سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Tuesday 23 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 19.06.2013, 4:37

مهندسی بزرگ انتخابات


حسین باقرزاده

سه‌شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۲ – 18 ژوئن 2013

برآمدن حسن روحانی از صندوق‌‌‌‌های رأی در جمعه گذشته معلول یک مهندسی بزرگ انتخاباتی بود. این فرآیند، همه خصوصیات یک مهندسی بزرگ را در خود داشت: نقشه‌‌‌‌ریزی، محاسبه دقیق، وقت‌‌‌‌شناسی و اجرای مرحله‌‌‌‌ای و گام به گام آن. علاوه بر این‌‌‌‌ها، عنصر غافلگیری در آن نقش اساسی داشت و به ضرورت، یک قربانی نیز در پای آن نثار شد. معمار این مهندسی کسی جز محمد خاتمی نبود، و او توانست با کمک معمار پیر اکبر هاشمی رفسنجانی و اطرافیانش در جبهه اصلاحات نقشه خود را در فاصله کوتاهی به مرحله اجرا بگذارد، و پیش از آن که رقیب متوجه ماجرا شود و تاکتیک مناسب را برای خنثی کردن آن اتخاذ کند، آن را به انجام برساند.

حسن روحانی وقتی برای ریاست جمهوری ثبت نام کرد کمتر کسی می‌‌‌‌اندیشید که او قرار است پیروز این رقابت ناآزاد و نامنصفانه بشود. خاتمی که از سوی هوادارانش تحت فشار بود تا خود را نامزد انتخابات کند، با گفتن این که «من مطمئن هستم که نمی‌خواهند ما بیاییم؛ تازه اگر از این مرحله هم بگذریم حق نداریم بیش از آن چه می خواهند رأی بیاوریم»، توضیح داده بود که او و اصلاح‌‌‌‌طلبانی در ردیف او شانسی برای گذر از صافی شورای نگهبان و پیروزی در انتخابات نخواهند داشت، و به این دلیل او زحمت مراجعه برای ثبت نام را هم به خود نخواهد داد. راه‌‌‌‌های بازگشت اصلاح‌‌‌‌طلبان به قدرت بسته شده بود، بسیاری از اصلاح‌‌‌‌طلبان امید خود را از دست دادند، و زمزمه تحریم برای اولین بار در حیات جمهوری اسلامی در میان این بخش از وفاداران به انقلاب و نظام رواج پیدا کرد.

خاتمی و نزدیکانش، اما، در جستجوی راه‌‌‌‌های دیگری بودند که این بن‌‌‌‌بست را بشکنند. نگاه‌‌‌‌ها به سوی هاشمی رفسنجانی کشیده شد و زمزمه‌‌‌‌هایی به جریان افتاد مبنی بر این که در غیاب اصلاح‌‌‌‌طلبان او شاید بهترین گزینه‌‌‌‌ای باشد که هم بتواند از صافی شورای نگهبان بگذرد و هم به عنوان کسی که می‌‌‌‌تواند در برابر تندروی‌‌‌‌های خامنه‌‌‌‌ای بایستد مورد استقبال رأی‌‌‌‌دهندگان قرار گیرد و مردم برای انتخاب او پای صندوق‌‌‌‌های رأی بیایند. هاشمی برای ورود به رقابت انتخاباتی از خامنه‌‌‌‌ای ضمانت می‌‌‌‌خواست که مجتبی و اطرافیانش او را همانند سال ۸۴ سنگ روی یخ نکنند. از این ضمانت، اما، خبری نشد تا این که در آخرین ساعت آخرین روز مهلت ثبت نام، پس از یک مکالمه تلفنی، او تصمیم گرفت فورا خود را به وزارت کشور برساند و ثبت نام کند.

با ثبت نام او بلافاصله موجی از خوش‌‌‌‌بینی و امید در بین اصلاح‌‌‌‌طلبان به راه افتاد و زمزمه تحریم فروکش کرد. تبلیغات اصلاح‌‌‌‌طلبان در حمایت از رفسنجانی، اما، برای کسانی که مهندسی انتخابات از سوی علی خامنه‌‌‌‌ای را بر عهده داشتند زنگ خطر را به صدا در آورد، و این شاید بزرگترین نقص در نقشه مهندسی خاتمی بود. سر و صداهایی بلند شد که «فتنه ۸۸» قرار است از طریق حمایت از رفسنجانی مجددا احیا شود و اصلاح‌‌‌‌طلبان زیر عبای رفسنجانی مخفی شده‌‌‌‌اند تا همراه با او به قدرت برسند. رقیب یک حربه در دست داشت که برنامه اصلاح‌‌‌‌طلبان را نقش بر آب کند: رد صلاحیت رفسنجانی در شورای نگهبان. این تاکتیک بسیار بعید به نظر می‌‌‌‌رسید، ولی شورای نگهبان دقیقا همین کار را کرد و به سفارش نیروهای امنیتی از تأیید صلاحیت رفسنجانی به بهانه کبر سن سر باز زد. اردوگاه اصلاح‌‌‌‌طلبان به سرگیجه‌‌‌‌ای شدید دچار شد.

موج خوش‌‌‌‌بینی چند روز پیشتر به یکباره به یک موج بدبینی به همان شدت تبدیل شد. ندای تحریم از همه جا بلند شده بود. هشت نفر نامزد تأیید شده شورای نگهبان تبلیغات انتخاباتی خود را آغاز کردند. یکی دو مناظره تلویزیونی بین آنان برگزار شد که بیشتر مایه خنده و مزاح تماشاچیان شده بود. در بین نامزدها دست کم یک اصلاح‌‌‌‌طلب (محمدرضا عارف) و یک فرد «میانه» (حسن روحانی) به چشم می‌‌‌‌خوردند. ولی اینان از دید غالب در بین اصلاح‌‌‌‌طلبان نه نماینده این جناح و بلکه مرتدانی از آن بشمار می‌‌‌‌آمدند که حکومت برای آرایش و جلب عده بیشتری از مردم به پای صندوق‌‌‌‌های رأی، صلاحیت آنان را تأیید کرده است. تحریم، پاسخ اصلاح‌‌‌‌طلبان و هواداران آنان به حضور این افراد در «نمایش انتخاباتی» بود.

۱۴ خرداد است و تنها ۱۰ روز مانده به رأی‌‌‌‌گیری. بیانیه‌‌‌‌های تحریم یا محکوم کردن «نمایش انتخاباتی» از سوی اصلی‌‌‌‌ترین سازمان‌‌‌‌های اصلاح‌‌‌‌طلب یکی پس از دیگری صادر می‌‌‌‌شود. مجاهدین انقلاب اسلامی می‌‌‌‌نویسند «اکنون ساده‌اندیش‌ترین افراد نیز درک می‌کنند که حذف خاتمی و هاشمی از صحنه رقابت‌های انتخاباتی ... با این هدف صورت گرفته است که زمینه اجرای بی‌دردسر سناریوی انتخاباتی فراهم شود.» و اضافه می‌‌‌‌کند که با این وضعیت انتخابات ۲۴ خرداد «نمایشی از انتخابات رقابتی و متکثر و البته با نتایج تضمین شده» خواهد بود که به «کارگردانی نهادهای امنیتی نظامی روی صحنه» می‌رود. شورای همآهنگی راه سبز امید نیز طی بیانیه‌‌‌‌ای نوشت: در شرایطی که اقتدار گرایان برای یکدست سازی حکومت «دستبرد در آراء و خیانت به مشارکت مدنی مردم و کودتای انتخاباتی» را مجاز می‌دانند «مشارکت پائین یا عدم شرکت شهروندان، از پیامدهای طبیعی و بدیهی به‌شمار می‌رود و مسئولیت آن برعهده‌ی حاکمیت است.»

فراگیری جنبش تحریم انتخابات به حدی است که حکومت را نیز به شدت نگران کرده است. علی خامنه‌‌‌‌ای که بارها از مردم خواسته است به پای صندوق‌‌‌‌های رأی بیایند و «حماسه سیاسی» بیافرینند با استغاثه بی‌‌‌‌سابقه‌‌‌‌ای یک بار دیگر این خواست خود را تکرار می‌‌‌‌کند، و برای اولین بار ضمن پذیرش موجودیت کسانی که «جمهوری اسلامی را قبول ندارند» و مخالف آن هستند از آنان می‌‌‌‌خواهد که نه برای نظام و بلکه برای ایران به پای صندوق‌‌‌‌های رأی بیایند. خامنه‌‌‌‌ای این سخنی را که خود بارها تکرار کرده به فراموشی می‌‌‌‌سپرد که شرکت در رأی‌‌‌‌گیری به خودی خود رأی به نظام است، و بر این تناقض آشکار پرده می‌‌‌‌افکند که پس چگونه انتظار دارد مخالفان نظام در رأی‌‌‌‌گیری شرکت کنند. او برای تأیید مشروعیت خود و نظام، سخت محتاج رأی تک تک مردم است و اکنون حاضر شده حتی به مخالفان نظام نیز متوسل شود.

حدود یک هفته به رأی‌‌‌‌گیری باقی مانده و حکومت برای گرم کردن تنور انتخابات باید هر ابزاری را که در خدمت دارد به کار گیرد. فضا برای اجرای مناظره سوم نامزدها بازتر می‌‌‌‌شود و برخی از نامزدها با صراحت بی‌‌‌‌نظیری سیاست‌‌‌‌های هشت ساله گذشته را نقد می‌‌‌‌کنند. میلیون‌‌‌‌ها مردمی که به تماشای تلویزیون دولتی ایران نشسته‌‌‌‌اند حرف‌‌‌‌های تازه‌‌‌‌ای را می‌‌‌‌شنوند. ولایتی و رضایی که خود از مقربان درگاه ولایت‌‌‌‌اند کارنامه جلیلی را که گفته شده نامزد مورد نظر علی خامنه‌‌‌‌ای است تخطئه می‌‌‌‌کنند. ولی انتقادهای شدیدتر و مستندتر از سوی عارف و روحانی نه فقط متوجه جلیلی و بلکه قالیباف نیز می‌‌‌‌شود که در نظرسنجی‌‌‌‌ها تا آن زمان نفر اول است. استدلال‌‌‌‌های روحانی که خود از اعضای برجسته و سابقه‌‌‌‌دار عالی‌‌‌‌ترین نهاد امنیتی کشور است مستندتر، قاطعانه‌‌‌‌تر و کوبنده‌‌‌‌تر است. مناظره هیجان‌‌‌‌انگیز است، و بر روی موقعیت نامزدها در افکار عمومی تأثیر می‌گذارد. منحنی نمودار رأی روحانی در نظرسنجی‌‌‌‌ها اوج می‌‌‌‌گیرد و از منحنی قالیباف می‌‌‌‌گذرد.

روز رأی‌‌‌‌گیری نزدیک می‌‌‌‌شود، و تنور انتخابات هم‌‌‌‌چنان سرد است. خاتمی و مشاورانش در پشت پرده مشغول فعالیت‌اند. یک راه حل باقی مانده است: یکی از دو نامزد نزدیک به اصلاح‌‌‌‌طلبان (عارف و روحانی) کناره‌‌‌‌گیری کند و سپس موجی در حمایت از دیگری به کار افتد. ولی کدام یک باید قربانی شود؟ عارف اصلاح‌‌‌‌طلب واقعی است، ولی روحانی از خط میانه است. اصلاح‌‌‌‌طلبان طبیعتاً ترجیح می‌‌‌‌دهند پشت سر عارف بسیج شوند. حوزه سیاست، اما، حوزه واقعیت‌ها است و نه ایده‌‌‌‌آل‌‌‌‌ها. قربانی کردن عارف عملی‌‌‌‌تر است و بسیج پشت سر روحانی آسان‌‌‌‌تر. دلایل چندی برای این امر وجود دارد که به برخی از آن‌‌‌‌ها اشاره می‌‌‌‌کنیم.

اول، عارف به نظر خاتمی احترام می‌‌‌‌گذارد و ممکن است حرف او را بپذیرد. روحانی چنین رابطه‌‌‌‌ای با خاتمی ندارد. دوم، روحانی حتی به تقاضای رفسنجانی نیز به سختی ممکن است کناره‌‌‌‌گیری کند. سوم، نظرسنجی‌‌‌‌ها نشان می‌‌‌‌دهد که قدرت بیان روحانی جاذبه‌‌‌‌ای در بین مردم ایجاد کرده و رأی او را بالا برده است. چهارم، او که در خط میانه است نیروهای دیگری را از جمله از میان اصول‌‌‌‌گرایان نیز می‌‌‌‌تواند به خود جلب کند. پنجم، او حمایت قشر وسیعی از جوانان جنبش سبز را به خود جلب کرده است و در همایش انتخاباتی بزرگ در ورزشگاه شیرودی، شعارهای آزادی موسوی/رهنورد و کروبی استادیوم را به لرزه در می‌‌‌‌آورد. ششم، هاشمی رفسنجانی راحت‌‌‌‌تر و قاطعانه‌‌‌‌تر از روحانی حمایت خواهد کرد تا از عارف، و حمایت او در شرایطی که رد صلاحیتش از سوی شورای نگهبان یک سرمایه اجتماعی برای او فراهم آورده به رأی بیشتر برای روحانی کمک خواهد کرد. هفتم، روحانی به علی خامنه‌‌‌‌ای نزدیک‌‌‌‌تر است، و حکومت و شخص او از بالا آمدن عارف بیشتر هراس خواهند داشت تا روحانی.

مرحله کلیدی مهندسی انتخابات در آخرین روزها آغاز می‌‌‌‌شود. خاتمی از عارف می‌‌‌‌خواهد به نفع روحانی کنار رود. او که برای خاتمی احترام زیادی قایل است به این ایثار تن می‌‌‌‌دهد، و در بیانیه استعفای خود از روحانی نامی نمی‌‌‌‌برد تا نشان دهد که این کار را صرفا به خاطر خاتمی و جنبش اصلاحی انجام داده است. به احتمال زیاد، عارف این حرف‌شنوی را از هیچ کس دیگر نداشت. با گذار از این مرحله کلیدی، گام‌‌‌‌های بعدی پشت سر هم با سرعت طی می‌‌‌‌شوند. خاتمی و سپس هاشمی رفسنجانی با سپاس از عارف، حمایت خود را از روحانی اعلام می‌‌‌‌کنند. ولوله‌‌‌‌ای در میان اصلاح‌‌‌‌طلبان می‌‌‌‌افتد. گروه‌‌‌‌های اصلاح‌‌‌‌طلب و بسیاری از نیروهایی که تا چند روز پیش به شدت بر طبل تحریم می‌‌‌‌کوفتند یکی پس از دیگری به حمایت از روحانی بر می‌‌‌‌خیزند. فن‌آوری‌های جدید، از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی و پیامک و موبایل گرفته تا ماهواره و رسانه‌های خارج کشوری، به پخش و توزیع وسیع خبر کمک می‌کنند. خاتمی و مشاورانش امیدوارند با این حمایت‌‌‌‌ها، روحانی آن قدر رأی بیاورد و حکومت رأی‌‌‌‌های او را آن قدر به نام او بخواند که او به دور دوم راه پیدا کند. پس از آن، برای این که نیروهای بیشتری را به حمایت او جلب کنند یک هفته وقت خواهد بود.

روز رأی‌‌‌‌گیری فرا می‌‌‌‌رسد. گزارش‌‌‌‌ها حاکی از مراجعه گسترده حامیان روحانی به صندوق‌‌‌‌های رأی است. جمعیت رأی‌‌‌‌دهندگان، اما، به سال ۸۸ نمی‌‌‌‌رسد، ولی تقریبا قطعی است که روحانی به دور دوم راه پیدا می‌‌‌‌کند. پس از پایان رأی‌‌‌‌گیری همه منتظر اعلام نتایج‌اند. وزارت کشور گفته که ساعت ۲ صبح شنبه نتایج آرا را اعلام خواهد کرد. خبرگزاری‌‌‌‌ها و رسانه‌‌‌‌های فارسی‌‌‌‌زبان به انتظار نشسته‌‌‌‌اند. تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی یکسره برنامه زنده ویژه انتخابات دارد و لحظه به لحظه گزارش و تحلیل می‌‌‌‌دهد. ساعت ۲ می‌‌‌‌رسد، ولی از اعلام نتایج خبری نیست. ۲ به ۳، ۳ به ۴ و ۴ به ۵ می‌رسد و هم‌‌‌‌چنان مردم در انتظار. زمزمه‌‌‌‌ها و بدگمانی‌‌‌‌ها آغاز می‌‌‌‌شود. دلیل این تأخیر دراز چیست، و چرا در باره آن هیچ توضیح نمی‌‌‌‌دهند؟ حتما نقشه‌‌‌‌هایی در کار است؛ مسئولان با پدیده نامنتظره‌‌‌‌ای روبرو شده‌‌‌‌اند و در آن ساعات صبحگاهی مرتب از مقامات بالا و بیت ولی فقیه کسب تکلیف می‌‌‌‌کنند. ولی چرا به نتیجه نمی‌‌‌‌رسند و تصمیم نمی‌‌‌‌گیرند؟ احساس توطئه و آمارسازی و تقلب (آن‌‌‌‌هم حتما بزرگ) غالب می‌‌‌‌شود. تکرار سناریوی سال ۸۸؟

شب دراز انتظار و تردید و بدگمانی بالاخره به انجام می‌‌‌‌رسد. نتایج اولیه اعلام می‌‌‌‌شود: روحانی نصف همه آرا را گرفته است و با فاصله زیادی از نفر دوم، قالیباف، جلو است. جلیلی در مرحله سوم و چهارم است. موج حمایت از روحانی به سونامی تبدیل شده است. شمارش آرا ادامه دارد، و موقعیت روحانی در فاصله یکی دو درسد حول ۵۰% ثابت مانده است. هنوز، اما، نمی‌‌‌‌توان گفت که او برنده شده است. کافی است نتیجه آرا در نهایت به زیر ۵۰% برسد و او در دور دوم در برابر قالیباف قرار گیرد. همه منتظر نتیجه نهایی‌‌‌‌اند. این امر در پایان روز صورت می‌‌‌‌گیرد. روحانی با حدود ۵۱% آرا اکثریت مطلق را به دست آورده و انتخاب شده است. خبر مثل توپ صدا می‌‌‌‌کند، و در شهرهای سراسر کشور مردم به خیابان‌‌‌‌ها می‌‌‌‌ریزند و به رقص و پایکوبی می‌‌‌‌پردازند. چیزی که حتی یک هفته پیشتر کمتر کسی تصورش را می‌‌‌‌کرد اکنون اتفاق افتاده است. مهندسی انتخابات که به ابتکار و همت خاتمی و مشاورانش و فداکاری عارف صورت گرفته کار خودش را کرده است.

ولی مگر قرار نبود که مهندسی انتخابات به دست سپاه پاسداران صورت گیرد و از بیت ولی فقیه هدایت شود؟ این مهندسی البته از شورای نگهبان شروع شد و بزرگترین قربانیان آن هاشمی رفسنجانی و اسفندیار رحیم مشایی بودند. پس از آن، اوضاع ظاهرا بر وفق مراد پیش می‌‌‌‌رفت. نیروهای بسیج به صورت حلقه‌‌‌‌های «صالحین» سازمان‌‌‌‌دهی شده بودند تا به محض ابلاغ نام نامزد مورد نظر نظام/خامنه‌‌‌‌ای، وظایف خود را در پر کردن صندوق‌‌‌‌های رأی به نام او بدهند. بعد، با جدل‌‌‌‌های ولایتی و رضایی و جلیلی، موقعیت جلیلی بسیار پایین آمد و ظاهرا در اردوگاه خامنه‌‌‌‌ای تصمیم در مورد این که چه کسی سر از صندوق بیرون آورد دچار اغتشاش می‌‌‌‌شود. در همین حال، طرف مقابل مهندسی خود را پیش می‌‌‌‌برد، ولی چون با چراغ خاموش در حرکت است احساس خطری به دست نمی‌‌‌‌دهد. تا این که در روزهای آخر سونامی حمایت از روحانی چنان سریع و غافلگیرانه از راه می‌‌‌‌رسد که مهندسان انتخاباتی ولی فقیه فرصتی برای مقابله با آن پیدا نمی‌‌‌‌کنند و در مقابل آن مات می‌‌‌‌شوند.

این ظاهر قضیه است، و البته که واقع می‌‌‌‌تواند جز این باشد. ولی تأخیر بی‌توضیح در اعلام نتایج اولیه چرا؟ آیا جایی برای تقلب نبود؟ ظاهرا در آن ساعات اولیه صبح شنبه ۲۵ خرداد جر و بحث‌‌‌‌های زیادی در جریان بوده است. آیا می‌‌‌‌توانستند رأی بسیار بالای روحانی را به نام کس دیگری بخوانند؟ شاید اگر تفاوت این قدر زیاد نبود، این کار عملی بود. آخر خامنه‌‌‌‌ای در مقطع انتخابات ۸۸ حدی برای تقلب تعیین کرده بود! او گفته بود که تقلب یکی دو میلیون عملی است «ولی نه ۱۱ میلیون»! و لابد حالا دیده بودند که تفاوت آرای روحانی با نفر دوم بیش از ۱۱ میلیون خواهد بود! شاید هم سرانجام نتیجه گرفتند که یک تقلب بزرگ باز ممکن است مردم را به خیابان‌‌‌‌ها بکشاند و آن‌‌‌‌هم در شرایط اقتصادی و اجتماعی کاملا متفاوت با سال ۸۸ و خطر جنگ و غیره و غیره ریسک بزرگی است. به هر حال، هرچه که بوده، در آن ساعات اولیه صبح تصمیم‌‌‌‌گیری مهندسی شده در باره اتفاقی که از قبل در محاسبات نیامده کار سختی بوده و از این رو ظاهرا مهندسان ولی فقیه به این نتیجه می‌‌‌‌رسند که آرا را بدون دستکاری اعلام کنند.

همین محاسبات ظاهرا در تصمیم بعدی که رأی روحانی را در نهایت به زیر ۵۰% نکشانند نیز مؤثر بوده است. هر اقدامی جز این باز می‌‌‌‌توانست دردسر آفرین باشد. علاوه بر این، در دور دوم به سختی می‌‌‌‌شد همه آرای پنج نفر دیگر را در سبد قالیباف ریخت، و از این طرف احتمالا نیروهای بیشتری به حمایت از روحانی وارد میدان می‌‌‌‌شدند. یعنی که اگر رأی‌‌‌‌گیری به دور دوم می‌‌‌‌رفت، به احتمال زیاد باز هم روحانی برنده می‌‌‌‌شد. و اگر تقلبی در باره آن صورت می‌‌‌‌گرفت، باز خطر ریختن مردم به خیابان‌‌‌‌ها بود و سایر قضایا. پس بهتر است همین جا به قضیه خاتمه دهیم و به این بازی نابردنی ادامه ندهیم. بعد هم می‌‌‌‌توانیم ژست بگیریم که انتخابات سالمی را برگزار کرده‌‌‌‌ایم و به دنیا فخر بفروشیم که مردمسالاری دینی ما بهترین در جهان است و همه چیز شفاف و دقیق و بدون غل و غش بوده است و الی آخر.

روحانی انتخاب شد و از چپ و راست پیام‌‌‌‌های تبریک به سوی او سرازیر گردید. او نیز در پیامی که خطاب به «ملت سرافراز ایران» صادر کرد و در آن نه از اسلام و امام زمان و مانند آن‌‌‌‌ها نامی برده شده و نه با دعای اللهم عجل لولیک الفرج شروع یا ختم شده است (!) از همه کسانی که در پیروزی او سهم داشته‌‌‌‌اند، از «رهبر معظم انقلاب» گرفته تا هاشمی رفسنجانی و خاتمی سپاسگزاری کرد، ولی قدرناشناسانه از فردی که با ایثار خود کلیدی‌‌‌‌ترین نقش را در پیروزی او ایفا کرده بود یعنی محمدرضا عارف نامی نبرد. عارف با ایثار خود «حماسه سیاسی» ۲۴ خرداد را ممکن کرد. به هر صورت، انتخاب قاطع روحانی محصول یک مهندسی زیرکانه محمد خاتمی و مشاوران او بود که مهندسی سپاه ولی فقیه را بی‌‌‌‌اثر کرد. به تعبیر قرآن: . وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّـهُ وَاللَّـهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ؛ و از آن جا که در رقابت‌‌‌‌ها و درگیری‌‌‌‌های آدمیان، خدا همواره طرف برنده را می‌‌‌‌گیرد (!) مهندسی ولی فقیه سرنوشتی جز شکست نداشت.

*********************

بسیاری روحانی را خاتمی۲ نامیده‌‌‌‌اند. ولی سؤال جالب‌‌‌‌تر این است که آیا روحانی می‌تواند گورباچف ایران باشد؟ نظر و پاسخ خود را در پای همین نوشته یا در صفحه فیسبوک زیر بدهید.
http://www.facebook.com/HosseinBagherZadeh

نظر خوانندگان:

■ من فکر می کنم - و این را درجریان انتخابات بارها با دوستان چه کتبی و چه شفاهی در میان گذاشتم- که بر خلاف آنچه ما عموما و
تحلیلگران سیاسی ما خصوصا تصور می کنند در ایران یک اتاق فکر ویژه برای برنامه ریزی های خاص این چنینی در سطح مثلا بیت وجود ندارد.آنها بیشتر رفتار و برنامه هایشان را در واکنش به رفتار و گفتار طرف مقابل اتخاذ می کنند کدام مغز متفکری در جناح خامنه ای میشناسید که از حداقلی از هوش و ذکاوت دیپلماتیک برخوردار باشد: طائب,مصباح, ولایتی ,حجازی نقدی شریعتمداری...
آنها را زیادی مورد توجه قرار داده ایم- چیزی که آنها خودشان هم خیلی دوست دارندبه نظربیایند - اگر سخنان و رفتار و اظهارنظرهایشان را موشکافانه بررسی کنیم به روشنی در می یابیم که اندر این صندوق جز لعنت نبوده و نیست.شاهد این مدعا اینکه آنها که لابد سعید جلیلی را از نزدیک میشناختند باید درک می کردند که این آدم کمترین توانی برای جذب افکار عمومی ندارد با نامزد کردن او در واقع به همه هم پیمانانشان هم فهماندند که چه موجود دست وپا بسته ای را سالها حاکم بر سرنوشت ملت کرده اند. عقل حداقلی حکم می کرد اورا همچنان ناشناخته ن دارند.از آن طرف مدتهای طولانی نسبت به قدرت احمدی نژاد و توان رای آوری مشایی قلم فرسایی شد آخرش معلوم شد(از اول هم روشن بود) که در انبان احمدی نژاد جز باد هیچ نیست و مشایی با آن بیان الکنش اگر هم نامزد میشد چیزی در ردیف غرضی بیشتر نبود..
من بیشتر علاقه دارم روحانی را قوام السلطنه نظام اسلامی بخوانم به امید که سی تیری سر راهش قرار نگیرد.

■ با درود به بینندگان این مطلب.سخنها نشانه بینش بالای دوستان در سطح عالی جامعه میتواند باشد، اما اگر بادید جامعه شناسی کلی تر به جامعه ایران از همه اقشار جامعه توجه کنیم ،اصل موضوع دراین سخنان یا فراموش شده ویا نادیده گرفته شده! انتخابت اخیر جدا از پدیده انقلاب در ایران و منطقه معروف به کمر بند سبز نبود .. اواخر حکومت شاهنشاهی نوعی آزادی عمل به اسلام گرایان در منطقه داده شد ،بطور خلاصه گروهایی که وارد عمل شدند، گروهی مورد توجه طراحان بیش از پیش قرار گرفت ،گروهی که تحصیلاتشات در اسلام و آشنایی با ابزار موجود در دین و مذهب بودند ،یعنی روحا نیت . تحصیلات ،تشکل و ریشه در جامعه داشتن این گروه را نباید نادیده گرفت . ما در منطقه هیچ تشکیلاتی منسجم تر و متحد تر از روحانیت نداشته و نداریم ،بنا براین ایشان بازی را برده اند.
حکومت روحانیت و یا حاکمیت دینی به زیان قدرت های جهانی هم نبوده و نیست ، زیرا کشورهای گرفتار مذاهب گونا گون دست آوردی برای شهر وندان خود نداشته و ندارند، اما برای دیگران منابع درآمد خوبی بوده وهستند. میتوان نتیجه گرفت حکومت آخوندی با داشتن ریشه در جامعه ما هنوز قوی تر از دیگر گروه ها هستند. آن دست نشانده قبلی آقایان یعنی آقای احمدی نژادرا هم خودشان برای نمونه آوردند تا به غیر روحانیت بگویند اینهم: مشتی از نمونه خروار شما.

■ مقاله ی جالبی بود و قابل تامل. نکات مثبت و منفی آن را دوستان دیگر گفتند. اما درمورد پرسش ” گورباچف بودن یا شدن روحانی” پاسخ من این است که احتمال آن بسیار اندک است، چرا که هم ساختار حقوقی و هم حقیقی نظام جمهوری اسلامی اجازه نمیدهند که بر فرض داشتن اندیشه های به اصطلاح پرسترویکایی و گلازنوستی، وی اقدام عملی انجام دهد.
یادمان نرود گورباچف در زمان شروع برنامه هایش “شخص و قدرت اول” اتحاد شوروی بود و با اتکای به آن، و البته در وهله ی بعد کاریزمای خودش، کارها را تا مرحله ی “فروپاشی” پیش ببرد. روحانی نه فقط “شخص اول”  جمهوری اسلامی نیست، که در شخص دوم بودنش هم جای تردید بسیار است. به احتمال قریب به یقین و اگر اتفاق پیش بینی نشده و حادی نیفتد، روحانی حداکثر همان سیاست های خاتمی را با غلظت کمتر دنبال خواهد کرد. به احتمال زیاد او برای حل و فصل بحران خطرناک هسته ای وارد میدان شده است و دیدن وی در شمایل گورباچف بیشتر به یک شوخی می ماند.

■ تصور خیلی ها اینست که مهندسی انتخابات هم با فرماندهی - برنامه ریزی وتوافق قبلی خامنه ای - هاشمی رفسنجانی وخاتمی صورت گرفته و برای اینکه بتوانند داروی مسکنی به جامعه تزریق کنند که التهابات اجتماعی کم اثرتر شود و احتمالا شورش گرسنگان و ستمدیدگان یعنی بیش از نود درصد مردم به تعویق افتد و یا تاحدودی بحرانها را کنترل کنند و ازشر شورش ها برای مدت محدودی درامان باشند - حسن روحانی - سعید جلیلی - قالیباف و دکتر ولاتیی از ذوب شدگان در بیت فرزانه معظم با بصیرت هستند و تفاوتی با یکدیگر ندارند منتهی حسن روحانی عامل مخوف امنیتی بیت رهبری است و چنانچه سوابق اورا مرور کنید متوجه میشوید که حتی برعلیه میرحسین موسوی هم نظرات زیادی ابراز کرده و هیچوقت نه میانه رو بوده و نه اصلاح طلب بلکه همیشه با یکی به میخ زدن و یکی به نعل زدن از بیت مبارکه معظم فرزانه دستورات لازم راگرفته و اجراکرده است او یکی از جمله کسانی است که فرمان حصرمرحوم آیت الله منتظری را صادر کرده و هرگز در حمایت از مردم قبل ازکاندیداتوری اش کلمه ای بزبان نرانده است - ازاو درحدنماینده بیت رهبری باید انتظارداشت اواحمدی نژاد دیگری است که بالباس میش به میدان آمده اما پرورده دست رهبرمعظم است - از او انتظار معجزه نداشته باشید. قصد او بیشتر آرایش چهره داخلی برای خارجیان است که اینک باتحریم های گسترده گلوی رهبرباخرد وبابصیرت را گرفته اند. بیچاره ملت ایران که از ترس عقرب به مار غاشیه پناه می‌برد.

■ من همیشه به نتیجه کار نگاه میکنم و بررسی میکنم چه کسی سود برده است. برای مثال به طور یقین بازنده این انتخابات ما نیروهای سکولار دمکرات بودیم و تقصیر خودمان هم بود که نتوانستیم آلترناتیوی برای مردم فراهم کنیم. من همیشه گفته‌ام آنچه که نظام را حفظ میکند پراکندگی و عدم وجود آلترنتیو است.
برنده بزرگ این انتخابات البته نظام جمهوری اسلامی است (از خاتمی و رفسنجانی بگیر تا خامنه‌ای و احمدی نژاد و جلیلی). بزرگترین چالش امروز نظام تحریم‌های خارجی است که با این انتخابات دیگری اراده محکمی بر ادامه آن نیست و چه بسا برخی از تحریم ها برداشته شود (همچون گذشته). نظام می تواند برای مدت 2 سال بدون هیچ نگرانی به کارهای قبلیش ادامه دهد و همه چیز را موکول کند به انتخابات مجلس همانطور که خاتمی کرد. بعد از دو سال یا بمب اتمی خواهند داشت و یا نه. اگر نه، یک مجلس میانه رو می تواند دو 2 سال دیگر برایشان وقت بخرد... این راه را 16 سال پیش پیموده اند و امروز آماده تر و با تجربه تر پیش میروند.
انتخابات مهندسی شده بود ولی توسط نظام (شما فکر میکنید که اختلافشان شدید است ولی بارها ثابت کرده اند که حول یک هدف با هم متحد هستند و آن حفظ نظام است. کاری که ما نتوانستیم بکنیم. شما خیلی ایشان را دست کم میگیرید و این خود دلیل دیگری بر عدم موفقیت ما است).
به نظر من شما خیلی برای خاتمی و اصلاح طلبان اعتبار خریدید با این مقاله تان. متاسفانه اصلاح طلبان هیچ گاه به من سکولار اجازه فعالیت و حیات نخواهند داد تا چه برسد به محافظه کاری مثل روحانی که تازه آخوند هم هست. من و امثال من باید به فکر خودمان باشیم. افسوس که نخبگان ما هم کاری بلد نیستند جز تحلیل وقایع گذشته!! هیچکس برای آینده راه کاری ارائه نمیکند و به فکر برنامه ریزی برای 2 سال دیگر نیست. نتیجه آنکه نظام با بازی بین بد و بدتر به راحتی مردم و جهانیان را بازی میدهد.

■ در مورد اینکه چرا تقلب نکردند این را نیز میتوان مورد سوال قرار داد که تقلب به نفع چه کسی و از حساب چه کسی؟  آیا امکان این نبود که “خودی ” ها نیز در مورد تقلب به نفع رقیب سکوت نکنند؟ راستش بیت امام چنان چند دست شدهبود که امکان یکپارچگی در مدت کوتاه امکان پذیر نبود و ممکن بود که تقلب به نفع یکی حسادت دیگری را موجب شود. تقلب امری بود که به ریسکش نمیارزید. و در هم کلامی با شما؛ این ظاهر قضیه است، و البته که واقع می‌‌‌‌تواند جز این باشد.

■ آدم دلش به حال “تحلیلگر”انی مانند آقای باقرزاده و کشتگر می‌سوزد. در هیچ صورتی کم نمی آورند. در حالیکه یک روز قبل از انتخابات در باره سردی وبی رونقی انتخابلت نوشته اند، پس از اثبات بی پایه بودن پیشبینی هایشان به روی مبارک نمی‌آورند. انگار نه انگار.

■ به نظر من توی این تحلیل فاکتور دولتی که «مخالف ولی فقیه از آب درآمده» و نقش او در جلوگیری از تقلب فراموش شده. اما اینکه روحانی گرباچف ایران بشود یا نه، هنوز کمی زوده که به این نتیجه برسیم!

■ ما همیشه عادت داریم مسائل زا آنگونه که هست نبینیم و آنگونه ببینیم که میخواهیم ببینیم. مقاله آقای باقرزاده مقاله جذابی است ولی آدم را یاد داستانهای پلیسی و جاسوسی هیجان انگیز میاندازد! تناقض در میان نوشته زیاد است که در این مختصر نمی شود به آنها پرداخت. به نظر من تصمیم به تغییر و روی آوردن به اعتدال در راس هرم قدرت در جمهوری اسلامی گرفته شده! و اگر نگاهی به تیتر بسیاری اخبار از جمله (انتخاب روحانی حمله نظامی به ایران را حداقل یکسال به عقب انداخت) بیندازیم آنگاه شاید بهتر متوجه علل این تغییر مواضع در هرم قدرت باشیم. صحبتهای بی پرده هاشمی در مورد کشور چیزی نیست که از نظر این مستبد زیرک (خامنه ای) بدور مانده باشد. اگر خطر حمله نظامی و تبعات تحریمها و وضع فاجعه بار اقتصادی و در نهایت خطر انفجار میلیونی مردم را به این مولفه ها اضافه کنیم آنگاه متوجه خواهیم شد که فاکتورهای مهندسی انتخابات اینها هستند .موفق باشید

■ آقای باقر زاده! شما را بخدا بس است. از رویاهای تان بیرون بیایید. خوشحال باشید که تئوری های شما پیش نرفت و ایران گرفتار آشوب نشد. حالا دیگر دنبال گورباچف کردن روحانی هستید؟

■ جناب آقای باقرزاده از درست بینی و دقت در تشخیض چگونگی پیروزی روحانی که عین واقعیت است تشکر و سپاسم را تقدیمتان میکنم. بطور یقین مهندسی خاتمی و مشاوران او در پیروزی روحانی از اثر گزارترین است که جنابعالی از سهم مشاورین چشم پوشی کرده‌اید. دیگر اینکه تیز هوشی رای دهندگانی که از خاتمی دلخور بودند و هستند ولی با توجه به فاجعه در راه که همانا خطر سوریه‌ای شدن ایران است ... دلخور ی را نادیده گرفتند و به ندای واقع بینانه خاتمی لبیک گفتند نیز یاد نکرده اید. مردم بخوبی میفهمند و درک میکنند که آوار ناشی از حکومت هشت ساله کو توله‌ی حقیری چون احمدی‌نژاد با بصیرت و دانش و رهبری رهبر فرزانه انقلاب به مردم تحمیل شده ولی برای عدم تحریک خامنه‌ای..احمدی‌نژاد را مقصر قلمداد کردند اما نمیتو انستند در حال حاضر پای این مقصر واقعی را به میان بکشند تا خامنه‌ای فکر کند که مردم نمیدانند احمدی‌نژ اد فقط عامل اجرای فرامین خامنه‌ای بوده است. بنا براین هیچ خطری ناشی از فلاکت کنونی متوجه خامنه‌ای نیست اما مردم میدانند همه‌ی این فجایع بدست و فرمان خامنه‌ای ولی به اسم احمدی‌نژاد انجام گرفته است. مردم از روحانی و یا هر کسی که از صافی شورای نگهبان عبور کند انتظار تغییر اساسی ندارند ولی میتوان این امید راداشت که به انتخاب روحانی ایران به سرنوشت عراق یا لیبی یا سوریه دچار نشود و یا لااقل حمله اسرائیل و غرب به ایران به تاخیر افتد تا این ستون به آن ستون فرجی باشد به انتظار نوشته های واقع بینا‌نه‌ی بیشتر از جنابعالی

■ گورباچف آقا بالا سر نداشت



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024