جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Friday 26 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 01.03.2015, 12:51

مرخصی برای مجرم خودی، آزار بی‌گناهان غیرخودی

کلمه: از زمانی که خبر مرخصی رحیمی در کلمه منتشر شد، تا زمانی که دادستانی مجبور شد به صحت این خبر اعتراف کند، کمتر از ۲۴ ساعت طول کشید.

جمله بندی های خبری  که دادسرای عمومی و انقلاب تهران دیشب برای رسانه ها ارسال کرد نیز به خوبی نشان می دهد که بنا بوده که این مرخصی پنهانی باشد و حالا مقامات قضایی مجبور شده اند آن را علنی کنند: «با توجه به انتشار خبر مرخصی محکوم‌علیه محمدرضا رحیمی، در برخی رسانه‌ها اعلام می‌گردد که پیرو درخواست کتبی نامبرده دائر بر استفاده از مرخصی به لحاظ بیماری لاعلاج و طولانی مدت همسرش که در بیمارستان بستری است، این دادستانی وفق مقررات قانونی، با درخواست یک هفته مرخصی نامبرده موافقت نموده است.»

اما در کنار رحیمی که مفسد اقتصادی است، کم نیستند زندانیان سیاسی بی گناهی که آنها هم عضوی از خانواده شان بیمار است یا فوت کرده، ولی از مرخصی محروم شده اند؛ یا حتی خودشان بیمارند ولی از مرخصی درمانی خبری نیست. فرق ماجرا شاید در همین نکته باشد که از دهان معاون فرهنگی قوه قضاییه پرید: رحیمی حتی اگر متخلف باشد، یک عنصر خودی است!

* * *

«من نه دزدم، نه جنایت کرده‌ام. من یک فعال کارگری هستم که از حقوق کارگران، حقوق کودکان، حقوق انسان‌ها دفاع کرده‌ام. اتهام من اینهاست و برای این ٩ سال و ۴ ماه دیگر من را محکوم به زندان کرده‌اند. صدور این حکم نیما فرزندم که بیمار است را دچار فشار روحی و عصبی سنگینی کرده است. و همسر و خانواده‌ام بشدت زیر فشار هستند.» این ها را بهنام ابراهیم‌زاده فعال کارگری نوشته است. فرزند این زندانی سیاسی از بیماری سرطان رنج می‌برد. اما به پدر مرخصی نمی دهند و شرایط او را هم سخت تر کرده اند. بهنام ابراهیم زاده خودی نیست.

مصطفی نیلی، جوان ۳۵ ساله‌ای ست که در روز تاسوعای سال ۸۸ در خیابان انقلاب تهران دستگیر شد و به دنبال آن با حکم ۳ سال و نیمه زندان روال زندگی‌اش تغییر کرد، او بدون حتی یک روز مرخصی به صورت مستمر این ایام را پشت سر گذاشت، آن هم در حالی که پدرش مریض بود. پدر مصطفی در ایام حبس پسر رفت، پدری که فرزندش حتی فرصت نیافت تا در مراسم تدفین او شرکت کند. مصطفی نیلی هم خودی نیست.

مادر عبدالفتاح سلطانی مریض است، خود او هم مریض است. باید آزمایش بدهد اما هربار به بهانه ای از اعزامش جلوگیری می کنند. با مرخصی اش هم مخالفت می کنند. پزشک زندان نوشته سلطانی نیاز به معالجه خارج از زندان دارد و اکنون بیش از چندماه است که مکررا درخواست انتقال به بیمارستان را داشته اند، اما با این درخواست ها مخالفت می شود. مادر مریض چشم به راه پسر بیمار است، اما به پسر مرخصی نمی دهند. البته اینها همه حق سلطانی است؛ او خودی نیست!

نسرین ستوده تا سال قبل در زندان بود. بعد از آزادی هم از وکالت محروم شد و هنوز در اعتراض به اعمال نفوذ نهادهای امنیتی، یک تنه ایستاده است و به اعتراض خود ادامه می دهد. او وقتی در زندان بود، والدینش را از دست داد. اما نه توانست با پدر خداحافظی کند و نه با مادر. او فقط اجازه یافت تا در مراسم تشیع جنازه مادرش شرکت کند. آنها چشم به در، از دنیا رفتند. ستوده هم خودی نبود.

دختر پیمان چالاکی زمین خورد و دستش شکست. برای عمل به اجازه پدر نیاز بود. دخترک هشت ساله به پدر نیاز داشت. دادستان با مرخصی پدر مخالفت کرد. دخترک نه تنها از همراهی پدر محروم بود، بلکه عملش هم معطل اجازه او بود که از زندان اجازه خروج نداشت. نهایتا اعلام شد ماموران پدر را تحت الحفظ به بیمارستان می آورند. مادر در روزهای بیمارستان جای خالی پدر را هم پر کرد. گناه چالاکی ها این بود که مثل رحیمی ها خودی نبودند.

محسن یوسف پور سیفی از زندانیان سیاسی، به نوعی بیماری خونی نادر مبتلا شده که می تواند بینایی او را از بین ببرد. یوسف پورسیفی از ماه ها پیش دچار عارضه مغزی شد که پس از معاینات متعدد مشخص شد ۸۰ درصد از شبکیه هر دو چشم وی تخریب شده است. بر اساس نتایج آخرین آزمایش ها، اکنون پزشکان اعلام کرده اند که او به “بیماری بهجت” مبتلا شده است. او کماکان منتظر مرخصی است و چون نامش رحیمی نیست و خودی نیست و رشوه نگرفته که به نامزدهای حزب اللهی و ولایتمدار بدهد، دادستان نامه مرخصی او را امضا نمی کند.

سید حسین رونقی ملکی، فعال مدنی که در سالهای گذشته بنا به اتهامات سیاسی در زندان بود، بار دیگر به زندان اوین بازگردانده شده است. پیش تر به او گفته شده بود به علت آنکه بیماری حاد کلیوی او صعب العلاج تشخیص داده شده، مشمول عفو قرار گرفته است. او حتی گواهی عدم تحمل کیفر هم از پزشکی قانونی دارد و از این رو حبسش اساسا غیرقانونی است. اما با وجود بیماری، او به زندان بازگردانده شده است. چون او رونقی است، نه رحیمی.

مسعود باستانی بر روی تخت بیمارستان بستری شده است. روزی چند بار سمت چپ بدنش لمس می‌شود. هنوز دکترها به درستی تشخیص نداده‌اند که مشکلش چیست، تنها گفته‌اند دو پلاک در مغز او دیده شده. یک سکته قلبی را هم از سر گذرانده. خانواده‌اش نگران‌اند و مضطرب. هنوز مشخص نیست مشکل او چیست. باستانی خودی نیست.

بهاره هدایت در زندان مریض است. کلیه های او مرتب سنگ دفع می کنند. آخرین بار که برای سه روز به مرخصی آمد، در بیمارستان بستری شد. ماموران دادستانی او را از روی تخت بیمارستان به زندان بازگرداندند. هدایت با سنگ کلیه به زندان برگشت تا شاید دردش در کنار همبندی ها کمی آرام شود. او اگر بلد بود از طریق اختلاس به نظام خدمت کند، الان در زندان نبود.

علیرضا رجایی از دیگر زندانیانی است که برای یک روز مرخصی و عیادت از پدر ماه ها صبر کرد، تا اینکه بالاخره این فعال ملی مذهبی در پی وخامت بیماری پدرش به مرخصی آمده و بلافاصله پس از انجام عمل جراحی پدرش هم به بند ۳۵۰ اوین بازگشت. مدت ها معطلی او و چشم انتظاری پدرش برای چند روز مرخصی، فقط به این خاطر بود که رجایی روزنامه نگار بود و ناشر و اهل فرهنگ و همراه مردم. او هم جرمش این بود که نتوانسته بود رحیمی وار زندگی کند.

ساجده عرب سرخی طی ماه های گذشته به علت بیماری گوارشی در زندان ده کیلو کاهش وزن داشته است. خانواده اش دیگر چندان امیدی ندارند که مقامات زندان با مرخصی استعلاجی این زندانی سیاسی موافقت کنند. مخالفت های مکرر با مرخصی این زندانی سیاسی در حالی صورت می گیرد که وی دارای یک فرزند خردسال نیازمند حضور مادر است. اما او نه فقط به این خاطر که رحیمی نیست، بلکه چون عرب سرخی است، باید در زندان بماند.

سعید رضوی فقیه از بیماری قلبی رنج می برد. او را از رجایی شهر با دست بند به بیمارستان آوردند. با دست بند او را به تخت زنجیر کردند و پس از انجام عمل به زندان برگشت. حتی رسیدگی به امور درمانی او هم با وجود انتقال به بیمارستان، چند روز به بهانه های واهی معطل شد. او اگر می فهمید که باید چه کند تا مثل رحیمی خودی محسوب شود، حالا در زندان نبود و شاید اصلا به ایران باز نمی گشت.

مریم شفیع پور یک سال از بیماری گوارشی رنج برد. پس از یک سال بالاخره با اعزام او موافقت کردند: اعزام چندساعته برای تشخیص بیماری. در نهایت او پس از یک سال و چندماه به مرخصی سه روزه آمد و مجددا به زندان برگشت.

محمدحسین نعیمی پور، یک سال بیشتر است که مرخصی نگرفته. او حتی پدربزرگش را هم از دست داد و نتوانست در تشییع و ختم او شرکت کند. حق مسلم او هم در دستگاه قضایی نقض شد، چون نعیمی پور بود و رحیمی نبود.

میترا پورشجری دختر محمدرضا پورشجری وبلاگ نویس محبوس در زندان قزلحصار می گوید: وقتی که به دادیار ناظر زندان گفتم چرا مرخصی بابا را امضا نمی‌کنید بابا آنجا خیلی مریض است، گفت: من خودم را به خاطر این آدم به خطر نمی‌اندازم، حتی اجازه یک ساعت مرخصی را نمی‌دهم، گفتم چرا؟ گفت پدرت با جرم‌های که دارد برای کشور خطرناک است، ما به خاطر این پرونده خودمان را به خطر نمی‌اندازیم، اگر قرار بود مرخصی بدهند دادستان خودش اقدام می‌کرد و پرونده را به ما ارجاع نمی‌داد.

مصطفی تاجزاده بیش از ۴ سال است که در انفرادی روزه داری می کند. او هم مریض است: آرتروز گردن، بیماری چشم ها و بیماری های گوارشی او را رها نمی کنند. سهم او در سالهای اخیر فقط مرخصی دو سه روزه بوده است. روزهایی که به سرعت می گذرند و به هیچ کار درمانی قد نمی دهند. تاجزاده بلد نبود رحیمی باشد. یاد گرفته بود سالم زندگی کند، و برای همین است که با آزادگی تمام، هرچند در حبس، سر خم نکرده است.

* * *

این فهرست قطعا ناقص است و می تواند بسیار طولانی تر از این شود. زندانی های زیادی در بند زنان و مردان سیاسی اوین و رجایی شهر و دیگر زندان های کشور، گاهی حتی تا لحظه آخر از ملاقات عزیز بیمارشان محروم بوده اند. همان طور که میرحسین موسوی و زهرا رهنورد هم هیچگاه نتوانستند با پدر خداحافظی کنند. پدر میرحسین موسوی و پدر زهرا رهنورد هر دو چشم به در فوت کردند، منتظر بودند تا فرزندشان بیاید و دست کم برای لحظه آخر کنارشان باشد. شأن آنها و قدر و منزلت ایستادگی شان بالاتر از آن است که حتی بخواهند با «معاون اول نظام» مقایسه شوند.

دادستانی می گوید همسر رحیمی مریض است و برای همین با مرخصی او موافقت شده است. حتی خبر مرخصی هم که جمعه شب در کلمه منتشر شد، ابتدا توسط وکیل معاون اول احمدی نژاد تکذیب شد اما پس از پخش گسترده آن، دادستانی شنبه شب مجبور به تایید خبر شد.

هیچ کس با رفتار انسانی با یک زندانی، ولو کسی که در بالاترین جایگاه های حکومتی قرار داشته و به بیت المال و مردم خیانت کرده، مخالف نیست. خانواده هیچ یک از زندانیان قرار نیست مجازات شوند، حتی مفسدان اقتصادی. اگر همسر یک زندانی به بیماری سختی دچار شده، اصول انسانی حکم می کند که به او مرخصی بدهند ولو اینکه یک روز از اجرای حکم او گذشته باشد. اما ای کاش این رعایت انسانیت و قانون برای تمامی زندانیان اعمال می شد، خصوصا برای زندانیانی که نه فساد مالی در پرونده خود دارند و نه به کسی رشوه داده اند.

زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ و بند زنان اوین و رجایی شهر و … برای اعتقادشان و به سبب انتقادشان در زندان هستند. آنها رشوه نگرفته اند، به نمایندگان مجلس از بیت المال پول نداده اند. اتفاقا آنها به همین رفتارها اعتراض کرده اند، آنها به اشتباهات صورت گرفته در درون نظام اعتراض داشته اند و فقط خواهان اصلاح وضع موجود بوده اند. اما سالهاست که از ابتدایی ترین تسهیلات و امکانات درمانی نیز برخوردار نیستند و خانواده هایشان فقط می توانند پس از چند روز دوندگی و برای چند روز آنها را در بیمارستان، آن هم تحت الحفظ و در شرایط ایزوله، بستری کنند.

کم نیستند زندانیانی که با وجود نیاز قطعی، حتی همان چند روز را هم تا به حال به بیمارستان نرفته اند. پدر و مادرشن، خواهر و برادر و فرزندشان، مریض شدند و بهبود یافتند یا متاسفانه فوت کردند، ولی زندانیان سیاسی و عقیدتی از حضور بر بالین عزیزانشان محروم ماندند.

افکار عمومی از مرخصی فوری به رحیمی شوکه شده اند. اما آنچه که امروز مردم به آن اعتراض دارند، بیش از هر چیز رفتار دوگانه قوه قضاییه است. دستگاهی پر از خطا و فساد، که می خواهد اقتدارش را فقط به زندانیان سیاسی نشان دهد. وگرنه هیچ کس با اعطای مرخصی به زندانی مخالف نیست. خانواده رحیمی گناهی مرتکب نشده اند که بخواهند آزار ببینند، همان طور که خانواده زندانیان سیاسی نیز گناهی مرتکب نشده اند.

البته جرم رحیمی دزدی و فساد است و گناه زندانیان سیاسی، دلسوزی و انتقاد. اما معاون اول نظام حتی در زندان هم قدر می بیند و بر صدر می نشیند، ولی زندانیان سیاسی هر روز آزار می بینند. این تبعیض ها حتی بیش از اصل احکام غیرقانونی و غیر انسانی قوه قضاییه، آزار دهنده است. ای کاش قوه ای که قرار بود نماد برقراری عدالت علوی باشد، اگر هم حکم هایش بی اساس و زندان هایش غیرقانونی است، لااقل اینقدر رسوا رواج دهنده ی تبعیض نباشد.




 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024