يكشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 10 August 2025
|
مژگان جمشیدی / اعتماد
درحالی که روسای سازمان حفاظت محیطزیست همچنان از ضرورت افزایش حمایتهای قانونی و قضایی از محیطبانان سخن میگویند، یک محیطبان دیگر عصر روز چهارشنبه گذشته، در جریان تعقیب و گریز با شکارچیان در منطقه سولگرد پارک ملی گلستان، هدف شلیک مستقیم شکارچیان از فاصله نزدیک قرار گرفت و در دم جان باخت تا شمار شهدای محیطزیست ایران در نیم قرن اخیر به ۱۵۴ نفر برسد!
محیطبان محمود شهمرادی ازجمله محیطبانان خبره پارک ملی گلستان بود که همچون دیگر همکارش کاظم مصدق که سه ماه قبل در همین منطقه هدف گلوله قرار گرفته و به شهادت رسیده بود، چهارشنبه گذشته به قتل رسید. قتل این مامور دولت درحالی به وقوع میپیوندد که کمتر از دو ماه قبل نیز محیطبان سرشناس و خبره دیگری در منطقه حفاظتشده خاییز در استان کهگیلویه و بویراحمد به طرز ناجوانمردانهای توسط یک شکارچی به رگبار بسته شد و به شهادت رسید.
از این رو به نظر میرسد تشدید حملات به محیطبانان در سراسر کشور و شلیکهای عامدانه و مستقیم به سر و سینه حافظان طبیعت آنهم از فواصل نزدیک که منجر به شهادت و زخمی و نقص عضو شدن عده دیگری از آنان شده، نیازمند آسیبشناسی جدی، بازنگری قانون و احکام صادره برای متخلفان و نیز تغییر روشهای سنتی مدیریتی در سازمان حفاظت محیطزیست دارد. اگرچه سالهاست مسوولان سازمان محیطزیست و متخصصان و صاحبنظران به رفع کاستیهای قضایی و قانونی در حوزه حمایت از محیطبانان تاکید میکنند، اما برخی متخصصان هم هستند که معتقدند سازمان حفاظت محیطزیست باید روشهای مدیریتی خود را از روشهای تکراری و سنتی به روشهای نوینتر همچون مدیریت مشارکتی یا بهرهگیری از تکنولوژیهای روز در حفاظت تغییر بدهد.
اما حضور نیم قرن مدیران و سیاستگذاران ناآشنا با محیطزیست در راس این سازمان که منجر به ظهور مدیران و حتی بعضا کارشناسانی ضعیفتر در ردههای میانی این سازمان شده، باعث شده تا این سازمان همیشه یک مانع جدی برای افزایش مشارکت نخبگان و مشارکت همگانی در حفظ محیطزیست و بهرهمندی جامعه محلی از منافع بحق محیطزیستی باشد. در عین حال برخی کارشناسان هم معتقدند باید به مقوله حفاظت رویکرد علمی داشت و از مداخلههای سلیقهای و غیرکارشناسی پرهیز کرد. در همین حال تشدید برخی برخوردهای امنیتی نسبت به فعالان حوزه محیطزیست به ویژه فعالان حیات وحش در سالهای اخیر، باعث شده تا این سازمان بیش از گذشته از همکاری کارشناسی صاحبنظران مستقل و مشارکت مردمی به دلیل برخی سیاستهای حذفی این سازمان بینصیب بماند که این امر منجر به تشدید برخی مشکلات در برخی موضوعات ازجمله حوزههای مرتبط با ارزیابی و حفاظت شده است.
«آهای مردم بدانید ما برای زیست شماها کشته میشویم. ما برای آب و هوای این کشور زحمت میکشیم. ما برای حفظ تنوع زیستی این کشور داریم زحمت میکشیم. حق ما نیست اینطور بمیریم. واقعا حق ما نیست.»
و بغض دیگر امانش نمیدهد! اینها بخشی از سخنان یکی از محیطبانان پارک ملی گلستان است که همراه گروهی از همکارانش در حال حمل پیکر بیجان محیطبان شهید «محمود شهمرادی» بودند. درحالی که ساعت از ۱۲ شب هم گذشته و بیش از ۷ ساعت از زمان کشته شدن محمود شهمرادی به دست شکارچیان میگذشت ولی آنها خسته و سوگوار، همچنان با دست خالی در حال حمل پیکر همکارشان در میانه کوه و دره در تاریکی شب بودند!
این فریاد دادخواهی یکی از محیطبانان از دل مهمترین و قدیمیترین پارک ملی ایران است که بیشترین تنوع زیستی ایران را در کمترین مساحت در دل خود جای داده است و سالهاست به گل سر سبد پارکهای ملی ایران و غرب آسیا معروف شده، اما همین سه ماه پیش یکی دیگر از محیطبانان خبره و جوانش را در پی شلیک مستقیم شکارچیان از دست داد. تراژدی غمباری که سالهاست ادامه دارد و گویا قرار نیست این تراژدی پایان یابد و هر بار جان محیطبان دیگری را میگیرد.
محیطبانان ایرانی سالهاست که محکوم به مرگ هستند، آنها یا با شلیک گلوله شکارچیان میمیرند یا اگر از سلاحشان استفاده کنند و این استفاده مجازشان از سلاح در تاریکی مناطق صعبالعبور منجر به مرگ شکارچی شود با حکم قاضی به قصاص محکوم میشوند! و این تراژدی تلخی است که نزدیک به نیم قرن است ادامه دارد و هنوز این روند اصلاح نشده است!
براساس آمارهای موجود از ابتدای تاسیس سازمان حفاظت محیطزیست تاکنون ۱۵۴ محیطبان حین انجام وظیفه یا دچار سانحه و مرگ شده یا به ضرب گلوله کشته شدند و نزدیک به ۴۰۰ محیطبان هم در راه حفاظت از محیطزیست دچار جراحت یا بعضا نقص عضو شدهاند. در این میان محیطبانان بسیاری هم بودهاند که حین درگیری برای دفاع از خود دست به سلاح برده و چنانچه شکارچی با اصابت گلوله زخمی و کشته شده، محیطبان راهی زندان شده و در نهایت با احکام قصاص به اتهام قتل عمد مواجه شدند. اگر چه در بیشتر موارد سازمان و فعالان محیطزیست تلاش کردند تا رضایت خانواده مقتول را بگیرند، اما مواردی هم بوده که حکم قصاص اجرا شده یا چند روز قبل از اجرای حکم، محیطبان در زندان سکته کرده و جان باخته است.
در همین حال شینا انصاری، معاون رییسجمهور و رییس سازمان حفاظت محیطزیست، در واکنش به اخبار شهادت محیطبانان میگوید: «ریخته شدن خون محافظان طبیعت برای حفظ تنوع زیستی کشور پذیرفتنی نیست و باید با بازنگری فوری در روشهای حفاظتی و کاهش تعارضات، از تکرار این تراژدیها جلوگیری کنیم.» اما همچنان کوچکترین تغییری در سیاستهای این سازمان نه در گذشته و در نه در حال حاضر برای کاهش تنشها بین شکارچیان و محیطبانان صورت نگرفته است. تنها مروری کوتاه بر اخبار منتشره در یک سال اخیر نشان میدهد که دستکم سه محیطبان در سه ماه اخیر کشته شدهاند و تعداد قابل توجهی نیز در درگیری با شکارچیان با شلیک گلوله زخمی و نقص عضو شده یا با تبر آسیبهای جدی دیدهاند. تنها در یک مورد سال گذشته یکی از محیطبانان به نام اسماعیل عرب در پارک ملی پابند در استان مازندران با تبر آسیب دید.
در اصفهان نیز یک محیطبان از ناحیه چشم هدف شلیک قرار گرفت. دو محیطبان در دنا مورد ضرب و شتم از ناحیه سر و دست قرار گرفتند و دو محیطبان دیگر در مازندران حین گشت و کنترل و یک محیطبان دیگر هم در بوشهر مورد حمله قرار گرفتند.
بهرغم اینکه محیطبانان همیشه تلاش میکنند شکارچیان غیرمجاز را خلع سلاح کنند و بعد از سه بار تذکر تیر هوایی شلیک میکنند، ولی متاسفانه برخی شکارچیان به صورت مستقیم به محیطبانان شلیک میکنند و تعدد این موارد اخیرا شدت یافته است.
«فتحالله امیری» مستندساز حیات وحش نیز در این باره به «اعتماد» میگوید: «انگار شهادت و درگیری، بخشی از زندگی محیطبانان شده است که جانشان را کف دستشان گرفتهاند. اما چرا فقط در پارک ملی گلستان در مدت چند ماه باید دو محیطبان اینگونه شهید شوند؟ این روند کشته شدن محیطبانان تا کی باید اینگونه ادامه داشته باشد؟»
او میافزاید: «چرا قاتل شهید محمد باشقره محیطبان پارک ملی گلستان که سال ۱۳۹۶ به شهادت رسید تا همین چند وقت پیش مشغول شکار بود؟ چه شده که شکارکشان افسار پاره کردهاند؟ چرا جان محیطبانان اهمیت ندارد و در این مورد سازمان آسیبشناسی نمیکند؟»
«حسین آخانی» زیستشناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران با توجه به تشدید حملات به محیطبانان به «اعتماد» میگوید: «ما نیاز به تحول در محیطزیست کشور داریم. ما نیاز به متخصصان برجسته داریم و حاکمیت باید دست از این لجبازی بردارد و ساختارهای ضدامنیتی که به اسم حراست و گزینش درست کرده را جمع کند و به جای آن ساختارهای حقوقی حرفهای بنشاند که نگرانیشان نه مسائل موی زنان که جلوگیری از انقراض گونهها و زوال زیست بوم باشد.»
قوانین فعلی محیطبانان را ناتوان کرده است
چند هفته قبل معاون سازمان حفاظت محیطزیست با اشاره به قوانین بهکارگیری سلاح برای محیطبانان و محدودیتهایی که در استفاده از آن وجود دارد، گفته بود: این محدودیت باعث شده تا محیطبانان در مواجهه با متخلفان مانند شکارچیان، آسیبپذیرتر باشند. حمید ظهرابی یادآور شده بود در حال حاضر محیطبانان فقط در صورتی مجاز به استفاده از سلاح هستند که جان خود را در خطر ببینند، نه صرفا برای جلوگیری از تخلفات. با این وجود محیطبانان نمیتوانند برای مهار یا جلوگیری از تخلفات از سلاح خود استفاده کنند. به گفته او قوانین فعلی محیطبانان را در مواجهه با متخلفان مسلح ناتوان کرده است و باید برای تجهیز آنان به امکانات دفاعی مناسب و بازنگری در مقررات، چارهاندیشی شود.
وی با اشاره به دیگر محدودیتهای محیطبانان گفت: متاسفانه به دلیل کمبود نیرو، محیطبانان مجبورند به تنهایی با شکارچیان مسلح و قانونشکن درگیر شوند که کمبود نیرو، جان محیطبانان را به خطر انداخته است. ظهرابی بر لزوم برخورد قاطع با شکارچیان غیرمجاز تاکید کرده و یادآور شده بود: تامین تجهیزات و امکانات برای محیطبانان نهتنها امنیت آنان را افزایش میدهد، بلکه بازدارندگی موثری در کاهش تخلفات زیستمحیطی ایجاد خواهد کرد.
یک بومشناس: محیطبانان چاقوی بدون تیغه در دست دارند!
اما «عبدالحسین وهابزاده» بومشناسی که نامی آشنا در جامعه محیطزیست ایران دارد، موضوع را جامعتر میبیند. او به «اعتماد» میگوید: «افزایش شمار حملات به محیطبانان یا بعضا شکارچیان یک موضوع ساده نیست، بلکه موضوع پیچیدهای است که یک یا دو بعد ندارد و چندین وجه دارد که باید تمامی این وجوه مورد بررسی قرار بگیرد. نخست اینکه مسوولان باید روشن کنند چطور یک محیطبان درحالی که ضابط قضایی است ولی اگر حین انجام وظیفه و درگیری با شکارچی به او شلیک کرد، باید محکوم به اعدام شود؟! این واقعا شرمآور است. درست مثل این است که چاقویی را دست محیطبان داده باشند ولی این چاقو تیغه نداشته باشد! متاسفانه قانون در ایران برای حفظ طبیعت و حفظ جان محیطبان کمترین اهمیت را قائل شده و در این میان اشکالات قضایی هم به نظر میرسد محرز باشد.»
او میافزاید: «در حال حاضر گفته میشود حداقل ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار تفنگ بدون مجوز در کشور موجود است و این یک پرسش جدی است حکومتی که اگر مخالفانش نمکپاش هم در جیب داشته باشند، یا تیغ چاقو هم داشته باشند، آنها را محاکمه میکند، چطور نمیتواند جلوی این همه اسلحه غیرمجاز را بگیرد و دارندگان این سلاحهای غیرمجاز را باز دارد؟!»
این بومشناس به جنبههای دیگری از نظارتهای رایج در مناطق تحت حفاظت در جهان اشاره میکند و میافزاید: «اگر نظارتهای امروزی در پارک به اندازه کافی با ابزار پیشرفته و بهروز مثل پهپاد و دوربینهای مدار بسته و تصاویر ماهوارهای وجود میداشت، دیگر لازم نبود محیطبان به طور مستقیم با شکارچی در برخی موارد رودررو شود. با این ابزارها جرم فرد محرز میشد و با مستندات روی میز محاکمه در دادگاه قرار میگرفت. در این صورت بخشی از تنشها و درگیریها بین محیطبانان و شکارچیان کاهش مییافت.»
وهابزاده در ادامه گفت: «خیلی از این شکارچیان سالهاست در محاکم قضایی و انتظامی پرونده دارند و سالهاست به عنوان متخلف دستگیر و شناسایی و به مراجع قضایی فرستاده میشوند، ولی دادگاهها با این افراد برخورد جدی نمیکنند.»
این بومشناس همچنین معتقد است: «نباید به دنبال حذف شکارچی باشیم. سالهاست که تاکید میشود شکارچی هم به نوعی عاشق طبیعت است. در بسیاری از موارد این افراد در جامعه محلی خود افرادی مهم و دارای احترام و جایگاه هستند و میتوان با نگاه انسانی و محترمانه با آنها روبهرو شد و آنها را از روند شکار برحذر داشت. کما اینکه موارد زیادی بوده که از سالهای پیش از انقلاب برخی شکارچیان مطرح با آموزشهای درست، شکار را کنار گذاشته و خود به استخدام محیطزیست درآمدند و بهترین محیطبانان شدند، بنابراین تداوم درگیری بین شکارچیان و محیطبانان صرفا یک موضوع ساده نیست و ابعاد مختلفی دارد که حتی برخی ابعاد در یک گفتوگوی ساده رسانهای جای بحث ندارد و نیازمند گفتوگوهای اجتماعی بیشتری است تا این ابعاد همگی شناسایی و بررسی و با مشارکت برخی مشکلات حل شود.» او میافزاید: «باید شکارچی را به عنوان عاشق طبیعت دید و درصدد این بود که جای اشتباه او را در طبیعت تغییر داد. تنها در این صورت است که میتوان از تقابل و روبهرو شدن شکارچی و محیطبان تاحد زیادی کاست و تلفات انسانی را کاهش داد.»
حفاظت فقط با تفنگ امکانپذیر نیست!
او میگوید: «بیایید تجربه دیگر نقاط جهان را ببینید. هر کجا که حفاظت راه درست خود را میرود و این درگیریها کاهش یافته، همه این نقاط ضعف را برطرف کردهاند، اما در برخی نقاط دنیا مثل برخی کشورهای آسیایی و آفریقایی که این تقابلها همچنان کمابیش ادامه دارد به این دلیل است که همه ابعاد موضوع را برای یک مدیریت درست در نظر نگرفتهاند. محیطبانی در بسیاری از کشورها یک شغل پراهمیت است. من وقتی سالها قبل در امریکا مشغول تحصیل بودم با یکی از دانشجویان فوقلیسانس زیستشناسی هماتاق بودم که دو سال بود داشت دروس تخصصی مثل مدیریت حیات وحش و اکولوژی حیاتوحش و... را میخواند تا فقط در آزمون محیطبانی شرکت کند! اینکه مردم یک کشور هیچ آموزشی در ارتباط با محیطزیست نبینند و بچهها از کودکی رنگ طبیعت را نبینند، با این روند نمیتوان طبیعت را حفظ کرد. اینکه محیطبانان با تلاش وافر متخلفان را شناسایی و به دادگاه ببرند، اما متاسفانه در برخی موارد مورد تمسخر قاضی قرار بگیرند که برای شکار یک کبک وقت دستگاه قضا را گرفتهاند، با این تفکر و این اشکالات اساسی در قانون و قضا نمیتوان طبیعت را حفظ کرد. ضمن اینکه دیگر نمیتوان فقط با تفنگ طبیعت را حفظ کرد! ما نیاز به یک گفتوگوی اجتماعی برای بررسی همه ابعاد ماجرای شکار در کشورمان داریم و نمیشود فقط وقتی محیطبان تیر خورده و روی زمین افتاد همه سرو صدا کنیم و بعد دوباره فراموش کنیم. باید ببینیم آیا حفاظت فقط با تفنگ امکانپذیر است یا راههای کمکی دیگری هم هست و این نیازمند گفتوگو و بررسیهای بیشتر است.»
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|