سه شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - Tuesday 16 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 05.07.2016, 20:37

پذیرش آزادی و توان انتخاب


طاهره بارئی

هر وقت موقع کار با کامپیوترتان اشتباهی بکنید، سیستم، مغشوش می‌شود و قانونمندی‌هایش به هم می‌خورد. آنوقت چه می‌کنید جز آنکه اشتباه را برطرف کنید؟

حال اگر بجای پذیرش اشتباه، خودتان را محکوم به اشتباه و ناچار از اشتباه تلقی کرده، برای خود دل سوزانده و از جبران اشتباه باز ایستید، چه می‌شود؟

چرا پذیرش آزادی و حق انتخاب، که البته می‌تواند از آن اشتباه هم برخیزد، چنین دشوار می‌نماید؟

مقالاتی که در مورد دشواری عذر گناه خواستن نزد ما ایرانیان نوشته شده، کم نیستند. برخی روی تربیت دوران کودکی و خانوادگی به عنوان خاستگاه این دشواری تکیه می‌کنند و برخی دیگر بر عوامل اجتماعی و سیاسی. برخی نیز به مقایسه پرداخته و فرهنگ غربیان را محیط مساعدتری برای آموزش عذرخواهی و تمرین آن می‌شمارند.

هر چند آمار جامعی در دست نیست تا بدانیم در کدام فرهنگ، پوزش‌خواهی در برابر اشتباه دشوار‌تر است، اما بدون تردید این مسامحه، شرقی و غربی آن، موردی ست کاملا انسانی و شناخته شده. یعنی به کار افتادن ترمز و بازدارنده، در مسیر حرکتی به نام عذرخواهی، از کارکرد درونی، اطلاعات کهن در حافظه سیستمی بر می‌خیزد، که انسان نام دارد. البته شدت و ضعف این پروا و بازدارندگی، متناسب با آموزش و پرورش دوران کودکی، فرهنگ خانوادگی و سیاسی در هر جامعه شدت و ضعف بیشتر یا کمتری می‌یابد.

عذر گناه یا اشتباه خواستن، ego یا هویت فردی شخص را زیر علامت سوال می‌برد. به بیان ساده‌تر، زخمی می‌کند. اما این تمام ماجرا نیست. اگر بیم از دست دادن منافع و مناصبی، ego را تهدید می‌کند، باید حتما بر مبنای خاطره، اطلاعات و تجاربی باشد که در حافظه دوردست او ثبت شده و عواقب ناگوار اشتباه را پیش‌بینی کرده و حتی قطعی تلقی می‌کند.

روی اصل این قانونمندی حک شده در حافظه است که امروزه نیز فرد به محض قرار گرفتن در هر موقعیتی که در آن اشتباهی مرتکب شده، و از او انتقادی طلبیده می‌شود، با زنده شدن طعم تلخ آن عواقب در او، از قبول اشتباه بازداشته می‌شود.

آزمون‌هائی که به صورت قانون در آمده، در جهت عکس نیز عمل می‌کند. یعنی روبرو شدن با تجارب دشوار در زندگی، چون بیماری و ورشکستگی و شکست خانوادگی و غیره، این برداشت را به شخص می‌دهد، که مورد تنبیه قرار گرفته چون اشتباه یا گناهی از او سر زده است. این قانونمندی ثبت‌شده در ژرفنای حافظه آنچنان نیرومند و ریشه‌دار است که از همان ابتدای کودکی فعال است.

بیاد دارم وقتی بچه سه ساله‌ای را به‌خاطر سرماخوردگی و داشتن تب، پیش پزشک برده بودیم، گریه‌کنان از دکتر عذرخواهی می‌کرد و می‌گفت دیگر کار‌های بد نخواهد کرد. توجه داشته باشید که هرگز از سوی خانواده به بُرده شدن به مطب دکتر تهدید نشده و خود در خانواده‌ای با نزدیکان پزشک تربیت یافته بود. اما در ذهنش رابطه‌ای وجود داشت بین اشتباه کردن و به قول خودش کار بد کردن، و تنبیه شدن به معنای قرار گرفتن در موقعیتی ناخوشایند.

اولین تجربه انسانی را از اشتباه و پیامد دردناک آن، در داستان آفرینش می‌یابیم. داستانی که روایت آغازین را به قالب معادله‌ای الکترومنیتیک در حافظه و مغز انسان ثبت کرده است. داستان و روایت بودن این قانونمندی، به آن ساختمان و کریستالی می‌بخشد که کارکردی دیرپا یافته و محافظت شده باشد.

داستان‌ها، همچون تصاویری که کارل گوستاو یونگ به آن‌ها Archetype نام داده، و به فارسی «کهن الگو» ترجمه شده است، به خاطر مجموعه و سامانه کریستال‌مانندی که پیدا می‌کنند، از یکسو دیرپاترند، از دیگر سو انرژی عظیمی را در خود ذخیره می‌کنند (همچون کریستال‌ها) که می‌تواند در مراحل مختلف تحول انسان در ذهن او آزاد شده و تبدیل به انرژی‌ها و اطلاعات دیگری شوند. یا همچنین به‌سان برخی کریستال‌ها، به تابش نور‌ها، و اطلاعات مندرج در آن، سو و جهت داده، قابلیت تمرکز به آن‌ها ببخشند. (به این مسئله در مقاله دیگری به‌طور مجزا خواهم پرداخت)

مطرح کردن داستان آفرینش در اینجا به‌خاطر اهمیتی نیست که در زنجیره روایت‌های دیگر انسان و نقش آن‌ها در شکل دادن به سرنوشتش داشته است. بلکه از این‌رو مورد بحث قرار می‌گیرد که اگر می‌پذیریم امتناع از پذیرش گناه یا اشتباه با فرهنگ مللی که به زبانهای مختلف سخن می‌گویند، رابطه دارد، و چهره خود را چه در روابط اجتماعی، چه بیلان‌های شخصی از زندگی فردی و جستجو‌های روانکاوانه، همچنین در سیاست نشان می‌دهد، باید به نقش اساسی ego در این ماجرا واقف بود که عالی‌ترین و صاحب‌نام‌ترین جستجوگران حقیقت نیز از حیله‌های این مرکز برای جلوگیری از به دام افتادن مصون نبوده‌اند. تا آنجا که، با دستکاری داستان و «ذره بلور» ابتدائی داستان زندگی اجتماعی انسان، عدم انتقادپذیری و توجیهات متنوعۀ ego را وارد ناخودآگاه و حافظۀ جمعی کرده‌اند.

نگاهی بیندازیم به تاریخچه ماجرا:

اگر بخواهیم داستان آفرینش را به زبان علم امروزی بیان کنیم، صانع، سیستمی می‌سازد به پیچیدگی و توانمندی خودش و تنها یک کُد رمز، علامت ورود به اطلاعات را برای حیطۀ خودش حفظ می‌کند. به این ترتیب اگر چه در سیستم ساخته شده اپلی کیشنٍ آزادی کامل تا حد توان نه گفتن در برابر اراده صانع قرار داده شده، اما صانع با اشراف بر سیستمی که آفریده، این قرارداد را هم در بطن سیستم منظور کرده که در صورت کلیک کردن روی این نه، مزایا و مناصبی که در سایه داشتن قدرت‌ها و توانمندی‌های اعطائی از آن بهره‌مند بوده، از او دور شده، و خلع منصب خواهد شد.

داستان ابتدائی چنین نقل می‌کند که انسان بی‌توجه به هشدار‌ها با اجازه ورود دادن به ویروسی، در منتهای حیرت در می‌یابد که فایل‌ها و برنامه‌ها و قدرت‌هایش به سرعت آلوده و ناکارآمد شده و چون به موهبت قدرت‌هائی که قبلا داشت، باور اینکه آنهمه بتواند از او گرفته شود، برایش سخت بود، ولی یکباره خود را عریان می‌یابد و فروافتاده.

سیستمی که خود را آخرین فرآورده آفرینش و برجسته‌ترین آن‌ها می‌پنداشت، حرفش همه‌جا در رو داشت و باور نمی‌کرد بتوانند یکباره همه موهبت‌ها را با شُل گرفتن در برابر اجازه ورود و تخریب دادن به ویروسی از او بگیرند، چنان پریشان است و زخم‌خورده، که در اثر شوک نمی‌تواند به‌درستی موقعیت خود را دریافته و چاره‌ای برای حذف ویروس و reset کردن سیستم بیندیشد.

آدم، اولین سیستمی ست که از اشتباه خود آگاه می‌شود و آن را می‌پذیرد. می‌داند و بروسی را راه داده و حالا باید با اعتراف به اشتباه، انتقاد از نادانی خود و اشراف به قرار داشتن زیر پایگاه کنترل مجهزتری از خودش، از همانجا، کمک بپذیرد. همانطور که امروزه ما هر از گاهی در لحظات پریشانی کامپیوترمان، از مایکروسافت کمک می‌گیریم.

قرار دادن فایل‌ها در قرنطینه برای دفع ویروس و آزمون نهائی با خاموش و روشن کردن سیستم، همانطور که در مورد کامپیو‌تر شخصی‌مان عمل می‌کنیم، ثمره اکتیو شدن آنتی‌ویروس و پیآمد پذیرش اشتباه و انتقاد از خود از سوی اولین سیستم هشیار شده، بعد از جریان راه دادن ویروس است.

باید توجه کرد که برنامۀ reset شدن، الزاما می‌بایست در داخل سیستم از قبل وجود داشته باشد تا از سوی پایگاه کنترل، اکتیو یا فعال شود. هم امکان اشتباه کردن سیستم و گزینۀ راه دادن ویروس، و هم نحوه بازگرداندش به حالت قبل از ورود و فعالیت ویروس، و تجدید توانمندی‌ها واپلی کیشن‌های سابق، ضمیمۀ سیستم بوده است. اما این همۀ پیش‌بینی‌ها نیست.

نگارنده اخیرا ای‌میلی دریافت کرد که مدعی می‌شد از بخش تأمین امنیت گوگل فرستاده شده. متن ایمیل درخواست می‌کرد برای جلوگیری از صدماتی که در نتیجه ورود ادعائی این مرکز، به سیستم نامه‌رسانی من شده بود است، روی پیوند خاصی کلیک کنم. همزمان نوشته‌ای را بالای متن مشاهده کردم برنواری سرخی، که توجه می‌طلبید و برآن خود گوگل به من هشدار می‌داد که چنین ایمیل‌هائی نتایج اسف‌باری داشته است و از کلیک کردن روی هر پیوندی که پیام بطلبد، خودداری کنم.

این اتفاق مرا به‌یاد پیام هشدار صانع در سیستم مصنوع انداخت، که هم پیامهای دعوت اینچنینی را پیش‌بینی کرده و هشدار داده و هم در صورت اشتباه کاربر و آلوده شدن سیستم، برنامه پاک کردن ویروس را در ساخت فراورده، منظور داشته است.

اما تاریخ تحول انسان نشان می‌دهد که همگان، چون سیستمی که «آدم» نامیده شده، عمل نکرده و نمی‌کنند.

اندیشمندانی که در عالم معرفت و معنویت زبان و فرهنگ ما پر آوازه‌اند، با پذیرش این عملکردِ از پیش هشدار داده شده، دچار مشکل هستند و ego و من زخم خورده، سعی می‌کند با خلق روایات موازی یا زاویه دار، روایت و داستان ابتدائی را طوری رتوش کنند، تا ترکیب آن را از هم پاشانده، از به گردن گرفتن اشتباه شانه خالی کرده، آنرا باری به هرجهت، محصول برنامه شخص صانع و نه نتیجۀ انتخاب آزاد خودشان معرفی کنند. همچنین ویروس را نماینده و همدست صانع شمرده (که خود نمایانگر خشم‌شان از صانع است و نه اشتباه و فریت خوردن خودشان). آن‌ها با پرده پوشاندن بر نقش مخرب ویروس که با آن همکاری کرده‌اند، درجۀ اشتباه فاحش خود را می‌خواهند تقلیل دهند و با اختراع داستان‌هائی مضحک، عزیز دردانه بودن ابدی و بی‌شرط و شروط خود را در برنامه بگنجانند.

حافظ می‌گوید:
گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ
تو در مقام ادب باش و گو کناه من است

ظاهرا در پرده‌ای که در نمایش گنجانده می‌شود، حافظ که می‌خواهد یواشکی از پذیرش گناه بگریزد، تنها برای کسب موقعیت از دست رفته، حاضر است زیر لبی بگوید اشتباه او بوده، گر چه کماکان به آن باور نداشته نخواهد بپذیردش.

پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم

برخی دیگر که داریوش آشوری در کتاب «عرفان و رندی در شعر حافظ»، شرحی بر عرفان خراسانی نوشته و اشارات مبسوطی به آن‌ها داشته است، به تلاش در جهت ساختار شکنی از کریستال اولیه اطلاعات برخاسته، و داستانی خلق کرده‌اند که تنها حاکی از وابستگی شدید ego به حفظ موقعیت و مناصبی ست که از دست داده است.

در این داستان سرگرم کننده، صانع که می‌خواهد آخرین مدل کارگاهش را به نمایش و آزمایش بگذارد، از بیم چشم زخم حسودان نمایشی ترتیب می‌دهد که در آن سیستم نو را در موقعیتی از پیش تبانی‌شده، قرار می‌دهد تا کاری کند که صانع با تظاهر به تنبیه این سیستم، او را مسلط بر حیطه‌ای از هستی قرار دهد.

در این نمایش دروغین ساده‌لوحانه، اولا صانع و برج کنترل دروغ می‌گوید و تظاهر می‌کند. در ثانی از موجودات مدل پائین‌تر کارگاهش گوئی بیمی در دل دارد. اما آنچه در این داستان برای سازنده‌اش حفظ می‌شود، موقعیت نورچشمی ست که تحت هیچ شرایطی تغییر نمی‌کند. در این داستان سیستم جدید نه فقط هیچ اشتباهی را به گردن نمی‌گیرد، بلکه درجه عزیز دردانه‌بودن خود را نیز چنان بالا می‌برد، که تنبیه و هبوط نیز بخشی از هدیه صانع تلقی می‌شود. نه اشتباهی، نه تنبیهی، نه ویروسی، نه انتخاب غلطی، فقط وابستگی عمیق صانع به مصنوع خودش، در حد حفظ شرایط او به هر قیمت، حتی دروغ گفتن و فریب دادن سیستم‌های کمتر کار آمد.

برخی دیگر از عرفا و جویندگان حقیقت به این روایت پناهنده شده‌اند که اصلا این اشتباه نه انتخاب سیستم و نشان آزادی کامل او، بلکه برنامۀ خود صانع بوده است، تا انسان را به زمین بفرستد.

در این ساختار شکنی، این اطلاعات که سیستم فقط یک کلید رمز از صانع کمتر دارد، و صاحب اراده و انتخاب است، و هر بار در صورت عمل A، صفحۀ B در برابرش باز خواهد شد و آن‌ها با کلیک کردن روی هر انتخاب، عواقب باز شدن صفحات دیگر را می‌پذیرند، انکار می‌شود.

در ساخت و پرداخت روایت زاویه‌دار دیگری از اصل داستان، که می‌توان آن را روایت طلبکارانه نامید، به تخفیف شدت سرپیچی از قانون پرداخته شده، و واژه گناه را با اشتباه عوض می‌کنند. انسان گناه نکرده بلکه خبطی مرتکب شده است. یعنی وضعیت را از وارد کردن آگاهانه و ارادی ویروس به سیستم، به یک اشتباه تکنیکی در اثر مثلا خوردن دست به یکی از دگمه‌ها، فرو می‌کاهند تا ضرورت اِعمال عواقب سخت از سوی صانع را در قبال آن، ظالمانه و بی‌مورد بشمارند و متوقع ادامه مواهب و موقعیت و منصبی شوند که در پیش داشته‌اند.

در روایت دیگری، داستان ابتدائی چنین زاویه‌ای از سوی اهالی معرفت می‌یابد، که با در خواست رواداری از صانع می‌گویند: بالاخره معلوم بود که این اتفاق می‌افتاد و نتیجه می‌گیرد که پس نباید زیاد شلوغش کرد، اتفاقی بود افتادنی و افتاده. در این حالت، ego از قبول آنکه سوژه در سایۀ قدرتهائی که به او تفویض شده بود توان آن را داشته که از پذیرش دعوت ویروس روی برتابد، نفی می‌کند و با اجتناب ناپذیر بودن ورود ویروس به سیستم، هم تنبیه و قرنطنینه را بی‌مورد تلقی می‌کند و هم تصمیم مرکز فرماندهی سیستم را مورد علامت سوال قرار می‌دهد.

اگر ego ی افرادی، در آن حد از دانش و جستجو‌گری، با چنان دعوی شناخت و عرفان، نمی‌تواند اشتباه و انتخاب غلط را بپذیرد، و با اختراع روایاتی موازی یا زاویه‌دار، می‌خواهد با حفظ موقعیت خود، از پذیرش خطا در شرایطِ داشتن منتهای حق انتخاب، سر باز بزند، در مورد افراد عادی و با گذشته‌ای خالی از جستجوی حقیقت، مسائل چگونه پیش خواهند رفت؟

تصور کنید که از پشت ردای یک ملت این ندا بر می‌خیزد که:
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم

صدای کباده‌کشی ego ئی سخت متوهم را می‌شنوید که بجای پذیرش این واقعیت که مناصب و جایگاهش را بخاطر اشتباهی که در انتخاب مرتکب شده، از دست داده و بیرونش کرده‌اند، دَم از پشت پا زدن به موقعیتش می‌زند؟ یکی را دست به خرما نمی‌رسید و مدت‌ها بود گرسنه و آواره می‌گشت، می‌گفت، بوی ناخوش از آن بر می‌خاست، نخواستم.

صدای ego ئی را که در عین دویدن تمام و کمال برای انباشت ثروت، قیمت، «دو جو» را بر آن می‌نهد و اقتصاد را چون در شآن خودش نمی‌داند، جدی نمی‌گیرد و نمی‌فهمد و رعایت نمی‌کند، می‌شنوید؟

تجربۀ سیستم A، مدل آدم، نشان می‌دهد که اکتیو شدن آنتی ویروس و به راه افتادن پروسۀ ری‌ست شدن دستگاه انسانی ما، تنها با پذیرش اشتباه در قبول راه دادن ویروس میسر است. از گفتنِ من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود، کوتاه بیآئیم. حتما قبل از سیستم A سیستم‌های دیگری هم بوده‌اند که بدون پذیرش اشتباه و در پیش گرفتن پروسه تنظیم مجدد، از بین رفته‌اند. تجربه سیستم آدم، تجربه فرخنده‌ای بوده در جریان تحول، که راه تنظیم مجدد را باز کرده است. شاید می‌توان امروز هم تنوع سیستم‌ها را مشاهده کرد.

در روان‌درمانی رسم بر این است که‌گاه برای آماده کردن مراجعین در جهتِ یافتن توان عبور از گره‌گاه‌های دردناک روحی، توصیه شود داستان خود را، آنطور که دلشان می‌خواسته اتفاق بیفتد، نقل و تصور و حتی‌گاه ترسیم کنند.

شاید برای رفع معضلِ تن در ندادن به عذرخواهی در ناخودآگاه جمعی نیز، باید به سرچشمه رفت و داستان را در همانجا ترمیم نمود. به‌جای داستانهائی که برای حفظ و استمرار موقعیت ego از سوی برخی عرفا تعریف شده و در آن بخصوص آزادی و اراده انسان به محاق رفته، پرده پوشی شده است، داستان را چنین نوشت و بیان و حتی ترسیم کرد که آدم و حوا به محض نزدیک شدن ویروس و باز کردن و خواندن پیام او، به هشداری که از سوی برج کنترل، همچون پیام گوگل بالای متن نوشته‌شده توجه کرده، پیام ویروس را دیلیت کرده و روی پیوند کلیک نمی‌کنند. آنوقت دیگر نه هبوطی، نه سقوطی، نه گریه و زاری و احساس عریانی و خلع قدرت شدن!

آنگاه استفاده کامل از قدرتهائی که می‌دانند در آن‌ها شارژ شده و محصول خودشان نیست و هر لحظه با یک اشتباه امکان خاموش شدنش وجود دارد!

چنین سیستمی به آنتی ویروس تواضع که عین آگاهی و هشیاری ست، نه یک پرنسیپ اخلاقی، مجهز شده و می‌توان امیدوار بود که ری‌ست شود. در این پروسه سیستم، خود را مجددا زیر شارژ و دستکاری‌های لازم میکروسافت پایگاه کنترل قرار داده، تنظیم می‌شود. در غیر اینصورت‌‌ همان اتفاقی می‌افتد که‌گاه برای کامپیوتر‌های ویروس زده پیش می‌آید.






نظر شما درباره این مقاله:








 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024