پنجشنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - Thursday 1 May 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 30.04.2025, 12:15

کتابی درباره جشن‌های ۲۵۰۰ ساله-۲


تهیه و ترجمه: علی‌محمد طباطبایی

نگاهی به کتابی در باره جشن‌های ۲۵۰۰ ساله سلطنت پهلوی
و بررسی انگیزه‌های این جشن دراین کتاب

بخش سوم

ایران باستان و غرب

جنبش فکری ملی‌گرایانه‌ای که در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در ایران ظهور کرد، تا حدی بازتابی از روندهای تاریخ‌نگاری شرق‌شناسانه اروپایی بود. در دنیای باستان، ایرانیان به نوعی مورد احترام دشمنان رومی و یونانی خود قرار داشتند، هرچند که به طور اساسی به عنوان بربر شناخته می‌شدند، و ایرانیان موضوع نمایشنامه‌ها، شعرها، فلسفه و تحقیق تاریخی بودند. اما این احترام پس از حمله اعراب از میان رفت، زمانی که به گفته ریچارد فرای (Richard Frye)، «نوعی پرده میان ایرانیان و غرب کشیده شد و این وضعیت برای قرن‌ها باقی ماند». (۴۷) منابع کلاسیک یونانی و کتاب مقدس منابع اصلی غربی‌ها در تاریخ ایران باقی ماندند و همان‌طور که انصاری می‌نویسد، آنها «یک میراث داستانی از ایران به جای گذاشتند که در ذهن قرون وسطایی نفوذ کرده و با ظهور رنسانس، که همراه با رشد سفر، سواد و نشر بود، به مخاطبانی فزاینده و پربار دست یافت.» (۴۸)

با افزایش تعامل میان غربی‌ها و ایرانی‌ها در دوره‌های اولیه معاصر، علاقه به تاریخ ایران دوباره در غرب رشد کرد. این تعامل از قرن شانزدهم، در دوران صفویه آغاز شد. شاه طهماسب (۱۵۲۴–۱۵۷۶) به خارجی ها اجازه داد تا به بازارهای ایران دسترسی پیدا کنند، و توسعه زیرساخت‌های سفر تحت حکومت شاه عباس (۱۵۸۸–۱۶۲۹) سفر بازرگانان خارجی به ایران را تسهیل کرد. (۴۹) در همین حال، ماجراجویی‌های رابرت شرلی (Robert Sherley) انگلیسی که در دوران سلطنت شاه عباس سفارت‌خانه‌های ایرانی را به اروپا هدایت می‌کرد، جذابیت عمومی انگلیسی‌ها را برای رمانتیک‌گرایی شرق تقویت نمود.(۵۰)

بخشی از الهام این تعاملات، باعث گردید که روایت شاهان ایرانی در تئاترهایی که بین قرن شانزدهم تا هجدهم در اروپا به اجرا در می آمد به موضوعات محبوبی تبدیل شوند و نمایشنامه‌هایی با عنوان‌هایی مانند «کسرى: تراژدی» و «تراژدی داریوش» اجرا گردند. (۵۱) حداقل چهار نمایشنامه در مورد کوروش بزرگ نوشته شده است، از جمله «جنگ‌های کوروش شاه پارس، علیه آنتیوخوس شاه آشور، با پایان تراژیک پانته‌ا» (۱۵۹۴) و «کوروش بزرگ: یا، تراژدی عشق» (۱۶۹۶) نوشته جان بنکس (John Banks).(۵۲)

در دو قرن بعدی، به‌ویژه در دوران نخستین قرن نوزدهم، هنگامی که اروپایی‌ها، به‌ویژه بریتانیایی‌ها، به ایران سفر می‌کردند، و معمولاً بیشتر آنها مأموریت‌های دیپلماتیک بودند، علاقه به ایران باستان بیشتر شد. این روند زمانی شدت گرفت که نخستین تلاش‌ها برای کاوش در محوطه پرسپولیس توسط بریتانیایی‌هایی همچون سر گور اوزیلی (Sir Gore Ouseley) در سال ۱۸۱۱ آغاز شد  و سپس توسط کارشناسانی که به او ملحق شدند مانند رابرت گوردن (Robert Gordon) و در سال‌های ۱۸۲۵ و ۱۸۲۶ (۵۳) توسط لژیونر-کلنل افرایم گریش استانیوس (Ephraim GerrishStannus) و سرهنگ جان مک‌دونالد (John Macdonaldin) ادامه یافت. فعالیت‌هایی که در پرسپولیس مشاهده می‌شود، نشان‌دهنده شور و شوق این مسافران اولیه برای بازدید از آثار باستانی ایران است. طبق یکی از گزارش‌های آن زمان، «انگلیسی‌هایی که قصد دارند از هند شرقی به‌طور زمینی سفر کنند، از دریا وارد خلیج فارس می‌شوند، در بندرعباس پیاده می‌شوند، به شیراز می‌روند و از بازدید خرابه‌های پرسپولیس لذت می‌برند.»(۵۴)

در همین زمان بود که نخستین تاریخ جامع ایران توسط سر جان ملکوم (Sir John Malcolm) منتشر شد. ملکوم که در سال ۱۸۰۰ به ایران سفر کرده بود، به شدت شیفته کشور و تاریخ این کشور گردید و اظهار داشت: «من هر ساعت فراغتی را صرف پژوهش در تاریخ این کشور خارق‌العاده می‌کنم که ما کمترین آشنایی با آن نداریم.» (۵۵) در کتاب «تاریخ ایران» او که نخستین بار در سال ۱۸۱۵ منتشر شد، نوشته است که «خواننده انگلیسی باید با تاریخ و وضعیت مردمی آشنا شود که در بیشتر دوران‌ها نقش برجسته‌ای در تئاتر جهان ایفا کرده‌اند.» (۵۶) البته همه بازدید کنندگان تا این اندازه مجذوب نشده بودند. یک نظامی بریتانیایی به تلخی نوشته بود که تخت جمشید « از همان لحظه ای که به ایران رسیدم در هر موقعیت ممکنی به زور به خورد من داده می شد» . (۵۷)

این مسافران اولیه به ایران از عقب‌افتادگی این کشور متاثر شده بودند، دقیقآً آن چه در تضاد آشکار با گذشته باشکوه ایران قرار داشت. ملکوم نوشت که «اگرچه هیچ کشوری در طول بیست قرن گذشته انقلاب‌های بیشتری از پادشاهی ایران تجربه نکرده است، ممکن است هیچ کشوری به اندازه ایران از لحاظ وضعیت تا این اندازه اندک تغییری نکرده باشد» (۵۸) و لرد کورزن (Lord Curzon) بعدها ایران را «دور و عقب‌مانده» توصیف کرد. (۵۹) اریک چمبرلین (Eric Chamberlin) توضیح می‌دهد که چگونه این دیدگاه نسبت به ایران تا حدی از واکنش‌های خارجی‌ها به محوطه های باستانی ایران و سایر کشورهای شرقی ناشی می‌شد: «توریست فرهنگ‌شناس مجبور بود که وارد یک ورزش ذهنی پیچیده شود. او آمده بود تا از آثار بزرگ گذشته مانند بعلبک، پرسپولیس، پارتنون، سیسفون، و اهرام لذت ببرد. این آثار به وضوح کار یک تمدن برجسته بودند: به همان اندازه واضح بود که هیچ ارتباطی با بومیان ناتوان، کثیف، بی بند و بار و فقیر که در نزدیکی این آثار زندگی می‌کردند، نداشتند.» (۶۰)

برای مسافران اروپایی، واقعیت مدرن ایران تضادی آشکار با آثار باشکوه گذشته آن بود و به همین ترتیب تصویرهای ذهنی که به ‌وسیله رمانتیسم حاصل از روایت های هلنی و کتاب مقدس الهام گرفته شده بود. بسیاری از مسافران اروپایی استدلال می‌کردند که این شکاف و جدایی نتیجه حملات اعراب بوده است که آنها را به‌عنوان بربر و غیرمدنی می‌دیدند یا حداقل تهدیدآمیز و متفاوت. برخی از اروپایی‌ها ظهور اسلام را عامل مستقیم زوال ایرانیان می‌دانستند، آن هم از زمانی که در دستان مهاجمان عرب سقوط کردند. در حقیقت، ملکوم نوشت که اسلام عامل برجسته‌ای بود که «پیشرفت تمدن را در میان کسانی که این دین را پذیرفته‌اند، به تعویق انداخته است... تاریخ ایران از فتح عرب تا به امروز می‌تواند به‌عنوان اثبات درستی این مشاهدات باشد.» (۶۱)

ضیا-ابراهیمی (Zia-Ebrahimi) اشاره می‌کند که تنفر خاصی از اسلام و هر آنچه مربوط به اسلام بود، در نوشته‌های اروپاییان درباره‌ی شرق عمیقاً ریشه‌دوانده بود، بنابراین تعجب‌آور نیست که شرق‌شناسان دوران پیش از اسلام را به مراتب با احترام بیشتری می‌نگریستند. دومین نکته این است که بسیاری از شرق‌شناسان موضوعات خود را از دیدگاه کلاسیک، از منابع یونانی و لاتینی، بررسی می‌کردند. بنابراین، به عنوان کلاسیک‌گراها، آنها از اسلام متنفر بودند و آن را پدیده‌ای می‌دیدند که پایان دوران باستان غربی را رقم زد.(۶۲)


ایران خانم به نمایندگی از مردم، شاه و شهبانو را به دلیل از دست دادن فره ایزدی به خروج از کشور محکوم می‌کند

گرچه این نکته جای تردید بسیار دارد که به طور کلی غربیان از اسلام نفرت داشتند، اما برای بیشتر اروپایی‌ها، تفاوت زیادی بین ایران باستان و ایران اسلامی وجود داشت. در حالی که اولی باعث تحریک علاقه فراوان می‌شد، دومی معمولاً با بی‌تفاوتی مواجه می‌گردید. علاقه غربیان به آثار باستانی محدود به ایران نبود. بین سال‌های ۱۸۱۰ و ۱۹۱۰، تقریباً تمام حفاری‌های بزرگ و کوچک غربیان در دنیای اسلامی بر سایت‌های پیش از اسلام مانند بابل، خراس آباد و نیپور متمرکز بود. (۶۳) اروپایی‌ها احساس می‌کردند که این تاریخ به نوعی به آنها تعلق دارد و تاریخ اسلامی از اهمیت یا ارتباط خاصی برخوردار نیست. بنابراین، هنگامی که رژیم پهلوی در دهه ۱۹۲۰ بر تاریخ ایران باستان به‌عنوان پایه‌گذار ایدئولوژی دولتی خود تأکید می‌کرد، به نوعی هم به پایگاه داخلی و هم به پایگاه خارجی استناد می‌نمود. تمرکز بین‌المللی استراتژی‌های رژیم برای مشروعیت‌بخشی را می‌توان در سراسر دوره اولیه پهلوی مشاهده کرد، به‌ویژه در جشن‌های هزارمین سال گرد تولد فردوسی در سال ۱۹۳۵.

رضا شاه و جشن فردوسی

ادعاهای مربوط به منحصر به فرد بودن و حتی برتری فرهنگ، نژاد و تمدن ایرانی، و نمادگرایی سلطنتی، به تدریج مبنای ایدئولوژیک ناسیونالیسم [دوره] رضا شاه را تشکیل دادند. رضا خان برای دودمان جدید خود نام زبان فارسی باستان، یعنی پهلوی، را انتخاب کرد و یادبودهای هخامنشی بر روی تمبرها در این دوره به نمایش درآمدند و در طول دهه‌های بعدی، این نمادها به ویژگی غالب تصویرگری در دوران پهلوی تبدیل شدند. (۶۴) در سال‌های اولیه حکومت رضا شاه، ساختمان‌های قدیمی تهران تخریب شدند و به جای آنها ساختمان‌های جدیدی ساخته شدند که اغلب با سبک کلاسیک طراحی شده بودند. به‌عنوان مثال، دفتر مرکزی بانک ملی و مقر پلیس به سبک نوین هخامنشی ساخته شدند و موزه ایران باستان بر اساس طرح طاق کسری ساسانی طراحی شد.

طی همان دوران، دولت مجموعه‌ای از اصلاحات آموزشی را اجرا کرد که هدف آن‌ها ترویج نسخه‌ای رسمی از تاریخ ایران بود. رضا شاه نیز مانند مصطفی کمال آتاتورک در ترکیه تلاش می‌کرد تا ملتی مدرن بسازد و دولت و جامعه را تحت پرچم فرهنگ ملی متمایز متحد کند. اندیشمندانی چون عیسی صدیق، علی‌اصغر حکمت و حسن پیرنیا مسئول اجرای سیاست‌هایی بودند که هدف آنها ارتقای عهدنامه های ناسیونالیستی جلال‌الدین میرزا، آق‌خان‌زاده و کرمانی، و همچنین مقالات موجود در کتب کاوه و ایرانشهر بود. (۶۵) سیاست‌های آموزشی دوره اولیه پهلوی، طبق گفته مرعشی، «آرزوهای دولت برای آشتی دادن منافع دوگانه مدرنیته و ناسیونالیسم» (۶۶) را منعکس می‌ساخت. از طریق توسعه برنامه درسی و نوشتن کتاب‌های تاریخی، دولت تلاش می‌کرد یک روایت رسمی برای انتشار عمومی تهیه کند. پیرنیا، یکی از چهره‌های سیاسی برجسته این دوره، تاریخ ایران باستان را در چهار جلد به رشته تحریر درآورد و در سال ۱۹۲۲ یکی از بنیان‌گذاران انجمن میراث ملی شد، سازمانی که هدف آن حفاظت و ترویج میراث ملی ایران بود. (۶۷)

در ۲۲ آوریل ۱۹۲۵، آرتور آپهم پوپ (Arthur Upham Pope)، دلال هنری و پژوهشگر مشهور آمریکایی، در تهران سخنرانی‌ای تحت عنوان «گذشته و آینده هنر فارسی» ایراد کرد. در این سخنرانی وزرای کابینه مجلس و مردی که قرار بود به زودی شاه ایران شود، یعنی رضا خان، حضور داشتند. در خلال سخنرانی، پوپ سخنانی در باره پادشاهان بزرگ ایرانی همچون کوروش و اردشیر مطرح کرد و سخنرانی خود را با فراخوانی به ایرانیان برای قدردانی از میراث پرشکوه خود پایان داد. بنابراین از نظر او، مردم ایران به جای پرستش تخت طاووس[شاید منظور تخت طاووسی بود که نادر شاه از هند به غنیمت آورده بود]، می‌توانند بهتر از همه، کار هنرمندان واقعی خود را با دقت مطالعه کنند. یک صفحه از آثار میرعلی قزوینی در قضاوت دست‌کم یکی از دانشجویان هنر فارسی، به اندازه صد تخت طاووس ارزش دارد. حداقل اصل این است که ثروت و نمایش نیست که هنر را می‌سازد، بلکه چیزی بنیادی و نجیب‌تر است که نمی‌توان آن را به چالش کشید.

اگر با آموزش و الگو گیری از کارشناسان این نظریات نادرست که باعث تأخیر در احیای حس هنری واقعی می‌شود، اصلاح شوند، آنگاه با حمایت انرژی‌زا از سوی دولت در اقدامات عملی، آینده هنر فارسی تضمین خواهد شد... دولت و مردم باید به‌طور مشترک هر کاری که می‌توانند انجام دهند تا هنر دوباره در ایران به زندگی بازگردد. (۶۸)


فردوسی در کنار سه شاعر بزرگ ایران: سعدی، حافظ و خیام

ایده رنسانس فارسی برای ایدئولوگ‌های مدرن‌ساز دوره جذاب بود و به گفته مورخ لارنس ال‌ول-سوتن (Laurence Elwell-Sutton)، این رویداد موجب برانگیختگی علاقه شخصی نخستین شاه پهلوی به میراث ایرانی شد.(۶۹) دونالد ویلبراگرید (Donald Wilberagreed) نیز با این نظر موافق بود و گفت: «هیچ شکی نیست که تأثیر ماندگار آنچه او در این مراسم شنید بر او بیشتر شد. او بیش از هر زمان دیگری متقاعد شد که قله‌هایی که ایرانیان در گذشته به آنها دست یافته‌اند، باید دوباره فتح شوند». (۷۰) این تحلیل با این حقیقت تأیید می‌شود که آن سخنرانی به‌طور گسترده‌ای برای «استفاده معلمان در سرتاسر کشور» منتشر شد. (۷۱) علاوه بر این، پیشنهادات اصلی برای احیای هنر فارسی که در سخنرانی مطرح شده بود، توسط انجمن میراث ملی اجرایی شد، زیرا به گفته عیسی صدیق، «کلمات پوپ همچون جادویی در درون ما آتش افروخت. ما به خودمان افتخار کردیم».(۷۲) پوپ هیچ اظهارنظر بنیادینی نکرد و این رویداد هیچ‌گونه شکافی در موضع دولت در مورد میراث ایرانی به حساب نمی‌آمد، اما این که این سخنان توسط یک پژوهشگر خارجی بیان شد، در واقع مشروعیت رنسانس فرهنگی فارسی را که در حال وقوع بود، به نوعی تایید کرد.

جشن هزارمین سالگرد تولد فردوسی

جشنواره‌ای که به مناسبت هزارمین سالگرد تولد فردوسی در سال ۱۹۳۵ برگزار شد، بخشی از تلاش‌های انجمن میراث ملی برای احیای هنر ایرانی بود. پوپ در سازماندهی این رویداد نقش داشت و طبق گفته یکی از همکاران سابق او، رکس استد (Rex Stead)، جشنواره «بدون تلاش‌های استاد پوپ هرگز موفق نمی‌شد». (۷۳) جشنواره بین ۴ تا ۱۴ اکتبر برگزار شد و در چهار روز نخست، کنگره بین‌المللی شرق‌شناسان برگزار گردید که ۴۵ نماینده از ۱۸ کشور مختلف در آن حضور داشتند. (۷۴) این افراد شامل دانشمندان مشهور همچون آندری ماسه، یان ریپکا، آرتور کریستنسن، ولادیمیر مینورسکی و سر ادوارد دنیسون راس بودند. (۷۵) به گفته مرعشی، این کنگره علمی «به‌عنوان تاییدی بر فرهنگ ملی ایران توسط جهان ارائه شد». (۷۶) پس از توقف کوتاهی در آرامگاه عمر خیام در نیشابور، جایی که دانشمندان بخش‌هایی از اشعار خیام را خواندند و با شراب به یاد او جامی نوشیدند، آنها در تاریخ ۱۲ اکتبر به توس رسیدند، جایی که شاه آرامگاه جدیدی که برای فردوسی ساخته شده بود را افتتاح کرد. (۷۷) گریگور با تأکید بر نگرش احیاگرانه ایدئولوگ‌های پهلوی می‌گوید: «از نظر شکلی، ساختمان ترکیبی از مقبره‌های اشکانی و قبر کوروش به‌عنوان نمونه‌هایی از معماری پیش از اسلام ایران بود». (۷۸) با مدل‌سازی قبر فردوسی بر اساس قبر کوروش بزرگ، او به یک قهرمان ملی تبدیل شد و ایرانیان مکانی یافتند که در آن می‌توانستند تاریخ جمعی خود را در زمانی و مکانی خاص تجربه کنند. (۷۹)

سالگرد تولد فردوسی توجه جهانیان را به خود جلب کرد. به‌عنوان مثال، در لندن، موزه بریتانیا نمایشگاهی از نسخه‌های خطی شاهنامه برگزار کرد، (۸۰) سر پرسی و لیدی کاکس (Sir Percy and Lady Cox) نقشه‌های فارسی را در انجمن جغرافیایی سلطنتی به نمایش گذاشتند، باشگاه فارسی (Persian Club) یک رویداد ویژه تحت حمایت سفیر ایران حسین علا برگزار کرد و گردهم آیی علمی (سمپوزیوم) در مورد مسائل مربوط به فردوسی در دانشکده شرق‌شناسی و مطالعات آفریقایی برگزار شد. (۸۱) برای رضا شاه محققان و اساتید غربی ابزار مهمی برای تبلیغ تمدن ایرانی به‌عنوان یک نیروی فرهنگی غالب در منطقه و جهان محسوب می شدند. با این حال، در ساخت روایت‌های تاریخی، دانشمندان ایرانی تا حدی به غرب وابسته بودند. به‌عنوان مثال، هنگامی که پیرنیا و فروغی تلاش کردند تا از روش‌های تاریخ‌نگاری مدرن در مطالعه کشور خود استفاده کنند، آثار آنها به‌شدت به تحقیقات علمی غربی تکیه داشت. (۸۲) جشن هزارمین سالگرد تولد فردوسی بخشی از تحولی بود که در این دوره در حال وقوع بود، در آن دوران دولت ایران تلاش می‌کرد به‌طور فعال با دانشمندان خارجی همکاری کند، اولویت‌های تحقیقاتی را تعیین نماید و با اشتیاق، مطالعاتی را در زمینه‌های خاصی از تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران تشویق کند.

سیاسی شدن فرهنگ در دوران حکومت رضا شاه نقش مهمی در این قضیه داشت، اما همچنین توسط افزایش گفتگو میان دانشگاهیان ایرانی و دانشگاهیان خارجی تحریک می‌شد. در پس‌زمینه جشنواره، تلاشی برای مشروعیت‌یابی نهفته بود، چرا که ایدئولوگ‌های رضا شاه، با بازتاب روندهای ناسیونالیستی مدرن، از شاهنامه و مقبره فردوسی برای تأکید بر فرهنگ ایران به‌عنوان فرهنگی متمایز از فرهنگ عربی استفاده کردند و رژیم پهلوی را به سلسله طولانی پادشاهان ایرانی، اعم از اسطوره‌ای یا غیره، مرتبط ساختند.

آغاز ساخت مقبره فردوسی در سال ۱۹۳۵ مکانی ایجاد کرد که در آن شاعر بزرگ می‌توانست به‌عنوان یک قهرمان ملی مورد احترام قرار گیرد. مکان مشابهی در سال ۱۹۷۱ ایجاد شد، زمانی که رژیم شاه قصد داشت مقبره کوروش را به‌عنوان مکانی بسیار مهم از یادآوری جمعی برای تمام ایرانیان معرفی کند. اما یک پرسش همچنان باقی می‌ماند: چگونه کوروش به انتخاب روشنی و به عنوان چهره ی اصلی برای مبنای ایدئولوژی ملی رژیم شاه تبدیل گردید؟ کوروش بزرگ بین سال‌های ۶۰۰ تا ۵۹۰ پیش از میلاد به دنیا آمد و از سال ۵۵۹ پیش از میلاد تا زمان مرگش در ۵۳۰ سلطنت کرد. در دوران حکومت او، وی سه قدرت منطقه‌ای ماد، لیدیا و بابل را شکست داد تا بزرگ‌ترین امپراتوری شناخته‌شده جهان را ایجاد کند و همچنین شالوده هایی را برای افزودن مصر به قلمرو خود توسط جانشینش، کمبوجیه دوم برپا دارد.

مهربانی آشکار او با پادشاهان شکست‌خورده و احترام به مذاهب محلی در منطقه‌ای که به‌طور معمول به خشونت‌های پادشاهان آشوری عادت داشت، در نوع خود استثنایی بود. (۸۳) در حالی که این پادشاهان معمولاً ویرانی به بار می‌آوردند و خشونت‌های هولناکی را بر مردمان فتح‌شده اعمال می‌کردند، کوروش نه تنها از ویرانی شهرهای بزرگ سرزمین‌هایی که تصرف کرده بود گذشت کرد، بلکه به پادشاهان آنها اجازه می‌داد زندگی کنند و معمولاً آنها را به بازنشستگی به مناطقی در داخل امپراتوری خود می‌فرستاد. او ثابت کرد که مهربانی معادل ضعف نیست و سیستمی سیاسی ایجاد کرد که از هندوکش در شرق تا تنگه داردانل (Hellespont) در غرب کشیده شده بود، سیستمی که به مدت دو و نیم قرن دست‌نخورده باقی ماند.

ادامه دارد ...

بخش‌های پیشین مقاله:
بخش نخست: کتابی درباره جشن‌های ۲۵۰۰ ساله-۱

* کلیه تصاویر این مقاله توسط هوش مصنوعی و برای همین مطلب تهیه شده است

زیرنویس‌ها:

47. Richard Frye, ‘Persia in the Mind of the West’, Islam and Christian-Muslim Relations, 14:4 (2003): 403.
48. Ali Ansari, ‘Persia in the Western Imagination’, in Anglo-Iranian Relations since 1800, ed. Vanessa Martin (London: Routledge, 2005), 10.
49. Lindsey Allen, The Persian Empire: A History (London: British Museum Press, 2005), 168.
50. For an account of the influence of the East on England during the Elizabethan period, see Jerry Brotton, This Orient Isle: Elizabethan England and the Islamic World (London: Allen Lane, 2016). For Shirley’s exploits, 233–66.
51. Parvin Loloi, ‘Portraits of the Achaemenid Kings in English Drama: Sixteenth-Eighteenth Centuries’, in The World of Achaemenid Persia: History and Society in Iran and the Ancient Near East, ed. St John Simpson and John Curtis (London: I.B. Tauris, 2010), 34–40.
52. Which, due to the sudden death of the actor playing Cyaxares, was abandoned after just four nights. See Hugh James Rose, ed., A New General Biographical Dictionary, vol. 3 (London: Fellowes, 1841), 117.
53. St John Simpson, ‘Pottering Around Persepolis: Observations on Early European Visitors to the Site’, in Persian Responses: Political and Cultural Interaction with(in) the Achaemenid Empire, ed. Christopher Tuplin (Swansea: Classical Press of Wales, 2007), 347–51.
54. Von Kotzebue (1819), quoted in St John Simpson, ‘Making Their Mark: Foreign Travellers at Persepolis’, Arta 1 (2005): 12.
55. John Malcolm letter to his father from Shiraz, 17 August 1800, in John William Kaye, The Life and Correspondence of Major-General Sir John Malcolm, vol. 1 (London: Smith, Elder, 1856), 124.
56. John Malcolm, The History of Persia from the Most Early Period to the Present Time, vol. 1 (London: John Murray, 1815), v.
57. Quoted in Thomas Harrison, ‘Reinventing Achaemenid Persia’, in The World of Achaemenid Persia, ed. Simpson and Curtis (London: I.B. Tauris, 2010), 23.
58. Malcolm, The History of Persia, vol. 2, 621.
59. Curzon, Persia and the Persian Question, vol. 1, 634.
60. E. R. Chamberlin, Preserving the Past (London: J.M. Dent and Sons, 1979), 20–1.
61. Malcolm, The History of Persia, vol. 2, 622.
62. Reza Zia-Ebrahimi, ‘Self-Orientalization and Dislocation: The Uses and Abuses of the “Aryan” Discourse in Iran’, Iranian Studies, 44:4 (2011): 465.
63. Magnus T. Bernhardsson, Reclaiming a Plundered Past: Archaeology and Nation Building in Modern Iraq (Austin: University of Texas Press, 2005), 11.
64. Roman Siebertz, ‘Depicting Power: The Commemorative Stamp Set of 1935’, in Culture and Cultural Politics under Reza Shah, ed. Bianca Devos and Christoph Werner (London: Routledge, 2014), 156.
65. Marashi, Nationalizing Iran, 89.
66. Ibid., 92.
67. Talinn Grigor, ‘Recultivating “Good Taste”: The Early Pahlavi Modernists and Their Society for National Heritage’, Iranian Studies, 37:1 (2004): 20–1.
68. For full text of the speech see Arthur Upham Pope, ‘The Past and Future of Persian Art’, in Surveyors of Persian Art: A Documentary Biography of Arthur Upham Pope and Phillis Ackerman, ed. Jay Gluck and Noël Siver (Costa Mesa, CA: Mazda Publishers, 1996), 93–110.
69. Laurence Elwell-Sutton, ‘Reza Shah the Great’, in Iran under the Pahlavis, ed. George Lenczowski (Stanford, CA: Hoover Institute Press, 1978), 37.
70. Donald N. Wilber, Reza Shah Pahlavi: The Resurrection and Reconstruction of Iran (Hicksville: Exposition Press, 1975), 98.
71. ʿIsā Sadiq, quoted in Grigor, ‘Recultivating “Good Taste” ’, 33.
72. ʿIsā Sadiq in Gluck and Siver, Surveyors of Persian Art, 2.
73. Rex Stead in Gluck and Siver, Surveyors of Persian Art, 11.
74. Arthur Upham Pope, ‘The Celebrations of the Thousandth Anniversary of the Birth of Firdawsi, Epic Poet of Persia’, Bulletin of the American Institute for Persian Art and Archaeology 7 (1934): 39.
75. See A. Shahpur Shahbazi, ‘Ferdowsi, Abuʾl-Qāsem iv. Millenary Celebration’, Encyclopaedia Iranica, 9:5 (1999): 527–30.
76. Afshin Marashi, ‘The Nation’s Poet: Ferdowsi and the Iranian National Imagination’, inIran in the 20th Century: Historiography and Political Culture, ed. Touraj Atabaki (London: I.B. Tauris, 2009), 105.
77. Ibid., 107.
78. Grigor, ‘Recultivating “Good Taste” ’, 37.
79. Talinn Grigor, Building Iran (New York: Periscope Publishing, 2009), 75.
80. Joanna Bowring, Chronology of Temporary Exhibitions at the British Museum (London: British Museum, 2012).
81. Pope, ‘The Celebrations of the Thousandth Anniversary of the Birth of Firdawsi’, 42.
82. Zia-Ebrahimi, ‘Self-Orientalization and Dislocation’, 465.
83. For an example of the violence of Ashurnasirpal II (r. 883–859 BCE), see Karen Rhea Nemet-Nejat, Daily Life in Ancient Mesopotamia (London: Greenwood Press, 1998), 229.






نظر شما درباره این مقاله:








 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net