شنبه ۷ تير ۱۴۰۴ - Saturday 28 June 2025
ايران امروز

iran-emrooz.net | Mon, 23.06.2025, 7:14

نه به جنگ، نه به جمهوری اسلامی / بهروز اسدی

نه به جنگ، نه به جمهوری اسلامی؛ راه رهایی در دل آتش

روزهای جنگ است. اما نه فقط جنگی با موشک و بمب، که جنگی برای بقا، برای حقیقت، برای آزادی.

در یازدهمین روز از جنگ خونین و بی‌پایان میان جمهوری اسلامی و اسرائیل، کشور ما بیش از هر زمان دیگری در آستانه فروپاشی اخلاقی، انسانی و ملی قرار گرفته است. بمباران تأسیسات هسته‌ای، تهدیدات متقابل، و فضای نظامی‌شده‌ی منطقه، همه نشانه‌های جنگی است که هیچ‌کس آن را نخواست؛ نه مردم ایران، نه مردم اسرائیل.

اما این فقط یک جنگ خارجی نیست. در داخل ایران، جنگی دیگر در جریان است؛ جنگی خاموش، علیه مردم، علیه نفس کشیدن، علیه آزادی. زندان‌ها پر است. اعدام‌ها بی‌وقفه. دستگیری‌ها گسترده‌تر از همیشه. هیچ‌کس ایمن نیست، حتی آن‌هایی که تنها سکوت کرده‌اند. و در این تاریکی، این پرسش تکراری اما حیاتی مطرح می‌شود: در این شرایط، چه باید کرد؟

ما جنگ نمی‌خواهیم؛ اما نظام جنگ‌طلب است.

ما آتش بست میخواهیم و پایان این جنگ و صلح در منطقه را خواهانیم.

اما، جنگی که امروز برای ادامه‌ی حیات رژیم در جریان است و این حاصل تحریکات، ماجراجویی‌ها، و ژست‌های ایدئولوژیک نظامی است که مردم را نه می‌بیند، نه می‌خواهد. جمهوری اسلامی هیچ‌گاه نماینده‌ی مردم ایران نبوده است. این نظام، خود یک اشغال‌گر داخلی‌ست؛ یک حاکمیت بی‌ریشه در اراده‌ی ملی، که کشور را قربانی بقای خود کرده است.

جنگ برای این نظام، فرصتی برای سرکوب بیشتر است. فرصتی برای بستن صداها، حذف صورت‌ها، و تار کردن چشم‌ها. اما جنگ برای مردم، فقط آوار، گرسنگی، قطع امید، و کشته شدن فرزندان است. نه به جنگ، یعنی نه به جمهوری اسلامی. چون این دو از هم جدانشدنی‌اند.

ایستادن، اما چگونه؟ در دل سرکوب، در زیر بمباران؟

آن‌چه امروز نیاز داریم، فقط تحلیل سیاسی یا احساسات پرشور نیست. آن‌چه می‌خواهیم، کار است، عمل است، میدان است.

شبکه‌های اجتماعی مهم‌اند، اما جنگ  و سقوط رژیم را در توییتر نمی‌شود برد. برای پایان دادن به این فاجعه، باید بجنگیم؛ بی‌سلاح، اما با شعور و سازمان‌دهی.

۱. شبکه‌سازی محلی: مقاومت از پایین
در هر محله، در هر مدرسه، هر کارخانه، گروه‌های کوچک و هماهنگ تشکیل دهیم. هسته‌های مقاومت مدنی. بی‌نام، بی‌رهبر، اما زنده و مصمم. از دل همین ارتباطات افقی، همبستگی واقعی شکل می‌گیرد.

۲. نافرمانی مدنی: آری، حتی در جنگ
خاموشی‌های هماهنگ، اعتصابات پنهان، تحریم کالای حکومتی، بی‌اعتنایی به نهادهای مذهبی دولتی،
همه ابزارهای نافرمانی‌اند. هر عمل کوچک، اگر سازمان‌یافته باشد، تأثیر بزرگ دارد.

۳. مستندسازی: صدای اعدام‌شدگان، صدای ناپدیدشدگان باشیم
ما درون جهنم هستیم. اما تنها چیزی که جهنم را متوقف می‌کند، دیده شدنِ آتش است. اعدام‌ها در سکوت اتفاق می‌افتند. بازداشت‌ها شبانه و بی‌نام. کار ماست که صدای آن‌ها باشیم. اسم‌ها را ثبت کنیم. تصویرها را پخش کنیم. جزئیات را به رسانه‌ها و نهادهای حقوق‌بشری جهانی برسانیم. هر جان نجات‌یافته، یک پیروزی است. هر روایت ثبت‌شده، سندی است برای دادگاه‌های فردا. جمهوری اسلامی فقط در سکوت می‌کشد. پس ما باید فریاد شویم.

آن‌ها ما را نمی‌خواهند. اما ما، خود را داریم.

خطر جدی است. در این شرایط اضطراری فشار حداکثر تحت امنیت ملی. به‌عناوین  مختلف  صدا ها را خواهند بست.

حاکمیت، مردم را دشمن خود می‌داند.

نه به حقمان احترام می‌گذارد، نه به خواست‌مان گوش می‌دهد. اما ما مردم، از دل تاریکی، در حال بازساختن نیروی خود هستیم. ما باید روی خودمان حساب کنیم. بر آینده‌ای که خود خواهیم ساخت. بر سقوط این نظام که شرط نخست صلح، آزادی و زندگی‌ست. ارزیابی مهم است، اما بدون عمل، بی‌فایده است.

در این شرایط باید بیش از هر زمان دیگری از سطح بحث و ارزیابی عبور کرد و به عمل رسید. درست است که سرکوب سنگین است، درست است که موشک‌ها می‌بارند و آینده تار است، اما نخستین قدم تغییر، نفس ایستادن است. نه به نظام، نه به جنگ، نه به فراموشی.

تا جمهوری اسلامی هست، این زمین روی صلح را نخواهد دید. و تا ما وارد عمل نشویم، هیچ نیروی خارجی، ناجی ما نخواهد بود. امروز، صدای مردم ایران فقط با کار عملی، مستندسازی، مقاومت مدنی، و همبستگی میدانی شنیده خواهد شد.

اگر امروز نجبیم، فردا تاریخ از ما خواهد پرسید: وقتی همه چیز شعله‌ور بود، چرا ایستاده نگاه می‌کردید؟
نتیجه:

در این اوضاع بحرانی، عامل اصلی در بروز و تداوم بحران‌های منطقه‌ای که ایران در آن‌ها نقش‌آفرین است، نه صرفاً دخالت کشورهای دیگر، بلکه ریشه‌های درونی دارد؛ ریشه‌هایی که در سیاست‌های چند دهه‌ی گذشته و نگاه ایدئولوژیک به نقش ایران در منطقه نهفته‌اند.

تمرکز بر سیطره‌جویی، صدور ایدئولوژی، و توسل به نیروی نظامی، این بحران‌ها را تشدید کرده‌اند. بنابراین، برای شناخت و اصلاح مسیر، باید نگاه انتقادی را به درون معطوف کرد.

منافع ملی ایران را نمی‌توان با چارچوب‌های جمهوری اسلامی در ساختار سیاسی فعلی تعریف کرد. این رژیم خانمان‌سوز و ویرانگر بوده است. لذا این منافع باید در بستر یک ایران مستقل، غیرایدئولوژیک، قانون‌محور و متعهد به صلح منطقه‌ای و جهانی بازتعریف شوند. تنها با تغییر اساسی در نگرش و شیوه‌ی حکمرانی، می‌توان زمینه‌ساز چنین تحولی شد.

ایرانِ آینده، در صورتی که از وابستگی به ساختارهای نظامی و امنیتی مخوف  رهایی یابد، می‌تواند مسیر توسعه‌ی پایدار، همزیستی مسالمت‌آمیز و روابط سازنده با جامعه‌ی جهانی را در پیش بگیرد. برچیدن زیرساخت‌های بحران‌زا مانند برنامه‌های هسته‌ای مشکوک و سیاست‌های نظامی‌گرایانه، نه نشانه‌ی ضعف، بلکه گام نخست در بازسازی اعتماد بین‌المللی و بازتعریف نقش ایران در جهان است.

در این میان، مسئولیت نیروهای مخالف بسیار سنگین است. گرفتار شدن در دو مسیر انحرافی؛ یکی، همسویی با ساختار قدرت فعلی به بهانه‌ی دفاع ملی؛ و دیگری، اتکا به قدرت‌های خارجی برای تغییر ساختار، می‌تواند مشروعیت حرکت مردم و نقش آنان را زیر سؤال ببرد. مماشات گریان  بدانند که با سیاست مماشات و لابی‌گری به جایی نخواهند رسید، زیرا سرنگونی این رژیم نزدیک است. آینده‌ی ایران باید توسط خود مردم ایران، با تکیه بر استقلال فکری، سیاسی و اخلاقی ساخته شود، نه با تکرار الگوهای شکست‌خورده‌ی گذشته. این مقاله، نه از تحلیل آکادمیک، بلکه از دل مشاهده‌ی مستقیم، تجربه‌ی زیسته، و صدای مردمی که در میدان مقاومت می‌کنند، شکل گرفته است. این کلمات، از دل درد آمده‌اند، اما هدف‌شان امید است. اگر شما هم بخواهید، این آغاز است، نه پایان.
بهروز اسدی فعال حقوق بشر۲۳ ژوئن ۲۰۲۵



 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net