يكشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 1 June 2025
|
ايران امروز |
در بخش یک از رابطه عشق و نفرتی که برخی جریانهای سیاسی و گروهی از مردم دچار استیصال شده با اتحاد بزرگ و کارساز نیروهای سیاسی در ۵۷ که به پیروزی انقلاب منجر شد، پرداخته شد.
در روند انقلاب ۵۷، سرنگونی نظام شاه و تأسیس نظامی جدید به مثابه تنها انتخاب درست سیاسی، مورد توافق اکثر نیروها و سازمانهای سیاسی بود. توافق بر براندازی و حمایت مردمی از شعارهای انقلابی چنان گسترده بود که انقلابیها نیازی نمیدیدند برای جبران کمبود قوای خود رفرمیستها یا اصلاحطلبان آن زمان را قانع کنند که دست از موضع رفرمیستی یا گامبهگام خود بکشند و به جبهه انقلابیون بپیوندند. مانند اکنون که از اصلاحطلبان ایراد میگیرند که جلوی سقوط نظام را گرفتهاند، انقلابیها و سرنگونیطلبان نمیگفتند رفرمیستها جلوی سقوط شاه و رژیمش را گرفتهاند. سازمانهای چریکی، آقای خمینی و دیگر سرنگونیطلبان و براندازان شکایت نمیکردند که اگر جبهه ملی و نهضت آزادی نبودند، رژیم شاه مدتها پیش سقوط کرده بود.
از اواخر تابستان ۵۷، جبهه انقلابیون به رهبری آقای خمینی چنان قوی و رو به رشد بود که این اصلاحطلبان زمانه، مانند جبهه ملی و نهضت آزادی، بودند که برای عقب نماندن از جنبش انقلابی، خود را با آن هماهنگ کردند. آنها بهجای ایستادگی بر ارزشهای سیاسی خود، یعنی تبیین ارزش اقدامات رفرمیستی بهویژه خطاب به مردم، عملاً خودشان با پذیرش رهبری آیتالله خمینی، انقلابی عمل کردند. رفرمیستها همواره دو طرف دعوای مردم و حکومت را مخاطب قرار میدهند. در نیمه دوم سال ۵۷، چون یک طرف بعد از مدتی گوشش به مردم بدهکار شده بود، آنها بنا به منطق رفرمیستی خود باید مردم و رهبران نیروهای انقلابی و شخص آیتالله خمینی، که کوتاه آمدن شاه را فرصتی برای حمله بیشتر ارزیابی میکردند، را مورد خطاب قرار میدادند. البته اینکه در آن هیاهوی انقلاب و هژمونی گفتمان انقلابی، صدای آنها تا چه اندازه شنیده میشد و امکان موفقیت داشت، موضوع دیگری است. چیرگی و قدرت گفتمان انقلابی و نفرت از شاه و احساس غربت و بیگانگی با آن نظام سیاسی به حدی بود که بسیار بعید به نظر میرسید ایستادگی آنها بر مواضع رفرمیستی خود و حتی حمایت آنها از دولت شاپور بختیار میتوانست جلوی پیروزی انقلاب را بگیرد.
ظاهراً آنها چون موج انقلاب را پرقدرت یافته بودند، بهجای مخالفت با آن و احیاناً سازشکار بلکه خیانتکار خوانده شدن از سوی انقلابیون، تصمیم گرفتند با همراهی با انقلاب و رهبر آن، اثر خود را بر انقلاب بگذارند و از لطمات آن بکاهند. این مدعا که سیاستمداران کارکُشتهای مانند کریم سنجابی و مهدی بازرگان «زیر عبای» آقای خمینی رفتند، یک تعبیر رایج و پوپولیستی و سادهانگارانه از انتخاب دشوار این دو سیاستمدار ملی و احزاب آنها در روزهای پرتلاطم پاییز و زمستان ۵۷ است. حال که نظام استبدادی شاه اجازه نداده بود بعد از کودتای ۲۸ مرداد باران سیاست در کشور ببارد و حتی رعد و برقهای ۴۲، ۴۹ و ۵۳ را جدی نگرفته بود، آنها میخواستند با تاثیرگذاری خود جلوی آسیبهای سیل انقلاب را بگیرند.
اکنون اما علیرغم نارضایتی گسترده مردم و علیرغم تضعیف موقعیت اصلاحطلبان، گفتمان انقلابی یا سرنگونیطلبانه نیز گفتمان مسلط نیست. اگر حاکمیت در روابط خارجی و بهویژه در مذاکره با دولت ترامپ به توافق هستهای دست یابد و در عرصه داخلی نیز برای اقدامات اصلاحی به نفع مردم در عرصه اقتصاد و معیشت، کارایی دولت و بهبود وضعیت اجتماعی مردم اقدام کند، با استقبال از سوی همین مردم ناراضی روبهرو خواهد شد. یعنی امروزه درصورت عقبنشینی، نظام با همان شکل یا واکنشی مواجه نمیشود که با سه عقبنشینی عمده رژیم پهلوی در ۵۷ انجام گرفت. بهطور مشخص، شاه در سال ۵۷ سه عقبنشینی عمده کرد: با انتخاب شریف امامی به نخستوزیری در تابستان ۵۷ با اغلب خواستهای صنفی معترضان موافقت شد، با پیام خود در آبان ماه صدای انقلاب را شنید و وعده انتخابات آزاد داد، با انتخاب دولت بختیار و خروج خود از کشور.
اگر آن زمان عقبنشینیهای شاه از سوی نیروهای سیاسی و مردم انقلابی مورد استقبال قرار نگرفت، اکنون اما اگر حاکمیت به نفع اراده مردم عقبنشینی کند، میشود گفت اکثر مردم و بخش مهمی از نیروهای سیاسی در داخل و خارج کشور از آن استقبال خواهند کرد.
(ادامه دارد)
■ آقای فرخنده عزیز. به نکته بسیار مهمی اشاره کردید که با ارزیابی من نیز سازگار است، به شرطی که آن را کمی کوتاهتر کنم: «اگر حاکمیت به نفع اراده مردم عقبنشینی کند، میشود گفت اکثر مردم از آن استقبال خواهند کرد». منتظر ادامه نوشته شما هستیم.
ارادتمند. رضا قنبری. آلمان
■ چارچوب نظری نویسنده مقاله زندانی است که او را از دیدن واقعیت جامعه ما منع میکند. با اولین مقاله ایشان مشخص بود که سمت و سوی نویسنده به کوی کدام دلبر است ولی منتظر ماندم تا “کوه موش بزاید”. مقایسه رژیم گذشته و اپوزیسیون آن با رژیم کنونی و اپوزیسیونش دست بردن در تاریخ و جعل آن برای جا انداختن نظریه اصلاح پذیر بودن نظام حاکم بر میهن ماست. چیزی که خلاف آن را بسیاری از فعالین سیاسی اصلاح طلب قبلی و مردم ایران تجربه کرده و بعد از سرکوب ها و صدمات غیر قابل جبران بدان رسیدند و از نظام گذر کردند. رژیم گشته و کارگذارانش بعد از یکی دو سال پشتک وارو زدن بالاخره صدای مردم را شنیدند در حالی که این رژیم بعد از چهل سال و دیدن چندین بار اعتراض و جنبش مردمی همچنان کر است. استفاده مکرر نویسنده از “گفتمان انقلابی یا سرنگونیطلبانه” تنها برای جا انداختن لابی گری و ترس است. وی اضافه میکند “اگر حاکمیت در روابط خارجی و بهویژه در مذاکره با دولت ترامپ به توافق هستهای دست یابد و در عرصه داخلی نیز برای اقدامات اصلاحی به نفع مردم در عرصه اقتصاد و معیشت، کارایی دولت و بهبود وضعیت اجتماعی مردم اقدام کند، با استقبال از سوی همین مردم ناراضی روبهرو خواهد شد” که این هم مثال “دوغ و دریا*” را به ذهن متبادر میکند و نشان دهنده امید نویسنده به اصلاح نظام است. دیدن پستوهای پنهان مافیای با عبا و کت و شلوار و ارتباط در هم تنیده اقتصادی و خانوادگی و ایدئولوژیک اصلاح طلبانی امثال خاتمی و شرکاء جبهه اصلاحات در این نوع قاب فکری میسر نخواهد بود و منطقا و اجبارا بدان توجه نمیشود. در مورد توافقی که اولش شرافتمندانه نبود باید گفت که مافیای مسلط برای حفظ نظام و منافعی که تا به حال به چنگ آورده پیشقدم شده است و در فکر بعد از خامنه ای است. آنان میدانند که برای حفظ سلطه خود دیگر روش قبلی جوابگو نیست و جاده را برای آینده خویش میکوبند. ارتباط با غرب و ثروت اندوزی اینبار به کمک شیطان. اشکالی هم ندارد که دیرتر مسئله حجاب و عرق خوری و رفتن زنان به تماشای فوتبال را هم کمی درز بگیرند و از این طریق بخشی از طبقه متوسط را هم راضی نگه دارند. شاید گوش چند تا آخوند را هم بکشند همان جوری که طرفداران حجاب را از جلوی مجلس جمع کردند. ولی این توافق تنها سفره بالایی ها را رنگین تر خواهد کرد. صوفی دبیرکل حزب پیشرو اصلاحات مینویسد “اما وقتی به داخل مردم میرویم، آنها خیلی ظریف نگاه میکنند و میگویند اصلاً اینها سودی برای ما خواهد داشت یا نه؟ یعنی مردم احساس میکنند که این هم سودی برای آنها نخواهد داشت بلکه برای کانونهای قدرت سود خواهد داشت.” که البته خودش هم به همین باور دارد و برای اینکه مافیا یقه اش را نگیرد از زبان مردم سخن میگوید. در انتها باید عرض کنم که اگر گذاری صورت پذیرد و نظامی سکولار دمکرات جایگزین این رژیم با قانون اساسی مترقی شود آیا این تغییر از لحاظ منطق سیاسی انقلاب نیست؟ آیا انقلابی بدون خشونت و انتقام گیری و مسالمت آمیز وجود ندارد و ممکن نیست؟ چرا از کلماتی از قبیل سرنگونی و قهرآمیز و خشونت و جنگ در این رابطه مکرر از این نوع فعالان سیاسی هم نظر که اینجا به هم نان قرض می دهند استفاده می شود؟ بجز این است که این افراد رژیم را قابل اصلاح میدانند و از کلمه انقلاب برای ترساندن و مغلطه استفاده میکنند؟ زمانی لابیهای ایرانی و آمریکایی برای خرید آبرو و اعتبار برای حکومت در آمریکا در تلاش بودند و کارشان حسابی سکه بود و حالا هم اینجا عده ای ظاهرا مفت و مجانی به این کار مشغولند. این طرفداران تغییرات با سرعت حلزونی توجه ندارند که ایران برای سر پا ماندن به عنوان کشوری برای زیست انسان و جانوران و گیاهان وقت زیادی ندارد. و نفت هم فردا بی ارزش خواهد شد.
با احترام سالاری
* شخصی با قاشق ماست را به دریا میریخت. از او پرسیدند چه کار میکنی، گفت دوغ درست میکنم. به او گفتند با این کاسه ماست که نمیشود آب دریا را دوغ کرد. پاسخ داد که میدانم نمیشود، اما اگه بشود چه میشود!
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|