جمعه ۶ تير ۱۴۰۴ -
Friday 27 June 2025
|
ايران امروز |
![]() |
حمله غافلگیرانه اسرائیل به ایران در بامداد ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ و حذف فرماندهان عالی رتبه سپاه پاسداران و دانشمندان هستهای ایران، از نظر کارشناسان داخلی و خارجی بدون نفوذ در بالاترین ردههای رژیم جمهوری اسلامی امکانپذیر نبوده است، نفوذی که حملهکننده بدان افتخار میکند و مقامات جمهوری اسلامی نیز با سرافکندگی آنرا تائید میکنند. این همه نتیجه ۴۷ سال جنگ جمهوری اسلامی با مردم بوده که امروز رژیم را به فروپاشی در خیلی از عرصهها از جمله فروپاشی اطلاعاتی رسانده است.
علی یونسی وزیراطلاعات اسبق، چهارسال پیش در مصاحبه با سایت جماران گفته بود:
«نفوذ در دهه ۶۰ متفاوت بود برای اینکه یک خانواده با هم مبارزه میکردند و نفوذ در همدیگر عادی بود. یک جنگ داخلی صورت گرفت و نفوذ آسان بود ولی حدود ۱۰، ۱۵ یا ۲۰ سال مبارزه، کشور از همه نفوذهای گروههای تروریستی پاکیزه شد. ولی از نفوذ سرویسهای اطلاعاتی و مخصوصا اسرائیل غفلت شد. ۱۰ سال اخیر متأسفانه نفوذ موساد در بخشهای مختلف کشور به حدی است که جا دارد همه مسئولین جمهوری اسلامی برای جان خودشان نگران باشند. متأسفانه سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی به جای اینکه آنها را شناسایی کنند به جان خودیها افتادهاند».
علیرضا زاکانی، رئیس سابق مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی و شهردار فعلی تهران نیز گفته که «جاسوسها دارند جولان میدهند» و این شرایط نگرانکننده است.
محمود احمدینژاد رئیسجمهوری سابق ایران، هم دو سال قبل در یک مصاحبه ویدئویی گفت که «بالاترین مسئول مقابله با جاسوسان اسرائیل در وزارت اطلاعات، خودش جاسوس اسرائیل بود».
محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، هشدار مشابهی داده و گفته «کشور به طور گسترده یک آلودگی امنیتی پیدا کرده».
او افزوده بود: «سیستمهای امنیتی در دنیا معمولا هر ۱۰ یا ۲۰ سال یک بار، «کل سیستم را پاکسازی» میکنند، اما ما مدتها است که اینکار را نکردهایم. شاید ۳۰ سال گذشته و این سالمسازی امنیتی به وجود نیامده است».
بهرغم همه این افشاگریها و انتقادات، مقامهای اطلاعاتی و امنیتی که عملکرد آنها زیر سوال رفته بود، بهویژه در حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران، همچنان سمتهای خود را حفظ کرده بودند و به سرکوب منتقدان و فعالان سیاسی و مدنی نیز ادامه میدارند تا اینکه روز ۱۵ ژوئن، محمد کاظمی، رئیس سازمان اطلاعات سپاه، محمدحسن محقق، معاون این سازمان و محسن باقری رئیس اطلاعات نیروی قدس در حمله روز یکشنبه جنگندههای اسرائیلی کشته شدند.
یونسی نفوذ اسرائیل را به ده سال گذشته محدود میکند اما برخلاف نظر علی یونسی، نفوذ در نهادهای جمهوری اسلامی تنها در طی ده، پانزده سال گذشته صورت نگرفته بلکه نفوذ در پیکره جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن شروع شده و اکنون مانند سرطان عمومیت یافته و علنی شده است. نفوذ اطلاعاتی کشورهای خارجی در ارکان جمهوری اسلامی به اسلامی شدن انقلاب ایران بر میگردد و با تشکیل وزارت اطلاعات، نفوذ خارجی ساختاری شده است. اغلب ترورها و حملات به مراکز حساس از طریق نفوذیهای داخلی انجام گرفته است. ادعا شده است که آمریکا، انگلستان، اسرائیل و روسیه بهعلت ساده بودن نفوذ در جمهوری اسلامی، شبکههای اطلاعاتی مستقل خودشان را در ایران تشکیل دادهاند.
در آستانه انقلاب بهخاطر نفرتی که مردم از ساواک داشتند، شاه مجبور شد ساواک را منحل اعلام کند و رئیس آن ارتشبد نعمتاله نصیری را که سیزده سال ریاست ساواک را به عهده داشت، زندانی نماید اما در واقع از ۱۰ اداره کل ساواک تنها اداره کل سوم ساواک منحل اعلام شد که کارهای دستگیری، بازجوئی و شکنجه را انجام میداد، بقیه ۹ اداره کل ساواک دست نخورده تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به کار خود ادامه میدادند و بعد از انقلاب، چهره خود را عوض کردند، اسلامی شدند و به خدمت جمهوری اسلامی درآمدند.
با رفتن شاه، روسای ادارات کل ساواک همگی در ایران ماندند حتی سپهبد علوی، معاون ساواک نیز اسلامی شد. اسلامی و انقلابی شدن روسای ساواک، تصمیم فردی آنان نبوده بلکه به احتمال قوی، آن سیاست طراحی شده از طرف سرویسهای اطلاعاتی مادر بوده است و طبیعتا طراحان اصلی نمیخواستند کادرهائی را که تربیت کرده بودند به راحتی از دست بدهند.
ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) در سال ۱۳۳۵ تاسیس شده و موسس مخوف آن تیمور بختیار، نهایتا خود قربانی ساواک شد و بعد از برکناری و تبعید شدن به اروپا، به عراق پناهنده شد و در سال ۱۳۴۹ توسط یک ساواکی ترور شد که توانسته بود مامور حفاظت از تیمور بختیار بشود.
چند روز بعد از انقلاب، مهدی بازرگان نخستوزیر خمینی، گفت که مملکت به سازمان امنیت احتیاج دارد و کسانی که دستشان بهخون آغشته نشده، سرکارهای خودشان برگردند. خمینی نیز گفت «میزان حال افراد است» یعنی کسی که درگذشته ساواکی بوده یا انقلابی بوده مهم نیست، مهم اینست که حالا مدافع جمهوری اسلامی است یا مخالف آن. بدینسان بود که ساواکیها بر سر کارهای خود برگشتند تا تجربیات خود را برای از بین بردن نیروهای عدالتطلب و آزادیخواه دراختیارحکومت اسلامی خمینی قرار بدهند. ساواک بازسازی شد و به نام «ساواما» سازمان اطلاعات و امنیت ملی ایران و بعدا «واواک» وزارت اطلاعات و امنیت کشور، دوباره فعال شد.
رئیس اداره هشتم ساواک در مصاحبه با سایت «رجا نیوز» توضیح میدهد که چگونه مصطفی چمران، شخصا سپهبد علوی معاون ساواک را احضار کرده و به او دستور داده است که چارت جدید تشکیلاتی بنویسد و کار را شروع بکنند. او نیز چارت کاملی با جزئیات وظایف تمامی ادارات کل مینویسد و کار شروع میشود و اولین کار اداره هشتم ساواما نیز دستگیری محمدرضا سعادتی از اعضای کادر رهبری سازمان مجاهدین خلق بوده است که با شناسائی اداره هشتم (اداره ضد جاسوسی)، سعادتی هنگام ملاقات با یکی از کارکنان سفارت شوروی در تهران دستگیر میشود و مصطفی چمران هم شخصا در بازجوئی او شرکت میکند.
اغراق نخواهد بود اگر گفته شود که یکی از دلایل سقوط شاه، نفرت مردم از خشونت ساواک بود که بیرحمانه احزاب سیاسی، تشکلهای غیر دولتی و جامعه مدنی را نابود میکرد و زجرآورترین شکنجهها را بر آزدیخواهان اعمال مینمود و نماد واقعی دیکتاتوری شاه بود. با بازگشت ماموران ساواک بر سر کارهایشان و دست نخورده ماندن ادارات کل دوم و هشتم ساواک که مامورانشان همگی آموزش دیده و مسلط به زبانهای خارجی بودند، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، جولانگاه جاسوسان سازمانهای اطلاعاتی خارجی گردید زیرا آن ماموران ورزیده شده طی ۲۲ سال، فقط ظاهر خود را اسلامی کرده بودند نه ایدههای اعتقادی خود را. البته آن ماموران اولیه بعد از نیم قرن اکنون یا مردهاند و یا بازنشسته شدهاند اما وقایع اخیر بیانگر آنست که آنان قبل از کناررفتن از ماموریت، نیروهای تازه نفس و کارآزموده را در نقاط حساس امنیتی کاشتهاند تا جائیکه معاون اداره اطلاعات و مسئول میز اسرائیل در ایران، مامور اسرائیل از آب در میآید.
بعد از انقلاب ظاهرا ادارات دولتی را از ساواکیها پاکسازی میکردند و در تبریز، پاکسازی ادارات توسط طرفداران «جنبش مسلمانان مبارز» انجام میگرفت. یکی از افراد جنبش که از زمان زندانی بودن در زندان قصر تهران با من آشنا بود تعریف میکرد که «هنگام پاکسازی ساواکیها در اداره اطلاعات و جهانگردی تبریز (اداره ارشاد اسلامی فعلی) در میان کارمندان آن اداره هیچ ساواکی پیدا نشد که مایه تعجب بود. بدینجهت به کروکی ساواک تبریز مراجعه کردیم و متوجه شدیم که اداره اطلاعات و جهانگردی از زیر مجموعههای خود ساواک است یعنی هیچ فرد غیرساواکی در آن اداره نبوده که نامش در بین لیست اسامی کارمندان به عنوان ساواکی مشخص گردد».
در نهایت عدهای خبرچین هیچ کاره بهعنوان ساواکی از ادارات پاکسازی شدند اما تشکیلات اصلی ساواک منجمله اداره دوم که مسئول جمعآوری اطلاعات و اداره هشتم که مسئول امور ضدجاسوسی بود نه تنها دست نخورده باقی ماندند بلکه تقویت هم شدند و در کنار هر مسئول، یک حزباللهی کارآموز نیز گذاشته شد.
ساواک تا سال شصت همچنان با ساختار زمان شاه به فعالیت خود ادامه داد و بعد از سال شصت، دستپروردگان اسلامی ساواک، اداره اطلاعات و تحقیقات را در دفتر نخست وزیر ایجاد کردند و خونینترین سالهای دهه اول انقلاب را بوجود آوردند که البته اکنون همگی آنان اصلاحطلب شدهاند.
قبل از تاسیس ساواک، مسائل امنیتی کشور زیر نظر رکن دو ارتش بود اما با کشف سازمان نظامی حزب توده، ساواک توسط آمریکائیها برای حفاظت از حکومت شاه، در اسفند ماه ۱۳۳۵ قانونا در ایران تاسیس شد و وظیفه اصلی آن مبارزه با کمونیسم و نفوذ شوروی در ایران تعیین شد. در ابتدای کار بین مسئولین امنیتی آن زمان بحث بود که سازمان اطلاعات و امنیت کشور طبق مدل آمریکائی سازمان سیا باشد و صرفا به مسائل اطلاعاتی بپردازد و یا مدل موساد اسرائیل را انتخاب کند و کارهای اطلاعاتی و عملیاتی را همزمان انجام بدهد که نهایتا مدل موساد پذیرفته شد و اغلب روسای اولیه ادارات ساواک برای گذراندن دوره آموزشی به اسرائیل اعزام شدند و بعد از بازگشت، تشکیلات شبیه موساد را در ایران سازماندهی کردند و تا سقوط شاه آن را اداره کرده و تکامل بخشیدند. از جمله تشکلهای مخفی مستقل در درون ساواک ایجاد کردند. در یکی از گزارشات بازرسان شاهنشاهی آمده است که: رئیس ساواک جنوب کشور، شبکه اطلاعاتی جداگانهای درست کرده و فعالیتهای آن را به مرکز گزارش نمیدهد!
اگر نفوذ در وزارت اطلاعات به ساواک و ریشه آمریکائی، اسرائیلی آن بر میگردد، نفوذ در سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به ساختار ایدئولوژیک آن مربوط میشود. نیروهای اولیه سپاه پاسداران از اعضای کمیتههای انقلاب بودند که کمیتهها نیز عموما از لمپن پرولتاریا تشکیل میشدند، افرادی نظیر ماشااله کاشانی معروف به ماشااله قصاب رئیس کمیته مستقر در سفارت آمریکا که هم برای آمریکائیها کار میکرد و هم برای سپاه پاسداران و یا محسن رفیقدوست که لات میدان بارفروشان تهران بود و اولین رئیس سپاه پاسداران شد. سایر کمیته چیها هم از حاشیهنشینهای شهرهای بزرگ بودند که عموما ریشه روستائی داشتند و وجه مشترک اغلب آنها، غیر سیاسی بودن و طرفداری از حکومت جدید بهخاطر منافع شخصی بوده است.
با گذشت زمان اغلب داوطلبان ایدئولوژیک سپاه در جنگ ایران و عراق کشته شدند ولی بعد از جنگ ایران و عراق، استخدام در سپاه از میان حزباللهیها ادامه یافت تا آنطور که ادعا میشد یک ارتش ایدئولوژیک ساخته شود چون خمینی گفته بود «اول تعهد بعدا تخصص» یعنی در مصاحبه استخدامی، سوالات دینی ساده از متقاضی میپرسیدند و از مسجد محل زندگی فرد متقاضی هم سابقه او را جویا میشدند. به این ترتیب کافی بود فردی قیافه حزباللهی برای خود درست کند و چند صباحی به مسجد محل رفتوآمد داشته باشد تا صلاحیت استخدام در سپاه را بدست آورد.
روشن است که برای سازمانهای اطلاعاتی خارجی نفوذ دادن افراد مورد نظر خودشان در سپاه ایدئولوژیک، کار بسیار سادهای بوده، نماز خواندن پشت سرآخوند محل و شعارهای افراطی دادن و جهاد و شهادت تبلیغ کردن برای یک مامور نفوذی مشکلی نداشته تا آنجا که امروز سازمان اطلاعات سپاه پاسداران به آلوده ترین نهادهای امنیتی پر از نفوذی تبدیل گشته است و جنگ قدرت از درون آن را به نابودی میکشاند. حسین طائب رئیس خونریز سازمان اطلاعات سپاه پاسداران که سیزده سال برآن سازمان حکومت کرد بعد از جنبش سبز در یک سخنرانی برای ماموران زیر دست خود گفته بود «نظام اکنون نه از خارج بلکه از داخل تهدید میشود» به این ترتیب او ملت ایران را دشمن رژیم جمهوری اسلامی میدانست که باید با آن مبارزه شود.
علاوه بر تلاش سازمانهای جاسوسی برای نفوذ در ارکان جمهوری اسلامی دلایل داخلی متعددی نیز برای داوطلب شدن جهت همکاری با کشورهای خارجی در داخل کشور و در میان مردم وجود دارد از جمله:
- صدها هزار ایرانی تشنه انتقام از جمهوری اسلامی هستند چون اعضای حدود سیصد هزار خانوار ایرانی خاطره خونین از جمهوری اسلامی دارند که یک یا چند نفر از اعضای خانواده آنان توسط جمهوری اسلامی کشته شدهاند. اینان برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی داوطلب همکاری و اطلاعات دادن به سازمانهای جاسوسی خارجی میشوند و حتی این عمل خود را خدمت به ملت برای خلاص شدن از ظلم آخوندها میدانند. این افراد، گمنام و ناشناس نیستند.
- وضعیت فلاکت باری که سیاستهای جمهوری اسلامی ایجاد کرده و شصت در صد مردم را به زیر خط فقر انداخته است، زمینه فروش اطلاعات را با حد اقل مبلغ فراهم کرده است تا جائیکه اقشار پائین جامعه که مجبور میشوند برای امرار معاش اعضای بدن خود مانند کلیه و چشمشان را بفروشند. این اشخاص از روی ناچاری حاضر میشوند برای سیرکردن شکم خود و فرزندانشان برای بیگانگان اطلاعات جمعآوری بکنند. بعضی از روستائیان مرزنشین که به اتهامهای جاسوسی دستگیر و اعدام میشوند از جمله محرومترین افراد جامعه ایران هستند.
- رقابت بین سازمانهای اطلاعاتی متعدد کشور و دسترسی پیداکردن به منابع مالی کلان و کنترل سیاست و اقتصاد کشور و از میدان بدر کردن رقبا، باعث میگردد، سازمانهای اطلاعاتی علیه یکدیگر به خارجیها متوسل شوند تا از کمکهای آنها استفاده کنند. چنانکه شاهد هستیم در مطبوعات داخل کشور هر جناح، جناح دیگر را به جاسوسی و همکاری با دشمنان خارجی متهم میکند.
- در ایران شانزده سازمان و نهاد اطلاعاتی مستقل از هم وجود دارد. به غیر از موازیکاری بین وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، سایر نهادهای اطلاعاتی نیز هر کدام راه خود را میروند و علیه یکدیگر و علیه مردم تلهگذاری میکنند تا منافع شخصی یا گروهیشان تامین گردد. این نهادهای بی در و پیکر اطلاعاتی هم که هر یک زیر نظر یک آخوند با بودجههای کلان کار میکند نه تنها زمینه نفوذ را فراهم میکنند بلکه بهجای مبارزه با نفوذ خارجی تمام امکانات خود را برای کنترل جامعه، حجاب زنان و مانع شدن از زندگی معمولی برای مردم صرف میکنند تا آنجا که این نهادهای اطلاعاتی و آزارگرانشان وظیفه اصلی خود را که باید حفاظت از منافع ملی باشد، به دغدغههای ایدئولوژیک و مردمآزاری تقلیل میدهند و استدلال میکنند که فعالیت آنان مانع ضربه خوردن جمهوری اسلامی از داخل کشور میشود.
- جمهوری اسلامی با تبعید یا فراری دادن مغزهای کشور و عدم تحمل دگراندیشان باعث گردیده که نزدیک به هشت میلیون نفر، یعنی یک دهم جمعیت ایران به خارج پناهنده شوند. سیاست «ایران مال حزباللهیهاست، هر که دوست ندارد جمع کند برود» موجب آن شده که کارهای مملکت به دست کوتولههای سیاسی بیافتد و آن هشت میلیون نفر ایرانیان خارج کشور به منبع اطلاعاتی بیکران کشورهای مخالف جمهوری اسلامی تبدیل شوند و مرجع اصلی رسانهای نیز در خارج از ایران بوجود آید. این نیروی میلیونی تحصیل کرده و دنیا دیده برای گذران زندگی خود در کشورهای خارجی کار میکنند و بعضی از آنان داوطلبانه با کشورهای خارجی همکاری میکنند تا به این ترتیب انتقام دربهدر شدن خود را از جمهوری اسلامی بگیرند.
میتوان نتیجه گرفت که سنگ بنای اطلاعاتی و امنیتی در جمهوری اسلامی از اول کج گذاشته شده که در آن منافع ملی مطرح نبوده و هر چه بوده رویاهای تحقق نیافتی ایدئولوژیک و حفظ رژیم اسلامی به هر قیمتی بوده است و بنظر میرسد تا زمانیکه این رژیم ایدئولوژیک بر سرکار باشد، امکان مبارزه با نفوذ خارجی وجود نخواهد داشت زیرا سیاستهای ضد مردمی این رژیم در داخل و دشمنیاش با جامعه جهانی، زمینههای نفوذ را فراهم میکند.
ماشااله رزمی
۱۵ ژوئن ۲۰۲۵
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|