شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۴ - Saturday 14 June 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 06.06.2025, 8:19

«آدمک چراغ راهنمایی دفتر سیاسی»


جمشید خون‌جوش

خاطرات اگون کرنتس، «آدمک چراغ راهنمایی دفتر سیاسی»*

اگون کرنتس ۸۸ ساله، آخرین رهبر حزب واحد سوسیالیستی آلمان شرقی و ماقبل آخرین رئیس شورای حکومتی آلمان شرقی (DDR)، در مراسمی در برلین از سومین جلد کتاب خاطرات خود رونمایی کرد. کتاب به بازه زمانی انتهایی آلمان شرقی در سالهای ۱۹۸۹-۱۹۹۰ می‌پردازد که معروف به دوره «چرخش» (Wende) است، مفهومی که خود کرنتس آن را رایج کرد. هولگر فریدریش، ناشر روزنامه «برلینر تسایتونگ» که او نیز از آلمان شرقی است، مدیریت جلسه معرفی کتاب و سوال و جواب را برعهده داشت.

کتاب با عنوان «از دست دادن و انتظار» (Verlust und Erwartung) وقایعی را به تصویر می‌کشد که منجر به سقوط اریش هونکر، فرو ریختن دیوار برلین، وحدت آلمان، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و به مفهومی «پایان تاریخ» شدند.

در مرکز روایت، پاییز ۱۹۸۹ قرار دارد – لحظاتی پرتلاطم و سرنوشت‌ساز که در آن اگون کرنتس پس از سالهای طولانی انتظار به عنوان جانشین اریش هونکر، عاقبت به آرزوی خود می‌رسد و رهبری حزب و دولت آلمان شرقی را به عهده می‌گیرد، اما پس از فقط ۵۰ روز از مقام، خانه، و عملاً از صحنه‌ی تاریخ کنار زده می‌شود. گویی این تقدیر فاجعه بار کافی نبود، او در سال ۱۹۹۷ به گونه‌ای سمبولیک به نمایندگی از کل رهبری سابق آلمان شرقی، به دلیل دستور تیراندازی به فراریان از آلمان شرقی در مرزها، که منجر به کشته شدن تعداد زیادی شد، محکوم به چندین سال زندان گردید.

کتاب در دورانی منتشر می‌شود که تاریخ سیاسی هنوز تحت سلطه خطوط تقابل و جبهه‌گیری‌ها قرار دارد، و کرنتس تلاش می‌کند تا با جزئیات فراوان دیدگاهش درباره مسائل مختلف را به عنوان صدایی مخالف توضیح دهد – غالبا نه در قالب تبرئه‌ یا بازسازی تصویر خود، بلکه به‌عنوان کوششی برای یافتن جایگاه خویش در بستر تاریخ. او درباره اریش هونکر، درباره «وضعیت ناپایدار اقتصادی» آلمان شرقی، و درباره «بازی شیطانی» میخائیل گورباچف، رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی، در همراهی با غرب می‌گوید و نقش خود را همواره عقلانی، محتاط و خودمختار توصیف می‌کند.

این سال‌های پایانی آلمان شرقی و دوران بلافاصله پس از آن است که به این جلد اتوبیوگرافی کرنتس تنش خاص خود را می‌بخشد: نه فقط به‌عنوان یک وقایع‌نگاری سیاسی، بلکه به‌عنوان واکنش مستند مردی که خود را نه یک بزهکار، بلکه بخشی از یک تلاش شکست خورده می‌بیند. علاوه بر این، کتاب نه تنها بازگشتی شخصی به دوره‌ای پرتلاطم از دگرگونی تاریخی است، بلکه همچنین تلاشی‌ست برای واکاوی انتقادی چگونگی ثبت و روایت تاریخ، و اینکه چه کسانی در این فرآیند به حاشیه رانده یا برجسته می‌شوند. به همین دلیل کرنتس می‌گوید: «من در سال ۱۹۹۰ تصمیم گرفتم که آلمان شرقی را – آنطور که من آن را تجربه کردم – توضیح دهم و به دست تهمت زنندگان نسپارم.» زیرا که به نظر او‌، در تاریخ آلمان این کشور (آلمان شرقی) چیزی بیش از یک «پاورقی» است – بلکه یک فصل کامل است، و نه بدترین فصل آن.

کرنتس تلاش می‌کند تا به نقش خود در آن زمان نگاهی انتقادی نیز بیاندازد و می‌نویسد «امروز باید با این بار سنگین زندگی کنم که در آن زمان نگاهی انتقادی به این روند (سیر امور در آلمان شرقی) داشتم، اما از یک رویارویی اساسی و محتوایی با هونکر اجتناب کردم. من برای چنین کاری آن زمان را هنوز مناسب نمی‌دانستم.»

همچنین، کرنتس در خاطراتش این افتخار را برای خود قائل است که در آن زمان نیروهای امنیتی آلمان شرقی را مهار کرده بود. تفسیری از تاریخ که فرانک شیرماخر، یکی از سردبیران روزنامه فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ که در سال ۲۰۱۴ درگذشت، نیز از آن حمایت می‌کرد و در این‌باره نوشت: «کسی که بی‌خشونتی و رویدادهای شب ۹ نوامبر را ارج می‌نهد، نمی‌تواند این کار را بکند بدون آنکه نقش تعیین‌کننده‌ای برای او (اگون کرنتس) قائل شود.»

به همین دلیل، مجری برنامه هولگر فریدریش که به گفته خودش در آن روزهای پر هیجان و بحرانی «در اوت ۱۹۸۹ در ارتش بود و سوار بر کامیون» (احتمالا در دوران خدمت نظام وظیفه‌اش)، اجازه می‌خواهد تا بار دیگر از اینکه نه پلیس و نه ارتش ناچار به دخالت نشدند، تشکر کند.

اما در ادامه گفت‌وگو، فریدریش و کرنتس موفق می‌شوند تا همین دستاورد را نیز تقریباً مضحک جلوه دهند: هنگامیکه فریدریش آن را «یک دستاورد بزرگ تمدنی»، قلمداد می‌کند و کرنتس نیز توضیح می‌دهد که او «مکتب انسان‌گرایی آلمان شرقی» را پشت سر گذاشته بود.

یا هنگامی که، کرنتس در پاسخ به پرسش فریدریش درباره قربانیان دیوار برلین گفت: «هر مورد مرگ، در دفتر سیاسی با تأسف بسیار همراه بود.» و اینکه در جریان محاکمه‌اش پس از وحدت آلمان، از قربانیان عذرخواهی کرده است. اما همزمان می‌افزاید: «من تا به امروز نمی‌دانم که چه کار دیگری می‌توانستیم انجام دهیم»، زیرا که به گفته او، «مرز باید محافظت می‌شد.» در واقع، کرنتس حرف کلیشه‌ای رهبران آلمان شرقی را تکرار می‌کند که گویی پذیرفتن «پیامدهای منفی» تیراندازی در مرزهای دو آلمان برای محافظت از مرزهای میان دو بلوک شرق و غرب «در خدمت صلح جهانی» بوده و اجتناب ناپذیر، تا بدین وسیله ثابت کند که هنوز دقیقاً عمق فاجعه انسانی حاصل از دستور هیئت سیاسی حزب حاکم آلمان شرقی را درک نکرده است.

اما به رغم روایت های اگون کرنتس درباره نقش خود، نام او به‌ویژه در شرق آلمان اغلب واکنش‌های تدافعی برمی‌انگیزد و این تصادفی نیست. کرنتس نه یک نوساز بزرگ، بلکه واپسین کارگزار نظام بود – فردی که تلاش کرد با اصلاحاتی محتاطانه، سیستمی را نجات دهد که در حال فروپاشی بود. او به معنای دقیق کلمه یک «آپاراچیک» بود: وفادار، منضبط، بی حاشیه – و تا پایان عمر سیاسی‌اش معتقد بود که مدل سوسیالیستی ذاتاً اشتباه نبوده، بلکه در اجرا دچار انحراف شده است.

با اینکه دوران کوتاه ریاست کرنتس بر کشور چندان تعیین کننده نبود، اغلب مردم دلخوشی از او نداشتند – دلیل اصلی این امر، نه آن فصل پایانی، بلکه مسیر شغلیش در سال‌های پیش از آن بود. کرنتس برای دهه‌ها بخشی از طبقه حاکم حزبی بود که هیچ‌گاه خواهان تغییراتی نشد – چه برسد به آنکه ابتکار عمل به خرج دهد – تغییراتی که می‌توانستند زندگی و به‌ویژه آزادی شهروندان را بهبود ببخشند.

او نه فقط کسی بود که در پایان می‌خواست چیزی را نجات دهد که دیگر قابل نجات نبود، بلکه پیش‌تر نیز هرگز با پیشنهادهای اصلاحی، چه در درون دستگاه حکومتی و چه در برابر مردم، دیده نشده بود. از این‌رو، در ذهنیت عمومی، کرنتس اغلب به یک نماد بدل شده است: نماد شکست آلمان شرقی، نماد تصلب ایدئولوژیک حزب، نماد نوعی درک نخبه‌گرایانه از سیاست که دیگر هیچ ارتباطی با واقعیت زندگی شهروندان نداشت.

با همه این داوری‌ها درباره اگون کرنتس، پرداختن به تاریخ آلمان شرقی بدون در نظر گرفتن نخبگانش – حتی اگر این نخبگان مسئله‌دار بوده باشند – ناقص خواهد بود. همین نکته است که کتاب «از دست دادن و انتظار» را به سندی قابل توجه بدل می‌کند: این اثر نگاهی به پشت پرده واپسین ماه‌های آلمان شرقی می‌گشاید و هم‌زمان نشان می‌دهد که یک «عامل معتقد» چگونه با بی‌ارزش شدن تاریخیِ کارنامه زندگی‌اش روبه‌رو می‌شود – بی‌آنکه خود را به‌طور کامل در برابر آن تسلیم کند.

با انتشار این جلد سوم، مجموع خاطرات کرنتس به بیش از ۱۰۰۰ صفحه می‌رسد. او در مراسم رونمایی گفت: «کار به پایان رسید. این سه جلد، زندگی‌نامه من است – تأکید می‌کنم: زندگی‌نامه من.» دیگران ممکن است تجربه‌ها و خاطرات متفاوتی داشته باشند، اما او در سال ۱۹۹۰ تصمیم گرفت «آلمان شرقی را همان‌گونه که خود تجربه کرده است، به دست بدگویان نسپارد.» در انتها، اگون کرنتس مورد استقبال فراوان حضار قرار گرفت و در این جمع او چیزی شبیه «آدمک چراغ راهنماییِ کمیته سیاسی» است – یادگاری از آلمان شرقی که همه دوستش دارند.

—————-
* توضیح: «آدمک چراغ راهنمایی» نماد کوچک انسانی در چراغ‌ راهنمایی مخصوص عابران پیاده در آلمان شرقی است که بعد از وحدت آلمان به عنوان یک یادگار محبوب همگان از آن دوران، مورد استفاده قرار گرفت. «دفتر سیاسی» اشاره به حزب حاکم کمونیستی در آلمان شرقی دارد. تعبیر کنایه آمیز «آدمک چراغ راهنمایی دفتر سیاسی» از یک نوشته زوددویچه تسایتونگ به عاریت گرفته شده است.


نظر خوانندگان:


■ با تشکر بسیار از مقاله بسیار خوب و آموزنده شما. بسیار استفاد کردم. این اقای کرنس را با آن چهره خنده رو همیشه در مستندهای کانال‌های آلمانی زبان در باره آلمان شرقی می‌دیدم. به یک سایت روسی که ما در ایران از آن بسیار استفاده می‌کنم رفتم و دیدم چندین کتاب از ایشان در آنجا رایگان قابل دانلود است اما از خاطرات ایشان فکر کنم فقط همان جلد اول در این سایت وجود دارد. همین طور کتابی نوشته است در باره والتر اولبریشت، اولین رهبر آلمان شرقی که باید آن را دانلود کنم و بخوانم. و یک بار دیگر تشکر از شما.
علی‌محمد طباطبایی


 



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net