يكشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۴ - Sunday 1 June 2025
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 20.05.2025, 18:27

ورشکستگی برند “مرگ بر امریکا” و آینده ناروشن


سعید پیوندی

چرا جمهوری اسلامی با آن که آقای خامنه‌ای در ۱۹ بهمن ۱۴۰۳ گفته بود “مذاکره با چنین دولتی غیرعاقلانه، غیرهوشمندانه و غیرشرافتمندانه است”، در زمان کوتاهی ناچار شد حرفش را پس بگیرد؟ در حقیقت، رفتن پای میز مذاکره برای صلح با امریکا شاید تنها گزینه‌ برای فرار از جنگ و تحریم‌های شدیدتر در برابر نهادهای قدرت است. این کار اما چرا در همه سال‌های گذشته انجام نشد و این همه دشمنی، ماجراجویی و شعار چه حاصلی جز خسارات‌های بزرگ برای کشور ما داشت؟

برند “مرگ بر امریکا” که ۴۵ سال پیش با اشغال سفارت امریکا تاسیس شد، به سرعت در گرانیگاه استراتژی نظام اسلامی نوپا قرار گرفتو کارکرد اولیه این برند تنش‌آفرین هم، به گونه‌ای پارادکسال، در سپهر سیاست داخلی بود. اشغال سفارت امریکا یا “انقلاب دوم” و خوانش ستیزجویانه از استقلال، راه اسلام‌گرایان انقلابی را برای اجرای پروژه “انقلاب فرهنگی”، دستیابی به قدرت انحصاری و کنار زدن رقبای “سازشکار” از بازرگان تا بنی‌صدر گشود.

امریکا‌ستیزی هویتی و تولید دیگر این ماشین ایدئولوژیک ویران‌گر، یعنی “نابودی اسرائیل”، با وجود خسارات‌های بزرگ در هر مرحله از حیات جمهوری اسلامی بر أساس مصلحت نظام به شکلی بازسازی شد و در خدمت سیاست خارجی و داخلی و رقابت میان فرقه‌های در قدرت قرار گرفت. استفاده ابزاری از این رویکرد در سیاست خارجی را بعدها در اشغال سفارت انگلستان یا عربستان سعودی هم می‌توان مشاهده کرد.

نظام‌های ایدئولوژیک نیاز به “بی‌ثباتی دایمی” دارند برای مشروعیت‌بخشی هویتی به سیاست‌ها و سمتگیری‌های خود. “بی‌ثباتی دایمی” به این معناست که “نظام” باید در ستیز با دشمن یا دشمنان آشتی‌ناپذیر باشد. تبدیل شدن به یک حکومت متعارف نظام سیاسی را در برابر الزامات توسعه، رفاه و توجه به نیازهای جامعه قرار می‌دهد. دشمن هم به رفرانس اصلی هویتی تبدیل می‌شود (اسلام در برابر غرب، مسلمانان در برابر یهودیان، صهیونیسم جهانی، استکبار...)  و هم پاسخی است برای کسانی که به جای جنگ “تمدنی” می‌خواهند به توسعه و رفاه بپردازند و مانند بقیه دنیا زندگی کنند.

زمانی هاشمی رفسنجانی به این نتیجه رسیده بود که انزواطلبی و دشمنی کور با امریکا به سود جمهوری اسلامی نیست اما زورش به “نظام” که بیشتر دغدغه رهبری امت اسلامی، تبدیل شدن به قدرت منطقه‌ای، قهرمان مبارزه با اسرائیل و امریکا و شکل دادن به “گام دوم انقلاب” را داشت نرسید. این هدف‌ها نه از طریق تعامل با جهان که با تنش و درگیری هویتی می‌توانستند معنا پیدا کنند. سرنوشت رفسنجانی در انتظار محمد خاتمی و حسن روحانی هم بود. هر سه آن‌ها ضمن بازتولید گفتمان رسمی “نظام” علیه امریکا و اسرائیل، برای خروج از تنگناهای اقتصادی، در پی سیاست منطقه‌ای پراگماتیستی بودند.

در این ۴۵ سال فرقه‌های گوناگون درون حکومت با چشمان بسته،از روی اعتقاد یا ریاکارانه، هر چه فریاد داشتند بر سر امریکا کشیدند. حکومت حتا به سیاست “مرگ بر امریکا” جامه قدسی هم پوشاند و آقای خامنه‌ای رابطه عادی با امریکا را به صورت خط قرمز خود درآورد. بخشی از سکولارهای خارج از حکومت هم، دل‌ به سراب ضد‌امپریالیستی نظام دینی دادند و با این رویکرد شوم اسلام سیاسی همساز شدند.

پس از سال‌ها ماجراجویی، ادعا و شعار واقعیت‌های سخت ژئوپولتیکی، سیاسی و اقتصادی به سراغ “نظام” آمدند. سپاه قدس بخش اصلی پایگاه‌های خود در منطقه را از دست داد و در داخل نیز حکومت از سر و سامان دادن به اقتصاد، زندگی مردم و برپایی “ام‌القرای” موعود ناکام ماند. آن‌چه کمر حکومت را شکست بی‌کفایتی و ناکارایی آسیب‌شناسانه، فروپاشی اعتماد عمومی، فساد فراگیر، بلندپروازی‌های ماجراحویانه ژئوپولتیکی، سپردن کارهای به مکتبی‌های بی‌صلاحیت و راندن نخبگان، هدف‌های نابجا، کم بها دادن به چالش توسعه و رفاه ویا الزامات مدیریت عقلانی بود. ایران نه تنها فرصت توسعه موزون و پایدار را از دست داد که گرفتار گرداب هولناک بحران‌های ترکیبی شد که نمادی‌ترین نشانه آن بحران کنونی آب و برق است.

امروز ایران به کشور تنها و درمانده منطقه تبدیل شده است. روزگار خوشی که سرداران سپاه با غرور از تهران تا مرز اسرائیل رفت و آمد می‌کردند به سر آمده و وعده‌های طلایی مانند استقلال، خودکفایی و “تمدن نوین اسلامی” چون حباب ترکیده‌اند و حنای روایت حکومت لخت و عریان دیگر برای مردم رنگی ندارد.

حالا جمهوری اسلامی مانده و یک صورت‌حساب سنگین و جماعتی انگشت به دهان که این چرخش قهرمانه را نمی‌فهمند و از خود می‌پرسند چگونه یک شبه ناچار شده‌اند دست‌ها را بالا ببرند، درشت‌گویی رایج را کنار بگذارند و بروند دنبال صلحی از جنس “امام حسن” و “بیعت با یزید”. اگر چنین شود جمهوری اسلامی ناچار است دست کم برای پیروانش کیستی خود را دوباره تعریف کند.

نظام اسلامی در یک دوره ۴۵ ساله هویت فرقه‌ای و ایدئولوژی را جایگزین عقلانیت، خیر و مصلحت عمومی و منافع ملی کرد. حکومت سال ها برای فروش برند “مرگ بر آمریکا” نزد افکار عمومی آن را شرط استقلال کشور قلمداد کرده بود. ما برای کسب استقلال هیچ نیازی به دشمنی با امریکا، اسرائیل و هیچ کشور دیگری نداشتیم.

برند “مرگ بر امریکا” و نابودی اسرائیل، ضد توسعه بر پایه منافع ملی و ضد ایران بود و کشور ما و مردم بهای بسیار سنگینی برای آن پرداختند. ورشکستگی برندی که ۴۵ سال است زیان می‌دهد، با وجود دیرکرد، خبر خوبی برای مردم ماست اما هنوز به معنای بیرون آمدن از تونل تاریک زمانه نظام اسلامی نیست. مذاکرات با امریکا و دیگران فقط یگ گام متفاوت است. باید کمی منتظر ماند و دید “نظام” تا کجا قرار است پا پس گذارد و رابطه جامعه با این حکومت چگونه دست خوش دگرگونی خواهد شد.


کانال شخصی سعید پیوندی
https://t.me/paivandisaeed



نظر شما درباره این مقاله:









 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net