يكشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۴ -
Sunday 10 August 2025
|
وبسایت پروپابلیکا / ۷ اوت ۲۰۲۵
در ساعات اولیه بامداد ۱۳ ژوئن، یک تیم کماندویی به رهبری یک جوان ایرانی به نام «س.ت.» در حومه تهران مستقر شد. هدف آنها یک سامانه پدافند ضدهوایی بود؛ بخشی از چتر راداری و موشکی که برای محافظت از پایتخت و تأسیسات نظامی آن در برابر حملات هوایی مستقر شده بود.
در سراسر کشور، تیمهایی از کماندوهای آموزشدیده توسط اسرائیل که از میان ایرانیان و اتباع کشورهای همسایه جذب شده بودند، آماده میشدند تا از درون به سامانههای دفاعی ایران حمله کنند.
به گفته افسران هدایتکننده این عملیاتها، انگیزههای این نیروها ترکیبی از دلایل شخصی و سیاسی بود. برخی بهدنبال انتقام از رژیمی روحانی و سرکوبگر بودند که محدودیتهای سختگیرانهای بر آزادیهای سیاسی و زندگی روزمره اعمال کرده بود. برخی دیگر با وعده پول، مراقبت پزشکی برای اعضای خانواده یا فرصت تحصیل در خارج از کشور جذب شده بودند.
برنامهریزی این حمله از بیش از یک سال پیش آغاز شده بود و توسط موساد، سازمان اطلاعاتی اسرائیل، هدایت میشد. تنها ۹ ماه پیش از آن، موساد با اجرای عملیاتی پیچیده که در سال ۲۰۱۴ و در زمان ریاست «تمیر پاردو» طراحی شده بود، جهان را شگفتزده کرد. در آن عملیات، موساد توانست حزبالله را بهشدت تضعیف کند؛ آن هم با کار گذاشتن مقادیر اندک اما بسیاز کشنده مواد منفجره در دستگاههای بیسیم قابلحمل. به گفته حزبالله، این انفجارها به کشته شدن ۳۰ نیروی رزمنده و ۱۲ غیرنظامی، از جمله دو کودک، انجامید و بیش از ۳۵۰۰ نفر را مجروح کرد.
ساعت ۳ بامداد ۱۳ ژوئن، «س.ت.» (مقامات موساد فقط حروف اول نام او را در اختیار ما گذاشتند.) و یک «لژیون خارجی» متشکل از حدود ۷۰ کماندو با پهپادها و موشکها به فهرستی از پیش انتخابشده از سامانههای پدافند هوایی و پرتابگرهای موشک بالیستیک حمله کردند. روز بعد، گروه دیگری از ایرانیان و نیروهایی که از منطقه جذب شده بودند، موج دوم حملات را در داخل ایران به راه انداختند.
در جریان مصاحبههای مفصل، ۱۰ مقام فعلی و پیشین اطلاعاتی اسرائیل جزئیاتی از این عملیاتهای کماندویی و همچنین اطلاعاتی افشاشده از تلاشهای چند دههای مخفیانه اسرائیل برای جلوگیری از دستیابی ایران به بمب اتم را ارائه دادند. آنها برای آنکه بتوانند آزادانه سخن بگویند، خواستار حفظ ناشناسماندگی شدند.
به گفته این مقامات، حملات کماندویی نقش محوری در حملات هوایی ماه ژوئن داشت؛ بهطوریکه نیروی هوایی اسرائیل توانست موجپشتموج عملیات بمباران را بدون از دست دادن حتی یک فروند هواپیما انجام دهد. با تکیه بر اطلاعاتی که عوامل موساد از درون ایران جمعآوری کرده بودند، جنگندههای اسرائیلی تأسیسات هستهای ایران را بمباران کردند، حدود نیمی از ۳۰۰۰ موشک بالیستیک ایران و ۸۰ درصد از پرتابگرهای آنها را منهدم کردند و موشکهایی را مستقیماً به اتاقخواب دانشمندان هستهای و فرماندهان نظامی ایرانی شلیک کردند.
درست همانطور که در ماجرای دستگاههای بیسیم عمل کرده بودند، جاسوسهای اسرائیلی از توانایی خود برای نفوذ به سامانههای ارتباطاتی دشمن استفاده کردند. در مراحل ابتدایی حملات هوایی، جنگجویان سایبری اسرائیل پیامی جعلی برای فرماندهان ارشد نظامی ایران ارسال کردند و آنها را به نشستی خیالی در یک پناهگاه زیرزمینی فراخواندند؛ پناهگاهی که سپس با حملهای دقیق منهدم شد. در این حمله ۲۰ نفر کشته شدند، از جمله سه رئیس ستاد نیروهای مسلح.
از زمان حملات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ که در آن حماس بیش از ۱۲۰۰ اسرائیلی را کشت و ۲۵۱ نفر را به گروگان گرفت، نقشه راهبردی منطقه بهشدت تغییر کرده است. در هفتههای اخیر، توجه عمومی عمدتاً بر اقدامات تلافیجویانه اسرائیل علیه غزه متمرکز بوده؛ حملاتی که به مرگ دهها هزار نفر و قحطی شدیدی منجر شده که محکومیت جهانی را بهدنبال داشته است.
در این میان، جنگ پنهانی میان اسرائیل و ایران توجه بسیار کمتری را به خود جلب کرده، اما این جنگ نیز نقش مهمی در تغییر توازن قوا در منطقه ایفا کرده است.
در سال ۲۰۱۸، عوامل آموزشدیده توسط اسرائیل وارد انبار متروکهای در تهران شدند که بدون محافظت رها شده بود. آنها با استفاده از دستگاههای برش پلاسما با دمای بالا، گاوصندوقهایی را گشودند که حاوی نقشهها، دادهها، دیسکهای کامپیوتری و دفترهای برنامهریزی بود. این مدارک، که بیش از ۴۵۰ کیلوگرم وزن داشت، در دو کامیون بارگیری شد و به کشور همسایه، جمهوری آذربایجان، انتقال یافت. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، این اسناد را در یک نشست خبری در تلآویو به نمایش گذاشت و مدعی شد که این اسناد ثابت میکنند ایران درباره مقاصد هستهای خود دروغ گفته است.
دو سال بعد، موساد یکی از دانشمندان برجسته فیزیک ایران را ترور کرد. آنها از فناوری تشخیص چهره مبتنی بر هوش مصنوعی برای هدایت یک تیربار کنترل از راهدور که در کنار جادهای نزدیک خانه ویلایی او مستقر شده بود، استفاده کردند.
بر اساس روایت برنامهریزان اسرائیلی، در آستانه حملات هوایی ماه ژوئن، آنها ترتیبی دادند تا رانندگان کامیون، بدون آنکه اطلاعی داشته باشند، چندین تن «تجهیزات فلزی» را که در واقع قطعات تسلیحاتی مورد استفاده تیمهای کماندویی بودند، به داخل ایران قاچاق کنند.
مامورانی که اسرائیلی نبودند
به گفته مقامهای اسرائیلی، این عملیاتها بازتابدهنده تغییری اساسی در رویکرد موساد هستند که حدود ۱۵ سال پیش آغاز شد. مأمورانی که در ایران به گاوصندوقها نفوذ کردند، تیربارها را نصب کردند، سامانههای پدافند هوایی را منهدم کردند و آپارتمانهای دانشمندان را زیر نظر گرفتند، اسرائیلی نبودند. بنا بر اظهارات مقامهای بلندپایه اسرائیلی که مستقیماً در جریان این عملیاتها هستند، همگی آنها یا ایرانی بودند یا از اتباع کشورهای ثالث.
برای سالها، اینگونه مأموریتها در داخل ایران بهطور انحصاری توسط مأموران میدانی اسرائیلی انجام میشد. اما مقامها میگویند که افزایش نارضایتی از رژیم ایران، جذب عوامل محلی را بسیار آسانتر کرده است.
«س.ت.» یکی از همین نیروها بود. مقامهای اسرائیلی میگویند او در خانوادهای کارگری در شهر کوچکی در نزدیکی تهران بزرگ شد. او وارد دانشگاه شد و زندگی دانشجویی نسبتاً عادیای داشت، تا اینکه همراه با چند تن از همکلاسیهایش توسط نیروی ترسناک بسیج بازداشت شد و به یک مرکز بازداشت منتقل گردید؛ جایی که با شوک الکتریکی و ضرب و شتم شدید شکنجه شد.
در نهایت، «س.ت.» و دوستانش آزاد شدند، اما این تجربه خشونتبار، او را خشمگین و مشتاق انتقام ساخت. اندکی بعد، یکی از بستگان او که در خارج از کشور زندگی میکرد، نام او را در اختیار یک جاسوس اسرائیلی قرار داد که مأمور شناسایی ایرانیان ناراضی بود. پیامهایی از طریق یک اپلیکیشن رمزگذاریشده رد و بدل شد و «س.ت.» دعوتنامهای برای سفر رایگان به کشوری همسایه را پذیرفت.
یک افسر پرونده از موساد، او را دعوت کرد تا بهعنوان عامل مخفی علیه ایران همکاری کند. او پذیرفت، به این شرط که اسرائیل متعهد شود اگر مشکلی پیش آمد، از خانوادهاش مراقبت کند. (در ایران، کسانی که به جاسوسی برای کشورهای خارجی، بهویژه اسرائیل، متهم شوند بهسرعت اعدام میشوند.)
او ماهها در خارج از ایران توسط متخصصان تسلیحاتی اسرائیلی آموزش دید. اندکی پیش از آغاز حمله، او و تیم کوچک همراهش مخفیانه به ایران بازگشتند تا نقشی کلیدی در یکی از بزرگترین و پیچیدهترین عملیاتهای نظامی تاریخ اسرائیل ایفا کنند.
آغاز یک جنگ مخفی
موساد از سال ۱۹۹۳، پس از آنکه اسرائیلیها و فلسطینیها در مراسمی در محوطه کاخ سفید توافقنامه اسلو را امضا کردند و بهنظر میرسید دههها درگیری به پایان میرسد، ایران را به بالاترین اولویت خود تبدیل کرد.
اسرائیل همواره رابطهای پیچیده با ایران داشته است. برای چندین دهه، این کشور با شاه ایران یک اتحاد راهبردی برقرار کرده بود. اما آیتالله روحالله خمینی و اسلامگرایانی که در سال ۱۹۷۹ حکومت شاه را سرنگون کردند، اسرائیل را «غده سرطانی» توصیف کردند که باید از خاورمیانه ریشهکن شود.
استراتژی اسرائیل در عمل بر حفظ انحصار هستهای خود در منطقه استوار است. این کشور هرگز بهطور رسمی زرادخانه خود را به رسمیت نشناخته، اما برآورد میشود که بیش از ۹۰ کلاهک هستهای در اختیار دارد. نیروی هوایی اسرائیل در سال ۱۹۸۱ رآکتور هستهای عراق و در سال ۲۰۰۷ رآکتور در حال ساخت سوریه را منهدم کرد.
پس از حمله هوایی به عراق، مناخم بگین، نخستوزیر وقت اسرائیل اعلام کرد که کشورش حق دارد مانع از ساخت بمب اتم توسط همسایگان شود. او گفت: «ما نمیتوانیم اجازه دهیم که یک هولوکاست دیگر رخ دهد.»
چند سال بعد، ایران شروع به تحقیق درباره تسلیحات هستهای کرد و از تخصص یک مهندس پاکستانی به نام عبدالقدیر خان بهره برد؛ کسی که پیشتر در یک شرکت هلندی تولیدکننده اورانیوم غنیشده کار میکرد.
شبتای شاوِت، رئیس وقت موساد که دورهاش در سال ۱۹۹۶ پایان یافت، گفت اسرائیل از سفرهای خان در منطقه باخبر بود، اما در ابتدا نقش کلیدی او در برنامه هستهای ایران را درک نکرد. شاوِت در مصاحبهای پیش از مرگش در سال ۲۰۲۳ به ما گفت: «ما بهطور کامل مقاصد او را نفهمیدیم. اگر میدانستیم، به نیروهایم دستور میدادم او را بکشند. معتقدم این کار میتوانست مسیر تاریخ را تغییر دهد.»
به گفته بازرسان هستهای سازمان ملل، ایرانیها با استفاده از نقشههایی که خان در اختیارشان گذاشت، شروع به ساخت سانتریفیوژهایی کردند که برای غنیسازی اورانیوم لازم بود. آنها این اورانیوم را از پاکستان، چین و آفریقای جنوبی خریداری کردند.
در سال ۲۰۰۰، جانشین شاوِت در موساد برنامهای طراحی کرد تا واحد عملیات ویژه موساد، موسوم به «کیدون» (به عبری بهمعنای «سرنیزه»)، عبدالقدیر خان را ترور کند؛ آن هم در جریان سفرش به کشوری در جنوبشرقی آسیا که یکی از مقامها محل آن را اینگونه توصیف کرده بود. اما این عملیات زمانی کنار گذاشته شد که پرویز مشرف، رئیسجمهور وقت پاکستان، به بیل کلینتون، رئیسجمهور آمریکا، قول داد که فعالیتهای بینالمللی خان را محدود خواهد کرد.
اما آن وعده هرگز عملی نشد.
در همان سال، موساد کشف کرد که ایرانیها در حال ساخت یک تأسیسات مخفی غنیسازی در نزدیکی نطنز هستند؛ شهری در حدود ۳۲۰ کیلومتری جنوب تهران. این سازمان جاسوسی، اطلاعات را به یک گروه مخالف ایرانی منتقل کرد؛ گروهی که دو سال بعد این افشاگری را علنی کرد.
افسران کهنهکار موساد میگویند که مأمورانی — احتمالاً اسرائیلیهایی که در نقش تکنسینهای اروپایی برای نصب یا تعمیر تجهیزات ظاهر شده بودند — در محوطه تأسیسات نطنز قدم میزدند و کفشهایی با کفیهای دولایه به پا داشتند که نمونههایی از گردوخاک و خاک محل را جمعآوری میکرد. آزمایش این نمونهها سرانجام نشان داد که سانتریفیوژهای ساخت ایران، اورانیوم را به میزانی بسیار فراتر از سطح ۵ درصدی مورد نیاز برای نیروگاههای برق غنیسازی میکنند. (برای تولید ایزوتوپهای پزشکی به اورانیوم با غنای ۲۰ درصد نیاز است؛ و برای ساخت بمب، اورانیوم باید ۹۰ درصد غنی شده باشد.)
در سال ۲۰۰۱، اسرائیل ژنرال آریل شارون را که به دلیل سرسختی جنگطلبانهاش شهرت داشت، بهعنوان نخستوزیر انتخاب کرد. سال بعد، شارون یکی از ژنرالهای موردعلاقهاش، مئیر داگان، را به ریاست موساد منصوب کرد. هر دو به عبور از خطوط قرمز و زیر پا گذاشتن هنجارها معروف بودند.
داگان که از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۱ ریاست موساد را بر عهده داشت، تصمیم گرفت که متوقف کردن برنامه هستهای ایران را به هدف اصلی این سازمان اطلاعاتی تبدیل کند.
همانند مناخم بگین که اصالتی لهستانی داشت، داگان نیز کابوس هولوکاست را با خود حمل میکرد. رؤسای سازمانهای اطلاعاتی خارجی به یاد میآورند که در بازدید از دفتر داگان، عکسی از سربازان نازی که در حال شکنجه پدربزرگ داگان بودند، روی دیوار دیده میشد. داگان در یک تجمع ضد نتانیاهو در سال ۲۰۱۵ درباره معنای آن عکس گفت: «سوگند خوردم که چنین چیزی دیگر تکرار نشود. امیدوارم و باور دارم که تمام تلاشم را کردهام تا به آن سوگند وفادار بمانم.»
در دوران ریاست داگان، موساد مجموعهای از عملیاتهای مخفی را برای کند کردن برنامه هستهای ایران سازمان داد. مأموران اسرائیلی شروع به ترور دانشمندان هستهای ایران کردند؛ آنها مأمورانی را سوار بر موتورسیکلت به خیابانها فرستادند تا بمبهای کوچک را به خودروها در میان ترافیک بچسبانند.
هنر جذب نیرو
داگان به توانایی روبهرشد موساد در جذب ایرانیان و دیگر نیروها برای عملیاتهای مخفی در داخل ایران افتخار میکرد.
یکی از کلیدهای موفقیت موساد، بافت قومی جمعیت ایران بود. مقامهای اسرائیلی در مصاحبهها اشاره کردند که حدود ۴۰ درصد از جمعیت ۹۰ میلیونی ایران از اقلیتهای قومی تشکیل شدهاند: عربها، آذریها، بلوچها، کردها و دیگران.
داگان اندکی پیش از مرگش در سال ۲۰۱۶ به ما گفت: «بهترین منبع برای جذب نیرو در داخل ایران، درون همین موزاییک انسانی و قومی کشور است. بسیاری از آنها با رژیم مخالفاند. برخی حتی از آن متنفرند.»
مقامهای فعلی و پیشین میگویند داگان از تغییر رویکرد موساد برای اتکا به نیروهای غیربومی حمایت میکرد. در سالهای آغازین تلاش برای نفوذ به ایران، موساد عمدتاً به مأموران اسرائیلی تکیه داشت؛ افرادی که در داخل موساد به آنها «آبی و سفید» گفته میشد — اشارهای به رنگهای پرچم اسرائیل.
مئیر داگان، رئيس وقت موساد
در دوران داگان، رهبران موساد به این باور رسیدند که میتوانند مأموران بسیار مؤثری را در داخل ایران یا در میان ایرانیان تبعیدی و دیگرانی که در یکی از هفت کشور هممرز با ایران زندگی میکنند، پیدا کنند.
مقامهای فعلی و پیشین میگویند نیروهای جذبشده به دو دسته تقسیم میشدند: برخی جذب حوزه کلاسیک جاسوسی میشدند، یعنی جمعآوری اطلاعات و تحویل آن به افسر هدایتگرشان؛ و برخی دیگر تمایل خود را برای اجرای عملیاتهای خشونتآمیز، از جمله حمله به دانشمندان هستهای، ابراز میکردند.
با توجه به خطر اعدام فوری، تعجبی ندارد که بسیاری در ابتدا تردید داشتند.
یک افسر ارشد پیشین موساد که مسئولیت نظارت بر واحدهای مأمور کار با عوامل خارجی را داشت، گفت: «قانع کردن کسی به خیانت به کشورش کار کوچکی نیست. این یک فرایند فرسایشی تدریجی است. ابتدا با یک درخواست جزئی، یک مأموریت کماهمیت شروع میکنی. بعد یکی دیگر. اینها آزمایشهای مقدماتی هستند. اگر خوب عمل کنند، مأموریتی بزرگتر و جدیتر به آنها میسپاری. و اگر امتناع کردند — خب، تا آن زمان در موقعیتی هستی که ابزار فشار داری: تهدید، فشار روانی، حتی باجگیری.»
او گفت که مأموران هدایتگر ترجیح میدهند از تهدید و اجبار اجتناب کنند. «بهتر آن است که آنها را به جایی برسانی که خودشان با اختیار عمل کنند — جایی که قدم اول را با اراده خودشان بردارند.»
عنصر حیاتی در این میان، اعتماد است. «عامل تو باید وفادار و از نظر عاطفی با تو پیوند خورده باشد. همانطور که یک سرباز با وجود خطر به جلو میتازد چون به همراهانش اعتماد دارد، یک مأمور نیز چنین است. او بهخاطر اعتماد به افسر هدایتگرش و احساس مسئولیت عمیق نسبت به او، وارد مأموریت میشود.»
بیشتر کسانی که پذیرفتند برای اسرائیل کار کنند، در ازای ریسکهایی که متحمل میشدند، انتظار دریافت پول داشتند. اما به گفته مقامهای فعلی و پیشین، انگیزه اصلی کسانی که حاضر میشوند علیه کشور خود جاسوسی کنند، اغلب امری بسیار بنیادیتر است.
افسر پیشین موساد گفت: «پاداش مالی، البته که مهم است. اما مردم بیشتر با احساسات خود هدایت میشوند — نفرت، عشق، وابستگی، انتقام. با این حال، همیشه بهتر است که انگیزه فرد با نوعی منفعت ملموس همراه باشد: نه لزوماً پرداخت مستقیم پول، بلکه نوعی کمک غیرمستقیم.»
به این ترتیب بود که «اس. تی.» جذب شد.
افسران رابط او گفتند که او سرشار از نفرت نسبت به رژیم و آنچه که از سوی شبهنظامیان بسیج بر سرش آمده بود، بود. اما آنچه سرانجام او را به همکاری واداشت، پیشنهاد موساد برای ترتیب دادن درمان پزشکی برای یکی از بستگانش بود که چنین درمانی در ایران در دسترس نبود.
برای دههها، مراقبتهای پزشکی یکی از شیوههای شاخص موساد برای جذب نیرو بوده است. سازمان اطلاعاتی اسرائیل با پزشکان و کلینیکهایی در چندین کشور ارتباط دارد، و ترتیب دادن عمل جراحی یا درمانهای خاص، پیشتر نیز برای نفوذ به گروههای افراطی فلسطینی به کار گرفته شده بود. اما در مورد ایرانیها، این روش به مراتب بیشتر مورد استفاده قرار گرفته، با این امید که آنان را به همکاری با اسرائیل ترغیب کند.
جذب از طریق اینترنت
موساد همچنین از اینترنت برای جذب نیرو استفاده میکند، از طریق ایجاد وبسایتها و انتشار پستهایی در شبکههای اجتماعی که مخاطب آنها ایرانیها هستند و در آنها پیشنهاد کمک به افراد مبتلا به بیماریهای تهدیدکنندهی حیات، مانند سرطان، داده میشود. این پستها معمولاً شامل شماره تلفن یا گزینههایی برای تماس رمزگذاریشدهاند.
سازمان اطلاعاتی اسرائیل میتواند شبکهی بینالمللی خود را برای یافتن پزشکان یا کلینیکهایی قابل اعتماد به کار گیرد — جاهایی که پرسشهای زیادی نمیپرسند. موساد معمولاً صورتحسابها را مستقیماً و بهطور محرمانه پرداخت میکند.
یکی دیگر از مشوقهایی که برای وسوسه کردن جاسوسان احتمالی به کار میرود، تحصیلات عالی در کشوری خارجی است. بر پایهی سالها تحقیق و تجربه، نیروهای جذب موساد میدانند که ایرانیها شدیداً مشتاق دسترسی به آموزش با کیفیت هستند. حتی رژیم مذهبی بنیادگرای آیتالله علی خامنهای، رهبر کنونی جمهوری اسلامی، ارتقای علمی را تشویق میکند. این امر موجب شده است که پیشنهاد تحصیل در دانشگاههای غربی، یا ثبتنام نوجوانان در مدارس شبانهروزی خارجی، به ابزاری بهویژه مؤثر برای جذب تبدیل شود.
پس از شناسایی یک داوطلب بالقوه، موساد اولین دیدار را در مکانی در دسترس ترتیب میدهد — اغلب در کشورهای همسایه مانند ترکیه، ارمنستان یا جمهوری آذربایجان که ورود به آنها برای ایرانیان نسبتاً آسان است. گزینههای دیگر شامل کشورهایی در جنوبشرق آسیا مانند تایلند و هند هستند که امکان درخواست ویزای تجاری، پزشکی یا گردشگری بهصورت آنلاین برای ایرانیان فراهم است.
داوطلبان از مجموعهای از دیدارها و ارزیابیهای روانشناسی عبور میکنند. روانشناسان رفتار آنها را زیر نظر دارند، اغلب از پشت آینههای یکطرفه. آنها پرسشنامههای مفصلی دربارهی گذشتهی شخصی خود، از جمله جزئیاتی دربارهی زندگی خانوادگیشان، پر میکنند و همچنین توسط کارشناس دروغسنج (پلیگراف) مورد بازجویی قرار میگیرند.
پس از آغاز فعالیت مأمور، این آزمایشها بهطور منظم تکرار میشود. هر اقدام، چه کوچک و چه بزرگ، با آزمایش دروغسنجی دیگری پیگیری میشود تا وفاداری فرد تأیید گردد.
آموزش و نظارت گستردهای بر مأموران اعمال میشود. برای اجتناب از جلب توجه، به آنها گفته میشود چه بپوشند، لباسهایشان را از کجا بخرند، چه خودروهایی سوار شوند، و حتی چگونه، چه وقت و در کجا پولی را که دریافت میکنند واریز کنند.
رابطهی میان مأمور و افسر رابط نقش حیاتی دارد، چنانکه یکی از افسران پیشین موساد که مسئول «هدایت» مأموران بود، توضیح داد. در بسیاری از موارد، افسر رابط همزمان در نقش شنوندهی اعترافات، پرستار بچه، روانشناس، راهنمای معنوی و عضو جایگزین خانواده عمل میکند.
هدف آن است که پیوندی چنان مستحکم ساخته شود که مأمور احساس امنیت و حمایت کند — تا جایی که راحت باشد عمیقترین اسرار شخصیاش، از جمله روابط جنسیاش را نیز در میان بگذارد.
هرگونه اطلاعاتی دربارهی مأمور میتواند برای موساد ارزشمند باشد، چه به عنوان زنگ خطر برای آسیبپذیری احتمالی در برابر پلیس مخفی ایران و چه بهعنوان بخشی از زندگی مأمور که بتوان از آن بهرهبرداری کرد. از جمله پرسشهای کلیدی این است: چه کسانی در حلقهی اجتماعی این فرد قرار دارند؟ آیا میتوان از آن رابطه به نفع موساد استفاده کرد؟
افرادی که برای ترور دانشمندان هستهای در خیابان تعیین شده بودند، آموزشهای گستردهای از سوی افسران پروندهی موساد دریافت کردند. به آنها آموزش داده شد چگونه موتورسواری کنند و یا از فاصلهی نزدیک هدف را گلولهباران کنند یا مواد منفجره را به خودروهای آنها بچسبانند.
هدف از این عملیات، هم از بین بردن تخصص علمی در برنامهی هستهای ایران بود و هم ایجاد هراس در میان دانشمندان مستعد برای همکاری با برنامهی تسلیحات هستهای جمهوری اسلامی. از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲، اسرائیل دستکم چهار دانشمند ایرانی را کشت و در یک مورد دیگر، تنها اندکی با شکست مواجه شد.
این عملیاتها از سوی اسرائیلیها، تا کوچکترین جزئیات، مدیریت میشد — گاه از کشورهای همسایه و گاه مستقیماً از مقر اصلی موساد در شمال تلآویو. در برخی موارد نیز افسران اطلاعاتی اسرائیلی برای مدت کوتاهی وارد خاک ایران میشدند.
عملیات «شیر خیزان»
در طول سالها، موساد و ارتش اسرائیل بارها طرحهایی برای توقف برنامه هستهای ایران از طریق بمباران تأسیسات کلیدی آن تهیه کردند. اما رهبران سیاسی اسرائیل همواره تحت فشار رؤسایجمهور آمریکا از انجام حمله صرفنظر کردند؛ چرا که واشینگتن نگران بود چنین اقدامی به جنگی منطقهای منجر شود و خاورمیانه را بیثبات کند. حزبالله، نیروی نیابتی ایران در لبنان، دهها هزار موشک انبار کرده بود؛ موشکهایی که میتوانستند سامانههای دفاع هوایی اسرائیل را از کار بیندازند و شهرهای بزرگ آن را هدف قرار دهند.
اما این محاسبات در سال گذشته بهشدت تغییر کرد.
در ماههای آوریل و اکتبر ۲۰۲۴، ایران بهطور مستقیم موشکها و پهپادهایی به سوی اسرائیل شلیک کرد. تقریباً همه این حملات با کمک ایالات متحده و متحدانش رهگیری و منهدم شد. نیروی هوایی اسرائیل در پاسخ، با حملات هوایی بخش قابل توجهی از سامانههای پدافند هوایی ایران را نابود کرد.
از میانه سال ۲۰۲۴، ارتش اسرائیل طرحریزی یک کارزار بمباران علیه ایران را آغاز کرده بود؛ عملیاتی که انتظار میرفت تا یک سال بعد آماده اجرا شود. با پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری نوامبر و با خنثی شدن تهدید حزبالله، مقامات اسرائیلی فرصتی طلایی پیش روی خود دیدند.
خلبانان اسرائیلی که آموزشدیده در آمریکا بودند، از سال ۲۰۱۶ پروازهای محرمانهای بر فراز ایران انجام داده بودند تا با محیط جغرافیایی آشنا شوند و مسیرهایی را شناسایی کنند که احتمال شناساییشدن در آنها به حداقل برسد.
با این حال، یکی از اهداف هستهای در ایران چنان مستحکم بود که نیروی هوایی اسرائیل هیچ برنامهای برای نابودی آن نداشت. ایران تأسیسات غنیسازی اورانیوم خود را در فردو در دل کوه ایجاد کرده بود — در عمقی نزدیک به ۳۰۰ فوت (۹۰ متر) زیر سطح زمین. ایران تلاش داشت وجود سایت فردو را پنهان نگاه دارد، اما موساد و نهادهای اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا موفق به رهگیری رفتوآمدها به درون کوه شدند. باراک اوباما، رئیسجمهور وقت آمریکا، در سال ۲۰۰۹ وجود این سایت را فاش کرد و بازرسان سازمان ملل که بهزودی از آن بازدید کردند دریافتند که ایران در حال برنامهریزی برای نصب حدود ۳۰۰۰ سانتریفیوژ بسیار پیشرفته برای غنیسازی اورانیوم است.
تنها ایالات متحده بمبی در اختیار داشت که قدرت نفوذ در دل کوه را داشت: بمب GBU-57 موسوم به «نفوذگر عظیم مهمات» (Massive Ordnance Penetrator)، که بزرگترین بمب متعارف جهان و بهاصطلاح «بانکر بَستر» (شکننده پناهگاه) محسوب میشود.
از همینرو، برنامهریزان نظامی اسرائیل طرحی بسیار پرریسک برای یک عملیات زمینی تهیه کردند — جزئیاتی که اکنون برای نخستین بار افشا میشود. بر اساس این طرح، کماندوهای زبده باید بهطور مخفیانه به سایت فردو منتقل میشدند، بیآنکه شناسایی شوند. سپس با تکیه بر عامل غافلگیری، ساختمان را تصرف میکردند. مأموریت آنها پس از ورود، نابود کردن سانتریفیوژها، تصاحب اورانیوم غنیشده ایران و فرار از محل بود.
رئیس جدید موساد نسبت به این طرح بدبین بود. دیوید بارنئا، که با نام دَدی شناخته میشود، از مدتها پیش خواستار اقداماتی تهاجمی علیه ایران بود. او حمله با مسلسل کنترلی در سال ۲۰۲۰ را پیش از انتصاب به ریاست موساد نظارت کرده بود. اما حتی او نیز فکر میکرد که طرح حمله کماندویی به فردو بیش از حد خطرناک است. بارنئا نگران بود که برخی از زبدهترین نیروهای نظامی و اطلاعاتی اسرائیل کشته یا اسیر شوند — کابوسی برای جامعهای که همچنان از درد گروگانگیریهای حماس پس از حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ در رنج بود.
بارنئا و دیگر مقامات اسرائیلی به این باور رسیدند که دولت ترامپ ممکن است در حمله به ایران با اسرائیل همراه شود و هواپیماهای جنگی آمریکا بمبهای عظیم «بانکر بَستر» را بر روی فردو بیفکنند. ترامپ بارها و بهصراحت اعلام کرده بود که اجازه نخواهد داد ایران به سلاح هستهای دست یابد.
برای آمادگی جهت عملیاتی که بعدها «شیر برافراشته» نام گرفت، موساد و سازمان اطلاعات نظامی اسرائیل موسوم به آمان، رهگیری فرماندهان نظامی و تیمهای هستهای ایران را تشدید کردند. بهگفته چند نفر از طراحان عملیات، بارنئا واحد «تزومت» (بهمعنای «چهارراه») موساد را — که مسئول جذب و آموزش مأموران غیر اسرائیلی است — بهشدت گسترش داد. تصمیم گرفته شد که پیشرفتهترین تجهیزات عملیات شبهنظامی و سامانههای ارتباطی اسرائیل در اختیار این لژیون خارجی قرار گیرد. داستانهای پوششی هر مأمور، که با عنوان «افسانه» (legend) شناخته میشود، بارها و بارها از نظر هرگونه تناقض بررسی شد.
تلاشهای جاسوسی موساد از یک واقعیت جغرافیایی نیز بهره میبرد: ایران با کشورهای عراق، ترکیه، جمهوری آذربایجان، ارمنستان، پاکستان، ترکمنستان و افغانستان هممرز است. در این منطقه، قاچاق بهمثابه شیوهای از زندگی ریشه دوانده است و هزاران نفر از راه انتقال مواد مخدر، سوخت و لوازم الکترونیکی با استفاده از الاغ، شتر، خودرو و کامیون در مرزها امرار معاش میکنند.
پنج ماه آموزش مأموران غیراسرائیلی
موساد در همهی هفت کشور همسایهی ایران با قاچاقچیان — و اغلب با دستگاههای اطلاعاتی دولتی — ارتباطاتی برقرار کرده بود.
یکی از اسرائیلیهایی که در زمینهی لجستیک با موساد همکاری داشته میگوید: «وارد کردن و خارج کردن تجهیزات نسبتاً آسان است. موساد همچنین از شرکتهای صوری استفاده میکرد که بهصورت قانونی جعبهها و محمولههایی را با کشتی یا کامیون از گذرگاههای مرزی عبور میدادند.»
این تجهیزات به «عوامل زیرساختی» تحویل داده میشد — مأموران موساد در داخل ایران که وظیفه داشتند آن را تا زمان نیاز ذخیره کنند. کهنهکاران موساد میگویند این تجهیزات میتوانند سالها در خانههای امن مخفی بمانند و در صورت پیشرفت فناوری یا نیاز به نگهداری، بهروزرسانی شوند.
مقامها میگویند موساد به مدت حدود پنج ماه به آموزش مأموران غیراسرائیلی که قرار بود به اهداف ایرانی حمله کنند پرداخت. برخی از آنها به اسرائیل آورده شدند، جایی که مدلهایی از اهداف ساخته شده بود تا تمرینات عملی انجام شود. برخی دیگر در کشورهای ثالث با کارشناسان اسرائیلی دیدار کردند و مأموریتهای خود را تمرین نمودند.
دو گروه از نیروهای کماندویی تشکیل شده بود که هرکدام شامل ۱۴ تیم چهار تا شش نفره بودند. برخی از این نیروها از قبل در ایران ساکن بودند. دیگران تبعیدیهای ضدحکومت بودند که در آستانهی حمله مخفیانه وارد کشور شدند.
هر تیم دستورالعمل خاص خود را داشت، اما همچنین با طراحان عملیات در اسرائیل در تماس بودند تا در صورت نیاز، برنامه بهروزرسانی شود. بیشتر این تیمها مأموریت داشتند که سامانههای پدافند هوایی ایران را هدف قرار دهند، براساس فهرستی که نیروی هوایی اسرائیل در اختیارشان گذاشته بود.
موساد برای هر تیم و مأموریت آنها اسم رمزهایی انتخاب کرده بود که بر اساس ترکیبهایی از نتهای موسیقی بودند.
در شب ۱۲ ژوئن، تیمها طبق برنامه در موقعیتهای تعیینشده مستقر شدند. مقامهای اسرائیلی مسئول عملیات مخفیانه به مأموران دستور داده بودند که تجهیزات اندکی بر جای بگذارند، یا اصلاً چیزی باقی نگذارند. (رسانههای ایرانی پس از حمله گزارش دادند که نفوذیها اهداف را از دست داده و بدون تجهیزات گریختهاند؛ مقامهای اسرائیلی گفتند آنچه ایرانیها پیدا کردند قطعات بیاهمیتی بود — معادل بستهی آدامس!)
یکی از مقامهای ارشد اطلاعاتی اسرائیل گفت: «صد درصد از سامانههای ضدهوایی که نیروی هوایی فهرست آن را در اختیار موساد گذاشته بود، نابود شدند.» بیشتر این سامانهها در نزدیکی تهران قرار داشتند — در مناطقی که نیروی هوایی اسرائیل پیشتر در آنجا فعالیت نکرده بود.
در نخستین ساعات جنگ، یکی از تیمهای کماندویی یک پرتابگر موشک بالیستیک ایران را هدف قرار داد. تحلیلگران اسرائیلی معتقدند این عملیات تأثیر نامتناسبی داشت، زیرا باعث شد ایران در آغاز حملهی تلافیجویانهاش تأخیر کند — از ترس اینکه پرتابگرهای دیگر هم در برابر حملات داخلی آسیبپذیر باشند.
مقامها تأکید کردند که تدارکات نظامی این عملیات، کار سازمان اطلاعات نظامی اسرائیل (آمان) و نیروی هوایی بود که در طول ۱۱ روز حملات هوایی، بیش از هزار هدف را هدف قرار دادند. اما همه بر این باورند که موساد نقش کلیدی اطلاعاتی در یکی از ابعاد عملیات «شیر خیزان» ایفا کرد: ترور فرماندهان نظامی ارشد ایرانی و دانشمندان هستهای.
موساد اطلاعات دقیقی دربارهی عادتها و مکانهای حضور ۱۱ دانشمند هستهای ایرانی جمعآوری کرده بود. پروندهها حتی موقعیت دقیق اتاقخواب این افراد را نیز ثبت کرده بودند. صبح روز ۱۳ ژوئن، جنگندههای نیروی هوایی اسرائیل با موشکهای هوابهزمین آن مختصات را هدف گرفتند و هر ۱۱ نفر را کشتند.
پس از تأخیر، ایران با یک رگبار موشکی واکنش نشان داد. بیشتر موشکها رهگیری شدند، اما آنهایی که به هدف خوردند خسارت قابلتوجهی وارد کردند. اسرائیل ۳۰ کشتهی غیرنظامی گزارش داد و هزینهی بازسازی را ۱۲ میلیارد دلار برآورد کرد. رسانههای دولتی ایران شمار کشتهشدگان در آن کشور را بیش از ۶۰۰ نفر اعلام کردند.
سؤال دربارهی اینکه برنامهی هستهای ایران تا چه حد عقب افتاده همچنان مورد مناقشه است. ترامپ مدعی شده که حملات هوایی آمریکا به فردو، نطنز و اصفهان، برنامهی ایران را «نابود» کرده است. اما تحلیلگران اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا محتاطتر هستند.
ژنرال تمیر هایمن، رئیس پیشین سازمان آمان، میگوید: «این جنگ آنها را بهطور چشمگیری عقب راند. ایران دیگر در آستانهی هستهای نیست، چنانکه در آستانهی جنگ بود. در خوشبینانهترین حالت، آنها شاید بتوانند طی یک یا دو سال دیگر به وضعیت آستانه بازگردند، بهشرط اینکه رهبر عالی تصمیم به حرکت بهسوی ساخت بمب بگیرد.»
هایمن که اکنون ریاست مؤسسهی مطالعات امنیت ملی اسرائیل را بر عهده دارد، میگوید این احتمال نیز وجود دارد که این حمله نتیجهی معکوس بدهد، و ایران بیش از پیش مشتاق ساخت بمبی شود که حملات آیندهی اسرائیل را بازدارند.
————————
* یوسی ملمن (Yossi Melman) تحلیلگر مسائل اطلاعاتی اسرائیل و مستندساز است. دن راویو (Dan Raviv) خبرنگار پیشین شبکهی CBS و مجری پادکست «پروندههای موساد» است. آنها نویسندگان مشترک کتاب جاسوسان علیه آرماگدون: درون جنگهای پنهانی اسرائیل هستند.
| |||||||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2025 | editor@iran-emrooz.net
|