جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Friday 26 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 19.06.2005, 21:52

ارزیابی فشرده از نتایج انتخابات


مهدی رجبی

.(JavaScript must be enabled to view this email address)
يكشنبه ٢٩ خرداد ١٣٨٤

شیراک و رفسنجانی
با اعلام نتایج انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، روشن شد که نیروهای دمکراسی خواه کشور فراروی وضعیت تلخ و دردناکی قرار دارند. کمتر کسی از نیروهای دمکرات گمان می‌کرد که دوردوم انتخابات به رویارویی یک جریان راست افراطی و‌هار با یک نیروی راست و سنتی با ظاهری میانه رو تبدیل شود. نویسنده دریکی از نوشته‌های خود از خطر این چشم انداز یاد کرده بود، ولی دراینجا اعتراف می‌کنم که درجه احتمال بروز این چشم انداز را زیاد نمی‌دیدم.
درحقیقت، این خطر، از آن رو در اندیشه و نوشته من نمود پیدا کرده بود که در سه سال پیش، اوضاعی همانند آن را با گوشت و پوست خود در فرانسه لمس نمودم. فراموش نمی‌کنم که برخی از همکاران من که گرایش سیاسی چپ داشتند، می‌گفتند که هرگز در نسل‌های گذشته خانواده خود بیاد ندارند که یکی از پدران یا مادران شان حتا برای یکبار به راست رای داده باشد. آنها گاه با ریختن اشک از این امر یاد می‌کردند که ناگزیر گشتند که به راست (ژاک شیراک)رای دهند تا مبادا نیروی راست افراطی (لوپن) انتخاب شود.

شگفتی آفرینی صندوق‌های رای
بهرحال، این موضوع که بخشی از مردم ایران ناگزیرند تا از سر« بغض معاویه» کاری بکنند که بعدها با اشک ریختن از آن یاد خواهند کرد، بخش پدیدار کوه یخی است که از دل صندوق رای بیرون آمد. نتایج رای گیری برون آمده از صندوق‌های رای، درنگاه نخست و ظاهری، مایه شگفتی است.
با وجود آگاهی به اینکه روند رای گیری آغشته به دخالت‌های نیروهای وابسته به محافظه کاران بوده، بنظر می‌رسد که این دخالت‌ها روند‌ها و گرایش‌های عمومی را دگرگون نکرده است. ازاین نظر، گرچه باید بهنگام بررسی، یک ضریب خطا وارد بررسی‌های خود نمود، ولی این ضریب خطا نتیجه گیری‌های اصلی را مختل نمی‌سازد. مشخصا می‌توان گفت که حتا اگر عامل دغلکاری و دخالت محافظه کاران را وارد بررسی کنیم، داده‌ها و خبرهای موجود، حکایت از آن نمی‌کند که درجه تقلب انتخاباتی توانسته باشد بیشتر از دو سه میلیون رای وارد صندوق‌ها کرده باشد. یعنی ضریب دغلکاری ونادرستی آمار از ١٠ درصد فراتر نمی‌رود.

هنوز زود است که تحلیلی همه جانبه از نتایج انتخابات رئیس جمهوری ارائه داد. بویژه آنکه ژرف نگری و درنظر داشتن همه جوانب موضوع که لازمه یک تحلیل علمی است، ایجاب می‌کند که درجریان گردآوری داده‌ها و اندیشیدن بر آنها گرفتار شتابزدگی نشویم. ولی ازآنجا که خوانندگان، تشنه ارزیابی هرچند کوتاه از نتایج اند، بناچار این نوشته کوتاه را تهیه می‌کنم.

***************
هم اکنون، برپایه نتایج کلی اعلام شده، می‌توان چند نتیجه گیری مهم بدست داد. ناگفته نگذارم که نتایج یک انتخابات مهم، بی مانند به یک بیلان حسابداری نیست که یک شرکت بازرگانی از عملکرد سالانه خود ارائه می‌دهد.این بیلان وقتی دربردارنده همه اقلام و ستون‌های مرسوم باشد، امکان خواهد داد تا جنبه‌های مثبت و منفی، توانایی‌ها و کاستی‌های آن شرکت را برسی کرده و تحلیلی همه جانبه از وضعیت آن بدست داد. در حال حاضر نه همه اطلاعات لازم بلکه داده‌های زیر از نتایج انتخابات دردست است:
١ـ نزدیک به ٤٧ میلیون نفر از مردم ایران به سن ١٦ سالگی رسیده و دارای حق رای بودند. ازاین میان، شمار ٣٠ میلیون و ٥٠٠ هزار نفر دررای گیری شرکت کردند. یعنی بیش از ٦٥ درصد رای داران یا بزبانی، صاحبان رای به پای صندوق رای رفتند، شمار آرای سفید وباطل، حدود ٨ درصد آرا می‌باشد.
٢ ـ هیچ یک از نامزدهای انتخاباتی نتوانست اکثریت آرا را بدست آورد. درنتیجه انتخابات رئیس جمهوری ایران برای نخستین بار به دور دوم کشانیده شد.
٣ ـ نامزد رسمی اصلاح طلبان نوانست ١٣ درصد آرا (٤ میلیون و ٥٤ هزار) را نصیب خود سازد.
٤ ـ سه نامزد محافظه کاران توانستند ٣٧.٧ درصد آرای رای دهندگان را ( ١١ میلیون و٥٢٥ هزار) ازآن خود کنند.
٥ـ بیشترین نسبت آرا، بیش از ٢٠ درصد آنها (٦ میلیون و ١٥٩ هزار) ازآن نامزد میانه یعنی‌هاشمی رفسنجانی شد.
٦ـ دو نامزد اصلاح طلبان برروی هم نتوانستند بیش از ٣٢ درصد از آرا را بدست آورند.
٨ـ دو نامزدی که لباس آخوندی یا بزبانی روحانی داشتند، یعنی‌هاشمی و کروبی توانستند بیش از ٣٦ درصد آرا را بدست آورند.
٩ـ بیش از ٦٠ درصد آرای رای دهندگان از آن نمایندگان سنتی دینی جمهوری اسلامی (‌هاشمی، کروبی و محافظه کاران) گردید.
١٠ـ یکه تازان تازه کار چون قالیباف و علیزاده که از شبکه حزبی و سنتی جامعه بی بهره بودند، نتوانستند حتا ١٥ درصد آرا را ازآن شخص خود سازند.

بی اعتباری تحریمیان
نخستین و مهمترین نتیجه گیری از پیآمد کارزار انتخاباتی، همانا این است که بیهودگی سیاست تحریم انتخابات و بی اثربودن دعوت ازمردم به خانه نشینی به اثبات رسید. بیش از ٦٥ درصد مردم به پای صندوق‌های رای رفتند. حتا با وارد کردن ضریب خطای پیش گفته، نسبت شرکت از٥٥ درصد می‌گذرد. با این حساب، تنها سیاست بازان حرفه یی و کاسب کار اند که به این واقعیت آشکار بها نمی‌دهند، و همچنان بر درستی نظرپردازی‌های خود تاکید می‌کنند. دراین رابطه باید حساب سیاست بازان حرفه یی را که به سیاست بصورت دکان کاسبی می‌نگرند، با آن روشنفکران و فعالان سیاسی که شرف روشنفکری، صداقت سیاسی و حقیقت گویی را برملاحظه‌های سیاسی ترجیح می‌دهند، جدا نمود. ازاین گروه دوم انتظار می‌رود که نتایج تلخ و تاسف آور انتخابات اخیر را با پنداره‌ها و اندیشه‌های سیاسی شان ربط داده، و ناسازگاری میان ارزیابی‌های شان با این واقعیت ناگوار و بطور کلی با وضعیت ذهنی مردم را توضیح دهند.
اگر آنها به خود حق می‌دادند که دررابطه با اصلاح طلبان حکومتی، خواستار انتقاد از خود ایشان باشند، و دراین رابطه سختگیر بودند، دربرابر، دنیای روشنفکری و سیاست ورزی صادقانه ازآنها می‌خواهد که به نوبه خود آستین‌ها را بالا زده، و به انتقاد از ارزیابی‌های نادرست و سیاست‌های کج، بپردازند.

ثبات سیاسی و پایداری وجه سنتی ـ دینی جامعه
دومین نتیجه گیری ازاین آزمون، همانا وجود نسبی سه قطب سیاسی در جامعه ایران می‌باشد.
ـ محافظه کاران همچنان می‌توانند بیش از یک سوم (٣٧درصد) آرای صندوق رای را ازآن خود کنند. درانتخابات مجلس نیز شمار آرای آنها به نسبت همه آرای برون آمده از صندوق‌ها در شهرهای بزرگ و متوسط درهمین حدود بود.
ـ در برابر، اصلاح طلبان نیز نزدیک به ٣٠ درصد آرای رای دهندگان را ازآن خود کرده اند. درست است که شمار آرای کروبی که خود یکی از شگفتی‌های این انتخابات است، از ٥ میلیون،یعنی از ١٦ درصد آرا گذشت، ودرست است که گویا برخی عوامل غیرقابل بررسی مانند وعده انتخاباتی کروبی مبنی بر دادن ٥٠ هزارتومان دراین زمینه عمل کرده اند، ولی این همه مانع از آن نیست که کروبی را درزمره نیروهای اصلاح طلب بشمار آوریم.
ـ دراین میان، قطب میانه، همانا‌هاشمی رفسنجانی است. گرچه موضع گیری‌های اجتماعی و اقتصادی‌هاشمی، وی را در طیف راست قرار می‌دهد، ولی هم بدلیل موضع گیری‌های سیاسی و اجتماعی وهم بدلیل روابط سیاسی، جایگاهی متفاوت از نیروهای راست محافظه کار می‌یابد.‌هاشمی با ادعای آزادی خواهی و طرفداری از گشایش وبهبود روابط ایران و امریکا وارد کارزار انتخاباتی شد. بدین رو گرچه او مناسبات دیرپایی با محافظه کاران و با ولایت فقیه دارد، ولی نباید اورا در طیف سنتی ـ سازمانی محافظه کاران جای داد.
اینکه‌هاشمی رفسنجانی می‌تواند بیش از یک پنجم آرای رای دهندگان را از آن خود کند، نشان دهنده پیروزی یک نیروی یکه تاز خارج از گود نمی‌باشد. او همواره بصورت یکی از ستون‌های حاکمیت جمهوری اسلامی و با موضعی میانه نسبت به چپ و راست جمهوری اسلامی شناخته می‌شد.
سومین نتیجه گیری که از نتایج رای گیری می‌توان برکشید، پایداری عوامل دینی ـ سنتی جامعه است. دومین شگفتی این انتخابات، یعنی رای ١٧ درصدی احمدی نژاد، برپایه نقش عوامل سنتی ـ دینی توضیح داده می‌شود. شبکه مسجد‌ها، هیئت‌ها، صندوق‌های قرض الحسنه و غیره سهم مهمی در کشیدن مردم بسوی احمدی نژاد داشتند.
خبرهای زیادی حکایت ازاین می‌کردند که گرایش‌ها و باورهای دینی و سنتی مردم، درزمینه نوع رای دادن آنها سهم داشته است. نزدیک به ٤٠ درصد آرای مردم به دو آخوند یا بزبانی به دو روحانی داده شده است. حتا اگر عامل زور و ناچاری را که برخاسته از نظام انتخاباتی شورای نگهبان می‌باشد، در این نتیجه گیری دخالت دهیم، باز این واقعیت را نمی‌توان انکار کرد که مردم رای دهنده،‌هاشمی و کروبی را بر معین و قالیباف ترجیح دادند.

خود شکن، آینه شکستن خطاست
چهارمین نتیجه گیری مهم ازاین کارزار، فرود افتادن نامزد رسمی اصلاح طلبان ـ مصطفی معین ـ به رده پنجم، یعنی پس از احمدی نژاد و قالیباف می‌باشد. او که افزون بر نمایندگی دو سازمان اصلی اصلاح طلبان، پشتیبانی رئیس جمهور حاضر را نیز یدک می‌کشید، نتوانست حتا ١٤ درصد آرا را ازآن خود سازد. و این خود شکست بزرگی است که نصیب اصلاح طلبان و همه کسانی شد که از ایشان پشتیبانی می‌کردند.
شکست دکتر معین و راه نیافتن وی به دور دوم،درزمره شگفتی‌های این دوره انتخاباتی نمی‌باشد. حتا اگر او به دور دوم راه می‌یافت، شانس پیروزی وی دربرابر صف نیروهای میانه و راست، اندک بود. موازنه نیروهای سیاسی و پیشرو جامعه ـ با نگرشی ایستا به آنها ـ بگونه ی بود که راه پیروزی‌هاشمی را هموار می‌کرد. آنچه موجب امید داشتن دکتر معین و پشتیبانان وی به احتمال پیروزی ایشان می‌گشت، همانا نگرشی پویابود، یعنی امیدواری به اینکه ممکن است درجریان انتخابات، وضعیت صف آرایی نیروها تغییر کند. این امیدواری را آن پندار ساده انگارانه که مردم ما دقیقه نودی هستند، بیش ازاندازه دامن می‌زد.
درواقع، آنچه موجب شکست اصلاح طلبان گردید، همانا سیاست‌های نادرست گذشته، وناتوانایی آنها در کشاکش با محافظه کاران بوده است که از مدتی پیش زمینه ساز دلسردی ونومیدی مردم از آنها شده بود. شکست‌های گذشته درماجرای انتخابات شوراها و سپس، انتخابات مجلس هفتم نتوانست چشم اصلاح طلبان را بروی این حقیقت باز کند.

تجربه کشورهای پیشرفته دمکراتیک نشان می‌دهد که دل کندن و نومیدی مردم از یک جریان چپ ودمکرات امری نیست که با گذشت چند ماه برطرف شود. جلب اعتماد دوباره مردم نیازمند گذشت زمان و کار درازمدت و پیگیر می‌باشد. باید چندسالی بگذرد، تا مردم از ستم راست به تنگ آمده، و دوباره بسراغ چپ روی آورده و به آن اعتماد کنند.

گذشته از دخیل بودن عامل زمان و نیز اینرسی دراین زمینه، یک عامل مهم دیگر که در کشانیدن دوباره مردم بسوی نیروهای دمکرات موثر می‌باشد، همانا کوشش آگاهانه آنها در نشان دادن عوامل ناتوانی و شکست سیاست شان می‌باشد. دراین زمینه، حتا اصلاح طلبان خود اعتراف می‌کنند که کوشش لازم را انجام ندادند. امید است که این شکست سوم بتواند راه را برای تلاش آنها در راستای جلب اعتماد مردم، وپیراستن راهبردسیاسی خود از زنگارهای گوناگون هموارکند.

اصلاح طلب لیبرال یا چپ
تردیدی نیست که گام‌های برداشته شده توسط دکتر معین، درراستای بهبود سیاست‌های گذشته و انتقاد ضمنی از آنها، گرچه ارزنده بودند، ولی دیر برداشته شدند. وانگهی، این زنگار یا نارسایی در برنامه سیاسی اصلاح طلبان که به نیازهای اقتصادی مردم بویژه زحمتکشان بی توجه بودند، همچنان پابرجاست.
جالب توجه و درعین حال تاسف آور اینکه اصلاح طلبان کوششی در راه طرح و برجسته کردن خواسته‌های اقتصادی مردم زحمتکش و تهیدست بعمل نیاوردند ـ منهای دفاع از حق اعتصاب ـ و این پهنه از پیکار اجتماعی را درانحصار نیروهای محافظه کار و باصطلاح اصول گرا خالی گذاشتند.
یکی از دلایل بالا آمدن احمدی نژاد، توجه نیروهای سیاسی وی به مردم تهیدست و «مستضعفان» و دادن شعارهایی بسود آنها بوده است.کمک‌های مالی دفتر رهبری به مردم تهیدست، صندوق‌های قرض الحسنه وابسته به نیروهای بسیجی و مسجدها و مشخصا وام ازدواج شهرداری تهران، درجهت جلب «مستضعفان» به این جریان سیاسی عمل کرده است.
این موضوع که اصلاح طلبان از مردم تهیدست دورمی باشند، راه به گفتمان دیگری می‌گشاید؛ اینکه، اصلاح طلبان در طیف چپ جامعه سیاسی ایران،ـ بمعنای تاریخی واژه،ـ قرار ندارند. واینکه آنها را باید برپایه موضع گیری‌های شان، درزمره نیروهای لیبرال و راست ولی دمکراسی خواه قرار داد. این حکم نه تنها درباره اصلاح طلبان معروف ـ جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین ـ بلکه با اعتبار تمام درمورد نیروهای تحکیم وحدت نیز صدق می‌کند.
این حکم یا این ادعا را که اصلاح طلبان شناخته شده ایران، و نیز تحکیم وحدتی‌ها و دانش آموختگان ادوار تحکیم، از دید سیاست اقتصادی،همگی شان در طیف لیبرال وراست قرار دارند، باید جدی گرفت، و آن را بصورت یک گفتمان بس مهم گشایش داد. پرداختن به این موضوع و به بررسی نهادن آن یکی از وظایف اصلی ومهمی است که فراروی اصلاح طلبان و نیز نیروهای دانشجویی قرار دارد. ازجمله بایسته است که برسراین پرسمان نیز کار شود که شعار آزادی برای گروه‌های متوسط جامعه گیرایی دارد، ولی برای تهیدستان جامعه، گرانی، بیکاری و دشواری‌های گوناگون اقتصادی بسا مهمتر می‌باشد.

مسئولیت پیروان باکونین
پنجمین نتیجه گیری به پیروان باکونین درایران یعنی طرفداران ساختارشکنی و تحریم انتخابات بر می‌گردد. نتایج کارزار انتخابات نشان داد که تاچه اندازه راهبرد سیاسی چپ روانه و راهکارهای تند سیاسی، درپیشبرد رود آزادیخواهی بی فایده بودند، و مهمتر اینکه، این سیاست‌ها در سمت دادن آرای مردم بسود نیروهای محافظه کار، تا چه اندازه ناخواسته خدمت کردند. این جنبه از گفتگو را در نوشته « باکونین ورفسنجانی» بازکرده بودم، نتایج انتخابات، بخوبی هشدارهای آن نوشته و خطر چپ روی را به اثبات رسانید. امیدوارم که حکم « نرود میخ آهنین درسنگ»، درباره ایشان صدق نکند، وایشان به بررسی پیامدهای برخورد چپ روانه بپردازند. گسترش بیشتر این گفتمان را به آینده می‌نهم.

فشرده سخن و نتیجه آخر
انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، باوجود جنبه شگفتی آفرین آن در نگاه نخست ودررابطه با اموری درجه چندم، برآیند منطقی اوضاع سیاسی ایران در چندماه پیش از انتخابات می‌باشد، وبدین لحاظ، نتایج انتخابات، با نگاه ژرف نگرانه وبا توجه به موازنه نیروها و روند‌های اصلی جامعه، جای شگفتی ندارند.
اگر اصلاح طلبان کوششی درراه نزدیکی به مردم زحمتکش و تهیدست، یعنی اکثریت مردم ایران نکرده اند، نباید از ناپشتیبانی آنها به شگفت آیند.
اگر پیروان باکونین یعنی شیپورزنان سیاست تحریم، بخش دانشجو و دانش آموخته جامعه را به قهرکردن با صندوق‌های رای و به خانه نشینی دعوت کردند، نباید از بالا رفتن آرای احمدی نژاد و قالیباف به زیان دکتر معین شگفت زده شوند. این درواقع، پیآمد منطقی آن سیاست است.
باری، نیروهای دمکراسی خواه ایران، تاآنجاکه به نقش عنصرآگاه بر می‌گردد، باید بپذیرند که « ازماست که برماست»، وبراین پایه، بایسته است که بجای قهرکردن و ابراز اینکه « من دردور دوم رای نمی‌دهم»، تلاش بنمایند تا مانع از افتادن سکوی ریاست جمهوری بدست نیرویی شوند که آگاهانه کشور ایران را بسوی گردابی تاریک و خطرناک می‌کشاند.

مهدی رجبی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
٢٩ خرداد ١٣٨٤



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024