![]() |
|
درباره ايران امروز
|
تماس با ايران امروز
|
آگهی در ايران امروز
|
| صفحه اول | خبرهای روز | سياست | انديشه | فرهنگ و ادبيات | جامعه | محیط زیست | RSS | |
iran-emrooz.net | Wed, 08.05.2013, 7:49
مضحکهای به نام انتخاباتحسین باقرزاده
سهشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۲ – 7 مه 2013 تصورش را بکنید: قرار است در ایران جمهوری اسلامی انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود. برای این کار عدهای خود را نامزد میکنند. بعضیها میدانند که نامزدی آنها رد میشود - ولی نه به دلیل این که جرمی مرتکب شدهاند و یا سوء سابقه کیفری دارند. بلکه به دلایل دیگری که در قاموس هیچ انتخاباتی در جهان یافت نمیشود و خاص جمهوری اسلامی است. مهمتر این که چهارتا آدمی هم که اسم و رسم و در نتیجه هوادارانی دارند و میخواهند نامزد شوند نیز دست و پایشان میلرزد و «بیام یا نیام؟» میکنند. اینان اتفاقا از کسانی هستند که بیش از هر کس دیگر بر جمهوری اسلامی حق دارند. وزیر و وکیل و رییس جمهور بودهاند و یار غار و رفیق گرمابه و گلستان ولی فقیه. چه میگویم؟ یکی از آنان (هاشمی رفسنجانی) کسی بوده که ولی فقیه را بالا برده و ولی فقیه کرده است. ولی او و خاتمی اکنون نشستهاند تا شاید ولی فقیه به آنان اجازه ثبت نام بدهد و بتوانند بدون مواجهه با شعارهای عمله ولی فقیه مانند «مرگ بر منافق» و «مرگ بر مفسد فی الارض» در محل ثبت نام حاضر شوند. این که کسی مانند هاشمی رفسنجانی برای نامزدی انتخابات چشم به راه اشاره ولی فقیه بنشیند بیش از هر چیز مسخرگی این انتخابات را به نمایش میگذرد. او برای سالیان دراز، به عنوان «مرد قدرتمند» جمهوری اسلامی شناخته میشد. چندین سال رییس مجلس اسلامی و دو دوره رییس جمهور بوده است. به جرأت میتوان گفت که او بیش از هر کس دیگر، هم در دستآوردها و هم در جنایات جمهوری اسلامی، سهیم بوده است. حتی مسئولیت اصلی ولایت فقیه علی خامنهای متوجه شخص او است. در واقع، جمهوری اسلامی بدون هاشمی رفسنجانی جمهوری اسلامی نمیشد. هنوز هم کلی قدرت دارد و به عنوان رییس مجمع تشخیص مصلحت در ردیف رییسان سه قوه مجریه و مقننه و قضاییه مینشیند و برای خود دستگاه و بارگاه و دبدبه و کبکبهای دارد. حال وقتی چنین آدمی میگوید برای نامزدی در انتخابات منتظر اجازه ولی فقیه نشسته است گند فضاحت روند انتخابات در نظام اسلامی حاکم بیش از هر چیز دیگر فضا را انباشته میکند. انتخابات تقلبی و فرمایشی نه در ایران و نه در جهان پدیده جدیدی نیست. در ایران پیش از انقلاب این نوع انتخابات پدیدهای عادی بود. شاه که در همه چیز دخالت میکرد طبیعتاً باید فهرست کسانی را که قرار بود به نمایندگی مجلس انتخاب شوند از قبل میدید و به آن رضایت میداد. مردم نیز به مصداق این ضرب المثل معروف آن موقع، که اگر آمریکاییها 24 ساعت پس از رأیگیری میدانند که چه کسی انتخاب شده ایرانیها ۲۴ ساعت قبل آن را میدانند، کم و بیش میدانستند که کی قرار است از فلان نقطه انتخاب شود و به مجلس برود. حکومت هم خیلی در بند این نبود که در انتخابات «حماسه» بیافریند (برای مشروعیت جهانی خود نیازی به آن نداشت) و همین که نامزدهای مورد نظر یک عده رأی دهنده را از این جا و آن جا با اتوبوس و وسایل دیگر به پای صندوقهای رأی میکشاندند برای آن کافی بود. انتخاب از پیش نمایندگان مجلس یک رمز آشکار و همهدان بود. هم مردم و هم حکومتیان میدانستند ولی کسی آن را علنی نمیکرد. در جمهوری اسلامی، اما، مردم با یک پدیده جدید روبرو شدند که سابقه نداشت: اول تقسیم مردم به خودی و ناخودی و بعد دستچین کردن نامزدها از میان خودیها. اگر در زمان شاه، سرسپردگی نامزدها به شاهنشاه آریامهر شرط مستتر بود، در جمهوری اسلامی این شرط به صورت التزام به ولی فقیه علنی شد و در باره آن قانون گذراندند. و اگر در آن هنگام، کار تصفیه نامزدها به دست مأموران ناشناس امنیتی بود، در این نظام این روند (پس از عبور از صافیهای امنیتی) رسمی شد و آن را به دست عمال ولی فقیه در شورای نگهبان سپردند. این واقعیت که نامزدها اولا باید خود را مطیع ولی فقیه اعلام کند تا بتوانند ثبت نام کنند و ثانیا از صافی شورای نگهبان ولی فقیه بگذرند تا بتوانند رأی بگیرند ممکن است از بس که در این رژیم تکرار شده قبح خود را در بین مردم ایران از دست داده باشد، ولی کافی است کمی عقب بنشینیم و از دید سایر مردم جهان به آن بنگریم تا عمق فضاحت آن را ببینیم. جمهوری اسلامی برای نوآوریهای خود واژگان خاص خود را نیز ساخته و پرداخته است که در هیچ قاموسی در جهان دیده نمیشود. از این جا شروع کنیم که ولایت فقیه پیشا تاریخی خود را «اصل مترقی» مینامد تا کهنگی تعفن آور آن را در زرورق بپوشاند. بعد، عمل تصفیه شورای نگهبان را «نظارت استصوابی» خوانده است. معلوم نیست واژه ثقیل «استصواب» را از کدام واژهنامه پوسیده قرون وسطی استخراج کرده و یا ساختهاند. معنایی را که رژیم از این واژه منظور کرده همه میدانیم. ولی تعبیر «نظارت استصوابی» یک ترکیب متناقض است. نظارت کار اجرایی نیست - ناظر پدیده را زیر نظر میگیرد و گزارش میدهد. اقدام (و مثلا «استصواب») بر مبنای گزارش، کار یک ارگان اجرایی است. کار شورای نگهبان، بنا بر قانون اساسی این نظام، نظارت بوده است و نه تصمیمگیری و اقدام. ولی از نظام شتر گاو پلنگ جمهوری اسلامی چه انتظار دیگری میتوان داشت؟ واژه «استصواب» در ردیف واژگان متروک و مغلق دیگری قرار میگیرد که این نظام پیشاتاریخی برای تبیین پندار و گفتار و رفتار خود به جامعه امروز ایران عرضه کرده است. مستضعف، استکبار، تعزیر، حدود، دیات، قصاص، فساد فی الارض، محاربه با خدا، زنای محصنه، مرتد ملی، مرتد فطری و ... نمونههای دیگری از این واژگانند. برخی از اینها از قرآن گرفته شده و برخی بیشتر از متون قرون وسطایی فقه شیعه. ولی غالب این کلمات نه در فرهنگ عمومی مردم ایران پیش از انقلاب شناخته شده بودند و نه در زبانهای دیگر امروز دنیا میتوان به سادگی معادلهای آن را پیدا کرد. شک دارید؟ معادل «نظارت استصوابی» را جستجو کنید، ببینید چه به دست میآورید (گوگل ترجمه انگلیسی آن را Supervisory approval میدهد که به وضوح نادرست است). رژیمی که قدرت خود را بر خشونت و کشتار و شکنجه و اعدام بنا کرده به واژگان متناسب با آنها نیز نیاز داشته است و بسیاری از واژگان جدید این رژیم که نمونههای آن در بالا نام برده شد برای رفع این نیاز ضرورت پیدا کرده است. جمهوری اسلامی علاوه بر شرط التزام نامزدها به «اصل مترقی» ولایت فقیه و کاربرد نظارت استصوابی برای تصفیه نامزدهای انتخاباتی، در کار رأیسازی و رأیشماری نیز ابداعات تازهای به خرج داده که به نوبه خود کمنظیر است. البته در بسیاری از نقاط جهان در اخذ یا نوشتن یا شمارش آرا دستکاری میشود و نتیجه اعلام شده ممکن است با واقعیت نخواند، ولی کمتر کسی حاضر است به آن اعتراف کند. در جمهوری اسلامی، اما، این کار نه فقط چندان از دید مردم مخفی نیست و بلکه گاه از زبان مقامات بالای رژیم نیز شنیده میشود که به آن اذعان و حتی افتخار میکنند. برای این کار، که در فرهنگهای جهان معمولا تحت عنوان «تقلّب» از آن یاد میشود، جمهوری اسلامی اصطلاح بکری را نیز به کار گرفته است: مهندسی انتخابات! گویی که با نامگذاری تقلب به مهندسی، معنای آن از ذهن مردم بیرون میرود و یا از فضاحت و لودگی آن چیزی کاسته میشود. نمایش مضحک انتخابات در جمهوری اسلامی البته ابداع و به کار گرفتن واژگانی متناسب با خود را نیز ایجاب کرده است. در برابر چنین نمایش مسخرهای به نام انتخابات، که حتی خودیترین عناصر این نظام (هاشمی رفسنجانی و خاتمی) نمیتوانند مستقلاً تصمیم بگیرند که در آن شرکت کنند یا خیر و بلکه از ترس تصفیه شدن به دست شورای نگهبان یا مشمول مهندسی انتخابات شدن، برای ثبت نام خود منتظر نظر موافق ولی فقیه مینشینند، به وضوح نامربوطترین موضوعی که میتواند مطرح شود مسئله شرکت یا تحریم انتخابات است. انتخابات در جمهوری اسلامی اکنون دیگر به حد یک لودگی مضحک سقوط کرده است و تمام ارگانهای تحت کنترل ولی فقیه برای مهندسی کردن آن بسیج شدهاند تا نتیجه مطلوب «آقا» را به دست بیاورند. ما با انتخاباتی حتی با استاندارد کشورهای جهان سومی و دیکتاتوری روبرو نیستیم که شرکت یا عدم شرکت در آن موضوعیت داشته باشد. این انتخابات مفتضحتر از آن است که جدی گرفته شود - و بحث شرکت یا تحریم حول آن بیمعنا است. وقت آن است که انتخابات جمهوری اسلامی را به خود آن واگذاریم و به جای آن از «انتخابات آزاد» سخن گوییم و به طرح و ترویج آن بپردازیم. http://www.facebook.com/HosseinBagherZadeh نظر خوانندگان:
■ کاش فعالان حقوق بشر ، بخصوص شخصیتهای شناخته شدهای چون خانم شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، دکتر لاهیجی، دکتر باقر زاده و سایر حقوقدانان و وکلاء جنبشی دائمی، برای حق تضیع شده میلیون ها ایرانی، برای شرکت آزاد در انتخابات اعم از کاندیدشدن و یا انتخاب کردن سازمان دهند. در ایران رژیم گذشته و امروز بخشی از مردم و مسئولان حکومتی بدلایل مختلف با حکومت های ناقض حقوق بشر کنار آمده و به حق شهروندی بقیه هموطنان وحتی سرکوب خونین آنها بی توجه بودهاند. باید تلاش کرد تا حاشیه های حکومت از حمایت بخشی از مردم خالی تر شود. فعالان حقوق بشری با تمام اهرم های جهانی حمایت از منشور جهانی حقوق بشر بیش از کنشگران سیاسی میتوانند مردم را به این جنبش راغب نمایند.
■ آقای رضا عزیز، من هیچ قصد تحقیر کنشگران سیاسی داخل کشور را نداشتهام و شرایط آنان را درک میکنم. فقط خواستم کنشگران را توجه دهم که انتخابات به چه حد از ابتذال رسیده که خودیترین خودیهای نظام برای شرکت در آن باید به انتظار اجازه ولی فقیه بنشینند (آن هم وقتی خامنهای داد میزند همه سلایق بیایند - که باز خود این روی دیگر این ابتذال است.) نمیدانم دوستان درجه ابتذال را میبینند و یا تا کجا حاضرند این ابتذال را تحمل کنند. مردم ایران چرا باید از نوع انتخاباتی که در همه کشورهای دارای انتخابات معمول است (و چیزی به نام نظارت استصوابی بر مبنای عقیده برایشان نامفهوم است) محروم بمانند و تا کی؟
■ آقای باقرزاده عزیز، کاملا حق باشماست بجز اینکه فکر نمیکنم رفسنجانی از رهبر اجازه میخواهد بگیرد. بیشتر این آخوندها مثل معلم سیاستشان استالین و مائو از هم اعتراف نامه میگیرند تا به موقعش بعنوان سلاح بر سر خود اعتراف دهنده بکوبند. رفسنجانی خواسته بیشتر بقول سرکار استوار “پلیتیک” بزنه که خامنهای در مقابل این عمل انجام شده خودش علیه میل باطنی حرفی در تایید رفسنجانی بزنه و به این ترتیب دست خود خامنهای و شورای نگهبانش توی حنا بمونه و نتونن رفسنجانی را رسما رد صلاحیتش کنن. همه البته میدونن که اگر هم خامنهای حتی به این تظاهر تحمیلی مجبور بشه تن بده در ته قلبش رفسنجانی را رقیب و دشمن خودش میدونه و سعی میکنه با “ذوب شدهها و باقی سیاهی لشکرش کلکش را بکنه. این جناب رفسنجانی هفت خطه بابا. التبه خامنهای هم به این ترتیب در تاتری که در جریان است خودش را در نقش “رهبر” قالب میکند. تآتر - اندر تآتر - اندر تآتر.... همانطور که خودتان بدرستی گفتهاید مضحکه.
■ جناب رضا اگر همه مردم آنچه دکتر باقرزاده میگوید میدانند، پس برای چه ایشان دیگر “شر میرسانند”؟؟؟ فراموش نکنید شعر برشت را که گفت ” آنکس که نمیداند بیشعور است و آنکس که میداند و انکار میکند تبهکار است”. وقت سر خود را مثل کبک دربرف کردن دیگر گذشته است.
■ مقاله بسیار خوبی است و همه اینها واقعیات دردناکی است که در کشور عزیز ایران به مدت ۳۴ سال در حال وقوع است. بایستی همه ایرانیان خواستار «انتخابات آزاد» باشند.
■ مقاله آقای باقرزاده نگرش واقعگرایانهای ست به شرایط ایران در آستانه این موجودی که به آن انتخابات می گویند و در اصل “انتصابات” ست. آقایانی که هنوز در ذهنیت بدور از واقعیت خود در پی راهکارهایی برای باز شدن فضای سیاسی در ایراناند در عجبم که دیگر چه اتفاقی باید در این کشور رخ دهد تا چشمان آنها به این حقیقت دردناک باز شود که غولی که روزی رنده بود سالها ست که مرده ست و بوی تعفن آن از فرسنگها به مشام آدمی می رسد. شاید حضراتی که هنوز در پی معجزهای بنام گشایش فضای سیاسی در ایران هستنند آنقدر شامه هاشان از این لاشه پرشده ست که از درک آن تعفن عاجز شدهاند.
■ مقالهی خوبی ست. ایکاش ایرانیان یکپاچه شوند. و ایکاش تمامی لاییکها و ملی و دموکراتها از هر مسلک و مرام به شرط دموکرات بودن و تعهد به یکپارچگی ایران گردهم آیند. در هیچ کجای دنیا هیچ حکومتی با چنین درصد عظیمی از اپوزیسیون دوام نخواهد آورد. اما در ایران که به جرآت می توان گفت این حکومت پنج در صد طرفدار دارد اینچنین دوام آورده است. باید به اپوزیسیون و خصوصا سران آن و این مردم نهیب بیداری زد.
■ آقای باقرزاده عزیز بیش از سی سالی است که عزیزانی مانند شما ار موضعی حکیمانه به تحقیر کنشگران واقعگرای داخل کشور که در چارچوب امکانات به نقد روندها و یافتن راههایی برای ایجاد گشایش در فضای سیاسی ایران می پردازند پرداختهاید و با مسخره دانستن انتخابات در واقع به همه تلاشگرانی که سعی میکنند در چارچوب امکانات موجود برای باز شدن فضا راهکاری پیدا کنند پرداختهاید. گمان نبرید که دیگران آنچه شما عنوان میکنید را نمیدانند. هر دانشجوی سال اولی هم نارساییها ساختاری نظام جمهوری اسلامی را میشناسد که انتخابات یکی از آن موارد است. اگر شما راهحلی شعبده بازانهای برای غیب کردن نظام را دارید معرفی کنید و اگرنه لطف فرموده و با تحقیر انتخابات به دمورالیزه کردن کنشگران اصلاحطلب نپردازید. به بیان دیگر اگر خیری از شما نمیرسد لطفا شر مرسانید. امیدوارم بزرگواران ایران امروز پیام این حقیر را هم منتشر کنند تا نظر مخالف با جناب دکتر باقرزاده هم مجال بروز پیدا کند.
|
Iran Emrooz
(iranian political online magazine) iran emrooz©1998-2019 e-mail: |
ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میگردند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است. |