سرویس بهداشتی و بخش‌های دیگرِ خانه می‌دود و سام را صدا می‌زند اما خبری از او نمی‌شود و متوجه می‌‌شود که سام خودش را به پایین پرت کرده و خون همه‌جا را گرفته است. درنهایت به‌دلیل خونریزی شدید مغزی، سام جان خود را از دست می‌دهد و قرنیه چشم او هم اهدا می‌شود.  فاصله تماس تلفنی پدر و ناظم مدرسه با فوت سام، ۱۲ دقیقه است. چون تماس تلفنی ناظم و پدر سام هم ۱۶:۴۹ دقیقه تمام می‌‌شود و همسایه‌ها ساعت ۱۷:۰۳ دقیقه با اورژانس تماس می‌گیرند.»

وکیل پرونده سام توضیح می‌دهد که تماس در ساعت غیر مدرسه و ایجاد رعب و وحشت با خانواده کودکی که در منزل حضور دارد، جرم محسوب می‌شود: «چرا این تماس در ساعت کاری مدرسه انجام نشده است؟ ما پرینت تماس‌های آقای زارعی -پدر سام- را گرفته‌ایم و می‌دانیم که هیچ تماسی با او در ساعت مدرسه صورت نگرفته است. علاوه بر این، آموزش‌وپرورش می‌گوید چون این اتفاق در خانه رخ داده، ارتباطی با آنها ندارد.

یک کودک ۱۲ ساله تصوری از خودکشی ندارد؛ غیر از اینکه با ترس و وحشتی روبه‌رو شده باشد. درحال‌حاضر این پرونده در مرحله بازپرسی است. این شکایت هم از آموزش‌وپرورش ناحیه یک، مدیر، ناظم و معلم نقاشی صورت گرفته است. خانواده سام دلیل خود را از پیگیری این پرونده، حفظ جان ۶۰۰ دانش‌آموز دیگر اعلام کرده‌اند. ما مدارکی داریم که طبق آن، خانواده‌ها از تهدیدات کلامی ناظم و مدیر مدرسه گفته‌اند. خانواده‌ها گفته‌اند که علاوه بر ناظم مدرسه که از این مدرسه رفته است، مدیر آن هم باید برود؛ چون بچه‌ها از او هم می‌ترسند.»

او تاکید می‌کند که فوت دانش‌آموز ۱۲ساله، یک تراژدی عمیق و تکان‌دهنده و تحلیل آن نیازمند توجه به چند لایه مختلف است و به‌نظر می‌رسد این حادثه نتیجه زنجیره‌ای از شکست‌ها و عوامل است؛ نه یک علت واحد. از نگاه این وکیل دادگستری، سیستم آموزشی ناکارآمد و تنبیه‌محور، فقدان رویکرد تربیتی و روانشناختی، واکنش کاملاً مکانیکی، امنیتی و تنبیهی معلم و معاون مدرسه به‌جای بررسی ریشه‌های رفتار یعنی شوخی بین دانش‌آموزان، دعوا یا حتی یک آزمون اشتباه و تلاش برای سرعت در پیدا کردن مقصر و  مجازات از عوامل کلیدی دخیل در این ماجراست.

علاوه بر این هیچ‌کدام از مسئولان مدرسه برای صحبت با سام به‌عنوان یک کودک ۱۲ ساله با دنیایی از احساسات شکننده، تلاشی نکردند تا از دلیل آن کار بپرسند یا توضیح دهند که اشتباه و قابل جبران بوده است. او می‌گوید که اخراج فوری و قطعی از مدرسه، خشن‌ترین و بی‌فایده‌ترین شکل برخورد با یک تخلف دانش‌آموزی است و این عمل پیام طردشدگی را به کودک منتقل می‌کند.

تهدید به سکوت

خانم «الف»، مادر یکی از دوستان سام (به درخواست خانواده، نام کودک محفوظ است) به «هم‌میهن» می‌گوید که در این اتفاق سه‌نفر از دانش‌آموزان، توسط ناظم مدرسه بیرون برده می‌شوند و ناظم خطاب به آنها از الفاظ نادرستی استفاده می‌کند. او می‌گوید، فرزندش هم شاهد این خشونت کلامی بوده و ناظم به دانش‌آموزان و کسانی که از کلاس بیرون آورده شدند، گفته بود که اگر جرأت دارید این موضوع را به خانواده‌هایتان بگویید: «پسر من به‌شدت ترسیده بود و از ترس، دندان‌هایش به‌هم‌می‌خورد. همان زمان که می‌خواستند دستخط را تطبیق دهند، دفترهای مشق دانش‌آموزان را روی میز می‌گذاشتند و ناظم دفتر هرکسی را که دستخط خوبی نداشته، به سمت‌اش پرت می‌کرد. بعد با الفاظ بسیار تند به آنها گفته‌ است، اگر جرأت دارید به خانواده‌هایتان بگویید که چه اتفاقی افتاده است؟»

او می‌گوید باتوجه به اینکه تیم مدیریت این مجتمع آموزشی امسال تغییر کرده است، ناظم مدرسه در زمان معرفی خودش به خانواده‌ها گفته بود که سیستم ما براساس تحقیر است و دانش‌آموزانی را که تخلفی داشته باشند، وارد «ویترین» می‌کنیم که درسی برای دیگران باشند: «وقتی معلم آن نامه را در کلاس می‌بیند، بر سر دانش‌آموزان فریاد می‌زند و با حالتی عصبانی کلاس را ترک می‌کند، نامه را به ناظم مدرسه می‌دهد و از مجتمع آموزشی خارج می‌شود. بعد از آن ناظم وارد کلاس می‌شود، دستخط بچه‌ها را چک می‌کند، آنها را از کلاس بیرون می‌کشد و مثل بازجوها با آنها صحبت می‌کند و از الفاظ نادرستی استفاده می‌کند. پسر من تا روز فوت سام از ترس هیچ چیزی به من نگفته بود و وقتی این خبر را شنید، این اتفاقات را تعریف کرد.»

خانم «الف» شنیده است که ناظم مدرسه اخراج شده و معلم نقاشی دانش‌آموزان هم تغییر کرده است: «گویا سیستم مدیر مدرسه هم برهمین‌اساس تحقیر و توهین بوده است. پسر من تعریف می‌کرد که بعد از این اتفاق، ناظم و مدیر مدرسه به دانش‌آموزان گفته‌اند که مقصر این حادثه، خانواده سام است و پدرش او را ترسانده؛ یعنی پسر من هنوز فکر می‌کند که پدر سام با کمربند او را دنبال کرده و سام هم ترسیده، از پله‌ها افتاده و فوت کرده است.»

بعد از این اتفاق تمام برنامه‌های دانش‌آموزان کلاس ششم و جلسات اولیاء و مربیان لغو شده و توضیحی به خانواده‌ها درباره این موضوع داده نشده است. مادر یکی دیگر از دانش‌آموزان این مدرسه (نام او نیز نزد روزنامه محفوظ است)، تعریف می‌کند که کادر مدرسه بدون هیچ دلیلی تغییر کرد و گروهی که تازه آمده‌اند از روز اول بنا را بر خشونت و بدرفتاری با بچه‌ها گذاشت: «مدیر مدرسه در وبیناری که برای خانواده‌ها برگزار کرده، همان روز اول گفته بود، هرکس خط قرمزهای من مثل کتک‌کاری و رفتارهای دیگر را رد کند، باید فرزندش را شهید‌شده حساب کند.

چندبار برای ما جلسه گذاشتند و لحن مدیر و ناظم هم به‌همین‌شکل بود. من هم در همین جلسه به آنها گفتم که این دانش‌آموزان، نسلی نیستند که با خشونت بتوانید با آنها برخورد کنید. رفتار شما با آنها طوری است که از مدرسه زده شده‌اند. روز اول مدرسه پسرم تعریف می‌کرد که مدیر، خودش را سر کلاس‌ها معرفی کرده و گفته من را دکتر صدا بزنید، شیوه من تحقیر است و اگر از خط قرمزهای من عبور کنید، طوری شما را تحقیر می‌کنم که نتوانید سرتان را جلوی دوستان‌تان بلند کنید.

یکی دیگر از والدین روز ثبت‌نام از ناظم مدرسه شنیده بود که اگر دانش‌آموزی ناسزا بگوید، طوری با او رفتار می‌کنم که خودش را از پنجره پرت کند پایین. شاید ناظم برخورد فیزیکی با سام انجام نداده، اما از نظر کلامی، روح و روان او را آزار داده است. مدرسه باید برای چنین شرایطی مشاور داشته باشد، اما هیچ مشاوری نداشت، درحالی‌که هزینه آن را از ما دریافت کرده بودند. ظهر همان روزی که این اتفاق افتاد، خانمی را به‌عنوان مشاور معرفی کردند، اما پیگیری‌های مادران دانش‌‌آموزان مشخص کرد که این زن مشاور مدرسه است. مدیر مدرسه همه کادر قبلی را اخراج کرد و نیروهای خودش را آورد.»





نظر شما درباره این مقاله:







افغانستان فرآورده‌های نفتی ایران را نمی‌خرد
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 22.10.2025, 7:12

افغانستان فرآورده‌های نفتی ایران را نمی‌خرد


ندا جعفری / اعتماد

توقف صادرات و برگشت محموله‌ها به دلیل الزامات جدید طرف افغان، سرمایه‌گذاران مرزی را با زیان جدی مواجه کرده است، این سخنان رامین سنایی‌فر، رییس انجمن صادرکنندگان خراسان جنوبی است که از تاخیر در ابلاغ دستورالعمل جدید صادرات مشتقات نفتی به افغانستان انتقاد کرده و گفته است؛ دستورالعمل جدید افغانستان درباره ورود مشتقات نفتی هنوز به‌ صورت رسمی ابلاغ نشده و این بلاتکلیفی، مشکلات جدی برای فعالان اقتصادی به‌ویژه در مناطق مرزی ایجاد و روند صادرات یکی از اصلی‌ترین اقلام تجاری استان را مختل کرده است.

آن‌گونه که مسوولان اعلام کرده‌اند؛ بر اساس قانون جدید دولت افغانستان، در بخش واردات سوخت به افغانستان تنها محموله‌هایی با میزان سولفور کمتر از ۱۵ پی‌پی‌ام اجازه ورود دارند در حالی که بخش عمده‌ای از محصولات صادراتی ایران از سولفور بالاتری برخوردار است. این مساله باعث برگشت محموله‌ها از مرز و وارد آمدن خسارات سنگین به صادرکنندگان شده است.

مسیر تازه افغانستان در سیاستگذاری‌ها

محمود سیادت، رییس اتاق مشترک بازرگانی ایران و افغانستان در مورد توقف صادرات برخی فرآورده‌های نفتی ایران به افغانستان در پی اجرای استانداردهای جدید از سوی دولت طالبان به «اعتماد» می‌گوید: این تصمیم، تاثیر قابل توجهی بر حجم تجارت دو کشور گذاشته است. افغانستان در دو سال گذشته مسیر تازه‌ای در سیاست‌های اقتصادی و صنعتی خود در پیش گرفته و همین امر بر ترکیب صادرات ایران نیز اثر گذاشته است.

به گفته سیادت، فرآورده‌های مایع نفتی ایران مانند بنزین و گازوییل به ‌دلیل مصرف بالای داخلی با محدودیت صادرات روبه‌رو هستند، اما در سال‌های گذشته کالاهای مشابهی با عنوان هیدروکربن‌ها که سولفورزدایی و تصفیه شده بودند، به ‌صورت گسترده به افغانستان صادر می‌شوند. این کالاها از نظر کیفیت در سطح مناسبی قرار دارند و سال‌ها یکی از اقلام ثابت در تجارت میان دو کشور محسوب می‌شوند.

او توضیح می‌دهد: طی دو سال اخیر، دولت افغانستان با تعریف استانداردهای جدید برای واردات سوخت، مدعی شد که برخی از این فرآورده‌ها می‌توانند برای سلامت شهروندان خطرناک باشند و بنابراین واردات آنها را به‌طور کامل متوقف می‌کند. این تصمیم، تمام مرزهای مشترک ایران و افغانستان را در بر می‌گیرد و حتی در مرزهای افغانستان با ترکمنستان و ازبکستان نیز اعمال می‌شود.

سیادت می‌گوید: سطح سخت‌گیری‌ها در این استانداردها به ‌قدری بالاست که در برخی کشورهای پیشرفته هم مشابه آن دیده نمی‌شود. با این حال، دولت طالبان در اجرای این سیاست قاطع است و هیچ نشانه‌ای از عقب‌نشینی مشاهده نمی‌شود. نتیجه این سیاست، افزایش شدید قیمت سوخت در افغانستان و بروز مشکلات جدی در تامین نیازهای سوختی مردم است.

رییس اتاق مشترک ایران و افغانستان اعلام می‌کند: تجارت دو کشور در شش ‌ماهه نخست سال جاری رشد محدودی را تجربه کرده است و به لحاظ ارزشی حدود چهار درصد و از نظر وزنی بیش از ده درصد افزایش در صادرات ثبت می‌شود. او اضافه می‌کند: استان خراسان رضوی بیشترین سهم را از این رشد به خود اختصاص داده و صادراتش نسبت به استان‌های دیگر افزایش بیشتری دارد.

سیادت معتقد است: نکته مهم‌تر از میزان رشد، تغییر ترکیب کالاهای صادراتی ایران به افغانستان است. افغانستان در سال‌های اخیر با حمایت از تولید داخل و وضع تعرفه‌های سنگین برای واردات کالاهای مشابه، مسیر تازه‌ای در توسعه صنعتی پیش گرفته است. این سیاست باعث شد تا تعداد کارخانجات تولیدی در این کشور تقریبا دو و نیم برابر شود و روند رشد تولید داخلی همچنان ادامه یابد.

به باور سیادت، این تغییر ساختاری در اقتصاد افغانستان باعث می‌شود ایران از صادرکننده کالاهای نهایی به تامین‌کننده مواد اولیه برای صنایع این کشور تبدیل شود و صادرکنندگان ایرانی باید این واقعیت را بپذیرند که بازار افغانستان برای محصولات نهایی ایران دیگر دایمی نیست و باید خود را با شرایط جدید تطبیق دهند.

او هشدار می‌دهد: بسیاری از بنگاه‌های کوچک و متوسط ایرانی که سال‌ها محصول نهایی به افغانستان می‌فرستادند، در صورت ادامه این روند، ممکن است قدرت رقابت خود را از دست بدهند. بنابراین هر بنگاه باید با توجه به شرایط بازار، سهم خود از صادرات و وضعیت رقبا، استراتژی تازه‌ای تعریف و سیاست‌های خود را بر اساس قوانین و مقررات جدید افغانستان بازنگری کند.

سیادت با اشاره به آمارهای صادرات می‌گوید: بر اساس برآوردها میزان صادرات ایران به افغانستان در نیمه دوم سال و تا پایان سال ۱۴۰۴به حدود دو و نیم میلیارد دلار خواهد رسید. او توضیح می‌دهد: آمارهای ایران و افغانستان همواره اختلاف دارند، زیرا هر دو کشور از ارزش‌گذاری‌های متفاوتی در محاسبات گمرکی استفاده می‌کنند. بر اساس داده‌های افغانستان، تجارت دوجانبه در سال گذشته بیش از سه میلیارد دلار اعلام شده، اما از دید ایران، رقم واقعی نزدیک به دو و نیم میلیارد دلار است.

سیادت تاکید می‌کند: حدود ۸۰۰ میلیون دلار از صادرات سال گذشته مربوط به هیدروکربن‌ها، گاز مایع و فرآورده‌های مشابه بوده است. با این حال، صادرات این بخش طی سه ماه گذشته به‌طور کامل متوقف و این توقف به‌طور مستقیم باعث کاهش ارزش کل صادرات ایران می‌شود.

رییس اتاق مشترک ایران و افغانستان می‌گوید: اگرچه واردات از افغانستان نسبت به صادرات رقم کوچکی است، اما رشد چشمگیری را تجربه می‌کند. در شش ‌ماهه نخست امسال ارزش واردات ایران از افغانستان کمتر از ۱۰۰ میلیون دلار بود، اما نسبت به مدت مشابه سال قبل رشد بیش از صد درصدی را تجربه کرده است.

او یادآور می‌شود: افغانستان به دلیل فقدان زیرساخت‌های صنعتی و محدودیت‌های صادرات مواد خام، هنوز ظرفیت بالایی برای صادرات ندارد. بسیاری از معادن این کشور در مرحله اکتشاف باقی مانده‌اند و دولت طالبان با هدف جلوگیری از خام‌فروشی دستور می‌دهد که مواد معدنی تنها پس از فرآوری در داخل کشور صادر شوند.

سیادت می‌افزاید: ایران عمدتا محصولاتی چون پنبه، کنجد و برخی محصولات کشاورزی از افغانستان وارد می‌کند و تلاش دارد از ظرفیت‌های این کشور برای تامین نیازهای بخش کشاورزی و دامپروری خود بهره بگیرد.

به گفته سیادت، اتاق مشترک ایران و افغانستان در حال برنامه‌ریزی برای توسعه کشت قراردادی در خاک افغانستان است که با این شیوه، ایران می‌تواند بخشی از نیاز خود به خوراک دام، دانه‌های روغنی و حبوبات را از طریق زمین‌های کشاورزی افغانستان تامین کند.

او معتقد است: این همکاری دوجانبه، علاوه بر تامین منافع اقتصادی ایران، موجب اشتغال‌زایی در افغانستان و کاهش مهاجرت‌های غیرقانونی می‌شود.  به باور او، ایجاد فرصت‌های شغلی در افغانستان نه‌تنها از فشار مهاجرت به ایران می‌کاهد، بلکه به ثبات اجتماعی و امنیت پایدار در منطقه نیز کمک می‌کند.

سیادت با اشاره به نوسانات اخیر در بازار افغانستان و مشکلات ناشی از سیاست‌های محدودکننده این کشور تاکید می‌کند: ایران همچنان از شرکای اصلی تجاری افغانستان به شمار می‌رود و با وجود دشواری‌ها، فرصت‌های تازه‌ای برای همکاری میان دو کشور در حال شکل‌گیری است.

او می‌گوید: در چند ماه گذشته، کارگروه‌های تخصصی متعددی در چارچوب اتاق مشترک شکل گرفته تا روند تجارت و سرمایه‌گذاری میان دو کشور سامان یابد.  سیادت می‌افزاید: این کارگروه‌ها تلاش می‌کنند موانع صادرات و مشکلات حمل‌ونقل و گمرکی را کاهش دهند و مسیر ارتباطات اقتصادی را تسهیل کنند.

رییس اتاق مشترک ایران و افغانستان تاکید می‌کند: توقف صادرات سوخت از ایران نه‌تنها برای بازرگانان ایرانی، بلکه برای اقتصاد افغانستان نیز زیانبار است. قیمت سوخت در افغانستان به ‌شدت افزایش یافته و این وضعیت، فشار سنگینی بر مردم و کسب‌وکارها وارد می‌کند.

سیادت ابراز امیدواری می‌کند: دولت طالبان در سیاست‌های سختگیرانه خود درباره واردات سوخت تجدیدنظر کند و با همکاری دو کشور، امکان ازسرگیری صادرات فرآورده‌های نفتی ایران فراهم شود.  به گفته او، ادامه گفت‌وگوهای اقتصادی و تعامل سازنده میان تهران و کابل می‌تواند راه را برای بازگشت ثبات به بازار سوخت و توسعه همکاری‌های اقتصادی هموار کند.

او با اشاره به ۱۰ قلم کالای عمده صادراتی ایران به افغانستان در ۶ ماهه نخست می‌گوید: شمش‌های فولادی به ارزش ۱۳۴.۹۹۶.۳۱۸ دلار، هیدروکربن‌های سبک به ارزش ۹۲.۶۸۰.۵۸۵ دلار، سایر روغن‌های سبک ۸۵.۷۸۴‌.۶۷۱ دلار، کامپاند پلی‌اتیلن ۵۱.۳۶۰.۷۸۸ دلار، کاشی و سرامیک به ارزش ۳۳.۱۷۲.۹۱۲ دلار، بوتان مایع شده به ارزش ۲۹.۹۶۳.۱۳۵ دلار و سیمان به ارزش ۲۶.۸۲۲.۲۴ دلار و خوراک دام و طیور ۲۲.۹۶۳.۱۶۳ دلار، سایر هیدروکربن‌ها ۱۴.۹۱۶.۵۵۲ دلار و گوجه‌فرنگی به ارزش ۱۳.۸۳۹.۶۳۹ دلار است.

ارتقای استانداردهای مشتقات نفتی در افغانستان

سید حمید حسینی، عضو اتاق بازرگانی ایران و عضو هیات‌مدیره اتحادیه صادرکنندگان نفت، گاز و پتروشیمی به «اعتماد» می‌گوید: یکی از دلایل اصلی افت صادرات مشتقات نفتی ایران به افغانستان در ماه‌های اخیر، افزایش چشمگیر سخت‌گیری‌ها از سوی دولت افغانستان در حوزه استاندارد و کیفیت سوخت است.

او تاکید می‌کند: در سال‌های گذشته، بازار افغانستان یکی از مقاصد پایدار برای صادرات فرآورده‌های نفتی ایران بود، اما امروز شرایط تغییر کرده و دولت افغانستان سطح استانداردهای سوخت را بالا برده است.

به گفته حسینی، افغانستان طی یکی، دو سال اخیر به‌طور پیوسته در حال به‌روزرسانی مقررات و الزامات کیفیت بنزین، گازوییل و گاز مایع است. نهادهایی مانند سازمان ملی استاندارد افغانستان با تصویب مجموعه‌ای از استانداردهای جدید، ورود سوخت‌های باکیفیت پایین را ممنوع کرده‌اند. در نتیجه بسیاری از تانکرهای ایرانی که به سمت مرزهای افغانستان حرکت می‌کنند، در نقطه مرزی متوقف یا بازگردانده می‌شوند.

حسینی توضیح می‌دهد: در گذشته ایران روزانه حدود سه تا چهار هزار تن فرآورده نفتی به افغانستان صادر می‌کرد، اما امروز این رقم به‌طور محسوسی کاهش یافته است. او می‌گوید: در ۶‌ ماهه نخست امسال، به‌ویژه در بخش گازوییل و بنزین، کاهش چشمگیری دیده می‌شود، چراکه واحدهای تولیدی داخلی ما هنوز نتوانسته‌اند خود را با استانداردهای جدید افغانستان هماهنگ کنند.

او یادآور می‌شود: افغانستان در مرزهای خود آزمایشگاه‌های کنترل کیفیت ایجاد کرده است. این آزمایشگاه‌ها به محض ورود محموله، شاخص‌هایی مانند عدد اکتان، میزان گوگرد و چگالی را بررسی می‌کنند. اگر سوخت از حداقل استانداردها پایین‌تر باشد، اجازه ورود داده نمی‌شود و تانکر باید محموله خود را بازگرداند یا در محل تخلیه و مجددا ترکیب‌سازی شود تا کیفیتش ارتقا یابد. به گفته او، در برخی دوره‌ها حتی بیش از ۶۰ تانکر ایرانی در مرزهای هرات و فراه متوقف و بازگردانده شده‌اند. این روند، علاوه بر هزینه‌های بالای حمل و نگهداری، به زیان صادرکنندگان ایرانی تمام می‌شود.

حسینی با اشاره به نقش بازیگران غیردولتی در بازار سوخت افغانستان می‌گوید: در این بازار مافیاهایی فعال هستند که از وضعیت جدید به نفع خود استفاده می‌کنند. برخی واردکنندگان افغان با نفوذ در نهادهای نظارتی تلاش می‌کنند که رقبای ایرانی را از بازار حذف کنند تا مسیر واردات از کشورهای دیگر مانند ترکمنستان یا روسیه هموار شود.

او توضیح می‌دهد: پس از حملات اخیر اوکراین به پالایشگاه‌های روسیه و محدود شدن صادرات فرآورده‌های روسی، قیمت‌ها در منطقه افزایش یافته است. افغانستان برای تامین نیاز داخلی خود مجبور است از منابع متنوع‌تری استفاده کند و به همین دلیل، سخت‌گیری بر کیفیت را بهانه‌ای برای تنظیم مسیرهای وارداتی جدید قرار داده است.

حسینی می‌افزاید: با وجود این مشکلات، هنوز بخشی از نیاز افغانستان به سوخت از طریق ایران تامین می‌شود. گاز مایع همچنان یکی از اقلام اصلی صادراتی است و برخی شرکت‌های ایرانی در حال سرمایه‌گذاری برای بهبود کیفیت تولید و افزایش استاندارد سوخت هستند تا بتوانند سهم بازار خود را حفظ کنند.

به باور این عضو اتاق بازرگانی ایران، مشکل اصلی در داخل کشور به فرآیند تولید و ناهماهنگی میان پالایشگاه‌ها و دستگاه‌های ناظر بازمی‌گردد که برخی پالایشگاه‌های ایران هنوز با فناوری قدیمی کار می‌کنند و تغییر خط تولید برای دستیابی به سوخت باکیفیت‌تر، هزینه‌بر و زمانبر است. در نتیجه، ارتقای کیفیت برای تطبیق با استانداردهای جدید افغانستان به سرعت ممکن نیست.

او اضافه می‌کند: دولت باید سیاست مشخصی برای حمایت از صادرکنندگان در این حوزه داشته باشد و اگر تسهیلات لازم برای بهبود کیفیت سوخت و انطباق با استانداردهای بین‌المللی فراهم شود، ایران می‌تواند دوباره جایگاه خود را در بازار افغانستان تثبیت کند.

حسینی در پاسخ به این پرسش که آیا تحولات سیاسی یا درگیری‌های داخلی افغانستان بر روند صادرات تاثیر گذاشته است نیز می‌گوید: جنگ اخیر در افغانستان ارتباط مستقیمی با موضوع سوخت ندارد و مشکل اصلی ما در سطح فنی و استانداردی است، نه سیاسی. البته در دوره‌هایی که وضعیت امنیتی مرزها متشنج می‌شود، رفت‌وآمد تانکرها سخت‌تر می‌شود، اما اکنون مساله اصلی کیفیت و انطباق با مقررات جدید است.

به گفته او، رایزنی‌هایی هم در حال انجام است تا کامیون‌هایی که در مرز متوقف شده‌اند، بتوانند محموله‌های خود را در داخل افغانستان تخلیه یا با ترکیب‌سازی مجدد، استاندارد لازم را کسب کنند.





نظر شما درباره این مقاله:







ترامپ بالاخره یک جایزه صلح دریافت کرد!
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 21.10.2025, 22:46

ترامپ بالاخره یک جایزه صلح دریافت کرد!






نظر شما درباره این مقاله:







اجلاس پوتین-ترامپ به تعویق افتاد
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 21.10.2025, 21:30

اجلاس پوتین-ترامپ به تعویق افتاد


تام بالمفورث و استیو هالند / خبرگزاری رویترز / ۲۱ اکتبر ۲۰۲۵ 

اجلاس برنامه‌ریزی‌شده بین دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، و ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، به تعویق افتاد، زیرا رد درخواست آتش‌بس فوری در اوکراین از سوی مسکو، تلاش‌ها برای مذاکره را تحت‌الشعاع قرار داد.

یک مقام ارشد کاخ سفید روز سه‌شنبه ۲۱ اکتبر به رویترز گفت: «در آینده نزدیک هیچ برنامه‌ای برای دیدار رئیس‌جمهور ترامپ با رئیس‌جمهور پوتین وجود ندارد.» این اظهارات پس از گفت‌وگوی تلفنی بین مارکو روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا، و سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه ـــ که «سازنده» توصیف شده ـــ مطرح شد که در آن تصمیم گرفتند دیدار حضوری برگزار نشود.

ترامپ هفته گذشته اعلام کرده بود که به‌زودی با پوتین در مجارستان دیدار خواهد کرد تا به جنگ در اوکراین پایان دهد. اما پوتین تمایلی به پذیرش امتیازات پیشنهاد شده نشان نداده است. مسکو مدت‌هاست که خواستار آن است که اوکراین پیش از هرگونه آتش‌بس، با واگذاری مناطق بیشتری موافقت کند.

روسیه در یادداشتی غیررسمی که آخر هفته گذشته به ایالات متحده ارسال کرد، شرایط دیرینه خود برای توافق صلح را تکرار کرد. این موضوع را دو مقام آمریکایی و دو فرد آگاه از موضوع تأیید کردند.

به گفته یکی از مقام‌های آمریکایی، این یادداشت بر تقاضای روسیه برای کنترل کامل منطقه مورد مناقشه دونباس در شرق اوکراین تأکید داشت و عملاً درخواست ترامپ برای آتش‌بس با تثبیت خطوط جبهه در موقعیت‌های کنونی را رد کرد.

روسیه در حال حاضر کنترل کامل استان لوهانسک و حدود ۷۵ درصد از استان همسایه دونتسک را در اختیار دارد. این دو منطقه با هم منطقه دونباس را تشکیل می‌دهند.

رهبران اروپایی روز سه‌شنبه از واشنگتن خواستند که بر درخواست آتش‌بس فوری در اوکراین پافشاری کند و خطوط کنونی جبهه را به‌عنوان مبنای هرگونه مذاکرات آینده قرار دهد.

ناتو اعلام کرد که مارک روته، دبیرکل این سازمان، روز سه‌شنبه برای مذاکره با ترامپ به واشنگتن سفر کرده است. دو منبع آگاه گفتند که این دیدار روز چهارشنبه برگزار خواهد شد.

یک مقام غربی که نخواست نامش فاش شود، اظهار داشت که روته قصد دارد دیدگاه‌های اروپا درباره آتش‌بس و مذاکرات صلح بعدی را به ترامپ ارائه دهد.

ترامپ که هفته گذشته تلفنی با پوتین صحبت کرده و با ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین، دیدار کرده بود، امیدوار بود پس از ناکامی اجلاس اوت در آلاسکا، دیدار دیگری با رهبر روسیه برگزار کند. اما دو طرف دیدار مقدماتی بین روبیو و لاوروف که قرار بود روز پنج‌شنبه در بوداپست برگزار شود را به تعویق انداختند.

لاوروف و روبیو روز دوشنبه تلفنی گفت‌وگو کردند. لاوروف اظهار داشت که مکان و زمان اجلاس بعدی ترامپ-پوتین اهمیت کمتری نسبت به اجرای توافقات به‌دست‌آمده در آلاسکا دارد. کرملین اعلام کرد که هنوز تاریخ مشخصی برای اجلاس وجود ندارد و «آماده‌سازی جدی» برای آن لازم است که ممکن است زمان‌بر باشد.

دمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین، گفت: «ما درک مشترکی از رؤسای جمهور داریم، اما نمی‌توانیم چیزی را که نهایی نشده به تعویق بیندازیم.» وی افزود که نه رئیس‌جمهور ترامپ و نه رئیس‌جمهور پوتین تاریخ دقیقی اعلام نکرده‌اند.

وقتی از پسکوف پرسیده شد که آیا مسکو درکی از تاریخ احتمالی اجلاس دارد، او پاسخ داد: «خیر، هیچ درکی وجود ندارد.» 

«فکر می‌کنم روس‌ها بیش از حد انتظار داشتند»

هیچ‌یک از طرفین به‌طور علنی از برنامه دیدار ترامپ و پوتین صرف‌نظر نکرده‌اند. پیتر سییارتو، وزیر امور خارجه مجارستان، روز سه‌شنبه در واشنگتن بود و در فیس‌بوک نوشت: «روزهای مهمی در پیش داریم.» 

اما دو دیپلمات ارشد اروپایی اظهار داشتند که به تعویق افتادن دیدار روبیو-لاوروف نشانه‌ای است از اینکه آمریکایی‌ها تمایلی به برگزاری اجلاس ترامپ-پوتین ندارند، مگر اینکه مسکو از خواسته‌های خود کوتاه بیاید.

یکی از دیپلمات‌ها گفت: «فکر می‌کنم روس‌ها بیش از حد انتظار داشتند و برای آمریکایی‌ها مشخص شد که در بوداپست توافقی برای ترامپ حاصل نخواهد شد.»

دیپلمات دوم افزود: «روس‌ها اصلاً موضع خود را تغییر نداده‌اند و با توقف در موقعیت کنونی موافقت نمی‌کنند. فرض می‌کنم لاوروف همان حرف‌های همیشگی را زده و روبیو گفته است: بعداً می‌بینمت.»

نگرانی اروپا از عدم کسب امتیاز توسط ترامپ

متحدان اروپایی اوکراین نگرانند که ترامپ برای بار دوم با پوتین دیدار کند بدون اینکه امتیازی جدی از رهبر روسیه بگیرد.

رهبران قدرت‌های اروپایی از جمله بریتانیا، فرانسه، آلمان و اتحادیه اروپا در بیانیه‌ای روز سه‌شنبه اعلام کردند که «قویاً از موضع رئیس‌جمهور ترامپ مبنی بر توقف فوری درگیری‌ها و استفاده از خط تماس کنونی به‌عنوان نقطه شروع مذاکرات حمایت می‌کنند.» 

ترامپ در اظهارات عمومی خود درباره اوکراین اغلب لحن خود را تغییر داده است. اما جمعه گذشته، پس از دیدار با زلنسکی در کاخ سفید، او به‌طور صریح از موضع آتش‌بس با حفظ موقعیت‌های کنونی نیروها حمایت کرد.

رویترز و دیگر رسانه‌ها گزارش دادند که دیدار پشت درهای بسته ترامپ با زلنسکی پرتنش بود و رئیس‌جمهور آمریکا بارها از الفاظ تند استفاده کرده و زلنسکی را برای پذیرش برخی خواسته‌های روسیه تحت فشار قرار داده بود.

اما زلنسکی این دیدار را موفقیت‌آمیز توصیف کرد، زیرا با حمایت علنی ترامپ از آتش‌بس در خطوط کنونی، که موضع دیرینه کی‌یف است، به پایان رسید.

رهبران اروپایی قرار است این هفته با زلنسکی به‌عنوان میهمان دیدار کنند، ابتدا در اجلاس اتحادیه اروپا و سپس در نشستی با کشورهای «ائتلاف کشورهای داوطلب» که درباره نیروی امنیتی برای تضمین توافق پس از جنگ در اوکراین بحث می‌کنند. روسیه با چنین نیروی امنیتی بین‌المللی مخالف است.

انتخاب بوداپست به‌عنوان محل دیدار پوتین-ترامپ در اتحادیه اروپا بحث‌برانگیز است، زیرا ویکتور اوربان، نخست‌وزیر مجارستان، یکی از معدود رهبرانی است که روابط گرمی با روسیه حفظ کرده است.

هرگونه سفر به بوداپست نیازمند عبور پوتین از حریم هوایی دیگر کشورهای اتحادیه اروپا است. لهستان روز سه‌شنبه اعلام کرد که در صورت عبور هواپیمای پوتین از حریم هوایی‌اش، ممکن است آن را مجبور به فرود کرده و او را بر اساس حکم بین‌المللی بازداشت کند، اما بلغارستان گفت که پوتین می‌تواند از حریم هوایی‌اش برای رسیدن به این دیدار استفاده کند.





نظر شما درباره این مقاله:







امیرحسین ثابتی از «جان ما» و «ایران»
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 21.10.2025, 21:02

امیرحسین ثابتی از «جان ما» و «ایران»






نظر شما درباره این مقاله:







رکود شدید و تورم افسارگسیخته در انتظار ایران
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 21.10.2025, 18:20

رکود شدید و تورم افسارگسیخته در انتظار ایران


پریسا حافظی / خبرگزاری رویترز / ۲۱ اکتبر ۲۰۲۵

مقام‌های ایرانی و تحلیلگران می‌گویند اقتصاد ایران در معرض خطر هم‌زمان «ابرتورم» و «رکود شدید» قرار دارد، در حالی‌ که حاکمان روحانی کشور با دامنه‌ای محدود از گزینه‌ها می‌کوشند پس از بازگشت تحریم‌های سازمان ملل، ثبات را حفظ کنند.

این تحریم‌ها پس از فروپاشی مذاکرات برای مهار فعالیت‌های بحث‌برانگیز هسته‌ای ایران و برنامه موشک‌های بالستیک آن بازگشتند. هر دو طرف می‌گویند هنوز احتمال ازسرگیری دیپلماسی برای حل بن‌بست وجود دارد، هرچند آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، پیشنهاد دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، برای توافقی جدید را رد کرده است.

سه مقام ارشد ایرانی که به شرط ناشناس ماندن با رویترز گفت‌وگو کرده‌اند، اظهار داشتند تهران بر این باور است که ایالات متحده، متحدان غربی آن و اسرائیل در حال تشدید تحریم‌ها هستند تا ناآرامی در داخل ایران را برانگیزند و موجودیت جمهوری اسلامی را به خطر اندازند.

به گفته این مقامات، از زمان بازگشت تحریم‌های سازمان ملل در ۲۸ سپتامبر، نشست‌های متعددی در سطوح بالای تهران برگزار شده تا درباره چگونگی جلوگیری از فروپاشی اقتصادی، دور زدن تحریم‌ها و مهار خشم فزاینده عمومی تصمیم‌گیری شود.

افزایش شکاف اقتصادی میان مردم عادی و طبقه ممتاز روحانی و امنیتی، سوء‌مدیریت اقتصادی، تورم افسارگسیخته و فساد گسترده دولتی – که حتی رسانه‌های رسمی کشور نیز به آن اذعان دارند – بر نارضایتی اجتماعی دامن زده است.

یکی از این مقامات گفت: «حاکمیت می‌داند که بروز اعتراض‌ها اجتناب‌ناپذیر است؛ فقط مسئله زمان مطرح است... مشکل هر روز بزرگ‌تر می‌شود، در حالی که گزینه‌های ما کمتر و کمتر می‌شوند.»

رهبری ایران به شدت بر «اقتصاد مقاومتی» تکیه کرده است – راهبردی برای خودکفایی و گسترش تجارت با چین، روسیه و برخی کشورهای منطقه. مسکو و پکن از حق ایران برای استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای حمایت کرده و حملات ایالات متحده و اسرائیل به سه سایت هسته‌ای ایران در ماه ژوئن را محکوم کرده‌اند.

اما تحلیلگران هشدار می‌دهند که چنین راهکارهایی ممکن است برای محافظت از کشور ۹۲ میلیون نفری ایران در برابر ضربه تازه اقتصادی کافی نباشد.

اومود شُکری، استراتژیست انرژی و پژوهشگر ارشد مدعو در دانشگاه جورج میسون در نزدیکی واشنگتن، می‌گوید: «تأثیر تحریم‌های سازمان ملل شدید و چندوجهی خواهد بود و آسیب‌پذیری‌های ساختاری و مالی دیرینه کشور را عمیق‌تر خواهد کرد.»

او افزود: «دولت برای حفظ ثبات اقتصادی تقلا می‌کند، در حالی‌ که تحریم‌ها شبکه‌های بانکی را مختل کرده، تجارت را محدود ساخته و صادرات نفت – منبع اصلی درآمد کشور – را کاهش داده‌اند؛ امری که فشارهای اجتماعی و اقتصادی فزاینده‌ای به همراه دارد.»

شریان حیاتی نفت زیر تهدید بازگشت تحریم‌های سازمان ملل

ایران از زمان خروج دونالد ترامپ از توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ و بازگرداندن تحریم‌های آمریکا در سال ۲۰۱۸، از فروپاشی کامل اقتصادی گریخته بود.

اما یکی از مقامات ایرانی این موضوع را چنین توصیف می‌کند: احیای گسترده‌تر تحریم‌های سازمان ملل شوک‌هایی وارد کرده که رشد اقتصادی را متوقف می‌کند، تورم و سقوط ارزش ریال را سرعت می‌بخشد و اقتصاد را به سوی چرخه‌ای رکودی سوق می‌دهد»

اقتصاد ایران پس از ۲۰۱۸ و بازگشت تحریم‌های آمریکا، به شدت منقبض شد، اما در سال ۲۰۲۰ توانست تا حدی بهبود یابد و در مقاطعی رشد اندکی را تجربه کند که عمدتاً ناشی از تجارت نفت با چین بود.

با این حال، بانک جهانی در گزارش این ماه پیش‌بینی کرده است که اقتصاد ایران در سال ۲۰۲۵ حدود ۱.۷ درصد و در سال ۲۰۲۶ حدود ۲.۸ درصد کوچک‌تر خواهد شد؛ در حالی‌ که در ماه آوریل پیش‌بینی کرده بود رشد اقتصادی سال آینده ۰.۷ درصد خواهد بود.

در حالی‌ که تهران همچنان به صادرات نفت به چین – بزرگ‌ترین مشتری و یکی از معدود کشورهایی که با وجود سیاست «فشار حداکثری» ترامپ هنوز با ایران دادوستد می‌کند – تکیه سنگینی دارد، تردیدهایی نسبت به پایداری این تجارت وجود دارد.

هرچند نفت ایران با تخفیف فروخته می‌شود، اما همچنان منبع حیاتی درآمد برای تهران است؛ به‌طوری‌ که نفت و پتروشیمی در سال ۲۰۲۴ حدود یک‌چهارم تولید ناخالص داخلی کشور را تشکیل داده‌اند.

با وجود اطمینان‌ بخشی‌های عمومی مبنی بر ادامه فروش نفت به چین، یکی از مقامات ایرانی گفت تحریم‌های جهانی که دوباره اعمال شده‌اند، می‌توانند این جریان را خفه کنند.

اومود شکری نیز گفت اگر چین بخواهد تنش‌ها با دولت ترامپ را کاهش دهد، ممکن است رویکرد سخت‌گیرانه‌تری در قبال نفت ایران اتخاذ کند – از جمله مطالبه تخفیف‌های سنگین‌تر یا حتی کاهش جدی واردات.

او افزود برای تهران، چنین وضعی می‌تواند فاجعه‌بار باشد: هر یک دلار کاهش در قیمت فروش نفت، حدود نیم میلیارد دلار زیان سالانه برای ایران به همراه دارد.

ارزش ریال از ۹۲۰ هزار تومان در ماه اوت به ۱٬۱۱۵٬۰۰۰ تومان در برابر هر دلار سقوط کرده و تورم را دست‌کم به ۴۰ درصد رسانده است؛ امری که قدرت خرید مردم را به شدت فرسوده است. کاهش مداوم ارزش پول ملی و محدودیت‌های تجاری ناشی از تحریم‌ها باعث افزایش مداوم قیمت‌ها و تضعیف اعتماد سرمایه‌گذاران شده است.

گسترش تنگدستی، جوشش خشم عمومی

کمتر شهروند ایرانی می‌تواند از این سختی‌ها در امان بماند. احساس درماندگی در سراسر جامعه موج می‌زند و طبقات مختلف از کارمندان شهری گرفته تا بازاریان و کشاورزان روستایی را دربرگرفته است.

علیرضا، ۴۳ ساله، کارمند دولت در تهران، در گفت‌وگویی تلفنی گفت: «ما تا کی باید این‌قدر فشار را تحمل کنیم؟ تا کِی؟ من کارمند دولت هستم و ماهی ۳۴ میلیون تومان (حدود ۳۰۰ دلار) حقوق می‌گیرم. همسرم بیکار است؛ شرکت واردات و صادراتی که در آن کار می‌کرد، ماه گذشته تعطیل شد. با این حقوق و دو تا بچه، حتی برای اجاره خانه و خرج مدرسه‌شان مانده‌ایم. باید چه‌کار کنیم؟»

نرخ رسمی تورم در ایران حدود ۴۰ درصد اعلام شده، اما برخی برآوردها از ۵۰ درصد نیز فراتر می‌رود. داده‌های رسمی در ماه سپتامبر نشان داد قیمت ۱۰ کالای اساسی – از جمله گوشت، برنج و مرغ – در یک سال ۵۱ درصد افزایش یافته است. هزینه مسکن و خدمات عمومی نیز جهش کرده‌اند. اکنون قیمت هر کیلو گوشت گاو به ۱۲ دلار رسیده است – بهایی که بسیاری از خانواده‌ها توان پرداخت آن را ندارند.

به گفته مقام دوم ایرانی، نخبگان روحانی حاکم به طور فزاینده‌ای نگران‌اند که فشارهای اقتصادی روزافزون بار دیگر موجب بروز اعتراضات گسترده شود؛ اعتراضاتی که از سال ۲۰۱۷ تاکنون بارها در میان اقشار کم‌درآمد و طبقه متوسط رخ داده است.

بسیاری از ایرانیان، از جمله سیما، ۳۲ ساله، کارگر کارخانه‌ای در شهر شیراز، که سال‌ها فشار اقتصادی او را فرسوده کرده، بیم دارند که گسترش تحریم‌ها آنان را از نقطه تحمل عبور دهد.

سیما گفت: «می‌گویند دوباره با تحریم‌های تازه روبه‌رو شده‌ایم، اما ما همین حالا هم برای تأمین زندگی سه تا بچه‌مان در تقلا هستیم. هر روز قیمت‌ها بالا می‌رود و ما دیگر حتی نمی‌توانیم ماهی یک‌بار برایشان گوشت بخریم.»

بسیاری از صاحبان کسب‌وکارها نیز از انزوای بین‌المللی عمیق‌تر و احتمال حملات هوایی بیشتر اسرائیل در صورت شکست دیپلماسی نگران‌اند.

مهدی، صادرکننده میوه به کشورهای همسایه، گفت: «با این ترس دائمی از حمله احتمالی و این‌که نمی‌دانم اصلاً ماه بعد می‌توانم صادرات داشته باشم یا نه، چطور باید کارم را ادامه دهم؟»





نظر شما درباره این مقاله:







مهرزاد بروجردی خطاب به شمخانی
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 21.10.2025, 17:38

مهرزاد بروجردی خطاب به شمخانی






نظر شما درباره این مقاله:







روابط ترکیه با حماس؛ ضعف یا دارایی ژئوپلیتیک؟
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 21.10.2025, 17:15

روابط ترکیه با حماس؛ ضعف یا دارایی ژئوپلیتیک؟


سامیا نخول، تووان گومروکچو و اجه توکسبای
خبرگزاری رویترز / ۲۱ اکتبر ۲۰۲۵

روابط ترکیه با حماس که زمانی در واشنگتن یک نقطه ضعف محسوب می‌شد، اکنون به یک دارایی ژئوپلیتیکی تبدیل شده است. با متقاعد کردن حماس به پذیرش توافق غزه که توسط دونالد ترامپ ارائه شد، آنکارا بار دیگر جایگاه خود را در صفحه شطرنج خاورمیانه تثبیت کرد؛ امری که موجب ناخشنودی اسرائیل و رقبای عرب آن شد.

رهبران حماس که ابتدا در برابر اولتیماتوم رئیس‌جمهور آمریکا – آزادی گروگان‌های اسرائیلی یا ادامه ویرانی – مقاومت می‌کردند، تنها زمانی تسلیم شدند که ترکیه، کشوری که آن را حامی سیاسی خود می‌دانند، آن‌ها را به پذیرش این طرح ترغیب کرد.

دو منبع منطقه‌ای و دو مقام حماس به خبرگزاری رویترز گفتند که پیام آنکارا صریح و روشن بود: زمان پذیرش فرا رسیده است.

ترامپ هفته گذشته درباره رئیس‌جمهور ترکیه، رجب طیب اردوغان، گفت: «این آقا از جایی به نام ترکیه یکی از قدرتمندترین افراد جهان است. او متحد قابل اعتمادی است. همیشه وقتی به او نیاز دارم، حضور دارد.»

امضای اردوغان پای سند توافق غزه، تلاش ترکیه برای ایفای نقش محوری در خاورمیانه را تقویت کرد؛ جایگاهی که اردوغان مدت‌هاست در پی بازپس‌گیری آن است و اغلب به پیوندهای دوران عثمانی و رهبری آن دوره اشاره می‌کند.

اکنون پس از این توافق، ترکیه در پی بهره‌برداری از آن در مسائل دوجانبه با آمریکا است.

سینان اولگن، مدیر اندیشکده «EDAM» در استانبول و پژوهشگر ارشد در موسسه کارنگی اروپا، گفت موفقیت آنکارا در متقاعد کردن حماس به پذیرش توافق ترامپ، به ترکیه اهرم دیپلماتیک جدیدی در داخل و خارج داده است.

او افزود: ترکیه احتمالاً از حسن نیت تازه در واشنگتن برای پیشبرد فروش جنگنده‌های F-35، کاهش تحریم‌های آمریکا و کمک واشنگتن به اهداف امنیتی ترکیه در سوریه بهره خواهد برد.

اولگن به رویترز گفت: «اگر اظهارات تمجیدآمیز ترامپ به حسن نیت پایدار تبدیل شود، آنکارا می‌تواند از این فرصت برای حل برخی اختلافات دیرینه استفاده کند.»

آغاز بازنگری روابط در دیدار ترامپ و اردوغان

مقام‌های رسمی گفتند بازتنظیم روابط دیپلماتیک میان آنکارا و واشنگتن از دیدار اردوغان در سپتامبر با ترامپ در کاخ سفید آغاز شد؛ نخستین دیدار آن‌ها در شش سال گذشته.

در این دیدار، نقاط تنش حل‌نشده‌ای بررسی شد؛ از جمله تلاش ترکیه برای لغو تحریم‌های آمریکا که در سال ۲۰۲۰ به دلیل خرید سامانه موشکی روسی S-400 اعمال شد. این اقدام موجب خشم واشنگتن و حذف ترکیه از برنامه جنگنده‌های F-35 شد.

سوریه نیز موضوع کلیدی دیگری بود. ترکیه خواهان ادغام نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) – که مورد حمایت آمریکا هستند – در ارتش سوریه است. آنکارا این نیروها را به دلیل ارتباط با حزب کارگران کردستان (PKK) تهدیدی امنیتی می‌داند.

این تلاش‌ها ظاهراً به نتیجه رسیده‌اند. فرمانده SDF، مظلوم عبدی، تأیید کرد که سازوکاری برای ادغام با ارتش سوریه ایجاد شده است؛ نتیجه‌ای که ترکیه آن را پیروزی راهبردی می‌داند.

توافق غزه در ادامه دیگر موفقیت‌های دیپلماتیک ترکیه حاصل شد. ترامپ پیش‌تر اردوغان را به خاطر میزبانی مذاکرات روسیه و اوکراین تحسین کرده بود. همچنین پس از سقوط بشار اسد در سوریه در سال ۲۰۲۴ – که ترکیه از نیروهای مخالف حمایت کرده بود – نفوذ آنکارا افزایش یافت.

تمایل ترکیه برای بازپس‌گیری نقش رهبری در خاورمیانه، برای برخی منتقدان یادآور میراث امپراتوری عثمانی است که زمانی بخش بزرگی از منطقه را تحت سلطه داشت. فروپاشی آن امپراتوری در یک قرن پیش، ترکیه مدرن را به کشوری سکولار و منزوی‌تر تبدیل کرد که تا حدی از دیپلماسی منطقه‌ای کنار گذاشته شده بود.

سال‌ها بود که آنکارا در تلاش‌های سطح بالا برای حل مناقشه اسرائیل و فلسطین حضور نداشت؛ مناقشه‌ای که منبع اصلی بی‌ثباتی منطقه‌ای است. حمایت ترکیه از جنبش‌های اسلام‌گرا – از جمله پشتیبانی سیاسی و دیپلماتیک از حماس که رهبرانش را نیز میزبانی کرده – روابط آن با اسرائیل و برخی کشورهای عربی را تیره کرده بود. همچنین، فاصله گرفتن ترکیه تحت رهبری اردوغان از هنجارهای ناتو، آن را از روند صلح دورتر کرده بود.

اما برای شکستن بن‌بست در مذاکرات آتش‌بس غزه، ترامپ به اردوغان روی آورد و روی نفوذ او بر حماس حساب کرد. مقام‌های ترکیه – به رهبری ابراهیم کالین، رئیس سازمان اطلاعات – به حماس اطمینان دادند که آتش‌بس از حمایت منطقه‌ای و آمریکا برخوردار است، از جمله تضمین شخصی ترامپ.

با وارد کردن اردوغان به روند توافق، ترامپ نقشی را به ترکیه داد که مدت‌ها در پی آن بود: قدرت برجسته اهل سنت در منطقه. این اقدام موجب نگرانی اسرائیل و کشورهای عربی رقیب از جمله مصر، عربستان سعودی و امارات شد؛ کشورهایی که مدت‌ها نسبت به جاه‌طلبی‌های اسلام‌گرایانه اردوغان محتاط بوده‌اند.

ایمن عبدالنور، تحلیل‌گر سیاسی عرب، می‌گوید: «اردوغان استاد گسترش نفوذ، بهره‌برداری از فرصت‌ها، استفاده از رویدادها به نفع خود و کسب اعتبار از آن‌هاست. کشورهای خلیج آشکارا از نقش برجسته ترکیه در غزه خوشحال نبودند، اما در عین حال خواهان پایان این درگیری، دستیابی به توافق و کنار گذاشتن حماس بودند.»

سارکیس نعوم، تحلیل‌گر لبنانی، گفت: «اگرچه کشورهای عربی با ترکیه در پایان دادن به جنگ منافع مشترک داشتند، اما نقش بزرگ‌تر آنکارا برایشان نگران‌کننده بود؛ چرا که یادآور سلطه تاریخی عثمانی بر بسیاری از کشورهای منطقه است.»

وزارت خارجه ترکیه و سازمان اطلاعات ملی (MIT) به درخواست‌های رویترز برای اظهار نظر پاسخ ندادند. وزارت خارجه آمریکا نیز بلافاصله پاسخی ارائه نکرد.

برای حماس، نگرانی اصلی این بود که اسرائیل ممکن است به توافق پایبند نباشد و عملیات نظامی را از سر بگیرد. منابع منطقه‌ای گفتند بی‌اعتمادی عمیق، روند توافق را تا آستانه شکست پیش برد.

یکی از مقامات ارشد حماس به رویترز گفت: «تنها تضمین واقعی از سوی چهار طرف ارائه شد: ترکیه، قطر، مصر و آمریکا. ترامپ شخصاً قول داد. پیام آمریکا این بود: گروگان‌ها را آزاد کنید، اجساد را تحویل دهید، و من تضمین می‌کنم که جنگ از سر گرفته نخواهد شد.»

فشار خردکننده بر حماس

ورود ترکیه به مذاکرات در ابتدا با وتوی اسرائیل مواجه شد، اما ترامپ مداخله کرد و اسرائیل را تحت فشار قرار داد تا با مشارکت آنکارا موافقت کند. دو دیپلمات این موضوع را تأیید کردند.

وزارت خارجه اسرائیل بلافاصله اظهار نظری نکرد.

یکی از مقامات ارشد حماس گفت رهبران نظامی غزه آتش‌بس را نه به عنوان تسلیم، بلکه تحت فشار خردکننده میانجی‌گری‌های پی‌درپی، وضعیت انسانی در حال فروپاشی و افکار عمومی خسته از جنگ پذیرفتند.

این توافق منجر به آزادی گروگان‌های اسرائیلی شد که در حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ ربوده شدند؛ حمله‌ای که به کشته شدن ۱۲۰۰ نفر انجامید و حمله متقابل اسرائیل را در پی داشت که طبق اعلام مقامات بهداشت غزه، تاکنون بیش از ۶۷ هزار فلسطینی را به کام مرگ کشانده است.

اینکه آیا توافق غزه در نهایت راهی به سوی تشکیل کشور فلسطین باز خواهد کرد، هنوز مشخص نیست. ترکیه و کشورهای عربی از جمله قطر و مصر می‌گویند این طرح فاقد مطالبه تاریخی فلسطینیان،‌ یعنی نقشه راه برای راه‌حل دو کشوری است.

در پاسخ به سوالی درباره احتمال اعزام نیروهای ترکیه به غزه در سناریوی پس از جنگ و راه‌های تضمین امنیت این منطقه، اردوغان روز ۸ اکتبر گفت که مذاکرات آتش‌بس برای بحث در مورد جزئیات این موضوع بسیار مهم است، اما اولویت دستیابی به آتش‌بس کامل، ارسال کمک‌ها و بازسازی غزه است.





نظر شما درباره این مقاله:







اعتراض دانشجویان خواجه نصیر به افزایش قیمت غذا
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 21.10.2025, 15:41

اعتراض دانشجویان خواجه نصیر به افزایش قیمت غذا






نظر شما درباره این مقاله:







بازداشت‌ها و تفتیش منازل بهائیان
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 21.10.2025, 14:23

بازداشت‌ها و تفتیش منازل بهائیان






نظر شما درباره این مقاله:







بازداشت پژمان جمشیدی، بازیگر سینما به اتهام تجاوز
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 21.10.2025, 14:10

بازداشت پژمان جمشیدی، بازیگر سینما به اتهام تجاوز






نظر شما درباره این مقاله:







سرگردانی بازنشستگان تأمین اجتماعی در مراکز درمانی
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 21.10.2025, 13:52

سرگردانی بازنشستگان تأمین اجتماعی در مراکز درمانی






نظر شما درباره این مقاله:







آغاز اجرای حکم پنج سال زندان نیکولا سارکوزی
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 21.10.2025, 12:09

آغاز اجرای حکم پنج سال زندان نیکولا سارکوزی


میشل روز و کلوتِر آشی / خبرگزاری رویترز / ۲۱ اکتبر ۲۰۲۵ 

نیکولا سارکوزی، رئیس‌جمهوری پیشین فرانسه، روز سه‌شنبه اجرای حکم پنج‌ساله زندان خود را به اتهام تبانی برای جمع‌آوری غیرقانونی کمک‌های مالی انتخاباتی از لیبی آغاز کرد و با ورود به زندان «لا سانته» در پاریس، فصل تازه‌ای در یکی از چشمگیرترین سقوط‌های سیاسی تاریخ معاصر فرانسه رقم خورد.

سارکوزی ۷۰ ساله، رئیس‌جمهور محافظه‌کار سابق که در سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ قدرت را در دست داشت، خانه‌اش را ترک کرد و در مسیر حرکت به زندان، دست در دست همسرش کارلا برونی، با جمعیتی از هواداران روبه‌رو شد که در میان شعارهای «نیکولا، نیکولا» سرود ملی فرانسه، «مارسی‌یِز»، را می‌خواندند.

ماه گذشته، سارکوزی به جرم فساد و دریافت غیرقانونی کمک مالی از حکومت معمر قذافی محکوم شده بود. او نخستین رئیس‌جمهور پیشین فرانسه است که پس از مارشال فیلیپ پتن – همکار نازی‌ها در جنگ جهانی دوم – روانه زندان می‌شود.

اصرار سارکوزی بر بی‌گناهی

اندکی پس از حرکت به‌سوی زندان، سارکوزی پیامی بلند در شبکه اجتماعی «ایکس» منتشر کرد و خود را قربانی انتقام و نفرت دانست.

او نوشت: «می‌خواهم به مردم فرانسه بگویم با همان نیرویی که همیشه در من بوده است، آن‌که امروز به زندان می‌رود، رئیس‌جمهور پیشین جمهوری نیست، بلکه مردی بی‌گناه است.»

محکومیت او پایان‌دهنده سال‌ها کشمکش قضایی در پرونده‌ای است که مدعی است کارزار انتخاباتی‌اش در سال ۲۰۰۷ میلیون‌ها یورو از رژیم معمر قذافی دریافت کرده است؛ دیکتاتوری که بعدها در جریان قیام‌های بهار عربی سرنگون و کشته شد.

طبق حکم دادگاه، سارکوزی با همراهی نزدیکانش در طراحی و هدایت این نقشه جرمکارانه نقش داشته، اما از اتهام دریافت یا استفاده شخصی از پول‌ها تبرئه شده است.

او همواره هرگونه تخلف را انکار کرده و این پرونده را انگیزه‌ای سیاسی خوانده است.

وکلای او اعلام کردند که درخواست آزادی موقت پیش از فرجام‌خواهی را ارائه داده‌اند و انتظار دارند طی حدود یک ماه آینده این درخواست بررسی شود. آن‌ها ابراز امیدواری کردند که سارکوزی تا کریسمس بتواند آزاد شود.

نگهداری در بخش انفرادی زندان

گمان می‌رود سارکوزی در بخش انفرادی زندان «لا سانته» نگهداری شود؛ جایی که زندانیان در سلول‌های مجزا اسکان دارند و برای حفظ امنیت، فعالیت‌های بیرونی‌شان نیز جدا از دیگران است.

شرایط اقامت در این بخش مشابه سایر قسمت‌های زندان است: سلول‌ها حدود ۹ تا ۱۲ متر مربع مساحت دارند و پس از بازسازی‌های اخیر، به دوش خصوصی مجهز شده‌اند.

سارکوزی می‌تواند با پرداخت ماهانه ۱۴ یورو (حدود ۱۶ دلار) تلویزیون تماشا کند و به تلفن ثابت دسترسی داشته باشد.

او در گفت‌وگو با روزنامه *فیگارو* گفته بود در هفته نخست زندان سه کتاب با خود خواهد برد؛ از جمله «کنت مونت‌کریستو» اثر الکساندر دوما – داستان مردی بی‌گناه که به ناحق زندانی می‌شود و در پی انتقام از خیانت‌کنندگان به خود برمی‌آید.

تصمیم دستگاه قضایی برای زندانی کردن یک رئیس‌جمهور پیشین، موجی از خشم میان متحدان سیاسی سارکوزی و جناح راست افراطی برانگیخت.

ژاکلین فرابوله، از حامیان سارکوزی که میان جمع هواداران فریاد تشویق سر می‌داد، به خبرنگاران گفت: «نیکولا سارکوزی مجرم نیست. احساس ما این است که دستگاه عدالت دارد قدرت را در دست می‌گیرد، و این برای فرانسه خطرناک است.»

فرزندان و برادران سارکوزی نیز در این گردهمایی حاضر بودند. سارکوزی با چهره‌ای جدی برای لحظه‌ای برای هوادارانش دست تکان داد و سپس سوار خودرو شد تا به زندان برود.

تغییر رویکرد فرانسه در جرائم اقتصادی

این حکم نشانه‌ای از تغییر سیاست فرانسه در برخورد با جرائم اقتصادی و مالی است. در دهه‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، بسیاری از سیاستمداران محکوم‌شده از زندان رفتن می‌گریختند.

با وجود مشکلات قضایی، نفوذ سیاسی سارکوزی همچنان پابرجاست؛ بازتابی از تغییر فضای اجتماعی فرانسه به سمت راست.

امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور کنونی فرانسه که روابط گرمی با سارکوزی و همسرش دارد، روز دوشنبه پیش از انتقال او به زندان با وی دیدار کرد. ژرالد دارمانن، وزیر دادگستری نیز اعلام کرد به دیدار سارکوزی در زندان خواهد رفت.

این دیدارها خشم سیاستمداران جناح چپ را برانگیخت که آن را نقض استقلال قوه قضاییه دانستند.

نیکولا سارکوزی، فرزند یک مهاجر مجارستانی، در سال ۲۰۰۷ به ریاست‌جمهوری رسید و وعده داد با اجرای اصلاحات اقتصادی و تسهیل فضای کسب‌وکار، اقتصاد راکد فرانسه را احیا کند و جایگاه کشور را در سطح جهانی ارتقا دهد.

اما بحران مالی ۲۰۰۸–۲۰۰۹ به‌سرعت در مسیر این تلاش‌ها وقفه انداخت و با وجود اقداماتی چون افزایش سن بازنشستگی از ۶۰ به ۶۲ سال و تعدیل قانون ۳۵ ساعت کار هفتگی، رأی‌دهندگان پاداش چندانی به او ندادند.





نظر شما درباره این مقاله:







ماموران پس از تیراندازی به ذوالفقار شرفی
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 21.10.2025, 11:54

ماموران پس از تیراندازی به ذوالفقار شرفی






نظر شما درباره این مقاله:







سانائه تاکایچی، اولین نخست‌وزیر زن ژاپن شد
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 21.10.2025, 10:19

سانائه تاکایچی، اولین نخست‌وزیر زن ژاپن شد


ماری یاماگوچی / آسوشیتدپرس / ۲۱ اکتبر ۲۰۲۵ 

پارلمان ژاپن روز سه‌شنبه سانائه تاکایچی، سیاستمدار فوق‌محافظه‌کار، را به عنوان اولین نخست‌وزیر زن این کشور انتخاب کرد. این انتخاب یک روز پس از آن صورت گرفت که حزب او، توافقی برای تشکیل ائتلاف با شریکی جدید امضا کرد که انتظار می‌رود بلوک حاکم را به سمت راست‌گرایی بیشتر سوق دهد.

تاکایچی جایگزین شیگرو ایشبا شد و به خلأ سیاسی سه‌ماهه و کشمکش‌های داخلی پس از شکست فاجعه‌بار حزب لیبرال دموکرات (LDP) در انتخابات ماه ژوئیه پایان داد.

ایشبا که تنها یک سال نخست‌وزیر بود، صبح همان روز همراه با کابینه‌اش استعفا داد تا راه را برای جانشین خود هموار کند.

تاکایچی با کسب ۲۳۷ رأی، چهار رأی بیشتر از حد نصاب اکثریت، در برابر ۱۴۹ رأی یوشیکوکو نودا، رهبر بزرگ‌ترین حزب مخالف، حزب دموکراتیک قانون اساسی ژاپن، در مجلس سفلی که مسئول انتخاب نخست‌وزیر است، پیروز شد. با وجود اینکه ائتلاف او دو کرسی تا اکثریت فاصله داشت، تاکایچی در دور اول به پیروزی رسید. او احتمالاً از حمایت قانون‌گذاران احزاب اقلیت حاشیه‌ای که برای همکاری با آن‌ها رایزنی کرده بود، برخوردار شد.

با اعلام نتایج، تاکایچی از جای خود برخاست و عمیقاً تعظیم کرد.

تاکایچی، ۶۴ ساله، مینورو کیهارا، وزیر دفاع سابق، را به عنوان رئیس دفتر کابینه منصوب کرد.

او رقبای خود در رهبری حزب را به همراه دیگر قانون‌گذاران باسابقه به کابینه‌اش دعوت کرد. توشیمیتسو موتگی، که پیش‌تر وزیر تجارت و امور خارجه بود، به عنوان وزیر امور خارجه منصوب شد. شینجیرو کویزومی، وزیر کشاورزی سابق، به عنوان وزیر دفاع انتخاب شد و یوشیماسا هایاشی، رئیس سابق دفتر کابینه، به عنوان وزیر امور داخلی و ارتباطات منصوب شد. همچنین ریوسئی آکازاوا، مذاکره‌کننده ارشد تجاری ایشبا، به عنوان وزیر اقتصاد و تجارت انتخاب شد.

با وجود وعده قبلی تاکایچی برای افزایش چشمگیر تعداد زنان در کابینه، او تنها سه زن را منصوب کرد که همگی از حامیان او در رأی‌گیری رهبری حزب بودند: ساتسوکی کاتایاما، وزیر احیای مناطق سابق، به عنوان وزیر دارایی، کیمی اونودا به عنوان وزیر امنیت اقتصادی، و میدوری ماتسوشیما به عنوان دستیار نخست‌وزیر.

ائتلاف حزب لیبرال دموکرات با حزب نوآوری ژاپن (Ishin no Kai)، حزب راست‌گرای مستقر در اوزاکا، نخست‌وزیری تاکایچی را تضمین کرد، زیرا اپوزیسیون متحد نیست. این ائتلاف جدید که هنوز در هر دو مجلس پارلمان اکثریت ندارد، برای تصویب قوانین باید با دیگر گروه‌های مخالف همکاری کند، امری که می‌تواند دولت تاکایچی را ناپایدار و کوتاه‌مدت کند.

دو حزب توافقی بر سیاست‌هایی امضا کردند که دیدگاه‌های تندرو و ملی‌گرایانه تاکایچی را برجسته می‌کند.

این توافق در آخرین لحظات پس از آن حاصل شد که لیبرال دموکرات‌ها شریک دیرینه خود، حزب کومئیتو با گرایش میانه‌رو و مورد حمایت بوداییان، را از دست دادند. این جدایی تهدیدی برای تغییر قدرت برای حزب لیبرال دموکرات بود که دهه‌ها تقریباً بدون وقفه بر ژاپن حکومت کرده است.

شونیچی سوزوکی، دبیرکل حزب لیبرال دموکرات، در گفت‌وگو با تلویزیون عمومی NHK ضمن عذرخواهی بابت تأخیر ناشی از کشمکش‌های داخلی حزب پس از انتخابات ژوئیه، گفت که مقابله با افزایش قیمت‌ها و دیگر اقدامات اقتصادی اولویت اصلی دولت تاکایچی است. او افزود که ائتلاف جدید با دیگر احزاب مخالف همکاری خواهد کرد تا به سرعت به افزایش قیمت‌ها رسیدگی کند و “به انتظارات مردم پاسخ دهد.”

یوشیمورا، رهبر حزب نوآوری ژاپن، گفته است که این حزب تا زمانی که از شراکت با لیبرال دموکرات‌ها مطمئن نشود، پست‌های وزارتی در کابینه تاکایچی نخواهد داشت.

تاکایچی در حالی که برای سخنرانی مهم سیاستی در اواخر این هفته، مذاکرات با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، و اجلاس‌های منطقه‌ای آماده می‌شود، با ضرب‌الاجل‌های فشرده‌ای روبرو است. او باید تا اواخر دسامبر اقدامات تقویت‌کننده اقتصاد را برای رفع نارضایتی عمومی تدوین کند.

با وجود اینکه تاکایچی اولین زنی است که به عنوان نخست‌وزیر ژاپن خدمت می‌کند، او عجله‌ای برای ترویج برابری جنسیتی یا تنوع ندارد.

تاکایچی از جمله سیاستمداران ژاپنی است که با اقدامات برای پیشرفت زنان مخالفت کرده‌اند. او از جانشینی صرفاً مردانه در خانواده امپراتوری حمایت می‌کند و با ازدواج همجنس‌گرایان و اجازه استفاده از نام خانوادگی جداگانه برای زوج‌های متأهل مخالف است.

تاکایچی که شاگرد شینزو آبه، نخست‌وزیر فقید ژاپن بود، انتظار می‌رود سیاست‌های او را از جمله تقویت ارتش و اقتصاد و بازنگری در قانون اساسی صلح‌طلب ژاپن دنبال کند. با توجه به احتمال ضعف او در حفظ قدرت، مشخص نیست که تاکایچی تا چه حد قادر به تحقق اهداف خود خواهد بود.

او که از تحسین‌کنندگان مارگارت تاچر، نخست‌وزیر سابق بریتانیا نیز هست، اولین بار در سال ۱۹۹۳ به پارلمان راه یافت و در پست‌های ارشد حزبی و دولتی، از جمله وزارت امنیت اقتصادی و امور داخلی، خدمت کرده است، اما پیشینه دیپلماتیک او اندک است.

هنگامی که کومئیتو از ائتلاف حاکم خارج شد، به پاسخ ضعیف لیبرال دموکرات‌ها به رسوایی‌های صندوق‌های مالی غیرقانونی اشاره کرد که به شکست‌های متوالی انتخاباتی منجر شد.

این حزب میانه‌رو همچنین نگرانی‌هایی را درباره دیدگاه تجدیدنظرطلبانه تاکایچی نسبت به گذشته جنگی ژاپن و زیارت‌های منظم او به معبد یاسوکونی مطرح کرد، اقداماتی که پکن و سئول آن را نشانه‌ای از عدم پشیمانی از تجاوزات ژاپن می‌دانند، همچنین اظهارات اخیر زن‌ستیزانه او نیز مورد انتقاد قرار گرفته است.

تاکایچی لحن تند خود را تعدیل کرده است. روز جمعه، او به جای حضور در معبد یاسوکونی، یک زیورآلات مذهبی فرستاد.





نظر شما درباره این مقاله:







معلم، کارمند و پزشک؛ قربانیان فقر پنهان
دوشنبه ۵ آبان ۱۴۰۴ - Monday 27 October 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 21.10.2025, 10:06

معلم، کارمند و پزشک؛ قربانیان فقر پنهان






نظر شما درباره این مقاله:








 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net