![]() |
|
درباره ايران امروز
|
تماس با ايران امروز
|
آگهی در ايران امروز
|
| صفحه اول | خبرهای روز | سياست | انديشه | فرهنگ و ادبيات | جامعه | محیط زیست | RSS | |
iran-emrooz.net | Mon, 04.04.2016, 13:56
پاسخ به «انتقاد دوستانهای از مردم ایران»فاضل غیبی
نیتن آناکاندا در این مقاله مینویسد:
پاسخ به «انتقاد دوستانه..»: کاش وی بهعنوان یک ایتالیایی از آگاهی تاریخی بیشتری نیز برخوردار بود. در این صورت شاید تشابهاتی میان ایتالیا و ایران میدید که با بررسی آنها میتوانست راهنماییهای مفیدتری ارائه دهد. مثلاً نویسندۀ مقاله اگر تاریخ معاصر را میشناخت شاید بدین معنی میرسید که رشد کشورها در هیچ جا به صورت خطی صورت نگرفته و ملتها ناگزیر از پیمودن مسیری با فراز ونشیبهای بسیار بوده و هستند. برای او شگفتانگیز است که ایرانیان در حال «پیشرفت سریع از هر نظر» به یکباره دست به خودکشی جمعی زدند و سرنوشت کشور را بدست «روحانیونی» دادند که هدفشان بردن ایران به «شرایط صدر اسلام» است. اما او اگر تاریخ ایتالیا را میشناخت شاید این وجه تشابه را میدید که در ایران نیز همان فاجعهای رخ داد که در ایتالیای دهۀ بیست قرن گذشته. بدین معنی که رشد شتابان و ناهماهنگ صنعتی باعث شد که نیروی کار از روستا به سوی مراکز صنعتی و شهرها سرازیر شود و تودۀ از روستا گریختهای، که هنوز از روستا نبریده بود، در برخورد با فرهنگ شهرنشینی به بحران فرهنگی دچار گردد. این بحران را در کشورهایی مانند فرانسه، انگلیس و آمریکا توانستند مهار کنند، اما در کشورهایی مانند آلمان، روسیه و ایتالیا مهار این پدیدۀ نوظهور ممکن نشد و بحران ناشی از آن به ظهور فاشیسم انجامید. علت اصلی موفقیت سه کشور یاد شده در مقابله با این پدیده آن بود که پیش از صنعتی شدن به انقلاب اجتماعی و انسجام ملی دست یافته بودند و توانستند تودههای از روستا گریخته را با تکیه بر خودآگاهی ملی (در کنار دیگر قشرهای اجتماعی) هویت جدیدی ببخشند، درحالیکه در بسیاری کشورها تودۀ از روستا گریخته به سبب آگاهی نازل جذب شعارهای عوامفریبانه شده و به برآمدن رژیمهای توتالیتر و خودکامه کمک کردند. البته شرایطی که در ایتالیا به ظهور فاشیسم منجر شد با شرایط ایران پیش از انقلاب در یک جنبه با هم تفاوت داشتند و آن این بود که در ایتالیا جنبش فاشیستی در مقابله با جنبش کمونیستی بوجود آمد، درحالیکه در ایران سوار بر آن شد! شاید بدانید که در ایران پس از جنگ دوم جهانی جنبش کمونیستی پرقدرتی پا گرفت که تمامی دوران پیش از انقلاب اسلامی در میان قشر روشنفکران از نفوذ فزایندهای برخوردار بود و از رشد خودآگاهی ملی و روند دموکراسی در ایران جلو میگرفت. با بالا گرفتن بحران اجتماعی مواضع چپگرانه به همۀ اقشار اجتماعی نفوذ کرد. اما ملایان با طرح تندتر شعارهایی که چپها مبتکر آن بودند توانستند تودهها را بیشتر به دنبال خود بکشند و با حرکتهایی مانند «تسخیر سفارت آمریکا» نقش ضدامپریالیستی را بهتر بازی کنند. آنان از تلفیق «اسلام سنتی» با شعارهای چپ معجون «اسلام سیاسی» را بوجود آوردند. بدین وسیله جنبش دمکراسی خواهی اقشار میانی و بالایی جامعه در سال ۵۷ به گسترش اسلام سیاسی و قدرتیابی ملایان منجر شد. ملایانی که نفوذشان بر جامعه درهم شکسته مینمود، بهیکباره حیاتی تازه یافتند و قدرت را سوار بر موج «اسلام سیاسی» قبضه کردند. هرچند «اسلام سیاسی» به اقشار پایینی جامعه هویت نوینی بخشید، اما از آنجا که مبارزه با کشورهای پیشرفتۀ دنیا را شعار خود قرار داده است ناگزیر در جهت مخالف منافع ملی و پیشرفت ایران عمل میکند. دوست عزیز، جامعۀ ایران از اقشار اجتماعی گوناگونی تشکیل شده و ایرانیانی که در راه پیشرفت کشور خود میکوشیدند آنان نبودند که از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند. اما شاید برایتان جالب باشد که برخورد «ضدآمریکایی» را دانشجویانی به ایران آوردند که در اروپا و از جمله در ایتالیا تحصیل کرده بودند. اگر شک دارید، به روزنامههای سالهای پس از انقلاب اسلامی نگاه کنید که چگونه فیلسوفان بزرگ اروپایی مانند فوکو و هابرماس با تحسین به انقلاب اسلامی مینگریستند و یکی پس از دیگری به قبلۀ نوین انقلاب جهانی اقتدا میکردند. دوست عزیز، مردم ایران نمیخواستند «خودکشی جمعی» کنند، بلکه به مفهومی خواستند آنچه را روشنفکران چپگرای اروپایی در قرن بیستم تبلیغ میکردند عملی سازند و در واقع کوشیدند به «آمریکای جهانخوار» ضربهای بزنند که آرزوی روشنفکران اروپایی از سارتر تا هایدگر بود که انحطاط و سقوط غرب را نوید داده بودند. اگر ایرانیان مجذوب شعارهای ملایان شدند نه بدین خاطر که میخواستند کشورشان را هزار سال به عقب ببرند، بلکه بدین خاطر که تصور میکردند در مبارزه با تمدن غرب خواهند توانست تمدن (اسلامی) نوینی را پایه ریزی کنند! اگر آنان در نتیجۀ این باور ایران را به خاک سیاه نشاندند و کسانی را به تخت نشاندند که بهقول شما قدرت و بقای خود را در ناتوانی و پسرفت ایران میدانند فاجعهای است که نجات از آن آسان نیست. نجات از چنگال حکومتی که با شعارهای عوامفریبانه بخشی از جامعه را مسحور خود ساخته است تا بهحال در تاریخ بیسابقه بوده است. آیا شما واقعاً فکر میکنید که ملت ایتالیا میتوانست به نیروی خود از چنگال فاشیسم رهایی یابد؟ «اسلام سیاسی» پس از کمونیسم و فاشیسم بهعنوان سومین ایدئولوژی توتالیتر تاریخ، امروزه در راه تسخیر خاورمیانه است. با این تفاوت که اگر جوامع پیشرفته با همۀ نیرو برای غلبه بر آن دو ایدئولوژی کوشیدند، متأسفانه اروپا و آمریکا نه تنها تا بهحال قدم مؤثری در برابر موج اسلام سیاسی برنداشتهاند، بلکه آنچه تا بحال کردهاند به تقویت و گسترش آن کمک کرده است. این را کاملاً درست متوجه شدهاید که اکثر ایرانیان دچار «الگوهای ذهنی مخرب» هستند. آنان زیر نفوذ «الگوی ذهنی چپ» تصور میکنند عقب ماندگی ایران نتیجۀ دخالت قدرتهای خارجی است و از راه قطع رابطه با «غرب» میتوان به آیندهای بهتر رسید. درحالیکه عقب ماندگی ایران در درجۀ اول نتیجۀ مقاومت همین ملایانی است که در دو سدۀ گذشته از رسوخ ارزشهای مدنیت نوین به ایران جلوگیری کردند. دوست عزیز، حق با شماست، هنوز هم اکثر ایرانیان باور دارند که بدون همکاری و نزدیکی با کشورهای پیشرفتۀ دنیا میتوان به نوسازی کشور دست یافت. آنان باور کردهاند که حکومتهای گذشتۀ ایران گوش به فرمان خارجی بودهاند و مخالف منافع ملی عمل میکردند، بدین سبب آنان هنوز هم مجذوب ژستهای ضدامپریالیستی حکومت تهران هستند. دوست عزیز، شما خوشبختید که در اروپایی زندگی میکنید که در نتیجۀ دوستی و همکاری با ایالات متحده توانست بهسرعت ویرانیهای جنگ جهانی را به سرعت نوسازی کند و اندیشمندانش با تجربهآموزی از فجایع دو جنگ جهانی تدابیر مهمی اندیشیدند تا از بازگشت فاشیسم جلوگیری شود. یا ایرانیان خواهند توانست با تکیه بر خودآگاهی ملی به صورت مسالمت آمیز راه به آیندهای نوین بگشایند، که چنین تحولی در تاریخ بیسابقه خواهد بود و یا ایران در راه سقوط به بنگلادش دوم بدل خواهد شد. بنابراین میبینید که اوضاع ایران خطیرتر و بنبستی که بدان گرفتار آمده دشوارتر از آن است که بتوان آن را با «انتقادی دوستانه» به سامان رساند. از این نظر شاید بهتر باشد که شما راه هموطن ارجمند خود اوریانا فالاچی را ادامه دهید که با شجاعتی شگفتانگیز دربارۀ خطری که ایران انقلاب زده و در پی آن جهان متمدن را تهدید میکرد، هشدار داد و بدین سبب در میهن خود چنان مورد حملات و تهدیدات جدی قرار گرفت که مجبور شد با تنی بیمار به تبعید برود! ملت ایران او را بهعنوان دوستی واقعی برای همیشه گرامی خواهد داشت. دست شما را بگرمی میفشارم نظر خوانندگان:
■ بحث در مورد چنین مسائل پیچیدهای با نوشتنهای نیم و یک سطری ممکن نیست.
■ فردوسی طوسی در قرن پنجم با شناختی که از تاریخ و فرهنگ و مردم ما داشت در باره روانشناسی اجتماعی مردم ایران میگوید:
■ در اینکه اکثریت ایرانیها حافظه و سابقه تاریخی ندارند شکی نیست و بقول شاملو: تاریخ ما نشان مىدهد که این توده حافظه تاریخی ندارد. حافظه دستجمعى ندارد، هیچگاه از تجربیات عینی اجتماعیاش چيزى نیاموخته و بهرهای نگرفته است و در نتیجه هر جا کارد به استخوانش رسیده، به پهلو غلتیده، از ابتذالی به ابتذال دیگر ـ و این حرکت عرضى را حرکتى در جهت پیشرفت انگاشته، خودش را فریفته! که البته بیشتر از مردم عامی و عادی روشنفکران و مدعیان آزادی خواهی و مبارزه و ... از جمله خود شاملو و دیگر همفکرانش این ضعف و درد را داشتند و خود فریفته بودند ! چون از ترس عقرب به مار قاشیه پناه بردند و لباس تقدس و آزادیخواهی بر تن بی فرهنگ ترین و دور از زمان ترین و فاشیست ترین کسی که شش ماه بعد از به قدرت رساندن تازه فاشیست نامیدندش ...
■ هما ناطق در مصاحبه سال ۲۰۰۳ : مردم ایران هیچگاه آزادی خواه نبوده و نیستند.
■ مقاله نیتن آناکاندا قابل پاسخگوئی نیست چون بقولی : به شتر گفتند که گردنت کج است و جواب داد که کجای من راست است ؟ یک شهروند غیرسیاسی در ایران به اندازه ایشان سطحی نگر و پراکنده گو نیست . جملاتی مانند * نمیتوانند رفاه خود را ببینند * یک گفتمان محفلی بی سر و ته است تا یک تحلیل. آقای غیبی اما در جواب به ایشان شما به برخی از موارد اشاره کردید که جنبه خبری دارد و علل نیستند از جمله : * مهاجرت روستائیان به حاشیه شهرها * که اولأ عامل انقلاب نبود دومأ زمینه مهاجرت آنها نتیجه یک حکومتمداری غیرکارشناسانه و در عین حال استبدادی بود. از علل ظهور فاشیسم در آلمان و ایتالیا عبور میکنم چون ربطی به ایران ندارد. همینطور شما میگوئید: « اکثر ایرانیان دچار «الگوهای ذهنی مخرب» هستند. آنان زیر نفوذ «الگوی ذهنی چپ» تصور میکنند عقب ماندگی ایران نتیجۀ دخالت قدرتهای خارجی است » برداشت شما از برأیند افکار عمومی کاملأ بیگانه است به باور من امروز اکثریت جامعه از داشتن روابط دوستانه با دنیای غرب استقبال میکنند اما در تاریخ دویست ساله ایران وابستگی دربار به قدرت های استعمار را نانوائی محل هم میدانست حتی آخوندها هم برای اعتراض به حکومت نیز در سفارت انگلیس تحصن میکردند یعنی جائی که تأثیر گذار است و باید توجه کرد که سطح رشد فکری و سواد به اقتضای زمان تفاوت ماهوی با امروز دارد و در چنین بستر تاریخی قدرتهای استعمار نقش بسزائی در عقب ماندگی جوامع ایفا کردند و اسناد تاریخی نیز در لندن و آمریکا و مسکوموجود و قابل دسترسی است . با یک گفته شما کاملأ موافقم که : « مثلاً نویسندۀ مقاله اگر تاریخ معاصر را میشناخت شاید بدین معنی میرسید که رشد کشورها در هیچ جا به صورت خطی صورت نگرفته و ملتها ناگزیر از پیمودن مسیری با فراز ونشیبهای بسیار بوده و هستند. » چنانکه امروز اکثریت جامعه از خرداد ۷۶ تا به امروز با حضور در انتخابات نشان داده است که حاضر به سراشیبی مقطعی نیز هست اما حاضر نیست از حکومت مشروعیت زدائی کرده و تحویل مستبدان بعدی با بزک دموکراسی خواهی بدهد.
■ خسته نشدهاند کسانی که هنوز هم می گویند مردم برای بازگشت به صدر اسلام انقلاب کردند و مرگ بر شاه / زنده باد خمینی گفتند؟!
■ ایتالیای امروزی تفاوت چندانی با ایران امروزی از هر دیدگاهی که بگوییم ندارد ... هر دو کشور میان سنت و مذهب و مدرنیته گیج و منگ مانده اند ... از یک سو مذهب و سنت هر دو را به واپسگرایی تشویق می کند از سوی دیگر جهان رو به پیشرفت نمی گذارد این واپسگرایی کاملاً روی دهد چون اینک همه می خواهند به فضا نیز بروند! هر دو مذهبِ کاتولیک و شیعه همانندی های بسیاری با یکدیگر دارند و دو جامعۀ ایتالیا و ایران از دیرباز همانندی های فراوانی با یکدیگر داشته اند، به ویژه از دوران جنگهای ایران و رُم ...
■ بسیار ارزشمند پاسخ دادهاید. ای کاش اکثر ایرانیها که در همه جا مینویسند ویا گفتگوهای رادیو ای وتلوزیونی انجام میدهند چون شما بودند.
■ شاید این روزنامهنگار محترم ایتالیایی دریک نشست رویایی با عناصر اپوزیسیون متمول نوستالوژیک وطنی خارجنشین نمکگیر شده و این نوشتهی آبکی کلیشهای اپوزیسیونی سلطنت و پادشاهی دوست را سرهم کرده تا ادای دینی به میزبان کرده باشد. اما تحلیل شرایط فعلی ایران و مشکلات پیش روی کشور برای رشد و تحول مادی و معنوی با سمتگیری آزادیهای فردی و دموکراسی، مسئولیت، صداقت و دقت و همت بیشتری از آنچه در نوشتههای بالا آمد نیاز دارد.
■ در دو کلمه میتوانم بگویم که مردم ایران قدیم با مردم این زمانه قابل مقایسه نیستند هر قدر آنها داری ارق وطن و انسانیت و وفاداری به قوانین بودند بنظر من مردم ایران زمین ۱۸۰ درجه با ایران قدیم فرق دارند و از زمان سلطنت اسلام و تسلط اعراب بدتر و بدتر شدند و آغاز دوران صفویها بود تا اینکه رضا خانی پیدا شد و گفته آن خبرنگار صحت پیدا کرد.
■ آقای فاضل غیبی این نویسنده ایتالیایی بدون حاشیهروی و تحلیلهای خود گول زنک از ما ایرانیان، بسیار ساده تر و روانتر واقعیات را نوشته، و واقعیت این است که اکثریت بزرگی از ایرانیان حاضرند شاهد رفاه و تن پروری روحانیون و آبادی قبور سرداران عرب زیر نام امام زاده باشند ولی در مقابل هر گونه توهین به مفاخر و یا تاریخ و فرهنگ گذشته ایران برایشان مهم نمیباشد! |
Iran Emrooz
(iranian political online magazine) iran emrooz©1998-2019 e-mail: |
ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میگردند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است. |