اولویت تندروها بستن فضای مجازی است / عباس عبدی
به ظاهر تندروها تصمیم گرفته‌اند كه مشكلات كشور را اولویت‌بندی كرده و در اولین مرحله مهم‌ترین مشكل را حل كنند. فضای مجازی و اینستاگرام مادر همه مشکلات است. بله درست متوجه شدید. مهم‌ترین مشكل و مسأله كشور فضای مجازی است كه باید به حساب آن رسید.
شاید هم درست فكر می‌كنند. زیرا مشكلات هر جامعه دو وجه عینی و ذهنی دارد. اگر مشكل عینی بازتاب ذهنی پیدا نكند، در واقع و از نظر آنان مشكل نیست. مشکل آن‌چیزی است که در ذهن مردم است نه آن چیزی که در عینیت جامعه است. اگر آن را بتوان عوض کرد مشکلات حل خواهد شد. تا هنگامی كه فقر تبدیل به احساس فقر نشود، هیچ خطری برای صاحبان قدرت ندارد. امروز این فضای مجازی است كه بازتاب‌دهنده مشكلات عینی است و آنها را در ذهنیت عمومی نیز بازتاب و این ذهنیت را شکل می‌دهد.
بنابراین درست فكر می‌كنند كه باید گلوگاه این بازتاب دادن، یعنی فضای مجازی را مسدود كنند و كشور را به لحاظ رسانه‌ای به دوران گذشته برگردانند. دورانی كه صداوسیما یكه‌تاز بود و آنچه را كه می‌پسندید بازتاب می‌داد. حملات به وزارت ارتباطات و آتش‌تهیه علیه آن را در چارچوب این سیاست می‌توان تحلیل كرد.
البته این ظاهر قضیه است زیرا اقدام مهم‌تر آنان گران كردن تعرفه خدمات اینترنت است. در این مورد اگر صدا از دیوار در آمده باشد، از اصول‌گرایان هم درمی‌آید. هدف چیست؟
بطور طبیعی با سه برابر كردن تعرفه‌ها، درآمد بسیاری نصیب آنان می‌شود بعد به عنوان یك امتیاز و در قالب هدیه؛ تعرفه اینترنت داخلی را كم می‌كنند تا بلكه مردم به سوی اپلیكیشن‌های داخلی بروند، هر چند می‌دانند كه مردم چنین استقبالی نمی‌كنند، لذا هدف نهایی افزایش درآمد اپراتورها است و برای آگاهان معلوم است كه صاحبان سهام آنها چه كسانی هستند.
بنابراین اگر كسانی گمان كنند كه با فیلتر كردن فضای مجازی می‌توانند در حل مشکل عمومی كاری از پیش ببرند، توجه ندارند كه در پشت ماجرا و هدف اصلی افزایش درآمد است و عمل می‌کند. در این میان شركت‌های فروش فیلترشكن نیز از ماجرا سودهای كلان خواهند برد. همچنین شاید هم بخشی از سلبریتی‌ها مجبور شوند كه دو باره به سوی صداوسیما گرایش پیدا كنند و درآمد خود را از این طریق تأمین نمایند، و قدری به درآمدها و مخاطبان صداوسیما افزوده شود.
از میان دو انگیزه فرهنگی و اقتصادی فوق، محاسبات درآمدی و اقتصادی به طور قطع محقق خواهد شد. چون آنان كه دنبال پول هستند، می‌دانند چگونه خود را در پوشش‌های دیگر پنهان كنند و اهداف خویش را پیش ببرند، ولی به همین اندازه باید گفت كه انحصار رسانه‌ای و جلوگیری از بازتاب مشكلات در ذهنیت عمومی به طور قطع محقق نخواهد شد. هم به علت تجربه‌های قبلی و هم به دلیل چشم‌اندازی كه از آینده در دست است.
مسدود كردن فضای مجازی در كشوری كه توییتر فیلتر است ولی بیشتر مسئولین آن در آن حضور دارند از طنزهای اشك‌آور محسوب می‌شود. در جامعه‌ای كه بخش عمده‌ای از مسئولین آن شب‌ها پای ماهواره می‌نشینند تا ببینند ماهواره‌ها چه خبری را برجسته می‌كنند و صبح در اولین اقدام پاسخ‌های بیهوده به آن می‌دهند، فیلتر كردن فضای مجازی فاقد معنا و منطق است. در جامعه‌ای كه همه شواهد و قراین حاكی است كه با فیلترینگ تلگرام، خودشان بیش از بقیه زیان كردند و چند ماه نگذشت كه همه آنان كه به دستور از تلگرام رفته بودند، با عجله به آنجا برگشتند فیلتر کردن بی‌معنا است.
فیلترینگ نام درستی برای اقدامی كه می‌خواهند انجام دهند یا در گذشته انجام دادند، نیست، بلكه نام درست آن، توزیع و عرضه و فروش فیلترشكن و افزایش حجم ترافیك و كسب سود بیشتر برای اپراتورها است. در حقیقت این یك طرح اقتصادی است و نه طرح سیاسی یا فرهنگی. پوشش آن طرح فرهنگی و رسانه‌ای است، واقعیت آن طرحی اقتصادی با هدف كسب درآمد بیشتر است.
البته اجرای این طرح می‌تواند از مجلس كلید بخورد. مجلسی كه كار چندانی ندارد. تا آمد در باره كنكور ورود كند، معلوم شد كه نمی‌تواند دخالت كند، آمد بسته اقتصادی بدهد، باز هم معلوم شد كه این بسته همچنان بسته بماند بهتر است. پس از انتصاب پرشائبه اخیر كه سر و صدای همه را در آورده است، باید كاری انجام دهد كه حداقل به ظاهر هم كه شده رضایت عده‌ای ولو اندك را جلب كند.
با تمام این اوصاف اگر اقدام به فیلتر كردند، حتماً این ماده اضافه شود كه كلیه حقوق‌بگیران و مسئولین كشور موظف هستند از شبكه‌های فیلتر شده خارج شوند و الا از مسئولیت خود خلع خواهند شد!!
