شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
برای کاهش شیوع ویروس کرونا در کشورهای مختلف اقدامات گوناگونی انجام میشود. یکی از توصیههایی که بطور عام همهی کشورهای دنیا پذیرفتهاند، محدود کردن تماس افراد با یکدیگر است. به همین دلیل کسانی که این امکان را دارند که در خانه بمانند و از آنجا کار کنند، تشویق میشوند تا از تردد بیجهت و غیر ضروری، مسافرت و تماس با افراد دیگر خودداری کنند. افراد سالخورده از آنجایی که آسیبپذیرتر هستند نیز ترغیب میشوند تا ارتباط نزدیک خود با دیگران را محدود کرده و در صورت امکان در خانه بمانند.
کاهش تماس فیزیکی میتواند باعث شود که ما احساس تنهایی، افسردگی یا اضطراب کنیم. ما همچنین ممکن است از مبتلا شدن خود یا بستگان و آشنایان به این ویروس احساس ترس کنیم. تغییر و تحولاتی در جامعه به وجود آمده که حتا گاهی میتواند از این بحران همهگیر خطرناکتر باشد.
جهت یافتن راهکارهایی علمی و پاسخی برای جلوگیری یا رفع این بحرانهای روحی و روانی ناشی از شرایط جدید، گفتگویی انجام دادیم با دکتر حسن زهتاب، پزشک متخصص بیماریهای اعصاب و روان (روانپزشک) در سوئد.
شهرام فرزانهفر / ایران امروز
شایعترین آسیبها و مشکلات عصبی و روانی که پاندمی کرونا میتواند بوجود آورد کدامها هستند؟
لازم به یادآوری است که تمرکز توصیههای من در اینجا، رعایت بهداشت روانی به منظور پیشگیری از ابتلا به ناهنجاریهای روانی در دوره بحران کرونا است.
پاندمی کرونا روال زندگی عادی بشر را در ابعاد گستردهای مختل کرده است. یکی از بنیادیترین خصوصیات انسان، اجتماعی بودن، مورد تهاجم کرونا قرار گرفته است. انسانها در ارتباط با یکدیگر به زندگی معنا میبخشند، کار و تولید میکنند، عشق میورزند، توانائیهای خودرا بروز میدهند و امید میآفرینند. اکنون هراس از شیوع ویروس کرونا به ما حکم کرده از هم فاصله بگیریم، از دیدار عزیزان خود محروم باشیم و در هنگام نیاز نتوانیم بر بالین آنها حضور یابیم همراه با محدودیتهای بیشمار دیگر.
در عصری که انسان تصور مینمود چنان قدرتمند شده که میتواند بر زمین و زمان فرمان براند در مقابل ویروسی با ابعاد میکروسکوپی خود را ناتوان (Powerless) احساس میکند.
این احساس ناتوانی پایه نگرانی عموم بشری در مقابله با بحران کرونا است. حال براین زمینه میتوان نگرانیهای هر فرد و گروه را بسته به شرایط زیستیاش و موقعیت اجتماعیاش افزود. کارکنانی که از کار بیکار شدهاند و امکان امرار معاش ندارند، سالمندانی که خود را بیش از همیشه تنها و بیپناه احساس میکنند، دانش آموزانی که آینده مبهمی پیش رو دارند، شرکتهائی که رو به ورشکستگی میروند، مسئولان حکومتی که خود را ناتوان از تاثیرگذاری بر روندهای جاری میبینند، میلیونها انسانی که بیش از پیش در معرض گرسنگی و نابودی قرار گرفتهاند و و و. لذا در شرایط کنونی ضربهای روانی (Mental Trauma) بر کل جامعه بشری وارد شده است.
این امر میتواند به بروز ناهنجاریهای روانی مانند نگرانی، اضطراب، بدخوابی، بیقراری، بداشتهائی (بیاشتهائی یا پرخوری)، بیحوصلگی، زودرنجی، فراموشکاری (عدم تمرکز)، عصبانیت ناگهانی (Impuls control interference) و پرخاشگری و گاها خشونت کلامی و فیزیکی منجر شود.
البته باید توجه داشت که واکنش هر فرد به عوامل متعددی بستگی دارد که یکی از آنها، خصوصیت برجسته دیگر انسان یعنی قدرت انطباق (Adaptation) است. افرادی که توانائی بالاتری برای دیدن واقعیت (Acceptability)، هرچند تلخ موجود و تبدیل آن از یک تهدید به یک فرصت دارند٬ میتوانند به فراخور موقعیت خود در گذر از این بحران به خود و جامعه بشری کمک کنند.
در روانپزشکی گفته میشود که عدم تناسب توقعات با امکانات موجب استرس میشود و هرچه این عدم تناسب بیشتر باشد درجه نگرانی زیادتر میگردد. همچنین واکنش بشر در مقابل مشکلات این است که، «یا بجنگ یا فرار کن» (fight-or-flight response). انسان در مقابله با مشکلات همواره دو راه پیش رو دارد یا از آن مشکلات بگریزد یا با آن مبارزه کند.
در بسیاری از موارد شاید انسان راه گریزی برای خود بیابد. اگر پیشبینی شود که طوفان در منطقهای به وقوع خواهد پیوست یا زلزله و سیلی در راه است٬ شاید امکان فرار از آن محل باشد. ولی در شرایط کنونی که این بیماری مسری در همه جهان پراکنده است٬ هیچ جای گریزی نیست. همه در یک قایق نشستهایم.
در بسیاری از کشورها٬ حکومتها با تکیه بر دانش متخصصان به مدیریت بحران روی آوردهاند و با تصمیمات خود به مردم قوت قلب و امید میدهند (نمونه سوئد، کشوری که من در آن زندگی میکنم.) در عین حال در همین کشور که سازمانهای دولتی و مراکز علمی، پزشکان و کارکنان بخشهای درمانی با جدیت تمام درپی مدیریت بحران و نجات جان انسانها هستند، نهادهای مردمی نیز از پا ننشستهاند و وارد عمل شدهاند. گروههای مردمی که در خرید مایحتاج به سالمندان کمک میکنند و گروههائی که به مردم نیازمند یاری میرسانند.
در ایران که با ضعف مدیریت، عدم کارآئی٬ فساد و اختلاس در دستگاه حاکم همراه با بسیاری عوامل مخرب دیگر و همچنین تحریمهای آمریکا رو به رو هستیم٬ مردم ما٬ بویژه نیازمندان در شرایط بسیار دشواری بسر میبرند. در چنین شرایطی سازمانهای مردم نهاد نقش برجستهای به عهده گرفتهاند. ایرانیان مردم دوستی که با مایه گذاشتن از سلامت و مال خود با تشکیل سازمانهای مردمنهاد (سمن) با تهیه تجهیزات حفاظتی برای کادر درمانی و همچنین تهیه و توزیع وسایل و مواد غذائی به یاری نیازمندان شتافتهاند.
در ابعاد وسیعتر میتوان به تلاش ارزشمند اندیشمندان برای نقد جامعه بشری پیش از کرونا، تاثیرات مناسبات ناعادلانه بشری، عدم توجه لازم به حفاظت از سلامت جسم و روان انسانها، عوارض تخریب محیط زیست و تبیین نیازهای بشر برای جهانی بهتر پس از کرونا نگریست. محققان در گسترهی جهان در پی یافتن واکسن و داروی موثر برای این بیماری کشنده٬ به تلاش شبانه روزی مشغولند. این تلاشها امید آفرین است.
افراد، بخصوص آنهایی که روابط اجتماعی بیشتری دارند و در حال حاضر این امکان برایشان محدود شده، چکار میتوانند بکنند؟
اگر منظور شما افرادی است که در حالت عادی روابط اجتماعی گسترده دارند و از آن آرامش میگیرند، یقینا در شرایط قرنطینه حال خوشی نخواهند داشت.
همانطور که در مقدمه یادآور شدم در اولین قدم میباید واقعیت ناخوشایند شرایط جدید را پذیرفت (Acceptability) و سپس برای شرایط جدید برنامهریزی کرد.
در قدم بعدی هر فرد بسته به علایق خود و شرایط محلی که در آن زندگی میکند٬ میتواند اقدامات معینی را انجام دهد. به عنوان نمونه، در سوئد و در ایران که قرنطینه سفت و سختی اجرا نمیشود٬ میتوان با دوستان خود قرار گذاشت و در هوای آزاد همدیگر را، البته با رعایت توصیههای بهداشتی، ملاقات نمود. توصیه میکنم در این دیدارها و تماسها یک امر مشترک مورد علاقه برای جمع انتخاب شود.
به عنوان نمونه، دیدن یک فیلم، خواندن مطالب یا کتاب، و یا هر موضوع مشترک مورد علاقه طرفین. توصیه دیگرم ورزشهای فردی یا جمعی است. همکاری با گروهها و انجمنهائی که فعالیتهای بشردوستانه میکنند موجب فعالیت جمعی است که به نوبه خود احساس همبستگی و مفید بودن را تقویت میکند.
خوشبختانه امکانات تماس مجازی صوتی و تصویری نیز وجود دارد که تا حدودی میتواند به برقراری تماس با دیگران کمک کند.
کشورهای مختلف راهکارهای گوناگونی در برخورد با بحران ویروس کرونا اتخاذ کردهاند و این خود باعث کنجکاوی و تبادل اطلاعات بین مردم شده است. با اضطراب ناشی از هجوم اخبار، توصیهها و راهنماییهای راست و دروغ، درست و غلط درباره ویروس کرونا چه باید کرد؟
در کشوری مانند سوئد که اعتماد بالایی به ارگانهای مدیریت بحران کرونا وجود دارد٬ توجه به توصیههای آنها لازم است. ما در عین حال که نیاز به دنبال کردن اخبار داریم، میباید با اخبار و توصیههائی که از طریق فضای مجازی پخش میشود٬ بسیار با احتیاط برخورد کنیم. در ایران که به اخبار دولتی اطمینان وجود ندارد توصیه میکنم فقط اخبار مربوط به کرونا را از منابع معتبر مانند سازمان جهانی بهداشت دنبال کنید. متاسفانه بسیار توصیههای گمراه کننده و غیرعلمی در فضای مجازی بطور وسیعی پخش میشود.
توصیه دیگرم این است که اجازه ندهید نگرانی (Concern) از وضعیت موجود به اضطراب (Anxity) منجر شود. نگران بودن امری طبیعی است که انسان را به راهجوئی سوق میدهد٬ ولی اضطراب میتواند موجب غلبه نگرانی بر روال زندگی انسان شود. نشانههای آن میتواند کاهش تمرکز (Concentration difficulties)، زودرنجی، بیقراری، تغییر اشتها (به صورت بیاشتهائی یا پرخوری)، بدخوابی و... باشد.
توصیه من این است که:
۱- تلاش شود مراجعه به اخبار ناگوار٬ بویژه اخبار کرونا محدود به ۲ تا سه بار در روز باشد.
۲- برای خود و خانواده برنامه مشترک روزانه در نظر بگیرید. بسیاری از ما در حالت عادی زندگی٬ امکان و فرصت کافی برای فرزندان و همسر خود را نداشتهایم. اکنون توفیقی اجباری پیش آمده که میباید آن را به فرصت تبدیل کرد. با خانواده برنامههای روزانه مشترک بگذاریم. مهم است که در این برنامهریزی مشترک علایق مشترک را درنظر بگیریم. بازیهای سرگرم کننده با فرزندان و شریک زندگی، مروری بر خاطرات خوش گذشته (مراجعه به آلبومهای عکس) و امثال آن.
هدف٬ دوری جستن از درگیر کردن ذهن و جسم به تکرار اخبار ناگواراست و تبدیل این تهدید به فرصتِ با هم بودن و استفاده کردن از این لحظات و تقویت روحیه و امید به آینده .
با عنایت به هدف بالا، هر فرد و هر جمع٬ بسته به شرایط زیستی و امکانات خود، میتواند برنامههای سازندهای در نظر بگیرد.
توصیه این است که فعالیت فیزیکی، راه رفتن و اشکال متنوع تحرک فیزیکی اهمیت بسیار دارد. فعالیت فیزیکی برای بهداشت جسم و روان ضرورت دارد.
برخی افراد به خصوص در شرایط فعلی دچار نوعی شاید بگوییم زیاده روی در رعایت بهداشت شدهاند. آیا میتوان نام آنرا وسواس گذاشت؟ علائم بروز وسواس چه هست؟ آیا وسواس با اضطراب ارتباط دارد؟
همانطور که یادآور شدم، فرارفتن از نگرانی میتواند به اضطراب منجر شود که خود عوارض متعدد دیگری را با خود خواهد داشت. از جمله٬ زیادهروی در رعایت توصیههای بهداشتی که گاهی شانه به شانه وسواس فکری و فیزیکی میساید. از عوارض دیگر اضطراب میتواند افزایش بیقراری، زودرنجی و از دست دادن کنترل بر خشم خود شود که در برخی از موارد متاسفانه به خشونتهای کلامی، روانی و جسمی منجر میشود. گزارشها نشان از افزایش خشونت خانگی در سطوح مختلف دارند.
لازم به یادآوری است که ما در شرایط بحرانی قرار داریم و برای غلبه بر بحران در درجه اول مدیریت بحران قرار دارد. این مدیریت بحران در سطوح مختلف باید صورت گیرد. مسلما وجه عمومی آن احتیاج به مدیریت جهانی، منطقهای و کشوری دارد ولی در سطوح خردتر مانند خانواده، محل کار و غیره نیز به مدیریت بحران نیاز داریم.
همراه با فشار همهجانبه فیزیکی و روانی که بر انسان وارد میشود، گروههای گستردهای از مردم از فشار مضاعف معیشتی هم رنج میبرند٬ خانوادههائی که از تهیه مواد غذائی و سایر مایحتاج اولیه زندگی محروم هستند. واقف هستیم که پایین بودن قدرت دفاعی بدن (Immunity) یکی از مهمترین عوامل بالا رفتن خطر ابتلا و صدمات ناشی از ویروس کرونا است.
به همین سبب است که رعایت توصیهها برای خوردن غذای مناسب، خواب کافی و پرهیز از استرس مداوم٬ اهمیت بالایی دارد.
در شرایط کنونی با نگرانی نسبت به آینده و یاس و ناامیدی ناشی از آن چکار میتوان کرد؟
نگرانی نسبت به شرایط موجود و آینده واقعی است. هنوز پاسخ روشنی برای این معضل وجود ندارد. اکنون در یکی از موقعیتهای نادری هستیم، اصطلاحا، تمام بشریت در یک قایق نشسته که خطر غرق شدن آن وجود دارد. در عین حال دانش و شعور بشر ظرفیتهای بسیار بالایی برای مقابله با این بیماری همهگیر در اختیار جامعهی بشری قرار داده است.
در چنین حالتی میباید به این اندیشید؛ توانائی من به عنوان یک فرد برای حل این مشکل چه اندازه است؟ آیا من میتوانم خطر عمومی این ویروس را برطرف کنم؟ میتوانم بودجه کلانی برای یافتن راهحلی عاجل ارائه دهم؟ میتوانم کارخانهها راهاندازی کنم؟ بیکاری را از بین ببرم؟ و صدها سوال دیگر. اینها مسائل کلانی هستند که از قدرت من به عنوان یک فرد خارج است، لذا در درجه اول لازم است این واقعیت را پذیرفت. در عرصه کلان احتیاج به همکاری و همیاری در مقیاس جهانی وجود دارد و در مقیاس کشوری و محلی همکاریها و مدیریتهای منطقهای. اگر از خود توقع داشته باشیم مسائل کلان را حل کنیم، هیچ تعادلی بین توقع ما و امکاناتی که داریم وجود ندارد و این موجب نگرانی بیش از حد میشود که میتواند به اضطراب، ناامیدی و افسردگی هم بیانجامد. اما در مقیاسی کوچکتر یعنی در مقیاس فردی-خانوادگی هم مسئولیت٬ و هم نقش هریک از ما جایگاه ویژه خود را دارد. تلاش برای حفظ سلامت خود و اطرافیان، یاری رساندن به نیازمندان در حد توان از اهمیت زیادی برخوردار است. توجه به تلاشهای همهجانبهای که برای مهار این بیماری توسط کادر درمانی، دانشمندان و متخصصان در رشتههای مختلف صورت میگیرد، بهویژه در شرایط کنونی که انسان دارای امکانات بالای علمی و تکنیکی است٬ به ما امیدواری غلبه بر این بحران را میدهد.
با کودکان درباره بحران ویروس کرونا چگونه باید صحبت کرد و چه میتوان و چه نباید گفت؟
برخی از بزرگسالان برای آنکه کودکانشان را نگران نکنند ترجیح میدهند حقایق ناگوار را به آنها نگویند. درحالیکه کودکان بسیار موجودات باهوش و حساسی هستند. آنها شرایط ناگوار را حس میکنند. از نگاه، چهره و حرکات والدین و بزرگسالان حس میکنند که وضعیت غیرمعمول است و با ذهن کوچک خود فانتزیهای گوناگونی برای خود خواهند ساخت.
به عنوان نمونه، برای آنها این سوالات مطرح میشود، چرا ما به دیدن مادربزرگ - پدربزرگ خود نمیرویم. اگر آنها را میبینیم٬ چرا از ما فاصله میگیرند و ما را در آغوش نمیکشند. آیا من (کودک) کار خلافی کردهام، آیا آنها دیگر مرا دوست ندارند، آیا، آیا... این امر موجب نگرانی کودک، گاها احساس گناه و در ادامه میتواند موجد بسیاری ناهنجاریهای روانی از جمله اضطراب دائمی شود که زندگی آینده او را در بزرگسالی بشدت تحت تاثیر قرار دهد.
به کودکان باید حقیقت را به زبان ساده گفت و بارها تکرار کرد.
توصیه من این است:
۱- عشق و علاقه خود را به کودک بیان کنید، به او بگوئید چقدر او را دوست دارید. توضیح دهید که به خاطر یک بیماری که واگیردار است٬ دکترها گفتهاند یک مدتی از هم فاصله بگیرید و... شاید لازم باشد به دفعات این را برای کودکان تکرار کرد.
۲- در عین حال باید به آنها امید داد، برای آنها توضیح بدهیم که تلاشهای زیادی صورت میگیرد تا داروی مناسبی درست کنند و در حال حاضر هم خیلیها را درمان میکنند٬ ولی باید مواظب بود که بیمار نشویم و غیره.
۳- با کودک خود صحبت کنید، برایش فضائی ایجاد کنید که بتواند نگرانی خود را بیان کند. نگرانی را کتمان نکنید بلکه با نگرانی او همراهی کنید و در عین حال به او عشق و علاقه خود را و امید به آینده را نشان دهید.
۴- احساس امنیت (Feel safe) فیزیکی و روانی کودک در محیط خانواده از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. به همین جهت ایجاد محیطی بدور از تشنج فیزیکی و روانی در خانواده لازم است
مصرف مشروب و مواد روانگردان افزایش پیدا کرده و از جمله دلیلی برای بیشتر شدن خشونت خانگی شده، در عین حال بسیاری امکان خروج از خانه را ندارند و با ادامه این وضعیت، این شرایط برای برخی غیر قابل تحمل خواهد بود. میدانیم که برای مدیریت احساسات خود باید از مصرف الکل، مواد مخدر و سایر مواد روانگردان خودداری کرد، بجای پناهآوردن به مشروب و مواد مخدر شما چه راهکاری را پیشنهاد میکنید؟
بله، متاسفانه در چنین شرایطی زمینهی ناهنجاریهائی که اشاره کردید افزایش مییابد. این قابل درک است٬ ولی قابل قبول نیست.
پناه بردن به مشروبات الکلی، مواد مخدر، قمار و… راهی است که گاهی فرد برای مهار اضطراب خود، فرار از واقعیتها برمیگزیند. فرد در لحظه آرامش مییابد ولی زندگی خود و خانواده را رو به تلاشی میبرد.
لازم میبینم یادآوری کنم توصیههای من جنبه همگانی دارد و عمدتا متوجه افرادی است که در شرایط عادی زندگی طبیعی و بدور از مشکلات فوق داشته اند. اگر کسی مشکل بروز خشونت در خانواده، مصرف مشروبات الکلی٬ مواد مخدر و یا دورههای افسردگی، اضطراب و از این نوع را داشته است، علاوه بر رعایت توصیههای فوق٬ میباید به پزشک خود جهت دریافت رهنمودها و درمان مشخص مراجعه نماید.
احساس عدم کنترل بر وضعیت و شرایط خود یکی از علل رایج در بروز هر یک از ناهنجاریهای فوق است. در پاسخ به پرسشهای قبلی به این امر پرداختهام که چگونه میتوان بر شرایط و افکار خود کنترل نسبی یافت.
روی دیگر نگرانی و اضطراب، سادهانگاری و بیتفاوتی میتواند باشد. تا جایی که برخی افراد، بخصوص جوانترها یا کسانی که خود را مصون میپندارند، بسیار با بیاعتنایی، بیاحتیاطی و حتا در مواقعی خود نیز به پیشواز خطر میروند یا دیگران را با خطر مواجه میکنند! با افرادی صحبت میکنیم که میگویند کشور ما (ایران) همیشه در بحران بوده، سالی حدود ۳۶ هزار نفر تنها در تصادفات رانندگی، هزاران نفر در اثر استفاده غلط از مشروبهای تقلبی و یا عدم آموزش درباره انواع الکل و آلودگی هوا، سیل، زلزله و غیره کشته میشوند. به این افراد چه توصیههایی دارید؟
در اینجا مجال ریشهیابی اینگونه نگاه و رفتار نیست اما آنچه به امر مشخص شرایط کنونی، خطر ابتلا و گسترش این بیماری مسری و کشنده برمیگردد بر برخی از تفاوتهای آن با نمونههائی که در بالا ذکر کردید خواهم پرداخت.
ممکن است برخی از افراد با توجه به شرایط زندگی خود به جایی برسند که ناامیدی بر آنها چیره شود. این افراد ممکن است به افسردگی دچار شده باشند و یا در شرایط بحرانی روانی قرار گرفته باشند. در این صورت ضمن توجه به این توصیهها احتیاج به کمکهای مشخص تخصصی، مشاورههای روانی و گاها دارو درمانی دارند.
ولی شما از افرادی نام میبرید که خطر ابتلا به ویروس کرونا را جدی نمیگیرند یا ماجراجویانه به پیشواز مرگ میروند. در مورد چنین افرادی توجه به چند نکته را ضروری میدانم.
۱- در برابر این بیماری٬ هم مسئولیت فردی وجود دارد و هم مسئولیت جمعی، زیرا ابتلا هر فرد خطر ابتلا دیگران را نیز افزایش میدهد و دیگران را نیز با خطر مرگ مواجه میسازد. بدینترتیب ما نه تنها در مقابل سلامت و جان خود مسئولیت داریم٬ بلکه در مقابل دیگران هم مسئولیم. در یک تصادف رانندگی و یا مصرف مشروبات الکلی منجر به فوت که در نوع خود بسیار دردناک است، فرد مستقیما برای افراد دیگر خطر مرگ ایجاد نمیکند.
در نظر بگیرید فردی که با بیتوجهی خود را در معرض ابتلا ویروس کرونا قرار میدهد٬ میتواند عزیزترین نزدیکان خود، همسر، فرزند، نوه، والدین و... خود را نیز مبتلا کند. در این صورت هرگونه ارتباط با فرد مبتلا قطع میگردد. اگر فرد در بیمارستان بستری شود٬ امکان دیدار وجود ندارد و در بدترین حالت انسان در تنهایی، بدور از عزیزان خود جان خواهد باخت. امکان خاکسپاری و سوگواری برای نزدیکان وجود ندارد که این خود سوگ فقدان عزیز از دست رفته را بسیار سنگینتر میکند.
۲- ابتلا هر فرد موجب فشار بر سیستم درمانی و کادر درمانی میشود. شاهد هستیم که متاسفانه طی همین مدت٬ چند ده تن از پزشکان، پرستاران و سایر کارکنان بخش درمانی جان خود را در راه نجات همنوعان خود از دست دادهاند.
فشار بر کادر درمانی میتواند موجب خستگی مفرط و زمینگیر شدن بخش درمانی گردد. در چنین حالتی زندگی همه عزیزان ما، همه مردم در خطر جدی قرار میگیرد و این امر مسئولیت سنگینی را بر دوش هریک از ما مینهد.
واقف هستیم که بحران مدیریت در سطح کلان در درجه اول برعهده دولتها و مقامات مسئول است. در ایران که سالهاست کشور با بحران مدیریت، فساد، دروغ و سرکوب مطالبات مردم مواجه است٬ اعتماد مردم به حاکمان از بین رفته است و تحریمهای آمریکا نیزبیش از همه بر رنج و درد کارگران، مزدبگیران و نیازمندان افزوده است.
در چنین شرایطی مسئولیت فردی و همیاری جمعی مردم نقش برجستهتری مییابد.
ایرانیها با تمام گرفتاریها و مصائبی که دارند٬ معمولا خود را شاد نشان میدهند که به نظر نمیرسد واقعی باشد. برای افزایش و پرورش امید در جامعه چه میتوان کرد؟
شاد بودن بسیارمفید است و تظاهر به شادی میتواند نوعی مکانیسم دفاعی در مقابل سختیها باشد، ولی این امر نباید به ناچیز گرفتن خطر ویروس کرونا و عدم توجه به پیشگیری از ابتلا به آن منجر شود. متاسفانه در فضای مجازی شاهد انتشار انبوهی از اخبار ناموثق، لطیفهها و جوکهائی هستیم که بدآموزی همراه دارد و به ما برای تجهیز در مقابل این بیماری مسری کمک نمیکند.
واقعیت آن است که بشریت و اجزا آن در مقابل خطری جدی قرار گرفته است که جان، روان، مال، اقتصاد و همه جنبههای زندگیش را تهدید میکند. ولی از سوی دیگر، همانطور که پیشتر اشاره کردم، انسان در عصر ما دارای دانش و ظرفیتهای بالائی است که در همکاری و همیاری امکان او را در غلبه بر خطر افزایش میدهد. من در وجوه فردی و خُرد٬ برخی از توصیههائی را که در حوصله این مصاحبه میگنجید، ارائه دادم که امیدوارم قابل استفاده باشد.
با امید به آنکه بحران کرونا هرچه زودتر برطرف شود و بشریت با استفاده از این تجربه گرانبها زندگی عادلانه دور از فقر و نابرابری و با احترام کامل به طبیعت و توجه ویژه به سلامت زیست بوم و انسان را سامان دهد.
با سپاس از راهنماییهای شما و اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید
شنبه ۲۱ تير ۱۴۰۴ -
Saturday 12 July 2025
|
ايران امروز |
آری تنها گناه من وگناه بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت را ملی کردهام
و بساط استعمار و اعمال نفوذ منافع اقتصادی عظیمترین امپراطوریهای جهان را ازاین مملکت برچیدهام
و پنجه در پنجه مخوفترین سازمانهای استعماری و جاسوسی بینالمللی در افکندهام. (دکتر مصدق در بیدادگاه نظامی شاه)
هر کس بخواهد دخالت های خانمانسوز و ویرانگر بیگانگان را در میهن ما نادیده بگیرد، آگاهانه یا ناآگانه به هم میهنان ما خیانت کرده است. آن هایی که انگشت اتهام را به سوی مردمان از جان گذشته و فداکار ما نشانه می روند و می گویند تقصیر ماست و گناه را به گردن ملتی در بند و اسیر می اندازند خوب می دانند که دروغ می گویند. از انقلاب مشروطیت تا کنون ملت ایران در راه آزادی هزاران هزار کشته داده است، هرکس که خواسته تا نفسی بکشد و یا سخنی به آزادی بگوید به زندان، تبعید یا مرگ محکوم شده است. ملت ما برای آزادی بهای گزافی پرداخته است. دکتر مصدق پس از نزدیک به ۶۰ سال مبارزه در راه آزادی و استقلال ایران، زمانی که فرصت یافت و می خواست قانون انتخابات را اصلاح کند و راه را برای انتخابات آزاد باز کند، تا ملت ما بتواند سرنوشت خود را در دست بگیرد، انگلیس و آمریکا با کمک ارتجاع داخلی ( باز نشستگان ارتش، آیت الله بهبهانی، ابوالقاسم کاشانی و شعبان بی مخ ها) کودتا کردند و او را تا پایان عمر(سیزده سال) در احمدآباد زندانی کردند. کسانی که می گویند ملت ایران در روز ۲۸ مرداد، صبح می گفتند زنده باد مصدق و بعد از ظهر می گفتند زنده باد شاه، خوب می دانند که گروه دوم را آیت الله ها با دلارهای آمریکایی و زاهدی با تصرف فرستنده ی رادیو به خیابان ها آوردند. شعبان بی مخ و مشتی بدکاره و ولگرد جزیی از ملت بودند اما ملت ایران را نمایندگی نمی کردند. آیت الله بهبهانی، کاشانی و فلسفی و عده ای طلبه ی مفتخور ملت ایران نبوده و نیستند. آخوندها همیشه دروغگو، خائن و ستون پنجم بیگانگان بوده اند.
واپس ماندگی، عقب ماندگی، در راه توسعه، توسعه نیافته و... برچسب های دیگری از این دست شایسته ی مردمان میهن ما نیست. سال هاست که کارشناسان استعمارگری، استادان دانشگاه های جهان سرمایه، قلم به مزدان و سیاست بازان خود فروخته و نیز نویسندگان ناآگاه، مردمان میهن ما را به زور آمارها و واژگونه نشان دادن رویدادهایی که در درازای صدها سال ستم، جهانخواران بر میهن ما رواداشته اند، کشور ما را عقب مانده می نامند. زهی بی شرمی، زهی نامردی و نامردمی!
به تاریخ برگردیم و رد پای اروپاییان استعمار گر در ایران را جستجو کنیم که با غارت و دست درازی به میهن ما، هر بار زیان های سنگین و فراوانی به مردمان میهن ما رسانده اند. شگفت انگیز است که پس از پانصد سال توطئه های استعمارگران، ما هنوز ایرانی هستیم و عقب ماندگی را شایسته کشور خود نمی دانیم. پانصد سال پیش پرتغالی ها در جنوب و در خلیج فارس به کشور ما یورش آوردند و آلفونس دالبوکرک، بندر گبرون ( بندر زرتشتی ها) و یا جرون و یا گمبرون را گرفت. در همان دوران در شمال ایران اروپاییان در دربار اوزون حسن، زاد و ولد را آغاز کردند. تئودورا مگاله کومِنِن( دسپینا خاتون یا کاتارینا) همسر مسیحی اوزون حسن که کلیسای شخصی خود را در دربار اوزون حسن برپا کرده بود، سه دختر و یک پسر زایید. یکی از این دختران یعنی مارتا با تخم و ترکه ی شیخ صفی الدین اردبیلی (یکی از بزرگان صوفی ها)، که حیدر نام داشت، سلسله صفوی شیعی مذهب را با کمک امام زمان برپا کردند. بیهوده نیست که بیگانگان کشور ما را کشور امام زمان می نامند. پرتغالی ها صد سال در خلیج فارس از غارت و چپاول، هر چه می توانستند کردند. چندین پشت از زاد و ولد اروپاییان در دربار شاهان صفوی گذشت تا شاه عباس صفوی “کبیر” به کمک “بریتانیای کبیر” بندر گمرون را از پرتغالی ها پس گرفت و نام آن را بندر عباس گذاشت. آری شاه عباس پرتغالی ها را به کمک انگلیس ها از خلیج فارس بیرون کرد. شاید ما باید تاریخ را به گونه ای دیگر بخوانیم. گویا آموزش و پرورشی که بیگانگان بطور فرمایشی و بدون انتخابات برای ایران ساخته اند، ما را فریب داده است. “بریتانیای کبیر” پس از بیرون کردن پرتغالی ها از خلیج فارس با دسیسه و پشتکارِ استعمارگری، کمپانی هند شرقی را در همسایگی بندر عباس برپا و آغاز به غارت کشور پهناور هند کردند.
شگفت انگیزتر آنست که همه می دانیم که نمایندگان الیزابت اول یعنی برادران شرلی در دربار شاه عباس فرمانروایی می کردند و برای سپاه شاه عباس توپ و تفنگ فراهم می کردند و سپاهیان شاه عباس را به هرکجا می خواستند می فرستادند. امپراتوری عثمانی هر روز در اروپا پیشرفت می کرد، در سال ۱۶۰۶ میلادی اتریش را شکست داد و این کشور را واداشت تا ترانسیلوانیا را رها کند. برای جلوگیری از پیشرفت عثمانی ها در اروپا از ۱۶۰۳ تا ۱۶۲۵ میلادی چندین بار سپاهیان شاه عباسِ شیعه مذهب با کمک و رایزنی برادران شرلی برای نجات اروپاییان از خطر ترک های مسلمان، به جنگ با عثمانی پرداختند و در همه ی این جنگ ها هم به کمک کارشناسان انگلیسی پیروز شدند. همچنین شاه عباس برادران شرلی را به دربارهای اروپا و دربار امپراتوری مقدس روم فرستاد تا از آن ها کمک و یاری برای جنگیدن بخواهد.
پس از جنگ های ایران و عثمانی انگلیس ها برای حفظ منافع خودشان در کمپانی هند شرقی از سال ۱۶۵۱ میلادی جنگ های ایران و روس را برپا کردند. این جنگ ها این ویژگی را داشت که توجه ایران و روسیه را از هند دور می کرد و به این دو کشور اجازه نمی داد که به هندوستان و غارت آن بیندیشند، گرچه نادر شاه برخلاف میل انگلیس ها به هند یورش برد و آنجا را غارت کرد. آن ها نیز برای تاوان و پادافره ی دست اندازی نادر شاه به هندوستان و قلمرو کمپانی هند شرقی، او را در دشت مغان در اوج پیروزی کشتند. انگلیس ها با کمک کمپانی مسکوی
که از سال ۱۵۵۵ میلادی به دربار تزارهای روس نفوذ کرده بود، در دربار تزارها همان کاری را می کردند که در دربار شاهان صفوی و قاجار می کردند. (بساط این کمپانی را انقلاب اکتبر در سال ۱۹۱۷، توانست به طور ظاهری کم تر کند، اما نفوذ انگلیس ها در روسیه همیشه بوده و با پیروزی دستگاه جاسوسی انگلیس بر کا گ ب و پوتین هنوز هم ادامه دارد! ) در جنگ های ایران و روس که در سال ۱۸۱۳ میلادی با عهدنامه ی گلستان پایان یافت، میانجی آشتی این جنگ ها سرگور اوزلی سفیر انگلیس در ایران بود که قرارداد را هم او تنظیم کرده و نوشته بود. پیوستن حاکم گرجستان به امپراتوری روسیه نیز با کمک دوستان انگلیسی دربار قاجاریه انجام گرفته است.
در جنگ جهانی اول انگلیس ها از جنوب و روس ها از شمال ایران را اشغال کردند. در سال ۱۹۱۵ میلادی نیروهای انگلیسی بندر بوشهر را اشغال کردند و مردمان میهن دوست جنوب و تنگستانی ها به جنگ با نیروهای اشغالگر انگلیس پرداختند. در سال ۱۹۱۶ میلادی در حالی که جنوب ایران در اشغال نیروهای ارتش انگلیس بود، ژنرال پرسی ساکس با گروهی سپاهی انگلیسی و هندی به بوشهر آمد و پلیس جنوب را به راه انداخت. انگلیس ها در جنوب و روس ها در شمال گندم های موجود در بازار و انبارها را خریدند و قحطی گسترده ای در کشور ایجاد کردند که در نتیجه آن چندین میلیون از مردمان بی گناه کشور ما کشته شدند و میلیون ها نفر نیز دچار سوء تغذیه و بیماری های دیگر شدند.
پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه، انگلیس ها به فکر افتادند با خارج شدن روس ها از ایران، شمال ایران را هم در تصرف خود درآورند. با دادن وام به دربار ایران برای پرداخت مخارج قشون قزاق ها افسران انگلیسی عملن فرماندهی قزاق ها را به دست گرفتند. ژنرال آیرونساید پس از تفاهم های پنهانی با آتا تورک پدر ترکیه ی مدرن و عقب نشینی نیروهای ترکیه از ازمیر، سرنوشت ترکیه را به آتاتورک؛ قهرمان جنگ با انگلیس ها می سپارد و روانه ایران می شود تا قهرمان دیگری را در ایران به قدرت برساند. آیرونساید به عنوان فرمانده نیروهای انگلیس در شمال ایران در نیمه ی سال ۱۹۲۰ به ایران می آید و فرماندهی نیروهای قزاق را به عهده می گیرد.
دولت بلشویکی شوروی در ۲۶ فوریه ۱۹۲۱ قراردادی در مسکو با دولت ایران امضاء می کند. در این قرارداد آمده است: “دولت روسیه شوروی تمام معاهدات و مقاولات و قراردادها را که دولت تزاری روسیه با ایران منعقد نموده و حقوق ملت ایران را تضییع مینمود ملغی و از درجه اعتبار ساقط شده اعلان مینماید.” و در همین قرارداد دولت ایران متعهد می شود که اجازه ندهد دولت ثالثی در ایران قوای نظامی پیاده کند و سرحدات دولت شوروی را به خطر بیندازد. اگر دولت ایران خودش نتواند این خطر را رفع نماید دولت شوروی حق خواهد داشت قشون خود را به خاک ایران وارد کند. با چنین قراردادی و خطر حمله ی شوروی به ایران انگلیس ها تصمیم می گیرند نقشه ی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی را برنامه ریزی کنند و سرنوشت سیاسی ایران را، مانند ترکیه و آتاتورک، به یک قهرمان ملی واگذار کنند. ژنرال آیرونساید به توصیه جاسوس انگلیسی اردشیر ریپورتر و با هماهنگی مقامات سفارت انگلیس فرماندهی قزاق ها را به رضا خان می سپارد و در فوریه ۱۹۲۰ میلادی چند روز پیش از کودتای قزاق ها ایران را ترک می کند.
رضا شاه پس از بیست سال دیکتاتوری و کشتن اندیشمندان و میهن دوستان ایرانی و غارت ثروت های کشور، بدون شلیک یک گلوله، ناچار می شود فرماندهی ارتش مدرن ایران را رها کرده و از ایران فرار کند و به تبعید برود. رضا شاه و پسرش در مدرن کردن ایران اصلاحاتی سطحی در جهت وابستگی سیاسی، اقتصادی و نظامی به کشورهای غربی انجام دادند که موجب وابستگی و بیچارگی بیشتر کشور ما شد. اصلاحات مدرن آنان، نتوانست از ایران، یک ژاپن یا کره ی جنوبی بسازد بلکه نتیجه اقدامات سیاسی آنان ایجاد یک ایران اسلامی بود.
پس از رفتن رضا شاه از ایران، در سال ۱۳۲۲ استالین، چرچیل و روزولت سران سه قدرت بزرگ پیروز در جنگ به ایران آمدند و راه را برای پادشاهی محمدرضا شاه تا سال ۱۳۵۷ هموار کردند. در جریان ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور به رهبری دولت ملی دکتر مصدق، محمدرضا شاه از ترس افزایش قدرت روز افزون ملت ایران، به ایتالیا فرار کرد. همان دولت هایی که او را به پادشاهی رسانده بودند با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ او را به ایران باز گرداندند. کرمیت روزولت فرمانده اجرایی کودتا در کتاب خاطراتش می نویسد شاه ایران در یک ملاقات خصوصی به من گفت: «... من سلطنت دوباره ام را مدیون خدا، ملت، ارتش و شما هستم.» روزولت در کتاب خاطراتش می نویسد؛ هنگامی که به دیدار چرچیل رفتم و این سخن شاه ایران را برایش گفتم، چرچیل لبخندی زد و...».
همان قدرت هایی که محمد رضاشاه را به سلطنت در ایران گماشته و او را در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به سلطنت باز گردانده بودند، پس از پایان جنگ سرد و سرآمدن تاریخ مصرف سلطنتش در ایران او را در کنفرانس گوادلوپ برکنار کردند و خمینی را به جای او گماردند. درازای فرمانروایی پهلوی ها برابر درازای جنگ سرد بود. محمد رضا شاه “بزرگ ارتشداران فرمانده آریامهر” هم مانند پدرش “رضا شاه کبیر”، بی سر و صدا ایران را ترک کرد و آن هایی که ادعای طرفداری از او و سلطنتش را می کردند، کوچکترین حرکتی هم نکردند. خمینی پس از دروغ هایی که در نوفل لوشاتو گفته بود و مردمان ایران و جهان را فریفته بود به ایران آمد و بر موج انقلاب مردمان کشور ما سوار شد و انقلاب ضد سلطنت ایران را ناکام ساخت و انقلابی های راستین را تا آنجا که می توانست کشت. در درازای حکومت نکبت بار جمهوری اسلامی تجاوز آخوندها به جان و مال ملت ایران از هر اشغالگر خارجی بدتر بوده است. شمار زندانیان سیاسی، کشتار آنان، غارت منابع و ثروت های ایران، شمار معتادان، فقر و بدبختی مردمان میهن ما به مراتب بیشتر شده است. آخوندها در این چهل و اندی سال حکومت جمهوری اسلامی تاریخ و فرهنگ میهن ما را دگرگون، سیاه و به دروغ آغشته کرده اند. افزون بر کتاب های درسی و تاریخ که می نویسند، شب و روز از دستگاه های سخن پراکنی خود به مردم ایران و جهان درباره ی فرهنگ و تاریخ میهن ما، دروغ می گویند.
همانگونه که در تاریخ ثبت شده است و مردمان کشور ما هم فراموش نکرده و فراموش نخواهند کرد از انقلاب مشروطیت تا کنون همواره هم میهنان ما برای برپایی حکومت انتخاباتی و آزادی تلاش خونین کرده و هزاران هزار کشته داده اند. سرمایه داران کشورهای غربی با دسیسه و پول و امکانات سیاسی و تکنولوژی پیشرفته به کمک جاسوسان خود در ایران تلاش های هم میهنان ما را بی اثرکرده اند. مردمان ستمدیده ی میهن ما هنوز هم هر سال هزاران زندانی و هزاران کشته در راه آزادی میهن شان قربانی می دهند. در یک صد و پنحاه سال گذشته، آن سرمایه های مالی و انسانی که در کشور ما به دلیل دخالت بیگانگان و حکومت های وابسته به قدرت های خارجی، از دست رفته است اگر در راه آبادانی کشورمان به کار رفته بود امروز کشور ما یکی از کشورهای پیشرفته دنیا به شمار می رفت. با سوء مدیریت حکومت ضد ایرانی آخوندها در دوران ننگین حکومت اسلامی، هزاران هزار نیروی انسانی کشته شده اند، میلیون ها مغز هوشمند و پویا از ایران فرار کرده اند، منابع طبیعی فراوان از نفت و کانی های گوناگون به غارت رفته است، نرخ دلار بیش از هزار برابر شده است یعنی نقدینه ی مردم را نیز به غارت برده اند. در یک حکومت ملی و برگزیده از سوی مردمان کشورمان، همه ی این ثروت های تلف شده و از دست رفته می توانست در راه آبادانی کشور و رفاه هم میهن مان به کار رود. من بر این باورم که هم میهنان ما با کمک خرد جمعی ناگزیر راه رهایی خود را خواهند یافت. ” ... تواند باز بیند روزگار وصل// تواند بود و باید بود// ز اسب افتاده است او نه از اصل ...” ( م. امید؛ قصه ی شهر سنگستان)
با امید پیروزی، پاینده ایران
دهم اردیبهشت ۱۳۹۹ خورشیدی برابر با ۲۹ آوریل ۲۰۲۰ میلادی
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|