جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ -
Friday 26 April 2024
|
ايران امروز |
نقدی بر”داستان دو نازنین”(۱) کاری از نازنین افشین جم، نازنین فاتحی، و سوزان مک کلیلند
در یک غروب دلتنگ مردی که قرار بود حامی و نگهبان مردم باشد لباس از تن دختر نوجوان بیپناهی در میآورد که در نیمه راه آوارگی دو خانه به سر میبرد و در جستجوی مادر زحمتکشش به خانهای که میبایست جایگاه نوستالوژی دوران کودکی گردد به جایگاه پست تراماتیک و دل دردهای برگرفته از اضطراب آن مبدل میشود.
در یکی از همان غروبها نازنین ف. پس از طی فراز و فرودهای زندگی برای رهایی از چنگ ظالمانه یک تجاوز دیگر ناخواسته در دام قانونی خشن تر از انسانهایی که بر روح و تنش زخم زدند میافتد. دخترک گیج و منگ سردرگم و زیر پا له شده و پنجه بر سر خورده نمیداند چه بر سرش آمده. به جای رویاهای کودکانه و نوجوانی به زودی در دام یک اتفاق ناخواسته میافتد که زندگی و سرنوشت او را برای همیشه تغییر میدهد. از همان روزهای کودکی بیاعتمادی در او شکل میگیرد. داستان بیاعتمادی از روزی شروع میشود که نازنین ف. با کلمه جاش (۲) آشنا میشود. بیاعتمادی مردم به پدرش نگاه و صدای نامهربان دیگران را پدید میآورد. آنچه به او بیاعتمادی به دنیای اطراف را میآموزد. کسی که جزوی از تنها تعلقات بیتعلقیاش بود. کسی با آنان حرف نمیزند و حس غریبت تنهایی در شهری که کسی تنها نیست سراسر وجود او را در خود میپیچد. نازنین ف. در خانوادهای شکل گرفت که هرگز برای پرداخت هزینه ی زندگی پول کافی نداشت. بچهها با قنداغ (قند و آب داغ) و چای شیرین بزرگ شدند و آرزوی یک وعده شکم سیر از گوشت گوسفند رویای شبانگاهانشان بود. برای نازنین ف. معلم شدن و شب یلدا و و کتابی که میخواست توانای خریدنش را داشته باشد قلبش را میفشرد مادر او زنی است که به خاطر کار مدوام و ناآگاهی زمانی برای دخترانش ندارد اما به او داستان عشق از دست رفتهاش را که مانند شیر کوه شجاع بوده تعریف میکند و خواهرش دختری است که به ظلم تن در نمیدهد و تلاش میکند تا نازنین را از چاه بیکسی و تنهای برهاند و خود بر چاه میشود. داستان نازنین ف. داستان دخترکی است که چه بسا بسیاری از آنها که پدرشان جاش بود به همین صورت زندگی کردند، مورد دست درازی و ناخشنودی اطرافیان قرار گرفتند کتک خوردند و پدر هرگز نه به آن پی برد و نه برایش مهم بود.. بچههایی که در سرنوشت خود دخیل نبودند. آنها که به گناه انتخاب یا اجبار فقر پدرانشان سوختند. داستان کودکی است که هرگز کودکی نکرد، نوجوانی ندید و در رنج و درد و به پناهی و سختیهای زندگی پیر شد. در این کتاب انسانهای خوب به دست فراموشی سپرده نمیشوند. آنان در اطراف و همین نزدیکیها زندگی میکنند، در زندان هم مورد بیمهری هم بندیهایشان قرار میگیرندو در راه مدرسه با نگاههای سنگین روبرو میشوند. چندی پیش کتاب “داستان دو نازنین”به قلم نازنین افشین جم و سوزان مک کلی لند و چاپهاربر کالینز یکی از بزرگترین و معتبرترین مراکز نشر و چاپ کتاب در جهان به زیر چاپ رفت و توجه بسیاری از علاقمندان ایرانی را به خود جلب کرد.
من ماهها با هر دو نازنین زندگی کردم و از پشت شیشه شفاف کامپیوترم نظارهگر زندگیشان بودم. کنار من تیم پرکاری بود که با دقت داستان را میخواند. ما تنها در پی پیداکردن اشتباهات و ویراستاری و کاربه عنوان “سابجکت متر اکسپرت” نبودیم. داستان هر دو نازنین را در کانادا و کردستان، زندگی بعد از زندان نازنین ف. و گم شدن او را هم مدتها بود پیگیری کرده بودیم، اما هنوز میخواستیم بدانیم چه بر سر نازنین ف. خواهد آمد. من در لابلای فصول و کلمات و لغاتی که با پست الکترونیکی به من میرسید به خانه فقیرانه نازنین ف. رفتم، شهر زیبای سنندج و کوچههای فقیرانه و پراز ثروتش را تماشا کردم. در آن روزها که نتیجه گفتگوهای نازنین ا. ج. را با نازنین ف. که به دست سوزن مک کلی لند و نازنین ا. ج. به صورت داستان در میآمد میخواندیم تا ویراستاری قبل از چاپ را آماده کنیم برای رنج بیپایان مردم اشک ریختم. برای لیلا خواهرش که بر اثر کتکهای شوهرش زجه میزد به درد آمدم. برای کودکانی که از کمترین حقوقی برخوردار نیستند و برای درهای زندان که دختران سیاسی را در کنار محکومین و متهمین به قتل و جرم گذاشته بودند آرزوی شکستن کردم.
نازنین ا. ج. از معلم یک چهره زیبا در کتابش ارائه میدهد. مانند خودش. معلم نازنین ف. زنی است زیبا با گونههای گلگون و نرم و چشمهایی سیاه و سفید. معلم به بچهها آگاهی میدهد که ما کرد هستیم، بیشتر همشهریهای ما در این شهر سنّی هستند و از جغرافیای زیبای کردستان سخن میگوید. معلم زنی است که دست روی دست نمیگذارد و نظاره گر باشد،او در پاسخ نازنین که از او میپرسدوقتی انسان نماز میخواند به چه بایست فکر کند میگوید به دهقان فداکار همان دهقانی که با پاره پاره کردن پیراهن خود و متصل کردن آن به انتهای چوب و آتش زدنش سوزنبان قطار را از ریزش کوه و خرابی ریل مطلع کرد و جان مسافران قطار را نجات داد... معلمها بارها در داستان زندگی نازنین ف. توسط نازنین ا. ج. چهره خود رانشان میدهند. “هانا ” و گرمی و حرارت سخنان و خانه زیبایش، بخشیدن حس اعتمادش به نازنین ف. و خواهر و برادر کوچکترش و پشتیبانیاش. هانا که نماد بخش عظیمی از زنان فعال و مبارز و سیاسی کرد است در گیر و دار فرهنگی با جامعه اطراف خود اثرات شگفت انگیزی بر زندگی نازنین ف. میگذارد و به نظر میرسد که نازنین ا. ج. را هم تحت تآثیز قرار داده است. نازنین و سوزان دی یک تفاهم دوستانه به نتیجه میرسند که در شهر معلمی هست که اسمش به زیبایی و به معنای گرمانی آفتاب است. از خانوادهای متمول از هر دو بعد سیاسی و اقتصادی. هانا عاقل و فداکار و مددکار است. یک معلم و راهنما. او دست و دلباز است و به دیده حقارت به نازنین نمینگرد حتی زمانی که در مییابد که نازنین ف. دختر یک جاش است. آنچه بسیاری از همسالان ما نسبت به آن بیتوجه بودند. او حساب نازنین ف. دل شکسته از نگاه تحقیر آمیز هم محلهایها و هم مدرسه اییها را باحساب پدرش جدا میبیند و حتی به هنگام از دست دادن پرده بکارت به او کمک میکند. نازنین ف. با وجود اینکه دختری است تنها با دوکلاس سواد اما عاشق یادگیری است. او در آخرین سخنانش با نازنین ا. ج به او شجاعانه همه این وقایع را تعریف میکند و از او میخواهد که داستان اور ابا همگان تقسیم کند تا همه بدانند چه بر سر او و همسالان او میآید. این یکی دیگر از ویژگیهای کتاب است که حتی همان مردی که قرار بود خادم و پاسدار جامعه باشد در هنگام تجاوز او را به خاطر پدرش تحقیر میکند و با آن صورت زشت و دستهای کثیف و متجاوز روح و جسم دوازده ساله او را در هم میشکند.
و اما نازنین ا. ج. صدای کودکان و نسل جدید را در محلهها از یاد نمیبرد. بچههای بازیگوشی که با گذشت سه دهه از انقلاب هنوز از به بخشی از آن سیستم مبدل نشدهاند و از آن بیزارند،از جاش بیزارند و به دنبال هویت ملی و مذهبی خود میروند. وه چه نابرابرانه نازنین ف. به خاطر تصمیم پدر مجبور به خانه نشینی است. چه نابرابرانه مادر مجبور به کار و قبول زن دوم است. وچه ظالمانه لیلا مجبور به تحمل کتکهای شوهر تا پای جان است. چه اوزان سنگینی در کوچههای ما قدم میزنند و چه بارهای گرانی بر پشت مادران و خواهران ماست.
نازنین ا. ج. و سوزان م. از هزاران مسئله حل نشده در ایران و کردستان سخن میگویند. دوران کودکی نازنین ف. را که نمادی از زندگی بخشی از همسالان او و زندان او که نمادی از زندان بسیاری از همسالانش با قلم به تصویر کشیدند. آنان بدون اینکه به تقلبهای ضّدقومی و ضّدملی که در مورد کردها رایج است دست بزنند از تبعیضات فرهنگی علیه کردها حتی توسط زن بابا و همسایهها و پسرانی که دنبال نازنین ف. و سمیه بودند سخن میگویند بدون اینکه پروای انگ و برچسب داشته باشند. قصهٔهانا و حزب دمکرات کردستان ایران و داستان پیشمرگههای کورد، و ضدیت مردم با خود فروشان را برای خواننده بیان میکنند. این کتاب تنها قصه کوتاهی نیست که سرگرم کننده باشد. قصه تبعیض مذهبی است، داستان تبعیض قومی. قصه ضدیت با نظامی که به از حکم بر در آویختن کودکان شرم و ابایی ندارد. نازنین ا. ج. در این کتاب سعی دارد که به معرفی قوانین نابرابر و ناهمخوانی آن با قوانین بینالملل، مسله اعدام کودکان و راهکارهاو کارزارهای بین المللی نیز گریزی بزند. او هیچکس را فراموش نمیکند. محمد مصطفایی،مینا اسدی، شادی صدر و بسیاری دیگر. آنها که با نام مستعار در کتاب بازی میکنند و در زندان هستند و آنان که نقشی در زندگی او داشتند و در کوهها هستند.
در آن سوی کتاب سخن از دختری است از آن سوی آبها دختری از کانادا. سخن از دختری مهربان و زیبا در شهری رنگارنگ و آزاد که بر سر انسانها برای انسان بودن و زیبا بودنشان تاج میگذارند. دختری که کمپین بین المللی که برای رهایی نازنین ف. راه انداخت قانعش نمیکند و به گفتگوهای پی در پی خستگی ناپذیر با نازنین ف. برای نگارش داستان زندگی او میپردازد. نازنین ف. هم میخواهد رنجش را تقسیم کند تا همگان بدانند چه بر سرش آمده است. به همین علت کتاب حاصل کار و همکاری نازنین ف. هم هست. داستان دختری که از حقوق انسانی و آزادی بهره مند بود، امکان رسیدن به آرزوهایش را داشت و به تقسیم توانش برای نازنینی دیگر تلاش میکند و از کانادا به کردستان سفری مجازی را آغاز میکند. نازنین در لابلای کتاب از تبعیض جنسی،تبعیض ملیتی،تبعیضات فرهنگی سخن میگوید. تاریخ بخشی از این کتاب است. او تلاش میکند به کمک ناظران قبل از چاپ از اسامی کردی اصیل،ژوان،کژال،هانا،شیرکو و... استفاده کند و با احترام از مبارزات مردم سخن بگوید.
کتاب از بخشی به بخش دیگر، از خانهای به خانه دیگر،از شهری به شهر دیگر،از کانادا به کردستان رفته و برمی گردد. تا بدینوسیله خواننده راحت تر ظلم و بیعدالتی و عدم آزادی و عدم وجود آسایش زندگی و نبود حقوق اولیه انسانی را در جایی و وجود آنها را در جای دیگر درک کند. تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی در جامعه و تفاوتهای سیاسی دو نظام تصویری است که خواننده را به سوی خود میکشد. او با مکتوب کردن حرکتی که علیه این بیعدالتی شده بود و شرح کنشگریهایش تاثیر بیبدیل تلاشهای پیگیر برای آزادی انسانها و حقوق برابر خواننده را به تشویق بیشتر برای ادامه این راه میکشد. کاراکترهای داستان هرکدام نمایندگان گروهی اجتماعی هستند. زن بابای بیرحم او که حق و ناحق به هویت نازنین ف. توهین میکند، حضور سایه وار برادرزادهاش سمیه که فداکاری نازنین را به سرزنشی علیه او بدل میکند ورنج ناآگاهی و فقر مادر که همچون بختکی تا آخر داستان دنبال اوست.
کتاب نازنین دریچهای است که از کانادا میتوان به کردستان نگریست و در نازنین نازنین را دید. دریچهای فراسوی نور و امید و حسی از انتظار. پس از چاپ کتاب بیصبرانه منتظر بودم تا نازنین کتاب را برایم بفرستد. هنوز میخواستم دوباره بخوانمش که ببینم بالاخره نازنین ف. چه بر سرش آمد! امروز نازنین هنوز در جستجوی نیمه گمشده خویش است. هنوز دنبال نازنین ف. از کانادا تا کردستان را دنبال میکند. نمیدانم نازنین ف. به چه میاندیشد اما نازنین ا. ج گفت که میخواهد بخش عمده در آمد حاصل از کتاب را به ساختن شلتری برای زنان کٌرد اختصاص دهد، آنچه که میخواست صرف تغییر زندگی نازنین ف. کند صرف مبارزه با خشونتهایی که بر سر او ونازنینهای دیگر آمده است.
————————————
زیر نویس
۱- The Tale of Two Nazanins
Susan McClelland (Author), Nazanin Afshin-Jam (Author)
۲- جاش: اصطلاحی رایج در فرهنگ سیاسی کردستان. به کسانی اطلاق میشود که معنای خائن و خودفروش و دشمن مردم کرد را میدهد. اگر چه معنی تحت الفظی آن الاغ است. بیشتر این افراد از میان اقشار کمسواد و کمدرآمد بودند و به آنان افراد دیگری که ظاهراً سواد داشتند اما از قلمشان علیه مردم کرد استفاده کردهاند.
HarperCollins Publishers3-
http://en.wikipedia.org/wiki/HarperCollins-
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|