پنجشنبه ۶ شهريور ۱۴۰۴ -
Thursday 28 August 2025
|
ايران امروز |
برگردان: علیمحمد طباطبایی
گفتوگوی جدیدترین شماره هفتهنامه اشپیگل با آنجلیکا اِک
درباره دشواریهای روابط میان زوجها
زندگی مشترک میان زوجها: بسیاری از افراد عاشق یکدیگر هستند، حتی اگر نیازهای جنسی متفاوتی داشته باشند. آنجلیکا اِک (Angelika Eck)، درمانگر، توضیح میدهد که چگونه این رابطه میتواند همچنان موفق باشد.
اِک، متولد ۱۹۸۰، دکتر روانشناس، نویسنده کتاب و درمانگر سیستمیک زوجین و مسائل جنسی در کارلسروهه است.
اشپیگل: خانم اِک، “میل” (Lust) چیست؟
اِک: در ابتدا، میل یک کلمه زیباست که ریشه آن همیشه به لذت و خوشی برمیگردد؛ یعنی داشتن میل به چیزی. اما همچنین درباره اشتیاق است، یعنی “دوست داشتن چیزی”. در رابطه جنسی، هر دو معنا مطرح است: آیا من به چیزی میل دارم؟ آیا از آنچه تجربه میکنم لذت میبرم؟ و همچنین: به چه چیزی میل دارم؟ چه چیزی مرا جذب میکند و به چه چیزی واکنش نشان میدهم؟ میل، پیچیدهترین و جذابترین عملکرد جنسی است، زیرا در آن عوامل بیولوژیکی، روانشناختی و اجتماعی به شکلی پیچیده با هم تعامل دارند.
اشپیگل: گاهی گفته میشود: «میل مانند گوزنی ترسو است» – آیا این درست است؟
اِک: این سخن طوری به نظر میرسد که گویی میل چیزی است که فقط گاهی بهسرعت دیده میشود و سپس دوباره پنهان میگردد. من ترجیح میدهم بگویم: میل مانند یک خانم کوچنشین (Nomadin) است. او غیرقابل پیشبینی است، شاید موقتاً ساکن شود، سپس کوچ میکند، نمیتوان آن را مهار کرد یا دقیقاً تصمیمهای او را پیشبینی نمود.
اشپیگل: تفاوت بین میل خودجوش (spontaner Lust) و میلی که تنها در اثر محرکهای خاص ایجاد میشود چیست؟ و چرا این تفاوت مهم است؟
اِک: بهطور دقیق، هر نوع میلی تأثیرپذیر و پاسخگو (responsiv) است، زیرا به یک محرک درونی یا بیرونی واکنش نشان میدهد. با این حال، من این تفکیک را مفید میدانم، زیرا افراد میل را به شکلهای بسیار متفاوتی تجربه میکنند. برخی احساس میکنند که میل مستقیماً از بدنشان میآید. دیگران میگویند: «من این اشتیاق خودجوش را ندارم.» اما این به معنای عدم وجود میل نیست، بلکه نشان میدهد که آنها میتوانند در مواجهه با یک محرک (Stimulus)، با میل واکنش نشان دهند. این نوع میل با این تفکیک، از انگ “غیرطبیعی یا بیماری بودن” رها میشود (entpathologisiert)، یعنی اگر میل به خودی خود نیاید، غیرطبیعی نیست. میل پاسخگو که به تحریک، لمس یا نزدیکی واکنش نشان میدهد، یک توانایی است، نه یک نقص. هر دو نوع میل ارزش یکسانی دارند. این درک به افراد کمک میکند خود را بهتر بفهمند و در رابطه مشترکی که با شریک جنسی خود دارند درباره آن گفتوگو کنند.
اشپیگل: آیا بین این دو نوع میل، تفاوتهایی میان جنسیتها وجود دارد؟
اِک: بله، هم در کارهای بالینی من و هم در مطالعات، میبینم که زنان بیشتری میل پاسخگو (responsives Begehren) را تجربه میکنند. مدل روانپزشک رزماری باسون (Rosemary Basson)، میل جنسی زنانه را اینگونه توصیف میکند: من در حالت خنثی هستم، سپس یک محرک وجود دارد، بعد ممکن است با برانگیختگی واکنش نشان دهم و در نهایت، مانند “اشتها هنگام غذا خوردن”، میل ایجاد میشود. بسیاری از زنان خود را در این توصیف مییابند. علاوه بر این، برخی زنان وابستگی میل به چرخه قاعدگی را توصیف میکنند: در اطراف زمان تخمکگذاری، میل خودجوش ظاهر میشود و در بقیه چرخه، راههای دیگری برای میل وجود دارد. ما میدانیم که مردان قویتر و سریعتر به محرکهای بصری واکنش نشان میدهند و بیشتر میل خودجوش را گزارش میکنند. اما نمیخواهم تفاوتهای مرد-زن را قطعی جلوه دهم، زیرا چنین مقایسههایی همیشه فقط بر اساس میانگینها (Mittelwerten) مطرح هستند. تنوع درون هر گروه جنسیتی میتواند بسیار زیاد باشد.
اشپیگل: آیا این تفاوتها بیولوژیکی هستند یا تحت تأثیر فرهنگ شکل گرفتهاند؟
اِک: جدا کردن “طبیعت” (استعداد طبیعی و ژنتیک) و “پرورش” (تأثیر محیط) دشوار است. مردان بهطور متوسط مکانیسمهای بازدارنده کمتری دارند و میلشان سریعتر فعال میشود. آنها میتوانند بهتر روی محرکهای جنسی تمرکز کنند و بنابراین بهسهولت حواسشان پرت نمیشود. اینکه این مسئله چقدر فرهنگی یا بیولوژیکی است، سخت است که مشخص شود. پدرسالاری به هر دو جنس دیکته کرده که چه چیزی را باید بخواهند: مردان تحت فشار وظیفه (Performancedruck) هستند، یعنی تأکید بر این است که باید عملکرد خوبی داشته و مسلط باشند. در مقابل، میل زنان برای قرنها تابو بوده و بیارزش شمرده شده است.
اشپیگل: این مسئله تا امروز چگونه بر روابط جنسی ما تأثیر گذاشته است؟
اِک: ما هنوز این الگوهای جنسیتستیز (sexfeindlich) را – چه آگاهانه و چه ناخودآگاه – سینه به سینه منتقل میکنیم. مثلاً: من میخواهم از دخترم محافظت کنم، چون میدانم چقدر زنان قربانی تجاوز میشوند. اما همزمان میخواهم او را تشویق کنم که از رابطه جنسی لذت ببرد. چگونه این دو با هم جمع میشوند؟ دختران هنوز طوری اجتماعی میشوند که نیازهای دیگران را بر نیازهای خود ترجیح دهند. اینجا این سؤال مطرح میشود: آیا اصلاً اجازه دارم میل (Begehren) خودم را احساس کنم؟ آیا این مجاز است؟ نگرانیِ از “نداشتن اجازه برای میل شخصی” یا “زیادهخواهی”، عمیقاً ریشه دوانده است. در عین حال، به دختران بیشتر آموزش داده میشود که به احساسات خود توجه کنند و آنها را بیان کنند. این خودش یک مزیت است، زیرا در مردان اغلب [خواسته جنس متقابل] با سکوت مواجه میشود. مردان بیست و چندساله به من میگویند که در دوران بلوغ – مثلاً پس از جدایی والدین از یکدیگر – کاملاً تنها بودند. سپس پورنوگرافی وارد شد: محرکهای قوی که آنها را موقتاً از تنهایی بیرون میآورد. و سرانجام، برخی از آنها به “جنگجویان تنها” (Lonely Warriors) تبدیل شدند، غرق در بازیهای رایانهای و انزوای فردی.
اشپیگل: چگونه مردان میتوانند از این وضعیت خارج شوند؟
اِک: اغلب این مسئله از طریق یک بحران حل میشود. افراد وقتی برای درمان مراجعه میکنند که میفهمند: دیگر نمیتوان اینطور ادامه داد. برخی افسردگی را تجربه میکنند، برخی دیگر دچار اختلال عملکرد جنسی میشوند یا به رابطه جنسی اعتیاد پیدا میکنند. سپس در مقطعی این سؤال مطرح میشود: آیا میخواهم زندگی دیگری داشته باشم؟ این لحظه بسیار ارزشمندی است. بهویژه وقتی کسی میگوید: من یک رابطه با خانمی دارم و نمیخواهم آن را از دست بدهم. یا: میخواهم یک ارتباط واقعی داشته باشم. در اینجا کار آغاز میشود. صمیمیت با یک فرد واقعی را میتوان یاد گرفت – از جمله غلبه بر ترسها.
اشپیگل: میل جنسی ما در طول زندگی چگونه تغییر میکند؟
اِک: میل جنسی در کودکی چندحسی (multisensorisch)، شهوانی و غیرمتمرکز بر اندامهای تناسلی است. تنها با افزایش هورمونها در دوران بلوغ است که این تمرکز بر اندامهای تناسلی ایجاد میشود و پس از آن، بیشتر توسط یک “سائق جنسی” مستقیم و بیواسطه هدایت میشویم. در میانسالی، زندگی ما تحت تأثیر وظایف متعدد قرار میگیرد: از مسائل شغلی و تعهدات اجتماعی تا بارداری، زایمان و والدین شدن. همه اینها بر میل جنسی تأثیر میگذارند. تغییر در نیازهای جنسی بخشی از رشد جنسی است و نشانه کمبود نیست.
اشپیگل: روحیه امروزیِ بهینهسازی فردی در یک جامعه مبتنی بر عملکرد و توان، چگونه بر میل جنسی ما تأثیر میگذارد؟
اِک: علاوه بر استرس و پویاییهای جنسیتی، روحیه زمانه نیز بهعنوان یک ترمز برای میل عمل میکند: یک دیکتاتوری سرمایهدارانه برای بهینهسازی فردی که به ما القا میکند باید در همهچیز – شغل، والدین بودن، بدن، رابطه – به حداکثر ممکن برسیم، فضایی ایجاد میکند که با میل جنسی سازگار نیست. تفسیرهای مختلفی برای این مسئله وجود دارد که جوانان امروز کمتر رابطه جنسی دارند، و یکی از آنها این است که زندگی از آنها بیش از حد طلب میکند و آنها در استرس دائمی هستند.
اشپیگل: چرا بسیاری از زوجهایی که سالهاست در کنار هم هستند میل خود به یکدیگر را از دست میدهند؟
اِک: کاهش میل در روابط طولانیمدت هر دو جنس را تحت تأثیر قرار میدهد. اگر مردان به محرکها و تحریکات بصری خاصی عادت کرده باشند، وقتی بدن همسرشان از فرم ایدهآل خارج میشود، دچار مشکل میشوند. برای زنان، این مسئله اغلب مطرح است که شریکشان را نیازمند میبینند و میگویند: «من تمام روز مراقبت از دیگران را انجام میدهم – نمیخواهم مسئول ارضای جنسی تو هم باشم!» یا: «بچهها همیشه به من چسبیدهاند – لطفاً تو هم این کار را نکن!»
اشپیگل: چرا برخی زنان در دوران یائسگی رابطه جنسی را کنار میگذارند؟
اِک: اگر در زندگیام همیشه در رابطه جنسی مشارکت داشتهام اما خودم لذتی نبردهام، خوشحال میشوم که آن را تمام کنم. میل جنسی بیشتر از همه توسط کیفیت رابطه تعیین میشود. بنابراین، خشکی واژن یا درد در رابطه جنسی نیست که باعث بیمیلی در یائسگی میشود، بلکه این سؤال است: «چقدر خوب میتوانیم با هم ارتباط برقرار کنیم؟» آیا رابطه ما آنقدر صمیمی است که بتوانیم در این دوره که ویژگی آن تغییرات جسمی است، یکدیگر را از نظر جنسی دگرگون یا گسترش دهیم؟
اشپیگل: اما آشنایی و شناخت بیش از حد از یکدیگر هم میتواند میل را کاهش دهد...
اِک: رواندرمانگری به نام اِستِر پرِل (Esther Perel) بهدرستی میگوید: ما همه به ثبات نیاز داریم – اما خودمان را به چیزهای آشنا محدود میکنیم. این میتواند باعث شود که علاقهمان به یکدیگر را از دست بدهیم، درحالیکه حتی آنقدرها هم همدیگر را نمیشناسیم. من واقعاً چقدر از فانتزیهای جنسی شریکم اطلاع دارم؟ اگر کسی بخواهد چیز جدیدی تجربه کند، باید کمی خطر کند و ناشناختهها را بپذیرد، حتی در خودش. ابراز یا پذیرش چیزهای غریبه که ممکن است برایمان هیجانانگیزتر باشد، یک ریسک است. این ممکن است رابطه را بیثبات کند و ما از خود بپرسیم آیا طرف مقابل باز هم میتواند دوستم داشته باشد. من در کارم بارها این را دیدهام: وقتی مشخص میشود که فرد مورد علاقه ما در آشکار یا پنهان، جنبههای کاملاً متفاوتی از سکسوالیته را زندگی میکند یا میخواهد، زوجها اغلب به بحرانهای عمیقی فرو میروند. اما دقیقاً در اینجا فرصتی برای نشان دادن واقعی خود وجود دارد.
اشپیگل: چگونه با افرادی برخورد میکنید که اصلاً نمیدانند به چه چیزی میل دارند؟
اِک: این معمولاً یک مسئله رابطهای است، زیرا تنها در بستر یک رابطه است که بیمیلی جنسی اصلاً به مشکل تبدیل میشود. وقتی یک زن میگوید: «میخواهم بخواهم!»، این یک وضعیت پارادوکسیکال است. در واقع او هیچ میلی احساس نمیکند، اما میخواهد این تغییر کند – به خاطر شریکش. «نه» گفتن او به رابطه جنسی اغلب یک «نه» قوی نیست، بلکه همراه با احساس گناه و عدم اطمینان نسبت به شریکش است. بهجای پرسیدن: «به چه چیزی میل داری؟»، من میپرسم: «دقیقاً چه چیزی را نمیخواهی؟» اغلب از این طریق تصویر واضحتری به دست میآید: چه چیزی خوب نیست، اما شاید به چه چیزی کمی میل داشته باشد؟ اما قبل از اینکه بتوانیم این را کشف کنیم، باید بتوانیم یک «نه» قاطعانه را بپذیریم. بسیاری از زنان ابتدا باید یاد بگیرند که با صدای بلند و واضح بگویند: «اینطوری دوست ندارم لمس شوم!» یا: «در این شرایط، رابطه جنسی برایم معنی ندارد.» «نه» گفتن، آغاز است. تنها وقتی این مسئله پذیرفته شود، میتوان دوباره به سمت میل حرکت کرد.
* مصاحبهکننده: هایکه کلین (Heike Kleen)
* شماره ۳۴ / ۱۴ اوت ۲۰۲۵ - اشپیگل - صفحه ۹۹
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|