دوشنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۴ - Monday 1 September 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 29.08.2025, 20:08

انسان، قدرت و دین


سیامک صفاتی

در طول تاریخ این غرایز سرکش ما بوده که در صور و اشکال مختلف جلوه‌گری کرده و آدمیان را به اسارت و بندگی خود وا داشته است. تفاوتی ندارد، دین و حکومت دینی نیز، در اتصال و پیوند با غرایز یکی از این صور و اشکال اسارت‌آفرین بوده است. دین انسان سلطه‌گر و خودخواه و خودشیفته را به انسان نرم‌خوه و دیگرخواه تبدیل نمی‌‌کند، بلکه او از ادیان و مذاهب آنچه خودخواهی و خوی سلطه‌گری او را سیراب می‌کند بر می‌گیرد. به گواه آیاتی از متون به اصطلاح مقدس، دین تنها کسانی را هدایت می‌کند که خواهان و مشتاق تغییر و تکامل باشند. افراد و اصناف قدرت‌پرست آیات و احادیث و روایاتی از متون به اصطلاح مقدس و ادیان و مذاهب بر می‌گیرند که عطش قدرت‌خواهی آنان را سیراب کند. تفسیر اولی الامر منکم در قرآن به کام خود و حفظ نظام اوجب واجبات، اثباتی بر این مدعاست. آزادیخواهان و اندیشمندان رویکردهایی را دنبال می‌کنند که موید آزادی و تعالی زندگی فردی و حیات جمعی باشد. متعصبان و تنگ‌اندیشان آن را از دین بر می‌گیرند که هویت کاذب و همبستگی مکانیکی و امنیت پادگانی به آنان دهد. شهوت‌پرستان نیز آیات و روایات و احادیثی را بر می‌گیرند که غریزه شهوانی آنها را پاسخ گوید. و باقی بر این منوال.

برتری‌طلبی و خودکامگی، تمامیت‌خواهی، فزون‌خواهی و سلطه‌گری، دینی و غیر دینی ندارد. هر دو آنها به ظلم و نابرابری و تبعیض منجر می‌شوند، و البته بواسطه دین قداست می‌یابند. برتری نژادی و جنسیتی و صنفی و طبقاتی و دینی و مذهبی به آپارتاید نژادی و جنسیتی و صنفی و طبقاتی و دینی و مذهبی تبدیل شده است. شخص‌پرستی و قیمومیت‌محوری و سلطه‌گری غیر دینی به نازیسم و فاشیسم و کمونیسم و دینی آن به طالبانیسم و داعشیسم و ... تبدیل شده است. تمامیت‌خواهی و انحصارطلبی و از بین بردن تفاوت‌ها و یکدست‌سازی جوامع و سرکوب عقاید و اندیشه‌های متنوع و متفاوت در دیکتاتوری‌های غیر دینی اشخاصی چون استالین و پینوشه و صدام و قذافی و بشار اسد و غیره و در دیکتاتوری‌های دینی همچون داعش و طالبان و حکومت‌های قرون وسطی و غیره را پدید آورده است.

با این وصف چه تفاوتی است وقتی حکومت‌ها عوض شوند.(غیر دینی به دینی) اما حبس، سرکوب، تحقیر، اعدام، سانسور، فیلترینگ و یکدست‌سازی جوامع و... تکرار شود و بلکه شدت و فزونی گیرد؟ اگر با حکومت دینی این مصائب تکرار می‌شود و بلکه شدت می‌گیرد، به چه علت باید حکومت دینی داشته باشیم؟ اگر دین و حکومت دینی، منجر به ساختن جامعه‌ای آباد و آزاد و برابر و تکریم تام و تمام حقوق بشر و حقوق محیط زیست و حقوق شهروندی و بدون تبعیض و ترس و تحقیر و فقر و شکاف طبقاتی و ریا و تزویر و دروغ و ... نشده و نمی‌‌شود، پس راه رستگاری و نجات کدام است که وعده‌اش را می‌دهد؟ مسلما راه رستگاری و سعادت از دل جامعه بیمار و منحط بیرون نمی‌‌آید. اگر مشکل با دین و اقسام ایدئولوژی‌ها حل می‌شود، چرا در عالم واقع این اتفاق نیفتاده است؟ اساسا چه مشکلی وجود دارد و در چه بستری اقسام رذائل سر بر می‌آورند و رشد می‌کنند؟

برای فایق آمدن و حل شرارت قدرت، راه حل این نیست که قدرت را به هم‌پوشانی و هم‌پیوندی دین یا ایدئولوژی‌های دیگر ببریم. زیرا چنانکه گفته شد، این انسان‌ها هستند که دین را متناسب با پیش‌فرض‌ها و جهان‌بینی و آنچه از آن می‌خواهند به سخن در می‌آورند و از آن بر می‌گیرند و دنبال می‌کنند. بلکه راه حل در تحدید و تقسیم و انتخابی و ادواری و نظارتی و پاسخگو کردن قدرت و آزادسازی حق انتخاب کردن و انتخاب شدن مردم فارغ از جنسیت، قومیت، مذهب، زبان، دین و غیره از رانت قدرت و نظارت‌های دیکتاتورمآبانه است.

پادزهر زهر قدرت، دموکراسی و حقوق بشر و آزادی‌های بنیادین و حاکمیت قانون مردم‌بنیاد موضوعه است نه قانون شریعت یا تاریخ و هر چیز دیگری که بیرون از مردم بر مردم حکومت کند. قدرت غیر انتخابی و نامحدود و مادام‌العمر و تقسیم نشده هم دین را به مسلخ می‌برد و هم قدرت را تباه و فاسد می‌کند و هم جامعه را نابود می‌کند و هم طبیعت و محیط زیست و جانوران را، و بیچاره انسان که سرمایه‌ای جز عمر خود ندارد. حکومت و استبداد دینی رذائلی پر از نفاق و دروغ و تزویر و ... می‌سازد و این رذائل منجر به تفسیری از دین می‌شود که استبداد را بازتولید می‌کند. یعنی جامعه‌ای بیمار، خوانشی از دین را بر می‌گیرد که استبداد و خودکامگی و منیت را توسعه می‌دهد. و از این رو، باید بیرون از ادیان و مذاهب و حکومت دینی و هر قدرتی که برایند خواست‌ها و ترجیحات و اهداف مردم نیست و از دل اجتماع رشد نکرده و سر بر نیاورده ایستاد. و به‌قول پوپر به چگونه حکومت کردن روی آورد، نه اینکه چه کسی حکومت کند و یا چه دین و مذهب و یا طبقه و صنفی قدرت را در دست بگیرد تا جامعه به فضایل اخلاقی آراسته شود. به‌قول ولتر “همه انسان‌ها برابرند زیرا همه آنها به گونه‌ای برابر انسانند”. از آنجا که منبع مشروعیت، تنها در متن جامعه و بین مردم منتشر است و از مردم بر می‌آید، نه دین یا تاریخ یا هر چیز دیگر، پس قدرت، تنها در جامعه آزاد و برابر و دموکرات خود را نقد و اصلاح می‌کند و مسیر درستش را می‌یابد. جامعه دموکرات، حساس در مقابل تبعیض و ظلم و فارغ از ترس و فشار و سرکوب، به‌صورت همبسته و متشکل از رهگذر گفتمان سازی، عناصر ستم‌آلود و تبعیض‌آمیز را شناخته و به تدریج با کنشگری فعال می‌زداید و مسیر رشد و توسعه و رفاه و امنیت و صلح پایدار را ایجاد می‌کند.

خداوند انسان را خلیفه خود قرار داده است نه دین را و انسانی که مطمح نظر خداست همین انسانی است که در فرایند تاریخ توان اندیشیدن خودآیین و اراده آزاد و مستقل و خلاقیت و داوری اخلاقی و بیان بی‌لکنت و نوشتن بی‌وحشت و ... را لنگ لنگان یافته است. نه انسان موهوم ومجرد و جدا از واقعیت و ساخته و پرداخته نظام‌های ایدئولوژیک، که از آنان بنده و برده می‌سازند. نظام‌های دینی و ایدئولوژیک، این سلسله‌جنبانان مرگ‌اندیشی، نه تنها زندگی را در پای مرگ قربانی می‌کنند، حتی از توجه به مرگ به سود زندگی برای این فرصت بی‌بدیل عاجزند.

سخنرانی استیو جابز در جمع فارغ‌التحصیلان وقت برای همه ما بسیار قابل تامل است: “هیچ کس نمی‌‌خواهد بمیرد، حتی مردمی که می‌خواهند به بهشت بروند. نمی‌‌خواهند بمیرند تا به آنجا بروند. و همچنان مرگ سرنوشتی است که همه ما دچارش هستیم. هیچکس تا به حال از آن فرار نکرده، همانطور هست که باید باشد. زیرا مرگ تنها اختراع بی‌نظیر زندگی است. مامور تغییر همه چیز است، قدیمی‌ها را پاک می‌کند تا راه برای جدیدها باز کند. در هر حال حاضر شما جدید هستید. اما روزی نه چندان دور، شما قدیمی و کنار گذاشته خواهید شد. زمان شما محدود است پس با زندگی کردن به جای یکی دیگر هدرش ندهید. گرفتار تعصبی که زندگی کردن با افکار یکی دیگر است نشوید. اجازه ندهید سر و صدای نظر دیگران صدای درونی شما را خفه کند. و مهم‌تر از همه شجاعت پیروی از قلب و باور خود را داشته باشید. آنها به درستی می‌دانند که شما واقعا می‌خواهید چه کسی باشید. هر چیز دیگری در درجه دوم اهمیت قرار دارد.”

بنیادگرایان دینی و غیر آن، ادعای هدایت انسان‌ها و بردن آنها به بهشت یا زمین و زمان موعود را دارند. وقتی در پنجره باز زندگی و این فرصت بی‌همتا، عقل خودآیین و وجدان آزاد و قدرت داوری و اراده آزاد و مستقل و فردیت و حق انتخاب و حق تعیین سرنوشت را از ما سلب می‌کنند، اصلا انسان نیستیم تا واجد رفتن به بهشت باشیم، چوب خشکیم. آنان توجه نمی‌‌کنند که بهشت با قدر دانستن همین فرصت‌ها و توانایی‌هاست که خداوند در برابرمان گشوده است. ضعف دین‌مداران این است که خدا را در دین جستجو می‌کنند. در صورتی که خدا بیرون از دین در هنر و موسیقی و شعر، علم و دانش، اختراع و اکتشاف، انواع زیبایی‌ها، خلاقیت و آفرینش‌گری و عشق و مهر و آزادی و برابری و عدالت و در محیط زیست و وجود و حضور دارد. افق دید آنها کوتاه است و تصور می‌کنند همه‌ی حقیقت و حکمت در دستان آنهاست.

با این وصف، دین اگرچه روشنی‌های بسیاری در نظام اندیشگی از جمله مولانا و حافظ و ابن سینا و بایزید بسطامی و کثیری دیگر ایجاد کرده است، اما این امر، موضوعیست قائم به فرد، نه قائم به نظام. وگرنه عتاب و خطاب حافظ و مولانا به گواهی اشعارشان سرشار از کنایه به مفتیان و مفتشان و محتسبان می‌باشد. آنان پیش و بیش از هر چیزی سودای سر بالا داشته‌اند و این جز با درک و دید باز و رها از قید تنگ‌نظری و پالایش همواره پیش فرض‌ها ممکن نمی‌‌شود. اما چنانچه دقیق شویم دین در طول تاریخ بیشتر جنگ افروخته و انسان‌ها را مقابل هم قرار داده است. مذهب مقابل مذهب، دین مقابل دین، مومنان مقابل غیر دینداران، ادیان مقابل بی‌دینان. از دل دین و با استفاده از آیات قرآن سنگ‌اندیشانی چون طالبان و القاعده و خوارج و داعش و صفویه و بسیاری دیگر بیرون آمده‌اند و چه جنگ‌ها که نمودند و چه آتش‌ها که بر افروختند. همین نشان می‌دهد دین باید به افراد واگذار شود نه به سیستم.

دموکراسی در بنیاد، بر فرهنگ گفتگو استوار است. پذیرش گفتگو یعنی به رسمیت شناختن دیگری، از گفتگو جنگ بیرون نمی‌‌آید. ضمن اینکه دموکراسی و حقوق انسان و ... انحصار به غرب ندارد بلکه تجلی روح انسانی است در فرایند تکاملی تاریخ. دموکراسی نظارت مردم بر حکومت است و دیکتاتوری با هر عنوانی نظارت حکومت بر مردم. دین جنبه نظارتی دارد و در پیوند با قدرت، سلطه‌گری را تشدید می‌کند که حاصلش جز استبداد و و قربانی شدن انسان‌ها و اراده مستقل و آزاد و برابر او نخواهد بود. اما چنانکه دین در جامعه باشد و به افراد واگذار شود دموکراسی را تعمیق می‌بخشد. ضمن اینکه دین، دین باقی می‌ماند، نه ابزار قدرت و توجیه گر سرکوب و غیریت سازی و هویت‌سازی‌های کاذب. و اینکه دین به صنعت و تجارت و مشروعیت بخشی غرایز و ترضیه تمایلات نفسانی تبدیل نمی‌‌شود. و مضافا حضور دین در جامعه باعث می‌شود تا منافع صنفی و قومی و جنسی و طبقاتی و آمال و آرزوهای ما رنگ دین نگیرند و در جامه قدرت، قداست نیابد. حضور دین در جامعه دموکرات، پیش‌فرض‌های دینی را به سود عقلانیت و آزادی و برابری و عدالت اجتماعی، دائما تنزیه و تصحیح و دموکراتیک می‌سازد.





نظر شما درباره این مقاله:








 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net